جامعه و نظام اجتماعی کانادا
نوع جامعه
كانادا از جنبههاي مختلف اقتصادي، اجتماعي و صنعتی توسعه يافته محسوب ميشود. اين كشور از نظر صنعتي جزء هشت كشور صنعتي جهان است.[1] در حال حاضر، بعد از آمريكا، كشوري است كه در اقتصاد جديد يك مدل موفق را عرضه ميكند. اين كشور داراي زيرساختهاي گسترده و محتوايي است. سرمايهگذاري و حمايت دولتي از اقتصاد جديد، وسیع و جدی است. اين كشور با سرمايهگذاريهاي گستردهای كه در بخش فناوري، به ویژه فناوري اطلاعات و ارتباطات، انجام داده مدتها است كه مرحله صنعتي را پشت سر گذاشته و وارد مرحله فراصنعتي شده است. طرح فناوري اطلاعات، که با عنوان «شاهراه اطلاعاتي كانادا» در آوريل 1994م تدوين شد، نمونهای از اقدامات این کشور در زمینه توسعه فناوری محسوب میشود]1[. این طرح از جهات بسیاری شبيه طرح جامع ايالات متحده است. براساس اين طرح، دولت براي تصميمگيريهاي اثربخش در حوزههاي مختلف اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي، فناوری، ارتباطات، خدمات و نظاير آن، به اطلاعات دقیق و صحیح نیازمند است. اين نيازمندي با طراحي نظام اطلاعاتي در سطح بسيار گسترده وگردآوري، ورود، تحليل دادهها و گزارشدهي به دولت در قالب اعداد و ارقام (كمّي) پاسخ داده میشود. استفاده از اطلاعات حاصل از اين گزارشها علاوه بر تصميمگيري درباره مطالعات تطبيقي و مقايسهاي در حوزههای پیش گفته، كاربردهای فراوان دیگری نیز دارد. براساس اين طرح دولت فدرال شورايي مشورتي با همين عنوان[2] ايجاد كرده است تا درباره چگونگي استفاده مؤثر از اطلاعات در حوزههاي مختلف تصميمگيري كند ]1 و 2[.
از طرف ديگر، با توجه به وسعت بسيار زياد و وجود سرزمين بكر، موقعيت كشاورزي این کشور نيز قابل توجه است. از اينرو، كانادا جامعه كشاورزي نيز محسوب ميشود كه در آن كشاورزان با ابزارآلات و تجهيزات مدرن به صورت كاملاً مكانيزه به امور كشاورزي ميپردازند. در اين كشور بخش کشاورزی نقشی بسیار مهم در اقتصاد و تجارت خارجی ایفا میکند. کشاورزان مجموعه بسیار متنوعی از محصولات کشاورزی (از قبیل غلات، دانههای روغنی، محصولات باغی، حبوبات و محصولات خاص)، فرآوردههای دامی (مانند گوشت گاو، گوشت خوک، فراوردههای لبنی، مرغ و تخم مرغ) و آبزیان (مثل ماهی آزاد و صدف) تولید میکنند.
بخش کشاورزی همگام با فناوریهای جدید و نیازهای متغیر مشتریان، در حال تغییراتی چشمگیر است. تکامل تدریجی این بخش منتناسب با ملاحظات مربوط به امنیت غذایی، سلامت گیاهان و مقررات زیستمحیطی، روشهای نوین تولید محصولات کشاورزی و فرآوردههای دامی و نیز تجهیزات پیشرفته است. این بخش همواره خود را با شرایط موجود وفق میدهد تا بتواند ماهیت رقابتی خود را حفظ کند و به رونق و شکوفایی خود در بازارهای جهانی ادامه دهد.
از نظر فرهنگي، كانادا يك جامعه چند فرهنگي محسوب ميشود. پدیده چندفرهنگی، که دراین جامعه به وضوح مشاهده میشود، از سیاست مهاجرپذیری این کشور ناشی شده است. مردمان بیش از 200 کشور جهان به این سرزمین مهاجرت کرده و به همراه خود آداب و رسوم، فرهنگ و سنتهای خود را نیز به این جامعه وارد کردهاند، به طوری که امروزه از هر چهار کانادایی یک نفر دارای پیشینه قومی و فرهنگی متفاوت با مردمان انگلیسی یا فرانسوی میباشند. در سال 1971م، دولت فدرال با در نظر گرفتن این مطلب که ساختار دو زبانی و اصل چند فرهنگی از ارکان مهم و ضروری جامعه به شمار میرود، سیاست چندفرهنگی را به رسمیت شناخت. بر این اساس افراد مهاجر جهت ایجاد ارتباط و حس تطابق با جامعه، یکی از دو زبان رسمی این کشور را فرا میگیرند. در عینحال، در انجام مراسم سنتی و آداب و رسوم فرهنگی خود آزاد هستند]3[.
كانادا از جنبه اجتماعي نيز كشوري پيشرفته به شمار ميآيد. براساس گزارش برنامه توسعه سازمان ملل متحد[3]، اين كشور از نظر اجزاي شاخصهاي توسعه انساني و اجتماعي (نظير اميد به زندگي، ميزان باسوادي بزرگسالان، سرانه توليد ناخالص واقعي، آموزش، توسعه انساني، بيمههاي اجتماعي، بهداشت و درمان، وضعيت زنان، حمل و نقل عمومي و نظاير آن) در وضعيت بسيار مناسبي است و از جمله کشورهایي است که پایینترین آمار جرم و جنایت را دارد. جرایم مختلف اجتماعي در اغلب کشورهای جهان معمول است، اما قانون شماره یک در میان مردم اين كشور احترام گذاشتن به مردم و اموالشان است. قوانین كانادا از شهروندان در مواقع سختی و بحران، بيماريهاي سخت يا بيكاري حمایت میکند تا بنیان زندگی آنان حفظ شود. در اين كشور بالاترین رتبه استاندارد جهانی (حتی بالاتر از آمریکا و خیلی از کشورهای اروپایی) از نظر سطح درآمد و دارا بودن شرايط زندگي وجود دارد. براساس آمارهاي سال 2008م، درآمد سالانه هر کانادایی به طور متوسط بالاتر از 38,000 دلار بوده است]4[. موقعيت مناسب از ابعاد مختلف موجب شده است تا اين كشور با اجراي مؤثر سياستهاي مهاجرتي در جايگاه مقصد كساني قرار گيرد كه به دنبال زندگي بهتر هستند.
گروهها و نهادهاي مؤثر اجتماعي
كانادا به دليل مهاجرپذير بودن، از تنوع جمعيتي بسيار زيادي برخوردار است. تنوع و ويژگيهاي خاص اين كشور از نظر اقوام مختلف باعث شده است تا مردم اين كشور براي بهرهمندي از مزيتهاي متعدد، عضويت در گروههاي مختلف اجتماعي را بپذيرند.[4] از جمله مهمترين اين گروهها ميتوان به سازمانهاي مردمنهاد[5] اشاره كرد كه به اشکال مختلف در سراسر اين كشور مورد استفاده قرار ميگيرند.[6] اين كشور در زمينه شكلگيري و توسعه فعاليتهاي سازمانهاي مردمنهاد نقش مهمي داشته است. بعد از گزارش کوفی عنان، دبیر کل سابق سازمان ملل، در مارس ۲۰۰۰م درباره اولویتهای اصلاحات سازمان ملل و حمايت وي از مداخله در کمکهای بشردوستانه بینالمللی اعلام شد در این گزارش تاکید گردید جامعه بینالملل حق محافظت از مردم جهان را در برابر قوم کشی، کشتار جمعی و دیگر جنایات ضد بشری دارا میباشد. دولت کانادا طي گزارشي «پروژه مسئولیت محافظت[7]» را آغاز و کلیات مداخله در کمکهای بشردوستانه را ترسیم کرد. دکترین مسئولیت محافظت موارد استفاده وسیعی دارد. از میان جنجال برانگیزترین آنها میتوان به استفاده دولت از اين طرح برای توجیه مشارکت در کودتا و حمایت از آن در هائیتی اشاره کرد]5 و 6[.
مسئولیت محافظت متشكل از مجموعهاي از هنجارها يا اصول مبتني بر اين ادعا است كه حاكميت يك حق نيست، بلكه انجام دادن وظيفه است. لذا، این پروژه بر جلوگيري از وقوع چهار نوع جرم متمركز شده است: نسل كشى[8]، جنايات جنگي[9]، جنايات عليه بشريت[10] و پاکسازی قومی.[11] چند سال پس از اجرای این پروژه جنبش فدرالیست جهانی مسئولیت حمایت و دخالت در جامعه مدنی را عملی کرد. جنبش فدرالیست جهانی سازمانی است که از «ایجاد ساختارهای دموکراتیک جهانی که پاسخگوی مردم جهان باشد» حمایت میکند و «خواستار تقسیم قدرت بینالمللی بین چند نهاد و سازمان مستقل است». هدف پروژه مذکور- که در آن جنبش فدرالیست جهانی و دولت کانادا تشریک مساعی داشتند- آن است که اصولی را که در پروژه مسئولیت محافظت اصلی تبیین شده است، در مورد سازمانهای مردمنهاد به کار بندد]7 [.
در اين كشور گروههاي اجتماعي مختلفي وجود دارند كه هر يك از آنها براي تحقق اهداف و منافع خاصي شكل گرفتهاند. برخي از افراد و شركتها به عنوان لابيهاي حرفهاي اين گروهها فعاليت ميكنند و نقش مهمي در تصميمگيريهاي دولتي دارند. آنان تلاش ميكنند تا اين اطمينان را براي گروههای اجتماعي ايجاد كنند كه از طريق نفوذ بر اشخاص تأثيرگذار و با نفوذ دولتي، جلوگيري از تصويب برخي از قوانين و يا اعطاي برخي از مشوقها و پاداشها، از منافع آنان دفاع خواهند كرد. در اين كشور صدها گروه اجتماعي وجود دارد كه به نوعي تلاش ميكنند تا بر سياستها و خطمشيهاي عمومي اين كشور تأثير گذارند. از جمله مهمترين اين گروهها عبارتاند از:
1. شبكه ها و انجمنهاي مرتبط با بوميان، از جمله فدراسيون بوميان ساسكاچوان،
2. گروههاي فعال در زمينه كسب و كار از جمله انجمن معدن كانادا، شوراي خردهفروشي كانادا، و نظاير آن.
3. شوراي كاناداييهاي آفريقاييتبار و حوزه درياي كارائيب،
4. گروه هاي فعال در زمينه حفظ محيط زيست و منابع طبيعي، از جمله مركز اقدامات اكولوژيك و گروه صلح سبز،
5. گروههاي مدافع كارگران و كار، از جمله كنگره كار در كانادا،
6. گروههاي مدافع صلح،
7. گروههاي مدافع سياستها و خط مشيهاي عمومي،
8. گروههاي مدافع حقوق دانشجويان،
9. گروههاي مدافع زنان ]8 و 9[.
شهروندي و جامعه مدني[12]
به طور كلي، شهروندان اين كشور از حقوق قانونی و آزادیهای متنوعی بهره میبرند. دلیل این امر، مساوات بین شهروندان و تاریخچه طولانی برقراری عدالت در این کشور است. منشور حقوق قانونی و آزادیهای مردم نشاندهنده آن است که تمامی حق و حقوق قانونی (حتی کوچکترین آن) و همچنین مسئولیتهای شهروندان مورد توجه قانونگذاران اين كشور قرار گرفته است. این حقوق و مسئولیتها در کتابچه راهنمای شهروندان منتشر شده و در اختيار مردم این کشور قرار ميگيرد تا افراد نسبت به حقوق خود آگاهي كامل داشته باشند. همه شهروندان بایستی از قوانین آگاهی داشته و نسبت به انجام آنها پايبند باشند. این امر بدون توجه به وضعیت اقتصادی– اجتماعی و دیگر شرایط باید اجرا گردد. عموماً، پیروی از قوانین به این معنی است که افراد نباید نسبت به همدیگر تبعیض قائل شوند.براي مثال، آنان بايد برابري در زمینههای نژادی، دینی- مذهبی، جنسی و نظاير آن را بپذیرند و به حقوق یکدیگر جهت آزادی، امنیت و زندگی احترام بگذارند.
در اين كشور آزاديهاي شهروندي شامل آن دسته از آزاديهاي فردي است كه توسط دولت تضمين شده است و يا ميبايد تضمين شوند تا از مداخله ديگران (به ويژه صاحبان قدرت و مقامات قانوني) در حريم زندگي افراد جلوگيري شود. محدوده آزاديهاي شهروندي را قانون تعيين ميكند، قانوني كه نمايندگان مردم آن را تصويب کردهاند و وظيفه اجراي آن بر عهده دولت نهاده شده است]12[.
ساختار روابط اجتماعي
به طور کلی، بر روابط اجتماعی مردم خصوصیات مثبت حاکم است. این امر از ویژگیهای مهم اين کشور فراصنعتی و غربی محسوب میشود و آن را از طیف دیگر کشورهای غربی و فراصنعتی متمایز میکند. اعتماد و اطمینان، احترام متقابل، صداقت و صمیمیت، از خصلتهای بارز روابط اجتماعی در این کشور است.
ساختار روابط اجتماعی بر اساس اصل عدمتبعیض بین ملیتها، نژادها، اقوام و مذاهب گوناگون بنیان نهاده شده است. در این سرزمین به غیر از افراد بومی، که تنها ساکنان دارای فرهنگ چند هزار ساله اين كشور هستند، مردمان مهاجر نيز با فرهنگها، سنتها، سبکها و آداب و رسوم خاص خود زندگي ميكنند. گوناگونی و تنوع فرهنگی در اين كشور سبب شده است تا ساختار اجتماعی، ساختاری چند فرهنگی باشد و به همین نام نیز شناخته شود. اين نوع ساختار اجتماعي موجب شده است تا مردمانی با ملیتها و نژادهای متفاوت با آزادي عمل كامل میراث و سنتهای فرهنگی خود را حفظ کرده و در جهت توسعه و تداوم آن تلاش کنند. مردم با وجود دارا بودن روابط اجتماعی و فرهنگی گوناگون، براساس اصل عدم تبعیض، توانستهاند در کنار هم مشارکت فعالی را در جهت توسعه کلی این سرزمین ایفا نمایند. چنان كه ذكر شد، سیاست مهاجرپذیری سبب شد تا در سال 1971م دولت فدرال به طور رسمی اصل چند فرهنگی را بپذیرد و آن را اعلام نماید. امیدواری و خوشبینی نسبت به آینده، داشتن پشتکار و اراده قوی، برخورداری از استقلال فردی، رعایت قوانین و قانونمند بودن از دیگر مؤلفههایی است که در اين كشور بسیار مشهود و آشکار است و وجه تمایزی برای ارزیابی این جامعه نسبت به کل جوامع غربی به شمار میآید.
حس همکاری و نوعدوستی مردم، همگام با سیاست مهاجرپذیری دولت فدرال، موجب شده است تا مهاجران با محیط پیرامون و زندگی تازه خود به سرعت ارتباط برقرار کنند و به راحتی به عنوان یک شهروند در روابط اجتماعی متقابل شرکت نمایند. مجموعه این عوامل سبب شده است تا حس بیگانگی در محیطی ناآشنا و تازه به مقدار قابل توجهی کاهش یابد]13[.
هنجارها و ارزشهاي اجتماعي[13]
با توجه به تنوع جمعيتي این کشور، هنجارها و ارزشهاي اجتماعي مختلفي در ميان گروههاي متفاوت مردم وجود دارد. اما حتي مهاجران نيز پس از مدتي با هنجارها و ارزشهاي اجتماعي غالب در اين كشور خو ميگيرند و رعايت هنجارها و ارزشهاي اجتماعي براي آنان نوعي ارزش به شمار ميآيد. به عنوان مثال، كاناداييها نسبت به رعايت زمان و به اصطلاح «سروقت» بودن بسيار حساساند. آنها بسيار وقتشناس هستند و وقتشناسي[14] در ميان مردم اين كشور اهميت دارد. در نتیجه، كساني كه وقتشناس نباشند، در واقع به نوعي ضد ارزش عمل ميكنند. همچنين، خودِ «زمان» اهميت زيادي دارد. از نظر آنان «زمان يعني پول»؛ لذا آنان كمتر وقت خود را صرف ديد و بازديدهایي ميكنند که در كشورهاي شرقي معمول است. در اين كشور تمركز اصلي بر خانواده هستهاي[15] است كه اساساً بنیان جوامع صنعتی کنونی (از جمله كانادا) را تشکیل مي دهد و به دلیل گسترش شهرنشینی و توسعه صنعت در شهرها شکل گرفته است.
در اين كشور ارتباط ميان فرزندان و والدين خوب است، اما والدين در امور مربوط به جوانان دخالت نميكنند. جوانان تا حدود زيادي مستقل هستند و خود درباره آيندهشان تصميمگيري ميكنند. به عنوان مثال، در زمينه ازدواج، جوانان كمتر از نظرات بزرگترهاي خود از جمله پدر بزرگها و مادربزرگها استفاده ميكنند. برخي از آنان ممكن است فقط پدر و مادر خود را از اين امر آگاه کنند. آنها اين گونه امور را شخصي ميپندارند و اعتقاد دارند كه ديگران نبايد در اين امور دخالت كنند.
در اين كشور معمولاً افراد به تنهايي زندگي ميكنند، به طوري كه در دوران كهنسالي اغلب آنان عمر خود را در خانههاي سالمندان سپري ميكنند. به همين جهت در اين كشور خانههاي سالمندان زيادي وجود دارد كه افراد كهنسال در كنار يكديگر زندگي ميكنند. آنان ممكن است فقط در برخي از تعطيلات بتوانند با بچههاي خود ملاقات داشته باشند.
كاناداييها براي «كار» ارزش فوقالعادهاي قائلاند و همه افراد جامعه بدون در نظر گرفتن جنسيت به كار اشتغال دارند. زنان كمتر به كارهاي خانهداري ميپردازند و مشابه مردان در سازمانها و شركتهاي مختلف در مشاغل متنوع مشغول به فعاليت هستند. در اين كشور عدالت جنسيتي حاكم است، نقشهاي مردان و زنان مشابه است و محدوديتهاي ارتباطي چنداني وجود ندارد]14[.
در اينجا به طور فهرستوار برخي از ارزشهاي اجتماعي مورد اشاره قرار گيرند:
- به طور كلي افرادی كه از طريق كار و خدمت در جامعه پولدار ميشوند، بسيار قابل احتراماند.
- آموزش با ارزش است.
- بزرگي نوعي ارزش است، مثلاً بزرگي خانهها، دفاتر كار، هواپيماها و نظاير آن.
- در حوزه فناوري، اختراع و پيشرفت مستمر مورد احترام است.
- تنبلي و رخوت ضد ارزش است.
- توسعه فردي محترم است، يعني افراد بايد تلاش كنند تا از طريق آموزش و تمرين خود را از نظر فيزيكي، علمي، زبانهاي خارجي و غيره تقويت كنند.
- رعايت قوانين و مقررات به شدت در اين كشور ارزش محسوب ميشود]15[.
نظام اجتماعی
1. نهاد خانواده: خانواده به عنوان بنیادیترین نهاد جامعه از موقعیت ویژهای برخوردار است. به طور کلی زندگی خانوادگی بدین صورت شکل میگیرد که زن و مرد با پیمان ازدواج رسمی یا ازدواج غیررسمی در کنار یکدیگر زندگی میکنند و کانون خانواده را پدید میآورند. به طور معمول کسب درآمد برای خانواده به نسبت تقریباً مساوی میان مرد و زن تقسیم میشود. درصدی از خانوادهها نیز وجود دارند که در آن مرد مسئول تأمین درآمد و زن مسئول امور تربیتی کودکان و امور منزل است. فزرندان یک خانواده پس از رسیدن به سن 18 سالگی و اتمام تحصیلات دبیرستانی از خانواده جدا می شوند، زندگی مستقلی را آغاز میکنند و شخصاً مسئولیت تأمین درآمد خود را به عهده میگیرند. پدیده طلاق در خانوادهها امری پذیرفته شده است که البته در مقایسه با ساير کشورهای صنعتی و به ويژه آمریکا از ميزان پایینتری برخوردار است.
انجام طلاق به درخواست هر یک از طرفین قابل اجراست. در مورد خانوادههایی که فرزند دارند، دادگاه بر اساس میزان حقوق دریافتی هر کدام از زوجین مسئولیت مخارج و نیازهای مالی فرزند را تعیین مینماید. همانند دیگر کشورهای غربی میان نسل جوان و نسل گذشته اختلاف آشکاری به چشم میخورد و جوانان معمولاً در روابط با والدینشان شیوه مستقلی در پیش میگیرند که گاه موجب تنشهایی در خانواده میشود.
خانوادههای کانادایی معمولا کمجمعیت و شامل پدر، مادر و دو فرزند است. تعداد خانوادههای پرجمعیت ناچیزند. در اين كشور تعداد خانوادههایی که فقط از مادر و فرزند و یا پدر و فرزند تشكيل شده باشد بیش از 25 درصد برآورد شده است. با وجود این، خانوادههای مرکب از پدر، مادر و فرزند یا فرزندان هنوز ساختار اصلی خانوادهها در این کشور را تشکیل میدهند.
در صورتی که زن و مردی به صورت توافق دو جانبه در یک مکان مشخص به مدت یک سال زندگی کنند، از کلیه حقوق زناشویی نسبت به یکدیگر برخوردار خواهند شد و هر یک نقش همسر را برای دیگری دارد.
لازم به ذکر است که ازدواج شامل ازدواجهای انجام شده در کلیساها، شهرداریها و ازدواجهای عرفی است که در آن زن و مرد به عنوان زن و شوهر بدون ازدواج قانونی با یکدیگر زندگی میکنند. این گونه ازدواجها در سالهای اخیر افزایش داشته و خانوادههای زیادی به این طریق زندگی میکنند. قوانین مربوط به ازدواج در دولت استانی تصویب میشود. بدین جهت این قوانین در استانها با یکدیگر متفاوت است]16[.
2. دوران کودکی تا جوانی: در تمام کشورهای صنعتی که پدر و مادر از اعضای نیروی کار اجتماعی محسوب میشوند، نگهداری روزانه فرزندان در دوران طفولیت و پیش از دبستان از مشکلات عمده خانوادگی آنها به حساب میآید. آمار موجود در این رابطه نشان میدهد که 68 درصد زنان کانادایی که به صورت تمام وقت به کار اشتغال دارند یک فرزند زیر سه سال دارند. این امر موجب شده است که خانوادهها برای حل مشکل خود، گرایش عمدهای به استفاده از خدمات مؤسسات نگهداری از کودکان در منزل به طور تماموقت و در صورت مدرسهای بودن فرزند، به صورت نیمه وقت و یا پس از ساعات مدرسه داشته باشند.
برخی از این مؤسسات دولتی و برخي ديگر خصوصی هستند که براساس مقررات دولتی فعالیت میکنند. در هر حال نگهداری کودک در این قبیل مؤسسات مخارج هنگفتی را بر خانواده تحمیل میکند. به این منظور دولت فدرال برای حمایت از خانوادههای کم درآمد کمکهای مالی در نظر گرفته است.
در اين كشور مراقبت مناسب از بچهها یک وظیفه قانونی به شمار میآید. در صورت رخ دادن هرگونه سوء استفاده از کودکان، چه به صورت بدنی، روحی و یا جنسی، پلیس، پزشکان و معلمان وارد عمل خواهند شد. براساس قوانين، بدرفتاری بدنی شامل هر نوع تماس بدنی عمدی است که باعث وارد آمدن آسیب به کودک شود. به طور مثال، تنبیه بدنی کودک به طوری که باعث آسیب جسمانی شود بدرفتاری بدنی محسوب میشود و بدرفتاری روحی شامل فراهم آوردن موجبات ترس زیاد و یا تحقیر کودک است. سوء استفاده جنسی هر نوع ارتباط جنسی بین یک بزرگسال و یک بچه را شامل میشود.
غفلت از بچهها نوعی بدرفتاری با آنها محسوب میشود. والدینی که در حمایت و پشتیبانی از کودکان خود کوتاهی کنند، به غفلت از کودکان خود محکوم میشوند. به موجب قانون، بچههای زیر 12 سال نمیتوانند حتی به مدت یک ساعت بدون سرپرستی خانواده و یا دولت به سر برند.
نوجوانان طوری تربیت میشوند که بتوانند افکار خود را به طور آزادانه بیان کنند. کودکان و نوجوانان در مدارس تشویق میشوند صحبت کنند و افکارشان را درباره موضوعات مختلف و در مورد بزرگترها بیان کنند. دانشآموزان تشویق میشوند تا درباره مسایل روز بیندیشند و در مناظرهها و مباحثات مشارکت فعال داشته باشند؛ حتی برای دولت نامه بنویسند و عقاید خود را درباره قوانین اساسی اظهار کنند. جوانان عادت کردهاند تا نظرات خود را مانند نظرات رهبران و تصمیمگیرندگان آینده مورد توجه قرار دهند و همانند والدین و معلمان خود نقش تصمیمگیرنده را ایفا کنند]16[.
3. وضعيت زنان. در سال 1921م و پس از سالها تلاش مستمر، زنان توانستند از حق رأی برخوردار شوند. در سال 1929م و در پی اختلافی که میان زنان و یک دادگاه دولتی بر سر شناسایی زنان به عنوان اشخاص حقوقی روی داد، دادگاه منحل شد. این رخداد منشأ تحولات چشمگیری در جامعه و روابط اجتماعی زنان شد.
هم زمان با واقعه سال 1929م کمتر از 4 درصد از زنان متأهل در خارج از منزل فعالیت اجتماعی یا اقتصادی داشتند. این در حالی است که در سال 1988م این میزان به بیش از 59 درصد افزایش یافت.
در قانون اساسی فدرال و در منشور حقوق و آزادیهای سال 1984 م مسأله برابری زن و مرد تصریح و بر ضرورت آن تأکید شده است.
در حال حاضر زنان با اختلاف ناچیزی با مردان در روابط اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جامعه نقش تعیینکنندهای را دارند. 15 درصد قضات دادگاههای استانی و فدرال زنان هستند. براساس طرحی دولت فدرال متعهد شده است تا ظرف چند سال آینده مشارکت زنان را در دادگاههای فدرال افزایش دهد. در دهه اخیر نقش زنان در فعالیتهای سیاسی و احزاب عمده به طرز چشمگیری افزایش یافته است و زنان توانستهاند پستهای کلیدی و مهمی را به خود اختصاص دهند. حضور قابل توجه زنان در دولتهای استانی و محلی نشاندهنده مشارکت فعال این بخش در بافت جامعه مدنی است.
در اين كشور زنان در تمامی حوزههای اجتماعی، فعالیت دارند و میتوانند انواع حرفهها و شغلها را برگزینند. امروزه تعداد اندکی از مشاغل تنها مختص به زنان و یا مردان است. گروهها و برنامههای ویژهای در زمينه ایجاد فرصتهای برابر برای پیشرفت وضعیت اجتماعی زنان توسط دولت فدرال پشتیبانی میشوند. تبعیض، بیحرمتی و بدرفتاری با زنان از سوی همسرانشان از لحاظ قانونی جرم محسوب میشود و در صورت بروز چنین رفتارهایی قانون حمایت از زنان را برعهده میگیرد.
در کانادا تعداد زنان متخصص نسبت به دیگر کشورها بیشتراست. 40 درصد مدیران شركتها زن هستند. زنان 45 درصد از نیروی کار را تشکیل میدهند. بر اساس آمارها طی سالهای 1997م تا 2006م تعداد زنانی که به صورت خود اشتغال در مشاغل آزاد فعالیت میکردند 5/2 برابر مردان بوده است]17 و 18[.
4. سالخوردگان: در كانادا افرادی با 65 سال سن و بیشتر از آن سالخورده محسوب میشوند. در اين كشور از هر 10 نفر یک نفر بيش از 65 سن سال دارد. به همین سبب آگاهی و حساسیت بسیاری نسبت به نیازهای سالخوردگان در جامعه وجود دارد. در اين كشور معمولاً سالخوردگان به تنهایی زندگی میکنند و بسیاری از آنان ترجیح میدهند به جای آنکه با فرزندان خود در یک منزل زندگی کنند در مؤسسات نگهداري سالمندان به زندگی خود ادامه دهند. اين مؤسسات اتاقها، آپارتمانها و یا مستغلاتی را در اختیار آنان قرار میدهند که در آنها خدمات ویژهای برای رفع احتیاجات سالخوردگان پیشبینی شده است. مؤسسات پیش گفته گستره وسیعی از فعالیتهای تفریحی، فرهنگی و آموزشی را برای سالمندان ارائه میکنند. افراد کهنسالی که احتیاج به مراقبتهای ویژه دارند ممکن است به مؤسسات سالمندانی منتقل شوند که در آنها پرستاران و کارکنان تعلیم دیده آماده ارائه خدمات به این افراد ميباشند. در عینحال بسیاری از کاناداییها از اعضای سالمند خانواده در منزل مراقبت میکنند]19 و 20[.
5. انواع مستمری و مزایای سالمندان
5.1. مستمری تأمین دوران سالمندی: مستمری تأمین دوران سالخوردگی[16] مبلغ ماهانهای است که به افراد 65 ساله یا بالاتر (که واجد شرایط محسوب میشوند) پرداخت میشود، سوابق شغلی متقاضی و اینکه آیا متقاضی در این سن نیاز به بازنشستگی دارد یا خیرعاملی برای تعیین این مستمری محسوب نمیشود. در سال 2006م حداکثر مبلغ تأمین مالی دوران سالخوردگی ماهیانه 70/413 دلار و در همین سال حداکثر حق عائلهمندی[17] مبلغ 94/733 دلار تعيين شد و مبلغی نیز تحت عنوان مکمل تضمین درآمد[18] اختصاص داده شد.
5.2. مکمل تضمین درآمد: مکمل تضمین درآمد مبلغ ماهیانهای است که به افرادی پرداخت میشود که مستمری پایه[19] دریافت میکنند، بدون درآمد هستند و يا درآمد پایینی دارند. برای احراز شرایط دریافت مستمری مکمل تضمین درآمد، افراد واجد شرایط باید مستمری بگیران پایه باشند و درآمد کل آنان نيز نبايد کمتر از حداقل تعیین شده در سال باشد.
5.3. حق عائلهمندی: حق عائلهمندی[20] برای کاهش مشکلات بسیاری از افراد بیوه و زوجهایی در نظر گرفته شده است که تنها با یک حقوق زندگی میکنند. حق عائلهمندی نیز مانند مکمل تضمین درآمد در طی سال به صورت ماهانه پرداخت میشود. برای استفاده مجدد از این مستمری در پایان دوره (سال) باید مجدداً درخواستی تنظیم شود. این مستمریها مشمول مالیات بر درآمد نمیشوند. برای دریافت این مستمری افراد واجد شرایط باید 60 تا 64 ساله بوده و حداقل 10 سال پس از سن 18 سالگی در کانادا زندگی کرده باشند.[21]
از طرف دیگر سالخوردگان مهاجری که از درآمد مختصری برخوردار هستند و یا هیچگونه درآمدی ندارند، برای دریافت حق عائلهمندی واجدشرایط میباشند. از دیگر کمکهای نقدی به این دسته از بازنشستگان میتوان از سیستمهای SPA و GIS نام برد. واجدین شرایط دریافت این کمکها مشمول پرداخت مالیات نمیشوند. در برخی ايالت ها به اين افراد مزایای بیشتری (از قبیل هزینههای دارویی و درمانی سالخوردگان) ارائه میشود. بهطور معمول بسیاری از مؤسسات و ادارات، از قبیل بانکها، سالنهای نمایش و برخی از فروشگاهها و اتوبوسهای شهری، نرخهای پایینتری را برای سالخوردگان در نظر میگیرند]23، 24 و 25[.
6. نظام بیمهای
شرکتهای بیمه برای حفاظت از افراد، اموال و داراییهای آنان در مقابل پارهای از خطرات یا عوامل خسارتزا متعهد میشوند. این شرکتها خسارتهای جزئی که بیمهشدگان قادر به پرداخت آن هستند را جبران نمیکنند. آنها متعهد ميشوند از افراد در مقابل خسارات و صدمات جدی و غیرقابل پیشبینی (نظير تصادفات سنگین، آتشسوزی، سرقت، مرگ همسر و نظاير آن) حمایت کنند. یعنی خساراتی که افراد به تنهايي قادر به جبران آن نیستند. همچنين، در اين كشور دریافت وام مسکن بدون قرارداد بیمه مسکن و لوازم آن امکانپذیر نیست؛ چرا که هیچیک از مؤسسات وامدهنده داراییهای بیمه نشده را به عنوان ودیعه نمیپذیرند.
نیازهای بیمهای افراد در مراحل مختلف و با تغییراتی که در موقعیت شغلی و خانوادگی فرد ایجاد میشود، دستخوش تغییر خواهد شد. به عنوان مثال، فردی که به تازگی مشغول به کار شده و هنوز تشکیل خانواده نداده است، به بیمه عمر نیاز ندارد.
بر اساس آمار بیمه و انجمن بهداشت، کاناداییها سالانه حدود 50 میلیارد دلار برای بیمه پرداخت مینمایند. بسیاری از افراد سالیانه میلیونها دلار حق بیمه پرداخت میکنند که طبق آمار این مبلغ پنجمین هزینه سنگینی است که هر خانواده پرداخت میکند. نکته جالب این است که تنها تعداد کمی از افراد نسبت به این امر آگاهی دارند که این مبلغ را بابت چه چیز پرداخت میکنند. به همین دلیل گاهی افراد از جبران نشدن خسارت از سوی نمایندگی بیمه خود متعجب میشوند. ممکن است نمایندگی یا واسطه بیمهکننده در ابتدا سیاستهای بیمه و آنچه را که تحت پوشش و یا خارج از پوشش سیاست بیمهگذار میباشند دقیقاً تشریح ننمایند. فرد بیمهگذار پیش از خریداری بیمه میبایست در انتخاب بیمهکنندهای امین، شامل نمایندگیهای بیمه، واسطههای بیمه و یا دفاتر بیمه مستقیم، دقت لازم به عمل آورند. به طور كلي، در تمامی استانها هزینههای اولیه بیمارستانی و ویزیت پزشک تحت پوشش بیمه پزشکی قرار دارند، اما بیمه خدمات غیرضروری پزشکی (نظیر جراحی زیبایی) را تحت پوشش قرار نمیدهد.
معمولاً، دفاتر بیمه، نمایندگی یک شرکت بیمه را برعهده دارند و تنها خدمات آن شرکت را ارائه مینمایند. در صورتی که خدمات این شرکت از دامنه وسیعی برخوردار باشد، نظرات و نیازهای خریدار بیمه تأمین خواهد شد. البته این امر مستلزم آگاهی فرد متقاضی از چگونگی ارائه خدمات شرکتهای بیمه است تا مقایسه انواع شرکتهای بیمه با یکدیگر امکانپذیر شود. در اين زمينه واسطههايي وجود دارند كه با تعدادی از شركتهای بیمه طرف قرارداد هستند و در جهت ارائه خدمات مختلف به این شرکتها فعالیت میکنند]26[.
7. بهداشت و سلامت
7.1. وضعيت كلي بهداشت و سلامت: سیاستها و برنامههای سلامت ملی برعهده دولتهای فدرال و استانی است. دولت فدرال از طریق اداره سلامت و رفاه برنامههایی را به منظور تأمین نیازهای شهروندان اجرا مینماید.
کانادا دارای یکی از منظمترین و کاملترین سیستم مراقبتهای درمانی در جهان را دارد. بیمارستانها، کلینیکها و مطبهای خصوصی بسیاری تحت پوشش این برنامه قرار دارند. کلیه شهروندان و مهاجرانی که مقیم اين كشور هستند تحت پوشش برنامه ملی بیمه درمانی هستند و میتوانند به صورت رایگان از خدمات این مراکز استفاده نمایند.
این برنامهها در برگیرنده بخش عمدهای از خدمات پزشکی است كه افراد براي برخورداري از تسهيلات آن باید نسبت به دريافت کارت بیمه خود از استان محل سکونت خود اقدام كنند. این کارت در سراسر كشور معتبر است. اما با تغییر استان محل سکونت فرد باید از استان جدید تقاضای صدور کارت بیمه نماید، زیرا قوانین مربوط به بهداشت و درمان در استانهای مختلف متفاوت است و در برخی مناطق مشمول هزینه نیز میشود. هزینه بیمه درمانی برعهده هر یک از استانها است که بخشی از آن از محل مالیات تأمین میشود. علاوه بر اين، به منظور مراقبتهای درمانی دولت فدرال نیز به استانها کمک میکند.
7.2. فوریتهای پزشکی: در صورتی که هر یک از اعضای خانواده به فوريتهاي پزشكي نياز پيدا كنند، ميتوانند با مراجعه به بخش اورژانس نزدیك ترین بیمارستان خدمات درمانی لازم را دريافت كنند و در صورتی که جان کسی در معرض خطر باشد ميتواند با اورژانس محلی تماس گرفته و تقاضای آمبولانس نماید.
در اين كشور بیمه اصلی درمانی - که بیمهنامه درمانی استاندارد نامیده میشود - شامل حقالزحمه پزشکان، جراحان و متخصصان بیهوشی، داروهای تجویز شده در داخل بیمارستان، شورای پزشکی، استفاده از تجهیزات و غذای بیمارستان، عمل جراحی و سایر معالجات (از قبیل فیزیوتراپی، اشعهدرمانی، شیمیدرمانی)، عکسهای رادیولوژی و آزمایشهای تشخیصی، مراقبتهای زایشگاهی (در صورتی که 12 ماه از زایمان قبلی گذشته باشد) داروها و پانسمانها، وضعیت سلامتی ذهن و جسم و ترک اعتیاد است.
7.3. پزشک خانواده: در اين كشوراغلب مردم طبيبي را بهعنوان پزشک خانواده انتخاب و برای مشکلات پزشکی عادی خود به او مراجعه مینمایند. به این ترتیب پزشک مربوطه سابقه پزشکی بیمار خود را تا حدی میداند و میتواند بهتر از هر فرد دیگری بیمار خود را در شرایط عادی و یا موارد اضطراری یاری کند.
7.4. برنامه بهداشت عمومی: در این کشور قوانین مربوط به بهداشت عمومی، خدمات گستردهاي را دربر میگیرد. به عنوان مثال، براساس این قوانین در مردم اين اطمینان ايجاد ميشود که مواد غذایی بهداشتی و مطابق استانداردهای مربوطه میباشد. همچنين، ميتوان نسبت به رعايت موازين امور بهداشتي در رستورانها و فروشگاههای مواد غذایی اطمينان حاصل كرد.
برنامه واکسیناسیون کودکان نیز بخش دیگری از این خدمات است. در اين كشور کودکان باید بر ضد بیماریهای خطرناک و عفونی(نظیر فلج اطفال، کزاز و دیفتری) واکسینه شوند. در اين زمينه برای هر کودک كارت مخصوصي صادر میشود که برای ثبت نام کودکان در مدارس مورد استفاده قرار ميگيرد. همچنین، در این زمینه برنامههاي آموزشی در مدارس پیشبینی شده است كه در طول دوره تحصيلي به مرحله اجرا گذاشته ميشود.
7.5. دارو: در كانادا بسیاری از انوع داروهای مربوط به بیماریهای جزئی، نظیر سردردها و سرماخوردگی، در داروخانه بهصورت بدون نسخه عرضه میشود. پزشک داروخانه میتواند در انتخاب داروهای ویژه به افراد کمک کند. اما داروهای مربوط به بیماریهای خاص فقط از طریق ارائه نسخه پزشک معالج قابل فروش است و دستورالعمل استفاده از دارو نيز بايد در آن ذکر شده باشد. هزینه تهيه دارو در اغلب استانها به عهده خود فرد میباشد]27 و 28[.
9. مهاجرت و پناهندگي
از ابتدای تأسیس کنفدراسیون کانادا در قرن نوزدهم تا سال 1996م، در مجموع ورود 4.971.070 مهاجر به کانادا ثبت شده است. از این تعداد 1.054.930 نفر قبل از سال 1961م وارد اين كشور شدهاند.
براساس آمارهای رسمی، در دهههای 1960، 1970 و 80 19میلادی، به ترتیب 788580، 996160 و 1092400 نفر به عنوان مهاجر پای به خاک کانادا گذاشتهاند. این روند در دهه 1990م شدت یافت، به طوری که بین سالهای 1991م تا 1996م تعداد 1.038.990 نفر، یعنی تقریباً معادل تعداد مهاجران دهه 80 میلادی، به اين كشور مهاجرت کردند. تعداد 265580 نفر از مهاجرانی که قبل از سال 1961م به کانادا آمدهاند، اهل انگلستان بودهاند. مهاجران بسیاری نیز از دیگر نقاط اروپا به اين سرزمين مهاجرت کردهاند. همچنین، قبل از سال 1961م تعداد 284205 نفر از کشورهای واقع در شمال و غرب اروپا، 175430 نفر از کشورهای شرق اروپا و 228145 نفر نیز از جنوب اروپا در کانادا رحل اقامت افکندهاند. در این سالها مهاجران غیر اروپایی بخش کوچکی از مهاجران را تشکیل میدادند و تنها 45050 نفر از اتباع ایالات متحده به کانادا آمدند. این رقم برای کشورهای واقع در شرق آسیا 20555 نفر و برای دیگر نقاط جهان، نظیر خاورمیانه، جنوب آسیا، جنوب شرقی آسیا، آفریقا، آمریکای جنوبی و کارائیب، بین 2485 تا 8390 نفر بوده است]32[.
آمارها نشان میدهند که بین سالهای 1991م تا 2000م و نیز 2001م تا 2010م، به ترتیب 2.100.000 و 2.470.000 نفر به کانادا مهاجرت کردهاند. این وضعیت بیانگر آن است که در دو دهه اخیر روند روبه رشدی در سیاست مهاجرپذیری وجود داشته است (جدول 1.3 و شکل 1.1 را ملاحظه نمایید).
جدول 1.3. جمعیت مهاجران به تفکیک دوره زمانی مهاجرت
زمان مهاجرت | ||||||
قبل از 1961 | 1961 تا 1970 | 1971 تا 1980 | 1981 تا 1990 | 1991 تا 2000 | 2001 تا 2010 | |
تعداد مهاجران | 1.054.930 | 788.580 | 996.160 | 1.092.400 | 2.100.000 | 2.470.000 |
شکل1.1. جمعیت مهاجران به تفکیک دوره زمانی مهاجرت
بررسیها نشان میدهد تا آغاز دهه 1980 میلادی ورود مهاجران از ایالات متحده سیر صعودی داشته است، در حالی که از آن پس روند نزولی را طی میکند. اگرچه اروپاییها در طول دهههای متمادی تعداد زیادی از مهاجران را تشکیل میدادهاند، روند مهاجرت از اروپا به کانادا رو به کاهش نهاد، به گونهای که تعداد مهاجرانی که از انگلیس به کانادا عزیمت کردهاند از 265580 نفر در دهه 1960م به 63445 نفر در دهه 1980 کاهش یافته است. این قاعده درباره دیگر کشورهای اروپایی، بهجز اروپای شرقی، نیز صادق است. از دهه 1980م ورود مهاجر از اروپای شرقی سیر صعودی یافته است. در مقابل روند مهاجرت از آفریقا و آسیا - به خصوص شرق آسیا - افزایش چشمگیری داشته است، به طوری که تعداد مهاجران شرق آسیا از 20555 نفر در دهه 1960 به 252340 در فاصله سالهای 1991 م تا 1996 م رسیده است ]32 و 38[.
بیشترین تراکم مهاجران در استانهای اونتاریو، کبک، بریتیش کلمبیا و آلبرتا بوده است. تقریباً مهاجران با همان نسبتی که در کانادا حضور دارند، به تفکیک محل تولد در استانهای مختلف تقسیم شدهاند. مهمترین عاملی که در مواردی این قاعده را نقض میکند، عامل زبان است. به همین دلیل است که حضور انگلیسیها و آمریکاییها در کبک با جمعیت آنها در کانادا متناسب نیست. براساس آمار رسمی سال 1996م، بیش از 60 درصد مهاجران در سه شهر مهم تورنتو، ونکورو ومونترال زندگی میکنند. براساس آمارها، 50 درصد از جمعیت بیش از 6 میلیونی تورنتو را مهاجران تشکیل میدهند. بنابراین، اکنون اقلیتهای این شهر اکثریت را در جمعیت تورنتو تشکیل میدهند]39[. بعد از تورنتو، شهرهای ونکوور در استان بریتیش کلمبیا و مونترال در استان کبک بیشترین گروه مهاجران را در خود جای دادهاند.[22] مهاجران تنوع را به فرهنگ تلفیقی این شهرها میافزایند. برای مثال، شهروندان تورنتو از حدود 170 کشور به آنجا عزیمت کردهاند و به بیش از 100 زبان تکلم میکنند. این طیف متنوع فرهنگ در عطر و طعم فوقالعاده غذاهای جهانی، نظرات جدید، ارتباطات اقتصادی و غنای فرهنگی این شهر مشهود است. البته، علاوه بر استانهای پرجمعیت، استانهای کمجمعیتتر نیز مشتاق داشتن مهاجران بیشتری هستند. این تمایل عامل بالقوهای برای بهبود شالوده اقتصادی استانها محسوب میشود و به آنها کمک میکند تا جمعیت خود را افزایش دهند.
10. ورزش
به طور كلي ورزشهاي مختلفي در این کشور رواج دارند، اما پرطرفدارترین ورزش در ميان مردم اين كشور هاکی روی یخ است که کاناداییها آن را ابداع کردهاند. از دیگر ورزشهای متداول میتوان به بیسبال، تنیس، بسکتبال و اسکواش اشاره کرد. بسیاری از این ورزشها که مورد علاقه بسياري از جوانان است در مدارس به طور گسترده در ساعات ورزشی آموزش داده میشوند. همچنين، كليه این ورزشها به صورت مسابقات لیگ برگزار میگردند.
کانادا با داشتن وسعت زیاد و مناظر طبیعی، از فضای مناسبی برای انواع ورزشهای آبی برخوردار است. به عنوان نمونه، قایقسواری، طرفداران زیادی در اين كشور دارد و بسیاری از پارکهای استانی و ملی امکانات لازم را برای نوآموزان و ورزشکاران مجرب در این رشته فراهم میكنند. این ورزش و کلاسهای آموزشی آن بهراحتی قابل دسترس است. شکار، ماهیگیری و اسکی از دیگر ورزشهای مورد علاقه مردم به حساب میآیند. البته مقررات سختی برای شکارچیان در نظر گرفته شده است که آنان را به شکار در فصول خاص و نژادهای خاصی از حیوانات محدود میکند]27[.
11. سرگرمی و تفریح
تنوع سرگرميها و تفريحات، در اين كشور بسيار زياد است و مردم بنابه سلايق خود به آنها مي پردازند. از جمله تفريحات مورد علاقه مردم میتوان به كمپينگ (چادر زدن) اشاره کرد که در فضاهای خاصی در نقاط مختلف انجام ميشود. از دیگر سرگرمیهای مردم میتوان به جمعآوری اشیای مختلف (کلکسیون)، شرکت در حراجيها، ساختن وسایل بازی خانگی، انواع کارهای دستی (مانند تکهدوزی و بافتنی) اشاره کرد. تعداد زیادی از مؤسسات آموزشی محلی و منطقهای به آموزش صنایعدستی به کارآموزان میپردازند. محصولات این هنرجویان معمولاً به طور مرتب در نمایشگاهها، (به خصوص در ماههای تابستان) ارائه و به فروش ميرسند. همچنین برخی از محلهها دارای فروشگاههایی هستند که کلکسیونرهای محلی آنها را اداره میکنند و همواره در طی سال داير است و امكان خريد محصولات را با قيمت ارزانتر فراهم ميسازند]27[.
12. حمل و نقل
اغلب شهرها دارای سیستمهای حمل و نقل عمومی خوبی میباشند. شهرهای بزرگی نظیر مونترال، تورنتو و ونکوور دارای سیستمهاي مختلف حمل و نقل نظير اتوبوس، تاکسی، تراموا، مترو، قطار و کشتیهای کوچک مسافربری میباشند.
هزینه استفاده از اتوبوس و مترو به صورت نقدی و از طریق ارائه بلیط و یا با استفاده از کارتهای ماهانه پرداخت میشود. شهروندان ميتوانند اين كارتها را از فروشگاهها، ایستگاههای مترو و مکانهای دیگر تهيه كنند. این کارتها با تخفیف ویژه در دسترس دانشآموزان، دانشجویان و سالخوردگان قرار میگیرند.
بیشتر شهرهاي كوچك اين كشور نیز مجهز به سیستم تاکسیرانی هستند. تاکسیها از طریق تلفن، ایستگاههای تاکسی و یا در معابر عمومی در دسترس مسافران قرار میگیرند. معمولاً ایستگاههای تاکسی در اطراف مراکز خرید، ساختمانهاي اداری بزرگ، هتلها، فرودگاهها، ایستگاههای قطار و ایستگاههای اتوبوس واقع شدهاند. تاکسیها برحسب زمان و مسافت طی شده کرایه دریافت میکنند. این کرایه از سایر وسایل حمل و نقل شهری گرانتر است. در برخی از شهرها نیز مسیرهای ویژهای برای تردد افرادی اختصاص یافته است که از دوچرخه استفاده میکنند. بهعلت دور بودن مسافت شهرها از یکدیگر، انتخاب مسیر و نوع وسیله نقلیه با توجه به زمان و بودجه هر فرد حایز اهمیت است. در این خصوص آژانسهای مسافرتی (هواپیما، قطار، اتوبوس) اطلاعات لازم را در اختیار مسافرین قرار میدهند. بهطور کلی استفاده از وسایل نقلیه زمینی مقرون به صرفهتر میباشد.
کانادا شبکه گسترده خطوط زمینی (جادهها و راهآهن) دارد. بزرگراهها عموماً تحت کنترل دقیق ادارات استانی جادهها و بزرگراهها میباشند و مسئولیت برقراری امنیت و برفروبی از جادهها برعهده سازمانها و ادارات مذکور است. دولتهای محلی و منطقهای از جادههای کوچکتر مراقبت مینمایند؛ جادههایی که سطح بسیاری از آنها پوشیده از ماسه است و نگهداری از آنها مخصوصاً در زمستان دشوار است. در حقیقت، بسیاری از رانندگان که در جادههای کوچک تر و دورافتادهتر رانندگی میکنند، برای مواقع اضطراری (از جمله خرابی اتومبیل) تا رسیدن نیروهای امدادگر با خود تجهیزات بیشتری را حمل میکنند. در اين كشور رانندگي با اتومبیل در مسافت طولانی ودر طول شبانهروز متداول است و پیمودن مسافت حدود 50 کیلومتر برای تهیه مواد غذایی و یا دارو امری عادی محسوب میشود. به منظور تأمین احتیاجات مسافران در مسیر جادهها و بزرگراهها، ایستگاههای خدماتی، استراحتگاهها و ایستگاههای پمپبنزین احداث شده است.
علاوه بر شیوههای سنتی حمل و نقل، کانادا شیوههای جدید حمل و نقل دریایی را نیز ابداع کرده است که در نوع خود منحصر به فرد است. به علت وجود سواحل طولانی و میلیونها دریاچه و رودخانه، خدمات گذرگاههای آبی برای اتصال شهرها و جزایر اين كشور به یکدیگراز خدمات عمده سیستم حمل و نقل دریایی محسوب میشود. در ماههای تابستان میتوان قایقهایی را به اندازههای متفاوت و اشکال مختلف در دریاچهها و يا آبراههای سرتاسر اين كشور یافت. این قایقها شامل قایقهای عظیم مسافرتی و تفریحی برای مسافتهای دور و قایقهای شخصی برای سفرهای نزدیک میباشند ]29 و 30[.
[1]. G8
کانادا عضو گروه هشت است که از کشورهای فرانسه، آلمان، بریتانیا، ایتالیا، ژاپن، ایالات متحده آمریکا، روسیه و کانادا تشکیل شده، و در مجموع 65 درصد اقتصاد جهان را در دست دارند. كانادا در سال ۱۹۷۶م به جمع کشورهای عضو گروه هشت پيوسته است. عضويت در اين گروه موجب شده است تا اين كشور متناسب با تغيير و تحولات محيطي خود را وفق دهد و هم پاي آنان توسعه يابد.
[2]. Information Highway Advisory Council (IHAC)
[3]. UNDP
[4] . گروههاي اجتماعى واحدهايى مركب از دو نفر يا بيشتر هستند که بين آنها کنشهاى متقابل نسبتاً پايدارى برقرار است، داراى تفاهم مشترک هستند و از نظر فکرى و عاطفى نيز خود را به يکديگر نزديک حس مىکنند و براى رسيدن به هدف مشترکى که گروه براى رسيدن بدان بوجود آمده با يکديگر همکارى مىنمايند.
[5]. NGO
[6] . سازمان مردمنهاد در کلیترین معنایش، به سازمانی اشاره میکند که مستقیماً بخشی از ساختار دولت محسوب نمیشود، اما نقش بسیار مهمی به عنوان واسطه بین فرد فرد مردم و قوای حاکم و حتی خود جامعه ایفا میکند.
[7]. Responsibility to Protect (R2P)
[8]. Genocide
[9]. War crimes
[10]. Crimes against humanity
[11]. Ethnic cleansing
[12] . شهروندي و جامعه مدني دو مفهومي هستند كه همواره با يكديگر همراه بودهاند. بر همین اساس بسياري از انديشمندان، جامعه مدرن را جامعه مدني ميدانند، زيرا مهمترين ويژگي جامعه مدرن، پيوستگي تفكيكناپذير آيين شهروندي و مشاركتهاي مدني است و در مركز سياسي- جغرافيايي به نام شهر اتفاق ميافتد. صاحبنظران جامعه مدني را حوزهاي ميدانند كه در آن تصميمگيريها از طريق فرآيندهاي جمعي و مشاركت فعالانه شهروندان، در شرايطي آزاد و برابر صورت ميگيرد. بنابراين قهرمان اصلي جامعه مدني، شهروندي است كه مشاركت اجتماعی از جمله حقوق اساسي وي به شمار ميرود ]10 و 11[.
[13] . هنجارهاي اجتماعى شيوههاى رفتارى معينى است که در گروه يا جامعه متداول است و فرد در جريان زندگى خود آن را مىآموزد، به کار مىبندد و نيز انتظار دارد که ديگر افراد گروه يا جامعه آن را انجام دهند. هنجارها، رفتار، قاعده، معيار يا ميزانى است که با آن رفتار اجتماعى اشخاص در جامعه سنجيده مىشود. هر رفتارى که با آن تطبيق کند، رفتارى است به هنجار و اگر نسبت به آن انحراف داشته باشد، نابهنجار ناميده مىشود. ارزشهاى اخلاقى با نظام اجتماعى رابطه دارند و ارزشها هستند که بهصورت هنجارها و رسوم در مىآيند و از اين راه است که مىتوانند زندگى افراد و گروهها را در داخل جامعه انتظام دهند. بنابراين، هنجارها رفتارهاى معينى هستند که بر اساس ارزشهاى اجتماعى قرار دارند و با رعايت کردن آنها جامعه انتظام پيدا مىکند.
[14]. Being on time
[15]. خانواده زن و شوهری یا مستقل، نوعی از خانواده است که از زن و شوهر و فرزندان یا زن و شوهر بدون فرزند تشکیل میگردد و اصطلاحاً خانواده هستهای نامیده میشود.
[16]. OAS= Old Age Security
[17]. Spouse's Allowance
[18]. Income Supplement Guarantead
[19]. OAS
[20]. SPA
[21]. هم اکنون در كانادا حداکثر مبلغ ماهیانه مستمری «حق عائلهمندی» 94/733 دلار است.
[22] . شهرهایی چون کلگری، اوتاوا، ادمونتون، هامیلتون، وینیپگ، کیچنر، لندن، نیاگارا و ویندسور نیز جمعیت قابل توجهی از مهاجران را در خود دارند.