جامعه و نظام اجتماعی کانادا
جامعه و نظام اجتماعی در کشور کانادا شامل جامعه کانادا؛ گروهها و نهادهای اجتماعی کانادا؛ هنجارها و ارزش های اجتماعی کانادا؛ ساختار روابط اجتماعی کانادا؛طبقات و قشرهای اجتماعی کانادا؛ نهاد خانواده کانادا؛ جوانان در کانادا؛ زنان در کانادا؛ سالمندان در کانادا؛ ورزش در کانادا؛ اوقات فراغت در کانادا؛ رفاه اجتماعی در کانادا؛ بهداشت و سلامت کانادا؛ مهاجرت و پناهندگی در کانادا و حمل و نقل در کانادا است که در ذیل شرح داده شده است:
جامعه کانادا
كانادا از جنبههای مختلف اقتصادی، اجتماعی و صنعتی توسعه یافته محسوب میشود. این كشور از نظر صنعتی جزء هشت كشور صنعتی جهان است(G8)[i]. در حال حاضر، بعد از آمریكا، كشوری است كه در اقتصاد جدید یک مدل موفق را عرضه میكند. این كشور دارای زیرساختهای گسترده و محتوایی است. سرمایهگذاری و حمایت دولتی از اقتصاد جدید، وسیع و جدیاست. این كشور با سرمایهگذاریهای گستردهایكه در بخش فناوری، به ویژه فناوری اطلاعات و ارتباطات، انجام داده مدتها است كه مرحله صنعتی را پشت سر گذاشته و وارد مرحله فراصنعتی شده است. طرح فناوری اطلاعات، که با عنوان «شاهراه اطلاعاتی كانادا» در آوریل 1994م تدوین شد، نمونهای از اقدامات این کشور در زمینه توسعه فناوری محسوب میشود.[۱] این طرح از جهات بسیاری شبیه طرح جامع ایالات متحده است. براساس این طرح، دولت برای تصمیمگیریهای اثربخش در حوزههای مختلف اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، فناوری، ارتباطات، خدمات و نظایر آن، به اطلاعات دقیق و صحیح نیازمند است. این نیازمندی با طراحی نظام اطلاعاتی در سطح بسیار گسترده و گردآوری، ورود، تحلیل دادهها و گزارشدهی به دولت در قالب اعداد و ارقام (كمّی) پاسخ داده میشود. استفاده از اطلاعات حاصل از این گزارشها علاوه بر تصمیمگیری درباره مطالعات تطبیقی و مقایسهای در حوزههای پیش گفته، كاربردهای فراوان دیگری نیز دارد. براساس این طرح دولت فدرال شورایی مشورتی با همین عنوان(Information Highway Advisory Council (IHAC)) ایجاد كرده است تا درباره چگونگی استفاده مؤثر از اطلاعات در حوزههای مختلف تصمیمگیری كند[۱] [۲].
از طرف دیگر، با توجه به وسعت بسیار زیاد و وجود سرزمین بكر، موقعیت كشاورزی این کشور نیز قابل توجه است. از اینرو، كانادا جامعه كشاورزی نیز محسوب میشود كه در آن كشاورزان با ابزارآلات و تجهیزات مدرن به صورت كاملاً مكانیزه به امور كشاورزی میپردازند. در این كشور بخش کشاورزی نقشی بسیار مهم در اقتصاد و تجارت خارجی ایفا میکند. کشاورزان مجموعه بسیار متنوعی از محصولات کشاورزی (از قبیل غلات، دانههای روغنی، محصولات باغی، حبوبات و محصولات خاص)، فرآوردههای دامی(مانند گوشت گاو، گوشت خوک، فراوردههای لبنی، مرغ و تخم مرغ) و آبزیان (مثل ماهی آزاد و صدف) تولید میکنند.
بخش کشاورزی همگام با فناوریهای جدید و نیازهای متغیر مشتریان، در حال تغییراتی چشمگیر است. تکامل تدریجی این بخش منتناسب با ملاحظات مربوط به امنیت غذایی، سلامت گیاهان و مقررات زیستمحیطی، روشهای نوین تولید محصولات کشاورزی و فرآوردههای دامی و نیز تجهیزات پیشرفته است. این بخش همواره خود را با شرایط موجود وفق میدهد تا بتواند ماهیت رقابتی خود را حفظ کند و به رونق و شکوفایی خود در بازارهای جهانی ادامه دهد.
از نظر فرهنگی، كانادا یک جامعه چند فرهنگی محسوب میشود. پدیده چندفرهنگی، که دراین جامعه به وضوح مشاهده میشود، از سیاست مهاجرپذیری این کشور ناشی شده است. مردمان بیش از 200 کشور جهان به این سرزمین مهاجرت کرده و به همراه خود آداب و رسوم، فرهنگ و سنتهای خود را نیز به این جامعه وارد کردهاند، به طوری که امروزه از هر چهار کانادایی یک نفر دارای پیشینه قومی و فرهنگی متفاوت با مردمان انگلیسی یا فرانسوی میباشند. در سال 1971م، دولت فدرال با در نظر گرفتن این مطلب که ساختار دو زبانی و اصل چند فرهنگی از ارکان مهم و ضروری جامعه به شمار میرود، سیاست چندفرهنگی را به رسمیت شناخت. بر این اساس افراد مهاجر جهت ایجاد ارتباط و حس تطابق با جامعه، یکی از دو زبان رسمی این کشور را فرا میگیرند. در عینحال، در انجام مراسم سنتی و آداب و رسوم فرهنگی خود آزاد هستند.[۳]
كانادا از جنبه اجتماعی نیز كشوری پیشرفته به شمار میآید. براساس گزارش برنامه توسعه سازمان ملل متحد (UNDP)، این كشور از نظر اجزای شاخصهای توسعه انسانی و اجتماعی (نظیر امید به زندگی، میزان باسوادی بزرگسالان، سرانه تولید ناخالص واقعی، آموزش، توسعه انسانی، بیمههای اجتماعی، بهداشت و درمان، وضعیت زنان، حمل و نقل عمومی و نظایر آن) در وضعیت بسیار مناسبی است و از جمله کشورهایی است که پایینترین آمار جرم و جنایت را دارد. جرایم مختلف اجتماعی در اغلب کشورهای جهان معمول است، اما قانون شماره یک در میان مردم این كشور احترام گذاشتن به مردم و اموالشان است. قوانین كانادا از شهروندان در مواقع سختی و بحران، بیماریهای سخت یا بیكاری حمایت میکند تا بنیان زندگی آنان حفظ شود. در این كشور بالاترین رتبه استاندارد جهانی(حتی بالاتر از آمریکا و خیلی از کشورهای اروپایی) از نظر سطح درآمد و دارا بودن شرایط زندگی وجود دارد. براساس آمارهای سال 2008م، درآمد سالانه هر کانادایی به طور متوسط بالاتر از 38,000 دلار بوده است.[۴] موقعیت مناسب از ابعاد مختلف موجب شده است تا این كشور با اجرای مؤثر سیاستهای مهاجرتی در جایگاه مقصد كسانی قرار گیرد كه به دنبال زندگی بهتر هستند.
گروهها و نهادهای اجتماعی کانادا
كانادا به دلیل مهاجرپذیر بودن، از تنوع جمعیتی بسیار زیادی برخوردار است. تنوع و ویژگیهای خاص این كشور از نظر اقوام مختلف باعث شده است تا مردم این كشور برای بهرهمندی از مزیتهای متعدد، عضویت در گروههای مختلف اجتماعی را بپذیرند.[ii] از جمله مهمترین این گروهها میتوان به سازمانهای مردمنهاد(NGO) اشاره كرد كه به اشکال مختلف در سراسر این كشور مورد استفاده قرار میگیرند.[iii] این كشور در زمینه شكلگیری و توسعه فعالیتهای سازمانهای مردمنهاد نقش مهمی داشته است. بعد از گزارش کوفی عنان، دبیر کل سابق سازمان ملل، در مارس ۲۰۰۰م درباره اولویتهای اصلاحات سازمان ملل و حمایت وی از مداخله در کمکهای بشردوستانه بینالمللی اعلام شد در این گزارش تاکید گردید جامعه بینالملل حق محافظت از مردم جهان را در برابر قوم کشی، کشتار جمعی و دیگر جنایات ضد بشری دارا میباشد. دولت کانادا طی گزارشی «پروژه مسئولیت محافظت(Responsibility to Protect (R2P)) را آغاز و کلیات مداخله در کمکهای بشردوستانه را ترسیم کرد. دکترین مسئولیت محافظت موارد استفاده وسیعی دارد. از میان جنجال برانگیزترین آنها میتوان به استفاده دولت از این طرح برای توجیه مشارکت در کودتا و حمایت از آن در هائیتی اشاره کرد.[۵] [۶]
مسئولیت محافظت متشكل از مجموعهای از هنجارها یا اصول مبتنی بر این ادعا است كه حاكمیت یک حق نیست، بلكه انجام دادن وظیفه است. لذا، این پروژه بر جلوگیری از وقوع چهار نوع جرم متمركز شده است: نسل كشى(Genocide)، جنایات جنگی(War crimes) ، جنایات علیه بشریت(Crimes against humanity) و پاکسازی قومی(Ethnic cleansing). چند سال پس از اجرای این پروژه جنبش فدرالیست جهانی مسئولیت حمایت و دخالت در جامعه مدنی را عملی کرد. جنبش فدرالیست جهانی سازمانی است که از «ایجاد ساختارهای دموکراتیک جهانی که پاسخگوی مردم جهان باشد» حمایت میکند و «خواستار تقسیم قدرت بینالمللی بین چند نهاد و سازمان مستقل است». هدف پروژه مذکور- که در آن جنبش فدرالیست جهانی و دولت کانادا تشریک مساعی داشتند- آن است که اصولی را که در پروژه مسئولیت محافظت اصلی تبیین شده است، در مورد سازمانهای مردمنهاد به کار بندد.[۷]
در این كشور گروههای اجتماعی مختلفی وجود دارند كه هر یک از آنها برای تحقق اهداف و منافع خاصی شكل گرفتهاند. برخی از افراد و شركتها به عنوان لابیهای حرفهای این گروهها فعالیت میكنند و نقش مهمی در تصمیمگیریهای دولتی دارند. آنان تلاش میكنند تا این اطمینان را برای گروههای اجتماعی ایجاد كنند كه از طریق نفوذ بر اشخاص تأثیرگذار و با نفوذ دولتی، جلوگیری از تصویب برخی از قوانین و یا اعطای برخی از مشوقها و پاداشها، از منافع آنان دفاع خواهند كرد. در این كشور صدها گروه اجتماعی وجود دارد كه به نوعی تلاش میكنند تا بر سیاستها و خطمشیهای عمومی این كشور تأثیر گذارند. از جمله مهمترین این گروهها عبارتاند از:
- شبكه ها و انجمنهای مرتبط با بومیان، از جمله فدراسیون بومیان ساسكاچوان؛
- گروههای فعال در زمینه كسب و كار از جمله انجمن معدن كانادا، شورای خردهفروشی كانادا، و نظایر آن؛
- شورای كاناداییهای آفریقاییتبار و حوزه دریای كارائیب؛
- گروه های فعال در زمینه حفظ محیط زیست و منابع طبیعی، از جمله مركز اقدامات اكولوژیک و گروه صلح سبز؛
- گروههای مدافع كارگران و كار، از جمله كنگره كار در كانادا؛
- گروههای مدافع صلح؛
- گروههای مدافع سیاستها و خط مشیهای عمومی؛
- گروههای مدافع حقوق دانشجویان؛
- گروههای مدافع زنان[۸] [۹].
طبقات و قشرهای اجتماعی کانادا[iv]
به طور كلی، شهروندان این كشور از حقوق قانونی و آزادیهای متنوعی بهره میبرند. دلیل این امر، مساوات بین شهروندان و تاریخچه طولانی برقراری عدالت در این کشور است. منشور حقوق قانونی و آزادیهای مردم نشاندهنده آن است که تمامی حق و حقوق قانونی(حتی کوچکترین آن) و همچنین مسئولیتهای شهروندان مورد توجه قانونگذاران این كشور قرار گرفته است. این حقوق و مسئولیتها در کتابچه راهنمای شهروندان منتشر شده و در اختیار مردم این کشور قرار میگیرد تا افراد نسبت به حقوق خود آگاهی كامل داشته باشند. همه شهروندان بایستی از قوانین آگاهی داشته و نسبت به انجام آنها پایبند باشند. این امر بدون توجه به وضعیت اقتصادی– اجتماعی و دیگر شرایط باید اجرا گردد. عموماً، پیروی از قوانین به این معنی است که افراد نباید نسبت به همدیگر تبعیض قائل شوند.برای مثال، آنان باید برابری در زمینههای نژادی، دینی- مذهبی، جنسی و نظایر آن را بپذیرند و به حقوق یکدیگر جهت آزادی، امنیت و زندگی احترام بگذارند.
در این كشور آزادیهای شهروندی شامل آن دسته از آزادیهای فردی است كه توسط دولت تضمین شده است و یا میباید تضمین شوند تا از مداخله دیگران (به ویژه صاحبان قدرت و مقامات قانونی) در حریم زندگی افراد جلوگیری شود. محدوده آزادیهای شهروندی را قانون تعیین میكند، قانونی كه نمایندگان مردم آن را تصویب کردهاند و وظیفه اجرای آن بر عهده دولت نهاده شده است.[۱۰]
ساختار روابط اجتماعی کانادا
به طور کلی، بر روابط اجتماعی مردم خصوصیات مثبت حاکم است. این امر از ویژگیهای مهم این کشور فراصنعتی و غربی محسوب میشود و آن را از طیف دیگر کشورهای غربی و فراصنعتی متمایز میکند. اعتماد و اطمینان، احترام متقابل، صداقت و صمیمیت، از خصلتهای بارز روابط اجتماعی در این کشور است.
ساختار روابط اجتماعی بر اساس اصل عدمتبعیض بین ملیتها، نژادها، اقوام و مذاهب گوناگون بنیان نهاده شده است. در این سرزمین به غیر از افراد بومی، که تنها ساکنان دارای فرهنگ چند هزار ساله این كشور هستند، مردمان مهاجر نیز با فرهنگها، سنتها، سبکها و آداب و رسوم خاص خود زندگی میكنند. گوناگونی و تنوع فرهنگی در این كشور سبب شده است تا ساختار اجتماعی، ساختاری چند فرهنگی باشد و به همین نام نیز شناخته شود. این نوع ساختار اجتماعی موجب شده است تا مردمانی با ملیتها و نژادهای متفاوت با آزادی عمل كامل میراث و سنتهای فرهنگی خود را حفظ کرده و در جهت توسعه و تداوم آن تلاش کنند. مردم با وجود دارا بودن روابط اجتماعی و فرهنگی گوناگون، براساس اصل عدم تبعیض، توانستهاند در کنار هم مشارکت فعالی را در جهت توسعه کلی این سرزمین ایفا نمایند. چنان كه ذكر شد، سیاست مهاجرپذیری سبب شد تا در سال 1971م دولت فدرال به طور رسمی اصل چند فرهنگی را بپذیرد و آن را اعلام نماید. امیدواری و خوشبینی نسبت به آینده، داشتن پشتکار و اراده قوی، برخورداری از استقلال فردی، رعایت قوانین و قانونمند بودن از دیگر مؤلفههایی است که در این كشور بسیار مشهود و آشکار است و وجه تمایزی برای ارزیابی این جامعه نسبت به کل جوامع غربی به شمار میآید.
حس همکاری و نوعدوستی مردم، همگام با سیاست مهاجرپذیری دولت فدرال، موجب شده است تا مهاجران با محیط پیرامون و زندگی تازه خود به سرعت ارتباط برقرار کنند و به راحتی به عنوان یک شهروند در روابط اجتماعی متقابل شرکت نمایند. مجموعه این عوامل سبب شده است تا حس بیگانگی در محیطی ناآشنا و تازه به مقدار قابل توجهی کاهش یابد.[۱۱]
هنجارها و ارزش های اجتماعی کانادا[v]
با توجه به تنوع جمعیتی این کشور، هنجارها و ارزشهای اجتماعی مختلفی در میان گروههای متفاوت مردم وجود دارد. اما حتی مهاجران نیز پس از مدتی با هنجارها و ارزشهای اجتماعی غالب در این كشور خو میگیرند و رعایت هنجارها و ارزشهای اجتماعی برای آنان نوعی ارزش به شمار میآید. به عنوان مثال، كاناداییها نسبت به رعایت زمان و به اصطلاح «سروقت» بودن بسیار حساساند. آنها بسیار وقتشناس هستند و وقتشناسی(Being on time) در میان مردم این كشور اهمیت دارد. در نتیجه، كسانی كه وقتشناس نباشند، در واقع به نوعی ضد ارزش عمل میكنند. همچنین، خودِ «زمان» اهمیت زیادی دارد. از نظر آنان «زمان یعنی پول»؛ لذا آنان كمتر وقت خود را صرف دید و بازدیدهایی میكنند که در كشورهای شرقی معمول است. در این كشور تمركز اصلی بر خانواده هستهای[vi] است كه اساساً بنیان جوامع صنعتی کنونی(از جمله كانادا) را تشکیل می دهد و به دلیل گسترش شهرنشینی و توسعه صنعت در شهرها شکل گرفته است.
در این كشور ارتباط میان فرزندان و والدین خوب است، اما والدین در امور مربوط به جوانان دخالت نمیكنند. جوانان تا حدود زیادی مستقل هستند و خود درباره آیندهشان تصمیمگیری میكنند. به عنوان مثال، در زمینه ازدواج، جوانان كمتر از نظرات بزرگترهای خود از جمله پدر بزرگها و مادربزرگها استفاده میكنند. برخی از آنان ممكن است فقط پدر و مادر خود را از این امر آگاه کنند. آنها این گونه امور را شخصی میپندارند و اعتقاد دارند كه دیگران نباید در این امور دخالت كنند.
در این كشور معمولاً افراد به تنهایی زندگی میكنند، به طوری كه در دوران كهنسالی اغلب آنان عمر خود را در خانههای سالمندان سپری میكنند. به همین جهت در این كشور خانههای سالمندان زیادی وجود دارد كه افراد كهنسال در كنار یكدیگر زندگی میكنند. آنان ممكن است فقط در برخی از تعطیلات بتوانند با بچههای خود ملاقات داشته باشند.
كاناداییها برای «كار» ارزش فوقالعادهای قائلاند و همه افراد جامعه بدون در نظر گرفتن جنسیت به كار اشتغال دارند. زنان كمتر به كارهای خانهداری میپردازند و مشابه مردان در سازمانها و شركتهای مختلف در مشاغل متنوع مشغول به فعالیت هستند. در این كشور عدالت جنسیتی حاكم است، نقشهای مردان و زنان مشابه است و محدودیتهای ارتباطی چندانی وجود ندارد.[۱۲]
در اینجا به طور فهرستوار برخی از ارزشهای اجتماعی مورد اشاره قرار گیرند:
- به طور كلی افرادی كه از طریق كار و خدمت در جامعه پولدار میشوند، بسیار قابل احتراماند؛
- آموزش با ارزش است؛
- بزرگی نوعی ارزش است، مثلاً بزرگی خانهها، دفاتر كار، هواپیماها و نظایر آن؛
- در حوزه فناوری، اختراع و پیشرفت مستمر مورد احترام است؛
- تنبلی و رخوت ضد ارزش است؛
- توسعه فردی محترم است، یعنی افراد باید تلاش كنند تا از طریق آموزش و تمرین خود را از نظر فیزیكی، علمی، زبانهای خارجی و غیره تقویت كنند؛
- رعایت قوانین و مقررات به شدت در این كشور ارزش محسوب میشود.[۱۳]
نظام اجتماعی
نهاد خانواده کانادا
خانواده به عنوان بنیادیترین نهاد جامعه از موقعیت ویژهای برخوردار است. به طور کلی زندگی خانوادگی بدین صورت شکل میگیرد که زن و مرد با پیمان ازدواج رسمی یا ازدواج غیررسمی در کنار یکدیگر زندگی میکنند و کانون خانواده را پدید میآورند. به طور معمول کسب درآمد برای خانواده به نسبت تقریباً مساوی میان مرد و زن تقسیم میشود. درصدی از خانوادهها نیز وجود دارند که در آن مرد مسئول تأمین درآمد و زن مسئول امور تربیتی کودکان و امور منزل است. فزرندان یک خانواده پس از رسیدن به سن 18 سالگی و اتمام تحصیلات دبیرستانی از خانواده جدا می شوند، زندگی مستقلی را آغاز میکنند و شخصاً مسئولیت تأمین درآمد خود را به عهده میگیرند. پدیده طلاق در خانوادهها امری پذیرفته شده است که البته در مقایسه با سایر کشورهای صنعتی و به ویژه آمریکا از میزان پایینتری برخوردار است.
انجام طلاق به درخواست هر یک از طرفین قابل اجراست. در مورد خانوادههایی که فرزند دارند، دادگاه بر اساس میزان حقوق دریافتی هر کدام از زوجین مسئولیت مخارج و نیازهای مالی فرزند را تعیین مینماید. همانند دیگر کشورهای غربی میان نسل جوان و نسل گذشته اختلاف آشکاری به چشم میخورد و جوانان معمولاً در روابط با والدینشان شیوه مستقلی در پیش میگیرند که گاه موجب تنشهایی در خانواده میشود.
خانوادههای کانادایی معمولا کمجمعیت و شامل پدر، مادر و دو فرزند است. تعداد خانوادههای پرجمعیت ناچیزند. در این كشور تعداد خانوادههایی که فقط از مادر و فرزند و یا پدر و فرزند تشكیل شده باشد بیش از 25 درصد برآورد شده است. با وجود این، خانوادههای مرکب از پدر، مادر و فرزند یا فرزندان هنوز ساختار اصلی خانوادهها در این کشور را تشکیل میدهند. در صورتی که زن و مردی به صورت توافق دو جانبه در یک مکان مشخص به مدت یک سال زندگی کنند، از کلیه حقوق زناشویی نسبت به یکدیگر برخوردار خواهند شد و هر یک نقش همسر را برای دیگری دارد.
لازم به ذکر است که ازدواج شامل ازدواجهای انجام شده در کلیساها، شهرداریها و ازدواجهای عرفی است که در آن زن و مرد به عنوان زن و شوهر بدون ازدواج قانونی با یکدیگر زندگی میکنند. این گونه ازدواجها در سالهای اخیر افزایش داشته و خانوادههای زیادی به این طریق زندگی میکنند. قوانین مربوط به ازدواج در دولت استانی تصویب میشود. بدین جهت این قوانین در استانها با یکدیگر متفاوت است.[۱۴]
نهاد خانواده مسلمانان
خانواده مسلمان کانادایی، بهرغم چالشهایی که پیش رو دارد، نقش و کارکرد صحیح خود را پی میگیرد. زنان جوان سعی دارند به همه ظرفیتهای خود در داخل و خارج از منزل دست یابند. این در حالی است که با فشارهای ناشی از زندگی خانوادگی مواجهاند. ایفای هم زمان این وظایف و حصول چنین هدفی برای آنان بدون بازنگری در نقش سنتی زن و شوهر در خانواده خارج از حد تحمل است. با این حال بسیاری از زنان سعی دارند به دلیل ضرورتهای اقتصادی یا علاقهمندیهای شخصی مهارتهای حرفهای خود را توسعه دهند. بیش از نیمی از زنان که فرزندان خردسال در منزل دارند به کار اشتغال دارند یا فعالانه در جستجوی کار میباشند. تعدادی از این فرزندان به وسیله پدربرزگها و مادربزرگها نگهداری میشوند و تعدادی دیگر مجبورند برای بچههای خود پرستار استخدام کنند.
براساس آمار رسمی در سال 1991م در مقابل هر ده زوج مسلمان یک فرد متارکه کرده وجود داشت. همچنین، اطلاعات آماری سال 1981م تعداد قابل ملاحظهای از ازدواجهای غیررسمی را نشان میدهد. این امر بین مسلمانانی رایجتر است که در کانادا به دنیا آمدهاند یا در اين كشور بزرگ شدهاند. این دسته از زنان بیشتر تمایل دارند با غیر مسلمانان ازدواج کنند. اغلب فرزندانی که پدری غیرمسلمان دارند، به عنوان افرادی غیرمسلمان رشد میکنند. ازدواجهای غیررسمی بیشتر به این دلیل صورت میگیرد که افراد امکان یافتن زوج مناسب خود را ندارند. آگهیهای تکراری در ستونهای آگهی ازدواج نشریات مسلمان گویای مشکلاتی است که بسیاری از جوانان با آن روبهرو هستند. در نیمه اول دهه 1990م، میانگین سنی دختران مسلمان که در ستون آگهیهای ازدواج نشریه «افقهای اسلامی(Islamic Horizons)» اقدام به درج آگهی کردهاند سی و یک سال بوده است و این رقم دو سال از میانگین سن ازدواج در کانادا بیشتر است.[۱۵] [۱۶]
جوانان در کانادا
در تمام کشورهای صنعتی که پدر و مادر از اعضای نیروی کار اجتماعی محسوب میشوند، نگهداری روزانه فرزندان در دوران طفولیت و پیش از دبستان از مشکلات عمده خانوادگی آنها به حساب میآید. آمار موجود در این رابطه نشان میدهد که 68 درصد زنان کانادایی که به صورت تمام وقت به کار اشتغال دارند یک فرزند زیر سه سال دارند. این امر موجب شده است که خانوادهها برای حل مشکل خود، گرایش عمدهای به استفاده از خدمات مؤسسات نگهداری از کودکان در منزل به طور تماموقت و در صورت مدرسهای بودن فرزند، به صورت نیمه وقت و یا پس از ساعات مدرسه داشته باشند.
برخی از این مؤسسات دولتی و برخی دیگر خصوصی هستند که براساس مقررات دولتی فعالیت میکنند. در هر حال نگهداری کودک در این قبیل مؤسسات مخارج هنگفتی را بر خانواده تحمیل میکند. به این منظور دولت فدرال برای حمایت از خانوادههای کم درآمد کمکهای مالی در نظر گرفته است.
در این كشور مراقبت مناسب از بچهها یک وظیفه قانونی به شمار میآید. در صورت رخ دادن هرگونه سوء استفاده از کودکان، چه به صورت بدنی، روحی و یا جنسی، پلیس، پزشکان و معلمان وارد عمل خواهند شد. براساس قوانین، بدرفتاری بدنی شامل هر نوع تماس بدنی عمدی است که باعث وارد آمدن آسیب به کودک شود. به طور مثال، تنبیه بدنی کودک به طوری که باعث آسیب جسمانی شود بدرفتاری بدنی محسوب میشود و بدرفتاری روحی شامل فراهم آوردن موجبات ترس زیاد و یا تحقیر کودک است. سوء استفاده جنسی هر نوع ارتباط جنسی بین یک بزرگسال و یک بچه را شامل میشود.
غفلت از بچهها نوعی بدرفتاری با آنها محسوب میشود. والدینی که در حمایت و پشتیبانی از کودکان خود کوتاهی کنند، به غفلت از کودکان خود محکوم میشوند. به موجب قانون، بچههای زیر 12 سال نمیتوانند حتی به مدت یک ساعت بدون سرپرستی خانواده و یا دولت به سر برند.
نوجوانان طوری تربیت میشوند که بتوانند افکار خود را به طور آزادانه بیان کنند. کودکان و نوجوانان در مدارس تشویق میشوند صحبت کنند و افکارشان را درباره موضوعات مختلف و در مورد بزرگترها بیان کنند. دانشآموزان تشویق میشوند تا درباره مسایل روز بیندیشند و در مناظرهها و مباحثات مشارکت فعال داشته باشند؛ حتی برای دولت نامه بنویسند و عقاید خود را درباره قوانین اساسی اظهار کنند. جوانان عادت کردهاند تا نظرات خود را مانند نظرات رهبران و تصمیمگیرندگان آینده مورد توجه قرار دهند و همانند والدین و معلمان خود نقش تصمیمگیرنده را ایفا کنند.[۱۴]
زنان در کانادا
در سال 1921م و پس از سالها تلاش مستمر، زنان توانستند از حق رأی برخوردار شوند. در سال 1929م و در پی اختلافی که میان زنان و یک دادگاه دولتی بر سر شناسایی زنان به عنوان اشخاص حقوقی روی داد، دادگاه منحل شد. این رخداد منشأ تحولات چشمگیری در جامعه و روابط اجتماعی زنان شد.
هم زمان با واقعه سال 1929م کمتر از 4 درصد از زنان متأهل در خارج از منزل فعالیت اجتماعی یا اقتصادی داشتند. این در حالی است که در سال 1988م این میزان به بیش از 59 درصد افزایش یافت.
در قانون اساسی فدرال و در منشور حقوق و آزادیهای سال 1984 م مسأله برابری زن و مرد تصریح و بر ضرورت آن تأکید شده است.
در حال حاضر زنان با اختلاف ناچیزی با مردان در روابط اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جامعه نقش تعیینکنندهای را دارند. 15 درصد قضات دادگاههای استانی و فدرال زنان هستند. براساس طرحی دولت فدرال متعهد شده است تا ظرف چند سال آینده مشارکت زنان را در دادگاههای فدرال افزایش دهد. در دهه اخیر نقش زنان در فعالیتهای سیاسی و احزاب عمده به طرز چشمگیری افزایش یافته است و زنان توانستهاند پستهای کلیدی و مهمی را به خود اختصاص دهند. حضور قابل توجه زنان در دولتهای استانی و محلی نشاندهنده مشارکت فعال این بخش در بافت جامعه مدنی است.
در این كشور زنان در تمامی حوزههای اجتماعی، فعالیت دارند و میتوانند انواع حرفهها و شغلها را برگزینند. امروزه تعداد اندکی از مشاغل تنها مختص به زنان و یا مردان است. گروهها و برنامههای ویژهای در زمینه ایجاد فرصتهای برابر برای پیشرفت وضعیت اجتماعی زنان توسط دولت فدرال پشتیبانی میشوند. تبعیض، بیحرمتی و بدرفتاری با زنان از سوی همسرانشان از لحاظ قانونی جرم محسوب میشود و در صورت بروز چنین رفتارهایی قانون حمایت از زنان را برعهده میگیرد.
در کانادا تعداد زنان متخصص نسبت به دیگر کشورها بیشتراست. 40 درصد مدیران شركتها زن هستند. زنان 45 درصد از نیروی کار را تشکیل میدهند. بر اساس آمارها طی سالهای 1997م تا 2006م تعداد زنانی که به صورت خود اشتغال در مشاغل آزاد فعالیت میکردند 2/5 برابر مردان بوده است.[۱۷][۱۸]
سالمندان در کانادا
در كانادا افرادی با 65 سال سن و بیشتر از آن سالخورده محسوب میشوند. در این كشور از هر 10 نفر یک نفر بیش از 65 سن سال دارد. به همین سبب آگاهی و حساسیت بسیاری نسبت به نیازهای سالخوردگان در جامعه وجود دارد. در این كشور معمولاً سالخوردگان به تنهایی زندگی میکنند و بسیاری از آنان ترجیح میدهند به جای آنکه با فرزندان خود در یک منزل زندگی کنند در مؤسسات نگهداری سالمندان به زندگی خود ادامه دهند. این مؤسسات اتاقها، آپارتمانها و یا مستغلاتی را در اختیار آنان قرار میدهند که در آنها خدمات ویژهای برای رفع احتیاجات سالخوردگان پیشبینی شده است. مؤسسات پیش گفته گستره وسیعی از فعالیتهای تفریحی، فرهنگی و آموزشی را برای سالمندان ارائه میکنند. افراد کهنسالی که احتیاج به مراقبتهای ویژه دارند ممکن است به مؤسسات سالمندانی منتقل شوند که در آنها پرستاران و کارکنان تعلیم دیده آماده ارائه خدمات به این افراد میباشند. در عینحال بسیاری از کاناداییها از اعضای سالمند خانواده در منزل مراقبت میکنند.[۱۹] [۲۰]
انواع مستمری و مزایای سالمندان
مستمری تأمین دوران سالمندی
مستمری تأمین دوران سالخوردگی(OAS= Old Age Security) مبلغ ماهانهای است که به افراد 65 ساله یا بالاتر (که واجد شرایط محسوب میشوند) پرداخت میشود، سوابق شغلی متقاضی و اینکه آیا متقاضی در این سن نیاز به بازنشستگی دارد یا خیرعاملی برای تعیین این مستمری محسوب نمیشود. در سال 2006م حداکثر مبلغ تأمین مالی دوران سالخوردگی ماهیانه 413/70 دلار و در همین سال حداکثر حق عائلهمندی(Spouse's Allowance) مبلغ 733/94 دلار تعیین شد و مبلغی نیز تحت عنوان مکمل تضمین درآمد(Income Supplement Guarantead) اختصاص داده شد.
مکمل تضمین درآمد
مکمل تضمین درآمد مبلغ ماهیانهای است که به افرادی پرداخت میشود که مستمری پایه(OAS) دریافت میکنند، بدون درآمد هستند و یا درآمد پایینی دارند. برای احراز شرایط دریافت مستمری مکمل تضمین درآمد، افراد واجد شرایط باید مستمری بگیران پایه باشند و درآمد کل آنان نیز نباید کمتر از حداقل تعیین شده در سال باشد.
حق عائلهمندی
حق عائلهمندی(SPA) برای کاهش مشکلات بسیاری از افراد بیوه و زوجهایی در نظر گرفته شده است که تنها با یک حقوق زندگی میکنند. حق عائلهمندی نیز مانند مکمل تضمین درآمد در طی سال به صورت ماهانه پرداخت میشود. برای استفاده مجدد از این مستمری در پایان دوره(سال) باید مجدداً درخواستی تنظیم شود. این مستمریها مشمول مالیات بر درآمد نمیشوند. برای دریافت این مستمری افراد واجد شرایط باید 60 تا 64 ساله بوده و حداقل 10 سال پس از سن 18 سالگی در کانادا زندگی کرده باشند.[vii]
از طرف دیگر سالخوردگان مهاجری که از درآمد مختصری برخوردار هستند و یا هیچگونه درآمدی ندارند، برای دریافت حق عائلهمندی واجدشرایط میباشند. از دیگر کمکهای نقدی به این دسته از بازنشستگان میتوان از سیستمهای SPA و GIS نام برد. واجدین شرایط دریافت این کمکها مشمول پرداخت مالیات نمیشوند. در برخی ایالت ها به این افراد مزایای بیشتری (از قبیل هزینههای دارویی و درمانی سالخوردگان) ارائه میشود. بهطور معمول بسیاری از مؤسسات و ادارات، از قبیل بانکها، سالنهای نمایش و برخی از فروشگاهها و اتوبوسهای شهری، نرخهای پایینتری را برای سالخوردگان در نظر میگیرند.[۲۱] [۲۲] [۲۳]
نظام بیمهای
شرکتهای بیمه برای حفاظت از افراد، اموال و داراییهای آنان در مقابل پارهای از خطرات یا عوامل خسارتزا متعهد میشوند. این شرکتها خسارتهای جزئی که بیمهشدگان قادر به پرداخت آن هستند را جبران نمیکنند. آنها متعهد میشوند از افراد در مقابل خسارات و صدمات جدی و غیرقابل پیشبینی (نظیر تصادفات سنگین، آتشسوزی، سرقت، مرگ همسر و نظایر آن) حمایت کنند. یعنی خساراتی که افراد به تنهایی قادر به جبران آن نیستند. همچنین، در این كشور دریافت وام مسکن بدون قرارداد بیمه مسکن و لوازم آن امکانپذیر نیست؛ چرا که هیچیک از مؤسسات وامدهنده داراییهای بیمه نشده را به عنوان ودیعه نمیپذیرند.
نیازهای بیمهای افراد در مراحل مختلف و با تغییراتی که در موقعیت شغلی و خانوادگی فرد ایجاد میشود، دستخوش تغییر خواهد شد. به عنوان مثال، فردی که به تازگی مشغول به کار شده و هنوز تشکیل خانواده نداده است، به بیمه عمر نیاز ندارد.
بر اساس آمار بیمه و انجمن بهداشت، کاناداییها سالانه حدود 50 میلیارد دلار برای بیمه پرداخت مینمایند. بسیاری از افراد سالیانه میلیونها دلار حق بیمه پرداخت میکنند که طبق آمار این مبلغ پنجمین هزینه سنگینی است که هر خانواده پرداخت میکند. نکته جالب این است که تنها تعداد کمی از افراد نسبت به این امر آگاهی دارند که این مبلغ را بابت چه چیز پرداخت میکنند. به همین دلیل گاهی افراد از جبران نشدن خسارت از سوی نمایندگی بیمه خود متعجب میشوند. ممکن است نمایندگی یا واسطه بیمهکننده در ابتدا سیاستهای بیمه و آنچه را که تحت پوشش و یا خارج از پوشش سیاست بیمهگذار میباشند دقیقاً تشریح ننمایند. فرد بیمهگذار پیش از خریداری بیمه میبایست در انتخاب بیمهکنندهای امین، شامل نمایندگیهای بیمه، واسطههای بیمه و یا دفاتر بیمه مستقیم، دقت لازم به عمل آورند. به طور كلی، در تمامی استانها هزینههای اولیه بیمارستانی و ویزیت پزشک تحت پوشش بیمه پزشکی قرار دارند، اما بیمه خدمات غیرضروری پزشکی (نظیر جراحی زیبایی) را تحت پوشش قرار نمیدهد.
معمولاً، دفاتر بیمه، نمایندگی یک شرکت بیمه را برعهده دارند و تنها خدمات آن شرکت را ارائه مینمایند. در صورتی که خدمات این شرکت از دامنه وسیعی برخوردار باشد، نظرات و نیازهای خریدار بیمه تأمین خواهد شد. البته این امر مستلزم آگاهی فرد متقاضی از چگونگی ارائه خدمات شرکتهای بیمه است تا مقایسه انواع شرکتهای بیمه با یکدیگر امکانپذیر شود. در این زمینه واسطههایی وجود دارند كه با تعدادی از شركتهای بیمه طرف قرارداد هستند و در جهت ارائه خدمات مختلف به این شرکتها فعالیت میکنند.[۲۴]
بهداشت و سلامت کانادا
وضعیت كلی بهداشت و سلامت
سیاستها و برنامههای سلامت ملی برعهده دولتهای فدرال و استانی است. دولت فدرال از طریق اداره سلامت و رفاه برنامههایی را به منظور تأمین نیازهای شهروندان اجرا مینماید. کانادا دارای یکی از منظمترین و کاملترین سیستم مراقبتهای درمانی در جهان را دارد. بیمارستانها، کلینیکها و مطبهای خصوصی بسیاری تحت پوشش این برنامه قرار دارند. کلیه شهروندان و مهاجرانی که مقیم این كشور هستند تحت پوشش برنامه ملی بیمه درمانی هستند و میتوانند به صورت رایگان از خدمات این مراکز استفاده نمایند.
این برنامهها در برگیرنده بخش عمدهای از خدمات پزشکی است كه افراد برای برخورداری از تسهیلات آن باید نسبت به دریافت کارت بیمه خود از استان محل سکونت خود اقدام كنند. این کارت در سراسر كشور معتبر است. اما با تغییر استان محل سکونت فرد باید از استان جدید تقاضای صدور کارت بیمه نماید، زیرا قوانین مربوط به بهداشت و درمان در استانهای مختلف متفاوت است و در برخی مناطق مشمول هزینه نیز میشود. هزینه بیمه درمانی برعهده هر یک از استانها است که بخشی از آن از محل مالیات تأمین میشود. علاوه بر این، به منظور مراقبتهای درمانی دولت فدرال نیز به استانها کمک میکند.
فوریتهای پزشکی
در صورتی که هر یک از اعضای خانواده به فوریتهای پزشكی نیاز پیدا كنند، میتوانند با مراجعه به بخش اورژانس نزدیک ترین بیمارستان خدمات درمانی لازم را دریافت كنند و در صورتی که جان کسی در معرض خطر باشد میتواند با اورژانس محلی تماس گرفته و تقاضای آمبولانس نماید.
در این كشور بیمه اصلی درمانی - که بیمهنامه درمانی استاندارد نامیده میشود - شامل حقالزحمه پزشکان، جراحان و متخصصان بیهوشی، داروهای تجویز شده در داخل بیمارستان، شورای پزشکی، استفاده از تجهیزات و غذای بیمارستان، عمل جراحی و سایر معالجات(از قبیل فیزیوتراپی، اشعهدرمانی، شیمیدرمانی)، عکسهای رادیولوژی و آزمایشهای تشخیصی، مراقبتهای زایشگاهی (در صورتی که 12 ماه از زایمان قبلی گذشته باشد) داروها و پانسمانها، وضعیت سلامتی ذهن و جسم و ترک اعتیاد است.
پزشک خانواده
در این كشوراغلب مردم طبیبی را بهعنوان پزشک خانواده انتخاب و برای مشکلات پزشکی عادی خود به او مراجعه مینمایند. به این ترتیب پزشک مربوطه سابقه پزشکی بیمار خود را تا حدی میداند و میتواند بهتر از هر فرد دیگری بیمار خود را در شرایط عادی و یا موارد اضطراری یاری کند.
برنامه بهداشت عمومی
در این کشور قوانین مربوط به بهداشت عمومی، خدمات گستردهای را دربر میگیرد. به عنوان مثال، براساس این قوانین در مردم این اطمینان ایجاد میشود که مواد غذایی بهداشتی و مطابق استانداردهای مربوطه میباشد. همچنین، میتوان نسبت به رعایت موازین امور بهداشتی در رستورانها و فروشگاههای مواد غذایی اطمینان حاصل كرد. برنامه واکسیناسیون کودکان نیز بخش دیگری از این خدمات است. در این كشور کودکان باید بر ضد بیماریهای خطرناک و عفونی(نظیر فلج اطفال، کزاز و دیفتری) واکسینه شوند. در این زمینه برای هر کودک كارت مخصوصی صادر میشود که برای ثبت نام کودکان در مدارس مورد استفاده قرار میگیرد. همچنین، در این زمینه برنامههای آموزشی در مدارس پیشبینی شده است كه در طول دوره تحصیلی به مرحله اجرا گذاشته میشود.
دارو
در كانادا بسیاری از انوع داروهای مربوط به بیماریهای جزئی، نظیر سردردها و سرماخوردگی، در داروخانه بهصورت بدون نسخه عرضه میشود. پزشک داروخانه میتواند در انتخاب داروهای ویژه به افراد کمک کند. اما داروهای مربوط به بیماریهای خاص فقط از طریق ارائه نسخه پزشک معالج قابل فروش است و دستورالعمل استفاده از دارو نیز باید در آن ذکر شده باشد. هزینه تهیه دارو در اغلب استانها به عهده خود فرد میباشد. [۲۵] [۲۶]
مهاجرت و پناهندگی در کانادا
از ابتدای تأسیس کنفدراسیون کانادا در قرن نوزدهم تا سال 1996م، در مجموع ورود 4.971.070 مهاجر به کانادا ثبت شده است. از این تعداد 1.054.930 نفر قبل از سال 1961م وارد این كشور شدهاند.
براساس آمارهای رسمی، در دهههای 1960، 1970 و 80 19میلادی، به ترتیب 788580، 996160 و 1092400 نفر به عنوان مهاجر پای به خاک کانادا گذاشتهاند. این روند در دهه 1990م شدت یافت، به طوری که بین سالهای 1991م تا 1996م تعداد 1.038.990 نفر، یعنی تقریباً معادل تعداد مهاجران دهه 80 میلادی، به این كشور مهاجرت کردند. تعداد 265580 نفر از مهاجرانی که قبل از سال 1961م به کانادا آمدهاند، اهل انگلستان بودهاند. مهاجران بسیاری نیز از دیگر نقاط اروپا به این سرزمین مهاجرت کردهاند. همچنین، قبل از سال 1961م تعداد 284205 نفر از کشورهای واقع در شمال و غرب اروپا، 175430 نفر از کشورهای شرق اروپا و 228145 نفر نیز از جنوب اروپا در کانادا رحل اقامت افکندهاند. در این سالها مهاجران غیر اروپایی بخش کوچکی از مهاجران را تشکیل میدادند و تنها 45050 نفر از اتباع ایالات متحده به کانادا آمدند. این رقم برای کشورهای واقع در شرق آسیا 20555 نفر و برای دیگر نقاط جهان، نظیر خاورمیانه، جنوب آسیا، جنوب شرقی آسیا، آفریقا، آمریکای جنوبی و کارائیب، بین 2485 تا 8390 نفر بوده است .
آمارها نشان میدهند که بین سالهای 1991م تا 2000م و نیز 2001م تا 2010م، به ترتیب 2.100.000 و 2.470.000 نفر به کانادا مهاجرت کردهاند. این وضعیت بیانگر آن است که در دو دهه اخیر روند روبه رشدی در سیاست مهاجرپذیری وجود داشته است(جدول شماره 1 را ملاحظه نمایید).
جدول شماره 1. جمعیت مهاجران به تفکیک دوره زمانی مهاجرت
زمان مهاجرت | ||||||
قبل از 1961 | 1961 تا 1970 | 1971 تا 1980 | 1981 تا 1990 | 1991 تا 2000 | 2001 تا 2010 | |
تعداد مهاجران | 1.054.930 | 788.580 | 996.160 | 1.092.400 | 2.100.000 | 2.470.000 |
بررسیها نشان میدهد تا آغاز دهه 1980 میلادی ورود مهاجران از ایالات متحده سیر صعودی داشته است، در حالی که از آن پس روند نزولی را طی میکند. اگرچه اروپاییها در طول دهههای متمادی تعداد زیادی از مهاجران را تشکیل میدادهاند، روند مهاجرت از اروپا به کانادا رو به کاهش نهاد، به گونهای که تعداد مهاجرانی که از انگلیس به کانادا عزیمت کردهاند از 265580 نفر در دهه 1960م به 63445 نفر در دهه 1980 کاهش یافته است. این قاعده درباره دیگر کشورهای اروپایی، بهجز اروپای شرقی، نیز صادق است. از دهه 1980م ورود مهاجر از اروپای شرقی سیر صعودی یافته است. در مقابل روند مهاجرت از آفریقا و آسیا - به خصوص شرق آسیا - افزایش چشمگیری داشته است، به طوری که تعداد مهاجران شرق آسیا از 20555 نفر در دهه 1960 به 252340 در فاصله سالهای 1991 م تا 1996 م رسیده است.
بیشترین تراکم مهاجران در استانهای اونتاریو، کبک، بریتیش کلمبیا و آلبرتا بوده است. تقریباً مهاجران با همان نسبتی که در کانادا حضور دارند، به تفکیک محل تولد در استانهای مختلف تقسیم شدهاند. مهمترین عاملی که در مواردی این قاعده را نقض میکند، عامل زبان است. به همین دلیل است که حضور انگلیسیها و آمریکاییها در کبک با جمعیت آنها در کانادا متناسب نیست. براساس آمار رسمی سال 1996م، بیش از 60 درصد مهاجران در سه شهر مهم تورنتو، ونکورو ومونترال زندگی میکنند. براساس آمارها، 50 درصد از جمعیت بیش از 6 میلیونی تورنتو را مهاجران تشکیل میدهند. بنابراین، اکنون اقلیتهای این شهر اکثریت را در جمعیت تورنتو تشکیل میدهند. بعد از تورنتو، شهرهای ونکوور در استان بریتیش کلمبیا و مونترال در استان کبک بیشترین گروه مهاجران را در خود جای دادهاند.[viii] مهاجران تنوع را به فرهنگ تلفیقی این شهرها میافزایند. برای مثال، شهروندان تورنتو از حدود 170 کشور به آنجا عزیمت کردهاند و به بیش از 100 زبان تکلم میکنند. این طیف متنوع فرهنگ در عطر و طعم فوقالعاده غذاهای جهانی، نظرات جدید، ارتباطات اقتصادی و غنای فرهنگی این شهر مشهود است. البته، علاوه بر استانهای پرجمعیت، استانهای کمجمعیتتر نیز مشتاق داشتن مهاجران بیشتری هستند. این تمایل عامل بالقوهای برای بهبود شالوده اقتصادی استانها محسوب میشود و به آنها کمک میکند تا جمعیت خود را افزایش دهند.
ورزش در کانادا
به طور كلی ورزشهای مختلفی در این کشور رواج دارند، اما پرطرفدارترین ورزش در میان مردم این كشور هاکی روی یخ است که کاناداییها آن را ابداع کردهاند. از دیگر ورزشهای متداول میتوان به بیسبال، تنیس، بسکتبال و اسکواش اشاره کرد. بسیاری از این ورزشها که مورد علاقه بسیاری از جوانان است در مدارس به طور گسترده در ساعات ورزشی آموزش داده میشوند. همچنین، كلیه این ورزشها به صورت مسابقات لیگ برگزار میگردند.
کانادا با داشتن وسعت زیاد و مناظر طبیعی، از فضای مناسبی برای انواع ورزشهای آبی برخوردار است. به عنوان نمونه، قایقسواری، طرفداران زیادی در این كشور دارد و بسیاری از پارکهای استانی و ملی امکانات لازم را برای نوآموزان و ورزشکاران مجرب در این رشته فراهم میكنند. این ورزش و کلاسهای آموزشی آن بهراحتی قابل دسترس است. شکار، ماهیگیری و اسکی از دیگر ورزشهای مورد علاقه مردم به حساب میآیند. البته مقررات سختی برای شکارچیان در نظر گرفته شده است که آنان را به شکار در فصول خاص و نژادهای خاصی از حیوانات محدود میکند.[۲۵]
اوقات فراغت در کانادا
تنوع سرگرمیها و تفریحات، در این كشور بسیار زیاد است و مردم بنابه سلایق خود به آنها می پردازند. از جمله تفریحات مورد علاقه مردم میتوان به كمپینگ(چادر زدن) اشاره کرد که در فضاهای خاصی در نقاط مختلف انجام میشود. از دیگر سرگرمیهای مردم میتوان به جمعآوری اشیای مختلف (کلکسیون)، شرکت در حراجیها، ساختن وسایل بازی خانگی، انواع کارهای دستی(مانند تکهدوزی و بافتنی) اشاره کرد. تعداد زیادی از مؤسسات آموزشی محلی و منطقهای به آموزش صنایعدستی به کارآموزان میپردازند. محصولات این هنرجویان معمولاً به طور مرتب در نمایشگاهها،(به خصوص در ماههای تابستان) ارائه و به فروش میرسند. همچنین برخی از محلهها دارای فروشگاههایی هستند که کلکسیونرهای محلی آنها را اداره میکنند و همواره در طی سال دایر است و امكان خرید محصولات را با قیمت ارزانتر فراهم میسازند.[۲۵]
حمل و نقل در کانادا
اغلب شهرها دارای سیستمهای حمل و نقل عمومی خوبی میباشند. شهرهای بزرگی نظیر مونترال، تورنتو و ونکوور دارای سیستمهای مختلف حمل و نقل نظیر اتوبوس، تاکسی، تراموا، مترو، قطار و کشتیهای کوچک مسافربری میباشند.
هزینه استفاده از اتوبوس و مترو به صورت نقدی و از طریق ارائه بلیط و یا با استفاده از کارتهای ماهانه پرداخت میشود. شهروندان میتوانند این كارتها را از فروشگاهها، ایستگاههای مترو و مکانهای دیگر تهیه كنند. این کارتها با تخفیف ویژه در دسترس دانشآموزان، دانشجویان و سالخوردگان قرار میگیرند.
بیشتر شهرهای كوچک این كشور نیز مجهز به سیستم تاکسیرانی هستند. تاکسیها از طریق تلفن، ایستگاههای تاکسی و یا در معابر عمومی در دسترس مسافران قرار میگیرند. معمولاً ایستگاههای تاکسی در اطراف مراکز خرید، ساختمانهای اداری بزرگ، هتلها، فرودگاهها، ایستگاههای قطار و ایستگاههای اتوبوس واقع شدهاند. تاکسیها برحسب زمان و مسافت طی شده کرایه دریافت میکنند. این کرایه از سایر وسایل حمل و نقل شهری گرانتر است. در برخی از شهرها نیز مسیرهای ویژهای برای تردد افرادی اختصاص یافته است که از دوچرخه استفاده میکنند. بهعلت دور بودن مسافت شهرها از یکدیگر، انتخاب مسیر و نوع وسیله نقلیه با توجه به زمان و بودجه هر فرد حایز اهمیت است. در این خصوص آژانسهای مسافرتی (هواپیما، قطار، اتوبوس) اطلاعات لازم را در اختیار مسافرین قرار میدهند. بهطور کلی استفاده از وسایل نقلیه زمینی مقرون به صرفهتر میباشد.
کانادا شبکه گسترده خطوط زمینی(جادهها و راهآهن) دارد. بزرگراهها عموماً تحت کنترل دقیق ادارات استانی جادهها و بزرگراهها میباشند و مسئولیت برقراری امنیت و برفروبی از جادهها برعهده سازمانها و ادارات مذکور است. دولتهای محلی و منطقهای از جادههای کوچکتر مراقبت مینمایند؛ جادههایی که سطح بسیاری از آنها پوشیده از ماسه است و نگهداری از آنها مخصوصاً در زمستان دشوار است. در حقیقت، بسیاری از رانندگان که در جادههای کوچک تر و دورافتادهتر رانندگی میکنند، برای مواقع اضطراری(از جمله خرابی اتومبیل) تا رسیدن نیروهای امدادگر با خود تجهیزات بیشتری را حمل میکنند. در این كشور رانندگی با اتومبیل در مسافت طولانی ودر طول شبانهروز متداول است و پیمودن مسافت حدود 50 کیلومتر برای تهیه مواد غذایی و یا دارو امری عادی محسوب میشود. به منظور تأمین احتیاجات مسافران در مسیر جادهها و بزرگراهها، ایستگاههای خدماتی، استراحتگاهها و ایستگاههای پمپبنزین احداث شده است.
علاوه بر شیوههای سنتی حمل و نقل، کانادا شیوههای جدید حمل و نقل دریایی را نیز ابداع کرده است که در نوع خود منحصر به فرد است. به علت وجود سواحل طولانی و میلیونها دریاچه و رودخانه، خدمات گذرگاههای آبی برای اتصال شهرها و جزایر این كشور به یکدیگراز خدمات عمده سیستم حمل و نقل دریایی محسوب میشود. در ماههای تابستان میتوان قایقهایی را به اندازههای متفاوت و اشکال مختلف در دریاچهها و یا آبراههای سرتاسر این كشور یافت. این قایقها شامل قایقهای عظیم مسافرتی و تفریحی برای مسافتهای دور و قایقهای شخصی برای سفرهای نزدیک میباشند.[۲۷] [۲۸] [۲۹]
نیز نگاه کنید به
جامعه و نظام اجتماعی چین؛ جامعه و نظام اجتماعی روسیه؛ جامعه و نظام اجتماعی ژاپن؛ جامعه و نظام اجتماعی مصر؛ جامعه و نظام اجتماعی لبنان؛ جامعه و نظام اجتماعی کوبا؛ جامعه و نظام اجتماعی سنگال؛ جامعه و نظام اجتماعی افغانستان؛ جامعه و نظام اجتماعی تونس؛ جامعه و نظام اجتماعی ساحل عاج؛ جامعه و نظام اجتماعی فرانسه؛ جامعه و نظام اجتماعی اسپانیا؛ جامعه و نظام اجتماعی تایلند؛ جامعه و نظام اجتماعی آرژانتین؛ جامعه و نظام اجتماعی مالی؛ جامعه و نظام اجتماعی زیمبابوه؛ جامعه و نظام اجتماعی اردن؛ جامعه و نظام اجتماعی سوریه؛ جامعه و نظام اجتماعی قطر؛ جامعه و نظام اجتماعی امارات متحده عربی؛ جامعه و نظام اجتماعی سیرالئون؛ جامعه و نظام اجتماعی اتیوپی؛ جامعه و نظام اجتماعی اوکراین؛ جامعه و نظام اجتماعی گرجستان؛ جامعه و نظام اجتماعی تاجیکستان؛ جامعه و نظام اجتماعی قزاقستان؛ جامعه و نظام اجتماعی سریلانکا؛ جامعه و نظام اجتماعی بنگلادش
پاورقی
[i]. کانادا عضو گروه هشت است که از کشورهای فرانسه، آلمان، بریتانیا، ایتالیا، ژاپن، ایالات متحده آمریکا، روسیه و کانادا تشکیل شده، و در مجموع 65 درصد اقتصاد جهان را در دست دارند.كانادا در سال ۱۹۷۶م به جمع کشورهای عضو گروه هشت پیوسته است. عضویت در این گروه موجب شده است تا این كشور متناسب با تغییر و تحولات محیطی خود را وفق دهد و هم پای آنان توسعه یابد.
[ii]. گروههای اجتماعى واحدهایى مركب از دو نفر یا بیشتر هستند که بین آنها کنشهاى متقابل نسبتاً پایدارى برقرار است، داراى تفاهم مشترک هستند و از نظر فکرى و عاطفى نیز خود را به یکدیگر نزدیک حس مىکنند و براى رسیدن به هدف مشترکى که گروه براى رسیدن بدان بوجود آمده با یکدیگر همکارى مىنمایند.
[iii]. سازمان مردمنهاد در کلیترین معنایش، به سازمانی اشاره میکند که مستقیماً بخشی از ساختار دولت محسوب نمیشود، اما نقش بسیار مهمی به عنوان واسطه بین فرد فرد مردم و قوای حاکم و حتی خود جامعه ایفا میکند.
[iv]. شهروندی و جامعه مدنی دو مفهومی هستند كه همواره با یكدیگر همراه بودهاند. بر همین اساس بسیاری از اندیشمندان، جامعه مدرن را جامعه مدنی میدانند، زیرا مهمترین ویژگی جامعه مدرن، پیوستگی تفكیكناپذیر آیین شهروندی و مشاركتهای مدنی است و در مركز سیاسی- جغرافیایی به نام شهر اتفاق میافتد. صاحبنظران جامعه مدنی را حوزهای میدانند كه در آن تصمیمگیریها از طریق فرآیندهای جمعی و مشاركت فعالانه شهروندان، در شرایطی آزاد و برابر صورت میگیرد. بنابراین قهرمان اصلی جامعه مدنی، شهروندی است كه مشاركت اجتماعی از جمله حقوق اساسی وی به شمار میرود.
[v]. هنجارهای اجتماعى شیوههاى رفتارى معینى است که در گروه یا جامعه متداول است و فرد در جریان زندگى خود آن را مىآموزد، به کار مىبندد و نیز انتظار دارد که دیگر افراد گروه یا جامعه آن را انجام دهند. هنجارها، رفتار، قاعده، معیار یا میزانى است که با آن رفتار اجتماعى اشخاص در جامعه سنجیده مىشود. هر رفتارى که با آن تطبیق کند، رفتارى است به هنجار و اگر نسبت به آن انحراف داشته باشد، نابهنجار نامیده مىشود. ارزشهاى اخلاقى با نظام اجتماعى رابطه دارند و ارزشها هستند که بهصورت هنجارها و رسوم در مىآیند و از این راه است که مىتوانند زندگى افراد و گروهها را در داخل جامعه انتظام دهند. بنابراین، هنجارها رفتارهاى معینى هستند که بر اساس ارزشهاى اجتماعى قرار دارند و با رعایت کردن آنها جامعه انتظام پیدا مىکند.
[vi]. خانواده زن و شوهری یا مستقل، نوعی از خانواده است که از زن و شوهر و فرزندان یا زن و شوهر بدون فرزند تشکیل میگردد و اصطلاحاً خانواده هستهای نامیده میشود.
[vii]. هم اکنون در كانادا حداکثر مبلغ ماهیانه مستمری «حق عائلهمندی» 733/94 دلار است.
[viii]. شهرهایی چون کلگری، اوتاوا، ادمونتون، هامیلتون، وینیپگ، کیچنر، لندن، نیاگارا و ویندسور نیز جمعیت قابل توجهی از مهاجران را در خود دارند.
کتابشناسی
- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ Canada. Information Highway Advisory Council. (1995). Connection community content: The challenge of the information highway: final report of the Information Highway Advisory Council
- ↑ Canadian Radio-television and Telecommunications Commission. (1995). Competition and culture on Canada’s information highway: managing the realities of transition. Ottawa, Ontario: Canadian Radio-television and Telecommunications Commission.
- ↑ Smith, M. C. (2005). A civil society: Collective actors in Canadian political life. (pp. 45-67). University of Toronto Press.
- ↑ United Nations Development Programme (UNDP). (2002). Human Development Report 2002: Deepening Democracy in a Fragmented World. New York, NY: Oxford University Press
- ↑ United Nations. (2005). 2005 World Summit Outcome (A/RES/60/1, para. 6). Retrieved from UN Digital Library.
- ↑ Badescu, C. (2010). Humanitarian Intervention and the Responsibility to Protect: Security and human rights (1st ed.). Routledge
- ↑ Hehir, A., & Cunliffe, P. (2011). The responsibility to protect and international law. In Critical Perspectives on the Responsibility to Protect: Interrogating Theory, Practice (pp. 17-30). New York, NY: Taylor and Francis e-Library.
- ↑ Haines, S., & Kassimeris, G. (2010). Humanitarian Intervention: Genocide, Crimes against Humanity and the Use of Force. In The Ashgate Research Companion to Modern Warfare (pp. 254-259). Burlington, VT: Ashgate Publishing Ltd.
- ↑ Evans, G., & Sahnoun, M. (Co-chairs). (2001). The Responsibility to Protect: Report of the International Commission on Intervention and State Sovereignty. Ottawa, ON, Canada: International Development Research Centre, Minister of Foreign Affairs.
- ↑ Cohen, J. L., & Arato, A. (1994). Civil Society and Political Theory. MIT Press.
- ↑ Canadian Council for International Co-operation. (2001). Citizen Action for Social Justice: Supporting Civil Society Globally and in Canada. Available: CCIC Report .
- ↑ Hechter, M., & Opp, K.-D. (Eds.). (2001). Social Norms. Russell Sage Foundation.
- ↑ What are Canadian Values? (2010). Retrieved from Durham Immigration. http://www.durhamimmigration.ca/+creating%20community/Pages/WhatareCanadianValues.aspx
- ↑ ۱۴٫۰ ۱۴٫۱ Kealey, G. S. (2008). Canadian social history series (3rd ed.). University of Toronto Press.
- ↑ Embuldeniya, D. K. (2001). Exploring the health, strength, and impact of Canada’s civil society. Canadian Centre for Philanthropy.
- ↑ What are the Canadian values (2010). Retrieved from Durham Immigration Portal. http://www.durhamimmigration.ca/+creating%20community/Pages/WhatareCanadianValues.aspx
- ↑ Hobbs, M., & Rice, C. (2011). Gender and women’s studies in Canada: Critical terrain (2nd ed.). Canadian Scholars.
- ↑ Armstrong, P., Clow, B., Grant, K., Haworth-Brockman, M., Jackson, B., & Pederson, A. (2009). Thinking women and health care reform in Canada. British Columbia Centre of Excellence for Women’s Health.
- ↑ Canada Mortgage and Housing Corporation. (2012). Housing for older Canadians: The definitive guide to the over-55 market.
- ↑ Canada Mortgage and Housing Corporation. (2008). Impacts of the aging of the Canadian population on housing and communities (Research Highlight).
- ↑ Denton, M., & Kusch, K. (2006). Well-being throughout the senior years: An issues paper on key events and transitions in later life. http://socserv.mcmaster.ca/qsep/p/qsep411.pdf
- ↑ Clark, W. (2005). What do seniors spend on housing? Canadian Social Trends, 78, 2-6. Retrieved from. http://www.statcan.gc.ca/pub/11-008-x/2005002/article/8451-eng.pdf
- ↑ Weeks, L. E., Nilsson, T., Bryanton, O., & Kozma, A. (2005). The influence of the family on the future housing preferences of seniors in Canada. Housing, Care and Support, 8(2), 4-11.
- ↑ Mikkonen, J., & Raphael, D. (2012). Social determinants of health: The Canadian facts. Retrieved from http://www.thecanadianfacts.org
- ↑ ۲۵٫۰ ۲۵٫۱ ۲۵٫۲ Mikkonen, J., & Raphael, D. (2010). Social determinants of health: The Canadian facts.
- ↑ Rioux, M., & Daly, T. (2010). Constructing disability and illness. In T. Bryant, D. Raphael, & M. Rioux (Eds.), Staying alive: Critical perspectives on health, illness, and health care (2nd ed., pp. 351-371). Canadian Scholars’ Press.
- ↑ Kronby, M. C. (2010). Canadian family law (10th ed.). John Wiley.
- ↑ Statistics Canada. (2008). Transportation in Canada (Catalogue no. 51-203-X).
- ↑ لاریجانی، فاضل(1395). جامعه و فرهنگ کانادا. تهران: موسسه فرهنگی، هنری و انتشارات بین المللی الهدی.ص.91-118.