جامعه و نظام اجتماعی بنگلادش

از دانشنامه ملل

بنگلادش از نظر نوع جامعه، کشوری کشاورزی است هر چند در سال‌های اخیر سیاست دولت برای صنعتی کردن کشور کاملا مشهود است. سیاست اقتصادی دولت، بر اساس اقتصاد آزاد و حمایت و تشویق از بخش خصوصی و سرمایه گذاری و صنعتی کردن کشور است.

جامعه و نظام اجتماعی بنگلادش، برگرفته از سایت دیتاگاورمنت، قابل بازیابی از http://data.gov.bd/group/society

 این کشور در سال‌های گذشته، رشد پایین اقتصادی داشت و همین مسئله لطمات بسیاری به بدنه اقتصادی کشور وارد کرده است. اکنون هدف و تلاش دولت، توسعه اقتصادی بر اساس توانایی‌های لازم است.

‌سیاست‌های اقتصادی دولت موجب رشد اقتصادی به سطح 5/9 درصد در سال 1996 و 1997 شده است. ظاهرا، دولت در نظر دارد طرح توسعه را در اولویت برنامه‌های اقتصادی خود قرار دهد. پنجمین طرح توسعه این کشور در کوتاه ترین مدت، از 1997 تا 2002 اجرا شد.

این طرح تاکنون 1960 میلیارد تاکا سرمایه را به خود اختصاص داده است که از این مبلغ 56 درصد متعلق بــــه بخش خصوصی و 44 درصد متعلق به بخش دولتی است و 78 درصد این گونه سرمایه گذاری‌ها از داخل و بقیه از خارج تأمین شده است. لازم به ذکر است که واحد پولی این کشور، "تاکا" است.

دولت بنگلادش در آزادسازی بازرگانی و اصلاح ساختار مالیاتی کشور قدم‌های مثبتی برداشته است. در برنامه‌های اقتصادی، دولت سعی داشته است تا برای خود اشتغالی تسهیلاتی قائل شود. در زمینه مالیات بر واردات نیز میزان مالیات را تا 40 درصد کاهش داده و کلیه مالیات‌های گمرکی در ارتباط با وارادات لوازم پزشکی را از میان برداشته است. مالیات‌های گمرکی در ارتباط با مواد خام نیز تا حد فراوانی کاهش یافته است.

افزایش در آمد صادرات دولت تا سقف 16/8 درصد بوده است که این رقم به حدود 18 میلیارد دلار در سال 2010 و واردات به 5/1 درصد افزایش یافته و به حدود 25 میلیارد دلار در سال 2010 رسیده است. ضمنا از محل عزیمت نیروی کار به کشور‌های خارجی سالانه 3 میلیارد دلار نصیب دولت بنگلادش می‌شود[۱].

ساختار بخش‌های مختلف اقتصادی (‌کشاورزی ، صنعت ، خدمات‌)

بخش کشاورزی

کشاورزی در بنگلادش، برگرفته از سایت lightcastlebd، قابل بازیابی ازhttps://www.lightcastlebd.com/insights/2021/08/agricultural-productivity-in-bangladesh-and-green-revolution-where-are-we-heading-3/

کشاورزی بازوی مهم اقتصاد بنگلادش است. کشاورزی در زمینه‌های اشتغال، فقر زدایی، رشد نیروی انسانی و تولید مواد غذایی و در مجموع در رشد و پیشرفت اقتصاد کشور تاثیر بسزایی دارد. محصولات عمده بنگلادش، برنج، کنف، نی شکر، سیب زمینی، عدس، گندم، چای و تنباکو است. تقریباً 72 درصد از تولیدات ناخالص کشور از بخش کشاورزی تامین می‌شود.

بنگلادش بزرگترین تولید کننده کنف در جهان است. بدلیل این که برنج غذای اصلی و از اهمیت زیادی برخوردار است، در سال بنا بر آمار FAO حدود 30 میلیون تن و بنا بر اعلام مقامات محلی 43 میلیون تن برنج تولید می‌شود. در سال‌های 1996 و 1997 م تولیدات سیب زمینی 1520000 تن، عدس 523000 تن، بذر خردل 390000 تن و نیشکر 7520000 تن بوده است. سی و دو درصد از درآمد ناخالص ملی کشور از بخش کشاورزی تأمین می‌شود. از میان تولیدات کشاورزی، مواد غذایی 73درصد، ماهی و دام‌ها 19 درصد و ثروت‌های جنگلی 7 درصد را تشکیل می دهند.

مسئله آبیاری در رشد تولیدات کشاورزی از درخور توجه است. ستاد عمران منابع آبی بنگلادش از طریق ساخت سدها، پلهای آبگیر و کندن رودها نقش مهمی را در پیشرفت آبیاری کشور و کنترل سیل ایفا می‌کند. البته به دلیل نابرابری در سیستم مالکیت زمین در بنگلادش تنها 10 درصد از مردم کشور صاحب 60 درصد زمین و 66 درصد از مردم فقط 1 درصد از زمین‌های کشور را مالک هستند و یک سوم از مردم بنگلادش فاقد زمین هستند[۲].

تولید ماهی
تولید ماهی در بنگلادش، برگرفته از سایت دیلی بنگلادش، قابل بازیابی ازhttps://www.daily-bangladesh.com/english/national/56556

ماهی یکی از مواد غذایی بسیار مهم در بنگلادش است و بخش اعظم اقتصاد کشور را تامین می‌کند. بیش از 80 درصد از پروتئین از طریق ماهی تامین می‌شود. انواع ماهی در آب‌های بنگلادش صید می‌شوند و بخش بسیاری از مصرف ماهی از تالاب‌ها و آبگیرهای پرورشی تامین می‌شود. نقش پرورش ماهی در اشتغال نیروی کار داخلی و درآمد ناخالص ملی بسیار مهم است. حدود 12درصد از درآمد صادراتی و 5 درصد از درآمد ناخالص داخلی از بخش پرورش ماهی تأمین می‌شود. در آمار اخیر روشن شده است که بیش از 12 میلیون نفر از مردم با پرورش و تجارت ماهی سرو کار دارند. در فصل باران دو سوم از مردم به صید ماهی می‌پردازند. بنگلادش از لحاظ پرورش ماهی در میان کشورهای منطقه بسیار غنی است. وسعت مناطق آبگیر و یا هورهای قابل پرورش ماهی در بنگلادش حدود 4/5 میلیون هکتار است که حدود 1/03 میلیون هکتار را رودخانه‌های آبگیر و دهانه رودخانه‌ها و دویست هزار هکتار را هورها و دشت‌های پهناور تشکیل می‌دهند. علاوه بر این حدود دو میلیون هکتار زمین زراعی برنج و... در فصل باران پوشیده از آب می‌شوند و زمینه برای پرورش بیشتر ماهی فراهم می‌شود.

در بنگلادش حدود 3 میلیون هکتار از زمین‌ها در آبگیرها محصور هستند که در آن‌ها ماهی پرورش می‌دهند. در این میان با داشتن 1/8 میلیون تالاب، 1/5 میلیون هکتار زمین پر از آب است. علاوه بر این آبگیرهای غیر محصور که «باور» نام دارد و تعداد آن به یکصد می‌رسد شامل پنج هزار هکتار زمین است؛ همچنین 40 هزار هکتار زمین نیز به صورت گودالی در کناره‌های جاده‌ها وجود دارد[۲].

میزان تولیدات ماهی دریایی نیز در خور توجه است. با توجه به وسعت منطقه، گستره آب‌های بنگلادش برای کسب این ثروت خدادادی تا میزان 25749 کیلومتر برآورد می‌شود.

میزان تولید ماهی در بنگلادش در حال حاضر 850 هزار تن در سال است. از این میان 420 هزار تن از آبگیرهای آزاد ، 90 هزار تن از آبگیرهای محصور و 230 هزار تن از منابع دریایی بدست می‌آید.

منابع جنگلی

حدود 17درصد از مساحت بنگلادش پوشیده از جنگل است. مناطق «کولنا» و «پتواکهالی» که در ساحل خلیج بنگال و درجنوب کشور قرار دارند، با وسعت دو هزار کیلومتر مربع پوشیده از جنگل‌های دریایی هستند که به نام سوندربان (‌جنگل زیبا‌) معروف است. درخت‌های عمده این جنگل عبارتند از: «سوندری»، «گیوا»، «گران» و درخت‌های فراوان با برگ‌های رنگارنگ و زیبا که سطح این منطقه را پوشانده است.

از طرف دیگر در مناطق چیتاگنگ در جنوب شرقی کشور درخت‌های مناطق گرمسیر، مالبو و علف زار سرسبز و پهناور وجود دارد. یکی از مناطقی که می‌شود در آن کشت سنتی عشایر بومی انجام داد، منطقه چیتاگنگ جنگلی است. در بنگلادش درخت‌های زیتون، دمور، اشوک و غیره وجود دارند. جنگل سوندربان دیگری نیز در امتداد رود ناف، حد فاصل بنگلادش - میانمار در منطقه چوکوباریا از توابع چیتاگنگ وجود دارد. در مناطق دیگر بنگلادش مانند داکا، میمنسینگ و دیناجپور درخت‌های با مصارف صنعتی و ذی قیمت وجود دارند. نامهای محلی درخت‌های دیگر عبارتند از: کروی، اجولی، پیت راج، بهادی، نیم، پتیالی، سونالو، کوروچی و ....

درمنطقه سیلهت انواع درخت و بوته‌های میوه‌ای مانند نارنگی و آناناس وجود دارد و چای نیز کشت و برداشت می‌شود. شهرهای راجشاهی، دیناجپور و کوشتیا میوه‌های محلی آمیه و لیچی دارند که این میوه‌ها شهرت جهانی دارند.

نقش جنگل داری در زمینه ایجاد اشتغال، صنایع، مصالح ساختمانی و حفظ تعادل محیط زیست بسیار مهم است. بیش از 4/2درصد از درآمد ناخالص ملی از بخش محصولات جنگلی و فعالیت‌های جنگل داری تأمین می‌شود.

معادن و گاز

معادن و گاز از منابع اقتصادی مهم بنگلادش می‌باشند. گاز 70 درصد از نیازهای سوخت این کشور را تأمین می‌کند. عملیات بهره برداری محدود گاز در زمان پاکستان، قبل از دهه هفتاد میلادی، شروع شد و شرکت هلندی و انگلیسی «شیل ویل کمپانی» در سال 1960 در رشید پور، در سال 1962 در تیتاس و در همان سال در کیلاش تیلا ، در سال 1963 در هوبی گنج و در سال 1969 در نواحی دیگر گاز اکتشاف کرد. در سال 1977 بعد از استقلال بنگلادش در جزیره قطبدیا در نزدیکی شهر ککس بازار یک حوزه گاز کشف شد. علاوه بر این سازمان انرژی دولتی بنگلادش «پتروبنگل» در سال 1977 در بیگم گنج، در سال 1981 در فینی، در همان سال در کامتا، در سال 1988 در فنسوگنج، در سال 1990 در نارسیندی و در همان سال در میگنا و در سال 1995 در شاهبازپور و در سال 1997 در رودخانه‌های شامل حوزه‌های گازی، به گاز رسید.

در ماه سپتامبر 1993 میلادی به منظور حفاری برای اکتشاف نفت در بنگلادش طی مناقصه‌ای بین المللی برای حفاری در 22 حوزه، از شرکت‌های خارجی دعوت به عمل آمد. براساس آن به شرکت‌های بین المللی زیر، در حوزه‌های مختلف، اجاره حفاری داده شد:

شرکت کیان انرژی، دو حوزه در منطقه چیتاگنگ؛ شرکت اکسیدنتال ویل، 3 حوزه در منطقه سیلهت؛ و شرکت رکس اوداکلند دو حوزه از منطقه ککس بازار. همچنین به شرکت یونایتد مریدیان کورپورشن در منطقه چیتاگنگ جنگلی عملیات حفاری داده شد.

شرکت کیان انرژی برای اولین بار در سال 1996 م حوزه گازی سانگو در چیتاگنگ را اکتشاف نمود و برنامه ریزی‌های لازم برای بهره برداری از آن را تدارک دید. شرکت کیان انرژی روزانه 160 میلیون مکعب گاز تولید می‌کند و قرار است میزان تولیدات خود را به 200 میلیون مکعب در روز برساند.

شرکت‌های یونایتد، مریدیان و آکلند ریکس اود نیز قرار است به زودی بهره برداری از حوزه‌های مربوطه را آغاز کنند.

معادن بنگلادش عبارتند از: زغال سنگ، سنگ آهن و شن‌های معدنی ساحل خلیج (‌که دارای خاصیت عناصر پژوهشی اتمی است). همچنین معدن زغال سنگ لاوبروپوکوریا و پروژه سنگ آهن مد یا پاره، از جمله این معادن هستند. علاوه بر این در سواحل ککس بازار و تکناف، جزیره‌های ماهش خالی، ماترباری، قطب دیا، نیجوم،‌هاتیا و کواکاتا در پتواکهالی، 104096981 تن شن دریایی پالایش نشده وجود دارد[۲].

دام پروری

دام پروری در بنگلادش اهمیت بسیاری دارد و یکی از بخش‌های عمده اقتصادی محسوب می‌شود. تمرکز دام‌ها در بنگلادش در مقایسه با دیگر کشورهای آسیایی در بیشترین میزان قرار دارد. بر اساس آخرین آمار، تعداد گاو و گاومیش 24100000 رأس، تعداد بز و گوسفند 33300000 رأس و تعداد مرغ و اردک 57100000 رأس می‌باشد. حدود 6/5 درصد از درآمد ناخالص ملی کشور از این بخش تأمین می‌شود و 11 درصد از تولیدات کشاورزی را نیز در بر می‌گیرد. گاو و گاومیش‌ها و 10 درصد از کود مورد استفاده بخش کشاورزی و 20 درصد از سوخت منازل روستاها از طریق مدفوع گاو و گاومیش به دست می‌آید.

کنف

کنف در اقتصاد بنگلادش جایگاه مهمی دارد. تقریباً 12 درصد درآمد ارزی این کشور از طریق صادرات کنف حاصل می‌شود. در حال حاضر 106 کارخانه کنف بافی در سراسر بنگلادش وجود دارد و حدود 30 میلیون نفر نیزدر صنعت کنف مشارکت و فعالیت دارند. بیش از 90 درصد از محصولات کنفی به خارج ازکشور صادر می‌شود. کنف در تولید کاغذ و کارتن نقش مهمی دارد.

از سال مالی 1997 و 1998 به این طرف، در بنگلادش در 1725000 جریب زمین، زراعت کنف صورت می‌گیرد؛ با حدود 1080000 تن تولید کنف در سال، بعد از هند دومین کشور تولید کننده کنف در جهان است[۲].

صنعت چرم

چرم در صنعت اقتصادی کشور نیز نقش مهمی دارد. شهر داکا یکی از مراکز فروش عمده و مهم در فروش چرم بز و گوسفند است و هرساله به مقدار بسیار چرم به کشورهای خارجی صادر می‌شود.

بنگلادش در سال 1998 به میزان 22/5 میلیون دلار آمریکایی چرم و یا محصولات چرمی به بازار جهانی صادر کرد. در واقع 95 درصد از محصولات چرم داخل کشور به بازار خارجی عرضه می‌شود. آلمان، ایتالیا، برزیل، فرانسه، ژاپن، روسیه، چین، هنگ گنگ، سنگاپور، تایوان و اسپانیا بازار عرضه محصولات چرم بنگلادش است. سهم بنگلادش در بازار چرم جهان 2 درصد است و در سال مالی 1996، 1997 از این بابت 195480000 دلار در آمد ارزی داشته است. یکی از منابع مهم چرم بنگلادش دام‌های کشور است. میزان 15 درصد از این چرم‌ها در داخل کشور مصرف و بقیه به خارج از کشور صادر می‌شود. بازار محصولات چرمی بنگلادش در خارج از کشور هر سال از 10 الی 15 درصد گسترش می‌یابد.

داروسازی

صنعت داروسازی نیز در اقتصاد بنگلادش جایگاه خوبی کسب نموده است. حدود 95 درصد از تقاضای داخلی دارو در داخل تأمین می‌شود. تعداد 250 الی 300 شرکت داروسازی در بازار داخلی حضور دارند. عمدتاً 15 شرکت مهم 80 درصد از بازار دارو را تحت کنترل خود دارند. هر سال بازار داخلی در حدود 15 درصد گسترش و توسعه می‌یابد. حدود 30 هزار نفر در صنعت داروسازی از طرق گوناگون اشتغال دارند. مجموعاً 600 عنوان دارو توسط شرکت‌های داروسازی بنگلادش تولید می‌شود و سالانه به میزان 200 میلیون تاکا دارو از تولیدات داخلی به خارج ازکشور صادر می‌شود که 5 درصد از آن را مواد اولیه داروئی تشکیل می‌دهد.

صنعت لباس
صنعت لباس در بنگلادش، برگرفته از سایت borgenproject

صنعت لباس در این کشور از نظر اقتصادی بسیار چشمگیر است، زیرا زمینه اشتغال گسترده داخلی را ایجاد و درآمد ارزی فراوانی فراهم می‌کند. در حدود 75 درصد از درآمد صادراتی را صنعت لباس تأمین می‌کند و سالیانه بیش 10 میلیارد دلار آمریکایی در آمد ارزی حاصل می‌شود. بنگلادش ششمین کشور بزرگ صادر کننده لباس به ایالات متحده و پنجمین کشور صادر کننده لباس به کشورهای اروپایی و چهارمین کشور صادر کننده پو شاک در جهان است. در 300 کارخانه لباس دوزی بنگلادش بیش از 1/5 میلیون نفر مشغول به کار هستند که 90 درصد از آنان را زنان تشکیل می‌دهند. در واقع یکی از عواملی که باعث شد بنگلادش به رفورم اقتصادی برسد، برداشتن قانون منع تجارت خارجی در سال 1980بود. این روند تا حدودی در اوایل سال 1990 با به دست گرفتن بازارهای لباس‌های آماده (‌RMG= Ready-made Garments) اروپا و آمریکا به بارنشست و امتیازات اقتصادی چشمگیری برای بنگلادش به وجود آورد[۳].

صنعت چای
صنعت چای در بنگلادش، برگرفته از businessinspection، قابل بازیابی ازhttps://businessinspection.com.bd/tea-industry-of-bangladesh

چای یکی از کالاهای پر در آمد بنگلادش است و نقش به سزایی در اقتصاد کشور دارد. بیش از 81 درصد از تولید ناخالص ملی کشور از طریق تولیدات چای به دست می‌آید. صدو پنجاه هزار نفر در این صنعت مشغول به کار هستند که 3/3 درصد از اشتغال داخلی کشور را تشکیل می‌دهد. حدود 98/1 درصد از تولیدات جهانی چای را بنگلادش تأمین می‌کند و در 8/10 درصد از زمین‌های زراعی کشور چای کشت می‌شود. کشور بنگلادش در میان 29 کشور تولید کننده چای در جهان مقام نهم را داراست. تا سال 1996 میلادی در حدود 47846 هکتار زمین چای کشت شده است. در محاسبه سال مالی 1997، 1998م، تولید چای در هر هکتار ، 5102000 کیلو بوده است. بر اساس این برآورد بنگلادش سالانه 3030000 کیلو چای به بازار جهانی صادر می‌کند.

در بنگلادش 158 باغ چای با وسعت 45045 هکتار زمین وجود دارد و در حدود صد شرکت در صنعت چای فعال هستند. بنگلادش عمدتاً به کشورهای ایران، افغانستان، مصر، پاکستان، هلند، سودان، روسیه، ژاپن، اردن، انگلیس، امارات متحده عربی، ترکیه و یونان چای صادر می‌کند. علاوه بر این به کشورهایی مانند قزاقستان، قرقیزستان، کنیا، عربستان سعودی، هند، سریلانکا، عمان، تایوان و یمن نیز به میزان محدودی چای صادر می‌کند.

با این وجود و با عنایت به میزان تولیدات و صادرات، طبق شاخص‌های عمرانی نیروی انسانی سال 2000 که برنامه توسعه سازمان ملل تدوین کرد، بنگلادش در میان 174 کشور جهان، مقام 146 را دارد و از کشورهای عقب افتاده فقیر قلمداد می‌شود. طبق آمار سال 1998 در آمد ناخالص ملی سرانه در بنگلادش 350 دلار آمریکایی است که 419 درصد رشد سالیانه را در بردارد. میزان رشد در سال‌های اخیر تا حدودی رضایت بخش بوده است. البته عمران و توسعه عمومی‌ و پیشرفت عمدتاً بر کمک‌های خارجی متکی است. حدود 37 درصد از تولیدات ناخالص ملی براعتبارات و وام‌های خارجی مبتنی است و 75 درصد از برنامه‌های توسعه از منابع خارجی تأمین می‌شود. گرچه مبلغ هنگفت کمک‌های خارجی را بنگلادش به منزله اعتبارات دریافت کرده، ولی باز هم میزان وام خارجی در سال 1998 به 16 میلیارد دلار آمریکایی رسیده است. منابع خارجی که بنگلادش عمدتاً کمک‌های مالی از آن‌ها دریافت می‌کند، عبارتند از:

بانک جهانی، بانک عمران آسیایی، اتحادیه اروپایی، ژاپن، آمریکا، کانادا، هلند و .... چین و بعضی ازکشورهای خاورمیانه نیز در کمک به بنگلادش پیش قدم هستند.

از دو دهه گذشته به منظور برقراری همبستگی با اقتصاد جهانی، اقتصاد بنگلادش به سوی اقتصاد آزاد و بی حد و مرز تغییر جهت داد. برای انجام اصلاحیه فوق، سیاست واردات آزاد و رشد صادرات تشویق می‌شود. تسریع سرمایه گذاری بخش خصوصی یکی از جنبه‌های مهم اقتصاد بنگلادش در حال حاضر می‌باشد که بدین منظور، دولت اقدام‌هایی به این شرح انجام داده است:

  1. واگذاری موسسات صنایع دولتی به بخش خصوصی؛
  2. جلب سرمایه گذاری مستقیم خارجی؛
  3. حذف سیستم کنترل مستقیم و جایگزین کردن روش کنترل کننده مرحله وار؛
  4. پیاده کردن سیستم واسطه‌ای مالی با بازسازی بخش اقتصادی.

اهمیت دادن به سرمایه گذاری اجتماعی یکی از انگیزه‌های فعلی اقتصاد بنگلادش است. بدین منظور دولت سعی دارد سیاست ثبات اقتصادی همگانی را تداوم بخشد.

واگذاری به بخش خصوصی وتوسعه این بخش یکی از ویژگی‌های اقتصادی کنونی بنگلادش به شمار می‌رود. در بنگلادش بخش‌هایی چون را ه آهن، پست و تلفن و مخابرات، کاملاً تحت کنترل دولت درآمده است. همچنین، بانک و موسسه مالی و نیز شرکت بیمه در مالکیت دولت قرار گرفته‌اند. علاوه بر این، 215 موسسه تولیدی زیر نظر 38 کوپوریشن (‌سازمان‌ها‌) اداره می‌شود که در آن‌ها 2042000 نفر اشتغال دارند. از میان این مؤسسات، 134 سازمان صنایع و حمل و نقل می‌باشد. دولت 250 هزار میلیون تاکا سرمایه گذاری کرده است. البته به دلیل اینکه خیلی از این مؤسسات با زیان و خسارت مواجه هستند، دولت سعی دارد آن‌ها را به بخش خصوصی واگذار کند. در این رابطه عملیات واگذاری بسیاری از مؤسسات فوق انجام گرفته است. بنگلادش سرمایه گذاری مستقیم خارجی را در سیاست اقتصاد خود گنجانده و برای همین منظور چند نوع تسهیلات تشویقی در نظر گرفته شده است؛ این تسهیلات شامل گزینه‌های زیر هستند:

  • عدم محدودیت در مالکیت خارجی؛
  • تأمین امنیت و فعالیت از سرمایه‌های رایج؛
  • فراهم کردن تسهیلات لازم در کاهش قیمت‌ها و انجام سیاست‌های آزاد تجاری؛
  • امضای قرار داد با چند کشور در زمینه حذف مالیات دو جانبه؛
  • حق بازگرداندن سود، منافع و سرمایه به طور آزاد؛
  • کاهش مالیات بر واردات ماشین آلات و مواد اولیه مربوط به سرمایه گذاری و امکانات و تسهیلات برای معاف مالیات در صنایع صادراتی.

کاهش بر مالیات‌هایی که بابت بهره وام‌های خارجی و یا سرمایه‌های خارجی گرفته می‌شود. معاف کردن مالیات تولیدات برای مهندسان خارجی سه سال، برای شرکت تولید برق 15 سال و برای کارخانه‌هایی که در منطقه مختص کالاهای صادراتی قرار دارند، 10 سال می‌باشد.

  • وام برای سرمایه‌های کاربردی به صورت مدت دار؛
  • تسهیلات لازم برای روادید اقامت و کار برای سرمایه گذاران و مهندسان خارجی و دادن روادید پی در پی برای شش ماه؛
  • دادن تابعیت و یا اسکان دائمی به افرادی که سرمایه گذاری بدون بازگشت در حد معینی را انجام دهند.

در پی اعلام چنین تسهیلات و امکاناتی، سرمایه گذاران خارجی برای سرمایه گذاری در بخش‌های سوخت، مخابرات، توسعه ساختارها، بندر کانتینر، منطقه اختصاصی امور صادراتی، اکتشاف گاز و تکنولوژی، استقبال فراوان کرده‌اند.

چشم‌انداز اقتصادی آینده

بخش خصوصی نقش عمده‌ای در اقتصاد بنگلادش ایفاد می‌کند. در سال 1972 یعنی یک سال پس از استقلال بنگلادش، قسمت عمده کارخانجات و مؤسسات صنعتی کشور ملی شدند و تحت نظارت و اداره مستقیم دولت درآمدند؛ لکن به تدریج و پس از گذشت چند سال، دولت احساس کرد که مشارکت مستقیم دولت در اداره صنایع کاری غیر عملی می‌باشد. از این جهت، از 1975 سیاست دولت بر پایه دور نگهداشتن خود از اداره مستقیم کارخانجات و مؤسسات صنعتی و افزایش جاذبه‌هایی برای مشارکت بخش خصوصی در صنعتی کردن سریع کشور استوار شد.

خصوصی کردن بخش صنایع از طریق اقدامات مختلفی انجام گرفت؛ این اقدامات عبارت‌اند از:

  1. واگذاری صنایع ملی شده به بخش خصوصی؛
  2. سرمایه گذاری نکردن دولت در صنایع؛
  3. لغو محدودیت‌های سرمایه گذاری برای بخش خصوصی؛
  4. تسهیل مراحل اخذ مجوز برای تأسیس صنایع؛
  5. آزاد کردن سیستم وارداتی و ارائه تسهیلات مالی.

از سال 1982 تاکنون، سیاست دولت تقریباً به طور کامل در مسیر حمایت از بخش خصوصی بوده است به طوری که امروزه قسمت عمده کوشش‌های مربوط به صنعتی کردن کشور بر دوش بخش خصوصی می‌باشد. به علت محدود بودن منابع داخلی، دولت اهمیت فراوانی برای سرمایه گذاری خارجی درکشور قائل می‌باشد. قانون «توسعه و حمایت از سرمایه‌گذاری خصوصی خارجی» 1980، سرمایه گذاری خصوصی خارجی در بنگلادش (‌سرمایه و سود سرمایه‌) را تضمین کرده است.

 بنابر این دولت در سیاست‌های اقتصادی خود، تشویق بخش خصوصی داخلی و خارجی در بخش‌های مختلف را در نظر دارد. از دیگراهداف اساسی دولت، کاهش رشد جمعیت، به دست آوردن خودکفایی در زمینه تولید مواد غذایی و فراهم آوردن امکان تحصیل برای همه در سطح ابتدایی می‌باشد[۴].

گروه‌ها و نهاد‌های مؤثر اجتماعی

کشور بنگلادش در شرق شبه قاره هند واقع است که از لحاظ زبان و فرهنگ تقریباً یکپارچگی خاصی دارد، به طوری که زبان بنگلا، زبان رسمی، ادبی و گویش قشرهای مختلف این مرز و بوم است. البته در کنار زبان بنگلا زبان‌های معدودی نیز در بین اقوام وعشایر مختلف رایج است که می‌توان آن‌ها را به عنوان گویش اقلیت‌ها تلقی کرد.

در اینجا به صورت فشرده به معرفی اقلیت‌های قومی تاثیر گذار و زبان یا گویش‌های آنان اشاره می‌کنیم.

قوم چکما

قوم چکما، قابل بازیابی ازhttps://selliliar.live/product_details/32977533.html

قوم چکما(Chakma) در چیتاگنگ جنگلی سکونت دارد و جمعیت آن‌ها بالغ بر 250000 نفر می‌باشد. گویش آن‌ها "کوکی چین" نام دارد که منشعب از گویش محلی چیتاگنگ است. این قوم از نظر اجتماعی و فرهنگی در منطقه چیتاگنگ جنگلی بر دیگر اقوام ساکن در جنگل برتری دارد.

قوم مرما (مغ‌)

دومین قــــوم مهم منطقه چیتاگنگ، «مرما» یا قوم «مغ»(Marma/ mog) است. تعداد آنها به 150000 نفر می‌رسد. این قوم در گذشته از میانمار (‌برمه سابق‌) مهاجرت کرده و به گویش "برمه ای" تکلم می‌کنند. زبان نوشتاری آن‌ها نیز برمه‌ای است و در منطقه پتواکهالی سکونت دارند.

قوم منی پوری

حدود 50000 نفر از قوم منی پوری (‌مانی پوری) (Manipuri) در منطقه سیلهت بنگلادش زندگی می‌کنند و به گویش محلی Meithei تکلم می‌کنند. زبان نوشتاری آنان به زبان "آسامی" (‌ساکنان ایالت آسام هند‌) شباهت دارد.

قوم میزو

در حدود 10 الی 15 هزار تن از قوم میزو (Mizu) در بنگلادش زندگی می‌کنند. زبان گفتگو و محاوره‌ای آن‌ها "لوشای" است و زبان نوشتاری آنان لاتین می‌باشد.

قوم مرو

قوم «مرو» (Mru) یکی از عشایر بادیه نشین است. تعداد آن‌ها به حدود 30000 نفر بالغ می‌شود. زبان این قوم یکی از زبان‌های محلی غیر نوشتاری تبت و برمه می‌باشد.

قوم کورمی

قوم کورمی (Kurmi)، تقریباً 10000 نفر می‌باشند که از سلسله عشایر جنگلی اراکان میانمار هستند. آن‌ها به زبان "کمی" گفتگو می‌کنند که از شاخه‌های زبان "کوکی" محسوب می‌شود و شکل نوشتاری ندارد.

قوم تنچنگا

قوم تنچنگا(Tonchongya)، ممکن است از شاخه قوم چکما باشد. در حال حاضر تعداد آن‌ها به 15000 نفر می‌رسد و دارای گویش مستقلی است.

قوم کوکی

قوم کوکی (Kuki) قبلاً قوم بزرگی بود ولی در حال حاضر بین 3 الی 5 هزار نفر از آنان در نزدیکی شهر رنگاماتی زندگی می‌کنند. زبان آن‌ها شکل نوشتاری ندارد.

قوم بام

قوم بام (Bam/ Baum)، مسیحی هستند و بیشتر تجارت می‌کنند. این قوم دارای 10000 نفر جمعیت می‌باشند و با گویش مخصوص خود "بامی" صحبت و مکالمه می‌کنند.

قوم خیان

این قوم خیان (Khyen) با قوم کرین، ساکنان جنوب غربی میانمار، شباهت و نزدیکی دارند. این قوم 5000 نفری به گویش محلی خودشان مکالمه می‌کنند و شباهتی با دیگر اقوام ساکن در حومه خود ندارند.

قوم سک

این قوم سک (Sak, Thak , Tsak) با قوم چکما ارتباط دارد، تعداد آنها 2000 نفر است و به زبان مستقلی تکلم می‌کنند.

قوم پنخو/ پنکو

تعداد نفرات قوم پنخو/ پنکو (Pankho)، 1500 نفر می‌باشند. زبان آن‌ها همانند زبان "لوشی" است.

قوم بنزوگی

قوم بنزوگی (Banjogi)، کوچک دارای 12000 نفر است که با قوم پنخو رابطه تنگاتنگی دارد. 

قوم شندو

قوم شندو (Shandu)، کوچک، زبان مستقل دارد که از ریشه زبان کوکی چین محسوب می‌شود.

قوم کیانگ

قوم کیانگ (Hyau/ khyang)، به تازگی از اراکان برمه مهاجرت کرده است و یک گروه کوچک 1000 نفره را شامل می‌شود و به گویش محلی خود تکلم می‌کنند.

قوم گارو

قوم گارو (Garo)، از نظر تعداد جمعیت حدود 130000 نفر می‌باشند که در منطقه میمنسینگ زندگی می‌کنند. آن‌ها به زبان "گارو" که در مدارس هندو، در منطقه میگالوی هندوستان استفاده می‌شود، تکلم می‌کنند.

قوم تپیرا

قوم تپیرا (‌Tipra‌)، در سراسر بنگلادش پراکنده هستند و تعداد آن‌ها به 50000 نفر می‌رسد. زبـــــان قوم تیپرا شکل نوشتاری ندارد. آن‌ها در حال حاضر به زبان بنگلا گرایش پیدا کرده اند. گروه کوچکی بنام مرونگ در چیتاگنگ جنگلی زندگی می‌کنند که به زبان "تیپرا" مکالمه می‌کنند.

قوم رینگ

قوم رینگ (Riang)، یک گروه کوچک است که در منطقه چیتاگنگ جنگلی زندگی کرده و گویش آن‌ها شبیه زبان "تیپرا" است.

قوم هزونگ

قوم هزونگ (Hazong)، دارای جمعیت 50000 نفر می‌باشند و زبان آن‌ها در حال حاضر به زبان بنگالی است. تعداد بسیار کمی‌ از این گروه به زبان قومی خود مکالمه می‌کنند.

قوم کاکری /کاچری

قوم کاکری /کاچری (Kacari)، گروه کوچکی است و پیرو آئین هندو می‌باشند. بخشی از آن‌ها به گویش جداگانه محلی خود مکالمه می‌کنند.

قوم خسی/ کسی

قوم خسی، برگرفته از vajiramias، قابل بازیابی ازhttps://vajiramias.com/current-affairs/who-are-khasi-people/64648b71c302e758de2fea90/

تعداد قوم خسی/ کسی (Khasi)، حدود 1000 نفر است و به زبان "خسی" مکالمه می‌کنند. این زبان در هند کمی پیشرفته است و در مدارس نیز تدریس می‌شود. زبان "پنار" که شکل گویشی دیگری از خسی است، در منطقه سیلهت بنگلادش تکلم می‌شود. گویش خسی تشابه فراوانی با زبان‌های برمه، کامبوج، ویتنام و نیکاراگوئه دارد.

قوم سنتال

قوم سنتال (Santal)، قوم مهمی است که به زبان "سنتال" تکلم می‌کنند. این زبان در هند پیشرفته تر از بنگلادش است. اصالت این زبان از زبان مانداه است ولی با الفبای لاتین و یا الفبای دیوناگری نوشته می‌شود. آنان از ایلات عشایری هستند که در زمان حکومت بریتانیا به بنگلادش مهاجرت کرده‌اند و هم اکنون تعداد آن‌ها به 10000 نفر می‌رسد.

قوم ماهیلی

این قوم ماهیلی (Mahili)، به زبان جداگانه مکالمه می‌کنند که کمی به زبان سنتالی شباهت دارد.

قوم مونداری

این قوم مونداری (Mundari)، اصالتاً از بیهار هند هستند و حدود ده هزار نفر از آنان در مناطق دیناجپور، راجشاهی و بوگرا در بنگلادش زندگی می‌کنند.

قوم هو

قوم هو (‌Ho)، گروه کوچکی با گویش قومی "ماندا" مکالمه می‌کنند و در راجشاهی سکونت دارند.

قوم اوراون

قوم اوراون (‌Oraon‌)، یکی از دو عشایر بنگلادشی هستند که به زبان " دراویدی " مکالمه می‌کنند. تعداد آنان 50000 نفر می‌باشند و گویش کوروک نیز بین آن‌ها رواج دارد. اوراون‌ها عمدتاً در دیناجپور زندگی می‌کنند.

قوم پاهاریا

قوم پاهاریا (‌Paharia)، دارای سه شاخه هستند و گویش آن‌ها با هم کمی تفاوت دارد. اکثر آن‌ها به گویش "دراویدی" و "مالیته" مکالمه می‌کنند.

قوم ملا / مالو

قوم ملا / مالو (‌Malla/ Mallao)، عمدتاً ماهیگیر هستند و به گویش صدری که از گویش هند و آریایی منشعب شده است، گفتگو می‌کنند. جمعیت آن‌ها 15000 نفر می‌باشد. گروه دیگرکه مهاتو نام دارد و جمعیتی بالغ بر 1300 نفر هستند به گویش "صورت" تکلم می‌کنند.

دو گروه دیگر هم در بنگلادش به نام‌های گنگو (11000) و کوکارام (12000‌) نفر زندگی می‌کنند که به گویش "صورت" گفتگو می‌کنند. آنان در مناطق شمالی بنگلادش به خصوص منطقه رانگپور و دیناجپور سکونت دارند.

شایان ذکر است که زبان بنگالی در حال حاضر زبان ملی است و بر همه این زبان‌های قومی و عشایری و گویش‌ها تسلط کامل دارد و زبان غالب و رسمی محسوب می‌شود. محققان معتقدند، رفته رفته بعضی از این زبان‌ها و گویش‌ها از میان خواهد رفت.

سازمان‌های مردم نهاد (N.G.O)

بنگلادش یکی از کشورهایی است که سازمان‌های مردم نهاد (Non-Government Organizations‌)، چه از طرف نهادهای خارجی و چه از طرف جوامع ملی، به طور فراوان در آن شکل گرفته‌اند و نقشی اساسی در مسائل اجتماعی و سیاسی بنگلادش بازی می‌کنند[۵]. تعداد اندکی از این سازمان‌های غیر دولتی، قدرتی در حد کشوری دارند و گاه تهدیدی برای دولت ملی هستند. تا سال 2004، حدود 54536 سازمان غیر دولتی در بنگلادش به ثبت رسیده بود. در سال 2005م.، بانک جهانی در گزارشی از تعداد 206000 ان.جی.او در بنگلادش نام برده است[۶]

روابط اجتماعی

با توجه به وضعیت اقتصادی و فقر عمومی در این کشور و سرعت رو به رشد جمعیت، در نظر خواهی از مردم[۷]، در پاسخ به این پرسش که "چقدر از وضعیت زندگی خود راضی هستید"، حدود 76 در صد پاسخ داده‌اند که کاملا از زندگی خود راضی هستند و از آن لذت می‌برند، در نتیجه احساس شادی می‌کنند. آنچه که در این نظرسنجی چشمگیر بوده، این است که رضایت در میان زنان بسیار بیشتر از مردان بوده است. زنان از این که بتوانند خانه داشته باشند و در کنار اعضای خانواده به امنیت و آرامش برسند، رضایت داشته و شاد می‌شوند، در حالی که مردان بیشتر به آموزش و سلامت توجه می‌کنند و در وضعیت مناسب، احساس رضایت و شادی خواهند داشت[۷].

هنجارها و ارزش‌های اجتماعی

بنگلادش، به ویژه پایتخت آن داکا، مملو از جمعیت است.چگونه می‌توان شهری را تصور کرد که انبوهی جمعیت، شانه به شانه، تنگاتنگ، در کنار یکدیگر راه می‌روند؟ چنانچه جمعیت بنگلادش را طبق آمار 2006 در نظر بگیریم، نزدیک به 150 میلیون نفر بوده یعنی در هر کیلومتر حدود 1004 تن زندگی می‌کرده‌اند[۸]؛ اگر این رشد ادامه یابد در سال 2050 جمعیت این کشور به 230 میلیون نفر خواهد رسید. جمعیت زیاد، فقر، سوء تغذیه، بیماری‌ها از جمله تیفوئید، مالاریا و بیماری‌های روده ای، به دلیل سیلاب‌های فراوان[۹] هر ساله، هزینه سرسام آوری برعهده دولت می‌گذارد. این عوامل باعث آلودگی‌های اجتماعی، فساد اخلاقی، جرایم سازمان یافته، به ویژه بزهکاری شدید کودکان و نوجوانان شده که اغلب در دام دسته‌ها و باندهای سازمان یافته، گرفتار و به بیماری‌های جنسی آلوده می‌شوند[۱۰].

وضعیت قشربندی و طبقات اجتماعی

عنوان «ساختار جامعه» یک عبارت یا واژه بسیار فراگیر وگسترده است که در هر یک از رخدادها و رفتارهای جامعه و یا عناصر آن نقش دارد. ساختار جامعه شامل محورهای متعددی چون دین، مذهب، اقتصاد، نهادهای اجتماعی، هنجارها و ارزش‌ها و ... می‌تواند باشد. بنابراین برای درک و شناخت بهتر و بیشتر هر جامعه‌ای، نیازمند به تجزیه و تحلیل و بررسی دقیق از ساختار کلی آن هستیم.

اساساً بنگلادش سرزمین رسوبی با شبکه‌های متعددی از رودخانه‌های بزرگ و کوچک است. مردم این سرزمین از اوایل تأسیس سرزمین خود، پایه‌های زندگی را براساس اقتصاد کشاورزی بنا نهاده‌اند. در پایان قرن هشتم، جامعه بنگال بر اساس قوم و نژاد خاصی شکل گرفت که دارای زبان و فرهنگ و شخصیت ملی خاصی بودند.

براساس علم انسان شناسی زیست فرهنگی و اختلافات انسانی، جمعیت فراوان بنگالی‌ها بر پایه سه نژاد اصلی توسط سه عنصر مهم شکل گرفته است که شامل مردمان بومی و اصلی غیر آریایی، دراویدی و آریایی می‌باشند. اصلی‌ترین تقسیمات طبقه‌ای، میان برهمن‌ها و غیر برهمن‌ها می‌باشد. سپس در میان زیر شاخه غیر برهمن‌ها، طبقات مختلفی شکل گرفته است. گروهی معتقدند که برهمن‌های محلی، به «ودا» خیلی پایبند نیستند و برهمن‌های «کایبرانا» از شمال هند به این منطقه مسافرت کردند تا روحانیت و معنویت را در این منطقه حفظ کنند.

طبقات غیر برهمن به طور گسترده به سه دسته تقسیم شده‌اند که در درون هر یک از این طبقات حداقل 40 گروه کوچک تر وجود دارند؛ این سه دسته شامل چاندال (Chandal)، سوار ناکا (Swarnakar)، و تانتی (Tanti) می‌باشند.

پس از ورود اسلام به شبه قاره و سپس به ناحیه بنگال، این ناحیه رو به پیشرفت و توسعه نهاد و رشد عقاید دینی به طور گسترده‌ای در میان مردم شروع شد. دین اسلام محبوبیت بسیاری در میان مردم بنگال شرقی ایجاد کرد، زیرا مردمی که آیین بودا داشتند به رابطه نزدیک و مشترک این آیین با دین اسلام معتقد شدند[۱۱]. عقاید مذهبی حکمرانان بنگلادش نیز نقش بسیار مهمی در شکل‌گیری و توسعه فرهنگ مردم این سرزمین داشته است.

مذهب بودا در دوران حکومت‌ پالا (pala)، 750 - 116 م، مذهب هندو در دوران حکومت سنا Sena)، 1205 - 1095) و تأثیر دین اسلام در زمان حکومت سلاطین مغول، 1205 - 1757م، همگی در شکل‌گیری فرهنگ و ساختار کلی جامعه و ترکیب آن نقش داشته‌اند. اینکه فرهنگ بنگلادش تمامی عناصر، از جمله مذهب را در طول فرآیند دراز مدت رشد خود پذیرفته، اما بعد از جنگ آزادی بخش سال 1971 میلادی به یک حکومت غیر مذهبی مبدل شده است، جای بحث دارد.

از نگاه بوم شناسی و جمعیت پژوهی باید گفت که بنگلادش همانند دیگر نقاط شبه قاره هند در طول تاریخ فرهنگ‌های محلی و وارداتی بسیاری را تجربه کرده است. امروزه ترکیبی از عناصر آن‌ها را در قالب فرهنگی بومی، به میراث گرفته است که تجلی آن، همه روزه در فعالیت‌های روزانه مردم مشاهده می‌شود. بررسی این قبیل فرهنگ‌های بومی و تنوعات گسترده موجود در آن، برای به دست آوردن تصویر مشخصی از فرهنگ کشور، بسیار کارآمد است.

اکثر مردم بنگلادش کشاورزند، از این رو از تعداد کل جمعیت، حدود 68/5 درصد را کشاورزان تشکیل می‌دهند. همچنین از کل جمعیت، 79/5 درصد از مردم این کشور در روستا زندگی می‌کنند. بنگالی‌ها مردمانی ساده، مبادی آداب و مهمان دوست هستند. آن‌ها معمولاً به صورت خانواده‌ گروهی زندگی می‌کنند. قید و بند خانوادگی در این کشور مقدس بوده و افراد مسن خانواده، احترام ویژه‌ای دارند.

در کشور بنگلادش علاوه بر بنگالی‌ها که از نظر زیستی مشخص هستند، در حدود یک میلیون نفر افراد بومی با قومیت‌های مختلف زندگی می‌کنند. این قومیت‌ها همگی نسلی از نخستین قبایل ساکن در بنگلادش می‌باشند.

تا کنون 27 جامعه بومی به طور مشخص در این کشور شناسایی شده‌‌اند. از جمله اجتماعات بومی، می‌توان به اقوام زیر اشاره کرد[۱۲]:

Chakam, Maram, Tanchangya, Tripura, Mru, Khumi, Chaklushai, Pankhua, Bawm, Khyang, Garo, Khasi, Manipur, Dalui Hadi, Banai, Koach, Hajong, Santal, ….

همان گونه که قبلاً گفتیم، به جز اجتماع بومی Santals همه اجتماعات بومی دیگر این کشور بازمانده‌هایی از مغولان زرد پوست آسیای شرقی هستند که در مناطق کوهستانی جنوب و شمال شرقی کشور زندگی می‌کنند. در نقطه مقابل Sandals، بازماندگانی از مردم آسیایی هستند که در فلات و دشت‌های غرب و شمال غربی بنگلادش زندگی می‌کنند.

پس از آزادی کشور بنگلادش در سال 1971، دولت جمهوری خلق بنگلادش برای وجود تنوعات قومی محلی، مؤسساتی تحت عناوین Birisiri، Bandarban، Khagrachhari و دو موسسه فرهنگی دیگر یکی در منطقه راجشاهی و دیگری در منطقه چیتاگنگ تأسیس کرد.

نگاهی کوتاه به تنوع قومی و گویش‌ها و لهجه‌های بودایی‌های ساکن در این کشور، درک ما را از وضعیت قشربندی در بنگلادش بیشتر می‌کند. بودائی‌هایی که در منطقه چیتاگنگ زندگی می‌کنند، با گویش و لهجه چیتاگنگ مکالمه می‌کنند. البته در محافل و مراسم مذهبی، زبان «تریپیتک» یعنی زبان مذهبی خود و یا زبان «پالی» را استفاده می‌کنند. از طرف دیگر، بعضی از اقوام بودائی هستند که زبان مذهبی خود را کمی تغییر داده در مکالمه روزمره استفاده می‌کنند. در این زمینه می‌شود به اقوام چکما ، مارما و راخائین اشاره کرد. در اینجا فقط در مورد زبان و گویش مردم بودائی در مناطق جنگلی و بیابانی به طور اختصار اشاره می‌شود.

بوروا

یکی از اقوام بزرگ بودائی، «بوروا» است که در مناطق بیابانی زندگی می‌کنند. اکثر قوم بوروا در چیتاگنگ سکونت دارند و به گویش‌های محلی چیتاگنگ تکلم می‌کنند. در مدارس زبان فصیح بنگلا و در مراسم مذهبی زبان پالی یعنی زبان کتاب مقدس «تریپیتیک» استفاده می‌شود. همچنین کسانی از این قوم که خارج از منطقه چیتاگنگ زندگی می‌کنند، گویش‌های محلی آن منطقه را در مکالمات روزمره بکار می‌برند.

شایان ذکر است که زبان پالی الفبای خاصی ندارد و با حروف لاتین نوشته می‌شود؛ اما برای تعیین تلفظ، بعضی از علایم و آواها بر روی حروف گذاشته می‌شود. از زمان قدیم این روال ادامه داشته و هنوز مرسوم است، به همین دلیل الفبای پالی در واقع الفبای لاتین همراه با علائم مخصوص می‌باشد. اقلیت‌های دیگر بودایی در چیتاگنگ از القاب و نام‌های گوناگون مانند چوهدری، تعلق‌دار و موتسودی و ... استفاده می‌کنند.

سینگا

یکی از اقشار بودائی که در بیابان زندگی می‌کند، قوم «سینگا» است. آن‌ها در مناطق کوملا، لاکشام، فینی و اطراف آن زندگی می‌کنند. زبان محاوره‌ای مردم همان زبان وگویش محلی و زبان و رسم الخط مدارس، همان زبان بنگلا و زبان مذهبی آن‌ها زبان مقدس پالی است.

چکما

بودائیهای چکما در ناحیه چیتاگنگ کوهستانی زندگی می‌کنند. آن‌ها زبانی جداگانه دارند. فرزندان آن‌ها نیزگرچه به زبان بنگلا آموزش می‌بینند، ولی زبان سنتی و مادری خود را حفظ کرده‌اند. آداب و رسوم چکما‌ها شبیه "مارما" است و ارتباط آن‌ها بیشتر با همین مردم است.

مارما

مردم مارما از بودائی‌هایی هستند که به صورت پراکنده در مناطق چیتاگنگ جنگلی و کوهستانی، باندربان، پتواکهالی، بورگونا و باریسال سکونت دارند. زبان آن‌ها با زبان مردم کشور میانمار ارتباط نزدیک دارد. آن‌ها به این زبان گفتگو و مراسم مذهبی را به جای می‌آورند، لیکن زبان آموزشی فرزندان آنان در مدارس، بنگلا است.

راخائین

راخائین همانند مارما یک قشر بودائی هستند که در مناطق پتواکهالی و بورگانا زندگی می‌کنند. از نظر اجتماعی شبیه مارماها هستند و از این حیث تفاوت مشخصی با آن‌ها ندارند.

چک 

مردم چک در منطقه «ینکونگ چری» از بخش چیتاگنگ جنگلی زندگی می‌کنند. آن‌ها زبان و الفبای مخصوصی ندارند.

جدول شماره 1. اطلاعات پیرامون زبان و گویش‌های محلی بودائی در بنگلادش

نژاد موقعیت – سکونت – جغرافیایی موقعیت اجتماعی زبان مکالمه الفبای نوشتاری
بورواBurua چیتاگنگ بنگالی بنگلا دارد
سینگاSingha کوملا- بنگالی بنگلا "
چکماChakma فینی ، لاکشام عشایر زبان چکما "
تانچنگاTonchangha چیتاگنگ " تانچانگا ندارد
مارماMarma گوهستانی " زبان مردم دارد
راخائین Rakhain " " میانمار "
چکChak " " زبان مردم ندارد
پتواکهالی میانمار
بورگونا زبان چک

هویت ملی و عناصر مقوم و شکل دهنده آن

عناصر شکل دهنده بنگالی‌ها در واقع همان عناصری است که در سرزمین اصلی، یعنی بنگال غربی داشته و ریشه در اختلافات انسانی شبه قاره هند دارد. عناصر ترکیبی جامعه نخستین هند بعد از آمدن آریائی‌ها به این سرزمین، و بعد از اختلاط با اقوام بومی (دراویدین‌ها)، هسته‌های جمعیتی هند را به وجود آورد. طبعا ساکنین بخش شرقی هند از این رویداد بی بهره نماندند و مشخصات انسانی ساکنین شمال و غرب شبه قاره را به میراث بردند. بعدها با آمدن مسلمانان از کشورهای غربی به ویژه عربی و فلات ایران و آناطولی، عناصر غیر هندی نیز به ترکیب جمعیتی تازه‌ای دست یافتند؛ می‌توان با قاطعیت همه این عناصر را اجزای شکل دهنده مردمی دانست که امروز جمعیت بنگلادش را تشکیل داده‌اند. آنچه در این تعریف برجسته است، دین، به ویژه دین اسلام است که نقشی اساسی در هویت فرهنگی بنگلادشی‌ها بازی می‌کند[۱۳]. این کشور یکی از کشورهای بزرگ مسلمان از لحاظ تعداد جمعیت است. بعد از استقلال (1971م.)، سیمای اسلامی بنگلادش در جهان بیشتر برجسته شده است.

کلید دیگر فهم هویت این کشور، درک فرهنگی آن، یعنی زندگی روستایی و طبیعی مردم آن است؛ زیرا حدود 54 درصد جمعیت بنگلادش در روستاها زندگی می‌کنند و از طریق کشاورزی امرار معاش می‌نمایند[۱۴].

با اینکه از هنگام استقلال بنگلادش تاکنون، زمان زیادی نمی‌گذرد و تاریخی طولانی ندارد، اما فرهنگ بنگالی‌ها به هزاران سال قبل برمی‌گردد و بنگلادشی‌ها هویت خود را با گذشته سرزمین بنگال مربوط می‌دانند؛ آن‌ها به شاعران، موسیقی دانان، فرزانگان و هنرمندان سرزمین بنگال، به منزله میراث‌دار فرهنگی خود فخر می‌فروشند و احساس غرور می‌کنند. این جنبه‌های فرهنگ بنگلادشی، آنان را ملتی، متحد می‌کند[۱۳].

نهاد خانواده

نهاد خانواده در بنگلادش، برگرفته از سایت carnivalassure، قابل بازیابی ازhttps://carnivalassure.com.bd/blog/5-reasons-why-you-should-take-a-life-insurance

زندگی به صورت خانوادگی و مشترک، عامل مهم و تعیین کننده در زندگی فرهنگی بنگلادش می‌باشد که براساس اقتصاد مبتنی بر کشاورزی استوار بوده است. این مساله قبل از تسلط انگلیس بر بنگلادش وجود داشته و پس از حاکمیت استعمار انگلیس بر منطقه، رفته‌رفته این فرهنگ از مرحلۀ قبلی خود وارد مرحله‌ای با تغییرات جدید شده است. سرمایه داری در میدان اقتصاد و دمکراسی در ایدئولوژی حاکم شد و اصول عدالت، آزادی در اجتماع و زندگی سیاسی در چارچوب فرهنگ کشور را متأثر ساخت.

یکی از این تغییرات، «فردگرایی» در زندگی شهرنشینی خصوصا و تا حدودی روستایی عموما، در نظام خانواده‌‌های جمعی و سنتی بنگلادش بود که سبب شکاف و پراکندگی میان اعضای خانواده و یا فامیل شد. این مساله حتی در رابطه با نگرش و رفتار پدر نسبت به فرزند نیز دچار تغییرات و تحولات شد و ارزش‌های سنتی باقیمانده از گذشته، کم‌کم می‌رفت تا به باد فراموشی سپرده و یا کم‌رنگ شود. هجوم جوانان به شهرها و دوری از جمع خانواده سبب شد تا آنان نسبت به ارزش‌های سنتی و گذشته خود فاصله بگیرند، هر چند هنوز هم این احساس مسئولیت پدر درباره فرزند وکنترل او به چشم می‌خورد.

در این رابطه، سازمان‌های اجتماعی نقش مهمی در تغییر نگرش جوانان به ارزش‌های فرهنگی داشته‌اند. در واقع این تغییر و نگرش، از روستا به شهر سبب یک تغییر بنیادین در نسل جدید شده است. خانواده در جایگاه واحد اقتصادی کوچک، برای سالیان دراز سعی کرده است تا ارتباطات خود را برای امور عبادی، غذا و تولید نسل حفظ کند. در حالی که در غرب، خواسته‌های فردی مطرح است، درهند الگوی خانوادگی و زندگی مطرح است. اگر چه آرمان خانواده مشترک قادر نیست که مشکلات جمعیتی را متأثر سازد، تأثیرات زیاد آن بر زندگی اجتماعی، اقتصادی افراد از طریق روابط زوجین، به سختی می‌تواند لحاظ شود.

مسالۀ «ازدواج» در بنگلادش اتفاقی مقدس و هدف نهایی آن تشکیل خانواده و عملی اعتقادی است. در زندگی خانوادگی، قبل از ازدواج رضایت والدین معمولاً ضروری است اما در «فردگرایی»، رضایت خانواده به هیچ وجه مهم نیست زیرا ازدواج، خواسته‌های فرد را تأمین نمی‌کند.

نظام خانواده در روستاها نیز بیشتر جنبۀ «پدرسالاری» دارد و بزرگ خانواده که پدر می‌باشد احترام خاصی درمیان خانواده دارد و در واقع رئیس خانواده می‌باشد. بعد از مرگ پدر، مادر رئیس خانواده می‌شود. در بعضی نمونه‌ها، فقط والدین رئیس خانواده هستند و فرزندان آزادی کامل برای برقراری ارتباطات، تجارت، انتخاب شغل و خرید و فروش و ... را دارند. تا زمانی که پدر رئیس خانواده است، مدیریت داخلی خانواده بر عهده مادر می‌باشد. فرزندان و همسران آن‌ها، تحت امر و مطیع پدر و مادر هستند. بزرگترین مرد خانواده مسئولیت‌های سنگین خانواده را بر عهده دارد. در چنین خانواده‌هایی، فرزندان نزدیکی زیادی با عمه و خاله در مقایسه با مادر خود دارند. در این خانواده‌ها، گرچه فرزندان مسئولیتی کمتر نسبت به سایر اعضاء خانواده دارند، اما در حلقه تربیتی خانواده نقطه مشترک هستند و همه تلاش‌ها برای بالندگی جسمی و فکری آن‌ها صورت می‌گیرد. بنابراین، خانواده مشترک متشکل از یک پدر و یک مادر، نقطۀ الهامی‌است برای یک فرد که در خانواده خود می‌تواند ارزش پیوندی پیدا کند و احساس امنیت بیشتر و حمایت قوی تری داشته باشد. چنانچه عضوی از اعضای خانواده قصد جدا شدن از ساختار زندگی اجتماعی خود را داشته باشد، فشار زیادی را احساس خواهد کرد و در واقع چنین ساختاری، اجازه نمی‌دهد که او از جامعۀ خودش جدا شود بلکه او را به جامعه باز می‌گرداند[۱۵].

وضعیت زنان

وضعیت زنان در بنگلادش، برگرفته از سایت oxfam، قابل بازیابی از https://www.oxfam.org.au/2014/03/lifting-women-out-of-poverty-in-bangladesh/

سازمان ملل متحد، کشور بنگلادش را در 17 سپتامبر 1974 (27 شهریور 1353) سه سال پس از استقلال، کشور عضو پذیرفت. بنگلادش پس از عضویت، قراردادها و موافقتنامه‌هایی را که در زمینه حقوق بشر و تساوی حقوق زنان و مردان، موادی در آن‌ها اختصاص یافته بود، امضا کرد.

چهار قانونی را که از بین شش قرارداد مهم حقوق بشر، بنگلادش امضا کرد، عبارت‌اند از: کنوانسیون حذف کلیه اَشکال تبعیض نژادی (سال 1979 میلادی)، کنوانسیون حذف کلیه اَشکال تبعیض علیه زنان (سال 1984 میلادی)، کنوانسیون حقوق و کودکان (سال 1990 میلادی) و میثاق بین المللی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی (سال 1998 میلادی).

علاوه بر این کنوانسیون جلوگیری از قاچاق افراد و بهره برداری از آنان جهت فحشا و ...، کنوانسیون حقوق سیاسی زنان و کنوانسیون رضایت زنان جهت ازدواج، حداقل سن ازدواج و ثبت ازدواج‌ها در سال 1998 را نیز امضا کرد، که این موارد جزء شش قرارداد مهم حقوق بشر نمی‌باشد. لازم به ذکر است کشور بنگلادش کنوانسیون حقوق مدنی و سیاسی را که جزو دو قرارداد مهم بین المللی در ارتباط با زنان می‌باشد، امضا کرده است.

بعد از اینکه سازمان ملل متحد سال 1975 میلادی به را سال بین المللی زنان و دهه ( 1976 تا 1986) به عنوان دهه زنان اعلام کرد، انگیزه قدرتمندی در سایر کشورها از جمله بنگلادش جهت ایجاد آگاهی‌های عمومی در خصوص مسایل زنان به وجود آمد. در اوایل دهه 1990 میلادی در سیاست‌های توسعه مسائل زنان، تغییراتی اساسی رخ داد؛ به دنبال آن پس از چهارمین کنفرانس جهانی زنان اقداماتی در این راستا صورت پذیرفت و کنفرانس‌های جهانی سازمان ملل در این دهه نیز به رشد آگاهی‌های مربوط به زنان در بنگلادش، کمک کرد.

کنفرانس جهانی سال بین المللی زنان در تاریخ 30 خرداد تا 12 تیر 1354 در شهر مکزیکو برگزار شد که نخستین کنفرانس جهانی در باره مسایل زنان بود. هیئتی چهار نفره از بنگلادش در این کنفرانس شرکت؛ البته تنها یک عضو این هیئت از زنان بود و نماینده هیچ یک از سازمان‌های دولتی نیز در آن شرکت نداشتند. این کنفرانس تأثیر عمده‌ای بر مسائل زنان در بنگلادش نداشت؛ زیرا بنگلادش گام‌های نخستین را پس از استقلال کشور برمی‌داشت و جنبش‌های فمینیستی نیز هنوز به طور کامل و آشکار شکل نگرفته بودند. با این وجود، تعدادی از اقدامات مهم مربوط به توسعه زنان در طول این دوره ظاهر شد که می‌تواند تا حدی ناشی از حوادث جهانی از قبیل دهه زنان باشد. البته اقدامات دولت تازه استقلال یافته بنگلادش نیز بی تأثیر نبود. اول اینکه در سال 1976 سهمیه‌ای را برای اشتغال زنان در وزارتخانه‌ها با توجه به خالی بودن پست‌ها و صلاحیت‌ها به میزان ده درصد در نظر گرفت. دوم اینکه در سال 1978 وزارت امور زنان تشکیل شد که برای نخستین بار مسایل زنان را در فرآیند توسعه کشور مدنظر قرار می‌داد.

مجمع عمومی سازمان ملل متحد به دنبال سال بین المللی زنان، دهه 1985 ـ 1976 میلادی را دهه زنان اعلام کرد. اگرچه پس از این اقدامات هیچ طرح عملیاتی در باره مسائل زنان به وجود نیامد، اما حداقل این تأثیر را داشت که دولت برنامه‌ها و سیاست‌هایی را برای بهبود شرایط اجتماعی و اقتصادی زنان تدوین کرد. در اواخر نخستین برنامه پنج ساله کشور، دیدگاه «رفاهی» به مسائل زنان تبدیل به نگرش «توسعه» شد. کنفرانس جهانی سازمان ملل برای دهه زنان در سال 1980 برگزار شد و پیشرفت کار نیمه اول این دهه، بازبینی شد. نماینده دولت بنگلادش در این کنفرانس نخستین وزیر زن بود که عهده دار وزارت زنان بنگلادش نیز بود. کنوانسیون حذف کلیه اشکال تبعیض علیه زنان از سوی 64 کشور عضو از جمله بنگلادش در این کنفرانس انجام پذیرفت. در کمیسیون برنامه ریزی کشور بخشی را به زنان اختصاص دادند و در دومین برنامه پنج ساله، روی رفع فقر و آموزش و اشتغال زنان تأکید شد. اقداماتی نیز در خصوص افزایش سطح سواد زنان در مقایسه با مردان و مسائل بهداشتی انجام پذیرفت؛ لیکن رشد آگاهی‌ها در باره حقوق زنان و حمایت از اقدامات قانونی برای حمایت از حقوق کودکان و زنان بر سایر مسائل زنان ترجیح داشت. برای مثال، قانون مربوط به جهیزیه در سال 1980 تصویب و در سال 1982 نیز اصلاحیه‌ای به آن اضافه شد. قانون مجازات ظلم به زنان در سال 1983 و قانون منع ازدواج کودکان در سال 1984 و قانون اسلامی خانواده که در سال 1961 تصویب شده بود، در سال 1985 اصلاح شد و فرمان دادگاه‌های خانواده در همان سال تصویب شد.

سومین کنفرانس جهانی زنان در تاریخ 1985 میلادی در نایروبی برگزار شد. هیئت بنگلادشی به ریاست وزیر امور زنان به علاوه نماینده بعضی سازمان‌های غیر دولتی در آن شرکت نمودند و استراتژی پیشبرد مسائل زنان در آینده از سوی 157 کشور عضو در آن کشور به امضا رسید؛ بالتبع این کنفرانس بر مسایل زنان در برنامه پنج ساله سوم بنگلادش ( 1985 تا 1990ـ) نیز تأثیر داشت. مجمع عمومی سازمان ملل، کنوانسیون حذف کلیه انواع تبعیض علیه زنان در سال 1979 میلادی را تصویب و در سپتامبر 1981 اجرا کرد و در سال 1984، دولت بنگلادش با تحفظاتی آن را امضا کرد. اگرچه این کنوانسیون، اصولی را در ارتباط با حقوق زنان مطرح کرد، لیکن هیچ حرکت خاصی از طرف دولت برای معرفی قواعد حقوقی و قانونی مهم در رفع تبعیض علیه زنان، در دستگاه حقوقی دولت انجام نپذیرفت. با این حال، سازمان‌هایی از قبیل شورای زنان و بعضی سازمان‌های غیر دولتی نیز که به جنبش زنان پویایی می‌داد، در این دوره تشکیل شد و در برنامه پنج ساله چهارم (1990 تا 1995) تأثیر خود را داشت. در سپتامبر 1994 کنفرانس بین المللی جمعیت و توسعه در قاهره تشکیل شد. این کنفرانس چهار شرط لازم را برای برنامه‌های جمعیت و توسعه که عبارت‌اند از تساوی جنسی، توانمندسازی زنان، توانایی زنان برای کنترل بارداری و رفع خشونت علیه زنان، برشمرد. این کنفرانس نقش زیادی در سیاست‌های بهداشتی کشور داشت. در سال 1995 اجلاس جهانی توسعه اجتماعی در کپنهاک برگزار شد.

به نقش محوری زنان در مبارزه با فقر، ایجاد شغل‌های مولّد و تقویت بافت اجتماعی در آن، توجه شد. چهارمین کنفرانس جهانی زنان در سپتامبر 1995 در پکن برگزار شد که در نوع خود بزرگترین کنفرانس سازمان ملل با حضور 189 کشور و 30 هزار نماینده از سازمان‌های غیر دولتی بود. وزارت امور زنان و کودکان بنگلادش گزارشی رسمی به همراه طرحی عملیاتی برای ارائه به کنفرانس تهیه کرد. برنامه عملیاتی در راستای اجلاس نایروبی و اعلامیه جاکارتا (دومین کنفرانس امور زنان و توسعه آسیا و اقیانوسیه در سال 1994) تهیه شده بود و اصول آن عبارت بود از:

  1. حذف همه انواع تبعیض علیه زنان؛
  2. رفع فقر؛
  3. 3. استقرار صلح و آرامش.

برای جلوگیری از مسأله خشونت علیه زنان، قانون سرکوبی زنان و کودکان در سال 1995 تصویب شد که اخیرا نیز شکل تغییر یافته‌ای مشابه آن، در سال 1990، تصویب شد که مجازات بیشتری را برای قاچاق، تجاوز و اسیدپاشی به روی زنان در نظر گرفته است.

شورای ملی توسعه زنان در سال 1996 با ریاست نخست وزیر بنگلادش تشکیل شد. دولت بنگلادش بدون هیچ قید و تحفظی، طرح عملیاتی پکن را تأیید کرد و طرح عملیاتی ملی‌ای نیز در سال 1997 برای پیشبرد مسائل زنان تهیه کرد. دولت بنگلادش در سال 1997 تحفظات خود را به کنوانسیون رفع همه انواع تبعیض علیه زنان، پس گرفت. با این وجود، دولت، این کنوانسیون را از نظر قانونی لازم الاجرا نمی‌داند و فقط در صورتی مواد آن را می‌توان در دادگاه‌ها مطرح کرد که به قوانین داخلی تبدیل شده باشند.

کشورهای آلمان، مکزیک، هلند و سوئد به نظرات بنگلادش مورد اعتراض کردند و به دنبال جلسه‌ای که در کمیته مشترک وزارتخانه‌های مختلف انجام پذیرفت مواد یاد شده در تعارض با قانون اساسی بنگلادش قلمداد نشد و بر این اساس بنگلادش از اعتراض خود دست برداشت. در حال حاضر کنوانسیون مذکور از سوی 163 کشور جهان به امضا رسیده و پس از کنوانسیون حقوق کودکان دومین توافق عمده بین المللی در زمینه حقوق بشر است. سازمان‌های دولتی و غیر دولتی و گروه‌های حقوق بشر به طور وسیعی به آن استناد می‌کنند.

بنگلادش تنها کشور سازمان کنفرانس اسلامی و در واقع تنها کشور اسلامی است که ریاست دولت آن برعهده یک زن است. به طور کلی منطقه شبه قاره تجربه طولانی تری را در جهان معاصر در زمینه فعالیت سیاسی زنان و احراز عالیترین مقام دولتی دارد. در حال حاضر بنگلادش، پاکستان، هند، سریلانکا و میانمار، ریاست دولت و یا رهبری مهم ترین حزب مخالف دولت بر عهده زنان است. این وضعیت پرسشی را در اذهان برمی‌انگیزد که چرا با وجودی که زنان در کشورهای شبه قاره در شرایط بسیار پایین زندگی می‌کنند و از محرومیت‌های زایدالوصفی رنج می‌برند، چگونه عالیترین مقامات دولتی و یا سیاسی و حزبی را در اختیار دارند؟ چه عنصری در سیاست هست که زنان شبه قاره مقامات عالی سیاسی را کسب می‌کنند ولی در زندگی روزمره در شرایط پست و نامطلوبی زندگی می‌کنند؟ نگاهی به بعضی مسایل عمده مربوط به زنان می‌تواند تا حدی به این گونه سؤالات، پاسخ دهد.

در کارخانه‌های تولید پوشاک در سال 2005، حدود 22 درصد از کارگران، زنان بودند؛ در کار خشت زنی حدود 14 در صد و کمتر از یک پنجم از همه کار زنان به صورت خود اشتغالی یا کار برای خرید و فروش خانوادگی بوده است[۱۶]. طبق گزارش «آژانس توسعه بین المللی» در خصوص فرصت‌هایی برای زنان در بنگلادش (2005) و بانک جهانی (2003) در این کشور، به دلایل محدودیت‌های خاص جامعه برای اشتغال زنان در کارهای رسمی و دولتی، بیشتر زنان از طریق اشتغال در بخش‌های خصوصی و کارخانجات تولید پوشاک و در مزارع و یا به صورت خود اشتغالی امرار معاش می‌کنند. حتی از هر 5 زن با تحصیلات دانشگاهی فقط یک نفر استخدام شده است، در حالی که از هر 50 نفر مرد با تحصیلات دانشگاهی تنها یک نفر بیکار مانده است[۱۷]. کارهای خدماتی محلی یکی از اشتغالات عمده برای بیشتر زنان فقیر است. طبق گزارشی که از وضعیت کار زنان در اراضی اطراف شهر داکا بدست آمده، 31 درصد کارهای خدماتی محلی را زنان انجام می‌دهند[۱۸].

حقوق زنان در قانون اساسی

حقوق زنان در بنگلادش، برگرفته از borgenproject

در قانون اساسی بنگلادش اهمیت رعایت حقوق زنان مطرح شده و تعدادی از اصول به همین مساله اختصاص یافته است. اصل 9 می‌گوید: دولت باید نهادهای حکومت‌های محلی متشکل از نمایندگان نواحی مربوطه را تشویق کند و در این نهادها باید نمایندگی‌های خاصی تا حد امکان به روستاییان، کارگران و زنان اعطا شود.

اصل 10 می‌گوید: برای تأمین مشارکت زنان در کلیه حوزه‌های زندگی اجتماعی باید اقداماتی انجام شود.

اصل 27 می‌گوید: کلیه شهروندان در برابر قانون یکسان هستند و حق دارند به طور مساوی از حمایت قانون برخوردار شوند. اصل 28 می‌گوید:

  1. دولت نباید صرفا به دلیل دین، نژاد، طبقه، جنسیت و یا محل تولد نسبت به شهروندان تبعیض قایل شود؛
  2. زنان باید در همه حوزه‌های زندگی عمومی و دولتی از حقوق مساوی با مردان برخوردار باشند؛
  3. هیچ شهروندی به دلیل دین، نژاد، طبقه، جنسیت یا محل ولادت نباید در معرض هر گونه محدودیت و یا شرایطی قرار بگیرد که دسترسی او را به تفریحات عمومی، رفت و آمد و یا پذیرش در مؤسسات آموزشی ناممکن سازد؛
  4. هیچ چیزی در این اصل نباید مانع تکوین مواد خاصی به نفع زنان یا کودکان و یا پیشرفت هر بخش عقب افتاده مربوط به شهروندان از سوی دولت شود.

در واقع در راستای اصل 28 و اصل نهم قانون اساسی بود که در شورای Union (یکی از ساختارهای حکومت محلی که بزرگتر از روستا می‌باشد) سه کرسی ذخیره برای زنان در نظر گرفته شد. این اقدام برای رشد وضعیت زنان و مشارکت فعال آن‌ها در مناطق روستایی انجام پذیرفت. این گونه فعالیت راه را برای فعالیت‌های آتی زنان نیز باز می‌کند. همان گونه که مشاهده می‌شود، از نظر قانون اساسی مشکلی برای فعالیت زنان و توسعه مسائل آنان وجود ندارد؛ هر چند در عمل دولت اقدامات درخور توجهی نتوانسته انجام دهد.

فعالیت سیاسی زنان در قالب مجلس

فعالیت سیاسی زنان در مجلس بنگلادش، برگرفته از bdun، قابل بازیابی از https://bdun.org/bangladesh-priorities-at-the-un/women-empowerment/

بنگلادش در دو دهه اول پس از استقلال ثبات سیاسی لازم را نداشت و اوضاع اجتماعی و محرومیت زنان نیز این زمینه را برای فعالیت گسترده آنان فراهم نکرده بود. در آغاز با به قدرت رسیدن «شیخ مجیب الرحمن» در رأس حزب «عوامی لیگ»، نظام پارلمانی در کشور حاکم شد و 15 کرسی ذخیره برای نمایندگان زن در نظر گرفته شد. سپس در سال 1975 نظام ریاست جمهوری و تک حزبی حاکم شد که منجر به کودتا و قتل «شیخ مجیب» و خانواده او شد؛ سپس دوره حکومت نظامی‌ای در زمان «ضیاءالرحمن» به وجود آمد که با تشکیل حزب ملّیون، به نظام پارلمانی تبدیل شد و 30 کرسی برای زنان در نظر گرفته شد و مدت آن از 10 سال به 15 سال تمدید شد. با کودتای «ژنرال ارشاد» در سال 1982 دوره حکومت نظامی‌ دیگری حاکم شد و سپس با تشکیل حزب «جاتیا» به رهبری وی، نظام پارلمانی در اواخر حکومت وی جاری شد.

در آغاز دهه 1980 میلادی ابتدا «شیخ حسینه» و سپس «خالده ضیاء» رهبران احزاب سیاسی شدند. این دو، نقش بسیار مهمی را در بسیج مردم علیه حکومت ارشاد ایفا کردند. سقوط ارشاد در دسامبر1990 و پیروزی خالده ضیاء در انتخابات 1991 صورت گرفت و شیخ حسینه در مقابل وی و در جایگاه رهبر حزب مخالف اصلی در پارلمان قرار داشت. از این زمان تاکنون موضوع 30کرسی ذخیره هنوز برقرار است؛ اما بین افراد سیاسی این صحبت مطرح است که این مطلب ملغی شود وتعداد مشخصی کرسی برای زنان تعیین شود تا همه بانوان از طریق رای مستقیم به مجلس راه پیدا کنند. در قانون اساسی زن و مرد از لحاظ سیاسی نیز مساوی هستند و هیچ مانعی برای رقابت‌های پارلمانی و رأی گیری زنان و فعالیت در انتخابات وجود ندارد. کرسی‌های ذخیره زنان، در جامعه‌ای که زنان در مقایسه با مردان امتیازات کمتری دارند، حداقل نمایندگی زنان را تأمین می‌کند. چون زنان قادر به رقابت موفقیت آمیزتری با مردان نیستند این نظام نمایندگی، نوعی مکانیزم حمایتی تلقی خواهد شد. بعضی زنان از این نوع حمایت به قدر کافی استقبال نکردند. برخی نویسندگان آن را بازتاب دیدگاه پدر سالارانه به موضوع دانسته‌اند و آن را باعث حاشیه‌ای کردن زنان در حوزه سیاست می‌دانند.

احزاب حاکم در دو انتخابات پارلمانی اول کشور در سال‌های 1973 و 1979 زنان را نامزد نکردند و کرسی‌های ذخیره را بهانه‌ای برای خارج کردن زنان از انتخابات پارلمانی قرار دادند. در فوریه 1991 که حزب BNP به قدرت رسید، دو کرسی ذخیره زنان را به حزب جماعت اسلامی و در ژوئن 1996 که حزب «عوامی لیگ» به قدرت رسید. سه کرسی ذخیره زنان را به حزب «جاتیا» که با آن اتئلاف کرده بود، سپرد. روی هم رفته، کرسی‌های ذخیره، زنان را هر چه بیشتر به احزاب وابسته می‌کند و تحت سلطه آن‌ها قرار می‌دهد. این گونه ذخیره سازی وضع نمایندگی زنان را نیز تضعیف می‌سازد. در واقع وقتی از 330 نفر نماینده مجلس بنگلادش، 30 کرسی را به زنان اختصاص می‌دهند حوزه‌های انتخابیه زنان را ده برابر بزرگتر از حوزه‌های سایر نمایندگان کرده‌اند ؛ یعنی هر زن، نماینده منطقه‌ای است که ده نفر مرد نماینده آن است و این موجب تضعیف وضعیت و قدرت زنان در آن حوزه خواهد شد. البته برای سیاست مداران این کرسی‌های ذخیره، مزایایی دارد و علاوه بر اینکه نوعی بانک رأی و حمایت درون مجلس را در بر دارد، کلاً در کاهش هزینه‌های انتخاباتی 30 نفر مفید واقع می‌شود.

سیاست‌مداران مرد امتیازات غالبی در زمینه‌های مالی و قدرت تشکیلاتی دارند که حتی در مرحله معرفی نامزدهای انتخاباتی نیز بر فعالیت زنان تأثیر می‌گذارد. به طور کلی فعالیت زنان در بنگلادش، با وجود محدودیت‌های آن در مقایسه با گذشته بیشتر شده است. در سال 1972 تا 1975 از میان 50 عضو کابینه چهار نفر زن به عنوان معاون وزیر بود. در سال 1979 تا 1982 که تعداد اعضای کابینه به 101 نفر رسید، شرکت زنان به 6 درصد رسید و در سال‌های 1982 تا 1990 از میان 133 وزیر تنها چهار نفر زن بودند. لذا تعداد زنان به 3 درصد کاهش یافت. در حال حاضر در دولت حاکم عوامی لیگ دو وزیر و یک وزیر مشاور از میان زنان برگزیده شده است. در عین حال، ریاست کنوانسیون سازمان ملل در باره حذف کلیه اشکال تبعیض علیه زنان، برعهده یکی از زنان بنگلادشی می‌باشد. قائم مقام وزیر مشاور در امور کودکان و زنان نیز، زن است. زنان در ادارات مختلف دولتی نیز در قالب مقامات مختلف فعالیت دارند. شرکت محدود زنان نسبت به مردان در سیاست و انتخابات، حاکی از سه مطلب می‌تواند باشد:

  • کنترل مردان بر تشکیلات حزبی و توانایی آنان در دریافت حمایت‌های حزبی به نفع نامزدها در حوزه‌های انتخابیه؛
  • فقدان دسترسی زنان به سرمایه و هزینه‌های انتخاباتی با توجه به عدم پایگاه قوی اقتصادی زنان در جامعه؛
  • وجود تاکتیک های خشونت آمیز در اجرای انتخابات.

حضور زنان در پارلمان در واقع هدیه مردان به آن‌ها است و این خوشایند زنان نیست. وجود تعداد 36 نماینده زن، با وجودی که نخست وزیر و رهبر حزب مخالف اصلی دولت نیز از زنان هستند، نتوانسته رشد سیاسی زنان را برای اخذ رأی بیشتر و شرکت در مجلس سبب شود. در واقع در مجلس 300 نفری بنگلادش (غیر از 30 کرسی ذخیره برای زنان) فقط 6 نفر نماینده زن وجود دارد که نماینده شدن این عده نیز علل خاصی داشته و در بخش‌های آتی مشخص خواهد شد.

سازمان‌ها و جنبش زنان

سازمان‌های متعددی در بنگلادش به مسائل زنان می‌پردازد که هر کدام دارای تشکیلات و آرمان‌های خاصی هستند. اکثر این سازمان‌ها غیردولتی هستند و در قالب توسعه مسائل زنان فعالیت می‌کنند. از جمله این سازمان‌ها می‌توان به «باشگاه شغلی و حرفه‌ای زنان» و «فدراسیون زنان دانشگاه»، که زنان تحصیل کرده دانشگاهی آن را اداره می‌کنند، اشاره کرد. رهبری این گونه سازمان‌ها غالبا از طبقات نخبه جامعه هستند و هدف آن‌ها رفع نیازمندی‌های زنان است. سازمان‌های دیگری هستند که بیشتر مبتنی بر طبقه متوسط است و فعالیت‌های عمده‌ای را برای ریشه کن کردن تبعیض علیه زنان و کسب تساوی با مردان انجام می‌دهند.«شورای زنان» و «انجمن زنان» که جزو مهم ترین سازمان‌های مربوط به زنان در بنگلادش می‌باشند، در این مقوله می‌گنجند. سازمان‌های دیگری هم هستند، مانند «برای زنان» که از مردان نیز برای اهداف خود و در جایگاه شرکای حمایتی عضو می‌گیرند. این سازمان دیدگاه فمینیستی دارد و روابط نامساوی دو جنس مرد و زن و وضع تابعیت گونه زنان را در جامعه یک مسأله سیاسی می‌داند. سازمان «زنان برای زنان» (Women for women) نیز که سازمانی تحقیقاتی و مطالعاتی است، به ارتقا و برجسته کردن وضعیت زنان از طریق حمایت، انتشار و چاپ مطالب می‌پردازد.

علاوه بر این‌ها تعدادی سازمان‌های تحت نظارت دولت نیز به مسائل زنان توجه دارند؛ از قبیل سازمان ملی زنان. تعدادی از احزاب سیاسی اسلامی‌ و غیر اسلامی نیز شاخه‌هایی مربوط به زنان دارند که بیشتر به مسائل اجتماعی زنان توجه می‌نمایند تا مسایل سیاسی. مقوله‌ها و مسایلی که سازمان‌های دولتی و یا غیر دولتی در خصوص زنان به آن می‌پردازند گستردگی بسیاری دارد که در این مختصر نمی‌گنجد[۱۹].

ریشه‌های تاریخی و معاصر

تاریخ و عصر آغازین بیداری زنان در هند دوران انگلیس حاکی از روند متمایز تشکیلات اجتماعی هندوها و مسلمانان است. جنبش اصلاحات اجتماعی، اصلاح طلبان زن و جنبش‌های آزادی الگوی شرکت زنان در حیات عمومی را در دوره پیش از استقلال نشان می‌دهد. اصلاح طلبان مسلمان توجه خود را اصولاً به آموزش، حجاب و شیوه زندگی اسلامی معطوف ساختند. قواعد اجتماعی قدرتمند از حجاب به منزله یک مؤلّفه در روابط اجتماعی و روابط میان دو جنس حمایت کرد. زنان مسلمان نیز مانند زنان هندو در دوره‌های نخستین که در محافل عمومی حاضر می‌شدند به خانواده‌های اشراف سیاسی تعلق داشتند و از خویشاوندان مرد خود که در سیاست نقش داشتند تبعیت می‌کردند.

بنگلادش یا در واقع پاکستان شرقی، در سال‌های 1947 تا 1971، دارای فرهنگ سیاسی پدر سالارانه بود که مردان در آن سلطه داشتند و کلیه قدرت‌های بوروکراتیک، نظامی و سیاسی در اختیار آن‌ها بود؛ فقط تعدادی از زنان توانستند در عرصه سیاسی پاکستان ظاهر شوند که وابسته به خویشاوندان مرد خود بودند. در اجتماع عمومی نیز زنان همچون سیاست، نقش تابع، حمایتی و وابسته را داشتند. تعدادی از زنان که بر اساس هویت شخصی خود یا در سازمان‌های چپ گرا مخالف راه سیاست را پیمودند، جزو استثنائات بودند و برچسب انحراف خوردند. در پارلمان نیز اگر چه تعداد کرسی‌های زنان در طول زمان تغییر کرد ولی فرایند انتخابات کماکان همچون گذشته باقی ماند. به جز در انتخابات سال 1954 بنگال شرقی، زنان صرفا به صورت غیرمستقیم رأی می‌آورند.

ظهور شیخ حسینه و خالده ضیاء در سیاست بنگلادش نشانه پارادوکسی در فرهنگ پدرسالارانه کشور است که آن را تنها، با وابستگی آن‌ها به پدر و شوهر می‌توان توجیه کرد. ارزش سیاسی این دو رهبر در نمادین شدن رهبران سابق و قدرتمند یعنی «شیخ مجیب الرحمان» و «ضیاءالرحمان» نهفته است. از طرفی عدم وارث شایسته مرد در حوزه خویشاوندی این افراد، موجب تقویت به قدرت رسیدن رهبران زن شد. در وضعیت بحران حزبی ناشی از فقدان رهبری قدرتمند، سران حزب به سمت زنان داغدیده آمدند. مشروعیت رهبری شیخ حسینه و خالده ضیاء به دلیل وراثت بوده است.

احتمالاً یکی از علل روی آوردن سایر رهبران حزبی به زنان خویشاوند رهبران قدرتمند حزب، جلوگیری از انشعاب و تجزیه حزب بوده است. با این وجود، این احزاب به ویژه حزب عوامی لیگ چندین بار در معرض انشعاب قرار گرفت و از طریق آن، احزاب کوچکتری به وجود آمد که هنوز هر چند ضعیف فعالیت دارند. فعالیت دیگر زنان عضو عوامی لیگ نشان داده است که آن‌ها نیز بدون داشتن پدر یا شوهر مشهور و سیاستمدار نیز می‌توانند به مقامات بالای حزبی برسند. در حال حاضر از زنان، وزیر کشور، وزیر امور خارجه، وزیر کشاورزی، وزیر محیط زیست، و وزیر مشاور در امور کودکان و زنان، عضو حزب حاکم عوامی لیگ هستند. وزیر کشاورزی به دلیل نطق‌های پرحرارت و فعالیت‌های حزبی، در اوایل استقلال با نام «زن آتشین» مشهور شد. اگرچه اکثر احزاب مهم در بیانیه‌های انتخاباتی خود به رسیدگی به مسایل زنان توجه کرده‌اند اما در عمل مسائل زنان در حاشیه قرار دارد. تنها نمونه در خور توجه، عملکرد ضیاءالرحمان بود که اواخر سال 1978، وزارتخانه‌ای را صرفا برای مسائل زنان تأسیس کرد که به دلیل نبود پشتوانه قوی حزبی، نتوانست کاری از پیش ببرد. امتیازاتی نیز در خصوص استخدام زنان در ادارات در نظر گرفته شد. بنابر این، نکته مهمی را که در اینجا می‌توان ذکر کرد، آن است که ویژگی کاریزماتیک رهبران بزرگ سیاسی موجب شده است که مردم عاطفی شبه قاره در غیاب آن‌ها به سمت نزدیک ترین فرد از خانواده وی که ادعای فعالیت سیاسی داشته و رهبران حزب نیز به وی توجه کرده‌اند ، روی آورند. رابطه خویشاوندی دارای اهمیت بسیاری در بنگلادش و سایر کشورهای جهان سوم است[۲۰].

آسیب شناسی اجتماعی

نگاهی به وضعیت زنان و معضلات اجتماعی آنان و دیگر اقشار جامعه به درک بیشتر این مبحث کمک می‌کند. گزارش زیر برگرفته از تلاش بخش فرهنگی نمایندگی فرهنگی ج.ا.ایران در داکا است، که عینا نقل می‌شود.

در این روزها روزنامه‌ها و جراید کشور بنگلادش مملو از مقالاتی است که به تبیین نحوه و چرایی استثمار زنان، تبعیض‌های فراوان فراروی آنان، پایمال شدن حقوق آنان، کار اجباری، انجام کارهای سنگین و طاقت فرسا و مشکلات دوری آنان از محیط گرم خانواده می‌پردازند. در بنگلادش هم همانند اکثر کشورهای جهان زنان با مشکلات عدیده اجتماعی، سیاسی، جنسیتی و دینی مواجه هستند. با اینکه ریاست دولت این کشور در دوره‌های اخیر و در زمانی قریب به 16 سال برعهده زنان بود، ولی هیچ برتری و پیشرفت پیشرفت چشمگیری در مقایسه با سایر کشورهای جهان سوم مشاهده نمی‌ شود. شاید هم اوضاع این کشور تاسف بارتر باشد. بهرحال بانوان در مجالس دینی و در مساجد حق حضور ندارند. این موضوع آن قدر حاد است که حتی شامل نخست وزیر کشور هم که یک زن است، می‌شود. خانم خالده ضیا نخست وزیر سابق و خانم شیخ حسینه نخست وزیر فعلی در برخی اجتماعات مذهبی مثل گردهمایی بین المللی مسلمانان در بنگلادش(بیشو اجتماع)، که سالی یک بار در این کشور تشکیل می‌شود، حق حضور در جایگاه را ندارند. آن‌ها به یکی از ساختمان‌های نزدیک به مراسم رفته و به مناجات می‌پردازند. زنان حق حضور در مساجد، تشیع جنازه و حضور در مزار مسلمانان را ندارند. نظام فرهنگی و نرم‌های اجتماعی حاکم بر این جامعه، به زنان اجازه نمی‌دهد که در مقابل بدرفتاری شوهران شکوه نمایند؛ در عوض به مردان اجازه می‌دهد که برای اجرای نظم و انضباط در خانواده و یا اعمال سلیقه و خواست خویش با زنان برخورد فیزیکی هم بکنند. البته قوانین فراوانی برای کنار گذاشته شدن این رفتار نا شایست تاکنون وضع شده است ولی هیچ کدام کار ساز نبوده است. زنان پست‌ها و مقام‌های بالای سیاسی، وزارت خانه‌ها و کرسی‌های مجلس را به راحتی تصاحب می‌کنند ولی نمی‌توانند گامی در راه اصلاح و بهبود وضعیت زنان بردارند.

«زنان در بنگلادش سرنوشت و زندگی خویش را به همین نحو که هست پذیرفته‌اند، آن‌ها در سکوت خویش در رنجند و رسیدن به آمال و آرزوهای خویش را غیر ممکن می‌دانند. در واقع، زنان و مادران مسوول پرورش و رشد کودکان هستند؛ اما در جامعه‌ای که زنان خود قربانی اجتماعی نا بارور و شکننده می‌باشند، چگونه می‌توانند مقام مهم و ارزشمند مادری را به دوش بکشند؟ در جامعه‌ای که از عشق مادر به فرزند، و مهر مادری به دلیل فقر مفرط و باورهای اجتماعی نا معقول خبری نیست، آیا تربیت فرزند و پرورش او به نحو مطلوب، ممکن است؟ اینجاست که زنان برای رسیدن به اوضاع مطلوب و شایسته، بایستی آموزش ببینند.

در بنگلادش اقداماتی نظیر برگزاری سمینار، چاپ کتاب، مشارکت در مسائل اقتصادی برای زنان صورت می‌گیرد تا به آن‌ها شخصیت داده شود. اما به نظر می‌رسد که مردان بنگلادش هرگز نخواهند آموخت که برای زنان ارزش قائل شوند.

برخی از مردان بنگلادش، در طبقات عادی اجتماعی، معتقدند که مشکلات فراوان اقتصادی، کمبود بهداشت، فقر، بیسوادی و نا هنجاری‌های جامعه به دلیل آن است که زنان برسرنوشت جامعه حاکم بوده‌اند و به همین دلیل ورود زنان فامیل خود به فعالیت‌های اقتصادی و اجتماعی را جایز نمی‌دانند.

دولت بایستی برای قریب هشتاد میلیون زن که در این کشور حضور دارند فکری بکند. فقط زنان وابسته به طبقات مرفه چهره‌ای بشاش و جذاب دارند، آنان دارای تحصیلات و رفاه کامل هستند. اکثر قریب به اتفاق زنان بنگلادش از مناطق روستایی هستند که مجبورند زندگی خود را به بطالت بگذرانند. هنوز اکثر آنان تن به ازدواج‌های اجباری و مادر شدن در سنین نوجوانی می‌دهند که این عمل سلامت آنان را به خطر می‌اندازد. فقر معمولاً به آنان اجازه ورود به محل کسب علم و دانش را نمی‌دهد.

سازمان‌های غیر دولتی در سرتاسر جهان در تلاش هستند تا زندگی این نوع زنان را بهبود بخشند، ولی به خاطر کمبود امکانات، فقط تعداد قلیلی از زنان روستایی و مستضعف می‌توانند از خدمات این سازمان‌ها بهره ببرند. سایر زنان چاره‌ای جز دست آویز مردان بودن، ندارند. آن‌ها باید چند زنی پنهان همسران خود را تحمل کنند. زایمان‌های ناخواسته مرگ هنگام وضع حمل به دلیل فقر و نداشتن امکان استفاده از مراقبت‌های ویژه، از دیگر سرنوشت‌های این قشر از اجتماع است.

تعداد بسیاری از خانم‌های جوان در کارهای ساختمانی و کارخانه‌های نساجی و خیاطی مشغول کار هستند، کار فرمایان آنان را به شدت استثمار می‌کنند. آن‌ها صبورانه ساعت‌های طولانی در روز کار می‌کنند و غالباً در اثرکار سخت و نبودن خدمات ایمنی، زخمی شده و برخی اوقات براثر کار سنگین و طاقت فرسا می‌میرند. تجاوز به عنف، حملات وحشیانه به زنان و اجبار آنان به حمل مواد مخدر از دیگر برخوردهای متداول و معمول در این کشور می‌باشد.

در مناسبت‌های گوناگون که فرصت ‌اجازه می‌دهد و موقعیت جهت ارائه نظرات روشنفکرانه پیش می‌آید، تنی چند از افراد مرفه و تحصیل کرده با تشکیل میزگرد، سمپوزیوم، سخنرانی، کنفرانس و برگزاری نمایشگاه‌های مختلف هنری به فکر حل مشکلات زنان می‌افتند؛ آن‌ها مشکلات موجود را همچنان تکرار می‌کنند ولی برای معالجه این معضل کمتر راه حل مناسبی نشان می‌دهند. آن‌ها معمولاً می‌گویند زنان بدترین قربانیان فساد جامعه هستند و همواره و به طور اساسی با تبعیضات اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، و اقتصادی مواجه‌اند ؛ در ادامه از تمامی زنان که در قالب تشکیلات بوده و یا به صورت انفرادی فعال هستند می‌خواهند که متحد شوند و صدای خود را علیه انواع و اقسام تبعیض بلند کنند، تا بدین‌وسیله فساد را از بین برده و به حق خویش برسند. آنان می‌گویند که دولت بایستی گام‌های اساسی بردارد تا زنان احساس امنیت و راحتی کنند.

از دیگر مشکلات زنان در بنگلادش این است که مردان خانه را برای مدتی غیر قابل پیش‌بینی برای کسب قوت لایموت ترک می‌کنند. ممکن است سرپرست خانه به شهرهای بزرگتر، کشورهای خارجی و حتی کشورهایی دوردست برود. این مرد شاید در اثر کسب رفاه در سایر کشور‌ها اصلاً به نزد خانواده باز نگردد و در کشورهای مزبور رحل اقامت دائمی بیفکند، ازدواج مجدد کند و اصلاً خانواده‌ای که در وطن منتظر بازگشت او هستند را فراموش کند، ممکن است در سفر فوت کند و هیچ گاه خبر مرگ او به گوش خانواده‌اش نرسد. البته در بنگلادش هم مانند سایر کشورهای جهان افراد و ارگان‌های طرفدار فمینیسم یا زن باور کم نیستند. آن‌ها همواره به دنبال راه‌اندازی برنامه‌های گوناگون، سخنرانی و نشرکتاب و مقاله و شعار دادن برای کسب به اصطلاح حقوق از دست رفته زنان هستند.

طبق برآورد جراید، آمارغیر رسمی زنان خیابانی در این کشور بیش از صد هزار نفر می‌باشد. از نکات جالب توجه در کشوری جهان سومی که فقر بیداد می‌کند و تعصب دینی و خانوادگی در جامعه مطرح می‌باشد، این است که، زنان خیابانی و روسپی آزادانه دست به راهپیمایی زده و با شهامت از حرفه خویش دفاع و خواسته‌های خود را مطرح می‌کنند؛ آن هم در کنار عمارت شهید منار که یادمان مقدس ترین مکان ملی مذهبی این مردم است.

سیستم خانواده در بنگلادش کاملاً سنتی است. همه اعضای خانواده شامل پدر، مادر، پسرها، عروس‌ها و نوه‌ها در یک مجتمع (خانه) زندگی می‌کنند. آنان وظیفه نگهداری و رسیدگی و احترام به پدر بزرگ و مادر بزرگ را هم تا زمانی که زنده هستند، برعهده دارند. سپردن کهن‌سالان به آسایشگاه عملی غیر اخلاقی تلقی می‌ شود. کار کردن مردان در منزل و همراهی با همسران در نظافت، شست و شو و آشپزی عملی قبیح، ناشایست و به قول امروزی‌ها نوعی زن ذلیلی است. در بین زنان خانواده نیز برای انجام کارها، قانون ارشد بودن، حاکم است و همیشه عروس جوان‌تر سنگین‌ترین وظایف را برعهده دارد. پخت و پز، شست و شو و نظافت بچه‌ها، همه و همه برعهده عروس جوان‌تراست. در صورت تمکین نکردن وی، هرکدام از مردان خانواده یا جاری‌های با سابقه‌تر و یا خواهر شوهران درخانه مانده و یا مادر شوهر ضرب و شتم می‌شود. اگر مردی به دلیل رهایی از این تابو، دست همسر خود را بگیرد و در گوشه‌ای مستقل زندگی کند (که اکثر تحصیل کرده‌ها این چنین عمل می‌ کنند) بستگان و اهل محل از او انتقاد و او را سرزنش می‌کنند. دیگر این که عروسان جوان بایستی جهیزیه‌ای سنگین به خانه پدر شوهر آورده تا همه اعضای خانواده از آن استفاده کنند. یکی از دلایل شکست ازدواج اکثر مردان بنگلادشی با اتباع سایر کشورها، نبود امکان انطباق با رسوم و آیین مرد سالارانه بنگالی‌ها و پایمال کردن حقوق زنان می‌باشد. آمار نشان می‌دهد در خصوص دختران ایرانی که با مردان بنگلادشی ازدواج کرده و قصد ادامه زندگی در این کشور را داشته‌اند، پس از حضور در بنگلادش با این مشکلات مواجه و غالباً زندگی مشترک آنان منجر به طلاق و مشکلات بعدی شده است.

هر چند غالب مردان بنگلادش زحمت کش هستند و اکثر ساعات در شبانه روز به فعالیت مشغولند و کار را عار نمی‌دانند، ولی روزانه می‌توان شاهد فعالیت‌های صعب و مشقت باز زنان نیز بود. در کوچه و بازار می‌توان زنان جوانی را دید که با وجود حامله بودن مانند عمله‌ای در ساختمان سازی کار می‌کنند. آنان ظرف سیمان و یا سایر مصالح ساختمانی را که بسیار سنگین است، بر روی سرگذاشته و مانند بردگان عصر فرعون چند طبقه را طی می‌کنند، تا آن را به مقصد برساند. سرکارگر هم در صورت اهمال‌کاری زبان به ناسزا گفتن می‌گشاید و در نهایت، این زن بدبخت است که در صورت راضی نشدن سرکارگر و صاحب کار باید کار خود را از دست بدهد. این موضوع با ساعت‌های کار طولانی در کارخانه‌های نساجی، مزارع، کارخانه‌های آجرپزی، و ... با شدت و قوت ادامه دارد.

جالب اینجا است که حتی در گردهمایی‌ها و متینگ‌های سیاسی، می‌توان شاهد حضور ده‌ها هزار از این بانوان بود که به حرف‌ها و شعارهای شیرین دفاع از حقوق زن واکنش نشان داده و کف می‌زنند و به رقص و پایکوبی می‌پردازند، ولی آنچه که مسلم است هیچ چیز عاید آنان نمی‌ شود. موضوع دیگر این که زنان تحصیل کرده و با سواد بیشتر به دلیل مناسب نبودن اوضاع بازار کار، خانه نشینی را انتخاب کرده‌اند. برخی از آنان در حالی که می‌توانند با حقوق بسیار بالایی در شرکت‌ها و مراکز تجاری کار کنند، ترجیح می‌دهند یا درخانه بمانند و یا با دریافت حقوقی بسیار‌اند ک در مهد کودک‌ها و دبستان‌ها به تدریس و پرورش کودکان بپردازند.

از دیگر مسائلی که می‌توان در رابطه با حقوق زنان در بنگلادش به آن توجه کرد، حضور دختران کم سن و سال در کارخانه‌ها و سپردن کارهای طاقت فرسا به آنان است. در برخی از کارخانه‌های نساجی می‌توان شاهد فعالیت اطفالی با حدود 10 سال سن بود که همانند کارگری رسمی در قبال دریافت حداقل دستمزد (ماهی حدود 10 دلار) مشعول کارند. در واقع این نوع بهره کشی از اطفال خلاف عرف بین المللی نیز می‌باشد.

بخش بزرگی از بانوان در خانواده‌‌‌های مرفه، از نبود سرگرمی روزانه در رنجند؛ آنان درخانه دارای کلفت، نوکر و راننده هستند و هیچ کاری برای خود آن‌ها باقی نمی‌ماند مگر اینکه روزها بچه‌های خود را تا مدرسه همراهی کنند و در جلوی درب مدرسه با سایر خانم‌های همسان خود گردهم بنشینند و مشغول میل کردن خوراکی‌های گوناگون و ذکر خاطرات برای یکدیگر ‌شوند. گاهی عده این خانم‌ها آن قدر زیاد می‌شود که رهگذران فکر می‌کنند مراسم و یا برنامه‌ای خاص در جلوی درب مدارس در حال اجرا است. این صحنه‌ها در منطقه دانموندی که مدارس داکا(پایتخت بنگلادش) بیشتر در آن تمرکز دارند چشم‌گیرتراست. 

وضعیت اقتصادی و معیشتی

وضعیت اقتصادی و معیشتی، برگرفته از atlanticcounci، قابل بازیابی ازhttps://www.atlanticcouncil.org/blogs/southasiasource/the-international-community-must-see-the-bangladesh-of-2022/

اساس اتحاد و یکپارچکی جامعه روستایی در بنگلادش را خانواده تشکیل می‌دهد که به نام «پاری‌بار» (Paribar) یا گوشتی (gushti) معروف است؛ معمولاً به طور کامل یا نیمه کامل، ارتباط به نسبت پدری در خانواده (Chula) و اقامت درمزرعه یا محل زندگی پدری (bari) دارد. هسته خانواده به طور منحصر به فردی، در یک خانواده بزرگ مستتر شده که ممکن است به عنوان خانه یا "گهر" (ghar) تلقی شود. در شکلی بزرگ تر «باری» (bari)نسبت خویشاوندی پدری است که دارای پیوندهای زنجیره‌ای دائم به طور سلسله‌وار است و اساس و پایه گروه‌های بزرگ تر را شامل می‌شود. بزرگان یا ریش سفیدان که شوراهای بزرگ تر هستند، مسوولیت حل و فصل و رفع مشکلات و مناقشه‌های میان روستائیان را به عهده دارند.

مجموعه‌ای از خانه‌ها در یک روستا را «پاراس» (Paras) می‌نامند و هر پاراس برای خود نام مشخص و شناخته شده‌ای دارد. چندین پاراس با یکدیگر «موزا» (Mauza) را تشکیل می‌دهد که مسائل اداری و سرشماری را عهده‌دار است.

در نیمه قرن بیستم، ساختار و نقش قدیمی حاکم تاحد بسیاری براثر عواملی فرهنگی تغییر یافت. در سال 1980م روستائیان فرزندان خود را برای رشد و ترقی در سطوح عالی‌تر تشویق کردند تا آن‌ها نیز مانند مردمان شهری بتوانند در شکل‌های اداری و دولتی در شهرها شاغل شوند و برای خود درآمدی را کسب کنند. هر چند این تفکر و یا عوامل، سبب شد، بار تنگدستی و فقر روستائیان کاهش یابد.

طبق بررسی‌های به عمل آمده و اعلام نظر وزارت برنامه و بودجه بنگلادش، 47 درصد از جمعیت روستایی زیر خط فقر زندگی می‌کنند. مشکل بزرگ بنگلادش، وجود فقر ناشی از جمعیت فراوان و رشد بی رویه آن است. برای مثال جمعیت داکا در زمان استقلال از پاکستان حدود 500000 نفر بود[۲۱]. در حال حاضر جمعیت داکا بیش از 9 میلیون نفر است و این رشد بی رویه به دلیل وجود سیلاب‌های فراوانی است که دهکده‌های اطراف داکا را به سرعت نابود کرده و موجب بی خانمان شدن مردم فقیر دهکده‌ها شده است؛ به طوری که مردم دهکده‌ها برای به دست آوردن جا و غذا راهی شهر شده و در اطراف داکا مسکن گزیده‌اند[۲۲].

نکته مهم اینکه دولت بنگلادش در سال 1999 برنامه اصلاحات «بازگشت به خانه» را برای مردم فقیر داکا به اجرا گذاشته است. برطبق این برنامه، کریشی بانک بنگلادش (‌Krishi Bank of Bangladesh) به خانواده‌های فقیر پیشنهاد کرده است که با وام گرفتن از بانک مذکور، زمین‌های آباد نشده را آباد کنند و به هر خانواده بین 20 تا 150 هزار تاکا و در بعضی شرایط تا 300 هزار تاکا وام داده است. در نتیجه جمعیت بسیاری از مردم فقیر به دهکده‌های خود برگشته‌اند و به آباد کردن زمین‌های خود مشغولند[۲۳]. بنابراین با توجه به شروع اصلاحات توسعه دولت، نکات مهمی از جمله، میزان رشد بالای جمعیت، فراوانی آن، فقر و تنگدستی بیشتر افراد جامعه و پایین بودن سطح سواد، موجب فشار بیشتر جمعیت برای ورود به بازار کار شده و در نتیجه وجود کارگران در همه سنین به ویژه کودکان و نوجوانان و زنان چشمگیر است[۲۴]. به همین دلیل امروزه با تلاش فراوان دولت برای بهبود بازار کار، شهرنشینی و بخش گسترده خدمات اجتماعی، کلیدهایی برای پروسه توسعه به وجود آورده‌اند. همچنین انعطاف پذیری و کار خارج از مرزهای کشور، تقریبا امکاناتی برای انتقال ارز به داخل فراهم آورده است. هر چند که ایجاد کار عامل مهمی است، افزایش درآمد‌ها و کاهش فقر، که اساسا به هم مربوطند، در افزایش موقعیت‌های کاری و دستمزدها و درآمد بیشتر تاثیر داشته است[۲۵]

چشم‌اند از اقتصادی آینده

همچنان که پیش از این اشاره شد بخش خصوصی، نقش عمده‌ای در اقتصاد بنگلادش ایفاد می‌کند. در سال 1972، یعنی یک سال پس از استقلال بنگلادش، قسمت عمده کارخانجات و مؤسسات صنعتی کشور، ملی شد و دولت آن‌ها را اداره می‌کرد؛ اما به تدریج پس از گذشت چند سال دولت احساس کرد که مشارکت مستقیم دولت در اداره صنایع کاری غیر عملی است. بنابراین از 1975 سیاست دولت بر پایه دور نگهداشتن خود از اداره مستقیم کارخانجات و مؤسسات صنعتی و افزایش جاذبه‌هایی برای مشارکت بخش خصوصی در صنعتی کردن سریع کشور استوار شد. به دنبال آن طرح‌هایی پیشنهاد شد و تسهیلاتی به وجود آمد. این اقدامات باعث شد تا روند خصوصی سازی در بنگلادش سرعت یابد. به همین دلیل از سال 1982 تاکنون سیاست دولت تقریباً به طور کامل برای حمایت از بخش خصوصی بوده است؛ به طوری که امروزه، قسمت عمده کوشش‌های مربوط به صنعتی کردن کشور بر دوش بخش خصوصی قرار گرفته است.

از آن جا که منابع داخلی محدویت دارند، دولت اهمیت بسیاری به سرمایه گذاری خارجی داد و تلاش کرد تا با تصویب قوانینی در ایجاد تسهیلات برای سرمایه گذاران خارجی، راه را برای جذب سرمایه‌ها از خارج از مرزهای بنگلادش هموار کند. بنابر این دولت در سیاست‌های اقتصادی خود، روند تشویق بخش خصوصی داخلی و خارجی را در بخش‌های مختلف در دستور کار خود قرار داد. از دیگراهداف اساسی دولت، کاهش رشد جمعیت، به دست آوردن خودکفایی در زمینه تولید مواد غذایی و فراهم آوردن امکان تحصیل برای همه در سطح ابتدایی می‌باشد[۲۶].

پیشرفتی که فقر را در بنگلادش کاهش داد، همچنان مؤثر بود. میزان فقر (طبق مصرف)، از 70 درصد در سال‌های اولیه 1970 به 40 درصد در 2005 و 37/5 درصد در 2010 رسید.

کاهش منحنی فقر، موجب افزایش استانداردهای زندگی شده است؛ در نتیجه متوسط طول عمر افزایش یافته و از 46 سال در 1975 به 61 سال در سال 2000 رسیده است. از طرف دیگر میزان رشد جمعیت از 7 نفر (یعنی متوسط زایمان هر ن در طول عمر، هفت بار) به 3/2نفر در سال 2000 کاهش یافته است[۲۷]؛ این مساله به پایین آمدن رشد جمعیت کمک کرده است. طبیعی است که تعهد و التزام سیاسی به توسعه انسانی عامل قاطع در این پیشرفت اجتماعی بوده است. در این رابطه نیز قطعا نظر نویسنده کتاب در سال 2008 با عنوان(Making Work Pay in Bangladesh) در خصوص نقش بازارهای کار، استخدام و دستمزدها در کاهش فقر عمومی در بنگلادش درخور توجه است[۲۸].

در این روند، مسائلی وجود دارد که بی شک تحمل پذیر است و آن مهاجرت روزافزون روستاییان کشاورز به طرف شهرهای صنعتی است. روستاییان و کشاورزان برای به دست آوردن دستمزد بیشتر، زمین‌های کشاورزی را رها کرده و به طرف شهرهای صنعتی روان می‌شوند. با اینکه این جریان موجب رشد صنعتی کشور می‌شود، ولی کشور را از طرف دیگر با کمبود شدید مواد کشاورزی روبرو می‌کند.

واحد پول

پول رایج بنگلادش، «تاکا» می‌باشد. اسکناس‌های آن ، 1، 2، 5 ، 10 ، 20 ، 50 ، 100، 500 و 1000 تاکایی و سکه‌های آن شامل 1 ،2 ، 5 ، و کوچک ترین واحد تاکا پوشیا (poshia) است که هر تاکا برابر با صد پوشیا می‌باشد.

ورزش

ورزش در بنگلادش، قابل بازیابی از https://www.tbsnews.net/sports/open-letter-bangladesh-cricket-team-beginning-end-732502

مردم بنگلادش، مانند سایر مردم دیگر کشورها به انجام ورزشهای مختلف عشق می‌ورزند. از میان انواع ورزش‌ها، دو ورزش کریکت و کبادی بیش از همه، توجه و اقبال عمومی را به خود جلب کرده است. در واقع مردم به این دو، به منزله ورزش توجه می‌کنند. فوتبال، راگبی و‌هاکی نیز در درجه دوم قرار دارند. سایر ورزش‌ها بعد از این‌ها در میان مردم رایج است.

بازی کریکت

کریکت مشهورترین و پرطرفدارترین ورزش نه تنها در بنگلادش که در تمام کشورهای شبه قاره هند است. این بازی سنتی، تاریخی دیرپای در این سرزمین دارد. تیم ملی این کشور یکی از تیمهای سرشناس در جهان است و از بازیکنان توانمند و مشهور بومی و تعداد‌اند کی بازیکنان خارجی تشکیل شده است. علامت مشخص این تیم، ببر سلطنتی بنگال است که با آن در جهان شناخته می‌شوند. فرهنگ این بازی، پدیده تازه‌ای در کشور نیست، زیرا قدمتی طولانی در شبه قاره هند دارد و نخستین بار انگلیسی‌ها آن را در این سرزمین معرفی کردند. مشهورترین کریکت بازان این کشور از گذشته تا کنون عبارت‌اند از:

  • قاضی حبیب البشار، کاپیتان سابق تیم کریکت بنگلادش؛
  • محمد اشرف المحمد، کاپیتان سابق تیم کریکت بنگلادش(Mohammad Ashraful - Cricketer -a former captain of the Bangladeshi cricket team)؛
  • تمیم اقبال(Tamim Iqbal)، باز تهاجمی (Cricketer, aggressive opening batsman)
  • مرتضی مشرف، معاون سابق کاپیتان تیم کریکت بنگلادش(Mashrafe Mortaza - Cricketer, pace bowler, former vice captain of the Bangladeshi cricket team)؛
  • محمد رفیق، کریکت باز تهاجمی (Mohammad Rafique - Cricketer, spin bowler)؛
  • شکیب الحسن، کاپیتان سابق تیم کریکت بنگلادش، کریکت Wisden از سال 2009(Shakib Al Hasan - Cricketer, batsman, spin bowler, former captain of the Bangladeshi cricket team, Wisden cricketer of the year 2009)
  • مشفق محمد رحیم، دریچه حافظ batsman، کاپیتان فعلی تیم کریکت بنگلادش(Mohammad Mushfiqur Rahim - Cricketer, wicket keeper batsman, present captain of the Bangladeshi cricket team).

بازی کبادی

کبادی بازی ملی است. نام قومی و محلی این بازی «ها، دو دو» می‌باشد. این بازی در شهر و روستا انجام می‌شود. برای انجام این بازی در محیطی مشخص به صورت مستطیل شکل خط کشی کرده و مابین مستطیل را مرز بندی می‌کنند. بنابر این مستطیل به دو قسمت تقسیم می‌شود. بازیکنان به دو گروه یازده نفری تقسیم می‌شوند. در آغاز بازی یک نفراز میان جمع بازیکنان گروه اول با صدای کبادی به طرف گروه دوم حمله می‌کند و سعی در لمس کردن یک یا چند نفر از گروه دوم دارد. بدین صورت که اگر بازیکنان طرف مقابل را با دست یا پای خود لمس کند و فوریً به محدوده خط کشی گروه خودش باز گردد، برنده محسوب می‌شود؛ به ترتیب نفرات دوم و سوم و یازدهم بدین عمل دست می‌زنند و تعداد بازندگان حریف مقابل، پیروزی گروه اول را بدنبال دارد. در این بازی یک نکته دیگر نیز مهم است و آن اینکه هنگامی‌ که بازیکن گروه اول وارد محدوده گروه مقابل می‌شود، اگر توانست دست یا پایش را به حریفان بزند و به محدوده خودش برگردد، پس پیروز می‌شود، ولی اگر حریفان او را طی حمله اش غافلگیر کردند، شخص حمله کننده بازنده محسوب می‌شود. شخص بازنده به محدوده خودش باز می‌گردد و اگر یاران وی توانستند بر حریفان مقابل پیروز شوند، گروه آن‌ها نیز پیروز می‌شوند. اما اگر یاران شخص بازنده نیز در این بازی بازنده اعلام شوند، نتیجه بازی به نفع حریفان مقابل ثبت می‌شود.

نکته مهم: شایان ذکر است که عین همین بازی در ناحیه غرب ایران، در استان لرستان به نام بازی "طاق پیل اشکسه" وجود دارد و شیوه بازی و امتیاز دهی آن کاملا شبیه به کبادی است.

نحوه گذران اوقات فراغت

استفاده از رسانه‌های تصویری رسمی، در همه کشورهای شبه قاره هند از دیرباز وجود دارد و دیدن فیلمی خانوادگی به همراه اعضای خانواده بهترین و سالم ترین سرگرمی و تفریح است. (توضیح اینکه اوضاع اکثر سینما‌های بنگلادش به گونه‌ای است که به ندرت امکان حضور به همراه خانواده را می‌دهد. فقط دو باب سینمای مناسب وجود دارد که قیمت بلیط آن‌ها نسبتا گران است، لذا مشکل دیدن فیلم‌های سینمایی هندی و اروپایی و امریکایی از طریق فراوانی لوح‌های فشرده و همچنین شبکه منظم، گسترده و فراگیر تلویزیون کابلی در سراسر، کشور حل شده است). علاوه بر آن تماشای تلویزیون و دیدن سریال‌های متنوع، گردش در پارک‌های عمومی و ملی، انجام بازی‌های دسته جمعی، خواندن روزنامه و نشریات خانوادگی و علمی، بازی‌های رایانه ای، ورزش و کتاب خوانی از دیگر ابزار سرگرمی و وسیله گذران اوقات فراغت در میان خانواده‌های بنگلادشی هستند. طبیعی است که با توجه به بودجه و توان مالی خانواده، استفاده از فرصت‌هایی برای سفر به منظور تفریح و لذت بردن از دیدنی‌های کشور نیز رونق دارد.

وضعیت بهداشت و سلامت

بهداشت در بنگلادش، قابل بازیابی ازhttps://www.cfr.org/blog/reach-its-economic-dreams-bangladesh-needs-rethink-healthcare

پس از استقلال بنگلادش، دولت تلاش فراوانی برای فراهم کردن زمینه‌های توسعه و عمومی کردن بهداشت در میان مردم به عمل آورد. از این رو، زمینه استوار کردن فعالیت‌های مطمئن و معتبر بهداشتی و نتیجه بخش برای عموم مردم، شامل سلامت مادر و فرزند و خانواده، جزو طرح‌های اساسی دولت قرار گرفت؛ در همین رابطه نیز دولت، به توسعه نیروهای آموزش دیده برای پشتیبانی در تأمین بهداشت عمومی، پرداخت.

در این راستا، دولت پس از استقلال و جدایی از پاکستان، تدابیری برای تأسیس مراکز بهداشتی به منظور نظم و سرعت بخشیدن به بهداشت و رفاه عمومی به عمل آورد. این مراکز عبارت بودند از:

مرکز تحقیقات پزشکی و داروسازی (IPGMR‌)، انستیتو ملی بیماری‌های عروقی و قلبی، انستیتو ملی چشم پزشکی، انستیتو بیماری‌های عمومی، انستیتو توانبخشی، تأسیس بیمارستان برای معلولین، انستیتو تحقیقاتی دیابت بنگلادش، مرکز درمانی غدد و دستگاه‌های گوارشی، تاسیس بیمارستان برای کودکان، انستیتو ملی پیش گیری و داروهای خاص. همچنین در کنار بعضی از این مراکز، بخش‌های لازم برای تسهیل در آموزش و فراگیری دوره‌های خاص بهداشتی نیز فراهم آمد. در سالهای اخیر نیز دولت برای تقویت این مهم، تعدادی از سازمان‌ها و مراکز مرتبط با آموزش پزشکی و دارویی را ایجاد کرده که در تأمین سلامت و بهداشت و درمان عمومی اهمیت خاصی دارند.

در کنار تلاش دولت لازم است به همت سازمان‌های غیر دولتی (NGO) نیز که برنامه‌های بهداشتی دارند، توجه داشت. قدر مسلم میزان جمعیت زیاد، فقر فرهنگی، نبود امکانات مناسب ولازم، نبود نیرو‌های متخصص لازم، آلودگی محیط، نبود امکانات آموزشی درحد مطلوب و ده‌ها موضوع دیگر از عواملی هستند که به سلامت بهداشت و درمان لطمه فراوانی وارد کرده‌اند. نکته مهم دیگر گسترس نامحسوس ایدز در جامعه است که طبق آخرین اطلاعات نزدیک به شش میلیون و سیصد هزار نفر از مردم این کشور مبتلا به بیماری ایدز هستند.

سطح بیماری‌های عفونی دیگر نیز در میان مردم بسیار بالا است که این مساله به دلیل نبود کنترل و نظارت دقیق در مسائل بهداشتی مانند آب و مواد غذایی است. حدود 85 درصد از مردم شهرها و حدود 78 درصد از مردم روستاها، منابع آبی بهداشتی دارند و جمعا حدود 80 درصد از کل جمعیت از منابع آبی بهداشتی بهره مندند. حدود 15درصد از مردم شهرها و حدود 22 درصد از مردم روستاها از منابع آبی غیر بهداشتی استفاده می‌کنند که جمعا حدود 20 درصد از کل جمعیت را تشکیل می‌دهند.

بروز و رواج امراض سرطانی در بنگلادش از میان 158/570/535 نفر، رقمی تقریبا بین 300 هزار تا 1/5 میلیون نفر را شامل می‌شود. آمار اخیر وزارت بهداشت بنگلادش نشان داده شده است که از هر یکصد هزار نفر، 167 نفر مبتلا به امراض سرطانی هستند. یکی از سرطان‌های رایج در میان مردم بنگلادش، سرطان دهان است که از طریق جویدن و استعمال تنباکو (دخانیات‌) حاصل می‌شود. حدود 13 درصد از بیماری‌های سرطانی اختصاص به دخانیات دارد. معمولاً بیشتر مردم این کشور از دخانیات استفاده می‌کنند[۲۹].

جدول شماره 2. آماری تعداد مراکز درمانی وبهداشتی در بنگلادش

نام تعداد
بیمارستان و کالج‌های پزشکی 13
بیمارستان‌ها و مراکز خاص 61
انستیتو ملی 5
دانشگاه پزشکی 1
بیمارستان‌ها و انستیتوهای علمی 5
بیمارستان تخصصی TB 4
بیمارستان‌های قفسه سینه 45
بیمارستان‌های جذام 3
بیمارستان‌های روانی و مغزی 2
انستیتو پارامویک 1
دانشکده دندانپزشکی
مجموعه مراکز بهداشتی ناحیه ای 202
اتحادیه‌های زیر شاخه ای 3175
بیمارستانهای امراض عفونی 6

[۳۰]

مهاجرت و پناهندگی

یکی از دانشجویان بنگالی (‌فضل عالم) در سال 1995 در دانشگاه بیرمنگام انگلستان، موضوع رساله دکتری خود را به: «روابط اجتماعی و مهاجرت: مطالعه مهاجرت پس از جنگ با اشاره خاص به مهاجرت از بنگلادش به انگلستان»، اختصاص داد. نگاهی به موضوع و اهداف این رساله می‌تواند پاسخی علمی به موضوع مهاجرت و پناهندگی بنگلادشی‌ها به انگلیس و تعمیم آن به دیگر نقاط جهان باشد. 

هدف از این رساله، پرداختن به مطالعه پدیده مهاجرت پس از جنگ استقلال (1970-71)، هم از لحاظ نظری و هم تجربی، با توجه به ایجاد ارتباط بین روابط اجتماعی و مهاجرت است. مهاجرت در درون چارچوبی مفهومی از حالت تولید، روابط تولید، سلطه و رابطه پول نقد مطالعه می‌شود. نویسنده در این رساله به مطالعه نظریه‌های مهاجرت که در دسترس هستند و به دنبال توسعه آن هستند، پرداخته و معتقد است که سه عامل مهم در این فرایند مهاجرت در کشور او نقش داشته‌اند: جنگ و نبود امنیت، فقر و بیکاری. در این فرایند، نویسنده به رد اقدامات «فردی» و «داوطلبانه» در مهاجرت پس از جنگ نیز توجه نشان داده است. برای بخش تجربی، مصاحبه و گفتگو با بنگالی‌های مهاجر و مقیم انگلستان مبنای پژوهش نویسنده قرار گرفته است. یافته‌های به دست آمده از تجربه پاسخ دهندگان در رابطه با شواهد تاریخی، به ویژه روابط تولید در بنگلادش، به سابقه مهاجرت بنگالی‌ها در دوران متفاوت مربوط می‌شود. وی مهاجرت را فرآیند ظریف " تجاری" می‌نامد و معتقد است که در مسائل مربوط به مهاجرت تشویق به کشور ثالث، این موضوع بسیار مهم است که آیا این کشور در "جهان اول" است یا در ردیف NIC‌ها واقع شده است. در واقع، از دهه 1990، روند حرکات جمعیت جهان را تغییر داده، به گونه‌ای که همه‌ی نظریه‌های قدیمی‌تر قادر به توضیح این پدیده جدید است. به این نتیجه می‌رسد که روابط اجتماعی نقش عمده‌ای در مهاجرت ارائه می‌دهند[۳۱].با توجه به مطالب فوق و آمادگی سنتی بنگلا‌ها به مهاجرت، افزایش این روند تا حدودی مقبول و بیش از آن نگران کننده است[۳۲].

نیز نگاه کنید به

جامعه و نظام اجتماعی چین؛ جامعه و نظام اجتماعی روسیه؛ جامعه و نظام اجتماعی ژاپن؛ جامعه و نظام اجتماعی مصر؛ جامعه و نظام اجتماعی لبنان؛ جامعه و نظام اجتماعی کوبا؛ جامعه و نظام اجتماعی سنگال؛ جامعه و نظام اجتماعی کانادا؛ جامعه و نظام اجتماعی افغانستان؛ جامعه و نظام اجتماعی تونس؛ جامعه و نظام اجتماعی ساحل عاج؛ جامعه و نظام اجتماعی فرانسه؛ جامعه و نظام اجتماعی اسپانیا؛ جامعه و نظام اجتماعی تایلند؛ جامعه و نظام اجتماعی آرژانتین؛ جامعه و نظام اجتماعی مالی؛ جامعه و نظام اجتماعی زیمبابوه؛ جامعه و نظام اجتماعی اردن؛ جامعه و نظام اجتماعی سوریه؛ جامعه و نظام اجتماعی قطر؛ جامعه و نظام اجتماعی امارات متحده عربی؛ جامعه و نظام اجتماعی سیرالئون؛ جامعه و نظام اجتماعی اتیوپی؛ جامعه و نظام اجتماعی اوکراین؛ جامعه و نظام اجتماعی گرجستان؛ جامعه و نظام اجتماعی تاجیکستان؛ جامعه و نظام اجتماعی قزاقستان؛ جامعه و نظام اجتماعی سریلانکا

کتابشناسی

  1. برگرفته از https://www.bangladeshonline.com
  2. ۲٫۰ ۲٫۱ ۲٫۲ ۲٫۳ Bangladesh-Britannica Online Encyclopedia, 2011‌
  3. Paci, P. And Sasin, M. (2008), Making Work Pay in Bangladesh. Washington DC: The World Bank،5.
  4. برگرفته از https://www.bangladeshagricultureministery
  5. Lewis, D. (2011). Bangladesh; Politics, Economy and Civil Society. New York: Cambridge University Press, P.109
  6. Lewis, D. (2011). Bangladesh; Politics, Economy and Civil Society. New York: Cambridge University Press, P.110
  7. ۷٫۰ ۷٫۱ Alexandrova. (2005). "Subjective Well-Being and Kahneman,s Objectives Happiness," in Journal of Happiness Studies, p.301-324
  8. Phillips, D.A. and Gritzner, C.F. (2007). Bangladesh. New York: Chelsea House Publishers, P.51-52
  9. Hofer, T. And Messerli, B. (2006). Floods in Bangladesh. New York: United Nations University Press, P.100
  10. UNGASS Country Progree Report (2010), Dhaka, P.184
  11. برگرفته از https://www.countrystudies.com
  12. Singh, D.K. (2010). Stateless in South Asia, The Cgakmas between Bangladesh And India. New-Delhi: SAGE Publications
  13. ۱۳٫۰ ۱۳٫۱ West, B.A. (2009). Encyclopedia of the People of Asia and Oceania, New York: MV Hermitage, P.115
  14. West, B.A. (2009). Encyclopedia of the People of Asia and Oceania, New York: MV Hermitage, P.115-116
  15. Afsarudin, M. (1990) Society and Culture  in Bangladesh. Dhaka: Book House, P.71-74
  16. Salway, S., Jesmin, S. And Rahman, S. (2005). "Women,s Employment in Urban Bangladesh: A Challenge to Gender Identity?", Development and Change,36(2), The Hague, P.315
  17. World Bank Reports (2012). Bangladesh, P.14-44
  18. World Bank Reports 2012, Bangladesh, P.18
  19. پلنگی، محبوبه (1380). "وضعیت زنان در بنگلادش". پیام زن، ش اول، ص. 22-25.
  20. پلنگی، محبوبه (1380). "وضعیت زنان در بنگلادش". پیام زن، ش اول، ص. 22-28.
  21. Forced Evictions in Bangladesh, COHRE and ACHR Mission Report (2000). Bankok: Centre on Housing Rights and Evictions and Asian Coalition of Housing Rights, P.8
  22. Forced Evictions in Bangladesh, COHRE and ACHR Mission Report (2000). Bankok: Centre on Housing Rights and Evictions and Asian Coalition of Housing Rights, P.9
  23. Nawaz, T. (1999). "Thinking Rehabilitation Rationally", The Daily Star, Dhaka,17(9),P.5-6
  24. Paci, P. And Sasin, M. (2008). Making Work Pay in Bangladesh. Washington DC: The World Bank, P.1
  25. Rutherford, S. (2009). The Pledge, As A Peasant Politics and Microfinance in the Development of Bangladesh. New York: University Press, P.53-123
  26. برگرفته ازhttps://www.Bangladesh.Ministery+health+and+family+welfare.com
  27. بانک جهانی، 2003 و 2006)
  28. Paci, P. And Sasin, M. (2008). Making Work Pay in Bangladesh. Washington DC: The World Bank, P.10
  29. Bangladesh pedia , National Encyclopedia of Bangladesh , Asiatic society  of Bangladesh , CD Edition, Februray 2006.
  30. برگرفته از: https://www.Bangladesh,+Ministry+of+Health+and+Family.com
  31. Alam, F. (1995). Social Relation and Migration: The study of migration after war with special reference on migration from Bangladesh to England. Ph,D,Dessertation, Birmangam University, UK
  32. توسلی، محمد مهدی، علی زاده کندی، عزیز، توسلی، سینا(1391). جامعه و فرهنگ بنگلادش. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی( در دست انتشار)