آسیب شناسی اجتماعی در بنگلادش
نگاهی به وضعیت زنان و معضلات اجتماعی آنان و دیگر اقشار جامعه به درک بیشتر این مبحث کمک میکند. گزارش زیر برگرفته از تلاش بخش فرهنگی نمایندگی فرهنگی ج.ا.ایران در داکا است، که عینا نقل میشود.
«در این روزها روزنامهها و جراید کشور بنگلادش مملو از مقالاتی است که به تبیین نحوه و چرایی استثمار زنان، تبعیضهای فراوان فراروی آنان، پایمال شدن حقوق آنان، کار اجباری، انجام کارهای سنگین و طاقت فرسا و مشکلات دوری آنان از محیط گرم خانواده میپردازند. در بنگلادش هم همانند اکثر کشورهای جهان زنان با مشکلات عدیده اجتماعی، سیاسی، جنسیتی و دینی مواجه هستند. با اینکه ریاست دولت این کشور در دورههای اخیر و در زمانی قریب به 16 سال برعهده زنان بود، ولی هیچ برتری و پیشرفت پیشرفت چشمگیری در مقایسه با سایر کشورهای جهان سوم مشاهده نمی شود. شاید هم اوضاع این کشور تاسف بارتر باشد. بهرحال بانوان در مجالس دینی و در مساجد حق حضور ندارند. این موضوع آن قدر حاد است که حتی شامل نخست وزیر کشور هم که یک زن است، میشود. خانم خالده ضیا نخست وزیر سابق و خانم شیخ حسینه نخست وزیر فعلی در برخی اجتماعات مذهبی مثل گردهمایی بین المللی مسلمانان در بنگلادش(بیشو اجتماع)، که سالی یک بار در این کشور تشکیل میشود، حق حضور در جایگاه را ندارند. آنها به یکی از ساختمانهای نزدیک به مراسم رفته و به مناجات میپردازند. زنان حق حضور در مساجد، تشیع جنازه و حضور در مزار مسلمانان را ندارند. نظام فرهنگی و نرمهای اجتماعی حاکم بر این جامعه، به زنان اجازه نمیدهد که در مقابل بدرفتاری شوهران شکوه نمایند؛ در عوض به مردان اجازه میدهد که برای اجرای نظم و انضباط در خانواده و یا اعمال سلیقه و خواست خویش با زنان برخورد فیزیکی هم بکنند. البته قوانین فراوانی برای کنار گذاشته شدن این رفتار نا شایست تاکنون وضع شده است ولی هیچ کدام کار ساز نبوده است. زنان پستها و مقامهای بالای سیاسی، وزارت خانهها و کرسیهای مجلس را به راحتی تصاحب میکنند ولی نمیتوانند گامی در راه اصلاح و بهبود وضعیت زنان بردارند.
«زنان در بنگلادش سرنوشت و زندگی خویش را به همین نحو که هست پذیرفتهاند، آنها در سکوت خویش در رنجند و رسیدن به آمال و آرزوهای خویش را غیر ممکن میدانند. در واقع، زنان و مادران مسوول پرورش و رشد کودکان هستند؛ اما در جامعهای که زنان خود قربانی اجتماعی نا بارور و شکننده میباشند، چگونه میتوانند مقام مهم و ارزشمند مادری را به دوش بکشند؟ در جامعهای که از عشق مادر به فرزند، و مهر مادری به دلیل فقر مفرط و باورهای اجتماعی نا معقول خبری نیست، آیا تربیت فرزند و پرورش او به نحو مطلوب، ممکن است؟ اینجاست که زنان برای رسیدن به اوضاع مطلوب و شایسته، بایستی آموزش ببینند.
«در بنگلادش اقداماتی نظیر برگزاری سمینار، چاپ کتاب، مشارکت در مسائل اقتصادی برای زنان صورت میگیرد تا به آنها شخصیت داده شود. اما به نظر میرسد که مردان بنگلادش هرگز نخواهند آموخت که برای زنان ارزش قائل شوند.
«برخی از مردان بنگلادش، در طبقات عادی اجتماعی، معتقدند که مشکلات فراوان اقتصادی، کمبود بهداشت، فقر، بیسوادی و نا هنجاریهای جامعه به دلیل آن است که زنان برسرنوشت جامعه حاکم بودهاند و به همین دلیل ورود زنان فامیل خود به فعالیتهای اقتصادی و اجتماعی را جایز نمیدانند.
«دولت بایستی برای قریب هشتاد میلیون زن که در این کشور حضور دارند فکری بکند. فقط زنان وابسته به طبقات مرفه چهرهای بشاش و جذاب دارند، آنان دارای تحصیلات و رفاه کامل هستند. اکثر قریب به اتفاق زنان بنگلادش از مناطق روستایی هستند که مجبورند زندگی خود را به بطالت بگذرانند. هنوز اکثر آنان تن به ازدواجهای اجباری و مادر شدن در سنین نوجوانی میدهند که این عمل سلامت آنان را به خطر میاندازد. فقر معمولاً به آنان اجازه ورود به محل کسب علم و دانش را نمیدهد.
«سازمانهای غیر دولتی در سرتاسر جهان در تلاش هستند تا زندگی این نوع زنان را بهبود بخشند، ولی به خاطر کمبود امکانات، فقط تعداد قلیلی از زنان روستایی و مستضعف میتوانند از خدمات این سازمانها بهره ببرند. سایر زنان چارهای جز دست آویز مردان بودن، ندارند. آنها باید چند زنی پنهان همسران خود را تحمل کنند. زایمانهای ناخواسته مرگ هنگام وضع حمل به دلیل فقر و نداشتن امکان استفاده از مراقبتهای ویژه، از دیگر سرنوشتهای این قشر از اجتماع است.
«تعداد بسیاری از خانمهای جوان در کارهای ساختمانی و کارخانههای نساجی و خیاطی مشغول کار هستند، کار فرمایان آنان را به شدت استثمار میکنند. آنها صبورانه ساعتهای طولانی در روز کار میکنند و غالباً در اثرکار سخت و نبودن خدمات ایمنی، زخمی شده و برخی اوقات براثر کار سنگین و طاقت فرسا میمیرند. تجاوز به عنف، حملات وحشیانه به زنان و اجبار آنان به حمل مواد مخدر از دیگر برخوردهای متداول و معمول در این کشور میباشد.
«در مناسبتهای گوناگون که فرصت اجازه میدهد و موقعیت جهت ارائه نظرات روشنفکرانه پیش میآید، تنی چند از افراد مرفه و تحصیل کرده با تشکیل میزگرد، سمپوزیوم، سخنرانی، کنفرانس و برگزاری نمایشگاههای مختلف هنری به فکر حل مشکلات زنان میافتند؛ آنها مشکلات موجود را همچنان تکرار میکنند ولی برای معالجه این معضل کمتر راه حل مناسبی نشان میدهند. آنها معمولاً میگویند زنان بدترین قربانیان فساد جامعه هستند و همواره و به طور اساسی با تبعیضات اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، و اقتصادی مواجهاند ؛ در ادامه از تمامی زنان که در قالب تشکیلات بوده و یا به صورت انفرادی فعال هستند میخواهند که متحد شوند و صدای خود را علیه انواع و اقسام تبعیض بلند کنند، تا بدینوسیله فساد را از بین برده و به حق خویش برسند. آنان میگویند که دولت بایستی گامهای اساسی بردارد تا زنان احساس امنیت و راحتی کنند.
«از دیگر مشکلات زنان در بنگلادش این است که مردان خانه را برای مدتی غیر قابل پیشبینی برای کسب قوت لایموت ترک میکنند. ممکن است سرپرست خانه به شهرهای بزرگتر، کشورهای خارجی و حتی کشورهایی دوردست برود. این مرد شاید در اثر کسب رفاه در سایر کشورها اصلاً به نزد خانواده باز نگردد و در کشورهای مزبور رحل اقامت دائمی بیفکند، ازدواج مجدد کند و اصلاً خانوادهای که در وطن منتظر بازگشت او هستند را فراموش کند، ممکن است در سفر فوت کند و هیچ گاه خبر مرگ او به گوش خانوادهاش نرسد. البته در بنگلادش هم مانند سایر کشورهای جهان افراد و ارگانهای طرفدار فمینیسم یا زن باور کم نیستند. آنها همواره به دنبال راهاندازی برنامههای گوناگون، سخنرانی و نشرکتاب و مقاله و شعار دادن برای کسب به اصطلاح حقوق از دست رفته زنان هستند.
«طبق برآورد جراید، آمارغیر رسمی زنان خیابانی در این کشور بیش از صد هزار نفر میباشد. از نکات جالب توجه در کشوری جهان سومی که فقر بیداد میکند و تعصب دینی و خانوادگی در جامعه مطرح میباشد، این است که، زنان خیابانی و روسپی آزادانه دست به راهپیمایی زده و با شهامت از حرفه خویش دفاع و خواستههای خود را مطرح میکنند؛ آن هم در کنار عمارت شهید منار که یادمان مقدس ترین مکان ملی مذهبی این مردم است.
«سیستم خانواده در بنگلادش کاملاً سنتی است. همه اعضای خانواده شامل پدر، مادر، پسرها، عروسها و نوهها در یک مجتمع (خانه) زندگی میکنند. آنان وظیفه نگهداری و رسیدگی و احترام به پدر بزرگ و مادر بزرگ را هم تا زمانی که زنده هستند، برعهده دارند. سپردن کهنسالان به آسایشگاه عملی غیر اخلاقی تلقی می شود. کار کردن مردان در منزل و همراهی با همسران در نظافت، شست و شو و آشپزی عملی قبیح، ناشایست و به قول امروزیها نوعی زن ذلیلی است. در بین زنان خانواده نیز برای انجام کارها، قانون ارشد بودن، حاکم است و همیشه عروس جوانتر سنگینترین وظایف را برعهده دارد. پخت و پز، شست و شو و نظافت بچهها، همه و همه برعهده عروس جوانتراست. در صورت تمکین نکردن وی، هرکدام از مردان خانواده یا جاریهای با سابقهتر و یا خواهر شوهران درخانه مانده و یا مادر شوهر ضرب و شتم میشود. اگر مردی به دلیل رهایی از این تابو، دست همسر خود را بگیرد و در گوشهای مستقل زندگی کند (که اکثر تحصیل کردهها این چنین عمل می کنند) بستگان و اهل محل از او انتقاد و او را سرزنش میکنند. دیگر این که عروسان جوان بایستی جهیزیهای سنگین به خانه پدر شوهر آورده تا همه اعضای خانواده از آن استفاده کنند. یکی از دلایل شکست ازدواج اکثر مردان بنگلادشی با اتباع سایر کشورها، نبود امکان انطباق با رسوم و آیین مرد سالارانه بنگالیها و پایمال کردن حقوق زنان میباشد. آمار نشان میدهد در خصوص دختران ایرانی که با مردان بنگلادشی ازدواج کرده و قصد ادامه زندگی در این کشور را داشتهاند، پس از حضور در بنگلادش با این مشکلات مواجه و غالباً زندگی مشترک آنان منجر به طلاق و مشکلات بعدی شده است.
«هر چند غالب مردان بنگلادش زحمت کش هستند و اکثر ساعات در شبانه روز به فعالیت مشغولند و کار را عار نمیدانند، ولی روزانه میتوان شاهد فعالیتهای صعب و مشقت باز زنان نیز بود. در کوچه و بازار میتوان زنان جوانی را دید که با وجود حامله بودن مانند عملهای در ساختمان سازی کار میکنند. آنان ظرف سیمان و یا سایر مصالح ساختمانی را که بسیار سنگین است، بر روی سرگذاشته و مانند بردگان عصر فرعون چند طبقه را طی میکنند، تا آن را به مقصد برساند. سرکارگر هم در صورت اهمالکاری زبان به ناسزا گفتن میگشاید و در نهایت، این زن بدبخت است که در صورت راضی نشدن سرکارگر و صاحب کار باید کار خود را از دست بدهد. این موضوع با ساعتهای کار طولانی در کارخانههای نساجی، مزارع، کارخانههای آجرپزی، و ... با شدت و قوت ادامه دارد.
«جالب اینجا است که حتی در گردهماییها و متینگهای سیاسی، میتوان شاهد حضور دهها هزار از این بانوان بود که به حرفها و شعارهای شیرین دفاع از حقوق زن واکنش نشان داده و کف میزنند و به رقص و پایکوبی میپردازند، ولی آنچه که مسلم است هیچ چیز عاید آنان نمی شود. موضوع دیگر این که زنان تحصیل کرده و با سواد بیشتر به دلیل مناسب نبودن اوضاع بازار کار، خانه نشینی را انتخاب کردهاند. برخی از آنان در حالی که میتوانند با حقوق بسیار بالایی در شرکتها و مراکز تجاری کار کنند، ترجیح میدهند یا درخانه بمانند و یا با دریافت حقوقی بسیاراند ک در مهد کودکها و دبستانها به تدریس و پرورش کودکان بپردازند.
«از دیگر مسائلی که میتوان در رابطه با حقوق زنان در بنگلادش به آن توجه کرد، حضور دختران کم سن و سال در کارخانهها و سپردن کارهای طاقت فرسا به آنان است. در برخی از کارخانههای نساجی میتوان شاهد فعالیت اطفالی با حدود 10 سال سن بود که همانند کارگری رسمی در قبال دریافت حداقل دستمزد (ماهی حدود 10 دلار) مشعول کارند. در واقع این نوع بهره کشی از اطفال خلاف عرف بین المللی نیز میباشد.
«بخش بزرگی از بانوان در خانوادههای مرفه، از نبود سرگرمی روزانه در رنجند؛ آنان درخانه دارای کلفت، نوکر و راننده هستند و هیچ کاری برای خود آنها باقی نمیماند مگر اینکه روزها بچههای خود را تا مدرسه همراهی کنند و در جلوی درب مدرسه با سایر خانمهای همسان خود گردهم بنشینند و مشغول میل کردن خوراکیهای گوناگون و ذکر خاطرات برای یکدیگر شوند. گاهی عده این خانمها آن قدر زیاد میشود که رهگذران فکر میکنند مراسم و یا برنامهای خاص در جلوی درب مدارس در حال اجرا است. این صحنهها در منطقه دانموندی که مدارس داکا(پایتخت بنگلادش) بیشتر در آن تمرکز دارند چشمگیرتراست»[۱].
نیز نگاه کنید به
آسیب ها و چالش های اجتماعی در چین؛ آسیب شناسی اجتماعی در ژاپن؛ آسیب شناسی اجتماعی در روسیه؛ خشونت ها و آسیب های خانواده در مصر؛ آسیب شناسی اجتماعی در تونس؛ آسیب شناسی اجتماعی در افغانستان؛ آسیب شناسی اجتماعی در سنگال؛ آسیب شناسی اجتماعی در آرژانتین؛ آسیب شناسی اجتماعی در فرانسه؛ آسیب شناسی اجتماعی در مالی؛ آسیب شناسی اجتماعی در سوریه؛ آسیب شناسی اجتماعی در ساحل عاج؛ آسیب شناسی اجتماعی در زیمبابوه؛ آسیب شناسی اجتماعی در اوکراین؛ آسیب شناسی اجتماعی در اسپانیا؛ آسیب شناسی اجتماعی در اردن؛ آسیب شناسی اجتماعی در اتیوپی؛ آسیب شناسی اجتماعی در سیرالئون؛ آسیب شناسی اجتماعی در قطر؛ آسیب شناسی اجتماعی در گرجستان؛ آسیب شناسی اجتماعی در تایلند
کتابشناسی
- ↑ توسلی، محمد مهدی، علی زاده کندی، عزیز، توسلی، سینا(1391). جامعه و فرهنگ بنگلادش. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی( در دست انتشار)