جامعه و نظام اجتماعی اسپانیا

از دانشنامه ملل

بعد از جنگ های داخلی در اسپانیا، این کشور تا یک نسل مشخصه های سنتی خود را حفظ کرد. در مورد مذهب و سیاست بسیار محافظه کارانه، و مرد محور، عمل می شد. بیشتر قسمت های کشور را مناطق روستایی تشکیل می‌داد، و از نظر اقتصادی، عقب ماندگی بسیاری مشاهده می شد. اکنون، در همۀ این زمینه ها و در بسیاری زمینه های دیگر، تغییرات بسیاری در اسپانیا مشاهده می شود؛ این امر باعث کاهش تفاوت های اسپانیا با سایر دموکراسی های پیشرفتۀ غربی شده است. این تغییرات را نمی‌توان فقط به علت پایان یافتن دوران دیکتاتوری فرانکو در سال 1975 دانست.  این تحولات نتیجه روند رو به گسترش مدرن شدن جوامع غربی است.

از جمله تغییراتی که الگوهای اصلی در جامعه را تغییر داد و بسیار تأثیر‌گذار بود، قانون جدید آموزش و تحصیل در سال 1970 بود، که تحصیل را برای همۀ افراد زیر 14 سال( و بعدها زیر 16 سال) اجباری نمود. یکی دیگر از عوامل شروع تغییرات در اسپانیا طرح های ثبات(Stabilization Plan) جامعه در سال 1959 بود که در پی متوازن ساختن اقتصاد جامعه، از بخش های کشاورزی گرفته تا بخش صنعت، بود.

روند صنعتی شدن در کشور به مهاجرت داخلی بسیاری از روستاییان به مناطق شهری انجامید؛ در دهۀ 1990 حدود 80 درصد جمعیتی که بیشترشان روستانشین بودند، در شهرها ساکن شدند. مهاجرت در اسپانیا فقط به داخل کشور مربوط نمی‌شد. با گسترش صنعت گردشگری در کشور، مهاجرت های بسیاری به داخل کشور صورت می‌گرفت. علاوه بر آن، با زیاد شدن بیکاری، تعداد زیادی از اسپانیایی ها به کشورهایی چون فرانسه، آلمان غربی، سوئیس، و بریتانیا مهاجرت می‌کردند. این روند دو طرفه، به تدریج باعث آگاهی مردم اسپانیا از آزادی های دیگر جوامع دموکراتیک شد، و بدین طریق دیدگاهی انتقادی تر نسبت به روش ها و ارزش های سنتی در میان آنها به وجود آمد.

علاوه بر همۀ موارد اشاره شده، جایگاه بانوان در جامعه اسپانیا نیز، با توجه به پیشرفت مدرنیته در کشور و نیز بالا رفتن سطح تحصیلات در جامعه، بسیار بهبود یافته است. اکنون زنان از حق انتخاب گسترده ای در مشاغل گوناگون و متنوع برخوردارند؛ درست است که درآمد زنان در ازای کار برابر پایین تر از درآمد مردان است، و میزان بیکاری در زنان بیشتر است، ولی باید در نظر داشت که تقریباً در همۀ کشورهای اروپایی چنین مسائلی مشاهده می شود.

اکنون در جامعه اسپانیا، دیگر مواردی مانند سقط جنین و پیشگیری از بارداری که در زمان فرانکو غیرقانونی محسوب می‌شدند، مجاز است. رفتار ها و الگوهای جنسی بسیار تغییر یافته است، و بسیاری از مردم اموری مانند ازدواج را کهنه و بسیار سنتی می‌دانند، هرچند که هنوز هم خانواده بنیان اصلی اجتماع است.

گروه های قومی

تا سال 1975، سیاست اسپانیا، برخلاف کشور همسایه خود، فرانسه، نسبت به گروه های قومی بیشتر متحد و متمرکز کننده بود. چارچوب لیبرال دموکراسی در اسپانیا اجازه می داد که بخش خصوصی بتواند فرهنگ های منطقه ای و زبان های محلی را زنده نگاه دارد.

قومیت ها در اسپانیا به چند دسته تقسیم می‌شوند:

کاتالونیا

در گوشه شمال شرقی شبه جزیره ایبریا در اسپانیا، چهار منطقه، سرزمین کاتالان ها را شکل داده اند. جامعه کاتالان خود گردان است و 6.5 درصد سرزمین کشور اسپانیا را به خود اختصاص داده است. این منطقه شامل بارسلونا، گرونا( Gerona)، لریدا(Lérida)، و تاراگونا(Tarragona) است. در خارج از اسپانیا، این جمعیت کاتالان را می توان در فرانسه، در امتداد شرقی پیرنه(Pyrenees) و در آندورا پیدا کرد. جمعیت این منطقه در اسپانیا در سال 1986 حدوداً 6 میلیون نفر بود، که حدود 4.6 میلیون نفر فقط در بارسلونا ساکن بودند. منطقه کاتالان از ثروتمند ترین مناطق اسپانیا است که مهاجرین زیادی را به خود جذب کرده است، به خصوص از آندلس. از سال 1900 تا 1981، حدود 2.4 میلیون نفر به این منطقه مهاجرت کردند.

تا پایان دهه 80، حدود 6.5 میلیون نفر به زبان کاتالان صحبت می‌کردند(البته به احتساب گویش های مختلف آن مانند والنسیا(Valencian) و مایورکا(Majorcan)).

گالیسیا

گالیسیان‌ها( Galicia) در چهار منطقه در اسپانیا که در ساحل شمال غربی شبه جزیره ایبریا واقع شده است، ساکن هستند، ولی زبان آنها تا حدی به زبان پرتغال شمالی نزدیک است. این منطقه خود گردان است و حدود 6 درصد سرزمین شبه جزیره را به خود اختصاص داده است. این چهار منطقه عبارتند از: کرونیا(Coruna)، لوگو(Lugo)، اورنس(Orense)، و پونته ودرا(Pontevedra). جمعیت این منطقه در سال 1986 حدود 2.8 میلیون نفر بود. هیچ کدام از این مناطق، پرجمعیت نیستند، برخلاف مناطق باسک و کاتالان، که بسیار غنی، شهری، و صنعتی شده هستند؛ گالیسیا به نسبت فقیر و وابسته به کشاورزی مانده است و بیشتر با جوامع و گروه های روستایی اداره می‌شود. علاوه بر آن، کشاورزی در آن نسبت به مناطق دیگر اسپانیا، تا حدی عقب مانده و بدوی است، و محصولاتی هم که از این منطقه می آید بسیار کم است. زبان این منطقه بسیار کم رواج یافته است و فقط درصد کمی از مردم آن را متوجه می‌شوند.

باسک

این منطقه در سواحل خلیج بیسکی(Biscay) در امتداد خود تا شمال فرانسه واقع شده است. این منطقه در جنوب ریو ابرو(Rio Ebro)، در محل تلاقی پیرنه و کوردیله را کانتا بریکا(Cordillera Cantabrica) است. این منطقه در حدود 21000 کیلومتر مربع وسعت دارد و 3000 کیلومتر مربع آن در فرانسه واقع شده است. 18000 کیلومتر مربعی که در اسپانیا قرار دارد، حدود 3.6 درصد سرزمین اسپانیا را به خود اختصاص داده است. حدود 3 میلیون نفر در اواخر دهه 80 در آن ساکن بودند؛ تقریباٌ 300000 نفر در فرانسه و 2.7 میلیون نفر در اسپانیا.باسک ها از قدیمی ترین مردمان اروپا هستند. این منطقه خود گردان، نسبت به سایر مناطق قومی اسپانیا، موجودیت سیاسی برتری دارد.

در قرن بیستم، بیشتر اقتصاد باسک بر پایه صنعت استیل، و نیز کشتی سازی، و فروش فلزات استوار بود. بسیاری از اسپانیایی ها، در جستجوی شغل، به این منطقه مهاجرت کردند.

صحبت به زبان باسک، رو به کاهش است، به خصوص بعد از سال 1950. از کل جمعیت این منطقه فقط 13 درصد می‌توانند این زبان را بخوانند، 23 درصد می‌توانن آن را متوجه شوند، و 21 درصد به این زبان صحبت کنند. می توان نتیجه گرفت که ادامه حیات این زبان بیشتر به دلیل صحبت کردن بودن، نه خواندن و نوشتن آن. مقامات رسمی این منطقه اقداماتی مهم برای احیای این زبان ترتیب داده اند. به خصوص در تلویزیون و در آموزش و پرورش، ولی هنوز میزان موفقیت این اقدامات، حداقل تا نسل بعدی، مشخص نیست.

مردم باسک فرهنگ خود را بسیار متفاوت از سایر اسپانیایی ها می‌دانند. این منطقه ادبیاتی بسیار قوی و غنی دارد و از قرن بیستم به بعد ، نگارش در آن بسیار متحول شده است.  نویسندگان زن بسیاری در باسک وجود دارند از جمله اورِتابیزکایا(Urretabizkaia) و نیز بِرناردو آکساگا(Bernardo Atxaga) که برنده جایزۀ ملی داستان نویسی شده است. علاوه بر ادبیات، بسیاری از ویژگی های فرهنگی و اجتماعی باسک، در موسیقی و رقص آن وجود دارد. رقص های مردم باسک بیشتر حالت سنتی و نمادین دارد و معنای خاصی برای اهالی باسک دارد. بیشتر رقص ها توسط مردان انجام می شود. بیشتر موسیقی این رقص ها با نواختن فلوت است و نوازنده همزمان آلت موسیقی به نام دانبولینا(Danbolina) را که به مچ چپ خود می بندد به صدا در می‌آورد و یا با پای خود بر طبلی ضربه می‌زند.

ژیتان ها

ژیتان‌ها( Gitanos) مردمان رومانی در اسپانیا، ژیتان نامیده می‌شوند. این رومانیایی های اسپانیایی نزدیک به یک میلیون نفر جمعیت دارند که 37 درصد آنان در آندلس، 10 درصد در کاتالونیا، 10 درصد در مادرید و 13 درصد در والنسیا سکونت دارند. زبان ژیتان ها کالو(Calo) نام دارد که تلفیقی از چندین گویش منطقه ای در اسپانیا و رومانی است. فرهنگ این اقلیت به فرهنگ مردم آندلس نزدیک است و حتی موسیقی آنان نیز شباهت بسیاری به یکدیگر دارد.

تشخیص اینکه چه فردی از اقلیت ژیتان هست و چه فردی به این اقلیت تعلق ندارد بسیار دشوار است. از آنجایی که موزیک و هنر این افراد نیز تا حد زیادی با فرهنگ اسپانیا در آمیخته است. شاید تنها راهی که بتوان این افراد را تشخیص داد این باشد که خود را معرفی کنند.

به نظر می‌رسد که واژه ژیتان در اسپانیا از نظر اجتماعی، بار معنایی منفی دارد، و در واقع به افرادی در پایین ترین سطح جامعه اشاره می کند. ولی باید بدانیم که ژیتان ها بیشتر از آنکه خارجی یا غیر خودی محسوب شوند، اسپانیایی واقعی و اصیل هستند.

بیشتر افراد مشهوری که به این اقلیت تعلق دارند خواننده و نوازنده و اهل موسیقی و هنر می‌باشند. بسیاری از آنان در عرصه هایی مانند سینما، شعر، و ادبیات فعالیت دارند. یکی از گروه های موسیقی شناخته شده جیپسی کینگز(Gypsy Kings) نام دارد که نیکولاس رِیِز(Nicolas Reyes) که خود نیز یک ژیتان بود در آن خوانندۀ اول بود[۱].

گروه های مذهبی

رومَن کاتولیک

گروه‌های مذهبی در اسپانیا (1403)، قابل بازیابی از https://www.sincerelyspain.com/blog/2019/12/03/catholic-but-not-catholic/

این گروه تا قرن های زیادی جزء جدایی ناپذیر هویت اسپانیایی ها محسوب می‌شد. این شاخه از مذهب در اسپانیا بیشتر در قرون وسطی طرفدار داشت و در حال حاضر نه تنها  دیگر به عنوان مذهب از آن یادی نمی شود و تبلیغی صورت نمی‌گیرد، بلکه از زمانی که جامعۀ اسپانیا بازتر شده است، مخاطبان خود را نیز از دست داده است. حتی در زمان فرانکو که تبلیغات مذهبی بسیاری صورت می گرفت، تعداد اندکی از مردم به آن توجه داشتند، و می‌توان گفت این تبلیغات حتی اثر عکس نیز بر مردم داشته است؛ از آنجایی که رژیم فرانکو با بهانه های مذهبی به خود اجازۀ هر نوع کنترل اجتماعی و نیز کنترل افراد و نخبگان را می‌داد. بعد از مدتی، حتی روی آوردن افراد به مشاغلی مانند کشیش بودن نیز بسیار کاهش یافت، و افرادی که از قبل کشیش شده بودند، یا به سراغ شغلی دیگر می‌رفتند و یا با شرایط بد کنار می‌آمدند.

با این وجود این مذهب هنوز هم مذهب اکثر اسپانیایی ها محسوب می شود؛ در حدود 90 درصد اسپانیایی ها کاتولیک هستند، البته باید توجه داشت که نام کاتولیک بودن را به همراه داشتن بسیار متفاوت از به معنای واقعی کاتولیک بودن است. فقط 30 درصد مردم در برنامه های کلیسایی شرکت می کنند. 45 درصد از مردم هیچگاه در این برنامه ها و مراسم شرکت ننموده اند. این رقم بین سنین 18 تا 35 سال بسیار بالاتر است. افرادی که به معنای واقعی کاتولیک هستند، حتی در انتخاب سوپر مارکتی که از آن خرید می‌کنند نیز دقت فراوانی به خرج می‌دهند. بیشتر آنها خود را مدیون مریم مقدس و سایر قدیسان می‌دانند، و عقاید خرافاتی بسیاری نیز دارند؛ این افراد گاهی به زیارت اماکن مذهبی نیز می‌روند.

اکنون در اسپانیا حدود 103 اسقف وجود دارد که نزدیک به 13 منطقه از اسپانیا را کنترل  و اداره می کنند، حدود 20.000 کشیش وجود دارد،  20.000 مرد و 70.000 زن نیز در مشاغل مذهبی مشغول به کار هستند. نزدیک به 43.000 مدرسۀ کاتولیک ، 5 دانشگاه کاتولیک، و 10 کالج یا دانشکدۀ کاتولیک در اسپانیا وجود دارد. فعالیت های خیریه و اجتماعی بسیاری توسط این افراد مذهبی انجام می‌شود، مانند کمک به فقیران یا افرادی مهاجر به خصوص از جهان سوم که در معرض تبعیضات اجتماع هستند.

با وجود همۀ اینها هنوز هم این مذهب تا حدودی قدرت خود را حفظ کرده است. از جمله فرقه های قدرتمند و تأثیر گذار در این مذهب، اپوس دی(Opus Dei) است که توسط خوزه ماریا اِسکریوا دو بالاگِر(José Maria Escriva de Balaguer) در سال 1928 به وجود آمد. این فرقه بسیار مورد توجه واتیکان است. کلمۀ اپوس دی به معنای "قدرت خدا‌( The work of God) است. این فرقه در حدود 75.000 عضو در 90 کشور جهان دارد. 28.000 نفر از این اعضا در اسپانیا ساکن هستند؛ یعنی در حدود 35 درصد کل اعضا. اعضای این فرقه، بسیار محافظه‌کار تر و مذهبی تر از سایر کاتولیک ها هستند، بیشتر اوقات زندگی بسیار ساده و حتی فقیرانه ای در پیش می‌گیرند و بیشتر آنها سعی می‌کنند که منبع در آمدشان جدای از مسائل مذهبی باشد.

اقلیت های مذهبی

اقلیت های مذهبی (مسلمانان، یهودیان، بهاییان و بوداییان) از سال 1492، بیشتر مسلمانان و یهودیان در اسپانیا، به اجبار کشور را ترک کردند. بعد از سال 1868، برخورد با این اقلیت ها بهتر شد و گروه های مذهبی کوچکی تشکیل شد. در زمان فرانکو، با توجه به سخت گیری های مذهبی، این گروه ها دوباره تحت فشار قرار گرفتند. رفتار قانون با این اقلیت ها بسیار تبعیض آمیز بود. علاوه بر مسلمانان، و یهودیان، تبعیض در مورد پروتستان ها نیز وجود داشت. در این زمان مکانهای پرستش و مذهبی مخصوص پروتستان ها توسط پلیس بسته و تعطیل می‌شد.

در نهایت، در سال 1978، تبعیض علیه اقلیت های مذهبی توسط دولت جدید ممنوع اعلام شد، و به اقلیت ها اجازه بیان عقاید و اعتقادات، ارائۀ خطابه های مذهبی، و ایجاد گروه های تجمعات و مراسم مذهبی داده شد. به نظر نمی‌رسد که جمعیت کل این اقلیت های مذهبی از 0.1 درصد کل جمعیت اسپانیا فراتر رود.

موج مهاجرت به اسپانیا باعث افزایش تعداد مسلمانان در اسپانیا شده است. طبق آمار سال 2007 در اسپانیا در حدود یک میلیون مسلمان داشت. اسلام بعد از مذهب کاتولیک، دومین مذهب در اسپانیا می باشد؛ در حدود 2.3 درصد جمعیت اسپانیا مسلمان هستند. بیشتر از مسلمانان از کشورهایی مانند مراکش و الجزیره، کشورهای آفریقای شمالی، خاورمیانه، و آسیای جنوبی هستند. علاوه بر این مهاجران، بعضی از مردم اسپانیا نیز به این مذهب گرویده اند که تعداد آنها در حدود 20.000 نفر تخمین زده شده است. اولین مسجدی که بعد از حکومت عرب‌ها در اسپانیا ساخته شد، در سال 1982 بود.

اقلیت های مذهبی در اسپانیا می‌بایست قراردادی با دولت اسپانیا داشته باشند که در آن مواردی مانند وضعیت روحانیون و مبلغان دینی، اماکن پرستش، حق تحصیل و ازدواج، مالیات، مزایا و حقوق شهروندیشان مشخص می‌شود.

علاوه بر مسلمانان، هندوها و سیک ها نیز در اسپانیا حضور دارند که جمعیت آنها در حدود 0.3 درصد جمعیت کل اسپانیاست. گروه های بودایی و بهایی نیز در اسپانیا حضور دارند. بهایی ها از سال 1930 به بعد در اسپانیا بودند. اولین فرد بهایی که در اسپانیا در سال 1947 شناخته شد، ویرجینیا اوربیسون(Virginia Orbison   ) نام داشت. بعد از چندین مورد گرویدن به بهایی گری، در سال 1959 تعداد این بهاییان به 28 نفر رسید. این بهاییان در دهۀ 1970 مدرسه ای به نام مدرسۀ بهایی به وجود آوردند.  در سال 2005، تعداد بهاییان به 12.800 نفر رسید.

یهودیت تا قرن نوزدهم در اسپانیا وجود نداشت. اگر هم وجود داشت، به علت رفتار بد با یهودیان معمولاً این مذهب پنهان می‌شد. از قرن نوزدهم به بعد، به یهودیان اجازه ورود به کشور داده می‌شد. در حال حاضر نزدیک به 62.000 یهودی در اسپانیا ساکن هستند که در حدود 0.14 درصد جمعیت کشور را تشکیل می‌دهند و در شهرهایی مانند مادرید و بارسلونا تمرکز دارند. بیشتر آنها از مهاجران جدید به اسپانیا هستند ولی عده ای نیز از بازماندگان یهودیان اسپانیایی می‌باشند. بیشتر این یهودیان در بارسلونا، مادرید و موریکا ساکن هستند. اکثر این یهودیان، یهودیانِ سفارادی و اشکنازی( فرقه های مختلف یهودیان) می‌باشند.

شاخص های مردمی

در نیمه سال 1985، جمعیت اسپانیا به 38.8 میلیون نفر رسید، که اسپانیا را به پنجمین کشور پرجمعیت در اروپای غربی تبدیل کرد. ولی از سال 1985 به بعد، جمعیت اسپانیا به کندی رشد کرده است. در دهه های نخستین قرن بیستم، سرعت رشد جمعیت حدود 0/7 درصد در سال بود. بین سال های 1930 تا 1980، سرعت رشد، از 0/8 درصد به 1/2 درصد در سال افزایش یافت. پیش بینی می‌شد که جمعیت اسپانیا تا سال 1990 به 40 میلیون نفر، و تا سال 2000، به 42 میلیون نفر برسد، و گفته می شد که این رشد در سال 2020 با 46 میلیون نفر جمعیت، ثابت می‌شود. ولی اینطور نشد.

در سال 1995، کشور اسپانیا جمعیتی نزدیک به  40 میلیون نفر داشت؛ یعنی 78 نفر در هر کیلومتر مربع. جمعیت این کشور بسیار پایین تر از کشور فرانسه ( با 103 نفر در هر کیلومتر مربع)، ایتالیا ( 192 نفر در هر کیلومتر مربع) و انگلیس ( با 235 نفر در هر کیلومتر مربع) است. ولی توزیع جمعیت در این کشور بسیار نا متوازن است. بیشتر مناطق اسپانیا، شهری محسوب می‌شوند. بین 50 تا 80 درصد جمعیت در شهر ها زندگی می‌کنند.

یک دلیل عمده ی کاهش رشد جمعیت در اسپانیا، کم شدن زاد و ولد بوده است. این کاهش تولد، بین سال های 1965 و 1985، بسیار زیاد بوده است. زاد و ولد از 21 در 1000، به 13 رسید، یعنی چیزی در حدود 38 درصد کاهش نرخ تولد. در سال 1975، حدود 675000 تولد نوزاد ثبت شده بود. این در حالی بود که جمعیت اسپانیا 35.5 میلیون نفر بود. ولی در سال 1985، این رقم به 475000 رسید، ولی جمعیت اسپانیا به 38 میلیون نفر افزایش یافت. به عبارت دیگر، با وجود رشد تقریبی 3 میلیون نفری جمعیت، میزان زاد و ولد در کشور در حدود یک سوم کمتر از گذشته بود.

یک دلیل دیگر برای این تغییر می تواند این مطلب باشد که درصد استفاده زنان از روش های کنترل بارداری بالا رفته است. در حالی که در سال 1960، این مطلب در هیچ گزارشی یافت نمی شد.ولی طبق آمار سال 1984 بانک جهانی، بیشتر از نیمی از زنان اسپانیایی به روشهای کنترل بارداری روی آورده بودند.

عده ای از جامعه شناسان معتقدند که روی آوردن زنان به روش های کنترل بارداری نمی‌تواند تنها دلیل تغییرات جمعیتی اسپانیا باشد. این تنها دلیلی ظاهری و سطحی است. از دلایل دیگر کاهش تولدها در جامعه، می‌توان به رکود اقتصادی، بی‌کاری، کمبود مسکن، و مصرفی شدن جامعه اشاره کرد. علاوه بر آن، به وجود آمدن تغییرات در الگوهای فرهنگی جامعه اسپانیا، می‌تواند دلیلی دیگر باشد؛ تغییراتی نظیر به وجود آمدن فرصت های شغلی برای زنان، گسترش یافتن مباحث مربوط به حقوق زنان، کاهش تعداد ازدواج (بین سال های 1974 و 1984، نرخ ازدواج از 6.7 در هزار به 5.0 در هزار رسید)، بهبود وجهه اجتماعی زوج های بدون فرزند، عوض شدن این عقیده که کودک یک نیاز برای هر خانواده است، رواج یافتن مسائلی چون طلاق یا سقط جنین، و در کل ایجاد شدن یک تغییر عظیم در تصویر و وجهه زن به عنوان مادر در جامعه.

در حالی که اسپانیا با کاهش نرخ زاد و ولد روبرو بود، نرخ امید به زندگی نیز رو به کاهش بود. نرخ مرگ و میر از 8 در 1000 نفر به 7 رسید. در سال 1980 نرخ امید به زندگی 77 سال بود، رقمی تقریباً برابر با سایر کشور های اروپایی یا حتی بهتر از آنها( البته به جز کشور فرانسه). امید به زندگی در مردان از سال 1965 تا سال 1985، از  68 سال به 74 رسید، و در زنان نیز از 73 سال به 80 سال افزایش یافت. ولی در نیمه دوم قرن 20، اسپانیا نیز مانند هر کشور صنعتی دیگر، با سالخوردگی جمعیت خود روبرو بود. در سال 1986 ، 10.6 درصد جمعیت اسپانیا بالای 75 سال سن داشتند. این رقم در سال 2001 به 15 درصد رسید. در سال 1985، تعداد کودکان زیر 14 سال، در حدود 25 درصد جمعیت بود. این رقم در سال 2001 به 18 درصد رسید.

اکنون در اسپانیا میزان مرگ و میر به علت سن زیاد بیشتر افراد در جامعه رو به افزایش است. پیش بینی شده است که تا پایان سال 2020 اکثر اسپانیایی ها بالای 60 سال سن خواهند داشت. اگر بخواهیم این پیش بینی را با کاهش باروری نیز بسنجیم، نتیجه این خواهد بود که کشور اسپانیا به زودی با کاهش جمعیت روبرو خواهد شد. ولی از سوی دیگر امید به زندگی در کشور بالا رفته است و میزان مرگ و میر نوزادان در هنگام تولد نیز در پایین ترین سطح خود در اتحادیۀ اروپا قرار دارد؛ پس می توان امیدوار بود که جمعیت این کشور به نسبت ثابت خواهد ماند. علاوه بر آن، عامل مهاجرت نیز به ثبات جمعیت کمک می‌کند؛ از آنجایی که تعداد مهاجرانی که به کشور اسپانیا می آیند، از تعداد افرادی که به کشور دیگری مهاجرت می‌کنند بیشتر است[۲].

جمعیت اسپانیا. 1 ژانویه  سال 2000
2000 1999 1998
39.733.002 39.519.207 39.387.525

[۳]

جمعیت اسپانیا با توجه به جنسیت-سال 2000
زن مرد
20.297.226 19.435.776

[۴]

جمعیت اسپانیا با توجه به گروه های سنی-سال 2000
14-0 سال 64-15 سال 65 سال به بالا
5.907.402 27.157.975 6.668.424

[۴]

جمعیت اسپانیا با توجه به گروه های سنی و جنسیت- سال 2000 زن مرد
14-0 سال 2.867.501 3.039.901
64-15 سال 13.552.789 13.605.186
65 سال به بالا 3.877.486 2.790.938

[۵]

رفتارهای اجتماعی

هرچند که جامعۀ اسپانیا تفاوت چندانی با سایر کشورهای اروپای غربی ندارد، ولی مشخصه هایی دارد که آن را متفاوت از سایر کشورها قرار می‌دهد. یکی از این ویژگی ها، زندگی شبانه بسیار گرم اسپانیا است. این علاقه به تفریح و خوش گذرانی در شب، فقط به دلیل آب و هوای اسپانیا نمی تواند باشد؛ از آنجا که اسپانیا، زمستان های سردی دارد، ولی این سرما نیز نمی‌تواند از رفتن مردم به کافه ها، میخانه ها، کلوپ های رقص و سایر نقاط فعال در شب و گذراندن وقت خود در آنها تا نیمه های شب، خودداری کند.

در کل اسپانیایی ها مردم بسیار خون گرمی هستند. آنان ساعات زیادی را با دوستان خود، ترجیحاً در کافه ها و میخانه ها می‌گذرانند. تعداد کافه ها و رستوران‌ها و مشروب فروشی‌ها در اسپانیا، 1 به ازای هر 300 اسپانیایی است؛ ولی با این وجود، در بعضی ساعات روز، مملو از مراجعه کننده است.

این عادت گذراندن وقت در خارج از محیط خانه و در خیابان‌ها، یک عادت فرهنگی است؛ ولی درسایر کشورها مانند فرانسه، خیابان‌ها در ساعت 8 شب، خالی و ساکت می‌شود. شاید بسیار تعجب‌آور باشد که اسپانیایی‌ها با وجود علاقۀ زیاد، و یا اعتیاد به زندگی اجتماعی، باز هم افرادی اهل خانواده و وابسته به آن محسوب می‌شوند. بیشتر از 80 درصد اسپانیایی‌ها معتقدند که خانواده‌شان هستۀ مرکزی زندگی و عامل موفقیت آنان محسوب می‌شود. این وابستگی زیاد به خانواده در این کشور، اثراتی مانند پایین بودن آمار خودکشی به همراه دارد. می توان نتیجه گرفت که با وجود فشارهای محیطی مانند بیکاری، خانواده عنصری نظام دهنده و قوام بخش جامعه است. در سال 1991، فقط 4.5 درصد از اسپانیایی ها به طور مجرد زندگی می‌کردند، که اکثریت آنها نیز همسر خود را( در اثر فوت) از دست داده بودند.

یکی دیگر از مشخصه‌های بارز اسپانیایی‌ها، علاقۀ وافر آنها به تلویزیون است. میزان ساعاتی که اسپانیایی‌ها مشغول تماشای تلویزیون هستند، از هر کشور اروپایی دیگری بالاتر است( البته به جز بریتانیایی ها که در اروپا سردمدار معتادان به تلویزیون هستند). بعد از صرف بیشتر وقت بر خانواده، دوستان، و البته تلویزیون، زمان بسیار اندکی باقی خواهد ماند که بتوان هرگونه فعالیت دیگری در وقت آزاد انجام داد. ولی هنوز هم فعالیت های گوناگونی در اوقات فراغت در اسپانیا انجام می‌شود، مانند: مطالعه، گوش دادن به رادیو و یا موسیقی، رفتن به پیک نیک خارج از شهر، تماشای برنامه‌های ورزشی، ورزش کردن، و رفتن به سینما؛ البته باید در انتخاب این تفریحات از طرف مردم، مسئله تفاوت های جنسی و نیز سطح تحصیلات را لحاظ کرد.

سفر به کشورهای خارجی خیلی در اسپانیا مرسوم نیست، هرچند که اخیراً افزایش کمی داشته است. فقط 10 درصد اسپانیایی ها تعطیلات خود را در خارج از کشور می‌گذرانند. بیشتر اسپانیایی‌ها ترجیح می‌دهند که این تعطیلات را در خود اسپانیا، به خصوص در جزایر قناری، بگذرانند. حدود 50 درصد اسپانیایی‌ها نیز در تعطیلات، به منزل دوستان و یا خانواده های خود می‌روند. از هر 5 خانواده در اسپانیا، یک خانواده، ویلای کنار دریا یا خانه ای در روستاهای اطراف شهر دارد که در روزهای تعطیل و در جشن‌ها مورد استفاده قرار می گیرند. مسئله بین التعطیلین( تعطیل کردن یک یا چند روز که بین دو یا چند روز تعطیل می‌افتد و برای طولانی تر کردن تعطیلات است) نیز در اسپانیا رایج است.

جامعه اسپانیا از مصرف کننده ترین جوامع در زمینۀ پوشاک و خورد و خوراک بیرون از خانه است. ولی این بیرون غذا خوردن نیز در چارچوب خانواده و دوستان است. اسپانیایی‌ها به خاطر پذیرایی عالی و تمام عیار از میهمانان خود مشهور هستند.

همۀ این مسائلی که در مورد رفتارهای اجتماعی اسپانیایی‌ها ذکر شد، باعث شده است که مردم این کشور به ارزش های کهنۀ کاتولیک که زمانی درکشور حاکم بود، بی اعتماد بشوند. اسپانیایی‌ها به طور کاملاً نامحسوس از این ارزش ها دور شدند و خود یک سری ارزش ها  و رفتارهایی که به نظر درست می آمد را در جامعه گسترش دادند.

آزاد تر شدن مسائل جنسی در اسپانیا، که برای کلیسای کاتولیک غیر قابل تحمل بود، الگوهای جامعه را تغییرات بسیاری داده است. میزان استفاده اسپانیایی‌ها از روش های پیشگیری از بارداری بسیار بالا رفته است. تعداد اسپانیایی‌هایی که به آزاد کردن کامل مسائل جنسی معتقدند به شکل تعجب آوری زیاد است؛ در رأی گیری در سال 1990 این آمار 48 درصد بین مردم بود که در حدود 65 درصد آنان زیر 45 سال سن داشتند.

با وجود همۀ این تغییرات، هنوز هم ازدواج در کلیساها بسیار محبوب است. ولی با وجود اینکه کلیساها در زمان تولد، وفات، و ازدواج مورد استفاده قرار می‌گیرند، دیگر از قوانین و مقررات و مراسم دست و پا گیر سنتی در آنان خبری نیست[۱].

هنجارها و ارزش های اجتماعی

پس از برقراری دموکراسی در اسپانیا، تغییرات زیادی در زندگی روزمره مردم مشاهده می‌شد. به طور کلی ارزش ها و هنجارهای اجتماعی در اسپانیا، همپای ساختار طبقاتی جامعه، نهاد های اقتصادی و چارچوب سیاسی، مدرنیزه شدند. اسپانیای فرانکو تا حد زیادی محافظه کار بود. هم قوانین عمومی جامعه و هم کلیسا و قوانین مذهبی یک سری محدودیت هایی را بر جامعه تحمیل می‌‌کردند که هدف آنها نگاهداری مفهوم سنتی خانواده،برقراری روابط دور و رسمی بین دو جنس، و کنترل  آزادی بیان در روزنامه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها و فیلم‌ها و رسانه‌ها و سانسور آن‌ها بود. از اوایل  دهۀ 1960 تغییراتی در ارزش‌های اجتماعی آغاز شد و سرعت آن حتی بیشتر از سرعت تغییر قوانین بود. این امر باعث ایجاد تنش هایی در هنجارهای قانونی و واقعیات جامعه می‌شد. حتی کلیساها هم روشی کمتر محافظه کارانه در پیش گرفتند. دولت نیز به این تغییرات به گونه ای متفاوت پاسخ داد، با انتخاب کابینه ای جدید و متفاوت از کابینه پیشین و با کمتر محدود کردن رسانه‌ها و برقراری آزادی بیان. دلیل این تغییرات تماس دائمی مردم اسپانیا با دنیای خارج بود. سرازیر شدن توریست‌ها اروپایی به سواحل اسپانیا و آوردن ارزش های دموکراتیک شمال اروپا به همراه خود، و نیز مهاجرت اسپانیایی‌ها به سایر کشور های اروپایی و باز آموزی فرهنگ و سپس بازگشت به اسپانیا، از دیگر عوامل این تغییرات هستند.

هنجارهای اجتماعی در زمینه روابط بین دو جنس از سال 1970 به بعد تغییرات زیادی داشته است. در سال 1978 سانسور کردن مجله‌ها و فیلم ها تقریباً از بین رفت. تا جایی که فیلم های بدون سانسور در تئاترهای دولتی نیز اکران می‌شد. در همین سال حتی بازار پورنوگرافی نیز رواج پیدا کرد. ولی هنوز دو مطلب برای دولت اسپانیا تا حدودی غیر قابل قبول بود: پیشگیری از بارداری و سقط جنین. با این همه، ممنوعیت فروش قرص های پیشگیری از بارداری که در زمان فرانکو ایجاد شده بود، در سال 1978 برداشته شد، ولی هیچ اقدامی برای رواج مؤثر و مطمئن این داروها صورت نگرفت. در این زمان، مراکز تنظیم خانواده فقط برای افرادی وجود داشت که مایل به پرداخت مبلغی برای دریافت اطلاعات بودند. هیچگونه آموزش جنسی در مدارس صورت نمی‌گرفت. نتیجه روابط نزدیک تر دو جنس و بی اطلاعی از روش های پیشگیری از بارداری، بارداری‌ها ناخواسته بسیاری بود، و این مسئله، موضوع سقط جنین در جامعه را مطرح کرد. سالانه حدود 300000 سقط جنین غیر قانونی صورت می گرفت و این رقم تا 350000 هم بالا رفت. تا سال 1985 سقط جنین در اسپانیا غیر قانونی بود. بعد از آن، قانون، سقط جنین را در مواردی قانونی تلقی می‌کرد، از جمله: بارداری ها ناشی از تجاوز که باید قبل از اقدام به سقط جنین به مقامات گزارش می‌شد، جنین ناقص که توسط دو پزشک تشخیص داده می‌شد، و یا برای نجات جان مادری که دو پزشک صلاح می‌دانستند که سقط جنین باید صورت بگیرد.

از دیگر تغییرات چشم گیر در ارزش های جامعه اسپانیا می‌توان به نقش زنان در جامعه اشاره کرد. این نقش تا حدی با ماهیت و مفهوم خانواده در رابطه بود. تا سال 1970 مشاغل حرفه ای برای زنان بسیار محدود بود و نقش زنان در جامعه فقط به عنوان همسرانی برای شوهرشان و مادرانی برای فرزندانشان محترم شمرده می‌شد. طلاق ممنوع بود. پیشگیری از بارداری و سقط جنین نیز ممنوع بود. ولی روسپی گری در جامعه رواج داشت. در اواخر دهه 70، 22 درصد زنان اسپانیایی وارد مشاغل حرفه ای شدند. هرچند که این رقم در مقایسه با ایتالیا و ایرلند بسیار پایین بود. در سال 1984 این رقم به 33 درصد رسید. در تحصیلات نیز زنان، پا به پای مردان حرکت می‌کردند. در سال 1983، تقریباً 46 درصد دانشجویان اسپانیایی، زن بودند.

در زمان فرانکو، رفتار قانون با زنان متأهل بسیار تبعیض آمیز بود. زنان بدون داشتن اجازه همسر خود، مجاز به هیچ نوع فعالیت اقتصادی و حرفه ای نبودند. حتی اجازه ی مالکیت یک مکان و یا مسافرت به شهری دیگر بدون صلاحدید همسر خود را نداشتند. قانون برای مردان، به خصوص در مسائلی مانند خیانت، متارکه و غیره، کمتر سخت گیرانه عمل می‌کرد. در سال 1975 نیاز به اجازه همسر برای فعالیت های اشاره شده برداشته شد. تا زمان فرانکو ازدواج ها می‌بایست تحت قانون کلیسای کاتولیک روم صورت می‌گرفت و طلاق قانونی نبود. در سال 1981 طلاق قانونی شمرده شد. در سال 1984 حدود 69000 زوج برای پایان به زندگی مشترک و طلاق اقدام کردند.

تغییری دیگر در جامعه اسپانیا اندازه، ترکیب، و مفهوم خانواده است. از اواسط دهه 70، میزان ازدواج ها در مقایسه با جمعیت جوان کشور، رو به کاهش گذاشت. رفته رفته خانواده ها کوچک‌ تر شدند و تعداد اعضای آنها بین 2 تا 5 نفر بود. خانواده هایی که بیشتر از 3 فرزند داشتند، تنها 9 درصد جمعیت کشور را به خود اختصاص می‌دادند. این در حالی بود که خانواده‌‎هایی که دو فرزند داشتند، 34 درصد جمعیت کشور را تشکیل می‌دادند[۱].

محیط های زندگی

محیط های زندگی در اسپانیا تنوع و تفاوت های بسیاری دارند. در این کشور از حلبی آباد های بزرگ گرفته تا ویلاهای مستقل و شخصی در حومۀ شهر وجود دارد. نمونۀ یکی از این مناطق گران قیمت، منطقۀ سالامانکا(Salamanca) است که مربوط به قرن نوزدهم و واقع در حومۀ ماردید می‌باشد. در شهرهای قدیمی تر، منازل سنتی تر با حیاط های خلوت و یا گالری های عکس وجود دارد. ولی اکنون در شهرهای اسپانیا بیشتر منازل آپارتمانی وجود دارد که تنوع بسیاری دارد.

گسترش شهرها در قرن نوزدهم، باعث شد که ساخت و ساز آپارتمان‌های چهار یا شش طبقه در اسپانیا آغاز شود. این آپارتمان‌ها در کیفیت های مختلف و با قیمت های مختلف هستند. بسیاری از این آپارتمان‌ها، به خصوص آن‌هایی که در حومۀ مادرید و بارسلونا قرار دارند، هنوز هم در شرایط بسیار خوبی هستند و  باید گفت که بسیار گران قیمت نیز هستند. در مناطق کوچک تر، این آپارتمان ها شرایط نگهداری ضعیفی دارند و در وضعیت بدی هستند. در اواسط دهۀ 1990، نزدیک به نیم میلیون آپارتمان در شرایط بسیار ضعیفی بودند، به خصوص در منطقۀ باسک.

بهتر شدن کلی منازل و خانه ها از سال 1990 به بعد باعث شده است که مردم بیشتری به خریدن خانه های بهتر یا تغییر دکوراسیون داخلی به دکوراسیونی مطبوع تر روی بیاورند. علاوه بر آن، اکنون با به کار گرفتن دوربین های مدار بسته، یا دوربین های کنترل ورودی خانه ها، امنیت بیشتری برای اشخاص فراهم است. علاوه بر آن، استفاده از کپسول های گاز در خانه ها که تا زمانی رایج بود، اکنون با مجهز شدن 2.5 میلیون خانه به گاز شهری کنار گذاشته شده است.

طبقات اجتماعی و قشربندی ها

در سال 1980، اسپانیا مانند دیگر کشورهایی که به مرحله پیشرفت صنعتی نزدیک می‌شدند، قشربندی‌های متفاوتی در جامعه پیدا کرد. به طور کلی، جامعه از نظر طبقه اجتماعی، شغل، و حرفه، بسیار متفاوت بود. در این جامعه طبقه متوسط رو به گسترش بود و قشر روستایی فقیر رو به کاهش. هرچند که اسپانیا هنوز مانند سایر کشورهای صنعتی اروپای غربی با تفاوت های طبقاتی مواجه نیست، ولی باید گفت که کمابیش در همان مسیر حرکت می‌کند.

در قرن بیستم، تعداد کشاورزان و کارگران در اسپانیا رو به کاهش گذاشت. نیروی کارگر 60.4 درصدی در سال 1900، به 14.4 درصد در سال 1981 کاهش یافت. بیشتر نیروی کار بر مشاغل صنعتی و ساختمانی متمرکز شد. این تغییرات در ساختار اقتصادی جامعه، به تغییراتی در طبقات اجتماعی و جایگاه آنها در جامعه منجر شد. در سال 1970 گزارش شده بود که بیشتر مشاغل در اسپانیا توسط طبقه اجتماعی متوسط که رو به رشد بود و نیز طبقات بالای جامعه اشغال شده است؛ از کارمندان بخش های دولتی گرفته تا مدیران و پرسنل آن ها. طبق آمار سال 1984 نیروی کار اسپانیا به دو دسته تقسیم می‌شد: کارگران روزمزد که 68 درصد نیروی کار بودند و گروه دیگر، صاحبان صنایع، مدیران، و متخصصین، که 31 درصد نیروی کار را در اختیار داشتند.

هرچند که اسپانیا تفاوت های طبقاتی و اجتماعی بسیاری را تجربه کرده است، ولی تا حدودی به برابری حقوق، دستمزد و شرایط کاری پایبند مانده است؛ برخلاف کشور‌های ثروتمند تر و صنعتی تر همسایه. در سال 1985 مشخص شد که تنها 3 درصد از طبقه کارگر، 4 درصد از طبقه متوسط جامعه، و 7 درصد از طبقات بالای جامعه معتقدند که تفاوت زیادی در حقوق و درآمد طبقات مختلف در جامعه اسپانیا وجود دارد. این آمار در ایالات متحده آمریکا تکرار شد و با اسپانیا مقایسه شد. در ایالات متحده آمریکا، 26 درصد از طبقه کارگر، 32 در صد از طبقه متوسط، و 49 درصد از طبقات بالای جامعه بر این باور بودند که تفاوت های زیادی بین طبقات اجتماعی در آمریکا وجود دارد.

طبق آمار سال 1980 تا 1981، درآمد هر خانوار در اسپانیا به این صورت بود: فقیرترین قشر جامعه حدود 6.9 درصد کل درآمد جمعیت را دارا بود. طبقه به نسبت کم در آمد حدود 12.5 درصد، طبقه متوسط حدود 17.3 درصد، طبقه بالاتر از متوسط 23.2 درصد، و پردرآمد ترین و ثرونمندترین طبقه نزدیک 40 درصد کل در آمد را به خود اختصاص می‌دادند. این آمار قابل مقایسه با تفاوت های موجود در سایر کشورهای پیشرفته اروپای غربی مانند سوئد و دانمارک نیست.

خارج از مناطق شهری اسپانیا، در مناطق روستایی، در شهر های کوچک و متوسط، که تقریباً حدود یک چهارم جمعیت اسپانیا را دارا هستند، دو نوع طبقه بندی در جامعه وجود دارد: در روستاهای کوچک شمالی، زمین ها نسبتاً برابر توزیع شده اند و بیشتر صاحبان خود زمین ها بر آنها کشاورزی و یا هر فعالیت دیگری می‌کنند. در این جوامع تفاوت بین طبقات اجتماعی بسیار کم مشاهده می‌شود، و جوامع بیشتر خویشاوندی و مذهبی هستند. علاوه بر آن، مدرنیزاسیون با بالا بردن درآمد کارگران، همان اندک فاصله طبقاتی بین فقیر و غنی را که قبلاً در این جوامع وجود داشت، محو کرده است. تقریباً تمام طبقات اجتماع در این مناطق روستایی دارای همه لوازم اولیه و یا حتی مدرن زندگی در منازل خود هستند و می‌توان گفت به نوعی دیگر معنای طبقه بالای جامعه در آنها از بین رفته است.

ولی در سایر شهرهای بزرگ تر جنوبی که بر پایه کشاورزی استوار هستند، تصویری کاملاٌ متفاوت از طبقات اجتماعی مشاهده شد. درآندلس، زمین ها به طور بسیار نا برابر توزیع شده است. در این زمین ها کارگرانی که صاحب زمین نیستند، مشغول به کار هستند و معمولاً روزمزد می‌باشند. در این جوامع تفاوت های طبقاتی بسیاری وجود دارد و این تفاوت ها تا حدی خشونت آمیز و تبعیض آمیز هستند. مسائل خویشاوندی و مذهبی هم نتوانسته است این معضلات را حل کند. اگر تاکنون این جوامع بر جای مانده اند به دلیل فشاری از خارج، از طرف دولت در مادرید بوده است که به نوعی سعی در به هم نزدیک کردن طبقات را دارد.

در کشور اسپانیا، طبقۀ اجتماعی هر فرد با عواملی چون اصالت خانوادگی، میزان تحصیلات و شغل افراد سنجیده می‌شود. طریقۀ صحبت کردن و گویش افراد که در بسیاری از جوامع، عاملی تعیین کننده در سنجیدن طبقۀ اجتماعی افراد است، در اسپانیا از اهمیت چندانی برخوردار نیست؛ زیرا که این عامل بیشتر از بُعد جغرافیایی سنجیده می‌شود تا از نظر اجتماعی.

جامعه اسپانیا اکنون نسبت به سی سال گذشته، همگونی بیشتری پیدا کرده است. شاید دلیل آن توزیع مساوی تر و متوازن تر ثروت کشور بین مناطق مختلف است؛ علاوه بر این، دلایل دیگری چون پیشرفت اقتصادی، شهری شدن بیشتر مناطق، توسعۀ بخش خصوصی و درنتیجۀ آن کمک به افزایش ذخایر کشور، و دسترسی بیشتر به آموزش و تحصیلات را نباید از نظر دور داشت.

کیفیت زندگی در اسپانیا

با وجود اینکه هیچ معیار مشخص و ثابتی برای سنجیدن وضعیت و کیفیت زندگی در کشورهای مختلف وجود ندارد، ولی می‌توان گفت که شرایط زندگی مردم اسپانیا نسبت به سی سال گذشته بسیار بهتر و مناسب تر شده است. در زمان پیوستن اسپانیا به جامعه اروپا( The European Community( the Former name for the EU: The European Union)) در سال 1986، تولید ناخالص ملی اسپانیا حدود یک سوم استاندارد کشورها بود. در سال 1991 این رقم 79 درصد بود. بعد از سه سال رکود، در سال 1994، 77 درصد بود و پیش بینی می شد که تا پایان قرن به 80 درصد می‌رسد.

در داخل اسپانیا عدم توازن بسیاری در شرایط زندگی وجود دارد. در شهر‌هایی چون کاتالونیا و مادرید، کیفیت پایین تری نسبت به شهر بالِریا که در شرایطی برتر از استاندارد اتحادیه اروپاست مشاهده می‌شود.

در سنجیدن کیفیت زندگی در اسپانیا فقط معیار درآمد داخلی یا درآمد هر نفر در نظر گرفته نمی‌شود. معیارهای دیگری چون امید به زندگی، سطح سواد، و سیستم آموزشی نیز در نظر گرفته می‌شوند. درست است که در حال حاضر اسپانیا هم ردۀ کشورهایی چون ژاپن و سوئیس نمی‌باشد، ولی در داخل اروپا، هرچند که رتبۀ اول را ندارد، ولی شرایطی نسبتاً مناسب را تجربه می‌کند. در این کشور، آمار امید به زندگی و نیز مرگ و میر نوزادان هنگام تولد، از بهترین و امیدوارکننده ترین ارقام در جهان محسوب می‌شود. تعداد افراد بی خانمان حتی از کشورهایی چون آلمان، فرانسه، و انگلیس که از نظر درآمد از اسپانیا بالاتر هستند، پایین تر می‌باشد.

شاید تنها دلیلی که اسپانیا تا کنون نتوانسته در ردۀ اول کشورهای اروپایی باشد، آمار بالای بیکاری است. اگر اسپانیا بتواند به نحوی بر معضل بیکاری فائق آید، از خوشبخت ترین کشورهای جهان خواهد بود.

زاغه نشینی

با ایجاد شرایط سخت برای روستاییان، بعد از جنگ های داخلی، و نیز با تغییر تمرکز اقتصاد اسپانیا از کشاورزی به صنعتی، تعداد زیادی از روستاییان به شهرها مهاجرت کردند. حدود 14 درصد کل جمعیت مکان اولیۀ زندگی خود را ترک کردند و به شهرهای بزرگی مانند مادرید و بارسلونا سرازیر شدند. همراه با این مهاجرت داخلی، مشکل مسکن برای این مهاجران ایجاد شد. عدم توانایی مالی برای خرید خانه، و یا حتی رفتارهای تبعیض آمیز شهروندان با مهاجران( به خصوص با کولیان و مهاجران خارجی) باعث شد که این افراد به زندگی در حلبی آبادهای اطراف شهرهای بزرگ اسپانیا روی بیاورند.

پدیدۀ زاغه نشینی در اسپانیا کابولیسمو( Chabolismo) نام دارد، که از واژۀ کابولا( Chabolismo) به معنی خانه‌هایی ساخته شده از ورقه‌های روغن‌های نباتی وصنعتی، کارتن، چوب و نظیر همین‌ها ریشه گرفته است. دولت، زمانی که با عدم موفقیت در کنترل مهاجرت‌ها روبرو شد، تصمیم گرفت که با اعطای مجوز به زاغه نشینان و خراب کردن حلبی آبادهای غیر مجاز، این روند را کنترل کند. ولی آن‌هایی که موفق به دریافت مجوز می شدند نیز مجبور بودند سال‌ها برای دریافت امکاناتی اولیه مانند برق و آب و غیره در انتظار بمانند.

از دهۀ 60 به بعد، تعداد این زاغه نشین‌ها تقریباً ثابت شد و مردم شروع به خرید و فروش آن نیز نمودند، همانند سایر اماکن مسکونی. از اوایل دهۀ 1970 تعداد این زاغه نشین‌ها رو به کاهش گذاشت، از آنجایی که بسیاری از مهاجران با جمع کردن پول خود موفق به خرید خانه ای آپارتمانی شده بودند، ولی این مکان ها هیچ‎گاه به طور کامل از بین نرفت. از سال 1982 تا 1992، یعنی در ده سال اول دولت سوسیالیست کارگران، تعداد خانه های زاغه نشینان به نصف، یعنی به 12.000 عدد در کل اسپانیا رسید؛ ولی هنوز هم منطقۀ زاغه نشینان در اطراف مادرید، بزرگترین حلبی آباد در اسپانیا محسوب می‌شود. افراد ساکن در این حلبی آبادها به شدت در معرض انواع جرم و جنایت و نیز تبعیض نژادی هستند.

خانواده

ارگان خانواده به طور سنتی، از مهمترین واحد ها در کشور اسپانیا محسوب می‌شود. بین سال های 1945 تا 1958، مردان رئیس خانواده محسوب می‌شدند و قانون نیز آنها را برای اعمال فشار آزاد می‌گذاشت. در این زمان به خانواده های پرجمعیت امتیازات زیادی داده می‌شد و حتی به آن هایی که تعداد زیادی فرزند داشتند، جوایز ارزشمندی اهدا می‌شد.

با وجود تغییرات بسیاری که با مدرن شدن جامعۀ اسپانیا از  دهۀ 1970 به بعد ایجاد شده، هنوز هم ارگان خانواده، از ارگان های بسیار تأثیر گذار در اسپانیا می‌باشد. در نظر سنجی سال 1990، حدود 80 درصد مردم معتقد بودند که خانواده شان، بنیان زندگی آنان را تشکیل می‌دهد. با وجود این، تعداد ازدواج‌ها در کشور کم شده است؛ یعنی از 7.36 ازدواج در هر هزار نفر در سال 1970، به  5.59 ازدواج در سال 1991 رسیده است؛ شاید به دلیل به تأخیر افتادن بیش از حد ازدواج‌ها، یا تمایل جوانان به گذراندن زمان بیشتری در خانۀ پدری خود و به تعویق انداختن استقلالشان. علاوه بر آن زندگی دو نفر در کنار هم بدون ازدواج نیز بسیار رواج یافته است، که فقط تعداد کمی از آنان به ازدواج منتهی می‌شود.

در دهۀ 1970، متوسط سن ازدواج در میان زنان 24 سال و در مردان 26 سال بود، ولی در دهۀ 1990 سن ازدواج به ترتیب به 26 و 28 سال رسید. تعداد نوزادانی که از مادران مجرد به دنیا آمده اند بین سال های 1970 تا 1990 افزایشی 9 درصدی داشته است. با وجود اینکه اکنون درخواست طلاق نسبت به قبل در اسپانیا بسیار آسان تر است و از نظر قانونی سخت گیری چندانی در آن وجود ندارد، ولی هنوز هم آمار آن بسیار پایین است؛ فقط 10 درصد ازدواج ها به طلاق منجر می شوند.

ارگان خانواده در اسپانیا با وجود اینکه نسبت به سایر کشورهای اروپایی بسیار قوی تر و با ثبات تر است، ولی از طرف رسانۀ جوامع مدرن تحت فشار بسیاری قرار دارد؛ نمایش فیلم‌هایی با مضمون همسر کشی، قتل، سرکوب زنان، خشونت، و سوء استفاده جنسی از کودکان از نمونه های این عوامل محیطی است.

ازدواج و طلاق         

در نظرسنجی سال 1981 از مردم اسپانیا، حدود 23 درصد مردم معتقد بودند که ازدواج امری کهنه و سنتی است. این آمار کشور اسپانیا را دومین کشور( بعد از فرانسه با آماری 29 درصدی) بین 10 کشور اروپایی قرار می‌دهد. دلایل کاهش تمایل به ازدواج را می‌توان در رکودی طولانی که بر اسپانیا حاکم بود و نیز پیش آمدن مشکل بیکاری جستجو کرد. از طرف دیگر، کاهش نقش کلیسا و مذهب در جامعه نیز بسیار تأثیر گذار بوده است.

طلاق در اسپانیا از سال 1981 به بعد مجاز شمرده شد. طی یک سال حدود 16.000 مورد درخواست طلاق صورت گرفت که آمار چندان بالایی محسوب نمی‌شد. این آمار به تدریج تا سال 1991 بالا رفت و به 27.500 مورد رسید. بیشتر طلاق هایی که در کشور صورت می‌گیرد با رضایت دو طرف است و کمتر پیش می آید که یکی از زوجین بدون اطلاع دیگری، درخواست طلاق خود را به دادگاه ببرد.

ازدواج و طلاق در اسپانیا 1999 2000 2001
ازدواج 208.129 216.451 206.254
طلاق بدون آمار 38.973 37.630

[۶]

وضعیت زنان

وضعیت اجتماعی زنان در اسپانیا بعد از دوران فرانکو، تغییرات بسیاری یافته است. اکنون زنان در مشاغل دولتی مهم به عنوان قاضی، سفیر، شهردار، وزیر، و استاد دانشگاه فعالیت دارند. حتی در مشاغلی که به طور سنتی برای زنان نامناسب یا ممنوع تلقی می‌شد مانند افسران پلیس، یا نیروهای مسلح، یا در بخش حمل ونقل نیز حضور زنان مشاهده می‌شود. در بررسی شرکت گسترده زنان در جامعه، نمی توان اقدامات و نظرات فمینیست‌ها را نادیده گرفت، ولی دلیل اصلی آنرا باید در میزان شرکت زنان در تحصیل و آموزش جستجو کرد.

در زمان فرانکو، برخورد با زنان در همۀ بخش ها تا حد زیادی تبعیض آمیز بود. ولی ازسال 1975 به بعد، پس از مرگ فرانکو و روی کار آمدن نظام دموکراتیک اسپانیا، تبعیض جنسیتی غیر قانونی اعلام شد. پس از آن، همین نظام، با قانونی تلقی کردن روش های پیشگیری از بارداری، و با کنار آمدن با مسئله سقط جنین در شرایطی خاص، امتیازاتی دیگر به زنان اسپانیا داد.

به هر صورت، با وجود تلاش های گسترده برای برقراری تساوی بین زن و مرد، هنوز هم تا حدی، در محیط کاری، رفتارهای تبعیض آمیز نسبت به زنان مشاهده می‌شود؛ چه در میزان حقوق و درآمد آنان، و چه در کیفیت شغل پیشنهاد شده به زنان. اکنون، حقوق و درآمد زنان به طور متوسط 20 درصد پایین تر از حقوق یک مرد در ازای کاری برابر است. میزان بیکاری در زنان حدود 25 درصد است، و در مردان 15 درصد. البته این میزان بیکاری زنان فقط به دلیل تبعیض های جامعه نیست. دلیل دیگر آن بالا رفتن سریع تعداد زنان شاغل است که محیط اقتصادی نتوانسته همۀ آنها را جذب بازار کار کند.

با وجود همۀ این مسائل، اکنون اسپانیا شاهد کارمندان زن بسیاری است؛ در حدود 4 میلیون نفر. سه چهارم از این چهار میلیون نفر در بخش خصوصی مشغول به کار هستند، به خصوص در تحصیل و آموزش، بهداشت و سلامت، و نیز هتل‌ها و مراکز پخش غذا. یافتن شغل برای زنان در محیط‌هایی که به طور سنتی قلمرو کاری مردان محسوب می‌شد نیز اکنون آسان تر شده است.

بیشتر زنان اسپانیایی شاغل، بین سن 20 تا 30 سال هستند. امید به زندگی در زنان در اسپانیا، بسیار بیشتر از امید به زندگی مردان است. این رقم در زنان 81 سال، و در مردان 74 سال است. زنان مدت زمان کمتری را نسبت به مردان در بیمارستان‌ها به منظور درمان بیماری‌ها می‌گذرانند[۷].

آسیب شناسی اجتماعی

مصرفی شدن جامعه

طی سی سال گذشته، جامعۀ اسپانیا شاهد مصرفی شدن مردم بوده است. بالارفتن در آمد سرانه در کشور، از سال 1650 به بعد، باعث افزایش مصرف محصولاتی به غیر از محصولات خوراکی و پوشاک شده است. از زمانی که در دهۀ 60 اقتصاد اسپانیا رو به رشد گذاشت، و این اتفاق با مدرن شدن شهرها همراه شد، میزان علاقۀ جامعه به اتوموبیل های لوکس تر، و تعداد بیشتر لوازم منزل مانند تلویزیون بالا رفت. در دهۀ 1980، الگوهای مصرفی در اسپانیا مانند سایر کشورهای اروپایی بود. بیشتر این مصرفی گرایی در حمل و نقل و اتومبیل، وسایل ارتباطی، تفریحات، و مسائل فرهنگی مشاهده می‌شد.

چند دلیل می توان برای مصرفی شدن جامعه در اسپانیا ذکر کرد: اول اینکه رشد جمعیت در کشور رو به کاهش گذاشت و جمعیت افراد سالخورده و بازنشسته که حقوق بگیر بودند و در پی افزایش کیفیت زندگی خود، زیاد شد؛ دومین دلیل می تواند ورود بخش خصوصی و کمپانی‌های خارجی به کشور و تلاش گسترده شان برای جلب مشتری باشد، این کمپانی ها زندگی پر زرق و برق اروپایی را به مردم نشان می دادند که آنان را به مصرفی گرایی سوق می‌داد. سوم اینکه، خانواده ها در اسپانیا اکنون واحد های کوچک تری هستند، در نتیجه تعداد خانه‌ها نسبت به جمعیت زیاد تر می‌شود، و این امر در آمارها مصرف محصولاتی چون لوازم خانگی را بالا نشان می‌دهد. چهارمین دلیل این است که با معرفی زنان به جامعه و دور شدن آنها از طریقۀ سنتی، میزان نیاز آنها به استفاده از پیشنهادات جامعه مدرن بالا رفت؛ این باعث می‌شد که زنان برای شغل و موقعیت و ظاهر خود برای حضور در محل کار بیشتر هزینه کنند.

فساد

فاش شدن جریان های فساد  که در دهۀ 1990 در اسپانیا به وجود آمد جالب توجه است. بسیاری از سیاست مداران، اقتصاد دانان و کارمندان دولت که به حزب سوسیالیست وابسته بودند، متهم به فساد در دستگاه داخلی شدند. چهار عامل را می‌توان برای شیوع فساد در نظر گرفت: اختصاص دادن بودجۀ بیشتر به احزاب، هژمونی حزب سوسیالیست از سال 1982 تا 1996، ماهیت پیشرفت کشور، و ماهیت جامعۀ مدنی در اسپانیا.

بهانۀ احزاب مختلف در مورد بودجۀ کمی که دولت برای آنها در نظر می‌گرفت، باعث شد که به دلایلی مانند هزینه‌های انتخابات منطقه ای یا کشوری، پرداخت حقوق افراد مشغول به کار در این احزاب، و گاهی به بهانۀ امور خیریه، بودجۀ بیشتری برایشان در نظر گرفته شود. این احزاب به دلیل سوء استفاده از منابع دولتی در جهت منافع شخصی متهم به فساد شدند. از جمله مواردی که از فساد این افراد می توان ذکر کرد، کنترل اخبار و منابع اطلاع رسانی و خبری بود. این سوء استفاده از رسانه در جریان ورود اسپانیا به ناتو بسیار پررنگ شد. تمام حوزه های انتخاباتی که مخالف ورود اسپانیا به ناتو بودند، در جامعه کم رنگ شدند و هیچ اخباری از آنان پخش نشد.

نمونۀ دیگر فساد در دستگاه داخلی اسپانیا، فساد مالی ماریانو روبیو(Mariano Rubio)، رئیس پیشین بانک اسپانیا(Bank of Spain) بود که در سال 1994 به جرم اختلاس، عدم پرداخت مالیات، و ایجاد تغییرات در اسناد دولتی، زندانی شد.

گفته می‌شود که در جامعۀ اسپانیا، حتی در زمان رژیم فرانکو نیز فساد زیادی وجود داشته است. اکنون با توجه با باز بودن فضای مطبوعاتی و آزاد بودن رسانه‌ها، و از طرف دیگر با فعالیت بازرسین دولتی ویژه، این فساد ادامه پیدا نمی‌کند و در جامعه مطرح شده و به نمایش گذاشته می‌شود. اقدامات تنبیهی در مقابل فساد در اسپانیا، به سرعت و با سخت گیری زیادی رو به گسترش است. ولی با وجود همۀ این اقدامات، گفته می‌شود که فساد در جامعۀ اسپانیا همچنان ادامه پیدا خواهد کرد، مگر اینکه تغییری در بودجه بندی احزاب ایجاد شد و در فعالیت های آنان شفاف سازی صورت گیرد.

جرم و جنایت

عقیدۀ بیشتر مردم اسپانیا بر این است که جرم و جنایت از زمان پایان رژیم فرانکو زیاد تر شده است. آمارهای سال 1989 تا 1991 نیز افزایش جرم را نشان می‌دهند. ولی در بررسی آمارها باید بسیار دقیق بود. زیرا که سانسور رسانه‌ها و مطبوعات در رژیم فرانکو، از نشان دادن چهرۀ واقعی کشور و میزان بالای جرم و جنایت در آن خودداری می‌کرد. به هر صورت، در نظر گرفتن مسئلۀ جنایات، از زمان مرگ فرانکو مطرح شد. یکی از این جرم های شایع در اسپانیا، قاچاق مواد مخدر است. طبق آمار سال 1990، نیمی از زندانیان به دلیل قاچاق یا مصرف مواد مخدر در حبس به سر می‌بردند. از سال 1984 تا 1994، تعداد دستگیر شدگان قاچاق مواد مخدر از 11.446 مورد به 31.703 مورد رسید.

علاوه بر این سرقت های مسلحانه نیز در کشور بسیار رایج است. طبق آمار دادگستری کشور، بین سال های 1980 تا 1985، تعداد سرقت های مسلحانۀ گزارش شده تقریباً سه برابر شد؛ یعنی از 9.918 مورد به 27.887 مورد رسید. این رقم در سال 1990 به 71.602 مورد رسید، ولی در سال 1995 به نصف کاهش یافت، یعنی 35.170 مورد.

دزدی اتوموبیل نیز از دیگر جرم های شایع در اسپانیاست. از سال 1980 تا سال 1985، دزدی اتوموبیل افزایشی 30 درصدی داشت؛ به عبارت دیگر، از 91.548 مورد به 118.975 مورد رسید. این آمار در سال 1990، 14 درصد دیگر نیز افزایش داشت؛ یعنی به 135.559 مورد رسید. ولی در سال 1995 کاهشی 27 درصدی در دزدی اتوموبیل در کشور مشاهده شد؛ یعنی به 98.847 مورد رسید.

این آمارها فقط با احتساب موارد گزارش شده است، نه میزان واقعی آنها در جامعه. همانطور که در آمارها مشاهده می‌شود، بین سال های 1990 تا 1995، در همۀ جرم ها کاهش وجود داشته است، ولی طبق گزارش پلیس اسپانیا، حد اقل در زمینۀ سرقت مسلحانه در کشور، دو برابر افزایش وجود داشت. به نظر می رسد که در اسپانیا، برخلاف بریتانیا، علاقۀ چندانی به گزارش جرم و جنایت وجود ندارد؛ شاید به دلیل عدم اعتماد مردم به فعالیت های پلیس که از زمان فرانکو تا کنون ادامه پیدا کرده است. تاکنون در حدود 88 درصد جرم ها در مناطق شهری، در مورد املاک و دارایی ها بوده و فقط 1.7 درصد جرم ها متوجه اشخاص بوده است. در مناطق روستایی کشور نیز، ارتکاب به جرم و جنایت بسیار کمرنگ است.

خشونت علیه زنان

خشونت علیه زنان: درصد زنان اسپانیایی که از سوی همسر یا هم خانه مورد آزار و اذیت قرار گرفته اند
1999 2001
خشونت های جسمی
تهدید یا توهین 1.5 1.4
ایجاد وحشت در زنان 1.2 1.0
حمله به زن در زمان عصبانیت 0.8 0.7
آزار جنسی و اصرار به برقراری رابطه 4.6 3.9
خشونت روحی و روانی
منع ملاقات با دوستان و اعضای خانواده 1.3 1.3
عدم دادن خرج منزل و همسر 0.5 0.4
تصمیم گیری به جای زن 2.0 2.0
عدم اهمیت دادن به نیازهای اولیه زن 1.9 1.9
عدم اهمیت دادن به سخنان زن 2.0 1.7
تحقیر و توهین به عقاید زن 1.6 1.2
ارزش ننهادن به فعالیت های زن 4.7 4.8
سرزنش زن در مقابل فرزندان 2.4 2.3

نژاد پرستی

در کشور اسپانیا نسبت به سایر کشورهای اروپایی، مسئله نژاد پرستی کمرنگ تر است؛ شاید به این دلیل که میزان مهاجران این کشور کمتر است. به هر صورت، به طور سنتی نفرتی خاص نسبت به کولی های اسپانیا وجود دارد، با وجود اینکه این قوم حدود 500 سال است که در کشور ساکن هستند، و بر فرهنگ عامه مردم اسپانیا( مثلاً رقص و موزیک فلامنکو) تأثیر گذاشته اند. زمانی که شوراهای شهری طرح اسکان کولی ها را پیشنهاد کردند، مخالفت بسیاری از سوی ساکنان شهرها مشاهده شد. این امر باعث شد که کولی‌ها بیشتر در حلبی آباد های اطراف شهرها متمرکز شوند، جایی که شرایط زندگی بسیار نامناسب است. ازدواج بین یک کولی و افراد دیگر جامعه بسیار نادر است، زیرا به معنای شکستن تعصبات کهنه و قدیمی خواهد بود.

علاوه بر این، بعضی از این تعصبات ریشۀ اقتصادی دارد؛ به خصوص با در نظر گرفتن ازدیاد تعداد مهاجرانی که از آفریقای شمالی و آمریکای لاتین به اسپانیا می‌آمدند. بیشتر این مهاجران فقط در فصل‌های برداشت انگور، زیتون و میوه به کشور می‌آمدند. برخی از مناطق کشاورزی که در آنها کارگران مهاجر مشغول به کار بودند، به شدت از طرف گروه های جوانان محلی مورد حمله قرار گرفتند. ولی شرایط برای مهاجران آمریکای لاتین آسان تر بوده است؛ به این دلیل که هم از نظر زبانی، و هم از نظر فرهنگی مشترکات بسیاری با مردم اسپانیا دارند. با زیاد شدن تعداد مهاجرین زن به کشور اسپانیا و به کار گرفتن آنها به عنوان خدمتکار، موارد زیادی خشونت علیه آنان صورت گرفته است. این افراد در معرض خشونت ها بیرحمانه ای که منجر به مرگ شده است قرار می‌گیرند، که بیشتر از سوی نژاد پرستان ( اسکین هِد(Skinheads)) و هولیگان ها(Football Hooligans) که در هر کشور اروپایی، جمعیتی از آنان وجود دارد، بوده است.

خدمت سربازی

در دوران رژیم فرانکو، خدمت سربازی که اجباری محسوب می‌شد، بیشتر از آنکه برای آموزش نظامی و دفاعی به افراد باشد، به عنوان راهی برای انتقال ایدئولوژی رژیم به جوانان بود. هیچ عذر و بهانه ای برای نرفتن زیر بار خدمت سربازی وجود نداشت، و سر باز زدن از شرکت در سربازی، جریمه‌ها و تنبیهات سنگینی در پی داشت. بعد ها از دهۀ 1990 به بعد، با مطرح شدن پیشنهاد تخصصی تر شدن نیروهای مسلح از طرف دولت سوسیالیست کارگران، سعی می‌شد که هزینه های نظامی در حداقل نگه داشته شود. در اواسط دهۀ 1990، دولت در حدود 1.26 درصد تولید ناخالص داخلی خود را به مسائل دفاعی اختصاص داد که در ناتو، دومین کشور با بودجۀ نظامی پایین محسوب می‌شد.

با وجود کمبود منابع، پیشنهاد نیروهای مسلح متخصص همچنان مطرح بود. در سال 1993، دولت طرحی به وجود آورد که در آن بیان می شد که تا سال 2000، حدود 50 درصد این نیروها به طور داوطلبانه شرکت می‌نمودند. در دسامبر سال 1996، دولت اعلام کرد که خدمت سربازی اجباری تا سال 2002 ملغی خواهد شد. بعد از آن تاریخ، ارتش باید متشکل از سربازان حرفه ای که می توانند مدت زمانی ثابت برای دولت خدمت کنند باشد. این امر، در حدود 780 میلیون دلار در سال را بر هزینه های کشور تحمیل کرد.

این طرح مشکلات مختلفی داشت، که در گزارشی که از طرف وزارت دفاع در سال 1996 تهیه شده بود مطرح شد. با توجه به تعهد اسپانیا در قبال ناتو و سازمان ملل متحد به دادن نیرو، و نیز سر باز زدن 22 درصد مردم از خدمت سربازی، نیروهای ملی کشور از نظر تعداد پرسنل دچار مشکلات جدی می‌شد. حدود یک میلیون نفر توانسته بودند بهانه ای برای به تأخیر انداختن خدمت سربازی خود پیدا کنند، که اگر موفق به معاف شدن می‌شدند، کمبود نفرات جدی در ارتش به وجود می‌آمد. به هر حال ، دولت با توجه به این مسائل، توانست هر راهی را برای سر باز زدن از شرکت در خدمت سربازی ببندد، حداقل تا زمان ملغی شدن آن.

فقر

برخلاف بریتانیا که فاصلۀ زیادی بین درآمد ها وجود دارد، و رو به افزایش است، فاصلۀ بین فقیر و غنی در اسپانیا، رو به کاهش است. در بریتانیا، جمعیت فقیر 40 درصدی کشور، حدود 14.6 درصد درآمد کل کشور را دریافت می‌کنند؛ در حالی که در اسپانیا همین تعداد فقیر، حدود 21 درصد کل درآمد کشور را به خود اختصاص می‌دهند. ولی هنوز هم تفاوت های بسیاری در میزان درآمد خالص( درآمد بعد از پرداخت مالیات و قبوض) فقیر و غنی وجود دارد.

با توجه به جمعیت اسپانیا، و با توجه به خط فقر که در سال 1992، درحدود 38.000 پزتا در ماه بود، بیشتر خانواده های اسپانیایی زیر خط فقر قرار می‌گیرند. 17 درصد خانواده‌ها(یعنی یک پنجم جمعیت) فقیر محسوب می‌شوند. البته نباید از نظر دور داشت که این آمار در زمان رکود شدید اقتصادی اسپانیا گرفته شده است؛ زمانی که بیکاری در کشور بیداد می‌کرد و به بالاترین میزان خود در تاریخ اسپانیا رسید، یعنی به 3.6 میلیون نفر.

طبق آمار سال 1993 که گزارش پنجم فواِسا( FOESSA) محسوب می‌شد، 3.6 درصد جمعیت در فقر شدید به سر می‌بردند و درآمدی پایین تر از یک چهارم حد متوسط داشتند، و حدود 16.5 درصد در فقری نسبی بودند، که درآمدشان بین نصف و یا یک چهارم در آمد متوسط در نوسان بود.

دلایل مختلفی برای فقر می‌توان ذکر کرد، از جمله: بیکاری زیاد، افراد با مشاغل موقت و یا با درآمد و مزایای پایین، خانواده های بزرگ که می خواهند فقط از مزایای دولتی بهره‌مند شوند، تعداد زیاد افراد سالخورده با حداقل حقوق بازنشستگی، نبود تحصیلات کافی برای یافتن شغلی مناسب، مهاجرین غیر قانونی، و اعتیاد به مواد مخدر.

باید در نظر داشت که  تفاوت های منطقه ای بسیار بر مسئلۀ فقر تأثیر گذار است؛ از آنجا که نقاط فقیر نشین اسپانیا حتی نیمی از میزان بهره مندی محلات ثروتمند کشور از درآمد ناخالص داخلی را نیز ندارند. در مناطق روستایی، درآمدها بسیار پایین تر از مناطق شهرنشین است. در اسپانیا مسئله تکدی گری، بسیار رایج است.

رفتارهای جنسی

رفتارهای جنسی[I] تردیدی نیست که از پایان دوران دیکتاتوری فرانکو، چیزی نزدیک به یک انقلاب در این زمینه در اسپانیا رخ داده است. هنوز هم میزان آمارهایی قابل اعتماد در زمینۀ رفتارها و الگوهای جنسی در اسپانیا بسیار اندک و نادر است، و بیشتر این آمارها به نتایج متضاد می‌انجامند. از دهۀ 1980 به بعد، انتشار عکس های مجلات و روزنامه ها بدون سانسور صورت می‌گرفت. حتی در کلوب‌ها و تئاتر و سینما و تلویزیون نیز برای نمایش مسائل جنسی محدودیتی وجود نداشت. از سوی دیگر، در نظر سنجی از افراد مختلف در جامعه این نتیجه به دست می‌آمد که دید مردم نسبت به این مسائل تغییر بیشتری یافته و آزادگرایانه تر شده است. در نسل جدید اسپانیا، مسائلی چون پیشگیری از بارداری، سقط جنین، روابط جنسی پیش از ازدواج، زندگی با هم خانه ای از جنس مخالف، طلاق، و عواملی از این دست، بسیار پذیرفته تر از گذشته شده و دیگر این مسائل تعجب آور محسوب نمی‌شوند. در پایان سال 1973 در اسپانیا فقط 22 درصد مردم معتقد بودند که پیشگیری از بارداری امری غیر قابل قبول است.

در زمان رژیم فرانکو، نزدیک به نیم میلیون نفر(زن) به بهانۀ تنظیم هورمون، از قرص های ضد بارداری استفاده می‌کردند؛ این روش تنها راه استفاده از این نوع دارو بود. با وجود آزاد شدن استفاده از این داروها بعد از زمان فرانکو، هنوز هم تعداد سقط جنین در کشور که در زمان فرانکو 300.000 مورد غیر قانونی بود، کاهش چندانی نیافته است؛ این امر نشان می‌دهد که نسبت به این مسئله سهل انگاری کهنه ای وجود دارد. طبق آمار سال 1993، حدود 52 درصد افراد بین سنین 18 تا 21 از روش های ضد بارداری استفاده نمی‌کردند. این آمار در بانوان بین سنین 22 تا 25 و نیز 26 تا 35 در حدود 23 درصد بود، و در سنین 36 تا 45، نزدیک به 32 درصد. این آمار نشان می‌دهد که از هر 3 زن اسپانیایی بین سنین 18 تا 45، 1 نفر از روش‌های پیشگیری از بارداری استفاده می‌کند.

به نظر می‌رسد در جامعۀ اسپانیا، مردم در اظهار عقاید خود بسیار جسورانه تر از رفتار واقعی‌شان خود را نشان می‌دهند. مثلاً زندگی با جنس مخالف بدون پیوند زناشویی، از نظر دو سوم اسپانیایی‌ها قابل قبول است، ولی تنها معدودی از افراد بدین صورت زندگی می‌کنند. علاوه بر این تفاوت های فرهنگی در مناطق مختلف جغرافیایی را نیز باید در نظر گرفت؛ بیشترین میزان این همزیستی ها در شهر بارسلونا است. بعد از بارسلونا، در مادرید نیز این امر رایج است. بیشتر کسانی که به این شکل زندگی می‌کنند بین 20 تا 29 و یا 30 تا 39 سال سن دارند. بیشتر این افراد نیز مجرد هستند، نه افراد طلاق گرفته یا افرادی که همسر خود را از دست داده اند. به نظر می‌رسد که بین این نوع همزیستی و در آمد بالا و نیز میزان تحصیلات بالا ( بالاتر از حد متوسط) رابطه ای مستقیم وجود دارد. هرچه میزان تحصیلات بالاتر می‌رود، همزیستی بیشتری دیده می‌شود. میان زنان تحصیل کرده، میزان این همزیستی پنج برابر حد متوسط است، ولی در مورد مردان، فقط سه برابر حد متوسط.

قمار

به نظر می‌رسد که در اسپانیا قماربازان بزرگ زیادی وجود دارد. اسپانیا در اروپا از نظر تعداد قماربازان حرفه ای در رتبۀ اول و در کل جهان در ردۀ سوم است؛ یعنی بعد از آمریکا و فیلیپین. فقط در سال 1991 در اسپانیا، قماربازان به اندازۀ حدود یک ششم مبلغی که صرف خورد و خوراک اسپانیایی‌ها می شود، و به اندازۀ 50 درصد کل مبلغی که برای الکل و تنباکو در کل اسپانیا خرج می‌شود، بر باد دادند. طبق آمار همان سال، هر اسپانیایی نزدیک به 500 دلار آمریکا صرف قمار کرده بود؛ البته اگر دستگاه‌های قمار در کازینو‌ها را در نظر نگیریم.

قماربازی به صورت قانونی[II] در کازینوها، در مراکز بازی بینگو، و نیز با دستگاه‌های قمار امکان پذیر است. علاوه بر قمار، بخت آزمایی نیز وجود دارد که بیشتر برای پول و برای نتیجۀ بازی های فوتبال است. در سال 1996 در اسپانیا، 18 کازینو، و 539 مرکز بازی بینگو وجود داشت. گسترش قماربازی قانونی به معنی پایان یافتن قمار غیرقانونی نیست. در دهۀ 1980، حدود 500.000 میلیون پزتا برای بازی‌های ورق و دومینو در مشروب فروشی‌ها و در سایر مناطق عمومی مورد شرط بندی قرار گرفته بود[۱].

اقتصاد

خطا در ایجاد بندانگشتی: /bin/bash: line 1: /usr/bin/convert: No such file or directory Error code: 127
اقتصاد در اسپانیا (1403)، قابل بازیابی ازhttps://gedeth.com/blog/2024/03/28/spains-gdp-growth-compared-a-positive-outlook/

اقتصاد اسپانیا از اقتصاد های پیشرفته غربی است که بیشتر بر پایه بخش خصوصی استوار است. این بخش حدود 60 درصد ثروت و درآمد این کشور را تأمین می‌کند؛ در حالی که حدود یک سوم این ثروت از  صنایع و عمران حاصل می‌شود، و 5 درصد آن نیز اختصاص به بخش کشاورزی و شیلات دارد. در سال 1996 تولید ناخالص داخلی به ازای هر نفر 13.660$ آمریکا بود. باید در نظر گرفت که عدم توازن در اقتصاد اسپانیا، بیشتر از سایر کشورهای اتحادیه اروپا مشاهده می‌شود. بیشتر این عدم توازن در مناطقی مانند مادرید و کاتالانویا وجود دارد. با اینکه اقتصاد اسپانیا از بسیاری جهات مانند سایر کشورهای اتحادیه اروپا است، ولی از برخی جهات تفاوت‌هایی دارد؛ بخش خصوصی بیشتر حول هتل داری و گردشگری و صنایع غذایی می‌گردد، از آنجا که گردشگری در این کشور بسیار پیشرفته و گسترده است. بخش صنعت این کشور بیشتر بر پایۀ موتور و ماشین سازی استوار است، و در اکثر مواقع تحت مدیریت شرکت های چند ملیتی است.

اقتصاد مدرن اروپا با وجود پیشرفت سریع، فقط تا حدی توانسته خود را با توجه به نیازهای محیطی جدید تطبیق دهد. دورۀ رکود اسپانیا با توجه به بحران نفتی سال 1973 بود. بالا رفتن قیمت نفت یا هرگونه منبع انرژی وارداتی به اسپانیا، باعث افزایش هزینه‌های این کشور بر انرژی شد. این نتیجه حاصل شد که این کشور نمی تواند این هزینه‌ها را تقبل کند. بعد از این دورۀ ده سالۀ رکود، با توجه به افزایش سرمایه گذاری خارجی در این کشور، از اواسط دهۀ 1980، اسپانیا رشدی چشم گیر داشته است. لیبرالیزه شدن اقتصاد، از بین رفتن مونوپلی دولت و  وارد شدن اسپانیا به فضای رقابت اقتصادی، از جمله دلایل این رشد و پیشرفت بوده است.

بنابراین رشد اقتصادی اسپانیا را می توان به دو مرحله تقسیم کرد:

1. رشد سریع و نامتوازن و ناهماهنگ در پانزده سال آخر رژیم فرانکو، زمانی که شرایط بین المللی برای پیشرفت اقتصادی مساعدتر بود.

2. دوران ریاضت اقتصادی، به دلیل شرایط نامساعد بین المللی و در نتیجۀ آن رفورم و بازسازی سیستم اقتصادی کشور. این شرایط بیشتر در دهۀ 1980 دیده می‌شد که تا دهۀ 1990 نیز ادامه پیدا کرد. این دوران برای اسپانیا از سخت ترین مراحل رشد محسوب می‌شد،  از آنجایی که اسپانیا همزمان با این شرایط نامساعد، در تلاش برای مدرن کردن صنایع ناکارآمد کشور، حل کردن معضل انرژی، کنترل تورم، از بین بردن مشکل بیکاری، و علاوه بر آن در تلاش برای ایجاد ذخایر لازم برای جمعیتی که رشدی مضاعف داشت بود.

اکنون اسپانیا در ردۀ نهم یا دهم کشورهای با اقتصاد رو به رشد می‌باشد. ولی هنوز هم مشکلاتی وجود دارد که اسپانیا با آن مواجه است، از جمله:

- میزان بالای بیکاری در کشور، که در سال 1996 با 22 درصد نرخ بیکاری، بدترین وضعیت را در اتحادیه اروپا داشت؛ این آمار دوبرابر استاندارد اتحادیه اروپا می‌باشد. گفته می‌شود که حدود یک سوم افراد بیکار به اقتصاد سیاه روی می‌آورند.

- یکی از چالش های اسپانیا، این حقیقت است که این کشور در پی تلاش برای بهبود وضعیت بهداشت و سلامت، تحصیل، و نیز امنیت اجتماعی، با کمبود بودجه مواجه شده است. این امر به بالا رفتن بدهی های کشور انجامید. درنتیجه اسپانیا مجبور به کنترل هزینه‌های انجام شده بر بهداشت و تحصیل شده است.

- جمعیت رو به پیری اسپانیا و تعداد زیاد کارمندانی که جای خود را با نیروی کار جوان عوض نمی‌کنند، حاکی از این است که تعداد حقوق بگیران در اسپانیا رو به افزایش است؛ حقوق بگیرانی که در ازای مزایای خود، کمکی به اقتصاد اسپانیا نمی‌کنند.

- توزیع جغرافیایی نابرابر ثروت در کشور اسپانیا از دیگر مشکلات این کشور است. بعضی از مناطق اسپانیا بسیار فقیرتر و عقب مانده تر از سایر بخش های کشور می‌باشند.

اقتصاد سیاه

تعیین حدود اقتصاد پنهان اسپانیا امکان پذیر نیست، ولی به نظر می‌رسد که بخش چشم‌گیری را به خود اختصاص داده است. این نوع اقتصاد بیشتر در بخش‌هایی مانند عمران و ساخت و ساز، و نیز در برخی صنایع مانند صنایع غذایی، پارچه، و اسباب بازی مشاهده می‌شود. علاوه بر آن در کشاورزی نیز این موضوع وجود دارد؛ از آنجا که بعضی از محصولات کشاورزی یا اصلاً به بازار عرضه نمی‌شود و توسط خود کشاورزان مصرف می‌شود، یا اینکه در بخش هایی غیر از بازار داخلی معمول، توزیع می‌شود.

بسیاری از مردم اسپانیا تا زمانی مشخص در بخش های مجاز اقتصادی کشور خدمت می‌کنند، و زمانی که توانستند از مزایای بازنشستگی خود بهره‌مند شوند، به اقتصاد پنهان روی می‌آورند، جایی که افراد مجبور به پرداخت مالیات نیستند. در اقتصاد سیاه، افراد با قوانین و مقررات کار حمایت نمی‌شوند، معمولاً نسبت به شرکت های مجاز درآمدی پایین دارند، امنیت شغلی مناسبی ندارند، و فرصتی هم برای ارتقاء مقام ندارند.

دلیل روی آوردن به این نوع اقتصاد می‌تواند این باشد که افراد به دنبال راهی برای دور زدن قوانین و مقررات دولت هستند. شاید به این دلیل که در دوران فرانکو، شرایطی نامساعد برای کارکنان در این کشور پیش آمد. در دوران فرانکو، اسپانیا شاهد روندهای زائد و طولانی اداری و دولتی و درآمدهای نابرابر بود.

در کشور اسپانیا، از آنجا که بخشی از اقتصاد، پنهان می‌باشد، نمی‌توان آمار رسمی را کاملاً معتبر دانست. برای نمونه، در سنجیدن آمار بیکاری در کشور که نزدیک 20 تا 30 درصد گزارش شده بود، اگر بخواهیم اقتصاد پنهان را نیز در نظر بگیریم، این آمار بسیار کمتر از ارقام گزارش شده خواهد بود.

صنعت                    

اسپانیا نسبت به سایر کشور‌های اروپای غربی، با تأخیر بسیار زیادتری روند صنعتی شدن را آغاز کرد. تا مدت زمانی طولانی، اکثر بخش‌های اسپانیا زمین‌های کشاورزی بودند. اکنون حدود 60 درصد صنایع اسپانیا فقط در پنج منطقه وجود دارد: بارسلونا، ویسکایا(Viscaya)، مادرید، والنسیا، و آلیکانت( Alicant).

صنایع اسپانیا که زمانی توسط بخش های دولتی اداره می‌شد، اکنون بیشتر توسط سرمایه گذاران خارجی کنترل می‌شود. این خصوصی سازی در برخی صنایع مانند ذغال سنگ و یا کشتی سازی که آینده ای درخشان برای آنها پیش بینی نمی‌شود وجود ندارد. ولی در بخش های دیگری که خصوصی شده اند، موفقیت و سودآوری چشم گیری مشاهده می‌شود؛ مانند:

  •  مخابرات: شرکت تلفونیکا(Telefonica)؛
  •  کمپانی نفتی: رسپول(Respol)؛
  • کمپانی الکتریسیته: اندسا(Endesa)؛
  • بانک های بازرگانی اسپانیا.

از جمله شرکت هایی که در اسپانیا از بزرگترین و موفق ترین سهام داران محسوب می‌شوند، می‌توان به چند مورد اشاره کرد: شرکت بی. پی(BP)، توتال، اِلف آکویتاین(Elf Aquintaine)، آی.بی ام(IBM)، فوجیتسو(Fujitsu)، بوش(Fujitsu)، زیمنس( Siemens)، هِنکل(Henkel)، اولیوِتی(Olivetti)، بایِر(Bayer)، نستله(Nestlé)، و دانون(Danone).

در صنعت خودرو سازی می‌توان به این موارد اشاره کرد: فولکس واگن‌(Volkswagen)، رنو، جنرال موتورز، مرسدس بنز، فیات-ایوکو(Fiat-Iveco)، فورد، سیترون، نیسان، و پژو.

در تولید موتور سیکلت شرکت‌هایی چون هوندا، و یاماها وجود دارند؛ و در صنعت تایر سازی، از شرکت‌هایی مانند میشلن(Michelin) و فایرستون(Firestone) می‌توان نام برد.

در اسپانیا بیشتر از 10000 کمپانی وجود دارد که حدود 50 درصد سرمایۀ کشور را در اختیار دارند.

صنایعی که میزان سودآوری آنها بالا نمی‌باشد و متحمل خسارات و ضررهای بسیاری می‌شوند، در بخش‌های دولتی باقی مانده اند. مانند: شرکت حفاری معدن هونوسا(Hunosa)، شرکت‌های کشتی سازی آستیِروس اسپانیول(Astilleros Espanoles) و بازان(Bazan)، شرکت صنایع و ابزار دفاعی سانتا باربارا(Santa Barbara)، و شرکت‌های تولید فلزات اِنسیدِسا(Ensidesa) و آلتوس هورنوس(Altos Hornos).

تورم

در دهۀ 1960 تورم در اسپانیا به ارقامی بسیار پایین محدود می‌شد . ولی در دهۀ 70، این کشور تورمی بسیار بالا را تجربه کرد. دلیل آن چهار برابر شدن قیمت نفت در سال 1973 تا 1974  و نیز در سال 1979 بود. علاوه بر آن فشار جامعه و اتحادیه های کارگری برای بالا بردن دستمزدها نیز باعث افزایش ناگهانی قیمت‌ها شد. فقط در سال 1976 افزایشی 22 درصدی در دستمزدها وجود داشت. در سال 1977، تورم در آمارهای رسمی به 24.5 درصد رسید؛ ولی گفته شده که در آمارهای غیررسمی و تخصصی تر تا 30 درصد نیز گزارش شده است. تورم از یک طرف، و مشکل بیکاری از طرف دیگر، باعث شد که کشور اسپانیا به وام های خارجی و بدهی‌های سنگین تن دهد.

در اواخر دهۀ 1980 بود که در نهایت اسپانیا توانست تورم را تا 5 درصد پایین بیاورد. ولی باز هم اسپانیا به دلیل بدهی های خود مجبور به توسل به بخش خصوصی بود. در سال 1996 تورم در این کشور به 3.2 درصد رسید که پایین ترین نرخ تورم اسپانیا در سی سال گذشته بود.

بازار کار

وضعیت بازار کار در اسپانیا از اواسط دهۀ 70 با میزان بیکاری بالا از یک سو و بالا رفتن تقاضا برای کار از سوی دیگر قابل توضیح است. اسپانیا با توجه به انفجار جمعیت، نتوانسته است کارمندان زیادی را جذب کند؛ جمعیت آماده به کار این کشور از 12.5 میلیون نفر به 15.5 میلیون نفر رسید، ولی تعداد افراد مشغول به کار همچنان در 12 میلیون نفر مانده است. این وضعیت بیکاری در اسپانیا فقط به دلیل انفجار جمعیت نمی‌باشد؛ بخشی از آن نیز به دلیل تلاش زنان برای یافتن شغل است. میزان مشارکت زنان در بازار کار از 23 درصد در دهۀ 70 به 36 درصد در دهۀ 1980 رسید. بین سال های 1980 تا 1994 جمعیت شاغل مرد به 540.000 نفر رسید، و جمعیت شاغل زن به 2.100.000 رسید. وضعیت بیکاری علاوه بر موارد اشاره شده، تا حدی به دلیل بازگشت افرادی که به سوی کشورهای پیشرفته اروپایی برای یافتن شغل مهاجرت کرده بودند است. مدرن شدن بخش کشاورزی و نیز بازسازی صنعتی هم باعث بیکار شدن بسیاری از افراد در این بخش‌ها شد.

مشکل بیکاری در اسپانیا تا حدودی با خصوصی سازی برخی بخش‌هایی که قبلاً توسط دولت اداره می‌شدند حل شد؛ به طوری که میزان شغل‌هایی که به افراد آماده به کار از طرف بخش خصوصی پیشنهاد می‌شد، از 30 درصد در دهۀ 1960 به 60 درصد در دهۀ 1990 رسید. علاوه بر این، دولت سعی بر این داشت که میزان سختی قوانین و مقررات کار که از زمان فرانکو باعث رخوت بازارکار می‌شد را کاهش دهد. این انعطاف و باز شدن بازار کار و استخدام باعث شد که قوانین بازنشستگی آسان گیرانه تر عمل کنند، و افراد جوان تری جذب بازار کار شوند. علاوه بر آن، لیبرال شدن محیط کاری در اسپانیا باعث می شود که ارگان‌های خصوصی راحت تر بتوانند به تغییرات اقتصادی و محیطی واکنش نشان دهند.

نیروی کار در اسپانیا

سال 2002

زن مرد تعداد کل
نیروی آماده به کار 7.274 10.993 18.267
نیروی شاغل 6.091 10.149 16.241

[۸]

بخش خصوصی

در اسپانیا نیز مانند سایر کشورهای توسعه یافته، اقتصاد بیشتر بر پایۀ بخش خصوصی می‌گردد. این بخش حدود 63 درصد تولید ناخالص ملی کشور را به خود اختصاص می‌دهد، در حالی که تنها 25 درصد به صنایع، 8 درصد به عمران و ساخت و ساز و 4 درصد به کشاورزی و شیلات اختصاص دارد. این بخش بیشتر بر گردشگری استوار است؛ علاوه بر آن در بخش‌هایی مانند آموزش وتحقیقات، بانک های خصوصی و تجارت، بهداشت و سلامت عمومی جامعه، مدیریت، و حمل و نقل نیز متمرکز می‌باشد.

می توان گفت که تمرکز بر این بخش در اسپانیا از زمانی شروع شد که در کشور، در نیمۀ دهۀ 1980 این نیاز احساس می‌شد که باید بین رقابت کشورهای اروپایی از یک طرف، و قوانین و مقررات موجود در اسپانیا از طرف دیگر، توازنی ایجاد شود. زمانی که دولت تصمیم گرفت که قوانین و مقررات آسان گیرانه تری اعمال کند، پیشرفت اقتصادی چشم گیری در اسپانیا مشاهده شد؛ از آنجا که بسیاری از شرکت ها و سرمایه گذاران خارجی فرصت فعالیت در کشور پیدا کردند. مشاغل بسیاری در اسپانیا ایجاد شد که قبلاً وجود نداشت؛ بدین طریق مشکل بیکاری تا حدی بهبود یافت.

بیشترین تأثیری که در آسان تر کردن قوانین مشاهده شد، در بخش بانکداری، به خصوص در بانک های خصوصی، بود که تا حد زیادی از مقررات دست و پا گیر و محدود کننده آزاد شدند.

ورزش

فعالیت های ورزشی در اسپانیا بیشتر از سوی شورای ورزش، سی. اس. دی.(CSD: Consejo Superior de Deportes; Sports Council)، که بخشی از وزارت آموزش و فرهنگ است مدیریت می‌شود. یکی از اهداف این ارگان، فراهم کردن فرصت ورزش برای همۀ افراد جامعه است؛ بیشتر از طریق سرمایه گذاری برای داشتن برنامه‌های ورزشی در مدرسه و دانشگاه. سرمایه گذاری‌های زیادی از طرف شورای ورزش در مدارس ابتدایی و متوسطه صورت گرفته است. علاوه بر آن سعی شده است که فرصت ورزش برای افرادی که در حال تحصیل نیستند نیز فراهم شود.

مراکز ورزشی زیادی، با امکانات بسیار خوب در شهرهایی مانند سیِرا نِوادا(Sierra Nevada)( گرانادا)(Granada)، مادرید، سِویل( Seville)، و پونته وِدرا(Pontevedra) ایجاد شده است. در بارسلونا، مراکز و استادیوم‌های ورزشی زیادی وجود دارد، از جمله:

  • اِستادی المپیک(Estadi Olimpic)، که در سال 1989 برای پنجمین جام جهانی افتتاح شد؛
  • پالاو دل اسپورت(Palau Dels Sports)، که در سال 1992 برای بازی های المپیک مدرنیزه شد؛
  • وِلودروم دورتا(Velodrom D'Horta)، که در سال 1984 برای مسابقات قهرمانی دوچرخه سواری در جهان افتتاح گردید.

ورزش‌هایی که در این استادیوم‌ها می‌توان تمرین کرد عبارتند از: بسکتبال، هندبال، والیبال، ژیمناستیک، موج سواری، فوتبال آمریکایی، اسکی روی یخ، هنرهای رزمی مانند جودو، کاراته، تکواندو، و ورزش های جدید تر مانند اسکیت و صخره نوردی.

اکنون در اسپانیا، با همکاری کمیتۀ المپیک کشور(Spanish Olympic Committee: COE)، امتیازات زیادی به افرادی که علاقه مند به شرکت در المپیک باشند داده می شود، چه برای زنان و چه برای مردان. این امر باعث افزایش شرکت بانوان در ورزش های المپیک شده است. در المپیک رُم در سال 1960، 11 زن شرکت داشتند؛ در المپیک مونترال در 1976، 10 زن؛ در لوس آنجلس در سال 1984، 15 زن؛ در بازی های بارسلونا در 1992، 138 زن؛ و در بازی های آتلانتا در 1996، 97 زن شرکت کردند.

ورزش‌های انفرادی از طرف فدراسیون‌های ملی مدیریت می‌شوند که از شورای ورزشی اسپانیا بودجه و امکانات دریافت می‌کنند؛ ولی باز هم به نظر می‌رسد که این فدراسیون‌ها مجبور باشند تا حدودی به بخش خصوصی وابسته باشند. کلوب های ورزشی نیز به همین فدراسیون ها وابسته هستند، و در ورزش هایی مانند فوتبال و بسکتبال، این کلوب‌ها بیشتر شبیه ارگان‌های ورزشی و لیگ‌های قهرمانی خصوصی عمل می‌کنند.

فوتبال

تنها ورزشی که می‌تواند رقیب فوتبال در اسپانیا باشد، بسکتبال است. در زمان فرانکو، فوتبال بسیار تشویق می‌شد و از آن به نام " افیون مردم(Opium for the People)" یاد می‌شد. دلیل آن فقط ورزش نبود، بلکه این ورزش وجهۀ بین المللی رژیم فرانکو را نیز بالا می‌برد؛ مانند زمانی که رئال مادرید( Real Madrid)، تیمی اسپانیایی، در بازی‌های جام اروپا برنده شد. در این دوران بود که استادیوم های فوتبال عظیمی در اسپانیا ساخته شد؛ در شهرهایی مانند مادرید، بارسلونا، و والنسیا. در کل امتیازاتی که فرانکو به تیم رئال مادرید می‌داد، بسیار بیشتر از امتیازی بود که برای سایر تیم ها مانند اف.سی. بارسلونا(FC Barcelona) قائل می‌شد.

کلوب‌های فوتبال بیشتر به شکل ارگان‌هایی خصوصی عمل می‌کنند، که به نوعی به فدراسیون‌های ملی وابسته اند. بیشتر این کلوب‌ها، از اعضای لیگ‌های قهرمانی فوتبال محسوب می‌شوند. لیگ اسپانیا، از بهترین لیگ‌های فوتبال در جهان است، که بهترین فوتبالیست‌ها را به خود جذب می‌کند، ولی این امر هزینه‌های زیادی نیز دارد. برای نمونه، در آغاز بازی های 1997، کلوب‌ها در حدود 571.000 میلیون پزتا، که نسبت به سال قبل 22.000 میلیون پزتا بیشتر بود، سرمایه گذاری کردند؛ این سرمایه گذاری برای فراهم کردن امکانات برای 130 بازیکن بود؛ می‌توان این بودجه را از بالاترین ارقام در دنیای فوتبال دانست. جای تعجب نیست که بیشتر کلوب ها زیر بار بدهی‌های زیادی هستند.

کلوب اف.سی بارسلونا در اسپانیا در سال 1899 توسط خوان گَمپر(Juan Gamper) ایجاد شد و از ثروتمندترین و موفق ترین کلوب‌های اروپا است و نزدیک به 100.000 عضو دارد. فوتبال تنها ورزشی نیست که در این کلوب بازی می‌شود. بازی‌های دیگری مانند بسکتبال، راگبی، هاکی، دوچرخه سواری و تنیس را نیز شامل می‌شود.

باشگاه رئال مادرید نیز در سال 1902 به وجود آمد که در مدت کوتاهی توانست از اف.سی بارسلونا پیشی بگیرد. این باشگاه تاکنون مقام های قهرمانی بسیاری در فوتبال کسب کرده، هرچند که در مدت زمانی کوتاه در اواسط دهۀ 90 به دلیل هزینه های بالا، بدهی‌های زیادی داشت، ولی در سال 1997 وضعیت بدهی‌ها بهبود یافت.

بیشتر اعضا و بازیکنان کلوب‌های ورزشی در اسپانیا از سایر کشور‌ها می‌باشند؛ نظیر برزیل، آرژانتین، اروگوئه، و کشورهای اتحادیۀ اروپا، و نیز یوگوسلاوی، کرواسی، و بوسنی. حتی در زمان فرانکو نیز مسائلی مانند رقابت بین تیم های رئال مادرید و بارسلونا بر سر بازیکنی به نام آلفردو دی استفانو(Alfredo di Stefano)در سال 1952 مشاهده می‌شد. این رقابت‌ها در انتخاب اعضای جدید، همچنان ادامه پیدا کرد و به جایی رسید که در سال 1991 محدودیتی برای تعداد اعضایی که از کشورهایی به جز اتحادیۀ اروپا بودند گذاشته شد. هر کلوب فقط 6 مجوز برای گرفتن بازیکنان خارجی می‌تواند داشته باشد، و فقط 4 بازیکن خارجی می‌توانند در هر مسابقه شرکت کنند. در سال 1997، اعتصابی از طرف فوتبالیست های اسپانیایی صورت گرفت؛ تقاضای آنان کاهش تعداد بازیکنان خارجی در تیم‌ها بود، و درخواست آنها فقط با وعدۀ بررسی موضوع در سال 2000 پایان یافت، زمانی که قانون سال 1991 ملغی می‌شد.

علاوه بر ورزشکاران اسپانیایی، مربی های فوتبال نیز با توجه به این بالاتر رفتن رقابت‌ها، شرایط مناسبی ندارند. بیشتر آنها زیادتر از یک دور بازی فصلی دوام نمی‌آورند. 16 مربی در بازی های 1994 تا 1995 اخراج شدند، و 14 مربی در 1996 تا 1997، پس می‌توان نتیجه گرفت که عمر مفید هر مربی در یک تیم به زحمت به 6 ماه و 20 روز می‌رسد؛ در حالی که در بریتانیا، این زمان 2 سال و 5 ماه است.

به هر حال در اسپانیا علاقۀ بسیاری به فوتبال وجود دارد که این امر در فروش روزانۀ بالای روزنامه‌ها و مجلات ورزشی منعکس می‌شود. برنامه های ورزشی تلویزیونی نیز طرفداران بسیاری دارد. برنامه‌های ورزشی تلویزیون به حدی رسید که در سال 1997 قانونی ایجاد شد که آزادی برنامه‌های فوتبال را تا حدی کم می‌کرد. بیشتر این برنامه‌ها، اگر برای نفع عموم باشند اجازۀ پخش دارند، البته در روزها و ساعاتی که دولت به آنها اجازۀ پخش می‌دهد که بیشتر بعد از ظهرهای یکشنبه‌ها را شامل می‌شود. تیم ملی اسپانیا پس از 44 سال توانست در جام ملت‌ها اروپا در سال 2008 با شکست آلمان در مسابقه فینال، به قهرمانی برسد و عنوان بهترین تیم جهان را به دست آورد.

بسکتبال

این ورزش از دهۀ 1980 به بعد از رقبای ورزش فوتبال محسوب می‌شد و تماشاچیان بسیاری را چه در مسابقات زنده و چه در برنامه‌های تلویزیونی به خود جذب کرد؛ به خصوص از زمانی که اسپانیا برندۀ مدال نقره در مسابقات المپیک 1984 شد. تیم های اسپانیایی در لیگ های اروپایی با یکدیگر رقابت می‌کنند؛ تیم‌هایی نظیر یوونتو( Joventut) برندۀ مسابقات لیگ در 1993 شد، رئال مادرید در 1994 برنده بود، و بارسلونا نیز در 1995. تیم رئال مادرید در مسابقات یوروکوپا(Eurocopa)در 1997 مقام قهرمانی را کسب کرد.

در داخل خود اسپانیا لیگ های داخلی نیز وجود دارد که تیم‌هایی نظیر تیم‌های قبلی ( یعنی رئال مادرید، بارسلونا، و یوونتو) در قالب مسابقات کوپا دو رِی(Copa de Rey) با یکدیگر رقابت می‌کنند. تیم زنان در لیگ بانوان رقابت می‌کند، که کلوب برتر آنان در سال 1996 کاستا نارانیا(Costa Naranja) نام داشت. در مسابقات قهرمانی، اسپانیا در بازی های بسکتبال، در ردۀ هشتم یا نهم دنیا قرار دارد.

گاوبازی

گاوبازی یک ورزش عمومی محسوب نمی‌شود؛ می‌توان از آن به عنوان دومین برنامۀ پر تماشاچی(بعد از فوتبال) در اسپانیا نام برد. گاوبازی منعکس کنندۀ تغییرات بسیاری از سال 1939 در فرهنگ اسپانیا است. در زمان جنگ های داخلی اسپانیا، این بازی دیگر اجرا نمی شد و این گاوها بیشتر برای مصارف غذایی یا حتی برای نشان دادن حرکتی سیاسی علیه زمین داران کشته می‌شدند. به تدریج، گاوهایی که از سال 1939 در رینگ ها دیده می‌شدند، کوچک تر، جوان تر، و بسیار بی دفاع تر از دوره های پیش بودند. تنها ماتادور ( کسی که در رینگ با گاوها رقابت یا بازی می‌کند) در آن دوران فردی به نام مانوئل رودریگز سانچز(Manuel Rodriguez Sanchez)، ملقب به مانولِت(Manolete) بود، که به خاطر استیل منحصر به فرد و تکنیک گاوبازی اش مشهور بود. حتی با وجود ورود کارلوس آروزا(Carlos Arruza) به بازی‌های 1944 و 1945، هنوز هم مانولت بهترین ماتادور دوران بود. او در 28 آگوست 1947، با شاخ های یک گاو به شدت زخمی شد؛ مرگ او در روز بعد، باعث عزای عمومی شد، و خلاء ایجاد شده با حضور افرادی مانند آنتونیو مِییاس( Antonio Mejias)( ملقب به بیَنوِنیدا(Bienvenida)) و لوییز میگِل گونزالِز(Luis Miguel Gonzalez)( ملقب به دومینگِن(Dominguin)) نیز جبران نشد.

از نظر جغرافیایی، گاوبازی بیشتر در دهۀ های 1940 و 1950 در مکان سنتی خود باقی ماند؛ یعنی در آندلس، والنسیا، اسپانیایی مرکزی و بخشی از شمال کشور. با مهاجرت افراد از آن مناطق به بارسلونا، این بازی در این شهرها نیز رایج شد. مهمترین ماتادور در دهۀ 1950 آنتونیو اوردونِز(Antonio Ordonez) نام داشت که توانایی فوق العاده ای در پیوند روش های سنتی و نیز روش ها و نوآوری‌های خود داشت. او بعد از مانولت، بهترین ماتادور در اسپانیا شناخته شد. در دهۀ 1990، فردی بسیار قوی، هنرمند و البته ترسناک به نام رومِرو لوپز( Romero Lopez) در سویل، بهترین ماتادور محسوب می‌شد که هنوز هم در 60 سالگی خود فعالیت‌های زیادی دارد. می‌توان گفت که گاوبازی بعد از ورود فردی به نام مانوئل بِنیتِز(Manuel Benitez) ، ملقب به اِل کوردوبِز(El Cordobéz) به این عرصه تحولات بسیاری یافت. او یک بنّای ساده بود که پدری کارگر داشت و کاملاً به طور تصادفی و شانسی، با دیدن تبلیغات گاوبازی وارد بازی‌ها شده بود. او در کوتاه مدت توانست با ظاهر جذاب خود با موی بلند و بدن قوی، و نیز با تکنیک منحصر به فردش، جوانان و توریست‌های بسیاری را از دیگر مناطق و کشورها به اسپانیا و به این بازی جذب کند. هرچند که افراد مسن تر معتقد بودند که او دلقکی بیش نیست، از آنجایی که موفق شده بود گاوهایی ضعیف و لاغر با شاخ‌های تراشیده وارد بازی‌ها کند؛ به هر حال او برنده چالش برانگیز ترین رقابت‌ها شد و تکنیک و استیل خود را به تدریج بهبود بخشید.

گاوبازی هر ساله به مناسبت آزاد سازی شهر بیلبائو توسط نیروهای فرانکو، در همین شهر برگزار می‌شود. در زمان فرانکو، حتی گاوبازی های خیریه(Corrida de Beneficencia) نیز برگزار می‌شد؛ ولی خود شخص فرانکو به گاوبازی علاقۀ چندانی نداشت. بعد از دوران فرانکو، حضور زنان نیز در این عرصه به تدریج رواج یافت، هرچند که این روند بسیار کند و کم رنگ است. در میان زنان، ماتادوری به نام کریستینا سانچز(Cristina Sanchez) بود که در سال 1996 بازی کرد. فصل گاوبازی در اسپانیا از مارس تا اکتبر( از اسفند با آبان) است. این ورزش در اصل پنج سبک دارد و در اروپای غربی بسیار پر طرفدار است. اصلی ترین رقابت‌ها همزمان با جشن‌های مذهبی این کشور است که مهمترین آنها جشن مذهبی و عید سان ایزیدور( San Isidor) است که در مادرید برگزار می‌شود. علاوه بر این، در روز جشن سان پدرو ریگالادو(San Pedro Regalado) هم که در والادولید(Valladolid) است، مسابقات گاوبازی برگزار می‌شود.

اکنون گاوبازی در اسپانیا کوریدو دو توروس(Corrida de toros) نام دارد که به معنای "گاو دوانی"(Running the Bulls) است. گاوبازی در اسپانیا از سه ماتادور تشکیل شده که هر کدام یک تیم کمکی دارد( معمولاً تیمی چهار نفره)؛ این تیم اگر سوار بر اسب نباشند، باندِریلِروس(Banderilleros) نام دارد، و اگر سوار بر اسب باشند، پیکادورِس(Picadores). هر کدام از این افراد با دو گاو رقابت می‌کنند؛ ماتادور اصلی، با گاو اول و چهارم بازی می‌کند، ماتادور بعدی با گاو دوم و پنجم، و بعدی با گاو سوم و ششم. به هر صورت تنوع بسیاری در این بازی وجود دارد و روش های مختلفی نیز برای تقسیم بندی بازی ابداع شده است. ماتادورها را در اسپانیا ماتادور دو توروس(Matador de Toros) می‌نامند که در میان همۀ گاوبازان حقوق بیشتری می‌گیرد و گاوها را در رینگ می‌کشد. ماتادورها معمولاً با گاوهای چهار تا پنج ساله بازی می‌کند.

تنیس

سال 1994 در کشور، به نام "سال اسپانیا" نام گذاری شد. در این سال اسپانیا شاهد قهرمانی سِرگی بروگِرا(Sergi Bruguera) در بازی‌های تنیس رونالد گاروس( Ronald Garoos) مردان، و نیز قهرمانی خانم آرانکسا سانچز ویکارو(Arantxa Sanchez Vicaro) در رقابت‌های رونالد گاروس بانوان و بازی‌های تنیس در آمریکا بود. علاوه بر آن در مسابقات بانوان ویمبلدون( Wimbledon)، کونچیتا مارتینِز(Conchita Martinez) مقام قهرمانی را کسب کرد. در همان سال، تیم بانوان اسپانیا برای سومین بار، برنده جام فدراسیون شد و این پیروزی سال بعد نیز تکرار شد.

در داخل اسپانیا رقابت های داخلی تنیس در مادرید و بارسلون برگزار می‌شود. این ورزش تحت مدیریت فدراسیون تنیس اسپانیا قرار دارد که کلوب‌های تنیس با آن همکاری می‌کنند. زمین های تنیس برای عموم مردم نیز در اسپانیا وجود دارد که بیشتر در مراکز ورزشی متمرکز هستند، مانند کاسا دِل کامپو( Capa del Campo) در مادرید. رافائل نادال از تنیس بازان مشهور اسپانیایی است.

دوچرخه سواری

این ورزش از پرطرفدارترین ورزش ها در اسپانیا محسوب می‌شود؛ چه در آن شرکت کنند و چه تماشاچی باشند، چه از کنار پیست دوچرخه سواری تماشا کنند، چه از برنامه های تلویزیونی. مسابقۀ اصلی دوچرخه سواری تور اسپانیا(Tour of Spain: Vuelta a Espana) نام دارد، که از سپتامبر تا اکتبر هر سال برگزار می‌شود. این مسابقه بیست و سه روز طول می‌کشد و فقط یک روز کامل می‌توان در آن استراحت کرد. مسیرهای مسابقه از یک سال به سال دیگر فرق می‌کند. مسیر سال 1996 با مسیری پیچ دار به طول 162 کیلومتر در والنسیا شروع شد، بعد از طی مسافتی طولانی( تقریباً نصف مسیر) و پس از گذشتن از بسیاری از شهرهای اسپانیا مسیر 3.898 کیلومتری مسابقه، با 165 کیلومتر نهایی در مادرید پایان یافت. این مسیر حتی مسیرهای کوهستانی به خصوص در کوه‌های پیرنه در آراگون شمالی نیز داشت. در سال 1997، مسیر از خارج از اسپانیا شروع شد، در لیسبون، و مسیرهای کوهستانی نیز در آن حذف شد.

علاوه بر تور اسپانیا، مسابقات کوتاه تری به نام تور آندلس و تور آستوریاس( Tour of Asturias) وغیره وجود دارد. این مسابقات و نیز مسابقات یک روزه دوچرخه سواری هر ساله در اسپانیا برگزار می‌شوند.

مسابقات تور اسپانیا در سال 1935 در اسپانیا آغاز شد و تا به امروز بسیاری از اسپانیایی ها در این رقابت برنده شده اند. برنده شدن دوچرخه سواران اسپانیایی در مسابقات تور فرانسه نیز باعث شد که این مسابقات وجهه ای جهانی بیابد. در مسابقات دوچرخه سواری، دوچرخه سواران زیادی وجود دارند که برندۀ مقام قهرمانی شدند؛ مانند باهامونتِس( Bahamontes)برندۀ 1959، اوکانا(Ocana) در1973، دِلگادو(Delgado) در 1988 و از همه مشهورتر، ایندورین(Indurain)، برنده پنج مسابقۀ پیاپی از سال 1991 تا 1995. در مسابقات المپیک 1996 نیز اسپانیا برندۀ مدال های طلا و نقره بسیاری در دوچرخه سواری شد. تیم های دوچرخه سواری اسپانیا در بین پنج تیم دوچرخه سواری برتر جهان قرار دارد.

گلف

از سال 1979 که فردی به نام سِوِ بالِستِروس(Seve Ballesteros) برندۀ مسابقات گلف بریتانیا شد، علاقه به این ورزش بین مردم اسپانیا به وجود آمد. در داخل اسپانیا، این ورزش از لحاظ تعداد اعضای کلوب های گلف و تعداد فدراسیون‌ها سومین ورزش محبوب محسوب می‌شود.

در سطح بین المللی، یکی از بهترین زمین های گلف در والدِرامای(Valderrama) اسپانیا، میزبان مسابقات گلف رایدر کاپ(Ryder Cup) در سال 1997 بود؛ این اولین بار بود که این بازی در خارج از زمین‌های سنتی خود در آمریکا و انگلیس بازی می‌شد. در این منطقه شش زمین گلف وجود دارد، و در بعضی زمین ها حتی می‌شد در شب نیز بازی نمود. زمین های بازی بسیارخوب در اسپانیا باعث شده است که توریست‌ها و بازیکنان بسیاری از سایر کشورها به این کشور جذب شوند و در نتیجه به سرمایه کشور اسپانیا کمک کنند؛ در سال 1996، در زمین گلف کاستا دِل سول(Costa del Sol) که به کاستا دِل گلف مشهور شده است، 6000 بازی در روز انجام می‌گرفت. مشهورترین بازیکنان گلف اسپانیا بالستروس و نیز اولازابال(Olazabal) نام دارند که از ثروتمند ترین افراد در اسپانیا نیز محسوب می‌شوند.

شکار

کشور اسپانیا به عنوان منطقۀ اصلی شکار در اروپا شناخته شده است. مساحت زمین هایی که به شکار و شکارچیان اختصاص داده شده است از هر کشور اروپایی دیگری بیشتر است، و فقط در حدود 20.000 جنگلبان به طور دائم و نزدیک به دو میلیون جنگلبان و سایر کارگران در فصل های شکار در کشور مشغول به کار هستند. شکار برای اقتصاد اسپانیا سالانه در حدود 400.000 میلیون پزتا به ارمغان می‌آورد.

در اسپانیا با توجه به گونه های زیاد جانوران، شکار در تمام طول سال امکان پذیر است. دو نوع شکار در کشور وجود دارد: شکار جانوران کوچک( کازا مِنور)(Caza Menor) و شکار جانوران بزرگ( کازا مایور)(Caza Mayor). در شکار جانوران بزرگ، نه گونه از ده گونۀ جانوری متعلق به خود اسپانیا و بومی هستند؛ جانورانی مانند: خرس، گوزن قرمز، گوزن آسیایی، گوزن قهوه ای خالدار، بز کوهی، گرگ، گربۀ وحشی، و گراز. گربه‌های وحشی از جانوران تحت حفاظت محیط‌‌ زیست هستند و شکار آنها ممنوع است. در شکار جانوران کوچک، می‌توان جانورانی مانند خرگوش، انواع پرندگان( بلدرچین، مرغابی، اردک، کبوتر)، و نیز پرندگان وحشی تر مانند شاهین را شکار کرد. باید توجه داشت که نسل شاهین ها در اسپانیا در معرض خطر است و شکار آنها به طور دائم ممنوع شده است. بیشتر پرندگانی که شکارچیان به دنبال آن هستند، مرغابی ها و اردک ها هستند. مناطق زیادی از اسپانیا را مناطق آبی مانند دریاچه‌ها، رودخانه‌ها و سرچشمه‌ها، برکه و آبگیر‌ها تشکیل می‌دهد. بعضی از مناطق اسپانیا مانند اِبرو دلتا(Ebro Delta) در کاتالونیا، آلبوفِرا(Albufera) در والنسیا، و برکه های اکسترِمادورا(Extremadura) و گوادالکیویر(Guadalquivir) به داشتن تعداد زیاد این نوع اردک‌های آبی در اروپا و کل جهان مشهورند.

در فصولی که توریست‌های زیادی به کشور اسپانیا نمی آیند، شکار باعث سفر افرادی زیاد به کشور می‌شود که برای سرمایۀ کشور بسیار مهم است. علاوه بر جذب سرمایۀ خارجی به کشور، سفر شکارچیان باعث ایجاد مشاغل زیادی برای افراد، در کلبه‌های شکاری و هتل‌های کوهستانی که مخصوص شکارچیان هستند می‌شود.

کَمپینگ

622.000 مرکز کمپینگ در اسپانیا وجود دارد که بیشتر آنها درجه یک و یا درجه دو محسوب می‌شوند و در شرایط خوبی هستند. نزدیک به 3000 مرکز کاملاً لوکس هستند، و حدود 66.000 مرکز نیز درجۀ سه می‌باشند. در حال حاضر بیشترین مراکز کمپینگ در نزدیکی کاتالونیا وجود دارند که سالانه تعداد زیادی اسپانیایی و نیز توریست به خود جذب می‌کنند. این مراکز در تعطیلات در اسپانیا بسیار مورد استفاده هستند. مناطقی مانند مالاگا(Malaga) و آلیکانت (Alicante)که در جنوب و غرب سواحل اسپانیا هستند، و مناطق کوهپایه‌ای پیرنه از جمله مناطق مهم کمپینگ می‌باشند.

اسکی

در اسپانیا ورزش های زمستانی در سال های اخیر طرفداران بسیاری پیدا کرده است. شمار افرادی که به اسکی می‌پردازند به سه میلیون نفر رسیده است. باید در نظر داشت که اسپانیا دومین کشور مرتفع اروپاست و به همین دلیل امکان اسکی در آن فراهم است. اسپانیا بیشترین تفریح گاه‌ها و پاتوق های اسکی اروپا را دارد.

ماهیگیری

اسپانیا مکان بسیاری مناسبی برای علاقه‌مندان به ماهیگیری است. این ورزش از طرف فدراسیون ماهیگیری اسپانیا سازمان دهی می‌شود، و تقریباٌ بیشتر از هزار کلوب ماهیگیری در کشور وجود دارد. در سال 1995، تعداد66.645 مجوز برای ماهیگیری به مردان داده شد، و 4.251 مجوز به زنان؛ بیشترین مجوز‌‌‌‌ها برای ماهیگیران کاتالونیا(14.345 مجوز)، والنسیا(13.463 مجوز)، آراگون (9.306 مجوز)، و آندلس (8.561 مجوز) بود. این رقم نشان می‌دهد که تعداد مجوزهای داده شده در مقایسه با دهۀ 70 که حدود 700.000 عدد بود، بسیار کاهش یافته است. در کل دهۀ 90 فقط 70.000 مجوز داده شده است. دلیل اصلی این امر انواع خشکسالی و نیز آلودگی آب بوده است که آبزیان را در معرض خطر قرار داده است. البته اقداماتی برای مراقبت و بهبود وضعیت این آبزیان صورت گرفته است.

بسیاری از مناطق اسپانیا به خاطر ماهی های تازه مشهورند و صیادان بیشتر ماهی هایی مانند سالمون و قزل آلا صید می‌کنند. مناطقی مانند تاگوس(Tagus)، گوادالاجارا(Guadalajara)، و کوِنکا(Cuenca) سالانه تعداد زیادی ماهیگیر اسپانیایی یا توریست به خود جذب می کنند و از مناطق پرطرفدار ماهیگیری هستند. مسابقات جهانی ماهیگیری در دریا نیز به صورت یک نفره و یا تیمی در اسپانیا برگزار می شود، و علاوه بر آن، هرساله، مسابقات ملی ماهیگیری نیز وجود دارند که طرفداران زیادی در اسپانیا دارد[۹].

اوقات فراغت

تماشای ورزش‌های گوناگون و یا تمرین آنها، از تفریحات مردم اسپانیاست؛ ورزش‌هایی مانند: فوتبال، بسکتبال، گلف، تنیس، شنا، دوچرخه سواری، قایق رانی، شطرنج و غیره. ولی طبق آمار سال 1995، نشان داده شد که فعالیتی که بیشتر اسپانیایی‌ها به آن علاقه دارند، گوش دادن به موسیقی است؛ حدود 70 درصد مردم به موسیقی علاقه مند هستند و نزدیک به 10 درصد آنان بر یک آلت موسیقی مسلط می‌باشند. علاوه بر موسیقی، نزدیک به 60 درصد مردم به خرید کردن علاقه دارند. 50 درصد آنان وقت خود را به مطالعه می‌گذرانند. حدود 20 تا 40 درصد مردم نیز فعالیت‌های مختلفی مانند رفتن به دیسکو، کنسرت، تورهای داخلی، بازی ورق، رفتن به تئاتر و سینما، و مشروب خوردن را انتخاب کردند.

این موارد شامل همۀ فعالیت‌هایی که اسپانیایی ها در اوقات فراغت خود انجام می‌دهند، نمی‌شود. برای مثال، با توجه به میزان زیادی بیکاری و نیز تعداد زیاد بازنشستگان، اوقات فراغت افراد در اسپانیا تا حد زیادی بالا رفته است، و بیشتر این افراد وقت خود را در موزه‌ها و نمایشگاه های هنری می‌گذرانند، البته بیشتر از دهۀ 1980 به بعد. علاوه بر این فعالیت‌های دسته جمعی زیادی انجام می‌شود؛ مانند ماهی گیری، شکار، باغ های وحش، نمایشگاه سگ، جمع کردن کلکسیون تمبر و کلکسیون سکه، و یا عتیقه جات، قمار کردن، فوتبال در آب، رفتن به کازینو، و بازی بینگو. البته با وجود همۀ این فعالیت ها، باز هم بیشتر وقت مردم اسپانیا در کافه‌ها و مشروب فروشی‌ها، درحال صحبت با دوستان و آشنایان، به خصوص در بعد از ظهرها می گذرد.

سینما و تلویزیون در اسپانیا 1999 2000 2001
خانه های مجهز به تلویزیون به ازای هر 1000 نفر 12.178 12.106 13.052
استفاده از سینما 131.348 135.391 146.810
اینترنت و کامپیوتر در اسپانیا 2000 2001 2002
استفاده از کامپوتر های خانگی 5.800 6.800 7.972
استفاده از اینترنت 5.388 7.388 6.359

[۱۰]

بهداشت و سلامت

مسئلۀ بهداشت از سال 1986 در جامعۀ اسپانیا مطرح شد؛ از زمانی که دولت سوسیالیست کارگران قانون بهداشت عمومی را تصویب کرد. قبل از این، حمایت بهداشتی شهروندان با بیمۀ اجباری رژیم فرانکو، رایج شده از سال 1942 به بعد بود. در سال 1975، یعنی در زمان مرگ فرانکو، حدود 80 درصد جمعیت تحت پوشش این بیمه بودند. در اوایل دهۀ 1990، امکانات بهداشتی ( به جز دندان پزشکی و روان پزشکی)  برای 99 درصد جمعیت کشور فراهم بود؛ هرچند که هر فردی که از دولت حقوق نمی‌گرفت، می‌بایست 40 درصد هزینه ها را خود متحمل شود. مدیریت مسئلۀ بهداشت، به طور کامل به مؤسسه ملی بهداشت و سلامت(INSALUD ( Instituto Nacional de la Salud: National Health Agency)) واگذار شده است، که در سال 1978 تأسیس شد. در این سال، هفت جامعۀ خود گردان در اسپانیا، که حدود 60 درصد کل جمعیت کشور را دارا بودند، مسئولیت فراهم کردن امکانات بهداشتی خود و نیز فراهم آوردن هزینه ها و سیاست گذاری برای این ارگان را متقبل شدند.

در اسپانیا،  پیشرفت مسئلۀ بهداشت، و ساخت و ساز سریع بیمارستان‌های جدید چشم گیر است. بیمارستان‌های خصوصی در اسپانیا حدود 30 درصد کل بیمارستان ها هستند که نزدیک به 20 درصد تخت های بیمارستانی برای بیماران را فراهم می‌کند. این بیمارستان های خصوصی از دولت بودجه دریافت می‌کنند ولی لازمۀ این دریافت هزینه‌ها، امضای قراردادی با مقامات مربوطه است که در آن شرایطی که این بیمارستان‌ها در آن فعالیت می‌کنند، مشخص می‌شود. نزدیک به 80 درصد بودجۀ دولت برای بهداشت، به بیمارستان های دولتی اختصاص دارد؛ این رقم در حدود 6 درصد تولید ناخالص داخلی اسپانیاست، ولی باز هم نسبت به سایر کشورهای اتحادیۀ اروپا در سطح پایینی قرار دارد.

بیشتر بودجۀ دولت در مسئلۀ بهداشت، متوجه مراقبت‌های ویژه بیمارستانی است و کمتر به مسائلی چون مراقبت‌های اولیه، آموزش مسائل بهداشتی، و نیز پیشگیری از بیماری‌ها پرداخته می‌شود. شاید یکی از دلایل این امر، به تاریخ باز می‌گردد، زمانی که در رژیم فرانکو، پیشگیری از بیماری‌ها یک دستور اجتماعی بود و تحت کنترل وزارت امور داخلی کشور.

با وجود پیشرفت در مسئلۀ بهداشت، هنوز هم صف انتظاری طولانی برای گرفتن نوبت در بیمارستان‌ها وجود دارد. تعداد تخت‌های بیمارستانی، هنوز هم به تعداد بیماران نیست. علاوه بر آن، مراقبت‌های ویژه بعد از عمل جراحی بسیار ضعیف است. ولی تعداد پزشکان همچنان رو به افزایش است، که به سختی می‌توانند موقعیتی ثابت در یک بیمارستان پیدا کنند؛ این امر باعث تشنج بسیاری در این شغل شده است و در دهۀ 1990 کشور اسپانیا شاهد اعتصاب ها و تظاهرات بسیاری بود. با وجود اینکه کشور اسپانیا دارای پزشکان بسیاری است، ولی توزیع این پزشکان به صورت متوازن نبوده است.

طبق آمارهایی که از وضعیت سلامتی در اسپانیا به دست آمده است، این کشور در میان سایر کشورهای صنعتی در رده ای بالا قرار می‌گیرد. در سال 1983، این کشور حدود 115000 پزشک داشت که آن را در رده ی ششم در جهان قرار می‌داد. این در حالی است که تعداد پرستاران در این کشور به نسبت جمعیت، بسیار کم بود. علاوه بر آن، اسپانیا از نظر هزینه هایی که برای سلامتی هر نفر باید بشود، در رده ای بسیار پایین قرار می‌گرفت( هزینه ای بالغ بر 220$ آمریکا به ازای هر نفر). در سال 1981 اسپانیا حدود 1000 بیمارستان و 194000 تخت برای بیماران بود؛ یعنی 5.4 تخت برای هر 1000 نفر در کشور. با توجه به همه این آمارها باید گفت که این کشور با نوعی ناهماهنگی مواجه بوده است. با وجود تعداد بالای طبیبان، کشور نتوانست بیماری های مانند سل را ریشه کن کند. در سال 1983 بیشتر از 9000 مورد مبتلا به این بیماری بودند. بیماری دیگر تیفوئید بود که 5500 نفر در همان سال به آن مبتلا بودند، و هنوز هم  هر ساله مواردی از جذام گزارش می شد. دلیل این مشکلات شاید تا حدی مربوط به عدم هماهنگی در توزیع مراکز بهداشتی و سلامتی در کشور بود. بعضی از بیمارستان ها در برخی مناطق کشور دارای تعداد زیادی کارمند، ولی در مناطق دیگر تقریباً خالی از کادری مجرب بودند . بد ترین مناطق در این مورد معمولاٌ در حومه شهرهای صنعتی قرار داشتند. طبق یک گزارش، در نزدیکی والکاس(Vallecas)، نزدیک مادرید، جایی که حدود 700000 نفر سکنه داشت، هیچ بیمارستانی یافت نمی شد و فقط 3 پزشک در منطقه ساکن بودند که به ازای هر دقیقه یک بیمار را ویزیت می کردند.

از نظر میزان و دلایل مرگ ومیر اسپانیا مانند سایر کشورهای صنعتی بود. هرچند که آمار سرطان و بیماری های قلبی در اسپانیا کمتر از سایر کشورهای صنعتی بود. از 290000 مرگی که در سال 1980 در کشور گزارش شد، نزدیک به 45.8 درصد آن به دلیل مشکلات عروقی، بیشتر سکته و حمله های قلبی، و بیشترین دلیل آن نئوپلاسم های بدخیم بود. حدود 20.2 درصد فوت افراد به علت سرطان هایی از یک نوع بوده است. حدود یک دهم کل مرگ و میر، یعنی در حدود 9.2 درصد آنها به دلیل ناهنجاری های تنفسی بود؛ به این دلیل که اسپانیایی ها از نظر مصرف دخانیات، بعد از یونان، در رده دوم در اروپا قرار دارند. نزدیک 40 درصد بزرگسالان و 50 درصد جوانان سیگار می کشند. حتی نوجوانان 14 ساله حدود 2700 نخ سیگار در سال مصرف می کنند. 2 درصد مرگ و میر به دلیل تصادف با اتوموبیل، و 0.5 درصد آن به علت خودکشی بود.

در دهه های 60 و 70، کشور اسپانیا میزان مرگ و میر نوزادان را تا حد زیادی کاهش داد. بین سال های 1965 تا 1985، اسپانیا در بین سایر کشورهای صنعتی، بالاترین میزان مرگ و میر نوزاد را دارا بود؛ حدود 38 مرگ در هر هزار تولد. این رقم در سال 1985 به 10 مرگ در هر هزار تولد رسید، که این کشور را به نهمین کشور با مرگ و میر پایین نوزادان تبدیل کرد. در سال 1979، مرگ و میر کودکان زیر یک سال از 13 نفر در هر هزار نفر به 9 نفر در هر هزار نفر رسید؛ و مرگ و میر کودکان زیر 5 سال از 15 نفر در هزار به زیر 10 نفر در هزار نفر رسید.

علاوه بر همه این مسائل، در دهه های 60 و 70، اسپانیا تغییرات زیادی در الگوهای مصرف و تغذیه در جامعه ایجاد کرد. اسپانیایی ها در سال 1983، از نظر میزان کالری های مصرفی به ازای هر نفر، در رده بیست و نهم در جهان قرار داشتند، که کشور را تقریباً هم امتیاز با کشورهایی مانند فرانسه، انگلیس، فنلاند، ژاپن، سوئد و نروژ می کرد.

در سال 1981 اسپانیا با معضلی به نام سندروم مسمومیت(Vallecas) که هنوز هم توضیحی قانع کننده برای آن پیدا نشده است مواجه شد. باور جامعه بر این بود که این معضل به دلیل مصرف روغن هسته ی انگوری بوده است که برای مصارف صنعتی تهیه شده بود، و نه برای مصارف خانگی؛ این روغن به عنوان روغن زیتون به مردم فروخته شده بود. بیشتر از 300 نفر در اثر مصرف این محصول جان خود را از دست دادند و بیشتر از صدها نفر دچار فلج و سایر ناتوانی های مرتبط شدند.

تعداد زیادی از مردم اسپانیا در اثر فجایع و تصادفات هواپیمایی، تصادفات قطار و اتوبوس، آتش سوزی در هتل ها و یا آتش سوزی در اثر نشت گاز جان خود را از دست دادند. شاید دلیل آن استانداردهای پایین و عدم کارایی و مسئولیت پذیری بخش خصوصی در این کشور باشد که با سرعت بسیار بالایی گسترش یافت.

سقط جنین

در زمان فرانکو، مسئلۀ سقط جنین غیر قانونی بود و بیشتر مسئلۀ پیش گیری از بارداری مطرح بود.  پیش گیری از بارداری در سال 1978 مجاز و قانونی شد. در آن زمان، تعداد سقط جنین ها بین 300.000 تا 350.000، یعنی در حدود 40 درصد نوزادان، بود. در سال 1985، دیگر سقط جنین با شرایط و در وضعیت های خاص، جرم محسوب نمی شد.

ایدز

در اواخر سال 1987،  تعداد افراد مبتلا به بیماری ایدز از 112 نفر به 620 نفر رسید. هرچند که این رقم بالا به نظر می رسد، ولی به نسبت سایر کشورهای توسعه یافته مانند فرانسه در نهایت رقمی پایین محسوب می شد؛ و نیز به نسبت ایالات متحده آمریکا با 40000 مورد ایدز در همان سال. بیشتر از نیمی از آمار ابتلا به ایدز به دلیل مصرف مواد مخدر بود. حدود یک دهم مبتلایان، از بیماران هموفیلی بودند.

در اسپانیا در سال 1981 نزدیک به 40.000 مورد بیماری ایدز گزارش شد. طبق آمار مرکز ملی ثبت موارد ایدز، تا پایان سال 1994، 27500 مورد بیماری ایدز و 15.000 مورد مرگ مرتبط با بیماری ایدز گزارش شده بود. ولی به نظر می رسد که این آمار بسیار پایین تر از حقایق جامعه است؛ علاوه بر آن بسیاری از مرگ ها که در اثر بیماری ایدز بوده، به دلیل ناشناخته بودن ایدز، نوعی دیگر از بیماری تلقی می شده و در نتیجه در آمارها گنجانده نمی شده است. دلیل اصلی انتقال ویروس ایدز مصرف مواد مخدر( در حدود 64 درصد)، هم جنس گرایی ( 15 درصد)، انتقال از طریق فعالیت های جنسی عادی( 13 درصد) و انتقال به جنین (2 درصد) گزارش شده است؛ در حالی که در سایر مناطق اروپا، هم جنس گرایی عامل اصلی انتقال ایدز است، نه مصرف مواد مخدر. حدود 80 درصد بیماران شناخته شده را مردان تشکیل می‌دهند.

اکنون به طور رسمی اعلام شده که تعداد مبتلایان به ایدز در حدود 150.000 نفر است و سالانه 4.000 نفر به این بیماران افزوده می شود. بیشترین نقاطی که این بیماری در آنها مشاهده می شود مادرید، کاتالونیا، و باسک است. باندهای قوی قاچاق مواد مخدر باعث شده است که حتی 30 درصد از جمعیت زندانیان این کشور نیز به این بیماری مبتلا شوند. با وجود تلاش های دولت برای آگاه سازی مردم از خطرات مواد مخدر در انتقال ایدز، هنوز هم آمار این بیماری رو به افزایش است.

کشور اسپانیا در سال 1990 در حدود 20.000 میلیون پزتا برای ارائه خدمات بهداشتی برای جلوگیری از شیوع ایدز هزینه کرد؛ این امر باعث شد که بسیاری از متخصصان اظهار کنند که میزان توجه دولت به سایر بیماری های مهم کم است. باید گفت که به دلیل آگاه سازی مردم، از دهۀ 1990 به بعد، شیوع ایدز روند کند تری داشته است. با وجود این، با تعداد 120 نفر مبتلا به ایدز، به ازای هر 1 میلیون نفر در اسپانیا، اکنون این کشور شاهد بالاترین تعداد مبتلایان به ایدز در اروپا می باشد.

تعداد پزشکان و دندان پزشکان به ازای هر 1000 نفر 1999 2000
پزشکان 444.0 453.9
دندان پزشکان 42.9 44.5

[۱۱]

تعداد تخت های بیمارستانی در اسپانیا 1999 2000 2001
162.608 161.217 160.162

[۱۲]

میزان تولد و مرگ در اسپانیا
به ازای هر 1000 نفر 2000 2001 2002
تولد 397.6 403.9 411.5
مرگ 360.4 358.9 365.8
مرگ نوزادان 1.535 1.394 بدون آمار

[۱۳]

امید به زندگی در اسپانیا 2001 2002
زن 82.9 83.1
مرد 75.9 75.7

[۱۴]

مهاجرت                         

فقر مناطق روستایی در اسپانیا، به تغییر عظیمی در جمعیت انجامید. صد ها هزار نفر از مردم برای یافتن شغل و شرایط زندگی بهتر، از مناطق فقیر جنوب  و غرب اسپانیا مهاجرت کردند. بین سال های 1951 و 1981، بیشتر از 5 میلیون نفر، اسپانیای فقیر را ترک کردند، اولاً برای نزدیک شدن به اقتصاد رو به رشد کشور فرانسه و جمهوری فدرال آلمان( آلمان غربی)، و ثانیاً برای گسترش دادن مناطق صنعتی خود اسپانیا. فقط در آندلس، نزدیک 40 درصد، یا 1.7 میلیون نفر، آن منطقه را ترک گفتند. 1 میلیون نفر، منطقه کاستیلا لئون(Castilla y Leon) را ترک کردند، و اندکی کمتر از 1 میلیون نفر نیز کاستیلا لامانکا (Castilla-La Mancha) را ترک گفتند. تعداد مهاجران در سال 1970 از شهر مادرید، به 26 درصد جمعیت رسید،و از بارسلونا به 23 درصد.

مهاجرت روستاییان از مناطق روستایی به مناطق شهری، باعث افزایش تراکم جمعیت در مناطق شهری شد. در سال 1986، تراکم جمعیت در اسپانیا حدود 77 نفر در هر کیلومتر مربع بود، که آماری همانند کشور هایی چون یونان و ترکیه و تا حدودی آلمان غربی بود. ولیکن این تراکم جمعیت در مادرید به 607 نفر در هر کیلومتر مربع، در بارسلونا به  592 نفر در هر کیلومتر مربع، و در ویسکایا به 527 نفر در هر کیلومتر مربع رسید. تنها چهار منطقه مادرید( با 4.9 میلیون نفر جمعیت)، کاتالونیا(6.0 میلیون نفر)، والنسیا( 3.8 میلیون نفر) و آندلس(6.9 میلیون نفر)، 50 درصد جمعیت اسپانیا را در سال 1986 در خود جای داده بودند.

جریان مهاجرت داخلی در دهۀ 90 بسیار کاهش یافت و حتی در برخی موارد برعکس نیز شد. از سال 1981 تا 1991 جمعیت جزایر قناری(The Canaries) رشدی 19.7 درصدی داشت، و نیز بالِری(balearics)  رشدی 13.7 درصدی، آندلس رشدی 9.3 درصدی، والنسیا 7.6 درصد، مادرید 7.3 درصد و موریکا(Murica) 7.3 درصد. ولی در گالیسیا رشدی 3.3- درصدی و در باسک 1.5- درصدی مشاهده می شد.

مهاجرت به خارج از اسپانیا

میزان مهاجرت نه تنها در داخل کشور بسیار زیاد بوده است، بلکه به کشورهای خارجی نیز افزایش چشم گیری داشته است. مهاجرت جمعیت اسپانیایی به سایر نقاط جهان تا حدی مانند مهاجرت بسیاری از مردم کشورهای جهان سوم به کشورهای اروپای غربی و آمریکای شمالی بوده است. از دلایل این مهاجرت ها می توان به جستجوی شغل و کیفیت زندگی بهتر اشاره کرد که نتیجه ی کمبود کار در داخل کشور بوده است. بین سال های 1960 و 1986، نزدیک 1.3 میلیون نفراز مردم اسپانیا به سایر کشورهای اروپای غربی مهاجرت کردند. بیشتر از 500000 نفر به سوئیس مهاجرت کردند، حدود 400000 نفر به آلمان شرقی، و نزدیک به 277000 نفر به فرانسه رفتند. این روند بین سال های 1969 و 1973 در اوج خود بود، زمانی که 512000 شهروند اسپانیایی_ یعنی در حدود 40 درصد جمعیت جوان کشور_ به سایر نقاط جهان مهاجرت کردند، چیزی در حدود 102000 نفر در سال.

در اواخر دهه 70 در اسپانیا، شاهد بازگشت تعداد زیادی از مردم به کشور بودیم، به ویژه از کشورهای اروپایی. دلیل آن عمدتاً به خاطر این مطلب بود که از زمانی که در اسپانیا دموکراسی برقرار شد، فرصت های شغلی برای اسپانیایی ها در کشورهای اروپایی کاهش یافت. در سال 1975، که ما اوج بازگشت جمعیت به اسپانیا را داریم، 110000 نفر از اروپا به کشور بازگشتند.

در سال 1987، طبق آمار مؤسسه دولتی مهاجرین(Murica) در اسپانیا، بیشتر از 1.7 میلیون شهروند اسپانیایی در خارج از کشور بودند. حدود947000 نفر در نیمه غربی حضور داشتند، به ویژه در آرژانتین( با 374000 مهاجر)، برزیل(118000)، ونزوئلا(144000)، و ایالات متحده آمریکا(74000). بیشتر از 750000 اسپانیایی در کشورهای اروپایی غربی ساکن بودند، به ویژه درکشورهای فرانسه( 321000 مهاجر)، آلمان غربی( 154000)، و سوئیس(108000).

به جز این دو منطقه که بیشتر مهاجرین اسپانیایی را در خود جای داده بودند، دو کشور مراکش با 10000 نفر مهاجر اسپانیایی و استرالیا به 22500 مهاجر نیز شاهد افزایش تعداد شهروندان اسپانیایی بودند.

مطلبی که بیشتر اوقات فراموش می شود این است که بیشتر این مهاجرین بعد از چند سال، در کوتاه مدت به اسپانیا بازگشتند. در اوایل دهۀ 70 تعداد مهاجران نزدیک به 151.500 نفر بود. در اواخر دهۀ 70 و اوایل دهۀ 80 به دلیل رکود اقتصادی جهان که به علت شک نفتی سال 1973 بود، حدود 291.500 نفر به کشور بازگشتند. در دهۀ 90 جریان مهاجرت برعکس شد. بعضی از این مهاجران خود تبعۀ اسپانیا بودند که به کشور بازمی گشتند، و عده ای تبعۀ کشورهای دیگر بودند که به دلیل آب و هوای اسپانیا به این کشور مهاجرت کرده بودند.

حدود 500.000 نفر از ساکنین غیر اسپانیایی در این کشور، مهاجرین قانونی هستند، که حدود 50 درصد آنها از کشورهای اروپایی مهاجرت کرده اند، 16 درصد از آمریکای لاتین، 20 درصد از آفریقا، به خصوص از مراکش. می توان نتیجه گرفت که حدود 300.000 مهاجر غیر قانونی در این کشور وجود دارد. معمولاً برای این افراد بسیار دشوار است که بتوانند شرایط زندگی خود را در کشور ثابت کنند. در سال 1993، حدود 15.000 نفر از این مهاجران برای اخذ جواز سکونت در اسپانیا اقدام کردند، که این مجوز فقط به یک چهارم آنها اعطا شد.

به طور کلی شرایط چه برای مهاجران قانونی و چه برای مهاجران غیر قانونی، در اسپانیا سخت و دشوار است. در سال 1992، حدود 1000 نفر مهاجر مراکشی، در حلبی آباد های اطراف مادرید زندگی می کردند، که در نوع خود از بزرگ ترین حلبی آباد ها در اروپا محسوب می شود. مهاجران معمولاً زیر بار بدهی های سنگین می روند، بیشتر به خاطر پرداخت وام هایی است که از افرادی که مهاجرت آنها به اسپانیا را صورت داده گرفته اند. علاوه بر آن بیشتر مهاجران مجبور هستند که درآمد خود را برای خانوادۀ خود که در کشور مقصد مانده اند بفرستند. معمولاً در مشاغل مختلف، با این مهاجران بسیار تبعیض آمیز برخورد می شود، از آنجایی که حتی در ازای کاری برابر، حقوقی کمتر از یک شهروند اسپانیایی خواهند داشت.

علاوه بر همۀ این موارد، این مهاجران در معرض خشونت نیز می باشند. بدترین موردی که در اسپانیا گزارش شده بود، قتل یک زن به نام لوکرسیا پرز(Lucrecia Pérez )، از جمهوری دومینیک، در یکی از دیسکوهای متروکۀ اسپانیا بود.

طبق آمار دولت اسپانیا، درسال 2010، نزدیک به 5.6 میلیون سکنه خارجی در اسپانیا وجود داشت؛ این جمعیت در حدود 12.2% تا 15.1 د% کل جمعیت اسپانیا را تشکیل می‌دهند.(صلیب سرخ. گزارش 2006). نزدیک به 800.000 مجوز سکونت برای اهالی رومانی بود، 710.000 مجوزبرای مراکش، 410.000 مجوز برای اکوادور، 370.000 مجوزبرای بریتانیا، و 290.000 مجوز نیز برای کلمبیا. بعد از کشورها که بیشترین تعداد مهاجر به اسپانیا رادارند، کشورهایی مانند بولیوی (با 4.1% جمعیت)،آلمان (3.4%)،ایتالیا (3.1%)،بلغارستان( 2.9%)،چین( 2.6%)، و آرژانتین (2.5%) قراردارند. درسال 2007، دولت اسپانیا برنامه‌ای برای ترتیب دادن آسانتر و قانونی تر مهاجرت‌ها ایجادکرد،و این برنامه به زیادترشدن 700.000 مهاجر به جمعیت اسپانیا انجامید.

جمعیت مهاجران به اسپانیا
سال جمعیت درصدکل به نسبت جمعیت
1981 198.042 0.52%
1986 241.971 0.63%
1991 360.655 0.91%
1996 542.314 1.37%
1998 637.085 1.60%
2000 923.879 2.28%
2001 1.370.657 3.33%
2002 1.977.946 4.73%
2003 2.664.168 6.24%
2004 3.034.326 7.02%
2005 3.730.610 8.46%
2006 4.144.166 9.27%
2007 4.519.554 10.0%
2008 5.220.600 11.3%
2009 5.598.691 12.0%
2010 5.708.940 12.2%
2011 5.730.667 12.2%
جمعیت اسپانیا با توجه به تابعیت- سال 2000
افراد متولد اسپانیا افرادی که تابعیت اسپانیا را به دست آورده اند افراد غیر تابع و خارجی
38.640.350 312.203 489.126

[۱۵]

مهاجرت در اسپانیا 1999 2000 2001
مهاجرت به داخل کشور 127.365 362.468 414.772
مهاجرت به خارج از کشور 208 173 بدون آمار

[۱۶]

درخواست های پناهندگی در اسپانیا 2000 2001 2002
7.920 9.490 6.309

[۱۷][۱۸].

نیز نگاه کنید به

جامعه و نظام اجتماعی چین؛ جامعه و نظام اجتماعی روسیه؛ جامعه و نظام اجتماعی ژاپن؛ جامعه و نظام اجتماعی مصر؛ جامعه و نظام اجتماعی لبنان؛ جامعه و نظام اجتماعی کوبا؛ جامعه و نظام اجتماعی سنگال؛ جامعه و نظام اجتماعی کانادا؛ جامعه و نظام اجتماعی افغانستان؛ جامعه و نظام اجتماعی تونس؛ جامعه و نظام اجتماعی ساحل عاج؛ جامعه و نظام اجتماعی فرانسه؛ جامعه و نظام اجتماعی تایلند؛ جامعه و نظام اجتماعی آرژانتین؛ جامعه و نظام اجتماعی مالی؛ جامعه و نظام اجتماعی زیمبابوه؛ جامعه و نظام اجتماعی اردن؛ جامعه و نظام اجتماعی سوریه؛ جامعه و نظام اجتماعی قطر؛ جامعه و نظام اجتماعی امارات متحده عربی؛ جامعه و نظام اجتماعی سیرالئون؛ جامعه و نظام اجتماعی اتیوپی؛ جامعه و نظام اجتماعی اوکراین؛ جامعه و نظام اجتماعی بنگلادش؛ جامعه و نظام اجتماعی سریلانکا

پاورقی

[I] - آمارهای این بخش ازمؤسسه فواِسا گرفته شده است: FOESSA

[II] - قوانین ممنوعیت قمار درزمان فرانکو، ازسال 1977 به بعد بسیار آسانگیرانه تربودند و قمار را در بعضی اماکن قانونی تلقی می‌کردند.

کتابشناسی

  1. ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ ۱٫۳ فاخری، مهدی(1392). جامعه و فرهنگ اسپانیا. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی( در دست انتشار)
  2. Eurostat, newcronos, theme 3, Demo-Demography_ European Union Encyclopedia and directory-2005- page 503
  3. Eurostat, newcronos, theme 3, Demo-Demography_ European Union Encyclopedia and directory-2005- page 503
  4. ۴٫۰ ۴٫۱ Eurostat, newcronos, theme 3, Demo-Demography_ European Union Encyclopedia and directory-2005- page 504
  5. Eurostat, newcronos, theme 3, Demo-Demography_ European Union Encyclopedia and directory-2005- page 505
  6. Eurostat, newcronos, theme 3, Demo-Demography_ European Union Encyclopedia and directory-2005- page 511
  7. فاخری، مهدی(1392). جامعه و فرهنگ اسپانیا. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی( در دست انتشار)
  8. Eurostat, newcronos, theme 3, lfs_ labor force survey_ European Union Encyclopedia and directory-2005-page 513-515
  9. فاخری، مهدی(1392). جامعه و فرهنگ اسپانیا. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی( در دست انتشار)
  10. Eurostat, newcronos, theme 4, Infosoc_Information Society Statistics_ European Union Encyclopedia and directory-2005- page 632-634
  11. Eurostat, newcronos, theme 3, Health_Health and Safety_ European Union Encyclopedia and directory-2005- Migration and Assylum opean Union Encyclopedie and directory-2005- page 503page 525-526
  12. Eurostat, newcronos, theme 3, Health_Health and Safety_ European Union Encyclopedia and directory-2005- page 527
  13. Eurostat, newcronos, theme 3, Demo-Demography_ European Union Encyclopedia and directory-2005- page 507-509
  14. Eurostat, newcronos, theme 3, Demo-Demography_ European Union Encyclopedia and directory-2005- page 509
  15. Eurostat, newcronos, theme 3, Migrat_international Migration and Asylum_ European Union Encyclopedia and directory-2005- page 505
  16. Eurostat, newcronos, theme 3, Migrat_international Migration and Asylum_ European Union Encyclopedia and directory-2005- page 509-510
  17. Eurostat, newcronos, theme 3, Migrat_international Migration and Asylum_ European Union Encyclopedia and directory-2005- page 51
  18. فاخری، مهدی(1392). جامعه و فرهنگ اسپانیا. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی( در دست انتشار)

برای مطالعه بیشتر

[1] .Society, Eamon Rogers, Encyclopedia of Contemporary Spanish Culture, Eamon Rogers (Ed.). Routledge Publications, Taylor and Francis Group: London and New York. 1999. 489-490.

2 . The Society and its Environment, Ethnicity and Language, Robert P. Clark, Spain: A Country Study, area handbook series, Federal Research Division, Library of Congress, Eric Solsten and Sandra W. Meditz (Ed.), 1988. 87-97

3.   Eamon Rogers, Basque Culture, Carlos Alvarez Araguez; Opcit. 50-51

4 . Romani People in Spain, or Gitans: http://wikipedia.com

5 . Eamon Rogers, Roman Catholicism, Audry Brassloff. 456-457  

6 . Ibid. 445-447

7 . Religion in Spain, http://wikipedia.com

8 . Robert P. Clark, Population, Size and Growth, Opcit. 77-79

9 . Eamon Rogers, Demographic Indicators, Opcit.  140

11 . Robert P. Clark, Population, Size and Growth, Op. Cit,77-79

12. Eamon Rogers, Demographic Indicators,Opcit. 140

13. Ibid. Social Attitudes, 485-486

14. Robert P. Clark, Social Values and Attitudes, Opcit., 106-110

15 . Eamon Rogers, Housing, Opcit., 255-256

16 . Robert P. Clark, Social Stratification, Opcit. 102-106

17 . Eamon Rogers, Class, Opcit.  113-114

18. Ibid. Standard of living, 496-495

19 Ibid. Eamon Rogers,.Shanty Towns, 484

20 .Ibid. Eamon Rogers, Family, , 174-175

21 . Ibid.,  Marriage and divorce,  316

22. Ibid., Women, 547-548

23 .Ibid. Consumerism, Gemma Belmonte Talero,121-122

24 . Ibid. Corruption, Georgina Blakeley, 123-125

25 . Ibid. Crime, 128

26 . Ibid. Racism, Carlos Alvarez Araguez, 433-434

27 . Ibid. Military Service, 333-334

28 . Ibid. Poverty, 414-415

29 . Ibid. Sexual Behavior, 482-483

30 . Ibid., Gambling,  218

31 . Ibid. Economy and Black Economy, C.A. Longhurst and Keith Salmon, 58-59 and 152-155

32 . Ibid. Industry and Inflation, 267-269

33 . Ibid. Labor Market and Services, C.A.Longhurst, 286-288 and 480-482

34 . ورزش، مجموعه کتاب های کشورهای جهان، محمد رضا برازش و همکاران، انتشارات آفتاب هشتم، تهران، ایران، تابستان 1387، صفحه 45.

35 . Eamon Rogers, Health Care, Opcit. 245-246

36.  Robert P. Clark, Health and Welfare, Opcit. 123-129

37 . Eamon Rogers, Abortion Law, Opcit. 2-3

38 . Op.Cit. Robert P. Clark, Health and Welfare, 123-129

39 . Eamon Rogers, AIDS, C.A.Longhurst, Opcit. 7

40 . Robert P. Clark, Population, Migration, Opcit. 82-87

41 . Eamon Rogers, Migration, C.A.Longhurst, Opcit. 331-332