زبان و ادبیات کانادا

از دانشنامه ملل
نسخهٔ تاریخ ‏۲۱ نوامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۴:۱۵ توسط Samiei (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «'''زبان رسمی''' کانادا دارای دو زبان رسمی انگلیسی و فرانسه است. در ژوئیه سال ۱۹۶۹م، براساس قانون «زبان رسمی کانادا» استفاده از هر دو زبان انگلیسی و فرانسه در سراسر دولت فدرال قانونی شد. این مسأله روندی را آغاز کرد که طی آن رسماً این کشور خود را به...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

زبان رسمی

کانادا دارای دو زبان رسمی انگلیسی و فرانسه است. در ژوئیه سال ۱۹۶۹م، براساس قانون «زبان رسمی کانادا» استفاده از هر دو زبان انگلیسی و فرانسه در سراسر دولت فدرال قانونی شد. این مسأله روندی را آغاز کرد که طی آن رسماً این کشور خود را به عنوان یک ملت دو زبانه شناخت و آن را باور کرد. انگلیسی زبان‌ها و فرانسوی زبان‌ها جایگاه برابری در پارلمان، دادگاه‌های فدرال و در تمامی نهادهای فدرال پيدا كردند. در صورتی که در امور خاص تقاضاها به مقدار کافی باشد، مردم این حق را دارند که خدمات دولت فدرال را به انگلیسی و یا فرانسوی دریافت کنند. براساس آمارها، زبان مادري 59 درصد از مردم انگليسي است؛ در حالي كه فرانسوي زبان مادري 23 درصد جمعيت اين كشور است. همچنين، ۹۸ درصد کانادایی‌ها حداقل به یکی از این دو زبان صحبت می‌کنند، 5/67 درصد تنها به زبان انگلیسی و 3/13 درصد به زبان فرانسه و 8/17 درصد به هر دو زبان سخن می‌گویند. توزيع جمعيت بر حسب زبان در ايالت‌هاي مختلف متفاوت است. براي مثال، در استان انتاريو اغلب مردم به زبان انگليسي سخن می‌گویند، در حالي كه در ايالت کبک، مردم بیشتر به زبان فرانسوی صحبت می‌كنند. اما در مناطق دیگر اين كشور نیز جمعیت فرانسوی زبان و انگليسي زبان به نسبت‌هاي متفاوت توزيع شده‌اند. براي مثال، در بخش‌های شمالی نیوبرانزویک، بخش‌های شمالی، شرقی و جنوب غربی انتاریو و بخش‌های جنوبی مانیتوبا زبان فرانسه متداول است.[1]  برخي از استا‌ن هاي اين كشور به طور رسمي دو زبانه هستند. به عنوان مثال، قانون اساسي استان نیوبرانزویک استفاده از دو زبان رسمی را قانوني كرده است. مردمان استان‌هاي مانیتوبا، انتاریو و کبک نيز به هر دو زبان صحبت می‌کنند و مکاتبات خود را به هر دو زبان انجام می‌دهند. 

در اين كشور زبان‌های غیررسمی نیز اهمیت زیادی دارند و بيش از 5 ميليون نفر به این زبان‌ها صحبت می‌کنند. در كانادا مي‌توان بيش از 100 زبان را شنيد.[2] زبان هاي چینی (زبان اول و مورد استفاده حدود يك ميليون نفر است)،‌ ایتالیایی، آلمانی، پنجابی، فارسي، عربي، پرتغالي، لهستاني، اسپانيايي، ويتنامي، يوناني، اوكرايني، هندي، تاگالوگ، كِري، اينوكتيتوت و... از دیگرزبان‌هاي غيررسمي این کشور به شمار مي‌آيند.

در اين كشور زبان‌هاي منحصربه فرد هم وجود دارند. براي مثال، در شمال قطبي آوازهاي «آيا - يايت» اينويت‌ها همچون نقشه‌هاي شفاهي براي چشم‌اندازهاي گمراه‌ كننده عمل مي‌كنند. به عقيده زبان‌شناسان، در آنجا حتي الگوهاي وزش باد در برف نيز راه رسيدن به مقصد را به افراد نشان مي‌دهند]1 و 2[.


زبان مادری در استان‏ها

پراكندگي زباني مردم در استان‌هاي مختلف اين كشور بسيار متنوع است. براساس آمارهاي سال 2011م، تعداد انگلیسی‏زبانان در استان‏های ساسکاچوان، مانیتوبا، نیوبرانزویک، و آلبرتا افزایش‏ یافته است. بيش از 80 درصد مردم كبك به زبان فرانسه تكلّم مي‌كنند. به همين دليل نسبت فرانسوي‌‌زبانان اين استان نيز روبه افزايش است. در حالي كه نسبت فرانسوي ‌زبانان خارج از استان كبك، كه حدود 6 ميليون نفر را تشكيل مي‌دهند، 6 درصد كاهش يافته است.[3] اين آمارها نشان مي‌دهند كه در استان کبک تعداد کسانی که زبان مادر‌ی آنها انگلیسی است، افزایش یافته است. براساس آمار سال 2011م، حدود 10 درصد از مردم اين استان به زبان انگليسي صحبت مي‌كنند.

برخلاف دیگر استان‏های کانادا، مانیتوبا و ساسکاچوان شاهد کاهش‏ تعداد کسانی هستند که زبان مادری‌شان غیر از انگلیسی و فرانسه است. علاوه‌بر این، نسبت‏ جمعیت آنها به کل جمعیت نیز کاهش یافته است. در این دو استان تعداد زیادی از مهاجرانی زندگی می‏کنند که زبان مادری آنها آلمانی و اوکراینی است و اغلب بیش از 55 سال سن دارند.

در سال‏های اخیر نود درصد مهاجران در استان‏های اونتاریو، بریتیش کلمبیا، و کبک‏ ساکن شده‏اند. در نتیجه، جمعیت کسانی که زبان مادری‌شان یکی از زبان‏های غیررسمی است در این استان‏ها رشد بیشتری داشته است. در سال 2011م، جمعیت این گروه در استان‏های‏ اونتاریو و بریتیش کلمبیا حدود 15 درصد کل جمعیت این استان‏ها بوده است. این رقم‏ در مقایسه با سال 1996 در هر دو استان 7 درصد كاهش را نشان می‏دهد]3، 4 و 5[.


زبان خانواده

زبان خانوادگي مردم نيز متناسب با گوناگوني جمعيتي آن بسيار متنوع است. براساس آمارهاي رسمي، از هر ده نفر کانادایی یک نفر در منزل به زبانی غیر از انگلیسی و فرانسه صحبت می‏کنند. جمعیت کسانی که زبان مادری‌شان یکی از زبان‏های غیررسمی است، حدود 7 میلیون نفر اعلام شده است. اما، براساس آمارهاي رسمي تعداد کسانی که اعلام کرده‏اند اغلب از یکی از زبان‏های غیررسمی در منزل استفاده می‏کنند،  طي 15 سال گذشته روبه افزايش بوده است. اين آمار از 8/2 ميليون نفر در سال 1996م به 5/3 ميليون نفر در سال 2011م رسيده است. این افزایش به دلیل ورود مهاجران بسیار به استان‏های‏ مختلف، به ويژه به استان‌هاي اونتاریو، كبك و بریتیش کلمبیا، بین سال‏های 1986 تا 2011م بوده است. در سال‏های‏ 1971 تا 2011م، جمعیت کسانی که در منزل به زبانی غیر از فرانسه یا انگلیسی سخن می‏گویند در بریتیش کلمبیا  دو برابر شده و به 15 درصد کل جمعیت این استان رسیده است. در اونتاریو این رقم از یک درصد در سال 1971م به حدود 14 درصد در سال 2011م افزایش‏ یافته است. در سال 2011م، در رده‏بندی زبان‏های خانواده زبان چینی بعد از انگلیسی و فرانسه قرار داشت و زبان ایتالیایی و پنجابی به ترتیب بعد از زبان چینی قرار داشتند. سه دهه قبل از آن زبان ایتالیایی در این زمینه پیشتاز بود و ‏ آلمانی و اوکراینی بعد از آن قرار داشتند. بيش از 60 درصد از مهاجرانی که بین سال‏های 1991 تا 2011م به کانادا عزيمت كرده‌اند، در سه شهر مهم تورنتو، مونترال و ونکوور مستقر شده‏اند و براساس آمارها در منزل به يكي از زبان‌هاي غيررسمي سخن مي‌گويند. اين آمارها بيانگر آن هستند كه تقريباً يك پنجم جوانان زير 15 سال تورنتو و ونكوور در منزل به يكي از زبان‌هاي غيررسمي صحبت مي‌كنند. اين نسبت 5/2 برابر بيشتر از ميانگين كل كشور است كه در سال 1996م حدود 8 درصد بوده است.

آمارهاي رسمي نشان مي‌دهند تعداد کسانی که به یکی از دو زبان انگلیسی یا فرانسه در منزل سخن می‏گویند، افزایش داشته است؛ اما نسبت آنها به کل جمعیت کاهش‏ یافته است. در سال 1996م، حدود 3/19 میلیون نفر در منزل به زبان انگلیسی سخن مي‌گفته‌اند؛ در حالي كه براساس آمار سال 2011م اين رقم به بيش از 21 ميليون نفر رسيده است. همچنين، آمار سال 2011م نشان می‌دهد که 5/63 درصد از افرادی که زبان مادری آنها  انگلیسی و  فرانسه نبوده است، در منزل به زبان انگلیسی صحبت می‌کنند.[4] علاوه بر اين، تمایل کسانی که زبان مادری‌شان یکی از زبان‏های رسمی است، به سخن گفتن به یکی از دو زبان رسمی به جای زبان مادری در منزل کاهش یافته است. در سال 1991م، حدود 44 درصد آنان در منزل به یکی از دو زبان رسمی سخن می‏گفتند، حال آن ‏که در سال 1996‏م این رقم به 40 درصد کاهش یافته است. برای هریک از گروه‏های زبانی این قاعده صادق‏ است که هر چه بیشتر سابقه حضور در کانادا داشته باشند، امکان جایگزینی یکی از زبان‏های‏ رسمی با زبان مادری در منزل بیشتر می‏شود. چنان ‏که آمار نشان می‏دهد، مهاجرانی که در سال‏های اخیر وارد این کشور شده‏اند، نسبت به آنهایی که پیش از این مهاجرت نموده‏اند، تمایل‏ بیشتری به استفاده از زبان مادری خود در منزل دارند. برای مثال، در سال 1996م تنها 16 درصد چینی‏ها و 16 درصد پنجابی‏ها در منزل به زبان انگلیسی یا فرانسه صحبت‏ می‏کرده‏اند؛ در مقابل 87 درصد هلندی‏ها، 76 درصد اوکراینی‏ها و 71 درصد آلمانی‏ها در منزل به یکی از دو زبان رسمی کانادا صحبت می‏کردند، چرا که یا در این کشور متولد شده‏اند و یا این ‏که سال‏ها پیش به کانادا مهاجرت کرده‏اند]6، 7 و 8[.


جايگاه زبان فارسي

ایرانیان کانادا جمعیت کوچک اما قابل توجهی از این کشور را تشکیل می‌دهند. بنابر آخرین برآوردهای غیررسمی، 000/410 نفر در اين كشور خود را ایرانی یا منشعب از ایرانیان می‌دانند[5]. براساس سرشماری سال ۱۹۹۶م تعداد 485/44 نفر زبان فارسی را به عنوان زبان مادری خود اعلام كرده بودند. اين در حالي است كه در دوره زماني 1991 تا 2013م تعداد فارسي‌زبانان اين كشور افزايش چشمگيري داشته است. افزایش تعداد مهاجران از كشورهای فارسی زبان موجب شده است كه زبان فارسي در شمار ده زبان اول جدول رده‌بندی زبان‌های غیررسمی این کشور قرار گیرد. حدود نیمی از فارسی زبان‌ها در تورنتو ساكن هستند. در سال ۱۹۹۶م در این شهر 656/21 نفر زبان مادری خود را فارسی اعلام كرده‌اند. این رقم كمتر از 5/0 درصد جمعیت تورنتو در سال ۱۹۹۶م بوده است. پس از تورنتو در مهم‌ترین شهر غرب كانادا، يعني ونكوور، ۹۱۰۰ نفر و در مونترال، دومین شهر مهم كانادا، 920/5 نفر زبان فارسی را به عنوان زبان مادري خود اعلام كرده‌اند. این رقم دراوتاوا، 330/2 نفر بوده است. نسبت جمعیت فارسی زبان در شهرهای تورنتو، ونكوور، مونترال و اوتاوا به كل جمعیت این شهرها، بیشتر از نسبت فارسی زبان‌ها به كل جمعیت كانادا است. در سال ۱۹۹۶م، بین ۲۳۵ تا ۶۶۰ نفر فارسی‌زبان در شهرهای كلگری،[6] هامیلتون،[7] ادمونتون،[8] گیچنر،[9] لندن و ویكتوریا[10] زندگی می‌كردند[11]]2 و 9[.


ادبیات

1. تاريخچه ادبيات در كانادا

جامعه کانادا تأثیر زیادی بر ادبیات آن گذاشته است. هرچند ادبيات در این کشور به کندی رشد کرده است، اما اکنون دیگر ماهیت بین‌المللی دارد. ادبیات کانادا از قرن هفدهم شكل گرفت و در سال 1867م - در زمان استقلال از انگلستان - به یک گونه متمایز تبدیل شد. عوامل گوناگوني در پیشرفت فرهنگی و گذر اين كشور از دوران مستعمرگی و تبدیل شدن به کشوری مستقل نقش داشته‌است. کانادایی‌های اروپایی‌تبار از قدیم به دو جمعیت جدا و متمایز فرانسوی زبان و انگلیسی زبان تقسیم شده‌اند. وجود تعداد زیادی شهروند دو زبانه و گروه‌های بزرگی از مهاجران که به زبان‌های دیگر صحبت می‌کردند، علت اصلي به وجود نیامدن یک ادبیات ملی واحد در این کشور بوده است. عوامل دیگری نیز در یک دست نشدن فرهنگ ملی مؤثر بوده است. با گسترش سریع مرزها جمعیت این کشور از حالت تمرکز در یک یا چند نقطه خارج شده است. این مسأله باعث مشکل شدن حمل و نقل و ارتباطات و مانعی برای توزیع کالا - از جمله کتاب و مجلات - بود. در دهه 1850م، هالیفاکس، مونترال و تورنتو به محیط‌های ادبی تبدیل شدند، ولی ادبیات انگلیسی و آمریکایی نیز بدون هیچ مانعی بر ادبیات کانادا تأثیر گذارد. در دهه 1960م، توان بالقوه ادبی این کشور شکوفا شد و هر سال آثار بسیار ارزشمندی در زمینه شعر، قصه و افسانه، نمایشنامه و مطالعات انتقادی منتشر گرديد. در حالی که در گذشته این حجم آثار در طول یک دهه ظاهر می‌شد. آثار ادبی قرن بیستم این کشور به شدت ریشه در ادبیات قدیم دارد و دستاورد اندیشمندان در سال‌های بسیار است.

به طور کلی، ادبیات کانادا به دو گروه انگلیسی‌زبان و فرانسه‌زبان تقسیم می‌شود که ریشه در سنت‌های ادبی انگلستان و فرانسه دارد. ادبیات این کشور، چه انگلیسی و چه فرانسوی، غالباً با چشم‌اندازها و مناظر طبیعی و حد و مرزهای زندگی و موقعیت این کشور در جهان ارتباط دارد. شخصیت و هویت شهروندان این کشور به ادبیات‌شان بسیار نزدیک است. امروز ادبیات کانادا رشد بسياري کرده است. در دهه 1990م بعضی از آثار ادبی این کشور به عنوان بهترین‌های جهان معرفی شدند و نویسندگان این کشور جوایز بین‌المللی بسیاری دریافت کردند كه در بخش‌هاي بعدی به آنها اشاره خواهد شد ]10[.


2. سبك ادبي

سبك‌ ادبي رايج دراين كشور رمان نويسي و نگارش رويدادها و افسانه‌هاي قديمي در قالب داستان‌هاي تاريخي جذاب است. درونمایه اصلي آثار ادبي - به ويژه رمان‌هاي نويسندگان ملي در چند دهه اخير - بيشتر درباره با فرهنگ و آداب و رسوم مردم بوده است. سبك ادبي اين كشور داراي ويژگي‌هاي عمومي و مشتركي است كه مهم‌ترين آنها عبارت‌اند از: 

    2.1. شكست به عنوان يك موضوع.[12] در آثار ادبي این کشور اغلب موضوعاتي نظير شكست، پوچي و بيهودگي مورد توجه قرار مي‌گيرند. در این خصوص مي‌توان به آثار تيموتي فايندلي[13] و آنا هربرت[14] اشاره كرد.

2.2. طنز.[15] در آثار نویسندگان اغلب موضوعات جدي در قالب طنز بيان مي‌شوند. در اين كشور طنز يكي از عناصر مهم ادبي به شمار مي‌آيد.

2.3. احساسات خفیف ضد آمريكايي.[16] در کتاب‌های منتشر شده نوعي احساسات بارز ضدآمريكايي مشهود است كه اغلب در قالب طنز بيان مي‌شوند. بعضي اوقات اين نوع آثار مخرب تشخيص داده مي‌شوند. بنابراين، به طور زيركانه از سوي نويسندگان به عنوان رقابتِ دوستانه ميان مردم دو كشور مطرح مي‌شوند.

2.4. ویژگی چندفرهنگي. از جنگ جهاني دوم به بعد موضوعات و مسايل مربوط به چندفرهنگي بودن همواره در زمره موضوعات مهم بوده و ازسوي نويسندگان كانادايي به شدت مورد توجه قرار گرفته است.

2.5. طبيعت. توجه به طبيعت و ايده‌گرفتن از آن يكي از منابع مهم ادبيات كانادا است. در اين كشور گاهي طبيعت همانند يك دشمن به تصوير كشيده مي‌شود و گاهي نيز به آن همانند نعمت خداوند و يك نيروي الهي نگريسته مي‌شود.

2.6. سرزنش خود.[17] يكي ديگر از ويژگي‌هاي ادبي اين كشور سرزنش خود است. سرزنش خود از مضامين مشترك در ادبيات به شمار مي‌آيد.

2.8. جستجوي هويت خود.[18] برخي از آثار ادبي این کشور به موضوع جستجوي هويت خودي اختصاص يافته است و در صدد توجيه موجوديت يك فرد مي‌باشد. از نمونه‌هاي خوب اين ويژگي مي‌توان به اثر «رابرت ديويس[19]» اشاره كرد. عنوان  اين اثر «كسب و كار پنجم[20]» است و در آن شخصيت اصلي داستان، به نام «دانستان رامسي[21]»، شهر قديمي خود را، «دپفورد[22]»، را جهت جستجوي هويت ترك مي‌كند.

2.9. سبك گوتگ در اونتاريوی جنوبي. يكي ديگر از ويژگي‌هاي ادبي كانادا سبكِ فرعي به نام سبك گوتگ در اونتاريوي جنوبي است كه به نقد ذهنيت كليشه‌اي پروتستان‌ها در اونتاريوي جنوبي مي‌پردازد. بسياري از نويسندگان مشهور و بين‌المللي این کشور اغلب به اين سبك نویسندگي مي‌پردازند.

2.10. قهرمان فلك‌زده.[23] در اغلب آثار ادبي قهرمان داستان فردي است كه بايد تمام چالش‌هاي پيش‌ روي يك شركت بزرگ، يك بانك، يك سرمايه‌دار مهم، يك دولت، يا يك فاجعه طبيعي را دور كند و بر مشكلات پيش آمده فائق آيد.

2.11. شهري در برابر روستايي.[24] یکی ديگر از درونمایه‌های آثار ادبي این کشور به تصوير كشيدن تضاد و تعارض بين فرهنگ روستايي و شهري است. در اين سبك معمولاً فرهنگ روستايي به عنوان فرهنگ با اخلاقِ برتر معرفي مي‌شود]11[.

3. ادبيات معاصر (اواخر قرن 20 تا قرن 21)

پس از جنگ جهاني دوم كار نويسندگاني نظير ماويس گالانت،[25] مردخاي دریچلر،[26] نورمن لوين،[27] مارگارت لورنس[28] و اروين لايتون[29] به عنوان نويسندگان مدرنيست تأثير زيادي بر ادبيات كانادا گذاشت. در ابتدا اين تأثيرگذاري‌ها چندان به چشم نمي‌آمد و مورد تقدير قرار نمي‌گرفت. برای مثال، اثر ماندگار نورمن لوين، با عنوان «كانادا مرا ساخت[30]»، به طور گسترده‌اي مورد بی‌مهری شد. اين كتاب سفرنامه‌اي است كه تصويري  نه چندان خوشایند از كانادا در سال 1958م ارائه مي‌كند. در سال 1967م، دولت در جشن صد سالگي تاسيس اين كشور كمك‌هاي مالي خود را به نويسندگان و ناشران آثار افزايش داد. اين امر موجب ايجاد تحول در آثار ادبي در سراسر كشور شد.

در اواخر دهه 1970م، داستا‌ن‌هاي علمي- تخيلي نويسنده مشهور كانادايي، سوزان وود،[31] به پيشگامان ادبي اين كشور كمك كرد تا بتوانند داستان‌هاي علمي- تخيلي فمنيستي را مطالعه كنند. اين داستان ها بعدها توسط يكي از مهاجران، به نام جوديت مريل،[32] ويرايش شد. اين رويداد موجب شد كه احترام و توجه جديدي به حوزه مطالعات ادبي وارد شود و طي مسير براي ساير نویسندگان جوان اين كشور هموارتر گردد. تلاش‌هاي پيش گفته موجب شد تا از دهه 1990م ادبياتِ كانادا توسعه چشم‌گيري يابد. گستره‌اي تحول و توسعه به اندازه‌اي بود كه این کشور چهره‌هاي جهاني خودرا در حوزه ادبيات معرفي كرد و نويسندگان این کشور توانستند در سطح جهان جوايز مختلفي را از آن خود كنند. به عنوان نمونه، مي‌توان به جوايز زير اشاره كرد كه نصيب نويسندگان اين كشور شده است:

- در سال 1992م، مايكل اونداتج[33] براي اثر خود با عنوان «بيمار انگليسي[34]» برنده جايزه بوكر[35] شد. وي  اولين كانادايي بود كه اين جايزه را دريافت كرد.

- در سال 2000م، مارگارت اتوود[36] براي اثري به نام «قاتل نابينا[37]» برنده جايزه بوكر شد. «يان مارتل[38]» نيزدر سال 2002م براي اثري با عنوان «زندگي پاي[39]»  اين جايزه را از آن خود نمود.

- در سال 2001م آلیستر مک‌کلود،[40] جايزه ايمپك[41] را براي اثرش به نام «بدون فساد بزرگ[42]» از آن خود كرد. در سال 2008م، اين جايزه به «راوي هج[43]» براي اثرش با عنوان «بازي دنيرو[44]» تعلق گرفت.

- كتاب «سياه‌پوستان[45]» اثر «لارنس هيل[46]» در سال 2008 م برنده «جايزه مشترک‌المنافع[47]» شد.

- در سال 1995م، «كارولد شيلد[48]» برنده «جايزه پوليتزر[49]» شد. وي اين جايزه را براي اثري با عنوان «خاطرات استون[50]» دريافت كرد. او در سال 1998م نيز براي «جشن لاري[51]» برنده «جايزه نارنجي[52]» شد.

- در سال 2009م، «آليس مونرو[53]» توانست به عنوان اولين كانادايي برنده «جايزه نوبل[54]» در ادبيات شود. در همين سال او توانسته بود جايزه بوكر را نيز از آن خود كند]11 و 12[.


4. دسته‌بندي ادبيات

همانند ساير نقاط جهان، در اين كشور نيز نگارش رمان‌هاي بلند، داستان‌هاي كوتاه و نمايشنامه رواج دارد. برخی از نويسندگان اين كشور كه در زمينه داستان نويسي ونگارش نمايشنامه‌هاي كوتاه فعاليت مي‌كنند از شهرت جهاني برخورداند. سرودن شعر در قالب منظومه‌هاي كوتاه و بلند در اين كشور بسيار متداول است. برخي از  شاعران منظومه هاي شعرمتعددي به زبان‌هاي انگليسي و فرانسه منتشر کرده‌اند. براساس تنوع زياد آثار ادبي نظم و نثر، وسعت و گستردگي جغرافيايي و تنوع جمعيتي ادبيات اين كشور را مي‌توان در سه دسته متمايز طبقه‌بندي كرد:

1. دسته‌ اول متداول‌ترين روش تقسيم بندي در اين كشور به شمار مي‌آيد و براساس حيطه جغرافيايي (منطقه‌اي و استاني) انجام مي‌شود،

2. در روش دوم دسته‌بندي ادبيات برمبناي نويسندگان صورت مي‌گيرد. به عنوان مثال، ادبيات نویسندگان زن، ادبيات مردم بومي، ادبيات ايرلندي‌‌تباران، و نظاير آن.

3. دسته‌بندي سوم براساس دوره‌هاي ادبي نظير دوره اثبات‌گرايي يا دوره ادبي بين دو جنگ جهاني اول و دوم انجام شده است]13[.

5. جوایز ادبی

به منظور حمایت ازفعاليت‌هاي ادبي سالانه چندین جایزه در حوزه‌های مختلف  شعر، داستان، ادبیات کودکان و... به نویسندگان اين كشور اهدا می‌شود. جوايز وتقدیرنامه‌ها به پديدآورندگاني اهدا مي‌شود که اثر ادبي خودرا به زبان‌های انگلیسی و فرانسوی نگاشته‌اند. این جوایز را می‌توان به  سه دسته جوایز ادبی ملی، جوایز ادبی استانی، و جوایز ادبی بین‌المللی تقسیم‌بندی کرد:

5.1. جوایز ادبی ملی

شامل:

• جایزه آرتور الیس[55] 

• جایزه انجمن روزنامه‌نگاران کانادا[56] 

• جایزه انجمن نویسندگان کانادا[57] 

• جایزه اهدایی شورای هنر کانادا[58] 

• جایزه انجمن نویسندگان علمی کانادا[59] 

• جایزه ادبی سی‌بی‌سی[60] 

• جایزه ادبی داناتا[61] برای بهترین مجموعه داستان کوتاه به زبان انگلیسی

• جایزه داو گربر[62] برای نویسندگان آزاد

• جایزه گیلر؛[63] جایزه نقدي 15 هزار دلاري براي بهترین کتاب غیرداستانی سال

• جایزه ادبی استاندار[64] 

• جایزه شعر گریفین[65]

• جایزه شفق قطبی -  کانادا[66] 

• جایزه انجمن نویسندگان حرفه‌ای کانادا[67]

• جایزه طنز استفان[68]

• جایزه سالانه اعتماد نویسندگان کانادا[69]

5.2. جوایز ادبی استانی شامل

• جایزه کتاب بی.سی. بریتیش کلمبیا؛[70] اين جايزه به بهترين اثر غيرداستاني اهدا مي‌شود و از نظر مادي با ارزش‌ترين جايزه غيرداستاني به شمار مي‌آيد.

• جایزه کتاب ساسکاچوان 

5.3. جوایز ادبی بین‌المللی شامل

• جایزه نویسندگان  کشورهای مشترک المنافع[71] ]11 و 14[.


6. نشريات و مجلات ادبی

در اين كشور مجلات و نشريان متنوعي در قالب‌های گوناگون (هفته‌نامه، ماهنامه، فصلنامه و نظاير آن) به صورت ملی، محلی و بین‌المللی چاپ و منتشر می‌شود. این مجلات با موضوعات مختلف (ادبیات، شعر، داستان، نقد ادبی، کودکان و...) وبراي طيف وسيعي از مخاطبان تهيه مي‌شوند. برخی از مهم‌ترین آنها  عبارت‌اند از:

·     فصلنامه نقد و بررسی آنتی گونیش[72]

·     نقد و بررسی ادبی کانادا

·     مجله مطالعات کانادا

·     مجله مطالعات بین المللی کانادا

·     مجله ادبیات کودکان کانادایی

·     مجله شعر کانادا

·     ادبیات کانادا ]15 و 16[.

7. شخصيت‌هاي مهم علمي و ادبي

7.1. گیلبرت پارکر[73] (1932- 1862م). این رمان نویس و شاعر کانادایی در کمدن ایست[74] در اونتاریو متولد شد و از دانشگاه تورنتو فارغ التحصیل گردید. نوشته‌های وی  شامل داستان‌ها و رمان‌های رمانتیک و غیرواقعی درباره تاریخ کانادا و کانادای غربی است. مشهورترین آنها «جایگاه‌های زورمندان[75]» (1896م) نام دارد. اين رمان درباره ویرانی کبک توسط انگلیس در سال 1759م است. آثار ديگر او «وقتی والموند به پونتیاک آمد[76]» (1895م)، «قدرت و شکوه[77]» (1925م) مي‌باشند]17[.

7.2. ال.ام مونتگومری[78] (1942- 1874م). مونتگومري در سال 1874م در کلیفتون،[79] واقع در جزیره پرنس ادوارد متولد شد. او در دانشگاه دال هوسی در هالیفاکس و کالج پرنس والز[80] در شارلوت تاون تحصیل کرد. وی پس از سه سال تدریس و یک سال روزنامه‌نگاری به نوشتن روی آورد. البته او از دوران کودکی دستی در نگارش داشت و داستان‌ها و شعرهایش را در روزنامه‌ها و مجلات کودکان منتشر می‌کرد. شهرت وی به خاطر رمان‌های نوستالژیک برای بچه‌های ساکن جزیره پرنس ادوارد است.اولین رمان او«آنی از گرین گیبلز[81]» (1908م) بود که با موفقیت بسیاری همراه بود. از دیگر آثار این نویسنده توانا می‌توان به «آنی از اوونلی[82] » (1909م)، «آنی از جزیره[83]» (1915م)، «دره رنگین‌کمان[84] »(1919م)، «ریلا از اینگل‌ساید[85]» (1921م)، «امیلی از نیومون[86]» (1923م) و «جستجوی امیلی[87]» (1927م) اشاره کرد]18 و 19[.

7.3. مارگارت آتوود.[88] این شاعر، رمان‌نویس و منتقد در اوتاوا چشم به جهان گشود. در سال 1961م از دانشگاه تورنتو و در سال 1962م از کالج راد کلیف[89] فارغ التحصیل شد. او هم زمان با تدریس ادبیات انگلیسی در دانشگاه‌های مختلف از سال 1964 تا 1972م به نوشتن پرداخت. اولین مجموعه شعر وی، «دایل پرسفون[90]» بود که در سال 1961م منتشر شد. «زن ماکول[91]» (1969م)، اولین رمان او بود که در سطح بين‌المللي تحسین شد. از دیگر رمان‌های وی می‌توان به «سطحی» (1972م)، «لیدی اوراکل[92]» (1976م)، «زندگی، قبل از انسان» (1979م)، «افسانه خدمت‌کار[93]» (1985م) - برنده جایزه ادبی فرماندار کل، بزرگترین جایزه کانادا ـ «چشم گربه[94]» (1988م)، «عروس دزد[95]» (1993م) و «آلیس گریس[96]» (1996م) اشاره کرد. کتاب‌های شعر آتوود نیز برنده جوایز بسیاری شده است. از آنها جمله مي‌توان به مجموعه شعر «دایره بازی»[97] (1966م)، برنده جایزه ادبی فرماندار کل، «تدابیر سیاسی» (1971م) و «شما خوشحال‌اید[98]» (1974م) اشاره كرد. او در سال 2000م جایزه بوکر را از آن خود كرد.]20 و 21[.


[1] . برنامه‌هاي آموزش دائمي زبان فرانسوي در مدارس كانادا مهياست. اين برنامه‌ها، مطالعه و يادگيري زبان فرانسوي را براي دانش‌آموزان سراسر كشور فراهم مي‌كنند. ميزان مشاركت طبق موقعيت افراد در كانادا و نيز بر اساس سطح كلاس در مدارسي كه آموزش دائمي زبان فرانسوي ارائه مي‌شود، متفاوت است. گروه‌هايي كه منافع دو زبانگي را در تشكيل نيروي كار آينده و در شالوه اقتصادي مي‌بينند، از مشاركت در برنامه‌هاي آموزش دائمي زبان فرانسه بيشتر حمايت مي‌كنند.

[2] . براي مثال در تورنتو، علاوه بر زبان‌هاي رسمي ، زبان‌هاي غيررسمي گوناگوني از سوي مهاجران مورد استفاده قرار مي‌گيرد.

[3] . آمارهاي رسمي سال 2011 نشان مي‌دهد، بیش از سه چهارم فرانسه‏زبان‏های خارج از کبک، در استان‌هاي نیوبرانزویک و انتاریو زندگی می‏کنند. حدود 885/209 نفر در نیوبرانزویک و 120/284 نفر در اونتاریو؛ ولی درصد جمعیت آنها در طي يك دهه گذشته در استان نيوبرانزويك افزايش و در استان انتاريو كاهش داشته است.

[4] . آمارها بيانگر آن هستند كه در سال 1996، در استان کبک 11 درصد جمعیت آن در منزل به زبان انگلیسی صحبت می‏کرده‏اند؛ در حالي كه اين رقم در سال 2011 به حدود 10 درصد رسيده است.

[5]. بر اساس آمارها روند مهاجرت فارسي زبان‌ها به كانادا طي يك دهه گذشته روند رو به رشدي داشته است. بنابراين نسبت جمعیت فارسی زبان به كل جمعیت اين كشور بایستی بسیار بیشتر از آن چه كه آمارها نشان مي‌دهند باشد. به نظر می‌رسد آمارهای رسمی ارائه شده حداقل در مورد فارسی زبان‌ها گاه از دقت كافی برخوردار نیست. بر اساس اطلاعات نگارنده، در سال ۱۹۹۶ حداقل سه خانواده فارسی زبان در شهر Trois Rivieres زندگی می‌كرده‌اند، ولی آمار رسمی تعداد فارسی زبان‌های این شهر را صفر اعلام نموده است. اگرچه نمی‌توان با اتكا به این حقیقت نتایج ارائه شده در دیگر مناطق را نیز بی‌اعتبار خواند، اما دیگر شواهد حاكی از آن است كه آمار واقعی فارسی زبان‌ها در كانادا بایستی بیشتر از این رقم باشد.

[6]. Calgary

[7]. Hamilton

[8]. Edmonton

[9]. Kitchener

[10]. Victoria

[11] . در كانادا آموزش زبان‌هاي مختلف از جمله زبان فارسي در مدارس و دانشگاه‌ها به صورت نظام‌مند صورت مي‌گيرد كه درفصل‌های بعدی به تفصيل درباره آن سخن خواهیم گفت.

[12]. Failure as a theme

[13]. Timothy Findley

[14]. Anne Hebert

[15]. Humour

[16]. Mild anti-Americanism

[17]. Self-deprecation

[18]. Search for Self-Identity

[19]. Robertson Davies

[20]. Fifth Business

[21]. Dunstan Ramsay

[22]. Deptford

[23]. The underdog hero

[24]. Urban vs. rural

[25]. Mavis Gallant

[26]. Mordecai Richler

[27]. Norman Levine

[28]. Margaret Laurence

[29]. Irving Layton

[30]. Canada Made Me

[31]. Susan Wood

[32]. Judith Merril) 

[33]. Michael Ondaatje

[34]. The English Patient

[35]. Booker Prize

[36]. The Assassin

[37]. The English Patient

[38]. Yann Martel

[39]. Life of Pi

[40]. Alistair MacLeod

[41]. IMPAC

[42]. No Great Mischief

[43]. Rawi Hage

[44]. De Niro's Game

[45]. Negroes

[46]. Lawrence Hill

[47]. Commonwealth Prize

[48]. Carol Shields

[49]. The Stone Diaries

[50]. Pulitzer Prize 

[51]. Larry's Party

[52]. Orange Prize

[53]. Alice Munro

[54]. Nobel Prize in Literature

[55]. Arthur Ellis Awards

[56]. Canadian Association of Journalists Awards

[57]. Canadian Authors Association Writing Awards

[58]. Canada Council for the Arts Endowments and Prizes

[59]. Canadian Science Writers' Association Awards

[60]. CBC Literary Awards

[61]. Danuta Gleed Literary Award

[62]. Dave Greber Freelance Writers Award

[63]. Giller Prize

[64]. Governor General's Literary Awards

[65]. Griffin Poetry Prize

[66]. Prix Aurora Awards

[67]. Professional Writers Association of Canada Awards

[68]. Stephen Leacock Medal for Humour

[69]. Writers' Trust of Canada Annual Awards

[70]. The BC Book Prizes

[71]. Commonwealth Writers Prize

[72]. The Antigonish Review

[73]. Gilbert Parker

[74]. Camden East

[75]. Seats of the Mighty

[76]. When Valmond Came to Ponatiac

[77]. The Power and The Glory

[78]. L.M.Montgomery

[79]. Clifton

[80]. Prince of Wales

[81]. Anne of the Island

[82]. Anne of Avonlea

[83]. Anne of Green Gables

[84]. Rainbow Vally

[85]. Rilla of Ingleside

[86]. Emily of new Moon

[87]. Emily’s Quest

[88]. Margaret Atwood

[89]. Radcliffe

[90]. Double Persephone

[91]. Edible Woman

[92]. Lady Oracle

[93]. Handmaid’s Tale

[94]. Cat’s Eye

[95]. Robber Bride

[96]. Alias Grace

[97]. Circle Game

[98]. You are Happy