جریان فکری عرب گرایی مصر

از دانشنامه ملل
نسخهٔ تاریخ ‏۲۲ نوامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۶:۰۹ توسط Samiei (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «'''عرب گرایی (قومیت عربی)''' جریان مشهور به قومیت عربی از اواخر دوره حکومت عثمانی و تحت تأثیر تحولات نوگرایانه در این امپراتوری و البته در تقابل با حاکمیت ترک­های عثمانی بر سرزمین­های عربی ظهورکرد و به تدریج قدرت یافت و سپس صورتی از لیبرالیسم به...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

عرب گرایی (قومیت عربی)

جریان مشهور به قومیت عربی از اواخر دوره حکومت عثمانی و تحت تأثیر تحولات نوگرایانه در این امپراتوری و البته در تقابل با حاکمیت ترک­های عثمانی بر سرزمین­های عربی ظهورکرد و به تدریج قدرت یافت و سپس صورتی از لیبرالیسم به خود گرفت. فراخوان به قومیت عربی نخستین بار توسط روشنفکران مسیحی لبنانی داده شد (رجائی:34؛ عنایت:21 تا 23) و به زودی هوادارانی در دیگر کشورهای عرب یافت. در مصر اما با وجود گرایش ملی­گرایی مصری، جریان لیبرالیستی قومیت عرب چندان با استقبال روبرو نشد، به ویژه با تشکیل دولت اسرائیل در سرزمین فلسطین، این جریان تضعیف و قومیت عربی با گرایش چپ جایگزین آن شد. با روی کار آمدن جمال عبدالناصر در سال 1952 و ملی کردن کانال سوئز، او به نماد و سخنگوی جریان عرب گرایی و به شخصیت محوری جهان عرب تبدیل شد (عوض:382) با اتحاد مصر و سوریه در سال 1958 و تأسیس جمهوری متحد عربی که با حمایت گسترده اعراب روبرو شد، مردم و بسیاری از روشنفکران عرب را به تحقق وحدت عربی امیدوار ساخت. شکست و فروپاشی این اتحادیه در سال 1960، هرچند سایه ناامیدی را بر جهان عرب افکند، مانع ادامه تلاش­ها برای تحقق وحدت عربی نبود. سوسیالیسم عربی رویکردی بود که می­توانست تا حدودی ناکامی­های پیشین را جبران کند و جایگزین قومیت عربی شود (عوض:382). از همان هنگام که جمال عبدالناصر در سخنرانی ژوئیه 1963 به مناسبت سالگرد انقلاب مصر، که در آن اصطلاح «جنبش وحدت عرب» را به کار برد و برتری سوسیالیسم عرب را اعلام کرد، گروهی از دست­اندرکاران وحدت عربی، فراخوانی به سوسیالیسم عرب را به عنوان گامی به سوی وحدت نهایی اعراب و تحت عنوان جنبش وحدت عربی آغاز کرد. این جنبش سه خواست عمده وحدت اعراب، سوسیالیسم عرب و رهبری ناصر را مورد تأکید قرار داد. هدف عمده این جنبش در واقع،برپائی یک نظام سوسیالیستی کامل در چارچوب وحدت سراسری عرب بود. تا سال 1967 به نظر می­آمد که حرکت این جنبش رو به صعود است؛ شکست مصر در جنگ ژوئن و تضعیف رهبری ناصر اما ادامه آن را دشوار ساخت (خدوری: 182 تا 189). مرگ ناصر در سال 1970 در واقع ضربه­ای سخت و کارا بر جریان قومیت عربی و اندیشه وحدت جهان عرب بود. تحولات سال­های بعد، به ویژه کناره­گیری مصر از رهبری جریان عرب در پی امضای معاهده کمپ دیوید نشان از آن داشت که جریان ملی­گرا ی عرب رو به افول گزارده است، هر چند جریان بعثی­گری برای سال­ها تلاش کرد تا خود را نماد و سخنگوی قومیت عرب معرفی کند. تشکیل اتحادیه­های منطقه­ای همچون شورای همکاری خلیج فارس هم نشان دیگری از شکست طرح وحدت عربی بود.