پرش به محتوا

پیشینه پیروان اهل بیت در عراق

از دانشنامه ملل
نسخهٔ تاریخ ‏۱۱ مهٔ ۲۰۲۵، ساعت ۲۰:۴۶ توسط Samiei (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «'''پیشینه تشیع در عراق''' علی اکبر اسدی سرزمين عراق از سوي دولت اسلامي در سال 15 پس از هجرت فتح شد و  اكثريت مردم به اسلام روي آوردند. انتقال مركز خلافت اسلامي از مدينه منوره به كوفه در دوران خلافت اميرالمؤمنين (ع)، جامعه عراق را با مشارب فقهي مختل...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

پیشینه تشیع در عراق

علی اکبر اسدی

سرزمين عراق از سوي دولت اسلامي در سال 15 پس از هجرت فتح شد و  اكثريت مردم به اسلام روي آوردند. انتقال مركز خلافت اسلامي از مدينه منوره به كوفه در دوران خلافت اميرالمؤمنين (ع)، جامعه عراق را با مشارب فقهي مختلف اسلامي آشنا ساخت. برخي از فرق اسلامي مانند تشيع و خوارج عمدتاً در عراق چارچوب يافتند و شكل گرفتند و امام صادق (ع) و ابوحنيفه نعمان بن ثابت ـ از رهبران مذاهب اسلامي ـ بر اساس اين ارث تاريخي مذاهب شيعه و حنفي و مدرسه فقهي خود را در بغداد پي‌ريزي كردند.


[i] حوزه علميه جهان تشيع در بيش از هزار سال پيش توسط شيخ طوسي (ره) در نجف اشرف تأسيس شد و از آن هنگام كشور عراق به عنوان مهمترين مركز فكري تشيع در جهان در آمد.[ii]

دين غالب در عراق اسلام و اکثریت مردم شيعه مذهب هستند.[iii] در اينكه اكثريت شيعه عراق از چه زماني شروع شده است اختلاف نظر وجود دارد. به اعتقاد شهید آیت الله سید محمد باقر حکیم، تشیع به همراه ورود اسلام به عراق وارد این سرزمین شد و فاصله زمانی چندانی مابین آنها وجود ندارد، به طوری که تشیع طی فتح عراق به‌دست لشکر اسلام، وارد عراق شد و سلمان فارسی صحابی جلیل حضرت رسول (ص) که به پیروی از حضرت امام علی(ع) معروف بود در این فتح شرکت داشت. وی جزو صحابه‌هایی بود که خلیفه دوم عمربن خطاب او را به عنوان یکی از فرماندهان لشکر فاتح اسلام انتخاب کرد و سپس او را والی عراق ساخت و تا زمان وفاتش همچنان والی آنجا باقی ماند. لذا تشیع به همراه سلمان فارسی وارد عراق شد. به خصوص اینکه وی رفتار صحیح و متواضعانه‌ای با مسلمانان عراق داشت و در میان فرمانداران بعد از وی نظیری برایش یافت نشد. بعد از سلمان فارسی صحابه‌های بزرگوار دیگری که جایگاه خاصی نزد شیعیان داشتند یا با اهل بیت ارتباط داشتند حکمرانی یا موقعیت‌های مهمی را در عراق به عهده گرفتند. امثال عمار بن یاسر و حذیفه بن الیمان و عبدالله بن مسعود و بعد از آن امام علی (ع) را می بینیم که عراق را مرکز حکومتی خود قرار می‌دهد و این مسئله نشان دهنده عمق و ریشه تشیع در عراق و نحوه شکل‌گیری و جا افتادن آن در این سرزمین و در میان مردم آن است.[iv]

مؤرخان شيعه عراقي اكثريت شيعه مردم این کشور را به خلافت اميرالمؤمنين علي (ع) بر مي‌گردانند، كه با عاشورا و حماسي شدن جامعه شيعه، اين شرايط براي هميشه نهادينه شد. ولي پژوهشگران غربي عمده قدرت شيعيان عراق امروزي را به شيعه شدن قبايل بدوي نسبت مي‌دهند. مثلاً، نقاش پيدايش جامعه شيعي در عراق را در پي تحولات قرن نوزدهم مي‌داند.[v] وي ريشه فكري تشيع جديد در عراق را ناشي از اسكان قبايل بدوي در مناطق شهري عراق مي‌داند. او بر اين باور است كه سكونت يافتن قبايل بدوي در كنار بقاع متبركه شيعه، آنان را به تعريفي جديد از خود واداشت. آقاي نقاش مدعي است كه فشار دولت سني مذهب عثماني از يكسو و وهابي‌گري سعوديها از سوی دیگر، اين گروه مهاجر را به تعريفي شيعي از خود وادار كرد. وي آغاز اوج‌گيري تغيير مذهب را به سال 1745 نسبت مي‌دهد و نفوذ انديشه‌هاي بيروني را علت پيدايش نهضت‌هاي مختلف وهابي در عربستان، ‌مهديه در سودان، سنوسيه در ليبي و شيعي در عراق مي‌داند.[vi] نقاش تشديد شيعه‌گري در عراق را به حوادث سال 1843 نسبت مي‌دهد كه در آن دوره دولت عثماني اماكن متبركه شيعي را تخريب كرد و به احساس هويت شيعيان دامن زد.[vii] تغيير زندگي ايلاتي دامداران به روستانشيني قبايل بدوي نيز از نگاه بسياري از جامعه شناسان از جمله دكتر علي الوردي، بحران هويتي در ميان اين جوامع بوجود آورد كه تعريف جديد از هويت جمعي را ضروري ساخت و آنان را از لحاظ مذهبي با جامعه شيعه روستايي منطقه فرات مياني همگون كرد.[viii]

    جامعه شيعيان عراق از زمان حكومت عثمانى و بعد از استقلال عراق همواره مورد تبعيض و ستم بوده است. جامعه شيعه در دوران حكومت عثمانى، يك اقليت محسوب مى‏شد كه به آن با ديده دشمنى نگريسته مى‏شد. از اين رو در هيچ بعدى از ابعاد حيات مجال پيشرفت و ترقى به آن داده نشد. به عنوان نمونه، هيچ دانش‏آموز شيعه‏اى در مدرسه نظامى پذيرفته نمى‏شد و بجز در موارد بسيار نادر و ضرورى، هيچ شخص شيعه‏اى نمى‏توانست به دستگاه دولتى راه يابد. تبعيض فرقه‏اى عليه شيعيان در عراق و محروم ساختن آنها از حق آموزش رسمى، و اقدام آنها به افتتاح مدارس مخصوص به خودشان با سرمايه افراد خير، دو سازمان آموزشى بوجود آورد؛ سازمان آموزشى رسمى كه تابع حكومت عثمانى بود و تحصيل به شيوه قديم در مدارس نجف، كربلا و كاظمين كه به زبان عربى صورت مى‏گرفت. اين مدارس بزرگترين مراكز تعليم و تعلم مستقل از دولت بودند كه از جانب گروههاى اجتماعى - مذهبى اداره مى‏شدند.[ix]

   انگليسى‏ها طى حكومت عثمانى كوشيدند از شيعيان حمايت كنند، زيرا آنها در اقليت بودند. اما بعد از تأسيس حكومت در عراق، شيعيان عرب اكثريت مطلق را تشكيل مى‏دادند. آن روز نسبت اهل سنت در اين كشور به نوزده درصد مى‏رسيد - علت انتخاب فردى از اهل سنت براى اداره حكومت عراق، بدون اينكه حتى يكى از شيعيان دعوت شود، در همين نكته نهفته است. علاوه بر اين بايد به موضع قاطع شيعه نسبت به اشغال عراق توسط انگلستان و تحريم شركت در هر دولت عراقى كه تابع دستگاه انگليسى‏ها باشد، اشاره كرد. انگليسى‏ها در طرفدارى از مذهب اقليت، راه درست را انتخاب كردند، زيرا در اين صورت، حكومت هميشه به پشتيبان خارجى كه از سلطه اقليت حمايت كند، احتياج داشت. اين بهترين سياست براى باقى ماندن عراق، تحت سيطره استعمار بود. هر چند اكثر مردم عراق قربانى اين سياست شدند، اما موفقيت اين مسأله به اثبات رسيد.[x]

   از زمان استقلال عراق تا سلطه حزب بعث بر حكومت عراق، اقليت سنى مذهب بر عراق حاكم بوده‏اند و شيعيان كه اكثريت جمعيت عراق را تشكيل مى‏دادند، همواره سهم ناچيزى از حكومت داشتند. در زمان سلطه حزب بعث در دهه هفتاد ميلادى شكاف اجتماعى شيعه - سنى در بين اعراب بر تعاملات سياسى، تشديد منازعات و اختلافات بين جامعه شيعيان و حكومت بعثى تاثیرگذار بود. از آنجايى كه يكى از اركان اصلى رژيم بعث، ايدئولوژى پان‌عربيستى بود و ايدئولوژى پان‌عربيستى نيز داراى پيوندهاى قومى و فرقه‏اى با مذهب سنى بود، اين شكاف تشديد شد و منازعات سياسى مختلفى را در پی داشت. بطور کلی در دوره بعث جامعه شیعی عراق به شدت تحت کنترل و محدودیت بود و حتی برگزاری مراسم و آئینهای مذهبی شیعی نیز عمدتا از سوی حکومت تحمل نمی‌شد. ضمن اینکه بخشی از شیعیان عراق به دلایل سیاسی از عراق اخراج شده و بسیاری از آنها به کشورهای همسایه به خصوص ایران پناهنده شدند.

در دوره پس از سقوط حکومت بعث در سال 2003، جامعه شیعی عراق برغم برخی چالشهای سیاسی و امنیتی در مجموع با فرصتهای مهمی روبرو شدند. فضای دموکراتیک و باز در عراق امکان تقویت و گسترش فعالیتهای مذهبی و فرهنگی- اجتماعی را برای شیعیان ایجاد کرد. در این دوره حوزه‌های علمیه شیعی توسعه یافته و با آرامش و امنیت بیشتری به فعالیتهای علمی و مذهبی پرداختند. مهمتر اینکه احزاب و سیاستمداران شیعی توانستند در راس هرم نظام سیاسی قرار بگیرند و مناصب مهمی مانند نخست‌وزیری را در اختیار بگیرند. به همین نسبت وضعیت اجتماعی و اقتصادی شیعیان عراق در مقایسه با دهه‌های گذشته، روند مثبتی را طی کرده است.


[i] العراقي في موكب الحضاره، الجزء الاول، (بغداد، 1988)، ص 140.

2 المرجع السابق.

3 مار، فب، تاريخ نوين عراق، ترجمه، محمد عباسپور، (تهران، بنياد پژوهشهاي اسلامي، 1380) ص 25.

[iv] آیت الله سید محمد باقر حکیم، تاریخ تشیع در عراق، یاران (یادمان شهید آیت الله سید محمد باقر حکیم)، شماره 41و 42، فروردین و اردیبهشت 1388، ص 15.

5 سيف‌زاده، سيد حسين، عراق ساختارها و فرآيند‌ گرايشهاي سياسي (تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامي، 1379) ص 80.

6. همان.

7 همان، ص 81.

8 همان.

[ix] العلوى، حسن، شيعه و حكومت د رعراق، ترجمه محمد بنى ابراهيمى، تهران: دفتر ادبيات انقلاب اسلامى (حوزه هنرى سازمان تبليغات اسلامى)، 1376، صص 56 و 57.


[x]  همان، ص 151.