فرهنگ ژاپن در دوران مدرن
چنان كه پيشتر هم ذكر شد، فرهنگ در دوران باستان فرهنگ اشرافي بود و حاملين آن هم درباريان و اشراف بودند. سدههاي مياني پلي ميان فرهنگ اشرافي و فرهنگ مردمي بود و در دوران مدرن نخستين است كه ما شاهد مردمي شدن فرهنگ هستيم.
فرهنگ در دوران مدرن نخستين
دوران مدرن نخستين از دو دوره تاريخي آزوچيموموياما و ادو شكل گرفته است. آنچه فرهنگ موموياما خوانده ميشود، در واقع فرهنگ دوره آزوچيموموياما است. اصطلاح فرهنگ موموياما معمولا در تاريخ زيباشناسي ژاپن مورد استفاده قرار ميگيرد و تا حدودي در برگيرنده اوايل دوره ادو هم هست. با استناد به ياماكاوا (2010) ، ويژگيهاي فرهنگ موموياما را ميتوان چنين خلاصه كرد: فرهنگ عظمتگرا، تازه و سرشار از زرق و برقي بود كه در آن تأثيرات آيين بودايي رنگ باخته، فرهنگي بود كه توسط دايميوها يا اميران تازه به دوران رسيده و بازرگانان بزرگ پرورده شده و فرهنگي بود كه از فرهنگ نانبان[1] يا وحشيهاي جنوب تأثير ميگرفت (همان: 141). تمايل به عظمت و بزرگي و نيز زرق و برق را ميتوان در قلعههاي با شكوهي كه در اين دوران ساخته شد، مشاهده كرد. در سبكهاي نقاشي اين دوران هم ميتوان تمايل به زرق و برق را مشاهده كرد.
با اين همه فرهنگ موموياما تماما زرق و برق و به رخ كشيدن نبود، بلكه در اين دوره مراسم ساده و بي پيرايه چاي به يكي از مراسم معمول مردمان شهرنشين تبديل شد و نيز موضوعاتي مرتبط با زندگي بيروني مردم به موضوعات تابلوهاي نقاشي راه پيدا كرد. همچنين هنرهاي نمايشي هم به ميان مردمان عادي شهرها نفوذ و رواج پيدا كرد. نمايش نوگاكو[2] در اين دوره علاوه بر طبقه جنگجويان در بين شهرنشينان هم مشتاقاني پيدا كرد و دو نمايش معروف ديگر ژاپن يعني كابوكي[3] و نمايش عروسكي جوروري هم در اين دوره شكل گرفتند.
فرهنگ نانبان كه در اينجا از آن سخن به ميان آمد، فرهنگي است كه عمدتا توسط مبشرين مسيحي در اواخر سدههاي مياني به ژاپن آورده شد و در اوايل دوران مدرن نخستين با پيشرفتهايي در ژاپن همراه بود. در واقع نخستين اروپاييهايي كه به ژاپن رسيدند، پرتغاليهايي بودند كه به چين ميرفتند، اما گرفتار توفان شدند و نا خواسته سر از ژاپن در آوردند. اين اتفاق مربوط به سال 1543 است و اين غربيها دو سوغات تفنگ و مسيحيت را با خود به ژاپن آوردند. تفنگ با توجه به شرايط جنگهاي داخلي و نياز اميران مناطق مختلف ژاپن به آن براي جنگ، خيلي زود در ژاپن رواج پيدا كرد و خود ژاپنيها هم شروع به ساخت تفنگ كردند. مسيحيت هم با آمدن مبلغين كاتوليك در ژاپن غربي رواج بسيار پيدا كرد و همين امر هم موجب ترس حكومت شد تا در نهايت سال 1587 نخستين فرمان ممنوعيت تبليغ مسيحيت صادر شود. به گفته اينوئوئه بعد از سال 1600 حدود هفتصد تا هفتصد و پنجاه هزار نفر نو مسيحي در ژاپن وجود داشت و مسیحیت تأثیر بسیار زیادی در تمامی وجوه فرهنگ ژاپن گذاشت (اینوئوئه، 1988: 276). گسترش مسيحيت و حوادثي كه از سوي مسيحيان رخ داد، منجر به ممنوعيت كامل مسيحيت و در نهايت منجر به سياست ساكوكو[4] در ژاپن شد.
ساكوكو يا كشور بسته سلسله دستوراتي بود كه در دوره ادو و سال 1639 كامل شد تا ژاپن بطور كامل از جهان منزوي شود. اما اين انزوا همراه با شكوفايي فرهنگي بود. چنان كه قبلا و در جدول شماره 1 هم ديديم، فرهنگ اوايل ادو فرهنگ كانئه بود كه مركزيت فرهنگي در اين دوره شهر كيوتو و دربار امپراتوري، اشراف، ساموراييها و طبقات بالا و مرفه شهري هم حاملينش بودند. در دوره فرهنگ گِنروكو هم مركزيت با كيوتو و اوساكا و تاجران بزرگ شهرنشين حاميلن آن بودند. با اين همه در اين دوره فرهنگ به سمت واقعگرايي پيش رفت و در عرصه آفرينش آثار ادبي و هنري منجر به نوعي نگاهي انسانيتر به انسان و زندگي شد.
مهمترين ويژگي فرهنگ هورهكي تِنمِی گسترش فرهنگ از شهرهاي بزرگ به مناطق بود. فرهنگ كاسه هم كه در ادامه فرهنگ هورهكيتِنمی قرار دارد فرهنگي است كه با محوريت شهر ادو –توكيوي امروزي- گسترش يافت و تاجران ميان رده و خرده تاجران حاميانش شدند كه اين امر منجر به مردمي شدن كامل هنر در اين دوره شد. به گفته دونالد كين، فرهنگ نيمه اول دوره ادو –فرهنگ گِنروكو- فرهنگ برساخته ساموراييها و فرهنگ نيمه دوم اين دوره –فرهنگ كاسه- فرهنگ برساخته شهرنشينان است (شيبا و كين، 2012: 213).
فرهنگ در دوران مدرن
آغاز دوران مدرن با دو تغيير بزرگ در ژاپن همراه بود. نخستين تغيير پايان سياست كشور بسته و گشودن بنادر به روي كشتيهاي خارجي و دومين تغيير اعاده قدرت از طبقه جنگجويان به امپراتور بود كه با آمدن امپراتور ميجي به پايتخت و نشستن او بر تخت امپراتوري همراه بود. از طرف ديگر گشودن بنادر و ارتباط مجدد با جهان به خصوص با كشورهاي توسعه يافته غربي، ژاپن را متوجه عقب ماندگي و توسعه نيافتگي خود كرد. از اين به بعد، هم و غم ژاپن و دولتمردانش قرار گرفتن در مسير توسعه و از بين بردن عقب ماندگياش از غرب بود.
ژاپن شروع به آموختن از غرب و سعي كرد با اين آموختن عقب ماندگياش را جبران كند كه اين آموختن شامل مسائل فرهنگي هم شد. مرتون اين آموختن از غرب را وامگيري آگاهانه فرهنگي (مرتون، 2005: 152) و آن را همانند همان روشی ميداند كه اين كشور در دوران باستان و در برخورد با فرهنگ برتر چين در پيش گرفت. در اين مرحله از وامگيري فرهنگي از غرب ما شاهد اصطلاح بونمهكایكا[5] هستيم. بونمهكايكا نشان دهنده پذيرفتن فرهنگ غربي و تغييرات بزرگي است كه در اين دوره در سنتها و نظامهاي فرهنگي رخ داد. در ظاهر و سبك زندگي ژاپنيها هم تغييرات زيادي روی داد كه از جمله ميتوان به استفاده از واگنهايي كه با استفاده از اسب روي ريل در شهر كشيده ميشدند، ساخت ساختمانهاي آجري، رواج كلاه غربی، استفاده از دوچرخه و لباسهاي غربي از جمله كت، رواج غذاهاي غربي و ... اشاره كرد.
در اين دوره قانون اساسي وضع شد و آزاديهاي مدني و از جمله آزادي بيان و عقيده به رسميت شناخته شد كه در پي آن مبلغين مسيحي زيادي به ژاپن آمدند و اقدام به تأسيس دانشگاه و بيمارستان كردند. ادبيات، هنر و نمايش در اين دوره با الهام از غرب تغييرات بزرگي را شاهد بود و ادبيات و هنر مدرن ژاپن شكل گرفت. همچنين در اين دوره سينما به ژاپن وارد شد و توسعه شگرفي داشت. با اين همه چنان كه در اين دوره اصطلاح واكونيوساي[6] -به معني روح ژاپني و استعداد غربي- رواج پيدا كرد، باز هم ژاپنيها با استفاده از سنت تاريخي ژاپني كردن فرهنگ وارداتي توانستند بيشتر اين مظاهر فرهنگي را به نوعي ژاپني كنند، هر چند ظاهر آن به شدت غربي بود.
با اين اقدامات ژاپن در دوران مدرن توانست عقب ماندگي خود از غرب را جبران كند و از اوايل قرن بيستم به لحاظ سياسي، نظامي، اقتصادي و ... به كشوري بسيار قدرتمند و حتي هم طراز با قدرتهاي زمانه تبديل شود. نمونه بارز آن پيروزي اين كشور در جنگ با روس يكي از دو ابرقدرت زمانه خود در 1905 بود كه نام و آوازه اين كشور را در جهان طنين انداز كرد.
[1] 南蛮文化/Nanban Bunka.
[2] 能楽/Nōgaku.
[3] 歌舞伎/Kabuki.
[4] 鎖国/Sakoku.
[5] 文明開化/Bunmē Kaika.
[6] 和魂洋才/Wakon yōsai.