اسلام در چین

از دانشنامه ملل
نسخهٔ تاریخ ‏۱۸ اکتبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۸:۴۴ توسط Samiei (بحث | مشارکت‌ها)

مقدمه :

اسلام، یکی از سه دين مهم جهان، در اواسط قرن هفتم میلادی و درست سه دهه پس از پا به عرصه­ی وجود گذاشتن آن در شبه جزیره­ی عربستان، وارد چین شد. بازرگانان و دیپلمات­ها که از گذشته­های خیلی دور در مسیر جاده­ی ابریشم رفت و آمد کرده و به­عنوان پل ارتباطی، اقتصاد و فرهنگ و اندیشه و افکار و عقاید شرق و غرب جهان آن روز، به ویژه چین و ایران را به هم متصل کرده و ربط می­دادند، این دین با اهمیت آسمانی را نیز به سرزمین چین معرفی کرده و متقابلا، فرهنگ وتمدن چینی را به تمام جهان معرفی کردند.

باید اذعان کرد­که، سرگذشت هیچ­یک از جوامع مسلمان در سرتاسر جهان، به اندازه­ی پیشینه­ی جامعه­ی مسلمانان چین ناشناخته و گمنام نیست. دلیل این واقعیت نیز بعد مسافت و دوری جامعه­ی مسلمانان این کشور از مرکزیت جهان اسلام، اجرای سیاست­های منزوی کردن مسلمانان توسط حاکمان چینی از اواخر قرن هفدهم تا پایان دهه­ی هفتاد از قرن بیستم، دشواری یاد گیری زبان چینی و عدم توانایی پژوهشگران اسلامی در استفاده از متون تاریخی چین و کمبود اطلاعات و نا آشنایی اندیشمندان و مسلمانان جهان از وضعیت و شرایط زندگی مسلمانان بوده است[i]. شايد دليل مشخص نبودن ميزان دقيق جمعيت مسلمانان اين كشور هم ناشي از همين عوامل باشد.

بخش 1- ورود اسلام به چین

اگرچه در اسناد و مدارک تاریخی چین و جهان اسلام هیچ سند معتبری که تاریخ دقیق ورود اسلام به چین را ثبت کرده باشد تا کنون به دست نیامده است، ولی براساس کتاب تاریخ دوران سلسله­ی تانگ، نخستین هیئت رسمی دیپلماتیک خلافت اسلامی، در سال 651 میلادی(سال 30 هجری)، همزمان با دومین سال از حاکمیت امپراتور یونگ خوی از سلسله­ی تانگ، برای ابلاغ پیام خلیفه­ی سوم عثمان ابن عفان، وارد شهر چانگ­اَن پایتخت امپراتوری چین شد. لذا، اغلب مورخان چینی، و به تبع آنان سایر مورخان، تاریخ ورود این هیئت را مبدأ ورود اسلام به چین تلقی کرده و هنوز کار پژوهشی و علمی متقن دیگری برای اثبات يا رد این مسئله، نه در چین و نه در جهان اسلام و یا اروپا صورت نگرفته است. اسناد تاریخی چین می­گویند که در خلال سال­های 651 تا 798 میلادی، مجموعا 39 هیئت سیاسی به نمایندگی از سلسله خلفای اموی و عباسی از چین دیدار کرده و همراه با گسترش مبادلات تجاری و اقتصادی از سوی بازرگانان ایرانی و عرب، زمینه برای گسترش دین اسلام در این کشور نیز فراهم شده و توسعه پیدا کرد[ii].

اسامی دین اسلام در کتب تاریخی چین

یکی از ویژگی­های زبان چینی این است که به دلیل محدویت­های آوایی، برای تلفظ واژه­ها و نام­های غیر چینی، نمی ­توان معادل دقیقی یافت[iii]، و لذا، معمولا تلاش می­شود که نزدیک­ترین واژه و یا نام چینی که همان معنا را می­رساند را به جای آن انتخاب شود. به همین خاطر، در طول تاریخ برای اسلام هم نام­های متعددی گذاشته اند تا هم تلفظ آن برای مردم آسان باشد و هم تقریبا مفهوم واژه­ی اسلام را تا حدودی برساند. اسامی که در گذشته برای اسلام به­کار می­رفته عبارتند از: چون به اعراب تاشی می­گفتند، به اسلام که از سرزمین­های عربی آمده بود نیز« قانون تاشی»، «دین آسمانی»، «دین مقدس آسمانی»، «دین سرزمین­های غربی»، «طریقت سرزمین­های غربی»، «طریقت خویی خویی[iv]»، «دین پاک»، «دین حقیقت»، دین پاکی و حقیقت»، «دین روشنایی و حقیقت»، «دین صلح» و غیره می­گفتند. از دوران سلسله­ی یوان در قرن چهاردهم تا پیروزی کمونیست­ها در سال 1949 میلادی، نامی که بیش از همه برای اسلام مورد استفاده قرار می­گرفت، «دین خویی» بود. پس از استقرار حاکمیت حزب کمونیست در چین، دولت در تاریخ دوم ماه ژوئن 1956 با صدور اطلاعیه­ای، نام رسمی این دین را همان« دین اسلام» اعلام کرد و دیگر اسامی غیر دقیق قبلی از میان رفت[v].

بخش 2- اسلام در دوران سلسله­های مختلف امپراتوری

اسلام در دوران سلسله­های تانگ و سونگ

آن­چه از تاریخ فهمیده می­شود این است­که اولا، گسترش اسلام در چین یک روند طولانی تاریخی 700 تا 800 ساله را پشت سر گذاشته تا کاملا جا افتاده و ریشه دوانده است. ثانیا، این روند مسالمت آمیز و دوستانه و از طریق تجارت و بازرگانی بوده و هیچگونه تبلیغ مستقیم یا اجباری برای پذیرش این دین در میان اهالی چین وجود نداشته است. براساس اسناد و مدارک تاریخی، اسلام از دو مسیر زمینی از شمال غرب و دریایی، از طریق سواحل جنوب شرق چین، یعنی همان مسیرهای معمول تجارت و بازرگانی تجار ایرانی و آسیای غربی، به این سرزمین وارد شده است. مسیر خشکی(زمینی) از ایران آغاز و با عبور از مناطق آسیای مرکزی از منطقه­ی سین کیانگ چین عبور کرده و در امتداد مسیر جاده­ی ابریشم وارد سرزمین و شهرهای داخلی چین هم­چون چانگ­اَن و لویانگ گردیده است. مسیر دریایی نیز از بنادر مختلف خلیج فارس شروع و با عبور از اقیانوس هند و تنگه­ی مالاکا در نهایت به بنادر چین در سواحل جنوبی و شرقی این کشور منتهی ­شده است. در این نوشته­های تاریخی به نحوه­ی رفت و آمد و اسکان بازرگانان ایرانی و عرب در چانگ­اَن پایتخت چین و در شهرهای ساحلی هم­چون گوانگجو، یانگجو، چوانجو یا همان زیتون،خانگجو، کَی فنگ و لویانگ نیز اشاره شده است[vi]. همین مبادلات تجاری دوستانه و اقامت دایم مسلمانان در شهرهای مختلف چین زمینه را برای مهاجرت گروه بسیاری از مسلمانان به این سرزمین فراهم و راه را برای گسترش مسالمت آمیز هرچه بیشتر اسلام هموار ساخت. افزون بر تجار، تعدادی از نظامیان و سربازان مسلمانی که بنا به درخواست امپراتور چین جهت فرونشاندن شورش اَن­لو شان[1](755 تا 766 میلادی)، وارد این کشور شدند، پس از بازپس گیری چانگ­اَن و لویانگ و پایان آشوب، آن­ها که تعدادشان به بیش از هزار نفر می­رسید، اجازه یافتند در پایتخت این کشور اقامت گزیده و بنا به دستور امپراتور مسجدی جهت انجام فرایض دینی آن­ها ساخته شد. روند مهاجرت و اسکان مسلمانان در چین که از زمان سلسله­ی تانگ آغاز شده بود، در دوران سلسله­ی سونگ نیز ادامه یافت و با ازدواج آن­ها با دختران چینی نسل جدیدی از مسلمانان به وجود آمد که دارای پدرانی مسلمان مهاجر و مادرانی چینی بودند. کثرت تعداد این افراد به حدی بود که دربار امپراتوری سونگ مجبور شد برای رسیدگی به احوال شخصیه­ی آنان از قبیل نحوه­ی پرداخت مالیات، تقسیم ارث، بازگشت آنان به سرزمین اجدادی و... مقررات جدیدی تحت عنوان«قانون ارث پنجمین نسل بازرگانان خارجی» وضع نماید.

شکل گیری محله­های مسلمان نشین در شهرهای چین

مسلمانان مهاجر اغلب در محله­های خاصی در داخل و یا بیرون شهرها سکونت یافته و در برخی از موارد نیز با استفاده از تسامح دولتمردان چینی، در بافت محل سکونت خود چینی­ها اقامت گزیده و در کنار مردم عادی زندگی می­کردند. در این محله­های مهاجر نشین خارجی که فان­که( محله­ی خارجیان) خوانده می­شد، قوانین و مقررات اجتماعی و قضایی و فرهنگی و دینی خاص مسلمانان حاکم بود و اغلب قاضی­القضات و امام جماعت مسلمان(شیخ الاسلام) توسط خود مهاجران انتخاب و با تأیید حاکمان چینی بر مسایل داخلی آنان نظارت و مشکلات و اختلافات آن­ها را حل و فصل می­کردند[vii]. این محله­ها نخستین محل زندگی گروهی و هسته­های اجتماعی اولیه­ی مسلمانان در چین به شمار می­روند که افزون بر محل سکونت، هویت اجتماعی و فرهنگی آنان نیز براساس اعتقادات دینی در همین محله ها شکل می­گرفت ولی همیشه خود را جزیی از امت بزرگ اسلامی و جهان اسلام می دانستند نه جامعه­ی چینی که در آن زندگی می­کردند.

در این محله­ها که به صورت کلونی های مجزا بودند، مسجد محور زندگی اجتماعی بود و خانه­های مسلمانان در اطراف مسجد بنا شده و روابط اجتماعی خانواده­های مسلمان حول محور مسجد و به­صورت بسته و محدود در میان خودشان تنظیم می یافت. برخلاف دادوستد تجاری آن­ها که اغلب با چینی­های غیر مسلمان بود، آنان از نظر اجتماعی و خانوادگی به خاطر تفاوت فرهنگی و رعایت مسایل شرعی و دینی، هیچ رابطه­ای با غیر مسلمانان نداشتند. تمامی مسایل آموزشی، دینی، قضایی، و تأمین مواد غذایی حلال، این جوامع خود انزوا و محدود توسط خودشان تأمین می­شد و نیازی به ارتباط با جامعه­ی چینی اطراف خود نداشتند. حتی امامان جمعه و جماعت و مبلغان و معلمان آموزشی آن­ها نیز از کشور مبدأ می­آمدند[viii]. زبان ارتباطی میان این جوامع، اغلب زبان مادری خودشان(فارسی-عربی) بود و نیازی به آموختن زبان چینی هم نداشتند. نوع زندگی، معاشرت و لباس پوشیدن و مراودات اجتماعی و آداب و رسوم فرهنگی این گروه­های کوچک مسلمان برای جامعه­ی میزبان در عین جالب و جذاب و قابل احترام بودن، عجیب و مشکوک نیز به نظر می­رسید. براساس نوشته­های تاریخی چین، در عصر سلسله­ی تانگ، تنها در شهر چانگ­اَن پایتخت این کشور، بیش از 5 هزار خانوار خارجی که اغلب مسلمان و از ایران و آسیای مرکزی و مناطق عربی بودند، در این شهر اقامت داشته و میدانی در شهر به عنوان میدان خارجی­ها وجود داشت که در این میدان، به ویژه عصرها و روزهای تعطیل، برنامه­های فرهنگی وهنری ملل مختلف از جمله موسیقی، نمایش، آکروبات، و سایر بازی­ها و سرگرمی­ها و تفریحات به نمایش گذاشته می­شد که مورد توجه جامعه­ی میزبان قرار می گرفت. حتی کالاها و صنایع دستی نفیس، عطر و بخور و مدل لباس­های خارجی که در این میدان عرضه می­شد به شدت مورد استقبال چینی­ها قرار می­گرفت[ix].

بخش 3-شخصیت­های مهم و تأثیر گذار مسلمان در چین در دوران­های مختلف

در طول تاريخ بيش‌از هزار و سیصد ساله­ی‌ حضور اسلام در چین، تعداد زيادي‌شخصیت انديشمند، سياست‌مدار، صنعتگر، كارشناس‌نظامي، كارشناس‌آموزشي‌، پزشک، ادیب، هنرمند و روحاني‌مسلمان در این کشور پا به‌عرصه­ی‌ظهور گذاشته اند که نه تنها در شکل گیری و رشد و توسعه­ی جامعه­ی مسلمانان این کشور، بلکه در پیشرفت و تکامل تمدن و فرهنگ و هنر این سرزمین نیز تأثير گذار بوده و منشأ خدمات گسترده­ و فراوانی بوده­اند. این گونه شخصیت­های برجسته‌، تقريبا در هر عصری و در تمامی‌زمينه‌ها حضور داشته‌اند. برخي‌از علوم‌خاص‌متعلق به مسلمانان،‌نظير علوم‌داروئي‌‌و نجوم،‌در دوران­هاي‌يوان‌و مينگ‌از موقعيتی شايسته­ و‌تاريخي‌برخوردار بودند. ظهور این شخصیت­ها در چین، از نظر زمانی و مکانی و بسته به موقعیت­ها و زمینه­های گوناگون متفاوت بوده و شاهد فراز و فرودهایی بوده است که بررسی این موضوع در پی می­آید.

برخلاف اغلب اقلیت­های قومی و نژادی چین، مسلمانان این کشور، پراكنده‌ترين‌اقليت‌ملي‌و دینی در سراسر این کشور‌ به شمار می­آیند. پراكندگي‌جغرافيايي‌ظهور شخصيت­هاي‌تاريخي‌مسلمان‌در این کشور نيز انعكاسي‌از همین پراكندگی محل سکونت‌آنان‌است، كه‌مي­توان‌تجمع پيدايش آنان را به‌چند منطقه‌تقسيم‌كرد:

1ـ منطقه‌­ی شمال‌غربي‌، با مركزيت‌استان گنسو.

2ـ منطقه­ی‌شمال‌چين،‌با مركزيت‌پكن.

3ـ منطقه­ی‌جنوب‌غربي،‌با مركزيت‌استان يون­نن.

4ـ منطقه­ی‌سواحل‌درياي‌جنوب‌شرقي،‌با مركزيت‌استان جيانگ‌­سو.


[1] - An lushan.


[i] - مراد زاده رضا، چگونگی نفوذ اسلام در چین، بنیاد پژوهش­های اسلامی استان قدس رضوی، 1382.


[ii] - ابراهیم فِنگ جین یوان، الاسلام فی الصین، دارالهلال الارزق للنشر- هونغ کونغ، 2003.

[iii] - زِن یان شِن، فرهنگ ضرب المثل­های فارسی به چینی و اصطلاحات چینی به فارسی، انتشارات پکن، 2003.

[iv] - چینی ها در قرون گذشته، به مسلمانان هویی هویی(کسانی که مایل به بازگشت به سرزمین مادری هستند) می گفتند. در حال حاضر نیز نام یکی از اقوام دهگانه­ی مسلمانان در این کشور قوم هوی است. این گروه از مسلمانان، فرزندان مسلمانانی هستند که در طول تاریخ از ایران و آسیای میانه و مناطق عربی به چین آمده و پس از اقامت در این کشور با دختران و زنان چینی ازدواج کرده و از آن ها صاحب فرزند شده اند.

[v] - فنگ جین یوان. صص 7-5.

[vi] - همان. ص 13.

[vii]  فنگ جین یوان، همان کتاب، ص 15./ مراد زاده، همان کتاب، ص127.

[viii] - درست مثل محله­های ویژه­ی چینی های مهاجر در سایر کشورها که به «چاینا تاون» یا محل اقامت چینی ها معروف است.

[ix] - Bai Shouyi, An Outline History of China. Foreign languages press, Beijing. 2002.