سیاست و حکومت لبنان

از دانشنامه ملل
نسخهٔ تاریخ ‏۱۴ دسامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۴:۱۹ توسط Hedieh (بحث | مشارکت‌ها)

شكل و نوع نظام

لبنان جمهوری دموکراتیک پارلمانی است که از سال 1926 و در دوره قیمومیت فرانسه ، دارای قانون اساسی و به استناد میثاق ملی (که به عنوان متمم قانون اساسی تلقی می شود)، مسئولیت های عالی مدنی و نظامی در اداره کشور میان نمایندگان طوائف مختلف(مسلمان و مسیحی) تقسیم شده است [۱]. علی رغم تاکید قانون اساسی بر الغاء تدریجی نظام سیاسی طائفی طی چند مرحله و تاکید بر توزیع مناصب حکومتی بر اساس شایستگی و تخصص، طائفه گری سیاسی علاوه بر مسئولیت های عالی سه گانه (ریاست جمهوری،نخست وزیر و ریاست مجلس)، همچنان در همه ابعاد و پست های حکومتی تاثیرگذار است. در چنین ساختاری، ثبات سیاسی به میزان بالایی به تفاهم و هم گرایی مسئولان عالی که نمایندگان سیاسی سه طائفه عمده (شيعه،سنی و مارونی)اند، دارد. طوائفی که در سطوح بعدی قرار دارند نیز در معادلات سیاسی از جمله انتخابات مجلس نمایندگان و هیئت دولت نقش مهمی ایفا می کنند.

قانون اساسی

قانون اساسی لبنان در سال 1926 توسط کمیته ای از سوی مجلس نمایندگان منتخب فرانسویان که مسئولیت آن به ادیب و اندیشمند مسیحی لبنانی، ميشل شیحا واگذار شده بود [۲]، با استناد به قانون اساسی سال 1875 فرانسه تدوین شد[۳]. در قانون اساسی مصوب، کمیسر عالی فرانسه از اختیاراتی در حوزه امنیت، ارتش و سیاست خارجی برخوردار و ضمن داشتن حق انحلال مجلس و تعلیق قانون اساسی، از حق دخالت در همه زمینه های اقتصادی،سیاسی و اداری نیز برخوردار بود [۴].

قانون اساسی لبنان برای اولین بار در سال 1927 اصلاح شد که مهم ترین موارد مشمول اصلاح عبارت بود از: انحلال مجلس سنا و ادغام آن در مجلس نمایندگان و صلاحیت رییس جمهور برای انحلال مجلس نمایندگان با موافقت حکومت. اصلاح بعدی که در سال 1929 صورت گرفت، دوره ریاست جمهوری از سه سال به شش سال و غیر قابل تمدید افزایش داد [۵]. قانون اساسی تا پس از آن بارها تعدیل شد که مهم ترین آن ها در سال 1943 پس از کسب استقلال بود. با انجام این اصلاحات، مواردی که مرتبط با نظام قیم به عنوان تنها مرجع قدرت سیاسی و قانون گذاری بود، لغو شد [۶]. پس از استقلال لبنان، قانون اساسی مشمول چند بار تعدیل شد که از جمله در سال 1990 بر اساس اصلاح انجام شده، تعداد کرسی های نمایندگی که تا پیش آن، از40% برای مسلمانان و 60% برای مسیحیان بود، به طور مساوی میان آنان تقسیم شد و سهم هر یک از طوائف مسلمان یا مسیحی نیز به طور نسبی تعیین گردید[۷].همچنین در این تعدیل قانونی، مجلس نمایندگان مسئولیت یافت تا اقدامات قانونی لازم برای لغو طائفه گرایی سیاسی را طی فرآیندی و با تشکیل کمیته ای ملی به ریاست رییس جمهور و عضویت رییس مجلس، نخست وزیر و مجموعه ای از شخصیت های سیاسی، فکری و اجتماعی صورت دهد. از جمله تعدیلات استثنایی که پس از پایان جنگ و تدوین پيمان طائف، در قانون اساسی انجام شد، مربوط به ماده 49 بود که به موجب آن قضات و صاحبان مناصب سطح یک کشور( از جمله فرمانده کل ارتش) از نامزدی برای ریاست جمهوری (مگر حداقل 2 سال پس از استعفا و کناره گیری از پست خود)، منع شده اند. بر اساس فقره‌ای که در سال 1998 برای یک بار به این ماده قانونی اضافه شد، ژنرال امیل لحود فرمانده کل ارتش، که مورد حمایت اکثریت نمایندگان و نیروهای سیاسی قرار داشت، به عنوان رییس جمهور انتخاب شد[۸].

قانون اساسی فعلی لبنان از 6 بخش و 102 ماده تشکیل شده است. بخش اول با عنوان احکام عمومی که از مقدمه شامل احكام اساسی و دو فصل تشکیل شده است. در فصل اول به محدوده سرزمینی و موارد مرتبط با آن و در فصل دوم به حقوق فردی، وظائف شهروندان لبنانی و نیز آزادی های عمومی اشاره شده است. بخش دوم نیز شامل 4 فصل احکام عمومی، قوه مقننه، شرح وظائف قوه مقننه و نیز قوه مجریه می باشد. ماده 20 از فصل اول این بخش به قوه قضائیه اختصاص دارد. در بخش سوم، چگونگی انتخاب رییس جمهور، چگونگی تعدیل قانون اساسی و وظائف مجلس نمایندگان بیان شده است. بخش چهارم قانون اساسی لبنان طی دو فصل موارد مربوط به شورای عالی محاکمه روسای قوا و وزیران و نیز مسائل مالی و پولی(بودجه و مالیات) آمده است. بخش پنجم نیز به موادی که مرتبط با وظائف دولت قیم و جامعه ملل متحد بوده و همه آن ها در تعدیلات قانونی لغو شده است، اختصاص دارد. بخش ششم نیز شامل احکام قانونی موقت همچون الغاء طائفه گرایی سیاسی و تغییر نام دولت لبنان بزرگ به جمهوری لبنان است.

به استناد ماده 19 قانون اساسی، شورایی با عنوان شورای قانون اساسی*، برای تفسیر و نظارت بر اجرای قانون اساسی و عدم مغایرت مصوبات دولت و مجلس با آن و رسیدگی به اختلافات و مناقشات مربوط به انتخابات مجلس و ریاست جمهوری تشكيل شده است. رییس جمهور، رییس مجلس، نخست وزیر و یا 10 تن از نمایندگان مجلس در زمینه اختلافات مورد اشاره حق مراجعه به این شورا را دارند. روسای طوائف شناخته شده در خصوص مشکلات قانونی مربوط به احوال شخصیه، آزادی اندیشه و شعایر و نیز آزادی آموزش های دینی به این شورا مراجعه می کنند.

قوه مقننه

در لبنان، مجلس نمایندگان علاوه بر قانون گذاری، انتخاب رییس جمهور و نخست وزیر را نیز بر عهده دارد. همچنین هرگونه تغییر در قانون اساسی با موافقت سه چهارم نمایندگان، از صلاحیت های آن است.

نمایندگان مجلس از طریق انتخابات، هر4 سال یک بار و به موجب ماده 95 قانون اساسی بر اساس مناصفه میان مسلمانان و مسیحیان و به طور مستقیم  از سوی مردم انتخاب می شوند. تعداد نمایندگان مجلس پس از تعدیل قانون اساسی در سال 1990 و ایجاد توازن میان تعداد نمایندگان مسلمان و مسیحی، 128 نفر است.

قوه مجريه

رييس جمهور: به موجب قانون اساسی، رییس جمهور، رییس دولت و نماد وحدت ملی است. نظارت بر اجرای قانون اساسی، محافظت از استقلال، وحدت و تمامیت ارضی در چارچوب قانون اساسی، مهم ترين وظايف رییس جمهوراست. او همچنین رییس شورای عالی دفاع و فرمانده کل نیروهای مسلح است [۹].

رییس جمهور با رای مخفی دو سوم نمایندگان مجلس برای یک دوره شش ساله انتخاب می شود و انتخاب مجدد وی بلافاصله پس از دوره شش ساله ممکن نیست، مگر پس از گذشت یک دوره شش ساله.

در لبنان بنا بر عرف سیاسی، رییس جمهوری از میان مسیحیان مارونی برگزیده می شود و پس از انتخاب نیز بایستی در برابر مجلس نمایندگان سوگند یاد کند.

از جمله اختیارات و مسئولیت های رییس جمهور ، علاوه بر موارد پیش گفته: ابلاغ مصوبات قانونی مجلس برای اجرا، انجام مذاکره در خصوص معاهدات بین‌المللی و تصویب آن ها به اتفاق نخست وزیر که پس از تصویب هیئت دولت اجرایی خواهند شد، ریاست برخی جلسات هیئت دولت بنا بر خواست او و بدون داشتن حق رای، تعیین نخست وزیر پس از مشورت های لازم با رییس مجلس و صدور فرمان نخست وزیری، درخواست انحلال مجلس نمایندگان از هیئت دولت و صدور فرمان انحلال پس از تصویب آن، ارجاع مسائل مهم و فوری به هیئت دولت خارج از دستور و عفو مجرمان است[۱۰].

نخست وزیر و هیئت وزیران: براساس مواد  57 و 65 قانون اساسی لبنان، قدرت اجرایی به هیئت وزیران واگذار شده است. تعیین سیاست های عمومی در همه زمینه های اجرای قوانین مصوب، نظارت بر عملکرد همه بخش های اجرایی کشور از جمله وظائف اصلی هیئت وزیران است. از جمله دیگر وظائف و مسئولیت های هیئت وزیران، انحلال مجلس نمایندگان در شرایط استثنایی بنا بر درخواست رییس جمهور، مشارکت با مجلس نمایندگان در اصلاح قانون اساسی و تعیین و انتصاب مدیران و مسئولان دولتی است.[۱۱]

اعضای هیئت دولت توسط نخست وزیر و از راه مشورت با نمایندگان مجلس انتخاب و پس از تایید رییس جمهور، از مجلس نمایندگان رای اعتماد می گیرند. جلسات هیئت دولت با حضور نخست وزیر تشکیل و با حضور دو سوم اعضا رسمیت می یابد. مصوبات هیئت دولت معمولا توافقی است و در صورت عدم حصول توافق، رای گیری انجام می گیرد. اعضای هیئت دولت در خصوص سیاست های کلی دولت همگی در برابر مجلس نمایندگان مسئولیت دارند؛ هر وزیر اما مشخصا درباره اقدامات فردی خود پاسخگوست.

انتخاب چند یا همه اعضای هیئت دولت از میان نمایندگان مجلس منع قانونی ندارد. بنا بر مفاد قانون اساسی، نمایندگان همه طوائف لبنانی بایستی در هیئت دولت حضور داشته باشند. نخست وزیر توسط رییس جمهور و پس از مشورت با رییس مجلس انتخاب می شود. نخست وزیر علاوه بر ریاست دولت و مسئولیت اجرای سیاست های عمومی مصوب هیئت وزیران، ریاست جلسات هیئت دولت، معاونت رییس شورای عالی دفاع، طرح سیاست های عمومی دولت در صحن مجلس نمایندگان، امضای همه بخشنامه های قانونی به اتفاق رییس جمهور و هماهنگی میان وزیران و پیگیری جریان امور در ادارات  و سازمان های دولتی را برعهده دارد [۱۲]. بنا بر عرف سیاسی، نخست وزیر از میان شخصیت های سیاسی اهل سنت انتخاب می شود.

قوه قضاییه*

قوه قضاییه در لبنان به استناد ماده 20 قانون اساسی، قوه‌ای مستقل است که از طریق دادگاه های مختلف تخصصی در چارچوبی که قانون تعیین می‌کند و ضمانت های لازم را برای قضات و متقاضیان فراهم می آورد، اعمال قدرت می کند. قضات توسط قوه مجریه و با موافقت دیوان عالی کشور تعیین می شوند. قوه مقننه علی رغم آن که می تواند جهت گیری های کلی قضایی و اختیارات قضات و یا سازوکارهای انتصاب و  يا عزل آنان را تعیین کند، بایستی به احکام دادگاه ها احترام بگذارد و حق تعدیل و یا انتقاد از آن ها را ندارد.

شورای عالی نیز با عضویت 8 نفر از قضات عالی رتبه  و 7 نفر از نمایندگان منتخب مجلس تشکیل می شود و مسئولیت آن محاکمه روسای سه قوه و اعضای هیئت دولت و ریاست آن با یکی از قضات عضو با بالاترین رتبه قضایی است.

طوائف مذهبی نیز برای رسیدگی به احوال شخصیه پیروان خود (ازدواج،طلاق،ارث)، دارای دادگاه های ویژه هستند: دادگاه های روحانی ویژه طوائف مسیحی، دادگاه های شرعی برای طوائف شیعه و سنی و دادگاه های مذهبی برای پیروان مذهب درزی.

احزاب سياسی

مقدمه: گرچه ظهور احزاب سیاسی در لبنان به مفهوم و سازوکار امروزی به دوره قيموميت فرانسه و به ویژه سال های پس از استقلال بازمی گردد، زمینه های فعالیت شبه حزبی به سده های پیشین و به طور مشخص به دوره امارت های آل معن و آل شهاب بازمی گردد. عمده ترین منازعات سیاسی در این دوره ها در شکل دو گرایش قیسی و یمنی در مراحل اولیه در طائفه درزی ظهور کرد. ریشه این نزاع ها به دوره جاهلیت بازمی‌گشت و در دوره اسلامی نیز میان اعراب شمال و جنوب بازتولید شد. این نزاع ها به تدریج از طائفه درزی فراتر رفت و دیگر طوائف از جمله مارونی ها را در برگرفت که در رقابت های سیاسی،گروهی به جریان قیسی و گروهی دیگر به جریان یمنی وابسته شدند [۱۳]. نزاع های قیسی یمنی در دوره امارت آل شهاب میان آنان که پرچمدار جریان قیسی بودند و آل علم الدین که جریان یمنی را رهبری می کردند، اوج گرفت و سرانجام به شکست یمنی ها منجر شد. جریان قیسی هم البته در پی تغییر و تحولات سیاسی اجتماعی رو به ضعف گزارد و به تدریج در میان درزی های منطقه شوف، دو جریان رقیب یزبکی و جنبلاطی در صحنه سیاسی ظهور کردند. نزاع سیاسی میان این دو جریان تا مدت ها در میان درزی ها برقرار و عامل موثری در روند سیاسی امارت جبل لبنان بود و آثار آن همچنان هرچند کمرنگ، در میان این طائفه مشاهده می شود [۱۴].

در دوره قیمومیت نيز فراکسیون قانون اساسی و فراکسیون ملی به عنوان دو جریان رقیب در صحنه سیاسی لبنان ظهور کردند.

در دوره قيموميت، اعلام قانون اساسی، تشکیل مجلس نمایندگان و پیامدهای آن از جمله رقابت های انتخاباتی، به شکل گیری جریان های سیاسی جدید انجامید. اولین تشکل سیاسی شبه حزبی با عنوان فراکسیون قانون اساسی توسط هواداران بشارة الخوری در سال 1936 در صحنه سیاسی لبنان ظهور کرد. جریان رقیب بشارة الخوری نیز تشکل فراکسیون ملی را به رهبری امیل اده در سال 1942 و در آستانه استقلال لبنان تاسیس کرد [۱۵].

پس از استقلال لبنان در سال 1943، به ویژه در پی تاسیس دولت صهیونیستی اسرائيل و گسترش جریان پان عربیسم ناصری و و پیامدهای سیاسی اجتماعی آن در لبنان، احزاب بیشتری ظهور کردند که نقش موثری در تحولات و نزاع های سیاسی این کشور داشتند. بحران ناشی از درگیری های اعراب و اسرائیل و شکست اعراب در جنگ ژوئن 1967 و حضور آوارگان فلسطینی در لبنان و شکل گیری مقاومت فلسطین در جنوب اين كشور، از جمله زمینه های پدید آمدن جریان ها و تشكل های سیاسی حزبی در لبنان شد. آغاز جنگ داخلی در سال 1975 اما نقطه عطفی در تاریخ حیات حزبی لبنان به شمار می رود. در این دوره برخی از احزاب منحل اعلام شده به صحنه بازگشتند و بسیاری از آنها با تشکیل بازوی نظامی، خواسته یا ناخواسته به درگیری های خونین کشیده شدند که طی فراز و فرودی 15 ساله ادامه یافت.

پس از پایان جنگ هرچند برخی از احزاب و جریان های حزبی که با آغاز جنگ و یا تحت تاثیر مقاومت فلسطینی پدید آمده بودند و اینک توجیه و زمینه ای برای استمرار فعالیت نداشتند، رو به افول گزاردند و یا به شدت محدود شدند؛ البته احزاب،جریان ها و هم پیمانی های سياسی جدیدی نیز شکل گرفت.

احزاب سیاسی لبنان عموما از وابستگی های طائفی برخوردارند و معمولا موضع گیری های آنان با منافع طائفه خود گره خورده است.

بیشتر احزاب سیاسی لبنانی سیاست و جهت گیری های پایدار نداشته و متناسب با شرایط سیاسی و تحولات منطقه ای و گاه بر اساس سیاست های بین المللی و سیاست های کشورهای حامی، موضع گیری کرده یا تغییر جهت می دهند. برخی از احزاب لبنانی به ویژه احزاب غیرطائفی، حضور چندان موثری در تحولات سیاسی نداشته و هر از چندگاه به تناسب شرایط با اتخاذ موضع و صدور بیانیه در خصوص رویدادها و تحولات، اعلام حضور می کنند و گاه نیز از طریق ائتلاف و یا هم پیمانی با دیگر احزاب و جریان های سیاسی به حضور خود در صحنه سیاسی ادامه می دهند.

هرچند احزاب و جریان های سیاسی لبنان را به ملی، سکولار، اسلامی، چپ و راست و... تقسیم می کنند، رویکردها و سیاست های نه چندان ثابت و تداخل سیاست ها مانع از دقت و قطعیت چنین تقسیم بندی می شود. در مجموع، علی رغم وجود ده ها حزب و شبه حزب سیاسی در لبنان، به دلیل ساختار سیاسی اجتماعی پیچیده طائفی و بحران های درون تشکیلاتی و عدم انطباق ویژگی های لازم یک حزب سیاسی بر بیشتر آن ها، نمی توان از فرهنگ حزبی در این کشور سخن گفت.

مهم ترین احزاب و تشکل های سیاسی و شبه سیاسی لبنان که در سال های اخیر در صحنه سیاسی لبنان کم و بیش حضور تاثیرگذاری داشته اند، عبارتند از*:

اتحاد قوی الشعب العامل**: در سال های پایانی دهه شصت قرن بیستم در مراکز دانشگاهی به ویژه دانشگاه دولتی لبنان و دانشگاه عربی بیروت با محوریت کمال شاتیلا و تحت تاثیر اندیشه های ناصری شکل گرفت. اين شبه حزب، طی دهه های پایانی قرن بیستم در بسیاری از تظاهرات دانشجویی حضوری فعال داشت و در دفاع از خواست های مردمی و برخی از مسائل ملی و قومی برنامه‌های اعتراضی و تحصن دانشجویی برگزار می کرد. این تشکل سیاسی همچنین درگیری های شدیدی با کمونیست ها و جریان های قومی- مارکسیستی داشت و در دوره جنگ داخلی نیز با تشکیل گروهی نظامی به همراه جبهه احزاب قومی وملی در برابر جنبش ملی مسیحیان قرارگرفت. این گروه پس از جنگ مجددا به فعالیت های سیاسی و انتخاباتی روی آورد و در سال های اخیر تحت عنوان "الموتمرالشعبی اللبنانی"  و عمدتا در بیروت به حضور سیاسی خود ادامه می دهد.

تجمع اللجان و الروابط الشعبية***: در سال 1975 توسط گروهی از جوانان بعثی انشعابی از حزب بعث طرفدار عراق در لبنان از جمله معن بشور و بشارة مرهج تشکیل شد. این گروه در جنگ داخلی مشارکت و در حمایت از مقاومت فلسطين در لبنان درگیری های شدیدی با نیروهای شبه نظامی فالانژ داشت. در سال های اخیر با تاسیس مرکزی تحت عنوان"دارالندوة" در بیروت به برگزاری سخنرانی های سیاسی و طرح مباحث اجتماعی و حمايت از گردهمایی های احزاب و گروه های سیاسی جوان اقدام کرده است. نشریه این تشکل با نام المنابر به طرح مباحث سیاسی قومی(عربی) می پردازد. همچنین در مناسبت ها و رویدادهای سیاسی با صدور بیانیه و اتخاذ مواضع، اعلام حضور می کندو روابط نزدیک با حزب بعث لبنان، حزب الله، و سوریه دارد. معن بشور از موسسان آن، همچنان دبیر کل این تشکل سیاسی است.

التيار الوطنی الحر*: زمینه تشکیل این جریان سیاسی مسیحی به سال 1990 و تبعید میشل عون به فرانسه بازمی گردد. وی پی از بازگشت از تبعید در سال 2005 ، آغاز فعالیت این حزب سیاسی را اعلام کرد. این تشکل سیاسی با احزاب و جریان های سیاسی مسیحی همچون الکتائب والقوات اللبنانية در رقابت و با حزب الله و امل هم پیمان است و در زمره اعضای ائتلاف موسوم به 8 مارس قرار دارد. این جریان سیاسی دارای ایستگاه تلویزیونی با نام otv بوده و با چند نماینده و وزیر در مجلس نمایندگان و هیئت دولت حضور دارد.

حركة امل:** اين تشكيلات سياسی نظامی در آغاز به عنوان بازوی نظامی جنبش محرومان پديد آمد. اين جنبش با هدف دفاع از حقوق سياسی اجتماعی شيعيان توسط امام موسی صدر بنيان گزارده شد. فعاليت‌های بازوي نظامي جنبش محرومان در سال 1975 با همكاري دكتر مصطفي چمران و به طور مخفيانه آغاز شد و در پي انفجاري كه در حين آموزش نيروهاي جذب شده به آن روي داد، امام موسي صدر ناگزير موجوديت آن را رسماً اعلام كرد.

جنبش امل كه به تدريج عملاً جايگزين جنبش محرومان شد، هر چند در جنگ داخلي لبنان همچون بيشتر احزاب و جريان‌هاي شبه نظامي ناگزير از درگيري با برخي از احزاب و تشكل‌هاي نظامي به ويژه شبه نظاميان كمونيست و نيروهاي فلسطيني شده، فعاليت‌هاي خود را عمدتاً به دفاع از مناطق شيعه‌نشين معطوف ساخت. در پي مفقود شدن امام موسي صدر در سال 1978 در جريان سفر به ليبي، حسين الحسيني مسئوليت جنبش را بر عهده گرفت و در سال 1980 رهبري آن در اختيار نبيه بري قرار گرفت كه تاكنون ادامه يافته است.

در سال 1982، تهاجم گسترده نيروهاي نظامي اسرائيل به لبنان و پيشروي آنان تا بيروت منجر به تشكيل كميته نجات ملي شد كه اعضاي آن را رهبران سياسي و برخي فرماندهان شبه نظامي از جمله بشير الجميل فرمانده شبه نظاميان ماروني تشكيل مي‌دادند. عضويت نبيه بري در اين كميته با مخالفت تعداد قابل توجهي از مسئولان و كادرهاي رده بالاي جنبش از جمله حسين موسوي نائب رئيس و سخنگوي آن روبرو شد كه در اعتراض به اين امر از مسئوليت‌هاي خود استعفا كردند و بدين سان ضربه بزرگي بر اين تشكيلات وارد آمد.

در پي تأسيس جنبش حزب‌الله كه برخي از مؤسسان آن از همان مسئولان و كادرهاي مستعفي جنبش امل بودند، رقابت ميان اين دو جنبش شيعي تا سال ها ادامه يافت كه در برخي مقاطع به درگيري‌هاي نظامي كشيده شد و تلفاتي به بار آورد.

پس از پايان جنگ، جنبش امل به بازسازي تشكيلاتي روي آورد و با توجه به شرايط جديد صحنه سياسي لبنان، روابط خود را با ديگر احزاب و جريان هاي سياسي و به طور خاص با جنبش حزب‌الله سامان داد و با شركت در انتخابات مجلس موفق شد تعدادي از كرسي هاي نمايندگي را در اختيار گيرد. همچنين در كابينه‌هاي مختلف سال هاي پس از جنگ برخي از پست هاي وزراتي در اختيار اين جنبش قرار گرفته است.

از سال هاي پاياني قرن گذشته تاكنون، هماهنگي ميان جنبش امل و حزب‌الله به عنوان دو تشكيلات فراگير در ميان شيعيان برقرار و در بيشتر تحولات سياسي، مواضع مشتركي از سوي آنان اعلام مي‌شود. همچنين هر دو جنبش از اعضاي تعيين كننده ائتلاف 8 مارس مي‌باشند.

جنبش امل داراي مراكز و مؤسسات فرهنگي اجتماعي و آموزشي متعدد است و فرستنده تلويزيوني ان.بي.ان را نيز در اختيار دارد. از جمله مسئولان و شخصيت‌هاي اين جبنش، علي حسن خليل، ايوب حميّد، محمود ابوحمدان و علي خريس را مي‌توان نام برد. همچنين نبيه بري رهبر اين جنبش رياست مجلس نمايندگان را بر عهده دارد.


الحزب التقدمي الاشتراكي**: این حزب توسط کمال جنبلاط از رهبران طائفه درزی در سال 1949 تاسیس و از احزاب تاثیرگذار در تحولات سیاسی 6 دهه اخیر این کشور است. در بحران سال 1958 در دوره ریاست جمهوری کامیل شمعون نقشی فعال داشت و ده ها عضو و هوادار آن در جریان آن کشته شدند. مجموعه ای از نیروهای شبه نظامی وابسته به این حزب درزی درجنگ داخلی مشارکت داشتند. اين حزب در دفاع از مقاومت فلسطین و در ائتلاف با دیگر نیروهای ملی و اسلامی، در برابر نیروهای مخالف قرار گرفت و کمال جنبلاط موسس این حزب، خود رهبری این ائتلاف را برعهده داشت. پس از ترور وی درسال 1977، مسئولیت حزب برعهده فرزندش ولید قرارگرفت که تا کنون نیز ادامه دارد. در سال1983 درگیری های شدید میان نیروهای شبه نظامی حزب و نیروهای تحت امر سمیرجعجع فرمانده القوات اللبنانية، منجر به شکست و عقب نشینی شبه نظاميان مسيحي از مناطق شرق صیدا و عقب نشینی به کسروان و المتن شد.

مواضع این حزب در سال های اخیر چندان ثابت نبوده است؛ از جمله علی رغم روابط دیرینه با سوریه، ولید جنبلاط با اتخاذ سیاستی مخالف این کشور، این روابط را مخدوش کرد و پس از مدتی مجددا درصدد ترمیم آن برآمد. چندی بعد و درپی تحولات سیاسی منطقه، دیگربار مواضعی مخالف این کشور اتخاذ کرد. ولید جنبلاط که پیش از ترور رفیق حریری روابط نزدیکی با حزب الله داشت، پس از آن و در پی شكل‌گیری ائتلاف 14 مارس به آن پیوست و موضع مخالف شدیدی علیه سوریه و حزب الله اتخاذ کرد. در سال 2011 به دنبال بروز اختلاف میان این حزب و دیگر اعضای ائتلاف مزبور، با خروج از ائتلاف، آن را از اکثریت انداخت و سبب شد تا زمینه برای تشکیل دولت مورد حمایت ائتلاف 8 مارس که دارای اکثریت در مجلس نمایندگان شده بود، آماده شود. این حزب از آنجا که از حمایت بخش وسیعی از طائفه درزی برخوردار است، معمولا در اکثر دولت‌ها و در مجلس نمایندگان حضور دارد.

حركة التوحید الاسلامی*: این مجموعه سیاسی در سال 1982 توسط شیخ سعید شعبان، عضو سابق الجماعة الاسلامیة و با ادغام سه گروه محلی در طرابلس در شمال لبنان شکل گرفت. این جریان سياسي ديني به تدریج با موضع‌گیری علیه اسرائیل، حاکمیت مارونی‌ها، احزاب چپ و قومی، از پایگاه گسترده ای در این منطقه برخوردار و موفق به اخراج همه نیروهای سیاسی چپ از آنجا شد و بدين سان طي سال هاي 1984 و 1985، شهر طرابلس را تحت نفوذ خود گرفت .اين تشكل سياسي طي اين مدت با شعار  برپایی نظام اسلامی، اقداماتی همچون برگزاری محاکمه های قضایی، ممنوعیت فروش مشروبات الکلی، تعطیلی استخرهای مختلط و تفریح گاه ها و برخورد با بی حجابی را به اجرا گزارد كه احزاب و نیروهای چپ را به عکس العمل واداشت. آنان با حمایت نیروهای نظامی سوریه و با محاصره شهر و برخی درگیری‌هاي مسلحانه، نیروهای این جنبش را تحت فشار گزاردند. سرانجام با میانجیگری جمهوری اسلامی ایران و عزیمت شیخ سعید شعبان به دمشق و طی مذاکراتی، با اعلام آتش بس و ورود فعالان سیاسی چپ به طرابلس اوضاع به شرایط نسبتا عادی بازگشت. از آن پس به ویژه پس از مرگ بنیان گذار آن در سال 1998، فعالیت های این جنبش بسیار محدود و تنها به برخی موضع گیری ها و صدور بیانیه و برگزاری گردهمایی منحصر گردیده است.

الجماعة الاسلامية : این تشکل پیش از آن که حزبی باشد، دینی و تبلیغی است که به تدریج از ویژگی های یک جریان سیاسی هم برخوردار شده است. این تشکل در سال1964 از درون جمعیت مذهبی عبادالرحمن در طرابلس ظهور کرد و دارای شعبه هایی در بیروت، صیدا، بقاع و جنوب است. هدف از تاسیس این تشکل، جذب و هماهنگی نیروی جوانان مومن و جهت بخشیدن به آنان است. این جمعیت رسالت خود را اسلام، برپایی جامعه اسلامی و حیات دینی می‌داند. این جریان دینی سياسي همچنین از حامیان الغای طائفه گرایی سیاسی و وحدت عربی بر اساس اسلام، همزيستي مسالمت آمیز میان مسلمانان و مسیحیان و نیز رهایی از استعمار غربی است. الجماعة الاسلامية هرچند با برخی از جریان ها و احزاب همچون حزب الله، روابط نزدیکی دارد، در خصوص سیاست های حاکم و مسائل کلی کشور میانه روی را درپیش گرفته است. مجله الامان، ارگان آن و فعالیت های آموزشی گسترده‌ای تحت نام"مدارس الایمان" دارد.

حزب الله: زمینه های تشکیل این حزب به تحولات جامعه شیعیان لبنان پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران بازمی گردد که بسیاری از فعالان شیعه صحنه سیاسی لبنان از جمله هواداران حزب الدعوة عراق در این کشور، تني چند از اعضای جنبش امل، برخی از اعضای احزاب لبنانی و کادرهای فلسطینی و نیز گروهي از جوانان شیعه فعال در صحنه‌های سیاسی اجتماعی، خود را با اهداف و جهت گیری های آن هماهنگ کردند. نقطه عطف در مسیر شکل گیری زمینه های تشکیل حزب اما به پیامدهای تهاجم گسترده اسرائیل به لبنان و اشغال جنوب و محاصره بیروت در سال 1982 مرتبط است. عضویت نبیه بری در کمیته نجات ملی که با شرکت رهبران سیاسی و برخی فرماندهان شبه نظامی از جمله بشیرجمیل فرمانده شبه نظامیان فالانژ و با هدف تعیین چگونگی برخورد با وضعیت جدید تشکیل شده بود، مخالفت های بسیاری از اعضای جنبش امل و دیگر هواداران انقلاب اسلامی را سبب گشت و به انشعاب گروهی از آنان از جمله سیدحسين موسوی عضو دفتر سیاسی و سخنگوی آن منجر شد. از دیگر عوامل زمینه‌ساز تاسیس حزب الله شکل گیری رویکرد ضرورت تغییر جبهه رویارویی با اسرائیل از ضعف به قدرت بود. علی رغم برخی فعالیت های سیاسی فرهنگی و نیز عملیات نظامی علیه نیروهای اشغالگر اسرائیلی، موجودیت حزب و آغاز فعالیت های حزبی به طور رسمی در سال 1985 طی بیانیه ای با عنوان" ما که هستیم و هویت ما چیست؟" که در واقع مرامنامه حزب الله بود، اعلام شد. مهم ترین محورهای این مرامنانه، رویکرد دینی، جهاد و مقاومت در برابر اسرائیل تا اخراج کامل از لبنان به عنوان مقدمه آزادی بیت المقدس، مشارکت همه مردم لبنان در تعیین سرنوشت خود و مخالفت با امتیازات طائفی در این کشور بود.

انجام عملیات چریکی علیه نیروهای اشغالگر اسرائیل توسط نيروهاي شبه نظامی این حزب طی سال های اشغال جنوب لبنان و نیز مقاومت در برابر تهاجمات نظامیان اسرائیلی به ویژه در سال های 1993 و 1996 و کسب موفقیت های نظامی پی در پی، رژیم اسرائیل را ناگزیر ساخت تا در سال 2000 از بیشتر مناطق جنوب لبنان عقب نشینی کند. این نقطه عطف در تاریخ مقاومت لبنان در طول چند دهه اخیر و نیز پیامدهای آن از جمله آزادسازی صدها اسیر لبنانی، فلسطینی و عرب در بند رژیم اسرائیل، به تقویت پایگاه اجتماعی سیاسی حزب الله انجامید. تهاجم گسترده هوایی اسرائیل در سال 2006 به لبنان، علی رغم خسارت های سنگین مادی و انسانی، با مقاومت سرسختانه نیروهای شبه نظامی حزب الله روبه رو و عدم حصول هیچ گونه دستاورد نظامی و سیاسی برای این رژیم، پیامدهای سیاسی گسترده ای را در داخل اسرائیل به همراه داشت.

علاوه بر مسئله مقاومت و دستاوردهای نظامی، حزب الله توانسته است با توجه به پایگاه وسیع اجتماعی به لحاظ سیاسی نیز موفقیت های بزرگی به دست آورد که یکی از موارد عمده، حضور در مجلس نمایندگان و مشارکت در هیئت دولت طی دو دهه اخیر است. این حزب که از حمایت های جمهوری اسلامی ایران برخوردار است، همچنین در زمینه خدمات عمرانی، اجتماعی،بهداشتی و فرهنگی فعالیت های قابل توجهی داشته است و با ایجاد شبکه ای از مدارس و مراکز آموزشی، نقش موثری در توسعه فرهنگی آموزشی در میان شیعیان ایفا کرده است. این حزب با ایجاد مراکز رادیویی و شبکه تلویزیون ماهواره ای و انتشار نشریات گوناگون، ازحضور رسانه ای موثری در این کشور و در سطح منطقه و جهان نیز برخوردار است.

حزب الله بر لبنانی بودن، مسلمان بودن و الهام خود از انقلاب اسلامی تاکید دارد. این حزب در سال های اخیر به رهبری سید حسن نصرالله، محور ائتلاف 8 مارس با عضویت جنبش امل، جریان ملی آزاد و برخی دیگر از احزاب و گروه های سیاسی مسیحی و مسلمان نیز می باشد.ازجمله چهره های بارز این حزب می توان ازشیخ نعیم قاسم،شیخ محمدیزبک،سیدابراهیم امین السید،محمدفنیش،محمدرعد و سیدهاشم صفی الدین نام برد.

حزب السوری القومی الاجتماعی: از جمله احزاب لبنانی است که در تحولات سیاسی لبنان از دوره قیمومیت فرانسه و به ویژه پس از استقلال این کشور نقش تاثیرگذاری داشته است. فعالیت‌های این حزب كه توسط انطوان سعادة بنیان گذاری شد تا سال1935 سری و سياست آن در مخالفت با حضور فرانسوی ها و هواداری از استقلال لبنان به عنوان یک کشورعرب بود.پس از علنی شدن فعالیت های حزب،علیرغم دستگیری ها و محدودیت ها، کم وبیش به حیات سیاسی خود ادامه داد و به ویژه پس از اعلام موجودیت رژیم اسرائیل، دامنه فعالیت های آن گسترش یافت که نگرانی دولت ودستگیری برخی از اعضای آن را درپی داشت. با اعلام قیام مسلحانه علیه حاکمیت توسط انطوان سعادة، شورش هایی برپا شد که با شکست همراه بود. با محاکمه و اعدام رهبر حزب در سال1949، پایگاه مردمی آن گسترش یافت و علیرغم زندانی شدن بسیاری از رهبران و اعضای این حزب و بروز انشعاب ميان اعضاء، فعالیت های آن با فراز و فرودهایی استمرار یافت. در سال های جنگ داخلی، این حزب که ابتدا به دو شاخه تقسیم شده بود،  در جنگ مشارکت داشت و پس از وحدت مجدد، نقشی فعال درجریان جنگ به ویژه پس از تهاجم اسرائیل در سال1982 به لبنان داشت. رقابت های داخلی و انشعاب مجدد در سال های بعد به تضعیف جایگاه این حزب انجامید. امروز حزب سوری قومی اجتماعی با دو جناح "الطوارئ" و "المجلس الاعلی" گرچه نه با وسعت و قدرت گذشته، در صحنه سیاسی لبنان حضور داشته و دارای نمایندگانی در مجلس است. از جمله شخصیت های بارز این حزب،اسعد حردان، مروان فارس و غسان مطر از جمله شخصیت های بارز این حزب

التنظیم الشعبی الناصری*: بنیانگزار این  جریان سیاسی که صحنه اصلی فعالیت های آن شهر صیدا در جنوب لبنان می باشد، معروف سعد نماینده اسبق این شهر در مجلس نمایندگان بود. وی در آستانه جنگ داخلی لبنان در جریان یک تظاهرات اعتراض آمیز کارگری در صیدا ترور شد و پس از آن پسرش مصطفی رهبری آن را بر عهده گرفت. نیروهای شبه نظامی این تشکیلات با حمایت تسلیحاتی و مالی سازمان های فلسطینی در جنگ داخلی شرکت داشت و در جریان تهاجم نیروهای اسرائیلی در سال1982 نیز با امکانات و نفرات محدود خود در جبهه مقاومت قرارگرفت. مصطفی سعد رهبر این جریان چند بار مورد سوءقصد قرارگرفت که در یک مورد به از دست دادن بینایی وی منجر شد.

این جریان سیاسی که دارای گرایش های ناصری است، در سال های اخیر از فعالیت های محدودی در شهر صیدا و برخی مناطق در بقاع برخوردار و دارای مجموعه ای فرهنگی در صیدا است. به لحاظ سیاسی نیز این تشکیلات در رقابت با جریان سیاسی المستقبل و دارای مواضعی نزدیک به حزب الله و ائتلاف 8 مارس است.

الحزب الشیوعی*:این حزب کمونیست از متن مبارزات کارگری لبنان در سال1924 با نام حزب الشعب ظهور کرد و اولین دبیرکل آن ابراهیم یزبک بود که با همکاری فعالان کارگری از جمله فواد شمالی موفق به تاسیس آن شد. اولین حضور سیاسی حزب در روز کارگر در سال1925 در بیروت بود.این حزب که تحت تاثیر حزب کمونیست شوروی قرار داشت، پس از پیوستن به کمنترن**(اتحاد احزب کمونیست جهان) در سال1927 به حزب کمونیست تغییر نام داد. علیرغم برخی انشعاب های محدود و تحمل فشارها و محدودیت های اعمال شده از سوی حکومت به زودی از پایگاه وسیع اجتماعی به وِیژه درمیان اتحادیه ها و سندیکاهای کارگری برخوردار شد، به گونه ای که در سال 1947 تعداد اعضای آن به 20000 نفر رسید که بیشترین تعداد عضو در یک حزب سیاسی در لبنان بود. حزب کمونیست لبنان پس از استقلال نیز همچنان در صحنه سیاسی لبنان فعال بود و با ائتلاف با دیگر جریان های قومی، دموکرات و لیبرال در قیام سال1958 علیه نظام حاکم که از حمایت غرب برخوردار بود، مشارکت داشت. حزب که برخی اعضای آن از جمله جرج حاوی دبیرکل اسبق، از مسیحیان بودند، در جریان سال های جنگ داخلی با تشکیل بازوی نظامی و با حمایت از مقاومت فلسطین به ویژه در همراهی با جنبش فتح به رهبری یاسر عرفات و هم پیمانی با سوریه مشارکت داشت. پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، این حزب دچارضعف و فتوروبرخی اختلافات داخلی و انشعاب از جمله تاسیس جنبش چپ استقلال و پیشرفت توسط جرج حاوی دبیرکل پیشین شد. در سال های اخیر دامنه فعالیت های این حزب از گستردگی گذشته برخوردار نیست. به دنبال برخی اصلاحات داخلی، خالد حداد در سال2003 به سمت دبیرکلی این حزب برگزیده شد. حزب کمونیست لبنان در تحولات سیاسی داخلی لبنان طی سال های اخیر سعی کرده است مواضعی محتاطانه اتخاذ و از ائتلاف با دو جریان سیاسی رقیت خودداری کرده است.

داشناک: ریشه‌های تاسیس این حزب ارمنی به سال1906 باز می گردد که سیمون زفاریان در راس گروه های دانشجویی با همکاری جمعیت اتحاد و ترقی ترکیه مبارزاتی را علیه سلطان عبدالحمید عثمانی سامان داده بود. با مهاجرت ارمنی ها به لبنان در دوره قیمومیت فرانسه، فعالیت های آن توسعه یافت. اين حزب در این دوره با دولت قیم همکاری و در دهه های شصت وهفتاد میلادی با حزب رقیب خود در درون طائفه ارمنی، حزب هانشاک و نیز با حزب کمونیست لبنان اختلافاتي داشت که گاه با برخورد های خونین همراه بود. در طول سال های جنگ نيز از حضور در صحنه درگیری ها خودداری کرد. این حزب تا کنون از دولت های حاکم دراین کشور حمایت کرده و معمولا از طریق نمایندگان خود، درقوه مقننه این کشور حضور دارد.

حزب القوات اللبنانیة*: این حزب در سال 1976 و در حالی که یک سال از آغاز جنگ داخلی گذشته بود، توسط بشیرالجمیل فرزند موسس حزب کتائب به عنوان شاخه نظامی این حزب مارونی تاسیس شد که نقش بسیاری در درگیری های خونین در طول سال های جنگ داخلی داشت. پس از ترور بشیرالجمیل در سال1982 زمینه‌های استقلال آن از حزب مزبور شکل گرفت. ایلی حبیقه فرمانده گروهی از این شبه نظامیان که با حمله به اردوگاه های صبرا و شاتیلا هزاران آواره فلسطینی را قتل عام کرد، تا سال1986 فرماندهي این تشکیلات نظامی را بر عهده داشت و درپی شورش درون تشکیلاتی به رهبری سمیرجعجع، جای خود را به او داد. پس از پایان جنگ، همچون بسیاری از احزاب و تشکل های سیاسی درگیر جنگ داخلی، بر اساس پیمان طائف، با خلع سلاح خود، به حزب سیاسی تغییر وضعیت داد. در سال1994 سمیرجعجع، رییس حزب با اتهامات متعدد از جمله ترور رشید کرامی نخست وزیر اسبق، ترور تونی فرنجیه فرزند رییس جمهور اسبق و رییس جریان المردة و نیز انفجار کلیسای سیدة النجاة، محاکمه و به حبس ابد محکوم و تشکیلات او نیز غیرقانونی اعلام شد.

پس از خروج نیروهای سوری از لبنان درپی ترور رفیق حریری و اعلام عفو عمومی از سوی رییس جمهوری، وی از زندان آزاد شد و مجددا فعالیت های سیاسی و حزبی را از سرگرفت. این حزب از اعضای ائتلاف 14 مارس است و از طریق نمایندگان خود، در مجلس نمایندگان نیز حضور دارد.

حزب الکتائب اللبنانية**: این حزب گرچه یک حزب سکولار است، رهبران، اعضاء و هواداران آن عموما از طائفه مسیحیان مارونی اند و خود را مدافع منافع این طائفه در صحنه سیاسی لبنان می داند. حزب کتائب در سال 1936 توسط پیر جمیل تاسیس و در آغاز به عنوان تشکیلاتی ورزشی به صحنه آمد و تحت تاثیر حزب فالانژ اسپانیا به رهبری فرانکو، نام خود را از آن حزب گرفت. اين حزب در دوره قیمومیت فرانسه بطور آشکار شعار استقلال کامل لبنان از جهان عرب می داد و دارای روابط صمیمانه‌ای با نظام قیم بود. حزب کتائب همچنین در طول سالهاي قیمومیت با جریان های سیاسی دیگر در میان مسیحیان و بطور خاص با فراکسیون ملی به رهبری امیل اده در رقابتی شدید قرار داشت و طی سال های پس از استقلال دارای فراز و فرودهای سیاسی بسیاری بوده است. سیاست های راست گرایانه و افراطی حزب کتائب یکی از عوامل زمینه ساز جنگ داخلی لبنان دانسته شده است. همچنین شبه نظامیان حزب کتائب نقش عمده ای در استمرار درگیری های خشونت بار و خونین در طول سال های جنگ داخلی داشتند. حمله به اردوگاه های فلسطینی در محله باشا و تل الزعتر و مهمتر از آن، فاجعه کشتار آوارگان فلسطینی پس از ترور بشیرالجمیل و درحالی که بیروت در محاصره نیروهای نظامی اسرائیل قرارداشت، توسط شبه نظاميان وابسته به اين حزب صورت گرفت.

با مرگ موسس حزب در سال 1984، تاثیرگذاری حزب در حوزه سیاسی در میان مسیحیان کاهش یافت و پس از پایان جنگ و امضاي پیمان طائف، دچار اختلافات داخلی شد. جرج سعاده دبیرکل جدید حزب با توجه به شرایط جدید، تغییراتی را در سیاست های حزب ایجاد و روابطی را با احزاب و جریان های ملی و اسلامی برقرار کرد؛ هرچند برخی اختلافات داخلی همچنان ادامه یافت. در دوره ریاست کریم بقرادونی بر این حزب، تلاش ها برای نزدیک کردن مواضع سیاسی با دیگر احزاب و جریان های سیاسی غیرمسیحی و خروج حزب از یک تشکیلات بنیادگرا به یک حزب معتدل سیاسی استمرار یافت.

حزب کتائب از سال2007 تحت ریاست امين جمیل قرار دارد و هرچند یکی از اعضای اصلی ائتلاف14مارس است، سعی دارد تا روابط خود را با سایر احزاب و تشکل های سیاسی حفظ کند.

تیارالمردة: این تشکل سیاسی در سال1968 توسط تونی فرنجیه فرزند سلیمان فرنجیه رییس جمهور پیشین لبنان وارد به صحنه سیاسی لبنان شد. گستره فعالیت های این حزب عمدتا مناطق مارونی نشین شمال لبنان است. در سالهاي اوليه جنگ داخلی به جبهه ائتلاف ملی راست پیوست ولی در سال 1978 به دنبال بروز اختلاف با هم پیمانان خود به ویژه با نیروهای شبه نظامی تحت امر بشیرجمیل، از آن جبهه جدا شد. این اختلافات به درگیری های نظامی و حمله شبه نظامیان مزبور به مناطق تحت امر حزب و کشته شدن تعدادی از اعضای آن منجر شد. پس از پایان جنگ، این حزب با حذف شاخه نظامی، صرفا به فعالیت های سیاسی و فرهنگی می‌پردازد. اين تشكل سياسي، به رهبری سلیمان فرنجیه با جریان ملی آزاد هم پیمان و عضو ائتلاف 8 مارس است و در مجلس نمایندگان نيز حضور دارد.

حزب المستقبل: جمعیتی سیاسی است که توسط رفیق حریری نخست وزیر پیشین لبنان تاسیس و رییس فعلی آن سعد حریری فرزند او می باشد. این حزب که مدعی است سخنگوئی سیاسی طائفه سنی را بر عهده دارد،  محورشکل گیری ائتلاف 14مارس پس از ترور موسس آن است که در مخالفت با حضور سوریه در لبنان صورت گرفت و منتقد سر سخت حزب الله و سلاح مقاومت است. این حزب که از پشتوانه های مالی سعد حریری و حمایت سیاسی آمریکا، فرانسه و عربستان سعودی برخوردار است، موفق شد با بهره گیری از همین حمایت‌ها اکثریت مجلس نمایندگان را در اختیار ائتلاف یادشده قرار دهد و بر همین اساس فواد سنیوره و سپس سعد حریری به نخست وزیری رسیدند. حزب المستقبل از امکانات قوی رسانه‌ای همچون روزنامه المستقبل،تلویزیون المستقبل و رادیو شرق، برخوردار است و در حوزه های فرهنگی، آموزشی و تربیتی نیز فعالیت های گسترده ای دارد؛ از جمله از طریق موسسه حریری، همه ساله بورسیه های تحصیلات دانشگاهی داخلی و خارجی در اختیار فارغ التحصیلان مراکز آموزشی وابسته به این موسسه قرار می دهد. از شخصیت های بارز این جریان سیاسی، فواد سنیوره، فرید مکاری، سمیر الجسر، احمد فتقت و محمد کباره را می توان نام برد.

حزب الوطنین الاحرار*: این حزب را رییس جمهور اسبق لبنان، کمیل شمعون درپی بحران سال1958 تاسیس کرد. یکی از اصول مورد توجه حزب در مراحل اولیه، تحکیم جایگاه لبنان در خانواده کشورهای عرب بود. تحولات سیاسی بعدی اما کمیل شمعون و حزبش را به سیاست های غرب نزدیک کرد. در جریان جنگ داخلی به عضویت جبهه احزاب و نیروهای راست پیوست و بازوی نظامی حزب تحت عنوان "ببرها" علیه ائتلاف نیروهای ملی و فلسطینی وارد جنگ شد. این حزب نیز همچون بسیاری از احزاب سیاسی لبنان دچار اختلافات داخلی و انشعاب شد و با احزاب و نیروهای رقیب در صفوف مسیحیان مارونی درگیری هایی داشت و خسارت هایی را متحمل گردید. در سال 1985 دانی شمعون به ریاست حزب انتخاب شد و تغییراتی را در کادرهای حزبی صورت داد. این حزب اكنون به  ریاست دوري شمعون عضو ائتلاف 14مارس است.


تقسیمات اداری و سیاسی

استان های 6گانه لبنان عبارتند از: استان بیروت به مرکزیت بیروت، استان جبل لبنان به مرکزیت جبیل، استان شمال به مرکزیت طرابلس، استان بقاع به مرکزیت زحله، استان نبطیة به مرکزیت نبطیه، استان جنوب به مرکزیت صیدا. شهرهای المتن، بعبدا، عالیه، الشوف در استان جبل لبنان، شهرهای المنیه-الضبیه، زغرتا، البترون، الکورة، عکار، بشری در استان شمال، شهرهای بعلبک، هرمل و راشیا در استان بقاع وشهرهای حاصبیا، مرجعیون و بنت جبيل در استان نبطية قرار دارند. شهرهای صور و جزین نیز در استان جنوب قرار گرفته اند. بیشترین جمعیت در استان جبل لبنان با1484000 نفر و کمترین آن با 249000 نفر  در استان نبطیه سکنی دارند. بیروت نیز با36% ازجمعیت کل لبنان در مرتبه پنجم  قرار گرفته است (ادارة الاحصاء المركزي، 2012، SIF.2).

بیروت پایتخت این کشور از جمله شهرهای ساحلی مدیترانه است که قدمتی دیرینه دارد و کشف آثار برجای مانده از دوره های فنیقی،  مصری، رومی، ایرانی، یونانی و عثمانی گواه  پیشینه تاریخی این شهر است (شبارو،32،1987). درباره وجه تسمیه بیروت دیدگاه های متفاوتی وجود دارد. بر اساس یکی از این دیدگاه ها، این نام از کلمه بئروت، جمع بئر به معنی چاه گرفته شده است (پیشین،14) كه به منابع غنی آب(چاه ها و چشمه ها)در این شهر اشاره دارد. بیروت به دلیل موقعیت جغرافیایی خود، همواره مورد توجه بازرگانان، جنگجویان و جهانگردان و در دوره امویان پایگاه دریایی مسلمانان برای حمله به ناوگان دریایی بیزانس بوده است(پیشین،43). این شهر که در دوره اسلامی گاه مرکز ایالت و یا مرکز امارت خاندان های حاکم بوده است، با تشکیل لبنان بزرگ در سال1920، به مرکزیت آن انتخاب و با اعلام جمهوری لبنان در سال1926 رسماً پایتخت جمهوری جدید شد. بیروت در دهه های میانی قرن گذشته رو به گسترش گزارد و با مهاجرت بسیاری از روستاییان به ویژه مهاجرت صدها هزار نفری ساکنان جنوب لبنان که در دهه 1960 صحنه رویارویی نیروهای مقاومت فلسطین و اسرائیل شده بود، جمعیت آن افزایش یافت. این مهاجران عموما در مناطقی چون حومه جنوبی بیروت و برخی مناطق شرقی آن استقرار یافتند. بیروت در طول سال های جنگ داخلی خسارت‌های فراوان دید و بسیاری از ساکنان، این شهر را ترک کردند. با پایان جنگ و بازسازی آن، مجددا حیات سیاسی، اقتصادی و فرهنگی به این شهر بازگشت.پایتخت لبنان با مساحتی در حدود 67کیلومتر مربع، عموم وزارتخانه ها، سازمان های دولتی و بیشترین مراکز تجاری، صنعتي، مالی، رسانه ای، فرهنگی، آموزشی و دانشگاهی را در خود جای داده است(عیسی ،2008، 135)؛ از جمله، دانشگاه دولتی و دو دانشگاه آمریکایی و قدیس   یوسف در آن استقرار یافته اند. فرودگاه بین المللی بیروت که تا پیش از جنگ داخلی یکی از مهمترین و فعالترین فرودگاه های خاورمیانه بود، امروز با امکان پذیرش همزمان30 هواپیما و ظرفیت جابجایی6 میلیون مسافر در سال در حومه آن به فعالیت خود ادامه می دهد. بندر بیروت نیز تا پیش از جنگ از جمله بنادر تجاری فعال منطقه به شمار می رفت که به خصوص در زمینه ترانزیت کالا میان کشورهای اروپایی، آفریقایی و عربی نقش موثری داشت و هم اکنون نیز این بندر به عنوان بندر اصلی، ظرفیت پذیرش سالانه3100 فروند کشتی را دارد. در شهر بیروت به وِیژه از سال های جنگ داخلي تا کنون سه منطقه جمعیتی شکل گرفته است؛ شرق بیروت عموماً محل سکونت مسیحیان است و در غرب بیروت، مسلمانان سنی اکثریت و جمعیت کمتری از شیعیان و درزی ها ساکنان آن را تشکیل می دهند. شیعیان نیز در حومه جنوبی(معروف به ضاحیه) سکنی دارند. آمارهای متفاوتی درباره جمعیت بیروت در سال های اخیر ارائه شده است؛ بررسی های دانشگاه قدیس یوسف در سال2001 نشان می دهد که حدود36% از کل جمعیت لبنان، در بیروت سکنی دارند (پيشين،155).

روابط خارجی

سیاست خارجی این کشور به دلیل ساختار سیاسی و حاکمیت نظام طائفی پس از استقلال، همواره تحت تاثیر تحولات سیاسی منطقه و معادلات بین المللی بوده است. این وضعیت پس از پایان جنگ داخلی و پیمان طائف پیچیده تر نیز شده است. از کشورهای غربی عمدتا آمریکا و فرانسه و از کشورهای منطقه، ایران، عربستان، مصر و سوریه در سیاست خارجی این کشور تاثیرگذارند. سوریه هرچند امروز سهم کمتری در سیاسی خارجی لبنان دارد، تا سال 2006 اما، علاوه بر حضور نظامی و امنیتی در بخش های وسیعی از خاک این کشور، در سیاست خارجی آن نیز نقش تعیین کننده ای داشت.

روابط لبنان و فرانسه: روابط دو کشور از ریشه های تاریخی برخوردار و لبنان به عنوان دروازه خاورمیانه، همواره مورد اهتمام فرانسه بوده است (صايغ،2002،65).این روابط در دوران قیمومیت فرانسه بر لبنان در شکل مناسبات اقتصادی و فرهنگی ویژه ای برقراربود و پس از استقلال این سرزمین نیز در ابعادی گسترده استمرار یافت. فرانسه در جریان جنگ داخلی، هرچند برای رهایی این کشور از جنگ و بازگشت آرامش، اهتمام بسیار داشت، به دلایل گوناگون عملا نتوانست نقشی اساسی و تعیین کننده در این خصوص ایفا کند و تلاش های این کشور به برخی اقدامات دیپلماتیک در مجامع بین المللی و کمک های انسان دوستانه محدود شد(پیشین، 67و68). با پایان جنگ داخلي اما مرحله جدیدی در مناسبات دو کشور آغاز شد که از دو ویژگی تجدید روابط تاریخی سنتی و نیز تحکیم و ساماندهی آن بر اساس منافع مشترک برخوردار بود(پيشين،74) .هم اکنون علاوه بر روابط دیپلماتیک و قراردادهای فرهنگی اقتصادی متعدد میان دو کشور، روابط ویژه فرهنگی در چارچوب سازمان کشورهای فرانسه زبان*(فرانکفون) میان آنان برقرار است.

روابط لبنان و سوریه: اصولا لبنان بخشی از سرزمین تاریخی سوریه بوده است که با تشکیل لبنان بزرگ توسط کمیسرعالی فرانسه در لبنان، از سرزمین اصلی جدا شد. این جدایی سرزمینی البته به معنای جدایی فرهنگی و اجتماعی نبود و ارتباط دو جامعه بر اساس روابط خویشاوندی، زبان، سنت ها و منافع مشترک اقتصادی استمرار داشت.

از آنجا که سوریه پس از جدایی بخش هایی از این سرزمین و انضمام آن به جبل لبنان و تاسیس لبنان بزرگ، همواره به این امر اعتراض داشته و لبنان را ادامه جغرافیایی سرزمینی خود می داند؛ هرچند  استقلال این کشور را به رسمیت شناخت، تا پیش از سال 2006 هیچ گاه روابط رسمی دیپلماتیک با این کشور برقرار نکرد و روابط این دو کشور تحت عنوان روابط ويژه و از طریق معاهده های دوستی و همکاری فیمابین در زمینه های سیاسی، اقتصادی و امنیتی ادامه داشته است. پس ازعقب نشینی نیروهای نظامی سوریه از لبنان در سال2006 تحت فشارهای بین المللی و بر اساس قطعنامه 1554 سازمان ملل، روابط سیاسی دو کشور رو به سردی گذاشت و سرانجام در سال2009 پس از کنفرانس دوحه و انتخاب میشل سلیمان به ریاست جمهوری با تاسیس سفارت خانه دو کشور در بیروت و دمشق، روابط رسمی دیپلماتیک میان لبنان و سوریه برقرار شد.

روابط لبنان و آمریکا: آمریکا از نیمه دوم قرن بیستم تا کنون به شکل پیدا و پنهان در این کشور تاثیرگذار بوده است که حضور نظامی در لبنان در سال1958 بنا به درخواست رییس جمهور وقت و میانجیگری منجر به خروج شبه نظامیان فلسطینی از این کشور در سال1982، نمونه هایی از آن است. طی دو دهه اخیر نیز تاثیرگذاری بر روند تحولات در جهت منافع اسرائیل و تقویت جریان های سیاسی متمایل به غرب، اولویت سیاسی آمریکا در لبنان بوده است. سیاست این کشور در خصوص حملات اسرائیل به لبنان عموما توام با رضایت و جانبداری صریح همراه بوده است که مواضع این کشور در جریان تهاجم گسترده و پرخسارت اسرئیل به لبنان در سال2006، نمونه ای از چنین سیاستی است. آمریکا همواره مخالفت آشکار خود را با جریان مقاومت اسلامی در این کشور اعلام و با حمایت از جریان 14مارس، برای تضعیف مقاومت تلاش می کند.

پرچم و سرود ملی

پرچم لبنان که به استناد بند5 قانون اساسی این کشور از آغاز استقلال مورد استفاده قرار گرفته است، به شکل مربع مستطیل و از سه قسمت افقی مساوی تشکیل شده است. قسمت میانی آن سفید و دو قسمت بالا و پایین سرخ رنگ است و نماد درخت سرو در میان قسمت سفید رنگ قرار گرفته است. رنگ سرخ نماد شهیدان استقلال، رنگ سفید نماد سفیدی برف های متراکم قله‌ها و به مفهوم  صلح و دوستی و درخت سرو نیز نماد جاودانگی، قداست و مقاومت است و اشاره به ریشه های لبنان دارد.سرود این کشور نیز با عبارت همه ما برای میهن، آغاز و پایان می یابد:

همه ما برای میهن، رو به بالا و پرچم

چشم روزگاران همواره شمشیر و قلم ما را دیده است

دشت ها و کوه ها، خاستگاه مردان است

سخن و عمل ما در مسیر کمال است

همه ما برای میهن، روبه بالا وپرچم

همه ما برای میهن

پیر و جوان ما چون میهن فریاد ياری برآرد آماده‌اند

شیر بیشه اند گاه فتنه ها

خدایش تا ابد از گزندها مصون ساخته است

همه ما برای میهن، روبه بالا و پرچم

همه ما برای میهن

دریا و زمینش مروارید مشرق زمین

عطایا و نیکی هایش، سراسر زمین را فرا گرفته است

نامش افتخار اوست از روزگاران نیاکان

سروآن افتخار و رمز جاودانگی

همه ما برای میهن رو به بالا و پرچم

همه ما برای میهن


نیروهای مسلح*

اولین واحدهای ارتش این کشور در دوره قیمومیت تشکیل شد و با خروج آخرین نفرات نظامی فرانسه از لبنان در سال1945، ارتش این کشور در اختیار حکومت منتخب قرار گرفت. ارتش لبنان ارتشی کوچک است و از قدرت و تجهیزات چندانی برخوردار نیست. این ارتش در برابر حملات اسرائیل عملا ناتوان و عموما در حالت دفاعی قرار دارد و حتی در بحران‌های فراگیر و درگیری های گسترده داخلی از نقش آفرینی چندانی برخوردار نبوده است. تنها در برخی موارد و بروز بحران و درگیری‌هاي محدود به کنترل اوضاع پرداخته است. ارتش این کشور در جریان جنگ داخلی آسیب های بسیار دید و به دو بخش مسلمان و مسیحی تقسیم شد که گاه، بخش هایی از آن در برابر هم صف آرائی می کردند.

پس از جنگ نیز تلاش هایی برای بازسازی آن صورت گرفت و به ویژه برقراری یکپارچگی آن مورد اهتمام جدی بود. علیرغم دریافت برخی تجهیزات نظامی نوین و انسجام نسبی، همچنان ارتشی کوچک با توانمندی های محدود و تجهیزات نه چندان کارساز باقی مانده است. به نظر می رسد به دلیل همسایگی این کشور با اسرائیل، تا پیش از تعیین وضعیت مذاکرات سازش و سرنوشت مقاومت در لبنان و فلسطین، تغییر چندانی در وضعیت ارتش پدید نیامد.

مهمترین بخش ارتش لبنان، نیروی زمینی آن است که دارای 11 تیپ مکانیزه و چند تیپ گارد ریاست جمهوری، تکاور، هوابرد، تکاور دریایی، توپخانه و نیروی واحدهای پشتیبانی است. نیروی زمینی ارتش لبنان کارایی خود را عمدتا در  درگیری های داخلی و به شکلی محدود به نمایش می گذارد و از رویارویی با حملات و تهدیدات اسرائیل به شدت ناتوان بوده است. نیروی هوایی نیز عملا توان و امکان دفاع از آسمان کشور را به ویژه در برابر حملات و تجاوزات هوایی اسرائیل ندارد. تعدادی هواپیمای آموزشی و مجموعه ای از هواپیماهای جنگنده در اختیار آن است که از کارایی لازم و میدان مانور برخوردار نیستند. تعدادی هواپیمای جنگی میراژ فرانسوی نیز که پیش از جنگ داخلی در اختیار این کشور قرار گرفته بود، در سال2000 به کشور پاکستان فروخته شد و به جای آن 5 فروند بالگرد آمریکایی از نوع بل205 دریافت کرد. دو فرودگاه نظامی ریاق و رنه معوض در اختیار نیروی هوایی این کشور قرار دارد. نیروی دریایی نیز با دارا بودن دو پایگاه دریایی جونیه و بیروت و ده ها فروند کشتی کوچک و قایق های گشت دریایی، مسئولیت حراست از آب های سرزمینی و سواحل، حمایت دریایی از نیروی زمینی و مبارزه با قاچاق و راه زنی های دریایی را بر عهده دارد با توجه به قدرت نیروی دریایی اسرائیل و تهدیداتی که به شکل مستمر متوجه سواحل و آب های سرزمینی لبنان است، این نیرو از قدرت پاسخگویی لازم برخوردار نیست و نقش محدودی در ایفای مسئولیت های محوله ایفا می‌کند.

نیروی انتظامی این کشور با عنوان نیروهای امنیت شامل امنیت عمومی* و امنیت داخلی** تحت امر وزارت کشور قرار دارند. نيروي امنیت عمومی مسئولیت امنیت عمومی کشور، امور گذرنامه، امور اتباع بیگانه، نظارت بر فعالیت های سیاسی و رسانه ای، صدرور گواهینامه رانندگی، محافظت از شخصیت های سیاسی و مشارکت در تامین امنیت مرزها را بر عهده دارد.نيروي امنیت داخلی نیز مسئولیت حمایت از افراد و دارایی های آنان، حمایت از آزادی‌های قانونی، اجرای احکام قضائی، اداره امور زندان ها، حراست از سازمان ها و موسسات دولتی و حراست از مراکز دیپلماتیک را بر عهده دارد.

خدمت سربازی در لبنان در سال2007 لغو و به جای آن، دوره 6ماهه آموزش برقرار شده است که افراد پس از طی این دوره، در صورت تمایل و نیاز واحدهای نظامی، می توانند داوطلبانه به مدت 5 سال به صورت نیروی حرفه ای در اختیار ارتش قرار گیرند.

به موجب قانون اساسی لبنان، رییس جمهور، رئيس شورای عالی دفاع و فرمانده کل نیروهای مسلح است و دستور هرگونه عملیات نظامی نیز از سوی نخست وزیر به عنوان معاون رییس شورای عالی دفاع و به نمایندگی از هیئت دولت ابلاغ می شود.

پاورقی

* المجلس الدستوري

*اطلاعات مربوط به قوه قضائيه، علاوه برمتن قانون اساسي، با استفاده از منبع زير ارائه شده است:

- وب سايت وزارت دادگستري لبنان به آدرس: www.Justice.goc.Lb

* اطلاعات مربوط به احزاب و جريانهاي سياسي با استفاده از منابع زير ارائه شده است:

حشيشو، نهاد؛1998، الاحزاب في لبنان، مركز الدراسات الاستراتيجية و البحوث و التوثيق،

- حيدر، محمود؛ 2011، احزاب لبنان، سيرة ذاتية ايديولوجية، رايزني فرهنگي ج.ا.ايران ،بيروت

- وب سايت وزارت اطلاع‌رساني لبنان به آدرس: www.ministryivfo.goc.Lb

** اتحاديه نيروهاي كار مردمي

***    ائتلاف كميته‌ها و روابط مردمي

*جريان ملي آزاد

** جنبش امل؛ نام اين جنبش از سر واژه‌هاي سه‌گانه: افواج المقامة اللبنانية (گروه‌هاي لبناني مقاومت) گرفته شده و به معناي اميد است.

**حزب سوسیالیست پیشرو


*جنبش توحيد اسلامي

*سازمان مردمي ناصري

* حزب كمونيست

** Comintern

* حزب نيروهاي لبناني

** حزب گردان‌هاي لبناني

* حزب ملی گرایان آزاد

* OIF

* اطلاعات مربوط به نيروهاي مسلح لبنان با استفاده از منابع زير ارائه شده است:

- وب سايت ارتش لبنان به آدرس: www.Lebarmy.gov.Lb

- وب سايت وزارت كشور لبنان به آدرس: www.moim.gov.Lb

* الامن العالم

** الامن الداخلي

نیز نگاه کنید به

کتابشناسی

  1. قرم (2004)،ص 13
  2. الصليبی (1991)،ج 2،ص 212
  3. قرم (2004)،ص 13
  4. الصليبي (1991)، ج 2، ص 213
  5. مجذوب (2002)،ص 228
  6. طرابلسي( 2008)، ص 178
  7. مجذوب، ص 268
  8. مجذوب، ص 232
  9. مجذوب، ص 269
  10. مجذوب، ص 269_270
  11. مجذوب، ص 236_237
  12. مجذوب، ص 270_272
  13. الصليبي (1991)، ج1، ص 118
  14. الصليبي (1991)، ج 2،ص 39 به بعد
  15. الصليبي (1991)، ج 2،ص 229_230