اسلام در چین

از دانشنامه ملل

مقدمه

اسلام، یکی از سه دين مهم جهان، در اواسط قرن هفتم میلادی و درست سه دهه پس از پا به عرصه ­ی وجود گذاشتن آن در شبه جزیره ­ی عربستان، وارد چین شد. بازرگانان و دیپلمات­ ها که از گذشته­ های خیلی دور در مسیر جاده­ ی ابریشم رفت و آمد کرده و به ­عنوان پل ارتباطی، اقتصاد و فرهنگ و اندیشه و افکار و عقاید شرق و غرب جهان آن روز، به ویژه چین و ایران را به هم متصل کرده و ربط می ­دادند، این دین با اهمیت آسمانی را نیز به سرزمین چین معرفی کرده و متقابلا، فرهنگ و تمدن چینی را به تمام جهان معرفی کردند.

باید اذعان کرد­که، سرگذشت هیچ ­یک از جوامع مسلمان در سرتاسر جهان، به اندازه ­ی پیشینه ­ی جامعه­ ی مسلمانان چین ناشناخته و گمنام نیست. دلیل این واقعیت نیز بعد مسافت و دوری جامعه­ ی مسلمانان این کشور از مرکزیت جهان اسلام، اجرای سیاست­ های منزوی کردن مسلمانان توسط حاکمان چینی از اواخر قرن هفدهم تا پایان دهه­ ی هفتاد از قرن بیستم، دشواری یاد گیری زبان چینی و عدم توانایی پژوهشگران اسلامی در استفاده از متون تاریخی چین و کمبود اطلاعات و نا آشنایی اندیشمندان و مسلمانان جهان از وضعیت و شرایط زندگی مسلمانان بوده است[i]. شايد دليل مشخص نبودن ميزان دقيق جمعيت مسلمانان اين كشور هم ناشي از همين عوامل باشد.

بخش 1- ورود اسلام به چین

اگرچه در اسناد و مدارک تاریخی چین و جهان اسلام هیچ سند معتبری که تاریخ دقیق ورود اسلام به چین را ثبت کرده باشد تا کنون به دست نیامده است، ولی براساس کتاب تاریخ دوران سلسله­ی تانگ، نخستین هیئت رسمی دیپلماتیک خلافت اسلامی، در سال 651 میلادی(سال 30 هجری)، همزمان با دومین سال از حاکمیت امپراتور یونگ خوی از سلسله­ی تانگ، برای ابلاغ پیام خلیفه­ی سوم عثمان ابن عفان، وارد شهر چانگ­اَن پایتخت امپراتوری چین شد. لذا، اغلب مورخان چینی، و به تبع آنان سایر مورخان، تاریخ ورود این هیئت را مبدأ ورود اسلام به چین تلقی کرده و هنوز کار پژوهشی و علمی متقن دیگری برای اثبات يا رد این مسئله، نه در چین و نه در جهان اسلام و یا اروپا صورت نگرفته است. اسناد تاریخی چین می­گویند که در خلال سال­های 651 تا 798 میلادی، مجموعا 39 هیئت سیاسی به نمایندگی از سلسله خلفای اموی و عباسی از چین دیدار کرده و همراه با گسترش مبادلات تجاری و اقتصادی از سوی بازرگانان ایرانی و عرب، زمینه برای گسترش دین اسلام در این کشور نیز فراهم شده و توسعه پیدا کرد[ii].

اسامی دین اسلام در کتب تاریخی چین

یکی از ویژگی­های زبان چینی این است که به دلیل محدویت­های آوایی، برای تلفظ واژه­ها و نام­های غیر چینی، نمی ­توان معادل دقیقی یافت[iii]، و لذا، معمولا تلاش می­شود که نزدیک­ترین واژه و یا نام چینی که همان معنا را می­رساند را به جای آن انتخاب شود. به همین خاطر، در طول تاریخ برای اسلام هم نام­های متعددی گذاشته اند تا هم تلفظ آن برای مردم آسان باشد و هم تقریبا مفهوم واژه­ی اسلام را تا حدودی برساند. اسامی که در گذشته برای اسلام به­کار می­رفته عبارتند از: چون به اعراب تاشی می­گفتند، به اسلام که از سرزمین­های عربی آمده بود نیز« قانون تاشی»، «دین آسمانی»، «دین مقدس آسمانی»، «دین سرزمین­های غربی»، «طریقت سرزمین­های غربی»، «طریقت خویی خویی[iv]»، «دین پاک»، «دین حقیقت»، دین پاکی و حقیقت»، «دین روشنایی و حقیقت»، «دین صلح» و غیره می­گفتند. از دوران سلسله­ی یوان در قرن چهاردهم تا پیروزی کمونیست­ها در سال 1949 میلادی، نامی که بیش از همه برای اسلام مورد استفاده قرار می­گرفت، «دین خویی» بود. پس از استقرار حاکمیت حزب کمونیست در چین، دولت در تاریخ دوم ماه ژوئن 1956 با صدور اطلاعیه­ای، نام رسمی این دین را همان« دین اسلام» اعلام کرد و دیگر اسامی غیر دقیق قبلی از میان رفت[v].

بخش 2- اسلام در دوران سلسله­های مختلف امپراتوری

اسلام در دوران سلسله­های تانگ و سونگ

آن­چه از تاریخ فهمیده می­شود این است­که اولا، گسترش اسلام در چین یک روند طولانی تاریخی 700 تا 800 ساله را پشت سر گذاشته تا کاملا جا افتاده و ریشه دوانده است. ثانیا، این روند مسالمت آمیز و دوستانه و از طریق تجارت و بازرگانی بوده و هیچگونه تبلیغ مستقیم یا اجباری برای پذیرش این دین در میان اهالی چین وجود نداشته است. براساس اسناد و مدارک تاریخی، اسلام از دو مسیر زمینی از شمال غرب و دریایی، از طریق سواحل جنوب شرق چین، یعنی همان مسیرهای معمول تجارت و بازرگانی تجار ایرانی و آسیای غربی، به این سرزمین وارد شده است. مسیر خشکی(زمینی) از ایران آغاز و با عبور از مناطق آسیای مرکزی از منطقه­ی سین کیانگ چین عبور کرده و در امتداد مسیر جاده­ی ابریشم وارد سرزمین و شهرهای داخلی چین هم­چون چانگ­اَن و لویانگ گردیده است. مسیر دریایی نیز از بنادر مختلف خلیج فارس شروع و با عبور از اقیانوس هند و تنگه­ی مالاکا در نهایت به بنادر چین در سواحل جنوبی و شرقی این کشور منتهی ­شده است. در این نوشته­های تاریخی به نحوه­ی رفت و آمد و اسکان بازرگانان ایرانی و عرب در چانگ­اَن پایتخت چین و در شهرهای ساحلی هم­چون گوانگجو، یانگجو، چوانجو یا همان زیتون،خانگجو، کَی فنگ و لویانگ نیز اشاره شده است[vi]. همین مبادلات تجاری دوستانه و اقامت دایم مسلمانان در شهرهای مختلف چین زمینه را برای مهاجرت گروه بسیاری از مسلمانان به این سرزمین فراهم و راه را برای گسترش مسالمت آمیز هرچه بیشتر اسلام هموار ساخت. افزون بر تجار، تعدادی از نظامیان و سربازان مسلمانی که بنا به درخواست امپراتور چین جهت فرونشاندن شورش اَن­لو شان[1](755 تا 766 میلادی)، وارد این کشور شدند، پس از بازپس گیری چانگ­اَن و لویانگ و پایان آشوب، آن­ها که تعدادشان به بیش از هزار نفر می­رسید، اجازه یافتند در پایتخت این کشور اقامت گزیده و بنا به دستور امپراتور مسجدی جهت انجام فرایض دینی آن­ها ساخته شد. روند مهاجرت و اسکان مسلمانان در چین که از زمان سلسله­ی تانگ آغاز شده بود، در دوران سلسله­ی سونگ نیز ادامه یافت و با ازدواج آن­ها با دختران چینی نسل جدیدی از مسلمانان به وجود آمد که دارای پدرانی مسلمان مهاجر و مادرانی چینی بودند. کثرت تعداد این افراد به حدی بود که دربار امپراتوری سونگ مجبور شد برای رسیدگی به احوال شخصیه­ی آنان از قبیل نحوه­ی پرداخت مالیات، تقسیم ارث، بازگشت آنان به سرزمین اجدادی و... مقررات جدیدی تحت عنوان«قانون ارث پنجمین نسل بازرگانان خارجی» وضع نماید.

شکل گیری محله­های مسلمان نشین در شهرهای چین

مسلمانان مهاجر اغلب در محله­های خاصی در داخل و یا بیرون شهرها سکونت یافته و در برخی از موارد نیز با استفاده از تسامح دولتمردان چینی، در بافت محل سکونت خود چینی­ها اقامت گزیده و در کنار مردم عادی زندگی می­کردند. در این محله­های مهاجر نشین خارجی که فان­که( محله­ی خارجیان) خوانده می­شد، قوانین و مقررات اجتماعی و قضایی و فرهنگی و دینی خاص مسلمانان حاکم بود و اغلب قاضی­القضات و امام جماعت مسلمان(شیخ الاسلام) توسط خود مهاجران انتخاب و با تأیید حاکمان چینی بر مسایل داخلی آنان نظارت و مشکلات و اختلافات آن­ها را حل و فصل می­کردند[vii]. این محله­ها نخستین محل زندگی گروهی و هسته­های اجتماعی اولیه­ی مسلمانان در چین به شمار می­روند که افزون بر محل سکونت، هویت اجتماعی و فرهنگی آنان نیز براساس اعتقادات دینی در همین محله ها شکل می­گرفت ولی همیشه خود را جزیی از امت بزرگ اسلامی و جهان اسلام می دانستند نه جامعه­ی چینی که در آن زندگی می­کردند.

در این محله­ها که به صورت کلونی های مجزا بودند، مسجد محور زندگی اجتماعی بود و خانه­های مسلمانان در اطراف مسجد بنا شده و روابط اجتماعی خانواده­های مسلمان حول محور مسجد و به­صورت بسته و محدود در میان خودشان تنظیم می یافت. برخلاف دادوستد تجاری آن­ها که اغلب با چینی­های غیر مسلمان بود، آنان از نظر اجتماعی و خانوادگی به خاطر تفاوت فرهنگی و رعایت مسایل شرعی و دینی، هیچ رابطه­ای با غیر مسلمانان نداشتند. تمامی مسایل آموزشی، دینی، قضایی، و تأمین مواد غذایی حلال، این جوامع خود انزوا و محدود توسط خودشان تأمین می­شد و نیازی به ارتباط با جامعه­ی چینی اطراف خود نداشتند. حتی امامان جمعه و جماعت و مبلغان و معلمان آموزشی آن­ها نیز از کشور مبدأ می­آمدند[viii]. زبان ارتباطی میان این جوامع، اغلب زبان مادری خودشان(فارسی-عربی) بود و نیازی به آموختن زبان چینی هم نداشتند. نوع زندگی، معاشرت و لباس پوشیدن و مراودات اجتماعی و آداب و رسوم فرهنگی این گروه­های کوچک مسلمان برای جامعه­ی میزبان در عین جالب و جذاب و قابل احترام بودن، عجیب و مشکوک نیز به نظر می­رسید. براساس نوشته­های تاریخی چین، در عصر سلسله­ی تانگ، تنها در شهر چانگ­اَن پایتخت این کشور، بیش از 5 هزار خانوار خارجی که اغلب مسلمان و از ایران و آسیای مرکزی و مناطق عربی بودند، در این شهر اقامت داشته و میدانی در شهر به عنوان میدان خارجی­ها وجود داشت که در این میدان، به ویژه عصرها و روزهای تعطیل، برنامه­های فرهنگی وهنری ملل مختلف از جمله موسیقی، نمایش، آکروبات، و سایر بازی­ها و سرگرمی­ها و تفریحات به نمایش گذاشته می­شد که مورد توجه جامعه­ی میزبان قرار می گرفت. حتی کالاها و صنایع دستی نفیس، عطر و بخور و مدل لباس­های خارجی که در این میدان عرضه می­شد به شدت مورد استقبال چینی­ها قرار می­گرفت[ix].

بخش 3-شخصیت­های مهم و تأثیر گذار مسلمان در چین در دوران­های مختلف

در طول تاريخ بيش‌از هزار و سیصد ساله­ی‌ حضور اسلام در چین، تعداد زيادي‌شخصیت انديشمند، سياست‌مدار، صنعتگر، كارشناس‌نظامي، كارشناس‌آموزشي‌، پزشک، ادیب، هنرمند و روحاني‌مسلمان در این کشور پا به‌عرصه­ی‌ظهور گذاشته اند که نه تنها در شکل گیری و رشد و توسعه­ی جامعه­ی مسلمانان این کشور، بلکه در پیشرفت و تکامل تمدن و فرهنگ و هنر این سرزمین نیز تأثير گذار بوده و منشأ خدمات گسترده­ و فراوانی بوده­اند. این گونه شخصیت­های برجسته‌، تقريبا در هر عصری و در تمامی‌زمينه‌ها حضور داشته‌اند. برخي‌از علوم‌خاص‌متعلق به مسلمانان،‌نظير علوم‌داروئي‌‌و نجوم،‌در دوران­هاي‌يوان‌و مينگ‌از موقعيتی شايسته­ و‌تاريخي‌برخوردار بودند. ظهور این شخصیت­ها در چین، از نظر زمانی و مکانی و بسته به موقعیت­ها و زمینه­های گوناگون متفاوت بوده و شاهد فراز و فرودهایی بوده است که بررسی این موضوع در پی می­آید.

برخلاف اغلب اقلیت­های قومی و نژادی چین، مسلمانان این کشور، پراكنده‌ترين‌اقليت‌ملي‌و دینی در سراسر این کشور‌ به شمار می­آیند. پراكندگي‌جغرافيايي‌ظهور شخصيت­هاي‌تاريخي‌مسلمان‌در این کشور نيز انعكاسي‌از همین پراكندگی محل سکونت‌آنان‌است، كه‌مي­توان‌تجمع پيدايش آنان را به‌چند منطقه‌تقسيم‌كرد:

1ـ منطقه‌­ی شمال‌غربي‌، با مركزيت‌استان گنسو.

2ـ منطقه­ی‌شمال‌چين،‌با مركزيت‌پكن.

3ـ منطقه­ی‌جنوب‌غربي،‌با مركزيت‌استان يون­نن.

4ـ منطقه­ی‌سواحل‌درياي‌جنوب‌شرقي،‌با مركزيت‌استان جيانگ‌­سو.


بخش4- مبارزات مسلمانان در چین

قیام­ها و شورش مسلمانان چین در قرن نوزدهم[i]

با ادامه­ی ناسازگاری و تعارض میان مسلمانان و کارگزاران محلی چینگ که بر اثر تلاش منچوها برای چینی کردن مسلمانان و ترغیب پذیرش فرهنگ چینی از سوی اقلیت­ها از دهه­ی 1720 میلادی آغاز و در طول قرن­های هجدهم و نوزدهم تداوم داشت، عرصه برای زندگی مسلمانان و رهبران آنان چنان تنگ شد که چاره­ای جز قیام و شورش در مناطق عمدتا مسلمان نشین باقی نماند. لذا، از نیمۀ دوم قرن نوزدهم نشانه­های شورش در منطقۀ عمومی شمالغرب چین، شامل استان­های گنسو، نینگ شیا و یون­نن، بروز کرد. آن چه در پی می­آید، شرح مختصری از قیام­های سه گانۀ مسلمانان در این سه منطقه است.


[i] - مورخ برجسته­ی مسلمان معاصر چین آقای بای شویی، قیام­های متعدد مسلمانان این کشور در دوران سلسله­ی چینگ را در یک مجموعه­ی چهار جلدی تحت عنوان « قیام­های بر حق مسلمانان» تدوین نموده که در سال 1953میلادی در شهر شانگهای منتشر گردیده است.

بخش 5-جریان­های عمده­ی اسلامی چین در دوران سلسله­ی چینگ و پس از آن

پس از ورود مسلمانان به دوران هویت سازی و احیای هویت اسلامی در دوران چینگ و آغاز عصر اصلاحات و بازگشت به ریشه­های اصیل دینی، و هم­چنین، فاصله گرفتن بخش­هایی از جامعه­ی مسلمانان از اختلاط و تعامل با فرهنگ سنتی چین، و ورود اندیشه­های صوفیانه به این سرزمین، صفوف یکپارچه و متحد مسلمانان که تنها اعتقاد به دین اسلام شکل دهنده­ی هویت دینی-فرهنگی آنان بود، کم کم جای خود را به اختلاف، فرقه­گرایی، درگیری و کشتار یگدیگر داد و صفوف متحد مسلمانان را در هم شکست و زمینه برای اعمال سیاست تفرقه افکنانه­ی جدایی بینداز و حکومت کن دربار چینگ فراهم گردید. پس از این حوادث بود که در میان جامعه­ی مسلمانان چین سه جریان عمده­ی دینی به­وجود آمد که معرفی مختصری از این جریان­ها که همچنان در چین ادامه داشته و جریان چهارمی هم پس از اجرای اصلاحات در سال 1979 به آن اضافه شده است، در پی می­آید.

بخش 6-پیروان اهل بیت علیهم السلام در چین

قبل از پرداختن به موضوع شیعیان در چین، اشاره به این نکته حایز اهمیت است که در چین و سایر کشورهای شرق آسیا، موضوع تشیع، شامل دو جریان اعتقادی و شیعیان فرهنگی در میان اهل سنت می­شود: شیعیان اعتقادی، پس از رحلت پیامبر اکرم(ص) بر امامت حضرت علی(ع) و فرزندانش(اعم از 12 امامی و شش امامی و زیدی و سایر فرق تشیع) اعتقاد دارند، در حالی که شیعیان فرهنگی دایره­ی وسیع تری را در بر می­گیرد و به تمام افرادی که به اهل بیت نه به عنوان ائمه­ی جانشین بلافصل پیامبر، بلکه به عنوان عضو خاندان حضرت محمد(ص) که طبق دستور قرآن و سفارش پیامبر اسلام واجب الاحترام بوده و محبت به آنان مورد تأکید اسلام است اطلاق می­شود که همه­ی آنان جزو شیعیان فرهنگی به شمار می­آیند. لذا در اینجا به هر دو دسته از شیعیان(اعتقادی-فرهنگی) اشاره می­شود.

مسلمانان چين عمدتا از اهل تسنن و حنفي مذهب و پیرو طریقت­های مختلف صوفیه بوده و از نظر فرهنگی عمدتا جزو شیعیان فرهنگی به شمار می­روند در حالی­که تعداد قليلي هم شيعه­ی اعتقادی وجود دارد که به دو گروه اسماعيليه و اماميه تقسيم مي­شوند.

طبق نقل قول­های تاریخی، در قرن هشتم میلادی، تعدادي از شيعیان و سادات آل علي، براي فرار از اذيت و آزارخلفاي جور، ابتدا به مرکز خراسان و سپس به خراسان شرقي مهاجرت و در نهايت وارد سرزمين چين که از مرکز خلافت اسلامي و دسترسي حکام و سلاطين جور به دور بود پناه آوردند. از اين طريق بود که تشيع و فرهنگ طرفداري از اهل بيت عليهم السلام در چين زمينه­ی نشو ونما يافت.

دليل دیگر تأثير گذاري فرهنگ شيعه در بين مسلمانان چين، کوچ اجباری و انتخابی تعداد زیادی از ایرانیان پیرو اهل بیت به چین در دوران حاکميت سلسله­ی يوان بود که همراه خود اعتقادات و فرهنگ شیعی را نیز به چين منتقل و اندیشه شیعی­را بين مسلمانان اين ديار گسترش دادند.

علي­رغم حضور پر رنگ فرهنگ شيعي در اکثر مناطق مسلمان نشين چين ونقش مؤثر شيعيان وايرانيان در گسترش اسلام در اين سرزمين، بنا به دلایلی، تعداد شيعيان اعتقادی ساکن اين منطقه خيلي کم و محدود به چند ده هزار نفر ساکن در منطقه­ی يارکند از استان سين کيانگ است.

پس از پايان دوران انقلاب فرهنگي، آزادي هايي نیز در زمينه­ی برگزاري مراسم ديني به مسلمانان داده شد. در چنين شرايطي بود که معدود شيعيان منطقه به تدريج مجددا با هم ارتباط برقرار ساخته و به بازیابی هویت خود پرداختند. بر اساس آخرين سرشماري غیر رسمی موجود، در حال حاضر مجموعا 18000 نفر شيعه­ی دوازده امامی و حدود 50 هزار شیعه­ی اسماعیلی در 12 شهر، شهرستان، مرکز بخش و حدود 20 روستاي تابعه­ی سين کيانگ با محوریت شهرهای  یارکند و تاشقورغان زندگي مي­کنند.

بخش 7-اقوام و اقلیت­های نژادی مسلمان در چین

هم­چنان­که پیش­تر اشاره شد، کشور چین را می­توان موزاییکی از اقلیت­های قومی دانست. در این کشور افزون بر نژاد خَن که اکثریت جمعیت این کشور را تشکیل می­دهند(بیش از 92 درصد)، 55 اقلیت قومی و نژادی دیگر نیز زندگی می­کنند که مجموعا حدود 8 درصد ساکنان این سرزمین را به خود اختصاص داده­اند[i]. از میان 55 اقلیت قومی چین، 10 اقلیت نژادی مربوط به مسلمانان است که اطلاعات مربوط به هریک از این اقلیت­های مسلمان را به ترتیب اهمیت در پی می­خوانید.


بخش 8-انجمن اسلامی سراسری چین، نهادی دولتی برای رسیدگی به امور مسلمانان

انجمن ‌اسلامي ‌چين‌ كه ‌زير نظر سازمان امور اديان ‌اين ‌كشور فعاليت ‌مي­كند، در كنار انجمن ‌بودائيان‌، انجمن ‌دائويست­ها، انجمن ‌پيروان‌ كنفوسيوس ‌و جبهه­ی ‌ميهن‌ پرستان ‌مسيحي‌، تشكيلات‌ رسمي ‌و قانوني ‌ديني ‌و مذهبي ‌چين ‌است كه‌ سياست‌­های دینی و مذهبی حزب‌ كمونيست ‌و دولت ‌اين‌ كشور را در میان‌ مسلمانان به ‌اجرا گذاشته ‌و كانال ‌رسمي ‌ارتباط ‌آنان ‌با دولت ‌و ارگان­هاي‌ دولتي ‌بوده‌ و به دفاع‌ از حقوق پيروان ‌اين ‌اديان ‌و مذاهب ‌مي­­پردازند .


[i] - اطلاعات مربوط به اقلیت های قومی و نژادی چین را در فصل ویژگی­های جمعیتی کشور چین در همین کتاب ملاحظه فرمایید.

بخش 9-مساجد در چین

مقدمه:

با گسترش اسلام در خارج از شبه جزیره­ی عربستان، مسلمانان به هر سرزمینی که وارد می­شدند، از نخستین اقدامات آنان بنای مسجد بود، و با محوریت مسجد بود که افزون بر تبلیغ دین و بیان شریعت اسلامی، به ساماندهی امور حکومتی و اجتماعی خود نیز می­پرداختند[i]

از ابتدای ورود اسلام به چین در قرن هفتم میلادی،[ii] مسلمانان تلاش کردند در شهر­ها و بنادر تجاری این کشور مستقر شوند. لذا بر اساس همان سنت حسنه، و به تبعیت از اسلام شهر­ها، هویت اجتماعی- دینی خود را با بنای مسجد در قلب محله­ی مسکونی که بلندای گنبد­ها و مناره­ها و آوای دلنشین اذانش­، این محلات را از دیگر محلات غیر اسلامی متمایز می­کرد مطرح می­کردند. آنان با ساختن مساجد به عنوان مرکز جامعه و بنای خانه­های مسکونی در پیرامون آن­ها، نخستین هسته­های یک جامعه­ی اسلامی را در این کشور پایه ریزی کردند. در این کشور به دلیل حاکمیت دولت غیر مسلمان، مساجد هرگز در امور حکومتی دخالت نداشته است، و لی در عوض کلیه­ی امور عبادی، قضایی، اجتماعی، آموزشی و فرهنگی جامعه­ی کوچک و متفرق مسلمانان با محوریت مساجد دنبال می­شد. حتی در برخی از برهه­های حساس تاریخی و قوت گرفتن جنبش­های ضد دولتی و شورش­های عمومی مسلمانان علیه حکومت­های محلی و مرکزی، مساجد به عنوان پایگاه بسیج و مقاومت عمومی و اطلاع رسانی برای سازمان­دهی و هدایت مسلمانان مورد استفاده قرار می­گرفت و نقش محوری ایفا می­کرد. بنابراین، می­توان ادعا کرد که هیچ شهر و شهرستان و روستای آبادی درچین یافت نمی­شود که در آن تعدادی ولو اندک، مسلمان ساکن باشد ولی مسجد یا مساجدی وجود نداشته باشد[iii].


[i] - ساسان، جعفر/ نقش مساجد به عنوان هسته ی بسیج سیاسی و سازماندهی مردم درانقلاب اسلامی (1357-13429) پایان نامه کارشناسی ارشد/1386.

[ii] - اسلام به صورت رسمی، درسال 651 میلادی، با اعزام اولین هیئت سیاسی به نمایندگی از خلیفه ی سوم عثمان به دربار امپراتوری چین ، در این کشور معرفی شد. اگرچه پیش از آن نیز به صورت غیر رسمی، خبر آن توسط تجار ایرانی و عربی که با چین مراودات تجاری داشتند، در همان دهه های اولیه ظهور، به این کشور رسیده و پیروانی یافته بود. ابراهیم/فنگ جین یوان/ الاسلام فی الصین/انتشارات دارالهلال الازرق/هنگ کنگ/2003.

[iii] - محمود یوسف لی هواین. المساجد فی الصین. دارالنشر باللغات الاجنبیه. بکین الطبعه الاولی-1989.


[1] - An lushan.


[i] - مراد زاده رضا، چگونگی نفوذ اسلام در چین، بنیاد پژوهش­های اسلامی استان قدس رضوی، 1382.


[ii] - ابراهیم فِنگ جین یوان، الاسلام فی الصین، دارالهلال الارزق للنشر- هونغ کونغ، 2003.

[iii] - زِن یان شِن، فرهنگ ضرب المثل­های فارسی به چینی و اصطلاحات چینی به فارسی، انتشارات پکن، 2003.

[iv] - چینی ها در قرون گذشته، به مسلمانان هویی هویی(کسانی که مایل به بازگشت به سرزمین مادری هستند) می گفتند. در حال حاضر نیز نام یکی از اقوام دهگانه­ی مسلمانان در این کشور قوم هوی است. این گروه از مسلمانان، فرزندان مسلمانانی هستند که در طول تاریخ از ایران و آسیای میانه و مناطق عربی به چین آمده و پس از اقامت در این کشور با دختران و زنان چینی ازدواج کرده و از آن ها صاحب فرزند شده اند.

[v] - فنگ جین یوان. صص 7-5.

[vi] - همان. ص 13.

[vii]  فنگ جین یوان، همان کتاب، ص 15./ مراد زاده، همان کتاب، ص127.

[viii] - درست مثل محله­های ویژه­ی چینی های مهاجر در سایر کشورها که به «چاینا تاون» یا محل اقامت چینی ها معروف است.

[ix] - Bai Shouyi, An Outline History of China. Foreign languages press, Beijing. 2002.