جریان اسلامی پیرو طریقت های صوفیانه در چین

از دانشنامه ملل

تا پیش از قرن هفدهم میلادی، جریانات صوفیانه در چین از جایگاه مهمی برخوردار نبودند. ولی با سفر تعدادی از علما به شبه جزیره ­ی عربستان برای انجام فریضه­ ی حج و یا ادامه تحصیل علوم اسلامی، با جریانات مختلف صوفیانه­ ی موجود در خاورمیانه آشنا شده و پس از بازگشت به چین، همراه خود اندیشه ­های صوفیانه را نیز به عنوان رهاورد این سفر وارد چین کرده و به تبلیغ آن در میان مسلمانان پرداختند و برای خود تشکیلاتی راه انداختند. مهم­ترین ویژگی این طریقت­ ها تمرکز پیروان حول محور شیخ و مرشدشان و احترام فوق­ العاده به شیخ بزرگی که رهبر اصلی و بنیانگذار این طریقت­ ها به شمار می ­آمدند، بود. در حالی­که رهبران و مسلمانان پیرو جریان قدیمی، بیشتر به روستا و اهالی جامعه ­ی محل سکونتشان تعلق خاطر داشتند.

مهم­ترین طریقت ­های صوفی در چین عبارتند از قادریه، خوفیه، جهریه و کبرویه. البته هرکدام از این طریقت­ ها به شاخه­ های کوچک­تر متعددی تقسیم می­شوند که بر اثر اختلافاتی جزیی، از طریقت اصلی منشعب و گروه مستقلی تشکیل داده ­اند. فرقه­ ی قادریه نخستین طریقت صوفیه بود که توسط شخصی به نام چی جینگ­ای(Qi Jing Yi)، با نام اسلامی هلال الدین(1719-1656 میلادی) در چین معرفی شد. طریقت نقشبندیه که در آسیای مرکزی گسترش یافته بود، بعدها توسط مبلغین این طریقت در منطقه ی سین کیانگ نفوذ پیدا کرد و در نهایت توسط پیروان خواجه آفاق بین سال­های 4-1693 در مناطق گنسو معرفی و گسترش یافت. طریقت­ های خوفیه و جهریه از شاخه­ های فرعی طریقت نقشبندیه هستند که در مناطق شمال غرب چین پیروان زیادی دارند. طریقت جهریه همیشه افکار و اندیشه ­های انقلابی و رادیکال را در میان پیروان خود تبلیغ می­ کرد و شورش­های متعددی را در این مناطق سازماندهی کرد، در حالی­که طریقت خوفیه بیشتر به دنبال یافتن راه­ حل­ های مسالمت آمیز برای مشکلات جامعه ی مسلمانان بود. طریقت خوفیه توسط مالای چی(Ma Lai Qi)(1766) بنیانگذاری شد و طریقت جهریه از سوی مامینگ شی(Ma Ming Xi)(1781-1719 میلادی) پایه گذاری شد.

این فرقه­ های صوفیانه نه تنها از نظر برخی عقاید و شیوه­ ی ذکر گفتن با هم اختلاف داشته و گاهی این اختلافات حتی به درگیری­ های خونین میان پیروان آن­ها منجر می شد، بلکه هر فرقه دارای مسجد خاص خود بوده و به پیروان سایر فرقه­ ها اجازه ­ی ورود به این مساجد را نمی دادند. یعنی با ورود هر غریبه به مسجد ابتدا از او سئوال می شد که پیرو مکتب قدیم است یا جدید، اگر از فرقه­ ی مخالف بود به مسجد راه نمی دادند.[۱].

نیز نگاه کنید به

کتابشناسی

  1. سابقی، علی محمد(1392).جامعه و فرهنگ چین.تهران:موسسه فرهنگی هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی، جلد2، ص825