روابط فرانسه و ایران در عهد قاجاریه

از دانشنامه ملل

در اوایل سال 1796 دو فرانسوی وارد تهران شدند و نامه‌ای از طرف سفیر فرانسه در دربار عثمانی به صدراعظم آقامحمد خان تسلیم کردند و حاجی ابراهیم‌خان به این نامه پاسخ مثبت داد. در سال 1798 نیز هنگامی که ناپلئون در مصر بود نامه‌ای به آقامحمد خان قاجار نوشت و به وی پیشنهاد اتحاد کرد. ولی وقتی نامه به تهران رسید آقا محمدخان به قتل رسیده بود. بتدریج که زمامداران ایران از ظهور ناپلئون بناپارت و فتوحات وی در اروپا بر روس‌ها و انگلیسی‌ها و اتریشی‌ها آگاه شدند توجهشان به اتحاد با فرانسه معطوف گردید.

عهدنامه فینکن اشتاین( 1807)

متعاقباً اعزام دو هیأت از سوی ناپلئون به ایران در زمان فتحعلی‌شاه به سرپرستی ژوبر و سروان رومیو(Jaubert – Romieux) آژودان مخصوص ناپلئون که پاسخ مثبت فتحعلی‌شاه موجب اعزام دولابانش و اگوست بونتان (De la Banche – Bontemps) در سال ۱۸۰۷ به ایران شد. تحول بعدی در روابط، اعزام میرزا رضاخان قزوینی از سوی فتحعلی‌شاه و عقد قرار داد فینکن اشتاین در ماه مه ۱۸۰۷ بود که در نتیجه آن ژنرال گاردان در ۲۴ دسامبر ۱۸۰۷ به تهران اعزام شد، همچنین در ژانویه ۱۸۰۸ سرتیپ عسگرخان افشار بعنوان سفیر ایران در امپراطوری فرانسه معرفی شد. امضاء معاهده بازرگانی میان میرزا شفیع خان مازندرانی با ژنرال گاردان به نمایندگی از دو کشور، روابط را به اوج خود رسانید ( اما امضاء معاهده تیلیست بین فرانسه و روسیه سرنوشت روابط با ایران را به قهقرا برد) و نهایتاً در سال ۱۸۰۹ با خروج سفرای دو کشور عملاً روابط قطع گردید.

پس از قریب ۵۰ سال روابط نامنظم سیاسی، سرانجام در دوره ناپلئون سوم مجددا ًتنظیم جدیدی از روابط شکل می‌گیرد و هیأتی به سرپرستی بوره با همراهی کنت دو گوبینو در ژوئیه ۱۸۵۵ به ایران اعزام می‌شود و عهدنامه تجاری با ایران امضاء می‌کنند. متقابلا ناصرالدین شاه در 1857 فرخ‌خان امین الملک غفاری را به دربار ناپلئون سوم گسیل داشت و ایشان در ۲۵ ژانویه سال ۱۸۵۷ سفارت ایران در فرانسه را تأسیس نمود.

روابط از زمان اعلام جمهوری در فرانسه تا جنگ جهانی اول( 1870 تا 1914)

پس از جنگ سال 1870 و سقوط ناپلئون سوم و اعلام جمهوری در فرانسه روابط میان دو کشور همچنان دوستانه ادامه یافت. ناصرالدین‌شاه که به زبان فرانسه آشنا بود، سه بار به فرانسه مسافرت کرد. مظفرالدین شاه نیز در دوران سلطنت خود دوبار به فرانسه مسافرت نمود. ولی آنچه در این دوران دو کشور را به هم نزدیک می‌کرد روابط فرهنگی بود. در این زمان فرانسه در خاک ایران نظر سیاسی و اقتصادی خاصی نداشت و علایق دو کشور بیشتر از نوع علمی و فرهنگی بود. در زمان جمهوری، روابط ایران و فرانسه همچنان برقرار بود و معلمان فرانسوی در مدرسه دارالفنون ایران تدریس و شاگردان ایرانی در مدارس فرانسه به تحصیل مشغول بودند. هفت سال پس از تاسیس دارالفنون، دولت 42 تن از بهترین فارغ‌التحصیلان را برای آموختن فنون مختلف به فرانسه اعزام داشت. از آنجا که در آن زمان، زبان فرانسه زبان دیپلماسی بین‌المللی و زبان آکادمیک جهانی به شمار می‌رفت در ایران نیز این زبان بسیار متداول و معمول گشت. به دنبال گسترش روابط فرهنگی بین دو کشور، در 1900 میلادی مدارس پسرانه سن لویی و دخترانه ژاندارک در تهران تاسیس شد.[۱]

نیز نگاه کنید به

پیشینه روابط سیاسی و اقتصادی روسیه و ایران؛ پیشینه روابط سیاسی و اقتصادی افغانستان و ایران؛ روابط کانادا و ایران قبل از انقلاب اسلامی؛  پیشینه روابط ژاپن و ج.ا.ایران در دوران باستان؛ پیشینه روابط ژاپن و ج.ا.ایران در سده های میانی؛ پیشینه روابط فرهنگی تونس و ایران؛ پیشینه روابط تاریخی لبنان و ایران؛ پیشینه روابط مصر و ایران؛ پیشینه ی روابط اقتصادی ایران و چین؛ پیشینه روابط سیاسی و اقتصادی سنگال با ج.ا.ایران؛ پیشینه روابط سیاسی و اقتصادی آرژانتین و ایران؛ پیشینه روابط سیاسی و اقتصادی مالی و ایران؛ پیشینه روابط سیاسی و اقتصادی سودان و ایران؛ پیشینه روابط سیاسی و اقتصادی ساحل عاج و ایران؛ پیشینه روابط سیاسی و اقتصادی زیمبابوه و ایران؛ پیشینه روابط سیاسی و اقتصادی تایلند و ایران؛ پیشینه روابط سیاسی و اقتصادی اوکراین و ایران؛ پیشینه روابط سیاسی و اقتصادی اسپانیا و ایران؛ پيشينه روابط سياسی و اقتصادی اردن با ايران؛ پیشینه روابط سیاسی و اقتصادی اتیوپی و ایران؛ پیشینه روابط سیاسی و اقتصادی سیرالئون و ایران؛ پیشینه روابط سیاسی و اقتصادی قطر و ایران

کتابشناسی

  1. نعیمی گورابی، محمدحسین(1392). جامعه و فرهنگ فرانسه. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی ( در دست انتشار )،