ساحران و مارابوها در ساحل عاج

از دانشنامه ملل

در آفریقای جنوب صحرا، از ساحران و مارابوها (Marabouts)، به‌ عنوان مارابو یاد می‌شود. کسانی که قدرت پیش‌بینی و پیشگویی و علاج بیماری‌ها و رفع هرگونه مشکلی بدان‌ها نسبت داده می‌شود. البته این تعریف خاصی از مارابو است وگرنه مارابو، در مفهومی عام و در شمال آفریقا، یعنی درمیان مسلمانان کشورهایی چون مراکش و الجزایر، به کسی گفته می‌شود که «مقدس است و با کتب مقدس آشناست؛ طلبه است، در امور دینی بسیار مراقبت می‌کند و تمام احکام «قرآن» را موبه‌مو اجرا می‌نماید؛ تقریباً همیشه با عنوان حاجی شناخته می‌شود، یعنی زیارت مکه و قبر پیامبر(ص) را انجام داده است. با اختیار خود بر همه مادیات چشم پوشیده و از همین رو، لباسی ژنده بر تن دارد. تمام عمرش را صرف خدا نموده است. اعراب او را پدر می‌نامند، دوستش دارند و به او احترام می‌گذارند»[۱] این تعاریف آشکارا مناسب صوفی هستند؛ بنابراین، می‌توان مارابوها را همان صوفی‌ها دانست که گفتیم، از نفوذ زیادی میان بومی‌های آفریقا برخوردارند. این نفوذ تا حد زیادی به همین نیروهای ماوراءطبیعی آن‌ها مربوط است که در دید غربی‌ها، از آن‌ها به سحر و جادو تعبیر می‌شود. البته امور خارق‌العاده و مدعاهای این مارابوها، گاه بسیار افراطی و خلاف عقل می‌نماید.

همان‌طور که مطرح شد، از ادیان اصلی چون مسیحیت، انشعاب‌ها و فرق متعدد و مختلفی برمی‌آید که نشانگر پیچیدگی‌های زندگی اجتماعی در ساحل‌ عاج است. حال به این مجموعه سحر و جادو را هم اضافه کنیم، ببینید وضع تا چه اندازه پیچیده می‌شود. اهالی ساحل‌ عاج مدام به دنیای مرموز و سحرانگیز جادو اشاره و مراجعه می‌کنند. این اشارات و اعمال، به‌ ویژه زمانی که مسابقه‌ای ورزشی در جریان یا انتخاباتی در پیش است، بیشتر از همیشه مشهود می‌‌باشد[۲] همچنین قربانی‌های انسانی این عقاید را نباید فراموش کرد که گرچه از تعداد آن‌ها کم شده، اما ازمیان نرفته‌اند. این اعمال که قربانیان آن‌ها عمدتاً کودکان هستند، در میان اقوام کرو، چه در ساحل‌ عاج و چه در لیبریا، هنوز دیده می‌شود. بائوله‌ها نیز دیرزمانی، فرزند زنی را که هنگام زایمان می‌میرد، یا فرزندی که دو کودک پیش‌از او، از یک جنس و متفاوت از جنس او بودند، یا فرزند دهم هر زنی را قربانی می‌کردند. از همین دسته اعمال، نوع دیگری دیده شده که در آن، به‌ منظور طلب بخشش از پیشگاه خدایان، کودکی را که جدای از خانواده یا والدینش به‌‌ دست کسی افتاده، قربانی کرده‌اند. شاید بیست‌‌سال هم نمی‌گذرد از زمانی که هر هفته در رادیو، گم‌شدن کودکی اعلام می‌‌شد، کودکی که هرگز دوباره پیدا نمی‌شد و می‌توان حدس زد که سرنوشت شومی پیدا کرده است! [۳][۴]

نیز نگاه کنید به

کتابشناسی

  1. Béchade, H. (1958). «Scènes de la vie algérienne», in Revue contemporaine, volume 39.
  2. Touré, A. & Konaté, Y. (1990). Sacrifice dans la ville, Douga, Abidjan/Sépia, St-Maur.
  3. David, P. (2009) La Côte d’Ivoire, Ed. Karthala, Paris.
  4. حسینی، روح الله، خان آبادی، سعید(1400). جامعه و فرهنگ ساحل‌ عاج. تهران: موسسه فرهنگی هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی،ص.253-255.