سوریه در یک نگاه
اثر پیش رو، تقریباً ساختاری دانشنامهای دارد. دانشنامه یا دائرةالمعارف (encyclopedia)، معمولاً حاوی اطلاعاتی در قالب مدخلهایی (Entries) از یک سرمدخل است؛ مثل همین کتاب که شامل سرفصلهای مهم شناخت «سوریه» است؛ با این تفاوت که دانشنامه، معمولاً مجموعهای از مقالات مرتبط، به ترتیب الفبایی است؛ اما این کتاب، حسب نیاز، از یک منطق یا سنت ویژهی مربوط به این دست از آثار، تبعیت میکند و هرمدخل، گزیدهای کاربردی برای آشنایی مدیران فرهنگی فراهم آورده است که ای بسا از دانشنامه نگاری سخت تر باشد؛ زیرا گام به گام بایستی به اهمیت واولویت اطلاعات توجه و اشراف داشت.
دانشنامهنگاری به نوعی «آموزش عمومی» یا مستمر یا شکلی از دانشافزایی، است و هرچند اصطلاح «آموزش عمومی» بیشتر تداعیکننده آموزشهای مدرسهای است؛ ولی شکل جدید دانشنامهنگاری، بعد از عصر روشنگری، به عنوان عنصری در کنار مراکز آموزشی، مواد لازم آموزش تکمیلی را تأمین کردهاست؛ خصوصاً برای کسانی که مستقیماً امکان بهرهوری از تحصیلات تکمیلی را ندارند و یا در کار خود، نیاز به دانشهای میانی متعددی دارند؛ مثل مدیران اجرایی فعال در حوزه فرهنگ.
در تولید محتوای مداخل این کتاب، چند رویکرد اصلی موردتوجه بوده است:
اول: اگرچه تمام اطلاعات این کتاب، علمی و مستند است و ارجاعات دقیق، به غایت، اعمال شده است؛ اما یک مقاله علمی به معنی واقعی کلمه محسوب نمیشود؛ به عنوان مثال، چالشهای رسیدن از معلوم به مجهول، نوعاً حذف شده است؛ مگر در مواقع لازم؛ زیرا هدف، دریافت اطلاعات است و نه تحلیل کامل آنها و نه حتی توصیف کامل با تمام جزئیات که در این صورت، برای هر مدخلی، باید کتابی به نگارش درمیآمد.
دوم: نصّ کتاب، یک تعریف منطقی گسترده، فرض شده است؛ یعنی همانطور که در تعریف، به عنوان یک حد منطقی، جنس و فصل باید به دقت انتخاب شوند و در مجموع، شناختی جامع و مانع ارائه گردد، اطلاعات هر قسمت از این کتاب نیز گزیدهی مناسبی از تمام اطلاعات مربوط و مرتبط است و الا اطناب و ایجاز بیجا، مُخلّ و مُمِل میشد و نتیجه مطلوب حاصل نمیگشت.
سوم: تمام تلاش نویسنده آن بوده است که نثر کتاب، عاری از هرگونه ابهام و پیچیدگی باشد؛ البته نه بدان حد که صورت ابتذال بگیرد؛ بلکه رسایی عبارات، به حدی باشد که انگیزه همراهی کافی در هر بابی، بین نویسنده و خوانننده صورت پذیرد.
چهارم: این کتاب، تقریباً حاوی تمام شاخههای اصلی علوم انسانی است؛ یعنی ادبیات، فلسفه، عرفان، تاریخ، جغرافیا، جامعهشناسی، سیاست، اقتصاد، روان شناسی، هنر و... به همین دلیل، چالش اصلی، توانایی نگارنده در تمام این ابواب خواهد بود که صد البته صددرصد نیست؛ به همین دلیل، قطعاً به هیچ روی، مدعا، موفقیت کامل در تمام جزئیات نیست که همه چیز را همگانی دانند که زاده نشدهاند؛ اما به قطع و یقین، این اوراق در آنچه به درستی برای چنین اثری بایستی بیان میشد- بسیار بیش از آنچه پیش از این، در آثار مشابه به نگارش درآمده است- به هدف نزدیک شده است؛ با این حال، نگارنده و خواننده، در اول وصف این تمدن و فرهنگ غنی ایستادهاند و مستغنی از مطالعات تکمیلی نخواهند بود.