سیاست حفظ میراث فرهنگی
یکی از زمینه های گسترش صنعت توریسم و جلب گردشگر برای چین پس از اجرای اصلاحات، پرداختن به میراث های فرهنگی و احیاء، بازسازی، و مرمت آثار تاریخی و فرهنگی و اطلاع رسانی در این زمینه به کسانی که مایل به گردشگری در چین هستند، می باشد.
احداث موزه های متنوع و گوناگون تاریخی، فرهنگی، هنری، سفال، کاغذ، چای، شراب، نظامی، صلح، یادبود قربانیان جنگ ژاپن، لباس های اقلیت های قومی، تمبر و صدور مجوز برای تأسیس صدها موزه و مجموعه اشیای موزه ای توسط بخش خصوصی و شخصی، افزون بر کمک به جذب گردشگر، زمینه ی رونق تجارت اشیای عتیقه و آثار تاریخی و حفظ مواریث فرهنگی را نیز فراهم ساخته است.
معروف است که چینی ها هر کاوشی که به عمل می آورند، یک اثر تاریخی را از آنجا بیرون آورده و با ساختن تاریخ چند صدساله و هزاران ساله برای آن اثر، دور محوطه را بازسازی کرده و با چاپ عکس های رنگی و بروشورهای تبلیغاتی، آن محل را به یک موزه و محل بازدید گردشگران تبدیل و به عنوان منبع در آمد از آن بهره برداری می کنند.
ولی باید گفت، دست اندرکاران حفظ میراث فرهنگی، با جدیت تمام و بهره بردای از کلیه ی امکانات موجود، در حفظ و حراست از میراث فرهنگی و تاریخی سرزمین کهن چین تلاش نموده و دولت نیز همگام با آنان در این راستا قدم بر می دارد.
با تلاش دولت چین و دست اندرکاران حفظ میراث فرهنگی، تاکنون 42 اثر فرهنگی، تاریخی و طبیعی چین در فهرست میراث جهانی به ثبت رسیده وتلاش میشود در اجلاس های آتی یونسکو تعداد بیشتری از آثار چینی وارد فهرست میراث جهانی شود. از چند سال قبل، مسئولان امر برای آماده سازی مقدمات امر و فراهم نمودن شرایط لازم برای ثبت چندین اثر فرهنگی- تاریخی در فهرست میراث جهانی، به مرمت، بازسازی و رسیدگی به وضعیت ظاهری حدود 70 اثر دیگر که شرایط لازم برای ورود به این فهرست را دارند پرداخته اند. با توجه به گستردگی و تنوع آثار باستانی موجود و کشف آثار مهم جدید، احتمال میرود در سالهای آینده چندین اثر دیگر از چین در فهرست میراث فرهنگی جهان گنجانده شده واز این طریق علاوه بر کسب جایگاه مهم جهانی و حفاظت از آثار تاریخی- فرهنگی، زمینه برای جذب و جلب هر چه بیشتر گردشگر خارجی فراهم گردد[۱].
نیز نگاه کنید به
صنعت گردشگری در چین؛ مدیریت ملی گردشگری چین
کتابشناسی
- ↑ سابقی،علی محمد(1392). جامعه و فرهنگ چین. تهران: موسسه فرهنگی، هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی، جلد2، ص. 592-593.