عبدالرئوف فطرت

از دانشنامه ملل
عبدالرئوف فطرت (1403). برگرفته از سایت Gazeta.uz، قابل بازیابی از https://www.gazeta.uz/ru/2024/02/14/uzbek-latin-alphabet/

عبدالرئوف فطرت (1886) یکی از چهره‌‌های درخشان ادب اوایل سده 20 میلادی است. او که یکی از پیشوایان جدیدان بخارا بود، پس از بازگشت از ترکیه و به خصوص بعد انقلاب بخارا به سوی پان‌ترکیسم گرایش پیدا کرد ولی بعد‌ها از این جریان خارج شد و کوشش نمود تا به به ملت خود خدمت کند. او برای کتاب‌‌های درسی تاجیکی مطالب و شعر‌هایی تهیه کرد و چندین اثر و مقاله علمی نیز به زبان مادری‌ خود نوشت.

صدرالدین عینی در خصوص آثار فطرت چنین گفته‌است «هرچند از سال 1905 سر کرده در جراید خارجه مقالات فارسی از طرف تاجیکان به قلم آمد (چنانچه میرخان پارسازاده به «حبل‌المتین» می‌نوشت) و از طرف محمودخواجه بهبودی و دیگران کتاب‌‌های مکتبی تألیف شد اما رنگ ادبیات نو گرفتن زبان تاجیکی در نثر از عبدالرئوف فطرت آغاز می‌یابد… فطرت نثر فارسی را هم به غایت سلیس و ساده می‌نگارد. آثار نثری فطرت اولین نمونه ادبیات جدیدیه است به زبان‌‌های فارسی در خاک ماوراءالنهر[۱]».

مهمترین آثار وی «مناظره»(1909)، «سیاهه»(1911)، «بیانات سیاح هندی»(1912)،«راهبر نجات»(1915)، «شورش واسع»(1927)، «امارت بخارا»(1930) به زبان تاجیکی، «ابوالفیض‌خان»، «تیمور سغانسی»، «قیامت» به زبان ازبکی و غیره می‌­باشد.

آثار پیش از انقلاب عبدالرئوف فطرت سرشار از عقاید روشنفکرانه، انتقاد از عقب‌ماندگی بخارا، ترغیب و تشویق آموزش و علم و دانش پیشقدم، راه‌‌های ر‌هایی از جهالت و نادانی و غیره می‌باشد که این موضوع به خصوص در «بیانات سیاح هندی» انعکاس کامل یافته‌است.

قهرمان این قصه یک مسلمان روشنفکری است که از هند به بخارا آمده و با راهنمایی تجددگراین بخارا از اماکن باستانی این شهر و نواحی اطراف آن و در نهایت از وضع عقب‌ماندگی اقتصادی و فرهنگی این کشور انتقاد می‌کند.

«بیانات سیاح هندی» از «مقدمه» و «شروع» که بخش اساسی قصه است، تشکیل شده‌است. در مقدمه شهروندان کشور به سه گروه - علما، امرا و ا‌هالی جدا کرده شده و هر گروه توصیف شده‌است. از جمله در باره امیران چنین می‌گوید «امرا… فقط به دستیاری یک بخت باشعور سوار سمند حکمرانی گشته، با سرگرمی تمامی مال، جان، عرض، ناموس، شرف و آسایش رعیت بدبخت را پایمال می‌نمایند…  این «عزیزان» مکتب ندیده‌اند، قوانین حکمداری را نشنیده‌اند، آداب و مراسم مأموریت را نمی‌دانند».

مؤلف از وضع ناگوار فرهنگی بخارای ابتدای قرن 20 انتقاد شدید به عمل آورده، از گذشته‌‌های پرافتخار آن یاد می­کند «معلوم است که بخارا در زمان سابق علمای متبحّر (بسیار دانا) و فضلای مقتدر خیلی سود می‌رساند. هر روز یک بوعلی، فارابی و دیگری را به میدان مسابقت می‌دوانید، به این واسطه آوازه شرافت خود را آویزه گوش جهانیان می‌گردانید. نزدیک دویست سال می‌شود که قیمت علمی خود را گم نموده … سایر ترکستانی‌‌ها نیز که تحصیل خود را در بخارا می‌کردند، به بخارایی‌‌ها مشترکاً به خاک جهل و غفلت فتاده، عاقبت ستاره روشن آسمان مدنیت، صحیفه منور کتاب انسانیت، یعنی ترکستان را به حالتی که زبان دوست و گوش دشمن از گفتن و شنیدنش می‌شرمد، مبتلا نموده‌اند[۲]».

وی باور داشت که تأسیس مکاتب مختلف بسیار لازم است، زیرا از این طریق موجب ارتقاء سطح علمی کشور می‌شود. همچنین بر ضروریت اصلاح وضع آموزش و پرورش و تأسیس مکتب طبی، فرستادن جوانان به روسیه برای تحصیل و دعوت از متخصصان اروپایی برای تدریس تأکید می‌کرد.

او آموزش علوم دنیوی را شرعی و تمام جهالت و نادانی مردم کشور را از ندانستن حقیقت اسلام و فرموده‌‌های پیامبر می‌دانست «از حقیقت اسلام خبر ندارند و تحمل کسی که یک آیت قرآن را درست خوانده به آن‌ها فهماند… ندارند[۳]».

وی در نهایت در خصوص شکوه و عظمت کشور‌های اسلامی و خود اسلام در گذشته و ضعف آن در امروز اظهار نظر نموده و در این باره نه اسلام، بلکه مسلمانان را گنه­کار می‌داند «برادران! اسلام سابقه ترقی داشت، به برکت سعی و غیرت مسلمانان بود، امروز تنزل کرد، به خاطر نداشتن همت، بی‌غیرتی مسلمانان است، بلی. جمعیت کفر از پریشانی ماست/ آبادی بت­خانه ز ویرانی ماست/ اسلام به ذات خود همان اسـت که بود/ هر عیب که هست از مسلمانی ماست[۴][۵]».

کتابشناسی

  1. عینی، صدرالدین (1926). نمونه ادبیات تاجیک. سمرقند: نشریات مرکز خلق جماهیر شوروی، ص 452.
  2. فطرت، عبدالرئوف (1988). بیانات سیاح هندی. مجله صدای شرق، شماره 6. ص 15.
  3. فطرت، عبدالرئوف (1988). بیانات سیاح هندی. مجله صدای شرق، شماره 6. ص 37-38.
  4. فطرت، عبدالرئوف (1988). بیانات سیاح هندی. مجله صدای شرق، شماره 6. ص 13.
  5. زهریی، حسن (1391). جامعه و فرهنگ تاجیکستان. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی (در دست انتشار)، ص 273-274.