نقد ادبی در لبنان: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
(۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
نقد ادبی جدید در [[لبنان]] در راستای جنبش ادبی عرب در نیمه اول قرن پیش تبلور یافت. پیش از آن و تا سالهای اولیه قرن، نقد به شیوه سنتی رایج بود | [[پرونده:عمر فاخوری.png|بندانگشتی|عمر فاخوری - برگرفته از سایت menassati - قابل بازیابی از: https://menassati.com/en/creators/omar-fakhuri/1733|296x296پیکسل]]نقد ادبی جدید در [[لبنان]] در راستای جنبش ادبی عرب در نیمه اول قرن پیش تبلور یافت. پیش از آن و تا سالهای اولیه قرن، نقد به شیوه سنتی رایج بود که زبان و قواعد آن و نیز بلاغت و شرح دیوانهای شعر را شامل میشد. با بروز نشانههای نوگرایی در ادبیات و فزونی گرفتن آثار ادبی در گونههای مختلف، شیوههای نوین به تقلید از مکاتب نقد ادبی در اروپا، مبنای پژوهشهای انتقادی در حوزه ادبیات قرار گرفت. شاخصترین ناقد ادبی دهههای اولیه قرن گذشته، میخائیل نعیمه بود که آرای انتقادی خود را در قالب مقالاتی در مجله الفنون که در [[آمریکا]] منتشر میشد، ارائه میداد و اولین مقاله انتقادی او درباره داستان بالهای شکسته جبران خلیل جبران بود. مجموعه مقالات نعیمه در سال 1932 به صورت کتاب با عنوان الغربال چاپ و منتشر شد و با استقبال محافل ادبی عرب روبرو و بازتاب گستردهای داشت. میخائیل نعیمه در کتاب الغربال ،خواستار تعیین سنجههایی شد که بتوان با آنها ادبیات را مورد نقد و مقایسه قرار داد. او همچنین بر ضرورت ارتقاء سطح مفهومی شعر در برابر لفظ تأکیدکرد.<ref>ضیف. (1959). ص. 246.</ref> در دهههای بعد با فزونی گرفتن آثار ادیبان لبنانی و عرب ، دامنه نقد هم گسترش یافت. '''عمر فاخوری'''، '''خلیل تقیالدین''' و '''توفیق یوسف''' عواد در زمره منتقدانی بودند که دیدگاههای آنان در قالب مقاله و کتاب زمینه نشر یافت. فاخوری به مقایسه جایگاه داستاننویسی در ادبیات عرب و جایگاه آن در ادبیات غرب پرداخته و تأثیر عنصر زبانشناختی و انزواطلبی در ادبیات داستانی را مورد واکاوی قرار داده است. تقیالدین هم در نقد داستاننویسی به پیوند داستان بازندگی و اهداف اجتماعی آن و مقایسه داستان در ادبیات عربی و غرب توجه نشان داده است. توفیق یوسف عواد، مسئله ارتباط بین داستان و زندگی، جایگاه داستان و ظرفیتهای آن را مورد بررسی قرار داده است.<ref>ابوهیف. (2000). ص. 28.</ref> | ||
از دهه شصت قرن گذشته با ترجمه تعداد قابل توجهی از | از دهه شصت قرن گذشته با ترجمه تعداد قابل توجهی از کتابهای معتبر در حوزه نقد ادبی در غرب به زبان عربی، روشهای انتقادی در حوزه ادبیات عرب نیز متحول و رویکردهای نوین فلسفی، روانشناختی و جامعهشناختی بر پژوهشهای حوزه نقد ادبی غلبه یافت. | ||
[[نقد ادبی در لبنان]] که در نیمه اول قرن عمدتاً به مقوله شعر میپرداخت، در نیمه دوم و به ویژه از دهه هفتاد، نقد داستان را نیز مورد اهتمام قرار داد. در این دوران، حوزه نقد فراگیر شد و توانست با نویسندگان و خوانندگان آثار آنان ارتباط برقرار کند و به محیطهای دانشگاهی نیز راه یابد.<ref>ابوهیف. (2000). ص. 34.</ref><ref>صدر هاشمی، سید محمد (۱۳۹۲). جامعه و فرهنگ لبنان. تهران: [https://alhoda.ir/ موسسه فرهنگی،هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی]، ص.211-213.</ref> | |||
== نیز نگاه کنید به == | == نیز نگاه کنید به == | ||
نسخهٔ کنونی تا ۴ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۱۰:۴۵
نقد ادبی جدید در لبنان در راستای جنبش ادبی عرب در نیمه اول قرن پیش تبلور یافت. پیش از آن و تا سالهای اولیه قرن، نقد به شیوه سنتی رایج بود که زبان و قواعد آن و نیز بلاغت و شرح دیوانهای شعر را شامل میشد. با بروز نشانههای نوگرایی در ادبیات و فزونی گرفتن آثار ادبی در گونههای مختلف، شیوههای نوین به تقلید از مکاتب نقد ادبی در اروپا، مبنای پژوهشهای انتقادی در حوزه ادبیات قرار گرفت. شاخصترین ناقد ادبی دهههای اولیه قرن گذشته، میخائیل نعیمه بود که آرای انتقادی خود را در قالب مقالاتی در مجله الفنون که در آمریکا منتشر میشد، ارائه میداد و اولین مقاله انتقادی او درباره داستان بالهای شکسته جبران خلیل جبران بود. مجموعه مقالات نعیمه در سال 1932 به صورت کتاب با عنوان الغربال چاپ و منتشر شد و با استقبال محافل ادبی عرب روبرو و بازتاب گستردهای داشت. میخائیل نعیمه در کتاب الغربال ،خواستار تعیین سنجههایی شد که بتوان با آنها ادبیات را مورد نقد و مقایسه قرار داد. او همچنین بر ضرورت ارتقاء سطح مفهومی شعر در برابر لفظ تأکیدکرد.[۱] در دهههای بعد با فزونی گرفتن آثار ادیبان لبنانی و عرب ، دامنه نقد هم گسترش یافت. عمر فاخوری، خلیل تقیالدین و توفیق یوسف عواد در زمره منتقدانی بودند که دیدگاههای آنان در قالب مقاله و کتاب زمینه نشر یافت. فاخوری به مقایسه جایگاه داستاننویسی در ادبیات عرب و جایگاه آن در ادبیات غرب پرداخته و تأثیر عنصر زبانشناختی و انزواطلبی در ادبیات داستانی را مورد واکاوی قرار داده است. تقیالدین هم در نقد داستاننویسی به پیوند داستان بازندگی و اهداف اجتماعی آن و مقایسه داستان در ادبیات عربی و غرب توجه نشان داده است. توفیق یوسف عواد، مسئله ارتباط بین داستان و زندگی، جایگاه داستان و ظرفیتهای آن را مورد بررسی قرار داده است.[۲]
از دهه شصت قرن گذشته با ترجمه تعداد قابل توجهی از کتابهای معتبر در حوزه نقد ادبی در غرب به زبان عربی، روشهای انتقادی در حوزه ادبیات عرب نیز متحول و رویکردهای نوین فلسفی، روانشناختی و جامعهشناختی بر پژوهشهای حوزه نقد ادبی غلبه یافت.
نقد ادبی در لبنان که در نیمه اول قرن عمدتاً به مقوله شعر میپرداخت، در نیمه دوم و به ویژه از دهه هفتاد، نقد داستان را نیز مورد اهتمام قرار داد. در این دوران، حوزه نقد فراگیر شد و توانست با نویسندگان و خوانندگان آثار آنان ارتباط برقرار کند و به محیطهای دانشگاهی نیز راه یابد.[۳][۴]
نیز نگاه کنید به
کتابشناسی
- ↑ ضیف. (1959). ص. 246.
- ↑ ابوهیف. (2000). ص. 28.
- ↑ ابوهیف. (2000). ص. 34.
- ↑ صدر هاشمی، سید محمد (۱۳۹۲). جامعه و فرهنگ لبنان. تهران: موسسه فرهنگی،هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی، ص.211-213.