نقد ادبی در سنگال

از دانشنامه ملل

لئوپولدسدار سنگور یکی از اولین و معروف ترین منتقدان ادبی است. او در نقد ادبی خود جزم گرایی افراطی و واپس گرایی را قبول ندارد و بیشتر طرفدار یک جزم گرایی انقلابی است که انتظار آن از ادبیات متعهد در مسیر یک مبارزه «خوب» است و آثار را طبق عملکرد تأثیر تاریخی آنها و یا کارآیی سیاسی شان قضاوت می کند.

به طور معمول، هدف اصلی نقد ادبی درک «منطق اثر» و اصالت آن است. در نقد خلاقان دیگر تنها عواملی چون " زیبایی "، " تاریخ " و " بیوگرافی " که عوامل واقعیت هستند مورد نظر نیست، در این نقد کتاب همیشه تولید یک "من " اجتماعی نیست، بلکه تولید یک " من " دیگر است. بنابراین نقش یک منتقد ادبی درک این "من " دیگر در یک اثر است: " برای درک یک اثر و فهماندن آن به دیگران باید دیدگاه اصلی هنرمندی که آن را خلق کرده است جستجو کرد و این کار امری ساده نیست و گاهی بستگی به زکاوت منتقد نیز دارد. این نوع نقد، اشیاء، جزئیات و تمام امور را در نظر می گیرد اما از اصل دور می شود.[۱]

از نظر پروست(Proust) و بودلر(Baudelaire) دو نویسنده و منتقد فرانسوی خود نویسنده همان منتقد برتر است که قبلاً خودش تناوب اصلی زندگی و ادبیات را تجربه کرده است و در خودش تولد و رشد یک اثر ادبی را دنبال کرده است. به طور مثال اثر پروست نه تنها یک زمان است بلکه یک اندیشه نقدی روی قدرت زمان است. [۱]

متد و روش نقد ادبی لئوپولد سدار سنگور هم در بسیاری از مقالات و رساله هایش مانند «آزادی 1»(Liberté I)به همان گونه است، او در حالیکه در تمام طول اثرش ویژگی های جنبش نگروتیود را بررسی کرده است این جنبش را نیز از نظر نویسندگان دیگر آفریقای سیاه مطالعه کرده است. بنابراین نقد او شناخت و یک سلام برادری است. اما نقد او تنها به یک شناخت ساده محدود نمی شود، بنیاد نقد و تشابهاتی از جمله نژاد، زبان و تاریخ و غیره نیز دارا است. یکی دیگر از ابعاد نقد سنگور در آثار غیر آفریقایی " انسان گرایی " است. به طور مثال سنگور شعر ویکتور هوگو به نام "جوانی ویکتور هوگو" نویسنده فرانسوی را تجزیه و تحلیل می کند و در آن ویژگی های اصلی زبان سیاه پوست، نگاه دنیا به انسان سیاه را کشف می کند، هنگامی که او می خواهد این نویسنده فرانسوی را توصیف کند، او برای اینکار مقایسه های زبان قلمروهای قدیم سودان و یا نقالان دربار سلطنتی را انتخاب کرده است. بنابراین نقد او تنها شناخت خود در قالب دیگری نیست، بلکه شناخت دیگری در قالب خود است. از طرفی نقد او تنها منحصر به ادبیات ملی نیست، بلکه شناخت رابطه آن با تمدن های دیگر جهان است.[۲]

یکی دیگر از منتقدان ادبی بسیار معروف سنگالی که در 23 ژوئن 2014 چشم از جهان فرو بست "شارل کامارا"(Charles Camara) نام دارد. او استاد ادبیات بود و در نقد های خود نشان داده بود که فردی بسیار متعهد نسبت به فرهنگ خود و کشورش در ماورای مرزها است.

اینجا به چند اثر سنگالی که توسط منتقدان غیر سنگالی نقد شده است اشاره می گردد:

"فنَز فانون"(Fnaz Fanon)روانشناس آنتیلی مشکلات بوجود آمده به علت «وضعیت استعماری» و روابط بین نژادی را در آثار سنگالی همچون " نی نی" اثر عبدالله سادجی و پوستان سیاه و ماسک های سفید را نقد و بررسی کرده است.

"توماس مولون"(T.Melone) هم در یک مقاله نقدی روی اثر "ماجرای مبهم"(L'aventure ambigüe) اثر شیخ حمید و کان نوشته است و در آن مشکلات کاربرد نقد روانشناختی را بررسی کرده است. او در اثر دیگر خود تحت عنوان " درک آسان نگرتیود"(La Propédeutique de la négritude) یک نقد موضوعی روی مجموعه شعرهای لئوپولد سدار سنگور(Chants d'ombre) انجام داده و موضوع سفر و انگیزه هماهنگ غنی روح خلاق سنگور را بررسی کرده است.

در آفریقای سیاه به ندرت می توان دید که یک رمان نویس یک منتقد هم باشد، "توماس ملون"(Thomas Melone) یک منتقد ادبی است بدون اینکه رمان نویس، شاعر یا نمایش نامه نویس باشد و یا "کیزربو"(Kizerbo) که یکی از بزرگترین تاریخدانان آفریقای فرانسه زبان است اما هرگز منتقد آثار تاریخی نیست.

همچنین در آفریقا گاهی یک استاد دانشگاه، رمان نویس، نمایشنامه نویس، قصه گو هم می شود و حتی یک نویسنده استاد نیز می باشد، اما تعداد منتقدان ادبی حرفه‌ای زیاد نیست، اگر هم باشد نگاه آن به نقد مانند نگاه غربی است.[۳]

نیز نگاه کنید به

نقد ادبی در کوبا؛ نقد ادبی در لبنان؛ نقد ادبی در مصر؛ نقد ادبی در اسپانیا؛ نقد ادبی در اردن

کتابشناسی

  1. ۱٫۰ ۱٫۱ Proust, M. (1927). À la recherche du temps perdu [In Search of Lost Time]. In R. Fayolle (Ed.), La critique (p. 158). Dakar, Senegal: A. Colin.
  2.   Ministère de l' éducation, ( 1977). 25
  3. بصیری، محمدعلی، فتحی پور، ریحانه (1401).جامعه و فرهنگ سنگال. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی(در دست انتشار)