لقبهای حاکمان افغانستان: تفاوت میان نسخهها
خط ۵: | خط ۵: | ||
جانشینان دوستمحمد خان تا زمان حکومت محمدنادر شاه، بهجای شاه، خود را امیر مینامیدند. امیر [[عبدالرحمان خان]] با پخش رسالات و نوشتههای متعدد میکوشید خودش را اولیالامر معرفیکند و با تکیه بر واجببودن اطاعت از اولیالامر، جهاد را بدون اجازه اولیالامر حرام و عمل غیرشرعی بداند؛ بهاینترتیب، از حرکتهای ضد انگلیسی و قیامهای ضد استعماری مردم جلوگیریکند ([[سازمان نصر]] افغانستان، ۱۳۵۹: ص ۴۵). [[عبدالرحمان خان]] پس از پیروزیهایی که در مبارزه با اقوام کسب کرد سران اقوام و قبایل را در ۱۸۹۶، در کابل گرد آورد تا ضمن بیعت با او، لقب ضیاء المله و الدین را به وی بدهند. | جانشینان دوستمحمد خان تا زمان حکومت محمدنادر شاه، بهجای شاه، خود را امیر مینامیدند. امیر [[عبدالرحمان خان]] با پخش رسالات و نوشتههای متعدد میکوشید خودش را اولیالامر معرفیکند و با تکیه بر واجببودن اطاعت از اولیالامر، جهاد را بدون اجازه اولیالامر حرام و عمل غیرشرعی بداند؛ بهاینترتیب، از حرکتهای ضد انگلیسی و قیامهای ضد استعماری مردم جلوگیریکند ([[سازمان نصر]] افغانستان، ۱۳۵۹: ص ۴۵). [[عبدالرحمان خان]] پس از پیروزیهایی که در مبارزه با اقوام کسب کرد سران اقوام و قبایل را در ۱۸۹۶، در کابل گرد آورد تا ضمن بیعت با او، لقب ضیاء المله و الدین را به وی بدهند. | ||
امیر [[حبیبالله خان]] پس از رسیدن به سلطنت، لقب سراج المله و الدین را برگزید. انتخاب این لقب، به تأسی از لقب پدرش [[عبدالرحمان خان]]، بود که به ضیاء المله و الدین ملقب شده بود. [[امانالله خان]] پس از رسیدن به سلطنت و اعلام استقلال افغانستان در ۱۹۲۹، بهویژه پس از نبرد منگل، خود را بهجای امیر، شاه نامید و به حاکمیت سلسله امیران خاتمه داد و شاه را جای امیر قرار داد و محمدنادر خان با عنوان محمدنادر شاه تاجگذاری کرد و خود را شاه خواند، هرچند انگلیسها با انتخاب عنوان شاه موافق نبودند و قبلا پادشاهان افغانستان را امیر مینامیدند. امانالله خان دارای لقب غازی هم بود. | امیر [[حبیبالله خان]] پس از رسیدن به سلطنت، لقب سراج المله و الدین را برگزید. انتخاب این لقب، به تأسی از لقب پدرش [[عبدالرحمان خان]]، بود که به ضیاء المله و الدین ملقب شده بود. [[امانالله خان]] پس از رسیدن به سلطنت و اعلام استقلال افغانستان در ۱۹۲۹، بهویژه پس از نبرد منگل، خود را بهجای امیر، شاه نامید و به حاکمیت سلسله امیران خاتمه داد و شاه را جای امیر قرار داد و محمدنادر خان با عنوان محمدنادر شاه تاجگذاری کرد و خود را شاه خواند، هرچند انگلیسها با انتخاب عنوان شاه موافق نبودند و قبلا پادشاهان [[افغانستان]] را امیر مینامیدند. امانالله خان دارای لقب غازی هم بود. | ||
[[حبیبالله کلکانی]] پس از تصرف کابل در ۱۹۲۹ و برکنارساختن امانالله خان از حکومت، طی حکومت نهماههاش، خود را «حبیبالله غازی» نامید. | [[حبیبالله کلکانی]] پس از تصرف کابل در ۱۹۲۹ و برکنارساختن امانالله خان از حکومت، طی حکومت نهماههاش، خود را «حبیبالله غازی» نامید. محمدنادر شاه و [[محمدظاهر شاه]] نیز هر دو لقب شاه داشتند. از ۱۷۴۷ تا سال ۱۹۷۰ بهویژه در قرن نوزدهم، بزرگان خانواده درانی، خاصه تیره محمدزایی، لقب «سردار» (به معنای رئیس) داشتند و در بسیاری از موارد استفاده از این لقب جنبه موروثی هم پیدا میکرد. در کنار خان و سردار از عنوان صاحب هم استفاده میشده که همانند شبهقاره هند به معنای جناب و آقاست.<ref>علی آبادی، علیرضا (1395). جامعه و فرهنگ [[افغانستان]]. تهران: [https://alhoda.ir/ موسسه فرهنگی هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی]، ص 414-415.</ref> | ||
== نیز نگاه کنید به == | |||
[[سیاست و حکومت افغانستان]]؛ [[ساختار سیاسی افغانستان]] | |||
== کتابشناسی == | == کتابشناسی == |
نسخهٔ کنونی تا ۸ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۰۱:۲۱
پادشاهان و حاکمان افغانستان القابگوناگونی داشتهاند. پادشاهان افغانستان از ۱۷۴۷ تا زمان ظاهر شاه، علاوه بر لقب شاه یا امیر و برخی القاب دیگر، لقب خان هم داشتهاند. مانند امیر دوستمحمد خان، امیر شیرعلی خان، امیر عبدالرحمان خان، امیر امانالله خان و غیره. لقب احمدشاه درانی، بابا بود و در بین مردم احمدشاه بابا نامیده میشد.
جانشینان احمدشاه تا زمان رویکارآمدن دوستمحمد خان خود را شاه مینامیدند؛ مانند شاه تیمور، شاه زمان، شاه محمود و شاهشجاع. دوستمحمد خان در سال ۱۸۳۴، برای غلبه بر قدرت فزاینده سیکها، روی محورهای مذهبی تکیه و تأکید کرد و برای خود لقب امیرالمؤمنین در نظر گرفت و امیر دوستمحمد خان نامیده میشد. او علیه سیکها اعلام جهاد کرد و مسلمانان را زیر پرچم خودگرد آورد و به این وسیله موفق به تثبیت حکومت خود در کابل و توسعه قدرت معنوی خود در بین اقوام و قبایل شد.
جانشینان دوستمحمد خان تا زمان حکومت محمدنادر شاه، بهجای شاه، خود را امیر مینامیدند. امیر عبدالرحمان خان با پخش رسالات و نوشتههای متعدد میکوشید خودش را اولیالامر معرفیکند و با تکیه بر واجببودن اطاعت از اولیالامر، جهاد را بدون اجازه اولیالامر حرام و عمل غیرشرعی بداند؛ بهاینترتیب، از حرکتهای ضد انگلیسی و قیامهای ضد استعماری مردم جلوگیریکند (سازمان نصر افغانستان، ۱۳۵۹: ص ۴۵). عبدالرحمان خان پس از پیروزیهایی که در مبارزه با اقوام کسب کرد سران اقوام و قبایل را در ۱۸۹۶، در کابل گرد آورد تا ضمن بیعت با او، لقب ضیاء المله و الدین را به وی بدهند.
امیر حبیبالله خان پس از رسیدن به سلطنت، لقب سراج المله و الدین را برگزید. انتخاب این لقب، به تأسی از لقب پدرش عبدالرحمان خان، بود که به ضیاء المله و الدین ملقب شده بود. امانالله خان پس از رسیدن به سلطنت و اعلام استقلال افغانستان در ۱۹۲۹، بهویژه پس از نبرد منگل، خود را بهجای امیر، شاه نامید و به حاکمیت سلسله امیران خاتمه داد و شاه را جای امیر قرار داد و محمدنادر خان با عنوان محمدنادر شاه تاجگذاری کرد و خود را شاه خواند، هرچند انگلیسها با انتخاب عنوان شاه موافق نبودند و قبلا پادشاهان افغانستان را امیر مینامیدند. امانالله خان دارای لقب غازی هم بود.
حبیبالله کلکانی پس از تصرف کابل در ۱۹۲۹ و برکنارساختن امانالله خان از حکومت، طی حکومت نهماههاش، خود را «حبیبالله غازی» نامید. محمدنادر شاه و محمدظاهر شاه نیز هر دو لقب شاه داشتند. از ۱۷۴۷ تا سال ۱۹۷۰ بهویژه در قرن نوزدهم، بزرگان خانواده درانی، خاصه تیره محمدزایی، لقب «سردار» (به معنای رئیس) داشتند و در بسیاری از موارد استفاده از این لقب جنبه موروثی هم پیدا میکرد. در کنار خان و سردار از عنوان صاحب هم استفاده میشده که همانند شبهقاره هند به معنای جناب و آقاست.[۱]
نیز نگاه کنید به
سیاست و حکومت افغانستان؛ ساختار سیاسی افغانستان
کتابشناسی
- ↑ علی آبادی، علیرضا (1395). جامعه و فرهنگ افغانستان. تهران: موسسه فرهنگی هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی، ص 414-415.