تاریخ و میراث مشترک فرهنگی فرانسه و ایران: تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «'''تاریخ و میراث مشترک فرهنگی؛ پیشینه و تحولات روابط فرهنگی دو کشور''' مدارک و شواهد تاریخی نشان می دهد مردم فرانسه و بویژه فرهیختگان آن تا پیش از انقلاب اسلامی ایران، نگاهی فرهنگی به ایران داشته و ایران برای آنان در یک کلام «گهواره تمدن» را تدا...» ایجاد کرد) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
مدارک و شواهد تاریخی نشان میدهد مردم فرانسه و به ویژه فرهیختگان آن تا پیش از انقلاب اسلامی ایران، نگاهی فرهنگی به ایران داشته و ایران برای آنان در یک کلام «گهواره تمدن» را تداعی میکرده است. علت این امر شاید در نخستین آشنایی فرانسویان با ایران باشد. اگر سایر کشورهای اروپایی به وسیلۀ مسائل سیاسی با ایران آشنا شدند، آشنایی فرانسویان با ایران از طریق کتاب و آثار فرهنگی بود. از باب مثال هنگامی که در گذشته «انگلیسیها، استخراج نفت و بلژیکیها، امتیاز اداره امور گمرکات ایران را کسب کردند، فرانسه انحصار حفاریها و اکتشافات باستانشناختی را در این کشور بدست آورد». از اینجا میتوان دریافت که چرا پژوهشهای [[ایران شناسی در فرانسه|ایرانشناسی در فرانسه]] اصولاً حول هویت ایرانی، علم و تمدن ایرانیان تمرکز یافته است. همین نگاه فرهنگی فرانسویان به ایران موجب گردید تا بعضی از استادان و فرهیختگان فرانسوی عمر خود را صرف تحقیق درباره فرهنگ، زبان، علم و خلاصه فلسفه ایران بنماید. به عنوان مثال ژول مول نزدیک به سی سال تلاش کرد تا ترجمهای استادانهای از شاهنامه فردوسی به زبان فرانسه انجام دهد. | |||
هانری ماسه، ژیلبرت لازار، فوشه کور و چند استاد دیگر فرانسوی نه تنها زبان و ادب فارسی را به دانشجویان و علاقمندان بدین زبان آموختند، بلکه آثاری از نویسندگان و شاعران ایرانی را نیز به زبان فرانسه ترجمه کردند. درباره ترجمه آثار فلسفه ایرانی به فرانسه و تحقیق درباره آنها، کارهای هانری کورین بسیار چشمگیر است. این فیلسوف و دانشمند فرانسوی که به وسیله ماسینیون با فلسفه اسلامی آشنا شد، چنان مفتون فلسفه سهرودی، ملاصدرا و فلاسفه متأخر ایران گردید که سالها در ایران اقامت گزید و از سال 1947 تا پایان زندگیش در سال 1978 در انستیتوی ایران و فرانسه در تهران به پژوهش در فلسفه ایران اسلامی پرداخت و با همکاری نزدیک دوستان ایرانی خود همچون سیدجلال الدین آشتیبانی، محمد مکری و بویژه دکتر محمد معین متون دینی و فلسفی مهمی را که معرف و مظهر سنتهای ایرانی و اسلامی بودند تصحیح و چاپ کرد. | |||
در زمینه باستانشناسی نیز کارهای گیرشمن و هیئت همراه او بسیار قابل توجه است. «او مطالعه درباره کاخ هخامنشیان، قلعه شوش و محل کاخهای سلطنتی را به انجام رساند و از سال 1951 تا 1962، در حفاری زیگوراتهای ایلامی در چغار زنبیل و نیز بناهای ساسانی، ایوان کرخه تلاش زیاد کرد». در همین کاوشهای باستانشناسی بود که این باستانشناس برجسته و همکارانش به کشف اشیاء و آثار ارزندهای از ایرانباستان نایل شد و بدین ترتیب ایران معاصر را با گذشته درخشانش آشنا نمودند. | |||
این شوق و علاقه فرانسویان به فرهنگ، زبان و فلسفه ایران موجب شد تا کتابها و مقالات زیاد به قلم ایرانشناسان فرانسوی در حوزههای مختلف ایرانشناسی در فرانسه و در ایران چاپ و منتشر شود. علاوه بر آن در همین دوران در چند دانشگاه و مؤسسه علمی فرانسه نیز زبان و ادبیات فارسی تدریس میشد. | |||
این همه تلاش فرانسویان درباره ایرانشناسی استقبال شدید ایرانیان را در پی داشت، به طوری که ایرانیان نیز به نوبه خود به فرهنگ و زبان فرانسه علاقمند گردیدند. روزنامهای که تحت سالیان سال به زبان فرانسه در تهران منتشر میشد، از این علاقمندی ایرانیانی به فرهنگ و زبان فرانسه حکایت میکرد. این علاقمندی به حدی بود که در سال 1951 دکتر محمد مصدق بخش ایرانشناسی انستیتوی ایران و [[فرانسه]] در تهران را بر خلاف سایر مراکز فرهنگی خارجی ایران، از تعطیل شدن معاف داشت، او درباره این بخشها گفته بود:<blockquote>«این مؤسسه همان کاری را میکند که خود ما بایست بکنیم».</blockquote>بعد از انقلاب اسلامی ایران، متأسفانه سیاستمداران فرانسوی چه چپ و چه راست به دلایلی عملاً در مقابل ایران قرار گرفتند و با دشمنانش همسو شدند. از طرف دیگر دولت انقلابی ایران اسلامی نیز که هم در داخل و هم در خارج از مرزهای خود با جنگها و فتنههای عدیدهای مواجه بود، نمیتوانست چنانکه باید پیام دوستی و مودّت خود را به دوستان فرانسویاش ابلاغ نماید و از آنان حمایتهای مادی و معنوی کند. از این رو [[ایرانشناسان فرانسوی|ایرانشناسان فرانسوی]] هم از سوی دولت خود و هم ناخواسته از طرف دولت نوپای جمهوری اسلامی ایرانی مورد بیمهری قرار گرفتند و بدین ترتیب ایرانشناسی در فرانسه دچار بحران شده و به سوی سیاست گرایش یافت. چنان که «در سالهای پیش از انقلاب اسلامی در ایران و کودتای مارکسیستی در [[افغانستان]] دیگر تحقیقات میدانی در زمینه باستانشناسی در این دو کشور میسر نشد». پس از مرگ کوربن، دیگر کسی پیدا نشد تا کارهای او را دنبال کرد و این بار را به سرمقصد نهایی برساند. فرانسویان و ایرانشناسان فرانسوی خواهی نخواهی به سیاست کشیده شدند و آثار قلمی آنها نیز رنگ و بوئی سیاسی داشت. برای مثال یان ریشار در سال 1980نخستین کتاب درباره رابطه اسلام و جامعه در ایران را به زبان فرانسه منتشر کرد و بر نمادها و اسطورههای هویتساز تشیع تأکید کرد.<ref>نعیمی گورابی، محمدحسین(1392). جامعه و فرهنگ [[فرانسه]]. تهران: [https://www.icro.ir/ سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی] ( در دست انتشار )،</ref> | |||
==نیز نگاه کنید به== | |||
این همه تلاش فرانسویان درباره | [[مشترکات و تمایزات فرهنگی ایران و اردن]]؛ [[تاریخ و میراث مشترک فرهنگی قطر و ایران]]؛ [[مشترکات و تمایزات فرهنگی ایران و گرجستان]] | ||
==کتابشناسی== | |||
بعد از انقلاب اسلامی ایران، متأسفانه سیاستمداران فرانسوی چه چپ و چه راست به دلایلی عملاً در مقابل ایران قرار گرفتند و با دشمنانش همسو شدند.از طرف دیگر دولت انقلابی ایران اسلامی نیز که هم در داخل و هم در خارج از مرزهای خود با | <references /> | ||
[[رده:میراث و مفاخر ایرانی و مشترک با سایر کشورها و ملل]] |
نسخهٔ کنونی تا ۱۸ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۱۷:۳۸
مدارک و شواهد تاریخی نشان میدهد مردم فرانسه و به ویژه فرهیختگان آن تا پیش از انقلاب اسلامی ایران، نگاهی فرهنگی به ایران داشته و ایران برای آنان در یک کلام «گهواره تمدن» را تداعی میکرده است. علت این امر شاید در نخستین آشنایی فرانسویان با ایران باشد. اگر سایر کشورهای اروپایی به وسیلۀ مسائل سیاسی با ایران آشنا شدند، آشنایی فرانسویان با ایران از طریق کتاب و آثار فرهنگی بود. از باب مثال هنگامی که در گذشته «انگلیسیها، استخراج نفت و بلژیکیها، امتیاز اداره امور گمرکات ایران را کسب کردند، فرانسه انحصار حفاریها و اکتشافات باستانشناختی را در این کشور بدست آورد». از اینجا میتوان دریافت که چرا پژوهشهای ایرانشناسی در فرانسه اصولاً حول هویت ایرانی، علم و تمدن ایرانیان تمرکز یافته است. همین نگاه فرهنگی فرانسویان به ایران موجب گردید تا بعضی از استادان و فرهیختگان فرانسوی عمر خود را صرف تحقیق درباره فرهنگ، زبان، علم و خلاصه فلسفه ایران بنماید. به عنوان مثال ژول مول نزدیک به سی سال تلاش کرد تا ترجمهای استادانهای از شاهنامه فردوسی به زبان فرانسه انجام دهد.
هانری ماسه، ژیلبرت لازار، فوشه کور و چند استاد دیگر فرانسوی نه تنها زبان و ادب فارسی را به دانشجویان و علاقمندان بدین زبان آموختند، بلکه آثاری از نویسندگان و شاعران ایرانی را نیز به زبان فرانسه ترجمه کردند. درباره ترجمه آثار فلسفه ایرانی به فرانسه و تحقیق درباره آنها، کارهای هانری کورین بسیار چشمگیر است. این فیلسوف و دانشمند فرانسوی که به وسیله ماسینیون با فلسفه اسلامی آشنا شد، چنان مفتون فلسفه سهرودی، ملاصدرا و فلاسفه متأخر ایران گردید که سالها در ایران اقامت گزید و از سال 1947 تا پایان زندگیش در سال 1978 در انستیتوی ایران و فرانسه در تهران به پژوهش در فلسفه ایران اسلامی پرداخت و با همکاری نزدیک دوستان ایرانی خود همچون سیدجلال الدین آشتیبانی، محمد مکری و بویژه دکتر محمد معین متون دینی و فلسفی مهمی را که معرف و مظهر سنتهای ایرانی و اسلامی بودند تصحیح و چاپ کرد.
در زمینه باستانشناسی نیز کارهای گیرشمن و هیئت همراه او بسیار قابل توجه است. «او مطالعه درباره کاخ هخامنشیان، قلعه شوش و محل کاخهای سلطنتی را به انجام رساند و از سال 1951 تا 1962، در حفاری زیگوراتهای ایلامی در چغار زنبیل و نیز بناهای ساسانی، ایوان کرخه تلاش زیاد کرد». در همین کاوشهای باستانشناسی بود که این باستانشناس برجسته و همکارانش به کشف اشیاء و آثار ارزندهای از ایرانباستان نایل شد و بدین ترتیب ایران معاصر را با گذشته درخشانش آشنا نمودند.
این شوق و علاقه فرانسویان به فرهنگ، زبان و فلسفه ایران موجب شد تا کتابها و مقالات زیاد به قلم ایرانشناسان فرانسوی در حوزههای مختلف ایرانشناسی در فرانسه و در ایران چاپ و منتشر شود. علاوه بر آن در همین دوران در چند دانشگاه و مؤسسه علمی فرانسه نیز زبان و ادبیات فارسی تدریس میشد.
این همه تلاش فرانسویان درباره ایرانشناسی استقبال شدید ایرانیان را در پی داشت، به طوری که ایرانیان نیز به نوبه خود به فرهنگ و زبان فرانسه علاقمند گردیدند. روزنامهای که تحت سالیان سال به زبان فرانسه در تهران منتشر میشد، از این علاقمندی ایرانیانی به فرهنگ و زبان فرانسه حکایت میکرد. این علاقمندی به حدی بود که در سال 1951 دکتر محمد مصدق بخش ایرانشناسی انستیتوی ایران و فرانسه در تهران را بر خلاف سایر مراکز فرهنگی خارجی ایران، از تعطیل شدن معاف داشت، او درباره این بخشها گفته بود:
«این مؤسسه همان کاری را میکند که خود ما بایست بکنیم».
بعد از انقلاب اسلامی ایران، متأسفانه سیاستمداران فرانسوی چه چپ و چه راست به دلایلی عملاً در مقابل ایران قرار گرفتند و با دشمنانش همسو شدند. از طرف دیگر دولت انقلابی ایران اسلامی نیز که هم در داخل و هم در خارج از مرزهای خود با جنگها و فتنههای عدیدهای مواجه بود، نمیتوانست چنانکه باید پیام دوستی و مودّت خود را به دوستان فرانسویاش ابلاغ نماید و از آنان حمایتهای مادی و معنوی کند. از این رو ایرانشناسان فرانسوی هم از سوی دولت خود و هم ناخواسته از طرف دولت نوپای جمهوری اسلامی ایرانی مورد بیمهری قرار گرفتند و بدین ترتیب ایرانشناسی در فرانسه دچار بحران شده و به سوی سیاست گرایش یافت. چنان که «در سالهای پیش از انقلاب اسلامی در ایران و کودتای مارکسیستی در افغانستان دیگر تحقیقات میدانی در زمینه باستانشناسی در این دو کشور میسر نشد». پس از مرگ کوربن، دیگر کسی پیدا نشد تا کارهای او را دنبال کرد و این بار را به سرمقصد نهایی برساند. فرانسویان و ایرانشناسان فرانسوی خواهی نخواهی به سیاست کشیده شدند و آثار قلمی آنها نیز رنگ و بوئی سیاسی داشت. برای مثال یان ریشار در سال 1980نخستین کتاب درباره رابطه اسلام و جامعه در ایران را به زبان فرانسه منتشر کرد و بر نمادها و اسطورههای هویتساز تشیع تأکید کرد.[۱]
نیز نگاه کنید به
مشترکات و تمایزات فرهنگی ایران و اردن؛ تاریخ و میراث مشترک فرهنگی قطر و ایران؛ مشترکات و تمایزات فرهنگی ایران و گرجستان
کتابشناسی
- ↑ نعیمی گورابی، محمدحسین(1392). جامعه و فرهنگ فرانسه. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی ( در دست انتشار )،