ادبیات اموی در سوریه: تفاوت میان نسخه‌ها

از دانشنامه ملل
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(یک نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد)
خط ۶: خط ۶:


* غیر از اخطل، شعرای دیگری در شام در دربار اموی حضور داشتند؛ از جمله:
* غیر از اخطل، شعرای دیگری در شام در دربار اموی حضور داشتند؛ از جمله:
* ‌‌‌‌‌‌‌«جریر» (33-110 قمری) مداح بنی امیه و از ملازمان «حجاج بن یوسف ثقفی»، والی سفاک عراق
* ‌‌‌‌‌‌‌«جریر» (33-110 قمری) مداح بنی امیه و از ملازمان «حجاج بن یوسف ثقفی»، والی سفاک عراق؛
* ‌‌‌‌‌‌‌«نصیب بن الأحوص» (35-105 قمری) شاعر دربار ولید بن عبدالملک که قصیده­ای هم در رثای معاویه دارد<ref>بلاذری‌، احمد، انساب‌ الاشراف‌، به‌ كوشش‌ احسان‌ عباس‌، بیروت‌، ۱۴۰۰ق‌ ج1 (4)/ ص 158</ref>
* ‌‌‌‌‌‌‌«نصیب بن الأحوص» (35-105 قمری) شاعر دربار ولید بن عبدالملک که قصیده­ای هم در رثای معاویه دارد<ref name=":0">بلاذری‌، احمد، انساب‌ الاشراف‌، به‌ كوشش‌ احسان‌ عباس‌، بیروت‌، ۱۴۰۰ق‌ ج1 (4)/ ص 158</ref>؛
* ‌‌‌‌‌‌‌«ابن میادة» (74-149)
* ‌‌‌‌‌‌‌«ابن میادة» (74-149)؛
* ‌‌‌‌‌‌‌«نابغه شيباني» (مرگ: 125 قمری)؛ بادیه نشین بود و عبدالملک بن مروان را مدح گفته.
* ‌‌‌‌‌‌‌«نابغه شيباني» (مرگ: 125 قمری)؛ بادیه نشین بود و عبدالملک بن مروان را مدح گفته؛
* ‌‌‌‌‌‌‌العجاج»(15-96 قمری) که شامیان را می­ستود؛ اما در بصره روزگار گذر‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌انده بود.<ref>بلاذری‌، احمد، انساب‌ الاشراف‌، به‌ كوشش‌ احسان‌ عباس‌، بیروت‌، ۱۴۰۰ق‌ ج1 (4)/ ص 158</ref>
* ‌‌‌‌‌‌‌العجاج»(15-96 قمری) که شامیان را می­ستود؛ اما در بصره روزگار گذر‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌انده بود<ref name=":0" />؛
* ‌‌‌‌‌‌‌«ذوالرمّة» (77-117 قمری) رمله در فلسطین ‌‌‌‌‌است. که از مفاخر شعر عرب ‌‌‌‌‌است؛ بدان حد که گفته‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند: «شعر عربی به امراءالقیس آغاز و به ذوالرمه ختم شده ‌‌‌‌‌است.»
* ‌‌‌‌‌‌‌«ذوالرمّة» (77-117 قمری) رمله در فلسطین ‌‌‌‌‌است. که از مفاخر شعر عرب ‌‌‌‌‌است؛ بدان حد که گفته‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند: «شعر عربی به امراءالقیس آغاز و به ذوالرمه ختم شده ‌‌‌‌‌است»؛
* ‌‌‌‌‌‌‌ابوداود عدی بن الرقاع (مرگ: 95قمری)، در فلسطین به دنیا آمد و در دمشق زیست. او به قولی، زنده‌‌‌‌‌های بنی امیه را می‌ستود و برای مردگان آن‌‌‌‌ها دعا و مرثیه می‌خو‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند.
* ‌‌‌‌‌‌‌ابوداود عدی بن الرقاع (مرگ: 95قمری)، در فلسطین به دنیا آمد و در دمشق زیست. او به قولی، زنده‌‌‌‌‌های بنی امیه را می‌ستود و برای مردگان آن‌‌‌‌ها دعا و مرثیه می‌خو‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند؛
* ‌‌‌‌‌‌‌«الرعی النُمیری طائفی» (مرگ: 95 قمری) نیز از پیشگامان مدح بنی امیه ‌‌‌‌‌است؛ اما به شام پا نگذاشت.
* ‌‌‌‌‌‌‌«الرعی النُمیری طائفی» (مرگ: 95 قمری) نیز از پیشگامان مدح بنی امیه ‌‌‌‌‌است؛ اما به شام پا نگذاشت؛


* «فرزدق» (38-110 قمری) نیز از جمله ستایشگران دربار شام ‌‌‌‌‌است؛ اما در آن دربار، چندان اقامت نکرده و گرایش به اهل بیت (ع) داشته ‌‌‌‌‌است؛ چنان که شامی هم نبوده و چندان هم در آن دیار به سر نبرده و در بصره وفات کرده­‌‌‌‌‌است.<ref>زرکلی، خیر الدین، الاعلام قاموس تراجم لاشهر الرجال و النساء من العرب و المستعربین و المستشرقین، ج۵، ص۱۲۴، بیروت، دار العلم للملایین، ط الثامنة، ۱۹۸۹</ref>
* «فرزدق» (38-110 قمری) نیز از جمله ستایشگران دربار شام ‌‌‌‌‌است؛ اما در آن دربار، چندان اقامت نکرده و گرایش به اهل بیت (ع) داشته ‌‌‌‌‌است؛ چنان که شامی هم نبوده و چندان هم در آن دیار به سر نبرده و در بصره وفات کرده­‌‌‌‌‌است.<ref>زرکلی، خیر الدین، الاعلام قاموس تراجم لاشهر الرجال و النساء من العرب و المستعربین و المستشرقین، ج۵، ص۱۲۴، بیروت، دار العلم للملایین، ط الثامنة، ۱۹۸۹</ref>


حیف ‌‌‌‌‌است که این بخش از تاریخ ادبیات [[سوریه]] را پشت سر بگذاریم و به « الطرماح بن عدي الطائي» که از شعرای شیعه شامی ‌‌‌‌‌است اشاره نکنیم که در منزل « عذيب الهجانات» به امام حسین (ع) پیوست؛ اما شد که باز آید و جاوید گرفتار بم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند و توفیق ش‌‌‌‌هادت نصیبش نشد؛ مثل فرزدق که همین اتفاق برایش افتاد.
حیف ‌‌‌‌‌است که این بخش از تاریخ ادبیات [[سوریه]] را پشت سر بگذاریم و به «الطرماح بن عدي الطائي» که از شعرای شیعه شامی ‌‌‌‌‌است اشاره نکنیم که در منزل «عذيب الهجانات» به امام حسین (ع) پیوست؛ اما شد که باز آید و جاوید گرفتار بماند و توفیق شهادت نصیبش نشد؛ مثل فرزدق که همین اتفاق برایش افتاد.


چند تن از خلفای اموی، خود شاعر بودند؛ مانند یزید بن معاویه، یزید بن عبدالملک و ولید بن یزید، خلیفه یازدهم و عیاش اموی که یک سال حکومت کرد. شعر خلفا نوعاً تغزل یا خمریه؛ یعنی در وصف شراب ومناسب مجالس لهو ایشان ‌‌‌‌‌است.
چند تن از خلفای اموی، خود شاعر بودند؛ مانند یزید بن معاویه، یزید بن عبدالملک و ولید بن یزید، خلیفه یازدهم و عیاش اموی که یک سال حکومت کرد. شعر خلفا نوعاً تغزل یا خمریه؛ یعنی در وصف شراب ومناسب مجالس لهو ایشان ‌‌‌‌‌است.


غیر از شعرا، از فحول نثر این دوره که در دربار اموی خدمت کرده­‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند «عبدالحمید کاتب» (مرگ: 132 قمری) دبیر دیوان «هشام بن عبالملک»، دهمین خلیفه اموی ‌‌‌‌‌است که رسائل متعددی از او برجای ‌‌‌‌‌‌مانده که در تحول نثر عربی بسیار تأثیرگذار بوده ‌‌‌‌‌است؛ گرچه او نیز مانند اخطل شامی­الاصل نبود.
غیر از شعرا، از فحول نثر این دوره که در دربار اموی خدمت کرده­‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند «عبدالحمید کاتب» (مرگ: 132 قمری) دبیر دیوان «هشام بن عبالملک»، دهمین خلیفه اموی ‌‌‌‌‌است که رسائل متعددی از او برجای ‌‌‌‌‌‌مانده که در تحول نثر عربی بسیار تأثیرگذار بوده ‌‌‌‌‌است؛ گرچه او نیز مانند اخطل شامی ­الاصل نبود<ref>شنی، کریم( 1400). فرهنگ و تاریخ [[سوریه]]. تهران: [https://www/icro.ir سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی]( در دست انتشار)</ref>.
 
== نیز نگاه کنید به ==
[[تاریخ ادبیات و سبک‌های ادبی سوریه]]؛ [[ادبیات عباسی در سوریه]]


== کتابشناسی ==
== کتابشناسی ==

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۹ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۰۶:۲۹

بعد از ورود اسلام به شام نیز، در ابتدا عمده آثار ادبی، نوعاً شعر ‌‌‌‌‌است؛ همچنان که ادبیات عرب، اساساً شعر ‌‌‌‌‌است و آن­گاه، قالب­‌‌‌‌های ادبی دیگر؛ مانند مقامات، قصص و کتب علمی در بلاغت و نقد ادبی.

شاکله اسلامِ شامی، حداقل در بدو ورود اسلام، اموی ‌‌‌‌‌است. اسلام اموی، نسخه سلطنت طلبِ سکولاری ‌‌‌‌‌است که سی‌‌‌‌‌است را با همه عوارض منفی­اش در کنار اسلام هم­زیستی داد؛ از جمله کارکرد ادبیات و هنر را که نمود اصلی آن در بنای قصور و ‌‌‌‌‌استخدام شعرای عرب برای مدیحه ­سرایی ‌‌‌‌‌است.

از جمله مادحین دربار اموی که اصالتاً سوری نیست؛ ولی عمر خود را در شام فقط به مداحی این طایفه صرف کرد و دیوانی از خود برجای گذاشت، شاعر مسیحی «ابومالک، اخطل تغلبی» (19-69 قمری) ‌‌‌‌‌است.

  • غیر از اخطل، شعرای دیگری در شام در دربار اموی حضور داشتند؛ از جمله:
  • ‌‌‌‌‌‌‌«جریر» (33-110 قمری) مداح بنی امیه و از ملازمان «حجاج بن یوسف ثقفی»، والی سفاک عراق؛
  • ‌‌‌‌‌‌‌«نصیب بن الأحوص» (35-105 قمری) شاعر دربار ولید بن عبدالملک که قصیده­ای هم در رثای معاویه دارد[۱]؛
  • ‌‌‌‌‌‌‌«ابن میادة» (74-149)؛
  • ‌‌‌‌‌‌‌«نابغه شيباني» (مرگ: 125 قمری)؛ بادیه نشین بود و عبدالملک بن مروان را مدح گفته؛
  • ‌‌‌‌‌‌‌العجاج»(15-96 قمری) که شامیان را می­ستود؛ اما در بصره روزگار گذر‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌انده بود[۱]؛
  • ‌‌‌‌‌‌‌«ذوالرمّة» (77-117 قمری) رمله در فلسطین ‌‌‌‌‌است. که از مفاخر شعر عرب ‌‌‌‌‌است؛ بدان حد که گفته‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند: «شعر عربی به امراءالقیس آغاز و به ذوالرمه ختم شده ‌‌‌‌‌است»؛
  • ‌‌‌‌‌‌‌ابوداود عدی بن الرقاع (مرگ: 95قمری)، در فلسطین به دنیا آمد و در دمشق زیست. او به قولی، زنده‌‌‌‌‌های بنی امیه را می‌ستود و برای مردگان آن‌‌‌‌ها دعا و مرثیه می‌خو‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند؛
  • ‌‌‌‌‌‌‌«الرعی النُمیری طائفی» (مرگ: 95 قمری) نیز از پیشگامان مدح بنی امیه ‌‌‌‌‌است؛ اما به شام پا نگذاشت؛
  • «فرزدق» (38-110 قمری) نیز از جمله ستایشگران دربار شام ‌‌‌‌‌است؛ اما در آن دربار، چندان اقامت نکرده و گرایش به اهل بیت (ع) داشته ‌‌‌‌‌است؛ چنان که شامی هم نبوده و چندان هم در آن دیار به سر نبرده و در بصره وفات کرده­‌‌‌‌‌است.[۲]

حیف ‌‌‌‌‌است که این بخش از تاریخ ادبیات سوریه را پشت سر بگذاریم و به «الطرماح بن عدي الطائي» که از شعرای شیعه شامی ‌‌‌‌‌است اشاره نکنیم که در منزل «عذيب الهجانات» به امام حسین (ع) پیوست؛ اما شد که باز آید و جاوید گرفتار بماند و توفیق شهادت نصیبش نشد؛ مثل فرزدق که همین اتفاق برایش افتاد.

چند تن از خلفای اموی، خود شاعر بودند؛ مانند یزید بن معاویه، یزید بن عبدالملک و ولید بن یزید، خلیفه یازدهم و عیاش اموی که یک سال حکومت کرد. شعر خلفا نوعاً تغزل یا خمریه؛ یعنی در وصف شراب ومناسب مجالس لهو ایشان ‌‌‌‌‌است.

غیر از شعرا، از فحول نثر این دوره که در دربار اموی خدمت کرده­‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند «عبدالحمید کاتب» (مرگ: 132 قمری) دبیر دیوان «هشام بن عبالملک»، دهمین خلیفه اموی ‌‌‌‌‌است که رسائل متعددی از او برجای ‌‌‌‌‌‌مانده که در تحول نثر عربی بسیار تأثیرگذار بوده ‌‌‌‌‌است؛ گرچه او نیز مانند اخطل شامی ­الاصل نبود[۳].

نیز نگاه کنید به

تاریخ ادبیات و سبک‌های ادبی سوریه؛ ادبیات عباسی در سوریه

کتابشناسی

  1. ۱٫۰ ۱٫۱ بلاذری‌، احمد، انساب‌ الاشراف‌، به‌ كوشش‌ احسان‌ عباس‌، بیروت‌، ۱۴۰۰ق‌ ج1 (4)/ ص 158
  2. زرکلی، خیر الدین، الاعلام قاموس تراجم لاشهر الرجال و النساء من العرب و المستعربین و المستشرقین، ج۵، ص۱۲۴، بیروت، دار العلم للملایین، ط الثامنة، ۱۹۸۹
  3. شنی، کریم( 1400). فرهنگ و تاریخ سوریه. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی( در دست انتشار)