دیپلماسی فرهنگی فرانسه: تفاوت میان نسخهها
جز (The LinkTitles extension automatically added links to existing pages (https://github.com/bovender/LinkTitles).) |
جز (The LinkTitles extension automatically added links to existing pages (https://github.com/bovender/LinkTitles).) |
||
خط ۳: | خط ۳: | ||
'''1ـ از آغاز تا انقلاب فرانسه:''' در قرن شانزدهم ميلادي فرانسه از وضع مسيحيان در شرق دفاع ميكند و فرانسوآي اول از سلطانسليمان عثماني در 1533 قول حمايت از آنان را ميگيرد. در قرن هفدهم، در دوره سلطنت لوئيسيزدهم، يك روحاني مسيحي به نام فرانسوا لكلرك دوترامبلي[1] مشهور به پدر ژوزف موفق ميشود لبنانرا به يك مركز دوستدار فرانسه و زبان فرانسه تبديل كند. در همين قرن ديپلماسي فرانسه به كاراييمذهب و مبلّغين آن در روابط خارجي پي ميبرد. در قرن هيجدهم ميلادي، تجارت در سياست خارجي فرانسه غالب است. البته به موازات رشدتجارت فرانسه با كشورهاي اروپايي، زبان فرانسه در دربار پادشاهان روزبهروز رونق بيشتري مييابد. دراين قرن، دولت فرانسه از چاپ كتاب و نشريه حمايت ميكند و «كالج چهار ملت» در پاريس دانشجويانبورسيه خارجي ميپذيرد. در همين ايام دانشگاه استراسبورگ 200 دانشجوي روسي ميپذيرد. در اين قرن كه عصر روشنگري ناميده ميشود، دانشمندان صاحبنام فرانسه شهرت جهاني مييابند و در واقع اولين «رايزنيهاي فرهنگي» را نزد دولتهاي خارجي تشكيل ميدهند. البته اين رايزنها كهمشهورترين آنها ديدرو (نزد كاترين دوم در روسيه) و ولتر (نزد فردريك در پروس) ميباشند، بيشتر ازآنكه براي دولت فرانسه كار كنند، براي خودشان فعاليت ميكنند. با اين حال اين افراد موجب درخششفرهنگ و زبان فرانسه در خارج از مرزها بودند و دولت نيز از آنها در جهت يك ديپلماسي مخفي استفادهمينمود. مثلاً در سال 1743، ولتر به لاهه رفت تا از تحركات فردريك در هلند آگاه شود و از سوي ديگربومارشه[2] عازم لندن شد تا از سياست انگليس در قبال وقايع آمريكا مطلع شود. ميرابو، چهرة ديگر ادب فرانسه نيز سه سال قبل از انقلاب، هنوز ديپلماسي خود را به موازات ديپلماسي وزير خارجه وقت دنبالميكرد. | '''1ـ از آغاز تا انقلاب فرانسه:''' در قرن شانزدهم ميلادي فرانسه از وضع مسيحيان در شرق دفاع ميكند و فرانسوآي اول از سلطانسليمان عثماني در 1533 قول حمايت از آنان را ميگيرد. در قرن هفدهم، در دوره سلطنت لوئيسيزدهم، يك روحاني مسيحي به نام فرانسوا لكلرك دوترامبلي[1] مشهور به پدر ژوزف موفق ميشود لبنانرا به يك مركز دوستدار فرانسه و زبان فرانسه تبديل كند. در همين قرن ديپلماسي فرانسه به كاراييمذهب و مبلّغين آن در روابط خارجي پي ميبرد. در قرن هيجدهم ميلادي، تجارت در سياست خارجي فرانسه غالب است. البته به موازات رشدتجارت فرانسه با كشورهاي اروپايي، زبان فرانسه در دربار پادشاهان روزبهروز رونق بيشتري مييابد. دراين قرن، دولت فرانسه از چاپ كتاب و نشريه حمايت ميكند و «كالج چهار ملت» در پاريس دانشجويانبورسيه خارجي ميپذيرد. در همين ايام دانشگاه استراسبورگ 200 دانشجوي روسي ميپذيرد. در اين قرن كه عصر روشنگري ناميده ميشود، دانشمندان صاحبنام فرانسه شهرت جهاني مييابند و در واقع اولين «رايزنيهاي فرهنگي» را نزد دولتهاي خارجي تشكيل ميدهند. البته اين رايزنها كهمشهورترين آنها ديدرو (نزد كاترين دوم در روسيه) و ولتر (نزد فردريك در پروس) ميباشند، بيشتر ازآنكه براي دولت فرانسه كار كنند، براي خودشان فعاليت ميكنند. با اين حال اين افراد موجب درخششفرهنگ و زبان فرانسه در خارج از مرزها بودند و دولت نيز از آنها در جهت يك ديپلماسي مخفي استفادهمينمود. مثلاً در سال 1743، ولتر به لاهه رفت تا از تحركات فردريك در هلند آگاه شود و از سوي ديگربومارشه[2] عازم لندن شد تا از سياست انگليس در قبال وقايع آمريكا مطلع شود. ميرابو، چهرة ديگر ادب فرانسه نيز سه سال قبل از انقلاب، هنوز ديپلماسي خود را به موازات ديپلماسي وزير خارجه وقت دنبالميكرد. | ||
'''2ـ از انقلاب فرانسه تا 1870:''' انقلاب فرانسه سعي نمود تا به اقدامات فرهنگي فرانسه در خارج، جنبة ملي بدهد. وزارت امورخارجه تحت مديريت دوموريه[3] به توسعه فعاليتهاي فرهنگي و نظامي خود پرداخت وناپلئون بناپارت نيز همان وظايفي را كه انقلاب فرانسه به عهده سياست روابط خارجي فرانسه گذاردهبود و در واقع تبليغ افكار انقلابي بود، ادامه داد. لشگركشي ناپلئون به [[مصر]] در سال 1798 را بايد اوليناقدام جهت همكاري فرهنگي با كشورهاي دور، البته به «سبك فرانسوي» تلقي كرد. زيرا، دانشمندان،مهندسين، روشنفكران و هنرمندان، در اين لشكركشي، نظاميان را همراهي ميكردند. از سال 1815 تا 1870، هر چند ديپلماسي فرانسه، سياست مدوّني در جهت استفاده از فرهنگ درروابط خارجي فرانسه ندارد، اما عنصر فرهنگي همواره در اين ديپلماسي حضور دارد. مثلاً شاتوبريان[4]،اديب شهير فرانسه در سال 1822 وزير امور خارجه ميشود. بيست سال بعد در 1842، گيزو[5] منابع قابلتوجهي را دراختيار هيأتهاي باستانشناسي در تونس قرار ميدهد تا كلكسيونهاي موزه لوور را غنيترسازند. در همين زمان، لامارتين[6]، نويسنده بزرگ فرانسه در بازگشت از سفر شرق به وزارت امور خارجه فرانسه توصيه ميكند به «فرزندان شيوخ و امراء در لبنان بورس تحصيلي بدهند تا آنها در فرانسه درسبخوانند». از 1840، وزارت خارجه سياست فعال حمايت از مبلّغان مذهبي را با دراختيار قرار دادن امكانات دنبال ميكند و بدين ترتيب تعداد مبلّغان به شدت افزايش مييابد. در سال 1848، لامارتين وزير امورخارجه فرانسه ميشود. در همين ايام از ديپلماتهاي فرانسه در خارج خواسته ميشود كه با كشورهايمتوقف فيه، «قراردادهاي فرهنگي» امضاء نمايند. بدين ترتيب، سياست فرهنگي فعال فرانسه در خارجاز كشور، اولين ثمرات ملموس خود را به دست ميآورد. در سال 1868، مدرسه جديد گالاتاسراي دراستانبول گشايش مييابد. اين مدرسه نقش مهمي در تربيت نسل آينده دولتمردان و نخبگان تركيه ايفاءمينمايد كه از نظر تاريخچه موسسات تمدني جديد در شرق قابل مقايسه با مدرسه دارالفنون در ايرانميباشد. | '''2ـ از انقلاب فرانسه تا 1870:''' انقلاب فرانسه سعي نمود تا به اقدامات فرهنگي فرانسه در خارج، جنبة ملي بدهد. وزارت امورخارجه تحت مديريت دوموريه[3] به توسعه فعاليتهاي فرهنگي و نظامي خود پرداخت وناپلئون بناپارت نيز همان وظايفي را كه انقلاب فرانسه به عهده سياست روابط خارجي فرانسه گذاردهبود و در واقع تبليغ افكار انقلابي بود، ادامه داد. لشگركشي ناپلئون به [[مصر]] در سال 1798 را بايد اوليناقدام جهت همكاري فرهنگي با كشورهاي دور، البته به «سبك فرانسوي» تلقي كرد. زيرا، دانشمندان،مهندسين، روشنفكران و هنرمندان، در اين لشكركشي، نظاميان را همراهي ميكردند. از سال 1815 تا 1870، هر چند ديپلماسي فرانسه، سياست مدوّني در جهت استفاده از فرهنگ درروابط خارجي فرانسه ندارد، اما عنصر فرهنگي همواره در اين ديپلماسي حضور دارد. مثلاً [[شاتوبريان]][4]،اديب شهير فرانسه در سال 1822 وزير امور خارجه ميشود. بيست سال بعد در 1842، گيزو[5] منابع قابلتوجهي را دراختيار هيأتهاي باستانشناسي در تونس قرار ميدهد تا كلكسيونهاي موزه لوور را غنيترسازند. در همين زمان، لامارتين[6]، نويسنده بزرگ فرانسه در بازگشت از سفر شرق به وزارت امور خارجه فرانسه توصيه ميكند به «فرزندان شيوخ و امراء در لبنان بورس تحصيلي بدهند تا آنها در فرانسه درسبخوانند». از 1840، وزارت خارجه سياست فعال حمايت از مبلّغان مذهبي را با دراختيار قرار دادن امكانات دنبال ميكند و بدين ترتيب تعداد مبلّغان به شدت افزايش مييابد. در سال 1848، لامارتين وزير امورخارجه فرانسه ميشود. در همين ايام از ديپلماتهاي فرانسه در خارج خواسته ميشود كه با كشورهايمتوقف فيه، «قراردادهاي فرهنگي» امضاء نمايند. بدين ترتيب، سياست فرهنگي فعال فرانسه در خارجاز كشور، اولين ثمرات ملموس خود را به دست ميآورد. در سال 1868، مدرسه جديد گالاتاسراي دراستانبول گشايش مييابد. اين مدرسه نقش مهمي در تربيت نسل آينده دولتمردان و نخبگان تركيه ايفاءمينمايد كه از نظر تاريخچه موسسات تمدني جديد در شرق قابل مقايسه با مدرسه دارالفنون در ايرانميباشد. | ||
'''3ـ از 1870 تا آغاز جنگ جهاني اول:''' در اين دوره، فشار وقايع سياسي، روابط فرهنگي فرانسه را تحتالشعاع قرار ميدهد. در همين حال،رقابت قدرتهاي بزرگ در آفريقا، شرق و خاوردور ابعاد تازهاي مييابد تا جايي كه جنگ گريزناپذيرميگردد. همزمان رقابت فرهنگي نيز شدت مييابد. فرهنگ و زبان فرانسه از لحاظ سياسي، اهميت فوقالعادهاي مييابد. ايتاليا، فرانسه، انگليس، آلمان، روسيه و به تدريج آمريكا كه قدرتهاي بزرگوقت ميباشند سعي در حفظ و توسعه نفوذ خود بر نخبگان جهان دارند و يكديگر را شديداً از طريقنمايندگيهاي ديپلماتيك و كنسولي تحت نظر دارند. اعزام هيأتهاي نظامي، تأسيس مدارس ودانشگاهها، ايجاد بيمارستان و اعزام متخصص، تحت عنوان فعاليتهاي فرهنگي به اوج خود ميرسد.اهميت اين اقدامات و شدت رقابت تا حدي ميرسد كه اينگونه فعاليتهاي «فرهنگي» سرّي قلمدادميشوند. تا جايي كه بودجه وزارت امور خارجه فرانسه براي اشاعه فرهنگ و زبان فرانسه نيز جزواطلاعات بسيار سرّي قرار ميگيرد. در مصر، انگليس رقيب فرانسه است. گزارشگر بودجه سال 1906در فرانسه، در نطق پارلماني خود، صحبت از «جنگ زبانها» در قاهره ميكند. در بيروت، آمريكا دانشگاهميسازد و بلافاصله فرانسه براي مقابله با آن، اقدام به تأسيس دانشكده پزشكي بيروت ميكند. درشانگهاي آلمانيها دانشكده ميسازند و فرانسه در يك حركت مشابه دانشكده فرانسوي «فجر»[7] را افتتاح مينمايد. لازم به ذكر است كه تمام اين فعاليتها تا پيدايش رايزنيهاي فرهنگي بهعهده كنسول بوده است. در شهر كانتون در چين يك مبلّغ فرانسوي به قتل ميرسد و دولت فرانسه درمقابل آن با كمك دولت چين موفق به تأسيس يك مدرسه فرانسوي ميشود. | '''3ـ از 1870 تا آغاز جنگ جهاني اول:''' در اين دوره، فشار وقايع سياسي، روابط فرهنگي فرانسه را تحتالشعاع قرار ميدهد. در همين حال،رقابت قدرتهاي بزرگ در آفريقا، شرق و خاوردور ابعاد تازهاي مييابد تا جايي كه جنگ گريزناپذيرميگردد. همزمان رقابت فرهنگي نيز شدت مييابد. فرهنگ و زبان فرانسه از لحاظ سياسي، اهميت فوقالعادهاي مييابد. ايتاليا، فرانسه، انگليس، آلمان، روسيه و به تدريج آمريكا كه قدرتهاي بزرگوقت ميباشند سعي در حفظ و توسعه نفوذ خود بر نخبگان جهان دارند و يكديگر را شديداً از طريقنمايندگيهاي ديپلماتيك و كنسولي تحت نظر دارند. اعزام هيأتهاي نظامي، تأسيس مدارس ودانشگاهها، ايجاد بيمارستان و اعزام متخصص، تحت عنوان فعاليتهاي فرهنگي به اوج خود ميرسد.اهميت اين اقدامات و شدت رقابت تا حدي ميرسد كه اينگونه فعاليتهاي «فرهنگي» سرّي قلمدادميشوند. تا جايي كه بودجه وزارت امور خارجه فرانسه براي اشاعه فرهنگ و زبان فرانسه نيز جزواطلاعات بسيار سرّي قرار ميگيرد. در مصر، انگليس رقيب فرانسه است. گزارشگر بودجه سال 1906در فرانسه، در نطق پارلماني خود، صحبت از «جنگ زبانها» در قاهره ميكند. در بيروت، آمريكا دانشگاهميسازد و بلافاصله فرانسه براي مقابله با آن، اقدام به تأسيس دانشكده پزشكي بيروت ميكند. درشانگهاي آلمانيها دانشكده ميسازند و فرانسه در يك حركت مشابه دانشكده فرانسوي «فجر»[7] را افتتاح مينمايد. لازم به ذكر است كه تمام اين فعاليتها تا پيدايش رايزنيهاي فرهنگي بهعهده كنسول بوده است. در شهر كانتون در چين يك مبلّغ فرانسوي به قتل ميرسد و دولت فرانسه درمقابل آن با كمك دولت چين موفق به تأسيس يك مدرسه فرانسوي ميشود. |
نسخهٔ کنونی تا ۴ آوریل ۲۰۲۴، ساعت ۰۵:۰۶
تاريخچة ديپلماسي فرهنگي فرانسه
1ـ از آغاز تا انقلاب فرانسه: در قرن شانزدهم ميلادي فرانسه از وضع مسيحيان در شرق دفاع ميكند و فرانسوآي اول از سلطانسليمان عثماني در 1533 قول حمايت از آنان را ميگيرد. در قرن هفدهم، در دوره سلطنت لوئيسيزدهم، يك روحاني مسيحي به نام فرانسوا لكلرك دوترامبلي[1] مشهور به پدر ژوزف موفق ميشود لبنانرا به يك مركز دوستدار فرانسه و زبان فرانسه تبديل كند. در همين قرن ديپلماسي فرانسه به كاراييمذهب و مبلّغين آن در روابط خارجي پي ميبرد. در قرن هيجدهم ميلادي، تجارت در سياست خارجي فرانسه غالب است. البته به موازات رشدتجارت فرانسه با كشورهاي اروپايي، زبان فرانسه در دربار پادشاهان روزبهروز رونق بيشتري مييابد. دراين قرن، دولت فرانسه از چاپ كتاب و نشريه حمايت ميكند و «كالج چهار ملت» در پاريس دانشجويانبورسيه خارجي ميپذيرد. در همين ايام دانشگاه استراسبورگ 200 دانشجوي روسي ميپذيرد. در اين قرن كه عصر روشنگري ناميده ميشود، دانشمندان صاحبنام فرانسه شهرت جهاني مييابند و در واقع اولين «رايزنيهاي فرهنگي» را نزد دولتهاي خارجي تشكيل ميدهند. البته اين رايزنها كهمشهورترين آنها ديدرو (نزد كاترين دوم در روسيه) و ولتر (نزد فردريك در پروس) ميباشند، بيشتر ازآنكه براي دولت فرانسه كار كنند، براي خودشان فعاليت ميكنند. با اين حال اين افراد موجب درخششفرهنگ و زبان فرانسه در خارج از مرزها بودند و دولت نيز از آنها در جهت يك ديپلماسي مخفي استفادهمينمود. مثلاً در سال 1743، ولتر به لاهه رفت تا از تحركات فردريك در هلند آگاه شود و از سوي ديگربومارشه[2] عازم لندن شد تا از سياست انگليس در قبال وقايع آمريكا مطلع شود. ميرابو، چهرة ديگر ادب فرانسه نيز سه سال قبل از انقلاب، هنوز ديپلماسي خود را به موازات ديپلماسي وزير خارجه وقت دنبالميكرد.
2ـ از انقلاب فرانسه تا 1870: انقلاب فرانسه سعي نمود تا به اقدامات فرهنگي فرانسه در خارج، جنبة ملي بدهد. وزارت امورخارجه تحت مديريت دوموريه[3] به توسعه فعاليتهاي فرهنگي و نظامي خود پرداخت وناپلئون بناپارت نيز همان وظايفي را كه انقلاب فرانسه به عهده سياست روابط خارجي فرانسه گذاردهبود و در واقع تبليغ افكار انقلابي بود، ادامه داد. لشگركشي ناپلئون به مصر در سال 1798 را بايد اوليناقدام جهت همكاري فرهنگي با كشورهاي دور، البته به «سبك فرانسوي» تلقي كرد. زيرا، دانشمندان،مهندسين، روشنفكران و هنرمندان، در اين لشكركشي، نظاميان را همراهي ميكردند. از سال 1815 تا 1870، هر چند ديپلماسي فرانسه، سياست مدوّني در جهت استفاده از فرهنگ درروابط خارجي فرانسه ندارد، اما عنصر فرهنگي همواره در اين ديپلماسي حضور دارد. مثلاً شاتوبريان[4]،اديب شهير فرانسه در سال 1822 وزير امور خارجه ميشود. بيست سال بعد در 1842، گيزو[5] منابع قابلتوجهي را دراختيار هيأتهاي باستانشناسي در تونس قرار ميدهد تا كلكسيونهاي موزه لوور را غنيترسازند. در همين زمان، لامارتين[6]، نويسنده بزرگ فرانسه در بازگشت از سفر شرق به وزارت امور خارجه فرانسه توصيه ميكند به «فرزندان شيوخ و امراء در لبنان بورس تحصيلي بدهند تا آنها در فرانسه درسبخوانند». از 1840، وزارت خارجه سياست فعال حمايت از مبلّغان مذهبي را با دراختيار قرار دادن امكانات دنبال ميكند و بدين ترتيب تعداد مبلّغان به شدت افزايش مييابد. در سال 1848، لامارتين وزير امورخارجه فرانسه ميشود. در همين ايام از ديپلماتهاي فرانسه در خارج خواسته ميشود كه با كشورهايمتوقف فيه، «قراردادهاي فرهنگي» امضاء نمايند. بدين ترتيب، سياست فرهنگي فعال فرانسه در خارجاز كشور، اولين ثمرات ملموس خود را به دست ميآورد. در سال 1868، مدرسه جديد گالاتاسراي دراستانبول گشايش مييابد. اين مدرسه نقش مهمي در تربيت نسل آينده دولتمردان و نخبگان تركيه ايفاءمينمايد كه از نظر تاريخچه موسسات تمدني جديد در شرق قابل مقايسه با مدرسه دارالفنون در ايرانميباشد.
3ـ از 1870 تا آغاز جنگ جهاني اول: در اين دوره، فشار وقايع سياسي، روابط فرهنگي فرانسه را تحتالشعاع قرار ميدهد. در همين حال،رقابت قدرتهاي بزرگ در آفريقا، شرق و خاوردور ابعاد تازهاي مييابد تا جايي كه جنگ گريزناپذيرميگردد. همزمان رقابت فرهنگي نيز شدت مييابد. فرهنگ و زبان فرانسه از لحاظ سياسي، اهميت فوقالعادهاي مييابد. ايتاليا، فرانسه، انگليس، آلمان، روسيه و به تدريج آمريكا كه قدرتهاي بزرگوقت ميباشند سعي در حفظ و توسعه نفوذ خود بر نخبگان جهان دارند و يكديگر را شديداً از طريقنمايندگيهاي ديپلماتيك و كنسولي تحت نظر دارند. اعزام هيأتهاي نظامي، تأسيس مدارس ودانشگاهها، ايجاد بيمارستان و اعزام متخصص، تحت عنوان فعاليتهاي فرهنگي به اوج خود ميرسد.اهميت اين اقدامات و شدت رقابت تا حدي ميرسد كه اينگونه فعاليتهاي «فرهنگي» سرّي قلمدادميشوند. تا جايي كه بودجه وزارت امور خارجه فرانسه براي اشاعه فرهنگ و زبان فرانسه نيز جزواطلاعات بسيار سرّي قرار ميگيرد. در مصر، انگليس رقيب فرانسه است. گزارشگر بودجه سال 1906در فرانسه، در نطق پارلماني خود، صحبت از «جنگ زبانها» در قاهره ميكند. در بيروت، آمريكا دانشگاهميسازد و بلافاصله فرانسه براي مقابله با آن، اقدام به تأسيس دانشكده پزشكي بيروت ميكند. درشانگهاي آلمانيها دانشكده ميسازند و فرانسه در يك حركت مشابه دانشكده فرانسوي «فجر»[7] را افتتاح مينمايد. لازم به ذكر است كه تمام اين فعاليتها تا پيدايش رايزنيهاي فرهنگي بهعهده كنسول بوده است. در شهر كانتون در چين يك مبلّغ فرانسوي به قتل ميرسد و دولت فرانسه درمقابل آن با كمك دولت چين موفق به تأسيس يك مدرسه فرانسوي ميشود.
به موازات اقدامات دوجانبه، ديپلماتهاي فرانسه سعي ميكنند زبان فرانسه را در نهادهايبينالمللي رسميّت دهند. در سال 1902، سفير فرانسه در واشنگتن مطلع ميشود كه آمريكاييها درشكايت خود از مكزيك به دادگاه داوري لاهه، سعي در تحميل زبان انگليسي به عنوان زبان رسميدادگاه دارند. بلافاصله وزير امور خارجه فرانسه دست به يك تهاجم ديپلماتيك فعال ميزند و در نتيجهرئيس دانماركي دادگاه ميپذيرد كه «فرانسه تنها زبان بينالمللي حقوق و ديپلماسي» ميباشد. اينوضعيت تا سال 1919 ادامه يافت و در اين تاريخ به هنگام امضا معاهده ورساي و به اصرار ويلسونرئيس جمهور وقت آمريكا، زبان انگليسي در كنار زبان فرانسه جايگاه خود را كسب ميكند. از طرف ديگر، سياست داخلي فرانسه نيز بر اقدامات فرهنگي فرانسه اثر ميگذاشت مثلاً وقتي درسال 1905، آموزش و پرورش در فرانسه ملي اعلام شد و رأي به جدايي كليسا و دولت دادند،نمايندگان لائيك مجلس ملي فرانسه تصميم گرفتند كمك دولت به مبلّغان مذهبي را قطع نمايند. امّاوقتي از خدمات اين هيأتها به اشاعه فرهنگ فرانسه و در نتيجه نفوذ اين كشور در جهان، مطلع شدند،از تصميم خود صرفنظر كردند.
از اواخر قرن نوزدهم، فعاليتهاي فرهنگي فرانسه در خارج سازماندهي شدند. در سال 1860،يهوديان، آليانس جهاني يهود را تأسيس كردند كه هدف آن تأسيس مدارس فرانسه زبان در كشورهاياروپاي شرقي و شرق (آسيا و مصر) براي اقليتهاي يهودي بود. در سال 1914، 200 مدرسه آليانسوجود داشت. آليانس و مبلّغان مذهبي از حمايت دولت و شبكه كنسولي آن در خارج برخوردار بودند. در كنار آليانس يهوديان، آليانس فرانسه نيز در سال 1883 به ابتكار جمعي از شخصيتهاي فرانسويبراي گردهمايي «دوستان فرانسه» تأسيس شد. در 26 مه 1884، مديركل امور سياسي وزارت خارجه فرانسه در تلگرافي خطاب به نمايندگيهاي فرانسه چنين مينويسد: «با توجه به ويژگي وطندوستانهاين انجمن (آليانس فرانسه)، نسبت به هرگونه حمايت، البته بهطور غيررسمي، اقدام شود». نقشديپلماتيك اين نهاد فرهنگي از اين روشنتر قابل بيان نيست. در كنار «ميسيونهاي مذهبي»، طرفداران جمهوري و دولت غيرمذهبي «ميسيونهاي لائيك» را درسال 1902 تأسيس ميكنند كه با وجود حمايت دولت فقط موفق به ايجاد مدرسه در سالونيك(1905)، اتيوپي (1908) و در لبنان و مصر (1909) ميشود.
بودجه وزارت امور خارجه از 250000 فرانك در سال 1875 به 3/2 ميليون فرانك در1912 افزايش يافت و بدين ترتيب در سال 1910، در شهرهاي آتن، فلورانس، لندن، سن پطرزبورگ ومادريد انستيتوهاي فرانسه تأسيس شدند، در چين، مصر و لبنان شاخههاي دانشگاهي و در قاهره وخاوردور مدارس باستانشناسي ايجاد گرديدند.
4ـ از جنگ جهاني اول تا جنگ جهاني دوم: در اين ايام تمام توان فرانسه صرف مبارزه با آلمان ميشد. جنگ رواني از طريق كنترل اخبار وتبليغات نزد نخبگان كشورهاي بيطرف ادامه داشت. ابزارهاي فرهنگي فرانسه در زمان جنگ بهتريبونهاي تبليغاتي فرانسه تبديل شدند تا جايي كه گزارشگر بودجه در مجلس ملي فرانسه آنها را به«سلاحي در دست دولت فرانسه» تشبيه نمود و «نفوذ فرهنگي فرانسه را مطمئنترين و موثرترين ابزارسياست خارجي فرانسه» دانست. در اين مدت بودجه فرهنگي از 5/4 ميليون در 1919 به 70 ميليوندر 1937 افزايش يافت و شهرهاي بارسلون، ناپل، زاگرب، آمستردام، ليسبون و استكهلم نيز شاهدگشايش انستيتوهاي فرانسوي شدند.
در سالهاي 1939ـ1929 شاهد امضاء اولين قراردادهاي فرهنگي بين ديپلماسي فرهنگي فرانسهو كشورهاي ايران (1929)، دانمارك (1930)، اتريش و سوئد (1936)، روماني (1939) ميباشيم. در سال 1924، «انستيتو بينالمللي همكاريهاي فرهنگي» ايجاد ميشود كه در واقع شكل ابتداييسازمان يونسكو بود. در طي جنگ جهاني دوم، با اشغال فرانسه از سوي آلمان، فعاليتهاي فرهنگي فرانسه در خارجكاهش مييابند و بسياري از مراكز فرهنگي تعطيل ميشوند. در سال 1945 با پايان جنگ، ساختاروزارت امور خارجه اصلاح ميشود و «ادارهكل روابط فرهنگي وآثار فرانسه در خارج» ايجاد ميشود.البته دولت فرانسه ورشكسته است و تا مدتها اقدام قابل توجهي صورت نميگيرد.
5ـ از جنگ جهاني دوم تا 1979: اين دوره، اوج شكوفايي ديپلماسي فرهنگي فرانسه محسوب ميشود. ادارهكل روابط فرهنگيوزارت خارجه پرسنل خود را به 14000 نفر افزايش ميدهد. سوال اساسي در 30 سال گذشته اين بودهاست كه چگونه كشوري كه ابرقدرت جهاني نيست ميتواند حضور خود را در جهان حفظ نمايد؟چگونه درخشش فرهنگي فرانسه در «خارج» ميتوانست حفظ شود، در حالي كه خود مفهوم «خارج»دائماً در حال تحول است؟ در سالهاي نخستين پس از جنگ اولين رايزنيهاي فرهنگي (14 رايزني درسال 1949) در نمايندگيها شروع به كار ميكنند. اين نكته قابل توجه است كه منصب رايزن نظامي دراواخر قرن نوزدهم ميلادي، رايزن تجاري پس از جنگ اول و رايزن فرهنگي پس از جنگ دوم جهاني دروزارتهاي خارجه مرسوم شد. اين امر نشانگر اهميت يافتن فرهنگ در روابط بينالمللي است. از1945 تا 1961 شصت معاهده فرهنگي دوجانبه امضاء ميشود. پايه و ستون ديپلماسي فرهنگيفرانسه در اين زمان رشد هر چه بيشتر زبان فرانسه در تحصيلات متوسط و عالي كشورهاي جهان است. عقيده بر اين است كه با گسترش زبان همه چيز ممكن ميشود. رقيب اصلي در اين ميان زبان انگليسيبوده و هست. مثلاً از سوئي فرانسه از رشد زبان انگليسي در آلمان نگران ميشود و با آلمانيها مذاكرهمينمايد و از سوي ديگر با از سرگيري مجدد نفوذ فرهنگي آلمان در ايران و تركيه به مبارزه ميپردازد. دراين مدت نمايندگيهاي فرانسه مجهز به ابزار پخش فيلم ميشوند.
البته در دوره موردبحث، تشنجات سياسي هنوز مانعي براي فعاليتهاي فرهنگي است. جنگ سردباعث ميشود انستيتوهاي دانشگاهي فرانسه در روماني (1948)، چين (1949)، لهستان (1950) وبلغارستان و چكسلواكي (1951) تعطيل شوند. بحران كانال سوئز باعث تعطيلي اين موسسات در مصرو سوريه ميشوند. از سوي ديگر، مباحث ايدئولوژيك داخلي موجب شد تا بسياري از روشنفكران ونويسندگان صاحب نام فرانسه از سياستهاي دولت رويگردان شوند.
سالهاي پاياني دهه 60 شاهد بروز مسائل جديدي نظير استعمارزدايي، جهان سوم، كمك بهكشورهاي عقبافتاده و غيره ميباشد. سوالات نويني براي ديپلماسي فرهنگي مطرح ميشود، زيرا،جغرافياي سياسي جهان دستخوش تحول است و سياستهاي گذشته ديگر با واقعيتهاي روزمطابقت ندارند. مفهوم «همكاري فني» حاصل همين تحولات است كه منجر به تحقق نوع جديدي ازفعاليت در كشورهايي مانند هند، برزيل، ايران و لبنان ميشود. در اين دوره مجدداً بر اهميت زبان فرانسه تأكيد ميشود، زيرا هر جا فرانسه صحبت كنند، فرهنگفرانسه حضور دارد و مردم اجناس فرانسوي را ترجيح ميدهند و بدين ترتيب زبان فرانسه در واقع درحكم وسيله انتقال محصولات فرانسه به كشورهاي جهان ميباشد. در نتيجه اين توجه، مفهوم«كشورهاي فرانسه زبان» يا «فرانكوفوني» شكل ميگيرد و سرويس همكاريهاي فني نيز برنامه بسياروسيعي را براي تربيت كادرهاي كشورهاي در حال توسعه پايهريزي مينمايد كه شامل اعطاء بورسهايتحصيلي و اعزام كارشناس به اين كشورها ميباشد.
بودجه ادارهكل امور فرهنگي و فني وزارت امور خارجه در سال 1964 نشانگر ميزان توجه اين ادارهبه مناطق مختلف جهان است:مراكش 85400771 فرانك - تونس74107597 فرانك - هندوچين، كامبوج،ويتنام و لائوس 46380889 فرانك - جمــــع 205889257 فرانك - اروپا،آمريكا،آسياوآفريقا 229385112 فرانك - جمع كـــل 435274349 فرانك
در سالهاي مياني دهه شصت فرانسه سياست همكاري فني وسيعي را با كشورهاي جهان سوم آغازميكند. مثلاً در سال 1962، 4300 بورس تحصيلي اعطاء مينمايد و با انتقال 7500 معلم شاغل درالجزاير، تعداد پرسنل خود را به 22000 نفر افزايش ميدهد. تعداد رايزنيهاي فرهنگي در پايان ايندهه به 80 ميرسد. 59 انستيتو، 150 مركز فرهنگي، 177 دبيرستان و كالج، 800 كميته آليانس فرانسهدر 85 كشور جهان، 109 سينما و 10000 كپي فيلم و بالاخره اشتغال 225000 استاد خارجي زبانفرانسه به امر تدريس اين زبان نشانگر وسعت عملكرد ديپلماسي فرهنگي فرانسه در اين سالهاست.بودجه ادارهكل روابط فرهنگي به 53 درصد كل بودجه وزارت امور خارجه ميرسد.
پس از جنگ سرد و آغاز دوره همزيستي مسالمتآميز، روابط با شوروي و بلوك شرق بهتر شد. دراين زمان فرانسه زبان رسمي 26 كشور، زبان درسي 7 كشور و زبان خارجي 64 كشور ديگر بود. در كنفرانس يونسكو به سال 1964، از 88 هيأت نمايندگي، 35 هيأت به فرانسه، 35 هيأت بهانگليسي و 18 هيأت به اسپانيايي و روسي سخنراني كردند. در اجلاس سازمان ملل متحد از 112 كشورعضو، 43 كشور به زبان فرانسه اظهارنظر ميكنند. امكانات ماهوارهاي و جنگ تصاوير به زودي سيماي رقابتهاي فرهنگي را دگرگون ميسازند.نمايندگيهاي فرانسه، از اين پس، به عنوان «ويترين» فرهنگ و تكنولوژي فرانسه مطرح ميشوند. نكتهقابل توجه در ديپلماسي فرهنگي فرانسه اينست كه از ميان 110000 نفري كه از تمام مليتها در امرفرهنگي فعاليت بينالمللي دارند، 40000 نفر آن فرانسوي ميباشند. اين رقم از سوئي ديگر مشكلي رابراي اين كشور ايجاد ميكند كه همانا تأمين هزينههاي لازم براي حفظ و استمرار اين حضور فرهنگيگسترده ميباشد. بحران اقتصادي سالهاي 70 اين مشكلات را عينيت بخشيدند.
6ـ از 1979 تا 1988: در گزارشي كه ژاك ريگو به سال 1979 منتشر ساخت و شهرت زيادي يافت بر اين موضوع تأكيدشده است كه سالهاي آينده شاهد حضور فزاينده فرهنگ در كنار سياست و اقتصاد به عنوان سومينعنصر تشكيلدهندة روابط بينالمللي خواهند بود. اين گزارش همچنين اشاره داشت كه پس از اينفرانسه يك قدرت متوسط در دنيايي با فرهنگهاي مختلف است. با به قدرت رسيدن سوسياليستها، تعدادي از شخصيتهاي فرهنگي جناح چپ فرانسه درخدمت اهداف فرهنگي فرانسه قرار گرفتند. در سالهاي 80 به زبان فرانسه از نظر تخصصي نمودنآموزش آن، توجه جديدي شد. ريگو در گزارش خود اظهار داشته بود كه «سياست زبان، عاليترين وجه سياست حضور فرانسه درجهان است». در اين سالها 427 مدرسه در 115 كشور جهان به 60 هزار كودك فرانسوي در كنار هزارانكودك بومي زبان فرانسه ميآموختند. همكاريهاي علمي و فني نيز مورد توجه قرار گرفته و جهتگيريبه سوي كشورهاي پيشرفته و از سوي ديگر كشورهاي تازه صنعتي شده نظير برزيل، اندونزي، مكزيك،كرهجنوبي، چين و هند مورد تأكيد قرار ميگيرد. توجه به فرهنگ توده جاي فرهنگ نخبگان را ميگيرد.مديريت ارتباطات با بودجهاي معادل 270 ميليون فرانك و با هدف توسعه محصولات راديو ـتلويزيوني و سينمايي تأسيس ميگردد. در سال 1984 كانال ماهوارهاي تلويزيون بينالمللي فرانسه TV5با 3 ساعت برنامه در روز آغاز به كار ميكند و به تدريج تمام كشورهاي فرانسه زبان را تحت پوشش خوددرميآورد. راديو بينالمللي فرانسه در سال 1983 يك شركت مستقل ميشود و با پخش 800 ساعتبرنامه در هفته به 10 زبان از رده بيست و هفتم در جهان به رده هفتم صعود ميكند.
7ـ از 1988 تا 1993: در سال 1988 با ايجاد منصب وزير مشاور دولت در روابط فرهنگي بينالمللي و فرانكوفوني، هياتدولت و شخص رئيس جمهور بر اهميت امر فرهنگي تأكيد ميكنند. آلن دكو مورّخ مشهور فرانسه و وزيرمشاور فرانكوفوني در 1988 خطاب به نخستوزير چنين مينويسد: «اگر ميخواهيم زبان فرانسه در ميان كشورهاي فرانسه زبان همچنان باقي بماند، بايد بدون فوتوقت يك تلويزيون فرانسه زبان در اختيار آنان قرار دهيم. عادتهاي قرون گذشته را بايد به دورريخت..... بايد به معناي دقيق كلمه، اين مردم را در تصاوير، ترانهها، اخبار و رمانهاي فرانسويغرق كرد و اين كار با تلويزيون ممكن است.... بايد اقدام به يك تهاجم جهاني سمعي و بصرينمود.»
در سال 1989، اداره اقدامات سمعي و بصري فرانسه در خارج (DAAE) براي هماهنگي اينگونهفعاليتها ايجاد شد. در همين سال به ابتكار وزارت همكاريها كانال بينالمللي فرانسه (CFI) تأسيسشد كه در واقع بانك برنامههاي تلويزيوني به زبان فرانسه ميباشد كه به رايگان دراختيار تلويزيونهايكشورهاي در حال توسعه قرار ميگيرد. در سال اول مراكش، اردن، سوريه، مصر، اسلوواكي، روماني وبلغارستان واز سال 1990 تا 1993، تركيه، روسيه، لهستان، مجارستان، هند و چين و بالاخره كشورهايخاورميانه و آسياي جنوب شرقي به جمع استفادهكنندگان از آن پيوستند.
كانال پنج در سال 1989 با راهاندازي ماهواره ساتل ايماژ [8]تقويت شد و از 1992 برنامههاي آن درامريكاي شمالي و لاتين و آفريقا پخش ميشود. در سال 1992 كانال تلويزيوني مشترك آلمان و فرانسه آرته [9] راهاندازي و راديو بينالمللي فرانسه نيز تقويت گرديد. اين سال شاهد تأسيس راديوهاي اف ام بهزبان فرانسه در بخارست، پراگ، صوفيه و ورشو بود و نمايشگاه هاي سينمايي متعددي از جمله درامريكا و ژاپن برگزار گرديد.
فرانسه وسيعترين شبكه مدرسه و دبيرستان را در خارج دارد كه موجب شهرت آن در جهان هستند.اين مدارس 40 درصد بودجه ادارهكل روابط فرهنگي را به خود اختصاص ميدهند. در سال 1987،«آژانس آموزش زبان فرانسه در خارج» تأسيس شد كه امر مدرنسازي مديريت 289 مدرسه، كالج ودبيرستان فرانسوي در 120 كشور با 5430 معلم فرانسوي، 5931 معلم محلي و 150000 شاگرد را بهعهده دارد.
از جمله فعاليتهاي فرانسه در سالهاي اخير بايد به ايجاد دورههاي زبان فرانسه در دانشگاههايمرمره (تركيه)، قاهره، سانتياگو، مسكو، سنپترزبورگ و آلمان اشاره كرد. دانشگاه گالاتاسراي تركيه براياولين بار تصميم گرفت آموزش خود را از آغاز تا دوره دكترا دو زبانه كند. هياتهاي باستانشناسي درسوريه، اردن، يونان، راجستان، اتيوپي و مصر به فعاليت خود ادامه ميدهند. در سال 1992 «آژانس نشراطلاعات تكنولوژيك» (ADTT) تأسيس شد. تعداد مدارس آليانس فرانسه به 200 و مراكز فرهنگيفرانسه به 120 رسيد. نكته قابل توجه در ديپلماسي فرانسه ضمن آنكه امتيازي نسبت به انگليس و ياآلمان محسوب ميشود، دوگانه بودن شبكه آن است. زيرا شبكه مدارس آليانس كه غيردولتي ميباشددر كنار شبكه دولتي اين امكان را ميدهد كه در مواقع بروز بحران سياسي، شبكه غيردولتي به كار خودادامه دهد.
يكي از بزرگترين تحولات سالهاي اخير، فروپاشي شوروي و ايجاد كشورهاي جديد بود. وزارتخارجه فرانسه بدون فوت وقت درصدد استفاده از موقعيت برآمد و نهاد ويژهاي به عنوان «هيئتهماهنگي بين وزارتي براي اروپاي مركزي و شرقي» ايجاد نمود. بدين ترتيب مدارس آليانس وانستيتوهاي جديد در شهرهاي صوفيه، كلوژ، تيميسورا، آيازي، كيف، تالين، براتيسلاوا، سن پترزبورگ ومسكو گشايش يافتند. كانال بينالمللي فرانسه در كشورهاي اروپاي شرقي شروع به پخش برنامه نمود.در سال 1992 مبلغ 518 ميليون فرانك (5/13 درصد كل بودجه ادارهكل روابط فرهنگي) به امر ترويجفرهنگ فرانسه در اين كشورها اختصاص يافت.
بدين ترتيب، ديپلماسي فرهنگي فرانسه درصدد آنست كه تصوير فرهنگي فرانسه را در يك حركتآرام و با ثبات و اعتمادبرانگيز اشاعه دهد: يك كتابخانه در قاهره، يكبرنامه تلويزيوني به زبان فرانسه در ژاپن،يك گروه موسيقي لهستاني در فستيوال آوينيون، سخنراني يك فيلسوف فرانسوي در آمريكا و...نكته مهم اين است كه ديپلماسي فرهنگي فرانسه به دنبال يك حركت چشمگير نيست، بلكه بااقدامات كوچك اما مؤثر و مطالعه شده درصدد بسط نفوذ و حضور فرهنگي خود در كشورهاي جهانحتي دورافتادهترين آنهاست. اين تلاش نوعاً به گونهاي است كه بايد استمرار داشته باشد، زيرا يكبحران سياسي ممكن است تمام بافتهها را پنبه كند. بودجه ادارهكل روابط فرهنگي، علمي و فني وزارت امور خارجه فرانسه يعني نهاد مسئول ديپلماسيفرهنگي فرانسه از 06/4 ميليارد فرانك در سال 1992 به 49/5 ميليارد فرانك در سال 1993 افزايشيافت.
8ـ سال 1994: اصلاحات آلن ژوپه وزير امور خارجه
در 23 سپتامبر 1993، ژان داويد لويت در رأس ادارهكل روابط فرهنگي قرار ميگيرد و در ژوئيه1994، مشاوران فرهنگي و علمي فرانسه در جهان در پاريس گرد هم ميآيند و اصلاحات آلن ژوپه درقالب 100 طرح اصلاحي اعلام ميشوند. خطوط اصلي اين اصلاحات به شرح ذيل ميباشند:
1ـ هماهنگي اقدامات فرهنگي در خارج از طريق انطباق سياست فرهنگي با سياست خارجيفرانسه و هماهنگي مراكز فرهنگي با سفارتخانهها و هماهنگي ميان ابزارهاي موجود.
2ـ سبك كردن كارها، تمركززدايي، سرعت عمل در مديريت، كاهش ديوانسالاري، تقويت احساسمسئوليت نيروها و بهبود ارتباطات داخلي.
3ـ ايجاد ابزارهاي لازم جهت ارزيابي كيفي و كمي اقدامات انجام شده.
4ـ ايجاد يك مديريت جديد براي ارتقاء نيروها بهگونهاي كه موجب شكوفايي شغلي آنان بدون قطعرابطه ميان خدمت در مركز و خارج از مركز، و ارزش قائل شدن براي كارمندان محلي كه استمرار حضورفرهنگي و فني فرانسه را در محل تضمين مينمايند.
اصلاحات آلن ژوپه با تعريف مجدد اهداف ميان مدت، در صدد توسعه اقدامات فرهنگي در آيندهميباشد. به دنبال اين اصلاحات، يكسري تبادل نظر با نمايندگيهاي خارج از كشور منجر به تهيهطرحهاي عملي جديد براي يكايك كشورهاي موردنظر و هر يك از مناطق جهان گرديد. تصميم گرفتهشد كه سفرا همهساله در ماه سپتامبر جلسه مشترك و عمومي داشته باشند تا سياستهاي فرهنگي خودرا هماهنگ سازند و به همين ترتيب پرسنل فرهنگي هر منطقه نيز هر ساله به همين منظور تشكيل جلسهبدهند.
9ـ وضعيت ديپلماسي فرهنگي فرانسه در سال 1995
ـ ساختارها و شبكهها: ديپلماسي فرهنگي فرانسه به ادارهكل روابط فرهنگي علمي و فني وزارت امور خارجه سپرده شدهاست. در حال حاضر شبكه اجرائي اين ديپلماسي شامل 132 مركز فرهنگي، مركز همكاري، انستيتو با140000 زبانآموز، 25 انستيتو تحقيقات علوم اجتماعي و انساني، 11 مركز اطلاعرساني دانشگاهيعلمي و فني، 300 دبيرستان با 150000 شاگرد (60000 فرانسوي و الباقي بومي)، 1060 مدرسهآليانس در جهان با 318000 شاگرد و 203 هيئت باستانشناسي در 47 كشور جهان است.
اين شبكه، با اين گستردگي در جهان بينظير است. براي مقايسه بريتيش كانسل كه ديپلماسيفرهنگي انگليس را به عهده دارد و در سال 1934 تأسيس شده است، در سال 1993 بودجهاي معادل100 ميليون پوند دراختيار داشت و در 228 شهر در 108 كشور جهان شعبه دارد. شبكه راديو ـتلويزيوني بي بي سي ارگان سمعي و بصري آن را تشكيل ميدهد. اما مطالعه دستگاه ديپلماسي فرهنگيانگليس و يا كشورهايي نظير آلمان، ايتاليا يا اسپانيا نشانگر آنست كه فرانسه از اين جهت ويژگي خاصيدارد.
ـ بودجه و نيروي انساني: از 15 ميليارد فرانك بودجه سالانه وزارت امور خارجه فرانسه، ادارهكل روابط فرهنگي، علمي و فني3/5 ميليارد، يعني 35 درصد كل بودجه را به خود اختصاص ميدهد. از اين رقم، 5/1 ميليارد صرف همكاريهاي فرهنگي و گسترش زبان فرانسه، 5/1 ميليارد خرجمؤسسات آموزشي، 4/1 ميليارد همكاريهاي علمي و فني و 900 ميليون فرانك در فعاليتهايسمعي و بصري هزينه ميشوند. 600 ميليون فرانك جمع حقوق سالانه پرسنل و 100 ميليون فرانكنيز هزينه نگهداري و مرمت ساختمان و ابنيه (مدرسه، انستيتو، آليانس و...) ميشود. البته اين 6 ميلياردفرانك شامل بودجهاي كه وزارتخانههاي همكاريها، فرهنگ و فرانكوفوني، آموزش و پرورش، آموزشعالي و تحقيقات، كشاورزي، اقتصادي، مالي، تجارت خارجي در رابطه با ديپلماسي فرهنگي فرانسههزينه ميكنند، نميشود. 1400 نفر در بخش فرهنگي وزارت امور خارجه اشتغال دارند كه از اين ميان 1040 نفر در خارج و360 نفر در مركز هستند. بيش از 6000 معلم فرانسوي و هزاران معلم محلي كادر آموزشي مؤسساتفرانسه در خارج را تشكيل ميدهند.
ـ اقدامات انجام شده و چشمانداز: در سال 1995، از ميان 60 طرح اصلاحي كه به مركز ارسال شدهاند، پس از بررسي ده طرح برگزيدهشدند. ارسال 800000 كتاب به خارج، تجديد اشتراك 15000 مجله، اعزام 300 نويسنده و ناشر بهكشورهاي دنيا، ترجمه 300 كتاب فرانسوي به 20 زبان زنده دنيا، 300 مسافرت مطالعاتي، 15نمايشگاه، تهيه 35000 كپي فيلم و شركت در 120 فستيوال سينمايي، پذيرش 18000 بورسيه درفرانسه، اعزام 1200 بورسيه فرانسه به 51 كشور جهان، پذيرش 140000 دانشجوي خارجي در فرانسهحاصل فعاليتهاي فرهنگي در سال گذشته است. طرح تهيه فهرست كامپيوتري تمامي دانشجويان خارجي كه در فرانسه به تحصيل اشتغال دارند دردست اقدام است. ايجاد مدارس دو زبانه از جمله طرحهايي است كه موفق بوده و اينك در بسياري ازكشورها اينگونه مدارس وجود دارد. در زمينه همكاريهاي علمي و فني، بيش از 12000 طرح با 120 كشور جهان در زمينههايكشاورزي، بهداشت، محيط زيست، دادگستري، انرژي و شهرسازي در دست اقدام است. 140 طرحباسرمايهگذاري مشترك دولت و ادارات محلي فرانسه صورت ميگيرد. 2300 شخصيت فرهنگي درسال گذشته به فرانسه دعوت شدهاند و از سوي فرانسه نيز 5000 متخصص به خارج اعزام شدهاند. فرانسه با استفاده از سيستم اينترنت و از طريق نمايندگيهاي خود در واشنگتن و اتاوا بهشبكههاي اطلاعاتي و انفورماتيك جهان پيوسته است. در سپتامبر 1994، طي جلسهاي در كاخ نخستوزيري فرانسه، سياست صدا و سيمايي فرانسه براي5 سال آينده به تصويب رسيد.در اين سياست، بر نقش تصوير در كنار زبان تكيه شده است. در اين راستا طرح تهيه اخبار بينالمللي به زبان فرانسه، گسترش زيرنويس و برگردانفيلمهاي كانال بينالمللي فرانسه ونيز توسعه و بكارگيري شيوههاي جديد در آموزش زبان فرانسه از جمله اقدامات آينده ميباشند.[10]
وضعيت كنوني ديپلماسي فرهنگي فرانسه
نيكولا ساركوزي رئيس جمهور فرانسه از زمان برعهده گرفتن مسئوليت رياست جمهوري در سال 2007، اهداف سياست خارجي خود را تقويت جايگاه و افزايش اعتبار فرانسه در جهان اعلام كرد. وي در حكم ماموريت برنارد كوشنر[11]، وزير امورخارجه، به تاريخ 27 اوت 2007 - كه در آن خطوط كلي سياست خارجي فرانسه ترسيم شده، - تاكيد فراوان نمود كه در عصر جهاني سازي كوشنر بايد از جايگاه ويژه فرهنگ فرانسه در دنيا براي نيل به اهداف مذكور بهره گيرد. ساركوزي در اين حكم از كوشنر خواسته است تا وزارت خارجه را به شكل ساختاري، نوسازي نموده و در اين ارتباط، ديپلماسي فرهنگي فرانسه و نهادهاي وابسته به آن را مورد توجه جدي قرار دهد. برنارد كوشنر نيز در مارس 2009 با اعلام برنامه اصلاحات وزارت خارجه كه بسياري از بخش هاي آن به سياست فرهنگي خارجي فرانسه مربوط مي شود، عملاً به خواسته ساركوزي پاسخ داد. اهميت زياد ديپلماسي فرهنگي براي سياست خارجي فرانسه از آنجا مشخص مي شود كه اين كشور از گسترده ترين شبكه متشكل از موسسات فرهنگي، مانند مدارس خارجي يا زبان در دنيا سود مي برد و بودجه اي بيش از يك ميليارد يورويي بسيار بيشتر از بودجه كشورهاي قابل قياس با فرانسه براي كار فرهنگي اختصاص داده است. مسئوليت اصلي ديپلماسي فرهنگي با وزارت امورخارجه و در داخل اين كشور با مديريت كل توسعه و همكاري بين المللي كه در سال 1998 از ادغام وزارت كمك هاي خارجي با وزارت كمك هاي توسعه اي به وجود آمد است. در كنار آن، وزارتخانه هايي، چون وزارت فرهنگ، وزارت آموزش و پرورش و وزارت آموزش عالي تا حد زيادي در ديپلماسي فرهنگي دخيل هستند. در سال 2006نيز وزير امورخارجه سابق فرانسه، فيليپ دوست بلازي[12]، با ادغام انجمن فرانسوي فعاليت هاي هنري وانجمن قلم فرانسه، آژانس فرهنگ فرانسه[13] را تاسيس كرد.اين آژانس با بودجه 30 ميليون يورويي از فعاليت هاي هنرمندان فرانسوي در خارج و نيز برگزاري گردهمايي هاي بزرگ فرهنگي، مانند سال فرانسه در برزيل، كه به تازگي برگزار شد، حمايت مي كند. بنابراين، شش حوزه مهم ديپلماسي فرهنگي فرانسه و نهادهاي مرتبط با آنها عبارتند از:
1. موسسات فرهنگي فرانسه[14] : اين موسسات كه شمار آنها به 145 مركز مي رسد، از گذشته تا به امروز هسته مركزي ديپلماسي فرهنگي فرانسه را تشكيل مي دهند. اين مراكز در 92 كشور دنيا پراكنده شده اند و محل آشنايي با فرهنگ فرانسه و يادگيري زبان به حساب مي آيند. ازنظر پراكندگي جغرافيايي بيش از 50 درصد اين مراكز در اروپا، 10 درصد آنها در كشورهاي مغرب و بقيه در آسيا و آمريكاي لاتين پراكنده شده اند و در ايالات متحده به جز در واشنگتن چنين مركزي وجود ندارد. مراكز نامبرده به شكل مستقيم با وزارت خارجه فرانسه مرتبط هستند و اين وزارتخانه، بودجه 138 ميليون يورويي و پرسنل آنها را تامين مي كند. از اين رو، مراكز مذكور از استقلال نسبي اي كه مراكز شبيه به آن، مانند موسسه گوته (آلمان) و شوراي بريتانيا (انگلستان) از آن برخوردارند، سود نمي برند. لذا وابستگي مستقيم ساختاري و سلسله مراتبي را بايد به عنوان مهم ترين ويژگي ديپلماسي فرهنگي فرانسه به حساب آورد.
2.- سازمان مركزي زبان آموزي فرانسه، يا اتحاد فرانسه[15]: اين سازمان، نهادي مستقل و خصوصي است كه از سال 2007زيرنظر بنياد عام المنفعه اتحاد فرانسه[16] فعاليت مي كند و در 133 كشور جهان روي هم رفته 1075 شعبه دارد. هدف اصلي اين سازمان كه خود را بزرگ ترين موسسه زبان دنيا معرفي مي كند، آموزش زبان فرانسوي است. در كشورها و مناطقي، چون آمريكا و آمريكاي لاتين كه شمار موسسات فرهنگي فرانسه بسيار كم است يا وجود ندارند، «اتحاد فرانسه» علاوه بر آموزش زبان، انجام ديگر وظايف مرسوم ديپلماسي فرهنگي فرانسه را نيز برعهده دارد. دراين راستا طبق قراردادي كه بين سازمان مذكور و وزارت خارجه فرانسه در سال 2008 منعقد شده است، 231 شعبه سازمان زبان آموزي فرانسه تحت حمايت هاي مالي و پرسنلي اين وزارتخانه هستند. سازمان مذكور سالانه در كل دنيا 450 هزار زبان آموز پذيرش مي كند كه به اين رقم بايد 190 هزار زبان آموز موسسات فرهنگي فرانسه را نيز اضافه نمود.
3. آژانس آموزش براي خارجي ها[17]: اين آژانس سالانه 281 ميليون يورو از وزارت خارجه فرانسه دريافت مي كند تا شبكه اي متشكل از 253 مدرسه و دبيرستان در 135 كشور دنيا را تحت پوشش و حمايت قرار دهد. در اين مدارس، فرزندان اتباع فرانسه در كشورهاي خارجي (47 درصد) و نيز دانش آموزان كشور ميزبان (حدود 53 درصد) آموزش داده مي شوند، كه بدين شكل با فرهنگ و زبان فرانسه آشنا مي گردند.
4. نهادهاي سمعي و بصري: راديو بين المللي فرانسه[18] و كانال تلويزيوني TV5 گستره پخش جهاني دارند و وظيفه آنها ارسال اخبار مرتبط با تحولات سياسي، فرهنگي و اجتماعي فرانسه به سراسر دنيا است. علاوه بر اين، شبكه خبري فرانس 24 از دسامبر 2006، همانند سي ان ان به شكل شبانه روزي و راس هر ساعت، پخش اخبار دنيا از ديد فرانسه به زبان هاي فرانسوي، انگليسي و تا حدودي عربي را برعهده دارد. اين شبكه ازطريق ماهواره و شبكه اينترنت قابل دريافت است. از سال 2008 مسئوليت بخش هاي مذكور از وزارت خارجه به وزارت فرهنگ فرانسه منتقل شده است. وزارت فرهنگ از طريق بخش «سمعي و بصري خارجي فرانسه»[19] اعمال نظارت مي كند و سالانه بودجه اي 250 ميليون يورويي در اختيار آن قرار مي دهد.
5. مبادلات دانشگاهي: تبادلات علمي، دانشگاهي و فني، ازسوي وزارتخانه هاي متعدد و با بودجه اي معادل 250 ميليون يورو حمايت مي شود. در كنار دانشگاه ها، مدارس عالي و موسسات پژوهشي، كه مسئوليت گسترش همكاري هاي بين المللي فرانسه را برعهده دارند، سازمان Egide[20] نيز با بودجه اي بالغ بر 100 ميليون يورو در سال، 18 هزار نفر را براي تحصيل در فرانسه، بورس تحصيلي مي كند. علاوه بر اين، آژانس دانشگاهي فرانسه (ACF) مسئوليت گسترش مدارس اين كشور در خارج و تسهيل ورود دانشجويان خارجي به دانشگاه هاي فرانسه را برعهد دارد. بديهي است كه هدف تمام اين اقدام ها دستيابي به نفوذ ديپلماتيك به واسطه پرورش نخبگان كشورهاي ديگر در فرانسه و وابسته سازي آنها به اين كشور است.
6. در سطح چندجانبه نيز، فرانسه عضو سازمان بين المللي جوامع فرانسوي زبان[21] است و ازاين سازمان كه وظيفه اش گسترش و حفظ زبان فرانسوي در دنياست حمايت مالي گسترده اي مي كند. ميزان حمايت از اين سازمان از سوي فرانسه به 55 ميليون يورو در سال مي رسد.
بحران و اصلاح ديپلماسي فرهنگي: در سال هاي اخير ديپلماسي فرهنگي فرانسه بسيار مورد بحث و بررسي قرار گرفته است؛ به شكلي كه صحبت از بروز بحران در اين ديپلماسي مي شود. بروز چنين بحراني به كاهش 20 درصدي بودجه موسسات فرهنگي فرانسه در سال 2009 بازمي گردد. البته مركز زبان آموزي فرانسه و آژانس آموزش براي خارجي ها تحت تاثير اين كاهش بودجه قرار نگرفته و شامل آن نشده اند. بااين وجود نبايد مشكلات ديپلماسي فرهنگي اين كشور را تنها به مسائل مالي محدود نمود. حقيقت اين است كه اهميت جهاني فرهنگ و زبان فرانسوي مدت ها است كه به خاطر سلطه فرهنگ و زبان آنگلوساكسوني رو به افول گذاشته و تصور سنتي از جايگاه خاص فرهنگ فرانسه، قدرت اقناع خود را رفته رفته از دست داده است. ازآنجا كه ديپلماسي فرهنگي جاه طلبانه فرانسه آشكارا پذيرفته كه قادر به جلوگيري از چنين تحول منفي اي نيست بحث بر سر كارايي آن - با در نظر گرفتن هزينه ها از يك سو و نتايج چنين ديپلماسي اي از سوي ديگر بالا گرفته است. در اين ارتباط منتقدان مي پرسند كه آيا ديپلماسي فرهنگي فرانسه نبايد از روش ها و اشكال جديد بهره گيرد تا در عصر جهاني شدن و در رقابت با كشورهايي؛ چون اسپانيا و چين به اهداف خود دست يابد. به همين خاطر برنارد كوشنر، وزير خارجه فرانسه، در 25 مارس 2009 در كنفرانسي خبري، خطوط اصلي يك برنامه نوسازي را معرفي كرد كه براساس آن سرويس خارجي اين كشور خود را براي وظايف و مشكلات جديد در عصر جهاني شدن و تقويت جايگاه فرانسه در جامعه بين المللي آماده خواهد كرد. اين برنامه نوسازي كه در بسياري از موارد مبتني بر توصيه هاي ارائه شده از سوي كميسيوني تخصصي است، توسط نخست وزير و وزير خارجه سابق فرانسه؛ يعني آلن ژوپه[22] تشكيل شد و رئيس قبلي كمپاني رنو؛ يعني لوئيس شوايتزر[23] رياست آن را برعهده داشت. البته كوشنر گفته است كه به دنبال بازسازي ابزارهاي سياست خارجي فرانسه و تا حد زيادي، ديپلماسي فرهنگي آن است. در اين ارتباط، نقشي جديد در چارچوب «ديپلماسي نفوذ» به سياست فرهنگي خارجي فرانسه واگذار شده، كه بايد حضور فرهنگي اين كشور در ديگر كشورها را تقويت نمايد. به همين خاطر، قرار است كه ديپلماسي فرهنگي فرانسه به عنوان اولويت سياست خارجي اين كشور به شكلي اساسي از نو پايه گذاري و گسترش داده شود.
نقطه عزيمت نوسازي مذكور كه يافته اصلي كميسيون ژوپه - شوايتزر نيز مي باشد، اين است كه ديپلماسي فرهنگي كنوني پاريس هماهنگ نيست و نتوانسته به تاثيرگذاري موردنظر دست يابد. به گفته برنارد كوشنر در كنفرانس خبري 25 مارس2009 «ديپلماسي فرهنگي فرانسه از هدر دادن ابزارها و عدم شناخت كافي رنج مي برد». هدف اصلي برنامه اصلاحي اعلام شده، كارآمدسازي و هماهنگ كردن فعاليت هاي مختلف فرهنگي فرانسه در خارج است. درسطح وزارتخانه، به خاطر نشان دادن جايگاه فرهنگ براي سياست خارجي فرانسه، قرار است كه يك مديريت كل مختص سياست فرهنگي تاسيس شود و جاي مديريت كل توسعه و همكاري بين المللي را كه از سال 1998 گرچه مسئول سياست فرهنگي است، اما اصولاً نقش و اهميتي دسته دومي براي آن قايل است بگيرد.
علاوه بر اين، يك نهاد مركزي با نام «موسسه فرانسه»[24] تاسيس خواهد شد كه وظيفه آن تدوين، هماهنگي و اجراي كليه سياست هاي فرهنگي خارجي فرانسه خواهد بود، كه تاكنون وظايف و توانايي هاي چنين نهادي اعلام نشده است. تبيين وظايف و توانايي هاي نهاد مذكور برعهده كميسيوني متشكل از افراد معتبر فرهنگي و نمايندگان پارلمان گذاشته شده كه با توجه به نتايج كارشان و براساس يك قانون مناسب، نهاد مذكور در سال 2010 تاسيس خواهد شد. از گفته هاي وزير خارجه فرانسه درباره نهاد جديد «موسسه فرانسه» مي توان فهميد كه اين موسسه گرچه ازنظر سازماني در خارج از وزارت خارجه قرار دارد، اما نهادي دولتي است كه زيرنظر مستقيم وزارت خارجه اداره خواهد شد و پرسنل و هزينه هاي خود را از آن دريافت خواهد كرد. نهاد جديد در خارج فعاليت خواهد داشت و تمام فعاليت هاي فرهنگي فرانسه در كشور ميزبان زيرنظر آن و ازهمه مهم تر اينكه تنها طرف مذاكره با طرف هاي خارجي درزمينه مسائل فرهنگي خواهد بود، گرچه رايزن فرهنگي مدير اين موسسه خواهد بود اما مسئوليت نهايي با سفير است. در دوران كاهش منابع مالي، موسسه مذكور بايد بيشتر از گذشته براي خود درآمدزايي كند و با يافتن شركاي مناسب، پروژه ها را به شكل مشترك اجرا نمايد. بعد از كاهش بودجه 2009، حدود 40 ميليون يورو بودجه براي موسسه جديد فرانسه تعيين شده است.
چشم انداز
هرچند اصلاح ديپلماسي فرهنگي فرانسه در مرحله برنامه ريزي است و هنوز نتايج دقيق آن مشخص نشده، اما مي توان قضاوتي اوليه از آن داشت. بدون شك اين برنامه به دنبال تغيير ساختار سازماني است كه از تلاش هاي اصلاحي كمتر موفقي، هم چون تاسيس آژانس فرهنگ فرانسه فراتر مي رود. نكته ديگر نياز مبرم ديپلماسي فرهنگي فرانسه به يكپارچه و هماهنگ سازي فعاليت هاي گسترده و پرشاخه خود است، كه تغيير كامل ساختار سازماني دليل براين مدعاست.
درعين حال اين سوال مطرح مي شود كه برنامه اصلاحي مذكور تا چه حد موثر خواهد بود و تا چه حدي اهداف مدنظر پاريس را تامين خواهد كرد؟ موسسه تازه تاسيس و موسسه فرانسه، شامل سازمان زبان آموزي آليانس فرانس و آژانس آموزش براي خارجي ها نخواهد شد و اين دو مركز مهم و تاثيرگذار در ديپلماسي فرهنگي در خارج از چارچوب موسسه تازه تاسيس، به كار خود ادامه خواهند داد، كه در اين صورت مراكز زبان آموزي، از موسسات فرهنگي فرانسه جدا خواهند ماند، و در مقايسه با كشورهايي، چون آلمان، انگلستان و اسپانيا كه در آنها موسسات فرهنگي و مراكز زبان آموزي درهم ادغام شده اند، يك نقطه ضعف محسوب خواهد شد. همچنين هنوز مشخص نيست كه آيا دو نهاد بزرگ مرتبط با تبادلات دانشگاهي فرانسه؛ يعني Egideو ACF در موسسه جديد ادغام خواهند شد، يا اينكه مسئوليت آنها همچنان با وزارت آموزش عالي خواهد بود. تمام موارد مطرح شده مي توانند در جايگاه موسسه فرانسه و به تبع آن بر تلاش هاي انجام شده براي منسجم سازي سياست فرهنگي پاريس به شكل چشم گيري تاثير بگذارند. ازهمه مهم تر اينكه، موسسه جديد علي رغم ساختارش، باز از استقلالي كه موسسات نظير آن؛ يعني شوراي بريتانيا يا موسسه گوته از آن برخوردارند، برخوردار نخواهد بود؛ هرچند كه در فرانسه هميشه به مزاياي شوراي بريتانيا اشاره مي شود. به نظر مي رسد كه در برنامه اصلاحي در حال تدوين، آزادي و استقلال هرچه بيشتر موسسه تازه تاسيس از رهبري سياسي مورد توجه جدي نيست و نبوده و موسسه فرانسه بلاواسطه به سفارتخانه هاي فرانسه وابسته و پاسخگو خواهد بود. اين جنبه به خوبي نشان مي دهد كه برنامه اصلاحي اعلامي ازسوي كوشنر، تغييراتي بنيادين در ديپلماسي فرهنگي فرانسه به وجود نخواهند آورد و بيشتر به سنت خاص ديپلماسي فرهنگي پاريس كه بسيار دولتي است تداوم خواهد بخشيد.
درباره پيامدهاي اصلاح ديپلماسي فرهنگي فرانسه نيز مي توان گمانه زني هايي داشت. آنچه واضح است، اين است كه تمركز ديپلماتيك پاريس از روي اروپا به شكل محسوسي بر آسيا، خاورميانه و چين معطوف خواهد شد. همچنين قابل پيش بيني است كه اروپا و اتحاديه اروپا در نوسازي ديپلماسي فرهنگي پاريس، نقشي فرعي خواهند داشت. در برنامه جديد ديپلماسي فرهنگي پاريس، جايي براي حركت به سمت يك ديپلماسي فرهنگي مشترك با كل اتحاديه اروپا ديده نشده؛ حال آنكه چنين كاري مي تواند از بخش هاي سازنده سياست خارجي و امنيتي مشترك باشد. همچنين در برنامه هاي اعلامي از سوي پاريس اشاره اي به همكاري هاي دوجانبه آتي، مانند مركز فرهنگي آلماني فرانسوي رام الله در فلسطين يا همكاري هاي چندجانبه و تطبيق هرچه بيشتر با سياست فرهنگي اروپا در عرصه بين المللي نشده و به نظر مي رسد كه ديپلماسي فرهنگي، موضوعي كاملاً ملي براي فرانسه است و اروپايي سازي اين ديپلماسي در آينده اي قابل پيش بيني در دستور كار دولت فرانسه قرار نخواهد گرفت.[25]