زبان و ادبیات ساحل عاج: تفاوت میان نسخهها
جز (The LinkTitles extension automatically added links to existing pages (https://github.com/bovender/LinkTitles).) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
زبان رسمی در ساحل | ==='''زبان و خط رسمی'''=== | ||
زبان رسمی در [[ساحل عاج|ساحل عاج]]، فرانسوی است و آموزش رسمی و دولتی به این زبان صورت میگیرد. تقریباً 70 درصد از کل جمعیت این کشور به زبان فرانسوی صحبت میکنند یا دست کم آن را میفهمند.<ref>Médias France Intercontinents (2009). , Organisation internationale de la Francophonie, 21 mars 2009.</ref> بنابر گزارش «سازمان بینالمللی فرانکوفونی» (OIF)، در سال 2009 میلادی، حدود 99 درصد از جمعیت بزرگترین شهر [[ساحل عاج|ساحل عاج]]، [[ابیجان]]، قادر به خواندن و نوشتن و سخن گفتن به زبان فرانسه بودند.<ref>Organisation internationale de la Francophonie (2010). , Nathan.</ref> همچنین در شهر [[ابیجان]]، زبان فرانسه عامیانهای پدید آمده که به آن «پیجین» (Pidjin) گفته میشود. این زبان برای محاورههای روزمره و بازاری استفاده میشود و به دیگر مناطق نیز سرایت نموده است. البته در گویش بومیشده فرانسه که با زبانهای محلی مخلوط شده است، زبان «نوشی» میگویند. نباید از نظر دور کرد که قشر فرهیخته و تحصیل کرده ساحل عاجی، زبان فرانسه را به بالاترین سطح ممکن صحبت میکنند و مینویسند. در زمینه نگارش زبان فرانسه، سبک نویسندگان ساحل عاجی اوج تسلط این طبقه از جمعیت ساحل عاجی را به رخ میکشد. | |||
اما گروههای قومی | اما گروههای قومی ذکر شده، هر یک زبانهای بومی خود را دارند و به این ترتیب، میتوان بیش از 60 زبان بومی نیز افزون بر فرانسه برشمرد که عمدتاً در زیر چهار سرشاخه اصلی [[سنوفو در مالی|سنوفو]]، دیولا، بائوله و بته قرار میگیرند. زبانهای [[سنوفو در مالی|سنوفو]] و دیولا بیشتر در شمال کشور رواج دارند و زبانهای بائوله و بته در جنوب. هر یک از اینها باز خود تقسیماتی دارند؛ به عنوان مثال، زبان دیولا که در کشورهای آفریقایی دیگری چون [[مالی]]، بورکینافاسو، گینه و غنا نیز بدان صحبت میشود، خود شامل سه زبان بامبارا (Bambara)، دیولا و ملنکه میشود. این سه در ساختار و واژگان شباهتهای بسیاری به یکدیگر دارند و هر یک، در یک یا دو کشور از کشورهای مذکور کاربرد دارند. دیولا در [[ساحل عاج|ساحل عاج]] صحبت میشود و زبانی است که عمدتاً در تجارت، نهتنها در [[ساحل عاج|ساحل عاج]] بلکه در کل آفریقای غربی مورد استفاده قرار میگیرد (Delafosse, 1904). از دیگر زبانهای مهم میتوان به یا [[کوبا]] (Yakouba) و زبان آگنی (Agni) اشاره کرد. از کل جمعیت [[ساحل عاج|ساحل عاج]]، نزدیک به 58/03 درصد به این زبانها سخن میگویند. باز میتوان به زبانهای رایج دیگری، از جمله خانواده زبانهای کوا (Kwa) که به زیر دستههایی چون آبه (Abé)، آبوره (Abouré)، آبرون (Abron) و غیره تقسیم میشوند، اشاره کرد. | ||
شایان ذکر است که دولت استعماری در دوران پیش از استقلال، قانونی وضع کرده بود که مطابق آن، در مدارس تنها زبان فرانسوی مجاز شمرده میشد؛ اما مجلس در سال 1970، قانونی را به تصویب میرساند که بنابر آن، زبانهای ملی میتوانند به مدرسه بازگشته و آموزش داده شوند. البته این قانون عملاً اجرا نشد؛ زیرا رئیس حکومت، هوفوئه بوآنی که خود در فرانسه تحصیل کرده بود، نیاز به زبانی داشت تا همگان را در سایه وحدت ملی گرد آورد و از اینرو، بر آموزش به فرانسه تأکید داشت.<ref>حسینی، روح الله، خان آبادی، سعید(1400). جامعه و فرهنگ ساحل عاج. تهران: موسسه فرهنگی هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی،ص.295-297.</ref> | |||
==='''ادبیات'''=== | |||
ادبیات در [[ساحل عاج|ساحل عاج]] با تئاتر آغاز شده است. نائوله اوپون، در کتاب «ادبیات در [[ساحل عاج|ساحل عاج]]»''،'' اینگونه مینویسد: «مزیت تئاتر این است که افراد بیشتری را در یک زمان جذب خود میکند و همچنین امکان گفتگو را فراهم میسازد، اما در انواع دیگر مثل رمان، این امکان وجود ندارد. در آفریقا رسم بر این است که افراد گرد هم جمع میشوند تا به حکایتها، قصههای کوتاه گوش دهند؛ به ویژه اگر از سواد کافی برای خواندن کتب بهرهمند نباشند. تئاتر وسیلهایست که امکان این دیدار را فراهم میسازد».<ref>Gnaoulé-Oupoh, Bruno (2000). La littérature ivoirienne, Karthala, Paris.p.55.</ref> | |||
برای خارج کردن صحنه ادبیات از انحصار تئاتر، باید تا سال 1942 منتظر ماند، زمانی که برنار ددیه (Bernard Dadié) که تازه از مؤسسه فرانسوی آفریقای سیاه، در شهر داکار فارغالتحصیل شده بود، در یکی از روزنامههای این شهر دو حکایت چاپ میکند به نامهای «عنکبوت، پدر بد یا داستان اکدبای متکبر» و «نیلوفر، ملکه آبها». همین نویسنده کمی بعد، دست به انتشار چند شعر در مجلات مختلف میزند و به این ترتیب، اولین اشعار مکتوب ساحل عاجی متولد میشوند. جالب اینکه خود ددیه، پس از انتشار، نخستین حکایتها، نمایشنامهها و اشعار، اولین نویسنده ساحل عاجی است که رمان و داستان کوتاه را در این سرزمین پدید میآورد. سال 1948، ددیه داستانی چاپ میکند با نام «خاطرات یک خیابان» و پس از آن، نخستین رمان ساحل عاجی به نام «کلیمبی» (Climbie) را در سال 1956 منتشر میکند و اینگونه حلقه آخر زنجیر ادبیات [[ساحل عاج|ساحل عاج]] را اضافه میکند و همچون مبدع تمام انواع ادبی و به تبع آن، ادبیات مدرن [[ساحل عاج|ساحل عاج]] شناخته میشود. برنار ددیه که در 9 مارس 2019 در 103 سالگی درگذشت، مورد تحسین و تقدیر مجامع بینالمللی، از جمله یونسکو قرار گرفته است و از افتخارات ادبی کشور [[ساحل عاج|ساحل عاج]]، بهحساب میآید. | |||
ادبیات در | پس از آن و با آغاز دوره استقلال، نشر و گسترش ادبیات در این سرزمین، روزبهروز رشد کرده است. این ادبیات که عمدتاً در زبان فرانسه تولید شده، پس از سال 1960 با رشد فزایندهای روبهرو بوده و در کنار ددیه میتوان به نامهای مهم دیگری مثل «آکه لوبا» (Aké Loba)، «پیر دوپره» (Pierre Duprey) و دیگران اشاره کرد. | ||
اما مشهورترین نویسنده دوران بعد از استقلال، بدون شک «احمدو کروما» (Ahmadou Krouma) است. این نویسنده بزرگ که در سال 2003 از دنیا رفت، منتسب به قوم ملنکه بود که در لیون فرانسه و در ریاضیات، تحصیلات عالیه خود را به انجام رسانیده بود. در سال 1960 به میهنش بازگشت؛ اما خیلی زود، تحتفشار رژیم بوآنی مجبور به ترک وطن شد و سالها از کشوری به کشور دیگر مهاجرت کرد تا دوباره در سال 1994، به کشورش بازگشت. وی در سال 1968، نخستین رمانش با عنوان «خورشیدهای استقلال» را منتشر میکند که به نقد تند حکومتهای مستقر در کشورهای تازه استقلالیافته میپردازد. در کتاب دومش، به ترسیم تاریخ استعمار میپردازد و در سال 1998، کتاب «در انتظار رأی صعوب وحشی» را چاپ میکند. این رمان، داستان شکارچیای را روایت میکند که به قبیله برهنگان تعلق دارد و اندکاندک به دیکتاتوری بدل میشود. گفته میشود که در این داستان، شخصیتهای سیاسی بسیاری چون ایدمای (Eyadema) توگویی را میتوان بازشناخت؛ اما شاید معروفترین اثر کروما که جوایز مهم ادبی بسیاری چون جایزه «رونودو» و «گنکور» را کسب کرد، «خداوند مجبور نیست» باشد که در سال 2000 نگاشته شد. این کتاب، داستان پسربچهای یتیم است که قصد دارد برای زندگی نزد عمهاش در لیبریا برود و در این راه، به یک سرباز مبدل میشود. این داستان، حماسهای غمانگیز از جنگ و خونریزی را به تصویر میکشد. بیرحیما، در جستجوی عمهاش از لیبریا تا سیرالئون را زیر پا میگذارد، اما جز جنگ چیزی نمیبیند. | |||
سال 2002 و همزمان با شروع بحران سیاسی و نظامی [[ساحل عاج|ساحل عاج]]، کروما به صراحت با مفهوم ساحل عاجیبودن مخالفت کرد و آن را «بلاهتی» دانست که موجب آشوب شده بود. نکته مهم دیگری که اشاره به آن خالی از فایده نیست، ظهور و رشد ادبیات زنان در [[ساحل عاج|ساحل عاج]]، پس از سال 1975 به اینسو است. در این سال، «هانریت دیابَتِه» (Henriette Diabaté)، رمانی مینویسد با موضوع «رژه زنان بهسوی گراند بسام». این اثر یکی از مهمترین برهههای تاریخ [[ساحل عاج|ساحل عاج]] را به تصویر میکشد که در آن، زنان علیه جبر و قهر استعمارگران قیام میکنند. طی سالهای دهه 80، زنان بسیاری به نوشتن رمان روی میآورند و به غنای ادبیات [[ساحل عاج|ساحل عاج]] میافزایند. در بین این نویسندگان، میتوان به «ورونیک تاژو» (Véronique Tadjo) و «موریل دیالو» (Murielle Diallo) اشاره کرد. تاژو متولد 1955 در پاریس است، اما در [[ابیجان]] بزرگ شده و هماکنون نیز ساکن آفریقای جنوبی است. این نویسنده و شاعر ساحل عاجی، به ویژه در حوزه ادبیات نوجوان کار کرده و در سال 2005 جایزه بزرگ ادبیات آفریقای سیاه را از آن خود نموده است؛ از جمله آثار او میتوان به «دور از پدرم» (2010) و «نلسون ماندلا: نه به آپارتاید» اشاره کرد. موریل دیالو نیز همچون تاژو، در زمینه ادبیات کودک و نوجوان آثار فراوانی خلق کرده است. وی علاوه بر نویسندگی، به کار نقاشی نیز مشغول است. از دیگر نویسندگان زن [[ساحل عاج|ساحل عاج]]، میتوان از همسر باگبو یاد کرد که در فوریه 2007، با اثری به نام «سخنان شریف»، کتابی که هم عرفانی است و هم متعهد، در آفرینش ادبی شرکت جست. | |||
همچنین در بین خانمهای نویسنده ساحل عاجی، باید به سیمون کایا با اثر زندگینامهایاش در 1976، رمانی از فاتو بولی در 1977، داستان کوتاه «زن قلعهنشین» از رژیتا یائو، برنده جایزه NEA در 1977 و کتابهایی برای کودکان از ژان کاوالی در دهه 1970 اشاره کرد. از دهه پربار 1980 به بعد، از بین نویسندگان زن ساحل عاجی باید به آن ماری ادیافی، ورونیک تجو، فلور هزومه، ژینا دیک، میشلین کولیبالی، اسامالا اموآ، گولی نیانتیه لو و ایدا زیرینیون، اشاره کرد. در کنار نویسندگان زن ادبیات کودک در [[ساحل عاج|ساحل عاج]] نیز در کنار فاتو کیتا، انیک اسمیان و موریل دیالو، بدون شک باید به مارگاریت ابوئه، مؤلف مجموعه موفق کتابهای مصور «آیا از یوپوگون» اشاره نمود. البته در شکوفایی ادبیات ساحل عاجی چند بانوی خارجی مقیم [[ساحل عاج|ساحل عاج]] نیز نقشآفرین بودهاند که از میان آنها باید از ماریاما اندویه از سنگال، ورور لیکینگ از کامرون و دو فرانسوی به نامهای مارینت سکو و ماری-ژوزه اورانتیه یاد کرد. | |||
سال | بنابر آمار سال 1998، تعداد نویسندگان این کشور، برابر با 120 نفر اعلام شدهاند که در مجموع 220 اثر در سایر انواع پدید آوردهاند<ref>Gnaoulé-Oupoh, Bruno (2000). La littérature ivoirienne, Karthala, Paris.p.55.</ref>؛ اما 12 سال پس از انتشار این کتاب، یعنی در سال 2012، آماری چشمگیرتر از این تولیدات ادبی [[ساحل عاج|ساحل عاج]] در دست داریم. در این زمینه، همچنین نباید از تولیدات دانشگاهی چشمپوشی کرد و البته در کنار تولیدات ادبی، آثار چندی هم در زمینه فلسفه، جامعهشناسی و اقتصاد، هر ساله تولید میشوند که نشان از حرکت علم و صنعت نشر این کشور دارند. در آخر باید به نویسندگان خارجی اشاره کنیم که در تولیدات ادبی [[ساحل عاج|ساحل عاج]] مشارکت دارند؛ از جمله «گاستون جوزف» (Gaston Joseph) که از نسل استعمارگران فرانسوی برجای مانده مینویسد؛ اما مهمتر از او «امدو آمپاته» (Amadou Hampâté)، نویسنده مالیاییالاصلی است که به تنهایی، نماینده تمام حکمت و دانایی آفریقاست. وی تا زمان مرگش در سال 1991، از پرکارترین قصهگویان [[ساحل عاج|ساحل عاج]] محسوب میشد. آثارش، به ویژه مورد توجه جوانان و الهامبخش آثار نمایشی فراوان است؛ از جمله کتابهای معروف او میتوان به «مسیح از نگاه یک مسلمان» اشاره کرد. نویسنده در این اثر، به جایگاه مهم مسیح در «قرآن» و نزد مسلمانان اشاره دارد. امدو در کتاب خود بر مدارا و اهمیت احترام متقابل میان ادیان مختلف تأکید دارد. در کل آثار این نویسنده فضایی شگفتانگیز، آمیخته به طنزی شیرین دارند و البته با دنیای استعمار سر ناسازگاری دارند. «انجمن نویسندگان [[ساحل عاج|ساحل عاج]]» (AECI)، «انجمن شاعران [[ساحل عاج|ساحل عاج]]» (APOCI)، «اتحادیه شاعران و نویسندگان ساحل عاجی» (UPEI) و «خانه نویسنده و کتاب» [[ساحل عاج|ساحل عاج]]، از محافل اصلی ادبی در این کشور فرانسه زبان غرب آفریقا به شمار میآیند.<ref>حسینی، روح الله، خان آبادی، سعید(1400). جامعه و فرهنگ ساحل عاج. تهران: موسسه فرهنگی هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی،ص.297-302.</ref> | ||
==='''جوایز مهم ادبی'''=== | |||
تنوع ادبی ذکر شده، در بستری تعریف میشود که جوایز ادبی چندی را دربر میگیرد؛ از جمله مهمترین آنها باید به جایزه «دستنویسهای زرین» اشاره کنیم که از سوی «انتشارات والس» (Vallesse) و در سال 2007 بنیان گذاشته شده است. این جایزه که با برگزاری آزمون اعطا میشود، مختص افراد میان 15 تا 35 سال است و حوزههای داستان کوتاه، شعر و نمایش را شامل میشود. جایزه دیگری به نام جایزه «ایوار» وجود دارد که در سال 2008 بنیان نهاده شده است و به آثار برتر آفریقا که به زبان فرانسه نگاشته میشوند، تعلق میگیرد. مبلغ این جایزه، یکمیلیون فرانک است. دو جایزه مهم ادبی دیگر به نامهای «جایزه بزرگ ادبی [[ساحل عاج|ساحل عاج]]» و «جایزه احمدو کروما» نیز وجود دارند که اولی در سال 2006 و دومی در سال 2004 بنیان گذاشته شدهاند. جایزه احمدو کروما، هرساله به یک اثر درباره آفریقای سیاه تعلق میگیرد؛ اثری که ضمن احراز ویژگی خلاقانه، در قالب ذهنیتی استقلالطلبانه و روشنگرانه نیز جای بگیرد.<ref>حسینی، روح الله، خان آبادی، سعید(1400). جامعه و فرهنگ ساحل عاج. تهران: موسسه فرهنگی هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی،ص.302-303.</ref> | |||
==='''هنر'''=== | |||
===='''کلیات تاریخ هنر'''==== | |||
در مبحث تاریخ اشاره کردیم که از ویژگیهای سرزمین [[ساحل عاج|ساحل عاج]]، تکثر قومی و در نتیجه فرهنگی آن است؛ اما در بخش سیاستگذاریهای فرهنگی و توجه به این مقوله، [[ساحل عاج|ساحل عاج]] در مقایسه با کشورهایی چون سنگال که به عنوان مثال، در دوره «سنگور» (Senghor)، سیاست شفاف و درخشانی در زمینه فرهنگ داشت، چندان پیشرو نبوده است. شاید یکی از دلایل، رشد سریع اقتصادی این کشور در دهههای اخیر بوده که باعث شده، مسائل مالی و اقتصادی از ارجحیت برخوردار باشند. البته با شکل گرفتن طبقه بورژوازی و ثروتمند شدن آن، زمانی رسید که اهل دولت و سیاست، به فکر هنر و فرهنگ افتادند و لااقل در ظاهر، برای نمونه، وزارت فرهنگ برای سالها، به نویسندگان صاحبنام ساحل عاجی، از جمله «برنار ددیه» (Bernard Dadié) در سالهای 1977 تا 1986 یا «برنار زادی زارو» (Bernard Zadi Zaourou) بین سالهای 1994 تا 1999 سپرده شد. در این دورهها، پروژههای فرهنگی قابل توجهی به انجام رسید؛ از جمله «روزهای فرهنگی» که هرساله از 79 تا 81 برگزار میشد، یا جشنواره سالانه تئاتر مدرسهای که در سال 82 بنیان گذاشته شد. همچنین کار مرمت و بازسازی بناهای تاریخی، به ویژه در منطقه گراند بسام، در دستور کار دولت قرار گرفت. دوسالانه بازارچه هنرها و نمایشهای آفریقایی، از دیگر پروژههای این دوره بود. همین برنامه اخیر، در سال 2007 و با شعار «صلح برای [[ساحل عاج|ساحل عاج]]» با 23 گروه هنری خارجی از 17 کشور، نمایش چشمگیری داشت؛ به طور کلی، برنامههای فرهنگی سالهای اخیر، قابل توجه و پیگیری بودهاند، اما فرهنگ و هنر در [[ساحل عاج|ساحل عاج]] قدمت و اهمیت تاریخی ویژهای دارد که در ادامه به آن میپردازیم. | |||
از ویژگیهای تمدنهای آفریقایی، اهمیت دادن این فرهنگها از دیرباز به کارکرد و نقش آثار در زندگی روزمره، به جای پرداختن به شکل و صورت (آنگونه که به ویژه در تمدن مدرن و غرب دیده میشود) بوده است. به این معنا که هرگز زیبایی، صرفاً بهدلیل زیبایی و در خود ستوده نشده است، بلکه آن چیزی زیبا و در نتیجه هنر محسوب میشده که کارکردی نیز داشته باشد؛ به بیان دیگر، زمانی شیئی زیبا محسوب میشود که ارتباط و نسبتی عمیق میان آن شیء (ادوات و ظروف، مجسمهها، ماسکها و غیره) و تفکری (مذهبی) که به آن شکل داده است، وجود داشته باشد. آنچه را که منتقدان هنری، «هنر آفریقایی» مینامند، در واقع اشیایی فرهنگی یا کاربردی هستند که چون از بار تقدس آنها در زمان کاسته شده است، امروزه بهعنوان شیئی هنری عرضه میشوند. طرفه اینکه در هنر [[ساحل عاج|ساحل عاج]]، هر یک از طوایفی که از آنها صحبت کردیم، هنر خاص خود را دارند و از طریق این هنر، در طول زمان میتوان به شیوه زندگی و پرستش و فرهنگ آنها پی برد. از مهمترین جلوههای هنر [[ساحل عاج|ساحل عاج]] که در میان این اقوام متفاوت است و آنها را از یکدیگر متمایز میکند، میتوان به ماسکها اشاره کرد.<ref>حسینی، روح الله، خان آبادی، سعید(1400). جامعه و فرهنگ ساحل عاج. تهران: موسسه فرهنگی هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی،ص.305-307.</ref> | |||
===='''ماسکهای [[ساحل عاج|ساحل عاج]]'''==== | |||
در آفریقای مشهور به آفریقای سیاه، ساختن یا به عبارت صحیحتر، تراشیدن ماسک، از شاخههای اصلی و مهم، تندیسگری محسوب میشود. ماسک، در آیینها و مراسم آفریقا و در نتیجه در [[ساحل عاج|ساحل عاج]]، جایگاه مهمی دارد و به ویژه، در مراسم سوگواری از آن استفاده میشود. لازم به یادآوری است که واژه ماسک، همزمان به شیء و شخصی که آن را به صورت میگذارد، اشاره دارد. جنس آن از چوب است و روی آن حکاکی و نقاشی شده است. شخصی که آن را به چهره میگذارد، یا رقاص است یا نماینده رسم، روح یا موجودی شگرف و غیرزمینی؛ از اینرو، همچون یک امر مقدس و ابزاری در روند هماهنگی و تعادل اجتماعی به آن نگاه میشود. در جوامع سنتی، ماسک همزمان نشانگر نهادی دینی، سیاسی و اجتماعی بود؛ واسطهای بود میان خدایان، نیاکان و مردم عادی. بدین معنا میتوانست در تصمیمات سیاسی دخالت کند، در برداشت محصول نقش ایفا کند، گناهکاران را تنبیه نماید، ضامن بقای دانش و معرفت باشد، کودکی را که تازه بهدنیا آمده بپذیرد، همراهش باشد تا بالغ شود و سپس به دنیای حکمت پا نهد و تا مرگ او را همراهی کند. | |||
همانطور که اشاره کردیم، به دلایل جغرافیایی و تنوع قومی و فرهنگی، [[ساحل عاج|ساحل عاج]] در زمینه تکثر و تنوع این هنر، از مقام خاصی برخوردار است. از مهمترین ماسکها میتوانیم به موارد زیر اشاره کنیم: | |||
''' | '''ماسک دان (Dan):''' در غرب [[ساحل عاج|ساحل عاج]]، در مناطق مان و توبا، قبایلمان خالق نوع خاصی از ماسک هستند که شکل هندسی خاصی دارد و گاه با صدفهایی خاص مزین میشود. | ||
'''ماسک نیو (Neyo):''' این نوع ماسک در منطقهای معروف به ترپوین (Trépoint) در نزدیکی ساساندرا و دابگو (Dagbego) دیده میشود. از سال 2004 به اینسو، جشنوارهای به نام ماسک نیو برگزار میشود. | |||
[ | '''ماسکهای بائوله (Baoulés):''' پیش از اینکه بائولهها از سمت غنا تحت فرماندهی ملکه پوکو (Pokou)، به [[ساحل عاج|ساحل عاج]] کوچ کنند، از این هنر بیخبر بودند و در [[ساحل عاج|ساحل عاج]] با فرهنگ ماسک آشنا شدند. «گلی» (Goli) نام یکی از این ماسکها بود که برای خود برگزیدند که شکل سر بوفالویی را داشت. گلی درواقع نام پسر «نیامیان»، خدای آسمان در سنن [[ساحل عاج|ساحل عاج]] است. این نام همچنین به «پدر پلهپله» (Kplé. Kplé) از خدایان محافظ، اطلاق میشود. این ماسک، از جمله ماسکهایی است به نام «بانون آموین» (Amuin) که همگی به شکل سر حیوانات عظیمالجثهاند و هر کدام یکی از خدایان خشمگین را نمایندگی میکنند. بعضی از این ماسکها، به نیروی مردانگی یا به جنگل و سرسختی طبیعت اشاره دارند. واژه آموین، در واقع به هنری مذهبی اشاره دارد که تمام نیروها و اشیای دخیل در مراسم قربانیکردن حیوانات (عموماً پرندگان)، در پیشگاه قدرتهای ماوراءطبیعی را دربر میگیرند. شکل این ماسکها و رقصهایی که با آنها انجام میشود، از محلی به محل دیگر تغییر میکند؛ اما قاعده کلی این است که زنان و غریبهها حق ندارند این ماسکها را بر چهره بگذارند. رقصها نیز که در مراسم سوگواری مردان یا به منظور محافظت از روستا، به اجرا درمیآیند، عموماً تمام شب به طول میانجامند. | ||
'''ماسکهای سنوفو:''' نزد سنوفوها، ماسکها به دو چیز اشاره دارند: بدن انسان و جانوران گوناگون (مثل مارها، کروکدیلها و...). ازجمله ماسکهای معروف این اقوام شمالی، «کالایو» (Caola) نام دارد. در آیینی به نام «پورو» (Poro) که در سه دوره 7 ساله برگزار میشود و طی آن همه پسرهای نوجوان این قوم، از سن 7 سالگی تا 28 سالگی در آن شرکت میکنند، ماسکهایی که استفاده میشوند، اغلب صورتی انسانی و اندازه کوچک دارند. | |||
'''ماسکهای یاهوره (Yohourés):''' قوم یاهوره که به طایفه بزرگ آکانها تعلق دارند، از ماسکها به منظور تأثیر گذاشتن بر نیروهای فوقطبیعی که از نگاه آنان مسئول تیرهبختی یا سعادت انسان هستند، استفاده میشود. این ماسکها عموماً دوردوزی شدهاند و در مراسم سوگواری، هفت عدد از آنها مورد استفاده قرار میگیرد. | |||
[ | از جمله دیگر ماسکهای مهم اقوام مختلف [[ساحل عاج|ساحل عاج]]، میتوان به ماسکهای گورو، بته (Bété)، گره (Guéré) و غیره اشاره کرد. شایان ذکر است که این رسوم و این اشیای مقدس، در دورهای که استعمارگران در آفریقا حضور داشتند؛ به ویژه از سوی مبلغان مسیحی، مورد آزار و تعقیب فراوان بودند.[[ساحل عاج# ftn86|[I]]]<ref>حسینی، روح الله، خان آبادی، سعید(1400). جامعه و فرهنگ ساحل عاج. تهران: موسسه فرهنگی هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی،ص.307-310.</ref> | ||
==='''سینما'''=== | |||
سینما در [[ساحل عاج|ساحل عاج]] مدتها وابسته به کمکها و یارانههای خارجی و به ویژه فرانسه بود و هماینک بیش از چند دهه است که راه استقلال را آغاز نموده و در حوزه تولید ملی فعالیت میکند؛ اما پیش از پرداختن به سینماگران ساحل عاجی، شاید بهتر است به نام «ژان روش» (''Jean Rouche)''، متولد 1917، سینماگر معروف فرانسوی اشاره کنیم که بخشی از فعالیت و آفرینش سینمایی او، مربوط به [[ساحل عاج|ساحل عاج]] میشود. این کارگردان قومشناس که در سال 2004 در نیجر از دنیا رفت، خالق خردهژانری به نام «قوم-داستان» (''ethno-fiction)'' است و شاهکارهای بسیاری در حوزه سینمای حقیقت از خود به جا گذاشته است؛ از جمله میتوان به فیلمهای «من، یک سیاه»[[ساحل عاج# ftn89|[II]]] و «هرم انسانی» اشاره کرد''.'' فیلم نخست در سال 1958 ساخته شده و روایت داستان گروهی جوان نیجریهایست که در جستجوی کار به [[ساحل عاج|ساحل عاج]] عزیمت کرده و در منطقهای به نام ترشویل، در حومه [[ابیجان]] ساکن شدهاند. این فیلم، روش زندگی سخت روزمره سه جوان را به تصویر میکشد که هرروز صبح بهسمت بندر میروند تا شاید پولی بهدست بیاورند و شب هنگام در کافهها و کابارهها، غم و اندوه خویش را فراموش کنند. در این فیلم، به ویژه بر حضور و نقش سفیدها، به عنوان استعمارگران آفریقا و کسانی که پول و قدرت در دست آنهاست، انگشت گذاشته میشود؛ از اینرو، از معدود فیلمهایی محسوب میشود که وضعیت اسفبار استعمار آفریقا را به تصویر میکشد. | |||
[ | در «هرم انسانی» که دو سال بعد ساخته میشود، روش به دبیرستانی فرانسوی در [[ساحل عاج|ابیجان]] میرود تا نوجوانان اروپایی و آفریقایی را در تعاملات و روابط بینافرهنگیشان به تصویر بکشد. به دنبال روش، کارگردانان اروپایی دیگری نیز از تصاویر این سرزمین در ساخت آثار خود، به ویژه در سالهای 1970 و 1980 استفاده میکنند؛ به عنوان مثال، میتوان به فیلمهای «جنتلمن کوکودی» و «پیروزی همراه با آواز» و نیز «ماجرای مبهم» که اقتباس از اثر شیخ حمیدو کن (''Cheik Hamidou Kane)''، نویسنده سنگالی است، اشاره کرد. فیلم «پیروزی همراه با آواز»، ساخته ژان ژاک انو، از مهمترین فیلمهای دهه 70 محسوب میشود و در سال 1977، جایزه اسکار بهترین فیلم خارجی را از آن خود میکند. ماجرای فیلم در آفریقای غربی، در منطقهای در شمال [[ساحل عاج|ساحل عاج]] میگذرد و به مواضع و رابطه آلمانیها و فرانسویها در آغاز جنگ جهانی اول در این ناحیه از آفریقا میپردازد. با این فیلم، انو، در واقع تفکر استعماری و ستیزهجوی اروپاییان را به نقد میکشد. | ||
[ | سال 1964، سال مهمی در تاریخ سینمای ملی [[ساحل عاج|ساحل عاج]] محسوب میگردد؛ زیرا نخستین پیشگامان این هنر ظهور میکنند. از مشهورترین چهرهها میتوان به تیمیته باسوری (Timité Bassori) و دزیره اکاره (Désiré Ecaré) اشاره کرد که فیلمهای «کنسرتی برای تبعید» و «ما دو نفر فرانسه!» را ساخت. اکاره، پس از طی دوران کودکی در [[ساحل عاج|ساحل عاج]]، به فرانسه عازم میشود و در مدرسه هنرهای نمایشی پاریس تحصیل میکند. فیلم «کنسرتی برای تبعید»، نخستین فیلم نیمهبلند اوست که به زندگی دانشجویان آفریقایی در پاریس میپردازد؛ سپس در سال 1969، نخستین فیلم بلند سینمایی خود، «ما دو نفر فرانسه!» را میسازد و زندگی زن سیاهی را به تصویر میکشد که سودای رقابت با زنان پاریسی را در سر دارد؛ اما فیلم مهم و جنجالی این سینماگر، «چهرههای زنان» است که پس از سکوتی طولانی، در سال 1985 خلق میکند. این فیلم داستان زنانی است که در دل تحولات اجتماعی و اقتصادی کشور خود، [[ساحل عاج|ساحل عاج]]، سعی دارند تا از چهره زن سنتی آفریقایی فاصله بگیرند و پا به دنیای جدید بگذارند. | ||
[ | اما سینماگران دیگری که در ادامه وارد صحنه میشوند، عبارتاند از: هانری دوپارک (Henri Duparc)، گنون امبالا (Gnoan Mbala)، آکیسی دلتا (Akissi Delta) و سیدیکی باکابا (Sidiki Bakaba) که با فیلم «باکو» به شهرت میرسند. موضوع این فیلم آخر که در 1979 ساخته میشود، مهاجرت مخفیانه و غیرقانونی آفریقاییها از طریق [[اسپانیا]] به اروپاست. سال 1983، سالیست که سینمای [[ساحل عاج|ساحل عاج]]، دو چهره موفق به خود میبیند: یو کوزولا (Yéo Kozoloa) با فیلم «پتانکی» و موسی دوسو (Moussa Dusso) با فیلم «دالوکان». پتانکی که از روی رمانی به نام «15 سال، کافیه!» ساخته شده، نام رئیس مؤسسهای دولتی است که در پی وقوع خشکسالی و گرد آمدن اعانههای بینالمللی برای حل این معضل، مدیریت توزیع کمکها را به دست گرفته است. وی تمام پولی را که گرد آمده است، به کار دیگری میگیرد و رسوایی بهبار میآورد و به دادگاه فراخوانده میشود. «دالوکان» نیز داستان دختری ساحل عاجی است به نام آوا که خانوادهاش به اجبار میخواهند او را به عقد مردی شصتساله درآورند. درواقع خانواده به این مرد قول ازدواج دخترشان با او را دادهاند؛ اما دختر با مرد جوانی که عاشق اوست فرار میکند. پس عهدی که زیر پا نهاده شده است، دختر را به جنون میکشاند. کیتیا توره (Kitia Touré) نام سینماگر دیگریست در سینمای این سرزمین که با فیلم «کمدی غیربومی» به شهرت میرسد. این فیلم پرداختی است از آیین بومی پورو (در فصل ماسکها به آن اشاره شد) و چندان نیز به مذاق اروپاییان آفریقایی خوش نمیآید. | ||
[ | از فیلمسازان مهمی که پس از 1987 وارد عرصه میشوند، باید به سیدیکی باکابا، با فیلم «مداواگران» و هانری دوپارک، خالق فیلم «انگشت ششم» اشاره کرد. باکابا در کنار فیلمسازی به بازیگری و تئاتر نیز میپردازد. او برای فیلم «مداواگران»، جایزه بهترین موسیقی فیلم سینمای فرانسوی زبان را از آن خود میکند. «انگشت ششم» داستان مبارزی ساحل عاجی است که پیش از استقلال کشورش، در روستایی کوچک، با رسوم و آداب قبیلهای و سنتی آن زندگی میکند. او با زنی بهنام یا (Ya) ازدواج کرده و اکنون شش سال است که منتظر تولد نوزادی است. این اتفاق میمون رخ میدهد، اما بچه با شش انگشت بهدنیا میآید؛ پس بر اساس رسوم قبیله، باید قربانی شود؛ از اینرو کواوو و خانوادهاش مجبور به ترک روستا میشوند.[[ساحل عاج# ftn101|[III]]] | ||
[ | فیلمهایی که در ادامه باید به آنها اشاره کرد از این قرارند: «اهانتها» اثر ژانلویی کولا؛ «بوکا و ابلکان» از روژهنوان امبالا؛ «جلی» از لانسینه و از میان فیلمهایی که در سالهای اخیر تولید شدهاند باید به «مردی برای دو خواهر» اثر ماری لوییز آسو اشاره کرد. این فیلم اخیر که در سال 2007 تولید شده، داستان مردیست به نام مارک آرتور که با زنی به نام هانریت زندگی آرام و سعادتمندی را سپری میکند. تا اینکه سروکله خواهر کوچک هانریت، یعنی موریل پیدا میشود. رابطهای میان مارک و او شکل میگیرد و از این پس همهچیز رو به قهقرا میگذارد؛ اما فیلم مهم دیگری که حتماً باید در این دوره بدان اشاره کرد، «برونکس-باربس» اثر الین دولاتور است. این فیلم موفقیت عظیمی، به ویژه در میان جوانان حاشیهنشین ابیجانی کسب مینماید. این فیلم داستان دو جوان به نامهای برونکس و باربس است که در جستجوی کار هستند و در نهایت جذب گروههای گانگستری محلات فقیرنشین [[ابیجان]] میشوند. در این فیلم، دولاتور سعی دارد تا در قالبی مستند، اما با بهرهگیری از فنون سینمای داستانی، رؤیاها و آمال دو جوان ابیجانی را به تصویر کشد. | ||
[ | البته در این میان باید به فیلمهایی که درباره [[ساحل عاج]] ساخته شدهاند هم اشارهای کرد. در بین جدیدترین آثار سینمایی که در سال 2021 به اکران درآمد، به ویژه باید از فیلم سینمایی «شب شاهان» به کارگردانی فیلیپ لاکوت نام برد که به ماجرایی در زندان مخوف «ماکا» در [[ابیجان]] میپردازد. در جریان این فیلم که آمیخته است با دیالوگهایی با لهجه فرانسوی ساحل عاجی، بهخوبی باورهای خاص ساحل عاجیها، بهگونهای بسیار هنرمندانه، به نمایش درآمده است. این فیلم ماجرای جوانی است که در اولین شب حضور در زندان، توسط رئیس زندانیها بهعنوان شاهزاده قصهگو انتخاب میگردد و قرار است، طبق آدابورسوم خاصی که در زندان ماکا حاکم است، در پایان مراسم قصهگویی کشته شود، ولی در وضعیتی شبیه «شهرزاد» در داستانهای «هزارویک شب»، این جوان هوشمندانه به توصیه یک زندانی سپیدپوست فرانسوی، داستانسرایی خود را تا بامداد ادامه میدهد و از مرگ نجات پیدا میکند. کنش زندانیان در اجرای حرکات نمایشی برای تجسم داستانهای این جوان قصهگو، ارزش هنری بالایی به این فیلم داده است و آدابورسوم محلی ساکنان این منطقه، به خوبی در فیلم بازنمایی شده است. درضمن داستانهای روایتشده توسط این جوان که مربوط به زندگی یکی از مجرمان سابقهدار [[ابیجان]] است نیز به خوبی وضعیت زندگی در مناطق حاشیه شهر [[ابیجان]] را ترسیم میکنند. | ||
[ | در کنار فیلمهای سینمایی، لازم است به موفقیت فیلمهای تلویزیونی، به ویژه در سالهای اخیر اشاره کنیم؛ از جمله مجموعه «خانواده من» به کارگردانی آکیسی دلتا که تقریباً از تمام شبکههای ملی آفریقایی پخش شد. اینگونه گفته میشود که این فیلم که صحنههای کمیک بسیاری دارد، در بحبوحه بحران اخیر [[ساحل عاج|ساحل عاج]]، به تلطیف روحیه و روان مردم این کشور کمک شایانی کرده است. | ||
[ | خلاصه اینکه، صنعت سینما در [[ساحل عاج|ساحل عاج]]، در مقایسه با سایر کشورهای غرب آفریقا، از رونق نسبی برخوردار است؛ در حال حاضر و به طور متوسط در هر سه ماه، یک فیلم تولید میشود که در مقایسه با سایر کشورهای منطقه، آمار خوبی محسوب میشود. [[ساحل عاج|ساحل عاج]] در طول سالهای گذشته، در زمینه تولید فیلمهای انیمیشن نیز چند تجربه بسیار با ارزش ارائه کرده است؛ به ویژه میتوان به فیلم انیمیشن «ملکه پوکو» اشاره کرد که با استقبال خوبی مواجه شد. هرچند از لحاظ فنی و تکنولوژیک، هنوز این بخش از سینمای [[ساحل عاج|ساحل عاج]] راه زیادی درپیش دارد. | ||
[ | در این بین باید به فعالیتهای مثبت خانم واتارا، همسر رئیسجمهور و بانوی اول [[ساحل عاج|ساحل عاج]] نیز در این زمینه اشاره کرد. خانم واتارا نقش عمدهای در افتتاح و بازسازی سینماهای جدید در شهر [[ابیجان]] داشته است. به گونهای که در حال حاضر، برنامه اکران فیلم در سینماهای [[ساحل عاج|ساحل عاج]] هماهنگ با سینماهای آمریکا و اروپا است و گاهی همزمان با اکران فیلمهای برتر در سینماهای جهان، همان فیلمها را بر پرده سینماهای [[ساحل عاج|ساحل عاج]] میتوان دید. البته به طور کلی، بانوی اول [[ساحل عاج]] از علاقهمندان به هنر است و چندی پیش هم که یک قالیچه منقش به تصویر وی و الحسن واتارا توسط سفارت جمهوری اسلامی به زوج ریاستجمهوری اهدا شده بود، ایشان به طور ویژه به هنر فرش ایران ادای احترام کرده بود. البته هنوز فرهنگ سینما رفتن در بین ساحل عاجیها جا نیفتاده است و فیلمهای کپی و غیرقانونی عرضهشده در بساطهای کنار خیابان، همچنان خواهان بیشتری دارند.<ref>حسینی، روح الله، خان آبادی، سعید(1400). جامعه و فرهنگ ساحل عاج. تهران: موسسه فرهنگی هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی،ص.318-325.</ref> | ||
===='''تئاتر'''==== | |||
در کشوری چون [[ساحل عاج|ساحل عاج]] با سنتی چنین دیرین و البته جذاب و متنوع، طبیعی است که هنر تئاتر نیز همچون سایر ملل کهن، از غنا و قدمتی قابل توجه برخوردار باشد. در واقع تمام مراسمی که از دیرباز و به اشکال مختلف در این سرزمین برگزار میشوند، به نوعی در زمره تئاتر قرار میگیرند؛ اما تئاتر در معنای امروزی آن و بر اساس نمایشنامه مکتوب، با مکانی مشخص و همراه با تماشاچی و بازیگر و دکور و غیره، در [[ساحل عاج|ساحل عاج]] باید به عنوان دستاورد حضور فرانسویها محسوب شود. برنار دَدیه معتقد است که تئاتر در این شکلش، به لطف «دانشآموزان دبیرستانی به نام گلد کوست (Gold Coast) در غنای امروزی، وارد [[ساحل عاج|ساحل عاج]] شد. این دانشآموزان که برای گذراندن تعطیلات خود به گراند بسام آمده بودند، در این منطقه تئاتری اجرا کردند».<ref>Gnaoulé-Oupoh, Bruno (2000). La littérature ivoirienne, Karthala, Paris.p.50.</ref> اجرای این گروه و تأثیر آن، راه را برای شروع نمایش در [[ساحل عاج|ساحل عاج]] باز کرد و به این ترتیب، نمایش، در دهههای نخستین قرن بیستم، در این سرزمین پا میگیرد و از نمایندگان معروف آن همین برنار ددیه بود که نمایش «شهرها» را در سال 1933 روی صحنه برد. در این کمدی ساده و جذاب، نویسنده موقعیت پایتختهای متفاوت [[ساحل عاج|ساحل عاج]] را بازآفرینی میکند و از این طریق، قصد دارد تا تغییر مداوم آنها را نقد کند؛ بنابراین، ددیه را باید پیشگام نمایشنامهنویسی در [[ساحل عاج|ساحل عاج]] بدانیم. ددیه از شاگردان مدرسهای ابتدایی در بنژرویل، پایتخت آن دوره [[ساحل عاج|ساحل عاج]] بود. وی به همراه آمون دابی (Amon d’Aby)، کوفی گدو (Coffi Gadeau) و شارل نوکان (Charles Nokan) از نخستین نمایشنامهنویسان ساحل عاجی محسوب میشود. | |||
[ | آمون دابی به همراه کوفی گدو در سال 1938، «تئاتر اندیژن [[ساحل عاج|ساحل عاج]]» را بنیان نهاد. دابی علاوه بر کار تئاتر، به نوشتن رمان نیز میپرداخت و از جمله آثار او میتوان به «زمزمه شاه» و «[[ساحل عاج|ساحل عاج]] در جامعه آفریقا» اشاره کرد؛ اما در میان نمایشنامههای معروف او باید به «یوسف فروختهشده بهدست برادرانش» (1941) و «ساحره» (1957) اشاره کنیم. گدو نیز از زمره کسانی بود که همدوش هوفوئه بوآنی، برای آزادی آفریقا جنگید؛ پس از این سه نمایشنامهنویس مهم، ذکر نام کسانی چون امدو کنه (Amadou Koné) ضروری است. البته رماننویسانی چون کوروما نیز در حوزه نمایشنامهنویسی دست به قلم شدهاند. | ||
[ | در دهه 80، بحثی پیرامون تئاتر مدرن و سنتی در این کشور ایجاد شد که طی آن کسانی چون پورکه (Porquet) قصد داشتند تا به هر قیمتی ثابت کنند که سیاهان از دوره باستان با تئاتر، آشنایی کامل داشتند؛ اما این بحث، راه به جایی نبرد و در نهایت همان تاریخ 1932، به عنوان شروع رسمی پیدایش تئاتر در [[ساحل عاج|ساحل عاج]] ثبت گردید. در اواخر دهه 80 میلادی و طی سالهای 1990، تئاتر در [[ساحل عاج|ساحل عاج]] رشد چشمگیری داشت و گروههای متنوعی چون «کی یی ایمبوک» (Kiyi Mbock)، در شهر [[ابیجان]] بهوجود آمدند. گفتنیست مبدع گروه کی یی ایمبوک، زنی بود کامرونیالاصل به نام ورور لیکینگ (Werewere Liking) که با نمایش «سینگه مورا» (Singue mura) در شهر لیموژ فرانسه در سال 1991، به شهرتی بینالمللی دست یافت.<ref>حسینی، روح الله، خان آبادی، سعید(1400). جامعه و فرهنگ ساحل عاج. تهران: موسسه فرهنگی هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی،ص.316-318.</ref> | ||
==='''موسیقی'''=== | |||
موسیقی بیشک، نخستین هنر محبوب در میان جوانان ساحل عاجی است. سبک «رَگا» در این بین، جایگاه برتر را در اختیار دارد و پرترههای باب مارلی، خواننده جامائیکایی را بیش از هرکس دیگری میتوان در [[ساحل عاج|ساحل عاج]] یافت. البته موسیقی از حوزههایی است که غنا و تنوع آن در [[ساحل عاج|ساحل عاج]] باعث شگفتیست؛ به گونهای که شاید برای شرح توسعه و تنوع آن در طی نیمقرن اخیر، نیاز به رسالهای کامل باشد. هر یک از شصت قوم [[ساحل عاج|ساحل عاج]]، دارای موسیقی سنتی خاص خود است که اغلب همچون موسیقی سایر نقاط آفریقا، چند صداییبودن ویژگی آنهاست. این خصوصیت، به ویژه در موسیقی بائوله مشهود است. موسیقی نقش مهمی در زندگی این قوم ساکن در نواحی مرکزی دارد و در تمام مراسم (اعم از شادی، عزا و یا کار) استفاده میشود. البته سایر اقوام نیز اهمیتی مشابه برای موسیقی در زندگی خود قائل میباشند. از دیگر خصوصیات موسیقی [[ساحل عاج|ساحل عاج]]، بهرهگیری آن از طبل در اشکال و اندازههای مختلف و متعدد است. میان طبلها، «تاکینگدرام» یا «طبل گویا» از همه شایعتر است که استفاده از آن، به ویژه در میان قوم آپولو معمول میباشد؛ اما از همه معروفتر، طبلی است که در زبان محلی به آن «ژامبه» (Djembé) گفته میشود و نوازنده برای نواختن، آن را میان پاهای خود قرار میدهد.<ref>Comtet, Julien (2012). ''Mémoires de Djembéfola. Essai sur le tambour djembé au Mali.''</ref> پلیریتم یا کاربرد هم زمان دو یا تعداد بیشتری ریتم که در تضاد با یکدیگر باشند، از دیگر ویژگیهای موسیقی ساحل عاجی، به ویژه در نواحی جنوبغربی است. در کنار موسیقی سنتی که میان عامه مردم و در محلات شایع است، همچنین میتوان از شکل کلاسیک و امروزی موسیقی در این سرزمین صحبت کرد. | |||
[ | در نگاهی کلی، تولیدات موسیقی این سرزمین، به سه دسته یا جریان مهم قابل تقسیم است: نخست پیش گامانی چون «اَمِدِه پیر» (Amédée Pierre) است که هم اهل تئاتر بود و هم به کار موسیقی و خوانندگی اشتغال داشت. وی زمانی کار خود را آغاز کرد که در خیابان و کوچه، آنچه شنیده میشد، موسیقی کنگویی، کوبایی، نیجریایی یا غنائی بود و خبری از موسیقی ساحل عاجی در میان نبود؛ پس پیر دست به کار میشود و با خواندن در زبان مادریاش، آلبومی به نام «موسیو موسیو» بیرون میدهد که او را به شهرت میرساند و لقب «بلبل ملی» را برایش به ارمغان میآورد؛ شایان ذکر است که همین شخصیت، بعدها بانی ابداع «دفتر حق مؤلف» در [[ساحل عاج|ساحل عاج]] میگردد. از دیگر نامهای مهم در میان پیشگامان موسیقی ساحل عاجی، میتوان به آلله ترز (Allah Thérèse) و گیی ویکتور (Guéi Victor) اشاره کرد. | ||
دسته دوم به هنرمندانی تعلق دارد که در مقایسه با دسته اول گرایشهای سنتی کمتری دارند و خود سبکهای جدیدی چون «زوگلو» (Zouglou)، «زوبلازو» (Zoblazo) و «یوسومبا» (Youssoumba) را ابداع کردهاند. زوگلو، نوعی موسیقی عامیانه و شهریست که به توصیف و روایت واقعیتهای زندگی جوانهای شهری میپردازد و از اینرو، آرمانخواهانه است و موضوعاتی چون عدالت، محبت و صلح را به پیش میکشد.<ref>Konaté, Yacouba (1987). ''Alpha Blondy: reggae et société en Afrique noire'', Karthala / CEDA.</ref> این نوع موسیقی در دهه نود میلادی پدید آمد و مبدع آن دانشجویانی بودند که از شرایط خود در دانشگاه و خوابگاهها راضی نبودند. از معروفترین گروههای موسیقی زوگلو، باید از «اسپوار 2000» نام ببریم. مضمون ترانههای این گروه، بیشتر انتقاد از رفتار و کردار نسل جوان امروزی و بهویژه دخترهاست. واژه زوگلو به رقصی که همراه این موسیقی بهکار میرود نیز گفته میشود. | |||
[ | اما در میان پیشکسوتان و از مهمترین نمایندگان این دسته، میتوان به ارنستو ججیه (Ernesto Djédjé) اشاره کرد. ججیه موقعیتی ممتاز در میان سایر نوازندگان و خوانندگان [[ساحل عاج|ساحل عاج]] دارد و مبدع سبکهای مهمی در موسیقی و رقص [[ساحل عاج|ساحل عاج]] بوده است؛ از اینرو بسیاری از موسیقیدانان نسل جوان آفریقا، در کارهای خود از او الهام میگیرند. برخی ججیه را پدر موسیقی پاپ [[ساحل عاج|ساحل عاج]] میدانند. وی به ویژه مخالف حضور بیش از اندازه موسیقی کنگویی در این کشور و به ویژه [[ابیجان]] بود. ججیه همچنین در خارج از [[ساحل عاج|ساحل عاج]] و در کشورهایی چون فرانسه و کانادا شناختهشده است؛ به ویژه به یمن تکآهنگی به نام «نوانتره زیبوته» (Noantré. Ziboté) که حال و هوا و مضمونی ناسیونالیستی و آفریقاییزده دارد. این موسیقیدان، نوازنده بنام نوعی از موسیقی آفریقایی، معروف به «زیگلیبیتی» (Ziglibithy) نیز هست که همزمان، هم سبکی موسیقیایی و هم رقصی نیمهمدرن است (Reed, 2003). درباره نام این موسیقی نیز باید گفت که زیگلی به معنای رقص است و بیتی (ترانهای) شیرین و ملیح است که نمیتوان در مقابل آن مقاومت کرد. این موسیقی که هماکنون، به عنوان موسیقی ملی این کشور شناخته میشود، از تلفیق و امتزاج سنت موسیقیایی ساحل عاجی و نواهای کنگویی ساخته شده که مبدع و پیشاهنگ آن نیز ججیه است. | ||
[20]. | اما دسته سوم جریانهای موسیقی در این کشور، شامل جریانهای مدرن میشود که هنرمندان بسیاری را گرد خود جمع آورده است؛ در مجموع، هنرمندان خواننده یا آهنگساز ساحل عاجی، در کارهای خود به زبان و نواهای کشور و محل خود بسیار توجه دارند؛ اما سبکهای خارجی، از جمله رگای (Reggae) نیز حضور چشمگیری میان جوانان دارند.<ref>Konaté, Yacouba (1987). ''Alpha Blondy: reggae et société en Afrique noire'', Karthala / CEDA.</ref> | ||
از مشهورترین چهرههای موسیقی مدرن [[ساحل عاج|ساحل عاج]] میتوان به آلفا بلندی (Alpha Blondy) اشاره کرد. امروزه او را از مهمترین و مردمیترین خوانندگان موسیقی رگای آفریقایی میدانند و اغلب با باب مرلی (Bob Marely) مقایسهاش میکنند. از ویژگیهای او، سهزبانه بودنش است؛ چراکه هم به فرانسه، هم به انگلیسی و هم به زبان مادریاش، یعنی دیولا میخواند.<ref>Konaté, Yacouba (1987). ''Alpha Blondy: reggae et société en Afrique noire'', Karthala / CEDA.</ref> وی در عین فعالیت گسترده هنری، یک فعال اجتماعی نیز به حساب میآید. منزل شخصیاش در [[ابیجان]]، با آن معماری و تزئینات چشمگیر، شاهدی بر سلیقه چندوجهی این هنرمند بزرگ است؛ در حال حاضر آلفا بلندی سفیر صلح سازمان ملل در [[ساحل عاج|ساحل عاج]] است. او خود را دیوانه صلح میخواند و جایی خطاب به سفیدها اینگونه میگوید: «خودت میدانی که مجبوری مرا به رسمیت بشناسی. نمیتوانی حرامزادهام بنامی، من زاییده فرهنگ توأم. نمیتوانی رودررو نگاهم کنی؟ مرا احمق میدانی؟ مگر خود تو به من الفبا را نیاموختی؟... سفیدها حق جا زدن ندارند. هم او که مرا فتح کرده و حرف خود را به من آموخته نمیتواند اشتباه کند. من به او این اجازه را نمیدهم».<ref>David, Philippe (2009) ''La Côte d’Ivoire,'' Ed. Karthala, Paris.p.274.</ref> | |||
آلفا بلوندی در مصاحبههایش با رسانههای غربی، همواره رویکردی انتقادی نسبت به سیاستهای استعماری دارد و در این بین، حتی رؤسای جمهور فرانسه را نیز استثنا نمیکند. این فعال اجتماعی، در ترانههایش مردم و سیاستمداران را به تساهل و بردباری دینی دعوت میکند. در ترانه «اورشلیم» یا در ترانه «محمد رسولالله»، به خوبی میتوان رد چنین رویکردی را دریافت. | |||
چهره معروف و رسانهای دیگری در این سبک وجود دارد به نام تیکن جا فَکلی (Tiken Jah Fakoly) که متولد اودینه، در شمال غرب [[ساحل عاج|ساحل عاج]] است. وی در هواداری از ستمدیدهها و مردمان روستا میخواند و همین موضوع او را سالها مجبور به ترک وطن کرد؛ زیرا کار او به مذاق حکومت خوش نمیآمد. او از سال 2003 به این طرف، ساکن کشور مالی است و حتی علیه عبدالله واد، رئیسجمهور وقت [[سنگال]] نیز موضع تندی گرفت و از او خواست اگر کشورش را دوست دارد، قدرت را ترک کند. کاری که در نهایت عبدالله واد انجام داد و بدون خونریزی و خشونت پس از رأی مردم به نفع رقیب او، از قدرت کنارهگیری کرد. از معروفترین ترانههای او «حال کشور من بد است!» میباشد که به وضعیت آشفته [[ساحل عاج|ساحل عاج]] در زمان جنگهای داخلی دهه 2000 اشاره دارد. در ترانه ماندگار و تاریخی «فرانس-افریک»، وی به تندی و بدون واهمه، از سیاستهای استعماری دولت فرانسه نسبت به قاره آفریقا انتقاد کرده است. | |||
به طور کلی فهرست بلندبالایی میتوان از خوانندهها یا آهنگسازان ساحل عاجی به دست داد؛ از میان گروههای موفق امروزی میتوان «ماژیک سیستم»(Magic System) را نام برد که از سال 2003 به اینسو، فعالیت دارد و حتی در فرانسه، گروهی شناختهشده و فعال میباشد. در طول چند سال اخیر، گروه «طوفان» هم توانسته اسمورسمی برای خودش ایجاد کند. تکچهرههایی چون «عرفات» هم شهرت خوبی به هم زدهاند. عرفات البته در 2019 و در یک حادثه تصادف، درحالیکه سوار بر موتورسیکلت بود فوت کرد. «آرتیآی» (RTI) که ارگانی وابسته به رادیو و تلویزیون [[ساحل عاج|ساحل عاج]] است، هر ساله به بهترین هنرمندان حوزه موسیقی کشور جایزهای تحت عنوان «جایزه موسیقی آرتیآی» تقدیم میکند. کلیپها و نماهنگهایی که برای این ترانهها ساخته میشوند نیز در نوع خود قابلتوجهاند و به خوبی رقصهای خاص ساحل عاجی را نمایش میدهند. | |||
بیشک در کنار موسیقی، باید از دو هنر دیگر آمیخته با آن نیز یاد کرد: «رقص» و «باله». رقصهای سنتی و فولکلوریک در این سرزمین بسیار تنوع دارند؛ از جمله رقصهای مشهور میتوان به «پرودنیکا» (Prudenica) اشاره کرد که حس و حالی فلسفی دارد و در سال 2008 خلق شده است. هدف از این رقص، تشویق جوانان به نگه داشتن جانب احتیاط و تعادل در تمام وجوه زندگی است و هماینک الهامبخش بسیاری از هنرها است.<ref>David, Philippe (2009) ''La Côte d’Ivoire,'' Ed. Karthala, Paris.p.273.</ref> در میان سایر هنرها، باله ساحل عاجی جایگاه خاصی دارد. مبدع آن شخصی از اهالی گینه به نام «ممدو کنده» (Mamadou Condé) است که در سال 1975، این هنر را پایهگذاری کرد. البته کمی پیش از این تاریخ، از گروهی به نام «آنسامبل کتبا» (l’EnsembleKotéba)، بهعنوان خالق باله ساحل عاجی یاد میشود. این گروه در طی سیسال گذشته، نمایشهای کمدی-موزیکال بسیاری خلق و اجرا نمودهاند که عمدتاً به شرح زندگی روزمره اهالی [[ابیجان]] میپردازند.<ref>حسینی، روح الله، خان آبادی، سعید(1400). جامعه و فرهنگ ساحل عاج. تهران: موسسه فرهنگی هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی،ص.310-316.</ref> | |||
==='''نقاشی'''=== | |||
هنر نقاشی در [[ساحل عاج|ساحل عاج]]، به ویژه در شمال این کشور، در منطقه کوروگو، از غنا و تنوع فراوانی برخوردار است. حتی گفته میشود که پابلو پیکاسو، مبدع سبک کوبیسم، بسیاری از پردههای نقاشی خود را از سبک نگارگری و به ویژه از ماسکهای ساحل عاجی، الهام گرفته است. زیبایی و شگرفبودن سبک نقاشی ساحل عاجی در نگارههای فراوانی که بر دیوارهای خانههای روستایی کشیده شدهاند، مشهود است و خود از توجه به آموزههای هنری در سنن بومی [[ساحل عاج|ساحل عاج]] خبر میدهند. از چهرههای معروف نقاشی در [[ساحل عاج|ساحل عاج]]، میتوان ژیلبر گرود (Gilbert Grud) و میشل کوجو (Michel Kodjo) و ادریس را نام برد که به طور مداوم، نمایشگاههایی در داخل و خارج برگزار میکنند. | |||
از تابلوهای مهم ژیلبر گرود، میتوان «کودک سرباز در [[ساحل عاج|ساحل عاج]]» را نام برد. وی همچنین کتابی در سال 2003 منتشر نموده است به نام «سحر سیاه» که به مصیبتهای جادوگری، این بیماری رایج در آفریقا، میپردازد؛ اما کوجو از گرود، قدیمیتر و معروفتر است. وی نخستین هنرمند ساحل عاجی است که پیش از استقلال، در سال 1957، نمایشگاهی فردی در شهر [[ابیجان]] برگزار کرد. از 1970 بدینسو، در محلهای به نام «کارتیه فرانس» در 40 کیلومتری [[ابیجان]] اقامت دارد؛ جایی که هنرمندان نقاش و موسیقیدانان بسیاری زندگی و کار میکنند. سبک کاری او ملهم از عرفان و تأملات شرقی است.<ref>Auzias, D. & Labourdette, J. (2008). ''La Côte d’ivoire,'' Paris: l’Harmattan.p.108.</ref> ادریس هنرمند مردمی ساکن گراند بسام نیز نمایشگاهها و کارگاههای مختلفی در کشورهای مختلف آسیایی، اروپایی و آفریقایی برگزار کرده است. وی در آثارش به حیوانات و ترسیم جنگل و استفاده از رنگهای متنوع، بهای زیادی میدهد. در حوزه هنر مصور نیز چهرهای به نام زوهوره لسن (Zohoré Lassane) فعالیت میکند که در زمینه کاریکاتور هم فعال است و نشریه طنز معروفی به نام «گبیش» (Gbich) (صوت ناشی از ضربه مشت) را منتشر میکند. مهمترین موفقیت هنری او خلق شخصیتی خندهدار، به نام «گوفی گامبو» (Gauphy Gambo) است که هجویهای واقعی از تجار است و کسانی که مدام دنبال پول هستند. خانه هنرمندان در ساحل گراند بسام مکان خوبی برای آشنایی با نقاشان مردمی و خوش ذوق ساحل عاجی است.<ref>حسینی، روح الله، خان آبادی، سعید(1400). جامعه و فرهنگ ساحل عاج. تهران: موسسه فرهنگی هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی،ص.329-330.</ref> | |||
==='''معماری'''=== | |||
در [[ساحل عاج|ساحل عاج]] طیف گستردهای از بناهای تاریخی، منتسب به سنن بومی و مذهبی وجود دارد؛ به طور کلی، معماری و بناهای تاریخی این سرزمین در سه حوزه قابل ملاحظه و دستهبندی است: «معماری دوره استعمار»، «معماری روستایی» و «معماری اسلامی». | |||
جلوههای معماری استعماری، به ویژه در پایتخت قدیمی این کشور، یعنی گراند بسام، به چشم میخورند که از آن میان میتوان به قصر حاکم اشاره کرد که در واقع، اولین مقر حاکمان فرانسوی این سرزمین بوده است.<ref>Doutereuwe, Françoise (1985). ''L’archtecture coloniale en Cote d’Ivoire,'' French edition.</ref> از دیگر بناهایی که در این شهر قابلذکرند، خانههای «وارله» (Varlet) و «گانامه» (Ganamet) هستند که در گذشتههای دور، به بازرگانان معروفی تعلق داشتهاند و در معماری آنها، از مصالح بومی استفاده شده است. این سکونتگاهها در زمره معماری روستایی جای میگیرند و به ویژه از جهت نوع مصالحی که در ساخت آنها به کار رفته و نیز اشکال گوناگونی که از یک قوم به قوم دیگر پیدا میکنند، قابل توجه هستند. | |||
در شهر [[ابیجان]]، به ویژه میتوان به معماری خاص و زیبای «کلیسای سن-پل»، در کنار معماری چشمنواز «آرامگاه ماریال» (Sanctuaire Marial) اشاره کرد. این بنای اخیر که به مریم مقدس اهدا گردیده، از زیارتگاههای مهم کاتولیکها بهشمار میرود. ساختمان اصلی کلیسای جامع سن-پل، بهدست یک معمار ایتالیایی به نام آلدو اسپریتو طراحی شده است؛ ولی اجرای آن با پیر فخوری، معمار مسیحی لبنانی-ساحل عاجی بوده است. این کلیسا، به طور کامل، بدون ستون و با استفاده از تکنولوژی [[کابل]] ساخته شده است. کابلهای سقف بنا به سازهای عظیم و صلیبیشکل متصل میشوند که به طور نمادین، به عیسی مسیح<sup>(ع)</sup> اشاره دارند که درحال به دوش کشیدن بار گناهان انسانهاست. | |||
در [[یاموسوکرو]] باید معماری کلیسای «نوتردام دو لَپِه» (Notre Dame de la Paix) (بانوی مقدس صلح) را نام برد که در سال 1990، به دست پاپ ژان پل دوم تقدیس شد و فضای آن و محیط پیرامونش، به دولت واتیکان اهدا گردید. این کلیسا، ساختمان بسیار بزرگ و باشکوهی دارد و با احتساب محوطه اطرافش، میتواند تا حدود دویستهزار نفر را در خود جای دهد؛ از اینرو هم به لحاظ وسعت و هم بلندی، از بزرگترین بناهای مذهبی جهان محسوب میشود. معمار این کلیسا هم پیر فخوری است. در تزئینات شیشههای رنگی داخل بنا، تصویر این معمار لبنانی و تصویر هوفوئه بوآنی، به طور زیرکانهای در کنار تمثیلهای حواریون و قدیسان مسیحی، قرار دارد. طرح گنبد این بنا، از کلیسای جامع سن پیر رم الهام گرفته شده است. از دیگر بناهای معروف و چشمگیر، میتوان از «بنیاد فلیکس هوفوئه بوآنی» برای صلح یاد کرد که در شهر [[یاموسوکرو]] قرار دارد. | |||
اما اینها بناهای مسیحی بودند و دین اسلام نیز با بناها و معماری خود حضوری چشمگیر در این سرزمین و به ویژه در شمال آن، یعنی در ناحیه مرغزارها دارد. بناهای اسلامی این ناحیه، متأثر از سبکی بهنام «سبک سودانی» هستند که در سده چهاردهم میلادی وارد قلمرو امپراتوری [[مالی]] شده است.<ref>Marthy, Paul (1922). ''Etudes sur l’Islam en Cote d’Ivoire,'' Paris: Ernest Leroux.</ref> از مشهورترین مساجد، میتوان به مسجد «کایورا» (Kaouara)، مسجد «تنگرلا» (Tengrela)، مسجد «کوتو» (Kouto) و مسجد «نامبیرا» (Nambira) اشاره کرد که در سده 17 میلادی بنا شدهاند؛ افزون بر اینها، دو مسجد دیگر به نام مساجد «کونگ» (Kong) در منطقهای به همین نام قرار دارند که یکی از آنها کوچک و دیگری بزرگتر، اما جدیدتر است. | |||
این مساجد، هم از نظر تاریخی مهماند و هم از نظر معماری و جزو میراث ملی محسوب میشوند. در ساختمان آنها یک نمازخانه، یک فضای مرکزی و یک مناره تعبیه شده است که محراب در آن قرار میگیرد. نمازخانه اغلب مستطیل یا مربع شکل است. مردان در سمت شرق و زنان در انتها و در سمت غربی آن به نماز میایستند. از ویژگیهای این مساجد میتوان به کاربرد مصالحی مناسب با شرایط اقلیمی منطقه، در ساختمان آنها اشاره کرد.<ref>Fassassi, Masudi Alabi (1997). ''L’architecture en Afrique noire,'' Paris: l’Harmattan.</ref> | |||
از جمله معماران بنام ساحل عاجی، میتوان پیر فَخوری (Pierre Fakhoury) را نام برد که یک مسیحی لبنانی-ساحل عاجی و معمار مورد علاقه هوفوئه بوآنی بود و همانگونه که گفته شد، معمار کلیساهای بزرگ [[ساحل عاج|ساحل عاج]] بوده است.<ref>حسینی، روح الله، خان آبادی، سعید(1400). جامعه و فرهنگ ساحل عاج. تهران: موسسه فرهنگی هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی،ص.326-329.</ref> | |||
==='''صنایعدستی'''=== | |||
هنر دست اهالی سرزمین [[ساحل عاج|ساحل عاج]] در غرب آفریقا، زبانزد است. این مردمان، به ویژه در کار بر روی چوب چیرهدستاند؛ از اینرو ساخت مجسمهها، اثاثیه منزل، دربها و اشیای زینتی، از مشغلههای روزانه و شایع در این سرزمین است. به این موارد باید آلات موسیقی و به خصوص طبلها و ماسکها را نیز اضافه کرد. همچنین زنان [[ساحل عاج|ساحل عاج]] در ساخت سفالینههایی تماماً کار دست مشهورند؛ از جمله سفالینههای معروف میتوان از «کاتیولا» نام برد. کاتیولا نام شهری است در ناحیه شمال مرکزی کشور که در آن، قومی به نام مانگورو (Mangoros) ساکن است. شغل اصلی مانگوروها سفالگری است. علاوه بر صنایعدستی مذکور، نساجی نیز در برخی مناطق، از جمله درمیان بائولهها و سنوفوها رواج دارد. این دو طایفه، همچنین در کشیدن نقش و نگار بر روی پارچه معروفاند. پیشتر در بخش مربوط به «ذائقه فرهنگی مردم [[ساحل عاج|ساحل عاج]]»، درمورد صنایعدستی این کشور توضیح داده شد که از تکرار آن پرهیز میکنیم. شایانذکر است در آذر 1397، به همت بخش فرهنگی سفارت [[ساحل عاج|ساحل عاج]] در ایران، نمایشگاهی از صورتکها و مجسمههای سنتی [[ساحل عاج|ساحل عاج]] در تهران برگزار شد که با استقبال گسترده عموم مردم و اهل هنر مواجه گردید.<ref>حسینی، روح الله، خان آبادی، سعید(1400). جامعه و فرهنگ ساحل عاج. تهران: موسسه فرهنگی هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی،ص.325-326.</ref> | |||
==='''نظام آموزشی'''=== | |||
مقوله آموزش در [[ساحل عاج|ساحل عاج]] از عوامل و نظامهای متفاوت و متنوعی تأثیر پذیرفته است؛ از یک سو، سنن قبایل مختلف و از سوی دیگر، ورود ادیان اسلام و مسیحیت، همراه با فرهنگ و تعاریفی که استعمارگران با خود به این سرزمین آوردهاند، همه در شکلگیری نظام آموزشی [[ساحل عاج|ساحل عاج]] نقش داشتهاند. برای نشان دادن نقش مسیحیت، مراکز آموزشی بسیاری همچنان در این کشور وجود دارند که در آنها تبلیغ مسیحیت صورت میگرفته است. البته امروزه و بازهم ، فرانسویان، [[ساحل عاج|ساحل عاج]] مبنای نظام آموزشی خود را به نظامی غیردینی تغییر داده است.<ref>Désalmand, Paul (2008) , Abidjan: Les Éditions du CERAP.</ref> | |||
اما در دورههای قبل و پیش از ورود اسلام و مسیحیت و شکلگیری مدارس «قرآن» یا مراکزی به سبک غربی، آنچه در جایجای این سرزمین مرسوم بوده، همان مدارس آموزش سنتی بودهاند. همانطور که اشاره شد، آموزش، متناسب با سنن و رسوم هر قبیله و هر طایفه، اشکال متفاوتی داشته است و در هرحال، آنچه آموخته میشده، با زندگی روزمره و معاش مردم ارتباط تنگاتنگی داشته است؛ از اینرو، موضوع آموزش، همیشگی بوده و عموماً مکان خاصی نداشته است. آنچه بیش از همه اهمیت داشته، آموزش تولید و مسئولیتپذیری افراد در این رابطه، از سنین پایین بوده است. آموزش بیشتر بر همکاری افراد یک طایفه یا قبیله و تقویت حس جمعی، تأکید داشته است<ref>Guelade, Firmin (1984). , Université Laval.</ref>؛ اما در همین جوامع، ذهنی که بیش از همه تأثیر و کارکرد داشته، ذهن جادوگر و باورمند به ماوراءالطبیعه و امور مرموز و خفیه بوده است. پس آنچه بیش از همه در جامعه حضور داشته، دین و امر مقدس بوده است. | |||
از ویژگیهای دیگر چنین جامعهای، باور به تجربه، داشتهها و باورهای پیشینیان و پیران قبیله و طایفه است. پیر هر طایفه، کسی بوده که دانش آن جامعه کوچک را در دل خود محفوظ میداشته و به آیندگان منتقل میکرده است؛ به این ترتیب، آموزش کودکان بهدست پیران، از ارکان چنین نظامی محسوب میشود. از این منظر، پیری، همچون ارزشی مثبت و بالاترین مرتبه آموزش محسوب میگردد.<ref>Séri, D. & Gozé, T. (1995). Famille et éducation en Côte d'Ivoire: une approche socio-anthropologique, Abidjan: Édition des lagunes.</ref> ناگفته پیداست که در چنین جامعهای، محمل انتقال دانش و تجربیات نیز بیان شفاهی است. | |||
اما با ورود استعمارگران، این نظام سنتی دچار دگرگونی و چهبسا تحقیر شد؛ با اینحال، با اراده و خواست عموم ساکنان بومی و محلی، این شکل آموزش سنتی، همچنان به حیات خود ادامه داد، گرچه بهمرور دچار تغییر و تحولاتی شد. متصدیان امر آموزش و استقرار نظام تربیتی نوین در [[ساحل عاج|ساحل عاج]] که عموماً خارجی و فرانسوی بودند، در نوسازی این نظام، به این نکته نیز توجه داشتند که باید ساختاری ایجاد کرد که شکلی منعطفتر از نظام غربی داشته باشد و با محیط زندگی و کار و معاش افراد بومی، قرابت بیشتر و رابطه نزدیکتری برقرار نماید.<ref>حسینی، روح الله، خان آبادی، سعید(1400). جامعه و فرهنگ ساحل عاج. تهران: موسسه فرهنگی هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی،ص.331-333.</ref> | |||
==='''ظهور نخستین مدارس اسلامی و سیر تحول آنها'''=== | |||
اسلام به طور گسترده در سده 14 میلادی و از سمت شمال به این سرزمین رسید؛ هر چند با مسلمان شدن ساکنان منطقه شمال آفریقا و قبایل صحرا، عملاً دین اسلام به شکل محدود چند قرن قبل از این تاریخ نیز وارد [[ساحل عاج]] شده بود. اما به شکلی منظم و منسجم، جمعیت مسلمان در سده 17، در شمال [[ساحل عاج|ساحل عاج]] مستقر میشوند و شهرهای شمالی چون کونگ، به مراکز تعلیمات اسلامی و آموزشهای قرآنی در منطقه تبدیل میگردند. مسجد تاریخی کونگ، خود گواهی است بر این دوره درخشان اسلام در شمال [[ساحل عاج]]. گسترش مسلمانان در این ناحیه، به همت بازرگانان قوم دیولا و در صلح و آرامش صورت گرفت که بیشتر برای فروش محصولاتشان به این سرزمین وارد شده بودند. درپی این ورود و حضور، نخستین مدارس تعلیم «قرآن» استقرار پیدا کرد.<ref>Désalmand, Paul (2008) ''Histoire de l'éducation en Côte d’Ivoire: des origines à la Conférence de Brazzaville'', Abidjan: Les Éditions du CERAP.p.58.</ref> این مدارس با چنان سرعتی توسعه و رواج یافت که بنابر آمار سال 1938، تعداد بچههایی که در مدارس قرآنی به تحصیل و تعلیم مشغول بودند، سه برابر تعداد کسانی اعلام میگردد که در مدارس اروپایی مجموعه آفریقای غربی فرانسوی، به تحصیل میپرداختند.<ref>Désalmand, Paul (2008) ''Histoire de l'éducation en Côte d’Ivoire: des origines à la Conférence de Brazzaville'', Abidjan: Les Éditions du CERAP.p.61.</ref> این موضوع البته از همان ابتدا با ناخشنودی استعمارگران اروپایی همراه بود؛ زیرا اینان حضور و گسترش اسلام در منطقه را مانعی در برابر اشغال نظاممند خود میدانستند و رویکردی دوپهلو نسبت به این موضوع داشتند؛ از یک سو آن را حاشیهای و بیاهمیت نشان میدادند و از سوی دیگر، نگرانی خود را ابراز میکردند.<ref>Désalmand, Paul (2008) ''Histoire de l'éducation en Côte d’Ivoire: des origines à la Conférence de Brazzaville'', Abidjan: Les Éditions du CERAP.p.64.</ref> سیاستی که برای مهار و جایگزینی آنها با مدارس اروپایی به کار بستند نیز راه به جایی نبرد. | |||
در تشریح سازوکار مدارس اسلامی، باید گفت که این مدارس، به لحاظ اداری، از انعطاف بالایی برخوردار بودند (و همچنان نیز همینگونه است)، اما برخلاف مدارس سنتی که به دست پیران و ریشسفیدها اداره میشد، در نظام اخیر، از افراد مجرب و حرفهای در امر آموزش استفاده میشود. همچنین مدارس قرآنی، واجد نهاد و سازمانی هستند که در ساختاری مشخص، به تعلیم اخلاقی میپردازد. دروس مطالعاتی در 5 دوره ارائه میشود: در سال نخست دوره اول، دانشآموز این مدرسه، با سورههای قرآنی (5 الی 15 سوره) و آداب نیایش و نماز آشنا میشود. همچنین به او حروف و نوشتن به عربی آموزش داده میشود؛ در دوره بعدی که از سن 6 یا 7 سالگی آغاز میشود، کودک به حفظ «قرآن» میپردازد. او همچنین نوشتن و صحبت کردن به عربی را تمرین میکند؛ در مرحله سوم، به ویژه بر ترجمه و فهم «قرآن» تأکید میشود. در این مرحله نوجوان با فرهنگ و تمدن عرب نیز آشنا میگردد. در واقع در این مرحله، دیگر محصل به سن بلوغ رسیده است؛ سپس مرحله چهارم آغاز میگردد که طی آن تفسیر و تحلیل متون مرتبط با «قرآن» و احادیث و روایات مورد مطالعه قرار میگیرند. در این مرحله دیگر آشنایی طلبه با زبان عربی و متون اسلامی به سطح خوبی رسیده است؛ در مرحله آخر، یعنی مرحله پنجم، طلبه باید به یکی از کشورهای عربی مسافرت کند تا مستقیماً فرهنگ و زبان عربی را درک کند و زمانی که به میهن خود بازمیگردد، دیگر میتواند خود معلم «قرآن» باشد (این افراد را در زبان محلی «مارابو» مینامند که گویا همان مربی است)<ref>Désalmand, Paul (2008) ''Histoire de l'éducation en Côte d’Ivoire: des origines à la Conférence de Brazzaville'', Abidjan: Les Éditions du CERAP.p.72-76.</ref> | |||
در انتهای قرن نوزدهم و پس از این تاریخ، این اتفاق روی میدهد که مدارس قرآنی، تنها تا مرحله دوم سیر فوق را آموزش میدهند. این موضوع البته دستمایه و بهانهای میشود برای سلطهگران تا نظام آموزش غربی را به جامعه تحمیل کنند؛ به این ترتیب، شکل غربی یا نوین آموزش بهدست استعمار فرانسه وارد [[ساحل عاج|ساحل عاج]] میشود. مبدعان این نظام جدید، مبلغان مسیحی هستند که برای تبلیغ مسیحیت به این سرزمین آمدهاند؛ اینگونه با نخستین مدارس تعلیم مسیحیت در قرن نوزدهم در [[ساحل عاج|ساحل عاج]] روبهرو میشویم.<ref>Delafosse, Maurice (1904). ''Vocabulaires comparatifs de plus de 60 langues ou dialectes parlés à la Côte d'Ivoire et dans les régions limitrophes: avec des notes linguistiques et ethnologiques, une bibliographie et une carte'', Paris: E. Leroux.p.97.</ref><ref>حسینی، روح الله، خان آبادی، سعید(1400). جامعه و فرهنگ ساحل عاج. تهران: موسسه فرهنگی هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی، ص.333-335.</ref> | |||
==='''نخستین مدارس مسیحی'''=== | |||
بهجای مدارس مسیحی، شاید بهتر باشد از واژه مدارس استعماری استفاده کنیم؛ چراکه نه تنها مؤسسان این مدارس استعمارگران فرانسوی بودند، بلکه اساساً این مدارس، در جهت تأمین منافع استعماری فرانسه پدید آمدند. همچنین پیش از اینکه این مدارس به شکلی رسمی در سال 1887 بهوجود بیایند، 5 سال پیش از این تاریخ و در شکلی خصوصی، مدرسه تحت نظارت فرانسه در این سرزمین که هنوز نام [[ساحل عاج|ساحل عاج]] به خود نگرفته بود و «مؤسسات فرانسوی ساحل طلا» نامیده میشد، تأسیس شده بود.<ref>Gnaoulé-Oupoh, Bruno (2000). La littérature ivoirienne, Karthala, Paris.p.13.</ref> | |||
نخستین کسی که در این زمینه، یعنی در حوزه آموزش رسمی از طریق احداث مدارس فرانسوی و مسیحی، فعالیت خود را شروع میکند، «آرتور وِردیه» (Arthur Verdier) است. وردیه از کسانی است که با نیات استعماری و کشت و تجارت کافه به [[ساحل عاج|ساحل عاج]] آمده است. وی امیدوار است بتواند به کسانی که روی زمینهای او کار میکنند، خواندن و نوشتن بیاموزد. در سال 1887، دولت فرانسه، معلمی به نام «ژان دور» (Jean D’heur) را به آسینی گسیل میدارد (Ibid: 14). ژان دور در کرینجابو، نخستین مدرسه ابتدایی را برپا میکند. این مدرسه، سال اول و سال دوم را از سر میگذراند تا سال سوم که به دستور حاکم جدید، «ترش لاپلن» (Treiche Laplène) به آسینی منتقل میشود؛ سپس در منطقه الیما (Elima) مدرسهای برپا میشود و با حدود سی دانشآموز کار خود را شروع میکند. این سی دانشآموز نخستین کسانی هستند که در [[ساحل عاج|ساحل عاج]] تعلیم به زبان فرانسه را آغاز میکنند. بین سالهای 1893 تا 1896، ترش لاپلن بنای مدارس دیگری را نیز میگذارد که به دست معلمهای فرانسوی و مشاوران محلی اداره میشوند. | |||
درخصوص آموزش مسیحی در [[ساحل عاج|ساحل عاج]] باید به خیلی عقبتر بازگشت. در ابتدای فصل تاریخ اشاره کردیم که تعدادی مبلغ مسیحی در سال 1637 به این سرزمین رسیدند، اما در کار خود به موفقیتی دست نیافتند. مأموریتهایی از این دست، 50 سال بعد و سپس در سالهای 1842 تا 1845 تکرار شد، اما باز به جایی نرسید؛ به این ترتیب، مأموریتهای مذهبی و تبلیغی فرانسویان در [[ساحل عاج|ساحل عاج]] تا زمانی که رسماً در 1893، این سرزمین مستعمره اعلام میگردد، ناموفق بودهاند<ref>Désalmand, Paul (2008) ''Histoire de l'éducation en Côte d’Ivoire: des origines à la Conférence de Brazzaville'', Abidjan: Les Éditions du CERAP.p.118.</ref>؛ اما در این تاریخ و پس از آن، «لویی گوستاو بنژر»، (Louis Gustave Binger) نخستین حاکم این مستعمره، جامعه مبلغان آفریقایی مستقر در [[شهر لیون]] را به [[ساحل عاج|ساحل عاج]] دعوت میکند. در واقع فرانسه با این کار، نه تنها درصدد مهار گسترش اسلام در این کشور است، بلکه از نفوذ روزافزون انگلیسیها نیز بیم دارد. در این زمان، مدارسی بهنام «ساندی اسکول» مشغول به کار بودند و هر یکشنبه، کودکان بسیاری را برای آموزش فرهنگ و زبان انگلیسی در خود گرد میآوردند. | |||
در ژانویه 1895، گروه مذکور از فرانسه به [[ساحل عاج|ساحل عاج]] میرسد و کار خود را آغاز میکند. به زودی مدرسهای در دابو (Dabou) باز میشود؛ بخشی از مبلغان مسئولیت آموزش دختران را بر عهده میگیرند. اندکاندک ساختار کار منظمتر میشود و بر تعداد مدارس افزوده میشود. در مجموع، سال 1895 بیش از 200 دانشآموز در مدارس مختلف، مشغول به تحصیل میشوند.<ref>حسینی، روح الله، خان آبادی، سعید(1400). جامعه و فرهنگ ساحل عاج. تهران: موسسه فرهنگی هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی، ص.335-337.</ref> | |||
==='''ظهور مدارس غیرمذهبی'''=== | |||
سال 1900، قراردادی بین حکومت مستقر در [[ساحل عاج|ساحل عاج]] و مبلغان مسیحی امضا میشود که در آن حقوق معلمها به میزان زیادی افزایش مییابد و در عوض حکومت میتواند بر کار آنان نظارت کند. از همین زمان به بعد، استفاده از آموزگاران بومی نیز باب میشود؛ اما سه سال بعد و در تبوتاب تصویب قانون [[لائیسیته در فرانسه]] و بسته شدن مدارس مذهبی این کشور، این قانون ملغا میگردد. البته تصمیمی که در فرانسه برای قطع حقوق مبلغان مذهبی و بستن مدارس آنان گرفته میشود، با تأخیر بر مستعمرات تأثیر میگذارد. در مارس 1904، تعداد دانشآموزانی که در کل [[ساحل عاج|ساحل عاج]] مشغول به تحصیل بودند، به 896 نفر میرسد که در مقایسه با رقم 2 میلیونی کل جمعیت، رشد خوبی را نشان میدهد.<ref>Gnaoulé-Oupoh, Bruno (2000). La littérature ivoirienne, Karthala, Paris.p.20.</ref> همچنین در فاصله سالهای 1904 تا 1906، یعنی حتی پس از تصویب قانون لائیسیته، باز تأسیس مدارس تبلیغی در [[ابیجان]] و بنژرویل (که در همین زمان هم به پایتخت بدل شده بود) ادامه دارد؛ اما پس از این، مدارس تبلیغی بسیاری بسته میشوند و تعداد اندکی هم که باز باقی میمانند در خفا به فعالیت خود ادامه میدهند. در سال 1914، تنها سه مدرسه و در سال 1916 تنها یک مدرسه از این دست باقی میماند. در این شرایط، حکومت مستقر، زمینه را برای تأسیس مدارس عمومی و غیرمذهبی خود مساعد میبیند که تقریباً در تمام کشور جای مدارس تبلیغی را میگیرند.<ref>Désalmand, Paul (2008) ''Histoire de l'éducation en Côte d’Ivoire: des origines à la Conférence de Brazzaville'', Abidjan: Les Éditions du CERAP.p.111-112.</ref> در این دوره اتفاق مهم دیگری نیز در عرصه بینالملل افتاده و آن ظهور کمونیسم و دینستیزی آن است. البته در دهه بیست میلادی و همزمان با قدرت گرفتن دستراستیها در فرانسه، باز کلیسای کاتولیک جان میگیرد و مدارس مسیحی، دوباره در مسیر رشد قرار میگیرند. | |||
اما تا آغاز دهه 50، همچنان خبری از مدارس متوسطه در مستعمرات و در نتیجه در [[ساحل عاج|ساحل عاج]] نیست. نخستین محصلان ساحل عاجی در دوره دبیرستان، در واقع تحصیل خود را در کشور فرانسه و به پیشنهاد و همت هوفوئه بوآنی، انجام دادند. نحوه انتخاب دانشآموزان اینگونه بود که مدیران دبیرستانها به [[ساحل عاج|ساحل عاج]] دعوت میشدند تا از مناطق مختلف، کسانی را برای عزیمت و تحصیل در فرانسه برگزینند. اولین گروه نیز که شامل 148 دانشآموز میشد، در سپتامبر 1946 عازم فرانسه شد.[[ساحل عاج# ftn151|[IV]]]<ref>حسینی، روح الله، خان آبادی، سعید(1400). جامعه و فرهنگ ساحل عاج. تهران: موسسه فرهنگی هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی، ص.337-339.</ref> | |||
==='''تحول نظام آموزشی در مستعمرات فرانسه پس از کنفرانس داکار'''=== | |||
پیشتر از کنفرانس برازاویل و نقش آن در باز شدن فضا برای حرکت مستعمرات، به سوی کسب استقلال صحبت کردیم. در این کنفرانس، همچنین بر ضرورت ترویج آموزش در مستعمرههای فرانسه در آفریقا اشاره شد.<ref>Désalmand, Paul (2008) ''Histoire de l'éducation en Côte d’Ivoire: des origines à la Conférence de Brazzaville'', Abidjan: Les Éditions du CERAP.p.13-14.</ref> در کنفرانس داکار که در ژوئیه 1944 برگزار گردید، این مواضع و تصمیمها با تأکید بیشتری مطرح شد؛ به این ترتیب، تصمیماتی مبنی بر تحول شرایط آموزش، افزایش تعداد محصلان، بازبینی برنامههای درسی و غیره اتخاذ میگردد. همچنین تأسیس رشتههایی چون کشاورزی، در دستور کار قرار میگیرد و آموزش عالی نیز به راه میافتد. [[ساحل عاج|ساحل عاج]] نیز به نوبه خود از این تحولات تأثیر میپذیرد. در این خصوص، صحبت از گذر از شکل نظام آموزشی استعماری به نظامی نواستعماری میشود (Ibid: 175-193). در کنفرانس داکار تأکید میگردد که باید نرخ سواد تا 50 سال آتی، به بالاترین میزان ممکن برسد. در این زمینه نهادها و مؤسسات متنوعی همچون مدارس تربیتمعلم، مدارس عالی مطالعه آبها و جنگلها و مدرسه عالی نظامی دایر میشود. | |||
در بازبینی ساختارها و برنامهها نیز مقرر میشود که دوره ابتدایی در 6 سال برگزار شود؛ حداقل سن نیز برای شروع تحصیل 6 سال اعلام میگردد (Ibid: 300). برای تحصیلات متوسطه نیز دو دوره تعیین میشود؛ دوره اول، شامل 4 سال و دوره دوم، 2 سال که پس از اتمام آن دیپلم اعطا میگردد. | |||
از سال 1960 بدینسو، یعنی پس از کسب استقلال، موضوع آموزش از اولویت خاصی در نظر سیاسیون برخوردار شد؛ تا جایی که حدود 44 درصد از کل بودجه ملی، به این موضوع اختصاص داده شد (Kouassi-Ayewa, 2004: 261). در بازبینی قانون اساسی، در اوت سال 2000 نیز مقرر شد که دولت، شرایط را برای دسترسی همگان به آموزش در سراسر کشور، فراهم نماید؛ به این ترتیب، سه سال اول تحصیلات ابتدایی رایگان شد و به عنوان نمونهای دیگر، برای ازمیان برداشتن موانعی چون فقر در ترغیب والدین به آموزش فرزندان خود، قانون اجبار در پوشش یکسان برداشته شد. در واقع سیاست فراهم نمودن نیازهای اولیه برای دانشآموزان که در سالهای اول استقلال مرسوم بود، اما پس از مدتی برداشته شده بود، دوباره در سال 2001 به جریان افتاد. در همین سال، بنابر گزارش وزارت آموزشوپرورش [[ساحل عاج|ساحل عاج]]، 8050 مدرسه ابتدایی دولتی با 43562 آموزگار، برای تعداد 1872856 دانشآموز، به همراه 925 مدرسه خصوصی، با تعداد 7406 معلم و تعداد 240980 محصل، مشغول به کار بودهاند.(Ibid) | |||
با این همه، نرخ سواد در این کشور، به ویژه برای دختران، همچنان در شرایط مطلوبی قرار ندارد. البته یکی از دلایل مهم این مسئله، بحران سیاسی و نظامی سالهای اخیر است. سال 2008، تعداد کسانی که آموزش درستی ندیده و بیکار بودند، حدود 4 میلیون نفر اعلام شده است (Ely, 2008). با توجه به این مشکل، سیاستگذاران این کشور، برنامههای آتی خود را به ویژه در حرکت به سمت هماهنگ نمودن هر چه بیشتر آموزش با نیازهای بازار، تنظیم نمودهاند.<ref>حسینی، روح الله، خان آبادی، سعید(1400). جامعه و فرهنگ ساحل عاج. تهران: موسسه فرهنگی هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی، ص.339-341.</ref> | |||
==='''آموزش عالی'''=== | |||
آموزش عالی در [[ساحل عاج|ساحل عاج]] باید اساساً تحقق حرکت به سمت پیشرفت، مدرنشدن و استقلال واقعی اقتصادی و علمی از کشورهای دیگر و به خصوص فرانسه میبود؛ به عبارت دیگر، صاحبان قدرت، به ویژه هوفوئه بوآنی، بر آن شدند تا خود درصدد تربیت نیروی نخبه برای اداره کشور برآیند. بوآنی در نطقی که پس از استقلال، در سال 1980، در هفتمین گردهمایی حزب خود انجام داد، چنین اظهار داشت: «نخستین شرط استقلال حقیقی، به دست گرفتن اداره مملکت توسط خودمان بود؛ هر چند بسیاری از خارجیهایی که این امور در دستان آنها بود، با کفایت بودند، اما به هر حال بیگانه بودند. در سال 1960، فقدان عناصر بومی و محلی که ناشی از کمبودهای آموزشی بود و ازطرفی برخی پیشداوریهای استعمارگران، ما را بر آن داشتند تا بر امر آموزش اهتمام ورزیم» (Siriex, 1987). به دلایلی که ارائه شد، آموزش عالی محور توجه بوآنی و سایر سیاستمداران قرار گرفت. | |||
اما تحصیلات عالی در ساحل عاج برای نخستینبار در سال 1958 و با تأسیس مرکز مطالعات عالی، آغاز شد. در این مرکز رشتههای ادبیات، علوم و حقوق آغاز به کار کرد. تا پیشازاین تاریخ، آموزش عالی منحصراً و بهتمامی، در خارج از کشور صورت میگرفت. کسانی که مایل به ادامه تحصیل در مقاطع عالی بودند، یا به داکار و یا به فرانسه عزیمت میکردند. در فاصله سالهای 1959 تا 1960، تعداد دانشجویانی که در داخل مشغول به تحصیل شدند، 48 نفر بودند. این تعداد در سال 1977 به 7153 نفر رسید. این رقم در سال 1990، به 49981 نفر رسید و آماری که برای سال 2000 اعلام شد، رقم 80000 را نشان داد (Proteau, 2002: 80-82). درواقع پساز استقلال، همواره بر تعداد مراکز دانشگاهی افزوده شد و درمیان سایر رشتهها، رشد رشتههای ادبیات، حقوق و علوم اقتصادی از همه چشمگیرتر بود. | |||
سال 1970، «مؤسسه ملی عالی آموزش فنی» (INSET) و کمی بعد «مدرسه عالی ملی کارهای عمومی»[[ساحل عاج# ftn152|[V]]] (ENSTP)، در یاماسوکرو تأسیس میشوند که هردو از مراکز بسیارمهم آموزش عالی در ساحل عاج محسوب میگردند و درزمینه تربیت تکنسین، تقریباً کشور را از خارج بینیاز میکنند. این دو مرکز، هماکنون در یک نهاد ادغام شدهاند و بهنام «مؤسسه ملی پلیتکنیک فلیکس هوفوئه بوآنی» شناخته میشوند. | |||
تا سال 1992، تمام دانشگاهها دولتی بودند، اما از این تاریخ به بعد، مدارس عالی و دانشگاههای بسیاری در قالب خصوصی بهوجود آمدهاند. بنابر آمار یونسکو، طی سالهای 1997 و 1998 تعداد دانشگاههای دولتی، 3 عدد؛ مدارس عالی دولتی، 4 عدد؛ دانشگاههای خصوصی، 7 عدد؛ مؤسسات خصوصی، 47 عدد و نیز تعداد 31 عدد مؤسسه عالی وابسته به نهادهای مختلف، بهجز وزارت آموزش عالی، مشغول به کار بودهاند (). در سالهای 2004 و 2005، تعداد مؤسسات آموزش عالی و تحقیقاتی، به 149 عدد و تعداد دانشجویان به 146490 نفر میرسد که از این تعداد، 35 درصد را دختران تشکیل میدادند (Ibid). | |||
لازم به یادآوریست که در ساحل عاج، پساز استقلال در سال 1960، نخبگان آینده کشور، در 9 ژانویه 1960، وارد دانشگاهی بهنام دانشگاه [[ابیجان]] میشوند که همانطور که اشاره شد، هسته اولیه آن مرکزی بود که در سال 1959 تأسیس شده بود. دانشگاه [[ابیجان]] در ابتدا شامل 4 مدرسه میشد که عبارت بودند از حقوق، علوم، ادبیات و پزشکی. در ژانویه 1977، دانشگاه [[ابیجان]] به «دانشگاه ملی [[ساحل عاج|ساحل عاج]]»، تغییر نام میدهد که دانشکدههای آن عبارت بودند از: ادبیات، هنرها و علوم انسانی، پزشکی، علوم و فنون، علوم اقتصادی و حقوق. از سال 1985، مدرسه داروسازی نیز به دانشکده تبدیل میشود و شمار دانشکدهها به 6 عدد افزایش مییابد، اما بهمرور که بر تعداد دانشجویان افزوده میشود، دولت تصمیم میگیرد، از دانشگاه ملی تمرکززدایی نماید و به این ترتیب، در سال 1992 سه مرکز دانشگاهی در دل دانشگاه ملی ایجاد میشود. سال 1995 این سه مرکز، خود به دانشگاهی مستقل بدل میشوند. نام این سه دانشگاه، «آبوبو اجمه» (Abobo Adjamé)، «[[بواکه]]» ([[الحسن درامان واتارا|الحسن واتارا]]) و «کوکودی» (فلیکس هوفوئه بوآنی) است. | |||
1. '''[[دانشگاه فلیکس هوفوئه بوآنی]]''': نام سابق این دانشگاه «کوکودی» بود که درپی پروژه تغییرات و نوسازیهای صورتگرفته، نام آن به فلیکس هوفوئه بوآنی تغییر کرد. این دانشگاه در اوت 1996 سازماندهی شد و اغلب اساتید آن تحصیلکرده فرانسه هستند. بنابر آمار سال 2000-2001 تعداد اساتید این دانشگاه، به 1114 نفر میرسید که از این تعداد، 1088 نفر ملیتی ساحل عاجی داشتند. همچنین از این تعداد 912 نفر مرد و 195 نفر خانم بودند. این دانشگاه هرساله علاوه بر دانشجویان بومی، دانشجویان خارجی بسیاری را نیز میپذیرد. در این میان، دانشجویانی که از کشورهای جنوب صحرا میآیند، شمار بیشتری را در اختیار دارند. دانشگاه هوفوئه بوآنی، شامل 13 واحد آموزشی و تحقیقاتی و یک مرکز میشود: | |||
- واحد علوم قضایی، اداری و سیاسی؛ | |||
- واحد علوم ساختمان ماده و تکنولوژی؛ | |||
- واحد علوم انسانی و اجتماعی؛ | |||
- واحد علوم زیستی؛ | |||
- واحد علوم پزشکی؛ | |||
- واحد علوم دارویی؛ | |||
- واحد دندانپزشکی؛ | |||
- واحد جرمشناسی؛ | |||
- واحد اطلاعات، ارتباطات و هنر؛ | |||
- واحد علوم اقتصادی و مدیریتی؛ | |||
- واحد ریاضیات و انفورماتیک؛ | |||
- واحد زمینشناسی و منابع معدنی؛ | |||
- مرکز دانشگاهی آموزش مداوم. | |||
آموزش در سال اول رشتههای پزشکی، داروسازی و دندانپزشکی، منحصراً در دانشگاه آبوبو اجمه صورت میپذیرد. | |||
2. '''[[دانشگاه ابوبو آجمه]]:''' این دانشگاه نیز در سال 1995 و از دل دانشگاه ملی بیرون آمده است و شامل 4 واحد آموزشی و تحقیقاتی، یک مدرسه و یک واحد منطقهای آموزش عالی میشود. این واحدها عبارتاند از: | |||
- واحد علوم پایه و کاربردی؛ | |||
- واحد علوم و مدیریت محیطزیست؛ | |||
- واحد زمینشناسی؛ | |||
- مدرسه آمادگی برای علوم بهداشت؛ | |||
- واحد منطقهای آموزش عالی دالوا.(Daloa) دالوا شهریست میان یاموسوکرو و مان که مرکز جمعیت بتهها نیز محسوب میشود. | |||
این دانشگاه در ماه سپتامبر 2012 و به هنگام بازگشایی، به «نانگی آبروگوا» (Nangui Abrogoua) تغییر نام داد.[[ساحل عاج# ftn156|[VI]]] | |||
3. '''[[دانشگاه بواکه (الحسن واتارا)]]:''' نام این دانشگاه اخیراً بهنام «الحسن واتارا» تغییر کرده است. این دانشگاه در سال 1996 سازمان یافته و مشتمل بر 4 واحد آموزشی و تحقیقاتی، یک مرکز و یک واحد منطقهای آموزش عالی میشود. این واحدها عبارتاند از: | |||
- واحد ارتباطات، محیط و جامعه؛ | |||
- واحد علوم اقتصادی و توسعه؛ | |||
- واحد علوم قضایی، اداری و مدیریت؛ | |||
- واحد علوم پزشکی؛ | |||
- مدرسه آموزش مستمر بواکه؛ | |||
- واحد منطقهای آموزش عالی کوروگو. | |||
لازم به یادآوریست که درپی اعتراضات خشونتآمیز پساز انتخابات سال 2011، حکومت دانشگاههای دولتی را تعطیل کرد. دانشگاه کوکودی تا 3 سپتامبر 2012 بسته بود و در این تاریخ بازگشایی شد. همچنین نام دانشگاه مجدداً در سال جدید، بهنام بنیانگذار استقلال کشور، یعنی فلیکس هوفوئه بوآنی تغییر نموده است. بهدنبال آن دانشگاههای دیگر نیز گشوده شدند. همچنین در کنار دانشگاههای نامبرده، بیشاز 10 دانشگاه خصوصی نیز در این کشور یافت میشود که بیشتر آنها در شهر ابیجان مستقرند. | |||
قابلذکر است که دانشگاههای دولتی ساحل عاجی، همواره درگیر با مسائل صنفی و سیاسی هستند و گاهوبیگاه، دچار تعطیلی و اعتصاب میشوند. گاهی این تعطیلی براثر اعتصاب اساتید است که مطالبات مالی دارند؛ ولی بیشتر درگیریها، باانگیزه سیاسی و صنفی ازسوی دانشجویان است که حتی با برخورد نیروهای امنیتی و پرتاب گاز اشکآور، با آنها مقابله میشود.<ref>حسینی، روح الله، خان آبادی، سعید(1400). جامعه و فرهنگ ساحل عاج. تهران: موسسه فرهنگی هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی، ص.341-346.</ref> | |||
==='''رسانهها و وسایل ارتباطجمعی'''=== | |||
===='''جایگاه و نقش رسانهها'''==== | |||
بهمانند زبان و آموزش که ازسوی حکومت ساحل عاج، همچون ابزارهایی برای ایجاد اتحاد ملی درمیان سایر اقوام استفاده میشوند، رسانهها نیز اهرمی قوی برای این منظور هستند. زبان رسانههای مکتوب، فرانسوی است؛ البته دو مجله طنز و کاریکاتور به نامهای «گبیش» (Gbich) و «ایافوهی» (Y a fohi) وجود دارند که در زبان فرانسوی محلی منتشر میشوند. در رسانههای الکترونیکی نیز حدود پانزده زبان، گاهی در برنامههای خبری و برای مدتزمان محدودی سهم دارند؛ اما برنامههای تلویزیون، صرفاً به زبان فرانسه پخش میشوند، جز اخبار محلی که به زبانهای بومی و آنهم در مدتزمانی محدود پخش میگردد (Toppe, 2010). | |||
درمجموع، وضع رسانههای ارتباطجمعی در ساحل عاج، نسبت به سایر کشورهای منطقه غرب آفریقا بهتر است. البته این امر باز به وضعیت اقتصادی بهتر این کشور برمیگردد. در دورهای که نظام تکحزبی حاکم بود، نظارت شدیدی بر مطبوعات و رادیو و تلویزیون اعمال میشد؛ درحالیکه امروزه، ایستگاههای رادیویی خارجی و داخلی بسیاری در سطح کشور فعالاند و روزبهروز نیز بر شمار مجلات و روزنامهها افزوده میشود. تا سال 1991، نظام حقوقی رسانهها در این کشور تعریف نشده بود. در این سال، «کمیسیون ملی مطبوعات» و «شورای ملی ارتباطات سمعی-بصری» (HACA) تأسیس شد؛ ازاینپس شبکههای خصوصی نیز اجازه فعالیت پیدا کردند، اما طی بحران سال 2002 تا 2007 و تا چندی پیش اهالی شمال کشور، قادر به دریافت برنامههای سازمان صداوسیما نبودند و تنها اخبار شبکه یک را دریافت میکردند و باقی شبکهها و برنامهها قفل بود؛ درحالیکه امروزه میتوان رادیوی ساحل عاج و برنامههای شبکه یک تلویزیون را بر روی گیرندههای ماهواره هم دریافت نمود.<ref>حسینی، روح الله، خان آبادی، سعید(1400). جامعه و فرهنگ ساحل عاج. تهران: موسسه فرهنگی هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی،ص. 347-348.</ref> | |||
===='''رسانههای ارتباطی: رادیو و تلویزیون'''==== | |||
رادیو در ساحل عاج گستردهترین رسانه ارتباطی است. در این کشور تعداد زیادی شبکه رادیویی دولتی و خصوصی وجود دارد. دو شبکه رادیویی ملی، «رادیوسی» (Radio CI) و «فرکانس دو» نام دارند که بیشاز 60 درصد شنوندگان به آنها گوش میدهند. این دو روی موج افام، شبانهروزی و به زبان فرانسه برنامه پخش میکنند؛ اما شبکهای بهنام «اونوسی افام» (ONUCI FM) در رتبه سوم محبوبیت، قرار دارد که نام دیگرش «رادیو صلح» است و بهدنبال بحران اخیر و برای پوشش اخبار [[سازمان ملل]] تأسیس شد. این رادیو نیز سراسری است و به زبان فرانسه و همچنین زبانهای ملی دیگر برنامه پخش میکند. درنهایت میتوان به یک شبکه رادیویی دیگر بهنام «بنگشو» (Bengueshow) اشاره کرد که اینترنتی است و عمده فعالیت آن پخش موسیقیهای آفریقایی میباشد. | |||
رادیوتلویزیون دولتی ساحل عاج، با نام اختصاری RTI شناخته میشود (Auzias & Labourdette, 2008: 376). این سازمان در سال 1962 تأسیس شده و تحت نظارت دولت قرار دارد. تعداد شبکههای تلویزیونی دولتی دوتاست که شبکه یک، روزانه 10 الی 13 ساعت و شبکه دو که شبکهای عمدتاً فرهنگی است، 6 الی 8 ساعت برنامه پخش میکنند؛ شبکه یک، برنامههایی عمومی پخش میکند و از زمانی که شبکه دو تأسیس شده، آن را بهنام «لاپرمیر» (La Première) (نخستین) میشناسند. در بحران سال 2010-2011، این شبکه کاملاً در انحصار دولت باگبو بود و برای مقاصد تبلیغاتی استفاده میشد. البته واتارا هم در اوج بحران نظامی سال 2011، شبکهای با نام «تلویزیون ساحل عاج» (TCI) درمقابل آن راه انداخت، اما کمی بعد از سقوط باگبو در اوت 2011، تیسیآی در آرتیآی ادغام شد و این شعار را برگزید: «شبکهای که همگان را گردهم میآورد». | |||
اما این شبکه، تنها شبکهایست که برنامههایی عمومی و در سطحی فراگیر پخش میکند. بهنوعی میتوان گفت آرتیآی، مابین شبکههای تلویزیونی، معادل «فرترنیته متن» درمیان نشریات است. این شبکه، 97.71 درصد از برنامههای خود را به زبان فرانسه و مابقی را به زبانهای محلی ارائه میدهد. شریک مهم این شبکه کانال فرانس انترناسیونال است که برخی برنامههای خود را در اختیار آرتیآی یک قرار میدهد. آرتیآی دو یا کانال دو، خیلی دیرتر از شبکه قبلی و در سال 1983 تأسیس گردیده است. بیشتر برنامههای آن سرگرمی است و ازاینرو جوانپسندتر میباشد. البته برنامههای آن در استودیوهای همان شبکه یک تهیه میشوند. پیشبینی میشود شبکه دو، بهزودی به بخش خصوصی واگذار گردد. | |||
شایانذکر است که در کنار این دو شبکه اصلی، چند شبکه محدود دیگر به نامهای «آرتیآی اسپورت تیوی»، «آرتیآی موزیک تیوی»، «تامتام تیوی» نیز وجود دارند که دو شبکه نخست، منحصراً و در زمانهایی بسیار محدودتر، به پخش موسیقی و برنامههای ورزشی میپردازند (Auzias & Labourdette, 2008: 377). تامتام تیوی هم که در سال 2008 تأسیس شده است، اولین شبکه بینالمللی ساحل عاج است که بسیاری از نقاط جهان را پوشش میدهد. عنوان این شبکه از واژه تامتام که نام نوعی ساز کوبهای آفریقایی است، گرفته شده است. این شبکه خصوصی، مأموریت خود را شناساندن چهره واقعی آفریقا معرفی کرده است. جان جی (John Jay)، مدیر این شبکه، جایی اینچنین اظهار کرده است: «هرروز خدا، متحیر میشویم از شیوهای که با آن، رسانههای غربی قاره ما را معرفی میکنند... . هیچکس از خود ما آفریقاییها برای صحبت از قارهمان و زیباییهای آن شایستهتر نیست».<ref>حسینی، روح الله، خان آبادی، سعید(1400). جامعه و فرهنگ ساحل عاج. تهران: موسسه فرهنگی هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی،ص.348-350.</ref> | |||
===='''رسانههای مکتوب: روزنامهها و مجلات'''==== | |||
از سال 1960 تا 1990، تنها دو روزنامه؛ یکی بهنام «فرترنیته متن» (Fraternité matin) و دیگری بهنام «ایوار سوار» (Ivoire soir)، و دو مجله هفتهنامه به نامهای «فرترنیته ابدو» (Fraternité abdo) که مجله رسمی حزب دموکراتیک ساحل عاج بود و «ایوار دیمانش» (Ivoire dimanche) وجود داشت. | |||
«فرترنیته متن» که به زبان فرانسه منتشر میشود، پرفروشترین و پرخوانندهترین روزنامه این کشور محسوب میگردد (Auzias & Labourdette, 2008: 376). نام مرسوم این روزنامه میان اهالی کشور «فرتمت» است و تیراژ آن به حدود 250000 نسخه در روز میرسد. این نشریه در سال 1964 و بهدست بوآنی تأسیس شد و از سال 1997 تاکنون، نسخه اینترنتی آن هم روی شبکه موجود است. در سال 1991، باز شدن فضای سیاسی و بازگشت نظام چندحزبی، راه را برای آزادی و تکثر بیان بازنمود. 6 سال بعدازاین تاریخ، یعنی در سال 1997، تعداد نشریات کشور به 187 رسید. درآمدی نیز که از فروش نشریات حاصل میشد بالا بود؛ 4.8 میلیارد فرانک، یعنی بیشاز 70 درصد فروش کل مطبوعات خارجی و داخلی. | |||
احساسگرایی، شایعه، افترا و تهمت گروههای مختلف سیاسی، در مطبوعات این کشور رایج است. روزنامههای جناحهای مختلف، مواضع تند و روشنی نسبت به یکدیگر دارند؛ تا آنجا که در مواقع بحران و تنشهای سیاسی، کار به ناسزاترین واژهها و تعابیر میکشد. بهگفته یکی از ناظران: «در ساحل عاج، اغلب گفته میشود که روزهای یکشنبه خبری از بحران نیست، تنها به این دلیل که در این روز، هیچ روزنامهای منتشر نمیشود».[[ساحل عاج# ftn166|[VII]]] | |||
از دیگر روزنامهها میتوان «نوترو ووا» (راه ما)، «لو ژور پلوس»، «سوار انفو»»، «لو لیبرال» و «اینتر» (L’Inter) را نام برد. این آخری که در سال 1998 تأسیس شده، نخستین روزنامه آفریقایی است که انعکاس اخبار بینالمللی را در رأس فعالیتهای خود قرار داد. یکی از ستونهای جالب این روزنامه، «نامه آمریکا» نام دارد و به نقطهنظرات و نگاه آمریکاییها درباره آداب و سنن آفریقایی میپردازد. «لوژور پلوس» تنها روزنامهایست که از قاعده مذکور درباره روزنامههای ساحل عاجی مستثنا است و موضعگیری سیاسی و جناحی ندارد. درمورد «نوترو ووا» هم میتوان گفت که این روزنامه، وابسته به حزب جبهه مردمی ساحل عاج یعنی جریان سیاسی مخالف دولت است. | |||
دربین مجلات طنزآمیز، «بیش» (Gbich) مشهورترین است. واژه «بیش»، به معنی ضربه است. شخصیت تلویزیونی معروف گومبو که پیشتر به او اشاره شد، در ابتدا مخلوق همین مجله بوده است. نکته دیگر اینکه «بیش» هفتگی و در ابیجان منتشر میشود و پر از داستانهای مصور درباره زندگی روزمره اهالی کشور است؛ اما درمیان مجلات دولتی مهم «فم دفریک» (زن آفریقا)، «اسپسیال اوتو» (Spécial Auto) و «گیدو» (Guido) قابلذکرند. روزنامه «اسلام» (Islam) هم به مسائل مربوط به مسلمانان و دین اسلام میپردازد. فهرست سایر روزنامهها و مجلات، در شکل لاتینشان، به شرح زیر است: | |||
- Média mag, | |||
- l’Initié, | |||
- le Sauveur, | |||
- Mimosas, | |||
- Life, | |||
- Top Visage, | |||
- Mousso, | |||
- Flash Afrik, | |||
- Prestige Magazine, | |||
- Le matin d’Abidjan, | |||
- L’événement, | |||
- Le sport, | |||
- L’Intelligent d’Abidjan, | |||
- le National, | |||
- Le Front, | |||
- Douze, | |||
- La Nouvelle République. | |||
شایانذکر است که طی بحران سالهای 2010 و 2011، مطبوعات این کشور با محدودیت، سانسور و مشکلات زیادی روبهرو بودند؛ ازجمله اینکه دفتر بسیاری از آنها، مانند «لو پتریوت» (وطنپرست) بارها به آتش کشیده شد؛ بسیاری از روزنامهنگاران نیز تهدید شدند. | |||
بهطورکلی، روزنامهها در ساحل عاج مورد توجه هستند و در صبحها افراد زیادی را درمقابل کیوسکها درحال خواندن تیتر اخبار میتوان یافت. رسم عجیبی هم که در ساحل عاج وجود دارد، اجاره دادن روزنامه است؛ بهگونهای که برخی افراد که توان مالی خرید روزنامه را ندارند، آن را به قیمت بسیار کمتر اجاره میکنند! | |||
خبرگزاری رسمی ساحل عاج، «آژانس خبری AIP» است که مدیر آن خانم بری سانا اومو، در دیماه سال 1395، سفری به ایران داشت و با مدیران بعضی خبرگزاریهای ایرانی، ازجمله «خبرگزاری جمهوری اسلامی» (ایرنا) ملاقات کرد. در تهران بین خبرگزاری ساحل عاج و خبرگزاری ایرنا قرارداد همکاری امضا شد که البته خروجی عملی نداشت و صرفاً در حد یک سند نمادین همکاری بین دو کشور باقی ماند. در سپتامبر 2020 نیز سفیر ایران، با مدیر خبرگزاری رسمی ساحل عاج ملاقاتی انجام داد که طی این دیدار، طرف ساحل عاجی، خواهان افزایش روابط رسانهای بین دو کشور شد.<ref>حسینی، روح الله، خان آبادی، سعید(1400). جامعه و فرهنگ ساحل عاج. تهران: موسسه فرهنگی هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی،ص. 351-354.</ref> | |||
===='''اینترنت و سایر وسایل ارتباط جمعی'''==== | |||
زیرساختهای سختافزاری و نرمافزاری مربوط به اینترنت در ساحل عاج، بهطور فزایندهای درحال رشد است. بیشتر این طرحهای توسعه، توسط شرکتهای خارجی و بیشتر فرانسوی درحال اجرا هستند. دولت ساحل عاج درحال نصب شبکه فیبر نوری در این کشور است. شرکتهای تلفن همراه مثل «اورانژ» و «امتیان»، معمولاً اینترنت روی گوشی، از طریق مودم و خط تلفن ارائه میدهند. اینترنت در ساحل عاج، کیفیت و سرعت خوبی دارد و خوشبختانه از سانسور و فیلترینگ خبری نیست. شبکههای اجتماعی، بهخصوص فیسبوک، بهشدت پرطرفدار هستند. البته جرائم اینترنتی هم در ساحل عاج بیداد میکند. | |||
از زمانی که شبکه جهانی اینترنت گسترش پیدا کرده، وبگاههای بسیاری در ساحل عاج پدید آمدهاند که از معروفترین آنها میتوان به Abidjan.net اشاره کرد. این وبگاه، اخبار داخلی و خارجی را از طریق مقالات و کاریکاتورهای روزنامههای مختلف کشور انعکاس میدهد. دیگر وبگاههای معروف و پربیننده، عبارتاند از: | |||
- Abidjanshow.com, | |||
- Sport-ivoire.ic, | |||
- Ivoire-blog.com, | |||
- Koaci.com, | |||
- Fratmat.info, | |||
- Rti.ci, | |||
- Gouv.ic. | |||
تعداد کاربران اینترنتی در سال 2008، برای هر هزار نفر 32 نفر اعلام شده بود. در آمار همین سال، تعداد خطوط تلفن ثابت برای همین تعداد نفر، 17 خط اعلام شده بود. در آمار سال 2010، از هر هزار نفر ساحل عاجی، 760 نفر صاحب تلفن همراه بودند. درمورد تعداد دستگاههای تلویزیون، آمار تازهای دردست نیست و در آخرین آمار که به سال 2001 برمیگردد، از هر هزار نفر ساکن این کشور، 61 نفر صاحب تلویزیون بودند.[[ساحل عاج# ftn172|[VIII]]]<ref>حسینی، روح الله، خان آبادی، سعید(1400). جامعه و فرهنگ ساحل عاج. تهران: موسسه فرهنگی هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی،ص.354-355.</ref> | |||
==='''روابط با جمهوری اسلامی ایران'''=== | |||
===='''پیشینه روابط سیاسی و اقتصادی با ایران'''==== | |||
تاریخ روابط رسمی ساحل عاج با ایران چندان طولانی نیست و به سال 1353 شمسی بازمیگردد. در این سال، وزیر امور خارجه ساحل عاج، هانری کونان بدیه (که پیشاز باگبو رئیسجمهور بود) به تهران سفر کرد و مقدمات آغاز روابط رسمی سیاسی را در سال 1354 فراهم نمود. کمی بعد، یعنی در سال 1356، ابتدا کشور ساحل عاج و سپس ایران، سفارتخانههای خود را در شهرهای تهران و ابیجان دایر نمودند؛ اما در ابتدا، سطح نمایندگی ایران در ساحل عاج در حد کاردار بود. در دوران پیشاز انقلاب اسلامی، فلیکس هوفوئه بوآنی یکبار به ایران سفر کرد و با مقامات ایرانی، ازجمله شاه و ملکه دیدار نمود. | |||
در دوران پساز انقلاب اسلامی، در تاریخ 1 آبان 1365 برقراری روابط ساحل عاج با رژیم صهیونیستی و تصمیم این کشور مبنی بر انتقال سفارتش از تلآویو به بیتالمقدس، موجب نارضایتی جمهوری اسلامی ایران و قطع روابط با آن شد. ایران سفارت خود در شهر ابیجان را تعطیل کرد و بهطرف مقابل نیز اعلام کرد که سریعاً باید سفارتش در تهران را تعطیل نماید. | |||
اما در دهه 70 شمسی، بهدنبال دیدار وزرای خارجه دو کشور در اجلاس سازمان عدم تعهد در سال 1372، روابط مجدداً ازسر گرفته شد. 3 سال بعد، یعنی در سال 1375، دو نفر از مقامات ایرانی، وزیر جهاد سازندگی و معاون امور بینالملل وزارت امور خارجه، طی سفری به ساحل عاج، با مقامات این کشور ملاقات و مذاکره نموده و مقدمات بازگشایی سفارتخانههای خود را فراهم ساختند؛ به این ترتیب، در سال 1377، سفارت ایران در [[ابیجان]] بازگشایی شد و حسین عبدی، به عنوان سفیر فوقالعاده و تامالاختیار جمهوری اسلامی ایران عازم [[ابیجان]] گردید. [[ساحل عاج|ساحل عاج]] نیز در سال 1380 سفارت خود در تهران را باز کرد و آقای روش دسومپسیون (Roch d’Assomption) را به عنوان سفیر خود در تهران معرفی نمود. دسومپسیون تا پایان حکومت باگبو، سفیر [[ساحل عاج|ساحل عاج]] در ایران باقی ماند و پس از او این سمت، در دوره واتارا، به عبدالله سیسه (Abdullah Cisse) واگذار شد. عبدالله سیسه، سال 1396 درپی بیماری، دار فانی را وداع گفت؛ در حال حاضر، تاماکولو واتارا، نماینده دیپلماتیک [[ساحل عاج|ساحل عاج]] در ایران میباشد. البته سمت رسمی وی کاردار است. | |||
سال 1381، آقای رضا حاجی کریم جباری، به عنوان سفیر ایران در [[ساحل عاج|ساحل عاج]] انتخاب شد. در بهمنماه 1381، آقای خرازی، وزیر خارجه وقت ایران، در رأس هیئتی بزرگ از مقامات نظامی و مسئولان اقتصادی و سیاسی، به [[ساحل عاج|ساحل عاج]] سفر کرد. در این سفر، پیرامون همکاریهای گوناگون سیاسی، اقتصادی و بینالمللی، بحث و تبادلنظر صورت گرفت. هیئت ایرانی در این سفر، یک مجتمع بزرگ فرهنگی-آموزشی و درمانی، با نام «الزهرا<sup>(س)</sup>» در شهر [[ابیجان]] افتتاح نمود. در همین سال، آقای خاموشی، رئیس وقت اتاق بازرگانی، صنایع و معادن، در رأس هیئتی متشکل از اعضای اتاق بازرگانی و عاملان اقتصادی بخش خصوصی، به دعوت اتاق بازرگانی [[ساحل عاج|ساحل عاج]]، از 17 لغایت 19 تیرماه، از این کشور دیدار و با مقاماتی چند، از جمله نخستوزیر و رئیس مجلس ملی [[ساحل عاج|ساحل عاج]] ملاقات و گفتگو کرد. در این دیدار، رئیس مجلس ملی [[ساحل عاج|ساحل عاج]]، ممدو کولیبالی، چنین اظهار کرد: «استراتژی کشور ما همکاری با همه کشورها، خصوصاً کشورهای آسیایی و به ویژه ایران میباشد و به همین منظور، سفارتمان را در تهران افتتاح نمودیم. روابط سیاسی دو کشور در سطح خوبی است، ولی باید روابط اقتصادی را نیز همپای آن گسترش دهیم». نخستوزیر، آقای انگسان (N’Guessan) نیز ضمن استقبال از همکاریهای بازرگانی گفت: «ما سفارت خود در تهران را افتتاح نمودیم تا همکاریهای خود را با شما گسترش دهیم، زیرا فرصتهای زیادی برای همکاری باهم داریم». گیوم سورو، رئیس وقت مجلس ملی [[ساحل عاج|ساحل عاج]] نیز در چند نوبت دیدارهایی در تهران با علی لاریجانی، رئیس مجلس شورای اسلامی انجام داد. | |||
افزون بر این، آقای محمدی عراقی، رئیس سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی ایران، در سال 1382 سفری به این کشور داشت که نشان میداد، طرفین همچنین علاقهمند به همکاری در حوزه فرهنگ نیز هستند. در همین زمان و بلافاصله پس از زلزله فاجعهبار بم، امام ادریس قدوس، رئیس جمعیت ملی اسلامی کشور [[ساحل عاج|ساحل عاج]]، در دیدار با آقای عراقی، تسلیت و همدردی دولتمردان و مردم کشور ساحل عاج با ملت و دولت ایران را اعلام داشت و اظهار نمود: «این حادثه تأسفبار فقط برای ملت و مسئولان ایران نیست، بلکه این فاجعه برای کل جهان اسلام است و همه ملتهای مسلمان، عزادار این واقعه اسفبار هستند». وی سپس از کمکهای جمهوری اسلامی ایران در ساخت مسجد و مراکز علمی و فرهنگی در ساحل عاج قدردانی نموده، خواستار استمرار کمکهای مالی ایران شد. افزون بر این، امام ادریس قدوس، بر ارسال کتب مرجع تفسیر اسلامی و فرهنگی از ایران به [[ساحل عاج|ساحل عاج]] و اعطای بورس تحصیلی به جوانان این کشور برای تحصیل در دانشگاهها و حوزههای علمیه ایران تأکید کرد. | |||
شایانذکر است آقای جباری تا سال 1384، در سمت سفیر جمهوری اسلامی ایران در [[ساحل عاج|ساحل عاج]] باقی ماند که در زمینه اقتصادی، کارنامه درخشانی از خود بهجای گذاشت. ازجمله برنامه فروش اتوبوسهای ایرانخودرو به شرکت اتوبوسرانی شهری [[ساحل عاج|ساحل عاج]] در دوره ایشان رقم خورد. در زمان ایشان نمایشگاههای متعددی از تولیدکنندههای ایرانی در [[ساحل عاج|ساحل عاج]] برگزار گردید و سفرهای دیپلماتیک بین دو کشور افزایش یافت. جباری روابط خوبی هم با لبنانیهای مقیم ساحل عاج برقرار کرده بود. پساز او، آقای محمد امیننژاد به این سمت منصوب شد. | |||
از رویدادهای عجیب این دوره میتوان به پناه آوردن واتارا و همسرش، درحالیکه تحت تعقیب نیروهای دولت باگبو بودند، به اقامتگاه سفیر ایران اشاره کرد که از این فرصت استفادهای نشد و شاید خاطره بد این رویداد هنوز در ذهن رئیسجمهوری فعلی ساحل عاج مانده باشد. پساز آقای امیننژاد نیز آقای سیدرضا نوبختی به این مقام منصوب گردید که تا پیشاز تشدید درگیریهای پساز انتخابات ریاستجمهوری اخیر در [[ابیجان]] اقامت داشت، اما با بحرانی و ناامنشدن اوضاع برای مدتی کوتاه به ایران بازگشته و با آرامتر شدن اوضاع، دوباره در همان مقام سفیری، عازم کشور ساحل عاج شد. سیدرضا نوبختی در زمان بحران 2010 و 2011 عملکرد خوبی داشت و بهرغم مخاطرات زیادی که حضور در ساحل عاج میتوانست برای دیپلماتهای ایرانی و خانوادههایشان ایجاد کند، ترجیح داد در صحنه باقی بماند. در نهایت با توجه به وخامت اوضاع، دیپلماتهای ایرانی با هلیکوپتر از محل درگیریها خارج شدند. از نکات مثبت دوره سفارت نوبختی در [[ساحل عاج|ساحل عاج]]، به اجرای پروژه زیرگذر ریویرا در [[ابیجان]] توسط یک شرکت ایرانی میتوان اشاره کرد که از پروژههای بزرگ [[ساحل عاج|ساحل عاج]] با تأمین مالی بانک جهانی بود. در جریان این پروژه که با نظارت وزارت زیرساخت [[ساحل عاج|ساحل عاج]] اجرا شد، سیدرضا نوبختی همکاریها و مساعدتهای شایانی را در این زمینه از خود نشان داد. | |||
از ابتدای سال 1394، منصور شکیبمهر، بهعنوان سفیر جمهوری اسلامی ایران در [[ساحل عاج|ساحل عاج]] انتخاب شد. از برنامههای موفق شکیبمهر در ساحل عاج میتوان به قرارداد فروش خودروهای سواری رانا و سمند تولید شرکت ایرانخودرو به سازمان تاکسیرانی ساحل عاج؛ برگزاری برنامه کنسرت مشترک نوازندگان ایرانی-ساحل عاجی در کاخ فرهنگ ابیجان؛ برپایی نمایشگاه معرفی صنایعدستی ایران؛ برگزاری اولین موزه سیار کودک در ساحل عاج ازسوی بخش خصوصی ایران؛ برپایی همایش وحدت اسلامی با حضور فرق مختلف اسلامی در ساحل عاج؛ حمایت از فعالیتهای تبلیغی جامعةالمصطفی در غرب آفریقا؛ برگزاری نمایشگاههای محصولات تولید شرکت های ایرانی در [[ساحل عاج|ساحل عاج]] (ازجمله نمایشگاه ویژهای که در هتل عاج ابیجان برگزار شد)؛ مذاکرات جدی برای برگزاری کمیسیون مشترک و حمایت عملی و همهجانبه از شرکتها و تجار ایرانی در ساحل عاج؛ رایزنی با استانداریهای مختلف ایران برای همکاری اقتصادی و تجاری با [[ساحل عاج|ساحل عاج]] اشاره کرد. در طول دوره چهارساله حضور شکیبمهر در ساحل عاج، تیمهای اعزامی ایرانی نیز در چند رقابت بینالمللی ورزشی، ازجمله در مسابقات جهانی تکواندو در ابیجان حائز مدال شدند. مأموریت وی در ساحل عاج در سال 1398 پایان یافت. بهطورکلی، با توجه به تنوع و چندبعدی بودن دستاوردهای منصور شکیبمهر در ساحل عاج، این دیپلمات ایرانی را میتوان از موفقترین سفرای جمهوری اسلامی ایران در قاره آفریقا، بهویژه در عرصه دیپلماسی فرهنگی بهشمار آورد. | |||
سفیر فعلی جمهوری اسلامی ایران در ساحل عاج، کوروش مجیدی نام دارد. وی در مرداد 1398، قبل از اعزام به [[ساحل عاج|ساحل عاج]]، با حسن روحانی، رئیسجمهور ایران ملاقات کرد. مجیدی در شهریور 1398، با بهمن عبداللهی، رئیس اتاق تعاون ایران نیز دیداری داشت و در جریان این دیدار، مجیدی با تأکید بر اهتمام ویژه سفارت جمهوری اسلامی ایران برای حمایت از گسترش فعالیتهای اقتصادی بین دو کشور، پیشنهاد داد یک نمایشگاه دائمی از کالاهای ایرانی در کشور [[ساحل عاج|ساحل عاج]]، بهعنوان پایگاه اقتصادی ایران ایجاد شود. کوروش مجیدی در آبان 1398 رونوشت استوارنامه خود را به وزیر خارجه [[ساحل عاج|ساحل عاج]] ارائه کرد و چند روز پسازآن، در 23 آبان 1398، در دیدار با الحسن واتارا در کاخ ریاستجمهوری ساحل عاج، استوارنامه خود را رسماً به رئیسجمهور این کشور ارائه نمود. درحین این ملاقات، رئیسجمهور ساحل عاج، ضمن ابلاغ سلامهای گرم خود به رئیسجمهور ایران، بر تقویت مناسبات اقتصادی دو کشور تأکید و خواستار حضور فعال سرمایهگذاران و فعالان اقتصادی ایران در بخشهای مختلف این کشور شده بود. کوروش مجیدی در ادامه ملاقاتهای خود با مقامات ارشد دولت ساحل عاج، در دی 1398، با معاون رئیسجمهور ساحل عاج، دانیل کابلان دانکان نیز ملاقات کرد که موضوع اصلی این دیدار انتقال فناوری از طرف ایرانی به کشور ساحل عاج، بهخصوص درزمینه کشاورزی و فرآوری محصولات بود. | |||
در اینجا این نکته را نیز یادآور میشویم که در برهههایی، روابط ایران و ساحل عاج دستخوش تأثیر مخرب توطئههای رژیم صهیونیستی بوده است؛ ازجمله در سال 2009، [[سفیر اسرائیل در ساحل عاج]]، مراتب اعتراض شدید رژیم صهیونیستی به پیشرفت روابط میان ایران و ساحل عاج را به اطلاع لوران باگبو میرساند و اعلام میدارد که ساحل عاج، باید مواضع خود در رابطه با ایران را مشخص نماید. وی در این دیدار کمکهای نظامی و تسلیحاتی و جاسوسی اسرائیل به این کشور آفریقایی را یادآور میشود و درمقابل، از باگبو میخواهد تا حجم مبادلات تجاری خود با ایران را کاهش دهد. وی دلیل توقف اعطای ویزا به مسیحیان ساحل عاج برای زیارت بیتالمقدس را در همین زمینه توصیف میکند و اظهار میدارد: تا زمانی که ساحل عاج تکلیف خود در موضعگیری درقبال ایران را حل نکند، این مشکل مرتفع نخواهد شد. | |||
البته باگبو، بهدلیل علاقهای که به تاریخ ایران داشت، روابط کشورش با ایران را حفظ کرد و برای مثال، در سال 2010، در سخنانی در [[سفارت جمهوری اسلامی ایران در ابیجان]]، از توسعه همکاریهای این کشور با ایران خبر داد [[ساحل عاج# ftn176|[IX]]] و پسازآن سفیر ایران، طی مصاحبهای مطبوعاتی، از «آمادهسازی زمینههای سرمایهگذاریهای احتمالی شرکتهای ایرانی در ساحل عاج» خبر داد. از این خبر همچنین اینگونه برمیآمد که دو کشور قصد دارند تا طی برنامهای 5 ساله، حجم مبادلات خود را به میزان 200 تا 300 میلیون دلار افزایش دهند. در این خبر همچنین اینگونه میخوانیم که هماکنون (منظور در زمان مخابره این خبر) ایران سالانه حدود 20 میلیون دلار کاکائو از کشور ساحل عاج وارد میکند؛ سپس از افزایش همکاریها درزمینه پزشکی و اراده ساحل عاج برای استفاده از تخصص و فنون پزشکان ایرانی صحبت شده بود. در حوزه اجتماعی نیز به فعالیتها و کمکهای ایران به زنان یکی از جمعیتهای مسلمان ناحیه کوکودی در اکتبر 2009، اشارهای دیده میشد.<ref>حسینی، روح الله، خان آبادی، سعید(1400). جامعه و فرهنگ ساحل عاج. تهران: موسسه فرهنگی هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی،ص.357-364.</ref> | |||
====='''موافقتنامهها و همکاریهای مشترک'''===== | |||
روابط سیاسی و اقتصادی دو کشور ایران و ساحل عاج، فرازونشیبهای بسیاری داشته است؛ بهویژه در حوزه اقتصاد، تلاشهای قابلتوجهی در دهه گذشته صورت گرفته است؛ اما در حوزه سیاسی، بهرغم تلاش دو طرف، موانع بسیاری وجود داشته، ازجمله اینکه رأی ساحل عاج تا پیشاز سال 1387 به قطعنامههای [[سازمان ملل]] علیه ایران، در حوزه حقوق بشر همواره ممتنع بوده است (ساحل عاج، 1388: 168)؛ اما پسازاین تاریخ، در این زمینه تغییراتی رخ میدهد که همانطور که اشاره شد، خشم رژیم صهیونیستی را هم برمیانگیزد. در اجلاس سران جنبش عدم تعهد در تهران، در شهریورماه 1391، رئیسجمهوری ایران در ملاقاتی با فرستاده ویژه رئیسجمهوری ساحل عاج، روابط دو کشور را مطلوب توصیف نمود و اظهار داشت: «ایران و ساحل عاج دو ملت برادر هستند که هیچ مانع و مشکلی در مسیر ارتقای سطح روابط خود ندارند». وی همچنین به ظرفیتهای فراوانی اشاره کرد که همچنان ازسوی دو طرف مورد توجه قرار نگرفتهاند و باید در آینده فعال شوند. در این دیدار مقام ساحل عاجی نیز ضمن اشاره به منابع فراوان ثروت در کشورش و با مثبت ارزیابی کردن روابط دو کشور، بهویژه در 10 سال اخیر، از تداوم و گسترش همکاریها، بهخصوص درزمینه صنایع کشاورزی و دارویی استقبال کرد. شایانذکر است که دعوت ریاستجمهوری ایران از مقامات ساحل عاج برای شرکت در اجلاس سران از طریق وزیر ورزش، تسلیم الحسن واتارا، رئیسجمهور ساحل عاج شده بود. در این سفر، آقای عباسی با نخستوزیر وقت ساحل عاج نیز دیدار کرده و طی آن، کوادیو الهوسو، از اقدامات عمرانی ایران در کشور متبوعش تشکر کرده و خواستار گسترش روابط شده بود.[[ساحل عاج# ftn177|[X]]] | |||
در طول دوران کوتاه روابط ایران و ساحل عاج، ازجمله مهمترین اقداماتی که ازسوی دو کشور و در چارچوب روابط دوجانبه صورت گرفته است، میتوان به موارد زیر اشاره کرد: | |||
- بازگشایی سفارتخانه دو کشور؛ | |||
- برگزاری شش نمایشگاه از کالاهای جمهوری اسلامی ایران در ساحل عاج؛ | |||
- تأسیس کلینیک هلالاحمر جمهوری اسلامی ایران در ابیجان در بهمنماه 1383؛ | |||
- ایجاد خطوط اعتباری توسط بانک توسعه صادرات ایران و پوشش بیمهای آن توسط صندوق ضمانت صادرات ایران، بهمنظور تسهیل توسعه صادرات کالا و خدمات؛ | |||
درزمینه توافقهای همکاری نیز تاکنون اقدامات مناسبی صورت پذیرفته، ازجمله موافقتنامههای آموزشی و فرهنگی میان ارگانهای دولتی و دانشگاههای دو کشور امضا شده است (ساحل عاج، 1388: 174) که اهم آنها عبارتاند از: | |||
- موافقتنامه فرهنگی، علمی و آموزشی، مهرماه 1383؛ | |||
- قرارداد همکاری میان دانشگاه تربیت مدرس و [[دانشگاه فلیکس هوفوئه بوآنی]] (کوکودی سابق)، شهریور 1384؛ | |||
- موافقتنامه همکاری پستی، تیرماه 1387؛ | |||
- موافقتنامه انتشار تمبر مشترک، تیرماه 1387؛ | |||
- یادداشت تفاهم بین خبرگزاری ایرنا و آژانس خبری ساحل عاج(AIP) ، 1395؛<ref>حسینی، روح الله، خان آبادی، سعید(1400). جامعه و فرهنگ ساحل عاج. تهران: موسسه فرهنگی هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی،ص.364-366.</ref> | |||
====='''زمینهها و راههای مناسب برای توسعه روابط با ساحل عاج'''===== | |||
ساحل عاج بهدلیل موقعیت جغرافیایی بسیارخوبی که دارد و دروازه ورود به غرب آفریقا محسوب شود، میتواند کشور مهمی در روابط خارجی ایران باشد. این کشور بخش عمدهای از کاکائو و قهوه جهان را تولید مینماید؛ افزون بر این، ساحل عاج در راه توسعه اقتصادی و عمرانی خود، به کمک کشورهایی چون ایران، نیاز جدی دارد. در این زمینه البته اقدامات خوبی تاکنون، بهویژه از ابتدای دهه هشتاد شمسی به اینسو، صورت گرفته است. برای مثال، درزمینه کشاورزی که صنعت اول این کشور محسوب میشود، تقاضا برای کمکهای ایران وجود داشته است. ازجمله در دیداری که میان وزیر امور خارجه ساحل عاج و وزیر بازرگانی ایران در آذرماه 1386 انجام گرفت، باکایوتا، ضمن اشاره به روبه رشد بودن مسیر روابط ایران و ساحل عاج، اظهار داشت: «اعطای وام یکمیلیون دلاری بلاعوض و گشایش خط اعتباری 90 میلیون دلاری ازسوی ایران به ساحل عاج، نشان از عمق روابط دو کشور دارد» (6/9/86، روزنامه رسالت)، همچنین [[سفیر ساحل عاج در ایران]] طی دیداری که در اردیبهشتماه 91 با مدیرعامل گروه صنعتی تراکتورسازی ایران داشت، تقاضای کشورش را برای راهاندازی خط تولید تراکتور ایرانی در این کشور اعلام نمود.[[ساحل عاج# ftn178|[XI]]] شایانذکر است که صنعت کشاورزی در ساحل عاج همچنان ضعیف و ابتدایی است و بخش عمدهای از آن به شیوههای سنتی صورت میپذیرد. این شرایط میتواند برای ایران فرصتی تلقی گردد تا در آنجا حضور بیشتر و مؤثرتری داشته باشد و از این طریق، به رونق اقتصادی خود نیز کمکی کرده باشد. درزمینه صنعت اتومبیل نیز بستر مساعدی برای بازار خودروهای ایرانی در ساحل عاج وجود دارد، کما اینکه اخیراً محمولهای شامل خودروهای تیبا به آنجا صادر شده است.[[ساحل عاج# ftn179|[XII]]] | |||
اما همچنان نمیتوان گفت که روابط تجاری و اقتصادی دو کشور به سطح مطلوبی رسیده است. شرایط سخت سیاسی و نظامی سالهای اخیر در ساحل عاج، مانع بزرگی در گسترش روابط این کشور، نهتنها با ایران، بلکه با سایر ملل بوده است. کاهش رشد 3.45 درصدی میزان صادرات و واردات این کشور در سال 2007 نسبت به 2006، از آثار این شرایط است (168: 1388، ساحل عاج). البته در همین سال 2007، رقم مبادلات تجاری ساحل عاج با ایران، رشد 197 درصدی نسبت به سال قبل آن را نشان میدهد. | |||
هیئتهای تجاری و اقتصادی مبادلهشده میان دو کشور تاکنون به شرح زیر است: | |||
- سفر خانم صفیا توباندوا، وزیر انرژی ساحل عاج، در آبانماه سال 1378 به تهران، جهت دیدار با مسئولان [[وزارتخانههای نیرو و مسکن و شهرسازی]] و امضای یادداشت تفاهم همکاریهای انرژی میان دو کشور؛ | |||
- سفر هیئتهایی از اتاقهای بازرگانی دو کشور، به کشورهای متقابل در سال 1381 و امضای یادداشت تفاهم همکاری میان یکدیگر؛ | |||
- سفر مدیر شرکت حملونقل ساحل عاج به تهران، بهمنظور انجام مذاکرات با مسئولان شرکت ایرانخودرو دیزل، جهت خرید اتوبوس؛ | |||
- فعالیت و سرمایهگذاری شرکت شیرینعسل، بهمنظور خرید مستقیم دانه کاکائو از ساحل عاج؛ | |||
- سفر وزیر امور خارجه ساحل عاج در سال 86 به تهران، جهت برگزاری اجلاس کمیسیون مشترک؛ | |||
- سفر هیئت کارشناسی سازمان بنادر و دریانوردی ایران در فروردینماه 1388 به ساحل عاج، جهت نهایینمودن موافقتنامه حملونقل دریایی؛ | |||
- سفر هیئت تجاری-بازاریابی به تولیت سازمان بازرگانی استان یزد و به سرپرستی استاندار یزد به ساحل عاج در بهمنماه 1388. | |||
در ادامه موافقتنامههایی که تاکنون میان دو کشور و درزمینه همکاریهای فرهنگی امضا شده، به یادداشت تفاهمهای زیر در حوزه تجاری و اقتصادی میتوان اشاره کرد: | |||
'''- یادداشت تفاهم همکاریهای اتاقهای بازرگانی دو کشور؛''' | |||
'''- یادداشت تفاهم همکاریهای جمعیت هلالاحمر جمهوری اسلامی ایران و صلیب سرخ و [[وزارت بهداشت ساحل عاج]]؛''' | |||
'''- یادداشت تفاهم کمکهای توسعهای جمهوری اسلامی ایران به ساحل عاج؛''' | |||
'''- یادداشت تفاهم اولین اجلاس کمیسیون مشترک همکاریهای دو کشور؛''' | |||
'''- یادداشت تفاهم خواهرخواندگی بندر شهید رجایی و بندر ابیجان؛''' | |||
- '''موافقتنامه حملونقل دریایی-تجاری در سال 1388.''' | |||
مهمترین برنامههایی را که دو کشور، بهمنظور توسعه روابط دوجانبه درنظر دارند، میتوان در خطوط کلی زیر خلاصه کرد: | |||
- تداوم برگزاری اجلاسهای کمیسیون مشترک همکاریهای دو کشور؛ | |||
- پذیرش هیئتهای تجاری بازرگانان لبنانیالاصل مقیم ابیجان؛ | |||
- امضای موافقتنامههای زیرساختی اقتصادی (موافقتنامههای سرمایهگذاری، حملونقل هوایی، حملونقل دریایی، اجتناب از اخذ مالیات مضاعف، گمرکی و...).[[ساحل عاج# ftn180|[XIII]]] | |||
در پایان، شایانذکر است دو کشور ایران و ساحل عاج، دارای یک نکته مشترک فرهنگی-تمدنی بهنام اسلام هستند که میتواند در پیشبرد اهداف مشترک و روابط فرهنگی دو کشور مؤثر باشد. رویکرد ضداستعماری برخی دولتمردان و سیاستگذاران ساحل عاجی هم نکته مشترک آنها با سیاست خارجی جمهوری اسلامی و دیپلماسی توسعه روابط جنوب-جنوب مدنظر دولتمردان ایرانی است. سفرهای متعدد گیوم سورو، رئیس مجلس ملی ساحل عاج به ایران و ملاقات با مسئولان پارلمانی جمهوری اسلامی ایران، سفرهای متعدد وزرای کابینه جمهوری [[ساحل عاج|ساحل عاج]] به ایران اسلامی و ماهیت سازنده و عمق مثبت این دیدارها، حضور فعال ساحل عاج در سازمان کنفرانس اسلامی و اجلاس عدم تعهد، همه نشان از ظرفیت بالای تقویت روابط بین دو کشور دارد که البته عینیسازی و بالفعل کردن این ظرفیتهای بالقوه، اراده بیشتر دو طرف را طلب میکند.<ref>حسینی، روح الله، خان آبادی، سعید(1400). جامعه و فرهنگ ساحل عاج. تهران: موسسه فرهنگی هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی،ص.367-370.</ref> | |||
===نیز نگاه کنید:=== | |||
[[زبان و ادبیات ساحل عاج|'''فصل هشتم''' - زبان و ادبیات ساحل عاج]] | |||
[[زبان و خط رسمی ساحل عاج]] | |||
[[ادبیات ساحل عاج|تاریخ ادبیات و سبکهای ادبی ساحل عاج]] | |||
ادبیات سنتی ساحل عاج | |||
[[حماسه فرا آفای مانی]] | |||
شاهکارهای ادبی ساحل عاج | |||
مشاهیر ادبی ساحل عاج | |||
ادبیات معاصر ساحل عاج | |||
شعر معاصر ساحل عاج | |||
جوایز ادبی ساحل عاج | |||
ادبیات کودکان و نوجوانان در ساحل عاج | |||
===پاورقی=== | |||
[http://fr.wikipedia.org/wiki/Masques_de_C%C3%B4te_d%E2%80%99Ivoire <nowiki>[I]. http://fr.wikipedia.org/wiki/Masques_de_Côte_d’Ivoire</nowiki>][II]. این فیلم از مهمترین آثار سینمایی کارگردان محسوب میشود و بسیاری آن را از نخستین فیلمهای موج نوی فرانسه میدانند. | |||
[http://www.premiere.fr/ <nowiki>[III]. http://www.premiere.fr</nowiki>] | |||
[IV]. یکی از دختران همین گروه، بهنام ماری ترز برو، در آینده همسر هوفوئه بوآنی میشود. | |||
[V]. شاخهای از مهندسی عمران | |||
[http://www.fratmat.info/ <nowiki>[VI]. http://www.fratmat.info</nowiki>] | |||
[http://www.observers.france24.com/ <nowiki>[VII]. http://www.observers.france24.com</nowiki>] | |||
[http://www.statistiques-mondiales.com/ <nowiki>[VIII]. http://www.statistiques-mondiales.com</nowiki>] | |||
[http://www.ubiznews.com/ <nowiki>[IX]. http://www.ubiznews.com</nowiki>] | |||
[http://www.tkdbank.org/ <nowiki>[X]. http://www.tkdbank.org</nowiki>] | |||
[http://www.shafaf.ir/ <nowiki>[XI]. http://www.shafaf.ir</nowiki>] | |||
[http://www.fararu.com/ <nowiki>[XII]. http://www.fararu.com</nowiki>] | |||
[http://www.fa.tpo.ir/ <nowiki>[XIII]. http://www.fa.tpo.ir</nowiki>] |
نسخهٔ ۱۴ مهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۱:۳۵
زبان و خط رسمی
زبان رسمی در ساحل عاج، فرانسوی است و آموزش رسمی و دولتی به این زبان صورت میگیرد. تقریباً 70 درصد از کل جمعیت این کشور به زبان فرانسوی صحبت میکنند یا دست کم آن را میفهمند.[۱] بنابر گزارش «سازمان بینالمللی فرانکوفونی» (OIF)، در سال 2009 میلادی، حدود 99 درصد از جمعیت بزرگترین شهر ساحل عاج، ابیجان، قادر به خواندن و نوشتن و سخن گفتن به زبان فرانسه بودند.[۲] همچنین در شهر ابیجان، زبان فرانسه عامیانهای پدید آمده که به آن «پیجین» (Pidjin) گفته میشود. این زبان برای محاورههای روزمره و بازاری استفاده میشود و به دیگر مناطق نیز سرایت نموده است. البته در گویش بومیشده فرانسه که با زبانهای محلی مخلوط شده است، زبان «نوشی» میگویند. نباید از نظر دور کرد که قشر فرهیخته و تحصیل کرده ساحل عاجی، زبان فرانسه را به بالاترین سطح ممکن صحبت میکنند و مینویسند. در زمینه نگارش زبان فرانسه، سبک نویسندگان ساحل عاجی اوج تسلط این طبقه از جمعیت ساحل عاجی را به رخ میکشد.
اما گروههای قومی ذکر شده، هر یک زبانهای بومی خود را دارند و به این ترتیب، میتوان بیش از 60 زبان بومی نیز افزون بر فرانسه برشمرد که عمدتاً در زیر چهار سرشاخه اصلی سنوفو، دیولا، بائوله و بته قرار میگیرند. زبانهای سنوفو و دیولا بیشتر در شمال کشور رواج دارند و زبانهای بائوله و بته در جنوب. هر یک از اینها باز خود تقسیماتی دارند؛ به عنوان مثال، زبان دیولا که در کشورهای آفریقایی دیگری چون مالی، بورکینافاسو، گینه و غنا نیز بدان صحبت میشود، خود شامل سه زبان بامبارا (Bambara)، دیولا و ملنکه میشود. این سه در ساختار و واژگان شباهتهای بسیاری به یکدیگر دارند و هر یک، در یک یا دو کشور از کشورهای مذکور کاربرد دارند. دیولا در ساحل عاج صحبت میشود و زبانی است که عمدتاً در تجارت، نهتنها در ساحل عاج بلکه در کل آفریقای غربی مورد استفاده قرار میگیرد (Delafosse, 1904). از دیگر زبانهای مهم میتوان به یا کوبا (Yakouba) و زبان آگنی (Agni) اشاره کرد. از کل جمعیت ساحل عاج، نزدیک به 58/03 درصد به این زبانها سخن میگویند. باز میتوان به زبانهای رایج دیگری، از جمله خانواده زبانهای کوا (Kwa) که به زیر دستههایی چون آبه (Abé)، آبوره (Abouré)، آبرون (Abron) و غیره تقسیم میشوند، اشاره کرد.
شایان ذکر است که دولت استعماری در دوران پیش از استقلال، قانونی وضع کرده بود که مطابق آن، در مدارس تنها زبان فرانسوی مجاز شمرده میشد؛ اما مجلس در سال 1970، قانونی را به تصویب میرساند که بنابر آن، زبانهای ملی میتوانند به مدرسه بازگشته و آموزش داده شوند. البته این قانون عملاً اجرا نشد؛ زیرا رئیس حکومت، هوفوئه بوآنی که خود در فرانسه تحصیل کرده بود، نیاز به زبانی داشت تا همگان را در سایه وحدت ملی گرد آورد و از اینرو، بر آموزش به فرانسه تأکید داشت.[۳]
ادبیات
ادبیات در ساحل عاج با تئاتر آغاز شده است. نائوله اوپون، در کتاب «ادبیات در ساحل عاج»، اینگونه مینویسد: «مزیت تئاتر این است که افراد بیشتری را در یک زمان جذب خود میکند و همچنین امکان گفتگو را فراهم میسازد، اما در انواع دیگر مثل رمان، این امکان وجود ندارد. در آفریقا رسم بر این است که افراد گرد هم جمع میشوند تا به حکایتها، قصههای کوتاه گوش دهند؛ به ویژه اگر از سواد کافی برای خواندن کتب بهرهمند نباشند. تئاتر وسیلهایست که امکان این دیدار را فراهم میسازد».[۴]
برای خارج کردن صحنه ادبیات از انحصار تئاتر، باید تا سال 1942 منتظر ماند، زمانی که برنار ددیه (Bernard Dadié) که تازه از مؤسسه فرانسوی آفریقای سیاه، در شهر داکار فارغالتحصیل شده بود، در یکی از روزنامههای این شهر دو حکایت چاپ میکند به نامهای «عنکبوت، پدر بد یا داستان اکدبای متکبر» و «نیلوفر، ملکه آبها». همین نویسنده کمی بعد، دست به انتشار چند شعر در مجلات مختلف میزند و به این ترتیب، اولین اشعار مکتوب ساحل عاجی متولد میشوند. جالب اینکه خود ددیه، پس از انتشار، نخستین حکایتها، نمایشنامهها و اشعار، اولین نویسنده ساحل عاجی است که رمان و داستان کوتاه را در این سرزمین پدید میآورد. سال 1948، ددیه داستانی چاپ میکند با نام «خاطرات یک خیابان» و پس از آن، نخستین رمان ساحل عاجی به نام «کلیمبی» (Climbie) را در سال 1956 منتشر میکند و اینگونه حلقه آخر زنجیر ادبیات ساحل عاج را اضافه میکند و همچون مبدع تمام انواع ادبی و به تبع آن، ادبیات مدرن ساحل عاج شناخته میشود. برنار ددیه که در 9 مارس 2019 در 103 سالگی درگذشت، مورد تحسین و تقدیر مجامع بینالمللی، از جمله یونسکو قرار گرفته است و از افتخارات ادبی کشور ساحل عاج، بهحساب میآید.
پس از آن و با آغاز دوره استقلال، نشر و گسترش ادبیات در این سرزمین، روزبهروز رشد کرده است. این ادبیات که عمدتاً در زبان فرانسه تولید شده، پس از سال 1960 با رشد فزایندهای روبهرو بوده و در کنار ددیه میتوان به نامهای مهم دیگری مثل «آکه لوبا» (Aké Loba)، «پیر دوپره» (Pierre Duprey) و دیگران اشاره کرد.
اما مشهورترین نویسنده دوران بعد از استقلال، بدون شک «احمدو کروما» (Ahmadou Krouma) است. این نویسنده بزرگ که در سال 2003 از دنیا رفت، منتسب به قوم ملنکه بود که در لیون فرانسه و در ریاضیات، تحصیلات عالیه خود را به انجام رسانیده بود. در سال 1960 به میهنش بازگشت؛ اما خیلی زود، تحتفشار رژیم بوآنی مجبور به ترک وطن شد و سالها از کشوری به کشور دیگر مهاجرت کرد تا دوباره در سال 1994، به کشورش بازگشت. وی در سال 1968، نخستین رمانش با عنوان «خورشیدهای استقلال» را منتشر میکند که به نقد تند حکومتهای مستقر در کشورهای تازه استقلالیافته میپردازد. در کتاب دومش، به ترسیم تاریخ استعمار میپردازد و در سال 1998، کتاب «در انتظار رأی صعوب وحشی» را چاپ میکند. این رمان، داستان شکارچیای را روایت میکند که به قبیله برهنگان تعلق دارد و اندکاندک به دیکتاتوری بدل میشود. گفته میشود که در این داستان، شخصیتهای سیاسی بسیاری چون ایدمای (Eyadema) توگویی را میتوان بازشناخت؛ اما شاید معروفترین اثر کروما که جوایز مهم ادبی بسیاری چون جایزه «رونودو» و «گنکور» را کسب کرد، «خداوند مجبور نیست» باشد که در سال 2000 نگاشته شد. این کتاب، داستان پسربچهای یتیم است که قصد دارد برای زندگی نزد عمهاش در لیبریا برود و در این راه، به یک سرباز مبدل میشود. این داستان، حماسهای غمانگیز از جنگ و خونریزی را به تصویر میکشد. بیرحیما، در جستجوی عمهاش از لیبریا تا سیرالئون را زیر پا میگذارد، اما جز جنگ چیزی نمیبیند.
سال 2002 و همزمان با شروع بحران سیاسی و نظامی ساحل عاج، کروما به صراحت با مفهوم ساحل عاجیبودن مخالفت کرد و آن را «بلاهتی» دانست که موجب آشوب شده بود. نکته مهم دیگری که اشاره به آن خالی از فایده نیست، ظهور و رشد ادبیات زنان در ساحل عاج، پس از سال 1975 به اینسو است. در این سال، «هانریت دیابَتِه» (Henriette Diabaté)، رمانی مینویسد با موضوع «رژه زنان بهسوی گراند بسام». این اثر یکی از مهمترین برهههای تاریخ ساحل عاج را به تصویر میکشد که در آن، زنان علیه جبر و قهر استعمارگران قیام میکنند. طی سالهای دهه 80، زنان بسیاری به نوشتن رمان روی میآورند و به غنای ادبیات ساحل عاج میافزایند. در بین این نویسندگان، میتوان به «ورونیک تاژو» (Véronique Tadjo) و «موریل دیالو» (Murielle Diallo) اشاره کرد. تاژو متولد 1955 در پاریس است، اما در ابیجان بزرگ شده و هماکنون نیز ساکن آفریقای جنوبی است. این نویسنده و شاعر ساحل عاجی، به ویژه در حوزه ادبیات نوجوان کار کرده و در سال 2005 جایزه بزرگ ادبیات آفریقای سیاه را از آن خود نموده است؛ از جمله آثار او میتوان به «دور از پدرم» (2010) و «نلسون ماندلا: نه به آپارتاید» اشاره کرد. موریل دیالو نیز همچون تاژو، در زمینه ادبیات کودک و نوجوان آثار فراوانی خلق کرده است. وی علاوه بر نویسندگی، به کار نقاشی نیز مشغول است. از دیگر نویسندگان زن ساحل عاج، میتوان از همسر باگبو یاد کرد که در فوریه 2007، با اثری به نام «سخنان شریف»، کتابی که هم عرفانی است و هم متعهد، در آفرینش ادبی شرکت جست.
همچنین در بین خانمهای نویسنده ساحل عاجی، باید به سیمون کایا با اثر زندگینامهایاش در 1976، رمانی از فاتو بولی در 1977، داستان کوتاه «زن قلعهنشین» از رژیتا یائو، برنده جایزه NEA در 1977 و کتابهایی برای کودکان از ژان کاوالی در دهه 1970 اشاره کرد. از دهه پربار 1980 به بعد، از بین نویسندگان زن ساحل عاجی باید به آن ماری ادیافی، ورونیک تجو، فلور هزومه، ژینا دیک، میشلین کولیبالی، اسامالا اموآ، گولی نیانتیه لو و ایدا زیرینیون، اشاره کرد. در کنار نویسندگان زن ادبیات کودک در ساحل عاج نیز در کنار فاتو کیتا، انیک اسمیان و موریل دیالو، بدون شک باید به مارگاریت ابوئه، مؤلف مجموعه موفق کتابهای مصور «آیا از یوپوگون» اشاره نمود. البته در شکوفایی ادبیات ساحل عاجی چند بانوی خارجی مقیم ساحل عاج نیز نقشآفرین بودهاند که از میان آنها باید از ماریاما اندویه از سنگال، ورور لیکینگ از کامرون و دو فرانسوی به نامهای مارینت سکو و ماری-ژوزه اورانتیه یاد کرد.
بنابر آمار سال 1998، تعداد نویسندگان این کشور، برابر با 120 نفر اعلام شدهاند که در مجموع 220 اثر در سایر انواع پدید آوردهاند[۵]؛ اما 12 سال پس از انتشار این کتاب، یعنی در سال 2012، آماری چشمگیرتر از این تولیدات ادبی ساحل عاج در دست داریم. در این زمینه، همچنین نباید از تولیدات دانشگاهی چشمپوشی کرد و البته در کنار تولیدات ادبی، آثار چندی هم در زمینه فلسفه، جامعهشناسی و اقتصاد، هر ساله تولید میشوند که نشان از حرکت علم و صنعت نشر این کشور دارند. در آخر باید به نویسندگان خارجی اشاره کنیم که در تولیدات ادبی ساحل عاج مشارکت دارند؛ از جمله «گاستون جوزف» (Gaston Joseph) که از نسل استعمارگران فرانسوی برجای مانده مینویسد؛ اما مهمتر از او «امدو آمپاته» (Amadou Hampâté)، نویسنده مالیاییالاصلی است که به تنهایی، نماینده تمام حکمت و دانایی آفریقاست. وی تا زمان مرگش در سال 1991، از پرکارترین قصهگویان ساحل عاج محسوب میشد. آثارش، به ویژه مورد توجه جوانان و الهامبخش آثار نمایشی فراوان است؛ از جمله کتابهای معروف او میتوان به «مسیح از نگاه یک مسلمان» اشاره کرد. نویسنده در این اثر، به جایگاه مهم مسیح در «قرآن» و نزد مسلمانان اشاره دارد. امدو در کتاب خود بر مدارا و اهمیت احترام متقابل میان ادیان مختلف تأکید دارد. در کل آثار این نویسنده فضایی شگفتانگیز، آمیخته به طنزی شیرین دارند و البته با دنیای استعمار سر ناسازگاری دارند. «انجمن نویسندگان ساحل عاج» (AECI)، «انجمن شاعران ساحل عاج» (APOCI)، «اتحادیه شاعران و نویسندگان ساحل عاجی» (UPEI) و «خانه نویسنده و کتاب» ساحل عاج، از محافل اصلی ادبی در این کشور فرانسه زبان غرب آفریقا به شمار میآیند.[۶]
جوایز مهم ادبی
تنوع ادبی ذکر شده، در بستری تعریف میشود که جوایز ادبی چندی را دربر میگیرد؛ از جمله مهمترین آنها باید به جایزه «دستنویسهای زرین» اشاره کنیم که از سوی «انتشارات والس» (Vallesse) و در سال 2007 بنیان گذاشته شده است. این جایزه که با برگزاری آزمون اعطا میشود، مختص افراد میان 15 تا 35 سال است و حوزههای داستان کوتاه، شعر و نمایش را شامل میشود. جایزه دیگری به نام جایزه «ایوار» وجود دارد که در سال 2008 بنیان نهاده شده است و به آثار برتر آفریقا که به زبان فرانسه نگاشته میشوند، تعلق میگیرد. مبلغ این جایزه، یکمیلیون فرانک است. دو جایزه مهم ادبی دیگر به نامهای «جایزه بزرگ ادبی ساحل عاج» و «جایزه احمدو کروما» نیز وجود دارند که اولی در سال 2006 و دومی در سال 2004 بنیان گذاشته شدهاند. جایزه احمدو کروما، هرساله به یک اثر درباره آفریقای سیاه تعلق میگیرد؛ اثری که ضمن احراز ویژگی خلاقانه، در قالب ذهنیتی استقلالطلبانه و روشنگرانه نیز جای بگیرد.[۷]
هنر
کلیات تاریخ هنر
در مبحث تاریخ اشاره کردیم که از ویژگیهای سرزمین ساحل عاج، تکثر قومی و در نتیجه فرهنگی آن است؛ اما در بخش سیاستگذاریهای فرهنگی و توجه به این مقوله، ساحل عاج در مقایسه با کشورهایی چون سنگال که به عنوان مثال، در دوره «سنگور» (Senghor)، سیاست شفاف و درخشانی در زمینه فرهنگ داشت، چندان پیشرو نبوده است. شاید یکی از دلایل، رشد سریع اقتصادی این کشور در دهههای اخیر بوده که باعث شده، مسائل مالی و اقتصادی از ارجحیت برخوردار باشند. البته با شکل گرفتن طبقه بورژوازی و ثروتمند شدن آن، زمانی رسید که اهل دولت و سیاست، به فکر هنر و فرهنگ افتادند و لااقل در ظاهر، برای نمونه، وزارت فرهنگ برای سالها، به نویسندگان صاحبنام ساحل عاجی، از جمله «برنار ددیه» (Bernard Dadié) در سالهای 1977 تا 1986 یا «برنار زادی زارو» (Bernard Zadi Zaourou) بین سالهای 1994 تا 1999 سپرده شد. در این دورهها، پروژههای فرهنگی قابل توجهی به انجام رسید؛ از جمله «روزهای فرهنگی» که هرساله از 79 تا 81 برگزار میشد، یا جشنواره سالانه تئاتر مدرسهای که در سال 82 بنیان گذاشته شد. همچنین کار مرمت و بازسازی بناهای تاریخی، به ویژه در منطقه گراند بسام، در دستور کار دولت قرار گرفت. دوسالانه بازارچه هنرها و نمایشهای آفریقایی، از دیگر پروژههای این دوره بود. همین برنامه اخیر، در سال 2007 و با شعار «صلح برای ساحل عاج» با 23 گروه هنری خارجی از 17 کشور، نمایش چشمگیری داشت؛ به طور کلی، برنامههای فرهنگی سالهای اخیر، قابل توجه و پیگیری بودهاند، اما فرهنگ و هنر در ساحل عاج قدمت و اهمیت تاریخی ویژهای دارد که در ادامه به آن میپردازیم.
از ویژگیهای تمدنهای آفریقایی، اهمیت دادن این فرهنگها از دیرباز به کارکرد و نقش آثار در زندگی روزمره، به جای پرداختن به شکل و صورت (آنگونه که به ویژه در تمدن مدرن و غرب دیده میشود) بوده است. به این معنا که هرگز زیبایی، صرفاً بهدلیل زیبایی و در خود ستوده نشده است، بلکه آن چیزی زیبا و در نتیجه هنر محسوب میشده که کارکردی نیز داشته باشد؛ به بیان دیگر، زمانی شیئی زیبا محسوب میشود که ارتباط و نسبتی عمیق میان آن شیء (ادوات و ظروف، مجسمهها، ماسکها و غیره) و تفکری (مذهبی) که به آن شکل داده است، وجود داشته باشد. آنچه را که منتقدان هنری، «هنر آفریقایی» مینامند، در واقع اشیایی فرهنگی یا کاربردی هستند که چون از بار تقدس آنها در زمان کاسته شده است، امروزه بهعنوان شیئی هنری عرضه میشوند. طرفه اینکه در هنر ساحل عاج، هر یک از طوایفی که از آنها صحبت کردیم، هنر خاص خود را دارند و از طریق این هنر، در طول زمان میتوان به شیوه زندگی و پرستش و فرهنگ آنها پی برد. از مهمترین جلوههای هنر ساحل عاج که در میان این اقوام متفاوت است و آنها را از یکدیگر متمایز میکند، میتوان به ماسکها اشاره کرد.[۸]
ماسکهای ساحل عاج
در آفریقای مشهور به آفریقای سیاه، ساختن یا به عبارت صحیحتر، تراشیدن ماسک، از شاخههای اصلی و مهم، تندیسگری محسوب میشود. ماسک، در آیینها و مراسم آفریقا و در نتیجه در ساحل عاج، جایگاه مهمی دارد و به ویژه، در مراسم سوگواری از آن استفاده میشود. لازم به یادآوری است که واژه ماسک، همزمان به شیء و شخصی که آن را به صورت میگذارد، اشاره دارد. جنس آن از چوب است و روی آن حکاکی و نقاشی شده است. شخصی که آن را به چهره میگذارد، یا رقاص است یا نماینده رسم، روح یا موجودی شگرف و غیرزمینی؛ از اینرو، همچون یک امر مقدس و ابزاری در روند هماهنگی و تعادل اجتماعی به آن نگاه میشود. در جوامع سنتی، ماسک همزمان نشانگر نهادی دینی، سیاسی و اجتماعی بود؛ واسطهای بود میان خدایان، نیاکان و مردم عادی. بدین معنا میتوانست در تصمیمات سیاسی دخالت کند، در برداشت محصول نقش ایفا کند، گناهکاران را تنبیه نماید، ضامن بقای دانش و معرفت باشد، کودکی را که تازه بهدنیا آمده بپذیرد، همراهش باشد تا بالغ شود و سپس به دنیای حکمت پا نهد و تا مرگ او را همراهی کند.
همانطور که اشاره کردیم، به دلایل جغرافیایی و تنوع قومی و فرهنگی، ساحل عاج در زمینه تکثر و تنوع این هنر، از مقام خاصی برخوردار است. از مهمترین ماسکها میتوانیم به موارد زیر اشاره کنیم:
ماسک دان (Dan): در غرب ساحل عاج، در مناطق مان و توبا، قبایلمان خالق نوع خاصی از ماسک هستند که شکل هندسی خاصی دارد و گاه با صدفهایی خاص مزین میشود.
ماسک نیو (Neyo): این نوع ماسک در منطقهای معروف به ترپوین (Trépoint) در نزدیکی ساساندرا و دابگو (Dagbego) دیده میشود. از سال 2004 به اینسو، جشنوارهای به نام ماسک نیو برگزار میشود.
ماسکهای بائوله (Baoulés): پیش از اینکه بائولهها از سمت غنا تحت فرماندهی ملکه پوکو (Pokou)، به ساحل عاج کوچ کنند، از این هنر بیخبر بودند و در ساحل عاج با فرهنگ ماسک آشنا شدند. «گلی» (Goli) نام یکی از این ماسکها بود که برای خود برگزیدند که شکل سر بوفالویی را داشت. گلی درواقع نام پسر «نیامیان»، خدای آسمان در سنن ساحل عاج است. این نام همچنین به «پدر پلهپله» (Kplé. Kplé) از خدایان محافظ، اطلاق میشود. این ماسک، از جمله ماسکهایی است به نام «بانون آموین» (Amuin) که همگی به شکل سر حیوانات عظیمالجثهاند و هر کدام یکی از خدایان خشمگین را نمایندگی میکنند. بعضی از این ماسکها، به نیروی مردانگی یا به جنگل و سرسختی طبیعت اشاره دارند. واژه آموین، در واقع به هنری مذهبی اشاره دارد که تمام نیروها و اشیای دخیل در مراسم قربانیکردن حیوانات (عموماً پرندگان)، در پیشگاه قدرتهای ماوراءطبیعی را دربر میگیرند. شکل این ماسکها و رقصهایی که با آنها انجام میشود، از محلی به محل دیگر تغییر میکند؛ اما قاعده کلی این است که زنان و غریبهها حق ندارند این ماسکها را بر چهره بگذارند. رقصها نیز که در مراسم سوگواری مردان یا به منظور محافظت از روستا، به اجرا درمیآیند، عموماً تمام شب به طول میانجامند.
ماسکهای سنوفو: نزد سنوفوها، ماسکها به دو چیز اشاره دارند: بدن انسان و جانوران گوناگون (مثل مارها، کروکدیلها و...). ازجمله ماسکهای معروف این اقوام شمالی، «کالایو» (Caola) نام دارد. در آیینی به نام «پورو» (Poro) که در سه دوره 7 ساله برگزار میشود و طی آن همه پسرهای نوجوان این قوم، از سن 7 سالگی تا 28 سالگی در آن شرکت میکنند، ماسکهایی که استفاده میشوند، اغلب صورتی انسانی و اندازه کوچک دارند.
ماسکهای یاهوره (Yohourés): قوم یاهوره که به طایفه بزرگ آکانها تعلق دارند، از ماسکها به منظور تأثیر گذاشتن بر نیروهای فوقطبیعی که از نگاه آنان مسئول تیرهبختی یا سعادت انسان هستند، استفاده میشود. این ماسکها عموماً دوردوزی شدهاند و در مراسم سوگواری، هفت عدد از آنها مورد استفاده قرار میگیرد.
از جمله دیگر ماسکهای مهم اقوام مختلف ساحل عاج، میتوان به ماسکهای گورو، بته (Bété)، گره (Guéré) و غیره اشاره کرد. شایان ذکر است که این رسوم و این اشیای مقدس، در دورهای که استعمارگران در آفریقا حضور داشتند؛ به ویژه از سوی مبلغان مسیحی، مورد آزار و تعقیب فراوان بودند.[I][۹]
سینما
سینما در ساحل عاج مدتها وابسته به کمکها و یارانههای خارجی و به ویژه فرانسه بود و هماینک بیش از چند دهه است که راه استقلال را آغاز نموده و در حوزه تولید ملی فعالیت میکند؛ اما پیش از پرداختن به سینماگران ساحل عاجی، شاید بهتر است به نام «ژان روش» (Jean Rouche)، متولد 1917، سینماگر معروف فرانسوی اشاره کنیم که بخشی از فعالیت و آفرینش سینمایی او، مربوط به ساحل عاج میشود. این کارگردان قومشناس که در سال 2004 در نیجر از دنیا رفت، خالق خردهژانری به نام «قوم-داستان» (ethno-fiction) است و شاهکارهای بسیاری در حوزه سینمای حقیقت از خود به جا گذاشته است؛ از جمله میتوان به فیلمهای «من، یک سیاه»[II] و «هرم انسانی» اشاره کرد. فیلم نخست در سال 1958 ساخته شده و روایت داستان گروهی جوان نیجریهایست که در جستجوی کار به ساحل عاج عزیمت کرده و در منطقهای به نام ترشویل، در حومه ابیجان ساکن شدهاند. این فیلم، روش زندگی سخت روزمره سه جوان را به تصویر میکشد که هرروز صبح بهسمت بندر میروند تا شاید پولی بهدست بیاورند و شب هنگام در کافهها و کابارهها، غم و اندوه خویش را فراموش کنند. در این فیلم، به ویژه بر حضور و نقش سفیدها، به عنوان استعمارگران آفریقا و کسانی که پول و قدرت در دست آنهاست، انگشت گذاشته میشود؛ از اینرو، از معدود فیلمهایی محسوب میشود که وضعیت اسفبار استعمار آفریقا را به تصویر میکشد.
در «هرم انسانی» که دو سال بعد ساخته میشود، روش به دبیرستانی فرانسوی در ابیجان میرود تا نوجوانان اروپایی و آفریقایی را در تعاملات و روابط بینافرهنگیشان به تصویر بکشد. به دنبال روش، کارگردانان اروپایی دیگری نیز از تصاویر این سرزمین در ساخت آثار خود، به ویژه در سالهای 1970 و 1980 استفاده میکنند؛ به عنوان مثال، میتوان به فیلمهای «جنتلمن کوکودی» و «پیروزی همراه با آواز» و نیز «ماجرای مبهم» که اقتباس از اثر شیخ حمیدو کن (Cheik Hamidou Kane)، نویسنده سنگالی است، اشاره کرد. فیلم «پیروزی همراه با آواز»، ساخته ژان ژاک انو، از مهمترین فیلمهای دهه 70 محسوب میشود و در سال 1977، جایزه اسکار بهترین فیلم خارجی را از آن خود میکند. ماجرای فیلم در آفریقای غربی، در منطقهای در شمال ساحل عاج میگذرد و به مواضع و رابطه آلمانیها و فرانسویها در آغاز جنگ جهانی اول در این ناحیه از آفریقا میپردازد. با این فیلم، انو، در واقع تفکر استعماری و ستیزهجوی اروپاییان را به نقد میکشد.
سال 1964، سال مهمی در تاریخ سینمای ملی ساحل عاج محسوب میگردد؛ زیرا نخستین پیشگامان این هنر ظهور میکنند. از مشهورترین چهرهها میتوان به تیمیته باسوری (Timité Bassori) و دزیره اکاره (Désiré Ecaré) اشاره کرد که فیلمهای «کنسرتی برای تبعید» و «ما دو نفر فرانسه!» را ساخت. اکاره، پس از طی دوران کودکی در ساحل عاج، به فرانسه عازم میشود و در مدرسه هنرهای نمایشی پاریس تحصیل میکند. فیلم «کنسرتی برای تبعید»، نخستین فیلم نیمهبلند اوست که به زندگی دانشجویان آفریقایی در پاریس میپردازد؛ سپس در سال 1969، نخستین فیلم بلند سینمایی خود، «ما دو نفر فرانسه!» را میسازد و زندگی زن سیاهی را به تصویر میکشد که سودای رقابت با زنان پاریسی را در سر دارد؛ اما فیلم مهم و جنجالی این سینماگر، «چهرههای زنان» است که پس از سکوتی طولانی، در سال 1985 خلق میکند. این فیلم داستان زنانی است که در دل تحولات اجتماعی و اقتصادی کشور خود، ساحل عاج، سعی دارند تا از چهره زن سنتی آفریقایی فاصله بگیرند و پا به دنیای جدید بگذارند.
اما سینماگران دیگری که در ادامه وارد صحنه میشوند، عبارتاند از: هانری دوپارک (Henri Duparc)، گنون امبالا (Gnoan Mbala)، آکیسی دلتا (Akissi Delta) و سیدیکی باکابا (Sidiki Bakaba) که با فیلم «باکو» به شهرت میرسند. موضوع این فیلم آخر که در 1979 ساخته میشود، مهاجرت مخفیانه و غیرقانونی آفریقاییها از طریق اسپانیا به اروپاست. سال 1983، سالیست که سینمای ساحل عاج، دو چهره موفق به خود میبیند: یو کوزولا (Yéo Kozoloa) با فیلم «پتانکی» و موسی دوسو (Moussa Dusso) با فیلم «دالوکان». پتانکی که از روی رمانی به نام «15 سال، کافیه!» ساخته شده، نام رئیس مؤسسهای دولتی است که در پی وقوع خشکسالی و گرد آمدن اعانههای بینالمللی برای حل این معضل، مدیریت توزیع کمکها را به دست گرفته است. وی تمام پولی را که گرد آمده است، به کار دیگری میگیرد و رسوایی بهبار میآورد و به دادگاه فراخوانده میشود. «دالوکان» نیز داستان دختری ساحل عاجی است به نام آوا که خانوادهاش به اجبار میخواهند او را به عقد مردی شصتساله درآورند. درواقع خانواده به این مرد قول ازدواج دخترشان با او را دادهاند؛ اما دختر با مرد جوانی که عاشق اوست فرار میکند. پس عهدی که زیر پا نهاده شده است، دختر را به جنون میکشاند. کیتیا توره (Kitia Touré) نام سینماگر دیگریست در سینمای این سرزمین که با فیلم «کمدی غیربومی» به شهرت میرسد. این فیلم پرداختی است از آیین بومی پورو (در فصل ماسکها به آن اشاره شد) و چندان نیز به مذاق اروپاییان آفریقایی خوش نمیآید.
از فیلمسازان مهمی که پس از 1987 وارد عرصه میشوند، باید به سیدیکی باکابا، با فیلم «مداواگران» و هانری دوپارک، خالق فیلم «انگشت ششم» اشاره کرد. باکابا در کنار فیلمسازی به بازیگری و تئاتر نیز میپردازد. او برای فیلم «مداواگران»، جایزه بهترین موسیقی فیلم سینمای فرانسوی زبان را از آن خود میکند. «انگشت ششم» داستان مبارزی ساحل عاجی است که پیش از استقلال کشورش، در روستایی کوچک، با رسوم و آداب قبیلهای و سنتی آن زندگی میکند. او با زنی بهنام یا (Ya) ازدواج کرده و اکنون شش سال است که منتظر تولد نوزادی است. این اتفاق میمون رخ میدهد، اما بچه با شش انگشت بهدنیا میآید؛ پس بر اساس رسوم قبیله، باید قربانی شود؛ از اینرو کواوو و خانوادهاش مجبور به ترک روستا میشوند.[III]
فیلمهایی که در ادامه باید به آنها اشاره کرد از این قرارند: «اهانتها» اثر ژانلویی کولا؛ «بوکا و ابلکان» از روژهنوان امبالا؛ «جلی» از لانسینه و از میان فیلمهایی که در سالهای اخیر تولید شدهاند باید به «مردی برای دو خواهر» اثر ماری لوییز آسو اشاره کرد. این فیلم اخیر که در سال 2007 تولید شده، داستان مردیست به نام مارک آرتور که با زنی به نام هانریت زندگی آرام و سعادتمندی را سپری میکند. تا اینکه سروکله خواهر کوچک هانریت، یعنی موریل پیدا میشود. رابطهای میان مارک و او شکل میگیرد و از این پس همهچیز رو به قهقرا میگذارد؛ اما فیلم مهم دیگری که حتماً باید در این دوره بدان اشاره کرد، «برونکس-باربس» اثر الین دولاتور است. این فیلم موفقیت عظیمی، به ویژه در میان جوانان حاشیهنشین ابیجانی کسب مینماید. این فیلم داستان دو جوان به نامهای برونکس و باربس است که در جستجوی کار هستند و در نهایت جذب گروههای گانگستری محلات فقیرنشین ابیجان میشوند. در این فیلم، دولاتور سعی دارد تا در قالبی مستند، اما با بهرهگیری از فنون سینمای داستانی، رؤیاها و آمال دو جوان ابیجانی را به تصویر کشد.
البته در این میان باید به فیلمهایی که درباره ساحل عاج ساخته شدهاند هم اشارهای کرد. در بین جدیدترین آثار سینمایی که در سال 2021 به اکران درآمد، به ویژه باید از فیلم سینمایی «شب شاهان» به کارگردانی فیلیپ لاکوت نام برد که به ماجرایی در زندان مخوف «ماکا» در ابیجان میپردازد. در جریان این فیلم که آمیخته است با دیالوگهایی با لهجه فرانسوی ساحل عاجی، بهخوبی باورهای خاص ساحل عاجیها، بهگونهای بسیار هنرمندانه، به نمایش درآمده است. این فیلم ماجرای جوانی است که در اولین شب حضور در زندان، توسط رئیس زندانیها بهعنوان شاهزاده قصهگو انتخاب میگردد و قرار است، طبق آدابورسوم خاصی که در زندان ماکا حاکم است، در پایان مراسم قصهگویی کشته شود، ولی در وضعیتی شبیه «شهرزاد» در داستانهای «هزارویک شب»، این جوان هوشمندانه به توصیه یک زندانی سپیدپوست فرانسوی، داستانسرایی خود را تا بامداد ادامه میدهد و از مرگ نجات پیدا میکند. کنش زندانیان در اجرای حرکات نمایشی برای تجسم داستانهای این جوان قصهگو، ارزش هنری بالایی به این فیلم داده است و آدابورسوم محلی ساکنان این منطقه، به خوبی در فیلم بازنمایی شده است. درضمن داستانهای روایتشده توسط این جوان که مربوط به زندگی یکی از مجرمان سابقهدار ابیجان است نیز به خوبی وضعیت زندگی در مناطق حاشیه شهر ابیجان را ترسیم میکنند.
در کنار فیلمهای سینمایی، لازم است به موفقیت فیلمهای تلویزیونی، به ویژه در سالهای اخیر اشاره کنیم؛ از جمله مجموعه «خانواده من» به کارگردانی آکیسی دلتا که تقریباً از تمام شبکههای ملی آفریقایی پخش شد. اینگونه گفته میشود که این فیلم که صحنههای کمیک بسیاری دارد، در بحبوحه بحران اخیر ساحل عاج، به تلطیف روحیه و روان مردم این کشور کمک شایانی کرده است.
خلاصه اینکه، صنعت سینما در ساحل عاج، در مقایسه با سایر کشورهای غرب آفریقا، از رونق نسبی برخوردار است؛ در حال حاضر و به طور متوسط در هر سه ماه، یک فیلم تولید میشود که در مقایسه با سایر کشورهای منطقه، آمار خوبی محسوب میشود. ساحل عاج در طول سالهای گذشته، در زمینه تولید فیلمهای انیمیشن نیز چند تجربه بسیار با ارزش ارائه کرده است؛ به ویژه میتوان به فیلم انیمیشن «ملکه پوکو» اشاره کرد که با استقبال خوبی مواجه شد. هرچند از لحاظ فنی و تکنولوژیک، هنوز این بخش از سینمای ساحل عاج راه زیادی درپیش دارد.
در این بین باید به فعالیتهای مثبت خانم واتارا، همسر رئیسجمهور و بانوی اول ساحل عاج نیز در این زمینه اشاره کرد. خانم واتارا نقش عمدهای در افتتاح و بازسازی سینماهای جدید در شهر ابیجان داشته است. به گونهای که در حال حاضر، برنامه اکران فیلم در سینماهای ساحل عاج هماهنگ با سینماهای آمریکا و اروپا است و گاهی همزمان با اکران فیلمهای برتر در سینماهای جهان، همان فیلمها را بر پرده سینماهای ساحل عاج میتوان دید. البته به طور کلی، بانوی اول ساحل عاج از علاقهمندان به هنر است و چندی پیش هم که یک قالیچه منقش به تصویر وی و الحسن واتارا توسط سفارت جمهوری اسلامی به زوج ریاستجمهوری اهدا شده بود، ایشان به طور ویژه به هنر فرش ایران ادای احترام کرده بود. البته هنوز فرهنگ سینما رفتن در بین ساحل عاجیها جا نیفتاده است و فیلمهای کپی و غیرقانونی عرضهشده در بساطهای کنار خیابان، همچنان خواهان بیشتری دارند.[۱۰]
تئاتر
در کشوری چون ساحل عاج با سنتی چنین دیرین و البته جذاب و متنوع، طبیعی است که هنر تئاتر نیز همچون سایر ملل کهن، از غنا و قدمتی قابل توجه برخوردار باشد. در واقع تمام مراسمی که از دیرباز و به اشکال مختلف در این سرزمین برگزار میشوند، به نوعی در زمره تئاتر قرار میگیرند؛ اما تئاتر در معنای امروزی آن و بر اساس نمایشنامه مکتوب، با مکانی مشخص و همراه با تماشاچی و بازیگر و دکور و غیره، در ساحل عاج باید به عنوان دستاورد حضور فرانسویها محسوب شود. برنار دَدیه معتقد است که تئاتر در این شکلش، به لطف «دانشآموزان دبیرستانی به نام گلد کوست (Gold Coast) در غنای امروزی، وارد ساحل عاج شد. این دانشآموزان که برای گذراندن تعطیلات خود به گراند بسام آمده بودند، در این منطقه تئاتری اجرا کردند».[۱۱] اجرای این گروه و تأثیر آن، راه را برای شروع نمایش در ساحل عاج باز کرد و به این ترتیب، نمایش، در دهههای نخستین قرن بیستم، در این سرزمین پا میگیرد و از نمایندگان معروف آن همین برنار ددیه بود که نمایش «شهرها» را در سال 1933 روی صحنه برد. در این کمدی ساده و جذاب، نویسنده موقعیت پایتختهای متفاوت ساحل عاج را بازآفرینی میکند و از این طریق، قصد دارد تا تغییر مداوم آنها را نقد کند؛ بنابراین، ددیه را باید پیشگام نمایشنامهنویسی در ساحل عاج بدانیم. ددیه از شاگردان مدرسهای ابتدایی در بنژرویل، پایتخت آن دوره ساحل عاج بود. وی به همراه آمون دابی (Amon d’Aby)، کوفی گدو (Coffi Gadeau) و شارل نوکان (Charles Nokan) از نخستین نمایشنامهنویسان ساحل عاجی محسوب میشود.
آمون دابی به همراه کوفی گدو در سال 1938، «تئاتر اندیژن ساحل عاج» را بنیان نهاد. دابی علاوه بر کار تئاتر، به نوشتن رمان نیز میپرداخت و از جمله آثار او میتوان به «زمزمه شاه» و «ساحل عاج در جامعه آفریقا» اشاره کرد؛ اما در میان نمایشنامههای معروف او باید به «یوسف فروختهشده بهدست برادرانش» (1941) و «ساحره» (1957) اشاره کنیم. گدو نیز از زمره کسانی بود که همدوش هوفوئه بوآنی، برای آزادی آفریقا جنگید؛ پس از این سه نمایشنامهنویس مهم، ذکر نام کسانی چون امدو کنه (Amadou Koné) ضروری است. البته رماننویسانی چون کوروما نیز در حوزه نمایشنامهنویسی دست به قلم شدهاند.
در دهه 80، بحثی پیرامون تئاتر مدرن و سنتی در این کشور ایجاد شد که طی آن کسانی چون پورکه (Porquet) قصد داشتند تا به هر قیمتی ثابت کنند که سیاهان از دوره باستان با تئاتر، آشنایی کامل داشتند؛ اما این بحث، راه به جایی نبرد و در نهایت همان تاریخ 1932، به عنوان شروع رسمی پیدایش تئاتر در ساحل عاج ثبت گردید. در اواخر دهه 80 میلادی و طی سالهای 1990، تئاتر در ساحل عاج رشد چشمگیری داشت و گروههای متنوعی چون «کی یی ایمبوک» (Kiyi Mbock)، در شهر ابیجان بهوجود آمدند. گفتنیست مبدع گروه کی یی ایمبوک، زنی بود کامرونیالاصل به نام ورور لیکینگ (Werewere Liking) که با نمایش «سینگه مورا» (Singue mura) در شهر لیموژ فرانسه در سال 1991، به شهرتی بینالمللی دست یافت.[۱۲]
موسیقی
موسیقی بیشک، نخستین هنر محبوب در میان جوانان ساحل عاجی است. سبک «رَگا» در این بین، جایگاه برتر را در اختیار دارد و پرترههای باب مارلی، خواننده جامائیکایی را بیش از هرکس دیگری میتوان در ساحل عاج یافت. البته موسیقی از حوزههایی است که غنا و تنوع آن در ساحل عاج باعث شگفتیست؛ به گونهای که شاید برای شرح توسعه و تنوع آن در طی نیمقرن اخیر، نیاز به رسالهای کامل باشد. هر یک از شصت قوم ساحل عاج، دارای موسیقی سنتی خاص خود است که اغلب همچون موسیقی سایر نقاط آفریقا، چند صداییبودن ویژگی آنهاست. این خصوصیت، به ویژه در موسیقی بائوله مشهود است. موسیقی نقش مهمی در زندگی این قوم ساکن در نواحی مرکزی دارد و در تمام مراسم (اعم از شادی، عزا و یا کار) استفاده میشود. البته سایر اقوام نیز اهمیتی مشابه برای موسیقی در زندگی خود قائل میباشند. از دیگر خصوصیات موسیقی ساحل عاج، بهرهگیری آن از طبل در اشکال و اندازههای مختلف و متعدد است. میان طبلها، «تاکینگدرام» یا «طبل گویا» از همه شایعتر است که استفاده از آن، به ویژه در میان قوم آپولو معمول میباشد؛ اما از همه معروفتر، طبلی است که در زبان محلی به آن «ژامبه» (Djembé) گفته میشود و نوازنده برای نواختن، آن را میان پاهای خود قرار میدهد.[۱۳] پلیریتم یا کاربرد هم زمان دو یا تعداد بیشتری ریتم که در تضاد با یکدیگر باشند، از دیگر ویژگیهای موسیقی ساحل عاجی، به ویژه در نواحی جنوبغربی است. در کنار موسیقی سنتی که میان عامه مردم و در محلات شایع است، همچنین میتوان از شکل کلاسیک و امروزی موسیقی در این سرزمین صحبت کرد.
در نگاهی کلی، تولیدات موسیقی این سرزمین، به سه دسته یا جریان مهم قابل تقسیم است: نخست پیش گامانی چون «اَمِدِه پیر» (Amédée Pierre) است که هم اهل تئاتر بود و هم به کار موسیقی و خوانندگی اشتغال داشت. وی زمانی کار خود را آغاز کرد که در خیابان و کوچه، آنچه شنیده میشد، موسیقی کنگویی، کوبایی، نیجریایی یا غنائی بود و خبری از موسیقی ساحل عاجی در میان نبود؛ پس پیر دست به کار میشود و با خواندن در زبان مادریاش، آلبومی به نام «موسیو موسیو» بیرون میدهد که او را به شهرت میرساند و لقب «بلبل ملی» را برایش به ارمغان میآورد؛ شایان ذکر است که همین شخصیت، بعدها بانی ابداع «دفتر حق مؤلف» در ساحل عاج میگردد. از دیگر نامهای مهم در میان پیشگامان موسیقی ساحل عاجی، میتوان به آلله ترز (Allah Thérèse) و گیی ویکتور (Guéi Victor) اشاره کرد.
دسته دوم به هنرمندانی تعلق دارد که در مقایسه با دسته اول گرایشهای سنتی کمتری دارند و خود سبکهای جدیدی چون «زوگلو» (Zouglou)، «زوبلازو» (Zoblazo) و «یوسومبا» (Youssoumba) را ابداع کردهاند. زوگلو، نوعی موسیقی عامیانه و شهریست که به توصیف و روایت واقعیتهای زندگی جوانهای شهری میپردازد و از اینرو، آرمانخواهانه است و موضوعاتی چون عدالت، محبت و صلح را به پیش میکشد.[۱۴] این نوع موسیقی در دهه نود میلادی پدید آمد و مبدع آن دانشجویانی بودند که از شرایط خود در دانشگاه و خوابگاهها راضی نبودند. از معروفترین گروههای موسیقی زوگلو، باید از «اسپوار 2000» نام ببریم. مضمون ترانههای این گروه، بیشتر انتقاد از رفتار و کردار نسل جوان امروزی و بهویژه دخترهاست. واژه زوگلو به رقصی که همراه این موسیقی بهکار میرود نیز گفته میشود.
اما در میان پیشکسوتان و از مهمترین نمایندگان این دسته، میتوان به ارنستو ججیه (Ernesto Djédjé) اشاره کرد. ججیه موقعیتی ممتاز در میان سایر نوازندگان و خوانندگان ساحل عاج دارد و مبدع سبکهای مهمی در موسیقی و رقص ساحل عاج بوده است؛ از اینرو بسیاری از موسیقیدانان نسل جوان آفریقا، در کارهای خود از او الهام میگیرند. برخی ججیه را پدر موسیقی پاپ ساحل عاج میدانند. وی به ویژه مخالف حضور بیش از اندازه موسیقی کنگویی در این کشور و به ویژه ابیجان بود. ججیه همچنین در خارج از ساحل عاج و در کشورهایی چون فرانسه و کانادا شناختهشده است؛ به ویژه به یمن تکآهنگی به نام «نوانتره زیبوته» (Noantré. Ziboté) که حال و هوا و مضمونی ناسیونالیستی و آفریقاییزده دارد. این موسیقیدان، نوازنده بنام نوعی از موسیقی آفریقایی، معروف به «زیگلیبیتی» (Ziglibithy) نیز هست که همزمان، هم سبکی موسیقیایی و هم رقصی نیمهمدرن است (Reed, 2003). درباره نام این موسیقی نیز باید گفت که زیگلی به معنای رقص است و بیتی (ترانهای) شیرین و ملیح است که نمیتوان در مقابل آن مقاومت کرد. این موسیقی که هماکنون، به عنوان موسیقی ملی این کشور شناخته میشود، از تلفیق و امتزاج سنت موسیقیایی ساحل عاجی و نواهای کنگویی ساخته شده که مبدع و پیشاهنگ آن نیز ججیه است.
اما دسته سوم جریانهای موسیقی در این کشور، شامل جریانهای مدرن میشود که هنرمندان بسیاری را گرد خود جمع آورده است؛ در مجموع، هنرمندان خواننده یا آهنگساز ساحل عاجی، در کارهای خود به زبان و نواهای کشور و محل خود بسیار توجه دارند؛ اما سبکهای خارجی، از جمله رگای (Reggae) نیز حضور چشمگیری میان جوانان دارند.[۱۵]
از مشهورترین چهرههای موسیقی مدرن ساحل عاج میتوان به آلفا بلندی (Alpha Blondy) اشاره کرد. امروزه او را از مهمترین و مردمیترین خوانندگان موسیقی رگای آفریقایی میدانند و اغلب با باب مرلی (Bob Marely) مقایسهاش میکنند. از ویژگیهای او، سهزبانه بودنش است؛ چراکه هم به فرانسه، هم به انگلیسی و هم به زبان مادریاش، یعنی دیولا میخواند.[۱۶] وی در عین فعالیت گسترده هنری، یک فعال اجتماعی نیز به حساب میآید. منزل شخصیاش در ابیجان، با آن معماری و تزئینات چشمگیر، شاهدی بر سلیقه چندوجهی این هنرمند بزرگ است؛ در حال حاضر آلفا بلندی سفیر صلح سازمان ملل در ساحل عاج است. او خود را دیوانه صلح میخواند و جایی خطاب به سفیدها اینگونه میگوید: «خودت میدانی که مجبوری مرا به رسمیت بشناسی. نمیتوانی حرامزادهام بنامی، من زاییده فرهنگ توأم. نمیتوانی رودررو نگاهم کنی؟ مرا احمق میدانی؟ مگر خود تو به من الفبا را نیاموختی؟... سفیدها حق جا زدن ندارند. هم او که مرا فتح کرده و حرف خود را به من آموخته نمیتواند اشتباه کند. من به او این اجازه را نمیدهم».[۱۷]
آلفا بلوندی در مصاحبههایش با رسانههای غربی، همواره رویکردی انتقادی نسبت به سیاستهای استعماری دارد و در این بین، حتی رؤسای جمهور فرانسه را نیز استثنا نمیکند. این فعال اجتماعی، در ترانههایش مردم و سیاستمداران را به تساهل و بردباری دینی دعوت میکند. در ترانه «اورشلیم» یا در ترانه «محمد رسولالله»، به خوبی میتوان رد چنین رویکردی را دریافت.
چهره معروف و رسانهای دیگری در این سبک وجود دارد به نام تیکن جا فَکلی (Tiken Jah Fakoly) که متولد اودینه، در شمال غرب ساحل عاج است. وی در هواداری از ستمدیدهها و مردمان روستا میخواند و همین موضوع او را سالها مجبور به ترک وطن کرد؛ زیرا کار او به مذاق حکومت خوش نمیآمد. او از سال 2003 به این طرف، ساکن کشور مالی است و حتی علیه عبدالله واد، رئیسجمهور وقت سنگال نیز موضع تندی گرفت و از او خواست اگر کشورش را دوست دارد، قدرت را ترک کند. کاری که در نهایت عبدالله واد انجام داد و بدون خونریزی و خشونت پس از رأی مردم به نفع رقیب او، از قدرت کنارهگیری کرد. از معروفترین ترانههای او «حال کشور من بد است!» میباشد که به وضعیت آشفته ساحل عاج در زمان جنگهای داخلی دهه 2000 اشاره دارد. در ترانه ماندگار و تاریخی «فرانس-افریک»، وی به تندی و بدون واهمه، از سیاستهای استعماری دولت فرانسه نسبت به قاره آفریقا انتقاد کرده است.
به طور کلی فهرست بلندبالایی میتوان از خوانندهها یا آهنگسازان ساحل عاجی به دست داد؛ از میان گروههای موفق امروزی میتوان «ماژیک سیستم»(Magic System) را نام برد که از سال 2003 به اینسو، فعالیت دارد و حتی در فرانسه، گروهی شناختهشده و فعال میباشد. در طول چند سال اخیر، گروه «طوفان» هم توانسته اسمورسمی برای خودش ایجاد کند. تکچهرههایی چون «عرفات» هم شهرت خوبی به هم زدهاند. عرفات البته در 2019 و در یک حادثه تصادف، درحالیکه سوار بر موتورسیکلت بود فوت کرد. «آرتیآی» (RTI) که ارگانی وابسته به رادیو و تلویزیون ساحل عاج است، هر ساله به بهترین هنرمندان حوزه موسیقی کشور جایزهای تحت عنوان «جایزه موسیقی آرتیآی» تقدیم میکند. کلیپها و نماهنگهایی که برای این ترانهها ساخته میشوند نیز در نوع خود قابلتوجهاند و به خوبی رقصهای خاص ساحل عاجی را نمایش میدهند.
بیشک در کنار موسیقی، باید از دو هنر دیگر آمیخته با آن نیز یاد کرد: «رقص» و «باله». رقصهای سنتی و فولکلوریک در این سرزمین بسیار تنوع دارند؛ از جمله رقصهای مشهور میتوان به «پرودنیکا» (Prudenica) اشاره کرد که حس و حالی فلسفی دارد و در سال 2008 خلق شده است. هدف از این رقص، تشویق جوانان به نگه داشتن جانب احتیاط و تعادل در تمام وجوه زندگی است و هماینک الهامبخش بسیاری از هنرها است.[۱۸] در میان سایر هنرها، باله ساحل عاجی جایگاه خاصی دارد. مبدع آن شخصی از اهالی گینه به نام «ممدو کنده» (Mamadou Condé) است که در سال 1975، این هنر را پایهگذاری کرد. البته کمی پیش از این تاریخ، از گروهی به نام «آنسامبل کتبا» (l’EnsembleKotéba)، بهعنوان خالق باله ساحل عاجی یاد میشود. این گروه در طی سیسال گذشته، نمایشهای کمدی-موزیکال بسیاری خلق و اجرا نمودهاند که عمدتاً به شرح زندگی روزمره اهالی ابیجان میپردازند.[۱۹]
نقاشی
هنر نقاشی در ساحل عاج، به ویژه در شمال این کشور، در منطقه کوروگو، از غنا و تنوع فراوانی برخوردار است. حتی گفته میشود که پابلو پیکاسو، مبدع سبک کوبیسم، بسیاری از پردههای نقاشی خود را از سبک نگارگری و به ویژه از ماسکهای ساحل عاجی، الهام گرفته است. زیبایی و شگرفبودن سبک نقاشی ساحل عاجی در نگارههای فراوانی که بر دیوارهای خانههای روستایی کشیده شدهاند، مشهود است و خود از توجه به آموزههای هنری در سنن بومی ساحل عاج خبر میدهند. از چهرههای معروف نقاشی در ساحل عاج، میتوان ژیلبر گرود (Gilbert Grud) و میشل کوجو (Michel Kodjo) و ادریس را نام برد که به طور مداوم، نمایشگاههایی در داخل و خارج برگزار میکنند.
از تابلوهای مهم ژیلبر گرود، میتوان «کودک سرباز در ساحل عاج» را نام برد. وی همچنین کتابی در سال 2003 منتشر نموده است به نام «سحر سیاه» که به مصیبتهای جادوگری، این بیماری رایج در آفریقا، میپردازد؛ اما کوجو از گرود، قدیمیتر و معروفتر است. وی نخستین هنرمند ساحل عاجی است که پیش از استقلال، در سال 1957، نمایشگاهی فردی در شهر ابیجان برگزار کرد. از 1970 بدینسو، در محلهای به نام «کارتیه فرانس» در 40 کیلومتری ابیجان اقامت دارد؛ جایی که هنرمندان نقاش و موسیقیدانان بسیاری زندگی و کار میکنند. سبک کاری او ملهم از عرفان و تأملات شرقی است.[۲۰] ادریس هنرمند مردمی ساکن گراند بسام نیز نمایشگاهها و کارگاههای مختلفی در کشورهای مختلف آسیایی، اروپایی و آفریقایی برگزار کرده است. وی در آثارش به حیوانات و ترسیم جنگل و استفاده از رنگهای متنوع، بهای زیادی میدهد. در حوزه هنر مصور نیز چهرهای به نام زوهوره لسن (Zohoré Lassane) فعالیت میکند که در زمینه کاریکاتور هم فعال است و نشریه طنز معروفی به نام «گبیش» (Gbich) (صوت ناشی از ضربه مشت) را منتشر میکند. مهمترین موفقیت هنری او خلق شخصیتی خندهدار، به نام «گوفی گامبو» (Gauphy Gambo) است که هجویهای واقعی از تجار است و کسانی که مدام دنبال پول هستند. خانه هنرمندان در ساحل گراند بسام مکان خوبی برای آشنایی با نقاشان مردمی و خوش ذوق ساحل عاجی است.[۲۱]
معماری
در ساحل عاج طیف گستردهای از بناهای تاریخی، منتسب به سنن بومی و مذهبی وجود دارد؛ به طور کلی، معماری و بناهای تاریخی این سرزمین در سه حوزه قابل ملاحظه و دستهبندی است: «معماری دوره استعمار»، «معماری روستایی» و «معماری اسلامی».
جلوههای معماری استعماری، به ویژه در پایتخت قدیمی این کشور، یعنی گراند بسام، به چشم میخورند که از آن میان میتوان به قصر حاکم اشاره کرد که در واقع، اولین مقر حاکمان فرانسوی این سرزمین بوده است.[۲۲] از دیگر بناهایی که در این شهر قابلذکرند، خانههای «وارله» (Varlet) و «گانامه» (Ganamet) هستند که در گذشتههای دور، به بازرگانان معروفی تعلق داشتهاند و در معماری آنها، از مصالح بومی استفاده شده است. این سکونتگاهها در زمره معماری روستایی جای میگیرند و به ویژه از جهت نوع مصالحی که در ساخت آنها به کار رفته و نیز اشکال گوناگونی که از یک قوم به قوم دیگر پیدا میکنند، قابل توجه هستند.
در شهر ابیجان، به ویژه میتوان به معماری خاص و زیبای «کلیسای سن-پل»، در کنار معماری چشمنواز «آرامگاه ماریال» (Sanctuaire Marial) اشاره کرد. این بنای اخیر که به مریم مقدس اهدا گردیده، از زیارتگاههای مهم کاتولیکها بهشمار میرود. ساختمان اصلی کلیسای جامع سن-پل، بهدست یک معمار ایتالیایی به نام آلدو اسپریتو طراحی شده است؛ ولی اجرای آن با پیر فخوری، معمار مسیحی لبنانی-ساحل عاجی بوده است. این کلیسا، به طور کامل، بدون ستون و با استفاده از تکنولوژی کابل ساخته شده است. کابلهای سقف بنا به سازهای عظیم و صلیبیشکل متصل میشوند که به طور نمادین، به عیسی مسیح(ع) اشاره دارند که درحال به دوش کشیدن بار گناهان انسانهاست.
در یاموسوکرو باید معماری کلیسای «نوتردام دو لَپِه» (Notre Dame de la Paix) (بانوی مقدس صلح) را نام برد که در سال 1990، به دست پاپ ژان پل دوم تقدیس شد و فضای آن و محیط پیرامونش، به دولت واتیکان اهدا گردید. این کلیسا، ساختمان بسیار بزرگ و باشکوهی دارد و با احتساب محوطه اطرافش، میتواند تا حدود دویستهزار نفر را در خود جای دهد؛ از اینرو هم به لحاظ وسعت و هم بلندی، از بزرگترین بناهای مذهبی جهان محسوب میشود. معمار این کلیسا هم پیر فخوری است. در تزئینات شیشههای رنگی داخل بنا، تصویر این معمار لبنانی و تصویر هوفوئه بوآنی، به طور زیرکانهای در کنار تمثیلهای حواریون و قدیسان مسیحی، قرار دارد. طرح گنبد این بنا، از کلیسای جامع سن پیر رم الهام گرفته شده است. از دیگر بناهای معروف و چشمگیر، میتوان از «بنیاد فلیکس هوفوئه بوآنی» برای صلح یاد کرد که در شهر یاموسوکرو قرار دارد.
اما اینها بناهای مسیحی بودند و دین اسلام نیز با بناها و معماری خود حضوری چشمگیر در این سرزمین و به ویژه در شمال آن، یعنی در ناحیه مرغزارها دارد. بناهای اسلامی این ناحیه، متأثر از سبکی بهنام «سبک سودانی» هستند که در سده چهاردهم میلادی وارد قلمرو امپراتوری مالی شده است.[۲۳] از مشهورترین مساجد، میتوان به مسجد «کایورا» (Kaouara)، مسجد «تنگرلا» (Tengrela)، مسجد «کوتو» (Kouto) و مسجد «نامبیرا» (Nambira) اشاره کرد که در سده 17 میلادی بنا شدهاند؛ افزون بر اینها، دو مسجد دیگر به نام مساجد «کونگ» (Kong) در منطقهای به همین نام قرار دارند که یکی از آنها کوچک و دیگری بزرگتر، اما جدیدتر است.
این مساجد، هم از نظر تاریخی مهماند و هم از نظر معماری و جزو میراث ملی محسوب میشوند. در ساختمان آنها یک نمازخانه، یک فضای مرکزی و یک مناره تعبیه شده است که محراب در آن قرار میگیرد. نمازخانه اغلب مستطیل یا مربع شکل است. مردان در سمت شرق و زنان در انتها و در سمت غربی آن به نماز میایستند. از ویژگیهای این مساجد میتوان به کاربرد مصالحی مناسب با شرایط اقلیمی منطقه، در ساختمان آنها اشاره کرد.[۲۴]
از جمله معماران بنام ساحل عاجی، میتوان پیر فَخوری (Pierre Fakhoury) را نام برد که یک مسیحی لبنانی-ساحل عاجی و معمار مورد علاقه هوفوئه بوآنی بود و همانگونه که گفته شد، معمار کلیساهای بزرگ ساحل عاج بوده است.[۲۵]
صنایعدستی
هنر دست اهالی سرزمین ساحل عاج در غرب آفریقا، زبانزد است. این مردمان، به ویژه در کار بر روی چوب چیرهدستاند؛ از اینرو ساخت مجسمهها، اثاثیه منزل، دربها و اشیای زینتی، از مشغلههای روزانه و شایع در این سرزمین است. به این موارد باید آلات موسیقی و به خصوص طبلها و ماسکها را نیز اضافه کرد. همچنین زنان ساحل عاج در ساخت سفالینههایی تماماً کار دست مشهورند؛ از جمله سفالینههای معروف میتوان از «کاتیولا» نام برد. کاتیولا نام شهری است در ناحیه شمال مرکزی کشور که در آن، قومی به نام مانگورو (Mangoros) ساکن است. شغل اصلی مانگوروها سفالگری است. علاوه بر صنایعدستی مذکور، نساجی نیز در برخی مناطق، از جمله درمیان بائولهها و سنوفوها رواج دارد. این دو طایفه، همچنین در کشیدن نقش و نگار بر روی پارچه معروفاند. پیشتر در بخش مربوط به «ذائقه فرهنگی مردم ساحل عاج»، درمورد صنایعدستی این کشور توضیح داده شد که از تکرار آن پرهیز میکنیم. شایانذکر است در آذر 1397، به همت بخش فرهنگی سفارت ساحل عاج در ایران، نمایشگاهی از صورتکها و مجسمههای سنتی ساحل عاج در تهران برگزار شد که با استقبال گسترده عموم مردم و اهل هنر مواجه گردید.[۲۶]
نظام آموزشی
مقوله آموزش در ساحل عاج از عوامل و نظامهای متفاوت و متنوعی تأثیر پذیرفته است؛ از یک سو، سنن قبایل مختلف و از سوی دیگر، ورود ادیان اسلام و مسیحیت، همراه با فرهنگ و تعاریفی که استعمارگران با خود به این سرزمین آوردهاند، همه در شکلگیری نظام آموزشی ساحل عاج نقش داشتهاند. برای نشان دادن نقش مسیحیت، مراکز آموزشی بسیاری همچنان در این کشور وجود دارند که در آنها تبلیغ مسیحیت صورت میگرفته است. البته امروزه و بازهم ، فرانسویان، ساحل عاج مبنای نظام آموزشی خود را به نظامی غیردینی تغییر داده است.[۲۷]
اما در دورههای قبل و پیش از ورود اسلام و مسیحیت و شکلگیری مدارس «قرآن» یا مراکزی به سبک غربی، آنچه در جایجای این سرزمین مرسوم بوده، همان مدارس آموزش سنتی بودهاند. همانطور که اشاره شد، آموزش، متناسب با سنن و رسوم هر قبیله و هر طایفه، اشکال متفاوتی داشته است و در هرحال، آنچه آموخته میشده، با زندگی روزمره و معاش مردم ارتباط تنگاتنگی داشته است؛ از اینرو، موضوع آموزش، همیشگی بوده و عموماً مکان خاصی نداشته است. آنچه بیش از همه اهمیت داشته، آموزش تولید و مسئولیتپذیری افراد در این رابطه، از سنین پایین بوده است. آموزش بیشتر بر همکاری افراد یک طایفه یا قبیله و تقویت حس جمعی، تأکید داشته است[۲۸]؛ اما در همین جوامع، ذهنی که بیش از همه تأثیر و کارکرد داشته، ذهن جادوگر و باورمند به ماوراءالطبیعه و امور مرموز و خفیه بوده است. پس آنچه بیش از همه در جامعه حضور داشته، دین و امر مقدس بوده است.
از ویژگیهای دیگر چنین جامعهای، باور به تجربه، داشتهها و باورهای پیشینیان و پیران قبیله و طایفه است. پیر هر طایفه، کسی بوده که دانش آن جامعه کوچک را در دل خود محفوظ میداشته و به آیندگان منتقل میکرده است؛ به این ترتیب، آموزش کودکان بهدست پیران، از ارکان چنین نظامی محسوب میشود. از این منظر، پیری، همچون ارزشی مثبت و بالاترین مرتبه آموزش محسوب میگردد.[۲۹] ناگفته پیداست که در چنین جامعهای، محمل انتقال دانش و تجربیات نیز بیان شفاهی است.
اما با ورود استعمارگران، این نظام سنتی دچار دگرگونی و چهبسا تحقیر شد؛ با اینحال، با اراده و خواست عموم ساکنان بومی و محلی، این شکل آموزش سنتی، همچنان به حیات خود ادامه داد، گرچه بهمرور دچار تغییر و تحولاتی شد. متصدیان امر آموزش و استقرار نظام تربیتی نوین در ساحل عاج که عموماً خارجی و فرانسوی بودند، در نوسازی این نظام، به این نکته نیز توجه داشتند که باید ساختاری ایجاد کرد که شکلی منعطفتر از نظام غربی داشته باشد و با محیط زندگی و کار و معاش افراد بومی، قرابت بیشتر و رابطه نزدیکتری برقرار نماید.[۳۰]
ظهور نخستین مدارس اسلامی و سیر تحول آنها
اسلام به طور گسترده در سده 14 میلادی و از سمت شمال به این سرزمین رسید؛ هر چند با مسلمان شدن ساکنان منطقه شمال آفریقا و قبایل صحرا، عملاً دین اسلام به شکل محدود چند قرن قبل از این تاریخ نیز وارد ساحل عاج شده بود. اما به شکلی منظم و منسجم، جمعیت مسلمان در سده 17، در شمال ساحل عاج مستقر میشوند و شهرهای شمالی چون کونگ، به مراکز تعلیمات اسلامی و آموزشهای قرآنی در منطقه تبدیل میگردند. مسجد تاریخی کونگ، خود گواهی است بر این دوره درخشان اسلام در شمال ساحل عاج. گسترش مسلمانان در این ناحیه، به همت بازرگانان قوم دیولا و در صلح و آرامش صورت گرفت که بیشتر برای فروش محصولاتشان به این سرزمین وارد شده بودند. درپی این ورود و حضور، نخستین مدارس تعلیم «قرآن» استقرار پیدا کرد.[۳۱] این مدارس با چنان سرعتی توسعه و رواج یافت که بنابر آمار سال 1938، تعداد بچههایی که در مدارس قرآنی به تحصیل و تعلیم مشغول بودند، سه برابر تعداد کسانی اعلام میگردد که در مدارس اروپایی مجموعه آفریقای غربی فرانسوی، به تحصیل میپرداختند.[۳۲] این موضوع البته از همان ابتدا با ناخشنودی استعمارگران اروپایی همراه بود؛ زیرا اینان حضور و گسترش اسلام در منطقه را مانعی در برابر اشغال نظاممند خود میدانستند و رویکردی دوپهلو نسبت به این موضوع داشتند؛ از یک سو آن را حاشیهای و بیاهمیت نشان میدادند و از سوی دیگر، نگرانی خود را ابراز میکردند.[۳۳] سیاستی که برای مهار و جایگزینی آنها با مدارس اروپایی به کار بستند نیز راه به جایی نبرد.
در تشریح سازوکار مدارس اسلامی، باید گفت که این مدارس، به لحاظ اداری، از انعطاف بالایی برخوردار بودند (و همچنان نیز همینگونه است)، اما برخلاف مدارس سنتی که به دست پیران و ریشسفیدها اداره میشد، در نظام اخیر، از افراد مجرب و حرفهای در امر آموزش استفاده میشود. همچنین مدارس قرآنی، واجد نهاد و سازمانی هستند که در ساختاری مشخص، به تعلیم اخلاقی میپردازد. دروس مطالعاتی در 5 دوره ارائه میشود: در سال نخست دوره اول، دانشآموز این مدرسه، با سورههای قرآنی (5 الی 15 سوره) و آداب نیایش و نماز آشنا میشود. همچنین به او حروف و نوشتن به عربی آموزش داده میشود؛ در دوره بعدی که از سن 6 یا 7 سالگی آغاز میشود، کودک به حفظ «قرآن» میپردازد. او همچنین نوشتن و صحبت کردن به عربی را تمرین میکند؛ در مرحله سوم، به ویژه بر ترجمه و فهم «قرآن» تأکید میشود. در این مرحله نوجوان با فرهنگ و تمدن عرب نیز آشنا میگردد. در واقع در این مرحله، دیگر محصل به سن بلوغ رسیده است؛ سپس مرحله چهارم آغاز میگردد که طی آن تفسیر و تحلیل متون مرتبط با «قرآن» و احادیث و روایات مورد مطالعه قرار میگیرند. در این مرحله دیگر آشنایی طلبه با زبان عربی و متون اسلامی به سطح خوبی رسیده است؛ در مرحله آخر، یعنی مرحله پنجم، طلبه باید به یکی از کشورهای عربی مسافرت کند تا مستقیماً فرهنگ و زبان عربی را درک کند و زمانی که به میهن خود بازمیگردد، دیگر میتواند خود معلم «قرآن» باشد (این افراد را در زبان محلی «مارابو» مینامند که گویا همان مربی است)[۳۴]
در انتهای قرن نوزدهم و پس از این تاریخ، این اتفاق روی میدهد که مدارس قرآنی، تنها تا مرحله دوم سیر فوق را آموزش میدهند. این موضوع البته دستمایه و بهانهای میشود برای سلطهگران تا نظام آموزش غربی را به جامعه تحمیل کنند؛ به این ترتیب، شکل غربی یا نوین آموزش بهدست استعمار فرانسه وارد ساحل عاج میشود. مبدعان این نظام جدید، مبلغان مسیحی هستند که برای تبلیغ مسیحیت به این سرزمین آمدهاند؛ اینگونه با نخستین مدارس تعلیم مسیحیت در قرن نوزدهم در ساحل عاج روبهرو میشویم.[۳۵][۳۶]
نخستین مدارس مسیحی
بهجای مدارس مسیحی، شاید بهتر باشد از واژه مدارس استعماری استفاده کنیم؛ چراکه نه تنها مؤسسان این مدارس استعمارگران فرانسوی بودند، بلکه اساساً این مدارس، در جهت تأمین منافع استعماری فرانسه پدید آمدند. همچنین پیش از اینکه این مدارس به شکلی رسمی در سال 1887 بهوجود بیایند، 5 سال پیش از این تاریخ و در شکلی خصوصی، مدرسه تحت نظارت فرانسه در این سرزمین که هنوز نام ساحل عاج به خود نگرفته بود و «مؤسسات فرانسوی ساحل طلا» نامیده میشد، تأسیس شده بود.[۳۷]
نخستین کسی که در این زمینه، یعنی در حوزه آموزش رسمی از طریق احداث مدارس فرانسوی و مسیحی، فعالیت خود را شروع میکند، «آرتور وِردیه» (Arthur Verdier) است. وردیه از کسانی است که با نیات استعماری و کشت و تجارت کافه به ساحل عاج آمده است. وی امیدوار است بتواند به کسانی که روی زمینهای او کار میکنند، خواندن و نوشتن بیاموزد. در سال 1887، دولت فرانسه، معلمی به نام «ژان دور» (Jean D’heur) را به آسینی گسیل میدارد (Ibid: 14). ژان دور در کرینجابو، نخستین مدرسه ابتدایی را برپا میکند. این مدرسه، سال اول و سال دوم را از سر میگذراند تا سال سوم که به دستور حاکم جدید، «ترش لاپلن» (Treiche Laplène) به آسینی منتقل میشود؛ سپس در منطقه الیما (Elima) مدرسهای برپا میشود و با حدود سی دانشآموز کار خود را شروع میکند. این سی دانشآموز نخستین کسانی هستند که در ساحل عاج تعلیم به زبان فرانسه را آغاز میکنند. بین سالهای 1893 تا 1896، ترش لاپلن بنای مدارس دیگری را نیز میگذارد که به دست معلمهای فرانسوی و مشاوران محلی اداره میشوند.
درخصوص آموزش مسیحی در ساحل عاج باید به خیلی عقبتر بازگشت. در ابتدای فصل تاریخ اشاره کردیم که تعدادی مبلغ مسیحی در سال 1637 به این سرزمین رسیدند، اما در کار خود به موفقیتی دست نیافتند. مأموریتهایی از این دست، 50 سال بعد و سپس در سالهای 1842 تا 1845 تکرار شد، اما باز به جایی نرسید؛ به این ترتیب، مأموریتهای مذهبی و تبلیغی فرانسویان در ساحل عاج تا زمانی که رسماً در 1893، این سرزمین مستعمره اعلام میگردد، ناموفق بودهاند[۳۸]؛ اما در این تاریخ و پس از آن، «لویی گوستاو بنژر»، (Louis Gustave Binger) نخستین حاکم این مستعمره، جامعه مبلغان آفریقایی مستقر در شهر لیون را به ساحل عاج دعوت میکند. در واقع فرانسه با این کار، نه تنها درصدد مهار گسترش اسلام در این کشور است، بلکه از نفوذ روزافزون انگلیسیها نیز بیم دارد. در این زمان، مدارسی بهنام «ساندی اسکول» مشغول به کار بودند و هر یکشنبه، کودکان بسیاری را برای آموزش فرهنگ و زبان انگلیسی در خود گرد میآوردند.
در ژانویه 1895، گروه مذکور از فرانسه به ساحل عاج میرسد و کار خود را آغاز میکند. به زودی مدرسهای در دابو (Dabou) باز میشود؛ بخشی از مبلغان مسئولیت آموزش دختران را بر عهده میگیرند. اندکاندک ساختار کار منظمتر میشود و بر تعداد مدارس افزوده میشود. در مجموع، سال 1895 بیش از 200 دانشآموز در مدارس مختلف، مشغول به تحصیل میشوند.[۳۹]
ظهور مدارس غیرمذهبی
سال 1900، قراردادی بین حکومت مستقر در ساحل عاج و مبلغان مسیحی امضا میشود که در آن حقوق معلمها به میزان زیادی افزایش مییابد و در عوض حکومت میتواند بر کار آنان نظارت کند. از همین زمان به بعد، استفاده از آموزگاران بومی نیز باب میشود؛ اما سه سال بعد و در تبوتاب تصویب قانون لائیسیته در فرانسه و بسته شدن مدارس مذهبی این کشور، این قانون ملغا میگردد. البته تصمیمی که در فرانسه برای قطع حقوق مبلغان مذهبی و بستن مدارس آنان گرفته میشود، با تأخیر بر مستعمرات تأثیر میگذارد. در مارس 1904، تعداد دانشآموزانی که در کل ساحل عاج مشغول به تحصیل بودند، به 896 نفر میرسد که در مقایسه با رقم 2 میلیونی کل جمعیت، رشد خوبی را نشان میدهد.[۴۰] همچنین در فاصله سالهای 1904 تا 1906، یعنی حتی پس از تصویب قانون لائیسیته، باز تأسیس مدارس تبلیغی در ابیجان و بنژرویل (که در همین زمان هم به پایتخت بدل شده بود) ادامه دارد؛ اما پس از این، مدارس تبلیغی بسیاری بسته میشوند و تعداد اندکی هم که باز باقی میمانند در خفا به فعالیت خود ادامه میدهند. در سال 1914، تنها سه مدرسه و در سال 1916 تنها یک مدرسه از این دست باقی میماند. در این شرایط، حکومت مستقر، زمینه را برای تأسیس مدارس عمومی و غیرمذهبی خود مساعد میبیند که تقریباً در تمام کشور جای مدارس تبلیغی را میگیرند.[۴۱] در این دوره اتفاق مهم دیگری نیز در عرصه بینالملل افتاده و آن ظهور کمونیسم و دینستیزی آن است. البته در دهه بیست میلادی و همزمان با قدرت گرفتن دستراستیها در فرانسه، باز کلیسای کاتولیک جان میگیرد و مدارس مسیحی، دوباره در مسیر رشد قرار میگیرند.
اما تا آغاز دهه 50، همچنان خبری از مدارس متوسطه در مستعمرات و در نتیجه در ساحل عاج نیست. نخستین محصلان ساحل عاجی در دوره دبیرستان، در واقع تحصیل خود را در کشور فرانسه و به پیشنهاد و همت هوفوئه بوآنی، انجام دادند. نحوه انتخاب دانشآموزان اینگونه بود که مدیران دبیرستانها به ساحل عاج دعوت میشدند تا از مناطق مختلف، کسانی را برای عزیمت و تحصیل در فرانسه برگزینند. اولین گروه نیز که شامل 148 دانشآموز میشد، در سپتامبر 1946 عازم فرانسه شد.[IV][۴۲]
تحول نظام آموزشی در مستعمرات فرانسه پس از کنفرانس داکار
پیشتر از کنفرانس برازاویل و نقش آن در باز شدن فضا برای حرکت مستعمرات، به سوی کسب استقلال صحبت کردیم. در این کنفرانس، همچنین بر ضرورت ترویج آموزش در مستعمرههای فرانسه در آفریقا اشاره شد.[۴۳] در کنفرانس داکار که در ژوئیه 1944 برگزار گردید، این مواضع و تصمیمها با تأکید بیشتری مطرح شد؛ به این ترتیب، تصمیماتی مبنی بر تحول شرایط آموزش، افزایش تعداد محصلان، بازبینی برنامههای درسی و غیره اتخاذ میگردد. همچنین تأسیس رشتههایی چون کشاورزی، در دستور کار قرار میگیرد و آموزش عالی نیز به راه میافتد. ساحل عاج نیز به نوبه خود از این تحولات تأثیر میپذیرد. در این خصوص، صحبت از گذر از شکل نظام آموزشی استعماری به نظامی نواستعماری میشود (Ibid: 175-193). در کنفرانس داکار تأکید میگردد که باید نرخ سواد تا 50 سال آتی، به بالاترین میزان ممکن برسد. در این زمینه نهادها و مؤسسات متنوعی همچون مدارس تربیتمعلم، مدارس عالی مطالعه آبها و جنگلها و مدرسه عالی نظامی دایر میشود.
در بازبینی ساختارها و برنامهها نیز مقرر میشود که دوره ابتدایی در 6 سال برگزار شود؛ حداقل سن نیز برای شروع تحصیل 6 سال اعلام میگردد (Ibid: 300). برای تحصیلات متوسطه نیز دو دوره تعیین میشود؛ دوره اول، شامل 4 سال و دوره دوم، 2 سال که پس از اتمام آن دیپلم اعطا میگردد.
از سال 1960 بدینسو، یعنی پس از کسب استقلال، موضوع آموزش از اولویت خاصی در نظر سیاسیون برخوردار شد؛ تا جایی که حدود 44 درصد از کل بودجه ملی، به این موضوع اختصاص داده شد (Kouassi-Ayewa, 2004: 261). در بازبینی قانون اساسی، در اوت سال 2000 نیز مقرر شد که دولت، شرایط را برای دسترسی همگان به آموزش در سراسر کشور، فراهم نماید؛ به این ترتیب، سه سال اول تحصیلات ابتدایی رایگان شد و به عنوان نمونهای دیگر، برای ازمیان برداشتن موانعی چون فقر در ترغیب والدین به آموزش فرزندان خود، قانون اجبار در پوشش یکسان برداشته شد. در واقع سیاست فراهم نمودن نیازهای اولیه برای دانشآموزان که در سالهای اول استقلال مرسوم بود، اما پس از مدتی برداشته شده بود، دوباره در سال 2001 به جریان افتاد. در همین سال، بنابر گزارش وزارت آموزشوپرورش ساحل عاج، 8050 مدرسه ابتدایی دولتی با 43562 آموزگار، برای تعداد 1872856 دانشآموز، به همراه 925 مدرسه خصوصی، با تعداد 7406 معلم و تعداد 240980 محصل، مشغول به کار بودهاند.(Ibid)
با این همه، نرخ سواد در این کشور، به ویژه برای دختران، همچنان در شرایط مطلوبی قرار ندارد. البته یکی از دلایل مهم این مسئله، بحران سیاسی و نظامی سالهای اخیر است. سال 2008، تعداد کسانی که آموزش درستی ندیده و بیکار بودند، حدود 4 میلیون نفر اعلام شده است (Ely, 2008). با توجه به این مشکل، سیاستگذاران این کشور، برنامههای آتی خود را به ویژه در حرکت به سمت هماهنگ نمودن هر چه بیشتر آموزش با نیازهای بازار، تنظیم نمودهاند.[۴۴]
آموزش عالی
آموزش عالی در ساحل عاج باید اساساً تحقق حرکت به سمت پیشرفت، مدرنشدن و استقلال واقعی اقتصادی و علمی از کشورهای دیگر و به خصوص فرانسه میبود؛ به عبارت دیگر، صاحبان قدرت، به ویژه هوفوئه بوآنی، بر آن شدند تا خود درصدد تربیت نیروی نخبه برای اداره کشور برآیند. بوآنی در نطقی که پس از استقلال، در سال 1980، در هفتمین گردهمایی حزب خود انجام داد، چنین اظهار داشت: «نخستین شرط استقلال حقیقی، به دست گرفتن اداره مملکت توسط خودمان بود؛ هر چند بسیاری از خارجیهایی که این امور در دستان آنها بود، با کفایت بودند، اما به هر حال بیگانه بودند. در سال 1960، فقدان عناصر بومی و محلی که ناشی از کمبودهای آموزشی بود و ازطرفی برخی پیشداوریهای استعمارگران، ما را بر آن داشتند تا بر امر آموزش اهتمام ورزیم» (Siriex, 1987). به دلایلی که ارائه شد، آموزش عالی محور توجه بوآنی و سایر سیاستمداران قرار گرفت.
اما تحصیلات عالی در ساحل عاج برای نخستینبار در سال 1958 و با تأسیس مرکز مطالعات عالی، آغاز شد. در این مرکز رشتههای ادبیات، علوم و حقوق آغاز به کار کرد. تا پیشازاین تاریخ، آموزش عالی منحصراً و بهتمامی، در خارج از کشور صورت میگرفت. کسانی که مایل به ادامه تحصیل در مقاطع عالی بودند، یا به داکار و یا به فرانسه عزیمت میکردند. در فاصله سالهای 1959 تا 1960، تعداد دانشجویانی که در داخل مشغول به تحصیل شدند، 48 نفر بودند. این تعداد در سال 1977 به 7153 نفر رسید. این رقم در سال 1990، به 49981 نفر رسید و آماری که برای سال 2000 اعلام شد، رقم 80000 را نشان داد (Proteau, 2002: 80-82). درواقع پساز استقلال، همواره بر تعداد مراکز دانشگاهی افزوده شد و درمیان سایر رشتهها، رشد رشتههای ادبیات، حقوق و علوم اقتصادی از همه چشمگیرتر بود.
سال 1970، «مؤسسه ملی عالی آموزش فنی» (INSET) و کمی بعد «مدرسه عالی ملی کارهای عمومی»[V] (ENSTP)، در یاماسوکرو تأسیس میشوند که هردو از مراکز بسیارمهم آموزش عالی در ساحل عاج محسوب میگردند و درزمینه تربیت تکنسین، تقریباً کشور را از خارج بینیاز میکنند. این دو مرکز، هماکنون در یک نهاد ادغام شدهاند و بهنام «مؤسسه ملی پلیتکنیک فلیکس هوفوئه بوآنی» شناخته میشوند.
تا سال 1992، تمام دانشگاهها دولتی بودند، اما از این تاریخ به بعد، مدارس عالی و دانشگاههای بسیاری در قالب خصوصی بهوجود آمدهاند. بنابر آمار یونسکو، طی سالهای 1997 و 1998 تعداد دانشگاههای دولتی، 3 عدد؛ مدارس عالی دولتی، 4 عدد؛ دانشگاههای خصوصی، 7 عدد؛ مؤسسات خصوصی، 47 عدد و نیز تعداد 31 عدد مؤسسه عالی وابسته به نهادهای مختلف، بهجز وزارت آموزش عالی، مشغول به کار بودهاند (). در سالهای 2004 و 2005، تعداد مؤسسات آموزش عالی و تحقیقاتی، به 149 عدد و تعداد دانشجویان به 146490 نفر میرسد که از این تعداد، 35 درصد را دختران تشکیل میدادند (Ibid).
لازم به یادآوریست که در ساحل عاج، پساز استقلال در سال 1960، نخبگان آینده کشور، در 9 ژانویه 1960، وارد دانشگاهی بهنام دانشگاه ابیجان میشوند که همانطور که اشاره شد، هسته اولیه آن مرکزی بود که در سال 1959 تأسیس شده بود. دانشگاه ابیجان در ابتدا شامل 4 مدرسه میشد که عبارت بودند از حقوق، علوم، ادبیات و پزشکی. در ژانویه 1977، دانشگاه ابیجان به «دانشگاه ملی ساحل عاج»، تغییر نام میدهد که دانشکدههای آن عبارت بودند از: ادبیات، هنرها و علوم انسانی، پزشکی، علوم و فنون، علوم اقتصادی و حقوق. از سال 1985، مدرسه داروسازی نیز به دانشکده تبدیل میشود و شمار دانشکدهها به 6 عدد افزایش مییابد، اما بهمرور که بر تعداد دانشجویان افزوده میشود، دولت تصمیم میگیرد، از دانشگاه ملی تمرکززدایی نماید و به این ترتیب، در سال 1992 سه مرکز دانشگاهی در دل دانشگاه ملی ایجاد میشود. سال 1995 این سه مرکز، خود به دانشگاهی مستقل بدل میشوند. نام این سه دانشگاه، «آبوبو اجمه» (Abobo Adjamé)، «بواکه» (الحسن واتارا) و «کوکودی» (فلیکس هوفوئه بوآنی) است.
1. دانشگاه فلیکس هوفوئه بوآنی: نام سابق این دانشگاه «کوکودی» بود که درپی پروژه تغییرات و نوسازیهای صورتگرفته، نام آن به فلیکس هوفوئه بوآنی تغییر کرد. این دانشگاه در اوت 1996 سازماندهی شد و اغلب اساتید آن تحصیلکرده فرانسه هستند. بنابر آمار سال 2000-2001 تعداد اساتید این دانشگاه، به 1114 نفر میرسید که از این تعداد، 1088 نفر ملیتی ساحل عاجی داشتند. همچنین از این تعداد 912 نفر مرد و 195 نفر خانم بودند. این دانشگاه هرساله علاوه بر دانشجویان بومی، دانشجویان خارجی بسیاری را نیز میپذیرد. در این میان، دانشجویانی که از کشورهای جنوب صحرا میآیند، شمار بیشتری را در اختیار دارند. دانشگاه هوفوئه بوآنی، شامل 13 واحد آموزشی و تحقیقاتی و یک مرکز میشود:
- واحد علوم قضایی، اداری و سیاسی؛
- واحد علوم ساختمان ماده و تکنولوژی؛
- واحد علوم انسانی و اجتماعی؛
- واحد علوم زیستی؛
- واحد علوم پزشکی؛
- واحد علوم دارویی؛
- واحد دندانپزشکی؛
- واحد جرمشناسی؛
- واحد اطلاعات، ارتباطات و هنر؛
- واحد علوم اقتصادی و مدیریتی؛
- واحد ریاضیات و انفورماتیک؛
- واحد زمینشناسی و منابع معدنی؛
- مرکز دانشگاهی آموزش مداوم.
آموزش در سال اول رشتههای پزشکی، داروسازی و دندانپزشکی، منحصراً در دانشگاه آبوبو اجمه صورت میپذیرد.
2. دانشگاه ابوبو آجمه: این دانشگاه نیز در سال 1995 و از دل دانشگاه ملی بیرون آمده است و شامل 4 واحد آموزشی و تحقیقاتی، یک مدرسه و یک واحد منطقهای آموزش عالی میشود. این واحدها عبارتاند از:
- واحد علوم پایه و کاربردی؛
- واحد علوم و مدیریت محیطزیست؛
- واحد زمینشناسی؛
- مدرسه آمادگی برای علوم بهداشت؛
- واحد منطقهای آموزش عالی دالوا.(Daloa) دالوا شهریست میان یاموسوکرو و مان که مرکز جمعیت بتهها نیز محسوب میشود.
این دانشگاه در ماه سپتامبر 2012 و به هنگام بازگشایی، به «نانگی آبروگوا» (Nangui Abrogoua) تغییر نام داد.[VI]
3. دانشگاه بواکه (الحسن واتارا): نام این دانشگاه اخیراً بهنام «الحسن واتارا» تغییر کرده است. این دانشگاه در سال 1996 سازمان یافته و مشتمل بر 4 واحد آموزشی و تحقیقاتی، یک مرکز و یک واحد منطقهای آموزش عالی میشود. این واحدها عبارتاند از:
- واحد ارتباطات، محیط و جامعه؛
- واحد علوم اقتصادی و توسعه؛
- واحد علوم قضایی، اداری و مدیریت؛
- واحد علوم پزشکی؛
- مدرسه آموزش مستمر بواکه؛
- واحد منطقهای آموزش عالی کوروگو.
لازم به یادآوریست که درپی اعتراضات خشونتآمیز پساز انتخابات سال 2011، حکومت دانشگاههای دولتی را تعطیل کرد. دانشگاه کوکودی تا 3 سپتامبر 2012 بسته بود و در این تاریخ بازگشایی شد. همچنین نام دانشگاه مجدداً در سال جدید، بهنام بنیانگذار استقلال کشور، یعنی فلیکس هوفوئه بوآنی تغییر نموده است. بهدنبال آن دانشگاههای دیگر نیز گشوده شدند. همچنین در کنار دانشگاههای نامبرده، بیشاز 10 دانشگاه خصوصی نیز در این کشور یافت میشود که بیشتر آنها در شهر ابیجان مستقرند.
قابلذکر است که دانشگاههای دولتی ساحل عاجی، همواره درگیر با مسائل صنفی و سیاسی هستند و گاهوبیگاه، دچار تعطیلی و اعتصاب میشوند. گاهی این تعطیلی براثر اعتصاب اساتید است که مطالبات مالی دارند؛ ولی بیشتر درگیریها، باانگیزه سیاسی و صنفی ازسوی دانشجویان است که حتی با برخورد نیروهای امنیتی و پرتاب گاز اشکآور، با آنها مقابله میشود.[۴۵]
رسانهها و وسایل ارتباطجمعی
جایگاه و نقش رسانهها
بهمانند زبان و آموزش که ازسوی حکومت ساحل عاج، همچون ابزارهایی برای ایجاد اتحاد ملی درمیان سایر اقوام استفاده میشوند، رسانهها نیز اهرمی قوی برای این منظور هستند. زبان رسانههای مکتوب، فرانسوی است؛ البته دو مجله طنز و کاریکاتور به نامهای «گبیش» (Gbich) و «ایافوهی» (Y a fohi) وجود دارند که در زبان فرانسوی محلی منتشر میشوند. در رسانههای الکترونیکی نیز حدود پانزده زبان، گاهی در برنامههای خبری و برای مدتزمان محدودی سهم دارند؛ اما برنامههای تلویزیون، صرفاً به زبان فرانسه پخش میشوند، جز اخبار محلی که به زبانهای بومی و آنهم در مدتزمانی محدود پخش میگردد (Toppe, 2010).
درمجموع، وضع رسانههای ارتباطجمعی در ساحل عاج، نسبت به سایر کشورهای منطقه غرب آفریقا بهتر است. البته این امر باز به وضعیت اقتصادی بهتر این کشور برمیگردد. در دورهای که نظام تکحزبی حاکم بود، نظارت شدیدی بر مطبوعات و رادیو و تلویزیون اعمال میشد؛ درحالیکه امروزه، ایستگاههای رادیویی خارجی و داخلی بسیاری در سطح کشور فعالاند و روزبهروز نیز بر شمار مجلات و روزنامهها افزوده میشود. تا سال 1991، نظام حقوقی رسانهها در این کشور تعریف نشده بود. در این سال، «کمیسیون ملی مطبوعات» و «شورای ملی ارتباطات سمعی-بصری» (HACA) تأسیس شد؛ ازاینپس شبکههای خصوصی نیز اجازه فعالیت پیدا کردند، اما طی بحران سال 2002 تا 2007 و تا چندی پیش اهالی شمال کشور، قادر به دریافت برنامههای سازمان صداوسیما نبودند و تنها اخبار شبکه یک را دریافت میکردند و باقی شبکهها و برنامهها قفل بود؛ درحالیکه امروزه میتوان رادیوی ساحل عاج و برنامههای شبکه یک تلویزیون را بر روی گیرندههای ماهواره هم دریافت نمود.[۴۶]
رسانههای ارتباطی: رادیو و تلویزیون
رادیو در ساحل عاج گستردهترین رسانه ارتباطی است. در این کشور تعداد زیادی شبکه رادیویی دولتی و خصوصی وجود دارد. دو شبکه رادیویی ملی، «رادیوسی» (Radio CI) و «فرکانس دو» نام دارند که بیشاز 60 درصد شنوندگان به آنها گوش میدهند. این دو روی موج افام، شبانهروزی و به زبان فرانسه برنامه پخش میکنند؛ اما شبکهای بهنام «اونوسی افام» (ONUCI FM) در رتبه سوم محبوبیت، قرار دارد که نام دیگرش «رادیو صلح» است و بهدنبال بحران اخیر و برای پوشش اخبار سازمان ملل تأسیس شد. این رادیو نیز سراسری است و به زبان فرانسه و همچنین زبانهای ملی دیگر برنامه پخش میکند. درنهایت میتوان به یک شبکه رادیویی دیگر بهنام «بنگشو» (Bengueshow) اشاره کرد که اینترنتی است و عمده فعالیت آن پخش موسیقیهای آفریقایی میباشد.
رادیوتلویزیون دولتی ساحل عاج، با نام اختصاری RTI شناخته میشود (Auzias & Labourdette, 2008: 376). این سازمان در سال 1962 تأسیس شده و تحت نظارت دولت قرار دارد. تعداد شبکههای تلویزیونی دولتی دوتاست که شبکه یک، روزانه 10 الی 13 ساعت و شبکه دو که شبکهای عمدتاً فرهنگی است، 6 الی 8 ساعت برنامه پخش میکنند؛ شبکه یک، برنامههایی عمومی پخش میکند و از زمانی که شبکه دو تأسیس شده، آن را بهنام «لاپرمیر» (La Première) (نخستین) میشناسند. در بحران سال 2010-2011، این شبکه کاملاً در انحصار دولت باگبو بود و برای مقاصد تبلیغاتی استفاده میشد. البته واتارا هم در اوج بحران نظامی سال 2011، شبکهای با نام «تلویزیون ساحل عاج» (TCI) درمقابل آن راه انداخت، اما کمی بعد از سقوط باگبو در اوت 2011، تیسیآی در آرتیآی ادغام شد و این شعار را برگزید: «شبکهای که همگان را گردهم میآورد».
اما این شبکه، تنها شبکهایست که برنامههایی عمومی و در سطحی فراگیر پخش میکند. بهنوعی میتوان گفت آرتیآی، مابین شبکههای تلویزیونی، معادل «فرترنیته متن» درمیان نشریات است. این شبکه، 97.71 درصد از برنامههای خود را به زبان فرانسه و مابقی را به زبانهای محلی ارائه میدهد. شریک مهم این شبکه کانال فرانس انترناسیونال است که برخی برنامههای خود را در اختیار آرتیآی یک قرار میدهد. آرتیآی دو یا کانال دو، خیلی دیرتر از شبکه قبلی و در سال 1983 تأسیس گردیده است. بیشتر برنامههای آن سرگرمی است و ازاینرو جوانپسندتر میباشد. البته برنامههای آن در استودیوهای همان شبکه یک تهیه میشوند. پیشبینی میشود شبکه دو، بهزودی به بخش خصوصی واگذار گردد.
شایانذکر است که در کنار این دو شبکه اصلی، چند شبکه محدود دیگر به نامهای «آرتیآی اسپورت تیوی»، «آرتیآی موزیک تیوی»، «تامتام تیوی» نیز وجود دارند که دو شبکه نخست، منحصراً و در زمانهایی بسیار محدودتر، به پخش موسیقی و برنامههای ورزشی میپردازند (Auzias & Labourdette, 2008: 377). تامتام تیوی هم که در سال 2008 تأسیس شده است، اولین شبکه بینالمللی ساحل عاج است که بسیاری از نقاط جهان را پوشش میدهد. عنوان این شبکه از واژه تامتام که نام نوعی ساز کوبهای آفریقایی است، گرفته شده است. این شبکه خصوصی، مأموریت خود را شناساندن چهره واقعی آفریقا معرفی کرده است. جان جی (John Jay)، مدیر این شبکه، جایی اینچنین اظهار کرده است: «هرروز خدا، متحیر میشویم از شیوهای که با آن، رسانههای غربی قاره ما را معرفی میکنند... . هیچکس از خود ما آفریقاییها برای صحبت از قارهمان و زیباییهای آن شایستهتر نیست».[۴۷]
رسانههای مکتوب: روزنامهها و مجلات
از سال 1960 تا 1990، تنها دو روزنامه؛ یکی بهنام «فرترنیته متن» (Fraternité matin) و دیگری بهنام «ایوار سوار» (Ivoire soir)، و دو مجله هفتهنامه به نامهای «فرترنیته ابدو» (Fraternité abdo) که مجله رسمی حزب دموکراتیک ساحل عاج بود و «ایوار دیمانش» (Ivoire dimanche) وجود داشت.
«فرترنیته متن» که به زبان فرانسه منتشر میشود، پرفروشترین و پرخوانندهترین روزنامه این کشور محسوب میگردد (Auzias & Labourdette, 2008: 376). نام مرسوم این روزنامه میان اهالی کشور «فرتمت» است و تیراژ آن به حدود 250000 نسخه در روز میرسد. این نشریه در سال 1964 و بهدست بوآنی تأسیس شد و از سال 1997 تاکنون، نسخه اینترنتی آن هم روی شبکه موجود است. در سال 1991، باز شدن فضای سیاسی و بازگشت نظام چندحزبی، راه را برای آزادی و تکثر بیان بازنمود. 6 سال بعدازاین تاریخ، یعنی در سال 1997، تعداد نشریات کشور به 187 رسید. درآمدی نیز که از فروش نشریات حاصل میشد بالا بود؛ 4.8 میلیارد فرانک، یعنی بیشاز 70 درصد فروش کل مطبوعات خارجی و داخلی.
احساسگرایی، شایعه، افترا و تهمت گروههای مختلف سیاسی، در مطبوعات این کشور رایج است. روزنامههای جناحهای مختلف، مواضع تند و روشنی نسبت به یکدیگر دارند؛ تا آنجا که در مواقع بحران و تنشهای سیاسی، کار به ناسزاترین واژهها و تعابیر میکشد. بهگفته یکی از ناظران: «در ساحل عاج، اغلب گفته میشود که روزهای یکشنبه خبری از بحران نیست، تنها به این دلیل که در این روز، هیچ روزنامهای منتشر نمیشود».[VII]
از دیگر روزنامهها میتوان «نوترو ووا» (راه ما)، «لو ژور پلوس»، «سوار انفو»»، «لو لیبرال» و «اینتر» (L’Inter) را نام برد. این آخری که در سال 1998 تأسیس شده، نخستین روزنامه آفریقایی است که انعکاس اخبار بینالمللی را در رأس فعالیتهای خود قرار داد. یکی از ستونهای جالب این روزنامه، «نامه آمریکا» نام دارد و به نقطهنظرات و نگاه آمریکاییها درباره آداب و سنن آفریقایی میپردازد. «لوژور پلوس» تنها روزنامهایست که از قاعده مذکور درباره روزنامههای ساحل عاجی مستثنا است و موضعگیری سیاسی و جناحی ندارد. درمورد «نوترو ووا» هم میتوان گفت که این روزنامه، وابسته به حزب جبهه مردمی ساحل عاج یعنی جریان سیاسی مخالف دولت است.
دربین مجلات طنزآمیز، «بیش» (Gbich) مشهورترین است. واژه «بیش»، به معنی ضربه است. شخصیت تلویزیونی معروف گومبو که پیشتر به او اشاره شد، در ابتدا مخلوق همین مجله بوده است. نکته دیگر اینکه «بیش» هفتگی و در ابیجان منتشر میشود و پر از داستانهای مصور درباره زندگی روزمره اهالی کشور است؛ اما درمیان مجلات دولتی مهم «فم دفریک» (زن آفریقا)، «اسپسیال اوتو» (Spécial Auto) و «گیدو» (Guido) قابلذکرند. روزنامه «اسلام» (Islam) هم به مسائل مربوط به مسلمانان و دین اسلام میپردازد. فهرست سایر روزنامهها و مجلات، در شکل لاتینشان، به شرح زیر است:
- Média mag,
- l’Initié,
- le Sauveur,
- Mimosas,
- Life,
- Top Visage,
- Mousso,
- Flash Afrik,
- Prestige Magazine,
- Le matin d’Abidjan,
- L’événement,
- Le sport,
- L’Intelligent d’Abidjan,
- le National,
- Le Front,
- Douze,
- La Nouvelle République.
شایانذکر است که طی بحران سالهای 2010 و 2011، مطبوعات این کشور با محدودیت، سانسور و مشکلات زیادی روبهرو بودند؛ ازجمله اینکه دفتر بسیاری از آنها، مانند «لو پتریوت» (وطنپرست) بارها به آتش کشیده شد؛ بسیاری از روزنامهنگاران نیز تهدید شدند.
بهطورکلی، روزنامهها در ساحل عاج مورد توجه هستند و در صبحها افراد زیادی را درمقابل کیوسکها درحال خواندن تیتر اخبار میتوان یافت. رسم عجیبی هم که در ساحل عاج وجود دارد، اجاره دادن روزنامه است؛ بهگونهای که برخی افراد که توان مالی خرید روزنامه را ندارند، آن را به قیمت بسیار کمتر اجاره میکنند!
خبرگزاری رسمی ساحل عاج، «آژانس خبری AIP» است که مدیر آن خانم بری سانا اومو، در دیماه سال 1395، سفری به ایران داشت و با مدیران بعضی خبرگزاریهای ایرانی، ازجمله «خبرگزاری جمهوری اسلامی» (ایرنا) ملاقات کرد. در تهران بین خبرگزاری ساحل عاج و خبرگزاری ایرنا قرارداد همکاری امضا شد که البته خروجی عملی نداشت و صرفاً در حد یک سند نمادین همکاری بین دو کشور باقی ماند. در سپتامبر 2020 نیز سفیر ایران، با مدیر خبرگزاری رسمی ساحل عاج ملاقاتی انجام داد که طی این دیدار، طرف ساحل عاجی، خواهان افزایش روابط رسانهای بین دو کشور شد.[۴۸]
اینترنت و سایر وسایل ارتباط جمعی
زیرساختهای سختافزاری و نرمافزاری مربوط به اینترنت در ساحل عاج، بهطور فزایندهای درحال رشد است. بیشتر این طرحهای توسعه، توسط شرکتهای خارجی و بیشتر فرانسوی درحال اجرا هستند. دولت ساحل عاج درحال نصب شبکه فیبر نوری در این کشور است. شرکتهای تلفن همراه مثل «اورانژ» و «امتیان»، معمولاً اینترنت روی گوشی، از طریق مودم و خط تلفن ارائه میدهند. اینترنت در ساحل عاج، کیفیت و سرعت خوبی دارد و خوشبختانه از سانسور و فیلترینگ خبری نیست. شبکههای اجتماعی، بهخصوص فیسبوک، بهشدت پرطرفدار هستند. البته جرائم اینترنتی هم در ساحل عاج بیداد میکند.
از زمانی که شبکه جهانی اینترنت گسترش پیدا کرده، وبگاههای بسیاری در ساحل عاج پدید آمدهاند که از معروفترین آنها میتوان به Abidjan.net اشاره کرد. این وبگاه، اخبار داخلی و خارجی را از طریق مقالات و کاریکاتورهای روزنامههای مختلف کشور انعکاس میدهد. دیگر وبگاههای معروف و پربیننده، عبارتاند از:
- Abidjanshow.com,
- Sport-ivoire.ic,
- Ivoire-blog.com,
- Koaci.com,
- Fratmat.info,
- Rti.ci,
- Gouv.ic.
تعداد کاربران اینترنتی در سال 2008، برای هر هزار نفر 32 نفر اعلام شده بود. در آمار همین سال، تعداد خطوط تلفن ثابت برای همین تعداد نفر، 17 خط اعلام شده بود. در آمار سال 2010، از هر هزار نفر ساحل عاجی، 760 نفر صاحب تلفن همراه بودند. درمورد تعداد دستگاههای تلویزیون، آمار تازهای دردست نیست و در آخرین آمار که به سال 2001 برمیگردد، از هر هزار نفر ساکن این کشور، 61 نفر صاحب تلویزیون بودند.[VIII][۴۹]
روابط با جمهوری اسلامی ایران
پیشینه روابط سیاسی و اقتصادی با ایران
تاریخ روابط رسمی ساحل عاج با ایران چندان طولانی نیست و به سال 1353 شمسی بازمیگردد. در این سال، وزیر امور خارجه ساحل عاج، هانری کونان بدیه (که پیشاز باگبو رئیسجمهور بود) به تهران سفر کرد و مقدمات آغاز روابط رسمی سیاسی را در سال 1354 فراهم نمود. کمی بعد، یعنی در سال 1356، ابتدا کشور ساحل عاج و سپس ایران، سفارتخانههای خود را در شهرهای تهران و ابیجان دایر نمودند؛ اما در ابتدا، سطح نمایندگی ایران در ساحل عاج در حد کاردار بود. در دوران پیشاز انقلاب اسلامی، فلیکس هوفوئه بوآنی یکبار به ایران سفر کرد و با مقامات ایرانی، ازجمله شاه و ملکه دیدار نمود.
در دوران پساز انقلاب اسلامی، در تاریخ 1 آبان 1365 برقراری روابط ساحل عاج با رژیم صهیونیستی و تصمیم این کشور مبنی بر انتقال سفارتش از تلآویو به بیتالمقدس، موجب نارضایتی جمهوری اسلامی ایران و قطع روابط با آن شد. ایران سفارت خود در شهر ابیجان را تعطیل کرد و بهطرف مقابل نیز اعلام کرد که سریعاً باید سفارتش در تهران را تعطیل نماید.
اما در دهه 70 شمسی، بهدنبال دیدار وزرای خارجه دو کشور در اجلاس سازمان عدم تعهد در سال 1372، روابط مجدداً ازسر گرفته شد. 3 سال بعد، یعنی در سال 1375، دو نفر از مقامات ایرانی، وزیر جهاد سازندگی و معاون امور بینالملل وزارت امور خارجه، طی سفری به ساحل عاج، با مقامات این کشور ملاقات و مذاکره نموده و مقدمات بازگشایی سفارتخانههای خود را فراهم ساختند؛ به این ترتیب، در سال 1377، سفارت ایران در ابیجان بازگشایی شد و حسین عبدی، به عنوان سفیر فوقالعاده و تامالاختیار جمهوری اسلامی ایران عازم ابیجان گردید. ساحل عاج نیز در سال 1380 سفارت خود در تهران را باز کرد و آقای روش دسومپسیون (Roch d’Assomption) را به عنوان سفیر خود در تهران معرفی نمود. دسومپسیون تا پایان حکومت باگبو، سفیر ساحل عاج در ایران باقی ماند و پس از او این سمت، در دوره واتارا، به عبدالله سیسه (Abdullah Cisse) واگذار شد. عبدالله سیسه، سال 1396 درپی بیماری، دار فانی را وداع گفت؛ در حال حاضر، تاماکولو واتارا، نماینده دیپلماتیک ساحل عاج در ایران میباشد. البته سمت رسمی وی کاردار است.
سال 1381، آقای رضا حاجی کریم جباری، به عنوان سفیر ایران در ساحل عاج انتخاب شد. در بهمنماه 1381، آقای خرازی، وزیر خارجه وقت ایران، در رأس هیئتی بزرگ از مقامات نظامی و مسئولان اقتصادی و سیاسی، به ساحل عاج سفر کرد. در این سفر، پیرامون همکاریهای گوناگون سیاسی، اقتصادی و بینالمللی، بحث و تبادلنظر صورت گرفت. هیئت ایرانی در این سفر، یک مجتمع بزرگ فرهنگی-آموزشی و درمانی، با نام «الزهرا(س)» در شهر ابیجان افتتاح نمود. در همین سال، آقای خاموشی، رئیس وقت اتاق بازرگانی، صنایع و معادن، در رأس هیئتی متشکل از اعضای اتاق بازرگانی و عاملان اقتصادی بخش خصوصی، به دعوت اتاق بازرگانی ساحل عاج، از 17 لغایت 19 تیرماه، از این کشور دیدار و با مقاماتی چند، از جمله نخستوزیر و رئیس مجلس ملی ساحل عاج ملاقات و گفتگو کرد. در این دیدار، رئیس مجلس ملی ساحل عاج، ممدو کولیبالی، چنین اظهار کرد: «استراتژی کشور ما همکاری با همه کشورها، خصوصاً کشورهای آسیایی و به ویژه ایران میباشد و به همین منظور، سفارتمان را در تهران افتتاح نمودیم. روابط سیاسی دو کشور در سطح خوبی است، ولی باید روابط اقتصادی را نیز همپای آن گسترش دهیم». نخستوزیر، آقای انگسان (N’Guessan) نیز ضمن استقبال از همکاریهای بازرگانی گفت: «ما سفارت خود در تهران را افتتاح نمودیم تا همکاریهای خود را با شما گسترش دهیم، زیرا فرصتهای زیادی برای همکاری باهم داریم». گیوم سورو، رئیس وقت مجلس ملی ساحل عاج نیز در چند نوبت دیدارهایی در تهران با علی لاریجانی، رئیس مجلس شورای اسلامی انجام داد.
افزون بر این، آقای محمدی عراقی، رئیس سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی ایران، در سال 1382 سفری به این کشور داشت که نشان میداد، طرفین همچنین علاقهمند به همکاری در حوزه فرهنگ نیز هستند. در همین زمان و بلافاصله پس از زلزله فاجعهبار بم، امام ادریس قدوس، رئیس جمعیت ملی اسلامی کشور ساحل عاج، در دیدار با آقای عراقی، تسلیت و همدردی دولتمردان و مردم کشور ساحل عاج با ملت و دولت ایران را اعلام داشت و اظهار نمود: «این حادثه تأسفبار فقط برای ملت و مسئولان ایران نیست، بلکه این فاجعه برای کل جهان اسلام است و همه ملتهای مسلمان، عزادار این واقعه اسفبار هستند». وی سپس از کمکهای جمهوری اسلامی ایران در ساخت مسجد و مراکز علمی و فرهنگی در ساحل عاج قدردانی نموده، خواستار استمرار کمکهای مالی ایران شد. افزون بر این، امام ادریس قدوس، بر ارسال کتب مرجع تفسیر اسلامی و فرهنگی از ایران به ساحل عاج و اعطای بورس تحصیلی به جوانان این کشور برای تحصیل در دانشگاهها و حوزههای علمیه ایران تأکید کرد.
شایانذکر است آقای جباری تا سال 1384، در سمت سفیر جمهوری اسلامی ایران در ساحل عاج باقی ماند که در زمینه اقتصادی، کارنامه درخشانی از خود بهجای گذاشت. ازجمله برنامه فروش اتوبوسهای ایرانخودرو به شرکت اتوبوسرانی شهری ساحل عاج در دوره ایشان رقم خورد. در زمان ایشان نمایشگاههای متعددی از تولیدکنندههای ایرانی در ساحل عاج برگزار گردید و سفرهای دیپلماتیک بین دو کشور افزایش یافت. جباری روابط خوبی هم با لبنانیهای مقیم ساحل عاج برقرار کرده بود. پساز او، آقای محمد امیننژاد به این سمت منصوب شد.
از رویدادهای عجیب این دوره میتوان به پناه آوردن واتارا و همسرش، درحالیکه تحت تعقیب نیروهای دولت باگبو بودند، به اقامتگاه سفیر ایران اشاره کرد که از این فرصت استفادهای نشد و شاید خاطره بد این رویداد هنوز در ذهن رئیسجمهوری فعلی ساحل عاج مانده باشد. پساز آقای امیننژاد نیز آقای سیدرضا نوبختی به این مقام منصوب گردید که تا پیشاز تشدید درگیریهای پساز انتخابات ریاستجمهوری اخیر در ابیجان اقامت داشت، اما با بحرانی و ناامنشدن اوضاع برای مدتی کوتاه به ایران بازگشته و با آرامتر شدن اوضاع، دوباره در همان مقام سفیری، عازم کشور ساحل عاج شد. سیدرضا نوبختی در زمان بحران 2010 و 2011 عملکرد خوبی داشت و بهرغم مخاطرات زیادی که حضور در ساحل عاج میتوانست برای دیپلماتهای ایرانی و خانوادههایشان ایجاد کند، ترجیح داد در صحنه باقی بماند. در نهایت با توجه به وخامت اوضاع، دیپلماتهای ایرانی با هلیکوپتر از محل درگیریها خارج شدند. از نکات مثبت دوره سفارت نوبختی در ساحل عاج، به اجرای پروژه زیرگذر ریویرا در ابیجان توسط یک شرکت ایرانی میتوان اشاره کرد که از پروژههای بزرگ ساحل عاج با تأمین مالی بانک جهانی بود. در جریان این پروژه که با نظارت وزارت زیرساخت ساحل عاج اجرا شد، سیدرضا نوبختی همکاریها و مساعدتهای شایانی را در این زمینه از خود نشان داد.
از ابتدای سال 1394، منصور شکیبمهر، بهعنوان سفیر جمهوری اسلامی ایران در ساحل عاج انتخاب شد. از برنامههای موفق شکیبمهر در ساحل عاج میتوان به قرارداد فروش خودروهای سواری رانا و سمند تولید شرکت ایرانخودرو به سازمان تاکسیرانی ساحل عاج؛ برگزاری برنامه کنسرت مشترک نوازندگان ایرانی-ساحل عاجی در کاخ فرهنگ ابیجان؛ برپایی نمایشگاه معرفی صنایعدستی ایران؛ برگزاری اولین موزه سیار کودک در ساحل عاج ازسوی بخش خصوصی ایران؛ برپایی همایش وحدت اسلامی با حضور فرق مختلف اسلامی در ساحل عاج؛ حمایت از فعالیتهای تبلیغی جامعةالمصطفی در غرب آفریقا؛ برگزاری نمایشگاههای محصولات تولید شرکت های ایرانی در ساحل عاج (ازجمله نمایشگاه ویژهای که در هتل عاج ابیجان برگزار شد)؛ مذاکرات جدی برای برگزاری کمیسیون مشترک و حمایت عملی و همهجانبه از شرکتها و تجار ایرانی در ساحل عاج؛ رایزنی با استانداریهای مختلف ایران برای همکاری اقتصادی و تجاری با ساحل عاج اشاره کرد. در طول دوره چهارساله حضور شکیبمهر در ساحل عاج، تیمهای اعزامی ایرانی نیز در چند رقابت بینالمللی ورزشی، ازجمله در مسابقات جهانی تکواندو در ابیجان حائز مدال شدند. مأموریت وی در ساحل عاج در سال 1398 پایان یافت. بهطورکلی، با توجه به تنوع و چندبعدی بودن دستاوردهای منصور شکیبمهر در ساحل عاج، این دیپلمات ایرانی را میتوان از موفقترین سفرای جمهوری اسلامی ایران در قاره آفریقا، بهویژه در عرصه دیپلماسی فرهنگی بهشمار آورد.
سفیر فعلی جمهوری اسلامی ایران در ساحل عاج، کوروش مجیدی نام دارد. وی در مرداد 1398، قبل از اعزام به ساحل عاج، با حسن روحانی، رئیسجمهور ایران ملاقات کرد. مجیدی در شهریور 1398، با بهمن عبداللهی، رئیس اتاق تعاون ایران نیز دیداری داشت و در جریان این دیدار، مجیدی با تأکید بر اهتمام ویژه سفارت جمهوری اسلامی ایران برای حمایت از گسترش فعالیتهای اقتصادی بین دو کشور، پیشنهاد داد یک نمایشگاه دائمی از کالاهای ایرانی در کشور ساحل عاج، بهعنوان پایگاه اقتصادی ایران ایجاد شود. کوروش مجیدی در آبان 1398 رونوشت استوارنامه خود را به وزیر خارجه ساحل عاج ارائه کرد و چند روز پسازآن، در 23 آبان 1398، در دیدار با الحسن واتارا در کاخ ریاستجمهوری ساحل عاج، استوارنامه خود را رسماً به رئیسجمهور این کشور ارائه نمود. درحین این ملاقات، رئیسجمهور ساحل عاج، ضمن ابلاغ سلامهای گرم خود به رئیسجمهور ایران، بر تقویت مناسبات اقتصادی دو کشور تأکید و خواستار حضور فعال سرمایهگذاران و فعالان اقتصادی ایران در بخشهای مختلف این کشور شده بود. کوروش مجیدی در ادامه ملاقاتهای خود با مقامات ارشد دولت ساحل عاج، در دی 1398، با معاون رئیسجمهور ساحل عاج، دانیل کابلان دانکان نیز ملاقات کرد که موضوع اصلی این دیدار انتقال فناوری از طرف ایرانی به کشور ساحل عاج، بهخصوص درزمینه کشاورزی و فرآوری محصولات بود.
در اینجا این نکته را نیز یادآور میشویم که در برهههایی، روابط ایران و ساحل عاج دستخوش تأثیر مخرب توطئههای رژیم صهیونیستی بوده است؛ ازجمله در سال 2009، سفیر اسرائیل در ساحل عاج، مراتب اعتراض شدید رژیم صهیونیستی به پیشرفت روابط میان ایران و ساحل عاج را به اطلاع لوران باگبو میرساند و اعلام میدارد که ساحل عاج، باید مواضع خود در رابطه با ایران را مشخص نماید. وی در این دیدار کمکهای نظامی و تسلیحاتی و جاسوسی اسرائیل به این کشور آفریقایی را یادآور میشود و درمقابل، از باگبو میخواهد تا حجم مبادلات تجاری خود با ایران را کاهش دهد. وی دلیل توقف اعطای ویزا به مسیحیان ساحل عاج برای زیارت بیتالمقدس را در همین زمینه توصیف میکند و اظهار میدارد: تا زمانی که ساحل عاج تکلیف خود در موضعگیری درقبال ایران را حل نکند، این مشکل مرتفع نخواهد شد.
البته باگبو، بهدلیل علاقهای که به تاریخ ایران داشت، روابط کشورش با ایران را حفظ کرد و برای مثال، در سال 2010، در سخنانی در سفارت جمهوری اسلامی ایران در ابیجان، از توسعه همکاریهای این کشور با ایران خبر داد [IX] و پسازآن سفیر ایران، طی مصاحبهای مطبوعاتی، از «آمادهسازی زمینههای سرمایهگذاریهای احتمالی شرکتهای ایرانی در ساحل عاج» خبر داد. از این خبر همچنین اینگونه برمیآمد که دو کشور قصد دارند تا طی برنامهای 5 ساله، حجم مبادلات خود را به میزان 200 تا 300 میلیون دلار افزایش دهند. در این خبر همچنین اینگونه میخوانیم که هماکنون (منظور در زمان مخابره این خبر) ایران سالانه حدود 20 میلیون دلار کاکائو از کشور ساحل عاج وارد میکند؛ سپس از افزایش همکاریها درزمینه پزشکی و اراده ساحل عاج برای استفاده از تخصص و فنون پزشکان ایرانی صحبت شده بود. در حوزه اجتماعی نیز به فعالیتها و کمکهای ایران به زنان یکی از جمعیتهای مسلمان ناحیه کوکودی در اکتبر 2009، اشارهای دیده میشد.[۵۰]
موافقتنامهها و همکاریهای مشترک
روابط سیاسی و اقتصادی دو کشور ایران و ساحل عاج، فرازونشیبهای بسیاری داشته است؛ بهویژه در حوزه اقتصاد، تلاشهای قابلتوجهی در دهه گذشته صورت گرفته است؛ اما در حوزه سیاسی، بهرغم تلاش دو طرف، موانع بسیاری وجود داشته، ازجمله اینکه رأی ساحل عاج تا پیشاز سال 1387 به قطعنامههای سازمان ملل علیه ایران، در حوزه حقوق بشر همواره ممتنع بوده است (ساحل عاج، 1388: 168)؛ اما پسازاین تاریخ، در این زمینه تغییراتی رخ میدهد که همانطور که اشاره شد، خشم رژیم صهیونیستی را هم برمیانگیزد. در اجلاس سران جنبش عدم تعهد در تهران، در شهریورماه 1391، رئیسجمهوری ایران در ملاقاتی با فرستاده ویژه رئیسجمهوری ساحل عاج، روابط دو کشور را مطلوب توصیف نمود و اظهار داشت: «ایران و ساحل عاج دو ملت برادر هستند که هیچ مانع و مشکلی در مسیر ارتقای سطح روابط خود ندارند». وی همچنین به ظرفیتهای فراوانی اشاره کرد که همچنان ازسوی دو طرف مورد توجه قرار نگرفتهاند و باید در آینده فعال شوند. در این دیدار مقام ساحل عاجی نیز ضمن اشاره به منابع فراوان ثروت در کشورش و با مثبت ارزیابی کردن روابط دو کشور، بهویژه در 10 سال اخیر، از تداوم و گسترش همکاریها، بهخصوص درزمینه صنایع کشاورزی و دارویی استقبال کرد. شایانذکر است که دعوت ریاستجمهوری ایران از مقامات ساحل عاج برای شرکت در اجلاس سران از طریق وزیر ورزش، تسلیم الحسن واتارا، رئیسجمهور ساحل عاج شده بود. در این سفر، آقای عباسی با نخستوزیر وقت ساحل عاج نیز دیدار کرده و طی آن، کوادیو الهوسو، از اقدامات عمرانی ایران در کشور متبوعش تشکر کرده و خواستار گسترش روابط شده بود.[X]
در طول دوران کوتاه روابط ایران و ساحل عاج، ازجمله مهمترین اقداماتی که ازسوی دو کشور و در چارچوب روابط دوجانبه صورت گرفته است، میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- بازگشایی سفارتخانه دو کشور؛
- برگزاری شش نمایشگاه از کالاهای جمهوری اسلامی ایران در ساحل عاج؛
- تأسیس کلینیک هلالاحمر جمهوری اسلامی ایران در ابیجان در بهمنماه 1383؛
- ایجاد خطوط اعتباری توسط بانک توسعه صادرات ایران و پوشش بیمهای آن توسط صندوق ضمانت صادرات ایران، بهمنظور تسهیل توسعه صادرات کالا و خدمات؛
درزمینه توافقهای همکاری نیز تاکنون اقدامات مناسبی صورت پذیرفته، ازجمله موافقتنامههای آموزشی و فرهنگی میان ارگانهای دولتی و دانشگاههای دو کشور امضا شده است (ساحل عاج، 1388: 174) که اهم آنها عبارتاند از:
- موافقتنامه فرهنگی، علمی و آموزشی، مهرماه 1383؛
- قرارداد همکاری میان دانشگاه تربیت مدرس و دانشگاه فلیکس هوفوئه بوآنی (کوکودی سابق)، شهریور 1384؛
- موافقتنامه همکاری پستی، تیرماه 1387؛
- موافقتنامه انتشار تمبر مشترک، تیرماه 1387؛
- یادداشت تفاهم بین خبرگزاری ایرنا و آژانس خبری ساحل عاج(AIP) ، 1395؛[۵۱]
زمینهها و راههای مناسب برای توسعه روابط با ساحل عاج
ساحل عاج بهدلیل موقعیت جغرافیایی بسیارخوبی که دارد و دروازه ورود به غرب آفریقا محسوب شود، میتواند کشور مهمی در روابط خارجی ایران باشد. این کشور بخش عمدهای از کاکائو و قهوه جهان را تولید مینماید؛ افزون بر این، ساحل عاج در راه توسعه اقتصادی و عمرانی خود، به کمک کشورهایی چون ایران، نیاز جدی دارد. در این زمینه البته اقدامات خوبی تاکنون، بهویژه از ابتدای دهه هشتاد شمسی به اینسو، صورت گرفته است. برای مثال، درزمینه کشاورزی که صنعت اول این کشور محسوب میشود، تقاضا برای کمکهای ایران وجود داشته است. ازجمله در دیداری که میان وزیر امور خارجه ساحل عاج و وزیر بازرگانی ایران در آذرماه 1386 انجام گرفت، باکایوتا، ضمن اشاره به روبه رشد بودن مسیر روابط ایران و ساحل عاج، اظهار داشت: «اعطای وام یکمیلیون دلاری بلاعوض و گشایش خط اعتباری 90 میلیون دلاری ازسوی ایران به ساحل عاج، نشان از عمق روابط دو کشور دارد» (6/9/86، روزنامه رسالت)، همچنین سفیر ساحل عاج در ایران طی دیداری که در اردیبهشتماه 91 با مدیرعامل گروه صنعتی تراکتورسازی ایران داشت، تقاضای کشورش را برای راهاندازی خط تولید تراکتور ایرانی در این کشور اعلام نمود.[XI] شایانذکر است که صنعت کشاورزی در ساحل عاج همچنان ضعیف و ابتدایی است و بخش عمدهای از آن به شیوههای سنتی صورت میپذیرد. این شرایط میتواند برای ایران فرصتی تلقی گردد تا در آنجا حضور بیشتر و مؤثرتری داشته باشد و از این طریق، به رونق اقتصادی خود نیز کمکی کرده باشد. درزمینه صنعت اتومبیل نیز بستر مساعدی برای بازار خودروهای ایرانی در ساحل عاج وجود دارد، کما اینکه اخیراً محمولهای شامل خودروهای تیبا به آنجا صادر شده است.[XII]
اما همچنان نمیتوان گفت که روابط تجاری و اقتصادی دو کشور به سطح مطلوبی رسیده است. شرایط سخت سیاسی و نظامی سالهای اخیر در ساحل عاج، مانع بزرگی در گسترش روابط این کشور، نهتنها با ایران، بلکه با سایر ملل بوده است. کاهش رشد 3.45 درصدی میزان صادرات و واردات این کشور در سال 2007 نسبت به 2006، از آثار این شرایط است (168: 1388، ساحل عاج). البته در همین سال 2007، رقم مبادلات تجاری ساحل عاج با ایران، رشد 197 درصدی نسبت به سال قبل آن را نشان میدهد.
هیئتهای تجاری و اقتصادی مبادلهشده میان دو کشور تاکنون به شرح زیر است:
- سفر خانم صفیا توباندوا، وزیر انرژی ساحل عاج، در آبانماه سال 1378 به تهران، جهت دیدار با مسئولان وزارتخانههای نیرو و مسکن و شهرسازی و امضای یادداشت تفاهم همکاریهای انرژی میان دو کشور؛
- سفر هیئتهایی از اتاقهای بازرگانی دو کشور، به کشورهای متقابل در سال 1381 و امضای یادداشت تفاهم همکاری میان یکدیگر؛
- سفر مدیر شرکت حملونقل ساحل عاج به تهران، بهمنظور انجام مذاکرات با مسئولان شرکت ایرانخودرو دیزل، جهت خرید اتوبوس؛
- فعالیت و سرمایهگذاری شرکت شیرینعسل، بهمنظور خرید مستقیم دانه کاکائو از ساحل عاج؛
- سفر وزیر امور خارجه ساحل عاج در سال 86 به تهران، جهت برگزاری اجلاس کمیسیون مشترک؛
- سفر هیئت کارشناسی سازمان بنادر و دریانوردی ایران در فروردینماه 1388 به ساحل عاج، جهت نهایینمودن موافقتنامه حملونقل دریایی؛
- سفر هیئت تجاری-بازاریابی به تولیت سازمان بازرگانی استان یزد و به سرپرستی استاندار یزد به ساحل عاج در بهمنماه 1388.
در ادامه موافقتنامههایی که تاکنون میان دو کشور و درزمینه همکاریهای فرهنگی امضا شده، به یادداشت تفاهمهای زیر در حوزه تجاری و اقتصادی میتوان اشاره کرد:
- یادداشت تفاهم همکاریهای اتاقهای بازرگانی دو کشور؛
- یادداشت تفاهم همکاریهای جمعیت هلالاحمر جمهوری اسلامی ایران و صلیب سرخ و وزارت بهداشت ساحل عاج؛
- یادداشت تفاهم کمکهای توسعهای جمهوری اسلامی ایران به ساحل عاج؛
- یادداشت تفاهم اولین اجلاس کمیسیون مشترک همکاریهای دو کشور؛
- یادداشت تفاهم خواهرخواندگی بندر شهید رجایی و بندر ابیجان؛
- موافقتنامه حملونقل دریایی-تجاری در سال 1388.
مهمترین برنامههایی را که دو کشور، بهمنظور توسعه روابط دوجانبه درنظر دارند، میتوان در خطوط کلی زیر خلاصه کرد:
- تداوم برگزاری اجلاسهای کمیسیون مشترک همکاریهای دو کشور؛
- پذیرش هیئتهای تجاری بازرگانان لبنانیالاصل مقیم ابیجان؛
- امضای موافقتنامههای زیرساختی اقتصادی (موافقتنامههای سرمایهگذاری، حملونقل هوایی، حملونقل دریایی، اجتناب از اخذ مالیات مضاعف، گمرکی و...).[XIII]
در پایان، شایانذکر است دو کشور ایران و ساحل عاج، دارای یک نکته مشترک فرهنگی-تمدنی بهنام اسلام هستند که میتواند در پیشبرد اهداف مشترک و روابط فرهنگی دو کشور مؤثر باشد. رویکرد ضداستعماری برخی دولتمردان و سیاستگذاران ساحل عاجی هم نکته مشترک آنها با سیاست خارجی جمهوری اسلامی و دیپلماسی توسعه روابط جنوب-جنوب مدنظر دولتمردان ایرانی است. سفرهای متعدد گیوم سورو، رئیس مجلس ملی ساحل عاج به ایران و ملاقات با مسئولان پارلمانی جمهوری اسلامی ایران، سفرهای متعدد وزرای کابینه جمهوری ساحل عاج به ایران اسلامی و ماهیت سازنده و عمق مثبت این دیدارها، حضور فعال ساحل عاج در سازمان کنفرانس اسلامی و اجلاس عدم تعهد، همه نشان از ظرفیت بالای تقویت روابط بین دو کشور دارد که البته عینیسازی و بالفعل کردن این ظرفیتهای بالقوه، اراده بیشتر دو طرف را طلب میکند.[۵۲]
نیز نگاه کنید:
فصل هشتم - زبان و ادبیات ساحل عاج
تاریخ ادبیات و سبکهای ادبی ساحل عاج
ادبیات سنتی ساحل عاج
شاهکارهای ادبی ساحل عاج
مشاهیر ادبی ساحل عاج
ادبیات معاصر ساحل عاج
شعر معاصر ساحل عاج
جوایز ادبی ساحل عاج
ادبیات کودکان و نوجوانان در ساحل عاج
پاورقی
[I]. http://fr.wikipedia.org/wiki/Masques_de_Côte_d’Ivoire[II]. این فیلم از مهمترین آثار سینمایی کارگردان محسوب میشود و بسیاری آن را از نخستین فیلمهای موج نوی فرانسه میدانند.
[IV]. یکی از دختران همین گروه، بهنام ماری ترز برو، در آینده همسر هوفوئه بوآنی میشود.
[V]. شاخهای از مهندسی عمران
[VII]. http://www.observers.france24.com
[VIII]. http://www.statistiques-mondiales.com
- ↑ Médias France Intercontinents (2009). , Organisation internationale de la Francophonie, 21 mars 2009.
- ↑ Organisation internationale de la Francophonie (2010). , Nathan.
- ↑ حسینی، روح الله، خان آبادی، سعید(1400). جامعه و فرهنگ ساحل عاج. تهران: موسسه فرهنگی هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی،ص.295-297.
- ↑ Gnaoulé-Oupoh, Bruno (2000). La littérature ivoirienne, Karthala, Paris.p.55.
- ↑ Gnaoulé-Oupoh, Bruno (2000). La littérature ivoirienne, Karthala, Paris.p.55.
- ↑ حسینی، روح الله، خان آبادی، سعید(1400). جامعه و فرهنگ ساحل عاج. تهران: موسسه فرهنگی هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی،ص.297-302.
- ↑ حسینی، روح الله، خان آبادی، سعید(1400). جامعه و فرهنگ ساحل عاج. تهران: موسسه فرهنگی هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی،ص.302-303.
- ↑ حسینی، روح الله، خان آبادی، سعید(1400). جامعه و فرهنگ ساحل عاج. تهران: موسسه فرهنگی هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی،ص.305-307.
- ↑ حسینی، روح الله، خان آبادی، سعید(1400). جامعه و فرهنگ ساحل عاج. تهران: موسسه فرهنگی هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی،ص.307-310.
- ↑ حسینی، روح الله، خان آبادی، سعید(1400). جامعه و فرهنگ ساحل عاج. تهران: موسسه فرهنگی هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی،ص.318-325.
- ↑ Gnaoulé-Oupoh, Bruno (2000). La littérature ivoirienne, Karthala, Paris.p.50.
- ↑ حسینی، روح الله، خان آبادی، سعید(1400). جامعه و فرهنگ ساحل عاج. تهران: موسسه فرهنگی هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی،ص.316-318.
- ↑ Comtet, Julien (2012). Mémoires de Djembéfola. Essai sur le tambour djembé au Mali.
- ↑ Konaté, Yacouba (1987). Alpha Blondy: reggae et société en Afrique noire, Karthala / CEDA.
- ↑ Konaté, Yacouba (1987). Alpha Blondy: reggae et société en Afrique noire, Karthala / CEDA.
- ↑ Konaté, Yacouba (1987). Alpha Blondy: reggae et société en Afrique noire, Karthala / CEDA.
- ↑ David, Philippe (2009) La Côte d’Ivoire, Ed. Karthala, Paris.p.274.
- ↑ David, Philippe (2009) La Côte d’Ivoire, Ed. Karthala, Paris.p.273.
- ↑ حسینی، روح الله، خان آبادی، سعید(1400). جامعه و فرهنگ ساحل عاج. تهران: موسسه فرهنگی هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی،ص.310-316.
- ↑ Auzias, D. & Labourdette, J. (2008). La Côte d’ivoire, Paris: l’Harmattan.p.108.
- ↑ حسینی، روح الله، خان آبادی، سعید(1400). جامعه و فرهنگ ساحل عاج. تهران: موسسه فرهنگی هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی،ص.329-330.
- ↑ Doutereuwe, Françoise (1985). L’archtecture coloniale en Cote d’Ivoire, French edition.
- ↑ Marthy, Paul (1922). Etudes sur l’Islam en Cote d’Ivoire, Paris: Ernest Leroux.
- ↑ Fassassi, Masudi Alabi (1997). L’architecture en Afrique noire, Paris: l’Harmattan.
- ↑ حسینی، روح الله، خان آبادی، سعید(1400). جامعه و فرهنگ ساحل عاج. تهران: موسسه فرهنگی هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی،ص.326-329.
- ↑ حسینی، روح الله، خان آبادی، سعید(1400). جامعه و فرهنگ ساحل عاج. تهران: موسسه فرهنگی هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی،ص.325-326.
- ↑ Désalmand, Paul (2008) , Abidjan: Les Éditions du CERAP.
- ↑ Guelade, Firmin (1984). , Université Laval.
- ↑ Séri, D. & Gozé, T. (1995). Famille et éducation en Côte d'Ivoire: une approche socio-anthropologique, Abidjan: Édition des lagunes.
- ↑ حسینی، روح الله، خان آبادی، سعید(1400). جامعه و فرهنگ ساحل عاج. تهران: موسسه فرهنگی هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی،ص.331-333.
- ↑ Désalmand, Paul (2008) Histoire de l'éducation en Côte d’Ivoire: des origines à la Conférence de Brazzaville, Abidjan: Les Éditions du CERAP.p.58.
- ↑ Désalmand, Paul (2008) Histoire de l'éducation en Côte d’Ivoire: des origines à la Conférence de Brazzaville, Abidjan: Les Éditions du CERAP.p.61.
- ↑ Désalmand, Paul (2008) Histoire de l'éducation en Côte d’Ivoire: des origines à la Conférence de Brazzaville, Abidjan: Les Éditions du CERAP.p.64.
- ↑ Désalmand, Paul (2008) Histoire de l'éducation en Côte d’Ivoire: des origines à la Conférence de Brazzaville, Abidjan: Les Éditions du CERAP.p.72-76.
- ↑ Delafosse, Maurice (1904). Vocabulaires comparatifs de plus de 60 langues ou dialectes parlés à la Côte d'Ivoire et dans les régions limitrophes: avec des notes linguistiques et ethnologiques, une bibliographie et une carte, Paris: E. Leroux.p.97.
- ↑ حسینی، روح الله، خان آبادی، سعید(1400). جامعه و فرهنگ ساحل عاج. تهران: موسسه فرهنگی هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی، ص.333-335.
- ↑ Gnaoulé-Oupoh, Bruno (2000). La littérature ivoirienne, Karthala, Paris.p.13.
- ↑ Désalmand, Paul (2008) Histoire de l'éducation en Côte d’Ivoire: des origines à la Conférence de Brazzaville, Abidjan: Les Éditions du CERAP.p.118.
- ↑ حسینی، روح الله، خان آبادی، سعید(1400). جامعه و فرهنگ ساحل عاج. تهران: موسسه فرهنگی هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی، ص.335-337.
- ↑ Gnaoulé-Oupoh, Bruno (2000). La littérature ivoirienne, Karthala, Paris.p.20.
- ↑ Désalmand, Paul (2008) Histoire de l'éducation en Côte d’Ivoire: des origines à la Conférence de Brazzaville, Abidjan: Les Éditions du CERAP.p.111-112.
- ↑ حسینی، روح الله، خان آبادی، سعید(1400). جامعه و فرهنگ ساحل عاج. تهران: موسسه فرهنگی هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی، ص.337-339.
- ↑ Désalmand, Paul (2008) Histoire de l'éducation en Côte d’Ivoire: des origines à la Conférence de Brazzaville, Abidjan: Les Éditions du CERAP.p.13-14.
- ↑ حسینی، روح الله، خان آبادی، سعید(1400). جامعه و فرهنگ ساحل عاج. تهران: موسسه فرهنگی هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی، ص.339-341.
- ↑ حسینی، روح الله، خان آبادی، سعید(1400). جامعه و فرهنگ ساحل عاج. تهران: موسسه فرهنگی هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی، ص.341-346.
- ↑ حسینی، روح الله، خان آبادی، سعید(1400). جامعه و فرهنگ ساحل عاج. تهران: موسسه فرهنگی هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی،ص. 347-348.
- ↑ حسینی، روح الله، خان آبادی، سعید(1400). جامعه و فرهنگ ساحل عاج. تهران: موسسه فرهنگی هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی،ص.348-350.
- ↑ حسینی، روح الله، خان آبادی، سعید(1400). جامعه و فرهنگ ساحل عاج. تهران: موسسه فرهنگی هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی،ص. 351-354.
- ↑ حسینی، روح الله، خان آبادی، سعید(1400). جامعه و فرهنگ ساحل عاج. تهران: موسسه فرهنگی هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی،ص.354-355.
- ↑ حسینی، روح الله، خان آبادی، سعید(1400). جامعه و فرهنگ ساحل عاج. تهران: موسسه فرهنگی هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی،ص.357-364.
- ↑ حسینی، روح الله، خان آبادی، سعید(1400). جامعه و فرهنگ ساحل عاج. تهران: موسسه فرهنگی هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی،ص.364-366.
- ↑ حسینی، روح الله، خان آبادی، سعید(1400). جامعه و فرهنگ ساحل عاج. تهران: موسسه فرهنگی هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی،ص.367-370.