حکومت جهادی توکولور در مالی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (The LinkTitles extension automatically added links to existing pages (https://github.com/bovender/LinkTitles).) |
||
خط ۱۸: | خط ۱۸: | ||
عمرتال پس از ضمیمه کردن دولت کوچک تامبا به امپراطوری در حال گسترش خود، در سال 1853، نام تامبا را طیّبتو(Taibatu) به معنای پاک و منزه نامید. شيخ در ادامۀ حملات جهادی در سال 1854، تعداد دیگری از دولتهای غیراسلامی کوچک در کشورهای امروزی مالی، سنگال و گینه نظیر بامبوک(Bambuk) و برخی ایالات دولت خاسو(Khasso) را به پادشاهی خود ملحق ساخت و بین سالهای 1855 و 1857، دولتهای بامبارا( Bambara)و کارتا(Kaarta) را نیز تصرف کرد <ref name=":16" />. | عمرتال پس از ضمیمه کردن دولت کوچک تامبا به امپراطوری در حال گسترش خود، در سال 1853، نام تامبا را طیّبتو(Taibatu) به معنای پاک و منزه نامید. شيخ در ادامۀ حملات جهادی در سال 1854، تعداد دیگری از دولتهای غیراسلامی کوچک در کشورهای امروزی مالی، سنگال و گینه نظیر بامبوک(Bambuk) و برخی ایالات دولت خاسو(Khasso) را به پادشاهی خود ملحق ساخت و بین سالهای 1855 و 1857، دولتهای بامبارا( Bambara)و کارتا(Kaarta) را نیز تصرف کرد <ref name=":16" />. | ||
گسترش دامنۀ فتوحات الحاج عمرتال بهتدریج موجب نگرانی فرانسویها را فراهم آورد که در کشورهای امروزی سنگال و گامبیا حضور گستردهای داشتند و به غارت منابع طبیعی این کشورها مشغول بودند. در واقع کارگزاران دولت فرانسه، اقدامات شیخ عمرتال را مانع منافع سیاسی اقتصادی و اهداف توسعهطلبانۀ خود در سنگامبیا[iv] میدانستند. الحاج عمرتال نیز، مخالف حضور استعمار فرانسه در سنگامبیا بود و از فرانسویهای مستقر در سنگال و گامبیا خواستار پرداخت جزیه شد و علت آن را نیز مسیحی بودن آنان عنوان کرد که در مناطق تحت حاکمیت مسلمانان به تجارت مشغول و طبق قوانین اسلامی ملزم به پرداخت مالیات بودند<ref name=":16" />. | گسترش دامنۀ فتوحات الحاج عمرتال بهتدریج موجب نگرانی فرانسویها را فراهم آورد که در کشورهای امروزی سنگال و گامبیا حضور گستردهای داشتند و به غارت منابع طبیعی این کشورها مشغول بودند. در واقع کارگزاران دولت فرانسه، اقدامات شیخ عمرتال را مانع منافع سیاسی اقتصادی و اهداف توسعهطلبانۀ خود در سنگامبیا[iv] میدانستند. الحاج عمرتال نیز، مخالف حضور استعمار [[فرانسه]] در سنگامبیا بود و از فرانسویهای مستقر در سنگال و گامبیا خواستار پرداخت جزیه شد و علت آن را نیز مسیحی بودن آنان عنوان کرد که در مناطق تحت حاکمیت مسلمانان به تجارت مشغول و طبق قوانین اسلامی ملزم به پرداخت مالیات بودند<ref name=":16" />. | ||
فرانسه ضمن رد درخواست شیخ عمرتال در مورد پرداخت جزیه، از تهدیدات وی بر ضد حکومتهای محلی کوچک در مسیر رودخانه نیجر که بر اثر رقابتهای داخلی به چند دسته تقسیم شده بودند، برای احداث قلاعی در منطقۀ علیای رود نیجر استفاده کرد و به تدریج قلعههایی در باکل(Bakel)، پودور(Podor)در غرب تورو در 1854، سهنوبدو(Senubedu) در فالمه(Faleme) در مسیر معادن طلای بامبوک(Bambuk) و مدینا(Medina) در خاسو در سال 1855 ساخت<ref name=":4">Catherine Coquery-Vidrovitch M.E. (2009)” Africa And The Africans In The Nineteenth Century: A Turbulent History “Sharpe.p66</ref> . این امر موجب رودررویی ارتش توکولور با نظامیان فرانسه شد. سیاست الحاج عمرتال در قبال فرانسه محتاطآمیز بود و چندان تمایلی به جنگ با فرانسویها نداشت، زیرا جهاد مقدس خود را بر ضد مسیحیان فرانسوی نمیدانست و در زمینۀ خرید تسلیحات نیز با آنها معاملاتی داشت. عمرتال پس از جنگهای پراکنده با فرانسویها از آوریل تا جولای سال 1857 میلادی و رویارویی ارتش پانزده هزار نفریاش در مقابل پیشروی فرانسویها در مدینا، که منجر به از دست رفتن دو هزار نفر از نیروهای جهادیاش شد، به سمت شرق و به مناطق وسیع موسوم به سودان غربی (مالی کنونی) عقب نشینی کرد. پس از شکست ارتش توكولور در مقابل فرانسویها، که منجر به واگذاری شهر مدینا به فرانسویها شد، الحاج عمرتال در سال 1860 به آتشبس راهبردی با فرانسه رضایت داد. این آتشبس زمینهساز فتوحات فرانسویها در کشور مالی طیّ ده سال بعد شد (Brenner, 1994: 276). پس از شکست مدینا در سال 1857 و پیش از قرارداد نانوشتۀ صلح 1860، الحاج عمرتال حضور فرانسویها را در سنگامبیا به رسمیّت شناخت و فرانسه نیز در مقابل، تصمیم گرفت مزاحمتی در فرآیند توسعۀ امپراطوری توکولور در منطقه علیا و میانۀ نیجر ایجاد نکند <ref name=":16" />. | فرانسه ضمن رد درخواست شیخ عمرتال در مورد پرداخت جزیه، از تهدیدات وی بر ضد حکومتهای محلی کوچک در مسیر رودخانه نیجر که بر اثر رقابتهای داخلی به چند دسته تقسیم شده بودند، برای احداث قلاعی در منطقۀ علیای رود نیجر استفاده کرد و به تدریج قلعههایی در باکل(Bakel)، پودور(Podor)در غرب تورو در 1854، سهنوبدو(Senubedu) در فالمه(Faleme) در مسیر معادن طلای بامبوک(Bambuk) و مدینا(Medina) در خاسو در سال 1855 ساخت<ref name=":4">Catherine Coquery-Vidrovitch M.E. (2009)” Africa And The Africans In The Nineteenth Century: A Turbulent History “Sharpe.p66</ref> . این امر موجب رودررویی ارتش توکولور با نظامیان فرانسه شد. سیاست الحاج عمرتال در قبال فرانسه محتاطآمیز بود و چندان تمایلی به جنگ با فرانسویها نداشت، زیرا جهاد مقدس خود را بر ضد مسیحیان فرانسوی نمیدانست و در زمینۀ خرید تسلیحات نیز با آنها معاملاتی داشت. عمرتال پس از جنگهای پراکنده با فرانسویها از آوریل تا جولای سال 1857 میلادی و رویارویی ارتش پانزده هزار نفریاش در مقابل پیشروی فرانسویها در مدینا، که منجر به از دست رفتن دو هزار نفر از نیروهای جهادیاش شد، به سمت شرق و به مناطق وسیع موسوم به [[سودان]] غربی (مالی کنونی) عقب نشینی کرد. پس از شکست ارتش توكولور در مقابل فرانسویها، که منجر به واگذاری شهر مدینا به فرانسویها شد، الحاج عمرتال در سال 1860 به آتشبس راهبردی با فرانسه رضایت داد. این آتشبس زمینهساز فتوحات فرانسویها در کشور مالی طیّ ده سال بعد شد (Brenner, 1994: 276). پس از شکست مدینا در سال 1857 و پیش از قرارداد نانوشتۀ صلح 1860، الحاج عمرتال حضور فرانسویها را در سنگامبیا به رسمیّت شناخت و فرانسه نیز در مقابل، تصمیم گرفت مزاحمتی در فرآیند توسعۀ امپراطوری توکولور در منطقه علیا و میانۀ نیجر ایجاد نکند <ref name=":16" />. | ||
به موازات این امر الحاج عمرتال مسلمانان ساکن مناطق تحت اشغال فرانسویها را به ترک سرزمینهای خود و پیوستن به حکومت اسلامی توکولور فراخواند و با اشاره به هجرت پیامبر اکرم(ص) از مکه به مدینه در سالهای نخستین ظهور اسلام، مسلمانان را دعوت کرد به همراه اموال و احشام، به سمت مشرق مناطق سکونت خود مهاجرت کنند. طیّ مهاجرتی که تا آن زمان بزرگترین مهاجرت در غرب آفریقا به شمار میرفت، هزاران نفر از ساکنان بوندو و حدود یک چهارم از ساکنان فوتاتورو گرد هم آمدند و تقریباً چهل هزار نفر از مسلمانان به همراه احشام و اغنام خود به حکومت اسلامی توکولور پیوستند. هجرت این مسلمانان که در زبان محلی این منطقه، فرگو(Fergo) نامیده میشود، در آن دوره (قرن نوزدهم میلادی)، نقطۀ عطفی در تاریخ غرب آفریقا بهشمار میرفت<ref name=":4" />. | به موازات این امر الحاج عمرتال مسلمانان ساکن مناطق تحت اشغال فرانسویها را به ترک سرزمینهای خود و پیوستن به حکومت اسلامی توکولور فراخواند و با اشاره به هجرت پیامبر اکرم(ص) از مکه به مدینه در سالهای نخستین ظهور اسلام، مسلمانان را دعوت کرد به همراه اموال و احشام، به سمت مشرق مناطق سکونت خود مهاجرت کنند. طیّ مهاجرتی که تا آن زمان بزرگترین مهاجرت در غرب آفریقا به شمار میرفت، هزاران نفر از ساکنان بوندو و حدود یک چهارم از ساکنان فوتاتورو گرد هم آمدند و تقریباً چهل هزار نفر از مسلمانان به همراه احشام و اغنام خود به حکومت اسلامی توکولور پیوستند. هجرت این مسلمانان که در زبان محلی این منطقه، فرگو(Fergo) نامیده میشود، در آن دوره (قرن نوزدهم میلادی)، نقطۀ عطفی در تاریخ غرب آفریقا بهشمار میرفت<ref name=":4" />. |
نسخهٔ کنونی تا ۴ مهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۰۳:۴۸
یکی از بزرگترین رهبران مسلمان غرب آفریقا که نقش بسیار مهمّی در توسعۀ دین اسلام در مناطقی از کشور امروزی مالی و گینه کوناکری داشت، شیخ الحاج عمر بن سعید الفوتی موسوم به حاج عمرتال بود. وی حکومت اسلامی نیرومندی را مبتنی بر قوانین اسلامی در منطقۀ نسبتاً وسيعی از غرب آفريقا تأسیس کرد.
الحاج عمر بن سعید الفوتی موسوم به الحاج عمرتال[ii] سیاستمدار، عالم، نویسنده، مصلح اجتماعی و از رهبران بزرگ مسلمان قرن نوزدهم در غرب آفریقا و به طور خاص در بخشهایی از کشورهای کنونی سنگال، مالی و گینه کوناکری بود که از اوايل دهۀ 1850 تا اواسط دهۀ 1860م (حدود 15 سال)، تحولات قابل ملاحظهای در این مناطق پدید آورد و دین اسلام را در منطقۀ وسيعی از غرب آفريقا گسترش داد. بسیاری از متفکران و اندیشمندان وی را در کنار شیخ عثمان دان فودیو، مشهورترین شخصیت مسلمان غرب آفریقا در قرن نوزدهم، میدانند (Clark, peter b, ibid,p.81 )که درصدد ترویج اسلام در سراسر منطقه غرب آفریقا و ارائۀ تصويری واقعی از دین اسلام به عموم مردم این منطقۀ وسیع از مسلمان و غیرمسلمان بود.[iii]
الحاج عمرتال هرچند در فوتاتورو،(Futa toro) در شمال سنگال امروز به دنیا آمد و بخشی از دوران نوجوانی و جوانیاش را در فوتاجالون(Fu Jallonta) سپری نمود، ولی امپراطوری بزرگ خود موسوم به پادشاهی توکولور(Tukulor) را با حمایت اقوام فولبه(Fulbe) و توکولور در خارج از زادگاهش فوتاتورو تأسیس کرد. شیخ عمرتال هیچگاه موفق به رهبری نهضت جهانی خود در فوتاتورو نشد، زیرا دولت این منطقۀ اسلامی و هدف اصلی شيخ نیز گسترش دین اسلام در بین پیروان آیینهای سنتی بود [۱]. با این حال حکومت جهادی وی در درازمدت تأثیرات قابل ملاحظهای در مناطق مختلف بر جای نهاد.
الحاج عمرتال در سال 1794 میلادی در روستای هلوار(Hallwar) یا آلوار(Aloar)، حوالی پودور(Podor) در فوتاتورو، شمال کشور امروزی سنگال و در خانوادهای متدین به دنیا آمد[۲]. پدر عمرتال مشهور به الایمان سعیدو(El iman saidu)، از رهبران مسلمان روستای هلوار بود که در شورش تورودبه(Torodbe) بر ضد سلسلۀ دنیانکه(Denyanke) شرکت کرده بود. عمر در کودکی تحت تأثیر دیانت و تقوای مادرش سوخنا آداما تیام(Sokhne Adama Thiam) قرار داشت و احکام اولیۀ اسلامی را از او آموخت. پدر و مادر الحاج عمرتال هر دو از پیروان طریقت قادریّه بودند[۳]. وی پس از انجام تحصیلات مقدماتی شامل فراگیری قرآن و حدیث، در 15 سالگی و به منظور ادامۀ تحصیل و ارتقای معلومات اسلامی خود خانۀ پدریاش را ترک کرد. شیخ عمرتال از نوجوانی به تصوف بیش از فقه علاقهمند بود و در حین سفر به فوتاجالون و در حالی که در جستجوی استادی بود، بهتدریج به طریقت تیجانیه متمایل شد و در سال 1823 تحت تأثیر یکی از معلمانش بهنام استاد عبدالکریم بن احمد به طریقت تیجانیه راه یافت[۲] .
الحاج عمرتال سال 1825 میلادی عازم مکه شد. وی در مکه در کلاسهای شیخ محمدالغالی ابوطالب، رئیس طریقت تیجانیه در حجاز، شرکت کرد و پس از چند سال شیخ محمدالغالی عضویت کامل طریقت تیجانیه را به او بخشید و عمرتال خلیفه و یکی از رهبران معنوی تیجانیۀ غرب آفریقا شد و به او توصیه گشت به غرب آفریقا بازگردد و ضمن زدودن بقایای کفر در این منطقه، بومیان آفریقای غربی را به دین اسلام ترغیب کند.. عمرتال بدنبال آن بود که فکر، قلب و زبان خود را وقف دین اسلام کند و با تکیه بر شمشیر و جهاد، آن را گسترش بخشد. این هدف در مکتوبات او طیّ سالهای 1828 و 1831، که مسلمانان را به ایمان، نیایش به درگاه خداوند، روزه، حج و جهاد فراخوانده، کاملاً به چشم میخورد[۲] [۴].شيخ همچنین درصدد مقابله با تجّار محلی و حاکمانی بود که كماكان به تجارت برده و اعزام بردگان سیاه از مناطق مختلف غرب آفریقا به مزارع کشاورزی کشورهای غربی ادامه میدادند
الحاج عمرتال در سال 1831 تصمیم به بازگشت به غرب آفریقا گرفت. بازگشت الحاج عمرتال به غرب آفریقا 9 سال به طول انجامید و وی در مسیر بازگشت به زادگاهش، شش سال در دربار خلافت اسلامی سوکوتو مقیم شد [۱] و با دختر محمدو بلّو(Muhamedu Bello) نیز ازدواج کرد [۵]. الحاج چندی نیز در حکومت اسلامی مسینا اقامت گزید و اطلاعات بسیاری در مورد دولتهای جهادی غرب آفریقا کسب کرد.
عمرتال در سال 1840 جامعهای متشکل از دانشمندان در "جهگونکو(Jegunko)" مرزهای شرقی فوتاجالون تأسیس و تعداد زیادی از بومیان مسلمان را بهسوی خود جلب کرد. این افراد اکثراً فولبه(Fulbe) و توکولور بودند و در فوتاتورو به خدمت گرفته شدند. ورود الحاج عمرتال به فوتاجالون، از سوی المامی دولت اسلامی تیمبو(Timbo)، تهدیدی برای حاکمیت او محسوب شد و با اوج گرفتن اختلافات بین آن دو، عمرتال به دینگوئیرای(Dinguiray) که منطقهای جنگلی خارج از محدودۀ قدرت و نفوذ المامی تیمبو بود، نقل مکان کرد[۲].
این مهاجرت در سال 1849 صورت گرفت [۱]و الحاج عمرتال پس از آن، مقدمات تأسیس امپراطوری توکولور را فراهم و با ایجاد ارتشی نيرومند، پیروان خود را آمادۀ جهادی مقدس علیه دولتهای کافر همجوار ساخت. جهاد اسلامی الحاج عمرتال پس از حمله ییمبا(Yimba) حاکم غیرمسلمان دولت تاملا(Tamla) به دینگوئیرای آغاز شد. عمرتال در سال 1852 اعلام کرد که به فرمان خداوند ملزم به جهاد علیه کفار شده و این در شرایطی بود که وی دشمنان زیادی در بین مسلمانان و غیرمسلمانان داشت[۲].
عمرتال پس از ضمیمه کردن دولت کوچک تامبا به امپراطوری در حال گسترش خود، در سال 1853، نام تامبا را طیّبتو(Taibatu) به معنای پاک و منزه نامید. شيخ در ادامۀ حملات جهادی در سال 1854، تعداد دیگری از دولتهای غیراسلامی کوچک در کشورهای امروزی مالی، سنگال و گینه نظیر بامبوک(Bambuk) و برخی ایالات دولت خاسو(Khasso) را به پادشاهی خود ملحق ساخت و بین سالهای 1855 و 1857، دولتهای بامبارا( Bambara)و کارتا(Kaarta) را نیز تصرف کرد [۲].
گسترش دامنۀ فتوحات الحاج عمرتال بهتدریج موجب نگرانی فرانسویها را فراهم آورد که در کشورهای امروزی سنگال و گامبیا حضور گستردهای داشتند و به غارت منابع طبیعی این کشورها مشغول بودند. در واقع کارگزاران دولت فرانسه، اقدامات شیخ عمرتال را مانع منافع سیاسی اقتصادی و اهداف توسعهطلبانۀ خود در سنگامبیا[iv] میدانستند. الحاج عمرتال نیز، مخالف حضور استعمار فرانسه در سنگامبیا بود و از فرانسویهای مستقر در سنگال و گامبیا خواستار پرداخت جزیه شد و علت آن را نیز مسیحی بودن آنان عنوان کرد که در مناطق تحت حاکمیت مسلمانان به تجارت مشغول و طبق قوانین اسلامی ملزم به پرداخت مالیات بودند[۲].
فرانسه ضمن رد درخواست شیخ عمرتال در مورد پرداخت جزیه، از تهدیدات وی بر ضد حکومتهای محلی کوچک در مسیر رودخانه نیجر که بر اثر رقابتهای داخلی به چند دسته تقسیم شده بودند، برای احداث قلاعی در منطقۀ علیای رود نیجر استفاده کرد و به تدریج قلعههایی در باکل(Bakel)، پودور(Podor)در غرب تورو در 1854، سهنوبدو(Senubedu) در فالمه(Faleme) در مسیر معادن طلای بامبوک(Bambuk) و مدینا(Medina) در خاسو در سال 1855 ساخت[۶] . این امر موجب رودررویی ارتش توکولور با نظامیان فرانسه شد. سیاست الحاج عمرتال در قبال فرانسه محتاطآمیز بود و چندان تمایلی به جنگ با فرانسویها نداشت، زیرا جهاد مقدس خود را بر ضد مسیحیان فرانسوی نمیدانست و در زمینۀ خرید تسلیحات نیز با آنها معاملاتی داشت. عمرتال پس از جنگهای پراکنده با فرانسویها از آوریل تا جولای سال 1857 میلادی و رویارویی ارتش پانزده هزار نفریاش در مقابل پیشروی فرانسویها در مدینا، که منجر به از دست رفتن دو هزار نفر از نیروهای جهادیاش شد، به سمت شرق و به مناطق وسیع موسوم به سودان غربی (مالی کنونی) عقب نشینی کرد. پس از شکست ارتش توكولور در مقابل فرانسویها، که منجر به واگذاری شهر مدینا به فرانسویها شد، الحاج عمرتال در سال 1860 به آتشبس راهبردی با فرانسه رضایت داد. این آتشبس زمینهساز فتوحات فرانسویها در کشور مالی طیّ ده سال بعد شد (Brenner, 1994: 276). پس از شکست مدینا در سال 1857 و پیش از قرارداد نانوشتۀ صلح 1860، الحاج عمرتال حضور فرانسویها را در سنگامبیا به رسمیّت شناخت و فرانسه نیز در مقابل، تصمیم گرفت مزاحمتی در فرآیند توسعۀ امپراطوری توکولور در منطقه علیا و میانۀ نیجر ایجاد نکند [۲].
به موازات این امر الحاج عمرتال مسلمانان ساکن مناطق تحت اشغال فرانسویها را به ترک سرزمینهای خود و پیوستن به حکومت اسلامی توکولور فراخواند و با اشاره به هجرت پیامبر اکرم(ص) از مکه به مدینه در سالهای نخستین ظهور اسلام، مسلمانان را دعوت کرد به همراه اموال و احشام، به سمت مشرق مناطق سکونت خود مهاجرت کنند. طیّ مهاجرتی که تا آن زمان بزرگترین مهاجرت در غرب آفریقا به شمار میرفت، هزاران نفر از ساکنان بوندو و حدود یک چهارم از ساکنان فوتاتورو گرد هم آمدند و تقریباً چهل هزار نفر از مسلمانان به همراه احشام و اغنام خود به حکومت اسلامی توکولور پیوستند. هجرت این مسلمانان که در زبان محلی این منطقه، فرگو(Fergo) نامیده میشود، در آن دوره (قرن نوزدهم میلادی)، نقطۀ عطفی در تاریخ غرب آفریقا بهشمار میرفت[۶].
شیخ عمرتال پس از صلح با فرانسه و آسوده خاطر شدن از خطر فرانسویان مستقر در غرب آفریقا، تلاش کرد امپراطوری خود را در منطقۀ علیای رود نیجر استحکام بخشد و به حملات گسترده علیه دولتهای محلی این منطقه بپردازد [۷]. نخستین عملیات جنگی الحاج عمرتال علیه دولت بامبارا سگو(Bambara Segu) صورت گرفت. وی در سال 1860 با 25 هزار سرباز لشکرکشی خود را آغاز کرد. عمرتال در نبرد ووی تالا(Voodi tala ) که موجب شهرت وی در سراسر مالی شد، دولت بامبارا سگو را که مردم آن از آیینهای سنتی پیروی میکردند، شکست داد و سگو را به پایتخت دوم امپراطوری خود تبدیل کرد[۸]. سگو پادشاهی نیرومندی بود و این دولت مناطقی را که زمانی متعلق به حکومتهای سونگای(Songhay) و مالی بود، در کنترل خود داشت[۹] .
پیروزی بر سگو نقطه عطفی در جهاد اسلامی علیه کفار بود، اما حکومت اسلامی توکولور، پس از آن که عمرتال به خلافت اسلامی مسینا حمله برد و بهدلیل این اقدام مشروعیت دینی خود را تا حدودی از دست داد، با چالشهای سنگینی مواجه گشت[۱۰] .
الحاج عمرتال پس از فتح سگو، متوجّه دولت اسلامی مسینا شد و در سال 1862 به آن حمله کرد. دلیل عمرتال برای حمله به دولت مسلماننشین مسینا، این بود که حاکم آن تلاشی برای گسترش دین اسلام و حرکتهای جهادی بر ضد بتپرستان انجام نمیداد [۷] و برخی از مردم حکومت اسلامی مسینا همچنان بتپرست بودند. در آن دوره احمدو شیخو(Ahmedu Sheikhu) بر مسینا حکومت میکرد که حاکمی مسلمان و با کفار آفریقایی جنگیده بود[۱۱] . پس از تصرف حکومت اسلامی مسینا افول الحاج عمرتال آغاز شد. وی پس از تسخير حکومت اسلامی مسینا، هیچگاه نتوانست مشروعیت جهاد اسلامی خود را به اثبات رساند و تا زمان مرگش موفق نشد طریقت تیجانیه را در بین مسلمانان مسینا که از رقیب او، طریقت قادریّه حمایت میکردند، رواج دهد[۱۲]. جمعآوری خراج از مردم مسینا نیز که اکثراً مسلمان بودند، با مخالفت شدید آنها مواجه شد؛ زیرا طبق قوانین اسلامی، مسلمانان از پرداخت خراج معاف بودند.
پس از فتح مسینا، ائتلافی بین دولتهای مسلمان همجوار، که پیش از آن با یکدیگر اختلاف داشتند، صورت گرفت. در رأس این ائتلاف احمد البکّی(Ahmad al-Bakkay) حاکم دولت اسلامی تمبوکتو و خلیفۀ طریقت قادریّه قرار داشت که مخالف سرسخت اقدامات توسعهطلبانۀ الحاج عمرتال بود و عملیات جنگی وی را، برای اقتصاد منطقه که مبتنی بر تفاهم بین مسلمانان و آنیمیستها بود، مشکل آفرین میدانست [۶]. وی پیش از آن، در زمان حملۀ الحاج عمرتال، به همراه احمدو شیخو حاکم مسینا، از دولت سگو در مقابل حملات الحاج عمرتال حمایت و تلاش کرده بود مانع تصرف این حکومت محلی توسط ارتش توکولور شود. بنابراین، دشمنی عمیقی بین او و عمرتال وجود داشت.
در سال 1862 علیه حاکمیت عمرتال در مسینا شورشی بوجود آمد که مورد حمایت برخی عوامل حاکم تمبوکتو قرار گرفت. سرانجام الحاج عمرتال در فوریۀ سال 1864، در نبرد علیه شورشیانی که شهر حمداللهی را محاصره کرده بودند به قتل رسید[۷].
الحاج عمرتال اهداف مشخص دینی و نظامی برای نهضت داشت و عمیقاً درصدد گسترش دین اسلام و برچیده شدن آیینهای سنتی در مالی و دیگر کشورهای غرب آفریقا بود. عمرتال و اطرافیان او استعدادی در سیاست و تجارت نداشتند و علیرغم آن که پادشاهی توکولور موفق به تأسیس ارتشی منظم شده بود، نظام اداری و قانونگذاری منسجمی نداشت. بسیاری از مناطق پس از فتح به حال خود رها میشدند و نظام اداری خاصی برای آن تعیین نمیشد. همپیمانان الحاج عمرتال نیز صادق نبودند و هیچگاه حاکمیت وی را قلباً نپذیرفتند. امپراطوری توکولور از ظرفیتهای تجاری مناطقی که فتح کرده بود، نتوانست بهرهبرداری کند. بهعنوان مثال سگو که تحت حاکمیت احمدو پسر شیخ عمرتال قرار داشت و تا پیش از آن مرکز تجاری آن منطقه بهشمار میرفت، به حال خود رها شد و موجب قطع منابع ثروت آن گردید[۶].
پس از مرگ الحاج عمرتال امپراطوری توکولور به حیات خود ادامه داد و برادرزادۀ عمر نیروهای شورشی مسینا و تمبوکتو را که موجب مرگ شیخ شده بودند شکست داد. با این حال بعد از قتل عمرتال، این پادشاهی با بحران جانشینی مواجه گشت . برخی از اطرافیان الحاج عمرتال، خواستار انتخاب جانشیني بعد از او شدند، اما دیگران معتقد بودند وی احمدو پسر بزرگش را به جانشینی خود منصوب کرده و بدينسان قدرت را به او انتقال داده است. اين اختلافات و دودستگيها موجب شد كه حاکمیت احمدو بر امپراطوری توکولور هیچگاه کامل پذیرفته نشود و اگرچه او بخش عمدۀ دورۀ حاکمیت را در سگو سپری کرد، اما دیگر شهرهای بزرگ پادشاهی، عملاً تحت اختیار احمدو نبود. پسرعموی وی، احمدو تیجانی بر مسینا، یکی از برادرانش بر کارتا و برادر کوچکتر بر دینگوئیرای حکومت میکردند.
پادشاهی توکولور سرانجام در سال 1893، در حالی که از درون و بر اثر اختلافات داخلی تضعیف شده بود، مورد حمله فرانسویها قرار گرفت و بساط آن برای همیشه برچیده شد (Clark: 136). تأسیس امپراطوری وسیع توکولور که منطقۀ وسیعی از شمال سنگال امروزی تا بخشهایی از کشور مالی[۱۳] ، گینه کوناکری و موریتانی را با وسعت حدود 150 هزار مایل شامل میشد[۱۴] هرچند از قبایلی ناهمگون از غرب گینه، سنگامبیا و شرق مالی تشکیل شده بود ولی نتایج درخشانی به همراه داشت. دوام و بقای پادشاهی توکولور به مدت سی سال، پس از مرگ شیخ عمرتال، نمایانگر موفقیتهای بنيانگذار این امپراطوری و کیفیت رهبری او بود و مسلماً اگر الحاج عمرتال، پیش از مرگ دور از انتظارش، میتوانست نظام مرکزی اداری نیرومندی، مبتنی بر قوانین اسلامی پدید آورد، این امپراطوری به پیشرفتهای بیشتری دست مییافت[۱]،
اگرچه سیمای کاریزماتیک شیخ عمرتال، موجب وحدت پادشاهی توکولور بود، اما این شور و اشتیاق، پس از مرگ وی، بهتدریج از بین رفت[۷]. نهضت اسلامی الحاج عمرتال، هرچند منجر به تأسیس جامعۀ اسلامی ایدهآلی در مناطق میانه و علیای نیجر نشد، ولی در زمینۀ گسترش اسلام بهویژه در این منطقه نتایج مثبتی به همراه داشت[۷]و سبب توسعۀ نظام آموزشی اسلامی در منطقۀ علیا و وسطای نیجر و بخشهایی از کشور امروزی مالی و سنگال شد، بهنحوی که فرانسویها پس از ورود به این مناطق و برخورد با تعداد زیاد مدارس قرآنی، بسیار شگفتزده شدند[۱۵] .
افزون بر گسترش دین اسلام و مراکز و مدارس اسلامی قرآنی، طریقت تیجانیه نیز در نتیجۀ اقدامات جهادی الحاج عمرتال در سطح وسیعی از غرب آفریقا گسترش یافت[۱۶]. نهضت جهادی الحاج عمرتال موجب تسلّط طریقت جدید تیجانیه بر حکومتهای قادریّه این منطقه (فوتاجالون، کونتا و مسینا) گردید[۱۷]. طریقت تیجانیه بعدها بوسیله آلفاهاشم(Alfa Hashim)، برادرزادۀ الحاج عمرتال و موروفوتی(Moro Futi) برادر کوچکتر عمرتال، به کشور غنا راه یافت[۱۸]. حضور گروه قابل ملاحظهای از پیروان طریقت در شمال نیجریه کنونی نیز یادگاری از اقامت شش سالۀ شیخ در خلافت سوکوتو در سالهای پیش از نهضت جهادی است [۱۹].
الحاج عمرتال در زمینۀ انتقال فلسفۀ انتظار میان مسلمانان بسیار نقش آفرین بود و همچون دیگر رهبران قرن نوزدهم جهادی غرب آفریقا، به ظهور حضرت مهدی (عجلاللهتعالی فرجهالشریف) به عنوان منجی مسلمانان اعتقاد داشت[v]. الحاج عمرتال شریعت اسلام را ستون فقرات دولتش در امپراطوری توکولور میدانست[۲۰] و هرچند قوانین اسلامی این پادشاهی، پس از مرگ وی، کمرنگ شد ولی تا آخرین روزهای حیات امپراطوری توکولور، رکن اصلی این دولت بود. الحاج عمرتال در مدت نسبتاً کوتاه فرمانروایی خود بر پادشاهی توکولور نتوانست نظام اداری منسجمی را در متصرفات خود جاری سازد و در تأسیس حکومت پایداری نظیر خلافت اسلامی سوکوتو، در شمال نیجریه نیز ناموفق بود. با این همه، در سایۀ استعداد درخشان نظامی وی ارتش نیرومندی به وجود آمد که نقش بسیار مهمّی در فتوحات و گسترش متصرفاتش داشت[۲۱].
مجاهدان مسلمان تیجانیه که در ارتش توکولور حضور داشتند، بر پایۀ رابطۀ مراد و مریدی با شیخ، تصویری درخشان از دليري و شور و اشتیاق اسلامی را در سراسر سنگامبیای آن عهد نشان میدادند. علاوهبر آن، ارتش الحاج عمرتال از نظر سلسله مراتب نظامی، نظم تحسینبرانگیزی داشت و از دو بخش سواره نظام مجهز به تفنگهای فتیلهدار، شمشیرهای بلند و نیزه و پیاده نظام عمدتاً مجهز به تفنگهای فتیلهدار تشکیل شده بود [۲۲]. ارتش توکولور در دورۀ شیخ عمرتال، در جنگهای این پادشاهی با دولتهای همسایه و حتی فرانسویها، بارها نظم و کارآمدی خود را به اثبات رساند و سربازان توکولور در مدت محاصرۀ مدینا در سال 1857، با وجود برتری شکنندۀ فناوری نظامی فرانسویها، دلاورانه در مقابل آنها پایداری کردند و شجاعانه برای فتح مدینا جنگیدند[۶] .
نظامیان الحاج عمرتال، در جنگ با حاکم سگو نیز جنگاوری و دلاوری زیادی از خود نشان دادند و پیروزی بر جنگجویان بامبارا سگو، طیّ نبرد معروف "وویتالا" شهرت بسیاری برای آنها در سراسر غرب سودان بهبار آورد. ارتش توکولور پس از پیروزی سنگین بر حاکم دولت اسلامی مسینا که سواره نظام آن، لقب سواره نظام شکستناپذیر داشت، به شهرت عظیمی در سراسر غرب آفریقا دست یافت و جنگجویان توکولور در نبرد سهمناک کایاوال نيز شجاعت شگفتانگیزی از خود نشان دادند[۶] .
کتابها و اظهارات پندآموز و اخلاقی زیادی از شیخ الحاج عمرتال بر جای مانده است که برخی نویسندگان غربی آنها را در کتابهای خود نقل کردهاند[۱۴] . کتاب اصلی باقی مانده از وی «رماح الحزب الرحیم علی نحو الحزب الرجیم» است[۱۹]. این کتاب و دیگر نوشتههای عمرتال اندیشه و تفکر را در بین بسیاری از روشنفکران مسلمان غرب آفریقا برانگیخت[۲۱] .
نهضت اسلامی الحاج عمرتال بعدها الهامبخش دیگر رهبران غرب آفریقا از جمله پادشاهان وولوف (پس از اسلام آوردن) شد که در پی ایجاد نیروی متحد بر ضد توسعهطلبی فرانسویها بودند و خصوصاً مقاومت او در مقابل فرانسویها به سال 1857 شهرت فراوانی بهبار آوردكه بعدها به الگویی برای دیگر دولتهای محلی در مقابله با روند افزونخواهی فرانسه در غرب آفریقا تبدیل شد. نهضت اسلامی الحاج عمرتال پس از مرگ او نیز در جنگهای مسلمانان با فرانسویها تأثیرگذار بود[۲۳].
امروزه مردم کشورهای مالی، سنگال و گینه از الحاج عمرتال با افتخار و غرور نام میبرند و از او بهعنوان یکی از قهرمانان بزرگ غرب آفریقا یاد میکنند[۲۴].
نیز نگاه کنید به
اسلام در مالی؛ تاریخ اسلام در مالی
کتابشناسی
- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ ۱٫۳ Isichei , Elizabeth Allo (1997)” A History Of African Societies To 1870 “ Cambridge University Press, 1997 p.306
- ↑ ۲٫۰ ۲٫۱ ۲٫۲ ۲٫۳ ۲٫۴ ۲٫۵ ۲٫۶ ۲٫۷ Clark” ibid” p.131
- ↑ Gomez , Michael A (2002) “ Pragmatism In The Age Of Jihad: The Precolonial State Of Bundu “ Cambridge University Press.p.122
- ↑ Choueiri , Youssef M (1997) “ Islamic Fundamentalism “ Continuum International Publishing Group, 1997.p9.
- ↑ Voll, John Obert (1994)”Islam, Continuity And Change In The Modern World “ Syracuse University Press.p144
- ↑ ۶٫۰ ۶٫۱ ۶٫۲ ۶٫۳ ۶٫۴ ۶٫۵ Catherine Coquery-Vidrovitch M.E. (2009)” Africa And The Africans In The Nineteenth Century: A Turbulent History “Sharpe.p66
- ↑ ۷٫۰ ۷٫۱ ۷٫۲ ۷٫۳ ۷٫۴ Clark-ibid-p.135
- ↑ Catherine C-Vidrovitch M.E. (2009)” Africa And The Africans In The Nineteenth Century: A Turbulent History “Sharpe.p165
- ↑ Conrad, David C (2009)” Empires Of Medieval West Africa: Ghana, Mali, And Songhay “ Infobase Publishing.p126.
- ↑ Claude Brower, B.(2009)”A Desert Named Peace: The Violence Of France's Empire In The Algerian Sahara, 1844-1902 “Columbia University Press.p149.
- ↑ Schlee, Günther (2010)” How Enemies Are Made: Towards A Theory Of Ethnic And Religious Conflict “ , Berghahn Books.p232.
- ↑ Collins, R. (1990)” African History: Western African History” Markus Wiener Publishers.p102.
- ↑ Oliver R. , Donnelly Fage J. , G. N. Sanderson(1985) “ The Cambridge History Of Africa “( Volume 6 ) Cambridge University Press.p246
- ↑ ۱۴٫۰ ۱۴٫۱ Willis, J. (1989)”In The Path Of Allah: The Passion Of Al-Hajj Umar : An Essay Into The Nature Of Charisma In Islam “ Routledge.p1
- ↑ Villalón,L. (1995) “ Islamic Society And State Power In Senegal: Disciples And Citizens In Fatick “Cambridge University Press.p67
- ↑ Jalloh,Alusine (1999)” African Entrepreneurship: Muslim Fula Merchants In Sierra Leone” Ohio University Press.p159
- ↑ Walraven , K. (2003) “ Rethinking Resistance: Revolt And Violence In African History “ Brill.p63
- ↑ Weiss , H.(2002 ) “ Social Welfare In Muslim Societies In Africa “ Nordic Africa Institute.p143
- ↑ ۱۹٫۰ ۱۹٫۱ Loimeier, R. (1997) “Islamic Reform And Political Change In Northern Nigeria “Northwestern University Press.p24
- ↑ Philip J. Adler, Randall L. Pouwels(2007)”World Civilizations: Since 1500 “ Cengage Learning, 2007.p500
- ↑ ۲۱٫۰ ۲۱٫۱ Triaud J., Robinson D. “La Tijâniyya: Une Confrérie Musulmane A La Conquête De L'afrique “Karthala Editions(2000) .p102
- ↑ Illiffe, 2005: 192
- ↑ Kane , K. “ The Gambia And Senegal “Lonely Planet(2009) .p30
- ↑ عرب احمدی، امیر بهرام(1392). جامعه و فرهنگ مالی. ناظر علمی ابوالحسن شریف محمدی. تهران: موسسه فرهنگی، هنری و انتشارات بین المللی الهدی، ص. 159-171.