کارگردانان معروف سینمای روسیه: تفاوت میان نسخه‌ها

از دانشنامه ملل
(صفحه‌ای تازه حاوی «الف. کنستانتین سرگِیویچ استانیسلافسکی کارگردان معروف کنستانتین سرگِیویچ استانیسلافسکی (فامیلی واقعی: آلکسِیِف)(مسکو، 1938-1863)، در یکخانوادهثروتمندکارآفرین به دنیا آمد. در خانه، سپس در دبیرستان و بعد در انستیتو زبانهای شرقی لازارف تحصیل کرد،...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
الف. کنستانتین سرگِیویچ استانیسلافسکی
کارگردانانی که در دوران اتحاد جماهیر شوروی فعالیت داشتند، به سه دسته تقسیم می‌شوند: یک دسته که به خواسته و تکلف‌های حکومت کمونیستی تن دادند و مطابق با مولفه‌های مورد نظر آن‌ها فیلم ساختند، دسته دیگر آن‌هایی بودند که در جهت فضای هنری، اندیشه‌ها و افکار منطقه یی و زادگاهی خود مبادرت ورزیدند و ناخواسته نقشی انقلابی را در جهت انکار اساس و بنیان حکومت پیدا کردند و دسته سوم آن‌هایی بودند که با نگاهی فرامرزی به سینما به عنوان ماوایی برای بیان ذهنیات خویش نگاه می‌کردند و لذا از حیث هنری توجه مخاطبان بسیاری را به خود جلب کردند. بخش قابل تامل سینمای کنونی [[روسیه]] - به جز کارگردانانی که از سال‌های پیش از فروپاشی مانده‌اند- عملاً به پیروان دسته سوم تعلق دارد. البته این بخش جزء کوچکی از کلیت سینمای کنونی [[روسیه]] است. [[سینمای روسیه]] پس از فروپاشی، در جهت پشت پا زدن به تمامی آنچه تا پیش از آن محدودیت قلمداد می‌شد، سیر درآمدمحوری و تجاری سازی را در پیش گرفت. تمامی آنچه به عنوان فرهنگ روس‌ها و حتی پیشینه تاریخی آن‌ها در جهان به شمار می‌رفت در خود [[روسیه]] انکار شد و به مدت یک دهه عملاً [[روسیه]] در عرصه سینما کشوری دسته دوم تلقی شد و آنچه در جامعه جهانی سینما از روس‌ها حضور داشت، معدود نسل اندیشمند و صاحب فکر دوران شوروی سابق بود. به هرحال نمی‌توان اوضاع اقتصادی اسفناک دهه نخست پس از فروپاشی را نیز نادیده انگاشت.


کارگردان معروف کنستانتین سرگِیویچ استانیسلافسکی (فامیلی واقعی: آلکسِیِف)(مسکو، 1938-1863)، در یکخانوادهثروتمندکارآفرین به دنیا آمد. در خانه، سپس در دبیرستان و بعد در انستیتو زبانهای شرقی لازارف تحصیل کرد، با آنکه هیچ یک از این موسسات را به پایان نرساند، اما یک فرداروپاییآموزش دیده به شمار می آمد، قبل از هر چیزی به خاطر خودآموزی متداوم، به خوبی ادبیات، تاریخ، هنر را می دانست، به راحتی به زبان های فرانسه و آلمانی صحبت می کرد. در دفترکارخانهخانواده کار می کرد، به زودی یکی از مدیران معتبر "انجمن ولادیمیر آلکسِیِف" شد. تا انقلاب اکتبر، با سرسپردگیمتعصبانهبهتئاتر مالک ومدیرآنباقی ماند.  
درونمایه‌های اصلی سینمای [[روسیه]]، سوای برخی اقتباسات ادبی که از زاویه دیدی شخصی روایت می‌شوند، عموماً بررسی روحیات، حالات و اتفاقاتی است که یا در دوران کمونیستی می‌گذرد یا در جهت نمودار ساختن تبعات اختناق آن سال‌ها به وقوع می‌پیوندند. هرچند در میان کارگردانان میان مایه ساز باز هم گرایش به دست یافتن به سبکی شخصی و در عین حال- به لحاظ جهان بینی- سبکی جهانی نیز به چشم می‌خورد ولی شاید برای محک زدن نسل کارگردانان پس از فروپاشی، از آن دوران هنوز فاصله کافی گرفته نشده است. اما به تدریج ژانرهای مختلف سینمایی بیرون از هرگونه ایدئولوژی تکلفی در این کشور رو به پیدایش است و ظهور کارگردانانی همچون زویاگینتسف و آلکسی بالابانوف و الکساندر زلدوویچ می‌تواند اولین نشانه‌های تولد دوباره سینمای [[روسیه]] محسوب شود. بدین ترتیب امروزه سینمای [[روسیه]] صرفاً با انگشت شمار کارگردانانی مطرح است که با جدیت تلاش می‌کنند خود را از حصار تصلبی رها کنند که طی سال‌ها بر خاک کشورشان سایه افکنده بود و برآیند این تاسی آن‌ها طی این شانزده سال گذشته خیلی هم قابل اغماض نیست، اما شاید بیش از این‌ها از سرزمین پودوفکین، ورتف، کوله شف و آیزنشتاین انتظار می‌رود. اکنون اندام‌های زنده این نوزاد تنومند یکی پس از دیگری احیا می‌شود و تا به راه افتادن این نوزاد اندک راهی باقی است.


در روستای لوبیموفکا، جایی که گروه لوبیتل کار خود را آغاز کرد، سالن بال با صحنه واقعی، سالن های تماشاچی، اتاق های تعویض لباس هنرپیشگان ساخته شده بود. در آنجا استانیسلافسکی بهعنوان کارگردانو بازیگر شروع به کار کرد. امروزه گفته می شود که تئاتر قرن 20 متاثر از سیستم استانیسلافسکی می باشد. ماقبل از استانیسلافسکی هیچ کارگردانی وجود نداشت. کارگردانی نیز یکی از حرفه هایی است که محصول قرن 20 می باشد. درست است که این حرفه در قرن 20 به وجود آمد اما آن زمان به عنوان یک سمت درجه دو محسوب می شد. ما قبل از آن تمام مسائل پیش آمده را نویسنده یا بازیگر حل می کرد. در سال های 1889-1888 استانیسلافسکی در تاسیس جامعه فرهنگ و هنر همکاری داشت. گروه لوبیتلسکی که برای استانیسلافسکی در مسکو شهرت آورده بود، در سال 1898 به همراه نیمیروویچ دانچنکو تئاتر هنری مسکو را تاسیس کردند و با ورود به تاریخ فرهنگ جهان به عنوان هنرپیشه، کارگردان، تئورسین و خلق علم مربوط به فعالیت هنرمند، قوانین هدفمند در رفتار انسانی را در روی صحنه خلق کردند. استانیسلافسکی شرایطی تعیین کرد که در آن عمل تغییر حالات هنرمند به گونه ای هنری شکل گیرد. ایده برابری و ارزشهر فردبر روی زمین اساس جهان بینی او را تشکیل می داد. استانیسلافسکی به زبان تئاتر توانست این تفکر دموکراتیک را به بیننده برساند. با وجود اینکه انقلاب تمام دارایی او را ملی اعلام نمود، وی برای از دست رفتن سرمایه اش تاسف نخورد، بدون توجه به این شرایط و با دور ماندن ازسیاست وخدمت متعصبانه بهتئاتر به زندگی ادامه داد. در دسامبر 1900 استانیسلافسکی شروع به نوشتن " کتاب راهنمای بازیگران دراماتیک" کرد؛ در سال 1909 با دانشجویان، کارکنان و هنرمندان جواندرتئاتر هنرمسکو شروع به مطالعه " سیستم" کرد. در مِی 1924 کتاب "زندگی هنری من" ، در ابتدا به زبان انگلیسی در بوستون، و در سپتامبر 1926 به [[زبان روسی]] در مسکو به چاپ رسید. ارائهسیستمواقعی خوداستانیسلاوسکی، در کتاب "کار بازیگر بر روی خود"درسال 1926 آغاز شد.
الکساندر سوکوروف، نیکیتا میخالکوف، الیم کلیموف، استانیسلاو گوووروخین، وادیم آبدارشیتوف، رومن بالایان، آندری خرژانوفسکی، کیرا موراتووا (از نسل قدیمی سینمای [[روسیه]])، پاول چوخرای، الکساندر روگوژکین (از آخرین نسل کارگردانان شوروی سابق) و تیمور بکمامبتوف، آندری زویاگینتسف، آلکسی بالابانوف، آندری کراوچوک، ایلیا خرژانوفسکی، لئونید ریباکوف، لیدیا بوبرووا، میخاییل براشینسکی، پیوتر بوسلوف، سریک آپریموف، والری تودوروفسکی و ایگور کونچالوفسکی (اولین نسل از کارگردانان پس از فروپاشی) امروزه با هر سبک و اسلوبی و با هرگونه طرز تلقی خود از سینما - به عنوان «هنر مهجور مانده» در دوران کمونیستی- از فقدان هنر پرارزش روس‌ها در جهان سینما ممانعت کرده‌اند. ظهور آندری زویاگینتسف در سال‌های اخیر [[روسیه]] پس از چندین سال رکود و انفعال، یک بار دیگر نام روس‌ها را در عرصه سینما مطرح ساخت. از کارگردانان شامخ و بزرگ دیگر این کشور، الکساندر سوکوروف (1951) است. سوکوروف به نسل نیکیتا میخالکوف، الیم کلیموف و آندری تارکوفسکی تعلق دارد:سوکوروف در آغاز راه بیش‌تر به آثار مستند و تجربی پرداخت، لذا شناخت و معرفی او به جامعه سینما عملاً در آغاز دهه 80 به وقوع پیوست. کشوری با پیشینه سینمایی درخشان [[روسیه]]، متاسفانه هنوز پس از رهایی از خفقان سال‌های کمونیستی نتوانسته است آنچنان که باید، جایگاه واقعی خود را در این متد بیانی هنر مطرح سازد و همچنان سینمای معاصر [[روسیه]] هرازچندگاهی با اندک شمار آثار کارگردانان نسل پیشین دوباره مطرح می‌شود.<ref name=":2">برگرفته از http://www.espadanafilm.mihanblog.com/post/71</ref>
====[[آندری تاركوفسکی، فیلمساز روسی]]====
«آندری تارکوفسکی»، فیلم‌ساز صاحبنام سینمای جهان، بعنوان بهترین کارگردان تاریخ سینمای [[روسیه]] انتخاب شد. «آندری تارکوفسکی»  که عنوان بهترین کارگردان تاریخ سینمای [[روسیه]] را دریافت کرده، یکی از 100 کارگردان بزرگ تاریخ سینماست. «اینگمار برگمن»، کارگردان افسانه‌ای سینمای جهان،  زمانی در توصیف وی گفته: «او برای من بزرگ‌ترین کارگردان سینماست که زبان جدیدی  اختراع کرد و به ماهیت فیلم وفادار است.» «تارکوفسکی» به ‌غیر از دو فیلم آخرش،  تمامی آثارش را در [[روسیه]] ساخت که اکثرا مضامین متافیزیک و در رابطه با مسیحیت  هستند. او از پدری شاعر و مترجم متولد شد و پس از پایان دوران دبیرستان، دانشجوی  رشته فیلم‌سازی شد. او نخستین فیلم بلندش را در سال1962م، با عنوان «کودکی ایوان» ساخت. «تارکوفسکی» با این فیلم به شهرت جهانی رسید و 15 جایزه از جمله شیر طلای  «ونیز» را کسب کرد. در سال 1965، او با ساخت فیلم «زندگی آندری روبلف» که درباره نقاش بزرگ قرن پانزدهم [[روسیه]] بود، موفقیت‌هایش را ادامه داد، هرچند مقامات شوروی  سابق حساسیت‌هایی را نسبت به آن نشان دادند. با این وجود «تارکوفسکی» توانست با این فیلم، جایزه فدراسیون بین‌المللی منتقدین فیلم را در سال 1969 از جشنواره «کن» کسب کند. در سال1972 «تارکوفسکی» ساخت فیلم جدیدش با نام «سولاریس» را به  پایان رساند. این فیلم توانست جایزه بزرگ هیأت‌داوران و جایزه فیپرشی را به خود  اختصاص دهد. او در سال 1974 فیلم «آینه» را که شرح‌حال خودش از دوران کودکی و تجسم برخی سروده‌های پدرش بود ساخت که بازهم با مخالفت‌های مقامات شوروی سابق  همراه شد. وی در سال 1976 نمایش‌نامه‌ «هملت» را در [[مسکو]] کارگردانی کرد و پس از  آن آماده ساخت فیلم «استاکر» شد که آخرین فیلمی بود که او در داخل شوروی  کارگردانی می‌کرد. ساخت این فیلم بعلت حمله قلبی تارکوفسکی تا سال1979 انجام  نشد. پس از ارایه‌ این فیلم به جشنواره «کن»، «تارکوفسکی» جایزه بهترین فیلم  معنوی را از این رویداد سینمایی کسب کرد. این فیلم‌ساز در سفری که در سال1979 به ایتالیا داشت، مستند «سفر در زمان» را ساخت و در سفر بعدی‌اش که سال بعد به ایتالیا داشت، نگارش فیلم‌نامه «نوستالژیا» را به پایان رساند و با وجود برخی  مشکلات مالی، ساخت این فیلم را در سال1983 به پایان رساند و در جشنواره «کن»  توانست جایزه بزرگ هیأت‌داوران، جایزه فیپرشی و جایزه بهترین فیلم معنوی را بدست  آورد تا افتخارات سینمایی خود را کامل کند. پس از آنکه مقامات شوروی سابق مانع  از آن شدند که نخل طلای «کن» در آن سال به «نوستالژیا» برسد، تارکوفسکی مصمم شد که دیگر در شوروی فیلم نسازد. وی در سال 1985 با وجود ابتلا به سرطان، ساخت فیلم  جدیدش با نام «ایثار» را در سوئد به پایان رساند و در حضوری دوباره در جشنواره  «کن»، جایزه بهترین فیلم معنوی و جایزه فدراسیون بین‌المللی منتقدین فیلم را کسب  کرد. اما تارکوفسکی بعلت بیماری قادر به حضور در مراسم اعطای جوایز نبود. «آندری  تارکوفسکی» روز 28 دسامبر 1986 در سن 54 سالگی در پاریس درگذشت و روز سوم  ژانویه 1987م، در آرامگاهی در پاریس به خاک سپرده شد<ref>برگرفته از http://www.ebtekarnews.com/Ebtekar/News.aspx?NID=86740</ref><ref>کرمی، جهانگیر (1392). جامعه و فرهنگ [[روسیه]]. تهران: موسسه فرهنگی، هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی،</ref>.


استانیسلاوسکی در فرهنگ جهان گام بزرگی برداشت و نه فقط به این دلیل که کارگردانی را ابداع نمود. اولینتئاترهنرمسکودر ایالات متحده در سال 1924-1923 شمار زیادی از طرفداران را جذب خود کرد. آمریکایی ها تئاتر زنده را برگزیدند، و این انتخابشالودهسینمایآمریکا را بنیان نهاد. این گفته اغراق نیست، اما خود آمریکایی ها واقف به شایستگی و خدمت استانیسلاوسکی در شکل گیری امپراطوری سینمای آمریکا می باشند. نتیجه زندگی خود را خود استانیسلاوسکی اینگونه گفته است: بسیار زندگی کردم. بسیار دیدم. خانواده و فرزندان خوبی داشتم. زندگی همگان را در سراسر جهان پراکنده کرده است. شهرت را جستم. یافتمش. تکریم و تشریفات را دیدم، جوان بود. پیر شدم. به زودی باید وداع کنم. حال از من بپرسید: روی زمین خوشبختی در چیست؟ در شناخت. در هنر و در کار، در درک آن. با شناخت هنر در خود طبیعت، زندگی جهان و معنای زندگی می شناسی، روح خود را می شناسی: ذوق و قریحه! خوشبختی بالاتر از این نیست".
== نیز نگاه کنید به ==


ب. ولادیمیر ایوانوویچ نیمیروویچدانچنکو
* [[هنر روسیه]]


نیمیروویچدانچنکو کارگردان، در سال 1858 در آزورگِتی گرجستان متولد و در سال 1943 در مسکو از دنیا رفت. وی در یک خانواده نظامی به دنیا آمد. از کودکی به تئاتر علاقه داشت و در نمایش‌های لوبیتلسکی در تفلیس شرکت می کرد. با مدال نقره ای دبیرستان را در سال 1876 به پایان رسانده و در ابتدا در دانشکده ریاضی و فیزیک و پس از آن دانشکده حقوق دانشگاه مسکو پذیرفته شد، اما نه فیزیکدان شد و نه حقوق دان. از سال 1877 به عنوان یک منتقد تئاتر، نویسنده و نمایش نامه نویس شناخته می شد. به خاطر نمایش نامه های "کار جدید" و "ارزش زندگی" به وی جایزه گریبایدف اهدا شد. از سال 1891 در دوره های دراماتیک ارکستر فیلارمونیکمسکو شروع به تدریس کرد. با آشنایی با استانیسلافسکی اصلاحات در تئاتر [[روسیه]] را با هم آغاز کردند. به این ترتیب، در سال 1898 توسط آنها تئاترهنریعمومی ،پس از آن تئاتر آکادمیک هنری مسکو تاسیس شد. نوآوری هنری و ایدئولوژیکی که اساس آن را ایده های دموکراتیک برابری و ارزش هر انسان روی زمین تشکیل می داد و میل به دادن ارزشی جدید به تئاتر، کارگردان شدن، نقش بزرگی را در زندگی سیاسی، اجتماعی، و روحانی اواخر قرن 19 و آغاز قرن 20 ایفا نمود. پس از انقلاب اکتبر نیمیروویچدانچنکو به عنوان یک چهره فعال در تئاتر به کار خود ادامه داد: در شمار اعضای تئاتر مرکز (نهاد بالای سرپرستی تئاترها) درآمد، یکی از موسسین و مدیران ژورنال "فرهنگ تئاتر"شد، در سال 1919 استودیوی موسیقی ایجاد کرد که با آن به تور اروپا و ایالات متحده رفت. یکسال و نیماوبه صورت قراردادی در هالیوودکار کرد. با بازگشت به روسیه در سال 1928 به شوخی اظهار داشت:" در روسیه باید تولید کرد؛ در آمریکا باید به فروش رساند، و در اروپا می بایست استراحت کرد. در دوره استالین او ممنوع الخروج از کشور شد. در دسامبر 1937 او گفت:" من خوشبختم که تا دوران پنج ساله باشکوه استالین، تا قانون اساسی سوسیالیستی استالین زندگی کردم". به سمت رئیس کمیته اعطای جایزه استالین منصوب شد. تا جایی که توان داشت، تئاتر را از "سفارشات سوسیالیستی" فرصت طلبانه، با نمایش نامه هایی چون "کار ساده" درباره روزهای قهرمانانه محققینی که زیان های به بار آمده توسطآ.یا. ویشنینسکی را افشا می کردند، حفظ کرد. نیمیروویچدانچنکو تا پایان زندگی خود مدیرو رئیستئاترهنرمسکو باقی ماند. دوبار موفق به دریافتجایزهاستالین شد.
* [[سینمای روسیه]]
 
== کتابشناسی ==

نسخهٔ ‏۲۸ ژانویهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۵:۱۵

کارگردانانی که در دوران اتحاد جماهیر شوروی فعالیت داشتند، به سه دسته تقسیم می‌شوند: یک دسته که به خواسته و تکلف‌های حکومت کمونیستی تن دادند و مطابق با مولفه‌های مورد نظر آن‌ها فیلم ساختند، دسته دیگر آن‌هایی بودند که در جهت فضای هنری، اندیشه‌ها و افکار منطقه یی و زادگاهی خود مبادرت ورزیدند و ناخواسته نقشی انقلابی را در جهت انکار اساس و بنیان حکومت پیدا کردند و دسته سوم آن‌هایی بودند که با نگاهی فرامرزی به سینما به عنوان ماوایی برای بیان ذهنیات خویش نگاه می‌کردند و لذا از حیث هنری توجه مخاطبان بسیاری را به خود جلب کردند. بخش قابل تامل سینمای کنونی روسیه - به جز کارگردانانی که از سال‌های پیش از فروپاشی مانده‌اند- عملاً به پیروان دسته سوم تعلق دارد. البته این بخش جزء کوچکی از کلیت سینمای کنونی روسیه است. سینمای روسیه پس از فروپاشی، در جهت پشت پا زدن به تمامی آنچه تا پیش از آن محدودیت قلمداد می‌شد، سیر درآمدمحوری و تجاری سازی را در پیش گرفت. تمامی آنچه به عنوان فرهنگ روس‌ها و حتی پیشینه تاریخی آن‌ها در جهان به شمار می‌رفت در خود روسیه انکار شد و به مدت یک دهه عملاً روسیه در عرصه سینما کشوری دسته دوم تلقی شد و آنچه در جامعه جهانی سینما از روس‌ها حضور داشت، معدود نسل اندیشمند و صاحب فکر دوران شوروی سابق بود. به هرحال نمی‌توان اوضاع اقتصادی اسفناک دهه نخست پس از فروپاشی را نیز نادیده انگاشت.

درونمایه‌های اصلی سینمای روسیه، سوای برخی اقتباسات ادبی که از زاویه دیدی شخصی روایت می‌شوند، عموماً بررسی روحیات، حالات و اتفاقاتی است که یا در دوران کمونیستی می‌گذرد یا در جهت نمودار ساختن تبعات اختناق آن سال‌ها به وقوع می‌پیوندند. هرچند در میان کارگردانان میان مایه ساز باز هم گرایش به دست یافتن به سبکی شخصی و در عین حال- به لحاظ جهان بینی- سبکی جهانی نیز به چشم می‌خورد ولی شاید برای محک زدن نسل کارگردانان پس از فروپاشی، از آن دوران هنوز فاصله کافی گرفته نشده است. اما به تدریج ژانرهای مختلف سینمایی بیرون از هرگونه ایدئولوژی تکلفی در این کشور رو به پیدایش است و ظهور کارگردانانی همچون زویاگینتسف و آلکسی بالابانوف و الکساندر زلدوویچ می‌تواند اولین نشانه‌های تولد دوباره سینمای روسیه محسوب شود. بدین ترتیب امروزه سینمای روسیه صرفاً با انگشت شمار کارگردانانی مطرح است که با جدیت تلاش می‌کنند خود را از حصار تصلبی رها کنند که طی سال‌ها بر خاک کشورشان سایه افکنده بود و برآیند این تاسی آن‌ها طی این شانزده سال گذشته خیلی هم قابل اغماض نیست، اما شاید بیش از این‌ها از سرزمین پودوفکین، ورتف، کوله شف و آیزنشتاین انتظار می‌رود. اکنون اندام‌های زنده این نوزاد تنومند یکی پس از دیگری احیا می‌شود و تا به راه افتادن این نوزاد اندک راهی باقی است.

الکساندر سوکوروف، نیکیتا میخالکوف، الیم کلیموف، استانیسلاو گوووروخین، وادیم آبدارشیتوف، رومن بالایان، آندری خرژانوفسکی، کیرا موراتووا (از نسل قدیمی سینمای روسیه)، پاول چوخرای، الکساندر روگوژکین (از آخرین نسل کارگردانان شوروی سابق) و تیمور بکمامبتوف، آندری زویاگینتسف، آلکسی بالابانوف، آندری کراوچوک، ایلیا خرژانوفسکی، لئونید ریباکوف، لیدیا بوبرووا، میخاییل براشینسکی، پیوتر بوسلوف، سریک آپریموف، والری تودوروفسکی و ایگور کونچالوفسکی (اولین نسل از کارگردانان پس از فروپاشی) امروزه با هر سبک و اسلوبی و با هرگونه طرز تلقی خود از سینما - به عنوان «هنر مهجور مانده» در دوران کمونیستی- از فقدان هنر پرارزش روس‌ها در جهان سینما ممانعت کرده‌اند. ظهور آندری زویاگینتسف در سال‌های اخیر روسیه پس از چندین سال رکود و انفعال، یک بار دیگر نام روس‌ها را در عرصه سینما مطرح ساخت. از کارگردانان شامخ و بزرگ دیگر این کشور، الکساندر سوکوروف (1951) است. سوکوروف به نسل نیکیتا میخالکوف، الیم کلیموف و آندری تارکوفسکی تعلق دارد:سوکوروف در آغاز راه بیش‌تر به آثار مستند و تجربی پرداخت، لذا شناخت و معرفی او به جامعه سینما عملاً در آغاز دهه 80 به وقوع پیوست. کشوری با پیشینه سینمایی درخشان روسیه، متاسفانه هنوز پس از رهایی از خفقان سال‌های کمونیستی نتوانسته است آنچنان که باید، جایگاه واقعی خود را در این متد بیانی هنر مطرح سازد و همچنان سینمای معاصر روسیه هرازچندگاهی با اندک شمار آثار کارگردانان نسل پیشین دوباره مطرح می‌شود.[۱]

آندری تاركوفسکی، فیلمساز روسی

«آندری تارکوفسکی»، فیلم‌ساز صاحبنام سینمای جهان، بعنوان بهترین کارگردان تاریخ سینمای روسیه انتخاب شد. «آندری تارکوفسکی» که عنوان بهترین کارگردان تاریخ سینمای روسیه را دریافت کرده، یکی از 100 کارگردان بزرگ تاریخ سینماست. «اینگمار برگمن»، کارگردان افسانه‌ای سینمای جهان، زمانی در توصیف وی گفته: «او برای من بزرگ‌ترین کارگردان سینماست که زبان جدیدی اختراع کرد و به ماهیت فیلم وفادار است.» «تارکوفسکی» به ‌غیر از دو فیلم آخرش، تمامی آثارش را در روسیه ساخت که اکثرا مضامین متافیزیک و در رابطه با مسیحیت هستند. او از پدری شاعر و مترجم متولد شد و پس از پایان دوران دبیرستان، دانشجوی رشته فیلم‌سازی شد. او نخستین فیلم بلندش را در سال1962م، با عنوان «کودکی ایوان» ساخت. «تارکوفسکی» با این فیلم به شهرت جهانی رسید و 15 جایزه از جمله شیر طلای «ونیز» را کسب کرد. در سال 1965، او با ساخت فیلم «زندگی آندری روبلف» که درباره نقاش بزرگ قرن پانزدهم روسیه بود، موفقیت‌هایش را ادامه داد، هرچند مقامات شوروی سابق حساسیت‌هایی را نسبت به آن نشان دادند. با این وجود «تارکوفسکی» توانست با این فیلم، جایزه فدراسیون بین‌المللی منتقدین فیلم را در سال 1969 از جشنواره «کن» کسب کند. در سال1972 «تارکوفسکی» ساخت فیلم جدیدش با نام «سولاریس» را به پایان رساند. این فیلم توانست جایزه بزرگ هیأت‌داوران و جایزه فیپرشی را به خود اختصاص دهد. او در سال 1974 فیلم «آینه» را که شرح‌حال خودش از دوران کودکی و تجسم برخی سروده‌های پدرش بود ساخت که بازهم با مخالفت‌های مقامات شوروی سابق همراه شد. وی در سال 1976 نمایش‌نامه‌ «هملت» را در مسکو کارگردانی کرد و پس از آن آماده ساخت فیلم «استاکر» شد که آخرین فیلمی بود که او در داخل شوروی کارگردانی می‌کرد. ساخت این فیلم بعلت حمله قلبی تارکوفسکی تا سال1979 انجام نشد. پس از ارایه‌ این فیلم به جشنواره «کن»، «تارکوفسکی» جایزه بهترین فیلم معنوی را از این رویداد سینمایی کسب کرد. این فیلم‌ساز در سفری که در سال1979 به ایتالیا داشت، مستند «سفر در زمان» را ساخت و در سفر بعدی‌اش که سال بعد به ایتالیا داشت، نگارش فیلم‌نامه «نوستالژیا» را به پایان رساند و با وجود برخی مشکلات مالی، ساخت این فیلم را در سال1983 به پایان رساند و در جشنواره «کن» توانست جایزه بزرگ هیأت‌داوران، جایزه فیپرشی و جایزه بهترین فیلم معنوی را بدست آورد تا افتخارات سینمایی خود را کامل کند. پس از آنکه مقامات شوروی سابق مانع از آن شدند که نخل طلای «کن» در آن سال به «نوستالژیا» برسد، تارکوفسکی مصمم شد که دیگر در شوروی فیلم نسازد. وی در سال 1985 با وجود ابتلا به سرطان، ساخت فیلم جدیدش با نام «ایثار» را در سوئد به پایان رساند و در حضوری دوباره در جشنواره «کن»، جایزه بهترین فیلم معنوی و جایزه فدراسیون بین‌المللی منتقدین فیلم را کسب کرد. اما تارکوفسکی بعلت بیماری قادر به حضور در مراسم اعطای جوایز نبود. «آندری تارکوفسکی» روز 28 دسامبر 1986 در سن 54 سالگی در پاریس درگذشت و روز سوم ژانویه 1987م، در آرامگاهی در پاریس به خاک سپرده شد[۲][۳].

نیز نگاه کنید به

کتابشناسی

  1. برگرفته از http://www.espadanafilm.mihanblog.com/post/71
  2. برگرفته از http://www.ebtekarnews.com/Ebtekar/News.aspx?NID=86740
  3. کرمی، جهانگیر (1392). جامعه و فرهنگ روسیه. تهران: موسسه فرهنگی، هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی،