جامعه و نظام اجتماعی لبنان: تفاوت میان نسخه‌ها

از دانشنامه ملل
(صفحه‌ای تازه حاوی « لبنان به لحاظ اجتماعي يكي از پيچيده‌ترين كشورهاي منطقه است؛ تاريخ معاصر اين كشور كوچك عمدتاً با نزاع‌هاي طائفي و تنشهاي سياسي اجتماعي و برخورد‌هاي خشونت‌آميز و خونين رقم خورده است. پيچيدگي‌هاي سياسي اجتماعي امروز لبنان را نيز بايستي نتي...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
[[لبنان]] به لحاظ اجتماعی یكی از پیچیده‌ترین كشورهای منطقه است؛ تاریخ معاصر این كشور كوچك عمدتاً با نزاع‌های طائفی و تنش های سیاسی اجتماعی و برخورد‌های خشونت‌آمیز و خونین رقم خورده است. پیچیدگی‌های سیاسی اجتماعی امروز لبنان را نیز بایستی نتیجه حاكمیت نظام طائفی دانست. طائفه‌های مذهبی[i] به عنوان واحدهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، وضعیت پیچیده اجتماعی كشور را شكل می‌دهند كه خود، ساختار سیاسی ویژه‌ای را پدید آورده است. اعضای طوائف پیش از هر چیز به هویت و منافع طائفه خود می‌اندیشند. وجود 18 طائفه مذهبی با جمعیت‌های متفاوت در جغرافیای محدود این سرزمین، گر چه از یك منظر به شكل‌گیری فرهنگی متنوع و آزادی‌های سیاسی و فرهنگی انجامیده است، تبلور ارزش های اجتماعی متناقض را نیز در پی داشته است كه زمینه‌ساز بحران ها و نزاع‌های طولانی مدت شده است. چنین وضعیتی كه نه تنها خسارت های سنگین مادی و انسانی به باور آورده است، گاه موجودیت نیم بند سیاسی این كشور را تا مرز نابودی كشانده است. جدایی جغرافیایی طوائف، سیاست های تبعیض‌ آمیز در توزیع قدرت سیاسی و منافع اقتصادی از جمله عوامل بروز بحران های داخلی لبنان است. دخالت قدرت های خارجی <ref>(كوثرانی(1986)،ص 46 تا 50</ref> نیز یكی دیگر از عوامل مؤثر در تشدید منازعات و بروز درگیری‌های طائفی بوده است. جنگ‌های 15 ساله و پر خسارت داخلی به هر دلیل و علت روی داده باشد، زمینه‌ ساز اصلی آن، تناقضات و نزاع طوائف لبنانی بوده است كه در آن زمان در شكل دو جبهه مسیحی و ملی – مسلمان بروز كرد. البته درگیری‌های طوائف مذهبی، هیچگاه صبغه مذهبی نداشته‌اند و مهم آن كه علی رغم بحران‌ها و نزاع‌های پدید آمده در لبنان، همواره از سوی مصلحان و رهبران طوائف، تلاش هایی برای مصالحه و سامان دادن به نوعی زندگی مسالمت‌آمیز صورت گرفته است كه معمولاً با توافق هایی همراه و دوره‌هایی از آرامش نسبی را برای مردم این سرزمین، رقم زده است؛ گرچه این توافق ها هیچگاه به معنای تفاهم بنیادین و شكل‌گیری وحدت ملی نبوده است و سیاست مداران و نخبگان لبنانی بر سر مساله هویت، وحدت ملی، چگونگی مدیریت كشور و نقش‌آفرینی در مسائل منطقه‌ای از جمله تعامل با مسئله فلسطین، دیدگاه‌های متفاوت و گاه متناقض دارند. این تفاوت ها و تناقض ها البته مانع از آن نمی‌شود كه روابط میان پیروان ادیان، خارج از مناسبات طائفی، معمولاً غیرخصمانه و حتی گاه دوستانه و محترمانه باشد.


علی رغم تأكید میثاق ملی بر لغو تدریجی طائفه‌گرایی سیاسی و تلاش های برخی سیاست مداران مصلح از طوائف گوناگون برای تحقق این امر، تاكنون اما توفیق چندانی در این خصوص حاصل نگردیده است. امروز هر چند طائفه‌گرایی به طور آشكار مورد تأیید قرار نمی‌گیرد و در ادبیات سیاسی رایج از ابراز آشكار وفاداری به طائفه خودداری و گاه نیز مذموم شمرده می‌شود، در عمل و مناسبات اجتماعی و كنش های سیاسی، نقش اول را دارد <ref>التقرير الوطني (2009)،ص 172_ 173</ref>.


لبنان به لحاظ اجتماعي يكي از پيچيده‌ترين كشورهاي منطقه است؛ تاريخ معاصر اين كشور كوچك عمدتاً با نزاع‌هاي طائفي و تنشهاي سياسي اجتماعي و برخورد‌هاي خشونت‌آميز و خونين رقم خورده است. پيچيدگي‌هاي سياسي اجتماعي امروز لبنان را نيز بايستي نتيجه حاكميت نظام طائفي دانست. طائفه‌هاي مذهبي*به عنوان واحدهاي سياسي، اجتماعي و فرهنگي، وضعیت پيچيده اجتماعي كشور را شكل مي‌دهند كه خود، ساختار سياسي ويژه‌اي را پديد آورده است. اعضاي طوائف پيش از هر چيز به هويت و منافع طائفه خود مي‌انديشند. وجود 18 طائفه مذهبي با جمعيت‌هاي متفاوت در جغرافياي محدود اين سرزمين، گر چه از يك منظر به شكل‌گيري فرهنگي متنوع و آزادي‌هاي سياسي و فرهنگي انجاميده است، تبلور ارزشهاي اجتماعي متناقض را نيز در پي داشته است كه زمينه‌ساز بحرانها و نزاع‌هاي طولاني مدت شده است. چنين وضعيتي كه نه تنها خسارتهاي سنگين مادي و انساني به باور آورده است، گاه موجوديت نيم بند سياسي اين كشور را تا مرز نابودي كشانده است. جدايي جغرافيايي طوائف، سياستهاي تبعيض‌آميز در توزيع قدرت سياسي و منافع اقتصادي از جمله عوامل بروز بحرانهاي داخلي لبنان است. دخالت قدرتهاي خارجي (كوثراني، 1986،46 تا 50) نيز يكي ديگر از عوامل مؤثر در تشديد منازعات و بروز درگيري‌هاي طائفي بوده است. جنگ‌هاي 15 ساله وپر خسارت داخلي به هر دليل و علت روي داده باشد، زمينه‌ساز اصلي آن، تناقضات و نزاع طوائف لبناني بوده است كه در آن زمان در شكل دو جبهه مسيحي و ملي – مسلمان بروز كرد. البته درگيري‌هاي طوائف مذهبي، هيچگاه صبغه مذهبي نداشته‌اند و مهم آن كه عليرغم بحران‌ها و نزاع‌هاي پديد آمده در لبنان، همواره از سوي مصلحان و رهبران طوائف، تلاشهايي براي مصالحه و سامان دادن به نوعي زندگي مسالمت‌آميز صورت گرفته است كه معمولاً با توافقهايي همراه و دوره‌هايي از آرامش نسبي را براي مردم اين سرزمين، رقم زده است؛ گر چه اين توافقها هيچگاه به معناي تفاهم بنيادين و شكل‌گيري وحدت ملي نبوده است و سياستمداران و نخبگان لبناني بر سر مساله هويت، وحدت ملي، چگونگي مديريت كشور و نقش‌آفريني در مسائل منطقه‌اي از جمله تعامل با مسئله فلسطين، ديدگاه‌هاي متفاوت و گاه متناقض دارند. اين تفاوتها و تناقضها البته مانع از آن نمي‌شود كه روابط ميان پيروان اديان، خارج از مناسبات طائفي، معمولاً غيرخصمانه و حتي گاه دوستانه و محترمانه باشد.  
===  '''ارزشهای اجتماعی''' ===
در جامعه‌ای با ویژگی‌های اجتماعی لبنان، به سختی می‌توان از نظام واحد ارزش های اجتماعی سخن گفت. در لبنان، هر طائفه مذهبی به عنوان جامعه كوچكتر، هنجارها و ارزش های اجتماعی خود را داراست. طوائف مسیحی گر چه هنجارهای اجتماعی مشتركی دارند، هر طائفه نیز ارزش های خود را داراست. ویژگی‌ها و ارزش های فرهنگی و اجتماعی در طوائف مسیحی شرقی با طوائف مسیحی وابسته به كلیسای واتیكان، تفاوت‌هایی دارد. در میان طوائف مسلمان نیز به علاوه بر مشتركات فرهنگی و اجتماعی، هر طائفه، ویژگی‌های خود را حفظ كرده است. در میان طوائف لبنانی، طائفه‌ درزی بیش از دیگران بر حفظ هویت طائفی خود تأكید دارد. در عین حال، همجواری و روابط ناگزیر اجتماعی میان پیروان طوائف مذهبی در طول قرن های متمادی، برخی هنجارهای اجتماعی همچون احترام به مقدسات دینی و مذهبی را پدید آورده است كه در شرایط عادی و دوره‌های برقراری آرامش در این كشور، از سوی عموم افراد فارغ از وابستگی‌های مذهبی و طائفی، رعایت می‌شود.


<nowiki>*</nowiki>برخی نویسندگان و پژوهشگران به جای این عنوان ازفرقه های مذهبی ویاجوامع مذهبی استفاده می کنند.ازآنجا که در ادبیات سیاسی لبنان،عموماَ ازعنوان طائفه مذهبی استفاده می شود،دراین کتاب نیزهمین عنوان به کار رفته است.
جامعه امروز لبنان همچون بسیاری از جوامع جهان سوم و در حال توسعه، و البته پیش و بیش از آنها، تحت تأثیر مظاهر تمدنی و فرهنگی غرب قرار گرفته است. آثار فرهنگ غربی بر جامعه لبنان از نخستین دهه‌های قرن نوزدهم و آغاز فعالیت‌های آموزشی توسط گروه‌های تبشیری غربی و مراكز مذهبی مسیحیان كه عمدتاً تحت تأثیر تحولات فرهنگی اجتماعی اروپا قرار داشتند، پدید آمد و با توسعه مراكز آموزشی به ویژه مراكز دانشگاهی رو به گسترش گزارد؛ به گونه‌ای كه امروز مظاهر فرهنگ غربی در فضای كلی لبنان و در مناسبات و رفتارهای اجتماعی قابل مشاهده است. نمادهای فرهنگی اجتماعی غربی در میان طوائف مسیحی پیرو كلیسای واتیكان پررنگ‌تر و در میان طوائف مسیحی شرقی و مسلمانان كم‌رنگ‌تر است.


عليرغم تأكيد ميثاق ملي بر لغو تدريجي طائفه‌گرايي سياسي و تلاشهاي برخي سياستمداران مصلح از طوائف گوناگون براي تحقق اين امر، تاكنون اما توفيق چنداني در اين خصوص حاصل نگرديده است. امروز هر چند طائفه‌گرايي بطور آشكار مورد تأييد قرار نمي‌گيرد و در ادبيات سياسي رايج از ابراز آشكار وفاداري به طائفه خودداري و گاه نيز مذموم شمرده مي‌شود، در عمل و مناسبات اجتماعي و كنشهاي سياسي، نقش اول را دارد (التقرير الوطني 2009، 172 و 173).
=== '''طبقات و نابرابری‌های اجتماعی''' ===
جامعه متكثر لبنان همچون دیگر جوامع جهان سوم، با نابرابری‌های اجتماعی روبرو است كه هرچند ریشه آن به قرون پیش از استقلال این كشور بازمی‌گردد،تحولات پس ازاستقلال تاثیر بسیاری در ظهور آن داشت. در آن زمان سیطره سرمایه‌داری وابسته بر ساختار اقتصادی به خلق تناقضات و شكاف های طبقاتی منجر گردید. منافع سرشار وابستگی اقتصادی هر چند در آغاز عمدتاً به طوائف مسیحی به ویژه سرمایه‌داران و بازرگانان مارونی محدود بود، به تدریج به دیگر طوائف گسترش یافت و در میان طوائف نیز نابرابری‌های اجتماعی و فاصله طبقاتی را به ارمغان آورد. تثبیت نظام طائفی در دوره استقلال نیز در شكل‌ گرفتن چنین شكاف‌هایی نقش آفرین بود.نابرابری ها فاصله طبقاتی از جمله عوامل بسیاری از نزاع‌ها و بحران های سیاسی اجتماعی لبنان بوده است.


در دوره‌هایی از تاریخ معاصر لبنان و به طور خاص در دوره ریاست جمهوری فؤاد شهاب، تلاش هایی برای انجام اصلاحات اقتصادی اجتماعی با هدف كم كردن فاصله‌های طبقاتی و تحقق عدالت اجتماعی صورت گرفت و اقداماتی عملی نیز انجام گرفت، پیچیدگی‌های ساختار سیاسی اجتماعی و برخی مقاومت ها اما این تلاشها را با شكست روبرو ساخت .<ref>قرم( 2004)،ص 107_ 114</ref>


'''ارزشهاي اجتماعي'''  
===  '''هویت ملی''' ===
مقوله هویت از جمله مسائل عمده مورد مناقشه لبنانی‌ها از دوره قیمومت فرانسه بر این كشور است كه در دوره‌های بعد تاكنون نیز ادامه داشته است. از همان اوان تأسیس لبنان بزرگ دو رویكرد متفاوت در لبنان شكل گرفت كه یكی بر هویت ویژه لبنان تأكید داشت و مدعیان آن عموماً مسیحیان مارونی بودند و دیگر، قائل به هویت عربی لبنان بود كه عمدتاً مسلمانان و ملی‌گرایان عرب از آن دفاع می‌كردند. رویكرد اول به [[تاریخ لبنان]] مستقل از محیط عربی و اسلامی باور داشت <ref>الصليبی (1991)،ج 1،ص 16</ref>. بر اساس همین رویكرد بود كه برخی از مسیحیان هوادار آن از جمله اغناطیوس مبارك رئیس اسقف های مارونی بیروت، از لبنان به عنوان وطن ملی مسیحیان و البته تحت حمایت فرانسه سخن می‌گفتند. <ref>الصليبی (1991)،ج 1،ص 229</ref> آنان برای اثبات نظریه خود به ریشه‌های فنیقی لبنان استناد می‌كردند و لبنان جدید را احیا شده فینیقیه باستانی معرفی می‌كردند. آنان همچنین فینیقی های باستان را همان لبنانی‌های اولیه می‌دانستند كه هیچ ارتباطی با اعراب نداشتند <ref>الصليبی (1991)،ج 1،ص 216_218</ref>. اعراب مسلمان و ملی‌گرایان لبنانی اما تاریخ لبنان را بخشی از تاریخ سرزمین سوریه می‌دانستند. از نظر آنان لبنان بزرگ یك موجودیت برساخته بود كه توسط قدرت های استعمارگر از محیط طبیعی و تاریخی خود جدا شده است <ref>خليل (2005)،ص 21</ref>.


در جامعه‌اي با ويژگي‌هاي اجتماعي لبنان، به سختي مي‌توان از نظام واحد ارزشهاي اجتماعي سخن گفت. در لبنان، هر طائفه مذهبي به عنوان جامعه كوچكتر، هنجارها و ارزشهاي اجتماعي خود را داراست. طوائف مسيحي گر چه هنجارهاي اجتماعي مشتركي دارند، هر طائفه نيز ارزشهاي خود را داراست. ويژگي‌ها و ارزشهاي فرهنگي و اجتماعي در طوائف مسيحي شرقي با طوائف مسيحي وابسته به كليساي واتيكان، تفاوت‌هايي دارد. در ميان طوائف مسلمان نيز به علاوه بر مشتركات فرهنگي و اجتماعي، هر طائفه، ويژگي‌هاي خود را حفظ كرده است. در ميان طوائف لبناني، طائفه‌ درزي بيش از ديگران بر حفظ هويت طائفي خود تأكيد دارد. در عين حال، همجواري و روابط ناگزير اجتماعي ميان پيروان طوائف مذهبي در طول قرنهاي متمادي، برخي هنجارهاي اجتماعي همچون احترام به مقدسات ديني و مذهبي را پديد آوردهاست كه در شرايط عادي و دوره‌هاي برقراري آرامش در اين كشور، از سوي عموم افراد فارغ از وابستگي‌هاي مذهبي و طائفي، رعايت مي‌شود.  
ادامه این مناقشات پیرامون مسئله هویت لبنان كه به تنش های سیاسی و بحران نیز انجامید، برخی شخصیت‌های سیاسی اجتماعی میانه‌رو از هر دو جریان را واداشت تا تلاش هایی را برای كاهش مناقشات تنش‌زا كه چندان سهل و آسان نبود، صورت دهند. آنان سرانجام موفق شدند در سال 1943 پیشنهادی میانه را كه توافق نسبی حامیان دو رویكرد را به دنبال داشت، ارائه كنند كه در قالب '''[[ميثاق ملي|میثاق ملی]]''' مورد تأیید اكثریت رهبران و كنشگران سیاسی اجتماعی مسلمان و مسیحی قرار گرفت. میثاق ملی گر چه در پی سال ها تنش و بحران، آرامش نسبی را پدید آورد، مسئله هویت لبنان اما همچنان مورد مناقشه بوده تاكنون بر سر آن اجماعی پدید نیامده است.


جامعه امروز لبنان همچون بسياري از جوامع جهان سوم و در حال توسعه، و البته پيش و بيش از آنها، تحت تأثير مظاهر تمدني و فرهنگي غرب قرار گرفته است. آثار فرهنگ غربي بر جامعه لبنان از نخستين دهه‌هاي قرن نوزدهم و آغاز فعاليت‌هاي آموزشي توسط گروه‌هاي تبشيري غربي و مراكز مذهبي مسيحيان كه عمدتاً تحت تأثير تحولات فرهنگي اجتماعي اروپا قرار داشتند، پديد آمد و با توسعه مراكز آموزشي به ويژه مراكز دانشگاهي رو به گسترش گزارد؛ به گونه‌اي كه امروز مظاهر فرهنگ غربي در فضاي كلي لبنان و در مناسبات و رفتارهاي اجتماعي قابل مشاهده است. نمادهاي فرهنگي اجتماعي غربي در ميان طوائف مسيحي پيرو كليساي واتيكان پررنگ‌تر و در ميان طوائف مسيحي شرقي و مسلمانان كم‌رنگ‌تر است.
===  '''نهاد خانواده''' ===
خانواده در میان طوائف لبنان از گذشته‌های دور، نه تنها در روستاها كه در شهرها نیز نقش اساسی در زندگی افراد داشته است.علی رغم تحولات اجتماعی و اقتصادی و از میان رفتن فئودالیسم و تغییر و تحول در مناسبات اجتماعی، جامعه لبنان همچنان از ویژگی‌های یك جامعه سنت‌گرا و مبتنی بر خانواده برخوردار است و نقش‌ آفرینی وابستگی خانوادگی استمرار دارد[ii]. خانواده برای فرد لبنانی به مثابه جامعه كوچك است؛ همچنان كه به طائفه به عنوان جامعه بزرگتر می‌نگرد كه حیات اجتماعی او در وابستگی به آن تعریف می‌شود. از نظر یك فرد لبنانی، وجود فرد با خانواده و برای خانواده مفهوم دارد <ref>ضاهر (1984)، ص226</ref>. وابستگی فرد و خانواده در میان همه طوائف مذهبی لبنان با تفاوت‌هایی، قابل مشاهده است. در نظرسنجی دانشگاه قدیس یوسف بیروت كه در سال 2004 انجام شده است، 6/97% افراد، وابستگی به خانواده را مورد تأكید قرار داده‌اند<ref>التقرير الوطنی (2009)،ص 174</ref>.


'''طبقات و نابرابري‌هاي اجتماعي'''
در عین حال از اوائل قرن بیستم، نهاد خانوده تحت تأثیر تغییر و تحولات فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی قرار داشته است. در گذشته به دلیل حاكمیت سنت های اجتماعی و وابستگی بیشتر دختر و پسر به خانواده، دوام زندگی زوجین طولانی و نهاد خانواده دارای استحكام بیشتر بود. از نیمه‌های قرن نوزدهم و تحت تأثیر امواج فرهنگی غرب و در پی تغییر و تحول در مناسبات اجتماعی و كمرنگ شدن بسیاری از سنت های اجتماعی، نهاد خانواده نیز استحكام پیشین را از دست داده است.


جامعه متكثر لبنان همچون ديگر جوامع جهان سوم، با نابرابري‌هاي اجتماعي روبرو است كه هرچند ريشه آن به قرون پیش از استقلال اين كشور بازمي‌گردد،تحولات پس ازاستقلال تاثیربسیاری درظهورآن داشت. در آن زمان سيطره سرمايه‌داري وابسته بر ساختار اقتصادي به خلق تناقضات و شكافهاي طبقاتي منجر گرديد. منافع سرشار وابستگي اقتصادي هر چند در آغاز عمدتاً به طوائف مسيحي به ويژه سرمايه‌داران و بازرگانان ماروني محدود بود، به تدريج به ديگر طوائف گسترش يافت و در ميان طوائف نيز نابرابري‌هاي اجتماعي و فاصله طبقاتي را به ارمغان آورد. تثبيت نظام طائفي در دوره استقلال نيز در شكل‌ گرفتن چنين شكاف‌هايي نقش آفرین بود.نابرابریها فاصله طبقاتي از جمله عوامل بسياري از نزاع‌ها و بحرانهاي سياسي اجتماعي لبنان بوده است.  
علی رغم تحولات فرهنگی اجتماعی در طول دو سده گذشته، خشونت‌های خانوادگی در این كشور واقعیتی غیرقابل انكار است. این مسئله كه در گذشته چندان آشكار نبود امروز به عنوان یك معضل اجتماعی به شمار می‌رود؛ به ویژه آن كه برای حمایت از حقوق خانواده، قانون خاصی نیز وجود ندارد كه دلیل آن می‌تواند تفاوت‌های فرهنگی اجتماعی طوائف هجده گانه در این كشور باشد. اختلافات خانوادگی و موارد حقوقی در این خصوص نیز معمولاً از طریق محاكم مذهبی و مراجع حقوقی درون هر طائفه مورد رسیدگی قرار می‌گیرد.


در دوره‌هايي از تاريخ معاصر لبنان و به طور خاص در دوره رياست جمهوري فؤاد شهاب، تلاشهايي براي انجام اصلاحات اقتصادي اجتماعي با هدف كم كردن فاصله‌هاي طبقاتي و تحقق عدالت اجتماعي صورت گرفت و اقداماتي عملي نيز انجام گرفت، پيچيدگي‌هاي ساختار سياسي اجتماعي و برخي مقاومتها اما اين تلاشها را با شكست روبرو ساخت (قرم، 2004، 107 تا 114).
مسئله ازدواج درون طائفی هر چند در میان طائفه درزی از شدت و تأكید بیشتری برخوردار است، در میان دیگر طوائف نیز مرسوم است. ازدواج میان پیروان مذاهب وابسته به یك دین نیز به سختی امكان‌پذیر است؛ به ویژه آن كه ثبت رسمی ازدواج بایستی در محاكم رسمی هر طائفه مذهبی انجام می‌شود. طی چند دهه اخیر افراد و یا خانواده‌هایی كه به هر دلیل می‌خواهند خارج از این سنت ها عمل كنند با سفر به یكی از كشورها و عمدتاً كشورهای اروپایی، اقدام به ثبت ازدواج می‌كنند. از آنجا كه دولت لبنان ازدواج‌های ثبت شده در خارج را به رسمیت می‌شناسد، اینگونه ازدواج‌ها نسبتاً رو به افزایش گذاشته است. مسئله ازدواج مدنی (غیرطائفی) از جمله مسائل مورد بحث و مناقشه در محافل اجتماعی و مطبوعاتی این كشور در سال های پس از استقلال تاكنون بوده است. در حالی كه حامیان ازدواج مدنی آن را هماهنگ با میثاق طوائف ملی و گامی مهم در جهت لغو طائفه‌گرایی قلمداد می‌كردند، مخالفان، اعم از مسلمانان و مسیحیان، هدف آن را نه الغاء طائفه‌گرایی كه زمینه‌ساز تضعیف فرهنگ و آموزه‌های دینی عنوان می‌كردند.


در سال 1998 در دوره ریاست جمهوری الیاس هراوی لایحه‌ای با هدف قانون كردن ازدواج مدنی اختیاری در هیئت دولت به تصویب رسید كه اوج‌گیری مخالفت ها  به ویژه از سوی رهبران دینی، مانع از ارائه آن به مجلس نمایندگان شد.


'''هويت ملي'''
از نظر آماری بین سالهای 2000 تا 2010 به طور متوسط، سالانه 34093 مورد ازدواج ثبت شده است و میزان ازدواج‌های ثبت شده در سال 2010، 41758 مورد بوده است. در همین دوره، متوسط سالانه طلاق های ثبت شده 4927 مورد و  طلاق‌های ثبت شده در سال 2010، 5879 مورد بوده است؛ در حالی كه این رقم در سال 2000، 4282 مورد به ثبت رسیده است. همچنین برآوردها نشان می‌دهد كه متوسط جمعیت یك خانواده لبنانی 4 نفر است و 82% از سرپرستان، دارای تحصیلات دانشگاهی و تمام اعضای 76% از خانواده‌ها با سوادند<ref>ادارة الاحصاء المركزی( 2012)، جSIF.2</ref>.


مقوله هويت از جمله مسائل عمده مورد مناقشه لبناني‌ها از دوره قيمومت فرانسه بر اين كشور است كه در دوره‌هاي بعد تاكنون نيز ادامه داشته است. از همان اوان تأسيس لبنان بزرگ دو رويكرد متفاوت در لبنان شكل گرفت كه يكي بر هويت ويژه لبنان تأكيد داشت و مدعيان آن عموماً مسيحيان ماروني بودند و ديگر، قائل به هويت عربي لبنان بود كه عمدتاً مسلمانان و ملي‌گرايان عرب از آن دفاع مي‌كردند. رويكرد اول به تاريخ لبنان مستقل از محيط عربي و اسلامي باور داشت (الصليبي 16،1،1991). بر اساس همين رويكرد بود كه برخي از مسيحيان هوادار آن از جمله اغناطيوس مبارك رئيس اسقفهاي ماروني بيروت، از لبنان به عنوان وطن ملي مسيحيان و البت تحت حمايت فرانسه سخن مي‌گفتند. (پيشين، 229). آنان براي اثبات نظريه خود به ريشه‌هاي فنيقي لبنان استناد مي‌كردند و لبنان جديد را احيا شده فينيقيه باستاني معرفي مي‌كردند. آنان همچنين فينيقيهاي باستان را همان لبناني‌هاي اوليه مي‌دانستند كه هيچ ارتباطي با اعراب نداشتند (پيشين، 216 تا 218). اعراب مسلمان و ملي‌گرايان لبناني اما تاريخ لبنان را بخشي از تاريخ سرزمين سوريه مي‌دانستند. از نظر آنان لبنان بزرگ يك موجوديت برساخته بود كه توسط قدرتهاي استعمارگر از محيط طبيعي و تاريخي خود جدا شده است (خليل، 2005، 21).
===  '''وضعیت زنان''' ===
اولین حركت های اجتماعی [[زنان در لبنان]] از اواخر قرن نوزدهم ظهور كرد كه صرفاً پدیده‌ای اشرافی و تحت تأثیر امواج فرهنگی غرب بود. فعالیت‌های اجتماعی زنان لبنان عمدتاً پس از جنگ جهانی اول و تأسیس لبنان بزرگ شكل گرفت و در طول قیمومیت فرانسه نیز استمرار یافت. این فعالیت ها بر محور مطالباتی چون حق انتخاب همسر و حق تحصیل قرار داشت و منحصر به خانواده‌های اشرافی و عمدتاً مسیحی بود و لذا در حاشیه قرار داشت و از نقش‌ آفرینی چندانی برخوردار نبود<ref>ضاهر (1984)،ص 239</ref>. امروز نیز علی رغم وجود ده ها انجمن، جمعیت و نهاد مدنی مربوط به زنان كه بیشتر دنبال تحقق حقوق اجتماعی زنان و اصلاح دیدگاه‌های سنت گرایانه نسبت به آنان‌اند، جنبش زنان نتوانسته است از فراگیری برخوردار و نقش ‌آفرینی مؤثری در تحولات اجتماعی و حیات سیاسی ایفا نماید. نكته قابل توجه آن كه علی رغم نفوذ گسترده مظاهر فرهنگی غرب در لبنان، حضور زنان در پست های عالی مدیریتی به ندرت مشاهده می‌شود و تعداد نمایندگان زن در مجلس نمایندگان و یا شورا های شهرداری، تاكنون اندك بوده است.


ادامه اين مناقشات پيرامون مسئله هويت لبنان كه به تنشهاي سياسي و بحران نيز انجاميد، برخي شخصيت‌هاي سياسي اجتماعي ميانه‌رو از هر دو جريان را واداشت تا تلاشهايي را براي كاهش مناقشات تنش‌زا كه چندان سهل و آسان نبود، صورت دهند. آنان سرانجام موفق شدند در سال 1943 پيشنهادي ميانه را كه توفق نسبي حاميان دو رويكرد را به دنبال داشت، ارائه كنند كه در قالب '''ميثاق ملي''' مورد تأييد اكثريت رهبران و كنشگران سياسي اجتماعي مسلمان و مسيحي قرار گرفت. ميثاق ملي گر چه در پي سالها تنش و بحران، آرامش نسبي  را پديد آورد، مسئله هويت لبنان اما همچنان مورد مناقشه بوده تاكنون بر سر آن اجماعي پديد نيامده است.  
اتحاد الجامعیات اللبنانیات، تجمع لسیدات الاعمال اللبنانیات، جمعیة نساء جبل عامل، رابطة المرأة العاملة فی لبنان، جمعیة سیدات المقاصد، التجمع النسائی الدیمو قراطی اللبنانی،الهیئات النسائیه فی حزب الله، از جمله انجمن ها و جمعیت‌های زنان لبنان‌اند كه در زمینه‌های علمی، فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و امور خیریه فعالیت می‌كنند.


زنان لبنانی به لحاظ قانونی مشكلی برای كار ندارند و قانون كار این كشور، در بیشتر موارد بدون هر گونه تبعیض، هر دو جنس را شامل می‌شود. همچنین امكان فعالیت‌های تجاری و مدیریتی و تحصیل تا بالاترین سطوح برای آنان فراهم است. طبق آمارهای موجود، هر چند نسبت نیروی كار زنان به مردان كمتر است، 26% از نیروی كار زنان در گروه متخصصین (پزشكان، معلمان، مهندسان و...) قرار می گیرند؛ در حالی كه تنها 8% از نیروی كار مردان در این گروه قرار دارد. همچنین 63% از نیروی كار در بخش خدمات مالی و بیمه را زنان تشكیل می‌دهند <ref>ادارة الاحصاء المركزی(2011)، ج SIF.1</ref>. حوزه‌های فرهنگی، هنری و رسانه‌ای نیز بسیاری از زنان را جذب كار كرده است.


'''نهاد خانواده'''
علی رغم موارد مزبور، ضعف قوانین موضوعه و به ویژه فقدان استراتژی ملی و سیاست های عمومی حمایت از مسائل زنان، مشكلات بسیاری را فراروی آنان قرار داده است. در چند دهه اخیر تلاش هایی برای وضع قوانین صریح و محكم در حمایت از حقوق زنان صورت گرفته است كه با موفقیت هایی نیز همراه بوده است، اما به دلایل پیش گفته و وجود برخی سنت های باقیمانده از گذشته و به ویژه عدم وجود مجازات‌های سنگین و مؤثر، خشونت علیه زنان، كم و بیش همچنان ادامه دارد <ref>التقریر الوطنی(2009)،ص 29</ref>. مشكلات اقتصادی لبنان نیز موجب شده است تا بسیاری از زنان متأهل ناگزیر از كار در خارج از خانه شوند كه این مسئله علاوه بر بروز مشكلات در روابط زن و مرد و تربیت فرزندان، گاه موجب طلاق نیز می‌شود.


خانواده در ميان طوائف لبنان از گذشته‌هاي دور، نه تنها در روستاها كه در شهرها نيز نقش اساسي در زندگي افراد داشته است.عليرغم تحولات اجتماعي و اقتصادي و از ميان رفتن فئوداليسم و تغيير و تحول در مناسبات اجتماعي، جامعه لبنان همچنان از ويژگي‌هاي يك جامعه سنت‌گرا و مبتني بر خانواده برخوردار است و نقش‌آفريني وابستگي خانوادگي استمرار دارد*. خانواده براي فرد لبناني به مثابه جامعه كوچك است؛ همچنانكه به طائفه به عنوان جامعه بزرگتر مي‌نگرد كه حيات اجتماعي او در وابستگي به آن تعريف مي‌شود. از نظر يك فرد لبناني، وجود فرد با خانواده و براي خانواده مفهوم دارد (ضاهر، 226،1984). وابستگي فرد و خانواده در ميان همه طوائف مذهبي لبنان با تفاوت‌هايي، قابل مشاهده است. در نظرسنجي دانشگاه قديس يوسف بيروت كه در سال 2004 انجام شده است، 6/97% افراد، وابستگي به خانواده را مورد تأكيد قرار داده‌اند (التقرير الوطني، 174،2009).
===  '''وضعیت اقتصادی و معیشتی''' ===
به موجب قانون اساسی لبنان، این كشور دارای نظام اقتصاد آزاد بوده و مالكیت خصوصی تضمین شده است. اقتصاد این كشور طی قرون متمادی مبتنی بر كشاورزی بود كه با توجه به آب و هوای مناسب و حاصلخیری زمین و البته نیروی كار فراوان، از رونق بسیار برخوردار بود. از نیمه‌های قرن نوزدهم و برقراری روابط گسترده با اروپا و هجوم گسترده كالاهای اروپایی به بازارهای مناطق مختلف امپراطوری عثمانی و به ویژه پس از بحران خونین سال های 1840 و 1861 و دخالت های قدرت های اروپایی در مسائل داخلی لبنان، شرایط اقتصادی این سرزمین نیز دگرگون شد. به عنوان نمونه در میانه‌های این قرن نیاز فرانسه به نخ ابریشم افزایش یافت و لذا برای تأمین این نیاز، آنان اقدام به تأسیس كارخانه‌های جدید تولید ابریشم در لبنان كردند. برای تأمین مواد اولیه این كارخانه‌ها، مساحت باغ های توت گسترش یافت كه محدود شدن زمین های زراعی دیگر همچون زیتون، تنباكو، تره‌بار و... را در پی داشت و از سوی دیگر به شكل‌گیری نوعی اقتصاد تك محصولی منجر شد <ref>(كوثرانی(1986)،ص 47</ref>. جابجایی‌های جمعیت كه در پی نزاع های خونین میان مسیحیان و درزی‌ها صورت می‌گرفت نیز از دیگر عوامل تضعیف كشاورزی سنتی در لبنان بود. علی رغم چنین شرایطی، كشاورزی همچنان سهم عمده‌ای در اقتصاد داشت. سیاست های حاكمان فرانسوی در دوره قیمومیت و عدم به كارگیری ابزار و بهره‌گیری از شیوه‌های نوین از یك سو و رونق گرفتن بخش خدمات در شهرهای بزرگ و به طور خاصی بیروت كه مهاجرت گسترده از روستا به شهرها را به دنبال داشت و مهم تر از آن، وابستگی اقتصاد لبنان به نظام اقتصاد لیبرالیستی غرب، به تضعیف بیشتر كشاورزی و فعال شدن بخش صنعت منجر شد؛ هر چند بخش صنعت نیز به دلیل عدم امكان رقابت فرآورده‌های آن از جمله محصولات نساجی با كالاهای مشابه وارداتی از كشورهای اروپایی از رونق چندانی برخوردار نشد.


در عين حال از اوائل قرن بيستم، نهاد خانوده تحت تأثير تغيير و تحولات فرهنگي، اقتصادي و اجتماعي قرار داشته است. در گذشته به دليل حاكميت سنتهاي اجتماعي و وابستگي بيشتر دختر و پسر به خانواده، دوام زندگي زوجين طولاني و نهاد خانواده داراي استحكام بيشتر بود. از نيمه‌هاي قرن نوزدهم و تحت تأثير امواج فرهنگي غرب و در پي تغيير و تحول در مناسبات اجتماعي و كمرنگ شدن بسياري از سنتهاي اجتماعي، نهاد خانواده نيز استحكام پيشين را از دست داده است.  
در سال های پس از استقلال، سیاست اقتصادی لبنان منحصراً بر بخش خدمات بانكی، تجارت و گردشگری متمركز و با توجه به اقتصاد آزاد و وجود زیرساخت های مناسب، سرمایه‌های خاورمیانه جذب این كشور شد<ref>الصلیبی(1991)،ج1 ، ص 237  </ref>. و از آن پس لبنان به مركز توزیع، كانون گردشگری و منطقه آزاد تجاری و بانكی خاورمیانه تبدیل شد<ref>قرم (2004)،ص 113</ref>. در این دوره كه تا آغاز جنگ های داخلی استمرار داشت، اقتصاد لبنان در نتیجه فربگی بخش خدمات، از رشد اقتصادی نسبتاً بالایی برخوردار بود.[iii]در همین سال ها، بخش خدمات حدود 70% از تولید ناخالص ملی و 56% از نیروی كار را در اختیار داشت <ref>عیسی (2008)،ص 131</ref>.


عليرغم تحولات فرهنگي اجتماعي در طول دو سده گذشته، خشونت‌هاي خانوادگي در اين كشور واقعيتي غيرقابل انكار است. اين مسئله كه در گذشته چندان آشكار نبود امروز به عنوان يك معضل اجتماعي به شمار مي‌رود؛ به ويژه آن كه براي حمايت از حقوق خانواده، قانون خاصي نيز وجود ندارد كه دليل آن مي‌تواند تفاوت‌هاي فرهنگي اجتماعي طوائف هجده گانه در اين كشور باشد. اختلافات خانوادگي و موارد حقوقي در اين خصوص نيز معمولاً از طريق محاكم مذهبي و مراجع حقوقي درون هر طائفه مورد رسيدگي قرار مي‌گيرد.  
جنگ های 15 ساله داخلی آسیب های جدی را بر اقتصاد لبنان وارد ساخت و بسیاری از زیر ساخت های اقتصادی را نابود و بخش گسترده‌ای از فعالیت‌های اقتصادی را تعطیل و یا به شدت كاهش داد. از جمله خدمات گردشگری و ترانزیت كالا به حداقل رسید و فعالیت‌های بانكی به طور شبه كامل تعطیل شد. از آثار اقتصادی جنگ های داخلی، علاوه بر گسترش ناامنی، افزایش سطح تورم و احتكار بود كه به ویژه گروه‌های كم درآمد و حقوق بگیر را بشدت دچار مشكل كرد. در چنین شرایطی فقر افزایش یافت و بیشتر افراد طبقه متوسط به خیل فقرا پیوستند.


مسئله ازدواج درون طائفي هر چند در ميان طائفه درزي از شدت و تأكيد بيشتري برخوردار است، در ميان ديگر طوائف نيز مرسوم است. ازدواج ميان پيروان مذاهب وابسته به يك دين نيز به سختي امكان‌پذير است؛ به ويژه آن كه ثبت رسمي ازدواج بايستي در محاكم رسمي هر طائفه مذهبي انجام مي‌شود. طي چند دهه اخير افراد و يا خانواده‌هايي كه به هر دليل مي‌خواهند خارج از اين سنتها عمل كنند با سفر به يكي از كشورها و عمدتاً كشورهاي اروپايي، اقدام به ثبت ازدواج مي‌كنند. از آنجا كه دولت لبنان ازدواج‌هاي ثبت شده در خارج را به رسميت مي‌شناسد، اينگونه ازدواج‌ها نسبتاً رو به افزايش گذاشته است. مسئله ازدواج مدني (غيرطائفي) از جمله مسائل مورد بحث و مناقشه در محافل اجتماعي و مطبوعاتي اين كشور در سالهاي پس از استقلال تاكنون بوده است. در حالي كه حاميان ازدواج مدني آن را هماهنگ با ميثاق طوائف ملي و گامي مهم در جهت لغو طائفه‌گرايي قلمداد مي‌كردند، مخالفان، اعم از مسلمانان و مسيحيان، هدف آن را نه الغاء طائفه‌گرايي كه زمينه‌ساز تضعيف فرهنگ و آموزه‌هاي ديني عنوان مي‌كردند.  
پایان جنگ های 15 ساله با انبوهی از مشكلات اقتصادی و اجتماعی همراه بود. اجرای پروژه‌ های بازسازی زیرساخت‌ها و سامان‌دهی اقتصادی هر چند تا حدودی اقتصاد این كشور را از ركود خارج ساخت و شرایط را بهبود نسبی بخشید، از آنجا كه صرفاً رویكرد رشد اقتصاد با تأكید بر بخش خدمات در این مرحله نیز بر سیاست بازسازی و احیای اقتصادی حاكم بود<ref>عیسی (2008)،ص 143</ref>، به دلیل تغییر و تحول در شرایط منطقه‌ای و بین‌المللی و نابسامانی‌هایی كه در پروژه‌های بازسازی پدید آمد، نتوانست رشد اقتصادی پیش از جنگ رابازگرداند <ref>عیسی (2008)،ص 146</ref>، ضمن آن كه بسیاری از مشكلات دوره جنگ همچون فقر، بیكاری و مهاجرت همچنان باقی ماند <ref>عیسی (2008)،ص 154_157</ref>. ادامه بحران و منازعات سیاسی، تهدیدات و حملات نظامی اسرائیل نیز از جمله دیگر عوامل مؤثر بر نابسامانی اقتصادی این كشور پس از جنگ است.


در سال 1998 در دوره رياست جمهوري الياس هراوي لايحه‌اي با هدف قانون كردن ازدواج مدني اختياري در هيئت دولت به تصويب رسيد كه اوج‌گيري مخالفتها  به ويژه از سوي رهبران ديني، مانع از ارائه آن به مجلس نمايندگان شد.  
بررسی‌های مركز آمار لبنان [iv] در سال 1997 در خصوص اوضاع معیشتی لبنانی‌ها نشان داده است كه حدود 6/17% از افراد و 9/12% از خانواده‌ها زیر خط پایین فقر زندگی می‌كنند (با در نظر گرفتن 333 دلار برای خانواده 5 نفره) ، در حالی كه 9/38% از افراد و 31% از خانواده‌ها زیر خط بالای فقر بسر می‌برند (با در نظر گرفتن 333 دلار درآمد برای خانواده 5 نفره) <ref>عیسی (2008)،ص 154</ref>. پژوهش‌هایی كه در سال های اخیر از سوی مركز آمار لبنان صورت گرفته است نشان می‌دهد حدود 8% از مردم ساكن لبنان در فقر شدید یا زیر خط پایین فقر زندگی می‌كنند. جمعیت این گروه كه درآمد روزانه فردی آنان معادل 4/2 دلار آمریكاست به 300000 نفر می‌رسد. چنانچه جمعیت زیر خط فقر بالا را با درآمد روزانه 4 دلار به این تعداد اضافه كنیم در مجموع 5/28% از مردم لبنان در فقر بسر می‌برند و 5/20% از آنان میان دو خط پایین و بالای فقر زندگی می‌كنند. نسبت فقر در مناطق مختلف متفاوت و در بیروت این نسبت كمتر و تنها0/76% از آنان در فقر شدید و 5/18% میان دو خط پائین و بالای فقر قرار می‌گیرند، در حالی كه در استان شمال به مركزیت طرابلس فقر شدید به 75/17% و نسبت جمعیت میان دو خط فقر به 52/27% می‌رسد. در استان جنوب نیز (كه دو شهر صور و صیدا را شامل می‌شود) نسبت فقر شدید 11/64% و 42/21% جمعیت بین دو خط پایین و بالای فقر قرار دارند <ref>التقریر الوطنی، ص 147</ref>.


از نظر آماري بين سالهاي 2000 تا 2010 به طور متوسط، سالانه 34093 مورد ازدواج ثبت شده است و ميزان ازدواج‌هاي ثبت شده در سال 2010، 41758 مورد بوده است. در همين دوره، متوسط سالانه طلاقهاي ثبت شده 4927 مورد و  طلاق‌هاي ثبت شده در سال 2010، 5879 مورد بوده است؛ در حالي كه اين رقم در سال 2000، 4282 مورد  به ثبت رسيده است. همچنين برآوردها نشان مي‌دهد كه متوسط جمعيت يك خانواده لبناني 4 نفر است و 82% از سرپرستان، داراي تحصيلات دانشگاهي و تمام اعضاي 76% از خانواده‌ها با سوادند(ادارة الاحصاء المركزي، 2012، SIF.2).
گرانی مواد غذایی، برق و سوخت به ویژه بنزین، هزینه بالا در بخش بهداشت و درمان نیز از جمله مشكلات معیشتی مردم لبنان است.طبق آمارهای سال 2007، جمعیت شاغل در این كشور 118000/1 نفر  (276000 زن و 842000 مرد) بوده است كه 931000 نفر از آنان در بخش خصوصی شاغل بوده‌اند <ref>ادارة الاحصاء المركزی،ج SIF.1</ref>. همچنین 39% نیروی كار لبنان در بخش بانكداری و بیمه، 27% در بخش تجارت، 12% در بخش صنعت و تنها 6% در بخش كشاورزی اشتغال داشته‌اند<ref>ادارة الاحصاء المركزی ، جSIF.1 </ref>. هزینه‌های بالای معیشت، بیشتر مردم لبنان را ناگزیر ساخته است تا بیش از یك شغل داشته باشند <ref>قرم (2004)، ص13</ref>.


بیكاری اما از جمله معضلات اقتصادی اجتماعی لبنان طی دهه‌های گذشته بوده است. در سال های جنگ داخلی میزان بیكاری از رقم بالایی برخوردار و یكی از عوامل مهم در مهاجرت لبنانی ها بود. پس از پایان جنگ و علی رغم كاهش نسبی این میزان در سال های اولیه، به دلایل مختلف از جمله ادامه بحران اقتصادی و اجتماعی و نیز استمرار تهدیدات و حملات اسرائیل، رو به افزایش گزارد. نرخ بیكاری كه در سال 1996، 3/7% بود در سال، 2001 به 11/5% افزایش یافت<ref>عیسی ، ص156 </ref>. آمارهای سال 2007 نشان می‌دهد جمعیت بیكار این كشور متشكل از افراد در سنین 15 تا 64 سال، 108000 نفر بوده است .<ref>ادارة الاحصاء المركزی ، جSIF.1</ref>همچنین بررسی های دانشگاه سن ژوزف بیروت نشان می‌دهد نرخ بیكاری جوانان با سنین میان 15 تا 19 سال، 27/5% تا 28/5 و در سنین بین 20 و 24 سال به 18 تا 21% رسیده است. <ref>(عیسی، ص156</ref> علاوه بر عوامل پیش گفته، در سال های اخیر وجود ده ها هزار نیروی كار ارزان قیمت خارجی نیز در افزایش نرخ بیكاری در این كشور تأثیرگذار بوده است <ref>التقریر الوطنی،ص 155</ref>.


'''وضعيت زنان'''
=== '''ورزش''' ===
لبنانی‌ها در بسیاری از رشته‌های ورزشی فعالند. موقعیت طبیعی لبنان، زمینه‌های مساعدی برای ورزش هایی چون كوهنوردی، اسكی روی آب، اسكی روی برف، قایقرانی و شنا فراهم آورده است. علاوه بر فوتبال كه تیم های متعدد و هواداران بسیاری دارد، بسكتبال، والیبال، فوتبال، دوچرخه‌سواری، تنیس، شطرنج، اسب‌سواری و ورزش های رزمی نیز مورد علاقه گروه هایی از مردم است. فوتبال اما از پرطرفدارترین‌ رشته‌های ورزشی است كه بیش از ده باشگاه ورزشی به آن اهتمام دارند.مسابقات لیگ برتر فوتبال این كشور از سال 1934 تاكنون برگزار می‌شود و 12 تیم فوتبال در آن حضور دارند. تیم های فوتبال النجمة، الانصار، العهد و الصفاء چهار تیم اول لیگ برتر و به عنوان رقبای اصلی شناخته می‌شوند. تیم های شباب الساحل، السلام صور، الاهلی صیدا، الاخاء الاهلی عالیه و التضامن صور از دیگر تیم های فوتبال این كشور‌اند كه در لیگ برتر به رقابت می‌پردازند. تیم الانصار تاكنون 13 بار، النجمة 7 بار و تیم العهد 3 بار به قهرمانی در لیگ نائل آمده‌اند.


اولين حركت‍هاي اجتماعي زنان در لبنان از اواخر قرن نوزدهم ظهور كرد كه صرفاً پديده‌اي اشرافي و تحت تأثير امواج فرهنگي غرب بود. فعاليت‌هاي اجتماعي زنان لبنان عمدتاً پس از جنگ جهاني اول و تأسيس لبنان بزرگ شكل گرفت و در طول قيموميت فرانسه نيز استمرار يافت. اين فعاليتها بر محور مطالباتي چون حق انتخاب همسر و حق تحصيل قرار داشت و منحصر به خانواده‌هاي اشرافي و عمدتاً مسيحي بود و لذا در حاشيه قرار داشت و از نقش‌آفريني چنداني برخوردار نبود (ضاهر، 239،1984). امروز نيز عليرغم وجود دهها انجمن، جمعيت و نهاد مدني مربوط به زنان كه بيشتر دنبال تحقق حقوق اجتماعي زنان و اصلاح ديدگاه‌هاي سنت گرايانه نسبت به آنان‌اند، جنبش زنان نتوانسته است از فراگيري برخوردار و نقش ‌آفريني مؤثري در تحولات اجتماعي و حيات سياسي ايفا نمايد. نكته قابل توجه آن كه عليرغم نفوذ گسترده مظاهر فرهنگي غرب در لبنان، حضور زنان در پستهاي عالي مديريتي به ندرت مشاهده مي‌شودو تعداد نمايندگان زن در مجلس نمايندگان و يا شوراهاي شهرداري، تاكنون اندك بوده است.  
باشگاه های ورزشی به ویژه در رشته فوتبال از وابستگی های طائفی دور نیستند. هواداران تیم فوتبال العهد، عموماً شیعیان و بیشتر آن ها حامیان حزب‌الله‌اند؛ در حالی كه هواداران تیم فوتبال الانصار، اهل سنت و عموماً هوادار جریان المستقبل وابسته به حریری و بیشتر هواداران تیم فوتبال الصفاء را درزی ها تشكیل می‌دهند. تیم فوتبال النجمة نیز كه از قدیمی‌ترین تیم های فوتبال این كشور و از حمایت حریری برخوردار است، هوادارانی از هر دو طائفه شیعه و سنی دارد و در صورت رویارویی این تیم با تیم العهد، همین هواداران به دو دسته تقسیم می‌شوند؛ شیعیان از تیم العهد و اهل سنت از النجمة حمایت می‌كنند. وابستگی های طائفی هواداران تیم های فوتبال، گاه تنش و درگیریهایی را پدید می‌آورد كه نیروهای امنیتی را ناگزیر از دخالت می‌كند  و لذا مسابقات فوتبال تیمهای مذكور به دفعات بدون تماشاگر برگزار شده است.


اتحاد الجامعيات اللبنانيات، تجمع لسيدات الاعمال اللبنانيات، جمعية نساء جبل عامل، رابطة المرأة العاملة في لبنان، جمعية سيدات المقاصد، التجمع النسائي الديمو قراطي اللبناني،الهیئات النسائیه فی حزب الله، از جمله انجمنها و جمعيت‌هاي زنان لبنان‌اند كه در زمينه‌هاي علمي، فرهنگي، اقتصادي، اجتماعي و امور خيريه فعاليت مي‌كنند.


زنان لبناني به لحاظ قانوني مشكلي براي كار ندارند و قانون كار اين كشور، در بيشتر موارد بدون هر گونه تبعيض، هر دو جنس را شامل مي‌شود. همچنين امكان فعاليت‌هاي تجاري و مديريتي و تحصيل تا بالاترين سطوح براي آنان فراهم است. طبق آمارهاي موجود، هر چند نسبت نيروي كار زنان به مردان كمتر است، 26% از نيروي كار زنان در گروه متخصصين (پزشكان، معلمان، مهندسان و...) قرار ميگيرند؛ در حالي كه تنها 8% از نيروي كار مردان در اين گروه قرار دارد.همچنين 63% از نيروي كار در بخش خدمات مالي و بيمه را زنان تشكيل مي‌دهند (ادارة الاحصاء المركزي، 2011، SIF.1). حوزه‌هاي فرهنگي، هنري و رسانه‌اي نيز بسياري از زنان را جذب كار كرده است.  
رشته بسكتبال نیز پس از فوتبال بیشترین هوادار را از آن خود كرده است. تیم های الریاضی، الحكمة، بیبلس، المتحد، انیبال و چمیویل، تیم های معروف بسكتبال‌اند. تیم الریاضی از جمله تیم های پرهوادار در این رشته ورزشی است. تیم ملی بسكتبال این كشور نیز از جمله تیم های مطرح و قدرتمند این رشته در آسیاست[iv].


عليرغم موارد مزبور، ضعف قوانين موضوعه و به ويژه فقدان استراتژي ملي و سياستهاي عمومي حمايت از مسائل زنان،مشكلات بسياري را فراروي آنان قرار داده است. در چند دهه اخير تلاشهايي براي وضع قوانين صريح و محكم در حمايت از حقوق زنان صورت گرفته است كه با موفقيتهايي نيز همراه بوده است،اما به دلائل پيش گفته و وجود برخي سنتهاي باقيمانده از گذشته و به ويژه عدم وجود مجازات‌هاي سنگين و مؤثر، خشونت عليه زنان، كم و بيش همچنان ادامه دارد (التقرير الوطني، 2009، 29). مشكلات اقتصادي لبنان نيز موجب شده است تا بسياري از زنان متأهل ناگزير از كار در خارج از خانه شوند كه اين مسئله علاوه بر بروز مشكلات در روابط زن و مرد و تربيت فرزندان، گاه موجب طلاق نيز مي‌شود.
=== وضعیت بهداشت و سلامت ===




'''وضعيت اقتصادي و معيشتي'''


به موجب قانون اساسي لبنان، اين كشور داراي نظام اقتصاد آزاد بوده و مالكيت خصوصي تضمين شده است. اقتصاد اين كشور طي قرون متمادي مبتني بر كشاورزي بود كه با توجه به آب و هواي مناسب و حاصلخيري زمين و البته نيروي كار فراوان، از رونق بسيار برخوردار بود. از نيمه‌هاي قرن نوزدهم وبرقراري روابط گسترده با اروپا و هجوم گسترده كالاهاي اروپايي به بازارهاي مناطق مختلف امپراطوري عثماني و به بويژه پس از بحران خونين سالهاي 1840 و 1861 و دخالتهاي قدرتهاي اروپايي در مسائل داخلي لبنان، شرايط اقتصادي اين سرزمين نيز دگرگون شد. به عنوان نمونه در ميانه‌هاي اين قرن نياز فرانسه به نخ ابريشم افزايش يافت و لذا براي تأمين اين نياز، آنان اقدام به تأسيس كارخانه‌هاي جديد توليد ابريشم در لنبان كردند. براي تأمين مواد اوليه اين كارخانه‌ها، مساحت باغهاي توت گسترش يافت كه محدود شدن زمينهاي زراعي ديگر همچون زيتون، تنباكو، تره‌بار و... را در پي داشت و از سوي ديگر به شكل‌گيري نوعي اقتصاد تك محصولي منجر شد (كوثراني، 1986، 47). جابجايي‌هاي جمعيت كه در پي نزاعهاي خونين ميان مسيحيان و درزي‌ها صورت مي‌گرفت نيز از ديگر عوامل تضعيف كشاورزي سنتي در لبنان بود. عليرغم چنين شرايطي، كشاورزي همچنان سهم عمده‌اي در اقتصاد داشت. سياستهاي حاكمان فرانسوي در دوره قيموميت و عدم بكارگيري ابزار و بهره‌گيري از شيوه‌هاي نوين از يك سو و رونق گرفتن بخش خدمات در شهرهاي بزرگ و به طور خاصي بيروت كه مهاجرت گسترده از روستا به شهرها را به دنبال داشت و مهمتر از آن، وابستگي اقتصاد لبنان به نظام اقتصاد ليبراليستي غرب، به تضعيف بيشتر كشاورزي و فعال شدن بخش صنعت منجر شد؛ هر چند بخش صنعت نيز به دليل عدم امكان رقابت فرآورده‌هاي آن از جمله محصولات نساجي با كالاهاي مشابه وارداتي از كشورهاي اروپايي از رونق چنداني برخوردار نشد.


در سالهاي پس از استقلال، سياست اقتصادي لنبان منحصراً بر بخش خدمات بانكي، تجارت و گردشگري متمركز و با توجه به اقتصاد آزاد و وجود زيرساختهاي مناسب، سرمايه‌هاي خاورميانه جذب اين كشور شد. (الصليبي،1991،1 ،237 ) و از آن پس لبنان به مركز توزيع، كانون گردشگري و منطقه آزاد تجاري و بانكي خاورميانه تبديل شد ( قرم 2004، 113). در اين دوره كه تا آغاز جنگهاي داخلي استمرار داشت، اقتصاد لبنان در نتيجه فربگي بخش خدمات، از رشد اقتصادي نسبتاً بالايي برخوردار بود.*  در همين سالها، بخش خدمات حدود 70% از توليد ناخالص ملي و 56% از نيروي كار را در اختيار داشت (عيسي 2008، 131).
به دلیل ضعف و عدم ایفای نقش مؤثر دولت در ارائه خدمات بهداشتی و درمانی، بیشترین امكانات و خدمات در این بخش توسط بخش خصوصی ارائه می‌شود و دولت عمدتاً با حمایت از صندوق‌ها و مؤسسات بیمه از اقشار كم درآمد حمایت می‌كند. هر چند صندوق‌های بیمه تا حدود 80% از هزینه‌های درمان را به افراد تحت پوشش پرداخت می‌كنند، اما مسئله آن است كه حدود 55% شهروندان لبنانی از پوشش بیمه‌ای برخوردار نیستند <ref>التقریر الوطنی(2009)، ص141</ref>. با توجه به هزینه‌های بالای بهداشت و درمان در این كشور كه بالاتر از سطح متوسط جهانی است، مشكلات فراوانی در این حوزه فراروی اكثر مردم به ویژه اقشار كم‌درآمد و فقیر قرار دارد. بررسی های مشترك وزارت امور اجتماعی و برنامه توسعه سازمان ملل متحد در سال 2008 نشان می‌دهد كه تنها 16% از اقشار بسیار فقیر كه 8% جمعیت لبنان را تشكیل می‌دهند، تحت پوشش بیمه درمانی قرار دارند. همچنین 25% از اقشار به نسبت فقیر كه میان دو خط پایین و بالای فقر قرار دارند، از بیمه‌های درمانی بهره‌مندند .<ref>التقریر الوطنی(2009)، ص141</ref>                                                                                                                                         


جنگهاي 15 ساله داخلي آسيبهاي جدي را بر اقتصاد لبنان وارد ساخت و بسياري از زيرساختهاي اقتصادي را نابود و بخش گسترده‌اي از فعاليت‌هاي اقتصادي را تعطيل و يا به شدت كاهش داد. از جمله خدمات گردشگري و ترانزيت كالا به حداقل رسيد و فعاليت‌هاي بانكي بطور شبه كامل تعطيل شد. از آثار اقتصادي جنگهاي داخلي، علاوه بر گسترش ناامني، افزايش سطح تورم و احتكار بودكه به ويژه گروه‌هاي كم درآمد و حقوق بگير را بشدت دچار مشكل كرد. در چنين شرايطي فقر افزايش يافت و بيشتر افراد طبقه متوسط به خيل فقرا پيوستند.  
مشکلات بهداشتی و درمانی اقشار كم‌درآمد و فقیر سبب گشته است تا برخی نهادها و سازمان های غیردولتی و نیز احزاب سیاسی، بخشی از این مشكلات را از طریق حمایت های بیمه‌ای برطرف نمایند.<ref>التقریر الوطنی،ص 117</ref>


پايان جنگهاي 15 ساله با انبوهي از مشكلات اقتصادي و اجتماعي همراه بود. اجراي پروژه‌هاي بازسازي زيرساخت‌ها و سامان‌دهي اقتصادي هر چند تا حدودي اقتصاد اين كشور را از ركود خارج ساخت و شرايط رابهبود نسبي بخشيد، از آنجا كه صرفاً رويكرد رشد اقتصاد با تأكيد بر بخش خدمات در اين مرحله نيز بر سياست بازسازي و احياي اقتصادي حاكم بود(پیشین، 143)، به دليل تغيير و تحول در شرايط منطقه‌اي و بين‌المللي و نابساماني‌هايي كه در پروژه‌هاي بازسازي پديد آمد، نتوانست رشد اقتصادي پيش از جنگ رابازگرداند (پیشین، 146)، ضمن آن كه بسياري از مشكلات دوره جنگ همچون فقر، بيكاري ومهاجرت همچنان باقي ماند (پيشين، 154 تا 157). ادامه بحران و منازعات سياسي، تهديدات و حملات نظامي اسرائيل نيز از جمله ديگر عوامل مؤثر بر  نابساماني اقتصادي اين كشور پس از جنگ است.  
به استناد آمارهای سازمان بهداشت جهانی، سهم بخش بهداشت و درمان این كشور از تولید ناخالص ملی 1،8%و هزینه سرانه سلامت به ازای هر فرد لبنانی مقیم، 1054 دلار است[v].


بررسي‌هاي مركز آمار لبنان** در سال 1997 در خصوص اوضاع معيشتي لبناني‌ها نشان داده است كه حدود 6/17% از افراد و 9/12% از خانواده‌ها زير خط پايين فقر زندگي مي‌كنند (با در نظر گرفتن 333 دلار براي خانواده 5 نفره) ، در حالي كه 9/38% از افراد و 31% از خانواده‌ها زير خط بالاي فقر بسر مي‌برند (با در نظر گرفتن 333 دلار درآمد براي خانواده 5 نفره) (پیشین،154). پژوهش‌هايي كه در سالهاي اخير از سوي مركز آمار لبنان صورت گرفته است نشان مي‌دهد حدود 8% از مردم ساكن لبنان در فقر شديد يا زير خط پايين فقر زندگي مي‌كنند. جمعيت اين گروه كه درآمد روزانه فردي آنان معادل 4/2 دلار آمريكاست به 300000 نفر مي‌رسد. چنانچه جمعيت زير خط فقر بالا را با درآمد روزانه 4 دلار به اين تعداد اضافه كنيم د رمجموع 5/28% از مردم لبنان در فقر بسر مي‌برند و 5/20% از آنان ميان دو خط پايين و بالاي فقر زندگي مي‌كنند. نسبت فقر در مناطق مختلف متفاوت و در بيروت اين نسبت كمتر و تنها76،% از آنان در فقر شديد و 18،5% ميان دو خط پائين و بالاي فقر قرار مي‌گيرند، در حالي كه در استان شمال به مركزيت طرابلس فقر شديد به 75،17% و نسبت جمعيت ميان دو خط فقر به 27،52% مي‌رسد. در استان جنوب نيز (كه دو شهر صور و صيدا را شامل مي‌شود) نسبت فقر شديد 64،11% و 21،42% جمعيت بين دو خط پائين و بالاي فقر قرار دارند (التقرير الوطني، 147).
===  '''مهاجرت''' ===
مقوله مهاجرت از پدیده‌های تاریخ معاصر لبنان و از جمله عوامل مهم و مؤثر در تحولات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی این سرزمین است. مهاجرت لبنانی ها به خارج از كشور كه از نیمه‌‌‌های قرن نوزدهم آغاز شد، منحصر به طائفه، منطقه و قشر خاصی نبوده و همه طبقات، اقشار و طوائف را با زمینه‌ها و انگیزه‌های گوناگون شامل می‌شود.


گراني مواد غذائي، برق و سوخت به ويژه بنزين، هزينه بالا در بخش بهداشت و درمان نيز از جمله مشكلات معيشتي مردم لبنان است.
مهاجرت های اولیه محدود و تحت تأثیر تحولات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی جبل لبنان (رشد سریع جمعیت، افزایش سطح آموزش، بحران اقتصادی، نزاع های اجتماعی و جنگ های خونین مسیحیان و درزی‌‌ها و ...) و عمدتاً به [[مصر]] و آمریكای لاتین و استرالیا صورت گرفت. این مهاجرت ها در آستانه جنگ جهانی اول افزایش یافت و با آغاز جنگ و بروز قحطی و دیگر پی‌آمدهای آن سرعت گرفت. در دوره قیمومیت فرانسویان بر لبنان (1918-1943) نیز مهاجرت لبنانی ها ادامه یافت؛ هرچند از شدت آن كاسته شد. مهاجران لبنانی در این سال ها آفریقا، آمریكا، استرالیا و كشورهای آمریكای لاتین را به عنوان مقصد خود برگزیدند. در سال های پس از استقلال تا آغاز جنگ داخلی، مقصد مهاجرین علاوه بر آفریقا و استرالیا، بیشتر به كشورهای عربی نفت‌خیز بود كه پی‌آمدهای اقتصادی آن نقش مؤثری در رشد اقتصادی لبنان در این دوره داشت <ref>بزی( 2009)، ص141</ref>.


طبق آمارهاي سال 2007، جمعيت شاغل در اين كشور 118000/1 نفر  (276000 زن و 842000 مرد) بوده است كه 931000 نفر از آنان در بخش خصوصي شاغل بوده‌اند (ادارة الاحصاء المركزي، SIF.1).همچنين39% نيروي كار لبنان در بخش بانكداري و بيمه، 27% در بخش تجارت، 12% در بخش صنعت و تنها 6% در بخش كشاورزي اشتغال داشته‌اند (ادارة الاحصاء المركزي ،SIF.1). هزينه‌هاي بالاي معيشت، بيشتر مردم لبنان را ناگزير ساخته است تا بيش از يك شغل داشته باشند (قرم 2004، 13).
در دوره جنگ نیز به دلیل سخت شدن شرایط برای زندگی و معیشت به ویژه بروز ناامنی های گسترده، این مهاجرت ها افزایش و در طول سال های جنگ ادامه یافت. به استناد آمارهای تخمینی، طی 15 سال جنگ داخلی، حدود  1/500/000  نفر از لبنانی ها كه حدود نیمی از جمعیت آن روز كشور را تشكیل می‌دادند، كشور خود را ترك و بیشتر آن ها به كشورهای اروپای غربی، آمریكای شمالی و جنوبی، عربی، آفریقایی و استرالیا عزیمت كردند <ref>بزی( 2009)، ص 142</ref>. تنها در سال اول جنگ 400/000 نفر از مردم لبنان این كشور را ترك كردند.


بيكاري اما از جمله معضلات اقتصادي اجتماعي لبنان طي دهه‌هاي گذشته بوده است. در سالهاي جنگ داخلي ميزان بيكاري از رقم بالائي برخوردار و يكي از عوامل مهم در مهاجرت لبنانيها بود. پس از پايان جنگ و عليرغم كاهش نسبي اين ميزان در سالهاي اوليه، به دلائل مختلف از جمله ادامه بحران اقتصادي و اجتماعي و نيز استمرار تهديدات و حملات اسرائيل، رو به افزايش گزارد. نرخ بيكاري كه در سال 1996، 3/7% بود در سال، 2001 به 5/11% افزايش يافت (عيسي ،156). آمارهاي سال 2007 نشان مي‌دهد جمعيت بيكار اين كشور متشكل از افراد در سنين 15 تا 64 سال، 108000 نفر بوده است (ادارة الاحصاء المركزي ،SIF.1). همچنين بررسيهاي دانشگاه سن ژوزف بيروت نشان مي‌دهد نرخ بيكاري جوانان با سنين ميان 15 تا 19 سال، 5/27% تا 5/28 ودر سنين بين 20 و 24 سال به 18 تا 21% رسيده است. (عيسي ،156). علاوه بر عوامل پيش گفته، در سالهاي اخير وجود دهها هزار نيروي كار ارزان قيمت خارجي نيز در افزايش نرخ بيكاري در اين كشور تأثيرگذار بوده است (التقرير الوطني، 155).  
در سال 1987 نیز ده ها هزار نفر از جوانان و نیروی كار ماهر و متخصص لبنانی و بسیاری از خانواده‌ها بطور كامل لبنان را ترك كرده به آلمان غربی، فرانسه، سوئیس، كانادا و استرالیا مهاجرت كردند <ref>معلومات (2008)، ص36</ref>.


'''ورزش'''
پس از پایان جنگ برای مدتی، حجم مهاجرت ها كاهش یافت. ادامه بحران اجتماعی ناشی از پی‌آمدهای 15 سال جنگ داخلی كه جابجایی های جمعیتی یكی از عوامل آن بود، تعطیلی بسیاری از مؤسسات و بنگاه های تجاری و نابسامانی اوضاع اقتصادی و بویژه حملات هوایی و زمینی اسرائیل در سال های 1993 و 1996، سبب شد تا مهاجرت ها دوباره رو به افزایش گزارد. تعداد مهاجران در میان سال های 1992 تا 2000، در حدود 500/000 نفر بوده است كه بیشتر آن ها به آمریكا، استرالیا، كانادا، آلمان و برخی كشورهای آسیایی از جمله برخی كشورهای عربی خلیج فارس <ref>معلومات (2008)، ص36</ref>، كشورهای اروپای شرقی و كشورهای تازه استقلال یافته قفقاز و آسیای میانه عزیمت كردند <ref>لبكی(2000)،ص159</ref>. مهاجرت لبنانی ها در سال های اخیر به ویژه پس از تهاجم اسرائیل و بمباران های گسترده بخش وسیعی از خاك لبنان در سال 2006، همچنان استمرار یافته است كه بجز مورد اخیر، عواملی چون نبود فرصت های شغلی، بیكاری، ركود اقتصادی، فساد سیاسی و اداری و نزاع های طائفی، بیشترین تأثیر را در این مهاجرت‌ها داشته است.


لبناني‌ها در بسياري از رشته‌هاي ورزشي فعالند. موقعيت طبيعي لبنان، زمينه‌هاي مساعدي براي ورزشهائي چون كوه‌نوردي، اسكي روي آب، اسكي روي برف، قايقراني و شنا فراهم آورده است. علاوه بر فوتبال كه تيمهاي متعدد و هواداران بسياري دارد، بسكتبال، واليبال، فوتبال، دوچرخه‌سواري، تنيس، شطرنج، اسب‌سواري و ورزشهاي رزمي نيز مورد علاقه گروههائي از مردم است. فوتبال اما از پرطرفدارترین‌ رشته‌هاي ورزشي است كه بیش ازده باشگاه ورزشي به آن اهتمام دارند.مسابقات ليگ برتر فوتبال اين كشور از سال 1934 تاكنون برگزار مي‌شود و 12 تيم فوتبال در آن حضور دارند. تيمهاي فوتبال النجمة، الانصار، العهد و الصفاء چهار تيم اول ليگ برتر و به عنوان رقباي اصلي شناخته مي‌شوند. تيمهاي شباب الساحل، السلام صور، الاهلي صيدا، الاخاء الاهلي عاليه و التضامن صور از ديگر تيمهاي فوتبال اين كشور‌اند كه در ليگ برتر به رقابت مي‌پردازند. تيم الانصار تاكنون 13 بار، النجمة 7 بار و تيم العهد 3 بار به قهرماني در ليگ نائل آمده‌اند.
طبق برآوردهای صورت گرفته، امروز حدود 14 میلیون لبنانی (مهاجر و لبنانی‌تبار) در خارج از این كشور زندگی می‌كنند <ref>معلومات، ص 35</ref> كه با احتساب جمعیت حدوداً 4 میلیونی مقیم كشور می‌توان گفت بیش از سه برابر جمعیت ساكن در لبنان، در خارج از كشور اقامت دارند. گفته می‌شود از این جمعیت، تعداد لبنانی های مقیم برزیل كه سه نسل را تشكیل می‌دهند، به حدود 8 میلیون نفر می‌رسد كه در ساختار سیاسی، اجتماعی و اقتصادی این كشور حضوری فعال دارند. به عنوان نمونه 50 نفر از اعضای پارلمان 500 نفره، لبنانی و یا لبنانی تبارند <ref>معلومات، ص 48</ref>.


باشگاههاي ورزشي به ويژه در رشته فوتبال از وابستگيهاي طائفي دور نيستند. هواداران تيم فوتبال العهد، عموماً شيعيان و بيشتر آنها حاميان حزب‌الله‌اند؛ در حاليكه هواداران تيم فوتبال الانصار، اهل سنت و عموماً هوادار جريان المستقبل وابسته به حريري و بيشتر هواداران تيم فوتبال الصفاء را درزيها تشكيل مي‌دهند. تيم فوتبال النجمة نيز كه از قديمي‌ترين تيمهاي فوتبال اين كشور و از حمايت حريري برخوردار است، هواداراني از هر دو طائفه شيعه و سني دارد و در صورت روياروئي اين تيم با تيم العهد، همين هواداران به دو دسته تقسيم مي‌شوند؛ شيعيان از تيم العهد و اهل سنت از النجمة حمايت مي‌كنند. وابستگيهاي طائفي هواداران تيمهاي فوتبال، گاه تنش و درگيريهائي را پديد مي‌آورد كه نيروهاي امنيتي را ناگزير از دخالت مي‌كند  و لذا مسابقات فوتبال تيمهاي مذكور به دفعات بدون تماشاگر برگزار شده است.
به استناد پژوهش سازمان جهانی مهاجرت در سال 2003 در خصوص مهاجران عرب، لبنان در میان كشورهای مهاجر فرست نسبت به جمعیت ساكن خود، مرتبه اول را در جهان دارد <ref>معلومات، ص 7</ref>.


این مهاجرت ها البته برای این كشور آثاری مثبت به ویژه در زمینه مسائل اقتصادی دارد. ارز دریافتی از مهاجران تا حدودی در حل مشكلات اقتصادی و اجتماعی از جمله مسئله بیكاری تأثیرگذار است. میزان ارز دریافتی از مهاجران در سال 1990، حدود 52% از تولید ناخالص ملی را تشكیل می‌‌داد <ref>بزی ،  ص141</ref>. در سال 2006 نیز میزان ارز وارد شده به كشور 5/72 میلیارد دلار  بود كه 25/5% از تولید ناخالص ملی را تشكیل داد. لبنان از این لحاظ نیز در میان كشورهای عرب رتبه اول را دارد <ref>معلومات، ص31</ref>.


رشته بسكتبال نيز پس از فوتبال بيشترين هوادار را از آن خود كرده است. تيمهاي الرياضي، الحكمة، بيبلس، المتحد، انيبال و چميويل، تيمهاي معروف بسكتبال‌اند. تيم الرياضي از جمله تيمهاي پرهوادار درا ين رشته ورزشي است. تيم ملي بسكتبال اين كشور نيز از جمله تيمهاي مطرح و قدرتمند اين رشته درآسياست*.  
واقعیت تلخ اما آن است كه مهاجرت لبنانی ها به ویژه نیروهای جوان دانشگاهی و متخصص در طول بیش از سه دهه گذشته (1975 تاكنون) خسارت های سنگینی بر حوزه‌های اجتماعی، فرهنگی و حتی اقتصادی این كشور وارد كرده است. یكی از عمده‌ترین این خسارت ها، كاهش شدید منابع انسانی متخصص است. برخی برآوردها نشان می‌‌دهد بیش از 50% از نیروهای علمی و دانشگاهی از این كشور مهاجرت كرده‌اند كه حدود 60% آن ها جذب كشورهای آمریكا، استرالیا، كانادا و فرانسه شده‌اند<ref>بزی، ص 163</ref>. به استناد برخی پژوهش‌ها، تنها 2000 پزشك از فارغ‌التحصیلان دانشكده پزشكی دانشگاه آمریكایی بیروت از لبنان مهاجرت كرده‌‌اند كه این رقم برابر است با تعداد پزشكان فارغ‌التحصیل این دانشكده در طول 30 سال <ref>بزی، ص 165</ref>. براساس یك پژوهش دانشگاهی، تعداد دانشگاهیان مهاجر لبنانی 273/694 نفر است. برآوردها نشان می‌دهد كه هزینه تحصیلی یك فرد در این كشور تا مرحله فارغ التحصیل شدن از دانشگاه، حدود 100/000 دلار است. با این محاسبه، هزینه تحصیلات نیروهای متخصص دانشگاهی مهاجر حدود 27 میلیارد دلار می‌باشد. در حالی كه میزان ارز ارسالی به لبنان فاصله بسیاری با این رقم دارد <ref>بزی، ص 164</ref> و از این لحاظ هم علاوه بر خسارت در بخش نیروی كار متخصص، از جنبه اقتصادی نیز خسارت های كلان متوجه اقتصاد این كشور شده است.


'''وضعيت بهداشت و سلامت'''
== پاورقی ==
[i]برخی نویسندگان و پژوهشگران به جای این عنوان از فرقه های مذهبی و یا جوامع مذهبی استفاده می کنند. ازآنجا که در ادبیات سیاسی لبنان،عموماَ از عنوان طائفه مذهبی استفاده می شود،دراین کتاب نیزهمین عنوان به کار رفته است.


به دليل ضعف و عدم ايفاي نقش مؤثر دولت در ارائه خدمات بهداشتي و درماني، بيشترين امكانات و خدمات در اين بخش توسط بخش خصوصي ارائه مي‌شود و دولت عمدتاً با حمايت از صندوق‌ها و مؤسسات بيمه از اقشار كم درآمد حمايت مي‌كند. هر چند صندوق‌هاي بيمه تا حدود 80% از هزينه‌هاي درمان را به افراد تحت پوشش پرداخت مي‌كنند،اما مسئله آن است كه حدود 55% شهروندان لبناني از پوشش بيمه‌اي برخوردار نيستند (التقرير الوطني 2009، 141). با توجه به هزينه‌هاي بالاي بهداشت و درمان در اين كشور كه بالاتر از سطح متوسط جهاني است، مشكلات فراواني در اين حوزه فراروي اكثر مردم به ويژه اقشار كم‌درآمد و فقير قرار دارد. بررسيهاي مشترك وزارت امور اجتماعي و برنامه توسعه سازمان ملل متحد در سال 2008 نشان مي‌دهد كه تنها 16% از اقشار بسيار فقير كه 8% جمعيت لبنان را تشكيل مي‌دهند، تحت پوشش بيمه درماني قرار دارند. همچنين 25% از اقشار به نسبت فقير كه ميان دو خط پائين و بالاي فقر قرار دارند، از بيمه‌هاي درماني بهره‌مندند (پيشين).
[ii] منظور از خانواده صرفاً مجموعه پدر، مادر و فرزندان نیست. «بیت» و «عائله» دارای مفهومی فراگیر و به معنی خاندان است كه چندین واحد كوچك خانواده را شامل می‌شود.


مشكلات بهداشتي و درماني اقشار كم‌درآمد و فقير سبب گشته است تا برخي نهادها و سازمانهاي غيردولتي و نيز احزاب سياسي، بخشي از اين مشكلات را از طريق حمايتهاي بيمه‌اي برطرف نمايند. (التقرير الوطني، 117)  
[iii]عوامل متعددی در شكوفایی اقتصادی لبنان تا پیش از آغاز جنگ‌های داخلی مؤثر بود كه اقتصادهای در حال رشد عراق و كشورهای حاشیه خلیج فارس، تحریم اقتصادی اسرائیل وبسته شدن كانال سوئز به دنبال جنگ سال 1967 اعراب و سرائیل از جمله مهمترین آنها بود (طرابلسی، 2008، 200)


به استناد آمارهاي سازمان بهداشت جهاني، سهم بخش بهداشت و درمان اين كشور از توليد ناخالص ملي 1،8%و هزينه سرانه سلامت به ازاي هر فرد لبناني مقيم، 1054 دلار است*.
[iv] از آنجا كه از سال 1932 تاكنون هیچگونه سرشماری رسمی در این كشور انجام نشده است، آمارهای ارائه شده تخمینی است.[v] اطلاعات این بخش با استفاده از وب سایت‌های زیر ارائه شده است:


(عربی)www.irna.ir


'''مهاجرت'''
www.lebanese-goal.com


مقوله مهاجرت از پديده‌هاي تاريخ معاصر لبنان و از جمله عوامل مهم و مؤثر در تحولات اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي اين سرزمين است. مهاجرت لبنانيها به خارج از كشور كه از نيمه‌‌‌هاي قرن نوزدهم آغاز شد، منحصر به طائفه، منطقه و قشر خاصي نبوده و همه طبقات، اقشار و طوائف را با زمينه‌ها و انگيزه‌هاي گوناگون شامل مي‌شود.  
www.sports-Leb-com


مهاجرتهاي اوليه محدود و تحت تأثير تحولات سياسي، اجتماعي و اقتصادي جبل لبنان (رشد سريع جمعيت، افزايش سطح آموزش، بحران اقتصادي، نزاعهاي اجتماعي و جنگهاي خونين مسيحيان و درزي‌‌ها و ...) و عمدتاً به [[مصر]] و آمريكاي لاتين و استراليا صورت گرفت. اين مهاجرتها در آستانه جنگ جهاني اول افزايش يافت و با آغاز جنگ و بروز قحطي و ديگر پي‌آمدهاي آن سرعت گرفت. در دوره قيموميت فرانسويان بر لبنان (1918-1943) نيز مهاجرت لبنانيها ادامه يافت؛ هرچند از شدت آن كاسته شد. مهاجران لبناني در اين سالها آفريقا، آمريكا، استراليا و كشورهاي آمريكاي لاتين را به عنوان مقصد خود برگزيدند. در سالهاي پس از استقلال تا آغاز جنگ داخلي، مقصد مهاجرين علاوه بر آفريقا و استراليا، بيشتر به كشورهاي عربي نفت‌خيز بود كه پي‌آمدهاي اقتصادي آن نقش مؤثري در رشد اقتصادي لبنان در اين دوره داشت (بزي، 2009، 141).
(عربی)www.wikipedia.org
 
  * - با استفاده ازوب سایت سازمان بهداشت جهانی به آدرس:(2009) www.who.int
در دوره جنگ نيز به دليل سخت شدن شرايط براي زندگي و معيشت به ويژه بروز ناامنيهاي گسترده، اين مهاجرتها افزايش و در طول سالهاي جنگ ادامه يافت. به استناد آمارهاي تخميني، طي 15 سال جنگ داخلي، حدود 000/500/1  نفر از لبنانيها كه حدود نيمي از جمعيت آن روز كشور را تشكيل مي‌دادند، كشور خود را ترك و بيشتر آنها به كشورهاي اروپاي غربي، آمريكاي شمالي و جنوبي، عربي، آفريقائي و استراليا عزيمت كردند (پيشين، 142). تنها در سال اول جنگ 000/400 نفر از مردم لبنان اين كشور را ترك كردند.
 
در سال 1987 نيز دهها هزار نفر از جوانان و نيروي كار ماهر و متخصص لبناني و بسياري از خانواده‌ها بطور كامل لبنان را ترك كرده به آلمان غربي، فرانسه، سوئيس، كانادا و استراليا مهاجرت كردند (معلومات 2008، 36).
 
پس از پايان جنگ براي مدتي، حجم مهاجرتها كاهش يافت. ادامه بحران اجتماعي ناشي از پي‌آمدهاي 15 سال جنگ داخلي كه جابجائيهاي جمعيتي يكي از عوامل آن بود، تعطيلي بسياري از مؤسسات و بنگاههاي تجاري و نابساماني اوضاع اقتصادي و بويژه حملات هوائي و زميني اسرائيل در سالهاي 1993 و 1996، سبب شد تا مهاجرتها دوباره رو به افزايش گزارد. تعداد مهاجران در ميان سالهاي 1992 تا 2000، در حدود 000/500 نفر بوده است كه بيشتر آنها به آمريكا، استراليا، كانادا، آلمان و برخي كشورهاي آسيايي از جمله برخي كشورهاي عربي خليج فارس (پيشين)، كشورهاي اروپاي شرقي و كشورهاي تازه استقلال يافته قفقاز و آسياي ميانه عزيمت كردند (لبكي،2000 ،159). مهاجرت لبنانيها در سالهاي اخير به ويژه پس از تهاجم اسرائيل و بمبارانهاي گسترده بخش وسيعي از خاك لبنان در سال 2006، همچنان استمرار يافته است كه بجز مورد اخير، عواملي چون نبود فرصتهاي شغلي، بيكاري، ركود اقتصادي، فساد سياسي و اداري و نزاعهاي طائفي، بيشترين تأثير را در اين مهاجرت‌ها داشته است.
 
طبق برآوردهاي صورت گرفته، امروز حدود 14 ميليون لبناني (مهاجر و لبناني‌تبار) در خارج از اين كشور زندگي مي‌كنند (معلومات، 35) كه با احتساب جمعيت حدوداً 4 ميليوني مقيم كشور مي‌توان گفت بيش از سه برابر جمعيت ساكن در لبنان، در خارج از كشور اقامت دارند. گفته مي‌شود از اين جمعيت، تعداد لبنانيهاي مقيم برزيل كه سه نسل را تشكيل مي‌دهند، به حدود 8 ميليون نفر مي‌رسد كه در ساختار سياسي، اجتماعي و اقتصادي اين كشور حضوري فعال دارند. به عنوان نمونه 50 نفر از اعضاي پارلمان 500 نفره، لبناني و يا لبناني تبارند (پيشين، 48).
 
به استناد پژوهش سازمان جهاني مهاجرت در سال 2003 در خصوص مهاجران عرب، لبنان در ميان كشورهاي مهاجر فرست نسبت به جمعيت ساكن خود، مرتبه اول را در جهان دارد (پيشين، 7).
 
اين مهاجرتها البته براي اين كشور آثاري مثبت به ويژه در زمينه مسائل اقتصادي دارد. ارز دريافتي از مهاجران تا حدودي در حل مشكلات اقتصادي و اجتماعي از جمله مسئله بيكاري تأثيرگذار است. ميزان ارز دريافتي از مهاجران در سال 1990، حدود 52% از توليد ناخالص ملي را تشكيل مي‌‌داد (بزي ، 141). در سال 2006 نيز ميزان ارز وارد شده به كشور 72/5 ميليارد دلار  بود كه 5/25% از توليد ناخالص ملي را تشكيل داد. لبنان از اين لحاظ نيز در ميان كشورهاي عرب رتبه اول را دارد (معلومات، 31).
 
واقعيت تلخ اما آن است كه مهاجرت لبنانيها به ويژه نيروهاي جوان دانشگاهي و متخصص در طول بيش از سه دهه گذشته (1975 تاكنون) خسارتهاي سنگيني بر حوزه‌هاي اجتماعي، فرهنگي و حتي اقتصادي اين كشور وارد كرده است. يكي از عمده‌ترين اين خسارتها، كاهش شديد منابع انساني متخصص است. برخي برآوردها نشان مي‌‌دهد بيش از 50% از نيروهاي علمي و دانشگاهي از اين كشور مهاجرت كرده‌اند كه حدود 60% آنها جذب كشورهاي آمريكا، استراليا، كانادا و فرانسه شده‌اند. (بزي، 163). به استناد برخي پژوهش‌ها، تنها 2000 پزشك از فارغ‌التحصيلان دانشكده پزشكي دانشگاه آمريكائي بيروت از لبنان مهاجرت كرده‌‌اند كه اين رقم برابر است با تعداد پزشكان فارغ‌التحصيل اين دانشكده در طول 30 سال (پيشين ، 165). براساس يك پژوهش دانشگاهي، تعداد دانشگاهيان مهاجر لبناني 694/273 نفر است. برآوردها نشان مي‌دهد كه هزينه تحصيلي يك فرد در اين كشور تا مرحله فارغ التحصيل شدن از دانشگاه، حدود 000/100 دلار است. با اين محاسبه، هزينه تحصيلات نيروهاي متخصص دانشگاهي مهاجر حدود 27 ميليارد دلار مي‌باشد. در حالي كه ميزان ارز ارسالي به لبنان فاصله بسياري با اين رقم دارد (بزی،  164) و از اين لحاظ هم علاوه بر خسارت در بخش نيروي كار متخصص، از جنبه اقتصادي نيز خسارتهاي كلان متوجه اقتصاد اين كشور شده است.
 
----* منظور از خانواده صرفاً مجموعه پدر، مادر و فرزندان نيست. «بيت» و «عائله» داراي مفهومي فراگير و به معني خاندان است كه چندين واحد كوچك خانواده را شامل مي‌شود.
 
<nowiki>*</nowiki> عوامل متعددي در شكوفايي اقتصادي لبنان تا پيش از آغاز جنگ‌هاي داخلي مؤثر بود كه اقتصادهاي در حال رشد عراق و كشورهاي حاشيه خليج فارس، تحريم اقتصادي اسرائيل وبسته شدن كانال سوئز به دنبال جنگ سال 1967 اعراب و سرائيل از جمله مهمترين آنها بود (طرابلسي، 2008، 200)
 
<nowiki>**</nowiki> از آنجا كه از سال 1932 تاكنون هيچگونه سرشماري رسمي در اين كشور انجام نشده است، آمارهاي ارائه شده تخميني است.
 
 
<nowiki>*</nowiki> اطلاعات اين بخش با استفاده از وب سایت‌هاي زير ارائه شده است:


(عربي)www.irna.ir
== نیز نگاه کنید به ==


www.lebanese-goal.com


www.sports-Leb-com


(عربي)www.wikipedia.org




 
== کتابشناسی ==
 
  * - با استفاده ازوب سایت سازمان بهداشت جهانی به آدرس:(2009) www.who.int

نسخهٔ ‏۱۷ دسامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۸:۱۲

لبنان به لحاظ اجتماعی یكی از پیچیده‌ترین كشورهای منطقه است؛ تاریخ معاصر این كشور كوچك عمدتاً با نزاع‌های طائفی و تنش های سیاسی اجتماعی و برخورد‌های خشونت‌آمیز و خونین رقم خورده است. پیچیدگی‌های سیاسی اجتماعی امروز لبنان را نیز بایستی نتیجه حاكمیت نظام طائفی دانست. طائفه‌های مذهبی[i] به عنوان واحدهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، وضعیت پیچیده اجتماعی كشور را شكل می‌دهند كه خود، ساختار سیاسی ویژه‌ای را پدید آورده است. اعضای طوائف پیش از هر چیز به هویت و منافع طائفه خود می‌اندیشند. وجود 18 طائفه مذهبی با جمعیت‌های متفاوت در جغرافیای محدود این سرزمین، گر چه از یك منظر به شكل‌گیری فرهنگی متنوع و آزادی‌های سیاسی و فرهنگی انجامیده است، تبلور ارزش های اجتماعی متناقض را نیز در پی داشته است كه زمینه‌ساز بحران ها و نزاع‌های طولانی مدت شده است. چنین وضعیتی كه نه تنها خسارت های سنگین مادی و انسانی به باور آورده است، گاه موجودیت نیم بند سیاسی این كشور را تا مرز نابودی كشانده است. جدایی جغرافیایی طوائف، سیاست های تبعیض‌ آمیز در توزیع قدرت سیاسی و منافع اقتصادی از جمله عوامل بروز بحران های داخلی لبنان است. دخالت قدرت های خارجی [۱] نیز یكی دیگر از عوامل مؤثر در تشدید منازعات و بروز درگیری‌های طائفی بوده است. جنگ‌های 15 ساله و پر خسارت داخلی به هر دلیل و علت روی داده باشد، زمینه‌ ساز اصلی آن، تناقضات و نزاع طوائف لبنانی بوده است كه در آن زمان در شكل دو جبهه مسیحی و ملی – مسلمان بروز كرد. البته درگیری‌های طوائف مذهبی، هیچگاه صبغه مذهبی نداشته‌اند و مهم آن كه علی رغم بحران‌ها و نزاع‌های پدید آمده در لبنان، همواره از سوی مصلحان و رهبران طوائف، تلاش هایی برای مصالحه و سامان دادن به نوعی زندگی مسالمت‌آمیز صورت گرفته است كه معمولاً با توافق هایی همراه و دوره‌هایی از آرامش نسبی را برای مردم این سرزمین، رقم زده است؛ گرچه این توافق ها هیچگاه به معنای تفاهم بنیادین و شكل‌گیری وحدت ملی نبوده است و سیاست مداران و نخبگان لبنانی بر سر مساله هویت، وحدت ملی، چگونگی مدیریت كشور و نقش‌آفرینی در مسائل منطقه‌ای از جمله تعامل با مسئله فلسطین، دیدگاه‌های متفاوت و گاه متناقض دارند. این تفاوت ها و تناقض ها البته مانع از آن نمی‌شود كه روابط میان پیروان ادیان، خارج از مناسبات طائفی، معمولاً غیرخصمانه و حتی گاه دوستانه و محترمانه باشد.

علی رغم تأكید میثاق ملی بر لغو تدریجی طائفه‌گرایی سیاسی و تلاش های برخی سیاست مداران مصلح از طوائف گوناگون برای تحقق این امر، تاكنون اما توفیق چندانی در این خصوص حاصل نگردیده است. امروز هر چند طائفه‌گرایی به طور آشكار مورد تأیید قرار نمی‌گیرد و در ادبیات سیاسی رایج از ابراز آشكار وفاداری به طائفه خودداری و گاه نیز مذموم شمرده می‌شود، در عمل و مناسبات اجتماعی و كنش های سیاسی، نقش اول را دارد [۲].

ارزشهای اجتماعی

در جامعه‌ای با ویژگی‌های اجتماعی لبنان، به سختی می‌توان از نظام واحد ارزش های اجتماعی سخن گفت. در لبنان، هر طائفه مذهبی به عنوان جامعه كوچكتر، هنجارها و ارزش های اجتماعی خود را داراست. طوائف مسیحی گر چه هنجارهای اجتماعی مشتركی دارند، هر طائفه نیز ارزش های خود را داراست. ویژگی‌ها و ارزش های فرهنگی و اجتماعی در طوائف مسیحی شرقی با طوائف مسیحی وابسته به كلیسای واتیكان، تفاوت‌هایی دارد. در میان طوائف مسلمان نیز به علاوه بر مشتركات فرهنگی و اجتماعی، هر طائفه، ویژگی‌های خود را حفظ كرده است. در میان طوائف لبنانی، طائفه‌ درزی بیش از دیگران بر حفظ هویت طائفی خود تأكید دارد. در عین حال، همجواری و روابط ناگزیر اجتماعی میان پیروان طوائف مذهبی در طول قرن های متمادی، برخی هنجارهای اجتماعی همچون احترام به مقدسات دینی و مذهبی را پدید آورده است كه در شرایط عادی و دوره‌های برقراری آرامش در این كشور، از سوی عموم افراد فارغ از وابستگی‌های مذهبی و طائفی، رعایت می‌شود.

جامعه امروز لبنان همچون بسیاری از جوامع جهان سوم و در حال توسعه، و البته پیش و بیش از آنها، تحت تأثیر مظاهر تمدنی و فرهنگی غرب قرار گرفته است. آثار فرهنگ غربی بر جامعه لبنان از نخستین دهه‌های قرن نوزدهم و آغاز فعالیت‌های آموزشی توسط گروه‌های تبشیری غربی و مراكز مذهبی مسیحیان كه عمدتاً تحت تأثیر تحولات فرهنگی اجتماعی اروپا قرار داشتند، پدید آمد و با توسعه مراكز آموزشی به ویژه مراكز دانشگاهی رو به گسترش گزارد؛ به گونه‌ای كه امروز مظاهر فرهنگ غربی در فضای كلی لبنان و در مناسبات و رفتارهای اجتماعی قابل مشاهده است. نمادهای فرهنگی اجتماعی غربی در میان طوائف مسیحی پیرو كلیسای واتیكان پررنگ‌تر و در میان طوائف مسیحی شرقی و مسلمانان كم‌رنگ‌تر است.

طبقات و نابرابری‌های اجتماعی

جامعه متكثر لبنان همچون دیگر جوامع جهان سوم، با نابرابری‌های اجتماعی روبرو است كه هرچند ریشه آن به قرون پیش از استقلال این كشور بازمی‌گردد،تحولات پس ازاستقلال تاثیر بسیاری در ظهور آن داشت. در آن زمان سیطره سرمایه‌داری وابسته بر ساختار اقتصادی به خلق تناقضات و شكاف های طبقاتی منجر گردید. منافع سرشار وابستگی اقتصادی هر چند در آغاز عمدتاً به طوائف مسیحی به ویژه سرمایه‌داران و بازرگانان مارونی محدود بود، به تدریج به دیگر طوائف گسترش یافت و در میان طوائف نیز نابرابری‌های اجتماعی و فاصله طبقاتی را به ارمغان آورد. تثبیت نظام طائفی در دوره استقلال نیز در شكل‌ گرفتن چنین شكاف‌هایی نقش آفرین بود.نابرابری ها فاصله طبقاتی از جمله عوامل بسیاری از نزاع‌ها و بحران های سیاسی اجتماعی لبنان بوده است.

در دوره‌هایی از تاریخ معاصر لبنان و به طور خاص در دوره ریاست جمهوری فؤاد شهاب، تلاش هایی برای انجام اصلاحات اقتصادی اجتماعی با هدف كم كردن فاصله‌های طبقاتی و تحقق عدالت اجتماعی صورت گرفت و اقداماتی عملی نیز انجام گرفت، پیچیدگی‌های ساختار سیاسی اجتماعی و برخی مقاومت ها اما این تلاشها را با شكست روبرو ساخت .[۳]

هویت ملی

مقوله هویت از جمله مسائل عمده مورد مناقشه لبنانی‌ها از دوره قیمومت فرانسه بر این كشور است كه در دوره‌های بعد تاكنون نیز ادامه داشته است. از همان اوان تأسیس لبنان بزرگ دو رویكرد متفاوت در لبنان شكل گرفت كه یكی بر هویت ویژه لبنان تأكید داشت و مدعیان آن عموماً مسیحیان مارونی بودند و دیگر، قائل به هویت عربی لبنان بود كه عمدتاً مسلمانان و ملی‌گرایان عرب از آن دفاع می‌كردند. رویكرد اول به تاریخ لبنان مستقل از محیط عربی و اسلامی باور داشت [۴]. بر اساس همین رویكرد بود كه برخی از مسیحیان هوادار آن از جمله اغناطیوس مبارك رئیس اسقف های مارونی بیروت، از لبنان به عنوان وطن ملی مسیحیان و البته تحت حمایت فرانسه سخن می‌گفتند. [۵] آنان برای اثبات نظریه خود به ریشه‌های فنیقی لبنان استناد می‌كردند و لبنان جدید را احیا شده فینیقیه باستانی معرفی می‌كردند. آنان همچنین فینیقی های باستان را همان لبنانی‌های اولیه می‌دانستند كه هیچ ارتباطی با اعراب نداشتند [۶]. اعراب مسلمان و ملی‌گرایان لبنانی اما تاریخ لبنان را بخشی از تاریخ سرزمین سوریه می‌دانستند. از نظر آنان لبنان بزرگ یك موجودیت برساخته بود كه توسط قدرت های استعمارگر از محیط طبیعی و تاریخی خود جدا شده است [۷].

ادامه این مناقشات پیرامون مسئله هویت لبنان كه به تنش های سیاسی و بحران نیز انجامید، برخی شخصیت‌های سیاسی اجتماعی میانه‌رو از هر دو جریان را واداشت تا تلاش هایی را برای كاهش مناقشات تنش‌زا كه چندان سهل و آسان نبود، صورت دهند. آنان سرانجام موفق شدند در سال 1943 پیشنهادی میانه را كه توافق نسبی حامیان دو رویكرد را به دنبال داشت، ارائه كنند كه در قالب میثاق ملی مورد تأیید اكثریت رهبران و كنشگران سیاسی اجتماعی مسلمان و مسیحی قرار گرفت. میثاق ملی گر چه در پی سال ها تنش و بحران، آرامش نسبی را پدید آورد، مسئله هویت لبنان اما همچنان مورد مناقشه بوده تاكنون بر سر آن اجماعی پدید نیامده است.

نهاد خانواده

خانواده در میان طوائف لبنان از گذشته‌های دور، نه تنها در روستاها كه در شهرها نیز نقش اساسی در زندگی افراد داشته است.علی رغم تحولات اجتماعی و اقتصادی و از میان رفتن فئودالیسم و تغییر و تحول در مناسبات اجتماعی، جامعه لبنان همچنان از ویژگی‌های یك جامعه سنت‌گرا و مبتنی بر خانواده برخوردار است و نقش‌ آفرینی وابستگی خانوادگی استمرار دارد[ii]. خانواده برای فرد لبنانی به مثابه جامعه كوچك است؛ همچنان كه به طائفه به عنوان جامعه بزرگتر می‌نگرد كه حیات اجتماعی او در وابستگی به آن تعریف می‌شود. از نظر یك فرد لبنانی، وجود فرد با خانواده و برای خانواده مفهوم دارد [۸]. وابستگی فرد و خانواده در میان همه طوائف مذهبی لبنان با تفاوت‌هایی، قابل مشاهده است. در نظرسنجی دانشگاه قدیس یوسف بیروت كه در سال 2004 انجام شده است، 6/97% افراد، وابستگی به خانواده را مورد تأكید قرار داده‌اند[۹].

در عین حال از اوائل قرن بیستم، نهاد خانوده تحت تأثیر تغییر و تحولات فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی قرار داشته است. در گذشته به دلیل حاكمیت سنت های اجتماعی و وابستگی بیشتر دختر و پسر به خانواده، دوام زندگی زوجین طولانی و نهاد خانواده دارای استحكام بیشتر بود. از نیمه‌های قرن نوزدهم و تحت تأثیر امواج فرهنگی غرب و در پی تغییر و تحول در مناسبات اجتماعی و كمرنگ شدن بسیاری از سنت های اجتماعی، نهاد خانواده نیز استحكام پیشین را از دست داده است.

علی رغم تحولات فرهنگی اجتماعی در طول دو سده گذشته، خشونت‌های خانوادگی در این كشور واقعیتی غیرقابل انكار است. این مسئله كه در گذشته چندان آشكار نبود امروز به عنوان یك معضل اجتماعی به شمار می‌رود؛ به ویژه آن كه برای حمایت از حقوق خانواده، قانون خاصی نیز وجود ندارد كه دلیل آن می‌تواند تفاوت‌های فرهنگی اجتماعی طوائف هجده گانه در این كشور باشد. اختلافات خانوادگی و موارد حقوقی در این خصوص نیز معمولاً از طریق محاكم مذهبی و مراجع حقوقی درون هر طائفه مورد رسیدگی قرار می‌گیرد.

مسئله ازدواج درون طائفی هر چند در میان طائفه درزی از شدت و تأكید بیشتری برخوردار است، در میان دیگر طوائف نیز مرسوم است. ازدواج میان پیروان مذاهب وابسته به یك دین نیز به سختی امكان‌پذیر است؛ به ویژه آن كه ثبت رسمی ازدواج بایستی در محاكم رسمی هر طائفه مذهبی انجام می‌شود. طی چند دهه اخیر افراد و یا خانواده‌هایی كه به هر دلیل می‌خواهند خارج از این سنت ها عمل كنند با سفر به یكی از كشورها و عمدتاً كشورهای اروپایی، اقدام به ثبت ازدواج می‌كنند. از آنجا كه دولت لبنان ازدواج‌های ثبت شده در خارج را به رسمیت می‌شناسد، اینگونه ازدواج‌ها نسبتاً رو به افزایش گذاشته است. مسئله ازدواج مدنی (غیرطائفی) از جمله مسائل مورد بحث و مناقشه در محافل اجتماعی و مطبوعاتی این كشور در سال های پس از استقلال تاكنون بوده است. در حالی كه حامیان ازدواج مدنی آن را هماهنگ با میثاق طوائف ملی و گامی مهم در جهت لغو طائفه‌گرایی قلمداد می‌كردند، مخالفان، اعم از مسلمانان و مسیحیان، هدف آن را نه الغاء طائفه‌گرایی كه زمینه‌ساز تضعیف فرهنگ و آموزه‌های دینی عنوان می‌كردند.

در سال 1998 در دوره ریاست جمهوری الیاس هراوی لایحه‌ای با هدف قانون كردن ازدواج مدنی اختیاری در هیئت دولت به تصویب رسید كه اوج‌گیری مخالفت ها  به ویژه از سوی رهبران دینی، مانع از ارائه آن به مجلس نمایندگان شد.

از نظر آماری بین سالهای 2000 تا 2010 به طور متوسط، سالانه 34093 مورد ازدواج ثبت شده است و میزان ازدواج‌های ثبت شده در سال 2010، 41758 مورد بوده است. در همین دوره، متوسط سالانه طلاق های ثبت شده 4927 مورد و  طلاق‌های ثبت شده در سال 2010، 5879 مورد بوده است؛ در حالی كه این رقم در سال 2000، 4282 مورد به ثبت رسیده است. همچنین برآوردها نشان می‌دهد كه متوسط جمعیت یك خانواده لبنانی 4 نفر است و 82% از سرپرستان، دارای تحصیلات دانشگاهی و تمام اعضای 76% از خانواده‌ها با سوادند[۱۰].

وضعیت زنان

اولین حركت های اجتماعی زنان در لبنان از اواخر قرن نوزدهم ظهور كرد كه صرفاً پدیده‌ای اشرافی و تحت تأثیر امواج فرهنگی غرب بود. فعالیت‌های اجتماعی زنان لبنان عمدتاً پس از جنگ جهانی اول و تأسیس لبنان بزرگ شكل گرفت و در طول قیمومیت فرانسه نیز استمرار یافت. این فعالیت ها بر محور مطالباتی چون حق انتخاب همسر و حق تحصیل قرار داشت و منحصر به خانواده‌های اشرافی و عمدتاً مسیحی بود و لذا در حاشیه قرار داشت و از نقش‌ آفرینی چندانی برخوردار نبود[۱۱]. امروز نیز علی رغم وجود ده ها انجمن، جمعیت و نهاد مدنی مربوط به زنان كه بیشتر دنبال تحقق حقوق اجتماعی زنان و اصلاح دیدگاه‌های سنت گرایانه نسبت به آنان‌اند، جنبش زنان نتوانسته است از فراگیری برخوردار و نقش ‌آفرینی مؤثری در تحولات اجتماعی و حیات سیاسی ایفا نماید. نكته قابل توجه آن كه علی رغم نفوذ گسترده مظاهر فرهنگی غرب در لبنان، حضور زنان در پست های عالی مدیریتی به ندرت مشاهده می‌شود و تعداد نمایندگان زن در مجلس نمایندگان و یا شورا های شهرداری، تاكنون اندك بوده است.

اتحاد الجامعیات اللبنانیات، تجمع لسیدات الاعمال اللبنانیات، جمعیة نساء جبل عامل، رابطة المرأة العاملة فی لبنان، جمعیة سیدات المقاصد، التجمع النسائی الدیمو قراطی اللبنانی،الهیئات النسائیه فی حزب الله، از جمله انجمن ها و جمعیت‌های زنان لبنان‌اند كه در زمینه‌های علمی، فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و امور خیریه فعالیت می‌كنند.

زنان لبنانی به لحاظ قانونی مشكلی برای كار ندارند و قانون كار این كشور، در بیشتر موارد بدون هر گونه تبعیض، هر دو جنس را شامل می‌شود. همچنین امكان فعالیت‌های تجاری و مدیریتی و تحصیل تا بالاترین سطوح برای آنان فراهم است. طبق آمارهای موجود، هر چند نسبت نیروی كار زنان به مردان كمتر است، 26% از نیروی كار زنان در گروه متخصصین (پزشكان، معلمان، مهندسان و...) قرار می گیرند؛ در حالی كه تنها 8% از نیروی كار مردان در این گروه قرار دارد. همچنین 63% از نیروی كار در بخش خدمات مالی و بیمه را زنان تشكیل می‌دهند [۱۲]. حوزه‌های فرهنگی، هنری و رسانه‌ای نیز بسیاری از زنان را جذب كار كرده است.

علی رغم موارد مزبور، ضعف قوانین موضوعه و به ویژه فقدان استراتژی ملی و سیاست های عمومی حمایت از مسائل زنان، مشكلات بسیاری را فراروی آنان قرار داده است. در چند دهه اخیر تلاش هایی برای وضع قوانین صریح و محكم در حمایت از حقوق زنان صورت گرفته است كه با موفقیت هایی نیز همراه بوده است، اما به دلایل پیش گفته و وجود برخی سنت های باقیمانده از گذشته و به ویژه عدم وجود مجازات‌های سنگین و مؤثر، خشونت علیه زنان، كم و بیش همچنان ادامه دارد [۱۳]. مشكلات اقتصادی لبنان نیز موجب شده است تا بسیاری از زنان متأهل ناگزیر از كار در خارج از خانه شوند كه این مسئله علاوه بر بروز مشكلات در روابط زن و مرد و تربیت فرزندان، گاه موجب طلاق نیز می‌شود.

وضعیت اقتصادی و معیشتی

به موجب قانون اساسی لبنان، این كشور دارای نظام اقتصاد آزاد بوده و مالكیت خصوصی تضمین شده است. اقتصاد این كشور طی قرون متمادی مبتنی بر كشاورزی بود كه با توجه به آب و هوای مناسب و حاصلخیری زمین و البته نیروی كار فراوان، از رونق بسیار برخوردار بود. از نیمه‌های قرن نوزدهم و برقراری روابط گسترده با اروپا و هجوم گسترده كالاهای اروپایی به بازارهای مناطق مختلف امپراطوری عثمانی و به ویژه پس از بحران خونین سال های 1840 و 1861 و دخالت های قدرت های اروپایی در مسائل داخلی لبنان، شرایط اقتصادی این سرزمین نیز دگرگون شد. به عنوان نمونه در میانه‌های این قرن نیاز فرانسه به نخ ابریشم افزایش یافت و لذا برای تأمین این نیاز، آنان اقدام به تأسیس كارخانه‌های جدید تولید ابریشم در لبنان كردند. برای تأمین مواد اولیه این كارخانه‌ها، مساحت باغ های توت گسترش یافت كه محدود شدن زمین های زراعی دیگر همچون زیتون، تنباكو، تره‌بار و... را در پی داشت و از سوی دیگر به شكل‌گیری نوعی اقتصاد تك محصولی منجر شد [۱۴]. جابجایی‌های جمعیت كه در پی نزاع های خونین میان مسیحیان و درزی‌ها صورت می‌گرفت نیز از دیگر عوامل تضعیف كشاورزی سنتی در لبنان بود. علی رغم چنین شرایطی، كشاورزی همچنان سهم عمده‌ای در اقتصاد داشت. سیاست های حاكمان فرانسوی در دوره قیمومیت و عدم به كارگیری ابزار و بهره‌گیری از شیوه‌های نوین از یك سو و رونق گرفتن بخش خدمات در شهرهای بزرگ و به طور خاصی بیروت كه مهاجرت گسترده از روستا به شهرها را به دنبال داشت و مهم تر از آن، وابستگی اقتصاد لبنان به نظام اقتصاد لیبرالیستی غرب، به تضعیف بیشتر كشاورزی و فعال شدن بخش صنعت منجر شد؛ هر چند بخش صنعت نیز به دلیل عدم امكان رقابت فرآورده‌های آن از جمله محصولات نساجی با كالاهای مشابه وارداتی از كشورهای اروپایی از رونق چندانی برخوردار نشد.

در سال های پس از استقلال، سیاست اقتصادی لبنان منحصراً بر بخش خدمات بانكی، تجارت و گردشگری متمركز و با توجه به اقتصاد آزاد و وجود زیرساخت های مناسب، سرمایه‌های خاورمیانه جذب این كشور شد[۱۵]. و از آن پس لبنان به مركز توزیع، كانون گردشگری و منطقه آزاد تجاری و بانكی خاورمیانه تبدیل شد[۱۶]. در این دوره كه تا آغاز جنگ های داخلی استمرار داشت، اقتصاد لبنان در نتیجه فربگی بخش خدمات، از رشد اقتصادی نسبتاً بالایی برخوردار بود.[iii]در همین سال ها، بخش خدمات حدود 70% از تولید ناخالص ملی و 56% از نیروی كار را در اختیار داشت [۱۷].

جنگ های 15 ساله داخلی آسیب های جدی را بر اقتصاد لبنان وارد ساخت و بسیاری از زیر ساخت های اقتصادی را نابود و بخش گسترده‌ای از فعالیت‌های اقتصادی را تعطیل و یا به شدت كاهش داد. از جمله خدمات گردشگری و ترانزیت كالا به حداقل رسید و فعالیت‌های بانكی به طور شبه كامل تعطیل شد. از آثار اقتصادی جنگ های داخلی، علاوه بر گسترش ناامنی، افزایش سطح تورم و احتكار بود كه به ویژه گروه‌های كم درآمد و حقوق بگیر را بشدت دچار مشكل كرد. در چنین شرایطی فقر افزایش یافت و بیشتر افراد طبقه متوسط به خیل فقرا پیوستند.

پایان جنگ های 15 ساله با انبوهی از مشكلات اقتصادی و اجتماعی همراه بود. اجرای پروژه‌ های بازسازی زیرساخت‌ها و سامان‌دهی اقتصادی هر چند تا حدودی اقتصاد این كشور را از ركود خارج ساخت و شرایط را بهبود نسبی بخشید، از آنجا كه صرفاً رویكرد رشد اقتصاد با تأكید بر بخش خدمات در این مرحله نیز بر سیاست بازسازی و احیای اقتصادی حاكم بود[۱۸]، به دلیل تغییر و تحول در شرایط منطقه‌ای و بین‌المللی و نابسامانی‌هایی كه در پروژه‌های بازسازی پدید آمد، نتوانست رشد اقتصادی پیش از جنگ رابازگرداند [۱۹]، ضمن آن كه بسیاری از مشكلات دوره جنگ همچون فقر، بیكاری و مهاجرت همچنان باقی ماند [۲۰]. ادامه بحران و منازعات سیاسی، تهدیدات و حملات نظامی اسرائیل نیز از جمله دیگر عوامل مؤثر بر نابسامانی اقتصادی این كشور پس از جنگ است.

بررسی‌های مركز آمار لبنان [iv] در سال 1997 در خصوص اوضاع معیشتی لبنانی‌ها نشان داده است كه حدود 6/17% از افراد و 9/12% از خانواده‌ها زیر خط پایین فقر زندگی می‌كنند (با در نظر گرفتن 333 دلار برای خانواده 5 نفره) ، در حالی كه 9/38% از افراد و 31% از خانواده‌ها زیر خط بالای فقر بسر می‌برند (با در نظر گرفتن 333 دلار درآمد برای خانواده 5 نفره) [۲۱]. پژوهش‌هایی كه در سال های اخیر از سوی مركز آمار لبنان صورت گرفته است نشان می‌دهد حدود 8% از مردم ساكن لبنان در فقر شدید یا زیر خط پایین فقر زندگی می‌كنند. جمعیت این گروه كه درآمد روزانه فردی آنان معادل 4/2 دلار آمریكاست به 300000 نفر می‌رسد. چنانچه جمعیت زیر خط فقر بالا را با درآمد روزانه 4 دلار به این تعداد اضافه كنیم در مجموع 5/28% از مردم لبنان در فقر بسر می‌برند و 5/20% از آنان میان دو خط پایین و بالای فقر زندگی می‌كنند. نسبت فقر در مناطق مختلف متفاوت و در بیروت این نسبت كمتر و تنها0/76% از آنان در فقر شدید و 5/18% میان دو خط پائین و بالای فقر قرار می‌گیرند، در حالی كه در استان شمال به مركزیت طرابلس فقر شدید به 75/17% و نسبت جمعیت میان دو خط فقر به 52/27% می‌رسد. در استان جنوب نیز (كه دو شهر صور و صیدا را شامل می‌شود) نسبت فقر شدید 11/64% و 42/21% جمعیت بین دو خط پایین و بالای فقر قرار دارند [۲۲].

گرانی مواد غذایی، برق و سوخت به ویژه بنزین، هزینه بالا در بخش بهداشت و درمان نیز از جمله مشكلات معیشتی مردم لبنان است.طبق آمارهای سال 2007، جمعیت شاغل در این كشور 118000/1 نفر  (276000 زن و 842000 مرد) بوده است كه 931000 نفر از آنان در بخش خصوصی شاغل بوده‌اند [۲۳]. همچنین 39% نیروی كار لبنان در بخش بانكداری و بیمه، 27% در بخش تجارت، 12% در بخش صنعت و تنها 6% در بخش كشاورزی اشتغال داشته‌اند[۲۴]. هزینه‌های بالای معیشت، بیشتر مردم لبنان را ناگزیر ساخته است تا بیش از یك شغل داشته باشند [۲۵].

بیكاری اما از جمله معضلات اقتصادی اجتماعی لبنان طی دهه‌های گذشته بوده است. در سال های جنگ داخلی میزان بیكاری از رقم بالایی برخوردار و یكی از عوامل مهم در مهاجرت لبنانی ها بود. پس از پایان جنگ و علی رغم كاهش نسبی این میزان در سال های اولیه، به دلایل مختلف از جمله ادامه بحران اقتصادی و اجتماعی و نیز استمرار تهدیدات و حملات اسرائیل، رو به افزایش گزارد. نرخ بیكاری كه در سال 1996، 3/7% بود در سال، 2001 به 11/5% افزایش یافت[۲۶]. آمارهای سال 2007 نشان می‌دهد جمعیت بیكار این كشور متشكل از افراد در سنین 15 تا 64 سال، 108000 نفر بوده است .[۲۷]همچنین بررسی های دانشگاه سن ژوزف بیروت نشان می‌دهد نرخ بیكاری جوانان با سنین میان 15 تا 19 سال، 27/5% تا 28/5 و در سنین بین 20 و 24 سال به 18 تا 21% رسیده است. [۲۸] علاوه بر عوامل پیش گفته، در سال های اخیر وجود ده ها هزار نیروی كار ارزان قیمت خارجی نیز در افزایش نرخ بیكاری در این كشور تأثیرگذار بوده است [۲۹].

ورزش

لبنانی‌ها در بسیاری از رشته‌های ورزشی فعالند. موقعیت طبیعی لبنان، زمینه‌های مساعدی برای ورزش هایی چون كوهنوردی، اسكی روی آب، اسكی روی برف، قایقرانی و شنا فراهم آورده است. علاوه بر فوتبال كه تیم های متعدد و هواداران بسیاری دارد، بسكتبال، والیبال، فوتبال، دوچرخه‌سواری، تنیس، شطرنج، اسب‌سواری و ورزش های رزمی نیز مورد علاقه گروه هایی از مردم است. فوتبال اما از پرطرفدارترین‌ رشته‌های ورزشی است كه بیش از ده باشگاه ورزشی به آن اهتمام دارند.مسابقات لیگ برتر فوتبال این كشور از سال 1934 تاكنون برگزار می‌شود و 12 تیم فوتبال در آن حضور دارند. تیم های فوتبال النجمة، الانصار، العهد و الصفاء چهار تیم اول لیگ برتر و به عنوان رقبای اصلی شناخته می‌شوند. تیم های شباب الساحل، السلام صور، الاهلی صیدا، الاخاء الاهلی عالیه و التضامن صور از دیگر تیم های فوتبال این كشور‌اند كه در لیگ برتر به رقابت می‌پردازند. تیم الانصار تاكنون 13 بار، النجمة 7 بار و تیم العهد 3 بار به قهرمانی در لیگ نائل آمده‌اند.

باشگاه های ورزشی به ویژه در رشته فوتبال از وابستگی های طائفی دور نیستند. هواداران تیم فوتبال العهد، عموماً شیعیان و بیشتر آن ها حامیان حزب‌الله‌اند؛ در حالی كه هواداران تیم فوتبال الانصار، اهل سنت و عموماً هوادار جریان المستقبل وابسته به حریری و بیشتر هواداران تیم فوتبال الصفاء را درزی ها تشكیل می‌دهند. تیم فوتبال النجمة نیز كه از قدیمی‌ترین تیم های فوتبال این كشور و از حمایت حریری برخوردار است، هوادارانی از هر دو طائفه شیعه و سنی دارد و در صورت رویارویی این تیم با تیم العهد، همین هواداران به دو دسته تقسیم می‌شوند؛ شیعیان از تیم العهد و اهل سنت از النجمة حمایت می‌كنند. وابستگی های طائفی هواداران تیم های فوتبال، گاه تنش و درگیریهایی را پدید می‌آورد كه نیروهای امنیتی را ناگزیر از دخالت می‌كند  و لذا مسابقات فوتبال تیمهای مذكور به دفعات بدون تماشاگر برگزار شده است.


رشته بسكتبال نیز پس از فوتبال بیشترین هوادار را از آن خود كرده است. تیم های الریاضی، الحكمة، بیبلس، المتحد، انیبال و چمیویل، تیم های معروف بسكتبال‌اند. تیم الریاضی از جمله تیم های پرهوادار در این رشته ورزشی است. تیم ملی بسكتبال این كشور نیز از جمله تیم های مطرح و قدرتمند این رشته در آسیاست[iv].

وضعیت بهداشت و سلامت

به دلیل ضعف و عدم ایفای نقش مؤثر دولت در ارائه خدمات بهداشتی و درمانی، بیشترین امكانات و خدمات در این بخش توسط بخش خصوصی ارائه می‌شود و دولت عمدتاً با حمایت از صندوق‌ها و مؤسسات بیمه از اقشار كم درآمد حمایت می‌كند. هر چند صندوق‌های بیمه تا حدود 80% از هزینه‌های درمان را به افراد تحت پوشش پرداخت می‌كنند، اما مسئله آن است كه حدود 55% شهروندان لبنانی از پوشش بیمه‌ای برخوردار نیستند [۳۰]. با توجه به هزینه‌های بالای بهداشت و درمان در این كشور كه بالاتر از سطح متوسط جهانی است، مشكلات فراوانی در این حوزه فراروی اكثر مردم به ویژه اقشار كم‌درآمد و فقیر قرار دارد. بررسی های مشترك وزارت امور اجتماعی و برنامه توسعه سازمان ملل متحد در سال 2008 نشان می‌دهد كه تنها 16% از اقشار بسیار فقیر كه 8% جمعیت لبنان را تشكیل می‌دهند، تحت پوشش بیمه درمانی قرار دارند. همچنین 25% از اقشار به نسبت فقیر كه میان دو خط پایین و بالای فقر قرار دارند، از بیمه‌های درمانی بهره‌مندند .[۳۱]

مشکلات بهداشتی و درمانی اقشار كم‌درآمد و فقیر سبب گشته است تا برخی نهادها و سازمان های غیردولتی و نیز احزاب سیاسی، بخشی از این مشكلات را از طریق حمایت های بیمه‌ای برطرف نمایند.[۳۲]

به استناد آمارهای سازمان بهداشت جهانی، سهم بخش بهداشت و درمان این كشور از تولید ناخالص ملی 1،8%و هزینه سرانه سلامت به ازای هر فرد لبنانی مقیم، 1054 دلار است[v].

مهاجرت

مقوله مهاجرت از پدیده‌های تاریخ معاصر لبنان و از جمله عوامل مهم و مؤثر در تحولات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی این سرزمین است. مهاجرت لبنانی ها به خارج از كشور كه از نیمه‌‌‌های قرن نوزدهم آغاز شد، منحصر به طائفه، منطقه و قشر خاصی نبوده و همه طبقات، اقشار و طوائف را با زمینه‌ها و انگیزه‌های گوناگون شامل می‌شود.

مهاجرت های اولیه محدود و تحت تأثیر تحولات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی جبل لبنان (رشد سریع جمعیت، افزایش سطح آموزش، بحران اقتصادی، نزاع های اجتماعی و جنگ های خونین مسیحیان و درزی‌‌ها و ...) و عمدتاً به مصر و آمریكای لاتین و استرالیا صورت گرفت. این مهاجرت ها در آستانه جنگ جهانی اول افزایش یافت و با آغاز جنگ و بروز قحطی و دیگر پی‌آمدهای آن سرعت گرفت. در دوره قیمومیت فرانسویان بر لبنان (1918-1943) نیز مهاجرت لبنانی ها ادامه یافت؛ هرچند از شدت آن كاسته شد. مهاجران لبنانی در این سال ها آفریقا، آمریكا، استرالیا و كشورهای آمریكای لاتین را به عنوان مقصد خود برگزیدند. در سال های پس از استقلال تا آغاز جنگ داخلی، مقصد مهاجرین علاوه بر آفریقا و استرالیا، بیشتر به كشورهای عربی نفت‌خیز بود كه پی‌آمدهای اقتصادی آن نقش مؤثری در رشد اقتصادی لبنان در این دوره داشت [۳۳].

در دوره جنگ نیز به دلیل سخت شدن شرایط برای زندگی و معیشت به ویژه بروز ناامنی های گسترده، این مهاجرت ها افزایش و در طول سال های جنگ ادامه یافت. به استناد آمارهای تخمینی، طی 15 سال جنگ داخلی، حدود  1/500/000 نفر از لبنانی ها كه حدود نیمی از جمعیت آن روز كشور را تشكیل می‌دادند، كشور خود را ترك و بیشتر آن ها به كشورهای اروپای غربی، آمریكای شمالی و جنوبی، عربی، آفریقایی و استرالیا عزیمت كردند [۳۴]. تنها در سال اول جنگ 400/000 نفر از مردم لبنان این كشور را ترك كردند.

در سال 1987 نیز ده ها هزار نفر از جوانان و نیروی كار ماهر و متخصص لبنانی و بسیاری از خانواده‌ها بطور كامل لبنان را ترك كرده به آلمان غربی، فرانسه، سوئیس، كانادا و استرالیا مهاجرت كردند [۳۵].

پس از پایان جنگ برای مدتی، حجم مهاجرت ها كاهش یافت. ادامه بحران اجتماعی ناشی از پی‌آمدهای 15 سال جنگ داخلی كه جابجایی های جمعیتی یكی از عوامل آن بود، تعطیلی بسیاری از مؤسسات و بنگاه های تجاری و نابسامانی اوضاع اقتصادی و بویژه حملات هوایی و زمینی اسرائیل در سال های 1993 و 1996، سبب شد تا مهاجرت ها دوباره رو به افزایش گزارد. تعداد مهاجران در میان سال های 1992 تا 2000، در حدود 500/000 نفر بوده است كه بیشتر آن ها به آمریكا، استرالیا، كانادا، آلمان و برخی كشورهای آسیایی از جمله برخی كشورهای عربی خلیج فارس [۳۶]، كشورهای اروپای شرقی و كشورهای تازه استقلال یافته قفقاز و آسیای میانه عزیمت كردند [۳۷]. مهاجرت لبنانی ها در سال های اخیر به ویژه پس از تهاجم اسرائیل و بمباران های گسترده بخش وسیعی از خاك لبنان در سال 2006، همچنان استمرار یافته است كه بجز مورد اخیر، عواملی چون نبود فرصت های شغلی، بیكاری، ركود اقتصادی، فساد سیاسی و اداری و نزاع های طائفی، بیشترین تأثیر را در این مهاجرت‌ها داشته است.

طبق برآوردهای صورت گرفته، امروز حدود 14 میلیون لبنانی (مهاجر و لبنانی‌تبار) در خارج از این كشور زندگی می‌كنند [۳۸] كه با احتساب جمعیت حدوداً 4 میلیونی مقیم كشور می‌توان گفت بیش از سه برابر جمعیت ساكن در لبنان، در خارج از كشور اقامت دارند. گفته می‌شود از این جمعیت، تعداد لبنانی های مقیم برزیل كه سه نسل را تشكیل می‌دهند، به حدود 8 میلیون نفر می‌رسد كه در ساختار سیاسی، اجتماعی و اقتصادی این كشور حضوری فعال دارند. به عنوان نمونه 50 نفر از اعضای پارلمان 500 نفره، لبنانی و یا لبنانی تبارند [۳۹].

به استناد پژوهش سازمان جهانی مهاجرت در سال 2003 در خصوص مهاجران عرب، لبنان در میان كشورهای مهاجر فرست نسبت به جمعیت ساكن خود، مرتبه اول را در جهان دارد [۴۰].

این مهاجرت ها البته برای این كشور آثاری مثبت به ویژه در زمینه مسائل اقتصادی دارد. ارز دریافتی از مهاجران تا حدودی در حل مشكلات اقتصادی و اجتماعی از جمله مسئله بیكاری تأثیرگذار است. میزان ارز دریافتی از مهاجران در سال 1990، حدود 52% از تولید ناخالص ملی را تشكیل می‌‌داد [۴۱]. در سال 2006 نیز میزان ارز وارد شده به كشور 5/72 میلیارد دلار  بود كه 25/5% از تولید ناخالص ملی را تشكیل داد. لبنان از این لحاظ نیز در میان كشورهای عرب رتبه اول را دارد [۴۲].

واقعیت تلخ اما آن است كه مهاجرت لبنانی ها به ویژه نیروهای جوان دانشگاهی و متخصص در طول بیش از سه دهه گذشته (1975 تاكنون) خسارت های سنگینی بر حوزه‌های اجتماعی، فرهنگی و حتی اقتصادی این كشور وارد كرده است. یكی از عمده‌ترین این خسارت ها، كاهش شدید منابع انسانی متخصص است. برخی برآوردها نشان می‌‌دهد بیش از 50% از نیروهای علمی و دانشگاهی از این كشور مهاجرت كرده‌اند كه حدود 60% آن ها جذب كشورهای آمریكا، استرالیا، كانادا و فرانسه شده‌اند[۴۳]. به استناد برخی پژوهش‌ها، تنها 2000 پزشك از فارغ‌التحصیلان دانشكده پزشكی دانشگاه آمریكایی بیروت از لبنان مهاجرت كرده‌‌اند كه این رقم برابر است با تعداد پزشكان فارغ‌التحصیل این دانشكده در طول 30 سال [۴۴]. براساس یك پژوهش دانشگاهی، تعداد دانشگاهیان مهاجر لبنانی 273/694 نفر است. برآوردها نشان می‌دهد كه هزینه تحصیلی یك فرد در این كشور تا مرحله فارغ التحصیل شدن از دانشگاه، حدود 100/000 دلار است. با این محاسبه، هزینه تحصیلات نیروهای متخصص دانشگاهی مهاجر حدود 27 میلیارد دلار می‌باشد. در حالی كه میزان ارز ارسالی به لبنان فاصله بسیاری با این رقم دارد [۴۵] و از این لحاظ هم علاوه بر خسارت در بخش نیروی كار متخصص، از جنبه اقتصادی نیز خسارت های كلان متوجه اقتصاد این كشور شده است.

پاورقی

[i]برخی نویسندگان و پژوهشگران به جای این عنوان از فرقه های مذهبی و یا جوامع مذهبی استفاده می کنند. ازآنجا که در ادبیات سیاسی لبنان،عموماَ از عنوان طائفه مذهبی استفاده می شود،دراین کتاب نیزهمین عنوان به کار رفته است.

[ii] منظور از خانواده صرفاً مجموعه پدر، مادر و فرزندان نیست. «بیت» و «عائله» دارای مفهومی فراگیر و به معنی خاندان است كه چندین واحد كوچك خانواده را شامل می‌شود.

[iii]عوامل متعددی در شكوفایی اقتصادی لبنان تا پیش از آغاز جنگ‌های داخلی مؤثر بود كه اقتصادهای در حال رشد عراق و كشورهای حاشیه خلیج فارس، تحریم اقتصادی اسرائیل وبسته شدن كانال سوئز به دنبال جنگ سال 1967 اعراب و سرائیل از جمله مهمترین آنها بود (طرابلسی، 2008، 200)

[iv] از آنجا كه از سال 1932 تاكنون هیچگونه سرشماری رسمی در این كشور انجام نشده است، آمارهای ارائه شده تخمینی است.[v] اطلاعات این بخش با استفاده از وب سایت‌های زیر ارائه شده است:

(عربی)www.irna.ir

www.lebanese-goal.com

www.sports-Leb-com

(عربی)www.wikipedia.org   * - با استفاده ازوب سایت سازمان بهداشت جهانی به آدرس:(2009) www.who.int

نیز نگاه کنید به

کتابشناسی

  1. (كوثرانی(1986)،ص 46 تا 50
  2. التقرير الوطني (2009)،ص 172_ 173
  3. قرم( 2004)،ص 107_ 114
  4. الصليبی (1991)،ج 1،ص 16
  5. الصليبی (1991)،ج 1،ص 229
  6. الصليبی (1991)،ج 1،ص 216_218
  7. خليل (2005)،ص 21
  8. ضاهر (1984)، ص226
  9. التقرير الوطنی (2009)،ص 174
  10. ادارة الاحصاء المركزی( 2012)، جSIF.2
  11. ضاهر (1984)،ص 239
  12. ادارة الاحصاء المركزی(2011)، ج SIF.1
  13. التقریر الوطنی(2009)،ص 29
  14. (كوثرانی(1986)،ص 47
  15. الصلیبی(1991)،ج1 ، ص 237
  16. قرم (2004)،ص 113
  17. عیسی (2008)،ص 131
  18. عیسی (2008)،ص 143
  19. عیسی (2008)،ص 146
  20. عیسی (2008)،ص 154_157
  21. عیسی (2008)،ص 154
  22. التقریر الوطنی، ص 147
  23. ادارة الاحصاء المركزی،ج SIF.1
  24. ادارة الاحصاء المركزی ، جSIF.1
  25. قرم (2004)، ص13
  26. عیسی ، ص156
  27. ادارة الاحصاء المركزی ، جSIF.1
  28. (عیسی، ص156
  29. التقریر الوطنی،ص 155
  30. التقریر الوطنی(2009)، ص141
  31. التقریر الوطنی(2009)، ص141
  32. التقریر الوطنی،ص 117
  33. بزی( 2009)، ص141
  34. بزی( 2009)، ص 142
  35. معلومات (2008)، ص36
  36. معلومات (2008)، ص36
  37. لبكی(2000)،ص159
  38. معلومات، ص 35
  39. معلومات، ص 48
  40. معلومات، ص 7
  41. بزی ، ص141
  42. معلومات، ص31
  43. بزی، ص 163
  44. بزی، ص 165
  45. بزی، ص 164