خط چینی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴: | خط ۴: | ||
خط چینی در واقع، نمایندهی معانی است نه آواها و به اصطلاح اندیشه نگاری است (ایدئوگرافی) نه خط الفبایی. در نتیجه، با شناخت معانای نویسهها میتوان از موضوع نوشته آگاه شد بی آنکه نیازی به دانستن زبان باشد. چینیها برای نگارش افکار و اندیشههای خود ابتدا با رسم اشکال اشیاء منظور خود را به دیگران تفهیم میکردند، ولی بعدها به دلیل نارسایی این روش ترکیباتی ساختند تا بهتر بتوانند اندیشههای خود را بیان کنند. | خط چینی در واقع، نمایندهی معانی است نه آواها و به اصطلاح اندیشه نگاری است (ایدئوگرافی) نه خط الفبایی. در نتیجه، با شناخت معانای نویسهها میتوان از موضوع نوشته آگاه شد بی آنکه نیازی به دانستن زبان باشد. چینیها برای نگارش افکار و اندیشههای خود ابتدا با رسم اشکال اشیاء منظور خود را به دیگران تفهیم میکردند، ولی بعدها به دلیل نارسایی این روش ترکیباتی ساختند تا بهتر بتوانند اندیشههای خود را بیان کنند. | ||
خط چینی همراه با هنر خوشنویسی یکی از جلوههای عالی [[هنر چینی]] و ظرافت آن به شمار میرود و با نگارگری پیوندی بسیار نزدیک دارد. در این زبان، با شناخت معنای کاراکترهاست که معنای واژه نیز درک میشود. به همین سبب است که مردمانی با گویشهای کاملاً متفاوت، از طریق نگارش همانند، با هم پیوند یافته و هرکس به زبان خود متن واحد را میخواند و میفهمد. برای نمونه، در زبان ماندارین(پکنی) به واژهی رود «چیانگ»، و در زبان کانتونی آن را «کونگ»، و به زبان وِنچو «کوا» گفته میشود، ولی هنگام نوشتن هر سه زبان این واژه را به یک نوع مینویسند. | خط چینی همراه با [[هنر خوشنویسی چینی|هنر خوشنویسی]] یکی از جلوههای عالی [[هنر چینی]] و ظرافت آن به شمار میرود و با نگارگری پیوندی بسیار نزدیک دارد. در این زبان، با شناخت معنای کاراکترهاست که معنای واژه نیز درک میشود. به همین سبب است که مردمانی با گویشهای کاملاً متفاوت، از طریق نگارش همانند، با هم پیوند یافته و هرکس به زبان خود متن واحد را میخواند و میفهمد. برای نمونه، در زبان ماندارین(پکنی) به واژهی رود «چیانگ»، و در زبان کانتونی آن را «کونگ»، و به زبان وِنچو «کوا» گفته میشود، ولی هنگام نوشتن هر سه زبان این واژه را به یک نوع مینویسند. | ||
ولذا، در طول تاریخ، این خط بیالفبا که بیشتر از راه چشم فهمیده میشود تا گوش، برای کشور پهناوری با مانعهای طبیعی بسیار و گروههای زبانی گوناگون، موهبتی با ارزش بهشمار میرود و همیشه به عنوان عاملی برای وحدت سرزمینی و ملی مردمان این سرزمین پهناور تبدیل شده و فرمان امپراتور در همهجا بیکم و کاست فهمیده میشد. | ولذا، در طول تاریخ، این خط بیالفبا که بیشتر از راه چشم فهمیده میشود تا گوش، برای کشور پهناوری با مانعهای طبیعی بسیار و گروههای زبانی گوناگون، موهبتی با ارزش بهشمار میرود و همیشه به عنوان عاملی برای وحدت سرزمینی و ملی مردمان این سرزمین پهناور تبدیل شده و فرمان امپراتور در همهجا بیکم و کاست فهمیده میشد. | ||
خط ۱۲: | خط ۱۲: | ||
== نیز نگاه کنید به == | == نیز نگاه کنید به == | ||
* [[زبان و خط | * [[خط ژاپنی]] | ||
* [[زبان | * [[خط روسی]] | ||
* [[زبان و خط کوبایی]] | |||
* [[زبان و خط تونسی]] | |||
* [[خط افغانی]] | |||
* [[خط سنگالی]] | |||
== کتابشناسی == | == کتابشناسی == |
نسخهٔ ۱۲ ژانویهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۱:۲۲
خط رسمی چینی تا قرن بیستم «چینی کلاسیک» نام داشت که با انواع زبانهای گفتاری رایج بسیار متفاوت بود (همانگونه که زبان لاتین از زبانهای کنونی اروپا متفاوت است). از زمان نهضت چهارم ماه می در سال ۱۹۱۹ میلادی، استاندارد رسمی کتابت در چین به بیخوا (Baihua)، یا «چینی کشوری» تغییر کرد و ماندارین شد. هر چند به لحاظ صرفی و نحوی، کاملاً منطبق با ماندارین نیست. لذا، امروزه «چینی استاندارد نوشتاری» به آنچه که در سال ۱۹۱۹ در نتیجهی جنبش چهارم ماه می تصویب شد اطلاق میشود و اگرچه فرهنگ لغت مکتوب برای همهی گویشها مشترک است، اما فرهنگ لغت شفاهی هر زبان، اختصاصی است.
خط چینی در واقع، نمایندهی معانی است نه آواها و به اصطلاح اندیشه نگاری است (ایدئوگرافی) نه خط الفبایی. در نتیجه، با شناخت معانای نویسهها میتوان از موضوع نوشته آگاه شد بی آنکه نیازی به دانستن زبان باشد. چینیها برای نگارش افکار و اندیشههای خود ابتدا با رسم اشکال اشیاء منظور خود را به دیگران تفهیم میکردند، ولی بعدها به دلیل نارسایی این روش ترکیباتی ساختند تا بهتر بتوانند اندیشههای خود را بیان کنند.
خط چینی همراه با هنر خوشنویسی یکی از جلوههای عالی هنر چینی و ظرافت آن به شمار میرود و با نگارگری پیوندی بسیار نزدیک دارد. در این زبان، با شناخت معنای کاراکترهاست که معنای واژه نیز درک میشود. به همین سبب است که مردمانی با گویشهای کاملاً متفاوت، از طریق نگارش همانند، با هم پیوند یافته و هرکس به زبان خود متن واحد را میخواند و میفهمد. برای نمونه، در زبان ماندارین(پکنی) به واژهی رود «چیانگ»، و در زبان کانتونی آن را «کونگ»، و به زبان وِنچو «کوا» گفته میشود، ولی هنگام نوشتن هر سه زبان این واژه را به یک نوع مینویسند.
ولذا، در طول تاریخ، این خط بیالفبا که بیشتر از راه چشم فهمیده میشود تا گوش، برای کشور پهناوری با مانعهای طبیعی بسیار و گروههای زبانی گوناگون، موهبتی با ارزش بهشمار میرود و همیشه به عنوان عاملی برای وحدت سرزمینی و ملی مردمان این سرزمین پهناور تبدیل شده و فرمان امپراتور در همهجا بیکم و کاست فهمیده میشد.
در نتیجه، هر چینی با سواد در هر نقطهای از خاک این کشور میتواند آثار ادبی کشور خود، از جمله، نوشتههای سدهها و هزارههای پیشین را بخواند و بفهمد. بدين ترتيب، زبان نگارشی چینی در کوتاهگویی و توان بیان و رساندن مفهوم به جايی رسیده است که زبان گفتاری در برابر آن کم میآورد[۱].بعضی معتقدند زبان چینی بسیار زیبا و عمیق است و برای راهیابی به اعماق فرهنگ شرقی باید با این کاراکترهای نا آشنا مانوس شد و راز درون آن کاراکتر را کشف کرد. برخی هم معتقدند این طور نیست.[۲]