شخصیت های مهم و تاثیرگذار مسلمان در چین: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
=== | === شخصیت های مهم و تأثیر گذار مسلمان در چین در دوران های مختلف === | ||
در طول تاريخ بيشاز هزار و سیصد سالهی حضور اسلام در چین، تعداد زياديشخصیت انديشمند، سياستمدار، صنعتگر، كارشناسنظامي، كارشناسآموزشي، پزشک، ادیب، هنرمند و روحانيمسلمان در این کشور پا بهعرصهیظهور گذاشته اند که نه تنها در شکل گیری و رشد و توسعهی جامعهی مسلمانان این کشور، بلکه در پیشرفت و تکامل تمدن و فرهنگ و هنر این سرزمین نیز تأثير گذار بوده و منشأ خدمات گسترده و فراوانی بودهاند. این گونه شخصیتهای برجسته، تقريبا در هر عصری و در تمامیزمينهها حضور داشتهاند. برخياز علومخاصمتعلق به مسلمانان،نظير علومداروئيو نجوم،در دورانهاييوانو مينگاز موقعيتی شايسته وتاريخيبرخوردار بودند. ظهور این شخصیتها در چین، از نظر زمانی و مکانی و بسته به موقعیتها و زمینههای گوناگون متفاوت بوده و شاهد فراز و فرودهایی بوده است که بررسی این موضوع در پی میآید. | در طول تاريخ بيشاز هزار و سیصد سالهی حضور اسلام در چین، تعداد زياديشخصیت انديشمند، سياستمدار، صنعتگر، كارشناسنظامي، كارشناسآموزشي، پزشک، ادیب، هنرمند و روحانيمسلمان در این کشور پا بهعرصهیظهور گذاشته اند که نه تنها در شکل گیری و رشد و توسعهی جامعهی مسلمانان این کشور، بلکه در پیشرفت و تکامل تمدن و فرهنگ و هنر این سرزمین نیز تأثير گذار بوده و منشأ خدمات گسترده و فراوانی بودهاند. این گونه شخصیتهای برجسته، تقريبا در هر عصری و در تمامیزمينهها حضور داشتهاند. برخياز علومخاصمتعلق به مسلمانان،نظير علومداروئيو نجوم،در دورانهاييوانو مينگاز موقعيتی شايسته وتاريخيبرخوردار بودند. ظهور این شخصیتها در چین، از نظر زمانی و مکانی و بسته به موقعیتها و زمینههای گوناگون متفاوت بوده و شاهد فراز و فرودهایی بوده است که بررسی این موضوع در پی میآید. | ||
نسخهٔ ۳ نوامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۴:۵۶
شخصیت های مهم و تأثیر گذار مسلمان در چین در دوران های مختلف
در طول تاريخ بيشاز هزار و سیصد سالهی حضور اسلام در چین، تعداد زياديشخصیت انديشمند، سياستمدار، صنعتگر، كارشناسنظامي، كارشناسآموزشي، پزشک، ادیب، هنرمند و روحانيمسلمان در این کشور پا بهعرصهیظهور گذاشته اند که نه تنها در شکل گیری و رشد و توسعهی جامعهی مسلمانان این کشور، بلکه در پیشرفت و تکامل تمدن و فرهنگ و هنر این سرزمین نیز تأثير گذار بوده و منشأ خدمات گسترده و فراوانی بودهاند. این گونه شخصیتهای برجسته، تقريبا در هر عصری و در تمامیزمينهها حضور داشتهاند. برخياز علومخاصمتعلق به مسلمانان،نظير علومداروئيو نجوم،در دورانهاييوانو مينگاز موقعيتی شايسته وتاريخيبرخوردار بودند. ظهور این شخصیتها در چین، از نظر زمانی و مکانی و بسته به موقعیتها و زمینههای گوناگون متفاوت بوده و شاهد فراز و فرودهایی بوده است که بررسی این موضوع در پی میآید.
برخلاف اغلب اقلیتهای قومی و نژادی چین، مسلمانان این کشور، پراكندهتريناقليتمليو دینی در سراسر این کشور به شمار میآیند. پراكندگيجغرافياييظهور شخصيتهايتاريخيمسلماندر این کشور نيز انعكاسياز همین پراكندگی محل سکونتآناناست، كهميتوانتجمع پيدايش آنان را بهچند منطقهتقسيمكرد:
1ـ منطقهی شمالغربي، با مركزيتاستان گنسو.
2ـ منطقهیشمالچين،با مركزيتپكن.
3ـ منطقهیجنوبغربي،با مركزيتاستان يوننن.
4ـ منطقهیسواحلدريايجنوبشرقي،با مركزيتاستان جيانگسو.
جدولشماره 1ـ تركيبشغليشخصيتهايبرجستهی مسلمان در چین[۱]
سياسي، اقتصادي | نظامي | مذهبي | پزشكي | علميو فني | تاريخيجغرافيایيفلسفي | ادبيهنری | آموزشيو پرورشي | سایر | |
سلسلهی يوان | 16 | 6 | 2 | 1 | 3 | 2 | 4 | ||
سلسلهیمينگ | 6 | 15 | 4 | 1 | 3 | 7 | 1 | 1 | |
سلسلهیچينگ | 6 | 13 | 7 | 7 | 12 | 4 | |||
دورانمعاصر | 4 | 52 | 10 | 1 | 1 | 2 | 1 | 5 | 4 |
شخصیت های مسلمان دورانسلسلهی يوان:
همانگونه که پیشتر اشاره شد، عصرحاكميت سلسلهی يوان، دورهی مهمي در تاريخ چین و نقطهی عطفی برای شكلگيري جامعهی مسلمانان خوي به شمار میآید كه ويژگيهاي تاريخي آن بهشرح زير است:
الفـ منشأ اصلی مليت مسلمانان خوي و سایر اقوام مسلمان وارد شده به چين، از مسیر غربکشور بوده است.
بـ شخصيتهاي مسلمان از نظر شغلي بيشتر شخصيتسياسيبودند.
جـ تركيب مشاغل آنان متنوع و همه جانبه و متعادل و متناسب بود. به عنوان نمونه، می توان از سید اجل عمر شمسالدين سياستمدار معروف، احمد بناکتی كارشناس و متخص امور مالياتی، جمال الدين از نظر علمي فردي شایسته و با استعداد، يحيي دارالدين معماری سرشناس و برجسته، شمس متخصص و كارشناسعلم كنفوسيوس، علاءالدين صنعتگر توپسازي، و در زمينهی شعر سعدالله، نقاشي گائوكهگونگ(Gao Ke Gong)، موسيقي ما جيوگائو(Ma Jiu Gao)، نام برد که از شهرت بهسزائي برخوردارند.
د ـ مسلمانانی كهدر زمانيوانوارد چينشدند، اعماز مقامات عالیرتبه و افراد معمولي، از مناطق و کشورهای مختلف به اين كشور آمده و بهطور پراكنده در سراسر چين اقامت گزيدند. و اغلب در نقل مكان و مهاجرتها اعوان و انصار و خانوادههاي خود را نیز همراه خود ميبردند و فرزندان و سربازان و اطرافيان آنان هم كه مسلمان بودند همراه آنان مهاجرت کرده و ساكن ميشدند.
شخصیت های مسلمان دوران سلسله ی مينگ:
دوران حاكميت سلسلهی مينگ هم دوران مهمي براي رشد قوم خوي بود.
اولا، در دوران مينگ بود كه تعدادي از شخصيتهاي مهم مسلمان همچون جِنگ خِه، خَیرویي(Hai Rui)، مقام عاليرتبهی عادل و درستكار، ليجي(Li Zhi)، انديشمند، تاريخدان و اديب معروف چين، خودنگجو(Hu Deng Zhou)، بينانگذار آموزش مسجدي، وانگدَييو(Wang Dai Yu)، متفکر و اندیشمند بزرگ را می توانام برد.
ثانيا، اگرچه تا دوران سلسلهی يوان، اكثر قريب به اتفاق مسلمانان نامهاي معمولي اسلامي و يا اسامي عربي، فارسي و تركي خود را حفظ كرده بودند، ولي در دوران سلسلهی مينگ نام و نامخانوادگي مسلمانان به اسامي چيني تبديل شد.
ثالثا، در بين شخصيتهاي برجستهی مسلمان در دوران مينگ، تعداد شخصيتها و مقامات عالیرتبهي نظامي بيش از ساير مقامات بود. جو يوانجانگ(Zhu Yuang Zhang)، نخستين امپراتور دودمان مينگ، برحسب جايگاه و نقش مسلمانان در آن زمان، بسياري از افسران و ژنرالهاي مسلمان را به کار گرفت. در آن زمان ده ژنرال عالیرتبه از جمله چانگيوچون(Chang Yu Chun)، خو دَخي(Hu Da Hai)، خو دِجي(Hu De Ji)، دِنگدِشينگ(Deng De Xing)، مو اينگ(Mu Ying)، لانيو(Lan Yu)، فنگشنگ(Feng Sheng)، فنگگوِه يونگ(Feng Guo Yong)، همگي مسلمان و از نژاد خوي بودند.
در اواخر دودمان مینگ و اوایل دودمان چینگ، در روند توسعهی اسلام و جامعهی مسلمانان خوی، سه پدیدهی مهم به وقوع پیوست: 1) شکل گیری مکتبهای صوفیانه در شمال غربی چین؛ 2) آغاز آموزش و پرورش مسجدی در چین؛ 3) آغاز تألیف کتابها و آثار اسلامی به زبان چینی[۲].
شخصیت های مسلمان دوران سلسلهی چينگ:
حدود 300 سالدر دوران حاكميت سلسلهی چينگ، مسلمانان چینی تحت شدیدترین ظلم و ستم حاكمان چينگ قرار گرفتند و طبعا هر جا كه ظلم و ستم باشد، مبارزه و مقابله هم خواهد بود. یکی از دلایل فشارهای ظالمانهی منچوها علیه مسلمانان این بود که چون خود آنها از اقلیت نژاد منچو بودند، فکر میکردند که اگر سایر اقلیتها هم بخواهند مثل آنان به حاکمیت کل چین دست یابند، قدرت آنان تضعیف خواهدشد.
در ميان شخصيتهاي مسلمان دوران چينگ، تعداد شخصيتهاي ادبي و هنري 25 درصد از تعداد كلشخصيتهاي مسلمان این دوره را تشكيل ميدادند. به عنوان نمونه، دينگپنگ(Ding Peng)، ما شيزون(Ma Xizoun)، دينگوِي(Ding Wei)، جِناينگفنگ(Zhen Ying Feng)، سونپنگ(Sun Peng)، سهيو(Se Yu)، ما رو وِي(Ma Ru Wei)، شا شن(Sha Shen)، لي روِهشو(Li Ruo Xu)، ما جيلونگ(Ma Zhi Long)، از جمله كساني بودند كه در زمينهی خلق ادبيات مسلمانان چینی موفقيتهايي شایان توجهی را به دست آوردند.
ماجو(Ma Zhu)، یکی از دانشمندان مشهور مسلمان چین در اوایل دودمان چینگ، یکی از پیش آهنگان تألیف آثار اسلامی به زبان چینی است. لیوجی(Liu Zhi)( در حدود 1655 – 1745میلادی) دانشمند مشهور مسلمان چین در اوایل دودمان چینگ بود و با وانگ داییو(Wang Dai Yu)، ماجو و ما دِهشین(Ma De Xin)( 1794 – 1874)، با هم " چهار مترجم و مولف بزرگ " اسلامی چین نامیده میشوند. ما دِه شین شاید نخستین شخص بود که قرآن را به زبان چینی ترجمه کرد و کتاب « سفرنامهی حج» او از کتاب های خوب و خواندنی او است.
پس از جنگ تریاک در سال 1840، چین به تدریج تناقضات اجتماعی، طبقاتی و ملی به طور بی سابقهای تشدید شد. در چنین شرایطی، مسلمانان خوی در شمال غربی و جنوب غربی چین با طبقهی ملاکان غیر مسلمان منطقه درگیر و سر انجام به قیام بزرگ مسلمانان «خوی» علیه حکومت چینگ منجر شد. اگرچه این قیام بیرحمانه از سوی دولت چینگ سرکوب شد، ولی این بحران، موجب پیشرفت همه جانبهی اجتماعی مسلمانان، از جمله در زمینههای آموزشی و فرهنگ اسلامی شد[۲].
شخصیت های مسلمان در دوران معاصر:
پساز جنگ ترياك، مبارزه با امپرياليسم و فئوداليسم وظيفهی عمومي مردم چين شد. در اين شرايط تاريخي، تعداد زيادي از شخصيتهاي برجسته از مسلمانان نژاد خوي در مبارزات استقلال طلبانهی ملت چين فعالانه به ميدان آمده و دوشادوش مردم چین در این مبارزه شرکت و فرماندهان برجستهی مسلمان نقش مهمی در آزاد سازی سرزمین چین ایفا کردند.
در همین دوران بود که نخستين روزنامهی مسلمانان به زبان چيني معاصر به نام«روزنامهی ميهنپرستي» و نخستين مجلهی اسلامی به نام«هوشياری» تأسيس و منتشر شد و همزمان اولین سازمان مردمي مسلمانان خوي چين به نام «انجمنمسلمانان چين» تأسيس و مدارس مختلفي براي آموزش و تربيت کودکان مسلمان به وجود آمدند که اين تلاشها نشان دهندهی ارتقای بيسابقهی خود آگاهي مسلمانان خوي بود.
در این حرکت خود آگاهانه، افرادی همچون، تونگزونگ(Tong Zong)، ماليناي(Malin Yi)، دينگجو يوان(Ding Zhu Yuan)، خوانگجِنپان(Huang Zhen Pan)، چايدايو(Chai Da Yu)، ما ليوجو(Ma Liu Zhuo)، دينگبائوچِن(Ding Bao Chen)، جانگزيچي(Zhang Zi Qi)، دينگگونگچِن(Ding Gong Chen)، از جمله پيشآهنگان مسلمانان چین در عصر حاضر بهشمار ميآيند.
بَيشوو اي(Bai Shou Yi)، مورخ مشهور مسلمان معاصر چین، شرح حال و چگونگی ظهور شخصیتهای مهم مسلمان در چین را در یک مجموعهی چهار جلدي، تحت عنوان:«شرح حال شخصيتهاي مسلمان نژاد خوي« که در سال1997 به چاپ رسيده است، مفصلا توضیح داده و اين شخصيتها را به چهار بخش، دوران سلسلههاي يوان، مينگ، چينگ و معاصر تقسيم كرده است. در اين كتاب بيوگرافي326 نفر از شخصيتهاي مسلمان(بيوگرافي كامل192 نفر و بيوگرافي مختصر 134 نفر) آورده شده است.
جِنگخِه، دریا سالار مسلمان مشهور عصر مینگ
اگرچه شخصیتهای مسلمان بسیاری در عصر امپراتوری مینگ به مناصب مهم دولتی دست یافتند، ولی جایگاه ممتاز دریاسالار جِنگخِه، نه تنها در عصر مینگ، بلکه در تاریخ دریانوردی جهان امروز از جایگاه ویژهای برخوردار است. محمد شعبان، معروف به جِنگخِه، در حدود سال 1371 میلادی، و در اواخر دوران فرمانروایی مغولها، در یک خانوادهی مسلمان در استان یوننن در جنوب غربی چین، چشم به جهان گشود. جِنگخِه، ششمین نسل از فرزندان سید اجل عمر شمسالدین، از شخصیتهای مشهور ایرانی الاصل عصر حاکمیت مغولها بود. وی در 11 سالگی به عنوان خواجهی دربار به قصر امپراتور در شهر نانجینگ راه یافت و به تدریج به خاطر لیاقت و شایستگی فراوانی که داشت، نردبان ترقی را یکی پس از دیگری طی کرد و به مقام خواجهی ارشد دربار امپراتور چین برگزیده شد. در دوران فرمانروایی دودمان مینگ، که ورود ناوگانهای تجاری خارجی به بنادر چین با محدودیت و کاهش روبرو شد، زمینه برای دریانوردی چینیها به سمت اقیانوسها و دریاهای غرب، بیش از گذشته فراهم گردید. این امر در عصر حکومت امپراتور یونگلِه(1402 تا 1425 میلادی) از این سلسله، رونق و شکوفایی بیشتری پیدا کرد. وی به ویژه به امور دریانوردی و اعزام ناوگانهای عظیم به مناطق مختلف جهان شناخته شدهی آنروز علاقهی خاصی داشت و از این موضوع به شدت حمایت میکرد.
برای تحقق این امر، امپراتور یونگلِه، به جِنگخِه مأموریت داد تا رهبری ناوگان بزرگی از کشتیهای چینی را عهده دار شده و به عنوان سفیر صلح و دوستی و به نمایندگی از امپراتوری عظیم چین، به کشورها و مناطق مختلف جهان سفر و با اهدای هدایایی نفیس از جانب امپراتور به پادشاهان و حاکمان این کشورها، زمینهی گسترش مناسبات دوستانه و توسعهی روابط تجاری و بازرگانی با این مناطق را فراهم سازد. جِنگخِه، طی سالهای 1405 تا 1433 میلادی، در رأس ناوگانی بزرگ، هفت مرتبه از سواحل جنوب شرقی چین تا بنادر و سرزمینهای اندونزی، جنوب و جنوب شرقی آسیا، هندوستان، خلیج فارس، جزیرهی هرمز، سواحل شرق آفریقا و زنگبار را طی کرده و با رهبران و پادشاهان و حاکمان و مردمان 35 کشور و منطقه بازدید و ملاقات و گفتگو نموده و ضمن ابلاغ پیام صلح و دوستی امپراتوری چین، گزارشهای مفصلی از خصوصیات فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، سوق الجیشی و ژئوپولیتیک این مناطق تهیه و در اختیار امپراتور قرار داد. در یکی از نخستین سفرهای دریایی جِنگخِه و و همراهان مسلمانش به زیارت خانهی خدا در مکه مکرمه و حرم رسول خدا در مدینهی منوره مشرف شدند[۳][۴].
عوامل افزایش بیش از پیش جمعیت مسلمانان در دوران مینگ
اغلب مورخان چینی و غربی معتقدند که اسلام در چین نه از طریق شمشیر، بلکه به صورت کاملا مسالمت آمیز و بدون هرگونه تبلیغ رسمی توسعه یافته و گسترش پیدا کرده است.[۵] یکی از علل تحمل و مدارای جامعهی چینی نسبت به اسلام و مسلمانان هم همین عدم تبلیغ اسلام توسط آنان در میان چینیها ذکر شده است. با این حال، دردوران مینگ به خاطر عوامل زیر، جمعیت مسلمانان به شدت افزایش یافت.
1- تثبیت محل اقامت و سکونت مسلمانان و دست کشیدن از مهاجرت و کوچ دایمی.
2- مهاجرت بسیاری از مسلمانان ترک زبان آسیای مرکزی به چین
3- انطباق با شرایط محیطی و همزیستی مسلمانان با مردمان بومی
4- ازدواج با زنان و دختران چینی که موجب اسلام آوردن تمامی اعضای خانوادهی دختر نیز میشد.
5- پذیرش سرپرستی ایتام و فرزندان خانوادههای بی بضاعت و یا کم بضاعت چینی توسط خانوادههای مرفه مسلمان و تربیت این کودکان بر اساس فرهنگ و اعتقادات اسلامی
6- آشنایی با اسلام و پذیرش آزادانهی آن توسط برخی از اقوام مختلفی که با مسلمانان مراوده داشتند.
سلسله ی چینگ، عصر نابردباری چینی ها و رویارویی و قیام مسلمانان
پس از سقوط دودمان مینگ، نوبت به ظهور سلسلهی چینگ(1644 تا 1911 میلادی) رسید. این دودمان که آخرین سلسله از امپراتوریهای چین به شمار میآید، برخلاف روال معمول گذشته، نه از نژاد اکثریت خَن، بلکه به اقلیت بیگانهی«منچو» تعلق داشتند که از حدود قرن سوم پیش از میلاد وارد سرزمین چین شده و در طول این تاریخ هرگز در این سرزمین به حکومت دست نیافته بودند. به همین خاطر بود که حاکمان چینگ(مانند مغولها)، در طول دوران حاکمیتشان همیشه از سوی مردم چین به عنوان افرادی بدون فرهنگ و غیر متمدن، حاکمانی نامشروع و غاصبان امپراتوری چین تلقی شده و هیچوقت به عنوان سلسلهای چینی مورد اقبال و پذیرش واقع نشدند. لذا امپراتوران چینگ، در مقابل مردم و فرهنگ و تمدن سابقه دار چینی همواره با نوعی احساس حقارت توأم با ترس و وحشت از دست دادن حکومت به سر میبردند.
وضعیت نابسامان اقتصادی اواخر دوران مینگ به خاطر قطع مبادلات تجاری با کشورهای خارجی، و وقوع حوادث ناگوار طبیعی همچون قحطی و خشکسالی از یک سو، و درگیریهای دامنه دار داخلی که منجر به سقوط سلسلهی مینگ شده بود، و همچنین نا خشنودی طبقات بالای جامعهی نژاد اکثریت خن نسبت به روی کار آمدن اقلیت منچو، موجب بروز نارضایتی عمومی در سطح جامعهی چینی به صورت عموم و سایر اقلیتهای نژادی که خود را با سابقهتر و مستحقتر به حکومت نسبت به منچوها میدانستند به صورت خاص گردید. همزمان شدن این تغییر و تحولات و نارضایتیهای داخلی با باز شدن پای استعمارگران خارجی و غربی به خاور دور و بنادر و سواحل شرقی چین، زمینه برای نا آرامیهای گستردهتر اجتماعی بیش از گذشته فراهم شد. در چنین شرایطی بود که مسلمانان چینی نیز که بیش از گذشته از سوی منچوها مورد تبعیض و نابرابری و تحت فشار قرار گرفته بودند، دست به شورش زده و تقریبا همزمان در سه نقطهی جنوب غربی( استان یوننن)، شمال غربی( استانهای گنسو و نینگ شیا) و غرب(منطقهی سین کیانگ) قیام کرده و برای مدت کوتاهی در سه منطقه (استانهای یونن و منطقهی سین کیانگ)، موفق به تشکیل حکومت موقت اسلامی شدند، ولی این خیزشها پس از مدتی، با یورش ارتش امپراتوری مواجه و حکومتهای موقت اسلامی آنها سرکوب شده و از میان رفتند. با عنایت به اهمیت و گستردگی تغییر و تحولات به وقوع پیوسته در این عصر و تأثیرهای مثبت و منفی آن در سرنوشت اسلام و مسلمانان چین در قرنهای نوزدهم، بیستم و بیست و یکم، تحلیل و بررسی این وقایع و نتایج آنها در پی میآید.
سیاست حاکمان چینگ؛ برخورد با اقلیت ها
سلسلهها و امپراتوران پیش از دودمان چینگ(غیر از دوران کوتاه مدت سلسلهی یوان)، همگی از نژاد چینی اکثریت خَن بودند. این سلسلهها، همگی از یک قوم و نژاد بوده و در واقع، تغییر و تحولات و جابه جاییهای قدرت در درون سیستم فرهنگ سنتی چین صورت میگرفت. لذا، آمد و رفت هر سلسلهای، صرفا یک تغییر و تحول سیاسی به شمار میرفت و نه مردم و نه هیچ سلسله و امپراتوری، نگران وضعیت ادامه و استمرار فرهنگ پایدار سنتی، ارزشها و نُرمهای پذیرفته شدهی حاکم برجامعه، تمدن دیرپای چینی که کاملا بر اندیشههای کنفوسیوسی و تائویی مبتنی بود، نبودند. بنابراین، هرگز از اقلیتها و خرده فرهنگهای نژادهای گوناگونی که در چین زندگی میکردند خوف و هراسی نداشته و آنها را در مقایسه با فرهنگ و تمدن چینی خود، جوامعی عقب افتاده، وحشی و بربر، و غیر متمدن میپنداشتند. اقلیتهای قومی و نژادی نیز همیشه خود را وامدار فرهنگ چینی دانسته و هرگز یارای برابری و ابراز وجود در برابر غول فرهنگ چینی نداشتند. اما این شرایط در خصوص حاکمان امپراتوری چینگ، کاملا برعکس بود. آنها خود را نه تنها در برابر اکثریت نژاد خَن و فرهنگ درخشان آنان ضعیف و آسیب پذیر میپنداشتند، بلکه در مقایسه با سایر اقلیتها، احساس حقارت نموده و از سوی آنان هم بر ادامهی حکومت خود بیمناک شدند. براین اساس، حاکمان منچو، برای جبران این ضعف و احساس ناخوشایند حقارت، سیاست کلی خود را بر پایهی تبعیض، تطمیع، تضعیف، اختلاف اندازی میان اقوام مختلف، تحت فشار گذاشتن آنها، جذب و همسان سازی خرده فرهنگها و اقلیتهای قومی با جریان اصلی جامعه و فرهنگ چین و در نهایت برخورد شدید با کسانی که در برابر حاکمیت آنان ایستادگی کنند استوار ساختند. این سیاست، به ویژه در عصر حاکمیت دو امپراتور نخست سلسلهی چینگ به نامهای یونگ جِنگ(1735-1723 م.) و چی یِن لونگ(1795-1736 م.)، به مورد اجرا گذاشته شد. در این دوران، علیرغم سختگیریهای حکام محلی منچو علیه مسلمانان و تهیه و ارسال گزارشهای مفصلی به دربار مبنی بر این که مسلمانان گروهی یاغی، افراطی، مخل نظم اجتماعی، مخالف فرهنگ سنتی چین، و افرادی فرقه گرا و مشکوک هستند، امپراتوران مذکور به شدت از فرهنگ و اعتقادات مسلمانان دفاع کرده و تهیه کنندگان اینگونه گزارشها را ملامت و آنها را متهم به عدم شناخت مسلمانان می کردند[۶] [۵] [۷]
به هرحال، برخلاف انتظار مجریان سیاست(تفرقه بینداز و حکومت کن) دربار چینگ، جامعهی مسلمانان، نه در جامعهی چین جذب شدند، نه بر حاکمیت اقلیت منچو گردن نهادند، و نه از فرهنگ و هویت دینی خود دست برداشتند، بلکه در واکنش به این همه نابرابری و تبعیض، و تضییقات روا داشته شده توسط حاکمان محلی منچو، راه چاره را در افزایش خود آگاهی، تقویت روح انسجام و همبستگی، تأکید بر هویت دینی و فرهنگی و سرانجام رویارویی و ستیز با دربار چینگ و استقلال طلبی و تشکیل کشوری مستقل و اسلامی دیده و در مناطق مختلف، سر به شورش برداشتند.
شکست سیاست جذب و همسان سازی و آغاز برخورد با مسلمانان
همانگونه که پیشتر اشاره شد، منچوها خود از اقلیتهای چین به شمار میرفتند و از سابقهی فرهنگی و تمدنی کهنی برخوردار نبودند. برای حل مشکل این احساس کمبود، آنها با پذیرش و جذب فرهنگ سنتی چین خود را مدافع آن نشان داده، و سیاست جذب و همسان سازی سایر اقلیتها، از جمله مسلمانان را در پیش گرفتند. مسلمانان گمان نمیکردند که از سوی حاکمان چینگ برای از دست دادن کامل هویت دینی و فرهنگی خود بدین سان تحت فشار مضاعف قرار گیرند. در این دوران، مقامات محلی دولت چینگ از ازدواج مسلمانان با زنان چینی که در گذشته یک امر متداول بود، گرویدن غیر مسلمانان به اسلام، به فرزندی گرفتن کودکان چینی توسط خانوادههای مسلمان، تردد علما و روحانیون بین ایالتها، رفت و آمد مسلمانان بین شهرها و روستاها برای زیارت اماکن مقدس، و احداث مساجد جدید نیز ممانعت کردند. پس از شکست سیاست جذب و همسان سازی فرهنگی مسلمانان، دولت چینگ به سیاست استفاده از زور روی آورد. با اتهام تحریک مسلمانان چین از سوی مسلمانان آسیای میانه علیه امپراتوری چین، دربار چینگ در اواخر قرن هفدهم و اوایل قرن هجدهم در داخل سرزمینهای آسیای مرکزی پیشروی نموده و منطقهی جونگاریا در شمال ایالت سین کیانگ را تصرف کرد[۸]. سپاهیان چینگ، پس از تسخیر جونگاریا، به دستور دولت مرکزی از جنوب به سمت سرزمینهای مسلمان نشین اویغورها حرکت کردند. آنها در سال 1758 میلادی، شهرهای کاشغر، یارکند، و آقسو در جنوب این ایالت را به تصرف خود در آوردند. در این درگیریها منچوها، با استفاده از همان سیاست گذشته(تفرقه اندازی)، مسلمانان را بر ضد یکدیگر تحریک و به جان هم انداختند.
عوامل تأثیر گذار در رویارویی مسلمانان و منچوها
بهطور کلی می توان گفت، جامعه مسلمانان چین از مرحلهی ابتدایی خوداتکایی و خود محدود سازی در دوران سلسلههای تانگ و سونگ در دوران سلسلهی یوان به مرحلهی حضور در هرم قدرت رسید. سپس در دوران مینگ، وارد عصر همزیستی و تثبیت هویت فرهنگی شد و در دوران حاکمیت چینگ به دلایل متعدد وارد فاز مقاومت و رویارویی و در نهایت در نیمهی دوم قرن نوزدهم وارد مرحلهی ستیزه جویی و شورش و تشکیل دولت مستقل اسلامی گردید. در این روند، عوامل مختلفی از هر دو طرف(دولتهای چینی و جامعهی مسلمانان) مؤثر بودند که در پی به برخی از این عوامل بهصورت خلاصه اشاره میشود.
الف- عوامل مؤثر در رویارویی از سوی دولت چینگ:
- نا آگاهی و عدم شناخت حاکمان محلی منچو نسبت به فرهنگ و اعتقادات دینی مسلمانان؛
- حسادت و بدگویی آنها نسبت به مسلمانان در دربار امپراتور؛
- ارایهی گزارشهای خلاف واقع و مغرضانه در مورد مسلمانان توسط مقامات محلی چینگ؛
- روا داشتن تبعیض و آزار و اذیت نسبت به مسلمانان و ایجاد محدودیت در انجام فرایض دینی آنها؛
- سرکوب اعتراضات و خواستههای به حق مسلمانان و جانبداری مقامات محلی از چینیهای غیر مسلمان در منازعات و اختلافات غیر سیاسی میان آنها و مسلمانان؛
- بروز مشکلات اقتصادی به دلیل توقف مبدلات تجاری میان چین و کشورهای خارجی و بروز حوادث طبیعی همچون سیل، خشک سالی و قحطی و بروز بیماریهای فراگیر واگیر دار مانند طاعون؛
- فروکش کردن حس اعتماد دوجانبه و فروریختن اعتماد متقابل،
- آغاز شورشهای پی درپی در مناطق مختلف چین و افزایش سوء ظن حکومت نسبت به فعالیتهای دینی و اجتماعی مسلمانان؛
- فراهم شدن زمینههای رویارویی و از میان رفتن سیاستهای تساهل و تسامح و مدارای گذشته نسبت به اقلیتها، به ویژه مسلمانان؛
- رفتار ستیزه جویانهی مقامات محلی نسبت به مسلمانان و شدت بخشیدن به اجرای سیاست همسان سازی فرهنگی و اعتقادی اقلیتها؛
- آغاز ضعف در دستگاه امپراتوری و رو به زوال رفتن دستگاه اداری حکومت مقتدرانهی مرکزی و اتخاذ تصمیمهای خودسرانه و نادرست نسبت به مسلمانان از سوی مقامات محلی؛
- احساس عدم امنیت و اطمینان حاکمان منچو نسبت به ادامهی حکومتشان و تفسیر تفاوت فرهنگی و مذهبی مسلمانان به مخالفت با حکومت چینگ؛
ب- عوامل مؤثر در رویارویی از سوی مسلمانان:
- افزایش خودآگاهی مسلمانان نسبت به فرهنگ و اعتقادات دینی خود؛
- گرایش به تجدید حیات اسلامی در چین که متأثر از جریانات احیاگری اسلامی در خاورمیانه و هند بود؛
- ایجاد ارتباطات گسترده میان مسلمانان چین با جهان اسلام و کسب اطلاعات از اوضاع جهان اسلام که در مقابل استعمارگران اروپایی به ستیز برخاسته بودند؛
- ادامهی تحصیل برخی از روحانیون مسلمان چینی در کشورهایی مانند مصر، عربستان، یمن و آشنایی آنان با جریانات اسلامی در این مناطق و انتقال اندیشههای انقلابی به چین؛
- گسترش اندیشههای اصلاح طلبانهی مذهبی در میان علما و متفکران دینی و تلاش آنان برای فاصله گرفتن از خرافات و اختلاطهای فرهنگی کنفوسیوسی و چینی که در دوران همسان سازی وارد اعتقادات و باورهای مذهبی و اجتماعی مسلمانان شده بود؛
- ورود برخی از اندیشهها و مکاتب طریقتهای صوفیانه به چین از آسیای مرکزی و شبه جزیرهی عربی؛
- آغاز اختلافات و درگیریهای فرقهای میان مسلمانان طرفدار آموزههای دینی قدیم و جدید؛
- احیای تفکرات آزاد اندیشانهی اسلامی و هویت خواهی میان مسلمانان و سرایت اندیشههای احیاگرانهی اسلامی از خارج؛
- به تنگ آمدن مسلمانان از تبعیضها، سرکوبها و فشارهای روا داشته شده از سوی مقامات دولتی نسبت به فرهنگ و اعتقادات دینی و آموزشی آنها و اوج گرفتن نارضایتی عمومی نسبت به شرایط نا بهنجار حاکم بر مناطق مسلمان نشین؛
- رشد افکار استقلال طلبانه و سهم خواهی مسلمانان از قدرت، حداقل در مناطق مسلمان نشین؛
- تلاش برای تحقق آرزوی چندین قرن خفتهی مسلمانان برای ایجاد حکومتی اسلامی در مناطق مسلمان نشین غرب، شمال غربی و جنوب غربی سرزمین چین که محل سکونت بیشتر مسلمانان بود؛
- آغاز شورشهای گسترده در مناطق مختلف چین، مانند شورش تایپینگها، و رو به افول گذاشتن دودمان چینگ و احساس عدم امنیت اجتماعی برای جامعهی مسلمانان در شرایط نا آرام و اغتشاشی سرزمین چین؛
کتابشناسی
- ↑ ماگوان دِ(2003)، پراکندگی جغرافیایی ظهور شخصیتهای مهم و تاریخی مسلمان در چین، مجله دراسات قومیه هوی. شماره 2
- ↑ ۲٫۰ ۲٫۱ وانگ فنگ(2007)، پژوهش های افکار فلسفی چهار مترجم و نویسنده ی بزرگ مسلمان چینی در دوران سلسله های مینگ و چینگ، مرکز پژوهش های ملت هوی، دانشگاه نینگ شیا.
- ↑ گزارشی از دومین سمینار بین المللی- پژوهشی جنگ خه، دریانورد مسلمان چینی. فصلنامه ی دراسات قومیه هوی. شماره یک.2002
- ↑ مراد زاده، رضا(1382)، چگونگی نفوذ اسلام در چین، بنیاد پژوهشهای اسلامی استان قدس رضوی
- ↑ ۵٫۰ ۵٫۱ فِنگ جین یوان(2003)، الاسلام فی الصین، دارالهلال الارزق للنشر- هونغ کونغ
- ↑ ایزرائیلی، رافائل(1368)، ترجمه ی حسن تقی زاده طوسی، مسلمانان چینی رویارویی دو فرهنگ، بنیاد پژوهش های آستان قدس رضوی.
- ↑ Jean A. Berlie, Islam in China. Hui and Uyghurs Between Modernization and Sinicization. White Lotus LTD. Thailand, Bangkok. 2004.
- ↑ هستینگز،جیمز (1974)، دایره المعارف دین و اخلاق، جلد هشتم، انتشارات چارلز اسکرینبرز، نیویورک. ص 892