شخصیت های مهم و تاثیرگذار مسلمان در چین
در طول تاریخ بیشاز هزار و سیصد سالهی حضور اسلام در چین، تعداد زیادیشخصیت اندیشمند، سیاستمدار، صنعتگر، کارشناسنظامی، کارشناسآموزشی، پزشک، ادیب، هنرمند و روحانیمسلمان در این کشور پا بهعرصه ظهور گذاشته اند که نه تنها در شکل گیری و رشد و توسعه جامعهی مسلمانان این کشور، بلکه در پیشرفت و تکامل تمدن و فرهنگ و هنر این سرزمین نیز تأثیر گذار بوده و منشأ خدمات گسترده و فراوانی بوده اند. این گونه شخصیتهای برجسته، تقریبا در هر عصری و در تمامیزمینهها حضور داشتهاند. برخیاز علومخاصمتعلق به مسلمانان،نظیر علومداروئیو نجوم،در دورانهاییوان و مینگ از موقعیتی شایسته وتاریخیبرخوردار بودند. ظهور این شخصیتها در چین، از نظر زمانی و مکانی و بسته به موقعیتها و زمینههای گوناگون متفاوت بوده و شاهد فراز و فرودهایی بوده است که بررسی این موضوع در پی میآید.
برخلاف اغلب اقلیتهای قومی و نژادی چین، مسلمانان این کشور، پراکندهتریناقلیتملی و دینی در سراسر این کشور به شمار میآیند. پراکندگیجغرافیاییظهور شخصیتهایتاریخی مسلمان در این کشور نیز انعکاسیاز همین پراکندگی محل سکونت آنان است، کهمی توان تجمع پیدایش آنان را بهچند منطقه تقسیمکرد:
1ـ منطقهی شمالغربی، با مرکزیتاستان گنسو.
2ـ منطقهیشمالچین،با مرکزیت پکن.
3ـ منطقهیجنوبغربی،با مرکزیتاستان یوننن.
4ـ منطقهیسواحلدریایجنوبشرقی،با مرکزیتاستان جیانگسو[۱].
| سیاسی_اقتصادی | نظامی | مذهبی | پزشکی | علمی و فنی | تاریخی_جغرافیا_فلسفه | ادبی_هنری | آموزشی پرورشی | سایر | |
|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|
| سلسلهیوان | 16 | 6 | 1 | 3 | 2 | 4 | |||
| سلسله مینگ | 6 | 15 | 1 | 3 | 7 | 1 | 1 | ||
| سلسله چینگ | 6 | 13 | 7 | 12 | 4 | ||||
| دوران معاصر | 4 | 52 | 1 | 1 | 2 | 1 | 5 | 4 |
شخصیتهای مسلمان دوران سلسلهی یوان
همانگونه که پیشتر اشاره شد، عصرحاکمیت سلسلهیوان، دورهی مهمی در تاریخ چین و نقطهی عطفی برای شکلگیری جامعهی مسلمانان خوی به شمار میآید که ویژگیهای تاریخی آن به شرح زیر است:
- منشأ اصلی ملیت مسلمانان خوی و سایر اقوام مسلمان وارد شده به چین، از مسیر غربکشور بوده است.
- شخصیتهای مسلمان از نظر شغلی بیشتر شخصیت سیاسی بودند.
- ترکیب مشاغل آنان متنوع و همه جانبه و متعادل و متناسب بود. به عنوان نمونه، میتوان از سید اجل عمر شمسالدین سیاستمدار معروف، احمد بناکتی کارشناس و متخص امور مالیاتی، جمال الدین از نظر علمی فردی شایسته و با استعداد، یحیی دارالدین معماری سرشناس و برجسته، شمس متخصص و کارشناسعلم کنفوسیوس، علاءالدین صنعتگر توپسازی، و در زمینهی شعر سعدالله، نقاشی گائوک هگونگ(Gao Ke Gong)، موسیقی ما جیوگائو(Ma Jiu Gao)، نام برد که از شهرت بسزائی برخوردارند.
- مسلمانانی کهدر زمان یوان وارد چین شدند، اعماز مقامات عالیرتبه و افراد معمولی، از مناطق و کشورهای مختلف به این کشور آمده و به طور پراکنده در سراسر چین اقامت گزیدند. و اغلب در نقل مکان و مهاجرتها اعوان و انصار و خانوادههای خود را نیز همراه خود میبردند و فرزندان و سربازان و اطرافیان آنان هم که مسلمان بودند همراه آنان مهاجرت کرده و ساکن میشدند.
شخصیتهای مسلمان دوران سلسله مینگ
دوران حاکمیت سلسله مینگ هم دوران مهمی برای رشد قوم خوی بود.
اولا، در دوران مینگ بود که تعدادی از شخصیتهای مهم مسلمان همچون جِنگ خِه، خَیرویی(Hai Rui)، مقام عالیرتبهی عادل و درستکار، لیجی(Li Zhi)، اندیشمند، تاریخدان و ادیب معروف چین، خودنگ جو(Hu Deng Zhou)، بینانگذار آموزش مسجدی، وانگدَییو(Wang Dai Yu)، متفکر و اندیشمند بزرگ را میتوان نام برد.
ثانیا، اگرچه تا دوران سلسلهیوان، اکثر قریب به اتفاق مسلمانان نامهای معمولی اسلامی و یا اسامی عربی، فارسی و ترکی خود را حفظ کرده بودند، ولی در دوران سلسله مینگ نام و نامخانوادگی مسلمانان به اسامی چینی تبدیل شد.
ثالثا، در بین شخصیتهای برجستهی مسلمان در دوران مینگ، تعداد شخصیتها و مقامات عالی رتبهی نظامی بیش از سایر مقامات بود. جو یوان جانگ(Zhu Yuang Zhang)، نخستین امپراتور دودمان مینگ، برحسب جایگاه و نقش مسلمانان در آن زمان، بسیاری از افسران و ژنرالهای مسلمان را به کار گرفت. در آن زمان ده ژنرال عالیرتبه از جمله چانگیوچون(Chang Yu Chun)، خو دَخی(Hu Da Hai)، خو دِجی(Hu De Ji)، دِنگدِشینگ(Deng De Xing)، مو اینگ(Mu Ying)، لانیو(Lan Yu)، فنگشنگ(Feng Sheng)، فنگگوِه یونگ(Feng Guo Yong)، همگی مسلمان و از نژاد خوی بودند.
در اواخر دودمان مینگ و اوایل دودمان چینگ، در روند توسعهی اسلام و جامعهی مسلمانان خوی، سه پدیدهی مهم به وقوع پیوست:
1) شکل گیری مکتبهای صوفیانه در شمال غربی چین؛
2) آغاز آموزش و پرورش مسجدی در چین؛
3) آغاز تألیف کتابها و آثار اسلامی به زبان چینی[۲].
شخصیتهای مسلمان دوران سلسلهی چينگ
حدود 300 سالدر دوران حاکمیت سلسله چینگ، مسلمانان چینی تحت شدیدترین ظلم و ستم حاکمان چینگ قرار گرفتند و طبعا هر جا که ظلم و ستم باشد، مبارزه و مقابله هم خواهد بود. یکی از دلایل فشارهای ظالمانهی منچوها علیه مسلمانان این بود که چون خود آنها از اقلیت نژاد منچو بودند، فکر میکردند که اگر سایر اقلیتها هم بخواهند مثل آنان به حاکمیت کل چین دست یابند، قدرت آنان تضعیف خواهدشد.
در میان شخصیتهای مسلمان دوران چینگ، تعداد شخصیتهای ادبی و هنری 25 درصد از تعداد کلشخصیتهای مسلمان این دوره را تشکیل میدادند. به عنوان نمونه، دینگپنگ(Ding Peng)، ما شیزون(Ma Shi Zun)، دینگوِی(Ding Wei)، جِناینگفنگ(Zhen Ying Feng)، سونپنگ(Sun Peng)، سهیو(Se Yu)، ما رو وِی(Ma Ru Wei)، شا شن(Sha Shen)، لی روِهشو(Li Ruo Xu)، ما جیلونگ(Ma Zhi Long)، از جمله کسانی بودند که در زمینهی خلق ادبیات مسلمانان چینی موفقیتهایی شایان توجهی را به دست آوردند.
ماجو(Ma Zhu)، یکی از دانشمندان مشهور مسلمان چین در اوایل سلسله چینگ، یکی از پیش آهنگان تألیف آثار اسلامی به زبان چینی است. لیوجی(Liu Zhi)(در حدود 1655 – 1745میلادی) دانشمند مشهور مسلمان چین در اوایل سلسله چینگ بود و با وانگ داییو(Wang Dai Yu)، ماجو و ما دِهشین(Ma De Xin)(1794 – 1874)، با هم " چهار مترجم و مولف بزرگ " اسلامی چین نامیده میشوند. ما دِه شین شاید نخستین شخص بود که قرآن را به زبان چینی ترجمه کرد و کتاب «سفرنامهی حج» او از کتابهای خوب و خواندنی او است.
پس از جنگ تریاک در سال 1840، چین به تدریج تناقضات اجتماعی، طبقاتی و ملی به طور بی سابقه ای تشدید شد. در چنین شرایطی، مسلمانان خوی در شمال غربی و جنوب غربی چین با طبقهی ملاکان غیر مسلمان منطقه درگیر و سر انجام به قیام بزرگ مسلمانان «خوی» علیه سلسله چینگ منجر شد. اگرچه این قیام بیرحمانه از سوی سلسله چینگ سرکوب شد، ولی این بحران، موجب پیشرفت همه جانبهی اجتماعی مسلمانان، از جمله در زمینههای آموزشی و فرهنگ اسلامیشد[۲].
شخصیتهای مسلمان در دوران معاصر
پس از جنگ تریاک، مبارزه با امپریالیسم و فئودالیسم وظیفهی عمومی مردم چین شد. در این شرایط تاریخی، تعداد زیادی از شخصیتهای برجسته از مسلمانان نژاد خوی در مبارزات استقلال طلبانهی ملت چین فعالانه به میدان آمده و دوشادوش مردم چین در این مبارزه شرکت و فرماندهان برجستهی مسلمان نقش مهمی در آزاد سازی سرزمین چین ایفا کردند.
در همین دوران بود که نخستین روزنامهی مسلمانان به زبان چینی معاصر به نام«روزنامهی میهنپرستی» و نخستین مجلهی اسلامی به نام«هوشیاری» تأسیس و منتشر شد و همزمان اولین سازمان مردمی مسلمانان خوی چین به نام «انجمنمسلمانان چین» تأسیس و مدارس مختلفی برای آموزش و تربیت کودکان مسلمان به وجود آمدند که این تلاشها نشان دهندهی ارتقای بیسابقهی خود آگاهی مسلمانان خوی بود.
در این حرکت خود آگاهانه، افرادی همچون، تونگزونگ(Tong Zong)، مالینای(Malin Yi)، دینگجو یوان(Ding Zhu Yuan)، خوانگجِنپان(Huang Zhen Pan)، چایدایو(Chai Da Yu)، ما لیوجو(Ma Liu Zhuo)، دینگبائوچِن(Ding Bao Chen)، جانگزیچی(Zhang Zi Qi)، دینگگونگچِن(Ding Gong Chen)، از جمله پیشآهنگان مسلمانان چین در عصر حاضر بهشمار می آیند.
بَیشوو ای(Bai Shou Yi)، مورخ مشهور مسلمان معاصر چین، شرح حال و چگونگی ظهور شخصیتهای مهم مسلمان در چین را در یک مجموعهی چهار جلدی، تحت عنوان:«شرح حال شخصیتهای مسلمان نژاد خوی«که در سال1997 به چاپ رسیده است، مفصلا توضیح داده و این شخصیتها را به چهار بخش، دوران سلسلهیوان، سلسله مینگ، سلسله چینگ و معاصر تقسیم کرده است. در این کتاب بیوگرافی326 نفر از شخصیتهای مسلمان(بیوگرافی کامل192 نفر و بیوگرافی مختصر 134 نفر) آورده شده است.
جنگ خه، دریا سالار مسلمان مشهور عصر مینگ
اگرچه شخصیتهای مسلمان بسیاری در عصر سلسله مینگ به مناصب مهم دولتی دست یافتند، ولی جایگاه ممتاز دریاسالار جِنگ خِه، نه تنها در سلسله مینگ، بلکه در تاریخ دریانوردی جهان امروز از جایگاه ویژه ای برخوردار است. محمد شعبان، معروف به جِنگ خِه، در حدود سال 1371 میلادی، و در اواخر دوران فرمانروایی مغولها، در یک خانوادهی مسلمان در استان یون نن در جنوب غربی چین، چشم به جهان گشود. جِنگ خِه، ششمین نسل از فرزندان سید اجل عمر شمس الدین، از شخصیتهای مشهور ایرانی الاصل عصر حاکمیت مغولها بود. وی در 11 سالگی به عنوان خواجهی دربار به قصر امپراتور در شهر نان جینگ راه یافت و به تدریج به خاطر لیاقت و شایستگی فراوانی که داشت، نردبان ترقی را یکی پس از دیگری طی کرد و به مقام خواجهی ارشد دربار امپراتور چین برگزیده شد. در دوران فرمانروایی سلسله مینگ، که ورود ناوگانهای تجاری خارجی به بنادر چین با محدودیت و کاهش روبرو شد، زمینه برای دریانوردی چینیها به سمت اقیانوسها و دریاهای غرب، بیش از گذشته فراهم گردید. این امر در عصر حکومت امپراتور یونگ لِه(1402 تا 1425 میلادی) از این سلسله، رونق و شکوفایی بیشتری پیدا کرد. وی به ویژه به امور دریانوردی و اعزام ناوگانهای عظیم به مناطق مختلف جهان شناخته شدهی آنروز علاقهی خاصی داشت و از این موضوع به شدت حمایت می کرد.
برای تحقق این امر، امپراتور یونگ لِه، به جِنگخِه مأموریت داد تا رهبری ناوگان بزرگی از کشتیهای چینی را عهده دار شده و به عنوان سفیر صلح و دوستی و به نمایندگی از امپراتوری عظیم چین، به کشورها و مناطق مختلف جهان سفر و با اهدای هدایایی نفیس از جانب امپراتور به پادشاهان و حاکمان این کشورها، زمینهی گسترش مناسبات دوستانه و توسعهی روابط تجاری و بازرگانی با این مناطق را فراهم سازد. جِنگ خِه، طی سالهای 1405 تا 1433 میلادی، در رأس ناوگانی بزرگ، هفت مرتبه از سواحل جنوب شرقی چین تا بنادر و سرزمینهای اندونزی، جنوب و جنوب شرقی آسیا، هندوستان، خلیج فارس، جزیرهی هرمز، سواحل شرق آفریقا و زنگبار را طی کرده و با رهبران و پادشاهان و حاکمان و مردمان 35 کشور و منطقه بازدید و ملاقات و گفتگو نموده و ضمن ابلاغ پیام صلح و دوستی امپراتوری چین، گزارشهای مفصلی از خصوصیات فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، سوق الجیشی و ژئوپولیتیک این مناطق تهیه و در اختیار امپراتور قرار داد. در یکی از نخستین سفرهای دریایی جِنگ خِه و و همراهان مسلمانش به زیارت خانهی خدا در مکه مکرمه و حرم رسول خدا در مدینهی منوره مشرف شدند[۳][۴].
عوامل افزایش جمعیت مسلمانان در دوران مینگ
اغلب مورخان چینی و غربی معتقدند[۵] که اسلام در چین نه از طریق شمشیر، بلکه به صورت کاملا مسالمت آمیز و بدون هرگونه تبلیغ رسمی توسعهیافته و گسترش پیدا کرده است. یکی از علل تحمل و مدارای جامعهی چینی نسبت به اسلام و مسلمانان هم همین عدم تبلیغ اسلام توسط آنان در میان چینیها ذکر شده است. با این حال، دردوران مینگ(←سلسله مینگ) به خاطر عوامل زیر، جمعیت مسلمانان به شدت افزایش یافت.
- تثبیت محل اقامت و سکونت مسلمانان و دست کشیدن از مهاجرت و کوچ دایمی.
- مهاجرت بسیاری از مسلمانان ترک زبان آسیای مرکزی به چین
- انطباق با شرایط محیطی و همزیستی مسلمانان با مردمان بومی
- ازدواج با زنان و دختران چینی که موجب اسلام آوردن تمامی اعضای خانوادهی دختر نیز میشد.
- پذیرش سرپرستی ایتام و فرزندان خانوادههای بی بضاعت و یا کم بضاعت چینی توسط خانوادههای مرفه مسلمان و تربیت این کودکان بر اساس فرهنگ و اعتقادات اسلامی
- آشنایی با اسلام و پذیرش آزادانهی آن توسط برخی از اقوام مختلفی که با مسلمانان مراوده داشتند.
سلسله چینگ، عصر نابردباری چینیها و رویارویی و قیام مسلمانان
پس از سقوط سلسله مینگ، نوبت به ظهور سلسله چینگ(1644 تا 1911 میلادی) رسید. این دودمان که آخرین سلسله از امپراتوریهای چین به شمار میآید، برخلاف روال معمول گذشته، نه از نژاد اکثریت خَن، بلکه به اقلیت بیگانهی«منچو» تعلق داشتند که از حدود قرن سوم پیش از میلاد وارد سرزمین چین شده و در طول این تاریخ هرگز در این سرزمین به حکومت دست نیافته بودند. به همین خاطر بود که حاکمان سلسله چینگ(مانند مغولها)، در طول دوران حاکمیتشان همیشه از سوی مردم چین به عنوان افرادی بدون فرهنگ و غیر متمدن، حاکمانی نامشروع و غاصبان امپراتوری چین تلقی شده و هیچوقت به عنوان سلسله ای چینی مورد اقبال و پذیرش واقع نشدند. لذا امپراتوران سلسله چینگ، در مقابل مردم و فرهنگ و تمدن سابقه دار چینی همواره با نوعی احساس حقارت توأم با ترس و وحشت از دست دادن حکومت به سر میبردند.
وضعیت نابسامان اقتصادی اواخر سلسله مینگ به خاطر قطع مبادلات تجاری با کشورهای خارجی، و وقوع حوادث ناگوار طبیعی همچون قحطی و خشکسالی از یک سو، و درگیریهای دامنه دار داخلی که منجر به سقوط سلسله مینگ شده بود، و همچنین نا خشنودی طبقات بالای جامعهی نژاد اکثریت خن نسبت به روی کار آمدن اقلیت منچو، موجب بروز نارضایتی عمومی در سطح جامعهی چینی به صورت عموم و سایر اقلیتهای نژادی که خود را با سابقه تر و مستحق تر به حکومت نسبت به منچوها میدانستند به صورت خاص گردید. همزمان شدن این تغییر و تحولات و نارضایتیهای داخلی با باز شدن پای استعمارگران خارجی و غربی به خاور دور و بنادر و سواحل شرقی چین، زمینه برای نا آرامیهای گسترده تر اجتماعی بیش از گذشته فراهم شد. در چنین شرایطی بود که مسلمانان چینی نیز که بیش از گذشته از سوی منچوها مورد تبعیض و نابرابری و تحت فشار قرار گرفته بودند، دست به شورش زده و تقریبا همزمان در سه نقطهی جنوب غربی(استان یون نن)، شمال غربی(استانهای گنسو و نینگ شیا) و غرب(منطقهی سین کیانگ) قیام کرده و برای مدت کوتاهی در سه منطقه (استانهای یونن و منطقهی سین کیانگ)، موفق به تشکیل حکومت موقت اسلامیشدند، ولی این خیزشها پس از مدتی، با یورش ارتش امپراتوری مواجه و حکومتهای موقت اسلامی آنها سرکوب شده و از میان رفتند. با عنایت به اهمیت و گستردگی تغییر و تحولات به وقوع پیوسته در این عصر و تأثیرهای مثبت و منفی آن در سرنوشت اسلام و مسلمانان چین در قرنهای نوزدهم، بیستم و بیست و یکم، تحلیل و بررسی این وقایع و نتایج آنها در پی میآید.
سیاست حاکمان چینگ در برخورد با اقلیتها
سلسلهها و امپراتوران پیش از سلسله چینگ(غیر از دوران کوتاه مدت سلسلهی یوان)، همگی از نژاد چینی اکثریت خَن بودند. این سلسلهها، همگی از یک قوم و نژاد بوده و در واقع، تغییر و تحولات و جابه جاییهای قدرت در درون سیستم فرهنگ سنتی چین صورت میگرفت. لذا، آمد و رفت هر سلسله ای، صرفا یک تغییر و تحول سیاسی به شمار می رفت و نه مردم و نه هیچ سلسله و امپراتوری، نگران وضعیت ادامه و استمرار فرهنگ پایدار سنتی، ارزشها و نُرمهای پذیرفته شدهی حاکم برجامعه، تمدن دیرپای چینی که کاملا بر اندیشههای کنفوسیوسی و آیین بومی تائو مبتنی بود، نبودند. بنابراین، هرگز از اقلیتها و خرده فرهنگهای نژادهای گوناگونی که در چین زندگی میکردند خوف و هراسی نداشته و آنها را در مقایسه با فرهنگ و تمدن چینی خود، جوامعی عقب افتاده، وحشی و بربر، و غیر متمدن میپنداشتند. اقلیتهای قومی و نژادی نیز همیشه خود را وامدار فرهنگ چینی دانسته و هرگز یارای برابری و ابراز وجود در برابر غول فرهنگ چینی نداشتند. اما این شرایط در خصوص حاکمان سلسله چینگ، کاملا برعکس بود. آنها خود را نه تنها در برابر اکثریت نژاد خَن و فرهنگ درخشان آنان ضعیف و آسیب پذیر میپنداشتند، بلکه در مقایسه با سایر اقلیتها، احساس حقارت نموده و از سوی آنان هم بر ادامه حکومت خود بیمناک شدند. براین اساس، حاکمان منچو، برای جبران این ضعف و احساس ناخوشایند حقارت، سیاست کلی خود را بر پایهی تبعیض، تطمیع، تضعیف، اختلاف اندازی میان اقوام مختلف، تحت فشار گذاشتن آنها، جذب و همسان سازی خرده فرهنگها و اقلیتهای قومی با جریان اصلی جامعه و فرهنگ چین و در نهایت برخورد شدید با کسانی که در برابر حاکمیت آنان ایستادگی کنند استوار ساختند. این سیاست، به ویژه در عصر حاکمیت دو امپراتور نخست سلسله چینگ به نامهای یونگ جِنگ(1735-1723 م.) و چی یِن لونگ(1795-1736 م.)، به مورد اجرا گذاشته شد.
در این دوران، علیرغم سختگیریهای حکام محلی منچو علیه مسلمانان و تهیه و ارسال گزارشهای مفصلی به دربار مبنی بر این که مسلمانان گروهی یاغی، افراطی، مخل نظم اجتماعی، مخالف فرهنگ سنتی چین، و افرادی فرقه گرا و مشکوک هستند، امپراتوران مذکور به شدت از فرهنگ و اعتقادات مسلمانان دفاع کرده و تهیه کنندگان اینگونه گزارشها را ملامت و آنها را متهم به عدم شناخت مسلمانان میکردند[۶][۵][۷].
به هرحال، برخلاف انتظار مجریان سیاست(تفرقه بینداز و حکومت کن) دربار چینگ، جامعهی مسلمانان، نه در جامعهی چین جذب شدند، نه بر حاکمیت اقلیت منچو گردن نهادند، و نه از فرهنگ و هویت دینی خود دست برداشتند، بلکه در واکنش به این همه نابرابری و تبعیض، و تضییقات روا داشته شده توسط حاکمان محلی منچو، راه چاره را در افزایش خود آگاهی، تقویت روح انسجام و همبستگی، تأکید بر هویت دینی و فرهنگی و سرانجام رویارویی و ستیز با دربار چینگ و استقلال طلبی و تشکیل کشوری مستقل و اسلامی دیده و در مناطق مختلف، سر به شورش برداشتند.
شکست سیاست جذب و همسان سازی و آغاز برخورد با مسلمانان
همانگونه که پیشتر اشاره شد، منچوها خود از اقلیتهای چین به شمار می رفتند و از سابقهی فرهنگی و تمدنی کهنی برخوردار نبودند. برای حل مشکل این احساس کمبود، آنها با پذیرش و جذب فرهنگ سنتی چین خود را مدافع آن نشان داده، و سیاست جذب و همسان سازی سایر اقلیتها، از جمله مسلمانان را در پیش گرفتند. مسلمانان گمان نمیکردند که از سوی حاکمان سلسله چینگ= برای از دست دادن کامل هویت دینی و فرهنگی خود بدین سان تحت فشار مضاعف قرار گیرند. در این دوران، مقامات محلی سلسله چینگ از ازدواج مسلمانان با زنان چینی که در گذشته یک امر متداول بود، گرویدن غیر مسلمانان به اسلام، به فرزندی گرفتن کودکان چینی توسط خانوادههای مسلمان، تردد علما و روحانیون بین ایالتها، رفت و آمد مسلمانان بین شهرها و روستاها برای زیارت اماکن مقدس، و احداث مساجد جدید نیز ممانعت کردند. پس از شکست سیاست جذب و همسان سازی فرهنگی مسلمانان، سلسله چینگ به سیاست استفاده از زور روی آورد. با اتهام تحریک مسلمانان چین از سوی مسلمانان آسیای میانه علیه امپراتوری چین، دربار سلسله چینگ در اواخر قرن هفدهم و اوایل قرن هجدهم در داخل سرزمینهای آسیای مرکزی پیشروی نموده و منطقهی جونگاریا در شمال ایالت سین کیانگ را تصرف کرد[۸]. سپاهیان سلسله چینگ، پس از تسخیر جونگاریا، به دستور دولت مرکزی از جنوب به سمت سرزمینهای مسلمان نشین اویغورها حرکت کردند. آنها در سال 1758 میلادی، شهرهای کاشغر، یارکند، و آقسو در جنوب این ایالت را به تصرف خود در آوردند. در این درگیریها منچوها، با استفاده از همان سیاست گذشته(تفرقه اندازی)، مسلمانان را بر ضد یکدیگر تحریک و به جان هم انداختند.
عوامل تأثیر گذار در رویارویی مسلمانان و منچوها
به طور کلی میتوان گفت، جامعه مسلمانان چین از مرحلهی ابتدایی خوداتکایی و خود محدود سازی در دوران سلسله تانگ و سلسله سونگ در دوران سلسلهیوان به مرحلهی حضور در هرم قدرت رسید. سپس در دوران سلسله مینگ، وارد عصر همزیستی و تثبیت هویت فرهنگی شد و در دوران حاکمیت سلسله چینگ به دلایل متعدد وارد فاز مقاومت و رویارویی و در نهایت در نیمهی دوم قرن نوزدهم وارد مرحلهی ستیزه جویی و شورش و تشکیل دولت مستقل اسلامی گردید. در این روند، عوامل مختلفی از هر دو طرف(دولتهای چینی و جامعهی مسلمانان) مؤثر بودند که در پی به برخی از این عوامل به صورت خلاصه اشاره میشود.
عوامل مؤثر در رویارویی از سوی دولت چینگ
- نا آگاهی و عدم شناخت حاکمان محلی منچو نسبت به فرهنگ و اعتقادات دینی مسلمانان؛
- حسادت و بدگویی آنها نسبت به مسلمانان در دربار امپراتور؛
- ارائه گزارشهای خلاف واقع و مغرضانه در مورد مسلمانان توسط مقامات محلی سلسله چینگ؛
- روا داشتن تبعیض و آزار و اذیت نسبت به مسلمانان و ایجاد محدودیت در انجام فرایض دینی آنها؛
- سرکوب اعتراضات و خواستههای به حق مسلمانان و جانبداری مقامات محلی از چینیهای غیر مسلمان در منازعات و اختلافات غیر سیاسی میان آنها و مسلمانان؛
- بروز مشکلات اقتصادی به دلیل توقف مبدلات تجاری میان چین و کشورهای خارجی و بروز حوادث طبیعی همچون سیل، خشک سالی و قحطی و بروز بیماریهای فراگیر واگیر دار مانند طاعون؛
- فروکش کردن حس اعتماد دوجانبه و فروریختن اعتماد متقابل،
- آغاز شورشهای پی درپی در مناطق مختلف چین و افزایش سوء ظن حکومت نسبت به فعالیتهای دینی و اجتماعی مسلمانان؛
- فراهم شدن زمینههای رویارویی و از میان رفتن سیاستهای تساهل و تسامح و مدارای گذشته نسبت به اقلیتها، به ویژه مسلمانان؛
- رفتار ستیزه جویانهی مقامات محلی نسبت به مسلمانان و شدت بخشیدن به اجرای سیاست همسان سازی فرهنگی و اعتقادی اقلیتها؛
- آغاز ضعف در دستگاه امپراتوری و رو به زوال رفتن دستگاه اداری حکومت مقتدرانهی مرکزی و اتخاذ تصمیمهای خودسرانه و نادرست نسبت به مسلمانان از سوی مقامات محلی؛
- احساس عدم امنیت و اطمینان حاکمان منچو نسبت به ادامه حکومتشان و تفسیر تفاوت فرهنگی و مذهبی مسلمانان به مخالفت با سلسله چینگ؛
عوامل مؤثر در رویارویی از سوی مسلمانان
- افزایش خودآگاهی مسلمانان نسبت به فرهنگ و اعتقادات دینی خود؛
- گرایش به تجدید حیات اسلامی در چین که متأثر از جریانات احیاگری اسلامی در خاورمیانه و هند بود؛
- ایجاد ارتباطات گسترده میان مسلمانان چین با جهان اسلام و کسب اطلاعات از اوضاع جهان اسلام که در مقابل استعمارگران اروپایی به ستیز برخاسته بودند؛
- ادامه تحصیل برخی از روحانیون مسلمان چینی در کشورهایی مانند مصر، عربستان، یمن و آشنایی آنان با جریانات اسلامی در این مناطق و انتقال اندیشههای انقلابی به چین؛
- گسترش اندیشههای اصلاح طلبانهی مذهبی در میان علما و متفکران دینی و تلاش آنان برای فاصله گرفتن از خرافات و اختلاطهای فرهنگی کنفوسیوسی و چینی که در دوران همسان سازی وارد اعتقادات و باورهای مذهبی و اجتماعی مسلمانان شده بود؛
- ورود برخی از اندیشهها و مکاتب طریقتهای صوفیانه به چین از آسیای مرکزی و شبه جزیرهی عربی؛
- آغاز اختلافات و درگیریهای فرقه ای میان مسلمانان طرفدار آموز ههای دینی قدیم و جدید؛
- احیای تفکرات آزاد اندیشانهی اسلامی و هویت خواهی میان مسلمانان و سرایت اندیشههای احیاگرانهی اسلامی از خارج؛
- به تنگ آمدن مسلمانان از تبعیضها، سرکوبها و فشارهای روا داشته شده از سوی مقامات دولتی نسبت به فرهنگ و اعتقادات دینی و آموزشی آنها و اوج گرفتن نارضایتی عمومی نسبت به شرایط نا بهنجار حاکم بر مناطق مسلمان نشین؛
- رشد افکار استقلال طلبانه و سهم خواهی مسلمانان از قدرت، حداقل در مناطق مسلمان نشین؛
- تلاش برای تحقق آرزوی چندین قرن خفتهی مسلمانان برای ایجاد حکومتی اسلامی در مناطق مسلمان نشین غرب، شمال غربی و جنوب غربی سرزمین چین که محل سکونت بیشتر مسلمانان بود؛
- آغاز شورشهای گسترده در مناطق مختلف چین، مانند شورش تایپین گها، و رو به افول گذاشتن دودمان چینگ و احساس عدم امنیت اجتماعی برای جامعهی مسلمانان در شرایط نا آرام و اغتشاشی سرزمین چین.
نیز نگاه کنید به
اسلام در چین؛ ورود اسلام به چین؛ شخصیتهای مسلمان دوران سلسله ی یوان؛ شخصیتهای مسلمان دوران سلسله مینگ؛ شخصیتهای مسلمان دوران سلسلهی چينگ؛ شخصیتهای مسلمان در دوران معاصر؛ شخصیتهای مهم مسلمان زیمبابوه؛ شخصیتهای دینی و مذهبی کوبا؛ شخصیتهای مهم مسلمان تونس؛ شخصیتهای دینی و مذهبی سنگال؛ شخصیتهای مهم مسلمان روسیه؛ شخصیتهای مهم مسلمان ساحل عاج؛ شخصیتهای دینی مسلمان سیرالئون
کتابشناسی
- ↑ ماگوان دِ(2003)، پراکندگی جغرافیایی ظهور شخصیتهای مهم و تاریخی مسلمان در چین، مجله دراسات قومیه هوی. شماره 2
- ↑ ۲٫۰ ۲٫۱ وانگ فنگ(2007)، پژوهش های افکار فلسفی چهار مترجم و نویسنده ی بزرگ مسلمان چینی در دوران سلسله های مینگ و چینگ، مرکز پژوهش های ملت هوی، دانشگاه نینگ شیا.
- ↑ گزارشی از دومین سمینار بین المللی- پژوهشی جنگ خه، دریانورد مسلمان چینی. فصلنامه ی دراسات قومیه هوی. شماره یک.2002
- ↑ مراد زاده، رضا(1382)، چگونگی نفوذ اسلام در چین، بنیاد پژوهشهای اسلامی استان قدس رضوی
- ↑ ۵٫۰ ۵٫۱ فِنگ جین یوان(2003)، الاسلام فی الصین، دارالهلال الارزق للنشر- هونغ کونغ
- ↑ ایزرائیلی، رافائل(1368)، ترجمه ی حسن تقی زاده طوسی، مسلمانان چینی رویارویی دو فرهنگ، بنیاد پژوهش های آستان قدس رضوی.
- ↑ Jean A. Berlie, Islam in China. Hui and Uyghurs Between Modernization and Sinicization. White Lotus LTD. Thailand, Bangkok. 2004.
- ↑ هستینگز،جیمز (1974)، دایره المعارف دین و اخلاق، جلد هشتم، انتشارات چارلز اسکرینبرز، نیویورک. ص 892
منبع اصلی
سابقی، علی محمد(1392). جامعه و فرهنگ چین. تهران: موسسه فرهنگی هنری و انتشاراتی بین الملی الهدی.
نویسنده مقاله
علی محمد سابقی