ادیان در اسپانیا: تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «تاریخچه ادیان اسلام و مسیحیت کاتولیک " اسپانيا به تبع موقعيت جغرافياي خود و ورود مليتهاي مختلف به اين خطه، از خصوصيات مختلف فرهنگي اين ملل، ازجمله مذهب آنهاتاثير پذيرفتهاست. فتح اسپانيا توسط روميان، مذهب اساطيري روم باستان را به اسپانيا آور...» ایجاد کرد) |
جز (The LinkTitles extension automatically added links to existing pages (https://github.com/bovender/LinkTitles).) |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
تاریخچه ادیان | تاریخچه ادیان | ||
اسلام و مسیحیت کاتولیک | اسلام و مسیحیت کاتولیک | ||
" اسپانيا به تبع موقعيت جغرافياي خود و ورود مليتهاي مختلف به اين خطه، از خصوصيات مختلف فرهنگي اين ملل، ازجمله مذهب آنهاتاثير پذيرفتهاست. فتح اسپانيا توسط روميان، مذهب اساطيري روم باستان را به اسپانيا آورد و بامسيحي شدن امپراطور، مسيحيت به اقصي نقاط امپراطوري گسترش يافت. اوّلین شواهد موجود، تاریخ رواج مسیحیت در اسپانیا را در قرن چهارم میلادی میدانند. در سال ۳۸۰، امپراتور تئودوسیوس اوّل مسیحیت را دین رسمی کل قلمرو رم اعلام کرد. | " اسپانيا به تبع موقعيت جغرافياي خود و ورود مليتهاي مختلف به اين خطه، از خصوصيات مختلف فرهنگي اين ملل، ازجمله مذهب آنهاتاثير پذيرفتهاست. فتح اسپانيا توسط روميان، مذهب اساطيري روم باستان را به اسپانيا آورد و بامسيحي شدن امپراطور، مسيحيت به اقصي نقاط امپراطوري گسترش يافت. اوّلین شواهد موجود، تاریخ رواج مسیحیت در [[اسپانیا]] را در قرن چهارم میلادی میدانند. در سال ۳۸۰، امپراتور تئودوسیوس اوّل مسیحیت را دین رسمی کل قلمرو رم اعلام کرد. | ||
در قرن پنجم میلادی، گروههایی از اقوام ژرمانیک به اضافهی یک قوم ایرانی به اسم الانها امپراتوری رم را که به مرحله انحطاط خود رسیده بود تسخیر کردند. از این میان، قوم ویزیگوت در اسپانیا قدرت را به دست گرفت و سلسله پادشاهی ای تشکیل داد که قلمرو آن کلّ شبهجزیره و مناطق جنوب فرانسه را در بر میگرفت. مذهب آنها، بر خلاف اکثر ساکنان اسپانیا که کاتولیک بودند، آریوئی بود تا این که در سال ۵۸۹ م. رکاردوس اول به مذهب کاتولیک روی آورد. ویزیگوتها به کشور خودشان هیسپانیا میگفتند." 1 | در قرن پنجم میلادی، گروههایی از اقوام ژرمانیک به اضافهی یک قوم ایرانی به اسم الانها امپراتوری رم را که به مرحله انحطاط خود رسیده بود تسخیر کردند. از این میان، قوم ویزیگوت در اسپانیا قدرت را به دست گرفت و سلسله پادشاهی ای تشکیل داد که قلمرو آن کلّ شبهجزیره و مناطق جنوب [[فرانسه]] را در بر میگرفت. مذهب آنها، بر خلاف اکثر ساکنان اسپانیا که کاتولیک بودند، آریوئی بود تا این که در سال ۵۸۹ م. رکاردوس اول به مذهب کاتولیک روی آورد. ویزیگوتها به کشور خودشان هیسپانیا میگفتند." 1 | ||
" در سدهٔ هشتم میلادی در سال 711 موروها (Moro) که به مسلمانان اسپانیا گفتهمیشد که نژادی عربی-اسپانیایی- بربری داشتند و در اصل ساکنان موریتانی بودند، به هیسپانیا حمله کردند و بهدنبال ایجاد خلافتهای امویان و مرابطان، بزرگترین تمدن عربی-آندلسی را در شهرهایی همچون کوردوبا، تولیدو، گرانادا و سبیا بهوجود آوردند. آنها در زمان طارق بن زیاد از جبلالطارق گذشتند و در ۷۱۱ بدون هیچ مشکلی پادشاهی ویزیگوتی رو به زوال رودریک را مورد تاخت و تاز خود قرار دادند. | " در سدهٔ هشتم میلادی در سال 711 موروها (Moro) که به مسلمانان اسپانیا گفتهمیشد که نژادی عربی-اسپانیایی- بربری داشتند و در اصل ساکنان موریتانی بودند، به هیسپانیا حمله کردند و بهدنبال ایجاد خلافتهای امویان و مرابطان، بزرگترین تمدن عربی-آندلسی را در شهرهایی همچون کوردوبا، تولیدو، گرانادا و سبیا بهوجود آوردند. آنها در زمان طارق بن زیاد از جبلالطارق گذشتند و در ۷۱۱ بدون هیچ مشکلی پادشاهی ویزیگوتی رو به زوال رودریک را مورد تاخت و تاز خود قرار دادند. | ||
در ۷۵۶ عبدالرحمان یکم، دودمان اموی را در کوردوبا پایهگذاری نمود و این امیرنشین در زمان عبدالرحمان سوم به خلافت قرطبه تبدیل شد. در این زمان دربار موروها از نظر ثروت، فرهنگ و شکوه و جلال رو به گسترش بود و شهرهای جنوبی تولیدو، کوردوبا و سویا به سرعت به مراکز فرهنگ جدید بدل شده و دانشگاهها و گنجینههای معماریشان شهرت یافت. در اوخر سدهٔ دهم میلادی نایبالسلطنه المنصور وارد درگیری نظامی سختی با مسیحیان شمال اسپانیا شد و تنها در آنجا بود که کشورگشاییهای موروها با مشکل مواجه گردید. در ۱۰۳۱ خلافت کوردوبا به دلیل قدرتخواهیهای حکام محلی از هم پاشید و مرابطان در ۱۰۸۶ ادارهٔ اسپانیا را در دست گرفتند. با این حال آنان نیز خیلی زود رو به زوال گذاشتند و موحدون در ۱۱۷۴ جای آنان را گرفتند. با این حال انجام کشورگشاییهایی پیدرپی در این مدت سبب شده بود تا هزاران صنعتگر ماهر و کشاورز توانای موروتبار به اسپانیا بیایند و نقش مهمی در شکوفایی روبهرشد آن سرزمین ایفا کنند. | در ۷۵۶ عبدالرحمان یکم، دودمان اموی را در کوردوبا پایهگذاری نمود و این امیرنشین در زمان عبدالرحمان سوم به خلافت قرطبه تبدیل شد. در این زمان دربار موروها از نظر ثروت، فرهنگ و شکوه و جلال رو به گسترش بود و شهرهای جنوبی تولیدو، کوردوبا و سویا به سرعت به مراکز فرهنگ جدید بدل شده و دانشگاهها و گنجینههای معماریشان شهرت یافت. در اوخر سدهٔ دهم میلادی نایبالسلطنه المنصور وارد درگیری نظامی سختی با مسیحیان شمال اسپانیا شد و تنها در آنجا بود که کشورگشاییهای موروها با مشکل مواجه گردید. در ۱۰۳۱ خلافت کوردوبا به دلیل قدرتخواهیهای حکام محلی از هم پاشید و مرابطان در ۱۰۸۶ ادارهٔ اسپانیا را در دست گرفتند. با این حال آنان نیز خیلی زود رو به زوال گذاشتند و موحدون در ۱۱۷۴ جای آنان را گرفتند. با این حال انجام کشورگشاییهایی پیدرپی در این مدت سبب شده بود تا هزاران صنعتگر ماهر و کشاورز توانای موروتبار به اسپانیا بیایند و نقش مهمی در شکوفایی روبهرشد آن سرزمین ایفا کنند. | ||
خط ۱۸: | خط ۱۸: | ||
اگرچه وجود گزارش های قاطع مبنی بر تسلیم شهرهای اسپانیا از سوی یهودیان به سپاهیان مسلمانان هنوز از اعتبار کافی بی بهره است، این اعتقاد که یهودیان چنین کردند تقریباً به منزلة امری پذیرفته شده در تاریخ نگاری قرون میانه به چشم می خورد. این موضوع، اگر نگوییم که انعکاسی از اقدامات عملی یهودیان است، امکان دارد نشانه ای از دیدگاه های سیاسی آنها باشد. در حالی که منابع مربوط به تاریخ و فرهنگ اوایل دورة اسپانیای اسلامی نسبتاً فراوان است، تاریخ و فرهنگ یهودیان شبه جزیرة ایبری از زمان فتح آن به دست مسلمانان تا سدة چهارم تقریباً به طور کامل ناشناخته مانده است. | اگرچه وجود گزارش های قاطع مبنی بر تسلیم شهرهای اسپانیا از سوی یهودیان به سپاهیان مسلمانان هنوز از اعتبار کافی بی بهره است، این اعتقاد که یهودیان چنین کردند تقریباً به منزلة امری پذیرفته شده در تاریخ نگاری قرون میانه به چشم می خورد. این موضوع، اگر نگوییم که انعکاسی از اقدامات عملی یهودیان است، امکان دارد نشانه ای از دیدگاه های سیاسی آنها باشد. در حالی که منابع مربوط به تاریخ و فرهنگ اوایل دورة اسپانیای اسلامی نسبتاً فراوان است، تاریخ و فرهنگ یهودیان شبه جزیرة ایبری از زمان فتح آن به دست مسلمانان تا سدة چهارم تقریباً به طور کامل ناشناخته مانده است. | ||
ظهور جامعة یهودیان اندلس را می توان در اوایل دوره ی خلافت اموی در اندلس که عبدالرحمان سوم پایه گذار آن بودردیابی کرد، اما تصویری که از زندگی آنها موجود است حتی در دوران شکوفایی تمدن مسلمانان در اندلس، آن چنان که باید روشن و کامل نیست. دلیل این امر به منابع این دوره باز می گردد. منابع موجود در این دوره اساساً منابع ادبی است که از مقامات بعدی جامعة یهودیان سخن می راند، اما اطلاعاتی مربوط به زندگی عامه ی یهودیان در دست نیست تا بتوان تصویر کاملی از زندگی آنها در اسپانیا در سال های بین سدة هفتم تا پایان سدة نهم هجری داشت. بنابراین نمی توان وضعیت تمامی افراد جامعه یهودیان اسپانیا را فقط با بررسی اطلاعات موجود دربارة تعدادی از آنها که دارای موقعیتی مهم در اسپانیای اسلامی بوده اند به تصویر کشید. | ظهور جامعة یهودیان اندلس را می توان در اوایل دوره ی خلافت اموی در اندلس که عبدالرحمان سوم پایه گذار آن بودردیابی کرد، اما تصویری که از زندگی آنها موجود است حتی در دوران شکوفایی تمدن مسلمانان در اندلس، آن چنان که باید روشن و کامل نیست. دلیل این امر به منابع این دوره باز می گردد. منابع موجود در این دوره اساساً منابع ادبی است که از مقامات بعدی جامعة یهودیان سخن می راند، اما اطلاعاتی مربوط به زندگی عامه ی یهودیان در دست نیست تا بتوان تصویر کاملی از زندگی آنها در اسپانیا در سال های بین سدة هفتم تا پایان سدة نهم هجری داشت. بنابراین نمی توان وضعیت تمامی افراد جامعه یهودیان اسپانیا را فقط با بررسی اطلاعات موجود دربارة تعدادی از آنها که دارای موقعیتی مهم در اسپانیای اسلامی بوده اند به تصویر کشید. | ||
حاکمان اسلامی اسپانیا در دوران امویان، عامریان و ملوک الطوایف مشتاق بودند تا در امور سیاسی، مالی و اداری از یهودیان بهره گیرند؛ زیرا این اقلیت برخلاف مسیحیان و دیگر مسلمانان نمی توانستند خیال به دست گرفتن اقتدار سیاسی کشور را در سر بپرورانند و بنابراین نسبت به خود مسلمانان، که آرزوی حکومت در سر داشتند خطر کمتری داشتند. افزون براین برخلاف مسیحیان، هم کیشان یهودی در سرزمین های همسایه از حکومت و ارتشی بهره نداشتند که برای حکومت های اسلامی تهدیدی به شمار آیند. | حاکمان اسلامی اسپانیا در دوران امویان، عامریان و ملوک الطوایف مشتاق بودند تا در امور سیاسی، [[مالی]] و اداری از یهودیان بهره گیرند؛ زیرا این اقلیت برخلاف مسیحیان و دیگر مسلمانان نمی توانستند خیال به دست گرفتن اقتدار سیاسی کشور را در سر بپرورانند و بنابراین نسبت به خود مسلمانان، که آرزوی حکومت در سر داشتند خطر کمتری داشتند. افزون براین برخلاف مسیحیان، هم کیشان یهودی در سرزمین های همسایه از حکومت و ارتشی بهره نداشتند که برای حکومت های اسلامی تهدیدی به شمار آیند. | ||
به این ترتیب هم یهودیان و هم مسیحیان به یک شکل اهل ذمه به شمار می آمدند، اما مسیحیان بالقوه ستون پنجم دشمنان حکومت اسلامی بودند، در حالی که یهودیان چنین وضعیتی نداشتند و سرانجام آنکه یهودیان معمولاً برای محافظت از خود در مقابل توده های مسلمان و مذهبی های افراطی چاره ای جز وابستگی به حکومت نداشتند. این گونه بود که نوعی پیوند طبیعی بین یهودیان و دربار برقرار شد. | به این ترتیب هم یهودیان و هم مسیحیان به یک شکل اهل ذمه به شمار می آمدند، اما مسیحیان بالقوه ستون پنجم دشمنان حکومت اسلامی بودند، در حالی که یهودیان چنین وضعیتی نداشتند و سرانجام آنکه یهودیان معمولاً برای محافظت از خود در مقابل توده های مسلمان و مذهبی های افراطی چاره ای جز وابستگی به حکومت نداشتند. این گونه بود که نوعی پیوند طبیعی بین یهودیان و دربار برقرار شد. | ||
آن ها در مدت باز پس گیری اندلس به دست مسیحیان و بعد از آن نیز از وضعیت مشابهی برخوردار بودند؛ زیرا حاکمان مسیحی شبه جزیره ی ایبری اغلب به دلایل امنیتی ترجیح می دادند که یهودیان را به کارگیرند تا هم کیشان مسیحی خود را؛ زیرا یهودیان در مقابل هم کیشان مسیحی، دشمنان واقعی صاحبان قدرت نبودند. | آن ها در مدت باز پس گیری اندلس به دست مسیحیان و بعد از آن نیز از وضعیت مشابهی برخوردار بودند؛ زیرا حاکمان مسیحی شبه جزیره ی ایبری اغلب به دلایل امنیتی ترجیح می دادند که یهودیان را به کارگیرند تا هم کیشان مسیحی خود را؛ زیرا یهودیان در مقابل هم کیشان مسیحی، دشمنان واقعی صاحبان قدرت نبودند. | ||
خط ۲۳۳: | خط ۲۳۳: | ||
'''2- موسی بن میمون''' | '''2- موسی بن میمون''' | ||
در سال ۱۱۳۵ میلادی، در کوردوبا در اسپانیا زاده شد. وی مربی،پزشک، ستارهشناس،فیلسوف و دانشمند اسپانیایی یهودی بود. وی در سدههای میانه، در مراکش،اندلس و مصر زیسته و افکار و آرای او در جهان غیریهودی نیز پراکنده شدهاست .او از علمای بزرگ یهود است که در مورد او گفته اند: «ازموسی (ابن عمران) تا موسی (ابنمیمون( کسی مانند موسی برنخاسته است». | در سال ۱۱۳۵ میلادی، در کوردوبا در اسپانیا زاده شد. وی مربی،پزشک، ستارهشناس،فیلسوف و دانشمند اسپانیایی یهودی بود. وی در سدههای میانه، در مراکش،اندلس و [[مصر]] زیسته و افکار و آرای او در جهان غیریهودی نیز پراکنده شدهاست .او از علمای بزرگ یهود است که در مورد او گفته اند: «ازموسی (ابن عمران) تا موسی (ابنمیمون( کسی مانند موسی برنخاسته است». | ||
نام کامل ابن میمون به عبری موشِه بِن مَیْمون (عبری: משהבןמימון) و نام عربی او ابوعمران موسی بن میمون بن عبدالله القرطبی الإسرائیلی است. در مغربزمین، او معمولاً با نام یونانی موسی میمونیدس شناخته میشود. | نام کامل ابن میمون به عبری موشِه بِن مَیْمون (عبری: משהבןמימון) و نام عربی او ابوعمران موسی بن میمون بن عبدالله القرطبی الإسرائیلی است. در مغربزمین، او معمولاً با نام یونانی موسی میمونیدس شناخته میشود. | ||
خط ۲۳۹: | خط ۲۳۹: | ||
'''3- ''' باجی | '''3- ''' باجی | ||
ابوالولید سلیمان بنخَلَف،متکلّم وادیب برجستة اندلسی در سدة پنجم . در ۴۰۳ در خانواده ای که از بَطَلْیَوْس به باجه(باژة امروزی در جنوب پرتغال ) مهاجرت کرده بودند متولّد شد. وی به مدارس قرطبه رفت و آمد می کرد و در شعر و شاعریکامیابیهایی به دست آورد، و در ۴۲۶ به شرق مسافرت کرد. ازسیزده سالی که در خارج اندلس به سر برد، سه سال را در مکه و در خدمت حافظ ابوذرهروی که در هرات و بلخ و شهرهای دیگر خراسان تعلیم یافته بود گذراند و نزد اوفقه مالکی وحدیث خواند، و پیوسته به اتفاق او به موطنش در السَرَوات ، که منطقه ای کوهستانی واقع درمیان تِهامه و نجد و یمن بود، می رفت . بعدها باجی به بغداد آمد و در آنجا سه سالِدیگر تحصیلات خود را ادامه داد. به مدت یک سالدر حلب و دمشق و مصر وقت خود را وقف تحصیل علم کلام کرد. بنا به درخواست فقهایاندلس ، در جزیرة میورقه با ابن حَزْم مشهورمناظره کرد، که بر اثر آن ابن حزم گوشه نشینی اختیار کرد و بنابرقول ابن سعید مغربی کتابهایش را سوزاندند. باجی در در اَلْمِریه وفات کرد. | ابوالولید سلیمان بنخَلَف،متکلّم وادیب برجستة اندلسی در سدة پنجم . در ۴۰۳ در خانواده ای که از بَطَلْیَوْس به باجه(باژة امروزی در جنوب پرتغال ) مهاجرت کرده بودند متولّد شد. وی به مدارس قرطبه رفت و آمد می کرد و در شعر و شاعریکامیابیهایی به دست آورد، و در ۴۲۶ به شرق مسافرت کرد. ازسیزده سالی که در خارج اندلس به سر برد، سه سال را در مکه و در خدمت حافظ ابوذرهروی که در [[هرات]] و [[بلخ]] و شهرهای دیگر خراسان تعلیم یافته بود گذراند و نزد اوفقه مالکی وحدیث خواند، و پیوسته به اتفاق او به موطنش در السَرَوات ، که منطقه ای کوهستانی واقع درمیان تِهامه و نجد و یمن بود، می رفت . بعدها باجی به بغداد آمد و در آنجا سه سالِدیگر تحصیلات خود را ادامه داد. به مدت یک سالدر حلب و دمشق و مصر وقت خود را وقف تحصیل علم کلام کرد. بنا به درخواست فقهایاندلس ، در جزیرة میورقه با ابن حَزْم مشهورمناظره کرد، که بر اثر آن ابن حزم گوشه نشینی اختیار کرد و بنابرقول ابن سعید مغربی کتابهایش را سوزاندند. باجی در در اَلْمِریه وفات کرد. | ||
'''4- '''بَطَلْیَوْسی | '''4- '''بَطَلْیَوْسی | ||
خط ۲۵۵: | خط ۲۵۵: | ||
'''7- ابن بیطار''' | '''7- ابن بیطار''' | ||
ضیاء الدین ابو محمد عبدالله احمد بن محمد مالکی، مشهور به ابن بیطار، اواخر قرن ششم ه.ق در مالقه ی اسپانیا متولد شد و در سال 646 ه.ق از دنیا رفت. او تحصیلات عالیه اش را در اشبیایه به پایان رساند و در گیاه شناسی و داروشناسی زیر نظر معلمان برجسته تخصص یافت. وی با همراهی و سرپرستی اساتیدش، گیاهان مناطق اطراف محل اقامتش را جمع آوری کرد و روی تک تک آنها تحقیقات متعددی را انجام می داد. او برای تحقیق بیشتر بعد از مدتی شروع به سفر کرد و از مغرب ( مراکش، الجزیره و تونس) و کشورهای یونان و روم و آسیای صغیر و سوریه، در مشرق دیدن کرد. وی در دمشق به همراه شاگردش ابن ابی اصبیعه مجموعه های زیادی از گیاهان را جمع آوری نمود و به واقع بزرگ ترین صاحب نظر در زمینه ی دانش گیاهان بود. | ضیاء الدین ابو محمد عبدالله احمد بن محمد مالکی، مشهور به ابن بیطار، اواخر قرن ششم ه.ق در مالقه ی اسپانیا متولد شد و در سال 646 ه.ق از دنیا رفت. او تحصیلات عالیه اش را در اشبیایه به پایان رساند و در گیاه شناسی و داروشناسی زیر نظر معلمان برجسته تخصص یافت. وی با همراهی و سرپرستی اساتیدش، گیاهان مناطق اطراف محل اقامتش را جمع آوری کرد و روی تک تک آنها تحقیقات متعددی را انجام می داد. او برای تحقیق بیشتر بعد از مدتی شروع به سفر کرد و از مغرب ( مراکش، الجزیره و [[تونس]]) و کشورهای یونان و روم و آسیای صغیر و سوریه، در مشرق دیدن کرد. وی در دمشق به همراه شاگردش ابن ابی اصبیعه مجموعه های زیادی از گیاهان را جمع آوری نمود و به واقع بزرگ ترین صاحب نظر در زمینه ی دانش گیاهان بود. | ||
'''8- ابن زهر''' | '''8- ابن زهر''' | ||
خط ۳۱۰: | خط ۳۱۰: | ||
"خورشید اسلام از روزگاران پیش بر اسپانیا پرتو افکنده بود. آن گاه که اروپا در تاریکیهای قرون وسطایی دست و پا می زداسلام به اندلس پا نهاد و از آن کشوری متمدن و پیشرو ساخت ولی پس از مدت زمانی مسلمانان بر اثر توطئه هایوحشیانه صلیبیان از آن سرزمین رانده شدند. اما امروزه اسپانیا دین اسلام را به عنوان یکی از ادیان رسمی کشور بهرسمیت شناخته است. مرکز اسلامی اسپانیا بخشهایی را در «مادرید»، «بارسلون »، «گرانادا» زیر پوشش خود دارد این مرکزهمچنین مدرسه ای اسلامی را در گرانادا تحت نظارت گرفته است. مرکز یاد شده کارهای تبلیغاتی، انتشاراتی و ترجمه کتابهای اسلامی به زبان اسپانیولی را به عهده دارد. پخش فیلمهایی درباره اسلام و فرستادن سخنرانان و مبلغان اسلامی به مراکز علمی و دانشگاهی از جمله اقدامات این مؤسسه است. | "خورشید اسلام از روزگاران پیش بر اسپانیا پرتو افکنده بود. آن گاه که اروپا در تاریکیهای قرون وسطایی دست و پا می زداسلام به اندلس پا نهاد و از آن کشوری متمدن و پیشرو ساخت ولی پس از مدت زمانی مسلمانان بر اثر توطئه هایوحشیانه صلیبیان از آن سرزمین رانده شدند. اما امروزه اسپانیا دین اسلام را به عنوان یکی از ادیان رسمی کشور بهرسمیت شناخته است. مرکز اسلامی اسپانیا بخشهایی را در «مادرید»، «بارسلون »، «گرانادا» زیر پوشش خود دارد این مرکزهمچنین مدرسه ای اسلامی را در گرانادا تحت نظارت گرفته است. مرکز یاد شده کارهای تبلیغاتی، انتشاراتی و ترجمه کتابهای اسلامی به زبان اسپانیولی را به عهده دارد. پخش فیلمهایی درباره اسلام و فرستادن سخنرانان و مبلغان اسلامی به مراکز علمی و دانشگاهی از جمله اقدامات این مؤسسه است. | ||
در سال 1971 میلادی حدود 90000 مسلمان در اسپانیا زندگی می کردند که از این عده حدود 13000 نفر شهرونداسپانیایی بودند. در سال 1982 تعداد مسلمانان به 120000 نفر رسید یعنی 3/0% کل جمعیت اسپانیا. بیشترین اینجمعیت کارگران خارجی بودندکه عمدتا از شمال افریقا بخصوص مراکش به این کشور مهاجرت کرده اند. ضدیت دولت اسپانیا با جامعه مسلمان در قرن شانزدهم میلادی که عملا منجر به نابودی اجتماع مسلمین گردید تا سال 1967میلادی ادامه داشت اما پس از آن برای اولین بار مذهب در آن دیار مورد تایید قرار گرفت. آزادی کامل مذهب پس ازمرگ ژنرال فرانکو اعلام شد اما قبل از آن قرنها اطلاعات نادرست و گمراه کننده کلیسای کاتولیک اسپانیا علیه اسلام برروی مردم آثار نامطلوب برجای گذاشته بود به گونه ای که عده کثیری از مسلمانان از ترس آزار، اعتقادات مذهبی خود راپنهان نگاه می داشتند. از سال 1980 گرایش به اسلام در ناحیه اندلس فزونی گرفت. مهمترین نهادهای اسلامی عبارتند از جامعه اسلامی اندلس همراه شعبه هایش در سویل، گرانادا، مالاگا. | در سال 1971 میلادی حدود 90000 مسلمان در اسپانیا زندگی می کردند که از این عده حدود 13000 نفر شهرونداسپانیایی بودند. در سال 1982 تعداد مسلمانان به 120000 نفر رسید یعنی 3/0% کل [[جمعیت اسپانیا]]. بیشترین اینجمعیت کارگران خارجی بودندکه عمدتا از شمال افریقا بخصوص مراکش به این کشور مهاجرت کرده اند. ضدیت دولت اسپانیا با جامعه مسلمان در قرن شانزدهم میلادی که عملا منجر به نابودی اجتماع مسلمین گردید تا سال 1967میلادی ادامه داشت اما پس از آن برای اولین بار مذهب در آن دیار مورد تایید قرار گرفت. آزادی کامل مذهب پس ازمرگ ژنرال فرانکو اعلام شد اما قبل از آن قرنها اطلاعات نادرست و گمراه کننده کلیسای کاتولیک اسپانیا علیه اسلام برروی مردم آثار نامطلوب برجای گذاشته بود به گونه ای که عده کثیری از مسلمانان از ترس آزار، اعتقادات مذهبی خود راپنهان نگاه می داشتند. از سال 1980 گرایش به اسلام در ناحیه اندلس فزونی گرفت. مهمترین نهادهای اسلامی عبارتند از جامعه اسلامی اندلس همراه شعبه هایش در سویل، گرانادا، مالاگا. | ||
در عصر حاضر حضور اسلام در اشبیلیهSevillaمرکز استان اندلوسیا به پیدایش برخی از فرقه های کوچک که دارای عقاید و آراء مختلفی هستند منحصر شده که اکثر اعضای آن را مسلمانان اسپانیا تشکیل می دهند و بقیه آنان نیز جزومسلمانان مهاجر از کشورهای عرب و غیره است. یکی از مجموعه های فعال و بارز در این شهر (اشبیلیه) « تشکیلات جمعیت اسلامی » است. گرچه اعضای آن در مسائل فقهی اختلاف نظر دارند و در میان آنها مذاهب مالکی، سلفی و شیعه وجود دارد اما به شعار و عنوان واحدی نظر دارند و مجله کوچکی با عنوان «بسم الله » منتشر می کنند، که حاوی عقاید ونظرهای مختلف اعضای جمعیت است.تحرکات و فعالیتهای جدید اشبیلیه در راستای آزادیهایی بود که بعد از مرگژنرال فرانکو پدید آمد. زیرا بعد از مرگ وی ملت اسپانیا تمام قید و بندها را شکست و جوانان و پیران علیه کلیسای آن کشور و ارزشهای حاکم شوریدند و هر منطقه خواستار بازگشت به ملیت و ریشه های اصلی خویش شد که سرسخت ترین آنها جنبشهای باسک و کاتلان بود. در پی این حرکتها نظامی روی کار آمد که ملیتها را به رسمیت شناخت و به آنان خودمختاری و حق حکومت محلی داد. ملت اندلس نیز به حرکت درآمد و اشبیلیه را به عنوان پایتخت خود انتخاب کردولی این حرکت شامل تمام اندلس نشد و فقط مناطق جنوبی آن سرزمین را دربرگرفت در چنین شرایطی اسلام دراسپانیا تجدید حیات یافت و غربیها به عنوان دینی که قادر است تسلط غرب را تهدید کند به آن توجه کردند. | در عصر حاضر حضور اسلام در اشبیلیهSevillaمرکز استان اندلوسیا به پیدایش برخی از فرقه های کوچک که دارای عقاید و آراء مختلفی هستند منحصر شده که اکثر اعضای آن را مسلمانان اسپانیا تشکیل می دهند و بقیه آنان نیز جزومسلمانان مهاجر از کشورهای عرب و غیره است. یکی از مجموعه های فعال و بارز در این شهر (اشبیلیه) « تشکیلات جمعیت اسلامی » است. گرچه اعضای آن در مسائل فقهی اختلاف نظر دارند و در میان آنها مذاهب مالکی، سلفی و شیعه وجود دارد اما به شعار و عنوان واحدی نظر دارند و مجله کوچکی با عنوان «بسم الله » منتشر می کنند، که حاوی عقاید ونظرهای مختلف اعضای جمعیت است.تحرکات و فعالیتهای جدید اشبیلیه در راستای آزادیهایی بود که بعد از مرگژنرال فرانکو پدید آمد. زیرا بعد از مرگ وی ملت اسپانیا تمام قید و بندها را شکست و جوانان و پیران علیه کلیسای آن کشور و ارزشهای حاکم شوریدند و هر منطقه خواستار بازگشت به ملیت و ریشه های اصلی خویش شد که سرسخت ترین آنها جنبشهای باسک و کاتلان بود. در پی این حرکتها نظامی روی کار آمد که ملیتها را به رسمیت شناخت و به آنان خودمختاری و حق حکومت محلی داد. ملت اندلس نیز به حرکت درآمد و اشبیلیه را به عنوان پایتخت خود انتخاب کردولی این حرکت شامل تمام اندلس نشد و فقط مناطق جنوبی آن سرزمین را دربرگرفت در چنین شرایطی اسلام دراسپانیا تجدید حیات یافت و غربیها به عنوان دینی که قادر است تسلط غرب را تهدید کند به آن توجه کردند. | ||
خط ۳۱۸: | خط ۳۱۸: | ||
آنچه در این سرزمین مشهود است شوق بازگشت به هستی سابق است. جوانان جستجوگر تمام راهها را پیموده اند و پساز طی کردن مسافتی طولانی به مقصدی تازه رسیده اند. اکنون تنها در پایتخت فعلی اسپانیا (مادرید) سازمانها وارگانهای اسلامی بسیاری فعالیت دارند."<sup>19</sup> | آنچه در این سرزمین مشهود است شوق بازگشت به هستی سابق است. جوانان جستجوگر تمام راهها را پیموده اند و پساز طی کردن مسافتی طولانی به مقصدی تازه رسیده اند. اکنون تنها در پایتخت فعلی اسپانیا (مادرید) سازمانها وارگانهای اسلامی بسیاری فعالیت دارند."<sup>19</sup> | ||
" اسلام دومین دین بزرگ اسپانیا بعد از مسیحیت ( شاخه کاتولیک) است و مسلمانان 5/2 درصد از کل جمعیت این کشور را تشکیل می دهند. هرچند آمار دقیقی از مسلمانان اسپانیا در دست نیست و آماری که دولت و مجامع اسلامی اسپانیا اعلام می کنند متفاوت است، به نظر می رسد تعداد مسمانان اسپانیا با دیگر کشورهای اروپایی درخور قیاس نباشد. دولت اسپانیا هرگز آماری بیش از پانصد، ششصد هزار نفر در مورد مسلمان را نمی پذیرد و آنها را نوعاً مهاجر می داند. اما خود مسلمانان آمار حدود یک و نیم میلیون نفر را برای خود مطرح کرده اند که می توان آن را با کمی اغماض پذیرفت. از این جمعیت مسلمان، حدود ششصد هزار نفر مهاجرانی هستند که از کشورهای مراکش،سنگال، الجزایر، پاکستان، نیجریه، مالی، تونس، سوریه، لبنان، اندنزی، ترکیه، آلبانی ، اردن و ایران (که به ده هزار نفر می رسند) به اسپانیا رفته اند. شایان ذکر است که در این میان اعراب بسیار پایبندتر به موازین اسلام هستند. جمعیت اسلامی و جامعه مسلمانان مراکش عمده ترین گروههای جامعه مسلمانان اسپانیا را تشکیل می دهند که ازطرف دولت به رسمیت شناخته شده اند. سفارتخانه های اسلامی در نظر دارند در مادرید در زمین اهدایی شهرداری این شهر مسجدی بنا کنند. اتحادیه مجامع دانشجویان مسلمان که غالبا دانشجویان خارجی را جذب می کنند، در مادریددفتر مرکزی و در شهرهای مهم اسپانیا شعبه دارند. | " اسلام دومین دین بزرگ اسپانیا بعد از مسیحیت ( شاخه کاتولیک) است و مسلمانان 5/2 درصد از کل جمعیت این کشور را تشکیل می دهند. هرچند آمار دقیقی از مسلمانان اسپانیا در دست نیست و آماری که دولت و مجامع اسلامی اسپانیا اعلام می کنند متفاوت است، به نظر می رسد تعداد مسمانان اسپانیا با دیگر کشورهای اروپایی درخور قیاس نباشد. دولت اسپانیا هرگز آماری بیش از پانصد، ششصد هزار نفر در مورد مسلمان را نمی پذیرد و آنها را نوعاً مهاجر می داند. اما خود مسلمانان آمار حدود یک و نیم میلیون نفر را برای خود مطرح کرده اند که می توان آن را با کمی اغماض پذیرفت. از این جمعیت مسلمان، حدود ششصد هزار نفر مهاجرانی هستند که از کشورهای مراکش،سنگال، الجزایر، پاکستان، نیجریه، مالی، تونس، سوریه، لبنان، اندنزی، ترکیه، آلبانی ، [[اردن]] و ایران (که به ده هزار نفر می رسند) به اسپانیا رفته اند. شایان ذکر است که در این میان اعراب بسیار پایبندتر به موازین اسلام هستند. جمعیت اسلامی و جامعه مسلمانان مراکش عمده ترین گروههای جامعه مسلمانان اسپانیا را تشکیل می دهند که ازطرف دولت به رسمیت شناخته شده اند. سفارتخانه های اسلامی در نظر دارند در مادرید در زمین اهدایی شهرداری این شهر مسجدی بنا کنند. اتحادیه مجامع دانشجویان مسلمان که غالبا دانشجویان خارجی را جذب می کنند، در مادریددفتر مرکزی و در شهرهای مهم اسپانیا شعبه دارند. | ||
در بعضی مناطق جنوبی نیز مردم آرام آرام به اسلام گرایش پیدا کرده اند. در «کوردبا» و «گرانادا» اتحادیه هایی برای مسلمانان وجود دارد. در «مالاگا»، «سئوتا» و «ملیا» و بسیاری از مناطق جنوبی نیز مسلمانان اسپانیایی وجود دارند. حتی در مادرید نیز هستند کسانی که به اسلام گرایش پیدا کرده اند. البته در جاهای دیگر مانند کاتالونیا و بارسلون خیلی مسلمانان مهاجر و بومی زندگی می کنند و در مناطق مرکزی نیز تعداد کمی مسلمان وجود دارد. مسلمانانی که در این مناطق زندگی می کنند درحال حاضر اتحادیه ای به نام «مجامع اسلامی اسپانیا» (خونتا اسلامیکا) دارند. البته نسبت شیعیان به کل مسلمانانی که در آنجا زندگی می کنند بسیار نابرابر است. اگر نسبت شیعیان جهان را نسبت به کل مسلمانان یک هشتم بدانیم، باید بگوییم که در اسپانیا این نسبت به دلیل تعداد اندک شیعیان در آن کشور به هم می خورد و به چیزی در حدود یک بیستم می رسد؛ زیرا از حدود جمعیت یک میلیونی مسلمانان اسپانیا، فقط حدود پنجاه هزار نفر آنها شیعه هستند. از این تعداد ده هزار نفر ایرانی و باقی عراقی، لبنانی، پاکستانی و ... هستند. درواقع حدود دو هزار نفر از پاکستانی هایی که در بارسلون زندگی می کنند، شیعه هستند؛ تعداد شیعیان لبنانی و عراقی در مادرید هم به دویست، سیصد نفر می رسد. آمار دقیق و رسمی تعداد مسلمانان اسپانیا تاکنون اعلام نشده است، اما تخمین زده می شود که حدود 1 میلیون و 500 هزار نفر مسلمان در این کشور زندگی می کنند که بیشتر آنها از کشورهای مراکش،سنگال، الجزایر، پاکستان، نیجریه، مالی، تونس، سوریه، لبنان، ایران، اندنزی، ترکیه، آلبانی و اردن به اسپانیا مهاجرت کردند. در سراسر اسپانیا 200 انجمن اسلامی وجود دارد که هر یک نمازخانه ویژه خود را دارند . بین 200 تا 400 مکان دعا و نماز در نقاط مختلف اسپانیا وجود دارد که با مراکز فرهنگى اسلامى و مساجد بزرگ شهرهای "مادرید"، "والنسیا"، "فوئنخیرولا"، "گرانادا"، "قرطبه"،"ماربیا"و "بارسلونا" همکاری می نمایند. روز جمعه برای میلیون ها مسلمان در اسپانیا روز برپایی نماز جماعت است، در این روز مساجد اسپانیا ظرفیت مسلمانان را ندارند، به طوری که اغلب مجبور می شوند نماز جمعه را در میدان ها و خیابان ها به پا دارند و از حدود هزار مکان غیررسمی به عنوان نمازخانه و یا مسجد استفاده کنند. | در بعضی مناطق جنوبی نیز مردم آرام آرام به اسلام گرایش پیدا کرده اند. در «کوردبا» و «گرانادا» اتحادیه هایی برای مسلمانان وجود دارد. در «مالاگا»، «سئوتا» و «ملیا» و بسیاری از مناطق جنوبی نیز مسلمانان اسپانیایی وجود دارند. حتی در مادرید نیز هستند کسانی که به اسلام گرایش پیدا کرده اند. البته در جاهای دیگر مانند کاتالونیا و بارسلون خیلی مسلمانان مهاجر و بومی زندگی می کنند و در مناطق مرکزی نیز تعداد کمی مسلمان وجود دارد. مسلمانانی که در این مناطق زندگی می کنند درحال حاضر اتحادیه ای به نام «مجامع اسلامی اسپانیا» (خونتا اسلامیکا) دارند. البته نسبت شیعیان به کل مسلمانانی که در آنجا زندگی می کنند بسیار نابرابر است. اگر نسبت شیعیان جهان را نسبت به کل مسلمانان یک هشتم بدانیم، باید بگوییم که در اسپانیا این نسبت به دلیل تعداد اندک شیعیان در آن کشور به هم می خورد و به چیزی در حدود یک بیستم می رسد؛ زیرا از حدود جمعیت یک میلیونی مسلمانان اسپانیا، فقط حدود پنجاه هزار نفر آنها شیعه هستند. از این تعداد ده هزار نفر ایرانی و باقی عراقی، لبنانی، پاکستانی و ... هستند. درواقع حدود دو هزار نفر از پاکستانی هایی که در بارسلون زندگی می کنند، شیعه هستند؛ تعداد شیعیان لبنانی و عراقی در مادرید هم به دویست، سیصد نفر می رسد. آمار دقیق و رسمی تعداد مسلمانان اسپانیا تاکنون اعلام نشده است، اما تخمین زده می شود که حدود 1 میلیون و 500 هزار نفر مسلمان در این کشور زندگی می کنند که بیشتر آنها از کشورهای مراکش،سنگال، الجزایر، پاکستان، نیجریه، مالی، تونس، سوریه، لبنان، ایران، اندنزی، ترکیه، آلبانی و اردن به اسپانیا مهاجرت کردند. در سراسر اسپانیا 200 انجمن اسلامی وجود دارد که هر یک نمازخانه ویژه خود را دارند . بین 200 تا 400 مکان دعا و نماز در نقاط مختلف اسپانیا وجود دارد که با مراکز فرهنگى اسلامى و مساجد بزرگ شهرهای "مادرید"، "والنسیا"، "فوئنخیرولا"، "گرانادا"، "قرطبه"،"ماربیا"و "بارسلونا" همکاری می نمایند. روز جمعه برای میلیون ها مسلمان در اسپانیا روز برپایی نماز جماعت است، در این روز مساجد اسپانیا ظرفیت مسلمانان را ندارند، به طوری که اغلب مجبور می شوند نماز جمعه را در میدان ها و خیابان ها به پا دارند و از حدود هزار مکان غیررسمی به عنوان نمازخانه و یا مسجد استفاده کنند. | ||
خط ۴۱۶: | خط ۴۱۶: | ||
· کِرِن هایسود اسپانیا | · کِرِن هایسود اسپانیا | ||
این فدراسیون نمایندة جوامع یهودی در مقابل نهادها و موسسات رسمی است. عضو کنگرة یهودی اروپا (EJC)و کنگره جهانی یهودیت (WJC)می باشد و توافقاتی نیز با کمیتة یهودی آمریکا (AJC)و کنگرة یهودی امریکای لاتین(CJL)دارد. | این فدراسیون نمایندة جوامع یهودی در مقابل نهادها و موسسات رسمی است. عضو کنگرة یهودی اروپا (EJC)و کنگره جهانی یهودیت (WJC)می باشد و توافقاتی نیز با کمیتة یهودی [[آمریکا]] (AJC)و کنگرة یهودی امریکای لاتین(CJL)دارد. | ||
'''فدراسیون جوامع بودایی اسپانیا (FCBE) :'''<sup>36 </sup> | '''فدراسیون جوامع بودایی اسپانیا (FCBE) :'''<sup>36 </sup> |
نسخهٔ ۱۹ مارس ۲۰۲۴، ساعت ۰۷:۲۸
تاریخچه ادیان اسلام و مسیحیت کاتولیک " اسپانيا به تبع موقعيت جغرافياي خود و ورود مليتهاي مختلف به اين خطه، از خصوصيات مختلف فرهنگي اين ملل، ازجمله مذهب آنهاتاثير پذيرفتهاست. فتح اسپانيا توسط روميان، مذهب اساطيري روم باستان را به اسپانيا آورد و بامسيحي شدن امپراطور، مسيحيت به اقصي نقاط امپراطوري گسترش يافت. اوّلین شواهد موجود، تاریخ رواج مسیحیت در اسپانیا را در قرن چهارم میلادی میدانند. در سال ۳۸۰، امپراتور تئودوسیوس اوّل مسیحیت را دین رسمی کل قلمرو رم اعلام کرد. در قرن پنجم میلادی، گروههایی از اقوام ژرمانیک به اضافهی یک قوم ایرانی به اسم الانها امپراتوری رم را که به مرحله انحطاط خود رسیده بود تسخیر کردند. از این میان، قوم ویزیگوت در اسپانیا قدرت را به دست گرفت و سلسله پادشاهی ای تشکیل داد که قلمرو آن کلّ شبهجزیره و مناطق جنوب فرانسه را در بر میگرفت. مذهب آنها، بر خلاف اکثر ساکنان اسپانیا که کاتولیک بودند، آریوئی بود تا این که در سال ۵۸۹ م. رکاردوس اول به مذهب کاتولیک روی آورد. ویزیگوتها به کشور خودشان هیسپانیا میگفتند." 1 " در سدهٔ هشتم میلادی در سال 711 موروها (Moro) که به مسلمانان اسپانیا گفتهمیشد که نژادی عربی-اسپانیایی- بربری داشتند و در اصل ساکنان موریتانی بودند، به هیسپانیا حمله کردند و بهدنبال ایجاد خلافتهای امویان و مرابطان، بزرگترین تمدن عربی-آندلسی را در شهرهایی همچون کوردوبا، تولیدو، گرانادا و سبیا بهوجود آوردند. آنها در زمان طارق بن زیاد از جبلالطارق گذشتند و در ۷۱۱ بدون هیچ مشکلی پادشاهی ویزیگوتی رو به زوال رودریک را مورد تاخت و تاز خود قرار دادند. در ۷۵۶ عبدالرحمان یکم، دودمان اموی را در کوردوبا پایهگذاری نمود و این امیرنشین در زمان عبدالرحمان سوم به خلافت قرطبه تبدیل شد. در این زمان دربار موروها از نظر ثروت، فرهنگ و شکوه و جلال رو به گسترش بود و شهرهای جنوبی تولیدو، کوردوبا و سویا به سرعت به مراکز فرهنگ جدید بدل شده و دانشگاهها و گنجینههای معماریشان شهرت یافت. در اوخر سدهٔ دهم میلادی نایبالسلطنه المنصور وارد درگیری نظامی سختی با مسیحیان شمال اسپانیا شد و تنها در آنجا بود که کشورگشاییهای موروها با مشکل مواجه گردید. در ۱۰۳۱ خلافت کوردوبا به دلیل قدرتخواهیهای حکام محلی از هم پاشید و مرابطان در ۱۰۸۶ ادارهٔ اسپانیا را در دست گرفتند. با این حال آنان نیز خیلی زود رو به زوال گذاشتند و موحدون در ۱۱۷۴ جای آنان را گرفتند. با این حال انجام کشورگشاییهایی پیدرپی در این مدت سبب شده بود تا هزاران صنعتگر ماهر و کشاورز توانای موروتبار به اسپانیا بیایند و نقش مهمی در شکوفایی روبهرشد آن سرزمین ایفا کنند. در ۱۰۸۵ آلفونسوی چهارم، پادشاه لئون و کاستیا موفق به بازپسگیری تولدو از موروها شد اما بزرگترین پیروزی مسیحیان در نبرد " ناواس ده تولوسا " اتفاق افتاد و این پیروزی آغازی بر سقوط مسلمانان بود. کوردوبا در ۱۲۳۶ به دست فردیناند سوم کاستیا افتاد و دژهای مسلمانان با ادامه یافتن جنگ یکی پس از دیگری سقوط کرد. در سال ۱۴۶۹ م.، اتحاد دو مملکت مسیحی کاستیا و آراگون با وصلتایزابلای یکم کاستیا و فردیناند دوم آراگون متحقق شد. گسترش دامنههای تحت سلطه مسیحیان با تکمیل تصرف جزایر قناری توسط کاستیا در سال ۱۴۷۸ م. ادامه یافت. در این زمان تنها امارت غرناطه بود که در کنترل مسلمانان قرار داشت. در ۱۴۸۷ فردیناند دوم آراگون و ایزابلای یکم کاستیا پس از محاصرهای طولانی مالاگا را نیز بازپس گرفتند و بعد از آن نیز با امضای کاپیتولاسیون تحویل گرانادا در ۱۴۹۲ م. توسط ملک ابوعبدالله محمد دوازدهم، که طبق آن پادشاهان کاتولیک ایزابلا و فردیناند موظف رعایت دین اسلامی ساکنین گرانادا شدند و در نهایت گرانادا نیز به دست آنان فتح شد.در همان سال٬کریستف کلمب با سرمایهگذاری ملکه ایزابلا کاشف جهان نو شد. مورخ اسپانيايي که در آن عصر مي زيسته از خيالي که کليسا براي مسلمانان در سر مي پخته است پرده برمي دارد و مي گويد که از آن زمان که فردیناند بر غرناطه مستولي شد کشيشان به اصرار از او خواستند که پيروان «محمد»را از اسپانيا براندازد و از مسلمانان بخواهد يکي از اين دو راه را انتخاب کنند يا ماندن و مسيحي شدن يا فروختن املاک خود و رفتن به مغرب و مي گفتند«اگر مي گوييم مسيحي شوند باعث نقض معاهدات نمي شود،زيرا قصد ما رهايي دادن روح آنها و حفظ مملکت است،زيرا نبايد مسلمانان در عين مسلماني به سلامت زندگي کنند،آنان نسبت به پادشاهان مسيحي وفادار نمي مانند.بايد اين دشمنان را از ميهن مسيحي بيرون راند».با وجود پیروزی مسیحیان اما هنوز بسیاری از موروها در اسپانیا باقی مانده بودند. در این میان آن دسته از موروهایی که هنوز بر دین خود اصرار داشتند مودِخار (Mudéjar) و آنانی که مسیحی شده بودند موریسکو نام گرفتند. به آنان اجازه داده شد تا در اسپانیا بمانند اما به شدت بر رفتار و کارهایشان نظارت میشد. در زمان فیلیپ دوم(زاده ۲۱ مه۱۵۲۷ - درگذشته ۱۳ سپتامبر۱۵۹۸)، مذهب در اسپانیا تابع دولت شد. . او همواره خود را کاتولیک مینامید و بر حفظ وحدت مذهبی تأکید داشت. فیلیپ، مسلمانانی را که پس از پذیرفتن آیین کاتولیک، هنوز عبادات را به شیوهای اسلامی انجام میدادند، تحت فشار قرار داد. او در سال ۱۵۶۷ دستوری صادر کرد و هرگونه اجرای مراسم اسلامی، استفاده از زبان عربی، و داشتن کتابهای عربی را ممنوع اعلام کرد. در نتیجهٔ این اقدام مسلمانان در سال ۱۵۷۱ سر به شورش برداشتند، ناحیهٔ وسیعی در گرانادا را به تصرف درآوردند، مسیحیان را کشتند، و کشیشان را شکنجه کردند، آنها همچنین زنان و کودکان را در ازای دریافت باروت و توپ به اعراب شمال آفریقا فروختند. خونریزی در اسپانیا، بین مسلمانان و مسیحیان ادامه یافت تا این که نیروهای دولتی شورش را سرکوب کردند و در دادگاههای تفتیش عقاید که برای تعقیب انحرافات از مذهب کاتولیک و تقیة یهودیان و مسلمانان توسط ملکه ایزابلا در سال 1480 م. تاسیس شده بودند، متهم شدند و بدین ترتیب مسلمانان را از گرانادا بیرون راندند و در بین جوامع مسیحی پراکنده کردند. روند تمرکز قدرت در شبهجزیره با تصرف ناوارا توسط ملک فردیناند در سال ۱۵۱۲ ادامه یافت، که این امر باعث شکلگیری مرزهای اصلی اسپانیای کنونی شد. بار ديگر در دوازدهم مارس سال 1524م. فرماني صادر شد که تأکيد مي کرد بايد همه مسلماناني که هنوز بر دين خود باقي مانده اند مسيحي شوندو هر کس از اين فرمان سر برتابد مجازات و يا از اسپانيا اخراج مي گردد و هر مسلماني که به مسيحيت نگرايدعقوبتش اين است که تا پايان عمربرده و اسير شود و بايد مسجدهاي باقيمانده نيز به کليسا تبديل شوند.خود را به آيين مسيحيت بار آورند و هرگاه از مسيحيت برگردندبه مرگ و مصادره محکوم خواهند شد.پادشاه فرمان داد بايد همه مساجد باقيمانده به کليسا بدل شوند. مسلمانان بايد بر کلاه خود نشان کبود و تحقير آميز بدوزندو مقرر شد که هر گاه اسقفي را در راه ببينند تعظيم کنند.در بلنسيه مقرر شد که مسلمانان از اراضي شمالي اسپانيا اخراج شوند و هيچ يک از آنان حق ندارد شغل و کاري داشته باشد و هر که به آنان کار دهد يا معامله کند به پرداخت جريمه محکوم خواهد شد." 2 " در سال 1526م. قانوني وضع شد که مسلمانان اسپانيا را از تکلم به زبان عربي و پوشيدن لباس عربي و استفاده از حمامها و تشکيل محافل به شيوة اسلامي منع می کرد.مسلماناندر بلنسيه و غرناطه خواستند که اجراي اين برنامه چهل سال به تعويق افتددر عوض مالياتي بپردازد که تا عهد فيليپ دوم از اين ماليات ها مبلغ گزافي گرد مي آمد ولي فيليپپادشاهي سخت متعصب و تحت تأثير شديد کشيشان بود.کليسا معتقد بود بقاي زبان عربي از عوامل منع نفوذ مسيحيت در اعماق نفوس مردم اسپانياست پس بايد اين صخره اي عظيم که موج حملات کليسا را در هم مي شکند از ميان برداشته شود. از اين گذشته آن چهل سال هم که در عهد«شارل کن»بر آن توافق کرده بودند سرآمده بود.در سال 1566م. مقرر شد که قانون تحريم زبان و لباس عربي اجرا گردد و قانوني وضع شد که بر طبق آن سه سال به موريسکيها فرصت داده مي شد که زبان«قشتالي»بياموزند و از آن پس کسي را حق آن نبود که به زبان عربي تکلم کند يا بخواند و يا بنويسد خواه در مجامع عمومي يا به طور خصوصي. همه معاملات و قرار دادهايي که به زبان عربي انجام گيرد باطل است و قضاوت حق رسيدگي به آنها را ندارندو مقرر شد که در ظرف سي روز هر کس کتابي به زبان عربي در نزد خود دارد-در هر موضوعي که باشد-آن را به رئيس مجلس سلطنتي در غرناطه تسليم کند.دوختن هرگونه لباسي که در ايام مسلمانان معمول بود، ممنوع شد.از آن پس هر کس می خواست لباسي بدوزد بايد همانند لباس مسيحيان بود.همچنين حداکثر تا دو سال حق پوشيدن جامه هاي پشمي داشتند و از آن پس حق پوشيدن چنين لباسهايي را هم نداشتند.حجاب براي زنان مسلمان ممنوع شد و بايد گشاده رو ظاهر می شدند و به هنگام بيرون آمدن از خانه شنل دربر کرده و کلاه بر سر می گذاشتند.در مهماني ها و جشن ها اجراي هرگونه مراسمي ممنوع بود و بايد هر عملي که در آنجا صورت مي گرفت بر طبق مراسم کليسا و سنت مسيحسيان بود.در هنگام جشن ها و مهماني ها و در روزهاي جمعه و اعياد بايد در خانه ها باز می ماند تا کشيشان و رجال حکومتي بتوانند به داخل آن نگاه کنند تا عملي ممنوع انجام نگيرد.همچنين خضاب به حيا و شستشو و غسل در حمامها جايز نبود و بايد همه حمامهاي عمومي و خصوصي ويران می شد.ناميدن به نامهاي عربي و القاب غربي ممنوع و هر کس را چنين اسم و لقبي بود، بايد فوراً آن را عوض می کرد. کساني که از اين قوانين ظالمانه سرپيچي مي کردند براي آنان عقوبت هايي سخت در نظر گرفته شده بود. زندان و تبعيد و اعدام.کتب عربي بويژه قرآن در نزد هر کس يافته مي شد باعث سخت ترين انواع عذاب و شکنجه مي گرديد.همه ي مساجد تخريب و يا به کليسا تبديل شدنداز قبيل:-کليساي«سان سباستين»که در کنار«رود شنيل»واقع شده است. -کليساي «اشبيليه»که مناره ي بزرگ آن هنوز بر جاي است و به برج ناقوس کليساي بزرگ اشبيليه تبديل شده است. اکنون اين کليسا جاي آن مسجد جامع را گرفته است. -کليساي«سان سالوادور» که هنوز هم در جاي مسجد «قديم البيازين»بر پاي است و در عقب آن چند طاق از مسجد قديم باقي است. سرانجام در ۱۶۰۹ حکم اخراج موریسکوهای باقیمانده نیز صادر شد و آنان از اسپانیا بیرون رانده شدند. بدین ترتیب شکوه تمدن موروها در اسپانیا بهتدریج نابود گردید هرچند نقش آنان در کمک به پیشرفتهای اروپای غربی بویژه اسپانیا در زمینههای هنر و معماری، پزشکی و علوم و آموزش ناشمردنی است." 3 " موفقيت در اخراج مسلماناناز غرب اروپا به همراه توفيق اسپانيا در جهانگشایي، ازاين كشور تصويري به عنوانمدافع و گسترش دهنده مسيحيت در نيمكره غربي ايجاد كرد كه تا سالها حفظ شد. اسپانيابا سلطه بلامنازع خود بر تمامي كشورهاي امريكاي لاتين (بجز برزيل)، به همراه زبان و فرهنگ اسپانيايي، مذهب كاتوليك را نيز در اينخطه گسترش داد. اين موقعيت ويژه براي زدودن هرگونه آثار نفوذ اسلام كه نزديك به هشتقرن (781 سال) در اين سرزمين حضور داشت همراه بوده است. همين وضعيت موجب گشت كه طي سالهاي پس از اخراج مسلمانان و يهوديان از اسپانيا، مذهب كاتوليك به صورت مذهب غالب كشور درآيد." 4
یهودیت "یهودیان از زمان روم باستان در اسپانیا سکونت داشتند، اما هیچ گونه سوابق مکتوبی از این زمان از آنها در دست نیست و بر این اساس نمی توان تصویری از وضعیت شان در آن روزگار ارائه داد. در عصر ویزیگوت ها، از زمان حکومت سی سی بوت و به ویژه در زمان سلطنت اژیگا، قوانین ظالمانه ای برای یهودیان وضع گردید و به آنها برای تغییر کیش فشار آورده شد. درست است که این قوانین ضد یهودیت همیشه و با قاطعیت اجرا نمی شد و گاه در حکومت های بعدی دستخوش تغییراتی می شد، اما زیربنای آنها را نوعی نگرش نسبت به یهودیت تشکیل می داد که از زمان آگوستین در مسیحیت ریشه دوانده بود: یهودیت فقط باید وجود خارجی داشته باشد تا یهودیان با فرمانبرداری خود شاهدی بر حقانیت مسیحیت باشند. به این شکل، در اصل یک یهودی، مسیحیت را برای یهودیان دیگر تبلیغ می کرد. از سویی مسیحیت به حق حیات یهودیان احترام می گذاشت و از سوی دیگر نیز با تحقیر آنها می خواست یهودیان به تقوا (یعنی مسیحیت) روی آوردند. به این ترتیب قوانین مربوط به ایجاد محدودیت برای یهودیان ریشه در فرامین الهی مسیحیت داشت. در جامعه ی اسلامی اصول رفتار با یهودیان بسیار متفاوت بود. تا سده ی هفتم هجری، یهودیان که در جامعه ی اسلامی زندگی می کردند نسبت به یهودیان سرزمین های مسیحی از وضیعت بهتری برخوردار بودند. آن چنان که برای یهودیان اسپانیایی که پیش از فتح اندلس به دست مسلمانان در پادشاهی ویزیگوتی شبه جزیره ی ایبری (اسپانیا) می زیستند دورنمای زندگی در حاکمیت اسلامی بسیار مطلوب و خوشایند به نظر می رسید و با شنیدن خبر پیشروی های سپاهیان مسلمان خوشحالی و شادمانی خود را ابراز کردند. اگرچه وجود گزارش های قاطع مبنی بر تسلیم شهرهای اسپانیا از سوی یهودیان به سپاهیان مسلمانان هنوز از اعتبار کافی بی بهره است، این اعتقاد که یهودیان چنین کردند تقریباً به منزلة امری پذیرفته شده در تاریخ نگاری قرون میانه به چشم می خورد. این موضوع، اگر نگوییم که انعکاسی از اقدامات عملی یهودیان است، امکان دارد نشانه ای از دیدگاه های سیاسی آنها باشد. در حالی که منابع مربوط به تاریخ و فرهنگ اوایل دورة اسپانیای اسلامی نسبتاً فراوان است، تاریخ و فرهنگ یهودیان شبه جزیرة ایبری از زمان فتح آن به دست مسلمانان تا سدة چهارم تقریباً به طور کامل ناشناخته مانده است. ظهور جامعة یهودیان اندلس را می توان در اوایل دوره ی خلافت اموی در اندلس که عبدالرحمان سوم پایه گذار آن بودردیابی کرد، اما تصویری که از زندگی آنها موجود است حتی در دوران شکوفایی تمدن مسلمانان در اندلس، آن چنان که باید روشن و کامل نیست. دلیل این امر به منابع این دوره باز می گردد. منابع موجود در این دوره اساساً منابع ادبی است که از مقامات بعدی جامعة یهودیان سخن می راند، اما اطلاعاتی مربوط به زندگی عامه ی یهودیان در دست نیست تا بتوان تصویر کاملی از زندگی آنها در اسپانیا در سال های بین سدة هفتم تا پایان سدة نهم هجری داشت. بنابراین نمی توان وضعیت تمامی افراد جامعه یهودیان اسپانیا را فقط با بررسی اطلاعات موجود دربارة تعدادی از آنها که دارای موقعیتی مهم در اسپانیای اسلامی بوده اند به تصویر کشید. حاکمان اسلامی اسپانیا در دوران امویان، عامریان و ملوک الطوایف مشتاق بودند تا در امور سیاسی، مالی و اداری از یهودیان بهره گیرند؛ زیرا این اقلیت برخلاف مسیحیان و دیگر مسلمانان نمی توانستند خیال به دست گرفتن اقتدار سیاسی کشور را در سر بپرورانند و بنابراین نسبت به خود مسلمانان، که آرزوی حکومت در سر داشتند خطر کمتری داشتند. افزون براین برخلاف مسیحیان، هم کیشان یهودی در سرزمین های همسایه از حکومت و ارتشی بهره نداشتند که برای حکومت های اسلامی تهدیدی به شمار آیند. به این ترتیب هم یهودیان و هم مسیحیان به یک شکل اهل ذمه به شمار می آمدند، اما مسیحیان بالقوه ستون پنجم دشمنان حکومت اسلامی بودند، در حالی که یهودیان چنین وضعیتی نداشتند و سرانجام آنکه یهودیان معمولاً برای محافظت از خود در مقابل توده های مسلمان و مذهبی های افراطی چاره ای جز وابستگی به حکومت نداشتند. این گونه بود که نوعی پیوند طبیعی بین یهودیان و دربار برقرار شد. آن ها در مدت باز پس گیری اندلس به دست مسیحیان و بعد از آن نیز از وضعیت مشابهی برخوردار بودند؛ زیرا حاکمان مسیحی شبه جزیره ی ایبری اغلب به دلایل امنیتی ترجیح می دادند که یهودیان را به کارگیرند تا هم کیشان مسیحی خود را؛ زیرا یهودیان در مقابل هم کیشان مسیحی، دشمنان واقعی صاحبان قدرت نبودند. اما چگونه ممکن بود که یهودیان بتوانند موقعیت را حفظ کنند درحالی که قوانین اسلامی اعمال قدرت اهل ذمه را به مسلمانان ممنوع دانسته بود؟ بخشی از پاسخ به این پرسش، شاید شکایاتی باشد که به دلیل اهمال کاری و تساهل مذهبی ملوک الطوایف مطرح می شد، اما این اتهام بیشتر در دوره استیلای دوبارة مسیحیان (بازپس گیری) برای توجیه مذهبی سقوط اسپانیای مسلمان مطرح شده است به هر روی، ذکر این نکته مهم است که جمعیت سرزمین اندلس گروه های قومی بسیاری را دربرمی گیرفت و به رغم قوانین اسلامی در جلوگیری از اختلاط مسلمانان و غیر مسلمانان مراودات اجتماعی امری گریزناپذیر بود و حتی شکلی کاملاً طبیعی پیدا کرده بود. افزون براین ملوک الطوایف، دولت های متعدد و کوچکی بودند که افراد هوشمند و تحصیل کرده به اندازة کافی برای خدمت در همة این دربارها وجود نداشت. علت دیگر آن است که تعداد زیادی از یهودیانی که خواستار موقعیت های بالای دولتی بودند به پذیرش اسلام مجبور شدند. بااین حال موقعیت خاخام های یهودی در دربار از ثبات چندانی برخوردار نبود. اگرچه بی اعتباری موقعیت درباری شامل حال همگان می شد، جایگاه یک یهودی در دربار بی اعتبارتر و بی ثبات تر از موقعیت یک درباری معمولی بود؛ زیرا یهودی بودن او همیشه می توانست دستاویزی برای حذف او از دربار باشد. مصداق این امر را می توان در زمانی که وزیر زهیر حاکم المریه از حضور وزیری یهودی در دربار بادیس، یعنی ابن نغریله، در تبلیغاتش علیه زیری های غرناطه بهره برد مشاهده کرد. اگرچه وزیر زهیر از هر موقعیتی در مبارزه با زیری های غرناط استفاده می کرد، یهودی بودن ابن نغریله دستاویز ساده ای برای تبلیغات او به شمار می آمد. افزون بر این اهمیت اجتماعی و برتری اجتماعی تعدادی از یهودیان دربار منافع جامعه را تهدید می کرد. سقوط یوسف پسر و جانشین ابن نغریله در ۴۵۹ ق در مجموع برای جامعه ی یهودیان یک مصیبت بود. توده های مردم با خواندن اشعاری از ابوالاسحق البیری، فقیه غرناطه، علیه یهودیان به شورش دست زدند و هزاران تن از آنها را در یک قتل عام بی سابقه به قتل رساندند. عاقبت حملات مرابطون نوعی گسستگی در عصر طلایی یهودیان ایجاد کرد و با تهاجم موحدان این عصر طلایی کاملاً از میان رفت. موحدان، به دلیل داشتن تعصبات شدید مذهبی، هرگونه دینی به جز اسلام را در سرزمین تحت حاکمیت خود غیر قانونی اعلام کردند. تقریباً سه قرن و نیم پیش از فردیناد و ایزابل، موحدان بودند که برای نخستین بار یهودیان را مخیر ساختند که بین دست کشیدن از دین خود و مرگ یکی را انتخاب کنند و به این طریق بود که نخستین گروه بزرگ یهودیان مخفی در اندلس شکل گرفت. تعصب و جزمیت دینی تا به این حد شاید در کل تاریخ زندگی یهودیان زیر سلطة مسلمانان پدیده ای استثنایی بود، اما تأثیری دایمی بر جامعة یهودیان باقی گذاشت. بعضی از یهودیان حقیقتاً مسلمان شدند؛ یکی از مشهورترین یهودیان مسلمان شده در این دوران ابراهیم بن سهل اشبیلی (متوفی در ۶۵۷ ق) بود که در دربار موحدان خدمت می کرد و یکی از شاعران مهم اندلس به شمار می آمد که به زبان عربی شعر می گفت، اما بسیاری از یهودیان در این دوره به سرزمین های مسیحی نشین در شمال گریختند و نگرش آنها نسبت به مسیحیت و اسلام به نفع مسیحیت تغییر یافت." 5 "قتل عام های یهود که توسط کلیسا و پاپ همزمان با رواج مسیحیت در اروپا آغاز شده بود، با سقوط اندس و غلبة کاتالویک ها در اسپانیا نیز نمود فراوان داشت. در سال 1263 م. در بارسلون فرمانی صادر شد که به تمام يهوديان امر می کرد که نسخه هاي «تلمود»خود را به عمال دولت تحويل دهند و اعلام می کرد که مجازات متخلفين مرگ است. «رايموندو ثاپنيافورت»،که تصدي دستگاه تفتيش افکار را در«آراگون»و«کاستيل»بر عهده داشت،متعهد شد که همة يهوديان اين دو ناحيه را به پذيرفتن مسيحيت وادارد.در 1264م. يک هيئت کليسايي تمامي نسخه هاي تلمود يهود را در آراگون جمع آوري کردو همة عبارات ضد مسيحي را از بين بردو از آن حذف کرد.تعقيب و آزار يهوديان در همة سرزمين هاي مسيحرايج بود و در عرض شش ماه صدوچهل اجتماع مذهبي يهود به کلي نابود شد. دو شوراي مذهبي مسيحي و هر دو نيز به طور شگفت انگيز و معني داري در سرزمين اسپانيا بر پا شد و حرکت قاطع و تازه اي در زمينه ي محدود ساختن روابط بازرگاني و اجتماعي با مسلمانان و يهوديان پديد آورد؛ يکي در سال 1313م. در «زامورا»و ديگري در1322م. در «وایادوليد». آداب و رسومي از مدت ها پيش متداول شده و رسميت يافته بودمبني بر اينکه عامة مردم مسيحي هم، پيوسته از پزشکان مسلمان و يهودي براي درمان خود استفاده کنندو حتي در طبقة اعيان و اشراف مقبوليت يافته و خود دربار نيز اين قاعده مستثني نبود. اجلاس مذکور به مبارزه با اين وضع پرداخت و بر عليه مسلمانان و يهوديان علناً رفتاري خشن و سرکوب گر پيشه ساخت و ريشة هر گونه همزيستي بين جوامع مسيحي و يهودي را سوزاند.در 30مارس 1492م. که يکي از سال هاي پرهياهوي تاريخ اسپانياست،فرديناند و ايزابل فرمان تبعيد عمومي يهوديان را صادر کردند.تمام يهودياناز خرد و کلان و توانگر و ناتوانمي بايست تا روز 31ژوئيه اسپانيا را ترک گويند و مجازات هر کسي که باز مي گشت مرگ بود.در اين مهلت کوتاهيهوديان مي بايست کل اموال و املاک خود را رها کنند و بروند. بسياري از يهوديان که نمي خواستند وطن مألوف را ترک کنند يا اموال خود را از دست بدهند مسيحي شدند.بسياري نيز در زندان هاي کليساي مقدس مردند يا سوزانده شدند.جمعي نيز سر به ديگر بلاد نهادند و رفتند.اما حتي يهودياني که مسيحي شده بودندنيز از تعقيب و آزار در امان نماندند زيرا به کوچکترين شبهه اي به زندان مي افتادند." 6
سرکوب پروتستانسیم
"جنايات صليبي نه فقط عليه مسلمانان و يهودي،بلکه حتي عليه ارتدوکس ها و پروتستان ها نيز به شدت رواج داشت. در سال 1560م. دو سوم ساکنان «بوهم»پروتستان بودندولي در سال 1561م. «فرديناند»يسوعيان را بدان جا آورد و در نتيجه آيين کاتوليک بر فرقه هاي ديني ديگر چيره شد.
«فرانسيسکو دِ سان رومان»را که از قرار معلوم نخستين اسپانيايي پيرو لوتر بود،در 1542م. آتش زدند و هنگامي که وي در آتش جان مي کند،تماشاگران پيکر وي را متلاشي کردند.در سويل،خوان خيل،کاهن کليساي جامع شهررا چون بر ضد پرستش شمايل مذهبي،شفاعت براي مردگانو لزوم به جاي آوردن کارهاي نيک براي نيل به رستگاري سخن مي گفتبه زندان افکندندو پس از مرگ استخوان هايش را از گور درآوردند و خاکستر کردند.همکارش «کونستانتينو پونثه دلافوئنته»،در سياهچال دستگاه تفتيش افکار جان سپرد.ياران و همفکران او را که چهار فرايار و سه زن در ميان آنان بودند،آتش زدند و بسياري ديگر را به کيفرهاي گوناگون محکوم ساختندو خانه اي را که محل اجتماع آنان بود با خاک يکسان کردند.
دستگاه تفتيش افکار،جمعيت نيمه پروتستان ديگري را که جمعي از نجباي بانفوذ و سران بلند پاية کليسا در آن ميان بودنددر«وايادوليد»کشف کرد.تقريباً همه اعضاي اين جمعيت بازداشت شدندو چند تن را که مي خواستند از اسپانيا بگريزند،دستگير کردند و باز گردانيدند.
«شارل پنجم»،که در آن هنگام در «يوسته»به سر مي برد،دستور داد گذشتي دربارة دستگير شدگان روا ندارند،توبه کاران را گردن بزنندو در آتش بسوزانند.در روز 12مي 1559م. که مصادف بود با«يکشنبه تثليث»چهارده تن از محکومان را در برابر جمعيتي که از خوشحالي در پوست نمي گنجيدند نابود کردند.سيزده تن را که توبه کرده بودند سر بريدندو«آنتونيودار رئوئلو»را که در عقيدة خويش پا برجا بود،زنده آتش زدند. همسر بيست وسه ساله او،«لئونور دئيسنروس»را که از جملة توبه کاران بود به زندان ابد محکوم کردند.او پس از آنکه ده سال را در زندان گذراند،از توبة خويش پشيمان شد و درخواست کرد او را نيز چون شوهرش آتش زنندو تقاضاي وي برآورده شد.بيست وشش تن ديگر از محکومان را در روز 8اکتبر 1559م. در برابر جمعيت 000،200 نفريکه «فيليپ دوم»در رأس آنان بود،گردآوردند و در آتش سوزانيدندو ده تن را خفه کردند.
نامدارترين قرباني دستگاه تفتيش افکار اسپانيا«بارتولومه دکارانثا»،اسقف اعظم تولدو و رهبري کليساي اسپانيا بود.وي هنگامي که راهبي بيش نبود،براي دستگيري مخالفان کليساي کاتوليک و پاپ از هيچ کوششي فروگذار نمي کرد.شارل وي را به نمايندگي خويش در شوراي ترانت گماشت و براي شرکت در مراسم زناشويي فيليپ با ملکه«ماري»به انگلستان فرستاد.روزي که وي را به اسقفي اعظم بر مي گزيدند(1557م).در ميان انتخاب کنندگان تنها خود وي به زيان خويش رأي داد.ولي اندکي پس از انتخاب وي به اين مقام،گروهي از پروتستان هايي که در« وايادوليد»زنداني بودند گواهي دادند که بارتولومه پنهاني با آنان همکاري مي کرده است. مکاتبات وي با خواندن«دوالدس»،منتقد اسپانيايي پاپ که در ايتاليا مي زيست؛ از پرده بيرون افتادو «مليکيور کانو»که از کشيشان الهي با نفوذ و سرشناس اسپانيا بود،وي را به علت اعتقاد به رستگاري انسان از طريق ايمان(عقيدة لوتر)محکوم کرد.هنوز دو سالي از ارتقاي وي به شامخ ترين مقام کليسا اسپانيا نمي گذشت که دستگير و زنداني شد.از همين جا مي توان به قدرت دستگاه تفتيش افکار اسپانيا پي برد.هفده سال وي را در بازداشتگاه هاي گوناگوني زنداني ساختندو در طول اين مدت نوشته هاي او را در تولدو و رم به دقت بررسي کردند.پاپ گريگوريوس سيزدهم مجرميت وي را سنگين تشخيص داد و فرمان داد او وفاداري و سرسپردگي خويش را به شانزده اصلي که به او ارائه داده بودند اعلام داردو پنج سال وي را از مقامش برکنار کرد.کارانثا حکمي را که درباره ي وي صادر شده بود با فروتني گردن نهاد و خويشتن را براي تحمل کيفر آماده ساختولي درد و رنج زندان و خواري و زبوني چنان وي را ناتوان ساخته بودند که پنج هفتة بعد در گذشت.
در فاصله ي بين سال ها 1551تا1600م. نزديک به 200تن(يعني سالي چهار تن)را به اتهام تمايل به آيين پروتستان در اسپانيا نابود کردند." 7
موقعیت دین رسمی و سایر ادیان
"بين سالهاي 1978 و 1996، دولت اسپانيا در صدد مرور مجدد قانونگذاري مربوط به آزاديمذهبي برآمد. درجهت نيل به اين
هدف، موافقتنامههايي با كليساي كاتوليك، ديگرمسيحيان، مسلمانان و يهوديان به امضاء رسانيد و به دليل اهميتي كه اين كار
دارد،بسياري از كشورهاي ديگر در جهت تجزيه و تحليل بسيار دقيق اين مدل اسپانيايي برآمدهاند.اصل شانزدهم قانون اساسي اسپانيا آزادي ايدئولوژي، دين وعبادت و پرستش را برايافراد و جمعيتها در صورتي كه اخلالي در
نظم عمومي بوجود نيايد، ضمانت كرده است. همچنين طبق قانون، هيچ كس را نميتوان به زور وادار به اعتراف بهعقيده،
ايدئولوژي يا دين خود كرد. طبق اين قانون، مقامات دولتي بايد رابطه وهمكاري حسنه اي با كليساي كاتوليك و ديگر اديان
داشته باشند و در صدد توسعه آننيز برآيند.براي توسعه بيشتر قانوني اين تمهيدات قانوني، موافقتنامه عمومي آزاديمذهبي 5 جولاي 1980 به مورد اجرا گذاشته شده است.
تنها محدوديتهاي اعمال شده دراين زمينه، هنگامي است كه به سلامتي، روحيه و نظم عمومي آسيبي وارد آيد.كليساها،گروهها و جوامع ديني ميتوانند به عنوان عناصر قانوني ابراز وجود كنند و ثبت آنهادر ثبت عمومي كه براي اين منظور
در وزارت دادگستري اختصاص يافته، انجام ميگيرد (ماده 5). براي نيل به اين اهداف، اين كليساها، گروهها و جوامع ميتوانند
دستبهايجاد انجمنها، بنيادها و مؤسسات مختص به خود با توجه به مفاد قانوني آن بزنند(ماده 2-6). همچنين كميسيوني براي
ارزيابي و تشخيص آزادي ديني با حضورنمايندگاني از دولت، كليساها، گروهها و جوامع ديني بوجود آمده است. (طبق ماده 8).موافقتنامه عمومي در ماده 7 خود بر اين امر اذعان دارد كه دولت ميتواند باكليساها، گروهها و جوامع ديني كه در ثبت ويژه بهثبت رسيده اند و ريشه عميقي دراسپانيا در سطح وسيع با تعداد معتقدين بسيار زياد دارند، موافقتنامه يا پيماننامههاي
همكاري برقرار كند.در جهت نيل به اين اهداف، ماده 7 قانون فوق،موافقتنامههاي زير را در 28 آوريل 1992 به امضاء رساند: موافقتنامه همكاريمياندولت و فدراسيون عناصر ديني انجيلي اسپانيا (قانون 24/1992، 10 نوامبر); فدراسيون جوامع يهودي اسپانيا (قانون 25/1992،10 نوامبر); و كميسيون اسلامياسپانيا (قانون 26/1992، 10 نوامبر).
از لحاظ چارچوب بندي و متن، اين سه موافقتنامهشبيههم ميباشند، گرچه تفاوتهايي در جزئيات خود دارند. براي گروههاي باقيماندهديگر كه ريشه عميقي در اسپانيا ندارند، هيچسيستم موافقتنامه اي بوجود نيامدهاست، اما آنها تحت پوشش و حمايت عمومي موافقتنامه عمومي قرار دارند.مواد 522 تا 526بيانگر قوانين جزائي مربوط به آزادي وجدان، احساسات ديني و احترام به درگذشتگانميشود. مجامعي كه باوجود داشتن اهداف مشروع، از وسايل خشونت آميز يا تحريف ياكنترل شخصيت افراد در جهت نيل به اهدافشان استفاده كنند (ماده 3-515) غير قانونيتلقي ميگردند وبراي بنيانگذاران، مديران، رؤسا و حتي افراد فعال چنين مجامعي،مجازاتهايي در نظرگرفته ميشود (ماده 517).يكي از مهمترين جنبههاي موافقتنامهعمومي آزادي ديني، ثبت عناصر ديني است (ماده 5). فرمان سلطنتي 142/1981، 9ژانويه،اين سازمان را تحت پوشش خود قرار ميدهد و ثبت عناصر ديني را به انجامرسانده، فرآيند آنها را قانونمند مينمايد.گرچه طبق موافقتنامه سازمان يافته آزاديديني كه فقط براي كليساها، گروهها، جوامع ديني و فدراسيونهايشان در نظرگرفتهشده است، در حال به ثبت رسانيدن آنها در قسمت ثبت موجوديتهاي ديني هستند،فرمان حكومتي 1981/142، اين حق ثبت را بهديگر موجوديتهايي از قبيل فرق، جماعات،مؤسسات و مجامع ديني كه توسط كليساها و گروهها ايجاد شدهاند را نيز دربرميگيرد.درحال حاضر عناصر ديني زير را ميتوان به ثبت رسانيد:
1- كليساها، گروهها و جوامعديني.
2- فرق، اجتماعات و مؤسسات ديني.
3- مجامع ديني.
4- فدراسيونهاي وابسته بهآنها.
5- بنيادهاي ديني مربوط به كليساي كاتوليك (با توجه به فرمان سلطنتی 598/1984) .
اين قانونگذاري به سيستم مالياتي گروههاي ديني و انجمنها و بنيادهايشان نيزتوجه
خاصي مبذول داشته است. گرچه قانون اساسي كه روابط همكاري ميان دولت وگروهها را ايجاد ميكند، به اين عنوان تفسير شده
است كه حمايت مالي از گروههاضروري است. در مورد كليساي كاتوليك، "موافقتنامه امور اقتصادي" بين مقام پاپ و دولتاسپانيا،در تاريخ 3 ژانويه 1979 به انجام رسيد. چنين مشاركت مستقيمي از طريقبودجه عمومي دولتيا قواعد خاص مالياتي به انجامميرسد. اين سيستم همكارياقتصادي بستگي به ماليات دهندگان دارد كه مقدار خاصي از مالياتهاي بر درآمد ساليانهشخصيخود را براي اين موضوع اختصاص ميدهند. اين تخصيص به مقدار درصدي ثابتشدهاست (حدود 5% از سال 1987 تاكنون). در موافقتنامههاي همكاري بين گروههاي اقليت،حمايت مالي دولت غير مستقيم بوده، بر مبناي اعطاي معافيت مالياتي ومزايايمالياتي است." 8
"به لحاظ آماری در میان مذاهب مختلف، مسیحیت کاتولیک بیشترین پیروان را در اسپانیا دارند. حدود75 درصد جمعيت اسپانيا مسيحي كاتوليك هستند. حضور گسترده كليسا در زندگي روزمره در دورانفاشيسم فرانكو نيز كاملاً محسوس بود ولي با مرگ فرانكو در سال 1975 و به موازاتروند صنعتي شدن و رشد شهرنشيني در اسپانيا تاثيرات منفي تحولات بر آداب و عاداتمذهبي مردم آشكار گشته و ميزان نفوذ كليسا در زندگي روزمره مردم كاهش يافت. از زمان تصویب ماده 16 قانون اساسي 1978، كليسايكاتوليك ديگر از موقعيت ويژه خود برخوردار نيست ولي دولت همچنان از كليساي كاتوليكحمايت وبه آن كمك ميكند. كليساي كاتوليك پس از مرگ فرانكو و استقرار رژيم دمكراتيكاز اين رژيم حمايت كرد و بدين طريق به ايجاد روحيه تسامح در جامعه اسپانيا كمك كرد.با اين حال روابط ميان كليسا و دولت همچنان حساس باقي مانده است. مخالفت كليسا باطرح قانون طلا و شدت يافتن محافظهكاري اسقفهاي اسپانيايي پس از انتخاب پاپ ژان پلدوم در 1978، منجر به شدت يافتن اختلافات ميان كليسا و سياستمداران ليبرال گردید. وقوع كودتا ناموفق سال 1981 به تلاش متقابل دو گروه براي رسيدن به نوعي تفاهم ميانحفظ آزاديهاي مذهبي درعين موقعيت ويژه كليسا انجاميد. در ژوئن 1981 طلا قانوني شدو در عوض اعتراضات نسبت به حمايتهاي دولت ازمدارس كليسايي تقريباً از بين رفت.
تشكيلات كليسايي در اسپانيا دربرگيرنده 14 حوزه سراسقفي است كه اين حوزهها نيز خودبه70 حوزه اسقفي تقسيم ميگردند . حوزههاي سراسقفي مادريد و بارسلون مستقيماً باواتيكان درارتباط ميباشند، ولي دوازده حوزه سراسقفي ديگر تحت رهبري سراسقف «تولدو»شوراي اسقفي اسپانيا را تشكيل ميدهند." 9
اسلام با بیش از 2% پیرو بعنوان دین دوم اسپانیا محسوب می شود. تا قبل از سال 1975 اثري از فعاليت و حضور مسلمانان در جامعة اسپانيامشهود نبود. بدنبال مرگ فرانكو و تغيير نظام حاكم بر اسپانيا، بر اثر وروددانشجويان عرب و مهاجرت اتباع كشورهاي اسلامي بتدريج موقعيت مسلمانان در اين كشورتغيير يافت. در اين سالها تعدادي از مردم كشورهاي اسلامي، بويژه كشورهاي عربي، مركزفعاليتهاي خود را به اسپانيا منتقل نمودند و در نقاطي مانند بارسلون، والنسيا،كوردوبا، مالاگا، گرانادا و مادريد رحل اقامت افكندند.برخيشعائر و شئونات اسلامي خود را حفظ كردند و برخي نيز با عنوان مسلمان در فرهنگاسپانيايي مستحيل شدند و سرمايه خود را در زمينهاي مورد توجه جامعة اسپانيا به كارانداختند. اغلب مسلمانان ساكن در اسپانيا ازاهالي شمال افريقا، عربستان سعودي،كويت، امارات عربي متحده و سوريه هستند. بخش اعظم مسلمانان ساكن در اسپانيا درشهرهاي سئوتا، مليا و استانهاي جنوبي اسپانيا زندگي ميكنند.
تركيب جمعيتي پيروان اديان و مذاهب10
1- کاتولیک
براساس آمار منتشره توسط «مركز تحقيقات جامعهشناسي » درفوريه 2012، بالغ بر 75 درصداز مردم اسپانيا خود را كاتوليك معرفي كردهاند. ازاين تعداد، 19 درصد به آداب مذهب كاتوليك كاملاً پاي بند ميباشند. براساس تحقيقاخير، 6/13 درصد اعلام كردهاندكه به هيچ آئين خاصي اعتقاد ندارند و 2/7 درصد خودراكاملاً بي دين معرفي كردهاند. 3 درصد نيز معتقد به ديگر اديان بودهاند.
"بر اساس تحقیقی که توسط شرکت گالیسیایی " کارگاه آموزشی جامعه شناسی " در سال 2008 با 12800 مصاحبه شونده انجام گرفت، بیش از نیمی از کاتولیک هایی که عامل به اعمال مذهبی نسیتند به خدا بودن مسیح یا فرزند خدا بودن او و داشتن مادر باکره یا زنده شدن او اعتقاد ندارند. جالب اینکه این باورها حتی در میان 20 % از کاتولیک های معتقد وجود دارد. بیش از 60% به بهشت و جهنم، معجزه، آدم و حوا، آفرینش الهی جهان یا زنده ماندن روح پس از مرگ معتقد نیستند. علاوه بر این یک چهارم کاتولیک ها (عمل و غیر عامل) به طالع بینی و تناسخ ایمان دارند." 11
2- پروتستان
«فدراسيون جوامع انجیلی مذهب» ، خود را نماينده بیش از400 هزار پروتستان اسپانيائي معرفي مينمايدلكن مدعي است كه تعداد 800 هزار پروتستان خارجي كه عمدتاً از كشورهاي اروپائيهستند، حداقل شش ماه در سال را در اسپانيا سكونت ميكنند که با رقم قبلی حدود 1200000 پیرو می شود. 2600 کلیسا و یک هزار کشیش انجیلی در اسپانیا وجود دارد.
3- اسلام
حدود 707،498،1مسلمان ( 3% کل جمعیت ) با بیش از 600 تشکل اسلامی ثبت شده در اسپانیا زندگی می کنند که دو برابر این تعداد نیز تشکل ثبت نشده وجود دارد.
شاخه ها: سنی 99،47 % ( مالکی 92 % ، حنفی 7 % ، سایر فرقه ها 1 % )، شیعه 0،63 %
طبق آمارهای سال 2010 در اسپانیا 758 مسجد و نمازخانه و 14 غسالخانه وجود دارد. علاوه بر این برای تهیة مواد غذایی مسلمانان طبق موازین شریعت، یک موسسة حلال نیز در این کشور فعالیت دارد.
تصوف با دو آیین نقش بندی با 12 مرکز و نعمت اللهی با دو مرکز در مادرید و کوردوبا حضور دارد. تا سال 2008 ، 563 تشکل صوفیه با 160 خانقاه در اسپانیا وجود داشت.
یک جامعة پاکستانی شیعه با جمعیتی حدود 10000 نفر در بارسلون زندگی می کنند. جمعیت شیعه اسپانیا شامل آمار زیر است:
مراکشی ها 718،055 نفر _ اسپانیایی 404، 940 نفر _ سنگالی 56،590 نفر _ الجزایری 56،201 نفر _ پاکستانی 54،101 نفر _ نیجریایی 42،323 نفر _ مالزیایی 23،142 نفر _ گامبیایی 21،534 نفر _ گینه استوایی 11،958 نفر _ موریتانیایی 11،468 نفر _ سایر کشورها 46،627 نفر
4- یهودیت
در اسپانيا 50هزار يهودي با 14 تشکل وجود دارد.30 کنیسه و تعدادی خاخام دارند. از سال 1986 با اسرائیل دارای روابط دیپلماتیک هستند. حدود 12000 نفر سفاردی هستند
موقعیت دین رسمی و سایر ادیان
"بين سالهاي 1978 و 1996، دولت اسپانيا در صدد مرور مجدد قانونگذاري مربوط به آزاديمذهبي برآمد. درجهت نيل به اين
هدف، موافقتنامههايي با كليساي كاتوليك، ديگرمسيحيان، مسلمانان و يهوديان به امضاء رسانيد و به دليل اهميتي كه اين كار
دارد،بسياري از كشورهاي ديگر در جهت تجزيه و تحليل بسيار دقيق اين مدل اسپانيايي برآمدهاند.اصل شانزدهم قانون اساسي اسپانيا آزادي ايدئولوژي، دين وعبادت و پرستش را برايافراد و جمعيتها در صورتي كه اخلالي در
نظم عمومي بوجود نيايد، ضمانت كرده است. همچنين طبق قانون، هيچ كس را نميتوان به زور وادار به اعتراف بهعقيده،
ايدئولوژي يا دين خود كرد. طبق اين قانون، مقامات دولتي بايد رابطه وهمكاري حسنه اي با كليساي كاتوليك و ديگر اديان
داشته باشند و در صدد توسعه آننيز برآيند.براي توسعه بيشتر قانوني اين تمهيدات قانوني، موافقتنامه عمومي آزاديمذهبي 5 جولاي 1980 به مورد اجرا گذاشته شده است.
تنها محدوديتهاي اعمال شده دراين زمينه، هنگامي است كه به سلامتي، روحيه و نظم عمومي آسيبي وارد آيد.كليساها،گروهها و جوامع ديني ميتوانند به عنوان عناصر قانوني ابراز وجود كنند و ثبت آنهادر ثبت عمومي كه براي اين منظور
در وزارت دادگستري اختصاص يافته، انجام ميگيرد (ماده 5). براي نيل به اين اهداف، اين كليساها، گروهها و جوامع ميتوانند
دستبهايجاد انجمنها، بنيادها و مؤسسات مختص به خود با توجه به مفاد قانوني آن بزنند(ماده 2-6). همچنين كميسيوني براي
ارزيابي و تشخيص آزادي ديني با حضورنمايندگاني از دولت، كليساها، گروهها و جوامع ديني بوجود آمده است. (طبق ماده 8).موافقتنامه عمومي در ماده 7 خود بر اين امر اذعان دارد كه دولت ميتواند باكليساها، گروهها و جوامع ديني كه در ثبت ويژه بهثبت رسيده اند و ريشه عميقي دراسپانيا در سطح وسيع با تعداد معتقدين بسيار زياد دارند، موافقتنامه يا پيماننامههاي
همكاري برقرار كند.در جهت نيل به اين اهداف، ماده 7 قانون فوق،موافقتنامههاي زير را در 28 آوريل 1992 به امضاء رساند: موافقتنامه همكاري ميان دولت و فدراسيون عناصر ديني انجيلي اسپانيا (قانون 24/1992، 10 نوامبر); فدراسيون جوامع يهودي اسپانيا (قانون 25/1992،10 نوامبر); و كميسيون اسلامي اسپانيا (قانون 26/1992، 10 نوامبر).
از لحاظ چارچوب بندي و متن، اين سه موافقت نامه شبيه هم ميباشند، گرچه تفاوتهايي در جزئيات خود دارند. براي گروههاي باقيمانده ديگر كه ريشه عميقي در اسپانيا ندارند، هيچ سيستم موافقتنامه اي بوجود نيامدهاست، اما آنها تحت پوشش و حمايت عمومي موافقتنامه عمومي قرار دارند.مواد 522 تا 526بيانگر قوانين جزائي مربوط به آزادي وجدان، احساسات ديني و احترام به درگذشتگان ميشود. مجامعي كه باوجود داشتن اهداف مشروع، از وسايل خشونت آميز يا تحريف ياكنترل شخصيت افراد در جهت نيل به اهدافشان استفاده كنند (ماده 3-515) غير قانوني تلقي ميگردند وبراي بنيانگذاران، مديران، رؤسا و حتي افراد فعال چنين مجامعي، مجازاتهايي در نظرگرفته ميشود (ماده 517).يكي از مهمترين جنبههاي موافقتنامهعمومي آزادي ديني، ثبت عناصر ديني است (ماده 5). فرمان سلطنتي 142/1981، 9ژانويه،اين سازمان را تحت پوشش خود قرار ميدهد و ثبت عناصر ديني را به انجام رسانده، فرآيند آنها را قانونمند مينمايد.گرچه طبق موافقتنامه سازمان يافته آزادي ديني كه فقط براي كليساها، گروهها، جوامع ديني و فدراسيونهايشان در نظرگرفته شده است، در حال به ثبت رسانيدن آنها در قسمت ثبت موجوديتهاي ديني هستند،فرمان حكومتي 1981/142، اين حق ثبت را به ديگر موجوديتهايي از قبيل فرق، جماعات،مؤسسات و مجامع ديني كه توسط كليساها و گروهها ايجاد شدهاند را نيز دربرميگيرد.درحال حاضر عناصر ديني زير را ميتوان به ثبت رسانيد:
1- كليساها، گروهها و جوامع ديني.
2- فرق، اجتماعات و مؤسسات ديني.
3- مجامع ديني.
4- فدراسيونهاي وابسته بهآنها.
5- بنيادهاي ديني مربوط به كليساي كاتوليك (با توجه به فرمان سلطنتی 598/1984) .
اين قانونگذاري به سيستم مالياتي گروههاي ديني و انجمنها و بنيادهايشان نيزتوجه
خاصي مبذول داشته است. گرچه قانون اساسي كه روابط همكاري ميان دولت وگروهها را ايجاد ميكند، به اين عنوان تفسير شده
است كه حمايت مالي از گروههاضروري است. در مورد كليساي كاتوليك، "موافقتنامه امور اقتصادي" بين مقام پاپ و دولت اسپانيا،در تاريخ 3 ژانويه 1979 به انجام رسيد. چنين مشاركت مستقيمي از طريق بودجه عمومي دولتيا قواعد خاص مالياتي به انجام ميرسد. اين سيستم همكاري اقتصادي بستگي به ماليات دهندگان دارد كه مقدار خاصي از مالياتهاي بر درآمد ساليانه شخصي خود را براي اين موضوع اختصاص ميدهند. اين تخصيص به مقدار درصدي ثابتشده است (حدود 5% از سال 1987 تاكنون). در موافقتنامههاي همكاري بين گروههاي اقليت،حمايت مالي دولت غير مستقيم بوده، بر مبناي اعطاي معافيت مالياتي ومزاياي مالياتي است." 8
"به لحاظ آماری در میان مذاهب مختلف، مسیحیت کاتولیک بیشترین پیروان را در اسپانیا دارند. حدود75 درصد جمعيت اسپانيا مسيحي كاتوليك هستند. حضور گسترده كليسا در زندگي روزمره در دوران فاشيسم فرانكو نيز كاملاً محسوس بود ولي با مرگ فرانكو در سال 1975 و به موازات روند صنعتي شدن و رشد شهرنشيني در اسپانيا تاثيرات منفي تحولات بر آداب و عادات مذهبي مردم آشكار گشته و ميزان نفوذ كليسا در زندگي روزمره مردم كاهش يافت. از زمان تصویب ماده 16 قانون اساسي 1978، كليساي كاتوليك ديگر از موقعيت ويژه خود برخوردار نيست ولي دولت همچنان از كليساي كاتوليك حمايت وبه آن كمك ميكند. كليساي كاتوليك پس از مرگ فرانكو و استقرار رژيم دمكراتيك از اين رژيم حمايت كرد و بدين طريق به ايجاد روحيه تسامح در جامعه اسپانيا كمك كرد.با اين حال روابط ميان كليسا و دولت همچنان حساس باقي مانده است. مخالفت كليسا باطرح قانون طلا و شدت يافتن محافظه كاري اسقفهاي اسپانيايي پس از انتخاب پاپ ژان پل دوم در 1978، منجر به شدت يافتن اختلافات ميان كليسا و سياستمداران ليبرال گردید. وقوع كودتا ناموفق سال 1981 به تلاش متقابل دو گروه براي رسيدن به نوعي تفاهم ميان حفظ آزاديهاي مذهبي درعين موقعيت ويژه كليسا انجاميد. در ژوئن 1981 طلا قانوني شدو در عوض اعتراضات نسبت به حمايتهاي دولت ازمدارس كليسايي تقريباً از بين رفت.
تشكيلات كليسايي در اسپانيا دربرگيرنده 14 حوزه سراسقفي است كه اين حوزه ها نيز خودبه70 حوزه اسقفي تقسيم ميگردند . حوزه هاي سراسقفي مادريد و بارسلون مستقيماً باواتيكان درارتباط ميباشند، ولي دوازده حوزه سراسقفي ديگر تحت رهبري سراسقف «تولدو»شوراي اسقفي اسپانيا را تشكيل ميدهند." 9
اسلام با بیش از 2% پیرو بعنوان دین دوم اسپانیا محسوب می شود. تا قبل از سال 1975 اثري از فعاليت و حضور مسلمانان در جامعة اسپانيامشهود نبود. بدنبال مرگ فرانكو و تغيير نظام حاكم بر اسپانيا، بر اثر وروددانشجويان عرب و مهاجرت اتباع كشورهاي اسلامي بتدريج موقعيت مسلمانان در اين كشورتغيير يافت. در اين سالها تعدادي از مردم كشورهاي اسلامي، بويژه كشورهاي عربي، مركزفعاليتهاي خود را به اسپانيا منتقل نمودند و در نقاطي مانند بارسلون، والنسيا،كوردوبا، مالاگا، گرانادا و مادريد رحل اقامت افكندند.برخي شعائر و شئونات اسلامي خود را حفظ كردند و برخي نيز با عنوان مسلمان در فرهنگ اسپانيايي مستحيل شدند و سرمايه خود را در زمينه اي مورد توجه جامعة اسپانيا به كارانداختند. اغلب مسلمانان ساكن در اسپانيا ازاهالي شمال افريقا، عربستان سعودي،كويت، امارات عربي متحده و سوريه هستند. بخش اعظم مسلمانان ساكن در اسپانيا درشهرهاي سئوتا، مليا و استانهاي جنوبي اسپانيا زندگي ميكنند.
آئينها و مكاتب غير ديني12
1- شاهدان یهوه
انجام اعمال مذهبی از سال 1967 به ایشان داده شد و تا پیش از تاریخ بصورت غیر قانونی تبلیغ می کردند. 109،063 نفر پیرو، 1413 گردهمایی در حدود 706 سالن اجتماعات دارند. تا سال 2008 دو تشکل و 773 کلیسا داشتند.
2- بهائیت
حدود 4000 نفر بهائی در اسپانیا وجود دارد. مرکز آنها در شهر مادرید است. اولین گروه آنها در سال 1949 بصورت غیر قانونی وارد این کشور شدند. در سال 1949 میز پارلمان جزایر قناری از این فرقه بعنوان دینی ریشه دار حمایت کرد و در سال 1953 در آنجا ساکن شدند. در 17 ژوئن سال 1968 بعنوان جامعه های مذهبی ثبت شد.
3- بودا
تعداد بودایی ها در اسپانیا 000،80 نفر است. تا سال 2008 سی و دو تشکل داشتند. تعداد 62 معبد در سال 2011 شمارش شده است : ( مادرید 11، بارسلون 8، سانتا کروز 6، والنسیا 6، لاس پالماس 5، دیگر ایالات 26 )
4- ساینتولوژی
از سال 1983 فعالیت خود را آغاز کردند و 12 مرکز دارند. ساینتولوژیست های اسپانیا در سال 2004 درخواست تاسیس و ثبت تشکلی به نام کلیسای ساینتولوژی اسپانیا را دادند که در سال 2007 در وزارت دادگستری بعنوان یک انجمن مذهبی به ثبت رسید.
5- هندو
حدود 20،000 نفر در اسپانیا پیروان هندو هستند. آنها در سال 1880 وارد جزلیر قناری شدند. سه مرکز هندو در بارسلون وجود دارد. تا سال 2007 چهار تشکل هندو در اسپانیا وجود داشت.
6- سیک گرایی
در شهرهای بارسلون، مادرید و پالما دِ مایورکا تعداد چشمگیری گوردوارا یا مکان های مخصوص انجام آیین سیک وجود دارد. در سال 2011 صد سیک گرا در مادرید برای شناساندن دین خود دور هم جمع شدند.
7- تا اُ ایسم / طریقت چینی
در اسپانیا دو انجمن تاای چی و یوآن تااُ متعلق به طریقت چینی تا اُ ایسم وجود دارد.
8- بودو
اعضای این فرقه مهاجرینی هستند که از کشورهای آفریقایی و آمریکای جنوبی و مرکزی به اسپانیا آمده اند. در اسپانیا از چند سال پیش افرادی از این فرقه در شهرها تبلیغات می کنند. آنها هر نوع کمکی را ارائه می دهند، از کمک برای جدایی گرفته تا بر عکس آن جذابیت فردی، شغلی، پولی، بخت و اقبال، محافظت از چیزی یا کسی، چشم زخم، پاکسازی افراد، اشیا یا کسب و کار، امتحانات، درمان بیماری و .... آنها بعنوان غیب گو و فالگیر کار می کنند.
9- فراماسیونی
در اسپانیا حدود 3500 فراماسون وجود دارد که شعبة بزرگ آن در سال 1982 وارد این کشور شد. در مجموع 34 شعبه فراماسونری در اسپانیا پراکنده اند: مادرید 8، جزایر قناری 4، کاتالونیا 4، والنسیا 2، اِاوسکادی 2، مورسیا 2، آراگون 1، بالئار 1، کانتابریا 1، کاستیا لا مانچا 1، کاستیا و لئون 1، اکسترمادورا 1 و گالیسیا 1 شعبه.
در نوامبر 2011 شعبة بزرگ فراماسون ها مقیاس و نسبت خود را اعلام کرد: 35 % بدون اعلام مذهبی خاص، 32 % مسیحی، 6،11 % کاتولیک رومی، پروتستان، انجیلی، یهودی و بودایی.
مفاخر و مشاهير ديني
"در گذشته مشهورترین دانشمندان، فیلسوفان و عارفان مسلمان در سرزمین اندلس زندگی می کردند. مشاهیر زیر از جمله این افراد هستند.
1- ابو الولید محمد بن احمد بن رشد
معروف به ابن رشد در سال 520هجری قمری/ 1126میلادی در قرطبه یکی از مراکز اندیشه و علم در اندلس (اسپانیا) متولد شد.
او در خانواده ای که سال ها مهد علم و فقاهت بود، پرورش یافت. پدر و جد پدری وی، هر دو منصب قاضی القضاة اندلس را به عهده داشتند.ابن رشد در جوانی به اکثر علوم زمان خود دست یافت و در ریاضیات، طبیعیات، نجوم، منطق، فلسفه و طب مهارت یافت.
در سال 565 هجری قاضی "اشبیلیه" شد و پس از دو سال، به قرطبه بازگشت و منصب قاضی القضاتی را بر عهده گرفت.
پس از مرگ ابو یعقوب در سال 580 هجری، پسرش ابو یوسف ملقب به "المنصور" به جای او نشست.
در آغاز، او ابن رشد را که دیگر مقامی بسیار ارجمند یافته بود، سخت مورد تکریم و احترام قرار داد؛ اما پس از 10 سال بر اثر فشار افکار عمومی و یا به واسطه غرض ورزی های شخصی، ابن رشد مورد اتهام کفر و زندقه قرار گرفت و ناگهان از چشم خلیفه افتاد بنابراین فرمان داد کتاب هایش را بسوزانند. سپس او را با جمعی از اهل فلسفه و علم به قبیله یهودی نشینی در 50 کیلومتری جنوب شرقی قرطبه موسوم به "السیانه" تبعید کردند.البته ابن رشد پس از مدتی با شفاعت جمعی از بزرگان اشبیلیه مورد عفو خلیفه قرار گرفت و به مراکش فرا خوانده شد.ابن رشد در مراکش در صفر سال 595 هجری قمری/1198میلادی، در سن هفتاد و دو سالگی وفات یافت و بعد از سه ماه جسد او را به قرطبه بردند و در آنجا به خاک سپردند.
2- موسی بن میمون
در سال ۱۱۳۵ میلادی، در کوردوبا در اسپانیا زاده شد. وی مربی،پزشک، ستارهشناس،فیلسوف و دانشمند اسپانیایی یهودی بود. وی در سدههای میانه، در مراکش،اندلس و مصر زیسته و افکار و آرای او در جهان غیریهودی نیز پراکنده شدهاست .او از علمای بزرگ یهود است که در مورد او گفته اند: «ازموسی (ابن عمران) تا موسی (ابنمیمون( کسی مانند موسی برنخاسته است».
نام کامل ابن میمون به عبری موشِه بِن مَیْمون (عبری: משהבןמימון) و نام عربی او ابوعمران موسی بن میمون بن عبدالله القرطبی الإسرائیلی است. در مغربزمین، او معمولاً با نام یونانی موسی میمونیدس شناخته میشود.
3- باجی
ابوالولید سلیمان بنخَلَف،متکلّم وادیب برجستة اندلسی در سدة پنجم . در ۴۰۳ در خانواده ای که از بَطَلْیَوْس به باجه(باژة امروزی در جنوب پرتغال ) مهاجرت کرده بودند متولّد شد. وی به مدارس قرطبه رفت و آمد می کرد و در شعر و شاعریکامیابیهایی به دست آورد، و در ۴۲۶ به شرق مسافرت کرد. ازسیزده سالی که در خارج اندلس به سر برد، سه سال را در مکه و در خدمت حافظ ابوذرهروی که در هرات و بلخ و شهرهای دیگر خراسان تعلیم یافته بود گذراند و نزد اوفقه مالکی وحدیث خواند، و پیوسته به اتفاق او به موطنش در السَرَوات ، که منطقه ای کوهستانی واقع درمیان تِهامه و نجد و یمن بود، می رفت . بعدها باجی به بغداد آمد و در آنجا سه سالِدیگر تحصیلات خود را ادامه داد. به مدت یک سالدر حلب و دمشق و مصر وقت خود را وقف تحصیل علم کلام کرد. بنا به درخواست فقهایاندلس ، در جزیرة میورقه با ابن حَزْم مشهورمناظره کرد، که بر اثر آن ابن حزم گوشه نشینی اختیار کرد و بنابرقول ابن سعید مغربی کتابهایش را سوزاندند. باجی در در اَلْمِریه وفات کرد.
4- بَطَلْیَوْسی
ابومحمّد عبداللّه بنم حمّدبن السیّد، ادیب ، نحوی ، فیلسوف و فقیه مالکی اندلسی مشهوربه ابن السیّد. پدرش محمدبن السیّد، اهل شَلَب بود. ابومحمددر۴۴۴ در بطلیوس ، از شهرهای استان مارده (مریدا) در اندلس متولد و بدانجا منسوب شد. بطلیوسی بیشترین سالهای زندگانی خود را در دوران پرآشوب ملوک الطوایف اندلس سپری کرد و از محضر دو استاد، یکی برادرش علی بن محمّد بطلیوسی ، دیگری همشهریش عاصم بنایوّب بطلیوسی بهره گرفت ؛ سپس به قرطبه رفت تا ازمحضر ابوعلی غسانی از محدثان بزرگ قرطبه ، استفاده کند. تعداد شاگردان بطلیوسی را بیش از هشتاد تن گفته اند از جمله ابوالحسینعبدالملک بن محمدبن هشام، معروف به ابن الطّلا، فقیه و محدث که بسیاری از کتابهای استادش را روایت کرده است. بطلیوسی در نیمة رجب ۵۲۱ در اشبیلیه درگذشت.
5- ابن عربی
ابوبکر محمّد بن علی بن محمّد بن احمدبن عبدالله بن حاتم طائی از عارفان بزرگ است. وی در سال ۵۶۰ (ه.ق.) در شهر مورسیای اسپانیا به دنیا آمد. از جملهٔ مشهورترین القابش الشّیخ الاکبر، و محی الدّین است، به ابن افلاطون و ابن سُراقه (در اندلس) هم معروف بود، و در شرق به ابن عربی شهرت دارد.ورود رسمی ابن عربی به تصوف در سنّ ۲۱ سالگی یعنی در سال ۵۸۰ (ه.ق.) روی داد، ولی او به زودی و در زمانی اندک بلندآوازه گردید، و مشایخ زمانش به دیدار او شتاب نمودند. محی الدّین آثاری گران سنگ و پرارزش در شاخه های مختلف حکمت و علم پدیدآورد، تصوف را به نوعی فلسفه تبدیل کرد، و در نوشته هایش عقاید و باورهای بسیاری از مکاتب را تبیین و تفسیرنمود. ابن عربی را نویسنده ای پرکار ذکرکرده اند که آثار زیادی را از خود برجای نهاده است." 14
6- " ابن بطوطه
شمس الدین ابو عبدالله محمدبن عبدالله لوالی طنجی که بیشتر به « ابن بطوطه» مشهور است، اولین مورخ جهان گرد بود و در 27 رجب سال 703 ه.ق در خانواده ای بربر در طنجه ( طنجیر مراکش) به دنیا آمد. او تا 22 سالگی آنجا ماند و به نحو مطلوبی آموزش دید و راجع به کشورهای دیگر خواند و شنید، در مورد مناطق مختلف و مردمی که در آنجا زندگی می کرد، آگاهی یافت و شوق و کنجکاوی زیادی، برای دیدن جهان وسیع اطراف خود داشت. وی سفر اولش را با انجام حج آغاز کرد، سپس وسوسه ی شناخت ناشناخته ها بر او مستولی شد و به افق های دور دست سفر کرد. ابن بطوطه مجموعا پنج سفر به مکه داشت و این سبب گشت تا با فرهنگ حرمین شریفین آشنا شود و آداب و رسوم مردم آن دو شهر را در طول یک سال هجری و به مناسبت هر ماه به تصویر بکشد. سفر نامه ابن بطوطه را می توان نوعی عجایب المخلوقات هم دانست که البته بخشی از گفتمان جاری آن دوره بوده است.
7- ابن بیطار
ضیاء الدین ابو محمد عبدالله احمد بن محمد مالکی، مشهور به ابن بیطار، اواخر قرن ششم ه.ق در مالقه ی اسپانیا متولد شد و در سال 646 ه.ق از دنیا رفت. او تحصیلات عالیه اش را در اشبیایه به پایان رساند و در گیاه شناسی و داروشناسی زیر نظر معلمان برجسته تخصص یافت. وی با همراهی و سرپرستی اساتیدش، گیاهان مناطق اطراف محل اقامتش را جمع آوری کرد و روی تک تک آنها تحقیقات متعددی را انجام می داد. او برای تحقیق بیشتر بعد از مدتی شروع به سفر کرد و از مغرب ( مراکش، الجزیره و تونس) و کشورهای یونان و روم و آسیای صغیر و سوریه، در مشرق دیدن کرد. وی در دمشق به همراه شاگردش ابن ابی اصبیعه مجموعه های زیادی از گیاهان را جمع آوری نمود و به واقع بزرگ ترین صاحب نظر در زمینه ی دانش گیاهان بود.
8- ابن زهر
ابو مروان عبدالملک حدود سال 484 ه.ق در خانواده ی مشهوری از پزشکان اشبیلیه در اسپانیا به دنیا آمد. پدرش ابواعلا زهر یک عالم مذهبی برجسته، محدث، ادیب و همچنین پزشک مشهور و ورزیده ی زمان خود بود. عبدالملک نزد پدرش، آموزش عمومی و حرفه ای را با دقت گذراند و هنگامی که هنوز جوان بود خود را به عنوان یک پزشک لایق نشان داد. سلطان عبدالمومن حاکم شمال آفریقا و اسپانیا او را به عنوان وزیر خود منصوب کرد. فقیه، پزشک و فیلسوف معاصرش، ابن رشد دوست صمیمی او شد و باهم مشورت می کردند. آثار ابن زهر، در اروپا با عنوان «ابهمرن» یا «اونزر» مطالعه شد و شهرت یافت. او در سال 557 ه.ق در اشبیلیه از دنیا رفت.
9- ابن عوام اشبیلی
ابو زکریا یحیی بن محمد، مشهور به ابن عوام، از اشبیلیه در اسپانیای اسلامی بود. او در اوایل قرن ششم ه.ق به دنیا آمد و تحصیلات خود را در زمینه های مختلف گسترش داد. او مطالعاتش را در زمینه ی کشاورزی و گیاه شناسی را عمق بخشید و در این قلمرو بنابر نیاز زمان کارهای شایسته ای انجام داد و بالاخره در سال 580 ه.ق از دنیا رفت.
مطالعه در زمینه ی کشاورزی، در اسپانیای اسلامی، از قرن پنجم ه.ق شروع شد و به طور مداوم گسترش یافت. ابن وافد و محمد تقناری، گیاه شناسان برجسته ای بودند که باغ های ملوکانه را برای شاهزادگان حامی شان توسعه دادند و همچنین رساله هایی نوشتند که بیشتر در زمینه ی گیاه شناسی بود. کشاورزان و گیاه شناسان اشبیلیه که در زمینه ی کشاورزی کتاب نوشتند در این عرصه بازده بالایی داشته و عامل تحول بودند. یکی از آنها ابوعمر احمد بود که « المغنی » را در سال 466 ه.ق نوشت و ابوالخیر و محمدبن ابراهیم بن بسال در زمینه ی کشاورزی « کتاب الفلاحه » نوشتند.
ابن عوام با استفاده از آثار گذشتگان و منابع دیگر، حدود صد سال بعد اثر مشهورش « الفلاحه » را نوشت که از جامعیت خاصی برخوردار بود تا جایی که ابن خلدون در مقدمه به آن اشاره کرد. نقل قول های از از پیشینیانش و همچنین، مشاهده های خود او در زمینه ی جنبه های مختلف کشاورزی، به ارزش این اثر افزود. کتاب او علاوه بر مطالب زراعت و کشاورزی، اطلاعاتی کافی درباره ی مسائل اقتصادی و روستایی را نیز ارائه کرده است." 15
10- رایمون پانیکار Raimon Panikkar(معاصر)16
در سال ۱۹۱۸ در بارسلوناى اسپانیا به دنیا آمد. پدرش یک هندى هندو و مادرش یک اسپانیایى کاتولیک بود. پانیکار از همان دوران اولیه زندگى خود به گونه اى تعلیم و تربیت یافت که هم وداها (یعنى کتب مقدس آیین هندو) و هم انجیل مى خواند. او مراتب مختلف دانشگاهى را تا دکترا طى کرد و در سه رشته فلسفه و الهیات و شیمى دکترا گرفت.
در ۱۹۴۶ در سلک کشیشان درآمد. در ۱۹۶۸ بر پایه تجربه عینى اى که از «گفت و گو» میان ادیان داشت کتاب «مسیح ناشناخته آیین هندو» را منتشر ساخت. به اعتقاد او هندوهاى با ایمان و پاک سرشت هم به مدد ایمان و عمل برطبق شعایر هندوى به رستگارى مى رسند. پانیکار در نسخه تجدید نظر شده این کتاب در سال ۱۹۸۱ از این عقیده پیشتر رفت و این نظر را مطرح کرد که آیین هندو و سایر ادیان به سهم خود مى توانند راههایى براى نیل به رستگارى باشند.
پانیکار در دانشگاههاى مختلف جهان از جمله مادرید، روم و هاروارد درس داده و استاد بازنشسته پژوهش هاى دینى در دانشگاه کالیفرنیا در سانتا باربارا است. او اکنون در روستاى کوچکى نزدیک بارسلونا زندگى مى کند.
پانیکار صاحب بیش از ۳۰ کتاب و ۹۰۰ مقاله است. او در کنار شخصیت هاى برجسته اى مانند ویلفرد کنتول اسمیت (۱۹۱۶ـ۲۰۰۰) و هانس کونگ (۱۹۲۸ـ) از جمله کسانى است که در نظریه پردازى در باب روابط و گفت گوى میان ادیان بویژه گفت وگوهاى درون دینى شهرت دارد.پانیکار خود را صددرصد هندو و هندى و صد درصد کاتولیک و اسپانیایى توصیف مى کند و تحقق چنین تألیفى را حاصل زندگى دینى مى داند اما دین در مقام تجربه و نه ایدئولوژى. به عقیده او آن روزگار که ادیان مى توانستند به خلوت باشکوه خود پناه ببرند سپرى شده است.
11- ویسنت(عبدالمومن)آیاHaya Vicente(معاصر)17
برجسته ترین اندیشمندمسلمان اسپانیابا بیش از20 عنوان کتاب ودهها مقاله در زمینه اسلام
شخصيتهاي ديني معاصر متنفذ18
- ریاج تاتاری - رئيس اتحاد جوامع مسلمان اسپانيا
- فلیکس اِرّرِو - رئیس فدراسیون جوامع مذهبی اسلامی اسپانیا و امام مسجد اتحاد مالاگا
- دکتر محمد حامد علی – نایب رئیس فدراسیون جوامع مذهبی اسلامی اسپانیا که به اتفاق ریاج تاتاری مدیریت کمیسیون اسلامی اسپانیا را بر عهده دارد.
- عبدالنور پرادو– موسس و رئیس هیأت اسلامی کاتلان از سال 2005، مدیر و نویسندة صفحة اینترنتی وب ایسلام که بیش از صدها مقاله راجع به تفکر اسلامی و موضوعات روز چاپ کرده است (2007- 2001)، شاعر و متفکر، مدیر کنگرة بین المللی فمنیسم اسلامی
· دكترفرانسيسكو اسكودرو بداته معروف به «عبدالسلام منصور» - رئيس اسبق هیات اسلامى اسپانيا
- هاشم ابراهیم کابرِرا– هنرمند و متفکر برجستة معاصر، عضو و مدیر هیأت اسلامی اسپانیا، از بنیان گذاران مرکز اسناد و انتشارات اسلامی، مدیر مجلة اسلام سبز و نویسندة چندین اثر
- کاردینال آنتونیو ماریا رُاوکُ بارِلا– اسقف مادرید و رئیس کنفرانس کلیسای اسقفی اسپانیا، عضو آکادمی سلطنتی دکترهای اسپانیا، عضو کمیتة انتخاب کنندگان پاپ بندیکت شانزدهم
· کاردینال لوئیس مارتینز ای سیستاچ– اسقف بارسلون، عضو دادگاه عالی امضای پاپ، عضو شورای اسقفی برای عوام
· دکتر بِرا اولیو روریگز پلازا – اسقف تولدو و کشیش ارشد اسپانیا
- دکتر جاکوب اسرائیل گارسون– رئیس اسبق فدراسیون جوامع یهودی اسپانیا 2003– 2011
- دکتر ایساک کِروب کارو - رئیس فعلی فدراسیون جوامع یهودی اسپانیا
- دانیل رودریگز راموس - رئیس فدراسیون نهادهای مذهبی انجیلی اسپانیا
موقعيت اسلام و مسلمانان در جامعه
"خورشید اسلام از روزگاران پیش بر اسپانیا پرتو افکنده بود. آن گاه که اروپا در تاریکیهای قرون وسطایی دست و پا می زداسلام به اندلس پا نهاد و از آن کشوری متمدن و پیشرو ساخت ولی پس از مدت زمانی مسلمانان بر اثر توطئه هایوحشیانه صلیبیان از آن سرزمین رانده شدند. اما امروزه اسپانیا دین اسلام را به عنوان یکی از ادیان رسمی کشور بهرسمیت شناخته است. مرکز اسلامی اسپانیا بخشهایی را در «مادرید»، «بارسلون »، «گرانادا» زیر پوشش خود دارد این مرکزهمچنین مدرسه ای اسلامی را در گرانادا تحت نظارت گرفته است. مرکز یاد شده کارهای تبلیغاتی، انتشاراتی و ترجمه کتابهای اسلامی به زبان اسپانیولی را به عهده دارد. پخش فیلمهایی درباره اسلام و فرستادن سخنرانان و مبلغان اسلامی به مراکز علمی و دانشگاهی از جمله اقدامات این مؤسسه است.
در سال 1971 میلادی حدود 90000 مسلمان در اسپانیا زندگی می کردند که از این عده حدود 13000 نفر شهرونداسپانیایی بودند. در سال 1982 تعداد مسلمانان به 120000 نفر رسید یعنی 3/0% کل جمعیت اسپانیا. بیشترین اینجمعیت کارگران خارجی بودندکه عمدتا از شمال افریقا بخصوص مراکش به این کشور مهاجرت کرده اند. ضدیت دولت اسپانیا با جامعه مسلمان در قرن شانزدهم میلادی که عملا منجر به نابودی اجتماع مسلمین گردید تا سال 1967میلادی ادامه داشت اما پس از آن برای اولین بار مذهب در آن دیار مورد تایید قرار گرفت. آزادی کامل مذهب پس ازمرگ ژنرال فرانکو اعلام شد اما قبل از آن قرنها اطلاعات نادرست و گمراه کننده کلیسای کاتولیک اسپانیا علیه اسلام برروی مردم آثار نامطلوب برجای گذاشته بود به گونه ای که عده کثیری از مسلمانان از ترس آزار، اعتقادات مذهبی خود راپنهان نگاه می داشتند. از سال 1980 گرایش به اسلام در ناحیه اندلس فزونی گرفت. مهمترین نهادهای اسلامی عبارتند از جامعه اسلامی اندلس همراه شعبه هایش در سویل، گرانادا، مالاگا.
در عصر حاضر حضور اسلام در اشبیلیهSevillaمرکز استان اندلوسیا به پیدایش برخی از فرقه های کوچک که دارای عقاید و آراء مختلفی هستند منحصر شده که اکثر اعضای آن را مسلمانان اسپانیا تشکیل می دهند و بقیه آنان نیز جزومسلمانان مهاجر از کشورهای عرب و غیره است. یکی از مجموعه های فعال و بارز در این شهر (اشبیلیه) « تشکیلات جمعیت اسلامی » است. گرچه اعضای آن در مسائل فقهی اختلاف نظر دارند و در میان آنها مذاهب مالکی، سلفی و شیعه وجود دارد اما به شعار و عنوان واحدی نظر دارند و مجله کوچکی با عنوان «بسم الله » منتشر می کنند، که حاوی عقاید ونظرهای مختلف اعضای جمعیت است.تحرکات و فعالیتهای جدید اشبیلیه در راستای آزادیهایی بود که بعد از مرگژنرال فرانکو پدید آمد. زیرا بعد از مرگ وی ملت اسپانیا تمام قید و بندها را شکست و جوانان و پیران علیه کلیسای آن کشور و ارزشهای حاکم شوریدند و هر منطقه خواستار بازگشت به ملیت و ریشه های اصلی خویش شد که سرسخت ترین آنها جنبشهای باسک و کاتلان بود. در پی این حرکتها نظامی روی کار آمد که ملیتها را به رسمیت شناخت و به آنان خودمختاری و حق حکومت محلی داد. ملت اندلس نیز به حرکت درآمد و اشبیلیه را به عنوان پایتخت خود انتخاب کردولی این حرکت شامل تمام اندلس نشد و فقط مناطق جنوبی آن سرزمین را دربرگرفت در چنین شرایطی اسلام دراسپانیا تجدید حیات یافت و غربیها به عنوان دینی که قادر است تسلط غرب را تهدید کند به آن توجه کردند.
گرانادا به عنوان آخرین نگین انگشتری حضور هشتصد ساله اسلام می درخشد. در اوایل سالهای دهه هشتاد افرادی که اسلام آورده بودند به شهر سمبلیک گرانادا (الحمراء) بازگشتند تا عظمت اسلام را در این کاخ عظیم بازیابند. شاید بهترباشد بگوییم آنها که دوباره به اسلام روی آوردند در این مکان مسکن گزیدند. در این جا اسلام به آرامی در حال رجعت است. در گوشه های این شهر و درمحله های مختلف اندلس یا دیگر نقاط اسپانیا گروههای کوچک مسلمان گرد هم جمع می شوند و با صفای خاص به انجام فرایض خویش می پردازند. زندگی شیعیان در شهر کوردوبا چشمگیر است این افراد بیشتر سیاست و دنیای جدید راقبول دارند و با مسائل روز درگیر هستند. اینها افراد آرامتری هستند که به ایران گرایش دارند برای ایشان حقیقت دروجود امام خمینی قدس سره و تنها در مسیر او یافت می شود. در منزل شیعیان کوردوبا پس از سادگی اولین چیزی که توجه را جلب می کند عکس امام خمینی(قدس سره) است. امروزه در بعضی از محلات این شهر مراسم مذهبی درمساجد مسلمانان آزادانه انجام می شود و از طرف ساکنان مسیحی این محلات پخش اذان و انجام مراسم مذهبی مسلمانان امری پذیرفته شده است. شهر سئوتا حالت دیگر دارد. این جا مسلمانان و مسیحیان در کنار هم زندگی مسالمت آمیزی دارند. مسلمانان این شهرها معمولا به سرامیک سازی مشغولند، کاری که سالیان قبل اجدادشان به آن اشتغال داشته اند. یکی دیگر از کارهای مسلمانان آموختن زبان عربی و دروس اسلامی است، ترجمه احادیث پیامبر اسلامصلی الله علیه وآله از جمله کارهای بسیار متداول این مسلمانان است.
آنچه در این سرزمین مشهود است شوق بازگشت به هستی سابق است. جوانان جستجوگر تمام راهها را پیموده اند و پساز طی کردن مسافتی طولانی به مقصدی تازه رسیده اند. اکنون تنها در پایتخت فعلی اسپانیا (مادرید) سازمانها وارگانهای اسلامی بسیاری فعالیت دارند."19
" اسلام دومین دین بزرگ اسپانیا بعد از مسیحیت ( شاخه کاتولیک) است و مسلمانان 5/2 درصد از کل جمعیت این کشور را تشکیل می دهند. هرچند آمار دقیقی از مسلمانان اسپانیا در دست نیست و آماری که دولت و مجامع اسلامی اسپانیا اعلام می کنند متفاوت است، به نظر می رسد تعداد مسمانان اسپانیا با دیگر کشورهای اروپایی درخور قیاس نباشد. دولت اسپانیا هرگز آماری بیش از پانصد، ششصد هزار نفر در مورد مسلمان را نمی پذیرد و آنها را نوعاً مهاجر می داند. اما خود مسلمانان آمار حدود یک و نیم میلیون نفر را برای خود مطرح کرده اند که می توان آن را با کمی اغماض پذیرفت. از این جمعیت مسلمان، حدود ششصد هزار نفر مهاجرانی هستند که از کشورهای مراکش،سنگال، الجزایر، پاکستان، نیجریه، مالی، تونس، سوریه، لبنان، اندنزی، ترکیه، آلبانی ، اردن و ایران (که به ده هزار نفر می رسند) به اسپانیا رفته اند. شایان ذکر است که در این میان اعراب بسیار پایبندتر به موازین اسلام هستند. جمعیت اسلامی و جامعه مسلمانان مراکش عمده ترین گروههای جامعه مسلمانان اسپانیا را تشکیل می دهند که ازطرف دولت به رسمیت شناخته شده اند. سفارتخانه های اسلامی در نظر دارند در مادرید در زمین اهدایی شهرداری این شهر مسجدی بنا کنند. اتحادیه مجامع دانشجویان مسلمان که غالبا دانشجویان خارجی را جذب می کنند، در مادریددفتر مرکزی و در شهرهای مهم اسپانیا شعبه دارند.
در بعضی مناطق جنوبی نیز مردم آرام آرام به اسلام گرایش پیدا کرده اند. در «کوردبا» و «گرانادا» اتحادیه هایی برای مسلمانان وجود دارد. در «مالاگا»، «سئوتا» و «ملیا» و بسیاری از مناطق جنوبی نیز مسلمانان اسپانیایی وجود دارند. حتی در مادرید نیز هستند کسانی که به اسلام گرایش پیدا کرده اند. البته در جاهای دیگر مانند کاتالونیا و بارسلون خیلی مسلمانان مهاجر و بومی زندگی می کنند و در مناطق مرکزی نیز تعداد کمی مسلمان وجود دارد. مسلمانانی که در این مناطق زندگی می کنند درحال حاضر اتحادیه ای به نام «مجامع اسلامی اسپانیا» (خونتا اسلامیکا) دارند. البته نسبت شیعیان به کل مسلمانانی که در آنجا زندگی می کنند بسیار نابرابر است. اگر نسبت شیعیان جهان را نسبت به کل مسلمانان یک هشتم بدانیم، باید بگوییم که در اسپانیا این نسبت به دلیل تعداد اندک شیعیان در آن کشور به هم می خورد و به چیزی در حدود یک بیستم می رسد؛ زیرا از حدود جمعیت یک میلیونی مسلمانان اسپانیا، فقط حدود پنجاه هزار نفر آنها شیعه هستند. از این تعداد ده هزار نفر ایرانی و باقی عراقی، لبنانی، پاکستانی و ... هستند. درواقع حدود دو هزار نفر از پاکستانی هایی که در بارسلون زندگی می کنند، شیعه هستند؛ تعداد شیعیان لبنانی و عراقی در مادرید هم به دویست، سیصد نفر می رسد. آمار دقیق و رسمی تعداد مسلمانان اسپانیا تاکنون اعلام نشده است، اما تخمین زده می شود که حدود 1 میلیون و 500 هزار نفر مسلمان در این کشور زندگی می کنند که بیشتر آنها از کشورهای مراکش،سنگال، الجزایر، پاکستان، نیجریه، مالی، تونس، سوریه، لبنان، ایران، اندنزی، ترکیه، آلبانی و اردن به اسپانیا مهاجرت کردند. در سراسر اسپانیا 200 انجمن اسلامی وجود دارد که هر یک نمازخانه ویژه خود را دارند . بین 200 تا 400 مکان دعا و نماز در نقاط مختلف اسپانیا وجود دارد که با مراکز فرهنگى اسلامى و مساجد بزرگ شهرهای "مادرید"، "والنسیا"، "فوئنخیرولا"، "گرانادا"، "قرطبه"،"ماربیا"و "بارسلونا" همکاری می نمایند. روز جمعه برای میلیون ها مسلمان در اسپانیا روز برپایی نماز جماعت است، در این روز مساجد اسپانیا ظرفیت مسلمانان را ندارند، به طوری که اغلب مجبور می شوند نماز جمعه را در میدان ها و خیابان ها به پا دارند و از حدود هزار مکان غیررسمی به عنوان نمازخانه و یا مسجد استفاده کنند.
در «آلمریا» و «گرانادا» مساجد بسیار عظیمی وجود دارد. در بارسلون دو، سه مسجد کوچک و بزرگ وجود دارد که تقریباً مربوط به تمام مسلمانان میباشد و البته به طور مشخص مربوط به اهل سنت است ولی شیعیان مسجد یا مکانی مانند حسینیه یا مرکز فرهنگی کوچک هم ندارند. در جایی در جنوب شهر مادرید و در محله های خیلی پایین شهر شیعیان عراقی زیرزمینی را اجاره کردند که فضایی بسیار کوچک و نامناسب و نمور است و شهرداری به آنها اجازه داده بود در مواقع بسیار استثنایی کنار هم جمع شوند و فعالیتهای مذهبی خود را در آنجا انجام دهند که رئیس جمعیت فرهنگی اهل بیت(ع) مادرید که فردی عراقی الاصل است گفت آنجا را هم از ایشان گرفتهاند. یعنی از آن زمان در واقع تمام شیعیان مجبورند تا مراسم مذهبی خود را در مساجد اهل سنت انجام دهند. در مادرید دو مسجد نسبتاً خوب وجود دارد؛ هرچند مسجد بزرگ و تاریخی کوردبا کلیسا شده و مناره معروف و شگفت انگیز آن، که نمونه ای از معماری اسلامی است، به ناقوس کلیسا تبدیل گردیده است. مسجد مادرید در مرکز شهر قرار دارد که مسلمانان برای ادای مراسم مذهبی خود در آنجا گرد هم می آیند و آداب اسلامی، ازجمله مراسم عید قربان، عید فطر و برنامه های مذهبی دیگر را انجام می دهند. این مسجد مجموعه ای از چند فعالیت فرهنگی را پوشش می دهد؛ زیرا افزون بر مسجد، کتابخانه، مدرسه علمیه، مدرسه جدید (برای فرزندان مسلمانان)، چندین فروشگاه حلال در اطراف، غسال خانه و سردخانه دارد. شایان ذکر است که این مسجد تحت حمایت های مالی، معنوی و مدیریتی عربستان اداره می شود. خود شاه عربستان و افراد رده پایینتر سعودی هر چند مدت یک بار یکبار از آنجا دیدن میکنند و حمایتهای خود را نشان میدهند. مسجد دیگری که در شهر مادرید وجود دارد وابسته به سوریها و مراکشیهاست و آنرا تحت حمایت خود دارند. در مالاگا مسجد بسیار عظیمی وجود دارد که صعودیها آنجا را پشتیبانی میکنند. در والنسیا مسجد دیگری وجود دارد که صعودیها و برخی دیگر از کشورهای عربی آنرا تحت حمایت و پشتیبانی خود دارند و در آنجا فعال هستند. مهمترين مساجد اسپانيا، مسجد و مركز اسلامي مادريد، مسجدالايمانمادريد، مسجدالنور بارسلون، مسجدالرحمان بيلبائو، مسجدالرساله النبوي كاديز،مسجدالمؤمن مالاگا، مسجدالهدي لوگرونيو،مسجدالنصر بارسلون، مسجد السلام تاراگونا،مسجد التوبه بارسلون، مسجدالسُنه ويتوريا، مسجد بدر بيلبائو، مسجد كاسابلانكا درمالاگا، مسجد رمضان بارسلون، مسجد يونس بارسلون، مسجد ملك عبدالعزيز آل سعود درماربيا، مسجد اليكانته، مسجد عبدالرحمان ايبيزا و مسجد التقوي گراناداهستند." 20
" امروز، مسلمانان اسپانیا در تمامی بخشهای اقتصادی، بازرگانی، صنعتی و علمی فعالیت می کنند که مراکشی تبارها در میان سایر مسلمانان، فعال تر می باشند.دربخش آموزش، مسلمانان بیش از 16 درصد از پژوهشگران و اساتید مراکز علمی ودانشگاهی را به خود اختصاص داده اند. همچنین 82 درصد از مهاجران مسلمان دارای در آموزش متوسطه تحصیل می کنند." 21
" بر اساس مطالعه ای که به سفارش وزارت کشور در سال 2006 انجام شد، مسلمانان اسپانیا معتقدند که هر سه دین یکتا پرستی (یهودیت، مسیحیت و اسلام) قابل احترامند و هیچیک بر دیگری برتری ندارد و کسانی که پیرو این ادیان نیستند نیز مانند پیروان آنها محترم هستند. آنها معتقدند باید تمام تلاش خود را برای احترام به باورهای دینی دیگران بکار گیرند. اکثر قریب به اتفاق آنها بر این باورند که امروزه مسلمانان و مسیحیان در اسپانیا آنطور که باید و شاید برای درک یکدیگر و احترام متقابل تلاش نمی کنند. تنها 12 % از ایشان موافق ازدواج مختلط بین یک مسلمان و یک مسیحی نیستند." 22
"مهمترین مشکلات مسلمانان ، وجود تبعیض در حوزه های آموزشی، اقتصادی و اجتماعی است که دولت این کشور علیه مسلمانان اعمال می کند. همچنین ایجاد محدویت در ساخت مساجد، ترویج سیاست اسلام هراسی در رسانه ها، از مشکلات مهم دیگر مسلمانان اسپانیا می باشد. این کشور به همراه کشورهای بلژیک، فرانسه، هلند و سوئیس از جمله کشورهایی است که شاهد بیشترین تبعیض در اعتقادات مذهبی می باشد. به گزارش روزنامة ال موندو تفکر اسلام هراسی در اسپانیا به حدی است که براساس آمار سازمان عفو بین الملل37 درصد اسپانیایی ها با این مساله که دانش آموزان مسلمان محجبه باید از مدرسه اخراج شوند موافقند." 23 " بعنوان نمونه به خاطر اقدامات نژادپرستانه شهروندان غير مسلمان، اسلامهراسی در كاتالونيا نسبت به قبل بيشتر نمود يافته است. در همین رابطه گروهی از اقليتهای مسلمان منطقه «كاتالونيا»ی اسپانيا با هدف رويارويی با پديده اسلامهراسی و نژادپرستی موجود در اسپانيا، جمعيت ضد اسلام هراسی را در اين كشور تشكيل دادند.اين جمعيت متشكل از دوازده تشكل اسلامی اسپانيا است كه با مشاهده شرايط نامساعد عليه اقليت مسلمان اين كشور و نژادپرستی شايع برضد مهاجران مسلمان اعلام موجوديتمیكند. تشكل فرهنگی، تربيتی، اجتماعی و علمی زنان پاكستانی، حزب سنگالیهای مقيم، انجمن مسلمانان كاتالونيا، تشكل ابن رشد، تشكل شمال و جنوب و تشكل اعتدالگرايان از جمله اعضای جمعيت تازهتاسيس ضداسلامهراسی در اسپانيا هستند." 24
"اسلام هراسی در اسپانیا بطور ویژه پس از سوء قصدهای یازدهم مارس 2004 که یکسری حملات تروریستی در چهار ترن شبکة اطراف مادرید بودند، نمود پیدا کرد. این سوء قصدها طی حکم دیوان عالی به گروه های تروریستی جهادگرا یا مسلمانان اصولگرا نسبت داده شدند. البته این اولین اقدام تروریستی نبود که مسلمانان به آن متهم شدند. حمله به رستوران " ال دِسکانسو " در سال 1985 که هجده کشته بر جای گذاشت، شروع این نوع حرکات محسوب می شود. این عقیده وجود دارد که اسامه بن لادن و القاعده با هدف گیری اسپانیا برنامه هایی برای احیای مجدد الاندلس دارند." 25
نهادها و مراكز ديني مسلمانان
"قانون اساسی اسپانیا آمادگی دولت را در زمینه همکاری با کلیساها و مذاهب دینی در جهت احقاق حق شهروندان خود برای استفاده از آزادی مذهبی «بصورت واقعی و فعال » تا جایی که لازم باشد، تصریح کرده است. به منظور کسب شناسایی که برای رسیدن به موافقتنامه ای در زمینه همکاری لازم است، گروههای متضمن آنها باید براساس قانون ثبت رسمی واحد دینی مستقل، حداقل وجود تعداد معینی از معتقدین خود را به اثبات برسانند. این قانون در واقع جدای از ترتیبات موجود در مذاهب کلیسای کاتولیک رم، پروتستان، یهود و اسلام به آنها اعطا شده است و ترتیبات رسمی میان دولت و این مذاهب در سال 1992 به امضا رسیده است. " 26
مهمترين سازمانهاي اسلامي موجود در اسپانيا عبارتند از: 27
کمیسیون اسلامی اسپانیا (CIE): به عنوان نماینده رسمی مسلمانان اسپانیا به رسمیت شناخته شده است. این کمیسیون توسط دو فدراسیونی انتخاب شد که در ثبت رسمی واحدهای دینی مستقل که فدراسیون ها با اجتماعات دیگری را نیز می توان در آینده به آن افزود، به ثبت رسیده است. این موافقتنامه متضمن لیست بلندبالایی از موضوعات مربوطه، مثل قوانین مربوط به مساجد و نمازخانه ها، قبرستان های اسلامی، قواعد اسلامی مربوط به تدفین، قبور و مراسم خاکسپاری، امامان و رهبران مذهبی دیگر می باشد. همچنین حقوق مذهبی سربازان مسلمان و پرسنل مسلمان ارتش و زندانیان و بیماران در بیمارستان مسلمانان را نیز قانونمند کرده است. حق کسب تعالیم دینی اسلامی در مدارس ابتدایی و راهنمایی برای والدین مسلمان و فرزندان آنها تضمین شده بود. ممکن است کمیته اسلامی اسپانیا و اجتماعات مربوط به آن، مراکز تعلیماتی در سطوح ابتدایی و راهنمایی و همچنین دانشگاهها و مراکز شکل گیری اسلامی را ایجاد و مدیریت کنند. این موافقتنامه همچنین چند امتیاز مالیاتی را به CIE و اجتماعات وابسته به آن اعطا می کند. همچنین محدوده حقوق دانشجویان و کارمندان مسلمان برای بزرگداشت تعطیلات مذهبی، توجه به دستورات رمضان و شرکت هفتگی در عبادات روز جمعه را تعریف می کند. در نهایت، تصریح می کند که CIE تنها هیات حاکم در اسپانیا می باشد که می تواند بر حلال بودن یا نبودن محصولات غذایی بر حسب قوانین مذهبی اسلام اشعار بورزد. قوانین پرهیز غذایی اسلام در زندان ها، تشکیلات وابسته به ارتش، بیمارستان ها و مدارس برای مسلمانانی که خواستار آن باشند، به مورد اجرا گذاشته می شود.
هیأت اسلامی اسپانیا:در سال 1989 تاسیس شده است. اهداف اصلی آن عبارتند از: اطلاع رسانی، جهت دهی، مشاوره، ترویج آزادی های اساسی، حقوق بشر، برابری جنسی، آزادی بیان و عقیده، گفتگوی بین مذهبی، احترام مشترک و همزیستس مسالمت آمیز، ایجاد فضاهایی برای گفتگوی بین فرهنگی و رابط بین جوامع، انجمن ها و مهاجرین. از جمله اقدامات آموزشی، فرهنگی و اجتماعی این نهاد می توان به ایجاد سایت اینترنتی وب ایسلام بعنوان مهمترین پورتال زبان اسپانیایی و تاسیس " موسسة حلال هیأت اسلامی" اشاره نمود که کارسامان بخشی و تایید مواد غذایی و خدمات حلال را بر عهده دارد.
اتحاد جوامع اسلامی اسپانیا (UCIDE): سازمانی مذهبی با مرکزیت مادرید که حاصل ادغام چند جامعة مذهبی اسلامی اسپانیا می باشد و در دفتر ثبت جوامع مذهبی وزارت دادگستری به ثبت رسیده است. هدف آن توسعة فعالیت های مذهبی خاص اسلام است. بنیانگذار کمیسیون اسلامی اسپانیا بوده و نمایندة مسلمانان در دولت اسپانیا، نمایندة شورای همکاری مسلمانان در اروپا (CMCE) و نهاد نمایندگی در مقابل اتحادیة اروپا می باشد. رئیس منتخب آن دکتر ریای تارتاری است.
فدراسیون جوامع اسلامی اسپانیا (FEERI): سازمانی مذهبی با مرکزیت مادرید که حاصل ادغام چند جامعة مذهبی اسلامی اسپانیا می باشد و در دفتر ثبت جوامع مذهبی وزارت دادگستری به ثبت رسیده است. هدف آن توسعة فعالیت های مذهبی خاص اسلام است و به اتفاق اتحاد جوامع اسلامی اسپانیا از بنیانگذاران کمیسیون اسلامی اسپانیا می باشد و 57 جامعه اسلامی در آن عضو هستند..
جامعه اسلامی اسپانیا: در شهرهای مختلف کشور حضور داشته و مرکز آن در گراناداست. یکی از اولین نهادهای اسلامی در اسپانیا می باشد که حدود سی سال قدمت دارد. این جامعه همواره استقلال خود را حذف نموده ( به جز پیوندهای سنی مذهبی بین مسلمانان) و به هیچ کشور یا سازمانی در دنیای اسلام وابسته نیست.
"جامعه فرهنگی اسلام امام علی علیه السلام یامرکز اسلامی شیعیان «سویا» : یکی از سازمانهای فعال مسلمانان است. این سازمانها با کمترین امکانات مادی در جهت قیام اسلامی تلاش چشمگیر دارند،در حالی که نه تنها از طرف دولت ایران بلکه از سوی هیچ مرکز دیگری حمایت نمی شوند ولی کماکان به درج مقالاتمفید درباره مسایل اسلامی و سیاسی و ترجمه های ارزشمندی از آثار اسلام شناسان ایرانی چون استاد شهید مطهری،استاد علامه طباطبایی وخطابه های جاودانه امام خمینی قدس سره رسالت قلم خود را حفظ کرده به پیش می روند." 28
"دیگر مراکز اسلامی فعال:
مركز اسلامي در شهرهاي سويا، مادريد، بورسيا، بارسلون، كوردُبا، سئوتا
مدارس اسلامي زاراگوزا،
جامعهفرهنگ عربي مادريد،
جامعه العمل بارسلون،
جامعه اسلامي آندلوس در كوردوبا،
مركزاسلامي ابن رشد دركوردوبا،
جماعت اسلامي ال آندالوس در آلمريا،
جامعه اسلامي والنسيا،
جامعه اسلامي مسلمانان سئوتا،
جامعه اسلامي بدردرمليا،
جامعه اسلامي مادريد" 29
در یک نگاه آماری به نهادهای مذهبی در اسپانیا می توان گفت 75 % جوامع اسلامی عضو کمیسیون اسلامی اسپانیا بوده و حدود 10 % نیز در حال انجام اقدامات لازم برای پیوستن هستند و 15 % هیچ پیمان و وابستگی دارند. 5 % جوامع اسلامی مسجد و نمازخانه ندارند و 95 % آنها فاقد قبرستان یا غسال خانه می باشند.
وضعيت و ساختار آموزش مذهبي در جامعه
" در مبحث آموزش و پرورش قانون اساسي 1978 متضمن اصول بنيادين تعليم و تعلم دينياست. بنابراين، ماده قانوني 3-27 بيانگر ضمانت حق والدين در انتخاب تحصيل فرزندانشان، بر مبناي اعتقاداتشان، در تربيت ديني و روحي كه فرزندانشان دريافت ميدارند، از طرف دولت ميباشد. در ماده 18-1 همين قانون آمده است كه مدارس عمومي و خصوص "بايد فعاليتهاي خود را تابع اصول قانون اساسي قرار دهند و بيطرفي ايدئولوژيكي را ضمانت نمايند و به انتخاب ديني و معنوي ديگران احترام بگذارند".با توجه به آزادي ديني كه وجود دارد، دانش آموزان به صورت داوطلبانهميتوانند واحدهاي درسي ديني خود را انتخاب نمايند.
موافقتنامههاي همكاري كه درسال 1992 با فدراسيون عناصر ديني انجيلي، فدراسيون عناصر يهودي و كميسيون اسلامي اسپانيابه امضا رسيد، ضمانت ميكنند كه اگر دانش آموزان، والدينشان يا هياتها ونمايندگان آموزشي دولت درخواست نمايند، دانشآموزان ميتوانند حق انتخاب واحدهاي درسي انجيلي، يهودي يا دين اسلام را در دوره پيش دبستان، دبستان و دبيرستان درمدارس عمومي و يا خصوصي كه كمك هزينه دريافت ميدارند، داشته باشند. معلمين ومتون درسي بايد توسط مقامات اين گروههاي ديني مختلف تعيين گردند." 30
" با این وجود کلیسای کاتولیک در برابر بی دینی کامل سیستم آموزشی مقاومت کرده و در حقیقت انحصار خود را روی آموزش مذهبی مدارس دولتی و خصوصی که از دولت سوبسید دریافت می کنند، حفظ نموده است. در نتیجه آموزش غیر کاتولیک که بر اساس قانون اساسی و توافقات امضا شده با جوامع مسلمان، پروتستان و یهودی بین سالهای 1992 و 1996 به رسمیت شناخته شده بود، عملاً تا به حال وجود خارجی چندانی نداشته است. پس از واقعة 11 سپتامبر 2001 و بویژه سوء قصد 11 مارس 2004 در اسپانیا، دو برداشت در مورد مسلمانان در نظر افکار عمومی و سیاست اسپانیا شکل گرفته است. از سویی گرایشات اسلام هراسی و عرب هراسی ناشی از بازگشت مجدد اسلام روز به روز مشهودتر می شود و از سوی دیگر نوعی اجماع بر توقف تکثرگرایی مذهبی و ادغام مسلمانان از طریق اسلام اسپانیایی یا اروپایی شکل گرفته است. در این رابطه آموزش مذهبی اسلامی در حال حاضر بصورت رسمی از طریق طرح های آزمایشی، در حال گسترش و اجراست(چاپ کتاب درسی تعلیمات اسلامی به نام "کشف اسلام" برای دانشآموزان سال اول و دوم دبستان).
با توجه به مطالب ذکر شده باید گفت تعلیم و تربیت مذهبی امروزه یک مسئلة کلیدی در مباحث مربوط به اصلاحات آموزشی بطور خاص و مباحث تکثر گرایی و چند فرهنگ گرایی در جامعة اسپانیا بصورت کلی می باشد. دولت اسپانیا بحثی جدی را در مورد موقعیت کلیسای کاتولیک در سیستم آموزشی شروع کرده است با این وجود تناقضات بسیاری وجود دارد. از یک طرف تلاش زیادی برای تجهیز قضایی یکسان هر چهار مذهب ریشه دار کشور صورت می گیرد، از طرف دیگر این برایری قضایی به هیچ وجه در واقعیات اجتماعی و آموزشی که به حقیقت دانش آموزان غیر کاتولیک تجربه می کنند، منعکس نمی شود. به استثنای شهرهای سئوتا و ملیا (شهرهای اسپانیایی واقع در شمال مراکش)، در بقیة شهرهای اسپانیا یک دانش آموز مسلمان، یهودی یا پروتستان تا به حال نتوانسته است به حق قانونی خود در دریافت آموزش مذهبی با یک معلم آگاه و مطلع – به لحاظ آموزشی و ایدئولوژیکی – از طرف جامعة مذهبی خود دسترسی داشته باشد." 31
نهادها و مراكز ديني غيرمسلمان
"در سال 2011، مركز ثبت جوامع مذهبي وزارت دادگستری اسپانیا، ثبت حدود 14000 تشكل مذهبی را اعلام داشت که از این میان، تعداد 12585 (466 تشکل در گالیسیا) جوامعی هستند که توسط کلیسای كاتوليك شکل گرفته اند و1895تشكل (55 در گالیسیا)مربوط به کلیساها، عقاید دینی و جوامع اقلیت هستند که نسبت به آمار دو سال گذشته با تعداد 1388 تشکل، رشد داشته اند.بخش اعظم جوامع اقلیت ثبت شده به ترتیب مربوط به کلیسای انجیلی یا پروتستان، تشکل های اسلامی، یهودی، ارتدوکس، هندو، بودایی و همچنین شاهدان یهوه یا فرقة مذهبی مورمن می باشند. بر اساس آمار 2005 تعداد پنج تشكل از مذهب ارتدوكس، پانزده تشكل يهودي، دو تشكل بهائي، سهتشكل هندو و سيزده تشكل بودائي به ثبت رسيده اند." 32 "در میان تشکل های مذهبی موجود در اسپانیا، کلیسای کاتولیک بدلیل ساختار قضایی خاص آن که از طرف قانون اساسی و پاپ به رسمیت شناخته شده است، نیازی به اعلام موجودیت ندارد. نهاد اجرایی و دائمی کلیسای کاتولیک که متشکل از اسقف های اسپانیا و در پیوند با پاپ می باشد، کنفرانس اسقفی اسپانیا (CEE) است. این نهاد با نظارت پاپ فعالیتهای اسقفی مربوط به پیروان حوزه های مختلف را با هدف گسترش زندگی کلیسا، رونق ماموریت تبلیغی آن و پاسخ گویی هر چه بهتر اداره می کند. در سال 1966 تاسیس گردیده و از وجاهت قضایی، ملی، کلیسایی و مدنی بین پاپ اعظم و دولت اسپانیا برخوردار است. " 33
مهمترین مراکز دینی غیر مسلمان در اسپانیا به شرح زیر است:
فدراسیون نهادهای مذهبی انجیلی اسپانیا (FEREDE): 34
انجمن نهادهای مسیحی پروتستان انجیلی اسپانیاست. نمایندة این نهادها در مدیریت دولتی کشور بوده و در جامعه نیز سخنگوی ایشان می باشد. مرکز آن در مادرید است . در زمان دیکتاتوری فرانکو با نام "کمیسیون انجیلی دفاع" فعالیت می کرد و نقش برجسته ای در سامان دهی آزادی مذهبی داشت. نمایندة حداقل 2000 نهاد و 000،400 نفر پروتستان _ که 150،000 نفر آنها کولی ها هستند – بعلاوة جمعیتی متغیر از خارجی ها و اتباع پیرو این مذهب که اساساً اروپایی های مقیم مناطق توریستی و مهاجرین هستند، می باشد. مستقیماً با بنیاد گثرت گرایی و همزیستی در ارنباط بوده و دفتر نظارت بر موقعیت های تبعیض مذهبی را اداره می کند. ریاست فدراسیون از سال 2008 بر عهذة دانیل رودریگز راموس می باشد.
فدراسیون جوامع یهودی اسپانیا(FCJE) : 35
در سال 1964 جوامع یهودی بارسلون و مادرید شورایی به نام شورای مشترک اسرائیلی تشکیل دادند. در سال 1967 با تصویب قانون آزادی مذهب در رژیم فرانکو، جوامع دیگری در شهرهای مالاگا، الیکانته، والنسیا، پالما دِ مایورکا، تنریفه، لاس پالماس و بعدها در تُرّّمولینوس و ماربِیا تاسیس شدند. قانون آزادی مذهب سال 1980 پنجرة جدیدی را برای اقلیت های مذهبی باز کرد. در این تاریخ، جوامع اسرائیلی بارسلون، سئوتا، مادرید و ملیا، فدراسیون جوامع اسرائیلی اسپانیا را تشکیل دادند که بعدها جوامع یهودی دیگر کشور نیز به آن پیوستند. در سال 2004 این فدراسیون به فدراسیون جوامع یهودی اسپانیا تغییر نام داد. علاوه بر جوامع فوق الذکر، انجمن ها و مراکز زیر نیز عضو فدراسیون می باشند:
· انجمن فرهنگی آویو والنسیا
· جامعه بیت شالوم کاتالونیا
· انجمن اسرائیلی شاهزادگی آستوریاس
· کنگره بیت ال
· بنیاد سفاردی بیت نو
· مکابی اسپانیا
· انجمن پزشکی یهودی اسپانیا
· کِرِن هایسود اسپانیا
این فدراسیون نمایندة جوامع یهودی در مقابل نهادها و موسسات رسمی است. عضو کنگرة یهودی اروپا (EJC)و کنگره جهانی یهودیت (WJC)می باشد و توافقاتی نیز با کمیتة یهودی آمریکا (AJC)و کنگرة یهودی امریکای لاتین(CJL)دارد.
فدراسیون جوامع بودایی اسپانیا (FCBE) :36
مرکز آن در مادرید است و بطور رسمی در سال 1992 تشکیل و در سال 1995 در ثبت جوامع مذهبی وزارت دادگستری به ثبت رسیده است. جوامع موسس آن، جامعة حمایت از سنت ماهایانا، فرقة مذهبی کارما کاجیو از بودای تبتی، جامعة بودایی سوتو زِن، انجمن بودایی غرب و جامعة داگ شانگ کاجیو بودند. رئیس فعلی آن فلورنسیو سرّانو پریور می باشد.
کلیسای ارتودوکس اسپانیا : 37
جامعة یونانی مادرید و جامعة ارتودوکس بارسلونا جزء اولین جوامع ارتودوکسی هستند که توسط وزارت دادگستری بعنوان دین ریشه دار به رسمیت شناخته شده اند. به تازگی دیگر جوامع ارتودوکس موجود نیز به رسمیت شناخته شده اند.
کلیسای عیسی مسیح قدیسین روزهای آخر IJSUD(مورمن) : 38
برای اولین بار در سال 1970 وارد اسپانیا شد و در سال 2003 بعنوان دین ریشه دار ثبت گردید. یک تشکل و 115 کلیسا در نقاط مختلف دارد: در مادرید 15، در بارسلون 8، در آلیکانته 7، در مالاگا 5، در لاس پالماس 5 و در سایر مناطق 73 کلیسا.
شاهدان یهوه :39
در سال 2006 موجودیت آن به رسمیت شناخته شد و تا سال 2008 دو تشکل از آن به ثبت رسیده است.
کلیسای ساینتولوژی:40
در سال 2007 بعنوان انجمن مذهبی در وزارت دادگستری به ثبت رسیده است.
تصوف
"مورخان ورود اندیشههای حکمی به سرزمین اندلس را با حضور چهرهای سرشناس در عرصه عرفان و فلسفه یاد می کنند. این شخصیت، محمد بن عبدالله بن مسَّره جبلی قرطبي (269-319 هجری قمری، 883-931 میلادی) متفکر و عارف اندلسی است که در زمان حکومت والی بنی امیه، عبدالرحمن بن حکم در شهر قرطبه متولد شد. وی مکتبی را در دامنه کوههای قرطبه با شاگردانی اندک تأسیس نمود که بذرهای اندیشه عرفانی و حکمی در سرزمینهای غربی جهان اسلام بی شک در دامان این مکتب پرورانده شده است. مکتبی که آراء بنیانگذارش تا مدتها در خفا آموزش داده می شد. منبع فکری که نمی توان به عنوان عاملی تاثیرگذار بر تفکر عرفانی اسپانیای مسلمان از نظر دور داشت، تصوف و عرفان ایرانی است. در اواخر قرن دوم هجری یک جنبش عرفانی پربار در اندلس به راه افتاد و در پی آن خانقاه هایی به وجود آمدند تا کانونی برای شکل گیری عرفان اندلسی مهیا شود. این گروه همواره مورد احترام مردم زمانۀ خود بودند و به آنها لقب الصوفی داده می شد. اولین کسی که این عنوان را گرفت شخصی معاصر ابن مسَّرَه به نام عبدالله ابن نصر القرطبی بود. در همین دوران اولین رساله درباب تصوف به قلم یمان بن رزق با عنوان الزاهد به رشته تحریر در آمد اما توسط فقیه آن زمان احمدبن خالد انتشار آن متوقف شد. در کنار تصوف ایرانی که فضای چند وجهی اندلس را برای شکل گیری جریان خاصی از اندیشه را در غرب عالم اسلام شکل بخشید، اندیشه شیعی در پی چند قیام در حیات سیاسی و فکری جامعه اندلس تأثیر عمیق خود را بر حلقه های علمی و فکری از جمله اندیشه های ابنمسَّرَه و مکتبش بر جای گذاشت. «شیعیان امامی در شرق جهان اسلام با قایل شدن به ظهور منجی منتَظَر به لحاظ سیاسی، وحدت سیاسی و عنصری دستگاه خلافت اموی در زمان امیرعبدالله را دچار انفکاک کردند و فاطمیون از این فرصت و انقلابهایی که در اندلس روی داد جهت تبلیغ آرا و عقاید خود بهره جستند» . به این ترتیب باطنیگری، عامل تأثیرگذار دیگری بود که شاکله فکری ابنمسَّرَه را سامان بخشید.
در چنین فضایی ابنمسَّرَه با تأسی اندیشههای شرق جهان اسلام، نظام عرفانی را در قرون هشتم و نهم میلادی بنیان نهاد که به تنهایی توانست پرچم اندیشههای عرفانی مغرب زمین را به برافراشته نگاه دارد. تداوم روح عرفانی مکتب ابنمسَّرَه منجر به شکلگیری مکتب المریا شد. با ظهور این مکتب در سراسر منطقه اندلس که اصول باطنی رواج داشت، آرا امپدکلس نیز با تغییرات محتوایی، منادی الهیات نبوی شد. مرکز عرفای سلسلۀ ابنمسَّرَه در بجانه (پچینا) مرکز قرطبه (کوردوبا) بود. این مرکز اولین محل اجتماع صوفیانه در اندلس و این مکتب نخستین جمعیت صوفیانه سرزمین اسپانیای مسلمان محسوب می شود.
شهر مریه در دوران مرابطین نیز مرکز مهم تصوف در اندلس بود. اهمیت این شهر در حرکت علمی که در سرزمین اندلس به راه افتاد بسیار چشمگیر و درخورتوجه است به گونه ای که بسیاری از بزرگان علم، تفکر و عرفان اسلامی در این دوره و این شهر می زیستند.یکی از نوابغ صوفیه در آن زمان در این شهر می زیست او کسی جز ابوالعباس بن العریف نیست. وی که در آغاز بافندگی پارچه را پیشه ساخته بود دریافت که روحیۀ وی صرفاً با علوم دینی سازگار است، درنتیجه با ترک این حرفه نزد علی بن حسن برجینی در مریه و قاسم بن خناس در قرطبه قرائت قرآن آموخت. طریقت صوفیانۀ وی به وضوح متاثر از طریقت شاذلیه و به ویژه مذهب ابن عبادالرندی بود. وی طریقت جدیدی بر مبنای طریقت ابن مسَّرَه به وجود آورد. شهر المریه مرکزی برای این صوفیان شد بدین ترتیب افکار ابن مسَّرَه و غزالی و مخصوصا کتاب احیاءعلوم الدین وی محل اقبال و توجه محافل عرفانی آن شهر شد؛ اما در سال 503 دومین امیر مرابطی به فتوای فقیه مالکی قرطبه احیاء العلوم غزالی را از سراسر مغرب و اندلس جمع آوری کرد و سوزاند. آراء عرفانی ابنمسَّرَه و مکتب عرفانی وی (المریه) فضای مناسبی را برای حضور ابن عربی فراهم ساخت. وی که در میان عرفا به شیخ اکبر نامدار شد بر این اعتقاد است که دستیابی به سرچشمه حکمت الهی نه از طریق عقل و بحث نظری بلکه ذوق و کشف قلبی معرفت حاصل میشود. . ادواردبراون ميگويد: «هيچ متصوف اسلامي مگر جلال الدين بلخي در اشتهار و نفوذ وپرباري و پيچيدگي بيان بر شيخ محي الدين برتري نداشته است.» تعليمات وكلمات قصار او يگانه منبع پر ارزش الهام عملي صوفيان وحدتگراي، كه پس ازاو در كشورهاي عربي زبان و يا ايران به وجود آمدند، به شمار رفته است.در خارج از عالم اسلامي شهرت و نفوذ ابن عربي در فلاسفهو متصوفان مسيحي قرون وسطي مؤثر افتاده است. آثار لولي(Lully)و دانتهعلايم اين نفوذ را مينمايانند و اين چيزي است كه مورد تأييد پالاثيو(Palacio) ميباشد.
ابن عربي مؤسس فرقهي وجوديه بود؛ اين فرقه نظرية تجلي ياصدور الاهي را تعليم ميكرد. از دیگر صوفیان مهم این دوره می توان به عبدالحق ابن سبعین متولد منطقه رقوطه اشاره نمود که شوشتری شاعر معروف آندالوسی از جانشینان اوست." 41
"صوفیان اسپانیا: ابوالعباس احمد بن جعفر الخزرجي السبتی، ابو میدان کانتیانی، ابو عباس بن عریف، ابو عباس المرسی، ابو حکیم بن برایان، ابو مروان یوهانسی، ابن عربی، شوشتری، ابن المارا، ابن سبعین، ابو اسحاق بلافیقی، ابو جعفر کوچی، ابن عباد، ابو جعفر سی دی بونو ، ابن خمیس، ابن مسرّه، ابن القلیب، الخراط." 42
"در حال حاضر دو طریقت نقشبندیه و نعمت اللهی در اسپانیا رواج دارد. تاریخ فرقه نقشبندیه، به اوائل قرنهای اسلامی برمی گردد و در طول سده های گوناگون، نام آن تغییر یافته است. دنباله فرقه « خواجگان » است و طریقتی است منسوب به خواجه بهاءالدین محمد بن محمد اویسی بخاری مشهور به شاه نقشبند. این طرقت دارای دوازده مرکز در نقاط مختلف اسپانیاست. سلسلة نعمت اللهی منسوب به سید نورالدین شاه نعمت الله ولی است. شاه نعمت الله ولی فرزند میر عبدالله در ۷۳۰ هجری در حلب متولد شد و در ۸۳۴ هجری در گذشت و مزارش در ماهانکرمان است. مزار شاه نعمت الله ولی از زیارتگاه های مهم اهل عرفان در ایران است. پهنه فعالیت های این سلسله تحت زعامت دکتر جواد نوربخش، پیر قبلی این سلسله (متوفی به سال ۲۰۰۸ میلادی) در دهه ۱۹۷۰ میلادی به امریکا و اروپا گسترش یافت. طریقت نعمت اللهی دو مرکز در مادرید و کوردوبا دارد." 43
فهرست منابع – فصل دین 7
1- Cached - Similar
3- Cached
4- www.daneshju.ir/forum/sitemap/t-115226.html
5- bashgah.net/fa/content/print version/93717
6- Cached
7- rasekhoon.net/article/show-102960.aspx
8- whc.ir/tooba/books/view.php?id=7000346&iid=7005982
9- www.daneshju.ir/forum/sitemap/t-115226.html
13- campusvirtual.unex.es/cala/epistemowikia/index.php?title=Testigos_de_Jehov%C3%A1_en_Espa%C3%B1a
14- mandegar.tarikhema.ir/FACE/celeb/andalusia-celeb
15- Cached
16- www.bashgah.net/fa/category/show/60987
17- www.vicentehaya.com/bio
18- es.wikipedia.org/wiki/Islam_en_Espa%C3%B1a#Entidades_culturales_musulmanas_en_Espa.C3.B1a
19- www.taqrib.info/persian/index.php
20- seid-sarv.blogfa.com/post-43.aspx
21- islamicmedia.ir/NSite/FullStory/News/?Id=2432
22- www.realinstitutoelcano.org/materiales/docs/comunidad_musulmana_esp_nov06.pdf
23- www.shafaqna.com/persian/component/k2/item/12595
24- Cached
25- es.wikipedia.org/wiki/Islam_en_Espa%C3%B1a#Personalidades_musulmanas_actuales_en_Espa.
www.hawzah.net/fa/MagArt.html
27- es.wikipedia.org/wiki/Islam_en_Espa%C3%B1a#Entidades_culturales_musulmanas_en_Espa.C3.B1a
28- www.taqrib.info/persian/index.php
29- Cached
31- www.uv.mx/iie/personal/documents/Articulo-Colima.pdf
www.periodistadigital.com/.../religion-iglesia-conf
33- www.fcje.org
www.ferede.org
35- www.fcje.org
www.federacionbudista.es
www.iglesiaortodoxa.es
38- www.lds.org
39- campusvirtual.unex.es/cala/epistemowikia/index.php?title=Testigos_de_Jehov%C3%A1_en_Espa%C3%B1a
www.scientology.es
42- es.wikipedia.org/wiki/Sufismo_en_Espa%C3%B1a
43- campusvirtual.unex.es/cala/epistemowikia/index.php?title=sufismo