ضربالمثلهای سودانی: تفاوت میان نسخهها
(←پاورقی) |
|||
خط ۲۰۷: | خط ۲۰۷: | ||
*«أمثال العوام فی [[مصر]] و السّودان و الشّام»، تألیف نعوم شقیر | *«أمثال العوام فی [[مصر]] و السّودان و الشّام»، تألیف نعوم شقیر | ||
کتاب، 1526 ضربالمثل مصری، 1435 ضربالمثل شامی و 533 ضربالمثل سودانی، درج شده است.<ref>هیثم الطّیّب عبد الرّحیم(1385).معجم الأمثال الفارسیة- العربیة، «فرهنگ ضرب المثل های مشترک فارسی- عربی».تهران: درخشان، ص. 26.</ref><ref>معماریان، مریم، امیدی، مصطفی (1394). جامعه و فرهنگ [[سودان]]. تهران: [https://alhoda.ir/ موسسه فرهنگی، هنری و انتشارات بین المللی الهدی]، ص.</ref> | کتاب، 1526 ضربالمثل مصری، 1435 ضربالمثل شامی و 533 ضربالمثل سودانی، درج شده است.<ref>هیثم الطّیّب عبد الرّحیم(1385).معجم الأمثال الفارسیة- العربیة، «فرهنگ ضرب المثل های مشترک فارسی- عربی».تهران: درخشان، ص. 26.</ref><ref>معماریان، مریم، امیدی، مصطفی (1394). جامعه و فرهنگ [[سودان]]. تهران: [https://alhoda.ir/ موسسه فرهنگی، هنری و انتشارات بین المللی الهدی]، ص.262-272.</ref> | ||
== نیز نگاه کنید به == | == نیز نگاه کنید به == |
نسخهٔ کنونی تا ۴ مهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۲۰:۰۴
فرهنگ و میراث معنوی هر ملّت، جلوههایی در ادبیاتِ آن دارد. باورها و ارزشهای حاکم بر هر جامعه، در ضربالمثلهای رایج، اسطورهها، داستانهای کوتاه و بلندِ نویسندگان و سرودههای شاعران، تجلّی مییابند. بهطوریکه با مطالعه و بررسی ادبیات یک سرزمین، میتوان با فرهنگ عمومی (عامه)، آداب و رسوم، عادات، سنّتها، میراث فرهنگی، اخلاق، سبک زندگی، نوع نگرش و شیوه رفتار مردمان آن سرزمین پیبرد.
از آنجا که ضرب المثلها نیز، جزئی جداییناپذیر از زبان و ادبیات مردم هستند و زمینه آشنایی بیشتر با فرهنگ مردم را، فراهم میکنند؛ نمونههایی از ضربالمثلهای سودانی، در اینجا آورده شده است. استنادات قرآنیِ ضربالمثلهای رایج در عربی سودانی و معادلهای آنها به زبان عربی فصیح و زبان فارسی نیز، در برخی موارد افزوده شده تا اشتراکات فرهنگی سودان و کشورهای اسلامی از جمله ایران و کشورهای عربی، برای خوانندگان گرامی آشکارتر شود.
- «بخیت شکروه قال داک شهر تانى»
ترجمه: وقتی از بخیت تشکر کردند؛ گفت: «این هم ماه دوم.»
توضیح: میگویند فردی به نام «بخیت» در پایان ماه مبارک رمضان، به همراه عدّهای دیگر در جستجوی هلال ماه نو بود. وقتی که هلال را به آنها نشان داد؛ مردم، با تأیید تیزبینیاش، از او تشکر کردند. وی از سپاسگزاری مردم مغرور شد و گفت: «این هم ماه دوم.» این ضربالمثل برای افرادی بهکار میرود که درباره یک موضوع ادّعای آگاهی بیش از حدّ معمول دارند.
- «الجایاک ما بتختاک»
ترجمه: تقدیر را گریزی نیست.
توضیح: آنچه برای تو مقدّر شده، بیهیچ تردیدی اتّفاق خواهد افتاد.
- «الحساب وَلَد»
ترجمه: حساب مانند فرزند است.
توضیح: مطالبات مالی هر کس مانند فرزند اوست که هرگز آنها را فراموش نمیکند.
- «إذا حضر الماء بطل التّیمم»
ترجمه: چون که آب آمد تیمّم باطل است.
توضیح: این ضربالمثل با «إذا حضر الأصیل ألغی الوکیل» (وقتی که فرد اصلی حاضر باشد نیازی به وکیلش نیست.) تقریباً هم معنی است.
- «الحوت ما بهددوه بالغرق»
ترجمه: ماهی را از آب نمیترسانند. ماهی را از آب میترسانی!
توضیح: این ضربالمثل برای اهمّیت ندادن یک فرد به هرگونه تهدید بهکار میرود.
- «خت الخمسه فوق الاثنین»
ترجمه: دستت را بر روی لبانت بگذار (و سکوت اختیار کن).
خوش زبان باش، در امان باش.
گر سخن نقره است خاموشی طلاست.
توضیح: ضربالمثل منظور از الخمسه (به معنی پنج)، پنجه دست و منظور از الاثنین (به معنی دو) لبهای انسان است. این ضربالمثل برای ضرورت سکوت بهکار میرود. معادلهای این ضربالمثل در زبان عربی، عبارتاند از:
«المسلم من سلم المسلمون من یده و لسانه»
«رُبَّ کلمه سلبت نعمه»
«إذا کان الکلام من فضه فالسّکوت من ذهب»
«إیّاک و أن یضرب لسانک عنقک»
«کم انسان اهلکه لسانه»
«کم حرف أدّی إلی حتف»
- «إن جاتک فی مالک سامحتک وان جاتک فی نفسک بکتک»
ترجمه: اگر زیانی مالی دیدهای، در حقیقت به تو رحم شده است. چون زیانِ مالی در برابرِ آسیبی که به جان، فرزند و آبروی انسان میرسد، ارزش و اهمّیّتی ندارد.
- «اسمع کلام الکبیر و لوکان»
ترجمه: گوش کن اندرزِ پیران را ، حتّی اگر...
توضیح: پندِ پیران را گوش کن. چون آنان اگر پُست و مقام یا اموالِ فراوان هم نداشته باشند، تجربیّات شایان توجّهی دارند.
به عبارت دیگر و به گفته حافظ شیرازی:
پیران سخن ز تجربه گویند گفتمت هان ای پسر که پیر شوی پند گوش کن
- «ابلم مو شقی شقی البتکلم معاه»
ترجمه: فردِ کودن و نادان بدبخت نیست؛ بلکه بدبخت کسی است که با او همسخن میشود.
جواب جاهلان باشد خموشی.
توضیح: فرد کودن و نادان سخن دیگران را درست درنمییابد و سخن خود را هم، به درستی بیان نمیکند و از سخن گفتن خسته نمیشود؛ ولی کسی که با نادان هم سخن میشود، به دلیل کم عقلیاش، نه تنها در فهمیدن کلام او بلکه در فهماندن مقصود خویش به او نیز، با مشکل روبروست. بنابر این بهتر آن است که انسان با نادان سخن نگوید. حتّی اگر فرد جاهل سخنی نابجا بر زبان آورد، به حکم آیه 63 از سوره فرقان[xii]، جز سلام با او سخنی گفته نشود. این ضربالمثل با «ترک الجواب علی الجاهل جواب» هم معناست.
- «أبوک أمیر وأبوی أمیر مین بسوق الحمیر»
ترجمه: پدر تو امیر است و پدر من هم امیر؛ پس چه کسی خران را هدایت خواهد کرد؟
توضیح: منظور این است که من و تو، هر دو، امیرزادهایم. به همین دلیل، معلوم نیست کدامیک از ما باید به دیگری خدمت کند. این ضربالمثل در جایی بهکار میرود که دو فرد متکبّر به هم رسیدهاند و هیچ یک از آن دو فروتنی پیشه نمیکند.
- «الخواف ربّى عیالو»
ترجمه: فردی که محتاط است فرزندانش را خوب تربیت میکند.
توضیح: فرد محتاط، از خطرها میگریزد و معمولاً نسبت به دیگران، عمری درازتر دارد. از اینرو، فرصتی بیشتر و بهتر مییابد تا با تأمین غذای مناسب، جسم فرزندانش را بپرورد و با آموزش، عقلشان را تقویت کند. این ضرب المثل، برای دوری از خطرها و رعایت احتیاط در امور، بهکار میرود.
- «الدَّین لو دِرهَمین یُسَوِّدُ الخَدَّین»
ترجمه: به فرض، که قَرض، تنها دو دِرهَم باشد، باز هم موجب آبروریزی است.
توضیح: این ضرب المثل، در حقیقت تأکیدی بر این گفتار اعراب است که میگویند «الدَّین هَمٌّ باللّیل و ذُلٌّ بالنَّهار» بدین معنی که «قرض باعث دل مشغولی و نگرانی در شب و موجب ذلّت و خواری در روز است.» [۱]
- «الرشوه الیاخدا راجل والیدیها راجل»
ترجمه: رشوهدهنده و رشوهگیرنده هر دو ریسک پذیرند.
- «العِنَب دو و البَلَح یکْ»
ترجمه: انگور را «جُفت جُفت» (دوتا، دوتا) بخورید؛ امّا خرما را، «یکی، یکی»!
- توضیح: ضربالمثل، واژههای «یک» و«دو» فارسی، تقریباً با همان معنای اصلی، بهکار رفتهاند[۲].
- «زی الدّنیا»
ترجمه: دنیا همین است.
جهان روزی دهد، روزی ستاند.
توضیح: منظور آن است که دنیا وفایی ندارد. معادلهای این ضربالمثل در زبان عربی، عبارتاند از:
«یومٌ لک و یومٌ علیک»
«سهمٌ لک و سهمٌ علیک»
«الدّهر یومان: یومٌ لک و یومٌ علیک»
«إن تعش،تری مالمتر» [۳]
- «الید الواحده ما بتصفق» [۴]
ترجمه: یک دست صدا ندارد.
توضیح: این ضربالمثل برای تأکید بر وحدت و همبستگی، بهکار میرود.
- «الکلام یجیب الکلام» [۵]
ترجمه: حرف حرف را میآورد.
توضیح: این ضربالمثل با «الحدیث یجرّ بعضه بعضا» هم معناست.
- «دقّ الحبیب زی أکل الزبیب» [۶]
ترجمه: یاد و دیدار دوست، شیرین است.
از هرچه بگذری سخن دوست خوشتر است.
توضیح: این ضربالمثل با «ذکر الحبیب زبیب» هممعناست.
- «مدّ رجلیک علی قدر لحافک» [۷]
ترجمه: پایت را به اندازه گلیمت دراز کن.
- «یا حافر حفره السوء وسّع مراقدها»[۸]
ترجمه: ای که درحال کندن چاهی! استراحتگاهش را گشادتر گردان (چون پیش از هر کسی، خود در آن خواهی افتاد و نیاز به استراحت در همان جا خواهی داشت).
چاه نکن بهر کسی، اوّل خودت، دوّم کسی.
توضیح: این سخن، برای کسی بهکار میرود که در صدد توطئهای بر ضد دیگری است و براساس آیه 43 سوره فاطر،[xiii] نتیجه عملش، گریبانگیر خودش خواهد شد. سودانیان، ضربالمثل دیگری با مضمون مشابه دارند که چنین است: «یا حافر الجره یا واقع فیها».
- «الأمه عریانه مایکسی خالته»
ترجمه: کسی که مادرش نیاز مبرم به لباس دارد، برای خاله اش لباس نمیخرد.
چراغی که بر خانه رواست، بر مسجد حرام است.
توضیح: این ضربالمثل با «الأقرب یمنع الأبعد» تقریباً هممعناست.
- «برکه الکلام فی قلّته»
ترجمه: خیر و برکت سخن، در کوتاهی آن است.
سخن کوتاه باید والسلام.
چون سخن نیک بود، مختصر آید.
برکت سخن درایجاز آن است.
کم گوی و گزیده گوی چون دُر.
توضیح: این ضربالمثل با «خیر الکلام ما قَلَّ وَ دَلَّ» (بهترین سخن آن است که کوتاه و گویا باشد.) تقریباً هممعناست.
- «الحقیقه مرّه»
ترجمه: حقیقت تلخ است.
- «عین الحسود فیها عود»[۹]
ترجمه: حسود هرگز نیاسود.
توضیح: معادلهای این ضربالمثل در زبان عربی، عبارتاند از:
«لیس للحاسد الّا ما حسد»
«ویلٌ للحسود من حسده»
«دع حسداً تبیت منه فی کمد فلیس للحاسد الّا ماحسد»
- «الدّنیا ما دوّامه»[۱۰]
ترجمه: دنیا دائم بر یک قرار نیست.
این نیز بگذرد.
- «جاء یکحلها عماها»[۱۱]
ترجمه: خواست ابرویش را درست کند، چشمش را کور کرد.
- «الجواب بائن من عنوانه»[۱۲]
ترجمه: رنگ رخساره خبر میدهد از سِرّ نهان.
- «الطّمع ودّر ماجمع»[۱۳]
ترجمه: طمع انسان را ضایع میکند.
توضیح: این ضربالمثل با «الحریص محروم» تقریباً هممعناست.
- «من خلا عادته قلّت سعادته»[۱۴]
ترجمه: ترک عادت موجب مرض است.
توضیح: این ضربالمثل با «العاده طبیعه خامسه» تقریباً هممعناست.
- «باب النّجار مخلّع»[۱۵]
ترجمه: درب نجّار، نااستوار است.
کوزهگر از کوزه شکسته آب میخورد.
توضیح: این ضربالمثل با «کالإبره تکسی غیرها و هی عریانه» تقریباً هممعناست.
- «حلم الجیعان العیش»
ترجمه: گرسنه خواب نان میبیند.
شتر در خواب بیند پنبه دانه.
توضیح: «الجیعان» در عربی سودانی برابر «الجوعان» در عربی فصیح یعنی گرسنه و «العیش» برابر «الخبز» به معنی نان است.
- «الجوع کافر»[۱۶]
ترجمه: آدم گرسنه دین و ایمان ندارد.
توضیح: این ضربالمثل با «کاد الفقر أن یکون کفرا» مضمونی تقریباً یکسان دارد.
- «الجمل ما بشوف عوجه رقبته»[۱۷]
ترجمه: شتر کجی گردن خود را نمیبیند.
دیگ به دیگ میگوید: «رویت سیاه است.»
- «إعمل الخیر و اجدعه فی البحر»[۱۸]
ترجمه: تو نیکی میکن و در دجله انداز که ایزد در بیابانت دهد باز
توضیح: معادلهای این ضربالمثل در زبان عربی، عبارتاند از:
«الخیر أبقی و إن طال زمانه»
«لایذهب العرف بین الله و النّاس»
در سرودهای از الحطیئه چنین آمده است:
«من یفعل المعروف لایعدم جوائزه لایذهب العرف بین الله و النّاس»
- «القِرَد فی عین أمّه غزال»[۱۹]
ترجمه: بچه میمون، در چشمِ مادرش، مثل آهوست.
هیچ بقّالی نمیگوید: «ماست من ترش است.»
همهکس را عقل خود به کمال نماید و فرزند خود به جمال.
توضیح: معادلهای این ضربالمثل در زبان عربی، عبارتاند از:
«کلّ فتاه بأبیها معجبه»
«من یمدح العروس إلّا أهلها»
کتابهای متعدّدی درباره ضربالمثلهای رایج در سودان، به زبان عربی، منتشر شدهاند که از آن جمله میتوان به دو کتاب زیر اشاره کرد:
- «الأمثال السّودانیّه»، تألیف شیخ بابکر بدری
- «أمثال العوام فی مصر و السّودان و الشّام»، تألیف نعوم شقیر
کتاب، 1526 ضربالمثل مصری، 1435 ضربالمثل شامی و 533 ضربالمثل سودانی، درج شده است.[۲۰][۲۱]
نیز نگاه کنید به
زبان و ادبیات سودان؛ انواع ادبیات در سودان
پاورقی
[xiii] «...وَ لَایَحِیقُ الْمَکْرُ السَّیِّئُ إِلَّا بِأَهْلِهِ ...» یعنی «... و نیرنگ بد، تنها دامن گیر اهل نیرنگ میشود ...»
کتابشناسی
- ↑ برگرفته از: 2013 ,http://sudanway.sd/folklore_proverbs.htm
- ↑ برگرفته از: 2013 ,http://sudanway.sd/folklore_poem_Eldobait.htm
- ↑ هیثم الطّیّب عبد الرّحیم(1385).معجم الأمثال الفارسیة- العربیة، «فرهنگ ضرب المثل های مشترک فارسی- عربی».تهران: درخشان، ص. 93-94.
- ↑ هیثم الطّیّب عبد الرّحیم(1385).معجم الأمثال الفارسیة- العربیة، «فرهنگ ضرب المثل های مشترک فارسی- عربی».تهران: درخشان، ص. 50.
- ↑ هیثم الطّیّب عبد الرّحیم(1385).معجم الأمثال الفارسیة- العربیة، «فرهنگ ضرب المثل های مشترک فارسی- عربی».تهران: درخشان، ص. 2.
- ↑ هیثم الطّیّب عبد الرّحیم(1385).معجم الأمثال الفارسیة- العربیة، «فرهنگ ضرب المثل های مشترک فارسی- عربی».تهران: درخشان، ص. 63.
- ↑ هیثم الطّیّب عبد الرّحیم(1385).معجم الأمثال الفارسیة- العربیة، «فرهنگ ضرب المثل های مشترک فارسی- عربی».تهران: درخشان، ص. 85.
- ↑ هیثم الطّیّب عبد الرّحیم(1385).معجم الأمثال الفارسیة- العربیة، «فرهنگ ضرب المثل های مشترک فارسی- عربی».تهران: درخشان، ص. 94.
- ↑ هیثم الطّیّب عبد الرّحیم(1385).معجم الأمثال الفارسیة- العربیة، «فرهنگ ضرب المثل های مشترک فارسی- عربی».تهران: درخشان، ص. 96- 99.
- ↑ هیثم الطّیّب عبد الرّحیم(1385).معجم الأمثال الفارسیة- العربیة، «فرهنگ ضرب المثل های مشترک فارسی- عربی».تهران: درخشان، ص. 117.
- ↑ هیثم الطّیّب عبد الرّحیم(1385).معجم الأمثال الفارسیة- العربیة، «فرهنگ ضرب المثل های مشترک فارسی- عربی».تهران: درخشان، ص. 122.
- ↑ هیثم الطّیّب عبد الرّحیم(1385).معجم الأمثال الفارسیة- العربیة، «فرهنگ ضرب المثل های مشترک فارسی- عربی».تهران: درخشان، ص. 123.
- ↑ هیثم الطّیّب عبد الرّحیم(1385).معجم الأمثال الفارسیة- العربیة، «فرهنگ ضرب المثل های مشترک فارسی- عربی».تهران: درخشان، ص. 137.
- ↑ هیثم الطّیّب عبد الرّحیم(1385).معجم الأمثال الفارسیة- العربیة، «فرهنگ ضرب المثل های مشترک فارسی- عربی».تهران: درخشان، ص. 140.
- ↑ هیثم الطّیّب عبد الرّحیم(1385).معجم الأمثال الفارسیة- العربیة، «فرهنگ ضرب المثل های مشترک فارسی- عربی».تهران: درخشان، ص. 151.
- ↑ هیثم الطّیّب عبد الرّحیم(1385).معجم الأمثال الفارسیة- العربیة، «فرهنگ ضرب المثل های مشترک فارسی- عربی».تهران: درخشان، ص. 153.
- ↑ هیثم الطّیّب عبد الرّحیم(1385).معجم الأمثال الفارسیة- العربیة، «فرهنگ ضرب المثل های مشترک فارسی- عربی».تهران: درخشان، ص. 51.
- ↑ هیثم الطّیّب عبد الرّحیم(1385).معجم الأمثال الفارسیة- العربیة، «فرهنگ ضرب المثل های مشترک فارسی- عربی».تهران: درخشان، ص. 171-172.
- ↑ هیثم الطّیّب عبد الرّحیم(1385).معجم الأمثال الفارسیة- العربیة، «فرهنگ ضرب المثل های مشترک فارسی- عربی».تهران: درخشان، ص. 183-184.
- ↑ هیثم الطّیّب عبد الرّحیم(1385).معجم الأمثال الفارسیة- العربیة، «فرهنگ ضرب المثل های مشترک فارسی- عربی».تهران: درخشان، ص. 26.
- ↑ معماریان، مریم، امیدی، مصطفی (1394). جامعه و فرهنگ سودان. تهران: موسسه فرهنگی، هنری و انتشارات بین المللی الهدی، ص.262-272.