نقاشی روسیه
ریشههای نقاشی روسی در سنتهای مردم اسلاو شرقی میباشد که به خوبی در اروپا در قرن 6 شناخته شده بودند و آنت نامیده میشدند. همانند دیگر دولتهای اروپایی در نیمه دوم قرن 11 دولت روس نیز دوره تفرقه ملی را گذرانده است و دقیقا در همین دوران هنر روسیه ویژگیهای خاص و تکرار ناپذیر خود را بدست آورده است. هنر روسیه کیفی تا حد قابل توجهی از سطح بالایی برخوردار بود. اما به سختی میتوان آن را ملی نامید چرا که در قرن 10 با پذیرش مسیحیت، شاهزاده ولادیمیر در همان زمان سنتهای هنری را نیز از بیزانس وام گرفت. اسلاوهای شرقی که از فرهنگ متنوعی برخوردار بودند، سنتهای بیزانسی به سرعت در برخورد با سنتهای روسی تغییر یافتند. تحول جدید در تاریخ نقاشی روسیه از قرن 15 آغاز میشود، زمانی که اکثر سرزمینها در اطراف مسکو با یکدیگر متحد شدند. این قرن را اغلب قرن طلایی هنر روس باستان مینامند.
ایکونوگرافی روسی روش خود را از استادان روم شرقی گرفته بود. در همان زمان در روسیه سنتهای روسی متولد شد. ایکونهای روسی اشکال تقلیدی نبودند، بلکه سبک خاص خود را داشتند، و هنرمندانی چون آندری روبلیِف سطح ایکونوگرافی را تا حد اعلای آن بالا بردند. اولین نقاشیهای رئالیستی در روسیه در قرن 17به وجود آمدند، در اواسط و پایان قرن 18 در روسیه نقاشان بزرگی چون لِویتسکی و باراویکوفسکی پدیدار شدند. از آن زمان به بعد نقاشی روسیه جریانات و مکاتب جهانی را دنبال کرد. در قرن 19 دو مرحله از گسترش و تحول را نقاشی روسی سپری کرد که به لحاظ زمانی قبل و بعد از سال 1850 میباشند.
در ربع اول قرن نقاشی به تدریج از سبک کلاسیک فاصله میگیرد. طبیعت به عنوان حوزه بیان احساسات شخصی درک میشود. به این ترتیب آغاز مکتب رمانتیسم در نقاشی پیساژ روسی بنیان نهاده میشود که در چارچوب آن میتوان 3 جریان را مشخص کرد: نقاشی به گونه شهری، مکتب ایتالیایی، و پیساژ رمانتیک ملی روسی، که محرکی برای توسعه تمایلات رئالیستی میباشند. همچنین باید خاطر نشان ساخت که در چارچوب کلی کارهای سبک رمانتیسم صرفا انگیزههای شخصی داشتهاند، تکنیکهای جدیدی را به کار بسته، مکاتب خاص خود را ساخته و پیروان و نسل بیشماری در پی خود داشتند. کیپرِنسکی، برولوف، ایوانوف («ظهور مسیح») از نقاشان برجسته و بزرگ نیمه اول قرن 19 میباشند.
در آغاز سالهای 50 به صورت کاملا جدیدی مکتب جدیدی رئالیستی، ملی شکل میگیرد. لازم به ذکر است که این جریان با وقایع تاریخی نیمه دوم قرن 19 پیوند خورده است. مساله دهقانان برای همه مسالهای نگران کننده شده بود. هنرمندان در این دوره در تلاش برای انعکاس حقایق پیرامون خود بدون هیچ اغراقی بودند. در همین دوره آثاری خلق شدند که از اهمیت جهانی برخوردار بودند، هنرمندانی چون شیشکین، ساوراسوف، پالِنوف، کوئینجی و... به این دوره تعلق دارند. این دوره برای نقاشی نیز عصر طلایی شمرده میشود.[۱] لازم به ذکر است که تحولات و دستاوردهای سبک پیساژ روسی در این دوره از توجه قشر مترقی جامعه دور نشد. چرا که بدون آثار خلق شده توسط هنرمندان آن نقاشی این دوره از روسیه نمیتوانست در سطح آثار جهانی برشمرده شود. در نیمه دوم قرن 19 دوره شکوفایی نقاشی رئالیستی میباشد. اتحادیه هنرمندان روسیه «انجمن نمایشگاه سیار هنری» تاسیس شد که در آن هنرمندان بزرگی چون واسنِتسوف، شیشکین، کوینجی، سوریکوف، رِپین و ساوراسوف عضو شدند.[۲]
نقاشی معاصر به شکل کنونی آن در روسیه در سالهای 70-60 قرن 20 شکل گرفت. تحقیقاتی برای آلترناتیو مدرنیسم صورت گرفت. فیلسوفان فرانسوی اصطلاح «پست مدرنیسم» را به کار بردند، و هنرمندان زیادی در روسیه به پیروی از این مکتب پرداختند. پدیده قابل توجهی که در نقاشی و هنر سالهای 70-60 قابل ذکر است، هنر مفهومی و مینیمالیسم میباشد. در سالهای 70 میل به مکاتب اجتماعی در فرآیندهای هنری نمود پیدا میکند. واقعه مهم این دوره فمنیسم و همچنین فعالیت اقلیتهای قومی و گروههای اجتماعی میباشد. در سالهای 70 و 80 مردم از هنرهای مفهومی خسته شده و به تدریج به هنرهای توصیفی، به رنگ و هنرهای تجسمی بازگشتند. در اواسط سالهای 80 گرایش به جریان نمادهایی از فرهنگ توده- کمپیزم، هنرهای شرقی و نئو پاپ رایج میشود. با شکوفایی عکاسی، اکثر نقاشان توجه خود را به آن به عنوان ابزاری برای توصیف هنری معطوف میدارند. در هنر نقاشی فرآیند توسعه تکنولوژی تاثیر بسزایی داشته است: در سالهای 60 ویدئو و آئودیو، و پس از آن کامپیوتر و در سالهای 90 اینترنت. همه این موارد بر نقاشی روسی تاثیرات زیادی داشتهاند[۳][۴].
نیز نگاه کنید به
کتابشناسی
- ↑ برگرفته از http://bibliotekar.ru/isk/23.htm
- ↑ برگرفته از http://www.vlasta-tula.ru/articles/show-15.htm
- ↑ برگرفته از http://www.art.ioso.ru/
- ↑ کرمی، جهانگیر (1392). جامعه و فرهنگ روسیه. تهران: موسسه فرهنگی هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی، جلد دوم، ص606-608.