اسکندر و سلوکیدها در سوریه

از دانشنامه ملل

اسکندر سوم مقدونی (۳۵۶ - ۳۲۳ پ. م)، توانست تا پیش از رسیدن به سن سی‌سالگی یکی از بزرگ‌ترین امپراتوری‌های دنیای باستان را شکل دهد که از دریای یونان تا هیمالیا گسترده بود. او در جنگ‌ها شکست‌ناپذیر می‌نمود.

اسکندر در حمله به سوریه شدت عمل به خرج داد؛ در یک نمونه در صور همه مردانی را که به سن جنگ رسیده بودند از دم تیغ گذراند و زنان و کودکان را نیز به بردگی فروخت؛ با این حال موفقیت‌ها و میراث اسکندر در بسیاری از جوامع و فرهنگ‌ها توصیف و تشریح شده‌است. نام او در فرهنگ عوام و خواص از عصر خودش تا به امروز مطرح بوده‌است.

اسکندر بعد از مصر رو به‌سوی سوریه و فنیقیه در جنوب نهاد. او می‌خواست ناوگان ایران را از پایگاه خویش جدا کند تا بتواند این بخش کارآمد از ارتش ایران را از میان بردارد. او شهرهای شمالی فنیقیه را بدون نبرد تسخیر کرد و «پارمِنیون» را به دمشق فرستاد تا خزانۀ جنگی داریوش را تصرف کند.

او پس‌از گرفتن «بوبلوس» (جُبَیل امروزی) و «صیدا»، در «صور» با مقاومت روبه‌رو شد و همه تدابیر محاصره را برای گرفتن شهر به‌کار برد؛ ولی مردم صور تا ۷ ماه تسلیم نشدند. درهمین‌زمان (زمستان ۳۳۳-۳۳۲ق‌م)، ایرانیان از راه خشکی در آسیای صغیر دست به ضد حمله زدند و از راه دریا نیز چند شهر و جزیره را پس گرفتند. گفته‌اند که در جریان محاصره صور، داریوش پیشنهاد کرد تا ۰۰۰‘۱۰ تالِنت (تالان) در برابر آزادی خانواده خود بپردازد و همه سرزمینهای غرب فرات را به اسکندر واگذارَد.

گشودن صور در تابستان ۳۳۳ پ.م. بزرگ‌ترین پیروزیِ نظامی اسکندر بود. او آنگاه سوریه را به پارمنیون سپرد و خود به‌سوی جنوب رفت و بدون برخورد با مقاومتی به غزه رسید. در آنجا دو ماه درگیر مقاومتی سخت شد و در یکی از حمله‌ها، شانه‌اش زخمی‌کاری برداشت.

در پاییز ۳۳۲ پ.م. به مصر رسید. مصریان او را به داریوش ترجیح دادند و به‌عنوان فرعون پذیرفتند. استاندار ایرانی مصر نیز تسلیم شد. اسکندر زمستان هان سال را در مصر گذراند و به تثبیت فرمانروایی خود در آنجا پرداخت.

اسکندر سنتهای فرهنگی و باورهای دینی مصریان را گرامی داشت، فرماندارانی مصری را به‌کار گماشت و برای ارتش مصر فرماندهی مقدونی برگزید. او در بخش باختری دلتای نیل، بر کرانۀ دریای مدیترانه، شهر اسکندریه را بنیاد نهاد و آن را پایتخت خود قرار داد.[61]

نسخه سوری رمانس اسکندر، او را در هیئت کشورگشایی مسیحی و آرمانی به تصویر می‌کشد که به درگاه «خدای احد و راستین» دعا کرد. در مصر، اسکندر به عنوان پسر «نک‌نتانبوی دوم»، آخرین فرعون پیش از استیلای ایرانیان، به تصویر کشیده شد. پیروزی او بر داریوش، رستگاری مصر دانسته شد و ثابت کرد که همچنان یک مصری بر مصر فرمانروایی خواهد کرد.

پس از مرگ اسکندر در سال 323 پ.م.، فرماندهان سپاه او، برای کنترل کشور مبارزه کردند تا اینکه پس از نبرد «ایپسوس» (301 پ.م.)، «سلوکوس اول نیکاتور» ب(Seleucus I Nicator) (358-281 پ.م.) بخش شمالی را به دست آورد و «بطلمیوس اول سوتر» جنوب (کوئل سوریه) را به دست آورد.

این پارتیشن بین سلوکیان و بطلمیوسیان به مدت 100 سال حفظ شد. روش های اداری آنها متفاوت بود. در جنوب بطلمیوسی­ها به شهرهای خودمختار موجود، احترام می گذاشتند؛ اما یک سیستم بوروکراتیک بر بقیه کشور تحمیل می کردند و هیچ مستعمره ای ایجاد نمی کردند.

سلوکیان شمال را به چهار استان «انطاکیه» ، «سلوکیه­ پیریا (Pieria)، آپامیا و لائودیسیه تقسیم کردند و بسیاری از شهرستانها و مستعمرات نیز در میان افسران نظامی آنها تأسیس و مدیریت شد؛ مانند هماهنگ بود.

فرمانروایان مقدونیه‌ای دودمان سلوکی خود را «شاه آسیا» و «شاه بزرگ» خواندند و ادعای فرمانروایی بر قلمروی سابق شاهنشاهی هخامنشی در دوره یونانی‌مآبی را داشتند.

در آغاز، وسعت دولت سلوکید از بلخ و سغد، تا سواحل دریای اژه در آسیای صغیر بود. اینان ۱۵۰ سال، حکومت راندند تااین که در  نیمه دوم سده دوم پیش از میلاد، به‌سرعت رو به زوال رفته و در سال ۶۴ پ.م. از صحنه تاریخ محو شد.

شهرهای یونانی و رومی در سوریه بسیار زیادند. در واقع، هیچ یک از مهاجمان به سوریه به اندازه یونانیان و رومیان در سوریه از خود اثر عمرانی و فرهنگی که از لوازم استیلا بر ملت مغلوب است، برجا ننهاده­اند؛ طبیعی هم هست؛ زیرا هر چند سوریه با مدیریت دولت هخامنشی سامان یافت؛ اما بیشترین ثبات سیاسی و حاکمیتی و توسعه عمرانی و فرهنگی­اش، مربوط به عصر هلنی است. این تأثیر و تأثر هنوز هم باقی است و علت عمده تفاوت فرهنگی مردم سوریه با دیگر ملتهای عرب است؛ مطلبی که در بخش مربوط بدان پرداخته خواهد شد. کتابهای متعددی نیز اروپاییان در موضوع شهرهای یونانی ورومی سوریه، تحریر نموده اند.[62]

مرکز اصلی فرهنگ یونانی (هلنیستی) در شام، بخشی از مجموعه شهرهایی باستانی در شمال غربی سوریه است که در تاریخ، به «تتراپولیس سِلِؤُکیس/ چهارشهر سلوکوسی» (Tetrapolis Seleukis) شهرت یافته­است[63] در حال حاضر دو شهراز تتراپولیس (یک شهر یونانی و یک شهر رومی)،  در ترکیه کنونی در استان­های انطاکیه و هاتای واقع است و دو شهر دیگر (یک شهر یونانی و یک شهر رومی) در سوریه در استان­های حماه و لاذقیه؛ بدین تفصیل:

1.    «انطاکیه» (Antioch) که تا سال ۶۳ پ.م.؛ یعنی تا استیلای رومیان، پایتخت امپراتوری سلوکی بود.

2.    «سلوکیه­ی پیریا» (Pieria) ؛ شهری رومی در استان هاتای (ختای) ترکیه، نزدیک مَصَبّ رودخانه عاصی و دریای مدیترانه. پسوند پیریاف نام رومی منطقه هاتای ترکیه است؛ برای تخصیص واژه عمومی سلوکیه (شهر سلوکی).

3.    «آپامیا» (Apameia)؛ پایتخت اسکندر در استان حماه سوریه

4.    «لااودیسه» (Laodiceia)؛ همان لاذقیه؛ یک شهر رومی که مدتی پایتخت سوریه رومی در سرزمین­های شرقی تحت استیلای روم بود.