تاریخ بنگلادش

از دانشنامه ملل


تاریخ دوران باستان (پ.م.) و میانی

به اعتبار منابع موثق تاریخ باستانی در بنگال از 1000 پیش از میلاد و با ورود آریاییان آغاز می شود، هر چند از متون کهن آریاییان اطلاع چندانی درباره اوضاع سیاسی بنگاله به دست نمی آید [۱][۲].

  اغلب اطلاعات تاریخی موجود به ایندوس(Indus) (سند) وبالای دره های گنگ( Ganges Valleys)و پس از آن انتهای رودبیهار(Bihar) مربوط است. ابتدا مهاجرت گروههای هند و آریایی [4] به شمال هند صورت گرفته است. بنظر می رسد قومی غیر آریایی در بنگال می زیستند که به بنگ[5] شهرت داشتند و این نام از کلمه "بنگا" یا "ونگا"  گرفته شده است. از این قوم در متون حماسی قدیم به زبان سنسکریت و کتب مذهبی هندوان (پوراناها) و همچنین ادبیات بودایی یاد شده است (همانجا).  

   بنگال از زمان امپراطوری شاهان گوپتا[6]  كه هندو بودند شكل گرفت. شاهان گوپتا ابتدا در شمال بنگال و سپس بیهار حكومت را به عهده داشتند. در میان پادشاهان سلسله گوپتا، «چاندراگوپتا، «سامودراگوپتا»، « ویكرامادیتا» و «سکندا گوپتا» از دیگران مشهورتر ند. در زمان گوپتاها برای نخستین بار آیین بودایی به این سرزمین راه یافت. در حدود هزار سال بعد، پادشاهی بودائی در بنگال به قدرت رسید.

    بسیاری از مورخان متفق القولند، «شاشانكا» (598 - 640 میلادی )، كه وی هم هندو بود، نخستین پادشاهی بود كه توانست در بنگال قلمرو مشخص ومهمی را تحت پوشش قوای خود درآورد.

   در سال 750 میلادی، مردم، « گوپالا» [7] را كه بودایی بود، برای حكومت انتخاب كردند. وی سلسله « پالا » [8] راتأسیس كرد. پادشاهان این سلسله پیرو آیین بودا بودند و به ترویج این آیین کمک کردند. آن ها صومعه ها ومدارس بودایی را تأسیس كردند. زائران چینی كه در آن زمان به این منطقه مسافرت كرده اند، در مورد پارسایی و طرفداری بنگالی ها از مذهب بودا مطالبی نوشته اند. بودیسم بخصوص از طرف طبقات پایین مورد استقبال قرار گرفت. تبلیغ آرامش طلبی و صلح دوستی این آیین، سلطه گری «پالاها» به مناطق دیگر را تا حدودی تضعیف می كرد. « دارماپال » یكی از پادشاهان این سلسله به تعمیر و بنای معابد بوداها پرداخت و كشور را تا رودخانه ایندوس  (سند ) در غرب و كوههای ویندیا [9] در مركز هند امتداد بخشید [۳]

   حکمرانان بودایی پالا از قرن هشتم تا دهم بر این كشور حكومت كردند. سپس حكومت بدست هندوها افتاد و پادشاهان « سن » كه هندو مذهب بودند ، بعد از كشتارهای بی رحمانه، بر مقدرات این سرزمین مستقر شدند. در زمان حكومت سلسله شاهان سن، سپاهیان اسلام با فرماندهی اختیارالدین محمد بختیار خلجی در 595 در بنگال مستقر شدند و حكومت را از شاهان سن گرفتند.

    تسلط بودایی ها بر مقدرات این كشور، حتی در زمان حكمرانی هندوها ومسلمانان، از یك سو و اختلاط قوم بودایی با ساكنین مناطق مختلف از جانب دیگر، موجب شد كه آنان با فرهنگ و زبان محلـــی نیـــز آشنایی و موانست پیدا کنند. بدین طریق در میان پیروان مذهب بودایی، قومیت ها، نژادها و فرهنگ های مختلف و متفاوت به وجود آمد. این تفاوت ها هنوز در جوامع بودائی در مناطق جنگلی و كوهستانی چیتاگنگ و در سایر مناطق وجود دارد. در زبان ها و گویش های این قوم، تاثیر زبان ها و گویش های محلی محیط سكونت آنان بیشتر دیده می شود.

    از آن جا که بنگلادش کشوری تازه تاسیس است، تاریخ باستانی و میانی آن همان دانسته های مربوط به بخش شرقی هند کنونی یعنی ایالت بنگال غربی است. از این جهت برای درک بیشتر وضعیت زمان های پیشین این سرزمین، مختصر اشاره ای به تاریخ دوران بحث شده در سرزمینی که کلا بنگال نامیده می شد، ضروری است.

سلسله سِن (1201- 1150 م)

در سال 1150 میلادی، « بیجوی سن » یكی از فرماندهان هندو مذهب با شكست دادن آخرین پادشاه سلسله « پالا » قدرت را به دست آورد. وی سپس بنگال شرقی و كامروپا (در ایالت آسام هند ) را به پادشاهی خود افزود و امپراتوری عظیمی به وجود آورد. وی به مدت 64 سال حكومت كرد، كه از نظر مدت زمان حكومت، در تاریخ حكمرانان مسلمان، هندو و بودایی شبه قاره بی سابقه است.

   پس از وی فرزندش « والالا سن » به مدت 20 سال در كمال آرامش حكمرانی کرد. در همین زمان بود كه « والالا » كنفرانس عظیم مذهبی هندوها را تشكیل داد (78- 1158) و  سیستم كاست گرایی هندو را ترویج کرد. هر هندو به تناسب شغل و حرفه، ارزش و اهمیت پیدا می كرد. هندوهای بنگلادش و بنگال غربی تا امروز بر اساس همین سیستم طبقه بندی شده اند

( Kilke and Rothermund, 1998:106 and 112).

    وی در پایان عمر خود مذهبی تر شد و بر اثر گرایشات شدید به مذهب هندو و به دلیل ترك دنیا و به منظور پاك شدن از گناهان، به اتفاق همسرش خود را به رودخانه مقدس گنگ انداخت. اما      قبل از ترك دنیا، حكومت رابه فرزندش « لاكشمن سن » واگذار کرد (1201- 1178). او آخرین پادشاه سلسله هندو مذهب « سن » بود. « لاكشمن » فردی مقید به مذهب بود و پایتخت وی در بنگال غربی قرار داشت. وی به هنگام حمله « اختیارالدین بختیار » (اواخر قرن دوازدهم م.)، پیر و فرسوده شده بود . وی پس از حمله اختیار، به بیكرام پور در داكا گریخت و در همانجا وفات یافت. با پایان یافتن حكومت لاكشمن سن، حاكمیت هندوها در بنگال خاتمه یافت و سرانجام پرچم پر افتخار اسلام بتدریج در بنگال و همه شبه قاره، به اهتزاز در آمد ( امام الدین، 1377 : 334).

     « پالا ها » بودایی مذهب بودند و « سن ها » هندو مذهب؛ ا ز آن جا كه تضاد شدیدی بین تعلیمات بودایی و آیین هندوئی وجود داشت، طرفداران این دو آیین دائماً در ستیز با یكدیگر بودند به طوری كه به هنگام حكمرانی پادشاهان هندو مذهب، بوداییان در سختی و مكنت به سر می بردند و اغلب بر اثر وضعیت آن زمان و سیاست وقت قتل عام  می شدند. همین شرایط به هنگام حاكمیت پادشاهان بودایی مذهب، هندوان را شدیداً آزار می داد و گاه منجر به کشتار آنان می شد.

   سرانجام پس از ظهور اسلام، مسلمانان در مقابل كینه جویی و آزار هر دوگروه قرا رگرفتند. به زودی آیین اسلام به لحاظ تبلیغ برادری و اجرای عدالت، توانست طرفداران بی شماری در بین دو گروه به دست آورد Kilke and Rothermund, 1998:115)  ).


حكومت مسلمانان در بنگال

حكومت مسلمانان در بنگال از سال 1201تا 1757 میلادی به طول انجامید. در 1201م. نیروهای قدرتمند مسلمان ترک آسیای میانه با هدف کنترل بنگال و گسترش اسلام در آن ناحیه، به سمت شرق حرکت کردند. با فشار نیروهای ترک، «لاکشمن سن» آخرین فرمانروای سلسله "سنا" در 1204 به سمت وانگا (بنگال شرقی) گریخت و به زودی، پیش از مرگ، پایتخت خود را در شهر ویکرامپور بنا نهاد. وی بدون داشتن وارث تاج و تخت، بدرود حیات گفت و پیروان بودایی او نیز نتوانستند سلسله سنا را از سقوط نجات دهند (Philips and Gritzner,2007:35 ). از این رو پس از شکست لاکشمن سن، به دست اختیارالدین بختیار، حكومت مسلمانان در بنگال شروع شد. این حکومت ادامه داشت تا زمانی که نیروهای بریتانیا با شكست « نواب سراج الدوله » (1765م.) در  توطئه ای حساب شده آن را خاتمه دادند. بنگال در 1341 از انقیاد دهلی درآمد و مستقل شد. ترک ها در بنگال تا زمان فتح داکا توسط اکبر امپراتور هند، تا 1576 مستقل حکومت کردند (Ibid:36). از این زمان بنگال به منزله ایالتی از هند، تحت سلطه تیموریان بزرگ هند درآمد و بعد از سقوط تیموریان (مغولان اعظم)، به دست نیروهای هند بریتانیا افتاد. در سده های13 تا 16 م. بنگال نقش اساسی در امپراتوری هند بازی کرد، زیرا با توجه به فرهنگ پیشرفته آن و نیز استفاده از زمین های کشاورزی فراوان، توانست به عنوان «سبد نان برای هند» ( Ibid:38) نقشی برجسته ایفا نماید. بدین ترتیب مسلمانان طی دهه های متوالی موفق شدند بخش ها و فرمانداری های مختلف بنگال را فتح كنند. به طوری كه ظرف مدت كوتاهی تمام بنگال ( اعم از بنگلادش فعلی و بنگال غربی هند ) تحت سیطره و نفوذ آنان در آمد. دلیل سریع پیشرفت اسلام در بنگال شرقی را نارضایتی مردم از وجود سیستم کاست و همچنین دستگاه حاکم می دانستند که حکومت خود را به نیروهای الهی نسبت می دادند (West, 2009:122).   


2. 1. 1. فرهنگ و تمدن

سه عامل فرهنگی در ساخت فرهنگ و تمدن بنگلادش نقش داشته اند: بودیسم، هندوئیسم و اسلام. همچنین  نباید از ذکر رودهای مهم این سرزمین و شاخه های آن ها که در آبادانی و یا ویرانی بسیاری از شهرها نقش مهمی دارند و در عین حال پیشرفت فرهنگی و اقتصادی بنگاله در گرو همین رودهاست، غافل ماند (امام الدین، 1377: 333).

   میراث فرهنگی و تمدنی بنگاله که از دوران  پادشاهان مسلمان باقی مانده، این است که در گوشه و کنار مملکت بناهای دولتی، قلعه ها، مساجد، مدارس، اقامتگاه ها، سراها و خانقاه ها ساخته و شبکه راه ها ایجاد شد. همچنین علم رواج یافت و بر احترام علما افزوده شد، عمران و آبادی شهر ها رونق گرفت و بازرگانی با کشورهای همجوار شرقی و غربی توسعه یافت؛ به خصوص تجارت دریایی و آمد و شد بازرگانان خارجی بر درآمد کشور افزود و قلمرو تجاری بنگلا گسترش یافت. در عهد اورنگ زیب امپراتور تیموریان هند، صدها مدرسه، مسجد، پل، جاده و عمارت مسکونی احداث شد و فرهنگ بابری رواج یافت. در دوران حکمرانی مسلمانان، در سرزمین زرخیز بنگال، فراوانی محصولات و کالاها و ارزانی چندان بود که آن را "باغ بهشت" می خواندند.  پول خرمهره که در زمان هندوان رواج داشت، در همین زمان به سکه های زر و سیم بدل شد. به قول ابوالفضل علامی در داکا و میمن سینگ معدن آهن و در مناطق هگلی و بردوان معادن الماس و انواع جواهر وجود داشت. " جهانگردان خارجی از کارگاه های آهن و جواهر سازی و کاغذ و قالی یاد کرده اند. ململ (پارچه نازک کتانی) داکا در سراسر جهان شهرت داشت. در بنگال حریر و شکر سفید تولید می شد. تهیه نمک پیشه همگانی بود. کشتی های کوچک و بزرگ در آنجا ساخته می شد...در قرن سیزدهم، مارکوپولو از محصولات صادراتی آنجا، به ویژه پارچه، یاد کرده است. ابن بطوطه از رفاه و ارزانی بنگال در 746 سخن گفته است. در سده دهم پارچه های کتانی و ابریشمی، شکر و فلفل، برنج، کره، نمک و میوه از این سرزمین صادر می شد" (همانجا).

  عناصر فرهنگ ایرانی از 600 م. به شبه قاره هند وارد شد و به زودی در بنگلا ریشه دواند. سنن پادشاهی و کشورداری ایران باستان سرمشق حکومت های این سرزمین شد. تکیه بر بردگان وارداتی برای خدمات خانگی، نظامی و سیاسی و نیز اقتصاد بشدت متکی بر تجارت و پول از جمله نفوذ عناصر فرهنگ ایرانی در این سرزمین بود. نهاد پادشاهی و کشورداری ایرانی از اوایل سده هفتم در بنگال رواج یافت. در دربار پایتخت های پاندوا و گور، پادشاه مقدس شمرده می شد و به رسم ایرانیان اسباب جاه و جلال سلطنتی فراهم می آمد و به تقلید از شاهان ساسانی تشریفات درباری باشکوه انجام می شد. از سوی دیگر برای آن که دربار مسلمانان بنگال نتوانست اشرافی گری ایرانی را بوجود آورد، ناگزیر برای نگهداری از قصرها و کاخ های باشکوه خود مجبور شدند از مزدوران آسیای مرکزی استفاده کنند و بعدها جای اینان را سربازان سیاه پوست حبشی گرفت (اتین، 1377: 337).

    "پیوندهای بنگال با ایران در سده هفتم و اوایل سده هشتم در معماری این خطه نیز به روشنی بازتاب یافته است. برج چهوتا پاندوا که در اواخر سده هفتم نزدیک کلکته ساخته شد، از قدیم ترین بناهای اسلامی است که در بنگال به جا مانده است. این انتقال معماری ایرانی و مضامین عقیدتی آن به بنگال در مسجد ظفرخان غازی نیز دیده می شود" (همانجا). 

    پس از سلطه کامل تیموریان هند بر سرزمین های شرقی شبه قاره و سرتاسر بنگال، ورود فرهنگ ایرانی به آن سوی نیز مجددا آغاز شد؛ به زودی پای هنرمندان ایرانی که همایون با خود از ایران آورده بود، به بنگال رسید و هنر این استادان در گچ کاری بناهای سلطنتی در داکا، پایتخت جدید مغولان هند در ایالت بنگال، به خصوص در کاخ ها و باغ های باشکوه لال (لعل) باغ منعکس گردید. بعدها هنرمندان، دانشمندان، علما، نویسندگان و شاعران برجسته ای از مشهد، تهران، مازندران یا گیلان به بنگال مهاجرت کردند (همان: 339). امور دیوانی به زودی به دست ایرانیان افتاد و از این رو رسوم و اصطلاحات دیوانی ایرانی رواج یافت. در نتیجه زبان فارسی آرام آرام در دستگاه های دولتی رواج یافت.


2. 1. 2. آثار باستانی و تاریخی

از معماری نیمه مخروبه و یا مخروبه دوران قدیم، یك نكته را می توان دریافت و آن طبیعت توسعه فرهنگ بنگالی است كه به دوره تمدن كشاورزی باز می گردد.

   آثار بر جای مانده ازقرن دوم قبل از میلاد در واقع بیانگر تمدن در دوره پالئوتیك [10] است كه ذكر منطقه « وارندرا»[11] در ادبیات «ودیك » [12] را نشان می دهد. زمانی كه آریایی ها در شمال          هند    استقرار  یافتند، مردم این منطقه را « نیشادا» [13]می خواندند. باستان شناسان این مردم را               « آسترواشیاتیك » [14] معرفی كرده اند. « نیشاداها » با فرهنگ « نئولتیك = نوسنگی » [15]، آشنایی داشتند و بعد ها با مردمی که از نظر فرهنگی پیشرفته تر از آن ها بودند آمیزش یافتند. اینان بدنه اصلی جمعیت بنگال را تشكیل می دهند.

  آریایی كردن بنگال، فرهنگ « ودائی » با سیستم طبقاتی را در بنگال حاكم کرد و مردم بومی آنجا جزو کاست « شودرا» [16] شدند. همین موضوع، زمینه را برای حضور بودیسم و اسلام و مذاهب دیگر، بدون هیچگونه مقاومت و یا مخالفتی فراهم کرد.

    در قرن چهاردهم قبل از میلاد، اسكندر مقدونی، به شمال هند هجوم برد و در نتیجه یونانیان با مردم منطقه ادغام شدند. مورخین یونانی چون پلینی[17] و بطلمیوس[18] معتقدند كه منطقه دلتایی به نام « گانگاریدا»[19]، مشتق از كلمه گنگ است.

   یونانیان نزد مردم منطقه به نام « یاوران » كه به معنی كافر است، شناخته می شدند. فرهنگ ودایی،  فرهنگ مذهبی دیگر چون اسلام و مسیحیت را نجس خواند؛ لذا حكومت آن ها قبول واقع شد.

  آشوكا  [20] فرمانروای بزرگ موریاها، بودیسم را در كل هند گسترش داد به گونه ای كه دامنه آن تا چین و برمه نیز كشیده شد. مشهور است كه وی 8004 معبد در سرتاسر هند ساخت؛ از جمله در بنگال. به طور مثال، «شل بان بیهار » [21] در كومیلا به عنوان یك معبد بودایی شناخته می شود.

    از قرن دوم قبل از میلاد تا قرن هشتم بعد ازمیلاد، دو سلسله « گوپتا» و « پالا» در بنگال حكومت كردند كه مذهب مردم در همین دوره نیز بودایی بود. در واقع این دوره را دوره طلایی بنگال باستان خوانده اند.

    ازمعروفترین بناهای این دوره، ساختمان «پوندرانگار »[22] در مهاستانگره واقع در « بوگرا» و «پهرپور»[23] درراجشاهی است. پهرپور، یكی از بزرگترین ومعروفترین مراكز معابد در شبه قاره هند است. دارماپالا از سلسله پالا، این معبد را كه به نام «سوماپوراویهارا» [24] شناخته شده است، بنا کرد. اما دردوره « شاشانكا» [25] و « سلسله سن» [26] ، جو قالب در بنگال با فرهنگ هندوئی بود و در این دو دوره معابد بسیاری بنا شد. به جز معبد مهاستانگره، معابد و یا آثاری از این دوره بر جای نمانده و فقط نامی از آن ها در منابع آمده است.

دوره هندوها، ا زقرن هشتم میلادی شروع شد و تا قرن دوازدهم ادامه داشت.

دوره پادشاهان و سلاطین، از اوایل قرن سیزدهم شروع شد و تا 1576 ادامه یافت.

دوره مغول از 1576 تا 1757 ادامه طول کشید.

دوره استعمار از 1757 تا 1947 ادامه داشت.

دوره پاكستان از 1947 شروع شد و تا 1971 که سال استقلال بنگلادش است، ادامه یافت.

   كشور بنگلادش در 1971 به منزله واحد سیاسی مستقل، شناخته شد و پا به عرصه بین المللی گذاشت.

    از مهم ترین آثار باستانی این کشور تا پیش از استقلال،  دخیل دروازه ( 1465م )، گل مسجد (1434 م )، مناره فیروز ( 1488 م )، مسجد چوتی ستاره ( 1510 م )، مسجد باروسونا چمكتی و قدم رسول (1510م )، مسجد آدینه در پاندورا (1864م )، گنبد «اكلاخی»[27] در پاندورا، مسجد گلدی در سونارگان، مسجد باغا در پابنا، مسجد بابا آدم در داكا و مسجد كوزمیا در راجشاهی (1559م)  هستند.

   « مسجد آدینه » در پاندورا توسط اسكندر شاه در سال 1344 ساخته شده است كه یكی از مساجد جامع می باشد. از مهمترین آثار باستانی این دوره، همان گنبد است اكلاخی كه سلطان جلال الدین محمد شاه آن را ساخ و از نظر معماری، نوع آوری در هنر اسلامی به حساب می آید.

    مهمترین فردی كه در زمینه معماری و ساخت بناهای قدیمی شهرت داشت، فردی به نام «خان جهان علی » بود كه صدها اثر از خود بر جای گذاشته است ؛ از آن جمله می توان به مسجد «شصت گنبد» (1450 م )، كه در واقع از بزرگترین مساجد بنگال است، نام برد. این اثر از جانب یونسكو،  اثری جهانی شناخته شده است (1999 , Book Year Independent The ).      

   به طور كلی میراث فرهنگی بنگلادش را می توان به چند بخش شامل بناهای تاریخی، مجسمه ها، ظروف سفالی و فلزی، ابزار جنگی، كتیبه ها، نقاشی، آثار خطاطی و صنایع دستی تقسیم کرد.

   بناهای تاریخی و باستانی كه در بنگلادش وجود دارد شامل معابد هندوها، معابد بودایی ها، معابد ادیان دیگر، مساجد، مزارها، قلعه ها، كاخ ها و ساختمانهای اشراف قدیمی است. این آثار در سراسر كشور بویژه در چندین مركز مهم از جمله داكا، سونارگان، راجشاهی، ناتور، مایناماتی، پاهار پر، ماهاستان، باقرهات، چیتاگنگ و سیلهت وجود دارند. مجسمه ها كه قدیمی ترین آثار باستانی این سرزمین هستند، اغلب یا تندیس خدایان هندو یا تجسم بودا است. البته بعضی از مجسمه ها كه تنها جنبه انسانی دارند و نه مذهبی نیز به دست آمده اند. در مناطق مختلف از جمله داكا، سونارگان و راجشاهی موزه های مختلف بنا شده اند، که غیر از موزه ملی در داكا و چندین موزه دیگر اكثریت این بناها، جزو بناهای تاریخی محسوب می شوند.

    یكی از مراكز باستانی بنگلادش در ماهاستان واقع در شهرستان بوگرا در شمال بنگلادش است كه از زیر خاك كشف شده است.  این محوطه باستانی از خرابه ها و نیمه خرابه های بناهای مذهبی بودایی ها است كه شامل بناهای قرن چهارم وپنجم و بعضی از آن ها متعلق به قرن یازدهم میلادی است. این بناها شامل معبد و راهبه خانه هستند. كتیبه های سنگی نیز به دست آمده است كه با خط آسوكا براهمی، كه الان رایج نیست، نوشته شده است. مجسمه های كوچك سفالی، ظرف های نقش دار سنگی،  مهر سفالی، ستون های سنگی و قالب های جواهر سازی و مجسمه سنگی بودا نیز در این بناها كشف شده است.

  در پاهارپور از توابع شهرستان راجشاهی واقع در غرب كشور بناهای بودائی از زیر خاك كشف شده كه مربوط به قرن هشتم الی نهم میلادی  و شامل معبد و مجسمه های سفالی و برنجی است.

    یكی دیگر از محوطه های باستانی كه از زیر خاک كشف شده در منطقه بیسوبیهار در شهرستان بوگرا واقع است كه متعلق به قرن دهم و یازدهم است.

   در مایناماتی در شهرستان كومیلا واقع در شرق بنگلادش معابد و راهبه خانه متعلق به بودائی ها و آثار زیادی از مجسمه های برنجی، سنگی و سفالی و اشیای دیگری از جمله سكه های طلایی كشف شده اند. بعضی از این سكه ها مربوط به دوره یكی از خلفای عباسی است.

   از جمله بناهای تاریخی در بنگلادش آثار معماری سلطان غیاث الدین اعظم شاه (1409 م ) در سونارگاون پایتخت قدیمی بنگال است كه به صورت موزه در آمده و اشیای تاریخی، هنری و ... در آن نگهداری می شود.

    قلعه لال باغ واقع در شهر داكا شهرت فراوانی دارد. این قلعه را شاهزاده محمد اعظم فرزند شاه عالمگیر دهلی ساخته است. در داخل این قلعه مزار پری بی بی و مسجد پری بی بی وجود دارد. این ساختمان تبدیل به موزه شده است. قلعه لال باغ در سال 1678 م ساخته شد. در همین قرن دو قلعه دیگر در شهرستان نارایان گنج نزدیك داكا ساخته شدند كه به قلعه حاجی گنج و قلعه سوناكاندا شهرت دارند.

   در بین بناهای قدیمی در داكا، باراكاترا و سوتاكاترا جایگاه ویژه ای دارند. كاترا به معنی خانه های بسیار در بنایی است كه بین آن ها فاصله ای نباشد. خصوصیات این دو ساختمان این است كه روی خیابان ساخته شده و طبقه همكف برای رفت آمد و وسایل نقلیه كاملاً باز گذاشته می شود. آن را می توان دروازه ورودی شهر نامگذاری كرد. باراكاترا ( یعنی كاترای بزرگ ) در سال 1644 ساخته شد و هنوز كاملاً سالم است.

   از بین بناهای تاریخی و قابل دیدنی داكا كه قدمت نسبتاً كمتری دارد، « احسن منزل » است كه در سال 1872 م ساخته شد. اخیراً این ساختمان تبدیل به موزه شده است. خوابگاه دانشجویان دانشگاه داكا بنام خوابگاه لرد كارجون كه در سال 1904 م ساخته شده نیز دیدنی است. ساختمان های دادگاه عالی بنگلادش و كاخ ریاست جمهوری كه به سبك معماری اسلامی و دارای چندین گنبد می باشد، میراث فرهنگی بنگلادش بوده و اهمیت خاصی دارند. كاخ مهاراجا در ناتور، خانه های تاگور در شیلائداح و شاهزادپور، خانه های تابستانی شاهزاده شجاع ( برادر شاه عالمگیر ) شاعر در كائور واقع در راجشاهی از قرن هفدهم، حمام و محل پذیرایی در داخل قلعه لال باغ در داكا، دروازه قدم حضرت رسول(ص) واقع در گنج از شهرستان نارایان گنج نزدیك داكا مربوط به قرن هیجدهم که دارای چهار طبقه است و سایر بناهای تاریخی دیگر در بنگلادش مانند مزار عرفای بزرگ، ذکر کردنی هستند. اغلب این عرفا از عربستان، یمن، ایران و آسیای میانه به این سرزمین آمدند و مبلغ اسلام بودند. از بین این مزارها آن هایی كه شهرت خاصی دارند و می شود آن ها را زیارت کرد ودید، عبارت اند از مزار شاه جلال مجرد یمنی در سیلهت، پیركله شهید شاه صوفی گیسو دراز در آخاتورا در شهرستان كومیلا، شاه مخدوم روپوش در راجشاهی، شاه نعمت الله در گائور، الوگ خان جهان معروف به خان جهان علی خان در باغرهات، مزار شاه علی بغدادی در داكا؛ همچنین در شهرستان چیتاگنگ مزار بایزید بسطامی و مزار شاه امانت  وجود دارد؛ البته از نظر بعضی از مورخان وی به بنگال نیامده بود و یكی از شاگردان وی، این مزار را برای یاد بود ساخته است.

   دربین معابد هندو ها، بناهای دیدنی فراوانی وجود دارد، هرچند قدمت آن ها خیلی زیاد نیست. از بین آن ها دو بنا در آیودیای در كولنا و ماتورا پور در فریدپور وجود دارد که هر دو متعلق به قرن هفدهم است. معبد رامنات در دیناج پور ساخته 1752، بسیار زیبا است. در پوتیا از توابع راجشاهی سه معبد هندو مربوط به قرن نوزدهم وجود دارد كه ازنظر معماری هر كدام ویژگی های خاص و دیدنی دارد. در سونارگاون یك معبد ساخته سال 1843 است كه دو منار بسیار بلند دارد. در كاكس بازار واقع در جنوب شرقی كشور در بالای كوه، معبدی وجود دارد كه متعلق به بودایی هاست و در سال 1800 ساخته شده است. در شهرك رامو در شهرستان كاكس بازار خانه ای است كه مركز مردم بودایی است. در جزیره ماهشکالی نزدیك چیتاگنگ معبدی است متعلق به بودائی ها كه بسیار زیبا می باشد.

   از بین بناهای قدیمی پل پانام در سونارگاون كه در قرن پانزدهم ساخته شده و پل پاگلابه شرق شهر داكا كه در سال 1661 م ساخته شده اهمیت خاصی دارند. هر دو پل هنوز سالم هستند.

   از بناهای مدرن بسیار جالب، « یادبود ملی » ( شهید منار) در سوار، نزدیك داكا، است.

   مجسمه ها ودیگر اشیای تاریخی و باستانی كه در بنگلادش وجود دارد، در موزه های مختلف در كشور جمع آوری شده است؛ به طور خلاصه می توان گفت كه برخلاف اینكه به علت مرطوب بودن آب وهوا و بی توجهی به میراث فرهنگی مردم در طول 190 سال حكومت انگلیس در این سرزمین، بسیاری از میراث فرهنگی از بین رفته یا به انگلستان برده شده است؛ این میراث شامل تندیس های براهما، ویشنو، شیوا، شری كریشنا، گانشا، كالی و ...؛ همچنین تعداد فراوانی از مجسمه های دیگر است. از طرف دیگر آثار و اشیای بسیاری از زمان حكومت مسلمانان حفظ شده است؛ از جمله این آثار، قرآن کریم نسخه خطی مربوط به قرن هفدهم، نمونه های اشعار بنگالی كه با حروف عربی در قرن نوزدهم نوشته شده، كتیبه های عربی و فارسی از دوران مختلف و نمونه های زیادی از خطاطی به زبان عربی و فارسی در موزه ملی وجود دارند.

    در زمینه صنایع دستی باید گفت گرچه به مرور زمان اشیای کهن مردمان این کشور تحت تأثیر عواملی گوناگون از بین رفته اند، اما اكثریت آن ها محفوظ مانده است.

    تا زمانی كه سرزمین بنگال توسط استعمارگران انگلیس اشغال نشده بود، این سرزمین در آن عصر یكی از غنی ترین كشورها محسوب می شد و بازرگانان سراسر دنیا به ویژه بازرگانان همه كشورهای اروپایی به بنگال می آمدند. در آن زمان جذابیت بنگال دو چیز بود: كشاورزی وصنایع دستی.

2 . 1. 2. 1. مساجد مشهور و تاریخی در بنگلادش

مسجد بیت المكرم

این مسجد كه در منطقه پورانا پالتان در داكا واقع است، مسجدی ملی است و شهرت خاصی دارد. مسجد بیت المكرم بزرگترین مسجد در بنگلادش است. این مسجد به سبك مسجدالحرام و بدون گنبد و مناره ساخته شده است. در اوایل سال 1960 م خانواده باوانی (بوانی )، كه یكی از بزرگترین خانواده های سرمایه دار پاكستانی بود، در ملك شخصی خود این مسجد را با استفاده از سنگ مرمر كه در بنگلادش (پاكستان شرقی وقت ) بسیار گران بود، ساخت.  از زمان شروع ساخت تا پایان کار حدود سه سال طول کشید و در 26 ژانویه 1963 م رسماً افتتاح شد. پس از استقلال بنگلادش به دستور شیخ مجیب الرحمان این مسجد، مسجد ملی شناخته شد و مدیریت آن با نظارت دولت به بنیاد اسلامی (اسلامیك فاوندیشن) سپرده شد.


مسجد ستاره

مسجد ستاره یكی از مشهورترین مساجد قدیمی در داكا است. این مسجد در دوره حكومت مغول در بنگال ساخته شد و در آن هنگام اسم مسجد، میرزاغلام پیر بود. اما چون بر روی 3 گنبد این مسجد ستاره های زیادی زینت داده شده است، بین مردم به مسجد ستاره (به زبان بنگالی «ترا مسجد») مشهور شد.


مسجد بیگم بازار

این مسجد یكی از قدیمی ترین مساجد داكا است که به دستور نواب مرشد قلی خان حاكم بنگال وقت در طول سال های 1700 تا 1704 ساخته شد. ابتدا این مسجد به نام مسجد كار طلب خان معروف بود، اما به دلیل واقع شدن درمنطقه تجاری بیگم بازار به نام مسجد بیگم بازار  شهرت یافت. ویژگی این مسجد به دلیل سبک معماری آن است.


مسجد هفت گنبد

این مسجد در قسمت غرب منطقه محمدپور در شهر داكا در ابتدای خیابان سات مسجد (یعنی هفت مسجد ) قرار دارد. مسجد دارای هفت گنبد است و از این رو به سات گامبوج مسجد ( مسجد هفت گنبد ) مشهور شده است. طراحی بنا به سبک مغولی اسلامی هند است و بنای آن مربوط به دوره حكومت مغول در بنگال می باشد.


مسجد غوث الاعظم

این مسجد در خیابان و محله " ماها خالی " داكا واقع شده و یكی از مجلل ترین مساجد در داكا است. در زمان جنگ عراق علیه ایران، با پول صدام حسین رئیس جمهور عراق و به منظور جلب حمایت مردم بنگلادش علیه ایران، این مسجد ساخته شد. بنیان گذار آن مولانا عبدالمنان، صاحب امتیاز روزنامه انقلاب است.


مسجد شصت گنبد

خواجه جهان مشهور به خان جهان علی خان این مسجد را واقع در شهرستان باغرهات در قسمت جنوبی بنگلادش توسط در سال 1459 م ساخت. این مسجد جزو قدیمی ترین مساجد بنگلادش است. خان جهان علی خان، هم صوفی و هم فرماندار منطقه بود. وی دستور داد این مساجد را به منظور مركزی دینی وسیاسی بنا کنند. پس از مسجد بیت المكرم، این مسجد از بزرگ ترین مساجد بنگلادش محسوب می شود. بر بالای سقف مسجد، 77 گنبد ساخته شده، اما چون کل بنا روی 60 ستون احداث شده است، بین مردم به مسجد شصت گنبد مشهور است.


مسجد طلائی كوچك

این مسجد یكی از قدیم ترین مساجد این سرزمین است و در زمان حكومت علاء الدین حسین شاه حاكم بنگال (حک: 1493 - 1519 م) ساخته شد. چون قسمت داخلی گنبدهای این مسجد مطلا می باشد، به سونا مسجد ( طلایی مسجد) مشهور شده است. جانشینان حسین شاه نیز به تقلید حسین شاه مسجد دیگری ساختند (1525م) و همچنان بخش های داخلی گنبد را مطلا کردند. چون مسجد نخستین کوچك تر و دومی بزرگ تر بود، به ترتیب به نام سوتر سونا مسجد ( مسجد طلائی كوچك ) و بارا سونا مسجد ( مسجد طلائی بزرگ ) مشهور شده اند. مسجد كوچك طلائی در شهرستان نواب گنج واقع در غرب بنگلادش و مسجد بزرگ طلائی در آن طرف مرز ( در بنگال غربی هند ) ساخته شده اند.


مسجد خواجه

یكی دیگر از قدیمی ترین مساجد بنگلادش، مسجد خواجه است كه در كاجیرگائون، در شهرستان مولوی بازار، در شمال شرقی بنگلادش احداث شده است. این مسجد را شمس الدین یوسف شاه (حک: سده چهاردهم میلادی) نوه سلطان شمس الدین الیاس شاه یكی از مشهورترین سلاطین بنگال در سال 1478 م ساخته است و هم اکنون یكی از زیارتگاه های مهم كشور محسوب می شود.

 

مسجد هفت گنبد بل بازار

این مسجد در بل بازار، در شهرستان نارسینگدی، نزدیك داكا قرار دارد. قدمت آن حدود 250 سال است و از سبک معماری مغولی اسلامی بهره گرفته است. این مسجد در دوره نواب ها پس از پایان حكومت مغول ساخته شده و به علت داشتن هفت گنبد، مشهور است.


مسجد دیوانه

این مسجد در حضرت ناگار، بخش غربی شهر كیشور گنج،  در ناحیه شمال كشور واقع است. همسر زمیندار معروف بنگلادش، خانواده ذوالقرن خان این مسجد را احداث کرد. گفته اند که وی فرزندی نداشت و بسیار متدین بود و در خواب برای ساختن مسجد دستوری یافت و این مسجد را ساخت. چون مردم او را پاگلا بی بی ( خانم دیوانه ) می خواندند، این مسجد به نام پاگلا مسجد ( مسجد دیوانه ) مشهور شد. مردم محلی اعتقاد دارند كه اگر كسی به این مسجد نذر كند، نذرش برآورده می شود.


باگا مسجد

این مسجد واقع در روستای باگا، در شهرستان راجشاهی، یكی از قدیمی ترین مساجد بنگلادش است. این مسجد را نصرت شاه حاكم بنگال در سال 930 هجری قمری ساخت. مسجد ده گنبد داشت که بخشی از آن در زلزله سال 1897 ویران شده و همان طور باقی مانده است. معماری این مسجد جذابیت خاصی دارد. می گویند در كارهای معماری وهنری این مسجد به ویژه در نقاشی های آن از هنرهای ایرانی استفاده شده است.

    در داكا و در مناطق دیگر بنگلادش مساجد قدیمی و جدید فراوانی وجوددارد. از جمله لال باغ شاهی، مسجد جامع، مسجد پری بی بی، مسجد بانانی و ... .


2 .2 .تاریخ معاصر

2. 2. 1. تحولات مهم سیاسی، اجتماعی و فکری در تاریخ معاصر

مسلمانانی كه اكثریت جمعیت بنگلادش را تشكیل می دهند، از مدت ها پیش در باره هویت فرهنگی خود دچار تردید و دو دولی شده اند. اینان از یك سو، قرن ها است كه به واسطه تعلقات و وابستگی های مذهبی، به سوی دنیای اسلام سوق داده شده اند و از سوی دیگر، پیشینه فرهنگی خود را، كه آن ها را به شدت به جمعیت محلی غیر مسلمان پیوند می زند، حفظ كرده اند.

   در حقیقت، ویژگی خاص مسلمانان بنگالی، عامل انزوای آن ها بوده است. تمایل به اینكه مسلمانان شبه قاره هند به منزله جامعه ای واحد با یك چشم انداز و نگرش و فرهنگ مشخصی تلقی شوند، در عمل گرایش گمراه كننده ای بوده است.


2. 2. 1. 1. انقراض استیلای مغول و ورود كمپانی هندشرقی

نگاهی به تاریخ 400 ساله اخیر هند نشان می دهد که كمپانی هند شرقی در سال 1600 میلادی در انگلستان تأسیس شد. هدف از تأسیس این كمپانی، ظاهراً، ایجاد روابط اقتصادی و انجام تجارت از راه دریایی که «واسگودوگاما» و سیاحان دیگر کشف کردند، بود. انگلیسی ها در 1765بنگال را به تصرف درآوردند و نظام نیابت در بنگال به سر رسید. لرد کلایو، فرماندار بنگال، سند دیوانی بنگال و ایالات بیهار و اوریسا را برای کمپانی هند شرقی کسب کرد. در 1784پارلمان بریتانیا قانونی تصویب کرد که بر اساس آن، کمپانی هند شرقی مالک و صاحب حقوقی و تجاری هند شناخته شد و برای آن هیئت نظارت تشکیل شد. به جای احکام اسلامی، قانون انگلیسی به اجرا درآمد و زبان انگلیسی به جای فارسی در ادارات رواج یافت که سخت به ضرر مسلمانان تمام شد. هندو ها با فراگرفتن زبان انگلیسی در به دست آوردن کار دولتی از مسلمانان جلو افتادند. لرد کرزن نایب السلطنه هند برای ایجاد نظم و انضباط حکومتی، در 1905 ایالت بزرگ بنگال را به دو بخش شرقی (شامل بنگال شرقی و آسام) و غربی (شامل بنگال غربی و بیهار و اوریسا) تقسیم کرد ( Phillips and Gritzner,2007:38-45).

مسلمانان در بخش شرقی جمعیت بیشتری داشتند و هندوها در بخش غربی بیشتر بودند. با این وجود هندوها نگران از دست دادن قدرت اقتصادی و سیاسی خود بودند و به این سیاست اعتراض کردند. در نتیجه، درگیری بین هندوها و مسلمانان به وجود آمد و به شورش های خونینی تبدیل شد. از این رو، تحت فشار جمعیت هندوی بنگال غربی به بریتانیا، هر دو بخش در سال 1912 مجددا بهم پیوستند (Ibid).  نهضت استقلال طلبی هند که در دهه 1900 پدید آمده بود باعث شد تا مجمعی از مسلمانان هند در داکا تشکیل شد (1906م). این مجمع تصمیم گرفت حزب مسلمانان هند تاسیس شود. این حزب بعدها به نام "مسلم لیگ سراسر هند" مشهور شد. در نتیجه این درگیری ها، پادشاه انگلستان، جرج پنجم در 1911م تقسیم بنگال را لغو کرد و آسام به استان کمیسری تبدیل شد و پایتخت هند از کلکته به دهلی انتقال یافت. سرانجام بعد از  استقلال هند از زیر یوغ بریتانیا و تقسیم شبه قاره هند به دو کشور هند و پاکستان (جون 1947 م)، بنگال شرقی ایالتی از پاکستان محسوب شد (امام الدین، 1377: 335).

   از آنجا كه هدف اصلی گردانندگان این كمپانی، جامه عمل پوشاندن به مطامع سیاسی و كسب استیلای سیاسی در شبه قاره بود، آنان به تدریج با بهره گیری از اختلافات موجود و تشنج ضعف های اداری در بخش های مختلف قلمرو گسترده مغول، دامنه نفوذ خود را گسترش دادند. آن ها ابتدا در مدراس ( بندر معروف جنوب هند) مستقر شدند و سپس به بنگال روی آوردند و شهر معروف و بندری كلكته را به صورت ستاد و پایگاه اصلی خویش در آوردند. پس از استقرار و كسب قدرت در كلكته به مصاف با نواب معروف بنگال یعنی سراج الدوله برخاستند.

   با قتل سراج الدوله در بنگال، از سال 1757 تا 1858میلادی، بنگال و سراسر شبه قاره را هیئت منتخب كمپانی هند شرقی اداره می کرد.

  كلكته در آن زمان پایتخت بود و علاوه بر وجود فرماندار كل، از جانب هیئت مدیره فرمانداران مختلفی برای ایالت های مختلف تعیین می شدند.

   كلكته تا سال 1911 پایتخت شبه قاره باقی ماند و نماینده ملكه، فرماندار كل، در آنجا مستقر بود. به هنگام تاج گذاری « جرج پنجم » كه در دهلی انجام گرفت، و با لغو تقسیم بنگال، پایتخت هند نیز از كلكته به دهلی انتقال یافت و استیلای سیاسی بریتانیا بر شبه قاره تا سال 1947 ادامه یافت. بدین ترتیب انگلیس به مدت 190 سال در سراسر شبه قاره حكمرانی کرد. البته در طول این مدت نا آرامی ها و اختلافات متعددی به وقوع پیوست. به طور متوسط در هر 25 سال نیروهای بریتانیا درگیر نیروی عظیم، انقلابی و استقلال طلب شبه قاره بودند (آخوندزاده، 1365: 11- 18).

  پس از شكل گیری پاكستان، محمد علی جناح سعی کرد تا زبان اردو را به بهانه اینكه زبان ملی مسلمانان شبه قاره است، رسمی کند. قائداعظم محمدعلی جناح در سخنرانی خود که در گردهمایی های مردمی در داكا در مارس 1948 میلادی ایراد كرد، تاکید کرد كه چون پاكستان ملتی واحد است،  فقط یك زبان رسمی و آن هم اردو می تواند هویت این ملت را حفظ کند. با این نظریه، مسلمانان بنگالی به خصوص جامعه دانشجویان به شدت مخالفت کردند. آن ها معتقد بودند كه هر دو زبان اردو و بنگالی باید زبان های رسمی پاكستان باشند چرا كه بیشتر مردم پاكستان، در بنـــگال شرقی زندگی و به زبان بنگالی تكلم می كردند. دولت تلاش های بسیاری انجام داد تا مبارزه های دانشجویی را ملهم از تحریكات هندویی و یا كمونیستی جلوه دهد، اما موفق نشد.

   سرانجام دولت پاکستان ناگزیر از پذیرش خواسته آن ها شد و هر دو زبان اردو و بنگالی، زبان های رسمی پاكستان شناخته شدند؛ هر چند ادامه مبارزه دانشجویی، منجر به حركت منطقه ای قوی تری برای آزادی اقتصادی و خودمختاری شد. این حركت در جریان انتخابات عمومی که در سال 1952 میلادی در پاكستان شرقی برگزار شد، باعث شد تا قدرت را از دست مسلم لیگ خارج کند. وضع قانون ازدواج، دوبار بین سال های 1958 و 1969 نتوانست این جنبش را مهار كند.

    نگرش استعماری سیاست مداران، دیوان سالاران، سرمایه داران و رهبرن نظامی  پاكستان غربی احساسات منطقه ای را در شرق پاكستان به شدت تقویت می كردند. این نگرش منجر به زایش حس وطن گرایی ملی ( ناسیونالیسم) در  بنگلادش شد.

   در واقع ناسیونالیسم در بنگلادش دارای وجهی غیر مذهبی و مادی است. در طول چهل سال اخیرتغییری بنیادی در دیدگاه اجتماعی و سیاسی مسلمانان بنگالی وجود داشته است. در جریان سلطه بریتانیا، خصوصیت فرقه های هندو و مسلمان ویژگی اصلی و برجسته زندگی شبه قاره هند شده بود.

   تا سال 1885، یعنی زمانی كه كنگره ملی هند تأسیس شد، گروهی از سازمان های دولتی را رهبران هندو از جمله موسسه مستأجرین بنگالی (1837م )، مؤسسه هند بریتانیا (1837م)، مؤسسه میهن پرستان (1865م )، انجمن ملی (1870م ) و چندین حزب دیگر، بنیان کردند. مسلمانان ارتباطی با آن مؤسسات نداشتند. رهبران هندو هیچ كوشش جدی برای جذب، حمایت و یا حس همدردی با مسلمانان به عمل نیاوردند. به اعتقاد رهبران هندو، این دوره ناسیونالیستی، كه به معنای وحدت و اساس یكپارچگی و وحدت ملی در هندوستان بود، متأثر از مذهب هندو بوده است.

  پیش از تشكیل پاكستان، محمد علی جناح، به عنوان فرمانده كل قوا برگزیده شد. وی در سخنرانی ریاست جمهوریش در 11 آگوست 1947 به وضوح تأكید كرد كه پاكستان قرار نیست یك دولت مذهبی باشد. بنابر این به نظر می رسد كه جناح به خوبی تشخیص داده بود كه اگر قرار بود پاكستان حكومتی مدرن داشته باشد، اساس آن باید غیر مذهبی بوده و نباید به مذهب این اجازه داده شود كه با سیاست تركیب شود.

    با مرگ جناح در سپتامبر 1948جانشینان وی در مواجهه با مشكلات گوناگونی كه دولت تازه تأسیس با آن رو به رو شده بود، ناتوان بودند. ظاهرا وضعیت پاكستان متزلزل بود و شاید اوضاع این گونه نشان می داد. به هر حال، پس از تجزیه بنگال و پنجاب، میلیون ها پناهنده به خصوص از مرزهای ایالات شرقی و نیز از دیگر ایالات هند، به سوی پاكستان سرازیر شدند. مشكل بزرگ این بود كه چگونه وضعیت زندگی را برای آنان فراهم كنند.

     رهبران سیاسی پاكستان موفق نشدند با استفاده از تفاسیر سیاسی واقتصادی پایه هایی را كه كشور بر آن اساس بنا شده بود، تشریح كنند؛ بنابراین مذهبی ها با تعابیر و تفاسیر خود پا به عرصه گذاشتند و این گونه استدلال كردندكه چون پاكستان در نتیجه جنبشی اسلامی به وجود آمده، لذا فقط با گسترش حكومتی اسلامی می تواند دیدگاه های منطقی خود را توجیه كند. از این رو با توسل به تاریخ و سنت اسلامی، معنا و ویژگی كاملاً جدیدی به مفهوم پاكستان دادند.

    در  12مارس 1949 در كراچی، مجلس قانون گذاری پاكستان قطعنامه ای راتصویب كرد كه  پاكستان را كشوری یاد می كند كه در آن مسلمانان قادر خواهند بود كه زندگی های فردی و جمعی خود را بر اساس تعالیم و دستورات اسلام، همان گونه كه در قرآن وسنت ارائه شده است، تنظیم کنند ( Lewis, 2011:41-74 and 104).

   به دلیل اختلافات سیاسی در خصوص نحوه اداره امور پاكستان، طی سالهای 1947 تا 1956 ، مسائل جاری مملكت بر اساس قوانین و مقرراتی كه پیش از تقسیم شبه قاره، تدوین شده بود، اداره می شد. در سال 1954، انتخابات مجلس ایالتی در بخش شرقی پاكستان برگزار شد.

    فضل الحق بـــه كمـــك مولانا باشانی و كروردی دست به تشكیل جبهه متحدی به نام Jukta Front زدند كه این ائتلاف با پیروزی چشمگیری بر حزب مسلم لیگ فائق آمد؛ در نتیجه فضل الحق كابینه بنگال را تشكیل داد. شیخ مجیب الرحمن از حزب عوامی لیگ که یكی از وزرای جوان فضل الحق بود، در كابینه وی مشغول به كار شد.

   در سال 1956به هنگام نخست وزیری چوهدوری محمد علی، اولین قانون اساسی پاكستان تصویب شد. در این هنگام فضل الحق سمت وزارت كشور دولت مركزی را برعهده داشت و بدین ترتیب در 23 مارس 1956پاكستان رسماً ، «جمهوری اسلامی پاكستان» نام گذاری شد.

   در 31 مارس 1958، فضل الحق كه حاكم بنگال بود، عطاء الرحمن خان را از سر وزیری خلع كرد و چندی بعد خود نیز براثر فشارهای اعضای حزب عوامی لیگ مجبور به استعفا شد.

   در 7 اكتبر 1959 اسكندر میرزا ، قانون اساسی را ملغی کرد و ژنرال «ایوب خان» را، كه ریاست ستاد مشترك ارتش را بر عهده داشت، به سمت حاكم نظامی تعیین کرد. ایوب خان همه فعالیت های سیاسی را غیر قانونی اعلام کرد.

   بیست روز پس از اعلام حالت فوق العاده، اسكند میرزا مجبور به استعفا شد و به لندن تبعید شد و محترمانه به آنجا رفت. بدین ترتیب ایوب خان حاكم نظامی، مصادر مسائل پاكستان را رسماً به عهده گرفت.

   ایوب خان در واقع با یك كودتای بدون خونریزی قدرت را در دست گرفت. ایوب خان برای اداره مملكت علاوه بر تكیه گاه اصلی یعنی  نیروهای مسلح، به افراد سیاسی نیز بها داد و سیستم جدیدی را به نام «دمكراسی پایه» ارائه کرد. بر اساس این سیستم، اعضای پارلمان و رئیس جمهور به طور غیر مستقیم انتخاب می شدند.

   بر اساس طرح «دمكراسی پایه»، ایوب خان به عنوان رئیس جمهور انتخاب شد و اكثر اعضای حزب مسلم لیگ از وی حمایت كردند. گروه اقلیت مسلم لیگ به رهبری خواجه ناظم الدین، مخالفان ایوب خان، در نقش گروه مخالف عمل كرد.

    در كابینه ایوب خان، به طور مساوی وزرای دو بخش پاكستان حضور داشتند . وی در مقایسه با سایر رهبران پاكستان تا آن زمان، توجه بیشتری به مسائل بنگال می کرد. ایوب خان طرح های عظیمی چون تأسیس فرودگاه بین المللی، ایجاد شهرك ایوب نگر ( شیربنگلانگر فعلی )، ایستگاه راه آهن، پروژه هیدروالكتریك، كارخانه كودشیمیایی، كارخانه ذوب فلز و  نظایر آن  را در پاكستان شرقی ( بنگلادش فعلی ) انجام داد. وی از سال 1958 تا مارس 1969 (11سال ) در پاكستان حكومت كرد.

  در سپتامبر سال 1965 با شروع جنگ هند وپاكستان، زمینه های بیشتر تقسیم پاكستان فراهم آمد.

دولت هند در صدد ایجاد نفرت و كینه بیشتر، بین دو بخش از پاكستان به یكدیگر بود؛ آن ها با حمله نکردن به پاكستان شرقی و نیز با توجه به درخواست مجیب الرحمان برای کمک نظامی، با حمایت از وی، زمینه را برای تبلیغات ضد پاكستانی از جناح طرفداران هند درپاكستان شرقی فراهم کردند.

    حفظ حاكمیت و حریم مرزها و دفاع از 70 میلیون نفوس پاكستان شرقی از وظایف دولت مركزی بود، اما همان گونه كه قبلاً اشاره شد، اختلافات سیاسی، ضعف بنیه اقتصادی پاكستان شرقی و از همه مهم تر، فاصله طولانی جغرافیایی بین دو بخش از پاكستان، همواره بخش شرقی را آسیب پذیر تر می کرد؛ از این هنگام رهبران عوامی لیگ به تحریك حس ناسیونالیستی بنگالی ها پرداختند.

   فقط 5 ماه پس از جنگ هندوستان و پاكستان، شیخ مجیب الرحمن طی جلسه ای در لاهور طرح معروف وتاریخی 6 ماده ای خود را بدین شکل عنوان کرد:

1.  دولت فدرال بر اساس انتخابات پارلمانی شکل گیرد.

2.  اختیار كامل امور دفاع و خارجه به دولت فدرال واگذار شود.

3.  انتخاب سیستم واحد پولی، چنان که بتوان از فرار سرمایه ها جلوگیری کرد.

4.  اختیار سیاست مالی ومالیاتی بر عهده دولت فدرال باشد.

5.  دو حساب جداگانه بانكی به منظور پس انداز درآمدهای ارزی گشایش یابد و دولت فدرال هدایت طرح های خارجی را بر عهده گیرد.

6.  نیروهای ارتش و یا میلیشیا در دو دولت فدرال حضور داشته باشند و تربیت آنان و تقویت بنیه دفاعی بر عهده دو دولت فدرال باشد.

 طرح فوق عكس العمل های متفاوتی را به وجود آورد. در مارس 1966 ، ایوب خان دستور بازداشت مجیب الرحمن را صادر کرد. دستگیری مجیب در واقع اولین حركت خصمانه ایوب علیه مجیب بود.

 در 7 ژوئن 1966 برای پیروی از مجیب الرحمن، اعتصاب عمومی برپا شد و به تبع آن نیز روزنامه ها از این حركت حمایت كردند. پیروزی شیخ مجیب الرحمن باعث شد كه وی به محبوبیت بیشتری دست یابد و مردم نیز از انگیزه قوی تری برای مقابله با رژیم ایوب خان بهره مند شوند.

  در پاكستان غربی، ذوالفقار علی بوتو (فعال سیاسی و سیاستمداری برجسته)، به مخالفت با ایوب خان برخاست. ظاهراً علت مخالفت وی با ایوب خان، عصبانیت و ناخشنودی وی از ایوب خان در بركنار كردن او از سمت وزارت خارجه پاكستان ذكر شده است.

 در 25 مارس 1969 به دنبال بركناری (ظاهراً استعفای) ایوب خان، یحیی خان زمام امور را در دست گرفت. درطول سالهای حكومت ایوب خان( 69- 1958م )، مردم پاكستان در شرایط سخت دیكتاتوری نظامی به سر می بردند. از نظر روانی یازده سال حكومت نظامیان در پاكستان انگیزه های كافی را برای بازگشت مجدد افراد سیاسی در مملكت داری در بین مردم ایجاد كرد.

    یحیی خان به منظور درهم شكستن بحران سیاسی، وعده برگزاری انتخابات پارلمانی را در اولین فرصت ممكن داد؛ او همچنین به درخواست مجیب الرحمن در كنفرانس سیاسیون (RTC) مبنی بر یك رای برای یك نفر، موافقت کرد. وی به مردم پاكستان شرقی اطمینان داد كه تبعیض و نابرابری را بین دو بخش از پاكستان از بین خواهد برد. به زودی فعالیت های سیاسی بار دیگر از ژانویه 1970 آزاد اعلام شد و مقرر شد كه در دسامبر 1975 انتخابات سراسری برگزار شود.

  یحیی خان بر این باور بود که مجیب الرحمن رویای نخست وزیر شدن پاكستان را در سردارد،      به همین دلیل سعی می كرد از طریق پذیرش خواسته های حزب عوامی لیگ كه مجیب الرحمن رهبری آن را بر عهده داشت، وی را حفظ کند.

  در 30مارس 1970 یعنی 3 ماه بعد از اعلام آزادی فعالیت های سیاسی، یحیی خان چارچوب شرایط انتخابات را اعلام کرد.

  در بخش غربی پاكستان، حزب مردم (پیپلز پارتی) به رهبری ذوالفقار علی بوتو، 88 كرسی را به دست آورد و بدین ترتیب حزب عوامی لیگ مجیب با احراز كرسی بیشتر، حزب اكثریت شناخته شد و به دنبال آن حزب عوامی لیگ پاكستان در ردیف حزب اقلیت قرار گرفت. جنگ قدرت واختلافات اصلی رهبران دو حزب پاكستان ازهمین زمان آغاز شد (پایگاه اطلاع رسانی جهان اسلام، 10 تیر 1391: 1).

   مجیب الرحمان علاوه بر بهره برداری از احساسات ملی بنگالی های مسلمان، به منظور اخذ آرای بیشتر،  10میلیون رای بی چون و چرای هندوان پاكستان شرقی را نیز ذخیره داشت؛ این به دلیل سیاست های طرفداری از هند و مواضع دوستانه حزب عوامی لیگ به هندوستان بود.

یحیی خان در 26 مارس 1971، بار دیگر فعالیت های سیاسی را ممنوع اعلام كرد. وی عمل مجیب الرحمن مبنی بر همكاری نکردن با دولت نظامی برای حل مسائل سیاسی پاكستان را به شدت تقبیح كرد و او را خائن نامید و حزب عوامی لیگ را دشمن پاكستان شمرد.  مجیب الرحمن در این هنگام توسط 50 تن از كماندوهای پاكستانی در محل اقامت خود دستگیر شد و به پاكستان غربی انتقال یافت.

   دستگیری و كشتار استقلال طلبان بنگال در سه روز اول، تلفات فراوانی بر جای گذاشت. در 4 آوریل 1971 بر اثر كشتار بی رحمانه و جو ترور، داكا به صورت شهر مردگان در آمد. در چیتاگنگ،  بنگالی های ارتش پاكستان علیه پاكستانی ها به قیام برخاستند.

ضیاء الرحمن ( كه بعدها در سال 1975 م طی کودتای نظامی رئیس جمهور بنگلادش گردید)، رهبری مردم را بر عهده گرفت (www.Wikidepia, Bangladesh )؛ در نتیجه افراد تحت فرماندهی وی برای نخستین بار در چیتاگنگ، اعلام استقلال کردند ( 28 مارس 1971).

  از سوی دیگر، تعدادی از رهبران عوامی لیگ  با استفاده از موقعیت دهكده مرزی بوپاناتولا  در بخش كوشتیا گرد هم آمدند ( این دهكده به دور از نفوذ نظامیان پاكستان بود).  رهبران عوامی لیگ در این محل دست به تشكیل نخستین دولت در تبعید زدند و از میان خود، مجیب الرحمن را که در زندان بسر می برد، غیابی، رئیس جمهور در تبعید برگزیدند. مجیب الرحمن در 10 ژانویه 1972 آزاد شد و به داكا بازگشت و پس از دو روز، ریاست جمهوری را به چوهدوری واگذار كرد و خود پست نخست وزیری را عهده دار شد. سید نذرالاسلام، كفیل رئیس جمهور، تاج الدین احمد را نخست وزیر و چند نفر دیگر را وزیر انتخاب کرد. این دهكده پس از استقلال بنگلادش، «مجیب نگر» نام گرفت و آن ها قانون اساسی را بر اساس چهار ركن ناسیونالیسم، سوسیالیسم، سكولاریسم و دموكراسی تصویب كردند.

 دولت هند بلافاصله این دولت را شناسایی کرد و به همین منظور دفتری را در كلكته برای هدایت رهبری سیاسی این دولت در اختیار آن ها قرار داد. هندی ها به خاطر كینه تاریخی از پاكستان و به لحاظ اینكه مخالف تقسیم شبه قاره بودند، از این فرصت طلایی حداكثر بهره برداری را کردند. دولتمردان هند و رهبران حزب كنگره به این امید به پذیرش تقسیم شبه قاره و ایجاد پاكستان تن در دادند كه پس از مدتی پاكستان تجزیه و نهایتاً به سرزمین اصلی كه هندوها آن را Akhand Bharat «هند بزرگ » می نامند، خواهد پیوست. با توجه به سوابق فوق، دولت ایندیرا گاندی به استقلال طلبان کمک و مساعدت فراوانی کرد (Wolven, 2007:12-32).

2. 2. 2. شخصیت های مؤثر سیاسی، اجتماعی، علمی و فرهنگی معاصر

2. 2. 2. 1. تیتو میر (1782-1831)

یكی از چهره های سرشناس و مبارز در بنگلادش تیتومیر است که در دوره خود رهبری روستائیان و كشاورزان را در مقابل ظلم وستم زمینداران و مالكان بزرگ و سلطه بریتانیا در منطقه بر عهده داشت؛ وی آنان را به مسائل دینی و اجتماعی و سیاسی خودشان آگاه می كرد.

    نام واقعی تیتو میر، « سید میر نثار علی » بود. ایشان در سال 1782 میلادی در روستای چاندپور  از توابع بشیرت (Bashirhat) در بنگال غربی به دنیا آمد. نام پدر او سید میر حسن علی و نام مادرش عابده رقیه خاتون بود.

   خانواده تیتومیر از نسل حضرت علی (ع ) هستند و اجداد او خود را منسوب به « شهادت علی » می دانند كه برای تبلیغ اسلام، از عربستان به سرزمین بنگال مهاجرت كرد. سید عبدالله فرزند شهادت علی از طرف پادشاه وقت هند، رئیس قضات منطقه جعفر پور شد و از وی لقب « میر انصاف»  را گرفت. از آن پس فرزندان شهادت علی، القاب ارثی پدری را با عناوین «سید» و «میر» استفاده كردند.

   تیتومیر پس از تحصیلات خود در مكتب و سپس در مدرسه توانست سه زبان بنگالی، عربی و فارسی را به خوبی یاد بگیرد. وی درادبیات عربی و زبان فارسی تسلط و استعداد و نبوغ بسیاری داشت.

   تیتو میر ضمن توانایی درقدرت ذهنی و فكری، از نظر جسمی نیز فرد توانایی بود؛ وی در ورزش كشتی و ژیمناستیك توانایی خوبی داشت.

   تیتومیر در سال 1822 میلادی به مناسك حج مشرف شد و از نزدیك با سید احمد بریلوی از رهبران انقلابی آشنا شد و روابط خود را با وی استمرار بخشید. او پس از بازگشت از مكه مکرمه، حجم تبلیغات و سخنرانی های دینی خود را برای هدایت و ارشاد مردم و آشنایی آنان از وضع موجود گسترش داد؛ او مردم را به پرهیز از بدعت و شرك و روی آوردن به دستورات محكم الهی دعوت كرد.

    دراین زمان نزاع و درگیری میان او و زمینداران و مالكان هندو به نام «كریشنادوارای » از منطقه  «پورا » كه سعی داشتند مالیات های بیشتری از مسلمانان بگیرند، درگرفت. تیتومیر برای مقابله با آنان و نیروهای بریتانیا، تشكلات نظامی روستاییان راایجاد و شروع به آموزش نظامی و رزم های بومی به آن ها کرد. شاگرد و برادر زاده او غلام معصوم مسئولیت سازماندهی و فرماندهی این آموزش ها را از سوی تیتومیر عهده دار شد. در این هنگام هندوها با كمك نیروهای بریتانیا سعی جدی داشتند تا مقاومت آنان را از میان برداشته و نیروهای آنان را پراكنده كنند. درگیری و جنگ بالا گرفت و در همین زمان تیتومیر شكایت نامه ای را برای حكومت كمپانی هندشرقی فرستاد، اما حاصلی نداشت.

  كشتی های بریتانیا در سال 1831 م به نیروهای تیتومیر از طریق توپخانه حمله كردند و خسارات سنگینی به آنان وارد آوردند. جنگی نابرابر بوقوع پیوست و حدود 350 مجاهد به همراه غلام معصوم دستگیر شدند. غلام معصوم محكوم به مرگ شد و 140 نفر دیگر از اسیران محكوم به زندان شدند.

  تیتومیر از چهره های بسیار بنام این سرزمین است كه تلاش های فراوانی برای راهنمایی وهدایت مسلمانان و همچنین مقابله با نیروهای بریتانیا داشته است.


2. 2. 2. 2.عزیز عبدالله ( خان بهادر ) ( 1926- 1863)

عزیز عبدالله خان بهادر كارشناس مسائل آموزشی، نویسنده و یكی از فعالان امور اجتماعی بود. وی در فنی (Feni) نواخالی از مناطق تحت پوشش شهر چیتاگنگ به دنیا آمد. نام پدر او امجد علی بود. وی در سال 1886 از كالج داكا فارغ التحصیل شد و در همان سال به عنوان معلم در بخش آموزش ایالتی مشغول به كار شد.

  عزیز عبدال یا عبدالعزیز خیلی زود به اهمیت آموزش و توسعه آن درمیان مسلمانان پی برد. او در سال 1883 زمانی كه دانشجو بود، كتابی بانام  Dhaka Muslim Friends Conference منتشر کرد كه در آن سعی داشت تا به موضوعاتی برای آموزش مخصوص زنان و دختران در روستاها بپردازد.  پس از این كه وی وارد عرصه زندگی حرفه ای خود شد، ابتدا كتابی را با عنوان «مسلمانان شیكسا صبا » (Muslim Education Society)  در شهر چیتاگنگ به چاپ رساند. هدف وی از چاپ این اثر افزایش سطح آگاهی اجتماعی مسلمانان و توجه آنان به اهمیت آموزش بود.

    عبدالعزیز چندین مركز فرهنگی آموزشی ازجمله دانشكده اسلامی به نام « ویكتوریا »، كتابخانه كبیرالدین و اتاق مطالعه اسلامی برای مرام شهر چیتاگنگ در نواحی نواخالی تاسیس کرد (1896). وی در زمینه ادبیات نیز كتاب مرثیه را نوشت . پس از مرگ او، استاد وی عبیدالله ال عبیدی سهروردی (86- 1832)، كتاب عبیدولوژی را به یاد او نوشت. از دیگر آثار منظوم او کتاب كاویتاكالیكا (Kavita Kalika) (1885 م ) است كه بر جای مانده است.

   قاضی نـــذر الاسلام شاعـــر ملی بنگلادش نیز به هنگام سفر به شهر چیتاگنگ، به دیدار او رفت و لحظاتی را با او سپری کرد. همچنین بعد از ارتحال وی مرثیه ای با نام «بنگلار عزیز» (عزیز بنگل) به یاد بود او چاپ کرد. دولت بریتانیا نیز به منظور ارج نهادن به خدمات آموزشی واجتماعی وی، لقب « خان بهادر » را به او اعطا كرد.


2. 2. 2. 3.قاضی نذرالاسلام

نذر الاسلام، شاعر ملی بنگال از جمله شاعرانی است كه اشعار او موجب تعهد و آزادگی است. اگر چه نغمه آزادی او بارها به اسارت وی می انجامید و سلطه گران او را به بند می كشیدند و زندانی می كردند، اما سرودهای آزادی سرزمین هند را پیوسته سر می داد و مردم را به آزادگی و رهایی از چنگال استعمارگران دعوت می كرد.

    آشنایی نذرالاسلام با شعر حافظ شیرازی و مطالعه و ترجمه آن و همچنین به كارگیری اوزان، الفاظ و مضامین و مفاهیم آن اشعار، شعر او را به فضایی برتر سوق داد. این ویژگی، عشق و عرفان را نیز با دیگر ویژگی ها آمیخت و اندیشه های آن عارف و شاعر بزرگ پارسی برجان و دل او اثر كرد و سخن وی را رنگی تازه داد. این تفكر و بینش، در اشعار غیر فارسی نمود كمتری داشت. استفاده از اندیشه های خیام و مولانا جلال الدین رومی و ... نیز جای خود دارد.

   ویژگی دیگر نذر الاسلام آن است كه خود به بهره وری از اندیشه های شاعران فارسی گوی همچون حافظ و خیام، معترف است و آشنایی با آن بزرگان را سبب دگرگونی اندیشه خویش می داند. در حالی كه بسیاری از دیگر شاعران جهان از اندیشه های بزرگ شاعران و عارفان زبان وایرانی استفاده كرده و دم بر نیاورده اند؛ این انصاف او نیز بیانگر شخصیت آزاده و مستقل این شاعر بزرگ سرزمین بنگال است.

    قاضی نذر الاسلام شاعر ملی بنگلادش بیشتر به نام شاعر حماسه آفرین و شورشگر معروف است. او بعد از تاگور بزرگترین نابغه در شعر و ادبیات بنگلا است.

   قاضی نذر الاسلام  علاوه بر سرودن اشعار بی شمار، بیش از سه هزار سرود موزون نوشته و آهنگ آن را نیز خودش نواخته است؛ بدین علت بعضی از پژوهشگران او را به نام « شاعر بلبل » نامیده اند.

وی علاوه بر زبان های بنگلا و انگلیسی، با زبان های عربی، فارسی، اردو، هندی و سنسكریت آشنایی كافی داشت. قاضی نذر الاسلام  رباعیات شمس الدین محمد حافظ شیرازی، رباعیات عمر خیام و خیلی از غزل های دیوان حافظ را به زبان بنگلا ترجمه كرده و این زبان را غنی ساخته است. او در 24 ماه مه سال 1899 در قریه چوروسیا از توابع شهرستان  آسانسول در استان « بوردومان » بنگال غربی         متولد شد و در 29 آگوست 1976 م روز یكشنبه ساعت 10:10 صبح در بیمارستان پی جی داكا در گذشت. پیكر او را در جوار مسجد دانشگاه داكا به خاك سپردند (گزیده احوال و آثار قاضی نذر الاسلام، 1374: 13-44).


2. 2. 2. 4. سایر شخصیت های بنگلادش

در 1906 م مسلمانان « مسلم لیگ » یا «حزب مسلمانان » را در لكهنو تأسیس كردند تا مدافع حقوق مسلمانان در شبه قاره باشد. در این زمان دو نظریه متفاوت در میان مسلمانان مطرح بود :

1. تشكیل بنگال متحد و مستقل كه « سهروردی » پشتیبان چنین عقیده ای بود؛ 2. تقسیم شبه قاره به دو كشور هند و پاكستان كه بنگال شرقی قسمتی از پاكستان را تشكیل می داد.

به عبارت دیگر، تقسیم شبه قاره به دو كشور مسلمان و هندو، نظریه ای بود که از طرف محمد علی جناح مطرح شد.

      این دیدگاه ها، زمانی مطرح می شد كه مبارزات در شبه قاره هند علیه بریتانیا بالا گرفته بود و مردم این سرزمین یكپارچه خواهان استقلال و لغو حكومت استعماری بریتانیا بودند. مبارزات طولانی مسلمانان و هندوها به رهبری محمدعلی جناح و مهاتماگاندی و جواهر لعل نهرو و دیگر رهبران استقلال طلب شبه قاره سرانجام منجر به استقلال شبه قاره هند از حكومت استعماری بریتانیا شد. در 1947 شبه قاره هند به دو کشور هند و پاكستان تقسیم شد. بنگال شرقی از هند جدا شد و به منزله بخش شرقی جزو کشور جدیدالتاسیس پاكستان محسوب شد. محمد علی جناح فرماندار كل پاكستان شد و لیاقت علی خان دبیر حزب مسلم لیگ به نخست وزیری پاكستان منصوب شد.

     سرانجام، همچنان که گفتیم، ناسیونالیسم بنگالی بر احساسات مذهبی مسلمانان پاكستان شرقی غلبه كرد و مردم این سرزمین خواهان جدایی از پاكستان شدند. بعضی شخصیت ها در انجام این اتفاق نقش اصلی و اساسی داشته اند كه در اینجا به شرح نقش آن ها در تحولات بنگلادش اشاره می کنیم.

   در انتخابات ایالتی 8 مارس 1954 بنگال، جبهه متحده، كه ازاحزاب مخالف حكومت مركزی تشكیل شده بود، اكثر كرسی های مجلس قانون گذاری ایالتی را به دست آورد و  مسلم لیگ شكست سختی خورد. این پیروزی تمایل بنگالی ها را به خودمختاری ایالتی نشان می داد.

    حكومت جبهه متحده به ریاست فضل الحق تشكیل شد و با اوج گیری اختلافات میان بنگالی ها وغیر بنگالی های پاكستان شرقی، دولت مرکزی حكومت این جبهه را منحل اعلام کرد و پاكستان شرقی زیر نظر فرماندار كل سرلشگر اسكندر میرزا، وزیر دفاع حكومت مركزی قرار گرفت. در سال 1956 اولین قانون اساسی پاكستان لغو شد و در سال 1962 ایوب خان برای جلوگیری از توسعه نارضایتی ها، حكومت نظامی را لغو و دومین قانون اساسی را وضع کرد. در سال 1964 تعدادی از رهبران سیاسی پاكستان شرقی از زندان آزاد شدند.


شیخ مجیب الرحمن

همچنان که در مبحث پیش و در ضمن شرح تحولات سیاسی معاصر بنگلادش اشاره کردیم، شیخ مجیب الرحمن یكی از رهبران معروف و مؤثر پاكستان شرقی بود كه خواهان خود مختاری محلی این سرزمین بود. ا و در دیدار با ایوب خان این تقاضا را مطرح كرد، اما پس از بازگشت به داكا دستگیر شد. وی در سال 1968 از زندان آزادشد؛ ولی به اتهام همكاری با هند در براندازی حكومت پاكستان مجددا دستگیر شد. این جریان به نام توطئه «آگرثالا» معروف شد.

   در 1970 تحریم احزاب سیاسی لغو شد. در انتخاباتی كه در دسامبر 1970 انجام شد، حزب عوامی از شرق به رهبری مجیب الرحمن اكثریت كرسی های قانون گذاری را به دست آورد؛ همچنین حزب مردم به رهبری بوتو، در جناح غرب پیروز شد (Wolven, 2007: 20-21  ).

   15 مارس مجیب الرحمن حكومت ایالتی را به دست آورد اما مردم بنگال خواهان استقلال كامل ایالت خودشده بودند، لذا مبارزه را آغاز كردند و نیروی آزادی بخش یا « موكتی باهینی » را تشكیل دادند. این نیرو با اشغال ایستگاه رادیویی کوچکی، استقلال بنگلادش را اعلام كرد. در 26 مارس مجیب الرحمن از طرف حزب، رئیس جمهوری موقت انتخاب شد.

   سرانجام کودتاچیان وی را به همراه خانواده، در 9 اوت 1975 به طرز فجیعی به قتل رساندند (Ibid: 22-32 ).

ضیاء الرحمن

ژنرال ضیاءالرحمن از دیگر شخصیت های موثر در عرصه سیاست پاکستان است که در آوریل 1977 رئیس جمهور شد. وی قانون اساسی را اصلاح كرد و اسلام را جایگزین سكولاریسم، یعنی اولین اصل قانون اساسی، ساخت.

   ضیاءالرحمن در ژوئن 1978 در اولین انتخابات مستقیم ریاست جمهوری پیروز شد و شورای وزیران را تشكیل داد و آن را جایگزین شورای مشاوران کرد.

  سرانجام وی نیز در كودتایی نظامی که ژنرال محمد عبدالمنظور، فرمانده ای نظامی، انجام داد در 30 ماه مه 1981 به قتل رسید.

شیخ فضل الحق مانی (1970- 1939م )

شیخ فضل الحق مانی یكی دیگر از چهره های سیاسی بود كه در نویسندگی و روزنامه نگاری نیز بسیار فعال بود. وی در چهارم دسامبر 1939 میلادی در روستای تانگی پارا (Tungipar) از ناحیه گوپال گنج (Gopalganj) به دنیا آمد.

   وی لیسانس خود را در سال 1958 از كالج BM در باریسال  و در سال 1960 مدرك فوق لیسانس خود را در ادبیات بنگلا گرفت؛ وی در سال 1962 موفق به اخذ درجه عالی در رشته حقوق از دانشگاه داكا شد.

   مبارزات سیاسی او از زمان دانشجویی شروع شد. او در سال های 1960 تا 1963 سمت دبیركل اتحادیه دانشجویان را بر عهده داشت. وی در سال 1962 دستگیر و برای شش ماه روانه زندان شد؛ سپس هدایت تظاهرات علیه گزارش كمیسیون آموزش را عهده دار شد. دانشگاه سعی داشت تا اعتبار مدرك تحصیلی او را لغو كند، اما وی به داكا شكایت كرد و دادگاه رای به نفع شیخ فضل الحق داد.

  شیخ فضل الحق مانی، مجدداً، در سال 1965 در تظاهرات آرام عمومی دستگیر شد و برای یك سال و نیم زندانی شد، ولی سرانجام به هنگام قیام عمومی مردم از زندان آزاد شد.

  او اولین هفته نامه بنگالی به نام «بنگلاربانی » در 11 ژانویه 1970 به چاپ رساند. وی شخصاً سردبیری آن را به عهده داشت. او برای تشكل مجیب باهینی (Mujib Bahini) پیش قدم شد و در جایگاه رئیس باهینی، نیروی های پراكنده در سطح شهرهای داكا، كومیلا، نواخالی، سیلهت، چیتاگنگ و ناحیه چیتاگنگ تپه ای ( قبایلی ) را هدایت و ساماندهی كرد.

  پس از پیروزی نهضت آزادی بخش بنگلادش، مجله هفتگی او به نام بنگلارمانی در 21 فوریه 1972 م تبدیل به روزنامه شهر شد و خود او سردبیری آن را بر عهده گرفت. او همچنین نشریه هفتگی  «سینما» را در 23 آگوست 1973 و روزنامه انگلیسی Bangladesh در 7 جون 1974 به سردبیری خود منتشر كرد. او منشی یكی از كمیته های مركزی بنگلادش به نام (BAKSAL)

(Bangladesh krishak sramik Awami league) در 1975 بود.

   مجموعه داستانهای كوتاه بنگالی او به نام بریتا (Britta) برای اولین بار در سال 1969 منتشر شد. سرانجام گروه نظامی غیر دولتی ای در 15 آگوست 1975 وی را ترور کرد.


خانم خالده ضیاء (1945م )

خانم خالده ضیاء در سه دوره، ابتدا در سال 1991 و سپس در سال 1996 و بار سوم در سال 2001 نخست وزیر بنگلادش شد. وی رئیس حزب ناسیونالیست بنگلادش  (Bangladesh Nationalist Party)  است. خالده ضیاء در 15 آگوست 1945 در شهر دیناجپور به دنیا آمد. پدر او اسكندر ماجمدار، از روستای قول قاضی تانه، از توابع ناحیه فنی (Feni)، یكی از تجار بزرگ بود. او پس از جدایی هند از پاكستان در سال 1947، دفتر تجارت چای خود را از منطقه جالپای گوری هند به دیناجپور انتقال داد.

   خانم خالده ضیاء در سال 1960 وارد دانشگاه دیناجپور شد و در همان سال با فرمانده ضیاء الرحمن، كسی كه بعدها رئیس جمهور بنگلادش شد، ازدواج كرد. خالده ضیاء تا سال 1965 به تحصیلات خود در كالج « سورندرانات »(Surendranath) در دیناجپور تا هنگام سفر به پاكستان غربی ( پاكستان فعلی )  و پیوستن به همسرش، ادامه داد. در اوایل جنگ آزادیبخش در مارس 1971 استقلال كشور خود را از طریق ایستگاه رادیویی اعلام كرد؛ ولی به زودی دستگیر و تبعید و زندانی شد. وی پس از پیروزی مردم و استقلال بنگلادش در 16 دسامبر 1971، از زندان آزاد شد.

    پس ازاینكه همسر او، ضیاء الرحمن، رئیس جمهور وقت كشور تازه استقلال یافته بنگلادش در 30 می 1981 به طور وحشیانه ای ترور و به قتل رسید، حزب ملی گرای بنگلادش (BNP) با بحران جدیدی روبرو شد.

     رئیس جدید حزب عبدالستار، كه سمت رئیس جمهور جدید بنگلادش را به طور موقت عهده دار بود، بعد از كودتای نظامی ژنرال حسین محمد ارشاد، در 24 مارس 1982 ، اعدام شد. در این هنگام رهبران بسیاری از حزب ملی گرای بنگلادش (BNP) به دولت نظامی وقت پیوستند. خانم خالده ضیاء در 10 می 1984 نایب رئیس حزب BNP انتخاب شد و در انتخابات بعدی رئیس حزب  شد. وی در 20 مارس 1991، اولین نخست وزیر زن در بنگلادش برگزیده شد. سپس در 15 فوریه 1996 برای دومین بار موفق به كسب مقام نخست وزیری شد (The Millennium Development Goals, 2009: 19-25; Wolven,2007:30-38 ).

   بین سال های 1996تا 2001 میلادی كه دوره نخست وزیری خانم شیخ حسینه، رهبر حزب عوامی لیگ بود، خانم خالده ضیاء حوزه فعالیت خود را توسعه داد و سرانجام برای سومین بار در اول اكتبر 2001 میلادی مجدداً حزب وی در انتخابات موفق شد و  او برای بار سوم نخست وزیر شد.

خانم شیخ حسینه ( تولد 1947 م )

خانم شیخ حسینه فرزند شیخ مجیب الرحمن، در 28 سپتامبر 1947 در خانه مادری در تانگی پارا، از ناحیه گوپال گنج، به دنیا آمد. وی بزرگترین فرزند از میان پنج فرزند مجیب الرحمن است. مشی سیاسی او و تلاش های مداوم در راه استقلال بنگلادش و حمایت گسترده از هندو های بنگلا، باعث پیروزی حزب وی شد. برهمین اساس وی توانست در سالهای1996 تا 2001، عنوان نخست وزیری بنگلادش را از آن خود کند.

   وی دوران دبیرستان را در مدرسه دخترانه عظیم پور، در سال 1965 به پایان رسانید؛ سپس تحصیلات عالی خود را در كالج دولتی بدرالنسا از سال 1967 ادامه داد و در 1973 از دانشگاه داكا فارغ التحصیل شد. خانم شیخ حسینه دركالج عضو فعال اتحادیه دانشجویان بود و بین سال های1966 و 1997 نایب رئیس اتحادیه دانشجویان شد. سپس در سال 1968 میلادی با دكتر ام ای  واجد میا، دانشمند علوم هستی، ازدواج كرد. شیخ حسینه به طور رسمی فعالیت رسمی خود را در جایگاه رهبر حزب عوامی لیگ پس از ترور پدر، شیخ مجیب الرحمان، آغاز کرد.

   زمانی كه خانم شیخ حسینه با همسر خود در دهلی نو به سر می برد، توانست رئیس حزب عوامی لیگ در سال 1981شود و  این مسئولیت را ادامه داد و  هنوز در این مقام فعالیت دارد. تلاش های فراوان سیاسی و ائتلاف وی با بعضی از احزاب، موجب پیروزی حزب او در انتخابات 1996 شد و سرانجام در 23 جون 1996 به نخست وزیری رسید (Wolven,2007:22-30 ).

   خانم شیخ حسینه مؤلف چندین كتاب مانند اوراتوكایی كنو (Ora tokaikeno)  (1988) ، بنگلادشی سورا تانترر جانما (Bangladeshey svairatantrer janma)   (1993 ) ، و چندین كتاب دیگر می باشد (Bangladesh pedia).


چوهدوری (نواب ) نواب علی (1929- 1863)

نواب علی یكی از زمین داران ومالكان بزرگ و از فعالان اجتماعی و سیاست مداران عصر خود بوده است. وی در سال 1863 در خانه پدری ( خان بهادر محمدعلی خان چوهدوری ) در ناتور (Natore) به دنیا آمد. پدر او یكی از زمین داران بزرگ در دانباری (Dhanbari)، در ناحیه تانگایل (Tangail) بود. نواب علی تحصیلات خود را در مدارس و دانشگاه های كلكته در رشته زبان های انگلیسی، اردو، عربی و فارسی به انجام رساند.

    وی در ابتدای دوره زندگی پرتلاش خود قاضی شهر ممیسنگ شد و سپس به عنوان كمیسر پلیس شهر و عضو كمیسیون ناحیه شهر ممسینگ انتخاب شد. در بین سال های 1906 تا 1911 و 1912 تا 1920 عضو مجلس بنگال غربی شد. وی در فاصله سال های 1921 تا 1923، پس از اصلاح مجلس، مجدداً اولین وزیر شد. وی در سال 1925 در سمت مشاور هیأت اجرایی دولت منصوب و مشغول کار شد و در همان سال نیز نایب رئیس مجلس مقننه شد. بین سال های 1925تا 1929 نیز پست های وزارتی مختلفی از جمله حج، جنگل بانی، كشاورزی، بهداشت، مالیات و غیره را عهده دار بود.

  نواب علی در طول زندگی خود به كشورهای زیادی سفر كرد و از نزدیك با فرهنگ و آیین و ادیان مختلف آشنا شد. همچنین وی در تأسیس دانشگاه داكا (1921) همكاری و سهم عمده ای داشته است. وی در انجام کارهای عام المنفعه پیش قدم بود و پیوسته تلاش می کرد، از جمله اینکه در سال 1906 حدود 35 هزار تاكا برای تأسیس « تالار محمدان » به منظور اقامت و اسكان دانشجویان مسلمان در داكا كالج اهداء كرد؛ برای تأسیس و راه اندازی چندین خوابگاه برای دانشجویان و كالج های مختلف داكا، كلكته و ممیسنگ اقدام کرد؛ در سال 1922 م مبلغ 16000 تاكا برای بورسیه و كمك تحصیلی به دانشجویان مسلمان بخش مطالعات اسلامی و سایر بخش ها اهداء كرد. به همین دلیل در میان مردم به عنوان چهره ای فرهنگی و خیر شهرت داشت. در سال 1906 لقب «خان بهادر» را گرفت و نیز دولت بریتانیا عنوان « نواب بهادر» را در سال 1911 به وی اهدا کرد. سرانجام در روز چهارشنبه 17 آپریل 1929 در محل اقامت خود یعنی«ادن كاستل» (Eden custle) در «دارجیلینگ»، در سن 66 سالگی در گذشت و جسد وی را در خانه روستایی وی در  دانباری دفن كردند(National Encyclopedia of Bangladesh).         


قاضی مطهر حسین (شاعر و نویسنده)

وی در سال 1897 در ناحیه كوشتیای بنگلادش به دنیا آمد. قاضی مطهر حسین در سال 1921 از دانشگاه كلكته هند مدرك فوق لیسانس فیزیك گرفت و در همان سال در دانشگاه مربی شد. وی از كودكی به ادبیات و فرهنگ علاقه خاصی داشت. از بهترین اشعار وی، شعری است به نام «رفت و آمد». نخستین مقاله وی راجع به علوم بود و از معروف ترین مقاله هایی كه توجه اهل ادب را جلب كرد، در خصوص شاعر بزرگ بنگال «رابیندرانات تاگور» و شاعر ملی بنگلادش « قاضی نذرالاسلام» بود.

    قاضی مطهر حسین نظریه های مفیدی در رابطه با نگارش زبان بنگالی ارائه کردكه دانشگاه داكا آن ها را تایید کرد. وی در سال 1981 دار فانی را وداع گفت (سراج الحق، 1984: 414 و 428).


پروفسور منصور الدین

پروفسور منصورالدین، ادیب، شاعر، نویسنده، محقق و صوفی مشهور بنگلادش است. وی در سال 1904 در یكی از روستاهای شهر پابنا متولد شد. پس از پایان تحصیلات دوره متوسطه، وارد دانشگاه راجشاهی شد و پس از دریافت درجه لیسانس، راهی دانشگاه كلكته شد؛ وی در سال 1928 موفق به اخذ درجه فوق لیسانس با رتبه اول در ادبیات بنگالی شد و به کار تدریس پرداخت.

   وی در كنار شغل معلمی، علاقه فراوانی به جمع آوری آوازهای محلی و فولكوریك داشت و در این خصوص مقاله های بسیاری نوشت. در سال های 1940 تا 1944 ، در كالج راجشاهی به تدریس ادبیات پرداخت و بعد از آن در كالج دولتی سیلهت مشغول شد. وی در سال 1952 م سردبیر مجله ماهانه « ماه نو» شد. در همان سال در سمیناری فرهنگی و فولكوریك در لندن شركت کرد. سپس در داكا كالج مشغول تدریس شد و تا زمان بازنشستگی به این شغل اشتغال داشت. پس از بازنشستگی كارهای تحقیقاتی خود را در زمینه های مختلف شعر، داستان و آوازهای فولكوریك ادامه داد؛ حاصل تحقیقات او حدود 50 جلد كتابی است كه از وی به یادگار مانده است.

   از کارهای بزرگ تحقیقاتی پروفسور منصورالدین، جمع آوری دست آورد مسلمانان در زمینه ادبیات بنگالی است كه در دو جلد به چاپ رسیده است. در كنار این كار مهم، به گردآوری آواز های محلی و اشعار صوفیان مسلمان و هندو پرداخت. تلاش اخیر حدود 23 سال از عمر وی را به خود اختصاص داد و حاصل آن در 8 جلد كتاب به چاپ رسید که باعث شهرت فوق العاده وی شد.

    وی در سال 1965 اولین جایزه ادبی خود را در « بنگلا آكادمی » دریافت کرد. همچنین در سال 1983 دومین جایزه ادبی به وی تعلق گرفت. پروفسور منصور الدین یكی از افراد نزدیك به رابیندرانات تاگور بود. تاگور به دلیل این دوستی مقدمه مفصلی بركتاب 8 جلدی هارمونی وی نوشت. یكی از كتاب های چاپ شده منصور الدین در باره « شعرای ایران » و به همین نام است. در این كتاب وی شرح حال حدود 28 تن از شعرای مشهور ایران را جمع آوری و به تحقیق درباره سبك شعری آنان پرداخته است. این كتاب با شرح حال فردوسی شروع شده و سپس به بررسی آثار واحوال و اشعار سعدی، حافظ، عمر خیام و دیگر شاعران توانمند کلاسیک ایران پرداخته است. می توان گفت این اثر در نوع خود در زبان بنگلا بی نظیر است و محققان و دانشگاهیان از این کتاب مرجع استفاده می کنند.

     پروفسور منصور الدین در سمینار هشتصدمین سالگرد تولد سعدی كه رایزنی فرهنگی در سال 1364 برگزار کرد، مهمان خصوصی بود و سخنرانی كرد.

   وی در روز شنبه 28/6/ 1366 به علت نارسایی قلبی، در بیمارستان داكا، در سن 84 سالگی بدرود حیات گفت.

 

فرخ احمد (1918 تا 1974)

از برجسته ترین شعرا و نویسندگان معاصر در ادبیات بنگالی، فرخ احمد است. اگر چه وی در ابتدای فعالیت های شعری خود گرایش به مادیگری داشت، پس از دورانی كوتاه به بیان اشعار معنوی و اسلامی توجه خاصی نشان داد.

   اشعار و نوشته های فرخ احمد بیشتر متوجه استعمار انگلیس بود. از معروف ترین آثار وی، « نافله حاتم»، « حاتم طائی»، « سراج منیر»، «كشیشان هفت دریا» و دیوان اشعار وی را می توان نام برد. «شعر لاش» فرخ احمد از بهترین شعرهای اوست كه علیه سرمایه دار و سرمایه داری سروده است. وی در سال 1918 در شهر داكا به دنیا آمد و در سال 1974 چشم از جهان فرو بست (فرخ احمد، 1978: 140).


منیرالدین یوسف (1919 تا 1987)

محمد منیرالدین یوسف شاعر، ادیب و متفكر معروف بنگلادش در سال 1919، در شهر كیشور گنج و در خانواده محترم و بزرگی متولد گردید. وی پس از گذراندن مراحل مختلف تحصیلی در رشته ادبیات بنگالی فارغ التحصیل شد. به علت علاقه ای كه به زبان فارسی و شعر داشت، تحقیقات خود را در این زمینه آغاز کرد و از خود آثار فراوانی بر جای گذاشت. از وی حدود 25 كتاب چاپی و غیره چاپی به یادگار مانده است، مانند ترجمه اشعار اقبال، ترجمه دیوان غالب، تمدن و فرهنگ ما، تاریخ و ادبیات اردو، ترجمه مثنوی رومی، ترجمه شاهنامه فردوسی، نحوه آموزش اسلام به كودكان.

  منیرالدین یوسف شاهنامه فردوسی را از زبان فارسی به بنگالی ترجمه كرده است كه حدود 2000 صفحه می باشد. این تنها ترجمه شاهنامه به زبان بنگالی است كه به چاپ رسیده است. منیرالدین یوسف به سبب فعالیت های ادبی برجسته، جوایز مختلفی به شرح ذیل دریافت کرد:

مدال طلای دولتی در سال 1968، جایزه ادبی حبیب بانك درسال 1968، جایزه ادبی بنگلا آكادمی در سال 1978 و جایزه ادبی ابوالمنصور احمد در سال 1985.

  وی از اوائل سال 1985 از طرف رایزنی فرهنگی ج.ا.ایران- داکا، دعوت شد تا در كمیته تحقیقاتی نفوذ فرهنگ و زبان و ادبیات فارسی دربنگلادش شركت کند. از آن تاریخ وی عضو این كمیته شد و مسئولیت نوشتن مقاله ای درباره نفوذ هنر و زیبایی شناسی ایران در جامعه بنگلادش را به عهده گرفت و در پنجاه صفحه آن را به اتمام رساند. وی بیشتر عمر خود را در سنگر دانشگاه به فعالیت های علمی ادبی به ویژه خدمت به زبان وادبیات فارسی گذراند.

   از دیگر کارهای برجسته و به یادماندی منیرالدین یوسف کار عظیم ترجمه شاهنامه فردوسی به زبان بنگالی است که سال ها از عمر پرثمر خود را صرف این کار كرد؛ نهایتاً، وی در تاریخ بهمن ماه 1369 همزمان با بزرگداشت هزاره فردوسی در داکا، این اثر نفیس را در 6 جلد به پایان برد. آكادمی زبان بنگالی با همكاری رایزنی فرهنگی ج .ا.ا در سال 1991م، ترجمه شاهنامه او به زبان بنگالی را چاپ کرد. وی یكی از شعرای مهم منطقه و دارای اشعار فراوان به زبان بنگالی و بعضاً فارسی بود.

  منیرالدین یوسف در یازدهم فوریه سال 1987 م در سن هفتاد سالگی بر اثر سكته قلبی درگذشت (گزارش های فرهنگی رایزنی ج.ا.ایران-بنگلادش).


محمد رستم علی دیوان (1922 تا1997)

محمد رستم علی دیوان، نویسنده كتاب تأثیر فارسی در بنگلادش، در سال 1922 در منطقه راجشاهی در غرب كشور بنگلادش متولد شد. وی بعد ازگذراندن مراحل دیپلم و فوق دیپلم در سال 1944 وارد دوره لیسانس اختصاصی دانشگاه داكا در رشته علوم اسلامی شد و در سال 1947 موفق به اخذ درجه فوق لیسانس از آن دانشگاه شد. سپس در سمت استاد یار و رئیس دانشكده در دانشكده های گوناگون بنگلادش خدمت کرد. در مدت خدمت استادیاری،  فوق لیسانس اردو را در سال 1952 از دانشگاه داكا اخذ کرد. وی در سال 1972 در بخش فارسی و اردو دانشگاه استخدام شد و در سال 1972 مجدداً از دانشگاه داكا درجه فوق لیسانس در زبان وادبیات فارسی گرفت. در سال 1976 ریاست دپارتمان فارسی و اردو دانشگاه  داكا به وی تعلق گرفت.

   رستم علی دیوان در سال 1982 از سمت ریاست بخش فارسی و اردو دانشگاه داكا بازنشسته شد و در سال 1997 دار فانی را وداع گفت.

از وی چندین كتاب و مقاله تحقیقی به یادگار مانده است، مانند:

1-  بنگلادش و خدمات آن به ادبیات فارسی؛

2-  تأثیر ادبیات ایران بر بنگلادش؛

3-  خدمات مسلمان به كتابخانه ها ( چاپ رابطه العالم اسلامی، مكه )؛

4-  خدمات مسلمانان به كتابخانه ها ( چاپ مجله جامعه میلیه اسلامیه، دهلی نو )؛

5-  بررسی كتاب زندگی و آثار علامه شبلی؛

6-  علامه حالی بعنوان یك مصلح؛

7-  دیدگاه دموكراسی در اسلام.

علاوه بر شخصیت هایی که برشمردیم، شخصیت های دیگری نیز هستند که در اینجا به آن ها اشاره می کنیم، مانند: جسم الدین شاعر روستایی، كیكوباد، المحمود، بیگم صوفیا كمال، شمس الرحمن المجاهدی، اسعد چوهدوری، مهادب شاها، شیكدار عبدالحی، نیرمالندوگون، روح الامین، عبدالصمد و ده ها شاعر دیگر نیز از جمله شعرای بنام این سرزمین هستند كه هر یك به نوعی خدماتی داشته اند.


[1] -

[2] -

[3] -

[4] - Indo- Aryan

[5] - Bang

[6] - Gupta

[7] - Gopala

[8] - pala

[9] -Vindhya [10] - Paleothic

[10] - Paleothic

[11] - Varen dra

[12] - Vedic

[13] - Nishada

[14] - Austro- Asiatic

[15] - Neolithic

[16] - Soudras

[17] - Pliny

[18] - Betelmuse

[19] - Gangaridai

[20] - Ashoka

[21] - Shaiban

[22] - Pundranagar

[23] - Paharpur

[24] - Somapura Vihara

[25] - Shusanka

[26] - Sena

[27] - Eklakhi

  1. (دانشنامه جهان اسلام، ذیل واژه «بنگلادش»)
  2. (امام الدین، 1377 : 333).
  3. (فرزین نیا، 1373: 36- 35).