فرهنگ عمومی ساحل عاج
سنن و آداب و رسوم بومی، یا آنچه به نام فرهنگ عامه میشناسیم، در ساحل عاج، همچون سایر نواحی آفریقا، از ژرفا و گوناگونی بسیاری برخوردار است. این سنن در دل خود، افسانهها و اساطیر بسیاری را پروراندهاند که در ادامه به آنها اشارهای خواهیم کرد.[۱]
افسانهها و قصههای عامیانه
طبیعی است که با چنین تنوع قومی و فرهنگی و سنتهای بسیار، حکایتها و افسانههای بیشماری در این سرزمین وجود داشته باشد. یکی از افسانههای معروف این سرزمین، افسانه اقوام بائوله است. این قوم که نخستین ساکنان ساحل عاج را، پیش از بتهها و سنوفوها، تشکیل میدهند، افسانه معروفی دارند که بنابر آن، ملکه آبلا پوکو (Abla Pokou)، برای نجات قومش یگانه فرزندش را قربانی میکند (Loucou & Ligier, 1977). پوکو ملکه کوماسی (Koumassi) و کوت دور،(Côte d’or) یا همین غنای امروزی است. او همراه مردمش در صلح و صفا میزیست تا اینکه باخبر میشود، کوچنشینانی به قلمرو و مردمش هجوم آورده و بسیاری را کشتهاند. ملکه راهی جز گریز برای خود و مردمانش نمیبیند، اما در راه فرار با موانع بسیاری مواجه میشود؛ هر چند همواره ملکه به مدد خرد و حکمت خویش از آنها عبور میکند؛ اما زمانی که جمعیت گریزان به رود کوموئه میرسند، دیگر کاری از دست او برنمیآید. امکان عبور از آن رود بزرگ نیست. از طرفی دشمنان به دنبال آنها هستند و زمان هم میگذرد. پس ملکه از پیشگوی قوم میخواهد تا از ارواح کمک بخواهد و جواب این است که «روح رود کوموئه برای اجازه عبور، خون انسانی از جنس مذکر را طلب کرده است». همه متحیرند، کسی داوطلب نیست تا آنجا که ملکه تصمیم میگیرد خود را قربانی کند، چون مردی شهامت این کار را ندارد؛ اما روح رود خون مردی را میخواهد و درخواست ملکه را نمیپذیرد. پس تنها یک راه باقی میماند؛ اینکه ملکه، تنها فرزند پسرش، کواکو را قربانی کند. پسر برای کمک به مادر میپذیرد تا قربانی شود! مادر، پس از قربانی شدن فرزند خود، تنها این کلمه را بر زبان میآورد: بائولی، یعنی فرزندم مرد و این همان نامی است که این قوم پس از آن برای خود برگزید؛ به این ترتیب، همه از رود گذر میکنند و نجات مییابند.
«برنار ددیه»، نویسنده بزرگ ساحل عاجی، اینگونه این صحنه را روایت میکند: «مادر، وحشتزده کودکش را در آغوش فشرد؛ اما مادر، ملکه نیز بود و ایستاده بر لبه پرتگاه، با لبخندی بر لب، کودکش را بر فراز سر بلند کرد و در آب انداخت...؛ سپس اسبهای آبی، یکبهیک کنار یکدیگر قرار گرفتند و پلی شگفت ساختند و مردمان در گریز از آن عبور کردند. ملکه پوکو آخرین کسی بود که از پل گذشت و در آنسو به ملتش که زانو زده بودند پیوست؛ اما مادر، ملکه نیز بود، پس تنها اینگونه گفت: «بائولی!» یعنی کودکم مرد و مردم نام بائوله را حفظ کردند» (Dadié, 1954)؛ پس این قوم در محلی بیخطر ساکن میشوند و به گرامیداشت یاد کواکو مشغول میشوند. پس از آن بائولهها تا به امروز این رویداد را گرامی داشته و میدارند. این افسانه و رشادت ملکه و پسرش همچنان در آوازها و یادهای بائولهها جاریست. ناگفته نماند که اشکال مختلفی از این افسانه در دست است؛ مثلاً در روایتی دیگر بهجای اسبهای آبی، درختی روی رود پل میزند.
حکایات و قصهها نیز همچون افسانهها فراواناند. این حکایات عمدتاً به زندگی خانوادگی و اجتماعی اهالی بومی مربوط میشوند. زندگی اجتماعی، حوزه وسیع و مساعدی برای حکایات است. اینکه چگونه باید در جامعه زرنگ بود و پلههای ترقی و پیشرفت را طی کرد. این مضمون از شایعترین مضامین حکایتهاست. نماد آن هم خرگوش است. مضمون رایج بعدی، مهارت و پشتکار در حرفه است. همچنین اتحاد و همبستگی با اعضای فامیل و دوستی و محبت، از تمهای دیگر حکایات محسوب میشوند. مضامین حکایات مرتبط با زندگی خانوادگی هم عمدتاً بر محور وفاداری، احترام به بزرگترها و یا برعکس، اختلاف میان نسلها میپردازند. برای نمونه در ذیل یکی از حکایات مربوط به زندگی اجتماعی را میآوریم:[۲]
حکایت خرگوش و یوزپلنگ
در زمانهای قدیم یوزپلنگی میزیست که شهرتش در آهنگری عالمگیر بود. همگان از کارش رضایت داشتند؛ اما وای به حال کسی که میخواست در حین کار به او توصیه یا سفارشی کند. فوراً جواب میداد: میدانم چه میکنم، این حرفه من است. روزی خرگوشی با ایدههای بسیار در سر، پیش او رفت و سفارشش را اینگونه بیان کرد: لگامی برای اسبم نیاز دارم؛ پس یوزپلنگ بلافاصله دست به کار شد و خرگوش محو تماشای کار او. بعد هم شروع کرد به خواندن آوازی با این مضمون که روستای من، روستای شگفتی است؛ همه در آن گوشت تازه میخورند. گاوها فربهاند و فراوان.
یوزپلنگ که آواز را میشنید، نتوانست جلوی حس کنجکاوی خود را بگیرد و پرسید: خیلی دوست دارم بدانم روستای تو کجاست. خرگوش جواب داد: خیلی سرراست است. همین که کارت تمام شد، همراه یکدیگر به آنجا میرویم. بعد هم به او گفت، خیلی مراقب باش دهنه خوب و به اندازه از کار دربیاید. دهان اسب من هم اندازه دهان توست. وقتی کار تمام شد، یوزپلنگ خواست دهنه را امتحان کند، پس آن را به دهان خود زد و خرگوش تا این وضع را دید، پشت او جست و طناب را کشید تا دهنه محکم شد. پس لگدی به پهلوی او زد و تا مزارع خویش او را تازاند. بیچاره یوزپلنگ! نه تنها خبری از گوشت تازه نبود بلکه باید زمینها را هم شخم میزد و اینگونه روزگار به اسارت میگذرانید؛ به این ترتیب، جزای غرور و تکبرش را با مشتریان پس میداد.
اینگونه بود تا روزی بنا شد زمینهای موریانهها را در همسایگی شخم بزند. در میان روز و برای استراحت، خرگوش اسبش را به درختی بست. پس یوزپلنگ رو به صاحبان مزرعه کرد و گفت: خیلی خوشحالم از اینکه امروز میان شما هستم و آرزو میکنم قبیلهتان در صلح و صفا زندگی کند. شما منظمترین مردمان روی زمین هستید. کارتان بینظیر است. خرگوش مرا به بردگی گرفته و از من همچون اسبی کار میکشد. اگر این زنجیرها را بجوید و مرا آزاد کنید، لطف بزرگی در حق من کردهاید. این سخنان بسیار به مذاق موریانهها خوش آمد و دستبهکار جویدن زنجیرها شدند. زمانی که یوزپلنگ آزاد شد، از جای خود تکان نخورد و به هوای انتقام منتظر ماند تا خرگوش را به جستنی پاره کند. وقتی زارعان برگشتند، خرگوش به همراهان خود گفت: شما پیاده بروید. من از قفا و با اسبم میآیم، اما وقتی به اسبش نزدیک میشد، دید که یوزپلنگ تغییر موضع داده است. شستش خبردار شد؛ پس دور ماند و نزدیک نشد تا طاقت یوزپلنگ به سر آمد و سوی طعمهاش خزید. هرچه دوید به شکارش نرسید و باز این خرگوش بود که به لطف ذکاوت و هوش خود، برنده شد و نشان داد که زیرکترین حیوانات است.[۳][۴]
ازدواج
ازدواج در این سرزمین در شکلهای سنتی، مدرن یا تلفیقی از این دو انجام میپذیرد. بنابر قانونی که در سال 1983 در مجلس این کشور به تصویب رسید، پسران پیش از 21 سال و دختران پیش از 18 سال اجازه عقد قرارداد ازدواج را ندارند، مگر اینکه مجوز دادستان کل را داشته باشند. همچنین مطابق قانون، کسی پیش از فسخ ازدواج قبلی، نمیتواند مجدداً ازدواج کند. زن مطلقه نیز بعد از جدایی خود، حتماً باید 300 روز منتظر بماند. بر اساس قانون، شرط عقد قرارداد تنها رضایت شخصی طرفین است. اگرچه همه این موارد در قانون ذکر شدهاند؛ اما در عمل اوضاع بهگونهای دیگر است. بسیاری از ازدواجها در این سرزمین، برحسب سنت و مطابق خواست پدر و مادر و بزرگان فامیل انجام میگیرند. امروزه در شهرهای بزرگ، بسیاری از جوانها خود همسر زندگیشان را انتخاب میکنند. سن ازدواج در میان دختران و به ویژه دختران روستایی بسیار پایین است. تقریباً نیمی از دخترها تا چهاردهسالگی ازدواج میکنند؛ به این ترتیب، مسئولیت مادری نیز برای ایشان بسیار زود آغاز میشود. طلاق و جدایی هم چندان رایج نیست.
درمیان بائولهها، ازدواج مانند بسیاری از کشورهای جهان سوم، آمیزهای از سنت و مدرنیته است؛ برای مثال، جنبه سنتی این ازدواجها در این است که ازدواج میان دو نفر صورت نمیگیرد، بلکه در واقع دو خانواده با هم ازدواج میکنند. دختران، همچون همسران پدرشان محسوب میشوند و این پدر است که مسئولیت همه چیز دخترش را به داماد واگذار میکند. مرد هم هیچگاه خودش به طور مستقیم، نمیتواند از دختری خواستگاری کند، بلکه از طرف او هم همهچیز بهعهده پدر است. البته چون میان بائولهها، مادرسالاری رایج است، دختران به اجبار شوهر نمیکنند، بلکه حتماً خود دختر باید راضی به این وصلت باشد. سپس هفتهها و گاه ماهها مراوده و رایزنی میان دو خانواده، صورت میگیرد. شرایط از دو سو اعلام میشود، تصمیم نهایی میشود و روزی برای جشن تعیین میگردد. مهریهای از سوی خانواده دختر طلب میگردد که البته نمادین است و بیشتر برای مراسم عروسی خرج میشود و مراسمی باشکوه و پر خرج تدارک دیده میشود که گاه در مراحل مختلف، یعنی در شهرداری، سپس در کلیسا و در آخر هم در میان فامیل و در روستا جشن گرفته میشود.
این شکل از ازدواج برای ما چندان ناآشنا نیست، اما شکلهای دیگری از ازدواج در ساحل عاج مرسوم است که جالب مینمایند؛ مثلاً درمیان گروهی از سنوفوها، ازدواج پدیده اجتماعی بسیار خاصی است، به این شکل که زن هرگز با ازدواج، خانوادهاش را ترک نمیکند تا همراه شوهرش باشد؛ به همین دلیل، دو طرف در همسایگی یا بسیار نزدیک به یکدیگر زندگی میکنند. معمولاً دختر خیلی جوان، یعنی در سنین ده تا پانزدهسالگی ازدواج میکند. البته مراسم خیلی سریع انجام نمیشود، بلکه باید روندی طولانی طی گردد. در واقع در این سنین دختر تازه انتخاب میشود، وگرنه ازدواج پنج سال بعد از آشنایی و انتخاب صورت میگیرد. توضیح اینکه در میان سنوفوها مادرسالاری حاکم است و فرزند از آن مادر است و نه پدر و از اینرو به خانواده مادری تعلق دارد. پس این داییها هستند که درباره سرنوشت و همه چیز او تصمیم میگیرند؛ برای مثال، خانواده الف، یکی از خالههای پسرشان را مأمور میکند تا دختری برای او پیدا کند؛ سپس رئیس فامیل از فهرستی که تهیه شده، یکی را انتخاب میکند. از این لحظه به بعد، گروهی شامل حداکثر هفتنفر، مأمور میشوند تا هر یک کنده درختی را بهعنوان هیزم ببرند و به خانواده دختر هدیه دهند. روزی که این کندهها به خانه دختر میرسند، اینان متوجه میشوند که موضوع از چه قرار است. در واقع اهدای کنده درخت، نشانه تکریم و احترام است؛ سپس یکی از این هیئت هفتنفره، عموماً داناترین ایشان، از دختر خواستگاری میکند، بعد تحقیقات خانواده دختر شروع میشود و طی دو هفته جواب را به خانواده پسر از طریق همین هیئت اعلام میدارند.[i][۵]
لباس و پوشش
همچون سایر نقاط جهان و در روند جهانی شدن و تأثیرات آن، بدیهیست که در ساحل عاج نیز علاوه بر پوششهای سنتی، پوشش مدرن یا به سبک غربی رایج است؛ اما بسیاری از زنان، بهویژه در روستاها، هنوز لباسهای سنتی رنگ روشن بهنام «پَین»، همراه با روسریهای روشن میپوشند. همچنین بلوزها یا تکهپارچههای بلندی را بهشکل دامن، گرد خود میپیچند. یک نوع لباس نیز هست بهنام «بوبو» (Boubou) که اغلب زنان جوان، بهویژه در نواحی شمالی کشور (درمیان ملنکهها، سنوفوها و ماندههای شمالی) و در جشنها به تن میکنند و از پارچهای به نام «بزن»(Bazin) دوخته میشود. مردها هم اغلب در جشنها و مراسم، لباسهای بلندی بهشکل عبا به تن میکنند.
یکی از مدهای معروف و رایج در این کشور، ساخت و خرید کفشیست که «پوانتینی» (Pointini) نام دارد. این واژه به معنای کفش نوکتیز است و به مدلی از کفش اطلاق میشود که ویژگی آن، نوک تیز و برگشتهاش است. این نوع کفش در رنگهای مختلف و متعدد و در جنسهای گوناگون، اعم از چرم و پوست کروکدیل یا مار پیتون یافت میشود؛ از اینرو این کفش نماد نوعی اشرافیت و تجمل محسوب میگردد. این نوع مد ابتدا در ساحل عاج گسترش یافت و از آنجا به سایر نقاط آفریقا رسید. یکی از خوانندگان مشهور ساحل عاجی، به نام «ابو نیدال»(Abou Nidal)، در قطعهای بهنام «کفشی که سخن میگوید» و نیز در برخی قطعات دیگر، پوانتینی را ستایش میکند. خلاصه اینکه پوانتینی امروزه، به عنوان نشانهای کلیدی در طراحی و سبک مدرن آفریقایی محسوب میشود.[۶]
غذاهای سنتی
در آفریقا بهندرت پیش میآید که در آشپزی، کسی از مواد غذایی محلی و بومی استفاده نکند. این موضوع به دو دلیل عمده اهمیت دارد؛ نخست ارزانی این مواد و دیگری، رابطه ویژه مردمان آفریقا با طبیعت و محیط پیرامونشان است؛ در نتیجه هر آنچه در طبیعت یافت میشود، ممکن است به عنوان ماده غذایی، مورد استفاده قرار گیرد؛ اما مثل اغلب کشورها، ماهی، گوشت گاو، گوسفند و ماکیان، بهوفور مورد استفاده قرار میگیرد. افزون بر اینها، گوشت حیوانی مشابه موش و کمی بزرگتر از خرگوش، به نام «آگوتی» که نوعی موش بزرگ است، میمون و خوک هم مصرف میشود. خفاشهای بزرگ هم گاهی با سنگاندازهای ساده شکار میشوند. شایان ذکر است که شکار این نوع حیوانات در سراسر ساحل عاج ممنوع است، با این حال گاه دیده میشود که گوشت شکار، کنار جاده در معرض فروش گذاشته شده است. در زمان شیوع بیماری ابولا که بهخصوص در کشور همسایه، یعنی لیبریا، در طول سالهای 2014 تا 2016 بسیاری از افراد را به کام مرگ برد، کارشناسان بهداشت و تغذیه، یکی از عوامل شیوع این بیماری را همین خوردن گوشت حیوانات وحشی اعلام کردند. البته با توجه به کنترل دقیق مرزها توسط دولت در این دوره، بیماری ابولا در ساحل عاج شایع نشد.
آشپزی در ساحل عاج، از تنوع فراوانی برخوردار است. یک ویژگی کلی غذاها، ادویهدار بودن آنهاست. غذاهای معمول، شامل برنج، ارزن، ذرت، بادامزمینی، نوعی موز سبزرنگ و نوعی سیبزمینی (شبیه سیبزمینی ترشی) است؛ اما هر منطقه، غذای خاص خود را نیز دارد. برای نمونه، در نواحی شمالی (در مرغزارها)، غذای معمول خورشت فلفلی بادامزمینی است؛ اما هرچه به دریا نزدیکتر میشویم، ماهی به همراه موز سرخ شده بیشتر دیده میشود. غذای بومی ساحل عاج، «فوفو» (Fufu) نام دارد که البته کلمه معادل آن «فوتو» نیز رایج است. این غذا از ترکیب موز، «کاساوا» یا سیبزمینی تهیه میشود که در هاون کوبیده میشوند و به شکل خمیر درمیآیند. بعد با گوشت کاملاً مزهدار شده و با نوعی خورشت سبزیجات به نام «کژنو»(Kedjenou) سرو میشود. فوفو با دست خورده میشود. این غذا به رنگ زرد است و به عنوان همراه غذاهای دیگر هم سرو میشود.
«آتیکه» (Attiéké) یا «اچَکه»، از دیگر غذاهای بومی و معروف ساحل عاج است که از گیاهی بهنام «مانیوک» (Manioc) تهیه میشود. مانیوک یا مانیاک گیاهی است که از غدههای زیرزمینی آن استفاده میشود و چیزی شبیه سیبزمینی است، البته بزرگتر و بیشتر به رنگ سفید. مانیوک به فراوانی در ساحل عاج کشت و حتی در سطح بالایی صادر میشود. از میان سایر نوشیدنیها، میتوان به «بیساپ» یا «کارکاده» (Karkadé) اشاره کرد که از گلهای قرمز رنگ گیاهی به نام «ایبیسکوس» (Hibiscus) به دست میآید. این نوشیدنی که به آن شکر نیز میافزایند، بسته به مناطق مختلف، نامهای گوناگونی دارد؛ از جمله به آن چای قرمز حبشی نیز گفته میشود. البته بیساپ را بیشتر به عنوان نوشیدنی سنگالی نیز میشناسند.[۷]
در میان غذاهای ساحل عاجی به «چِپ» هم باید اشاره کرد که نوعی برنج خیلی نرمشده است که با سبزیجات و گاهی کدو همراه میشود. اگر با مرغ سرو شود، به آن «چپ پوله» میگویند که بسیار محبوب ساحل عاجیها است. هرچند برای یک ساحل عاجی، هیچ چیز جای «پوله بِرِزِه» را نمیگیرد که همان مرغیست که در آتش هیزمی، بریان شده است. در ساحل عاج ماهی را هم در آتش هیزمی بریان میکنند. البته ماهی را در خورشتها هم زیاد استفاده میکند؛ مثلاً در خورشت «فُوی» (معادل کلمه برگ در زبان فرانسه) که شبیه «قرمهسبزی» یا «قلیه ماهی» است، ولی سبزیجات آن فرق میکند. ماهی ماشوار رُند یا آرواره گرد را میتوان در این خورشت استفاده کرد.
باید افزود که ساحل عاجیها، عادت به غذا خوردن در خارج از خانه دارند و بیشتر ایام سال را در رستورانهای ارزان قیمت معروف به «مَکی» یا در غذاخوریهای نه چندان بهداشتی کنار خیابان غذا میخورند. بسیاری از افراد دو وعده غذا میخورند که البته شامل یک صبحانه به شدت چرب و پرکالری میشود که بیشتر شامل یک نوع پیراشکی پر شده از گوشت است که به آن «بِنیِه» میگویند. از لحاظ نوشیدنی هم آب جو، نوشیدنی ارزان و محبوب مسیحیان است. شراب و سایر نوشیدنیهای گرانقیمتتر مخصوص طبقه متوسط و ثروتمند است. آب جو که کارخانه معروف و قدیمی «سولیبرا» در ابیجان آن را تولید میکند، جزئی از هویت فرهنگی ساحل عاجیها شده است. مسلمانان مشروب نمیخورند، ولی به راحتی در رستورانها در کنار دوستان مسیحی خود که مشروبات الکلی مینوشند، بر سر یک میز حاضر میشوند.[۸]
روزهای هفته و نامگذاریها
زندگی اقتصادی، اجتماعی و مذهبی بومیان ساحل عاج، بسیار وابسته به روزها و نام و چینش آنهاست؛ برای مثال، در نزد اقوام آکان، عموماً نام نوزاد از روی نام روزی که در آن بهدنیا آمده است، انتخاب میشود. نزد اقوام بائوله، فهرست روزها، در دو طبقه، برای پسرها و دخترها مطابق ذیل تعریف شده است.[۹]
شنبه: «کوفی» برای پسرها و «آفویه» برای دخترها؛
یکشنبه: «کوامه» برای پسرها و «آموان» برای دخترها؛
دوشنبه: «کواسی» برای پسرها و «آکیسی» برای دخترها؛
سهشنبه: «کوادیو» برای پسرها و «آدژوا» برای دخترها؛
چهارشنبه: «کونان» برای پسرها و «آمنان» برای دخترها؛
پنجشنبه: «کواکو» برای پسرها و «آوو» برای دخترها؛
جمعه: «یایو» برای پسرها و «آیا» برای دخترها.
حال میتوان تصور کرد که در چنین نظامی، محدودیتهای نامگذاری تا چه اندازه است؛ مثلاً پدر و پسرهایی که در یک روز یکشنبه بهدنیا آمدهاند، هر دو نام «کوامه» بر خود دارند. البته نامهای دیگری هم وجود دارند که آنها نیز برحسب موقعیت یا نوبت تولد انتخاب میشوند. همچنین در سال 1964 قانونی به تصویب رسید که مطابق آن، مقرر شد هر خانواده نام فامیلی قطعی و قابل انتقال به فرزندان انتخاب نماید. این موضوع در ابتدا موجب سردرگمی و آشفتگی گردید، اما اقوامی همچون ملنکه که قبلاً مشابه آن را انجام داده بودند و نام قبیله خود را به عنوان نام فامیل انتخاب میکردند، دردسر کمتری داشتند.[۱۰]
آدمکهای چوبی
رسم عجیبی در سرزمین بائولهها وجود دارد که مطابق آن، هر کس برای خود، زن یا مردی ماورایی؛ به عبارت دیگر، غیر واقعی دارد که آنها را آدمکهای چوبی مینامند[۱۱]؛ زیرا در شکل مجسمههای کوچکی از چوب و در انواع مختلف، عمدتاً به رنگ قرمز تند، معمولاً بهشکل بسیار کشیده و با قد بلند، ساخته میشوند. این آدمهای خیالی، گاه صورتی بسیار مدرن دارند و هر کس بر اساس آرزو و آمال خویش، این صورتکها را سفارش میدهد. این مجسمهها میتوانند نماد زن یا مرد آرمانی او برای ازدواج یا باز نماینده همسر واقعی هر کس باشند. به آنها نامه نوشته میشود، با آنها صحبت و درد دل میشود و حتی قرار ملاقات گذاشته میشود. برخی زوجها حتی اتاق یا تختی جداگانه را هر هفته برای آنها ترتیب میدهند تا آن یار چوبی بیاید و ملاقاتشان کند. درست همانگونه که برای مثال، دختر چوپان روستایی در گذشته، رؤیای جنگجوی سلحشوری را میدید که روزی با اسبش به خواستگاری او خواهد آمد، دخترک شهرستانی در دل ساحل عاج نیز در رؤیای خود، با استاد دانشگاهی ازدواج میکند. در این باره، فیلم جالبی نیز ساخته شده است بهنام «گفتگو با امر مقدس، عشاق ماورا».[۱۲]
تونتین
از جمله سننی که میان بومیان ساحل عاج دیده میشود «تونتین» (Tontine) نام دارد که آیینی است، مبتنی بر اصل کمک به یکدیگر. نام دیگر این آیین «کیتما» (Kitema) است. تونتین در واقع نوعی صندوق قرضالحسنه میان دوستان و همسایگان است که در گذشته در این سرزمین از آن به نام «بانک بینوایان» یاد میشده است. در زمانهای دور این آیین به این شکل بهجا آورده میشد که دهقانها، گروهی و با کمک همدیگر، محصولات را برداشت میکردند و هر بار یک نفر، مسئول دعوت باقی افراد به نوشیدن شراب خرما بوده است.
اما امروزه اعضای یک تونتین، هر یک مقداری پول را به میان میگذارد و در انتهای هر ماه، بهنوبت کسی پول را برمیدارد. این پول عموماً در کار کسب و تجارت صرف میشود. هیچ سند و برگهای امضا نمیشود و همه چیز بر مبنای اعتماد صورت میگیرد. افراد، به واسطه تعلقات خانوادگی یا روستایی یا محلی همدیگر را میشناسند. در واقع میتوان گفت تونتین، نوعی نظام بانکی غیررسمی است که بنابر معاهدهای مبتنی بر اعتماد میان افرادی چند و برای اعطای وام به آنها شکل میگیرد.
توضیح اینکه، نام این آیین از یک فرد ایتالیایی سده 17 گرفته شده است؛ از اینرو مختص آفریقا نیست و در نقاط دیگری نیز به چشم میخورد. آنچه در این رسم جالبتوجه است اینکه پشت این عمل، باور و علاقهای روحانی و ذهنی نهفته است و نه اجبار. البته این آیین شکلهای دیگری همچون کمک یدی و انسانی نیز میتواند داشته باشد؛ بهعنوان مثال بسیار پیش میآید که خانواده کسی که بیمار شده، در بیمارستانهای عمومی مشغول خدمت باشد.
نکته دیگر اینکه افراد از دستدرازی به این مال (تونتین) خودداری میکنند. این درحالی است که در جوامع آفریقایی، اعضای یک خانواده از هرکسی که پولی کسب میکند، توقعاتی دارند؛ به این شکل که فرد باید درآمد خود را میان اعضای آن خانواده تقسیم نماید تا شر جادو و نفرین، دامن او را نگیرد؛ زیرا در اغلب جوامع آفریقایی، کسب ثروت و توزیع آن بسیار وابسته به جادوست؛ اما پولی که از طریق تونتین بهدست میآید، مشمول این قضیه نمیشود و اعضای خانواده بدان چشمداشتی ندارند.[۱۳][۱۴]
جشنها و سوگواریها
آفریقا سرزمین تنوع جشنها و مراسم سوگواریست. بهرغم تمام مشکلات اقتصادی و معیشتی، مردمان این قاره در هر مناسبتی که عموماً مرتبط با طبیعت و فصولاند، جشنی برای اظهار شادی یا به نشانه شکرگزاری برگزار مینمایند. در سوگواریها نیز، این مردمان رسوم و آیینهایی متنوع و جالب دارند که گاه تشخیص آن از مراسم شادی و جشن دشوار میشود. این موضوع البته به جهانبینی و نوع تصور این مردم از مرگ و زندگی بستگی دارد. اینک نگاهی میاندازیم به جشنها و سوگواریهای بخشی از مردم آفریقا، یعنی اهالی ساحل عاج.
جشن مردگان که در گراند بسام، به طور سالیانه، به شکل یک کارناوال فرهنگی برگزار میشود، جذابیت بالایی دارد. جشن برداشت محصول، به طور سالیانه در کلیسا برگزار میشود که شامل اهدای نذر و اعانه به کلیسا نیز میشود. جشنهای فرهنگی، هنری و موسیقیایی فراوانی نیز در شهرهای مختلف ساحل عاج، بهویژه در ابیجان برگزار میشود. رقصهای گروهی و چندنفره، از موارد اصلی این جشنهاست؛ به طور کلی، ساحل عاجیها با وجود فقر، مردمان شادی هستند. در لحظه زندگی میکنند و راههای لذت بردن از زندگی را میشناسند. زنها قانع هستند و مردها هم عموماً زندگی را سخت نمیگیرند.[۱۵]
جشنها
یکی از رسوم رایج در کشور ساحل عاج، برگزاری جشن «آبیسا» (Abissa) است. این واژه به معنی جشن سال نو است؛ چیزی مشابه روز اول ژانویه. این جشن که در نواحی بسیاری، از جمله منطقه بسام، آسینی و خارج از ساحل عاج، در بخشهایی از غنا و به مناسبت برداشت محصول پالم برگزار میشود، فرصتیست برای آرزوی سلامت و رونق کسبوکار در سالی که پیشروست؛ از جمله مراسم آن، رژههای تم-تم، رقص و پایکوبی و آواز است. جشن آبیسا، یک هفته به طول میانجامد و آغاز آن مصادف است با اول نوامبر. هر گونه مراسم، اعم از سوگواری و جشن، ترجیحاً در این ایام اعلام میگردد و نکته مهم اینکه، اساساً این ایام، به اعتراف به خطاها، بدون واهمه از مجازات، اختصاص دارد. هر کسی که خطایی مرتکب شده باشد، در مقابل عموم، اعتراف و طلب بخشش میکند. کارهای نیک نیز به همین ترتیب، اعلام و ستوده میشوند؛ در کل، این مراسم در شادی و برای آشتی و صلح با خویشتن و دیگران برپا میگردد.[ii]
جشن مهم دیگر، جشن «اینیام» (Igname) است که در آخرین روز ماه فوریه و به میمنت پایان سال، به ویژه در میان اقوام آکان، برگزار میشود. اینیام در حقیقت میوهایست استوایی، شبیه به سیبزمینی که از غنا به این سرزمین آورده شده است و از این جهت مهم و به بیانی مقدس است که برای مهاجران که از سمت غنا به این سرزمین میآمدهاند، غذایی بوده دربرابر قحطی و گرسنگی. در روز جشن، پادشاه طایفه آکان، خود را به زر میآراید و کسانی مقابل او به رقصی مشهور به «کینیان پلی» (Kinian.pli) مشغول میشوند؛ سپس، همه خود را با آب تطهیر میکنند و مراسم قربانی آغاز میگردد. بخشی از نذریها سوزانده میشوند و بخشی دیگر، میان حضار و به نشانه وحدت میان مردگان و زندگان، تقسیم میشود. لازم به ذکر است که در طول مراسم، خوردن اینیام، برای یادآوری این موضوع که در گذشته این میوه خاص شاهان بوده، ممنوع است.
بنابر برخی افسانهها، در برخی ممالک آکانها، اینیامها از طلا بودهاند. این میوه در نزد اقوام بائوله، در سطحی وسیع کشت و زرع میشود. این اقوام از اینیام، به عنوان شاخصی در تقویم خود استفاده میکنند؛ به این صورت که زمان برداشت آن را مصادف با آغاز سال نو میدانند. اقوام دیگری بهنام «ابی» (Abbey) که آنها نیز از طایفه بزرگ آکان محسوب میشوند، دو بار در سال این جشن را برپا میکنند و در یکی از این فرصتها، آیینی برپا میدارند به نام «آیین قربانی میریپو» (Miripôh) این آیین برای سپاسگزاری از خداوند و معمولاً در ماههای ژوئیه و اوت، یعنی زمانی که نخستین میوههای اینیام بهدست میآیند، انجام میپذیرد و بسیار مهم است؛ چون بعد از انجام آن، اهالی هر روستا اجازه مصرف میوه اینیام را پیدا میکنند. این جشن همچنین بهانهایست برای تکریم آبا و اجداد، قهرمانان، خدایان و از قسمتهای مهم آن تطهیر همگان در آب رودخانه است.[iii]
جشن معروف دیگری بهنام «دیپری»،(Dipri) به ویژه در نزدیکی شهر ابیجان برگزار میشود که شرکتکنندگان در آن، با رفتارها و اعمال حیرتآور، بیننده را شگفتزده میکنند؛ به این شکل که با چاقو زخمهایی کمابیش عمیق در شکم خود ایجاد میکنند، بیآنکه اظهار درد و رنجی کنند؛ اما جادو و شگفتی این نمایش در آنجاست که زخمها خیلی سریع خوب میشوند. این جشن عرفانی، ریشه در اسطورهای کهن دارد و در ماه آوریل برگزار میشود.
جشن «گهوا»(Gueheva)، از دیگر مراسم معروف ساحل عاج است. هر سال از اول تا پنجم مارس، در شهر مان، جشنوارهای برپاست که از تمام کشور و حتی خارج از کشور، مردم برای دیدن رقص و آوازهای محلی و به ویژه ماسکهای معروف این ناحیه، به شهر مان میآیند. این جشن بزرگترین گردهمایی ماسکها در این سرزمین محسوب میشود؛ طی آن ماسکهای تمامی روستاهای وه و دان از نواحی غرب آفریقا جمع میشوند. لازم به یادآوریست که ماسک، عنصری اساسی در تمام مناسک و مراسم اجتماعی، آیینی و مذهبی ساحل عاج است که نزد تمام اقوام، اعم از «دان»، «سنوفو» و «ماهو» (Mahou) دیده میشود و کارکرد اصلی آن در این جهان مدرن این است که میان خدایان و انسانها میانجی است. باز در همین منطقه غرب ساحل عاج و برای پاسداشت ماسکهای «بهوا»(Behoua) و «کریدی»،(Kridy) جشنهای بزرگ و مهمی با نام همین ماسکها برگزار میشود.
از جمله مراسم جالب دیگر، جشن بلوغ نزد قومی به نام «آدیوکرو» (Adoukrou)، ساکن در نواحی جنوبی ساحل عاج و در شهری به نام «دابو» (Dabou) است. این قوم نیز از آکانها هستند و آیینها و سنن بسیار و غنیای دارند. جشن مذکور به دختران جوان یا دوشیزگان اختصاص دارد و زمانی برگزار میشود که این دختران به سن بلوغ میرسند. در واقع، خانواده دختر از فرصت این جشن استفاده میکنند تا به دیگران نشان دهند که دخترشان به سن بلوغ و ازدواج رسیده است و میتواند خانوادهای تشکیل دهد. طی مراسم، دختران لباسهایی زیبا همراه با زیورآلات و جواهرات به تن میکنند. مشابه همین جشن برای پسران 18 تا 21 سال و تحت نام «جشن نسل» برگزار میشود. در این جشن مهم، پسران باید ثابت کنند که توان دفاع از خانواده و قوم خویش را دارند. طول مدت آن یک ماه است و در ابتدای آن، خانواده پسر به او میرسند و تیمارش میکنند تا در هفته چهارم، شهامت و جنگاوری خود را به اهالی روستایش نشان دهد. هرکسی همچون دشمنی به او حمله میکند و ضربهای میزند و او باید همه را تاب بیاورد. در آخر، شجاعترین پسران، مورد تفقد قرار میگیرند، حمام و آرایش میشوند. این جشن، بهدلیل طولانی بودنش و نیز اسبابی که باید فراهم شود، بسیار پرهزینه است که البته همین هزینهها نشانگر تمول مالی خانواده نیز هست. هر جوان به نوبه خود، باید همین اسباب و اموال را برای جوانترهایی که در آینده باید جشن را برگزار کنند، آماده سازد.
همچنین، قومی در ذیل طایفه بزرگ آکانها و در جنوبشرقی ساحل عاج ساکناند به نام «آبوره» که جشنی جالب به نام «جشن دهمین فرزند» برگزار میکنند. این جشن در حقیقت برای تکریم مادران و باروریشان برپا میشود. مردمان آبوره معتقدند که فرزند موهبتی است الهی و دهمین فرزند، نشانه لطف و نعمت و فراوانی است. این جشن در واقع گرامیداشت و تشویق خانوادههای پرجمعیت است. تنها فرزندانی که از یک مادر بهدنیا آمدهاند شمارش میشوند. مراسم نیز با قربانی و میهمانی آغاز میشود. دوستان و فامیل، هر کدام با خروسی زیر بغل به جشن میآیند. اگر کدورتی میان افراد خانواده و فامیل باشد، در این مراسم بر طرف میشود و در هر بخشش و آشتی، یک خروس قربانی میشود. اگر خروس پس از قربانیشدن پا در هوا روی زمین بیفتد، یعنی قربانی پذیرفته شده است، اما چنانچه روی شکم بمیرد، دوباره باید مراسم آشتی از سر گرفته و خروسی دیگر قربانی شود.
اشاره به دو جشن دیگر، نزد همین قوم، خالی از لطف نیست. یکی «جشن تمول» و دیگری «جشن سالمندی». جشن نخست را کسانی برگزار میکنند که در جامعه جایگاه و موقعیت خوبی کسب کردهاند؛ برای مثال تحصیلات بالایی داشته و در نتیجه پست و مقامی گرفتهاند یا به هر شکلی پول و ثروتی کسب کردهاند. مهم همین ثروت است. برگزاری این جشن و اهمیت ثروت از این جهت است که به دلیل رواج سحر و جادو میان طوایف آکان، ثروتاندوزی کار سادهای نیست. پس هر کسی به ثروتی دست مییابد، آن را موهبتی الهی یا از عنایت و توجه نیاکان قلمداد مینماید. طی این جشن، ثروتمندان، فاخرترین لباسها و گرانترین جواهراتشان را به تن کرده و تمام اهل روستا را به میهمانی خود دعوت میکنند؛ اما جشن سالمندی که نام محلی آن «اِبِب»(Ebeb) است، برای تکریم سالخوردگان برگزار میگردد. اگر کسی به صدسالگی نائل آید، از او به احترام نسلهایی که پدید آورده و زحماتی که برای ملتش کشیده است، تقدیر میشود.[۱۶]
سوگواریها
آیینهای سوگواری در قاره آفریقا، از تنوع و غنای ویژهای برخوردار است. آنچه به ویژه در مراسم خاکسپاری حیرتآور است، همبستگی همگان، چه دوست و چه دشمن، برای به خاک سپردن متوفی است. جالب اینکه، مرگ هر یک از اعضای فامیل، برای آن فامیل فرصتیست تا توان مالی خود را به رخ دیگران بکشد؛ از اینرو، هزینههای مراسم بسیار سنگین است.[۱۷] جالب اینکه برای مثال، اگر 10000 فرانک پول، در زمان بیماری شخص لازم باشد تا مداوا گردد و از مرگ رهایی یابد، ولی بهدلیل فقر این امکان وجود نداشته باشد، در زمان مرگ او، میلیونها فرانک جمع میشود تا او را به خاک بسپارند. البته اگر متوفی پست و مقامی داشته باشد، این هزینهها بیشتر خواهد بود. هرچه مقام متوفی بالاتر باشد، تعداد روزهایی را که باید در سردخانه بگذراند، بیشتر خواهد بود؛ چون از این طریق، مقام و مرتبه او بیشتر نمایان خواهد شد. برخی خانوادهها، مراسم خاکسپاری را گاه تا یک ماه و حتی بیشتر به تعویق میاندازند تا جسد متوفی بیشتر در سردخانه بماند! البته این موضوع دلیل دیگری هم میتواند داشته باشد و آن جمع شدن تمام اعضای خانواده است.
روز خاکسپاری هم هر چه جمعیت بیشتر باشد، یعنی شخص فوتکرده آدم مهمی بوده است. گروههای موسیقی ترتیب داده میشود، غذا و نوشیدنیهای فراوان، پوششهایی یکسان برای تمام خانواده متوفی...، این روشها و هزینهها در برخی سنتها، نشانه مهر و علاقه به متوفی محسوب میشود. این رسوم در بسیاری از کشورهای دیگر، از جمله غنا، توگو و بنین نیز مرسوم است. بعد از استقلال، بوآنی تلاش کرد تا از این هزینهها بکاهد، اما راه به جایی نبرد. این موضوع البته به وزن سنن و فرهنگ بومیها برمیگردد. اگر کسی بخواهد دربرابر آنها بایستد، فوراً اعتبار خود را ازدست خواهد داد و چنانچه روزی بخواهد در جمعی اظهار نظری کند، به طور قطع با این جواب مواجه خواهد شد: «تو دیگر چه میگویی، تو که حتی 500 فرانک برای خرج تدفین من نداری؟»[۱۸]
گفتار پیرامون آداب و رسوم سوگواری نزد هر قوم و طایفه بسیار گسترده است و در این مقال نمیگنجد. بنابراین، درمیان سایر اقوام، تنها به بتهها که در نواحی مرکزی ساحل عاج و مراکز مهمی چون یاموسوکرو ساکناند، میپردازیم. این قوم که پس از بائولهها، دومین قوم بزرگ این سرزمین محسوب میشوند، به خانواده کروها تعلق دارند و در کنار سنوفوها، از قدیمیترین اهالی ساحل عاج میباشند. عزاداری بتهها بسیار خاص است. زمانی که کسی میمیرد، واکنش نزدیکان و عزیزان او به این شکل است که سر خود را به درخت یا دیواری میکوبند! دختران جوان به همراه مادرانشان، برگهای زمخت گیاهی بومی را میچینند و بر سر و روی و بدن خود میمالند تا آنجا که خون بر بدنشان جاری شود. طی خاکسپاری هم تعدادی از اعضای فامیل، به نمایش آکروباسی میپردازند یا با تکههای بطریها، پوست بدن خود را خراش میدهند. دیگران نیز مدام گریه میکنند، آواز میخوانند و پیوسته از خوبیهای او یاد میکنند. مسنترها شلیک هوایی میکنند. تمام این کارها را برای نشان دادن علاقه خود به متوفی انجام میدهند. گاه برای نشان دادن میزان علاقه و اندوه خود، بعضی از نزدیکان در طول عزاداری، سر خود را میتراشند و لباسهایی خاص میپوشند. ضمناً برای نشان دادن اندوه خود باید سیاه بپوشند. جالب است بدانیم برعکس آکانها، برای بائولهها تدفین در خفا و بهگونهای مرموز صورت میگیرد، فرقی هم نمیکند متوفی شخصی ناشناس باشد یا آدم مهمی چون رئیسجمهور هوفوئه بوآنی!
درمیان بائولهها، پیش از اینکه جسد در قبر گذاشته شود، یکی از افراد مسن، پیالهای از شراب خرما پر میکند و داخل گور میریزد و خطاب به نیاکان او این ورد را میخواند: «بیایید! این شرابتان، همه از آن بنوشید و از ما و تمام مردم روستا محافظت کنید!» دو تا سه روز پس از خاکسپاری هم دوباره به قبرستان برمیگردند؛ یکی از اقوام متوفی چند قطره شراب بر زمین میریزد و او را صدا میزند؛ سپس، دوستان روی زمین، کنار هم و کمی دور از قبر مینشینند و همگی باقی شراب را مینوشند.[۱۹] مسئله انجام قربانی انسانی در هنگام تدفین بزرگان رسمی بوده که برخی قبایل، در دوران قبل از استعمار انجام میدادند؛ ولی در حال حاضر ممنوع و کاملاً منسوخ شده است.[۲۰]
تقویم سالانه و مناسبتها و اعیاد
تقویم ساحل عاج بر مبنای سال میلادی تنظیم شده است و اول ژانویه در این کشور، آغاز سال محسوب میشود و تعطیل رسمی است. مناسبتهای دیگر از قرار زیرند:[IV]
- 4 مارس، قرارداد تاریخی صلح اواگادوگو میان لوران باگبو و مخالفانش که پساز سالها بحران و درگیری، صلح را برای مدتی به کشور بازگرداند؛
- 8 مارس، روز جهانی زن؛
- 20 مارس، روز بینالمللی فرانکوفونی (فرانسه زبانی)؛
- 22 مارس، روز جهانی آب؛
- 12 آوریل، روزی که باگبو پس از قرارداد اواگادوگو، قرارداد عفو عمومی را امضا کرد؛
- 25 آوریل، روز جهانی مبارزه با مالاریا؛
- اول مارس، روز کارگر؛
- 30 ژوئیه، روز صلح. روزی که پس از 5 سال درگیری، صلح دوباره مستقر شد؛
- 7 اوت، روز استقلال ساحل عاج. در این شب آتش بازی و نورافشانی برگزار میشود؛
- 23 اوت، روز بینالمللی یادبود الغای معاهده استعماری علیه سیاهان؛
- 7 دسامبر، سالروز مرگ پدر ملت، فلیکس هوفوئه بوآنی؛
- 21 سپتامبر، روز بینالمللی صلح؛
- 17 اکتبر، روز بینالمللی مبارزه با فقر؛
- 7 نوامبر، روز بینالمللی نویسندگان آفریقایی؛
- 20 نوامبر، روز صنعتیشدن آفریقا و روز جهانی مبارزه با ایدز؛
- 1 دسامبر، روز سلامت؛
- 25 دسامبر، نوئل.
مطابق با ماده 24 قانون کار، علاوه بر روز اول می و روز جشن ملی، اعیاد مذهبی یا ملی زیر نیز تعطیل رسمی محسوب میشوند:
- روز عید پاک؛
- روز معراج مسیح؛
- عید گل ریزان یا پنجاهه؛
- عید سعید فطر؛
- عید قربان؛
- جشن عروج حضرت مریم(س)؛
- جشن توسن؛
- روز بینالمللی صلح؛
- روز پس از شب قدر؛
- روز پس از میلاد پیامبر اکرم(ص)؛
- سالمرگ فلیکس هوفوئه بوآنی.
تعطیلات تحصیلی فراوانی هم در این تقویم گنجانده شده است که نخستین آنها مربوط به سال نو میباشد و تحت عنوان «تعطیلات زمستانی»، از 28 دسامبر تا 5 ژانویه ادامه مییابد. البته این تاریخها ممکن است از منطقهای به منطقه دیگر، تغییراتی داشته باشد. تعطیلات بعدی، با عنوان «تعطیلات میانی»، از 17 فوریه تا 5 مارس به طول میانجامد؛ سپس «تعطیلات عید»، از تاریخ 20 آوریل آغاز میشود و تا 3 می ادامه پیدا میکند. تعطیلات نسبتاً طولانی آخر، به نام «تعطیلات تابستانی»، از 7 ژوئیه تا 4 مارس را در بر میگیرد. این تاریخها نیز میتوانند از ناحیهای به ناحیه دیگر متغیر باشند. نکته جالب اینکه مناسبتهای اسلامی و مسیحی، در کنار هم مورد احترام همه هستند.[۲۱]
سفر و گردشگری
رشد و توسعه چشمگیر اقتصادی ساحل عاج تا اواسط دهه 80 میلادی، موجب گردید تا تجار و بازرگانان بسیاری به آنجا سفر کنند و به نوعی، موجب رونق صنعت گردشگری، البته از نوع تجاری آن شوند؛ اما در دهه 90 و پس از آن، بحرانهای سیاسی و نظامی متعدد و نیز بالا رفتن آمار جرم و جنایت در کل کشور، به این صنعت آسیبهای جدی وارد آورد؛ به همین دلیل در سال 2007، رئیسجمهور وقت، لوران باگبو، مأموریت بازسازی سیمای جهانی ساحل عاج را به وزارت گردشگری و صنایعدستی این کشور سپرد و از وزیرش خواست تا تصویر مخدوشی را که به واسطه بحران سیاسی و نظامی گذشته از ساحل عاج پیش آمده بود، اصلاح نماید و موجبات جذب مجدد گردشگران را فراهم سازد.[V]
شایانذکر است، شهرهای ابیجان و یاموسوکرو، همچنان از شرایط مساعدتری نسبت به سایر نقاط غرب آفریقا، برای برگزاری نشستها و سمینارهای بینالمللی در حوزه اقتصاد و سیاست برخوردارند. این شرایط، به ویژه به دلیل وجود شبکهای از هتلها و راههای ارتباطی مدرن، دو بندر بزرگ ابیجان و سن پدرو و زیرساختهای دیگری از قبیل شبکه مناسب هوایی، اینترنتی و غیره، فراهم گردیده است. از معروفترین مکانها برای برگزاری نشستها، «کاخ فرهنگ ابیجان» است که علاوه بر معماری فاخر و باشکوه، امکانات عظیمی برای گردهماییها دارد.
به طور کلی، به واسطه پلاژها و وجود اقیانوس اطلس، همچنین ذخایر طبیعی بسیار و نیز سنن و مذاهب اقوام گوناگون، این سرزمین میتواند محل جذب گردشگران بسیار باشد. در حوزه توریسم دریایی، 550 کیلومتر ساحل اقیانوس اطلس، پلاژهای پوشیده از ماسه مرغوب و نرم و وجود طیفی متنوع از صخرهها و مردابها و تالابها، زمینه بسیار مناسبی برای انواع تفریحات و ورزشهای آبی، از قبیل اسکی روی آب، ماهیگیری، قایقرانی و غیره فراهم آورده است. در این زمینه، شهرهای گراند بسام، آسینی و ساساندرا از مقاصد اصلی این نوع سرگرمیها محسوب میشوند.
گراند بسام، در 40 کیلومتری ابیجان واقع است و در آن خانههای قدیمی بسیاری، به جامانده از دوران استعمار، دیده میشوند. شهر تاریخی گراند بسام در سال 2012 به عنوان میراث فرهنگی جهانی، توسط یونسکو ثبت رسمی شد. جشن «آبیسا» که پیشتر بدان اشاره شد در این شهر برگزار میشود. شهر آسینی در 80 کیلومتری شرق ابیجان (نزدیکیهای مرز غنا) و در کنار خلیج گینه قرار دارد. در این ناحیه دو روستای توریستی قرار دارد. شبهجزیرهای بهنام «آسینی مافیا» (Assinie Mafia) در این منطقه یافت میشود که محل ویلاهای لوکس بسیاریست. این منطقه که در جنوبشرقی ساحل عاج قرار دارد، محل اصلی گذران تعطیلات اهالی ثروتمند ابیجان است؛ اما درمورد خود ابیجان که پایتخت اقتصادی ساحل عاج محسوب میشود، ذکر دو مکان دیدنی ضروری است؛ نخست خیابان «پرنسس» (Princesse) در منطقه یوپوگون که به دلیل رستورانها و مراکز متعدد تفریحیاش مشهور است. این بلوار پرترددترین و زندهترین خیابان شهری در کل آفریقا محسوب میشود. همچنین هنرمندان جوان در این محل، هنرهای خود را به نمایش میگذارند؛ محله مهم دیگر شهر ابیجان، محله «میل مکی» (mille maquis) در مارکوری است که به لحاظ فرهنگی و تعدد غذاخوریها با خیابان قبلی رقابت میکند.
در زمینه اکوتوریسم هم میتوان از پارکهای ملی متنوع و حدود 300 منطقه محافظتشده طبیعی نام برد که طیف وسیع و متنوعی از گیاهان و درختها را از شمال تا جنوب دربر میگیرند. یکی از دیدنیهای طبیعی ساحل عاج، نخلستانهای فراوان آن است که در آنها، نوعی نخل بهنام «نخل روغنی آفریقایی» پرورش مییابد و در سطحی وسیع، کشت میشود. از سال 1996 به اینسو، دولت طرحی را به نام «حمایت از مناطق وحش ساحل عاج» در دست اجرا دارد. همچنین در طول جادهها میتوان درختی را دید که به آن «اوا»(Hevea) گفته میشود و برای تهیه کائوچو کاشته میشود. افزون بر اینها، میتوان از پارک ملی «ابوکوامکرو» (Aboukouamékrou) در 60 کیلومتری ابیجان نام برد که وسعتی معادل 21 هزار هکتار دارد و زیستگاه حیواناتی چون فیل، بوفالو، کرگدن و زرافه بوده است. قدیمیترین و مهمترین پارک ملی ساحل عاج با نام «کوموئه»، وسعتی برابر با 150 هزار هکتار دارد و علاوه بر حیوانات ذکر شده، محل زیست شیرها، اسبهای آبی و طیف وسیعی از پرندگان است.
از دیگر جاذبههای طبیعی گردشگری در ساحل عاج، میتوان از «جزایر اهوتیله» (Ehotilés)، «پارک ملی ماراهویه» (Marahoué)، «پارک کوهستانی پکو» (Péko) و «پارک ملی تای» (Taï) نام برد که این آخری در فهرست میراث جهانی جای دارد و در آن تحقیقات علمی و پزشکی فراوانی صورت میگیرد؛ به طور کلی، از بین سایتهای طبیعی ساحل عاج، «پارک ملی تای» در 1983، «پارک ملی کوموئه» در 1982 و «ذخیرهگاه زیست کره منطقه کوه نیمبا» در سال 1981، در لیست جهانی سازمان یونسکو ثبت شدهاند.
در سال 2019 ایجاد یک جزیره گردشگری در لاگونهای اطراف ابیجان، بهطور گسترده در رسانههای فرانسه زبان جهان انعکاس یافت. ایدهپرداز فرانسوی این طرح، در یک اقدام زیستمحیطی ارزشمند، از بطریها و زبالههای پلاستیکی، به عنوان بستر شناور این جزیره استفاده کرده بود که مورد توجه جریانهای اکولوژیستی اروپا قرار گرفت.
اما شاید جالبترین موضوع برای گردشگران، سنن، آیینها و مذاهب و گروههای قومی این سرزمین باشد. همانگونه که پیشتر و به تفصیل گفته شد، ساحل عاج طیفی با بیش از شصت قوم و به همین اندازه، باور، زبان، هنر، آیین و سنت، پیشروی علاقهمندان به توریسم فرهنگی و سنتی مینهد. در میان سایر بناهای مذهبی، کلیسای جامع نوتردام دولاپه (بانوی مقدس صلح)، در شهر یاموسوکرو، محلی دیدنی محسوب میشود. شایان ذکر است که گنبد این بنا، از گنبد سن پیر در شهر رم نیز بلندتر است و ارتفاعی معادل 57 متر از سطح زمین دارد. این کلیسا اوج تبلیغات و صرف هزینههای مسیحیت در این سرزمین را نشان میدهد؛ زیرا این بنا، از معروفترین و مجللترین بناهای مذهبی و حتی میتوان گفت تمام بناهای هنری سده بیستم است. در شمال کشور نیز میتوان بناهای اسلامی و مساجد فراوانی در شکلها و سبکهای متنوع دید. از معروفترین و دیدنیترین مساجد، باید به مسجد «کونگ» اشاره کنیم که قدمتی 300 ساله دارد و نماد قدیمی اسلام در شمال این سرزمین محسوب میشود. البته در میان سایر شهرها، بونکودو با 32 مسجد، بیشترین تعداد مساجد را به خود اختصاص داده است و میتواند از نواحی جالب برای گردشگران مسلمان بهحساب آید.
در مسافرت درون سرزمین ساحل عاج، هر گردشگر خارجی باید نکاتی را بداند که به او کمک میکنند؛ از جمله گفته میشود که به ویژه درمیان آکانها و بائولهها مرسوم است که مسافر باید از کسی که میزبانش بوده و به همین دلیل خود را مسئول جان و سلامت او میداند، راه را بپرسد (David, 2009: 177). اگر او راه را سریع نشان دهد، یعنی علاقهای به ماندن و سفر شما ندارد، اما اگر خود را به نشنیدن بزند و یا بگوید کجا میروید؟ نشانه این است که علاقهمند است همچنان میهمانش باشید و در این صورت، باید با سیاست عمل کرده و از او خداحافظی کنید.
در سالهای اخیر، دولت واتارا سرمایهگذاری و تبلیغات خوبی در زمینه گردشگری انجام داده است. بخش خصوصی هم هتلهای زیادی ساخته یا در دست احداث دارد. بعضی از این هتلها به مجموعههای بزرگ بینالمللی زنجیرهای متعلق هستند که در کشورهای مختلف شعبه دارند. درآمد این کشور، از طریق گردشگری نیز هرساله درحال افزایش است. در سال 2017، تعداد 3 میلیون و 470 هزار گردشگر، از ساحل عاج بازدید کردند. وزارت گردشگری و تفریحات این کشور در نظر دارد، این تعداد را در سال 2025 به 5 میلیون گردشگر برساند. در آوریل 2019، «سیاندو فاوفانا»، وزیر گردشگری ساحل عاج، طرحی را به بانک آفریقایی توسعه ارائه داده بود که بر اساس آن، از این بانک بینالمللی درخواست شده بود تا مبلغ 5 میلیارد و 800 میلیون دلار سرمایه، برای توسعه صنعت توریسم ساحل عاج اختصاص دهد. بر طبق این طرح تا سال 2025، ساحل عاج به پنجمین مقصد گردشگری در قاره آفریقا تبدیل خواهد شد و برای 230 هزار جوان ساحل عاجی، اشتغال در حوزه گردشگری ایجاد خواهد کرد. این طرح، توریسم تجاری در ابیجان را نیز مدنظر قرار داده است. البته در سالهای اخیر، توسعه گردشگری داخلی و ایجاد فرهنگ سفر دربین اهالی ساحل عاج هم مورد توجه دولت این کشور قرار گرفته است. سالیانه همایشها و جشنوارههای متعددی درزمینه گردشگری، در ساحل عاج برگزار میگردد.[۲۲]
موزهها
تعداد موزههایی که در این کشور مورد بازدید عموم قرار میگیرند، قابل توجه و بازدید از اغلب آنها نیز رایگان است؛ هرچند مرسوم است که بازدیدکنندگان، مبلغی را به توضیحدهندههای موزه پرداخت میکنند. معروفترین موزههای ساحل عاج عبارتاند از:
- موزه تمدنهای ساحل عاج، واقع در شهر ابیجان؛
- موزه ملی میراث فرهنگی، البسه و مردمشناسی گراند بسام، واقع در شهر گراند بسام؛
- موزه تسلیحات، واقع در ابیجان. این موزه شامل ادوات نظامی تاریخی میشود و تحت اداره وزارت دفاع قرار دارد. شنبه، یکشنبه و روزهای تعطیل نمیتوان از آن بازدید کرد. ورودی رایگان البته با کسب مجوز دارد؛
- موزه پلفرو گون کولیبالی (Péléféro Gon Coulibay)، واقع در کوروگو. این موزه منطقهای است و در سال 1992 ایجاد شده است؛
- موزه شارل و مارگریت بیت، واقع در آبنگورو. این موزه به قومنگاری آفریقا مربوط میشود و منطقهای است؛
- موزه هنرهای معاصر کوکودی، واقع در ابیجان؛
- موزه بینگردوزارانو (Binger de Zaranou)، واقع در شهر زارانو؛
- موزه پارک پلوسودوبونوا (M’Ploussoue de Bonoua)، واقع در بونوا. در این موزه انواع ادوات کار سنتی، داروهای طبی سنتی، زیورآلات و ماسکها دیده میشود؛
- موزه کوامرافایل (Kouame Raphael)، واقع در واووا. (Vavoua) این موزه بنا به خواست گروه یا ارگانی قابلدیدن است؛
- موزه تئاتر و نمایش روستای کییی (Ki. Yi)، واقع در میدان ریویرا 2 در ابیجان.[VI][۲۳]
کتاب، کتابخوانی و کتابخانهها
مشهور است که اگر میخواهی اسکناسهایت را از یک آفریقایی پنهان کنی، کافیست آنها را میان ورقهای کتابی بگذاری؛ به این ترتیب، دیگر میتوانی مطمئن باشی که هیچ وقت آنها را پیدا نخواهند کرد! خیلی از آفریقاییها با این شوخی آشنا هستند و البته میدانند که بسیار هم بجاست. ساحل عاجیها هم از این قاعده مستثنا نیستند.
معمولاً، در کشورهای آفریقایی که پیش از این مستعمره فرانسه بودهاند، شبکههای نسبتاً خوبی از کتابخانهها دایر شده است، اما در ساحل عاج این شبکه، وضع چندان مناسبی ندارد و کتابخانههای بزرگ عمومی زیادی دیده نمیشود. با این حال کتابخانه ملی ساحل عاج، شرایط خوبی دارد و در زمینه اشاعه فرهنگ کتابخوانی، به ویژه میان نوجوانان و کودکان، تاکنون اقدامات مهمی انجام داده است؛ از جمله تعیین روزهای ملی کتاب برای کودکان و نیز تدارک فضایی برای کودکان بسیار کم سن، از یک سال تا سنین بالاتر. در این فضا سالنی برای قرائت حکایتها و کارگاههایی برای آشنایی کودکان با زبانهای مادریشان، درنظر گرفته شده است. قابل ذکر است که این کتابخانه، در دوره حکومت بوآنی و با کمک مالی و سازمانی فرانسویها در پایتخت اقتصادی کشور، شهر ابیجان، احداث گردیده است.[VII] در زمینه نشر و چاپ کتاب و نشریات در ساحل عاج نیز تجهیزات مدرن و پیشرفته، به تازگی توسط سرمایهگذاران خصوصی، مورد بهرهبرداری قرار گرفتهاند.
بنابر آمار، بیش از 100 کتابخانه و مرکز اسناد در این کشور وجود دارد؛[VIII] از جمله مهمترین آنها باید به کتابخانه ملی اشاره کرد که در سال 1968 تأسیس شد. این کتابخانه که به وزارت فرهنگ و فرانکوفونی (فرانسه زبانی) وابسته است، در واقع از دل مرکز ملی اسناد ساحل عاج برآمده بود که این یکی، خود در ابتدا کتابخانه «مؤسسه فرانسوی آفریقای سیاه» بود. در سال 1974، بوآنی ساختمان جدید کتابخانه را در مراسم باشکوهی افتتاح کرد. در این ساختمان جدید، برای 300 نفر، در 2 سالن قرائت، ظرفیت وجود دارد. سالنی نیز به مجلات اختصاص داده شده است. همچنین این کتابخانه به یک قرائتخانه عمومی و یک بخش سمعی و بصری مجهز است. مساحتی که به کل بنا اختصاص داده شده، 12000 مترمربع است.[IX]
کتابخانه انستیتو فرانسه که وابسته به بخش فرهنگی سفارت فرانسه در ابیجان است نیز مجموعه ارزشمندیست که شامل کتب و نشریات روز و منابع دیداری و شنیداری منحصر به فرد میباشد. در طبقه پائین این کتابخانه، سالن تئاتر، پخش فیلم، اجرای کنسرت و همچنین فضای نمایشگاهی برای اکسپوهای عکاسی، نقاشی و هنرهای تجسمی وجود دارد. کل این بنا، چند سال پیش بازسازی شده و فضای دلنشینی را برای مراجعهکنندگان ایجاد کرده است.[۲۴]
نیز نگاه کنید به
فرهنگ عمومی ژاپن؛ فرهنگ عمومی روسیه؛ فرهنگ عمومی کوبا؛ فرهنگ عمومی تونس؛ فرهنگ عمومی در مصر؛ فرهنگ عمومی لبنان؛ فرهنگ عمومی کانادا؛ فرهنگ عمومی افغانستان؛ فرهنگ عمومی در چین؛ فرهنگ عمومی سنگال؛ اساطیر و افسانهها و قصههای عامیانه در روسیه؛ اساطیر و افسانههای کانادایی؛ باورهای عامیانه در مصر؛ اساطیر و افسانهها و قصههای عامیانه در تونس؛ اسطوره ها و افسانه های چینی؛ باورهای عامیانه مردم ژاپن؛ افسانه های ژاپنی؛ اساطیر ژاپن؛ اساطیر، افسانهها و قصههای عامیانه سنگال؛ ازدواج در ژاپن؛ ازدواج در روسیه؛ ازدواج در چین؛ ازدواج در مصر؛ ازدواج در تونس؛ ازدواج در افغانستان؛ ازدواج در سنگال؛ لباسهای سنتی ژاپن؛ پوشاک سنتی کانادا؛ لباسهای سنتی کوبا؛ لباسهای سنتی تونس؛ لباس سنتی در افغانستان؛ لباس و زیور آلات قوم بای چین؛ لباس های سنتی سنگال؛ غذاهای سنتی ژاپن؛ غذای روسی؛ غذای کانادایی ؛ غذاهای سنتی کوبا؛ غذای سنتی لبنان؛ غذاهای سنتی تونس؛ غذا در افغانستان؛ تنوع غذاهای چینی؛ غذاهای سنتی سنگال؛ جشنها و سرودها در ژاپن؛ جشنها و سرودها در روسیه؛ جشنها و سرودها در کوبا؛ جشنها و سرودها در کانادا؛ جشن ها و مراسم سنتی مصر؛ جشن ها و فستیوال های چينی؛ جشنها و سرودها در تونس؛ جشنها و سرودها در سنگال؛ تقویم سالیانه روسیه؛ تقویم سالیانه کوبا؛ تقویم سالانه لبنان؛ تقویم سالیانه تونس؛ تعطیلات رسمی در چین؛ تقویم سالیانه سنگال؛ صنعت گردشگری کانادا ؛ صنعت گردشگری ژاپن؛ صنعت گردشگری کوبا؛ صنعت گردشگری لبنان؛ صنعت گردشگری مصر؛ صنعت گردشگری افغانستان؛ صنعت گردشگری در چین؛ صنعت گردشگری تونس؛ صنعت گردشگری روسیه؛ صنعت گردشگری سنگال
- موزههای روسیه؛ موزههای کانادا موزه های لبنان موزه های مصر موزههای تونس موزه های چین موزه های سنگال
- صنعت چاپ و نشر کتاب در تونس کتاب در ژاپن چاپ و نشر کتاب در لبنان صنعت چاپ و نشر کتاب در مصر صنعت چاپ و نشر کتاب در چین چاپ و نشر کتاب در سنگال
پاورقی
[i]. http://www.nocesivoire.com
[ii]. http://www.rezoivoire.net
[iii]. http://www.rezoivoire.net
[IV]. http://www.Droit-Afrique.com
[V]. http://www.cote-ivoire-tourisme.com
[VI]. http://www.rezoivoire.net
[VII]. http://www.news.abidjan.net
[VIII]. http://www.indico.cern.ch
[IX]. http://www.bbf.enssib.fr
- ↑ حسینی، روح الله، خان آبادی، سعید(1400). جامعه و فرهنگ ساحل عاج. تهران: موسسه فرهنگی هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی،ص.259.
- ↑ حسینی، روح الله، خان آبادی، سعید(1400). جامعه و فرهنگ ساحل عاج. تهران: موسسه فرهنگی هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی،ص.259-261.
- ↑ Guichard, Michel (2008). Contes de la Dogna et Bible se rencontrent.
- ↑ حسینی، روح الله، خان آبادی، سعید(1400). جامعه و فرهنگ ساحل عاج. تهران: موسسه فرهنگی هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی،ص.262-264.
- ↑ حسینی، روح الله، خان آبادی، سعید(1400). جامعه و فرهنگ ساحل عاج. تهران: موسسه فرهنگی هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی،ص.264-266.
- ↑ حسینی، روح الله، خان آبادی، سعید(1400). جامعه و فرهنگ ساحل عاج. تهران: موسسه فرهنگی هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی،ص.267-268.
- ↑ Zorkot, Nabil (2002). Cuisine de Côte d’Ivoire et d’Afrique de l’ouest éditions, Profoto.
- ↑ حسینی، روح الله، خان آبادی، سعید(1400). جامعه و فرهنگ ساحل عاج. تهران: موسسه فرهنگی هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی،ص.268-272.
- ↑ David, Philippe (2009) La Côte d’Ivoire, Ed. Karthala, Paris.p.245.
- ↑ حسینی، روح الله، خان آبادی، سعید(1400). جامعه و فرهنگ ساحل عاج. تهران: موسسه فرهنگی هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی،ص 281-282.
- ↑ David, Philippe (2009) La Côte d’Ivoire, Ed. Karthala, Paris.p.246.
- ↑ حسینی، روح الله، خان آبادی، سعید(1400). جامعه و فرهنگ ساحل عاج. تهران: موسسه فرهنگی هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی،ص.263-264.
- ↑ احمدی نوحدانی، سیروس (1386). قومشناسی سیاسی آفریقا. تهران: صنم.ص.136.
- ↑ حسینی، روح الله، خان آبادی، سعید(1400). جامعه و فرهنگ ساحل عاج. تهران: موسسه فرهنگی هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی،ص.271-272.
- ↑ حسینی، روح الله، خان آبادی، سعید(1400). جامعه و فرهنگ ساحل عاج. تهران: موسسه فرهنگی هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی،ص 272-273.
- ↑ حسینی، روح الله، خان آبادی، سعید(1400). جامعه و فرهنگ ساحل عاج. تهران: موسسه فرهنگی هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی، ص.273-278.
- ↑ Vidal, C. (1986). «Funérailles et conflit social en Côte d’Ivoire», Politique africaine, n°24.
- ↑ Vidal, C. (1986). «Funérailles et conflit social en Côte d’Ivoire», Politique africaine, n°24.
- ↑ Guerry, R.P.V. (1970). La vie quotidienne dans un village baoulé, Abidjanp.62.
- ↑ حسینی، روح الله، خان آبادی، سعید(1400). جامعه و فرهنگ ساحل عاج. تهران: موسسه فرهنگی هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی،ص.278-281.
- ↑ حسینی، روح الله، خان آبادی، سعید(1400). جامعه و فرهنگ ساحل عاج. تهران: موسسه فرهنگی هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی،ص.282-284.
- ↑ حسینی، روح الله، خان آبادی، سعید(1400). جامعه و فرهنگ ساحل عاج. تهران: موسسه فرهنگی هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی،ص. 284-289.
- ↑ حسینی، روح الله، خان آبادی، سعید(1400). جامعه و فرهنگ ساحل عاج. تهران: موسسه فرهنگی هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی،ص.290-291.
- ↑ حسینی، روح الله، خان آبادی، سعید(1400). جامعه و فرهنگ ساحل عاج. تهران: موسسه فرهنگی هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی،ص.291-293.