ملی گرایی مصری
اندیشه ملی گرایی مصری (میهن پرستی) و اندیشه عرب گرایی (قومیت عربی) هر چند هر دو تحت تأثیر جریانهای فکری ناسیونالیستی اروپا و با رویکردی استقلال طلبانه پدید آمد، ملی گرایی مصری صرفا بر تاریخ و فرهنگ مصر تأکید داشت و به مقوله وحدت جهان عرب چندان توجهی نشان نمیداد ،زیرا مصر در اشغال بود و آزادی سرزمین مصر از اشغال انگلیس بر هر مقوله دیگری برتری داشت.
با آنکه مصریان از زمان طهطاوی کم و بیش با مفهوم امروزی وطن آشنا شده بودند، لیکن گسترش مفهوم وطن پرستی و آگاهی قومی از زمان جنبش ملی به رهبری عرابی پاشا و در پی آن، اشغال مصر توسط انگلیس در سال 1882 آغاز شد.
یکی از نویسندگان مصری که در این دوره پیشگام ادبیات میهنی در مصر به شمار میرفت عبدالله ندیم بود که به سبب شرکت در جنبش عرابی پاشا و مخالفتهایش با سیاستهای انگلیس به قسطنطنیه تبعید شد و تا پایان عمر در آنجا ماند. مقاله او در شرح معنی وطن در مجله «التنکیت و التبکیت» در سال 1881، از نخستین مقالات جدی است که به زبان عربی در این باره نوشته شده است. نویسنده دیگری که در این دوره در گسترش اندیشه وطن پرستی سهم فراوان داشت، شیخ حسن المرصفی، استاد دانشگاه الازهر بود.[۱]
مصطفی کامل (1874-1908) را اما بنیادگذار ناسیونالیسم مصری دانستهاند[۲] که تاریخ جنبش وطن پرستی در مصر با نام او آغاز میشود.[۳] او که در دوره نخست فعالیت تا سال 1904 از هواخواهان تقلید از تمدن غربی در مصر بود و فرانسه را نماینده پیشرفتهترین تمدن مادی و معنوی غرب میدانست، اعتراف میکرد که اندیشه وطن پرستی را از اروپاییان گرفته است و یک بار گفته بود که
مصر بدون اروپا نمیتواند وجود داشته باشد.
قرارداد تفاهم انگلیس و فرانسه در سال 1904 که به موجب آن فرانسویها از علائق خود در مصر چشم پوشیدند ،از دیدگاه او سیاستبازی فرانسویها تلقی شد و او را نه تنها نسبت به دولت فرانسه که نسبت به فرهنگ و تمدن غربی بدبین کرد، چنانکه میگفت:
ما نمیتوانیم به اروپا اعتماد کنیم.
مصطفی کامل، میهن پرستی را به مثابه شرافتمندانهترین حلقه پیوند میان مردم و شالوده استواری میدانست که دولتهای بزرگ و ملی بر اساس آن برپا میشوند. او به مصری بودن خود و به فرهنگ کهن مصر که اساس تمدن جهانی را تشکیل داده است افتخار میکرد ؛ البته او مفهوم مشخصی از ملت در ذهن نداشت و پیوسته بر جنبه نژادی و عاطفی میهن پرستی تأکید میکرد.[۴] جنبش ملی مصر پس از مرگ او همچنان رو به گسترش گذاشت و 10 سال پس از او حزب وفد شکل گرفت که در جهت رهبری و بسیج نیروهای ملی و کسب استقلال مصر سهمی نمایان داشت.[۵]
احمد لطفی السید (1872-1963) که گرایشهای لیبرالیستی داشت و هوادار اروپایی کردن مصر بود میگفت:
ملت مصر ملت مستقلی است و از ویژگیهای مشخصی برخوردار است که آن را از دیگر ملتهای عرب و اسلامی متمایز میکند؛ این ویژگیها بر شالوده «فرعونی» مصر قدیم شکل گرفته است.[۶]
لطفی السید نشان داد که «امت» و مفهوم نوین «ملت» کاملا متفاوتند. او ملت را اجتماعی توصیف کرد که نه دیانت مشترک، بلکه مصالح عمومی (از دیدگاه لیبرال-بورژوایی) متحد کننده آن است.[۷] البته مخالفت لطفی السید با مقوله امت و همبستگی اسلامی، او را از توجه به آثار اخلاقی دینی در استواری پایههای ملیت مصری باز نمیداشت و حتی قبول داشت که اسلام بهتر از هر آئین دیگری میتواند مسلمانان را از واماندگی به در آورد. او با وحدت عربی چندان میانهای نداشت و این اندیشه را مایه انحراف ذهنی مصریان از مسائل میهنی خود میدانست.[۸] طه حسین هم با نفی قومیت یکپارچه عربی، بر میهن پرستی مصری تأکید میکرد و البته باور داشت که هویت ملی و تاریخی مصربه فرهنگ و تمدن اروپا وابسته است. او استدلال میکرد که
اندیشه مصری نیز از لحاظ تاریخی از سه عنصر ساخته شده است؛ میراث ادبی و فلسفی که از ادب و فلسفه یونان الهام گرفته، مبانی حکومت و زندگی سیاسی که آن هم از تمدن روم اثر پذیرفته و عنصر اسلامی که با دین مسیحیت همگوهر است.[۹][۱۰]
نیز نگاه کنید به
کتابشناسی
- ↑ عنايت، حميد (1376). سيري در انديشه سياسي عرب (چاپ پنجم). تهران: انتشارات اميركبير، ص193-195.
- ↑ لوین، ز.ا (1378). انديشهها و جنبشهاي نوين سياسي اجتماعي در جهان عرب. ترجمه يوسف عزيزي بني طرف (چاپ اول). تهران: شركت انتشارات علمي و فرهنگي، ص173.
- ↑ عنايت، حميد (1376). سيري در انديشه سياسي عرب (چاپ پنجم). تهران: انتشارات اميركبير، ص196.
- ↑ لوین، ز.ا (1378). انديشهها و جنبشهاي نوين سياسي اجتماعي در جهان عرب. ترجمه يوسف عزيزي بني طرف (چاپ اول). تهران: شركت انتشارات علمي و فرهنگي، ص173 و 174.
- ↑ عنايت، حميد (1376). سيري در انديشه سياسي عرب (چاپ پنجم). تهران: انتشارات اميركبير، ص207.
- ↑ لوین، ز.ا (1378). انديشهها و جنبش هاي نوين سياسي اجتماعي در جهان عرب. ترجمه يوسف عزيزي بني طرف (چاپ اول). تهران: شركت انتشارات علمي و فرهنگي، ص 163- 165.
- ↑ لوین، ز.ا (1378). انديشهها و جنبشهاي نوين سياسي اجتماعي در جهان عرب. ترجمه يوسف عزيزي بني طرف (چاپ اول). تهران: شركت انتشارات علمي و فرهنگي، ص 182.
- ↑ عنايت، حميد (1376). سيري در انديشه سياسي عرب (چاپ پنجم). تهران: انتشارات اميركبير، ص 218و220.
- ↑ عنايت، حميد (1376). سيري در انديشه سياسي عرب (چاپ پنجم). تهران: انتشارات اميركبير، ص65.
- ↑ صدر هاشمی، سید محمد (1392). جامعه و فرهنگ مصر. تهران: موسسه فرهنگی، هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی، ص200-202.