نظام فرهنگی مصر
سرزمین مصر خاستگاه یکی از قدیمیترین فرهنگها و تمدنها است که سابقه آن به هزاران سال پیش از میلاد مسیح باز میگردد. مصر شش هزار سال تاریخ ثبت شده دارد و تمدن مصر از اولین تمدنهای بشری است که برای هزاران سال، فرهنگی به شدت پیچیده را پایداری و استمرار بخشید و در دورههایی نیز فرهنگ اروپا، خاورمیانه و آفریقا را تحت تأثیر قرار داد. مطالعه تاریخ فرهنگ و تمدن مصر نشان میدهد که رودخانه نیل در شکلگیری فرهنگ و غنای آن نقش بسزایی داشته و مردم این سرزمین بدون اتکاء به این منبع طبیعی، امکان رسیدن به چنین جایگاهی در فرهنگ و تمدن بشری را نداشتهاند. نماد پردازیهای موجود بر دیواره و سنگ گور فرعونها و بزرگان تاریخ مصر به میزان زیادی نشان از فرهنگ دیرینه مردم این سرزمین دارد. این سرزمین هر چند طی قرون و اعصار تحت هجوم اقوام و ملتهای مختلف قرار گرفت و گاه تا مرز فروپاشی پیش رفت، به پشتوانه فرهنگ و تمدن کهن خود نه تنها پایدار ماند که فرهنگ اقوام مهاجم را تحت تأثیر قرار داد و البته از آنها نیز تأثیر پذیرفت. مصر پس از دوره فرعونها تحت نفوذ فرهنگ یونانی و مسیحی قرار گرفت و با ورود اسلام، فرهنگ اسلامی به تدریج در این سزمین همه گیر شد و مصر، خود به یکی از پایگاههای شکوفایی و نشر فرهنگ اسلامی تبدیل گشت. ورود نیروهای فرانسوی به فرماندهی ناپلئون به مصر در واپسین سالهای قرن هجدهم، آغاز روند روابط غرب با سرزمین مصر بود که با تحولات فرهنگی و اجتماعی در دوره زمامداری محمدعلی و فرزندانش ادامه یافت و در شکلگیری فرهنگ معاصر مصر تأثیرگذار بود. تأسیس و توسعه مراکز آموزشی، تأسیس دارالکتب المصریة و مراکز چاپ و نشر از عناصر نقش آفرین در روند تحولات فرهنگی معاصر مصر به شمار میرود. زان پس بود که کتابهای گوناگون تألیف، چاپ و انتشار یافت و مجموعه کتابهایی نیز از زبانهای دیگر به عربی ترجمه شد. نشریات اجتماعی و فرهنگی یکی پس از دیگری ظهور کردند و به افزایش سطح آگاهیهای مردم کمک کردند و درنهایت فرهنگ جامعه متأثر از روند تحولات ارتقاء یافت. تأسیس دانشگاه ملی مصر در سالهای اولیه قرن بیستم و در پی آن برپایی دیگر مراکز آموزش عالی نقطه عطف در روند تحولات فرهنگی و آموزشی و زمینهساز توسعه فرهنگی در دهههای بعد بود. چنان شد که مصر از نیمههای قرن بیستم به کانون فرهنگی و فکری کشورهای عربی تبدیل گشت و این کشورها طی چند دهه تحت تأثیر فرهنگ، هنر و ادبیات مصر قرار داشتند. امروز نیز گرچه به دلیل تغییر و تحولات اجتماعی و فرهنگی کشورهای عربی، نمیتوان بسان آن چند دهه ،مرکزیت فرهنگی برای مصر قائل شد، این کشور همچنان از جایگاه شایسته فرهنگی در میان کشورهای عربی و اسلامی برخوردار است.
سیاستگذاری فرهنگی مصر
سیاست فرهنگی جمهوری عربی مصر بر مبانی ذیل استوار است:
- حراست از هویت فرهنگی؛
- بعد فرهنگی توسعه اقتصادی و اجتماعی؛
- دموکراسی و احترام به حقوق بشر؛
- گفتمان واحد فرهنگی (داخلی و خارجی)؛
- اهمیت پویاسازی زبان عربی؛
- اهمیت توجه به فرهنگ زنان، کودکان و نوجوانان و بهرهگیری از دستاوردهای نوین برای متحول ساختن توانمندیها و شکوفایی استعدادهای آنان.
مؤلفههای چهارگانه سیاست فرهنگی
دموکراسی فرهنگی
- تمرکز زدایی در فعالیتهای فرهنگی؛
- اهتمام به تنوع فرهنگی و توجه به خرده فرهنگها.
گسترش فرهنگ
اجرایی کردن معاهده حمایت و تقویت تنوع در شیوههای بیان که وزارت فرهنگ به نمایندگی از دولت مصر در سال 2005 آن را امضاء کرده است.
- فراهم آوردن امکانات لازم برای دسترسی همه گروههای سنی مردم مصر به تولیدات، برنامهها و فعالیتهای فرهنگی.
سازوکار فرهنگی
بازنگری در ساختار برخی از بخشهای وزارت فرهنگ با هدف هماهنگی با مرحله نوین تاریخ مصر و انتظارات جامعه فرهنگی و نیز نیازهای فعلی ایجاد تحول در روند فعالیتها که این بخشها را شامل میشود:
- شورای عالی فرهنگ، سازمان فرهنگسراها، بخش تولیدات فرهنگی و صندوق توسعه فرهنگی؛
- تکمیل زیربنای مؤسسات فرهنگی همچون خانههای فرهنگ.
اقتصاد فرهنگ
شامل مواردی از جمله اولویت دادن به توسعه و گستر صنایع فرهنگی است.
مهمترین برنامهها و فعالیتها
حمایت از انجمنهای غیردولتی و مؤسسات جامعه مدنی در زمینههای فرهنگی از طریق مشارکتهای حضوری و مالی با هدف حمایت از نقشآفرینی آنها که مآلاً به گسترش دامنه فعالیت موسسات مزبور خواهد انجامید.
- استفاده بهینه از سازمانهای منطقهای و بینالمللی فعال در حوزههای فرهنگی؛
- تأسیس دیدهبان ملی دفاع از آزادی و ابداع و حقوق مربوطه؛
- تلاش برای کاهش هزینههای محصولات فرهنگی دارای ارزش محتوایی بالا؛
- تنظیم کاروانهای فرهنگی متشکل از اندیشمندان و شاعران برای انتقال فرهنگ به مناطق دورافتاده و محروم؛
- توجه به خرده فرهنگها و تعامل با این تنوع به عنوان عنصر غنا بخش و تقویت فرهنگ مصر؛
- اجرای فعالیتهای مختلف در زمینه توسعه آگاهیهای دینی، شهروندی، حقوق کودکان و تقویت مقوله دموکراسی و گفتگو در جامعه؛
- برگزاری نشستهایی برای زنان در فرهنگسراها و خانههای فرهنگ در استانهابا هدف تشویق آنان به مشارکت در حیات سیاسی و اجتماعی و بهبود درآمدهای خانواده؛
- تلاش برای ارتقاء بخشیدن به آگاهیهای فرهنگی شهروند مصری با هدف تقویت قدرت تشخیص و تمایز میان محصولات ارزشمند فرهنگی و محصولات بی ارزش[۱].
مدیریت فرهنگی مصر
وزارت فرهنگ مدیریت عالی حوزه فرهنگ را بر عهده دارد که از طریق سازمانها و مؤسسات زیر در جهت تحقق سیاستهای فرهنگی کشور عمل میکند:
شورای عالی فرهنگ مصر
این شورا (المجلس الاعلی للثقافة) در سال 1956 با مأموریت هماهنگی فعالیتهای فرهنگی هنری مؤسسات دولتی تأسیس شد. مهمترین اهداف شورای عالی فرهنگ، هموارسازی ارتباط فرهنگ با جامعه و ارزشهای معنوی از طریق بهرهمندسازی بخشهای مختلف جامعه از حوزه فرهنگ، توسعه دستاوردهای مختلف فرهنگی، هنری و ادبی و احیای میراث فرهنگی کهن، تأکید بر ارزشهای دینی، معنوی و اخلاقی جامعه است. امروز شورای عالی فرهنگ به کانونی برای توسعه فرهنگی و فکری در سطح ملی، منطقهای و بینالمللی تبدیل شده است و با تأسیس شعبهها و کمیتههای متعدد، مجموعه بزرگی از فعالان برجسته حوزه فرهنگ و هنر و علوم اجتماعی را در جهت تحقق اهداف خود به کار گرفته است. شورای مذکور از طریق کمیتههای چندگانه خود نشریاتی را انتشار میدهد که مهمترین آنها عبارت است از: آفاق الموسیقی، مجلة الفلسفة، مجلة الکتاب و النشر و مجلة الترجمة است. همچنین اهداء جوایز دولتی با هدف تشویق و تکریم اندیشمندان، فرهیختگان و نویسندگان از جمله مسئولیتهای این شورا است که از سال 1958 تاکنون، همه ساله انجام شده است.
مرکز ملی ترجمه مصر
این مرکز (المرکز القومی للترجمة) به عنوان یک مؤسسه ملی و غیرانتفاعی در سال 2006 تأسیس شده است. مهمترین اهداف اصلی این مرکز، ترجمه و نشر آثار مهم از زبانهای خارجی به زبان عربی و ترجمه آثار فرهنگی و ادبی از زبان عربی به زبانهای دیگر است. مرکز مزبور برای تحقق هر چه بهتر این دو هدف مهم، برای ایجاد مجموعهای ویژه از مترجمان جدید و حرفهای در زمینه موضوعات گوناگون تلاش میکند. مرکز ملی ترجمه، معمولا کتابهایی را ترجمه و منتشر میکند که مراکز نشر خصوصی امکان و توان آن را ندارند؛ از جمله ترجمه دائرة المعارفها و مجموعه کامل آثار نویسندگان و اندیشمندان بزرگ و نامدار. این مرکز علاوه بر همکاری با مؤسسات فرهنگی و مراکز نشر داخلی، با برخی از مراکز فرهنگی خارجی در مصر و برخی مراکز انتشاراتی وابسته به دانشگاههایی چون اکسفورد، کمبریج، کالیفرنیا، شیکاگو، کلمبیا و نیز برخی مراکز نشر جهانی در فرانسه، انگلیس، ایتالیا و آلمان همکاری دارد.
سازمان کل کاخ های فرهنگی مصر
این سازمان (الهیئة العامة لقصور الثقافة) از مؤسسات فرهنگی مهم مصر است که نقش عمدهای در ارائه خدمات فرهنگی و هنری دارد. این سازمان که پیشتر با عنوان سازمان فرهنگ عامه فعالیت میکرد، در سال 1989 با تشکیلات و عنوان جدید مرحله جدید فعالیتهای خود را آغاز کرد. اهداف اصلی سازمان کل کاخهای فرهنگی، مشارکت فعال در ارتقاء فرهنگی و جلب توجه مردم به حوزه سینما، تئاتر، موسیقی، ادبیات، هنرهای تجسمی و نیز فعالسازی حوزههای کودک، زنان، جوانان و توسعه خدمات کتابخانهای در استانها است. گروه میراث فرهنگی التنورة از جمله واحدهای وابسته به این سازمان است که در راستای احیای میراث فرهنگی و هنری فراموش شده و یا در حال فراموشی فعالیت میکند. طرح اتوبوس هنر زیبا نیز با هدف ارتقاء سطح آگاهیها و تأکید بر مفهوم زیبایی و ارزش احساس وابستگی و وفاداری به میهن در میان نسلهای جدید کودک و جوان مصری فعال شده است. این طرح از طریق بکارگیری شیوههای ابتکاری و بهرهگیری از اندیشهها و مفاهیم جدید و پویا، سعی در پیشگیری از سقوط این نسل در گرداب افراطیگری و تروریسم و خشونت در اندیشه و رفتار دارد. اتوبوس هنر زیبا طبق برنامه مدون، کودکان و نوجوانان را با همراهی ناظر و یک هنرمند تجسمی به تماشای موزهها و نمایشگاههای هنری میبرد. باشگاههای تکنولوژی ارتباطات نیز از جمله طرحهای فرهنگی هنری وابسته به سازمان کل کاخهای فرهنگی است که از سال 2003 به اجرا گزارده شده است. امروز 43 باشگاه در مناطق مختلف مصر در این طرح مشارکت دارند. محور برنامهها در این طرح، تعامل با زبان جدید و عصر جهانی شدن است. در این برنامهها مشارکت کنندگان با شیوههای گوناگون بهرهبرداری از تکنولوژی ارتباطات نوین آشنا شده و از طریق فضای مجازی با جهان امروز و تحولات آن آشنا میشوند.
از دیگر فعالیتهای سازمان کل کاخهای فرهنگی، برگزاری جشنوارههای مناسبتی ملی و مشارکت در برخی جشنوارههای بینالمللی است. از جمله جشنوارهها و مناسبتهایی که توسط این سازمان برگزار میشود میتوان از: جشنواره مطالعه برای همگان، جشنواره فرهنگی هنری شبهای رمضان، جشنهای مربوط به زنان خانواده، جشنهای میلاد پیامبر اسلام (ص)، جشنواره حرفههای سنتی، جشن روز جهانی موسیقی، جشنواره حوزه دریای سرخ و جشنواره کشورهای حوزه رودخانه نیل نام برد. همچنین برگزاری مسابقات فرهنگی و ادبی مناطق در زمینههای شعر، رمان و قصه کوتاه از دیگر فعالیتهای این سازمان است.[۱]
سازمان کل کتابخانه و اسناد ملی مصر
این سازمان (الهیئة العامة لدار الکتب و الوثائق القومیة) نظارت و هدایت کتابخانه و اسناد ملی مصر را بر عهده دارد. کتابخانه ملی مصر در سال 1870 و به فرمان اسماعیل پاشا با نام «الکتبخانة الخدیویة المصریة» آغاز به کار کرد که میتوان آن را اولین کتابخانه ملی به مفهوم نوین آن در تاریخ معاصر جهان عرب دانست. در سال 1966، مرکز اسناد ملی مصر به این کتابخانه منضم گشت و سپس در یک روند تحول و توسعه، در سال 1993 با عنوان سازمان کل کتابخانه و اسناد ملی مصر مرحله جدیدی را در حوزه خدمات فرهنگی و علمی آغاز کرد. امروز این مرکز ملی کتاب و اسناد با مراکز وابسته متعددی چون: مرکز تحقیقات میراث و مرکز تاریخ معاصر، یکی از مؤسسات معتبر علمی و فرهنگی فعال این کشور است.
هدف عمده کتابخانه و مرکز اسناد ملی مصر ارائه خدمات کتابخانهای در سراسر مصر و نیز جهان عرب است. فراهم آوردن امکانات و زمینههای لازم برای جمعآوری منابع علمی ارزشمند در سطح جهان، حفظ میراث مکتوب با گردآوری نسخههای خطی اصل، تهیه منابع و مدارک مربوط به تاریخ ملی مصر و سازماندهی و آمادهسازی آنها برای استفاده پژوهشگران از دیگر وظایف این مرکز به شمار میرود.
کتابخانه و مرکز اسناد ملی مصر دارای حدود 1/400/000 جلد کتاب، 5500 نسخه خطی به زبانهای عربی، ترکی، فارسی، انگلیسی، فرانسوی و ایتالیایی و نیز ملیونها سند آرشیوی از منابع اصلی و ترجمه شده در حوزههای مختلف علوم است. فصلنامه «الفهرست» و مجله «تراثیات» از مهمترین نشریات این سازمان است.[۲][۱]
صندوق توسعه فرهنگی مصر
از آنجا که مصر دارای سرمایه عظیمی از آثار معماری، باارزش تاریخی و فنی است؛ با هدف پیشگیری از تخریب و آسیب بیشتر آنها، صندوق توسعه فرهنگی (صندوق التنمیة الثقافیة)، مسئولیت طرحهای بازسازی و مرمت این آثار را برعهده دارد. همچنین، تأسیس و یا نوسازی موزههای تاریخی و هنری و تجهیز آنها به جدیدترین امکانات موزهای و تجهیز و نوسازی مراکز فرهنگی و هنری در زمره مأموریتهای آن قرار دارد. از دیگر وظایف این صندوق، حمایت از برگزاری جشنوارهها و مناسبتهای فرهنگی و هنری از جمله جشنواره ملی سینما، سمپوزیوم مجسمهسازی اسوان، جشنواره بینالمللی تئاتر تجربی، جشنواره ملی تئاتر مصر و جشنواره بینالمللی سینمای کودک قاهره است. حمایت مالی از مجموعهها و جمعیتهای فرهنگی و هنری هم در فهرست فعالیتهای صندوق توسعه فرهنگی قرار گرفته است.
سازمان کل کتاب مصر
در سال 1993 با جدا شدن از مجموعه مرکز کتابخانه و اسناد ملی، فعالیت خود را به عنوان سازمانی مستقل آغاز کرد. مأموریت این سازمان (الهیئة المصریه العامة للکتاب) پاسداری از پیشگامی فرهنگی مصر از طریق ارتقاء بخشیدن به حوزه اندیشه و با هدف ایفای نقش در ساختن آینده نسلهای امروز و فردا، باور، پذیرش، تعامل و همزیستی در یک منظومه انسانی گسترده است. سازمان مذکور تلاش میکند تا با ارائه تألیفات جدید، معرفی میراث فرهنگی و ترجمه آثاری که از اندیشهای والا برخوردار باشد، چنین مأموریتی را تحقق بخشد. این سازمان برای غنا بخشیدن به حیات فرهنگی جامعه، اقدام به ایجاد پروژه «کتابخانه خانواده» کرده است که از مهمترین پروژههای فرهنگی در مصر است. این پروژه با حمایت از تشکیل کتابخانه در هر خانه به گسترش فرهنگ مطالعه کتاب و مآلاً به ارتقاء سطح معرفت و آگاهیهای فرهنگی و اجتماعی کمک میکند. سازمان کل کتاب همچنین به انتشار کتاب و مجموعههای معرفتی در حوزههای مختلف اقدام کرده است که از جمله آنها میتوان به: سلسله شاهکارهای ادبیات عرب، مجموع ابداعات شعری معاصر، تاریخ مصر، علم و زندگی، ادبیات کودک در جهان، نمایشنامههایی با محتوای میراث تاریخی برای کودکان، سلسله آثار برتر داستانی، فرهنگها و دائرة المعارفها، هنرهای زیبای مصر، دائرة المعارف اسلامی، دائرة المعارف مصر جدید، فرهنگ تئاتر و دایرة المعارف کودک را نام برد. علاوه بر آنچه ذکر شد، این سازمان از ابتدای تأسیس تاکنون بیش از 400 عنوان کتاب را از زبانهای خارجی به عربی ترجمه و منتشر کرده است. از دیگر وظایف این سازمان، نظارت بر برگزاری برخی از نمایشگاههای فرهنگی هنری از جمله: نمایشگاه بینالمللی کتاب قاهره، نمایشگاه کتاب عربی اسکندریه و نمایشگاه بینالمللی کتاب کودک در قاهره است. نشریات متعددی نیز توسط سازمان مزبور منتشر میشود که فصلنامه «فصول» در نقد ادبی، ماهنامه «المسرح» در حوزه تئاتر، فصلنامه «عالم الکتاب» و فصلنامه «ابداع» از مهمترین آن است.
سازمان کل مرکز فرهنگی ملی مصر
زمینه تأسیس این سازمان (الهیئة العامة للمرکز الثقافی القومی (الاوبرا)) به دوره حکومت اسماعیل پاشا و مناسبت افتتاح آبراه سوئز در سال 1869 بازمیگردد. نظر به علاقهای که او به هنر و فعالیتهای هنری داشت، دستور داد تا ساختمانی با معماری هنری برجسته ساخته شود و به اپرا اختصاص یابد. فعالیتهای این مرکز که به دنبال آتشسوزی در سال 1971 متوقف شده بود، از سال 1988 مجددا آغاز شد. مرکز فرهنگی ملی که به عنوان خانه اپرای مصر هم شناخته میشود یکی از مراکز فرهنگی شاخص در مصر است که به ارائه هنرهای فاخر و فعالیتهای ابتکاری مختلف فرهنگی و هنری میپردازد. این مرکز با هدف جلب و جذب جمعیت بیشتری از مردم علاقمند، برنامههای خود را با قیمتهای پایین ارائه میکند.[۱]
جریان های فکری موثر مصر
از نیمه دوم قرن نوزدهم، تحت تأثیر امواج فکری و فرهنگی مغرب زمین، زمینه ظهور جریانهای فکری جدیدی شکل گرفت که هر کدام در حوزههای دینی، سیاسی و اجتماعی، به اندیشهای فراخوان میدادند. واقعیت آن است که در پی لشکرکشی ناپلئون به مصر و برخورد جهان عرب و اسلام با جهان جدید که غرب نماد آن بود، الگوهای فکری کهن که طی قرون متمادی بر جوامع مسلمان عرب حاکم بود به تدریج برای ارائه پاسخ به تحولات فرارو به چالش کشیده شد. آنگاه بود که کوششهای بسیاری برای بازخوانی میراث فکری و فرهنگی و صورتبندی الگوهای جدید فکری از سوی اندیشمندان عرب و مصری آغازگشت و طرحهای گوناگون برای برون رفت از چالشها و بحرانهای ناشی از تغییر و تحولات سریع در عرصه جهانی ارائه شد. الگوهای فکری جدید پس از جنگ جهانی اول و فروپاشی امپراتوری عثمانی از وضوح و ظهور بیشتری در صحنههای سیاسی اجتماعی برخوردار شد. برپایی دولتی غیربومی و مسلح به مفاهیم و ابزارهای مدرنیته توسط صهیونیستها در سرزمین فلسطین و ناتوانی اعراب در پیشگیری از چنین فاجعهای و نیز شکست ارتشهای عرب به ویژه در جنگ ژوئن 1967 از اسرائیل، زمینه نقد و بازخوانی الگوهای فکری دهههای پیش از آن را فراهم آورد .جریانهای جدید فکری به طرح ایدهها و نظریههایی پرداختند که در واقع، علیرغم تأثیرگذاری آن بر حوزههای مختلف سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، هیچ یک اما نتوانست در برخورد با ناکامیها و عقبماندگیهای جامعه، پاسخی در خور و راهحلهای کارساز ارائه کند.
عمده جریانهای فکری مورداشاره را میتوان در سه جریان کلی غربگرایی، عربگرایی (قومیت عربی)، ملیگرایی مصری و اسلامگرایی قرار داد. نکته مهم آنکه این نوع تقسیمبندی صرفا برای تسهیل در معرفی جریانهای مزبور است و لزوما در همه موارد دارای مرزبندی قطعی و شفاف نیست و چه بسا برخی تداخلها و مشترکات نیز مابین جریانهای مزبور وجود دارد، همچون جریان عربگرایی که در مقطعی از تاریخ حیات خود متأثر از ناسیونالیسم غربگرا بود.
جریان فکری غرب گرایی مصر
زمینههای شکلگیری جریان فکری غربگرا به پیآمدهای حضور ناپلئون و همراهان او در مصر و سپس تحولات فرهنگی اجتماعی دوره حکومت محمدعلی بر این سرزمین باز میگردد که به ارتباط فکری و فرهنگی میان مصر و اروپا انجامید. از جمله اقداماتی که در این راستا تأثیرگذار بود، اعزام گروههایی از دانشجویان مصری درنیمه اول قرن نوزدهم ،طی چندمرحله و به دستور محمدعلی به فرانسه و ایتالیا برای آموختن دانشهای جدید بود.[۳] رفاعة الطهطاوی از جمله این دانشجویان بود که در سالهای بعد نقش پررنگی در مناسبات فرهنگی مصریان و اروپا، به ویژه فرانسه ایفا کرد. مهمترین اثر طهطاوی کتاب «مناهج الالباب المصریة فی مناهج الآداب العصریة» حاوی مهمترین اندیشههای اوست. او باور داشت که تنها راهحل نجات مصر از عقبماندگی، بهرهگیری از مهمترین عناصر تمدنی اروپاست. طهطاوی همچنین تأکید کرد که
فرانسویان به لحاظ فرهنگی و تمدنی، بیش از ترکهای عثمانی به اعراب شباهت دارند.[۴]
جریان فکری غربگرا در نیمه اول قرن بیستم، نحلههای فکری و فرهنگی گوناگونی از جمله لیبرالیسم، سکولاریزم و حتی سوسیالیزم را شامل میشد و احزاب سیاسی متعددی بر بنیاد این نحلهها شکل گرفت. مسیحیان مهاجر شام و لبنان، نقش مهمی در این زمینه داشتند که از جمله آنها میتوان به شبلی شمیل (1850-1917) و فرح انطون (1874-1922) اشاره داشت. شمیل به مفاهیم انقلاب فرانسه شدیدا ایمان داشت و نخستین آوازهگر داروینیسم و فلسفه ماتریالیسم در مصر و شرق عربی بود[۵] و در عین حال نخستین کسی بود که رویکرد سوسیالیزم را در جهان عرب ترویج کرد.[۶] فرح انطون که از پیشگامان مکتب رمانتیسم در ادبیات عرب شمرده میشود با نوشتههای خود، خوانندگان را با جدیدترین گرایشهای فلسفی و اجتماعی سیاسی اروپا به ویژه اندیشههای خردگرایان فرانسه در قرن هجدهم آشنا میساخت.[۷] انطون به سوسیالیزم هم گرایش داشت و آن را مترادف سکولاریزم می دانست.[۸] سلامة موسی (1887-1945) از مسیحیان مصری هم به نظریه تکامل داروین باور داشت و سوسیالیزم را تبلیغ میکرد[۹] و آن را دین انسانیت مینامید.[۸] علاوه بر مسیحیان، برخی از شاگردان محمد عبده مانند طه حسین و احمد لطفی السید که کوششهای فکری و تفسیری او برای توفیق علم و دین و نیز تساهل او را در برابر غرب، نوعی موافقت با لیبرالیسم تلقی میکردند. در روند ترویج و اشاعه رویکردهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی غربگرا تأثیر داشتند. کتاب «مستقبل الثقافة فی مصر» (آینده فرهنگ در مصر) طه حسین که در سال 1937 منتشر شد، مهمترین سند دلبستگی او به تمدن غرب دانسته میشود.[۱۰] طه حسین (1889-1973) در این کتاب و برخی دیگر از آثارش بر ضرورت قرار گرفتن در مسیر تمدن اروپا تأکید میکرد و میگفت که
ما باید راه اروپا را تا بدان جا دنبال کنیم که هم طراز و همکار آنها در تمدن شویم.[۱۱]
احمد لطفی السید (1872-1963) نیز بر برتری لیبرالیسم بسان یک مکتب سیاسی اجتماعی تأکید میکرد، گرایشهای ملیگرایانه داشت و متأثر از اندیشههای سیاسی اجتماعی روسو و جان لاک بود.[۱۲]
نکته مهم آنکه بسیاری از روشنفکران مصری متأثر از غرب عموما به حساسیتهای فرهنگی و دینی جامعه توجه داشتند و در عین حال در ارزیابی ارزشهای ملی و اروپایی از دوگانگی عجیبی رنج میبردند و البته میان آنان که اندیشههای نوین را به سختی جذب کرده بودند با اکثریت قاطع مردم جدایی افتاد.[۱۳]
تحولات سالهای پس از جنگ جهانی دوم ، از جمله برپایی دولت اسرائیل و شکستهای اعراب از اشغالگران سرزمین فلسطین و نیز عدم موفقیت جوامع عرب در برون رفت از مشکلات و بحرانهای گوناگون سیاسی اجتماعی، ذهن بسیاری از روشنفکران مصری و عرب را متوجه این واقعیت ساخت که الگوهای غربی هم چندان کارساز نیست. چنان شد که اندیشههای غربی و رویکردهای غربگرا مورد نقد و بازخوانی قرار گرفت و مباحث جدیدی چون تفاوت میان غرب و تجدد، سنت و مدرنیسم، توسعه جامعه مدنی و جهانی شدن به محافل فکری راه یافت.
جریان فکری عرب گرایی مصر
جریان مشهور به قومیت عربی از اواخر دوره حکومت عثمانی و تحت تأثیر تحولات نوگرایانه در این امپراتوری و البته در تقابل با حاکمیت ترکهای عثمانی بر سرزمینهای عربی ظهور کرد و به تدریج قدرت یافت و سپس صورتی از لیبرالیسم به خود گرفت. فراخوان به قومیت عربی نخستین بار توسط روشنفکران مسیحی لبنانی داده شد[۱۴][۱۵] و به زودی هوادارانی در دیگر کشورهای عرب یافت. در مصر اما با وجود گرایش ملیگرایی مصری، جریان لیبرالیستی قومیت عرب چندان با استقبال روبرو نشد، به ویژه با تشکیل دولت اسرائیل در سرزمین فلسطین، این جریان تضعیف و قومیت عربی با گرایش چپ جایگزین آن شد. با روی کار آمدن جمال عبدالناصر در سال 1952 و ملی کردن کانال سوئز، او به نماد و سخنگوی جریان عرب گرایی و به شخصیت محوری جهان عرب تبدیل شد[۱۶] با اتحاد مصر و سوریه در سال 1958 و تأسیس جمهوری متحد عربی که با حمایت گسترده اعراب روبرو شد، مردم و بسیاری از روشنفکران عرب را به تحقق وحدت عربی امیدوار ساخت. شکست و فروپاشی این اتحادیه در سال 1960، هرچند سایه ناامیدی را بر جهان عرب افکند، مانع ادامه تلاشها برای تحقق وحدت عربی نبود. سوسیالیسم عربی رویکردی بود که میتوانست تا حدودی ناکامیهای پیشین را جبران کند و جایگزین قومیت عربی شود.[۱۷] از همان هنگام که جمال عبدالناصر در سخنرانی ژوئیه 1963 به مناسبت سالگرد انقلاب مصر، که در آن اصطلاح «جنبش وحدت عرب» را به کار برد و برتری سوسیالیسم عرب را اعلام کرد، گروهی از دستاندرکاران وحدت عربی، فراخوانی به سوسیالیسم عرب را به عنوان گامی به سوی وحدت نهایی اعراب و تحت عنوان جنبش وحدت عربی آغاز کرد. این جنبش سه خواست عمده وحدت اعراب، سوسیالیسم عرب و رهبری ناصر را مورد تأکید قرار داد. هدف عمده این جنبش در واقع، برپائی یک نظام سوسیالیستی کامل در چارچوب وحدت سراسری عرب بود. تا سال 1967 به نظر میآمد که حرکت این جنبش رو به صعود است؛ شکست مصر در جنگ ژوئن و تضعیف رهبری ناصر اما ادامه آن را دشوار ساخت.[۱۸] مرگ ناصر در سال 1970 در واقع ضربهای سخت و کارا بر جریان قومیت عربی و اندیشه وحدت جهان عرب بود. تحولات سالهای بعد، به ویژه کنارهگیری مصر از رهبری جریان عرب در پی امضای معاهده کمپ دیوید نشان از آن داشت که جریان ملیگرا ی عرب رو به افول گزارده است، هر چند جریان بعثیگری برای سالها تلاش کرد تا خود را نماد و سخنگوی قومیت عرب معرفی کند. تشکیل اتحادیههای منطقهای همچون شورای همکاری خلیج فارس هم نشان دیگری از شکست طرح وحدت عربی بود.
ملی گرایی مصری
اندیشه ملی گرایی مصری (میهن پرستی) و اندیشه عرب گرایی (قومیت عربی) هر چند هر دو تحت تأثیر جریانهای فکری ناسیونالیستی اروپا و با رویکردی استقلال طلبانه پدید آمد، ملی گرایی مصری صرفا بر تاریخ و فرهنگ مصر تأکید داشت و به مقوله وحدت جهان عرب چندان توجهی نشان نمیداد، زیرا مصر در اشغال بود و آزادی سرزمین مصر از اشغال انگلیس بر هر مقوله دیگری برتری داشت. با آنکه مصریان از زمان طهطاوی کم و بیش با مفهوم امروزی وطن آشنا شده بودند، لیکن گسترش مفهوم وطن پرستی و آگاهی قومی از زمان جنبش ملی به رهبری عرابی پاشا و در پی آن، اشغال مصر توسط انگلیس در سال 1882 آغاز شد.
یکی از نویسندگان مصری که در این دوره پیشگام ادبیات میهنی در مصر به شمار میرفت عبدالله ندیم بود که به سبب شرکت در جنبش عرابی پاشا و مخالفتهایش با سیاستهای انگلیس به قسطنطنیه تبعید شد و تا پایان عمر در آنجا ماند. مقاله او در شرح معنی وطن در مجله «التنکیت و التبکیت» در سال 1881، از نخستین مقالات جدی است که به زبان عربی در این باره نوشته شده است. نویسنده دیگری که در این دوره در گسترش اندیشه وطن پرستی سهم فراوان داشت، شیخ حسن المرصفی، استاد دانشگاه الازهر بود.[۱۹]
مصطفی کامل (1874-1908) را اما بنیادگذار ناسیونالیسم مصری دانستهاند[۲۰] که تاریخ جنبش وطن پرستی در مصر با نام او آغاز میشود.[۲۱] او که در دوره نخست فعالیت تا سال 1904 از هواخواهان تقلید از تمدن غربی در مصر بود و فرانسه را نماینده پیشرفتهترین تمدن مادی و معنوی غرب میدانست، اعتراف میکرد که اندیشه وطن پرستی را از اروپاییان گرفته است و یک بار گفته بود که
مصر بدون اروپا نمیتواند وجود داشته باشد.
قرارداد تفاهم انگلیس و فرانسه در سال 1904 که به موجب آن فرانسویها از علائق خود در مصر چشم پوشیدند ،از دیدگاه او سیاستبازی فرانسویها تلقی شد و او را نه تنها نسبت به دولت فرانسه که نسبت به فرهنگ و تمدن غربی بدبین کرد، چنانکه میگفت:
ما نمیتوانیم به اروپا اعتماد کنیم.
مصطفی کامل، میهن پرستی را به مثابه شرافتمندانهترین حلقه پیوند میان مردم و شالوده استواری میدانست که دولتهای بزرگ و ملی بر اساس آن برپا میشوند. او به مصری بودن خود و به فرهنگ کهن مصر که اساس تمدن جهانی را تشکیل داده است افتخار میکرد ؛ البته او مفهوم مشخصی از ملت در ذهن نداشت و پیوسته بر جنبه نژادی و عاطفی میهن پرستی تأکید میکرد.[۲۲]
جنبش ملی مصر پس از مرگ او همچنان رو به گسترش گذاشت و 10 سال پس از او حزب وفد شکل گرفت که در جهت رهبری و بسیج نیروهای ملی و کسب استقلال مصر سهمی نمایان داشت.[۲۳]
احمد لطفی السید (1872-1963) که گرایشهای لیبرالیستی داشت و هوادار اروپایی کردن مصر بود میگفت:
ملت مصر ملت مستقلی است و از ویژگیهای مشخصی برخوردار است که آن را از دیگر ملتهای عرب و اسلامی متمایز میکند؛ این ویژگیها بر شالوده «فرعونی» مصر قدیم شکل گرفته است.[۲۴]
لطفی السید نشان داد که «امت» و مفهوم نوین «ملت» کاملا متفاوتند. او ملت را اجتماعی توصیف کرد که نه دیانت مشترک، بلکه مصالح عمومی (از دیدگاه لیبرال-بورژوایی) متحد کننده آن است.[۲۵] البته مخالفت لطفی السید با مقوله امت و همبستگی اسلامی، او را از توجه به آثار اخلاقی دینی در استواری پایههای ملیت مصری باز نمیداشت و حتی قبول داشت که اسلام بهتر از هر آئین دیگری میتواند مسلمانان را از واماندگی به در آورد. او با وحدت عربی چندان میانهای نداشت و این اندیشه را مایه انحراف ذهنی مصریان از مسائل میهنی خود میدانست.[۲۶] طه حسین هم با نفی قومیت یکپارچه عربی، بر میهن پرستی مصری تأکید میکرد و البته باور داشت که هویت ملی و تاریخی مصر به فرهنگ و تمدن اروپا وابسته است. او استدلال میکرد که
اندیشه مصری نیز از لحاظ تاریخی از سه عنصر ساخته شده است؛ میراث ادبی و فلسفی که از ادب و فلسفه یونان الهام گرفته، مبانی حکومت و زندگی سیاسی که آن هم از تمدن روم اثر پذیرفته و عنصر اسلامی که با دین مسیحیت هم گوهر است.[۲۷]
اسلام گرایی در مصر
جریان اسلام گرایی معاصر مصر با نام سید جمال الدین اسدآبادی (1839-1897) آغاز میشود. در پی تحولات فرهنگی اجتماعی نیمه اول قرن نوزدهم و طرح شبهات و چالشهایی درباره دین و تواناییهای آن در اداره امور جامعه که در نتیجه ورود اندیشهها و جریانهای فکری و فرهنگی غرب در جامعه مصر پدید آمده بود، برخی از اندیشمندان مسلمان و مصری در پاسخ به این چالشها به ارائه طرحها و اندیشههای جدید مبادرت ورزیدند. پژوهشگران و نویسندگان، این طرحها و اندیشهها را ذیل عناوینی چون: اسلام نوگرا، تجددخواهی دینی، احیای اندیشه دینی و اصلاح دینی مورد توجه قرار دادهاند.
عناوین فوق را میتوان بر تلاشهای فکری و اجتماعی فرهنگی سیدجمال منطبق دانست. سیدجمال الدین هر چند مصری نبود و کمتر از 10 سال در این سرزمین حضور داشت، تأثیر بسیاری بر احیای اندیشه دینی و آگاهی بخشی جوامع مسلمان زمان خود داشت. پویههای فکری و و کوششهای آگاهی بخشی او و شاگردش محمد عبده، افکار بسیاری را به خود جلب کرد و در شکلگیری جریانهای فکری و دینی در مصر و جهان اسلام تاثیر گذاشت. عناصر اصلی میراث فرهنگی سیدجمال عبارت بود از: اعتقاد به توانایی ذاتی اسلام برای رهبری مسلمانان و تأمین قدرت و پیشرفت آنان، مبارزه با روحیه تسلیم به قضا و قدر و گوشه نشینی و بیتحرکی، بازگشت به منابع اصلی اندیشه اسلامی، تفسیر عقلانی آموزههای اسلام و فراخوان مسلمانان به فراگیری علوم جدید، مبارزه با استعمار و استبداد به عنوان نخستین گام در راه رستاخیز و فکری مسلمانان.[۲۸] او میگفت:
تمدن، آفریده انسان است.
و منظور او، بهرهگیری از پیشرفتهایی بود که اروپا در عرصههای علمی و تکنیکی به آن دست یافته بود. او همچنین اسلام را نه تنها یک عقیده دینی با مجموعهای از الگوها برای زندگی اجتماعی میدانست، بلکه آن را سلاحی برای دستیابی به اهداف سیاسی میدید. سیدجمال بر این باور بود که علت انحطاط و وابستگی مسلمانان، فراموش کردن حکمت اسلام راستین و آموزههای آن درباره ضرورت حفظ وحدت جهان اسلام است.[۲۹] محمد عبده (1849-1905) شاگرد برجسته سیدجمال، تحت تأثیر اندیشههای او در خوانشی جدید از اسلام با رویکردی اصلاحگرانه به دو گزاره اصلی رسید؛ نخست، نقش ناگزیر دین در زندگی ملتها و دوم، نیاز به نهادهای جدید و مهارتهای فنی برای برآوردن نیازهای زندگی جدید. او استدلال میکرد که
مهارتهای علمی و فنی غرب ذاتا با ارزشهای دینی و اخلاقی اسلام ناسازگار نیست و تاریخ گواه است که اسلام هیچگاه با تحقیق علمی مخالف نبوده است.
او عقیده داشت که
شکست در پذیرش دستاوردهای علم جدید ممکن است به ورود یکسره تمدن غرب بیانجامد و سپس فرهنگ مادی غرب، ارزشهای اسلامی را در خود مستهلک کند.
از نظر عبده، اقتباس علم و شیوه آموزش و پرورش غرب، کلید ترقی بود.[۳۰] عبده به این باور رسیده بود که
دینداری از راه بازگشت مستقیم به منابع اصلی اندیشه دینی و همچنین توجیه عقلانی احکام شریعت و هماهنگی آن با مسائل روز امکان پذیر است.[۳۱]
عبده نه تنها در برابر مذاهب اسلامی، که در حق ادیان یهود و مسیحیت نیز تساهل میورزید و میگفت هر سه دین موجود، بیانکننده حقیقتند ولی کاملترین بیان حقیقت را تنها در اسلام میتوان یافت. نشانهای پرمعنی از تساهل مذهبی عبده و دلبستگی او به وحدت مسلمانان در شرح کتاب نهج البلاغه تألیف شریف رضی قابل ملاحظه است.[۳۲]
پس از مرگ او بسیاری از شاگردانش به تفسیر دیدگاههای او ادامه دادند، اما با توجه به برداشتهای متفاوت، به دو گروه تقسیم شدند. یک گروه ضمن وفادار ماندن به ارزشهای اخلاقی عبده، تفسیر اصول جامعهای غیردینی را آغاز کردند که در آن اسلام، محترم داشته میشد، اما دیگر پایه و اساس جامعه مدنی به شمار نمیرفت. گروه دیگر اما مدعی تفسیر درستتر از اندیشههای عبده بود و در برابر نفوذ اندیشههای غیردینی مقاومت کرد.[۳۳]
محمدرشید رضا (1865-1935) که سوری الاصل و سالهای بسیاری از عمر خود را در مصر اقامت داشت، با ادعای درک دقیقتر اندیشههای عبده به تفسیر آرای او پرداخت و البته آن بخش از اندیشههای او را که لیبرالیستی تلقی میکرد مورد نقد قرار داد و آن را کوته بینانه تفسیر کرد. برای رشیدرضا همچون سیدجمال و عبده، اصلاحات اسلامی، مسئله اصلی تلقی میشد. رهیافت او گرچه به ظاهر نوگرا، نمایانگر پیوندی درونی با سنتگرایی بود. او از بزرگان اسلام (سلف) که از دیدگاهش، معنی راستین اصول اسلامی را آنگونه که در قرآن و احادیث آمده است، فهمیده بودند، الهام گرفت. از نظر او
آگاهی از اسلام راستین را میتوان در قرآن و احادیث پیامبر یافت، درست آنگونه که توسط صحابه پیامبر و بزرگان اسلام (نسل اولیه) فهمیده و بازگو شده است.
دلبستگی عمیق رشیدرضا به احادیث و تأکید بر آیینهای ارتدکس که سیدجمال و عبده از آن خودداری کرده بودند، سبب شد تابه تدریج به وهابیگری که توجه به آن از انگیزههای سیاسی هم دور نبود. بستگی معنوی بیشتری پیدا کند.[۳۴] رشیدرضا دیدگاههای خود را در مجله «المنار» که نخستین شماره آن در سال 1898 در قاهره انتشار یافت، انعکاس میداد. مهمترین دیدگاه او که بحثها و جدلهایی را در محافل فکری آن روزگار مصر و کشورهای عربی و اسلامی برانگیخت، نظریاتی است که او درباره اصلاح نظام خلافت سنی و بازگشت آن به شکلی که در صدر اسلام معمول بود، ارائه کرد. او هرچند خلافت را مظهر پیوستگی دین و دولت در اسلام میدانست و تحقق همه آرمانهای این جهان اسلام را به آن وابسته میدید، معتقد بود که
ترکهای عثمانی خلافت را از صورت نظام دموکراتیک و عادلانه دوره صدر اسلام به شکل نظامی ستمگر و خودکامه و فریبکار درآوردهاند.
از نظر او رهایی مسلمانان بسته به آن است که خلافت از دست ترکان درآید و گزینش خلیفه دوباره از جانب اهل حل و عقد انجام گیرد. رشیدرضا خلافت را بهترین وسیله تحقق وحدت اسلامی میدانست و به همین دلیل ناسیونالیسم را محکوم میکرد.[۳۵] با توجه به دیدگاههای رشیدرضا درباره اسلام، او را بنیانگذار جریان اسلام سلفی دانستهاند.
یکی از جریانهای فکری دینی که تحت تأثیر اندیشههای رشیدرضا و عبده در جهان اسلام و عرب شکل گرفت اسلام سنتی است که نماد اصلی آن جمعیت اخوان المسلمین مصر است. این جمعیت که تأسیس آن در واقع واکنش در برابر انحطاط مسلمانان و سلطه فرهنگی و سیاسی غرب در سرزمینهای عرب بود، توسط حسن البنا (1906-1949) در سال 1928 بنیان گزارده شد. او ایدئولوژی خود را از رشید رضا گرفته بود اما آن را گامی فرا پیش برد؛ بدین معنا که کوشید تا نظام اسلامی برقرار کند.[۳۶] شعارهای اولیه جمعیت مبتنی بر تفسیر سلفی از اسلام بود که به اصلاح جامعه با رویکرد دینی فراخوان میداد و بر اهمیت جایگاه قرآن و سنت تأکید داشت. در سالهای بعد، شعار استقلال کامل سیاسی نیز به شعارهای اصلی این جمعیت افزوده شد.[۳۷] در سالهای پس از جنگ جهانی دوم، رویکردهای جدیدی در این تشکیلات پدید آمد که میتوان آنها را در سه رویکرد مبتنی بر اندیشههای سید قطب، رویکرد اصلاح طلب و رویکرد سلفی گرا قرار داد. جریان فکری و فرهنگی اخوان المسلمین در سرزمین مصر محدود نماند و در نیمه دوم قرن گذشته، سازمانها، احزاب سیاسی و جریانهای فکری و فرهنگی مبتنی بر رویکرد دینی حسن البناء در برخی کشورهای عرب و اسلامی شکل گرفت.
جریان فکری دینی دیگری که در روند اسلامگرایی معاصر در جامعه مصر ظهور کرد، جریان موسوم به بنیادگرایی است. جریان بنیادگرایی مبتنی بر اندیشههای سید قطب (1906-1966) است. اندیشه سید قطب که پس از اعدام او توسط رژیم مصر، اندیشه و عمل بنیادگرایان مسلمان مصری قرار گرفت بر سه محور استوار است: جاهلیت، عبودیت و حاکمیت الهی. او وضع موجود جهان (اعم از جهان اسلام و خارج از آن) را جاهلیت میخواند. از نظر او
جوامع مبتنی بر مادهگری، کشورهای به ظاهر دیندار که دین را ابزار دنیا کردهاند و بالاخره جوامعی که خود را مسلمان قلمداد میکنند اما در عمل ویژگیهایی را ارج مینهند که به خدا تعلق ندارد در زمره جوامع جاهلیاند.[۳۸]
سید قطب معتقد بود که
برای رسیدن به حاکمیت الهی باید از جامعه جاهلی خلاص شد که در دو مرحله انجام میشود: جهاد اکبر (خودسازی فردی) و تشکیل گروه مؤمنان پیشتاز.[۳۹]
تحت تأثیر اندیشه و ایدئولوژی سید قطب، صحنه سیاسی اجتماعی مصر از اواخر دهه شصت و اوائل هفتاد قرن پیش شاهد ظهور گروهها و سازمانهای اسلامی بنیادگرایی بود که طی یک دهه تعداد آنها رو به افزایش گذاشت. مهمترین تشکیلات بنیادگرا که در این راستا فعال شد، یکی، جماعة الجهاد بود که در اواخر سال 1980 و اوایل 1981 توسط عبدالسلام فرج نویسنده کتاب «الفریضة الغائبة» (واجب غائب (فراموش شده)) با گردآوری مجموعهای از گروههای کوچک اسلامگرا تأسیس شد.[۴۰] عبدالسلام فرج در این کتاب مبانی نظری خود را درباره استراتژی تغییر سیاسی اجتماعی و برپایی دولت اسلامی و بازگشت خلافت ارائه و در واقع، راه حل سیدقطب را به برنامهای عملی برای استقرار حاکمیت الهی مبدل کرده است.[۴۱] این سازمان به زودی با «الجماعة الاسلامیة» که در نیمه دهه هفتاد به عنوان جنبش دانشجویی شکل گرفته بود، در یک وحدت فکری و عملی قرار گرفت که اولین ثمره آن ترور انورالسادات در سال 1981 بود.[۴۲] ادامه این وحدت چندان دیر پا نبود و به دلیل بروز اختلاف در روشهای مبارزه مسلحانه، سرانجام در سال 1984 از هم پاشید و بسیاری از رهبران آن دستگیر، برخی اعدام و گروهی هم زندانی شدند. تحول مهمی که در روند تغییر و تحول در این تشکیلات روی داد، عزیمت برخی رهبران آن پس از گذراندن دوران محکومیت، به افغانستان و پاکستان بود که ایمن الظواهری از جمله آنهاست.[۴۳]
الجماعة الاسلامیة هم پس از جدایی از جماعة الجهاد، همچنان به فعالیتهای جهادی و عملیات مسلحانه علیه رژیم حاکم مصر ادامه داد. مهمترین عملیات نظامی این گروه که بازتاب گستردهای داشت، چند مرحله عملیات علیه گردشگران خارجی در مناطق توریستی بود که آخرین آن در شهر توریستی الاقصر منجر به کشته شدن 58 گردشگر خارجی شد.
پس از عملیات تروریستی فوق، الجماعه الاسلامیه در یک بازنگری استراتژیک به نقد مواضع و اقدامات گذشته خود پرداخت و سرانجام استراتژی جدید سازمان را دعوت و تبلیغ اعلام کرد. زان پس این سازمان، به یک جمعیت سیاسی اجتماعی اسلامی تبدیل شد. از مهمترین رهبران فکری جماعت اسلامی، شیخ عبدالرحمن روحانی نابینای مصر و از اعضای پیشین نهاد دینی الازهر بود.[۴۴]
نکته مهم آنکه مبانی نظری بنیادگرایان، مورد نقد دیگر اندیشمندان و فعالان دینی مصر قرار داشت. از جمله حسن الهضیبی، مرشد اخوان المسلمین پس از اعدام سید قطب، کتاب «دعاة لا قضاة» (دعوت کنندگان و نه قاضیان) را تألیف کرد. او در این کتاب که سالها بعد در سال 1977 چاپ و منتشر شد ، بر جنبههای تبلیغی دین تأکید کرده است.
در دهه پایانی قرن گذشته، جریانی فکری دینی که میتوان از آن به عنوان نوگرایی دینی با رویکرد نوسازی میراث اسلامی نام برد، صحنه فکری و فرهنگی مصر را تحت تأثیر قرار داد. حسن حنفی، رئیس پیشین گروه فلسفه دانشگاه قاهره، مؤسس این جریان فکری و دینی است که خود را نماینده چپ اسلامی «الیسار الاسلامی» معرفی کرده و در محافل دینی و فکری مصر هم عنوان «نومعتزله» بر آن نهاده شده است. حنفی هدف از چپ اسلامی را بیداری امت اسلامی، آغاز نهضتی جدید، طرد راهکارهای جزئی و فردی و طرح اندیشههای کلی و عام راجع به وضعیت امت اسلامی در تاریخ اعلام کرده است. حسن حنفی بر این باور است که میراث اسلامی، مقولهای تاریخی و تمدنی است که بایستی به تناسب نیازهای زمانه آن را بازسازی کرد. او مجموعه دیدگاههای خود را در سه حوزه نوسازی میراث اسلامی، غرب شناسی و بازشناسی واقعیتهای معاصر جوامع اسلامی عرضه کرده است.
حنفی در حالی که به تمدن اسلامی افتخار میکند، معتقد است که
ما مسلمانان به آگاهی تاریخی مسلح نیستیم تا خود را در روند تاریخ قرار دهیم؛ نه از گذشته تاریخی خود به طور عمیق مطلعیم و نه به مرحله تاریخی عصر حاضر آگاهی و شناخت داریم.
او باور دارد که هدف غرب از طرح بنیادگرایی، خلق دشمن جدیدی است تا بدین وسیله آن را جایگزین شوروی سابق و کمونیسم کند و از این طریق نظم دلخواه خود را بر جهان حاکم گرداند. حنفی همچنین تأکید میکند که
مهمترین جریانی که پس از بنیادگرایی، پابه عرصه اجتماعی خواهد گذاشت، اسلام آگاهی بخش (چپ اسلامی) است.
جریانی که تکثر حزبی و شیوه دموکراسی را پذیرفته و دگراندیشان را از نظر قانونی و نظری به رسمیت میشناسد. او میگوید:
نحوه و چگونگی رابطه ما با گذشته باید بر اساس رجوع به ریشهها، نقد و اصلاح آنها استوار گردد و در این راه بایستی براندیشههای فلاسفه و مباحث کلامی معتزله تکیه شود.
برخی از آثار فکری حسن حنفی عبارت است از: من النقل الی العقل، من النقل الی الابداع، الدین و الثورة فی مصر 1952-1981، فی الفکر الغربی المعاصر، من العقیدة الی الثوره.
تاثيرپذیری کشور مصر از فرهنگ خارجی
زمینههای تأثیرگذاری فرهنگ غربی در سرزمین مصر از نیمه اول قرن نوزدهم و حکومت محمدعلی آغاز و به تدریج از سالهای اولیه نیمه دوم این قرن، جامعه مصر تحت تأثیر عناصر فرهنگی اروپا قرارگرفت. این تأثیرگذاری در حوزه ادبیات نهضت ادبی را به ارمغان آورد و به ظهور جریانهای فکری و فرهنگی جدید کمک کرد. رفاعة الطهطاوی را بایستی پیشگام آشنا کردن مردم مصر با فرهنگ و اندیشههای نوین اروپایی و به طور خاص فرانسوی دانست. او که در زمره دانشجویان مصری به فرانسه اعزام شد به شدت از تحولات فرهنگی و اجتماعی ناشی از انقلاب فرانسه تأثیر پذیرفته و در بازگشت تلاش کرد تا مردم و مسئولان جامعه را از چنین تحولاتی آگاه کند و برنامههایی را نیز در حوزه آموزش در این راستا دنبال کرد. ترجمه آثار نویسندگان اروپایی به زبان عربی از جمله اهتمامات او بود که در واقع یکی از راههای نفوذ عناصر فرهنگ و اندیشههای انقلاب فرانسه به مصر و کشورهای عربی بود. پس از طهطاوی نویسندگان دیگری این روند را ادامه دادند. این نویسندگان به ضرورت جذب دستاوردهای تمدن غرب باور داشتند؛ گرچه تأکید میکردند که این بهرهگیری نباید با آموزههای دینی در تضاد باشد.[۴۵]
در دوره حکومت اسماعیل پاشا که خود دارای گرایشهای غربی بود روند تأثیرپذیری فرهنگی از غرب ادامه یافت و روزنامهها و نشریات یکی پس از دیگری ظهور کرد و مراکز آموزشی و فرهنگی و چاپ و نشر هم رو به فزونی گزارد. نشریاتی که توسط برخی روشنفکران مسیحی لبنانی مهاجر منتشر میشد ، نقش بارزی در گسترش فرهنگ و اندیشه غربی در مصر داشت که از آنجا به دیگر کشورهای عرب هم راه مییافت. از جمله نویسندگانی که در توسعه فرهنگی غربی در مصر نقش داشتند یعقوب صنوع از روزنامه نگاران معروف و فعالان عرصه فرهنگی هنری مصر در نیمه دوم قرن نوزدهم بود که دلبستگی به فرهنگ غربی را با میهن پرستی توأم میکرد. او که از پدری یهودی و مادری ایتالیایی زاده شد از مریدان سید جمال الدین اسدآبادی بود و هر چند مخالف سرسخت استعمار انگلیس بود، فرانسه را میستود و به تفاهم و همکاری مسیحیان و یهودیان با مسلمانان عرب علاقه داشت. شبلی شمیل هم از جمله روشنفکران عرب بود که در معرفی و گسترش فرهنگ و اندیشههای غربی در مصر و جهان عرب نقشآفرین بود. او که لبنانی بود بخش عمدهای از عمر خود را در مصر گذراند و با نگارش مقالاتی در مجله المقتطفشهرت یافت. شمیل به تقلید از روحیه حاکم بر محیط روشنفکری اروپا در قرن نوزدهم، به علم ایمانی بیپایان داشت و آن را مؤثرترین چاره مشکلات اجتماعی میشمرد. او پیوسته مصریان را سرزنش میکرد که قرنها در بند معارف ادبی و علوم نظری ماندهاند و لذا آنان را به فرا گرفتن علوم دقیقتر فرا میخواند. شبلی شمیل از میان نظریات علمی، شیفته آراء داروین و نظریه تطور بود و در بسیاری از مقالاتش مسائل اجتماعی را از همین دیدگاه بررسی میکرد. یکی از راههای اصلاح اجتماعی از نظر او، جدا کردن دین از سیاست و مهمترین آئینی که مایه هماهنگی و همکاری اجتماعی میشود سوسیالیسم است. او یکی از نخستین نویسندگان عرب بود که واژه «الاشتراکیة» را به معنای سوسیالیسم در زبان عربی رواج داد.[۴۶]
البته سیاست فعال فرهنگی فرانسه در این راستا تأثیر خود را داشت. رقیب اصلی فرانسه هم انگلیس بود که هر چند در سوداگری آزمند و افزونخواه بود، به گسترش فرهنگ و ادبیات اهتمام چندانی نداشت. فعالیت گروههای تبشیری اروپا در مصر را نیز بایستی از دیگر عوامل زمینهساز نفوذ و گسترش فرهنگ غربی در مصر دانست که از زمان حکمرانی محمدعلی در این کشور حضور یافته و پس از او نیز به فعالیتهای خود استمرار بخشیدند. از سال 1863 تا 1879، حدود هفتاد و هشت مدرسه فرانسوی، آمریکایی، ایتالیایی، یونانی، و آلمانی توسط این گروههای مبلغ مذهبی در مصر بنیاد گرفته بود و چون بیشتر دانشآموزان این مدارس، مصری بودند بایستی تأثیر دانشآموختههای آن مدارس را در تحولات فرهنگی و آموزشی مصر زیاد دانست.[۴۷] اشغال مصر توسط انگلیس از سال 1882 و گسترش مراکز آموزشی با برنامههای غربی و فراگیر شدن زبان انگلیسی علیرغم شکلگیری جنبش ضداشغال و استعمار، در روند تأثیرگذاری فرهنگی غرب در مصر نقشآفرین بود. این روند در دهههای بعد با افزایش مراکز آموزشی، نشریات و چاپ کتاب سرعت گرفت. مهمترین شخصیت تأثیرگذار در این روند در نیمه اول قرن بیستم طه حسین بود که به فرهنگ، تمدن و ادبیات غرب دلبسته و خود، یکی از بزرگان حوزه فرهنگ و ادب مصر و جهان عرب به شمار میرفت. طه حسین تحصیلکرده فرانسه و از جلسات درس جامعهشناسی معروف فرانسوی دورکهایم بهرهمند شده بود. مهمترین اثر مکتوب او که در واقع سند دلبستگی او به فرهنگ و تمدن غرب دانسته شد، کتاب «مستقبل الثقافة فی مصر» (آینده فرهنگ در مصر) است که در سال 1937 انتشاریافت. طه حسین در این کتاب تلاش کرده است تا نشان دهد که پیوند مصر با غرب از روزگار باستان بسیار پردامنه و استوار بوده است. او بر این اساس به مصریان توصیه میکند که تنها به اقتباس و تقلید از اروپاییان اکتفا نکنند، بلکه در تمدن امروزی، شرکای برابر اروپاییان شوند و از همه خصوصیات آن، چه زشت و چه زیبا بهره گیرند و از ستایش آن پروا نداشته باشند.[۴۸] هر چند تعدادی دیگر از نویسندگان و روشنفکران مصری و در روند غربپذیری در جامعه مصر تأثیرگذار بودند، طه حسین را بایستی پیشگام این نویسندگان دانست.
فراخوان به فرهنگ غرب عمدتا برنامههای آموزشی، حوزه ادبیات، هنرو نظامات حکومتی را تحت تأثیر قرار داد و البته برخی جریانهای فکری و فرهنگی نیز با رویکردهای متأثر از اندیشههای غربی چون لیبرالیسم، سکولاریسم و ناسیونالیسم ظهور کرد که حیات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جامعه را تحت تأثیر قرار داد.
عناصرتاثیرگذار خارجی در فرهنگ جامعه مصر
فعالیتهای فرهنگی و آموزشی خارجیان در کشور مصر از نیمههای قرن نوزدهم آغاز شد و با تأسیس مراکز آموزشی از جمله آموزش زبان خارجی توسط کشورهای غربی و فعالیتهای فرهنگی و آموزشی گروههای بیشتری به ویژه در نیمه دوم این قرن گسترش یافت و در دهههای اولیه قرن بیستم با تأسیس مراکز جدید آموزشی از جمله دانشگاه آمریکایی در قاهره اوج گرفت. فعالیتهای فرهنگی و آموزشی خارجیان پس از اعلام استقلال این کشور نظاممند شد و بیشتر فعالیتها بر اساس موافقنامههای رسمی میان کشورهای خارجی با دولت مصر جریان یافت.
امروزه ایالات متحده آمریکا با یک مرکز فرهنگی و یک مرکز تحقیقاتی در قاهره و یک مرکز فرهنگی در اسکندریه دارای فعالیت نسبتا گسترده فرهنگی و پژوهشی در این کشور است. فرانسه با دو مرکز فرهنگی در قاهره و یک مرکز فرهنگی در اسکندریه از جمله کشورهایی است که فعالیتهای گسترده فرهنگی در این کشور دارد. انستیتو فرهنگی آلمان (گوته) دارای یک شعبه در قاهره و یک شعبه در اسکندریه است. شورای فرهنگی بریتانیا هم با یک نمایندگی در قاهره و شعبهای در اسکندریه فعالیتهای فرهنگی و آموزشی خود را در این کشور دنبال میکند. روسیه، یونان و اسپانیا علاوه بر قاهره دارای مرکز فرهنگی در اسکندریهاند. تعداد دیگری از کشورها از جمله ایتالیا، هندوستان، ژاپن، مجارستان و چین در قالب مراکز رسمی در این کشور حضور فرهنگی دارند.[۴۹]
صنعت گردشگری مصر ( گردشگری بین المللی)
سرزمین مصر را میتوان به موزهای سرگشاده و عظیم تشبیه کرد که با داشتههای متنوع و بیشمار خود، انسان را به اعمال تاریخ باستان و قرون میانی و دوره جدید این کشور میبرد و دستاوردهای فرهنگی و تمدنی مصر را که نشانههایی هم از فرهنگ و تمدنهای دیگر دارد، فراپیش تماشاگران و پژوهشگران میگذارد. موزه بزرگ مصر با آثاری از دورههای فرعونی، یونانی، رومی، قبطی، عربی و اسلامی، امروز حدود یکسوم از آثار باستانی و تاریخی معروف جهان را در خود جای داده است.
به جز آثار باستانی و تاریخی که همه ساله میلیونها گردشگر و باستانشناس خارجی از آن دیدن میکنند، انواع دیگری از جاذبههای گردشگری نیز در این کشور علاقهمندان بسیاری را از سراسر جهان به این سرزمین کشانده است. سیاست توسعه گردشگری در سال 1992 با تأسیس سازمان کل توسعه گردشگری، طراحی و به اجرا گزارده شد. برنامههای اجرایی مبتنی بر این سیاست با استفاده از تجربههای داخلی و بینالمللی توانسته است با جذب سرمایهگذاران و تأسیس مجموعههای توریستی، فرودگاههای مناسب، راههای جدید در عمق صحرا و یا در کنارههای دوردست دریا، تحول چشمگیری در این حوزه پدید آورد. بر اساس سیاستهای مزبور، تسهیلات لازم برای برگزاری کنفرانسها و جشنوارههای دولتی و غیردولتی بینالمللی به ویژه در قاهره و نیز مراکز توریستی، همچون شرم الشیخ فراهم آمد که با استقبال مراکز، نهادها و مؤسسات بینالمللی روبرو شده است. توسعه امکانات گردشگری در بیشتر مناطق و اماکن توریستی طی دو دهه پیش از انقلاب ژانویه 2011، به جذب گردشگران بسیاری از سراسر جهان به این سرزمین شده است. از جمله طرحهای توسعه گردشگری مصر که از سالهای اولیه قرن جدید اجرایی شده است، طرحی است که به موجب آن، گردشگران خارجی، واحدهای اقامتی کوچک را در مناطق جدید ایجاد و به جز مواقعی که خود از آنها استفاده میکنند، به صورت اجاره در اختیار دیگر گردشگران قرار میگیرد.
براساس گزارشهای موجود، 90% از پروژههای گردشگری توسط سرمایهگذاران مصری (دولتی و غیردولتی) و 10% از آن را سرمایهگذاران عرب به انجام رساندهاند. اقدامات مربوط به توسعه و تجهیز اماکن تاریخی و توریستی علاوه بر افزایش میزان گردشگران ورودی، کسب جوایز بینالمللی را نیز به ارمغان آورده است که از جمله میتوان به دریافت جایزه بهترین عنصر جذب گردشگری در سال 2007 برای هرمهای سهگانه جیزه در نزدیکی قاهره از مؤسسه بینالمللی جوایز جهانی سفر اشاره کرد.
براساس گزارش سازمان مرکزی آمار مصر، تعداد گردشگران ورودی به مصر در سال 2013، مجموعا 9/464/000 نفر بوده است که از این تعداد، 1/761/000 نفر را گردشگران عرب، 6/976/000 نفر را اروپاییان، 240/000 نفر را گردشگران آمریکایی و 487/000 نفر را سایر گردشگران از کشورهای دیگر تشکیل دادهاند که البته نسبت به آمار سال 2012 که به 11/532/000 نفر رسیده بود، کاهش نشان میدهد.
براساس گزارش سازمان مذکور، تعداد گردشگران ورودی مصر در ژانویه 2014 مجموعا 642/197 نفر بوده است که از این تعداد 15.9% عرب، 76.6% اروپایی، 2.6% آمریکایی و 4.9% را گردشگران سایر کشورهای جهان تشکیل دادهاند.[۵۰]
آثار باستانی و تاریخی مصر
مهمترین آثار باستانی و تاریخی مصر را میتوان در مناطق و شهرهای قاهره و جیزه، اقصر، اسوان، اسکندریه، صعید و فیوم مشاهده کرد.
آثار باستانی شهر قاهره و جیزه مصر
شهر اون
بقایای شهر «اون» که یکی از مهمترین مناطق باستانی مربوط به دوره فرعونی است و با عنوان «هلیوپولیس» شناخته میشود. مهم ترین اثر باقیمانده از این شهر، مسلة (ستون هرمی شکل) منسوب به سنوسرت اول و مسلة المصریة است.
اهرام سه گانه مصر
هرمهای سهگانه در منطقه جیزه در نزدیکی شهر قاهره قرار گرفته است و از معماری شگفتانگیزی برخوردار است. هرم «خوفو» اولین و بزرگترین هرم از هرمهای سهگانه منسوب به دومین فرعون از سلسله چهارم است. بنای اصلی این هرم از سنگهای آهکی ساخته شده است. در ساخت راهروهای داخلی و اتاق دفن و تابوت سنگی اما از گرانیت سرخ استفاده شده است. قاعده هرم مربع شکل و طول ضلع اولیه آن، 230 متر و ارتفاع آن 137 متر، تعداد قطعات به کار رفته حدود 2/300/000 قطعه و مدت زمان ساخت آن هم 20 سال به طول انجامیده است. هرم «خفرع» با ارتفاع 143/5 و طول هر ضلع 215/5 متر منسوب به خفرع دیگر فرعون قدرتمند سلسله چهارم است. هرم «منکاورع» کوچکترین هرم در این مجموعه و ارتفاع آن 66 متر است.
مجسمه ابوالهول مصر
این مجسمه غول پیکر در کنار هرمهای سهگانه قرار دارد و از جمله آثار باقیمانده از دوران فرعونی مصر است که توسط خفرع فرعون سلسله چهارم و سازنده هرم دوم بنا گردیده است. بدن مجسمه به شکل حیوان و سر آن به صورت انسان است که در واقع نماد سر فرعون است. مجسمه ابوالهول در جایگاه حراست از هرمهای سهگانه قرار گرفته است. این مجسمه سنگی را نماد قدرت، حکمت و هوشمندی دانستهاند.
قلعه بابلیون
به عنوان یک قلعه نظامی ، مورد استفاده رومیهای حاکم بر مصر برای کنترل هر گونه شورشهای مردمی علیه آنان بوده است. این قلعه در دورههای بعد از شکل نظامی خارج و تعدادی کلیسای قبطی و دیر در آن ساخته شده است.
هرم پلکانی زوسر مصر
در منطقه سقاره مجموعهای از هرمهای منسوب به فراعنه سلسلههای سوم، پنجم و ششم و نیز تعدادی مصطبه[i] مزین به نقاشیهای زیبا قراردارد که تصاویری از حیات روزانه در عصر پادشاهی کهن را نشان میدهد. مهمترین هرم در این مجموعه، هرم پلکانی «زوسر» است که توسط این فرعون سر سلسله سوم ساخته شده است و در زمره اولین سازههای سنگی جهان کهن شناخته میشود. قاعده این هرم 130 متر طول و 100 متر عرض و دارای 60 متر ارتفاع است. در دل این بنای سنگی، دهلیزها و اتاقهای متعدد با تزئینات از جمله تصاویری از شیوه زندگی مردم و نقاشیهایی از فرعون قرار دارد. دو مصطبه نیز در سمت شمال شرقی آن ساخته شده است.
منطقه دهشور
این منطقه از جمله مناطق باستانی مصر است که مجموعهای از هرم و آثار گنجهای طلا در دل آن و نیز تعدادی گور را در خود جای داده است. تعدادی از هرمهای این مجموعه باستانی به «سنفرو» اولین فرعون سلسله چهارم و نیز چند هرم دیگر منسوب به پادشاهان سلسله دوازدهم است. گورهای این منطقه باستانی هم منسوب به سلسله چهارم است.
کلیساها در مصر
از جمله آثار مسیحی، کلیسای ابوسرجة از قرن چهارم میلادی است که در قلعه بابلیون ایجاد شده است. کلیسای معلق از دیگر کلیساهای موجود در این قلعه است و ساخت آن به اواخر قرن چهارم باز میگردد. برخی از آثار و نمادهای دینی دورههای اولیه مسیحیت و نیز قطعه چوبی نقاشی شده از عیسی مسیح در حال ورود پیروزمندانه به بیت المقدس از جمله آثار دیدنی در این کلیسا است. کلیسای عذرا هم از مجموعه کلیساهای قلعه بابلیون است که در قرن هشتم میلادی ساخته شده است و دارای آثار ارزشمند از نشانها و نمادهای دینی است. کلیسای مارجرجس در منطقه قدیمی شهر قاهره قرار دارد که ساخت آن به قرن سیزدهم میلادی باز میگردد. کلیسای بانو برباره در نزدیکی قلعه بابلیون از زیباترین بناهای تاریخی است که در قرن یازدهم میلادی بازسازی شده است.
آثار دوره اسلامی در مصر
مجموعه عظیمی از مساجد و دیگر اماکن تاریخی در شهر قاهره وجود دارد که هر کدام نماد دورهای از تاریخ گذشته این شهر است. مسجد عمروبن العاص اولین ساختمانی بود که در شهر فسفاط ساخته شد. گفته شده است که گلدسته برای اولین بار در این مسجد ساخته شد و بعدها ساخت این نماد دینی در بنای مساجد رسم شد. مسجد ابن طولون سومین مسجد بزرگ و تاریخی مصر است که توسط احمدبن طولون در سال 265 هجری ساخته شد. ساختمان آن به شکل مربع و هر ضلع آن 162 متر است و در زمینی مرتفع ساخته شده است تا از سیلابهای احتمالی رودخانه نیل در امان باشد. شکل هنری مسجد تحولی جدید در معماری مرسوم آن زمان بوده است. جامع الازهر هم با عمری هزار ساله اولین بنای معماری عهد فاطمی است که همزمان با ساخت شهر قاهره در سال 361 هجری توسط جوهر الصقلی، فرمانده نامدار سپاه فاطمی و فاتح مصر، بنیان گرفت. ساختمان این بنای مذهبی (مسجد مرکز و آموزشی) در طول تاریخ خود با تغییراتی در معماری همراه بوده است. از جمله ویژگیهای این بنا دو گلدسته زیبا و استوار آن است که یکی از آنها را سلطان قایتبای و دومی را سلطان الغوری حاکمان مملوکی به آن اضافه کردهاند. مسجد الحسین در سال 549 هجری به دستور الظافر بامرالله فاطمی ساخته شد و در دوره حکومت عباس اول خدیو مصر، ستونهای مرمرین در آن تعبیه شد. مساحت فعلی این مسجد 3340 متر مربع است. مسجد و مدرسه سلطان حسن یکی از بناهای زیبا و پرشکوه معماری اسلامی است که توسط سلطان حسن بن محمد قلاوون ساخته شد. شکل هندسی آن کثیرالاضلاع و مساحت آن 7906 مترمربع و ارتفاع مدخل ورودی آن 37/70 متر است که جلوهای باشکوه به این بنای تاریخی داده است. این مسجد در زمره یکی از آثار کم نظیر معماری اسلامی به شمار میرود. مسجد محمدعلی بنیانگذار خاندان خدیوی مصر که در سال 1246 هجری در محل قلعه صلاحالدین ساخته شد. ساختمان مسجد دارای گنبدی به ارتفاع 52 متر و دو گلدسته به ارتفاع 84 متر با معماری ترکی و برج ساعت است از ویژگیهای این مسجد آن است که از محل صحن آن میتوان شهر قاهره، رودخانه نیل و هرمهای سهگانه را مشاهده کرد. قلعة الجبل نیز از دیگر آثار تاریخی قاهره است که در عهد صلاحالدین ایوبی ساخته شده است و به قلعه صلاحالدین هم شناخته میشود قلعه دارای دو بخش مستقل است که بخش شمالی با کارکرد نظامی با برج و بارو و بخش جنوبی شامل کاخها، اصطبلها و چاه معروف به چاه یوسف است. همچنین در طول دورههای بعد چند کاخ، پایگاه نظامی و مسجد و موزه در آن ایجاد شد. این قلعه تا سالهای دهه شصت قرن نوزدهم، مرکز حکومتی مصر بود. خان الخلیلی یکی از بازارهای قدیمی قاهره است که بنا بر برخی روایتها، قدمت آن به پیش از اسلام باز میگردد. این مکان علاوه بر جنبه تاریخی، محلی برای خرید انواع صنایع دستی، برنجی و مسی است که از شهرت جهانی برخوردار است و قهوهخانههای سنتی آن نیز پذیرای گردشگران است.[۵۱]
آثار باستانی شهر الاقصر مصر
شهر باستانی الاقصر در عصر پادشاهی جدید، پایتخت سیاسی و دینی بود و با نام تب شاخته میشد. بر اساس بررسیهای انجام شده، یک سوم آثار باستانی جهان در این شهر باستانی قرار دارد و به مثابه یک موزه باز است . برخی از مهمترین آثار این شهر باستانی از قرار ذیل است:
معابد الکرنک
معابد الکرنک با مجموعهای از معابد زیبا و بینظیر که با ستونهایی عظیم و مرتفع، تالارها، فضاهای روباز و کوشکهای متعدد بر کرانههای شرقی رودخانه نیل قرار گرفته است. این مجموعه به عنوان بزرگترین معابد الهههای مصر باستان شناخته شده و شناسنامه کاملی از تاریخ و تمدن مصر باستان است.[۵۲]
معبد الاقصر
معبد الاقصر شامل دالان امنحوتب سوم که اطراف آن را ایوانهای سرپوشیده فرا گرفته و زیباترین فضای روباز در میان معابد باستان مصر است.
معبد هابو
عظیمترین معبد باقیمانده منسوب به دوران فراعنه است که تاکنون نسبتا سالم مانده است. این معبد از جمله بزرگترین معابد به عنوان نماد جاودانگی یاد فرعونهای دوره پادشاهی جدید است که توسط رامسس سوم در کناره راست جنوب شهر تب (الاقصر) ساخته شده است.
وادی الملوک (دره پادشاهان)
وادی الملوک (دره پادشاهان) شامل تعداد بسیاری از گورهای پادشاهان و افراد منسوب به آنهاست. گور توت عنخ آمون از جمله گورهای این دره بوده است که با محتویات آن به موزه مصر در قاهره منتقل شده است. از جمله گورهای این منطقه، گورهای منسوب به رامسس اول، رامسس سوم، حور محب و تحمتس سوم از فراعنه دوره باستان است.
وادی الملکات (دره ملکهها)
وادی الملکات (دره ملکهها) شامل تعداد زیادی از گورهای ملکههای مصر باستان است.
موزه مومیاییهای شهر الاقصر
موزه مومیاییهای شهر الاقصر در نوع خود در سطح جهان بینظیر است و شامل 150 اثر مومیایی، تابوت و ادوات مومیایی کردن اجساد است.
آثار باستانی منطقه اسوان مصر
در منطقه اسوان در جنوب مصر، مجموعهای از آثار باستانی قرار دارد که مهمترین آنها معابد ابوسمبل و شامل دو معبد است که توسط رامسس دوم از مشهورترین فرعونهای مصر بین سالهای 1290 و 1223 ق.م بنا گردیده است. این دو معبد به طور کامل در دل کوه و به صورت کندهکاری ساخته شده و از معماری شگفتانگیزی برخوردار است. معبد بزرگ ابوسمبل برای عبادت الهه خورشید درخشان و معبد کوچک به یاد همسر محبوب رامسس به نام نفرتاری ساخته شده است. در معماری این معبد از نقشهای زیبا استفاده شده و به معبد صخرهها و معبد الهه عشق هم شناخته میشود.
معبد اوفو در 123 کیلومتری شمال شهر اسوان هم یکی از زیباترین معابد مصر باستان است که از شکوه و بنایی شگفتانگیز برخوردار است. این بنا در عهد حکومت بطلمیوسیان برپا شده است. معبد کوم و آثار منطقه الکاب هم از دیگر دیدنیهای این منطقه باستانی است.
آثار باستانی شهر اسکندریه مصر
از جمله آثار باستانی شهر اسکندریه، تئاتر رومی است که تنها تأتر باقیمانده از دوره حاکمیت رومیها بر مصر است. قلعه قایتبای برروی ویرانه فانوس دریایی مشهور اسکندریه در سال 882 هجری توسط سلطان مملوکی قایتبای ساخته شد که به عنوان دژ نظامی مورد استفاده بوده و امروز به شکل موزه درآمده است. حمامهای مشهور دوره رومی هم از دیگر آثار باستان اسکندریه است. معبد رأس السوداء که بنای آن به اواخر قرن دوم و اوایل قرن سوم میلادی بازمیگردد و مجسمههای ایزیس و ازیریس در آن قرار دارد و نیز گورستان کرم الشفافة، بزرگترین گورستان عمومی دوره رومی در اواخر قرن اول میلادی، از دیگر آثار دیدنی اسکندریه است. در این گورستان، گورهای صخرهای سه طبقه در دل زمین ساخته شده و از لحاظ طراحی و نقش و نگار بینظیر است و درآن از هنرهای درهم آمیخته مصری، یونانی و رومی استفاده شده است. در محل کتابخانه باستانی مشهور اسکندریه هم کتابخانه جدیدی بنا گردیده است که یکی از آثار معماری مدرن و معاصر مصر به شمار میرود.
آثار باستانی منطقه صعید مصر
در این منطقه جنوبی مصر، مجموعهای از آثار باستانی باقیمانده از دورههای مختلف وجود دارد که مهمترین آنها عبارت است از:
شهر باستانی ابیدوس
شهر باستانی ابیدوس که یکی از تاریخیترین شهرهای مصر علیا (صعید) است و دارای مجموعهای از گورهای فرعونهای سلسله اول و تعدادی معبد است. مهمترین معبدهای این مجموعه، معبد سیتی اول و معبد رامسس دوم است.
تل العمارنة
تل العمارنة اولین شهر باستانی مصر است که بر اساس طراحی اولیه ساخته شده است. این شهر را اخناتون فرعون نامدار مصر در شمال صعید ساخت و آن را پایتخت خود قرار داد.
هرم میدون
هرم میدون توسط فرعون سنفرو ساخته شد و در تاریخ باستان مصر در زمره اولین هرمها شناخته شده است.[۵۱]
اماکن طبیعی و تفریحی مصر
سرزمین مصر، علیرغم صحرایی بودن، از مناطق، سواحل و جاذبههای طبیعی بسیاری برخوردار است که میلیونها علاقمند را از سراسر جهان به خود جذب کرده است . ذیلا به معرفی مختصر مهمترین آن جاذبهها پرداخته میشود:
شهر توریستی شرم الشیخ مصر
شهر توریستی شرم الشیخ مهمترین شهر توریستی در شبه جزیره سینا است که بر کرانههای دریای سرخ قرار گرفته است. این شهر از سالهای اولیه قرن جدید رو به توسعه گزارد و به یکی از قطبهای اصلی گردشگری مصر تبدیل شد و امروز به عنوان یک شهر توریستی در سطح جهان مطرح است. شرم الشیخ همچنین علاوه بر جاذبههای گردشگری، به دلیل وجود امکانات گسترده و آب و هوای معتدل، مکان مناسبی برای برگزاری کنفرانسها و نشستهای کشوری، منطقهای و بینالمللی است. در این شهر علاوه بر امکانات اقامتی از جمله 150 واحد هتل توریستی با امکانات تفریحی برای گردشگران، از امکانات لازم برای اسکی، غواصی و قایق سواری برخوردار است. بلندیها ، چشماندازها وسواحل زیبا، انواع مرجان و آبزیان از جمله جذابیتهای آن است. همچنین مناطق طبیعی حفاظتشده رأس محمد، نبق و ابوجالوم در اطراف این شهر قرار دارد که شامل دشتها و تپههای شنی است و جنگلهای زیبا و پرندگان کمیاب بر جذابیتهای طبیعی آن افزوده است.
شهر توریستی الغردقة مصر
شهر توریستی الغردقة یکی از مناطق معروف سیاحتی تفریحی در مصر و خاورمیانه است که بر کرانه دریای سرخ قرار دارد. این منطقه با آب و هوایی معتدل در طول سال، جزایر متعدد، امکانات مناسب غواصی، شنا و صید آبزیان در عمق آب، مقصد گردشگران از سراسر جهان است. مرجانهای دریایی و موزه آبزیان در شمال این شهر توریستی از دیدنیهای آن است.
بندر تفریحی سفاجا در مصر
بندر تفریحی سفاجا در جنوب شهر الغردقة بر کرانه دریای سرخ قرار دارد. طول ساحل آن 60 کیلومتر است و تفریحگاههای تأسیس شده در سواحل این شهر با تعدادی دهکدههای توریستی ویژه و آب و هوای معتدل و دلپذیر، از ویژگیهای این بندر تفریحی است. گردشگران در این تفرجگاه ساحلی از امکانات لازم برای اسکی روی آب نیز برخوردار میشوند.
شهر اسکندریه مصر
این شهر ساحلی نیز از طبیعتی متعدل در طول سال برخوردار است. سواحل طولانی، زیبا و جذاب و امکانات توریستی مطلوب، این شهر را به یکی از مراکز مهم جذب گردشگران به ویژه در فصل تابستان تبدیل کرده است. سواحل معروف العجمی، المعمورة و میامی از جمله مناطق ساحلی این شهر است. مجموعه باغهای قصر المنتزه و باغ انطونیادس و نیز بازارهای سنتی این شهر از جمله سوق العطارین، سوق الخیط و سوق المغاربة از دیگر اماکن دیدنی شهر اسکندریه است.
العریش
یکی از شهرهای ساحلی مدیترانه و پایتخت استان شمال سیناء و از بزرگترین شهرهای صحرایی مصر است. مهمترین مناطق توریستی این شهر، سواحل زیبای ده کیلومتری شامل دهکدههای ساحلی و انبوه درختان نخل است و لذا به آن ساحل نخلها گفته میشود.
العین السخنة
یکی از مراکز توریستی تفریحی در استان سوئز است که چشمههای آب معدنی آن اشتهار دارد. این منطقه از چشماندازی زیبا با بلندیهای اطراف، آب گوارا و سواحل شنی طولانی برخوردار است. در این مکان توریستی امکانات لازم برای ماهیگیری، غواصی، اسکی روی آب، کوهنوردی و نیز تصویربرداری زیر آب فراهم شده است.
نویبع
از جمله شهرهای توریستی و بنادر بازرگانی مشهور مصر است که بر کرانه خلیج عقبه قرار گرفته است. مناظر طبیعی ، جزیره مرجانی فرعون، شنهای طلایی رنگ و خلیجهای شگفتانگیز از ویژگیهای آن است. همچنین امکانات مطلوب برای جذب گردشگران شامل امکانات غواصی، شنا، قایقرانی و انواع ورزشهای ساحلی در اختیار گردشگران قرار دارد.
طابا
بر کرانههای خلیج عقبه و یکی از مراکز مهم توریستی این کشور به شمار میرود. بخشی از اطراف این مکان توریستی را کوهستان فرا گرفته و نوار ساحلی آن از زیبایی خاصی برخوردار است. طابا همچنین به دلیل وجود چندین خلیج، جزیره و دریاچه، مقصد بسیاری از گردشگران خارجی است و لذا توسعه آن در سالهای گذشته مورد اهتمام دولت مصر بوده است.
دریاچه قارون
یکی از قدیمیترین دریاچههای طبیعی جهان است. مجموعهای از گیاهان متنوع از جمله جاذبههای طبیعی آن است. این دریاچه زیستگاه زمستانی بسیاری از پرندگان است که به آن مهاجرت میکنند. در شمال دریاچه هم منطقهای صخرهای قرار گرفته است. همچنین برخی از آثار باستانی دورههای فرعونی و رومی در اطراف آن قرار دارد.
واحه های توریستی مصر
واحههای توریستی متعددی در مصر وجود دارد که از جمله آنها، واحه سیوة در صحرای غربی در نزدیکی مرزهای لیبی قرار دارد. آب و هوای این واحه صحرایی در زمستانها بسیار سرد و در تابستانها بسیار گرم و در فصل بهار و پاییز دارای آب و هوایی معتدل است. این واحه دارای انبوه درختان نخل، چشمههای آب، تپههای شنی سفید رنگ و گرم است که مورد استفاده استعلاجی گردشگران قرار میگیرد. چشمههای آب گرم معمولی و گوگردی هم از دیگر امکانات استعلاجی این واحه است. هوای خشک واحه سیوة مناسب افرادی است که از بیماری دستگاه تنفسی رنج میبرند. واحه البحریة در 180 کیلومتری شهر اسیوط از دیگر واحههای مصری با جاذبههای توریستی و تفریحی است. در این واحه حدود 268 چشمه آب گرم معدنی (گوگردی) وجود دارد که مورد استفاده استعلاجی قرار میگیرد. از دیگر واحههای مصر، الخارجة و الداخلة در استان الوادی الجدید است.
بوستان های قاهره مصر
بوستانهای قاهره نیز از جمله اماکن دیدنی است. حدیقة الحیوان (باغ وحش)، از بزرگترین و زیباترین باغ وحشهای جهان است که در سال 1890 تأسیس و مجموعهای از حیوانات و پرندگان را در خود جای داده است. حدیقة الاندلس در سال 1935 به سبک معماری اندلس بنا گردیده است. حدیقة الازهر با فضایی دلنشین و هوای پاک و چشمانداز سبز و زیبا با 30 هکتار مساحت از دیگر مراکز تفریحی شهر قاهره است. این بوستان دارای دریاچه مصنوعی، فوارهها و جویهای آب، باغهای میوه و درختان بومی و غیربومی است و در نوع خود بزرگترین پارک خاورمیانه به شمار میرود. حدیقة الاورمان از جمله بزرگترین بوستانهای درختی درجهان است که بیش از صد سال از تأسیس آن میگذرد و مجموعهای ارزشمند و کمیاب از درختان و نخلهای زینتی را در خود جای داده است.
دهکده فرعونی
از جمله اماکن دیدنی قاهره، دهکده ساخته شده در میانه شهر قاهره بر روی جزیره یعقوب است که اطراف آن را انبوهی از درختان پوشانده است. دهکده فرعونی شامل 14 موزه تاریخی است که دورههای مختلف تاریخ باستان و جدید مصر را در بر میگیرد. موزههای کلئوپاترا، مومیایی، ناپلئون، هرم ها، مصر جدید، جمال عبدالناصر، سادات، گور توت عنخ آمون، قبطی، اسلامی، هنر و باورها و بالاخره موزه انقلاب 25 ژانویه 2012 تماشاگران را به عمق تاریخ برده و در عبور از دورههای مختلف به دوران جدید و معاصر باز میگرداند. تماشاگر این موزهها با اشکال زندگی انسانها، صنعت کاغذ، شکار، نقاشی، مجسمهسازی، کشاورزی، مومیایی و .... در طول هزاران سال از تاریخ این سرزمین آشنا میشود.[۵۱]
مناطق طبیعی حفاظت شده مصر
تاکنون 21 منطقه به عنوان مناطق طبیعی حمایت شده با مساحتی حدود 8.5% از کل مساحت سرزمین مصر تعیین و اعلام شده است. همچنین 19 منطقه دیگر شناسایی و تعیین شده تا در سال 2017 رسما در فهرست مناطق حفاظت شده طبیعی قرار گیرد و بدینسان مساحت مجموعه مناطق حفاظت شده طبیعی این کشور به حدود 15% ازکل مساحت کل سرزمین مصر خواهد رسید.
از جمله مناطق طبیعی حفاظت شده مصر میتوان از: رأس محمد، سانت کاترین و نبق در جنوب شبه جزیره سیناء نام برد. همچنین منطقه وسیع سفاجا بر کناره دریای سرخ با ویژگیهای منحصر به فرد خود شامل چشماندازهای زیبای طبیعی، دریا، کوهستان وصحرا در زمره طرحهایی است که بایستی به زودی در فهرست مناطق مزبور قرار گیرد و پیشبینی میشود با دارا بودن بیش از هزار کیلومتر ساحل و ویژگیهای برشمرده به دومین منطقه بزرگ حفاظت شده طبیعی در جهان تبدیل شود.[۵۱]
آثار فرهنگی، تاريخی و طبيعی ثبت شده مصر در ميراث جهانی
بر اساس فهرست میراث فرهنگی یونسکو، بخش قدیمی شهر قاهره، شهر باستانی تب (الاقصر) و گورستان آن، آثار باستانی منطقه نوبه، شهر باستانی ممفیس و نیز آثار باستانی منطقه اهرام در جیزه در سال 1979 در این فهرست جهانی ثبت شده است. همچنین کلیسای باستانی سانت کاترین در سال 2002 در فهرست مزبور ثبت شده و منطقه دره نهنگها هم در سال 2005 در این فهرست قرار گرفته است.[۵۳][۵۴]
نیز نگاه کنید به
نظام فرهنگی روسیه؛ نظام فرهنگی چین؛ نظام فرهنگی تونس؛ نظام فرهنگی کوبا؛ نظام فرهنگی لبنان؛ نظام فرهنگی کانادا؛ نظام فرهنگی افغانستان؛ نظام فرهنگی سودان؛ نظام فرهنگی اردن؛ نظام فرهنگی ساحل عاج؛ نظام فرهنگی مالی؛ نظام فرهنگی ژاپن؛ نظام فرهنگی تایلند؛ نظام فرهنگی آرژانتین؛ نظام فرهنگی قطر؛ نظام فرهنگی فرانسه؛ نظام فرهنگی اسپانیا؛ نظام فرهنگی اتیوپی؛ نظام فرهنگی سوریه؛ نظام فرهنگی سیرالئون؛ نظام فرهنگی سنگال؛ نظام فرهنگی اوکراین؛ نظام فرهنگی زیمبابوه؛ نظام فرهنگی تاجیکستان؛ نظام فرهنگی قزاقستان؛ نظام فرهنگی سریلانکا؛ نظام فرهنگی بنگلادش؛ نظام فرهنگی گرجستان
پاورقی
[i] - گورهای جمعی به صورت سکوی بزرگ و اطراف شیبدار که از آجرهای گلین ساخته شده است و معمولا محل دفن شخصیتهای مملکتی بوده است.
کتابشناسی
- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ ۱٫۳ بازیابی شده در 2014 از https://www.moe.gov.eg.
- ↑ بازیابی شده در 2014 از https://www.darelkotob.gov.eg.
- ↑ عنايت، حميد (1376). سيري در انديشه سياسي عرب (چاپ پنجم). تهران: انتشارات اميركبير، ص23.
- ↑ عوض، د. لويس (2013). تاريخ الفكر المصري الحديث. الهيئة المصرية العامة للكتاب، ص218.
- ↑ لوین، ز.ا (1378). انديشهها و جنبش هاي نوين سياسي اجتماعي در جهان عرب. ترجمه يوسف عزيزي بني طرف (چاپ اول). تهران: شركت انتشارات علمي و فرهنگي، ص210.
- ↑ خدوری، مجيد (1366). گرايش هاي سياسي در جهان عرب. ترجمه عبدالرحمن عالم (چاپ اول). تهران: دفتر مطالعات سياسي و بينالمللي، ص101.
- ↑ لوین، ز.ا (1378). انديشهها و جنبش هاي نوين سياسي اجتماعي در جهان عرب. ترجمه يوسف عزيزي بني طرف (چاپ اول). تهران: شركت انتشارات علمي و فرهنگي، ص235.
- ↑ ۸٫۰ ۸٫۱ خدوری، مجيد (1366). گرايش هاي سياسي در جهان عرب. ترجمه عبدالرحمن عالم (چاپ اول). تهران: دفتر مطالعات سياسي و بينالمللي، ص102.
- ↑ لوین، ز.ا (1378). انديشهها و جنبش هاي نوين سياسي اجتماعي در جهان عرب. ترجمه يوسف عزيزي بني طرف (چاپ اول). تهران: شركت انتشارات علمي و فرهنگي، ص238.
- ↑ عنايت، حميد (1376). سيري در انديشه سياسي عرب (چاپ پنجم). تهران: انتشارات اميركبير، ص59.
- ↑ رجائی، دكتر فرهنگ (1381). انديشه سياسي معاصر در جهان عرب. تهران: مركز پژوهش هاي علمي و مطالعات استراتژيك خاورميانه، ص288.
- ↑ لوین، ز.ا (1378). انديشهها و جنبش هاي نوين سياسي اجتماعي در جهان عرب. ترجمه يوسف عزيزي بني طرف (چاپ اول). تهران: شركت انتشارات علمي و فرهنگي، ص165-231.
- ↑ لوین، ز.ا (1378). انديشهها و جنبش هاي نوين سياسي اجتماعي در جهان عرب. ترجمه يوسف عزيزي بني طرف (چاپ اول). تهران: شركت انتشارات علمي و فرهنگي، ص246.
- ↑ رجائی، دكتر فرهنگ (1381). انديشه سياسي معاصر در جهان عرب. تهران: مركز پژوهش هاي علمي و مطالعات استراتژيك خاورميانه، ص34.
- ↑ عنايت، حميد (1376). سيري در انديشه سياسي عرب (چاپ پنجم). تهران: انتشارات اميركبير، ص21-23.
- ↑ عوض، د. لويس (2013). تاريخ الفكر المصري الحديث. الهيئة المصرية العامة للكتاب، ص382.
- ↑ عوض، د. لويس (2013). تاريخ الفكر المصري الحديث. الهيئة المصرية العامة للكتاب، ص382.
- ↑ خدوری، مجيد (1366). گرايش هاي سياسي در جهان عرب. ترجمه عبدالرحمن عالم (چاپ اول). تهران: دفتر مطالعات سياسي و بينالمللي، ص182-189.
- ↑ عنايت، حميد (1376). سيري در انديشه سياسي عرب (چاپ پنجم). تهران: انتشارات اميركبير، ص193-195.
- ↑ لوین، ز.ا (1378). انديشهها و جنبشهاي نوين سياسي اجتماعي در جهان عرب. ترجمه يوسف عزيزي بني طرف (چاپ اول). تهران: شركت انتشارات علمي و فرهنگي، ص173.
- ↑ عنايت، حميد (1376). سيري در انديشه سياسي عرب (چاپ پنجم). تهران: انتشارات اميركبير، ص196.
- ↑ لوین، ز.ا (1378). انديشهها و جنبشهاي نوين سياسي اجتماعي در جهان عرب. ترجمه يوسف عزيزي بني طرف (چاپ اول). تهران: شركت انتشارات علمي و فرهنگي، ص173 و 174.
- ↑ عنايت، حميد (1376). سيري در انديشه سياسي عرب (چاپ پنجم). تهران: انتشارات اميركبير، ص207.
- ↑ لوین، ز.ا (1378). انديشهها و جنبش هاي نوين سياسي اجتماعي در جهان عرب. ترجمه يوسف عزيزي بني طرف (چاپ اول). تهران: شركت انتشارات علمي و فرهنگي، ص 163- 165.
- ↑ لوین، ز.ا (1378). انديشهها و جنبشهاي نوين سياسي اجتماعي در جهان عرب. ترجمه يوسف عزيزي بني طرف (چاپ اول). تهران: شركت انتشارات علمي و فرهنگي، ص 182.
- ↑ عنايت، حميد (1376). سيري در انديشه سياسي عرب (چاپ پنجم). تهران: انتشارات اميركبير، ص 218و220.
- ↑ عنايت، حميد (1376). سيري در انديشه سياسي عرب (چاپ پنجم). تهران: انتشارات اميركبير، ص65.
- ↑ عنايت، حميد (1376). سيري در انديشه سياسي عرب (چاپ پنجم). تهران: انتشارات اميركبير، ص113.
- ↑ لوین، ز. ا (1378). انديشهها و جنبشهاي نوين سياسي اجتماعي در جهان عرب. ترجمه يوسف عزيزي بني طرف (چاپ اول). تهران: شركت انتشارات علمي و فرهنگي، ص110.
- ↑ خدوری، مجيد (1366). گرايش هاي سياسي در جهان عرب. ترجمه عبدالرحمن عالم (چاپ اول). تهران: دفتر مطالعات سياسي و بينالمللي، ص 71-73.
- ↑ رجائی، دكتر فرهنگ (1381). انديشه سياسي معاصر در جهان عرب. تهران: مركز پژوهش هاي علمي و مطالعات استراتژيك خاورميانه، ص59.
- ↑ عنايت، حميد (1376). سيري در انديشه سياسي عرب (چاپ پنجم). تهران: انتشارات اميركبير، ص141.
- ↑ خدوری، مجيد (1366). گرايش هاي سياسي در جهان عرب. ترجمه عبدالرحمن عالم (چاپ اول). تهران: دفتر مطالعات سياسي و بينالمللي، ص76.
- ↑ خدوری، مجيد (1366). گرايش هاي سياسي در جهان عرب. ترجمه عبدالرحمن عالم (چاپ اول). تهران: دفتر مطالعات سياسي و بينالمللي، ص78.
- ↑ عنايت، حميد (1376). سيري در انديشه سياسي عرب (چاپ پنجم). تهران: انتشارات اميركبير، ص157.
- ↑ رجائی، دكتر فرهنگ (1381). انديشه سياسي معاصر در جهان عرب. تهران: مركز پژوهش هاي علمي و مطالعات استراتژيك خاورميانه، ص 64.
- ↑ المرجع في تاريخ مصــر الحديث و المعاصر (2009). تقديم و مراجعة يونان لبيب رزق. القاهرة: المجلس الاعلي للثقافة، ص561.
- ↑ رجائی، دكتر فرهنگ (1381). انديشه سياسي معاصر در جهان عرب. تهران: مركز پژوهش هاي علمي و مطالعات استراتژيك خاورميانه، ص143-141.
- ↑ رجائی، دكتر فرهنگ (1381). انديشه سياسي معاصر در جهان عرب. تهران: مركز پژوهش هاي علمي و مطالعات استراتژيك خاورميانه، ص146.
- ↑ دليل الحركات الاسلامية في العالم (العدد الاول) (2006). القاهرة: مركز الدراسات السياسية و الاستراتيجية بالاهرام، ص136.
- ↑ رجائی، دكتر فرهنگ (1381). انديشه سياسي معاصر در جهان عرب. تهران: مركز پژوهش هاي علمي و مطالعات استراتژيك خاورميانه، ص147.
- ↑ دليل الحركات الاسلامية في العالم (العدد الاول) (2006). القاهرة: مركز الدراسات السياسية و الاستراتيجية بالاهرام، ص136.
- ↑ دليل الحركات الاسلامية في العالم (العدد الاول) (2006). القاهرة: مركز الدراسات السياسية و الاستراتيجية بالاهرام، ص144.
- ↑ دليل الحركات الاسلامية في العالم (العدد الاول) (2006). القاهرة: مركز الدراسات السياسية و الاستراتيجية بالاهرام، ص137.
- ↑ لوین، ز. ا (1378). انديشهها و جنبش هاي نوين سياسي اجتماعي در جهان عرب. ترجمه يوسف عزيزي بني طرف (چاپ اول). تهران: شركت انتشارات علمي و فرهنگي، ص47.
- ↑ عنايت، حميد (1376). سيري در انديشه سياسي عرب (چاپ پنجم). تهران: انتشارات اميركبير، ص40-50.
- ↑ عنايت، حميد (1376). سيري در انديشه سياسي عرب (چاپ پنجم). تهران: انتشارات اميركبير، ص26-25.
- ↑ عنايت، حميد (1376). سيري در انديشه سياسي عرب (چاپ پنجم). تهران: انتشارات اميركبير، ص62-65.
- ↑ بازیابی شده در 2015 از https://www.mohe-casm.edu.
- ↑ بازیابی شده در 2014 از https://www.capmas.gov.eg.
- ↑ ۵۱٫۰ ۵۱٫۱ ۵۱٫۲ ۵۱٫۳ بازیابی شده در 2014 از https://www.sis.gov.eg.
- ↑ موسوعة مصر الحدیثة (1996). مصر: الهيئة العامة للكتاب، وزارة الثقافة، ج 10م، ص910.
- ↑ بازیابی شده در 2015 از https://www.unesco.org.
- ↑ صدر هاشمی، سید محمد (1392). جامعه و فرهنگ مصر. تهران: موسسه فرهنگی، هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی، ص183-233.