نظام فرهنگی ژاپن
در زبان ژاپنی به فرهنگ، بونکا (文化/Bunka) میگویند. این کلمه تا دوران میجی در زبان ژاپنی کاربرد نداشت، اما از این زمان به بعد آن را معادل کلمه (Culture) فرانسوی و (Kultur) آلمانی در ترجمهها استفاده کردند. معمولا دو رویکرد برای کلمه بونکا یا همان فرهنگ بیان میکنند: رویکرد نخست اطلاق آن بر علم، هنر، مذهب، اخلاق و سایر چیزهایی است که بر آمده از زندگی معنوی باشد. این رویکرد مقابل اصطلاح تمدن –به ژاپنی بونمه (文明/Bunmē)- قرار میگیرد که تولیدات مادی را هم مد نظر دارد. رویکرد دوم تمامی سبکهای زندگی را که گروههای انسانی مختلف دارند، فرهنگ مینامد. امروزه رویکرد اول فراگیرتر و رایجتر است و در نوشته حاضر هم این رویکرد ملاک قرار خواهد گرفت. همچنین با این رویکرد فرهنگ را منحصرا معادل فرهنگ فرادست (上位文化/Jōi Bunka/High Culture) قرار میدهند که در این صورت در برگیرنده فرهنگ عامه نیست، پس در این نوشته هم از پرداختن به فرهنگ عامه اجتناب میکنیم.
فرهنگ ژاپنی، فرهنگی است که در محدوده سرزمینی ژاپن بالیده و شکل گرفته، پس مسلما به واسطه موقعیت جغرافیایی، وضعیت طبیعی، آب و هوا و ... مختصات و ویژگیهای خاص خود را پیدا کرده است. در نوشته حاضر ابتدا به ویژگیهای فرهنگ ژاپنی اشاره خواهیم کرد و بعد آن بهشکل مختصر پیشینه فرهنگی این کشور را شرح و در ادامه آن نظام فرهنگی ژاپن را توضیح خواهیم داد.
ویژگیهای فرهنگی ژاپن
ژاپن کشوری متشکل از جزیرههای بسیار است که دور تا دور آن را آب فرا گرفته و از راه خشکی به هیچ کشوری راه ندارد. این کشور اگر چه بخشی از قاره پهناور آسیا است، اما از آن جدا و در منتهی الیه شرق آن بهشکل کمانی جنوبی-شمالی جای گرفته است. بهعلاوه بیش از 98 درصد از مردمان این کشور از قوم ژاپنی و بقیه هم به تعداد کم در جزایر شمالی، مردمان آینو و در جزایر جنوبی مردمان ریوکیویی[i] هستند. بنابراین میتوان گفت، ژاپن بر خلاف اکثر کشورهای جهان از چندگانگی فرهنگی برخوردار نیست و تقریبا فرهنگ در تمامی نقاط آن مشابه هست. با این همه بسته به تأثیرات منطقهای، تاریخی آب و هوایی، و ...، تفاوتهایی در لهجه، غذا و ... مناطق این کشور وجود دارد. بارزترین نمود این تفاوتها را میشود در تفاوتهای فرهنگی میان ژاپن شرقی (東日本/Higashi Nihon) و ژاپن غربی (西日本/Nishi Nihon) دید که بهعنوان نمونهای از تفاوتهای موجود بین مناطق این کشور تنها به شرح آن بسنده میکنیم.
در اینکه مرز میان ژاپن شرقی و غربی چیست، توضیحات گوناگونی وجود دارد، اما این توضیح که خط زمینساختی ایتویگاوا شیزوئوکا (糸魚川静岡構造線/Itoigawa shizuoka kōzōsen) را مرز میان آنها میداند، پذیرفتهتر است. سرزمینهای واقع در شمال و شرق این خط زمینساختی، ژاپن شرقی و شامل منطقه کانتو با محوریت توکیو و نیز مناطق شمال شرق و جزیره هوکایدو است. سرزمینهای واقع در غرب و جنوب این خط ژاپن غربی و شامل منطقه کانسای با محوریت اوساکا و کیوتو و نیز جزیره کیوشو، جزیره شیکوکو و جزایر اوکیناوا است. این خط زمین ساختی در رشته کوهای آلپ ژاپن (日本アルプス/Nihon Arupusu/Japanese Alps) واقع و چونان دیواری میان دو ژاپن شرقی و غربی قد کشیده است. این دیوار تا حدودی ارتباط فرهنگی میان ژاپن شرقی و غربی را محدود میکرد و همین مسأله تفاوتهای فرهنگی میان دو منطقه را ایجاد کرد که امروزه نمود آن را بیشتر در تفاوتهای فرهنگی میان توکیو و اوساکا بیان میکنند.[۱] مردمان ژاپن غربی به خاطر نزدیکی به چین و شبه جزیره کره در گذشته ارتباطات بیشتری با خاک اصلی آسیا و به خصوص چین داشتند و علاوهبر کشاورزی به داد و ستد و تجارت میپرداختند، اما ژاپن شرقی منطقه کشاورزی بود و این مسائل باعث شد تا مردمان ژاپن شرقی محافظهکارتر و مردمان ژاپن غربی اصلاحطلبتر باشند.[۲]
صرف نظر از چنین تفاوتهای فرهنگی بین مناطق، باید اذعان کرد که ژاپن دارای فرهنگی به نسبت یکسان در تمامیت کشورش است که میتوان فرهنگ ژاپن نامیدش و در آن میتوان خصوصیات و ویژگیهایی یافت که در ادامه به دو مورد از مهمترین آنها اشاره میکنیم.
ژاپنی کردن فرهنگ بیگانه
دونالد کین (Donald Keene (1922-2019)) ژاپنشناس، مورخ، نویسنده و مترجم مشهور ادبیات ژاپن عقیده داشت، نگاه به تاریخ ژاپن ما را به این نکته میرساند که در فرهنگ ژاپن همیشه نوعی رابطه عشق و تنفر و پذیرش و مقاومت در برابر فرهنگ خارجی وجود داشته است.[۳] هم به گفته او بارزترین نمود این عشق و نفرت توأمان را میتوان در ابداع کانا دانست[۴] که در کنار کانجی یا نویسههای چینی اخذ شده از چین برای نگارش زبان ژاپنی بکار میروند و خیلی زود بعد از اخذ کانجی از چین و در دوره هیان ابداع شدند. این مسأله وقتی برجستهتر میشود که بدانیم که بقیه کشورهای حوزه نفوذ فرهنگ چین مانند کره و ویتنام، یا اصلا اقدام به ابداع خط خود در برابر کانجی نکردند و یا با چند قرن تأخیر نسبت به ژاپن این کار را کردند، هر چند خیلی زودتر از ژاپن هم آن را اخذ کردند.
رابطه پذیرش و مقاومت در مقابل فرهنگ وارداتی تبدیل به سنتی خاص در فرهنگ ژاپن شده است که میتوان آن را در قالب تصویر شماره 1 خلاصه کرد.
همانطور که در تصویر هم به خوبی معلوم است، ژاپنیها به راحتی فرهنگ بیگانه را میپذیرند و حتی میتوان گفت که نسبت به آن مشتاقند؛ چنان که در دوران باستان و سدههای میانه نسبت به فرهنگ چین مشتاق بودند و در دوران بعد از مدرن نسبت به فرهنگ غرب. بعد از آموختن فرهنگ بیگانه و فهم کامل یا هضم آن، اقدام به آمیختن آن با سنتهای ژاپنی و داشتههای خود میکنند که این فرایند در نهایت منجر به ژاپنی شدن فرهنگ وارداتی میگردد بطوری که هیچ شکی در ژاپنی بودن آن باقی نمیماند. به این خاطر مرتون (2005) در توصیف فرهنگ ژاپنی میگوید:
با آن که ژاپنیها به لحاظ شکل فرهنگ خود سخت وامدار چین هستند، اما آنچه حاصل میشود، بهشکل متمایزی ژاپنی است. آنها همیشه نیرویی عظیم در تبدیل مواد وام گرفته به هدفهای خاص خودشان نشان دادهاند، هدفهایی که در چهارچوب عمیقتر آگاهی ملی هستند و فرهنگ شکل گرفتهای که هیچ فکری درباره آن جز ژاپنی بودنش نمیتوان کرد.[۶]
این سنت ژاپنی باعث شده است تا فرهنگ این کشور کمتر وارد ستیز فرهنگی با فرهنگهای بیگانه شود و در عین مدارا با آنها در نهایت به چیزی برسد که کاملا ژاپنی است. این که ژاپن به نمونهای بدل شد که با حفظ اصالت و سنت خود به توسعه صنعتی دست یافت و ثابت کرد که پیشرفت کردن مستلزم کنار گذاشتن سنتها نیست، میتوان گفت بر آمده از همین سنت ژاپنی است[ii].
پیوند با طبیعت
تقریبا تمامی آثاری که درباره وجوه مختلف فرهنگ ژاپن نوشته شدهاند، فرهنگ ژاپن را الهام گرفته از طبیعت میدانند. از دین گرفته تا معماری و شهرسازی، تقریبا همه چیز در پیوند و نزدیک به طبیعت توصیف شدهاند. این کشور از طبیعتی بسیار زیبا و در عین حال بیرحم برخوردار است. زلزله، آتشفشان، سیل، سونامی و رانش زمین بلایایی طبیعی هستند که هر سال در این کشور رخ میدهند و هر چند ژاپن توسعه یافته توانسته است بر زیانهای ناشی از بلایایی چون زلزله غلبه کند، اما زلزله بزرگ و سونامی بزرگ متعاقب آن در مارس 2011 مجددا تهدید طبیعت در ژاپن را به رخ کشید. بنابراین فرهنگ در ژاپن ملهم از زیبایی و نیز تهدید طبیعت آن کشور است. واتانابه درباره تفاوت نگاه غربیها و ژاپنیها به طبیعت چنین مینویسد:
در تفکر غربی، انسان یک جزء معمولی از طبیعت نیست. او یک مخلوق بسیار ویژه و طبیعت تابع او و حتی تابع جنایاتش است. او صاحب اختیار جهان طبیعت و طبیعت جایی برای انجام آزمایشها و کاربردهای او است ... . طبیعت برای ژاپنیها متفاوت است. طبیعت نهتنها جزوی از اربابیت او نیست که او قدردانش و حتی بهترین همدمش هست.[۷]
این گونه نگاه به طبیعت و نیز ویژگیهای طبیعی ژاپن از جمله جزیرهای بودن و عدم ارتباطش با آسیا و سایر جهان از طریق خشکی باعث شده است تا اصولا فرهنگ ژاپن متمایز از فرهنگ کشورهایی باشد که مرزهایی در خشکی با دیگر مناطق و کشورها دارند. برای مثال دین در ژاپن بر مبنای احساس قدرت خدایان است و نه مانند مسیحیت، یهودیت یا اسلام بر مبنای اعتقاد و باور به خدا. حتی آیین بودایی هم که در سنت هضم فرهنگهای وارداتی خاص ژاپن، ژاپنی شد، متفاوت از آیین بودایی هند و چین بر مبنای احساس است و نه باور. در مورد معماری، چوب محور ساخت و سازها و بناها عموما سبک است، اما در غرب سنگ و آهن مصالح اصلی و بناها بسیار سنگین است. در مورد پیکرتراشی، عموما تندیسهای بودایی از چوب تراشیده میشدند، اما در چین و هند و در پیکرتراشی غرب از سنگ و فلز استفاده میشد. باغها در ژاپن منطبق با طبیعت هستند و شکل نامنظم دارند، اما شکلهای هندسی و شکلهای ساختگی در باغهای کشورهای دارای مرزهای خشکی غالب است.
نظام ایئهموتو یا بنیاد خانوادگی
یکی از سنتهای موجود در فرهنگ و هنر ژاپن، نظام ایئهموتو (家元制度/Iemoto Seido) است که میتوان از آن به بنیاد خانوادگی تعبیر کرد. این نظام که در دوره موروماچی شروع شد و در دوره ادو کاملا استحکام پیدا کرد، موروثی شدن یک هنر یا سبک هنری در یک خانواده بود. این نظام را میتوان در بسیاری از هنرها از جمله مراسم چای، ایکهبانا (生け花/Ikebana) یا گل آرایی، هنرهای نمایشی سنتی، موسیقی سنتی و رقص و ... مشاهده کرد. این سنت حتی در حال حاضر هم در فرهنگ و هنر ژاپن وجود دارد.
پیشینه فرهنگی
معمولا در بحث از تاریخ فرهنگ ژاپن، برای آن دورههایی متمایز از دورههای تاریخی این کشور در نظر میگیرند و بر مبنای این دورههای تاریخ فرهنگ پیشینه فرهنگی کشور ژاپن را توضیح میدهند. بنابراین در اینجا با ترسیم جدول شماره 1 گاهشماری از دورههای تاریخی ژاپن و نیز دورههای تاریخ فرهنگ این کشور را کنار هم قرار میدهیم تا فهم آن برای خواننده آسانتر گردد.
جدول شماره 1: گاهشمار دورههای تاریخی و دورههای تاریخ فرهنگ
دوره تاریخی | سال | دورههای تاریخ فرهنگ | سال |
ما قبل تاریخ | پارینه سنگی (تا 14 هزار سال قبل) | پارینه سنگی | تا 14 هزار سال قبل |
دوره جومون (14 هزار سال قبل تا قرن 10 ق م) | فرهنگ جومون (縄文文化/Jōmon Bunka) | از 13 هزار سال قبل تا قرن 10 ق م | |
دوره یایویی (از قرن 10 ق م تا اواسط قرن 3 م) | فرهنگ یایویی (弥生文化/Yayoi Bunka) | از قرن 10 ق م تا اواسط قرن 3 م | |
دوران باستان | دوره کوفون (اواسط قرن 3 تا اواسط قرن 7 م) | فرهنگ کوفون (古墳文化/Kofun Bunka) | از اواسط قرن 3 تا اواسط قرن 7 م |
دوره آسوکا (592 تا 710 م) | فرهنگ آسوکا (飛鳥文化/Asuka Bunka) | 538 تا 645 م | |
فرهنگ هاکوهو (白鳳文化/Hakuhō Bunka) | 645 تا 710 م | ||
دوره نارا (710 تا 794 م) | فرهنگ تِنپیو (天平文化/Tenpyō Bunka) | 729 تا 749 م | |
دوره هیان (794 تا 1185) | فرهنگ توفو (سبک تانگ)(唐風文化/Tōfū Bunka) | 794 تا 894 م | |
فرهنگ کونین جوگان (弘仁・貞観文化/Kōnin Jōgan Bunka) | 810 تا 877 م | ||
فرهنگ کوکوفو (سبک ملی)(国風文化/Kokufū Bunka) | قرن 10 تا 12 م | ||
فرهنگ اینسِیکی (院政期文化/Inseiki Bunka) | نیمه دوم قرن 11 تا پایان قرن 12 م | ||
سدههای میانی | دوره کاماکورا (1185 - 1333) | فرهنگ کاماکورا | 1185 تا 1333 م |
دوره موروماچی (1336 - 1573) | فرهنگ کیتایاما (北山文化/Kitayama Bunka) | اوایل قرن 14 تا اوایل قرن 15 م | |
فرهنگ هیگاشییاما (東山文化/Higashiyama Bunka) | قرن 15 و نیمه اول قرن 16 م | ||
دوران مدرن نخستین | دوره آزوچی-مومویاما (1573 - 1603) | فرهنگ مومویاما | 1582-1603 م |
دوره ادو (1603 - 1868) | فرهنگ کانئه (寛永文化/Kanē Bunka) | اوایل قرن 17 م تا نیمه دوم آن | |
فرهنگ گِنروکو (元禄文化/Genroku Bunka) | اواخر قرن 17 تا اوایل قرن 18 م | ||
فرهنگ هورهکی تِنمی (宝暦・天明文化/Hōreki Tenmē Bunka) | اواخر قرن 18 م | ||
فرهنگ کاسِی (化政文化/Kasei Bunka) | نیمه نخست قرن 19 | ||
دوران مدرن | دوره میجی (1868 - 1912) | فرهنگ دوره میجی | 1868 تا 1912م |
دوره تایشو (1912 - 1926) | فرهنگ دوره تایشو | 1912 تا 1926م | |
دوره شووا –تا پایان جنگ (1926 - 1945) | فرهنگ دوره شووا قبل از جنگ | 1926 تا 1945م | |
دوران معاصر | دوره شووا –بعد از جنگ- (1945 - 1989) | فرهنگ دوره شووای بعد از جنگ | 1945 تا 1989 م |
دوره هیسی (1989 - 2019) | فرهنگ دوره هیسی | 1989 تا 2019 م | |
دوره ریوا (令和時代/Reiwa Jidai
( 2019 تا - )) |
فرهنگ دوره ریوا | 2019 - م |
تهیه شده توسط نویسنده با استناد به یاماکاوا.[۸]
همانطور که در جدول شماره 1 هم به خوبی مشخص است، پیشینه فرهنگ در ژاپن به دوره جومون بر میگردد، دورهای در 14 هزار سال پیش که امروزه سفالینههای بسیار زیادی از آن دوره کشف شده است، سفالینههایی که با استفاده از ریسمان بر سطح آنها نقش انداخته بودند و این دوره نام خود را هم از همین نقوش ریسمانی گرفته است. دوره فرهنگ جومون تا مدت بسیار طولانی و تا قرن 10 قم ادامه یافت و بعد از آن با ساخت سفالینههای جدید موسوم به یایویی و نیز ظروف فلزی ما با فرهنگ یایویی روبرو هستیم که تا قرن سوم میلادی ادامه داشت. نکته جالبی که وجود دارد اینکه نقشها و رنگ سفالها در ژاپن شرقی و غربی با هم متفاوت بود[۱] و ساخت سفالهای یایویی و ابزار فلزی هم از ژاپن غربی شروع شد که به چین و شبه جزیره کره نزدیکتر و با آنها ارتباط داشت.
فرهنگ در دوران باستان
کوفون یا گورتل، قبرهای باستانی بزرگی از انباشتن خاک است که از قرن سوم تا هفتم م در سراسر ژاپن به جز هوکایدو و جزایر کوچک جنوبی به تعداد زیاد، بهشکلهای متنوع و در اندازههای متفاوت ساخته شدند. بزرگترین گورتل ژاپن طولی برابر 525 متر و ارتفاعی برابر 39.8 متر دارد. شکلگیری چنین گورتلهای بزرگی نشاندهنده شکلگیری حکومت مرکزی در این دوره است که در پس زمینه آن توسعه روشهای تولید، توسعه کشاورزی، استفاده از ابزار فلزی و ... قرار دارد که اینها خود در نهایت منجر بهشکلگیری طبقهای قدرتمند و ثروتمند شد. دلیل اصلی توسعه روشهای تولید و ... هم تأثیرات بزرگی بود که ژاپن در این دوره از خارج یعنی شبه جزیره کره و چین گرفت. این تأثیرات بدان حد قوی است که مرتون مرحله بعدی تاریخ ژاپن را متأثر از چین میداند، تأثیری بدان حد برجسته که تمامی مظاهر تمدن بعدی ژاپن به نوعی از آن الهام گرفت.[۹] این تأثیرات شامل تمام آن چیزهایی بود که برای گام گذاشتن به تمدن نیاز بود از اخذ خط گرفته تا دین جدید بودایی که این یکی منبع الهام هنر شد.
از قرن چهارم میلادی به بعد ما شاهد حضور افرادی از شبه جزیره کره در ژاپن هستیم که بر فناوری، زندگی و فرهنگ ژاپن تأثیر زیادی گذاشتند.[۱۰] به این افراد و اصولا به خارجیانی که از قرن چهارم به بعد به ژاپن آمدند، اصطلاحا تورایجین (渡来人/Toraijin) گفته میشد که این افراد نقش بسیار زیادی در توسعه فرهنگ ژاپن ایفا کردند. شاید بتوان گفت بزرگترین نقش آنها در تاریخ فرهنگ ژاپن، انتقال دین بودایی به ژاپن بود. با استناد به «نیهون شوکی»، دین بودایی سال 552 م به ژاپن وارد شد، اما برخی منابع دیگر آن را 538 م ذکر میکنند، هر چند میشود حدس زد که قبل از این هم بهشکل شخصی و غیررسمی کسانی آن را پذیرفته باشند.[۱۱]
در دوره آسوکا ژاپن با جدیت شروع به یادگیری از چین نمود و مراوداتش با این کشور را بسیار گسترش داد. این یادگیری و تماس با دولت خارجی به حدی است که «تاریخ ژاپن کمبریج» آن را در ردیف دوره میجی، دو دوره طولانی تماس گسترده با فرهنگ خارجی معرفی میکند.[۱۲] تماس با خارج در این دوره بطور کلی بر دو محور آیین بودایی و یادگیری از چین بود. حکومت وقت به دنبال بهرهبرداری سیاسی از آیین بودایی بود و این حرکت منجر به ساخت معابد بودایی در ژاپن شد که خود نمونه بارز انتقال فناوری، فرهنگ، هنر و ...جدید از خارج به ژاپن هستند.[۱۳] همچنین در این دوره ما شاهد اعزام هیأتهای رسمی ژاپنی به چین هستیم که هدف از اعزامشان آموختن از چین بود.
یکی از دیگر از ویژگیهای بارز دوره آسوکا، رسیدن آثاری از آسیای غربی و حتی اروپا از طریق جاده ابریشم به این کشور است. در معبد هوریوجی که در دوره آسوکا ساخته شد، گنجینهای از حدود 300 قطعه آثار فرهنگی و هنری دوره آسوکا و اوایل دوره نارا نگهداری میشود که با نام گنجینه پیشکش معبد هوریوجی (法隆寺献納宝物/Hōryūji kennō hōmotsu) شناخته میشود. برخی از آثار این مجموعه که اکنون بیشتر آن در موزه ملی توکیو (東京国立博物館/Tōkyō kokuritsu Hakubutsukan) نگهداری میشود، نشاندهنده رابطه بین شرق و غرب هم هست، چنان که میتوان نشانههای رسیدن فرهنگ ایرانی به ژاپن را هم در این گنجینه مشاهده کرد.[۱۴]
در دوره نارا آموختن از فرهنگ چین ادامه پیدا کرد، هر چند در آن نشانههایی از ژاپنی شدن فرهنگ هم میتوان مشاهده کرد. بارزترین نمودش هم نگارش نخستین کتابهای ژاپنی در این دوره یعنی «کوجیکی» (712) و «نیهونشوکی» (720) بود که هر دو کتابهایی تاریخی هستند. بعد هم کتابهایی دیگر و از جمله نخستین مجموعه شعری ژاپن «مانیوشو» نگارش شدند تا ژاپن هم در حوزه فرهنگی کانجی قرار گیرد. با این همه ژاپن خیلی زود در راستای همان ویژگی عشق و نفرت توأمان به فرهنگ بیگانه، برای کسب جایگاهی بهعنوان یک ملت مستقل تلاش کرد که بارزترین نشان این تلاش رونمایی از تندیس بودای بزرگ در معبد تودایجی در سال 752 بود.[۱۵]
همانطور که در جدول شماره 1 هم دیدیم، اوایل دوره هیان ما شاهد فرهنگ توفو یا سبک دودمان تانگ چین و اواخر این دوره شاهد فرهنگ کوکوفو یا سبک ملی هستیم. در واقع سنت ژاپنی کردن فرهنگهای وارداتی در دوره هیان بطور کامل اتفاق افتاد و این کشور آنچه را در دوران قبل از چین گرفته بود در این دوره ژاپنی کرد تا ما شاهد یکی از درخشانترین دورههای فرهنگ ژاپن در دوران هیان باشیم. ابداع کانا که پیشتر به آن اشاره شد در این دوره اتفاق افتاد و شاهکار جاودان «داستان گنجی» هم در این دوره خلق شد. ذکر این نکته هم خالی از لطف نیست که فرهنگ در این دوره اشرافی بود یعنی حاملین فرهنگ در این دوره دربار امپراتوری و طبقه اشراف بودند.
فرهنگ ژاپن در سدههای میانی
با ورود به دوره کاماکورا و سدههای میانی در تاریخ ژاپن، ما شاهد دو دربار حکومتی در ژاپن هستیم که در تاریخ جهان بینظیر است. در این دوره حکومت سیاسی از دربار امپراتوری به طبقه جنگجویان یا همان ساموراییها منتقل شد، اما در عین حال همچنان دربار امپراتوری در کیوتو وجود داشت که البته دیگر فاقد قدرت سیاسی بود، اما بهعنوان میراثدار سنتها و فرهنگ ژاپن عمل میکرد. در دوره کاماکورا دربار امپراتور که به آن کوگه (公家/Kuge) گفته میشد، در کیوتو و در ژاپن غربی و دستگاه فرمانروایی جنگجویان که به آن بوکه (武家/Buke) گفته میشد، در کاماکورا و در ژاپن شرقی قرار داشت. پیرو این وضع هم در این دوره فرهنگ کوگه و فرهنگ بوکه وجود داشت که اولی همان فرهنگ اشرافی به ارث رسیده از دوران باستان و دومی فرهنگ جدید شکل گرفته در این دوران بود که حاملین آن طبقه جنگجویان و نیز مردمان عادی بودند. فرهنگ بوکه بر مبنای ستایش مفاهیمی چون وفاداری، شجاعت، شرافت، شمشیر و ... بود.[۱۶]
در کنار دو فرهنگ کوگه و بوکه، فرهنگ بودایی دوران کاماکورا هم هست که تأثیر آن بر فرهنگ ژاپن حتی بیشتر از دو فرهنگ اولی بود. در این دوره ما شاهد حضور شش راهب بسیار معروف بودایی هستیم که شش فرقه جدید رواج دادند تا آیین بودایی دوره کاماکورا را در قیاس با بودایی دوران باستان، بودایی جدید بنامند. فرق اساسی بودایی جدید با آنچه پیشتر وجود داشت، عمل گرایی و سادگی بودایی جدید بود که همین امر منجر به گسترش آن در میان مردم عادی هم شد.
حکومت جنگجویی موروماچی که بعد از کاماکورا سر کار آمد، دو قرن بر ژاپن حکمروایی کرد، اما عملا نیمی از آن همراه با جنگهای داخلی، کشمکش و ناآرامی بود. برغم این کشمکشها، این دوره هم یکی از دورههای ممتاز در هنر و فرهنگ ژاپن شناخته میشود. ویژگی اصلی این دوره در هم آمیختن فرهنگ کوگه یا فرهنگ اشرافی با فرهنگ بوکه یا فرهنگ ساموراییها، در هم آمیختن فرهنگ سنتی ژاپن با فرهنگی که از آسیا و بطور خاص چین وارد شد و در هم آمیختگی فرهنگ مرکز با فرهنگ مناطق کشور است[۱۷] که میتوان نتیجه همه اینها را مردمی شدن فرهنگ در این دوره دانست. آنچه امروزه ما آنها را بیشتر بهعنوان نمودهای فرهنگ ژاپنی میشناسیم، مانند نمایش نو، نمایش کیوگن (狂言/Kyōgen)[iii]، گلآرایی ژاپنی یا ایکهبانا (生け花/Ikebana) و مراسم چای همه در این دوره شکل گرفتند.
فرهنگ ژاپن در دوران مدرن مدرن
فرهنگ در دوران مدرن نخستین
چنان که پیشتر هم ذکر شد، فرهنگ در دوران باستان فرهنگ اشرافی بود و حاملین آن هم درباریان و اشراف بودند. سدههای میانی پلی میان فرهنگ اشرافی و فرهنگ مردمی بود و در دوران مدرن نخستین است که ما شاهد مردمی شدن فرهنگ هستیم. دوران مدرن نخستین از دو دوره تاریخی آزوچیمومویاما و ادو شکل گرفته است. آنچه فرهنگ مومویاما خوانده میشود، در واقع فرهنگ دوره آزوچیمومویاما است. اصطلاح فرهنگ مومویاما معمولا در تاریخ زیباشناسی ژاپن مورد استفاده قرار میگیرد و تا حدودی در برگیرنده اوایل دوره ادو هم هست. با استناد به یاماکاوا (2010)، ویژگیهای فرهنگ مومویاما را میتوان چنین خلاصه کرد: فرهنگ عظمتگرا، تازه و سرشار از زرق و برقی بود که در آن تأثیرات آیین بودایی رنگ باخته، فرهنگی بود که توسط دایمیوها یا امیران تازه به دوران رسیده و بازرگانان بزرگ پرورده شده و فرهنگی بود که از فرهنگ نانبان (南蛮文化/Nanban Bunka) یا وحشیهای جنوب تأثیر میگرفت.[۱۸] تمایل به عظمت و بزرگی و نیز زرق و برق را میتوان در قلعههای با شکوهی که در این دوران ساخته شد، مشاهده کرد. در سبکهای نقاشی این دوران هم میتوان تمایل به زرق و برق را مشاهده کرد.
با این همه فرهنگ مومویاما تماما زرق و برق و به رخ کشیدن نبود، بلکه در این دوره مراسم ساده و بیپیرایه چای به یکی از مراسم معمول مردمان شهرنشین تبدیل شد و نیز موضوعاتی مرتبط با زندگی بیرونی مردم به موضوعات تابلوهای نقاشی راه پیدا کرد. همچنین هنرهای نمایشی هم به میان مردمان عادی شهرها نفوذ و رواج پیدا کرد. نمایش نوگاکو (能楽/Nōgaku) در این دوره علاوهبر طبقه جنگجویان در بین شهرنشینان هم مشتاقانی پیدا کرد و دو نمایش معروف دیگر ژاپن یعنی کابوکی (歌舞伎/Kabuki) و نمایش عروسکی جوروری هم در این دوره شکل گرفتند.
فرهنگ نانبان که در اینجا از آن سخن به میان آمد، فرهنگی است که عمدتا توسط مبشرین مسیحی در اواخر سدههای میانی به ژاپن آورده شد و در اوایل دوران مدرن نخستین با پیشرفتهایی در ژاپن همراه بود. در واقع نخستین اروپاییهایی که به ژاپن رسیدند، پرتغالیهایی بودند که به چین میرفتند، اما گرفتار توفان شدند و ناخواسته سر از ژاپن در آوردند. این اتفاق مربوط به سال 1543 است و این غربیها دو سوغات تفنگ و مسیحیت را با خود به ژاپن آوردند. تفنگ با توجه به شرایط جنگهای داخلی و نیاز امیران مناطق مختلف ژاپن به آن برای جنگ، خیلی زود در ژاپن رواج پیدا کرد و خود ژاپنیها هم شروع به ساخت تفنگ کردند. مسیحیت هم با آمدن مبلغین کاتولیک در ژاپن غربی رواج بسیار پیدا کرد و همین امر هم موجب ترس حکومت شد تا در نهایت سال 1587 نخستین فرمان ممنوعیت تبلیغ مسیحیت صادر شود. به گفته اینوئوئه بعد از سال 1600 حدود هفتصد تا هفتصد و پنجاه هزار نفر نو مسیحی در ژاپن وجود داشت و مسیحیت تأثیر بسیار زیادی در تمامی وجوه فرهنگ ژاپن گذاشت.[۱۹] گسترش مسیحیت و حوادثی که از سوی مسیحیان رخ داد، منجر به ممنوعیت کامل مسیحیت و در نهایت منجر به سیاست ساکوکو (鎖国/Sakoku) در ژاپن شد.
ساکوکو یا کشور بسته سلسله دستوراتی بود که در دوره ادو و سال 1639 کامل شد تا ژاپن بطور کامل از جهان منزوی شود. اما این انزوا همراه با شکوفایی فرهنگی بود. چنان که قبلا و در جدول شماره 1 هم دیدیم، فرهنگ اوایل ادو فرهنگ کانئه بود که مرکزیت فرهنگی در این دوره شهر کیوتو و دربار امپراتوری، اشراف، ساموراییها و طبقات بالا و مرفه شهری هم حاملینش بودند. در دوره فرهنگ گِنروکو هم مرکزیت با کیوتو و اوساکا و تاجران بزرگ شهرنشین حامیلن آن بودند. با این همه در این دوره فرهنگ به سمت واقعگرایی پیش رفت و در عرصه آفرینش آثار ادبی و هنری منجر به نوعی نگاهی انسانیتر به انسان و زندگی شد.
مهمترین ویژگی فرهنگ هورهکی تِنمِی گسترش فرهنگ از شهرهای بزرگ به مناطق بود. فرهنگ کاسه هم که در ادامه فرهنگ هورهکیتِنمی قرار دارد فرهنگی است که با محوریت شهر ادو –توکیوی امروزی- گسترش یافت و تاجران میان رده و خرده تاجران حامیانش شدند که این امر منجر به مردمی شدن کامل هنر در این دوره شد. به گفته دونالد کین، فرهنگ نیمه اول دوره ادو –فرهنگ گِنروکو- فرهنگ برساخته ساموراییها و فرهنگ نیمه دوم این دوره –فرهنگ کاسه- فرهنگ برساخته شهرنشینان است.[۲۰]
فرهنگ ژاپن در دوران مدرن
آغاز دوران مدرن با دو تغییر بزرگ در ژاپن همراه بود. نخستین تغییر پایان سیاست کشور بسته و گشودن بنادر به روی کشتیهای خارجی و دومین تغییر اعاده قدرت از طبقه جنگجویان به امپراتور بود که با آمدن امپراتور میجی به پایتخت و نشستن او بر تخت امپراتوری همراه بود. از طرف دیگر گشودن بنادر و ارتباط مجدد با جهان به خصوص با کشورهای توسعه یافته غربی، ژاپن را متوجه عقب ماندگی و توسعه نیافتگی خود کرد. از این به بعد، هم و غم ژاپن و دولتمردانش قرار گرفتن در مسیر توسعه و از بین بردن عقب ماندگیاش از غرب بود.
ژاپن شروع به آموختن از غرب و سعی کرد با این آموختن عقب ماندگیاش را جبران کند که این آموختن شامل مسائل فرهنگی هم شد. مرتون این آموختن از غرب را وامگیری آگاهانه فرهنگی[۲۱] و آن را همانند همان روشی میداند که این کشور در دوران باستان و در برخورد با فرهنگ برتر چین در پیش گرفت. در این مرحله از وامگیری فرهنگی از غرب ما شاهد اصطلاح بونمهکایکا (文明開化/Bunmē Kaika) هستیم. بونمهکایکا نشاندهنده پذیرفتن فرهنگ غربی و تغییرات بزرگی است که در این دوره در سنتها و نظامهای فرهنگی رخ داد. در ظاهر و سبک زندگی ژاپنیها هم تغییرات زیادی روی داد که از جمله میتوان به استفاده از واگنهایی که با استفاده از اسب روی ریل در شهر کشیده میشدند، ساخت ساختمانهای آجری، رواج کلاه غربی، استفاده از دوچرخه و لباسهای غربی از جمله کت، رواج غذاهای غربی و ... اشاره کرد.
در این دوره قانون اساسی وضع شد و آزادیهای مدنی و از جمله آزادی بیان و عقیده به رسمیت شناخته شد که در پی آن مبلغین مسیحی زیادی به ژاپن آمدند و اقدام به تأسیس دانشگاه و بیمارستان کردند. ادبیات، هنر و نمایش در این دوره با الهام از غرب تغییرات بزرگی را شاهد بود و ادبیات و هنر مدرن ژاپن شکل گرفت. همچنین در این دوره سینما به ژاپن وارد شد و توسعه شگرفی داشت. با این همه چنان که در این دوره اصطلاح واکونیوسای (和魂洋才/Wakon yōsai) -به معنی روح ژاپنی و استعداد غربی- رواج پیدا کرد، باز هم ژاپنیها با استفاده از سنت تاریخی ژاپنی کردن فرهنگ وارداتی توانستند بیشتر این مظاهر فرهنگی را به نوعی ژاپنی کنند، هر چند ظاهر آن به شدت غربی بود.
با این اقدامات ژاپن در دوران مدرن توانست عقب ماندگی خود از غرب را جبران کند و از اوایل قرن بیستم به لحاظ سیاسی، نظامی، اقتصادی و ... به کشوری بسیار قدرتمند و حتی هم طراز با قدرتهای زمانه تبدیل شود. نمونه بارز آن پیروزی این کشور در جنگ با روس یکی از دو ابرقدرت زمانه خود در 1905 بود که نام و آوازه این کشور را در جهان طنین انداز کرد.
فرهنگ در دوران معاصر
در شرایطی دوران مدرن برای ژاپن به پایان رسید و پای به دوران معاصر گذاشت که این کشور یکی از بازندگان بزرگ جنگ جهانی دوم بود و برای اولین بار در تاریخش اشغال خاکش توسط نیروهای بیگانه را تجربه کرد. همچنین این کشور بهعنوان اولین و تنها کشور در جهان بمب اتمی را تجربه کرد. با اشغال ژاپن فرماندهی عالی نیروهای متفقین یا جیاچکیو (GHQ) به مدت هفت سال اداره امور این کشور را در دست گرفت. با تشویق این فرماندهی ژاپنیها مجبور به کنار گذاشتن نظامیگری و حرکت بهسوی مردم سالاری شدند. با رشد سریع اقتصادی ژاپن بعد از جنگ و رفاه حاصل از آن، نیز قرار گرفتن این کشور در اردوگاه غرب به لحاظ سیاسی، ژاپنیها خیلی زود اقدام به اخذ مظاهر فرهنگ آمریکایی کردند، اما با گذشت زمان این کشور نسخهای از آمریکا نشد، بلکه در عین وامگیری از آمریکا آنها را بهشکل و شمایل ژاپنی در میآورد و این چیزی نبود جز همان سنت تاریخی هضم و ژاپنی کردن فرهنگی که از خارج وارد میشد.
ژاپن خیلی زود به دومین اقتصاد بزرگ جهان بعد از آمریکا تبدیل شد و نهتنها کالاهای صنعتی آن تمامی بازارهای جهان را پر کردند که در سالهای پس از دهه 1990، این کشور بهتدریج به یک قدرت فرهنگی هم تبدیل شد که دیگر فقط بهخاطر محصولات صنعتی و مصرفیاش شناخته نمیشد، بلکه فرهنگ و سبک زندگیاش نیز مورد توجه مردم کشورهای دیگر بود[۲۲].
فرهنگ ژاپن در جهان و دیپلماسی فرهنگی این کشور
چنان که آمد، در دوران باستان و سدههای میانه مراودات فرهنگی ژاپن تنها منحصر به ژاپن و شبه جزیره کره بود، هر چند در این دوران سرزمینهایی چون ایران هم از طریق جاده ابریشم توانستند تأثیراتی هر چند اندک بر فرهنگ ژاپن داشته باشند. در دوران مدرن نخستین، چنان که اشاره شد پرتغالیها و در ادامه سایر استعمارگران اروپایی به ژاپن آمدند که سوغات آنها برای ژاپن تفنگ و مسیحیت بود. بعد از ممنوعیت مسیحیت هم، حکومت وقت ژاپن به مدت دو قرن تنها به هلندیها اجازه داد که با ژاپن تجارت داشته باشند، آن هم محدود به جزیرهای مصنوعی در بندر ناگاساکی بود. بنابراین میشود گفت تا دوران مدرن ارتباطات فرهنگی ژاپن با جهان خارج یک طرفه بود. این تبادل فرهنگی تا بدان حد یک طرفه بود که تقریبا تا همان زمان رسیدن پرتغالیها به ژاپن در قرن شانزدهم تقریبا هیچ شناختی از ژاپن و فرهنگش در جهان خارج وجود نداشت. بنابراین در بحث ژاپن در جهان باید زمان بعد آمدن اروپاییها به ژاپن را مد نظر قرار داد. در اینجا ابتدا به مقوله فرهنگ ژاپن در جهان و بعد به دیپلماسی فرهنگی این کشور میپردازیم.
فرهنگ ژاپن در جهان
نخستین تأثیر فرهنگی ژاپن بر جهان خارج به همان دورانی بر میگردد که نخستین اروپاییها یعنی پرتغالیها به ژاپن آمدند. در میان پرتغالیهایی که آن دوره به این کشور آمدند، مبلغی کاتولیک به نام فرانسیس خاویر از همه معروفتر است. او بهعنوان نخستین مبلغ مسیحی، 1549 به ژاپن آمد و به مدت دو سال در این کشور به تبلیغ آیین کاتولیک پرداخت. خاویر درباره مردم ژاپن مینویسد: ژاپنیها مردمی بسیار شبیه به ما هستند. مردمی هستند که فرهنگی هم پایه ما دارند.[۲۳] با این که خاویر بهعنوان یک مبلغ به ژاپن آمد، اما این کشور را بر خلاف غالب کشورها و مناطق جنوب شرق آسیا دارای فرهنگی هم پایه غرب دید. از سوی دیگر این تنها مبلغین غربی نبودند که به ژاپن آمدند که تاجران هم در پی کسب ثروت آمده بودند. حتی بعد از اینکه مسیحیت کاملا در ژاپن ممنوع شد، باز هم تاجران اروپایی –محدود به هلندیها- اجازه یافتند، تنها در جزیره مصنوعی دهجیما (出島/Dejima) در ناگاساکی اقامت کنند و به تجارت با ژاپن بپردازند. شرایط زندگی در دهجیما راحت نبود، اما این تاجران تنها به خاطر سود حاصل از خرید کالاهای ژاپنی این سختیها را تحمل میکردند. این کالاها هم که طرفداران زیادی در اروپا پیدا کرده بود، چیزی نبود جز حاصل فرهنگ و هنر ژاپن یعنی ظروف سفالی، ظروف لاککاری، شمشیر و نقاشی.[۲۳] این کالاها حتی تأثیراتی هم بر اروپا داشتند، برای مثال برخی سبکهای سفال ژاپنی بر سفالگری اروپا تأثیر گذاشت و حتی امروزه هم این تأثیر را در سفالگری شهر دلفت (Delft) هلند میتوان مشاهده کرد.[۲۴] حتی به ظروف لاکی ژاپنی که تا آن زمان شبیهاش در اروپا وجود نداشت، در اروپا "ژاپن" میگفتند.[۲۵]
در مورد نقاشی هم، هلندیهای محصور در دهجیما این حق را داشتند که سالی یک بار به اِدو مرکز حکومت بروند. برخی از آنها در مسیر رفت و برگشت از ناگاساکی به ادو، نقاشیهایی موسوم به اوتسوئه (大津絵/Ōtsue) را خریداری میکردند که امروزه تعدادی از این نقاشیها در موزههای اروپا نگهداری میشود.[۲۶] در اواخر دوره ادو هم برخی هلندیها نقاشیهایی به نقاش معروف ژاپن کاتسوشیکا هوکوسایی (葛飾北斎/Katsushika Hokusai(1760-1849)) سفارش دادند که امروزه این نقاشیها هم در موزههایی در هلند و فرانسه نمایش داده شدهاند.[۲۷] با این همه اوج تأثیر نقاشی و هنر ژاپن بر اروپا مربوط به پدیدهای موسوم به ژاپونیسم (Japonisme) است که در سده نوزدهم نمودار شد.
ژاپونیسم به پدیده علاقه به ژاپن در اروپا به خصوص فرانسه در قرن نوزدهم گفته میشود که این علاقه به خاطر نقاشیها و صنایع ظریفه ژاپن بود و در نهایت این علاقه منجر به تأثیر گذاری هنر ژاپن بر تمامی هنرهای زیبای غربی از جمله نقاشی، عکاسی، معماری، پیکرتراشی، طراحی لباس و ... شد که این تأثیر تا اوایل قرن بیستم ادامه داشت.[۲۸]
با اصلاحات میجی و پیشرفت شگرف ژاپن در مسیر مدرن شدن، به خصوص بعد از پیروزیهای این کشور در جنگ با چین در 1895 و جنگ با روس در 1905 و بعدتر با گسترش تجارت خارجی این کشور و سرازیر شدن کالاهای ارزان ژاپنی در بازارهای جهانی، این کشور به کشوری کاملا شناخته شده در عرصه جهانی بدل شد. با شروع جنگ دوم ژاپن با چین در 1931 و نیز جنگ جهانی دوم و تبلیغاتی منفی که علیه ژاپن شد، تا حدودی وجهای منفی از ژاپن در جهان شکل گرفت که نهایتا به شکست این کشور در جنگ جهانی دوم انجامید.
بعد از جنگ جهانی دوم و رشد سریع اقتصادی ژاپن، مجددا نگاهها تا دهه 1980 به ژاپنی که به سرعت در حال تسخیر بازارهای جهانی بود، انتقادی بود و از این دهه به بعد است که ما شاهد بازنگری دیدگاهها نسبت به ژاپن و تجربیات آن در رشد سریع اقتصادی و ... هستیم.[۲۹] در این دوره شرکتهای ژاپنی مانند تویوتا (トヨタ/Toyota)، سونی (ソニー/Sony)، پاناسونیک (パナソニック/Panasonic) و ... به شرکتهای جهانی بدل شدند و روش مدیریت آنها به شدت در جهان مورد توجه قرار گرفت که این روشها هم در ارتباط تنگاتنگ با فرهنگ ژاپن بود. بهعلاوه ژاپن بعد از جنگ با تکیه بر اصل نهم قانون اساسی که این کشور را از داشتن هر گونه ارتش تهاجمی منع میکند و استفاده از جنگ را بهعنوان وسیلهای برای حل و فصل اختلافات بینالمللی مردود میشمارد، بهعنوان کشوری صلح طلب به خصوص برای نسلی مطرح شد که تجربه جنگ جهانی دوم را نداشت. این چنین در برداشتی مثبت از ژاپن، این کشور نهتنها به خاطر فرهنگ سنتی که به خاطر داشتههای نوینش چون روشهای تولید نوین مبتنی بر فرهنگ، صلح طلبی و حتی فرهنگ عامهاش مورد توجه قرار گرفت. اینک نهتنها فرهنگ و هنر سنتی ژاپن که فرهنگ عامه نوین آن چون انیمه (アニメ/Anime)، مانگا، جی پاپ (ジェイポップ/J-POP) و ... هم در جهان مورد توجه قرار گرفتهاند و این چنین فرهنگ باعث شد تا کشوری به نام ژاپن تبدیل به یک برند در جهان شود.[۳۰] امروزه طنین برند ژاپن همراه با تصورات مثبتی چون «سادگی»، «صلح»، «ثبات»، «ملاحظه دیگران»، «ظرافت» و ... است.[۳۱]
دیپلماسی فرهنگی و عمومی ژاپن
به گفته بوخ (2014)، ژاپن در سالهای دهه 2000 به یکی از مهمترین کشورها در عرصه قدرت نرم تبدیل شده است، بهگونهای که برخی از پژوهشگران از آن بهعنوان «ابرقدرت قدرت نرم» یاد کردهاند.[۳۲] بهعلاوه سیاست خارجی این کشور در سالهای بعد از جنگ جهانی دوم و قرار گرفتنش در جبهه غرب و متحد آمریکا این تصور را ایجاد کرده بود که ژاپن یک غول اقتصادی و کوتولهای سیاسی است که سیاست خارجیاش پیرو سلطه آمریکا است، اما شکلگیری بحثهای مربوط به قدرت نرم ژاپن، این تصور را تغییر داد و نگرشی نو درخصوص جایگاه این کشور در نظام بینالملل و بهویژه آسیا به وجود آورد.[۳۳] رسیدن ژاپن به چنین جایگاهی در حوزه فرهنگ و قدرت نرم باعث شد تا سیاستمداران این کشور به فکر استفاده از این قدرت در حوزه سیاست خارجی خود بیافتند. ما از دهه 1990 به بعد شاهد هستیم که دولت ژاپن از سیاستهای فرهنگی خود برای تحقق منافع اقتصادی و دیپلماتیک بهره گرفته است.
هر چند دیپلماسی فرهنگی نوعی از دیپلماسی عمومی تعریف میشود، اما تفاوتهایی هم با آن دارد که مهمترینش این است که دیپلماسی فرهنگی لزوما همراه با اهداف سیاسی نیست. هنگامی که دیپلماسی فرهنگی به دنبال ارتقای تصویر کشور در کشورهای دیگر باشد، اهدافش منطبق با دیپلماسی عمومی میشود که در اینجا هم ما با همین معنی نگاهی به فعالیتهای ژاپن در حوزه دیپلماسی عمومی و فرهنگی خواهیم انداخت.
در مورد دیپلماسی عمومی و فرهنگی ژاپن در سالهای قبل از جنگ جهانی دوم، میتوانیم سابقه آن را به اوایل دوره میجی برسانیم، وقتی که حکومت تازه شکل گرفته میجی توجه خود را مبذول به شرکت در نمایشگاههای بینالمللی کرد. دولت میجی، سال 1872 دفتری ویژه در وزارت داخله ایجاد کرد که وظیفهاش برگزاری نمایشگاه بود. به دلیل اقدامات این دفتر، غرفههای ژاپن در نمایشگاههای بینالمللی از نظر وسعت و جذابیت در سطح غرفه کشورهای اروپایی و آمریکا قرار گرفت.[۳۴] با موفقیت اصلاحات میجی و بدل شدن این کشور به قدرتی جهانی بعد از پیروزی بر چین در 1895 و بعدتر بر ابرقدرت روس در 1905 این کشور از فرهنگ برای تأثیرگذاری بر مستعمرات جدید یعنی شبه جزیره کره و تایوان استفاده کرد. برای مثال آنها سفرهایی برای رهبران تایوان و کره به ژاپن ترتیب میدادند تا با پیشرفت ژاپن آشنا شوند و بعد هم برای مثال در مورد کره، با گرفتن فیلم از سفر پادشاه کره به ژاپن و پخش این فیلمها در کره سعی کردند تا افکار کرهایها نسبت به ژاپن را تغییر دهند.
اوج دیپلماسی فرهنگی و عمومی ژاپن در سالهای قبل از جنگ مربوط به دهه 1920 و 1930 است. سال 1920، در معاونت آسیای وزارت امور خارجه، بخش سیاست فرهنگی در قبال چین تأسیس شد که هدف اصلی آن کاهش احساسات ضدژاپنی در چین بود. در دهه 1930 و پس از اشغال منچوری از سوی ژاپن که منجر به افزایش تنشها با قدرتهای اروپایی گردید، نهادهای دیپلماسی عمومی متعددی بهصورت دولتی و غیردولتی تأسیس شدند. یکی از این نهادها انجمن توسعه روابط فرهنگی بینالمللی (国際文化振興会/Kokusai Bunka shinkōkai)[iiii] بود که عهدهدار وظیفه دیپلماسی فرهنگی با کشورهای غربی بود. نهاد دیگر انجمن آسیای کبیر (大アジア協会/Dai ajia Kyō) بود که روی کشورهای آسیایی تمرکز داشت.
هدف از این برنامهها این بود که ژاپن در غرب بهصورت کشوری متفاوت از بقیه کشورهای بیفرهنگ آسیا و همپای کشورهای غربی معرفی شود. ژاپن باید دارای فرهنگی متمایز و یگانه معرفی میشد که مؤلفههای فرهنگ غرب و شرق را در خود جای داده و بهشکل موفقیتآمیزی آنها را با یکدیگر تلفیق کرده بود. در نقطه مقابل، سیاست فرهنگی ژاپن در قبال کشورهای آسیایی که از دهه 1920 آغاز شد، به این صورت بود که ژاپن از لحاظ نژادی، فرهنگی و تاریخی دارای اشتراکاتی با این کشورها است. دیپلماسی فرهنگی ژاپن با تأکید بر مدرنیزاسیون موفق ژاپن، این کشور را بهعنوان رهبر آتی آسیا معرفی میکرد.[۳۵]
پس از جنگ جهانی دوم و شکست ژاپن در این جنگ، این کشور عملا عضوی از جبهه غرب و متحد آمریکا شد. در این برهه این کشور تلاش کرد تا افکار جنگ طلبانه و ملی گرایانه را دور بریزد، در نتیجه جنبههایی از فرهنگ ژاپن که مرتبط با جنگ طلبی بود، عملا نادیده گرفته میشد که از جمله میتوان به فرهنگ جنگجویان ژاپنی یا ساموراییها اشاره کرد. با این همه با رشد سریع اقتصادی ژاپن و قرار گرفتن این کشور در ردیف دومین اقتصاد بزرگ جهان و انتظاراتی که جامعه جهانی از این ابرقدرت بزرگ اقتصادی داشت، لزوم بازنگری در سیاستهای فرهنگی و دیپلماسی عمومی و فرهنگی احساس میشد. در نتیجه دیپلماسی فرهنگی و عمومی ژاپن در سالهای بعد از جنگ تغییرات زیادی داشت که در جدول شماره 2 آنها را با استناد به (اوگورا، 2008)، (بوخ، 2014) و (اوتماگزین، 2012) خلاصه کردهایم.
جدول شماره 2: دیپلماسی عمومی و فرهنگی ژاپن در سالهای بعد از جنگ
مرحله اول: دهه 1950 و اوایل دهه 1960 م |
o تغییر تصویر ژاپن از کشوری جنگ طلب به کشوری صلحطلب و دوستدار مردم سالاری هدف اصلی دیپلماسی عمومی این دوره بود.
o در فعالیتهای فرهنگی خارج از کشور، هنرهایی چون مراسم چای، گل آرایی یا ایکهبانا و ... بیشتر مورد توجه قرار گرفتند که نمودی از آرامش و صلح طلبی بودند. o عناصر فرهنگی مرتبط با جنگجویان یا ساموراییها کنار گذاشته شد. o تلاشی برای آموزش زبان ژاپنی در خارج کشور صورت نمیگرفت، زیرا یادآور سیاستهای این کشور در دوران جنگ جهانی برای ترویج زبان ژاپنی در مستعمراتش در آسیا بود. |
مرحله دوم: سالهای پایانی دهه 1960 و آغازین دهه 1970 م |
o تأکید بر ارائه تصویری از کشوری پیشرفته بهجای کشوری صلح طلب در دستور کار دیپلماسی فرهنگی قرار گرفت.
o از دهه 1970 ژاپن شروع به گسترش یک دیپلماسی فرهنگی فعالتر کرد که نمود آن تأسیس بنیاد ژاپن (国際交流基金/Kokusai kōryū kikin/Japan Foundation) در سال 1972 بود. |
مرحله سوم: دهه 1970 م |
o در این مرحله ژاپن سعی کرد تصور موجود از خود در جنوب شرق آسیا را تغییر دهد. تأسیس مراکز بنیاد ژاپن در بیشتر کشورهای جنوب شرق آسیا نمود این سیاست است که در نهایت منجر به تأسیس مرکز فرهنگی بنیاد ژاپن در آ سه آن (Association of Southeast Asia Nation (ASEAN)) در سال 1990 شد. این بنیاد علاوهبر معرفی فرهنگ ژاپن در جنوب شرق آسیا، وظیفه معرفی فرهنگ جنوب شرق آسیا در میان ژاپنیها و ایجاد اشتیاق نسبت به این منطقه در میان ژاپنیها را هم جزو وظایف خود قرار داد. |
مرحله چهارم: دهه 1980 م |
o دیپلماسی فرهنگی یکی از سه ستون دیپلماسی عمومی ژاپن قرار گرفت. دو ستون دیگر آن یکی فعالیتهای حفظ صلح و فعالیتهای شبیه آن و دومی سیاستهای کمکهای رسمی توسعه (ODA)(Official Development Assistance) و دیگر مساعدتهای اقتصادی بود.
o توسعه دیگر در این دوره تأکید بر مفهوم جدید همکاری فرهنگی افزون بر تبادلات فرهنگی بود. همکاری فرهنگی شامل کمک به کشورهای در حال توسعه برای ساخت و تجهیز سالنهای نمایش و مانند آن بود. o تمرکز دیگر دیپلماسی فرهنگی ژاپن در اواخر دهه 1980 و اوایل دهه 1990 در واقع پاسخی به احساس ترس شکل گرفته در غرب به خصوص آمریکا نسبت به سرمایهگذاریهای عظیم و صادرات بسیار زیاد ژاپن بود. در واقع این بار دیپلماسی فرهنگی ژاپن برای رفع این نگرانیها غرب و به خصوص آمریکا را مد نظر قرار داد. تأسیس مرکز ژاپن و آمریکا (日米センター/Nichibē sentā/Center for global partnership) در 1992 نمودی از این سیاست بود. o در سالهای پایانی دهه 1980 و آغاز دهه 1990، ژاپن در پی ایجاد هویتی جدید برای خود در جامعه جهانی بود، هویتی که در آن ژاپن کشوری مسئول، صلحطلب و غیرخود خواه است که در پی استقرار صلح جهانی، موفقیت و امنیت از طریق روشهای غیرنظامی بود. |
مرحله پنجم: دهه 1990 م |
o در دهه 1990 که کشورهای جهان با موج جهانی شدن روبرویند، ژاپن هم به دنبال یک دهه رکود اقتصادی و کمبود منابع مالی مجبور به یافتن جهتی جدید برای دیپلماسی فرهنگی خود شد.
o بر مبنای جهتگیری جدید، بهجای تأکید بر جوانب عجیب و غریب فرهنگ ژاپنی، ژاپن میخواست خود را پیشگام فرهنگ پستمدرن معرفی کند. به این ترتیب انیمه، مانگا، موسیقی پاپ ژاپنی (جی پاپ)، مد، غذای ژاپنی و داستانهای نویسندگان جوان به ایفای نقشی مهمتر در فعالیتهای فرهنگی بینالمللی ژاپن پرداختند. o دیپلماسی فرهنگی ژاپن روی ارتباط سنتهای قدیم و پر افتخار فرهنگ ژاپن با فناوری مدرن این کشور تمرکز کرد |
مرحله ششم: دهه 2000 م |
o شاخصه این مرحله شکلگیری باورهای فرهنگی مشترک بین نسل جوان –نسلی که جنگ را تجربه نکرد- در کشورهای شرق آسیا و بهویژه ژاپن، کرهجنوبی، تایوان و مناطق ساحلی شرق چین است. محبوبیت سریالهای کرهای در ژاپن و چین و استقبال از موسیقی پاپ ژاپنی در کرهجنوبی و چین برخی از مظاهر آن است.
o با پیشرفت اقتصادی در کره جنوبی و چین غرور ملی در این کشورها افزایش یافت و نوعی ملیگرایی همراه با جسارت نسبت به ژاپن در آنها شکل گرفت، کشوری که زمانی آنها را اشغال کرده بود. این شرایط تغییرات بسیار زیادی در دیپلماسی فرهنگی ژاپن ایجاد کرد. در دیپلماسی جدید ژاپن برای شناساندن فرهنگ معاصرش به جوانان چینی و کرهای تلاش کرد و سعی کرد تا حس یکی بودن را در آنها ایجاد کند. o استقبال دولت ژاپن از ایده قدرت نرم و بررسی راههای بهرهگیری از منابع و توانمندیهای فرهنگی ژاپن. o تدوین طرح «چشمانداز قرن بیست و یکم ژاپن» (日本21世紀ビジョン/Nihon 21 sēki Bijon) که براساس آن این کشور تا سال 2020 به «کشوری خلاق در عرصه فرهنگ» تبدیل خواهد شد. |
مرحله هفتم: دهه 2010 م |
o تدوین سیاست «ژاپن جذاب/ با حال» (クールジャパン/Kūru japan/Cool Japan) بهمنظور استفاده از محصولات رسانهای در جهت اهداف ملی.
o حمایت همه جانبه وزارت امور خارجه از سیاست ژاپن جذاب که توسط وزارت صنعت و اقتصاد تدوین شده بود. |
بنیاد ژاپن
بنیاد ژاپن بهعنوان بازوی اصلی پیشبرد دیپلماسی فرهنگی ژاپن سال 1972 تأسیس شد. این بنیاد هر چند بخشی از وزارت امور خارجه است، اما به لحاظ قانونی واحد اجرایی مستقلی به حساب میآید. اهداف اصلی این بنیاد چنان که در اساسنامه آن آمده، مشارکت در حفظ و توسعه؛ تعمیق درک کشورهای دیگر از ژاپن، افزایش درک متقابل جهانی و خدمت به جهان در زمینه فرهنگ و نظایر آن و ایجاد جهانی بهتر است. همچنین فعالیتهای این بنیاد در سه محور ترویج آموزش زبان ژاپنی در خارج از کشور، حمایت از مبادلات فرهنگی هنری و تشویق مطالعات ژاپن در خارج کشور خلاصه شده است. این بنیاد در حال حاضر 24 شعبه در خارج از کشور دارد که شعبه خاورمیانه آن در قاهره واقع شده است.
نظام فرهنگی
سیاست فرهنگی
سیاستهای فرهنگی به اقدامات دولتی، سیاستگذاری و اجرای برنامههایی اطلاق میشود که از فعالیتهای هنری و بخشهای خلاق نظیر نقاشی، موسیقی، ادبیات، سینما، نمایش و ... حمایت مینماید. ایده سیاست فرهنگی نخستین بار در سال 1960 در یونسکو مطرح شد و توسعه یافت. در زبان ژاپنی به سیاست فرهنگی بونکا سیساکو (文化政策/Bunka Seisaku) میگویند. در اینجا ما نگاهی به سیاستهای فرهنگی ژاپن و پیشینه آن داریم.
پیشینه سیاست فرهنگی در ژاپن
نهکی سیاست فرهنگی ژاپن را در سالهای قبل از جنگ به سه دوره تقسیم میکند.[۳۶]
دوره نخست از شروع اصلاحات میجی تا سال 1907 یعنی سال برگزاری نخستین نمایشگاه هنر توسط وزارت فرهنگ و آموزش این کشور: در این دوره سیاست فرهنگی ژاپن بر دو ستون جذب فعالانه هنر غربی و احیای هنرهای سنتی ژاپن استوار بود و به خصوص تمرکز بر آموزش موسیقی و هنر غربی قرار داشت.
دوره دوم از 1907 تا 1937 یعنی سال شکلگیری آکادمی سلطنتی هنر (帝国芸術院/Tēkoku gējutsuin): این دوره که با برگزاری نخستین نمایشگاه هنر توسط وزارت فرهنگ و آموزش همراه بود، به واسطه برگزاری همین نمایشگاه هنرمندان را تشویق به خلق آثار هنری میکرد. این نمایشگاه توسط دولت حمایت میشد و آثار هنری هم توسط هیأت داوران انتخاب میشدند.
دوره سوم از 1937 تا 1945 یعنی سال پایان جنگ جهانی دوم: در سال 1937 علاوهبر تأسیس آکادمی سلطنتی هنر، نظام اهدای نشان فرهنگ (文化勲章/Bunka Kunshō) هم پیریزی شد که هر سال به کسانی اهدا میشد که سهمی به سزا در توسعه فرهنگی کشور داشتند.[۳۷]
هدف اصلاحات میجی قرار گرفتن ژاپن در ردیف کشورهای پیشرفته و صنعتی بود، لذا سیاست فرهنگی دولت میجی در ابتدا ترویج فرهنگ غربی و اخذ آن بود که منجر به بونمهکایکا گردید که قبلا به آن اشاره شد. در این دوره فعالیتهای فرهنگی دولت نسبتا زیاد بود، اما بعد از آن عموما در زمینه سیاست فرهنگی، دولت ژاپن را موساکو (無策/Musaku) یا بدون سیاست میخوانند. این بدان معنی است که دولت ژاپن در زمینه سیاستگذاریهای فرهنگی در اواخر قرن نوزدهم و تا نیمه دوم دهه 1930 عملا فعال نبود و به نوعی منفعلانه بر خورد میکرد. به عقیده نهکی (1999) در این دوره اقداماتی برای حفاظت از آثار فرهنگی ملموس و نیز اشیاء تاریخی زیر خاکی هم انجام شد که در چهار چوب سیاستها فرهنگی حکومت نبود و مجزای از آن در نظر گرفته میشد، بنابراین سیاست فرهنگی قبل از جنگ را میتوان محدود به هنرهای تجسمی دانست که آن هم ترویج غیرمستقیم این هنرها با اقداماتی چون تجلیل از هنرمندان بود.[۳۸]
به عبارتی در این دوره فرهنگ بیشتر بر دوش مردم و بخش خصوصی بود. برای مثال در زمینه سینما که سال 1896 از غرب به این کشور وارد شد، دولت هیچ سیاست مشخصی جهت ترویج و ... در پیش نگرفت، گو اینکه گاهی برخوردهایی مانند ممیزی یا ممانعت از پخش فیلمی را انجام میداد، اما عموما سیاست مشخصی نداشت. در این برهه زمانی تمامی امور فرهنگی بر عهده بخش خصوصی بود و سینمای ژاپن هم کاملا توسط شرکتهای سینمایی خصوصی رشد کرد و توانست بسیار هم موفق شود، بطوری که این کشور تنها کشور غیرغربی بود که خیلی زود صاحب صنعت سینما شد.
با شروع جنگ دوم ژاپن و چین در 1931 و یا آن طور که مورخین ژاپنی میگویند، با شروع جنگ 15 ساله (1931 تا پایان جنگ جهانی دوم در 1945)، رویکرد دولت ژاپن نسبت به فرهنگ فرق کرد و در زمینه سیاست گذاری فرهنگی فعال شد. البته با توجه به مقتضیات جنگ آنها به دنبال سیاست گذاریهایی در زمینه استفاده از فرهنگ و هنر برای تهییج روحیه جنگجویی بودند. همچنین ممیزی و نظارت هم به شدت زیاد شد. در این زمان از اصطلاح بونکا سیساکو (سیاست فرهنگی) زیاد استفاده میشد.
بعد از جنگ هم تقریبا این طرز فکر وجود داشت که دولت ارتباطی با فرهنگ ندارد و برای چند دهه تمام هم و غم دولتمردان ژاپنی بازسازی و رشد اقتصادی بود. استفاده گسترده از اصطلاح بونکا سیساکو –سیاست فرهنگی- در سالهای قبل از جنگ و ذهنیتی منفی که از آن سیاستها وجود داشت، باعث شد تا به نوعی این کلمه در سالهای بعد از جنگ به تابو بدل شود. لذا دهههای نخست بعد از جنگ همچنان شاهد طرز فکر عدم ارتباط دولت با فرهنگ هستیم. با این همه در سال 1949 نقاشیهای دیواری تالار طلایی معبد هوریوجی در آتش سوزی سوخت و صدمه دید و همین انگیزهای شد تا قانون حفظ سرمایههای فرهنگی در همین سال به تصویب برسد که قانونی جامع برای حفاظت از سرمایهها و داراییهای فرهنگی بود. همچنین از همین زمان آمادهسازی و ساخت موزهها و موزههای هنر توسط دولت رونق گرفت.
با رشد سریع و بالای اقتصادی ژاپن در دهه 1960 کمک و حمایت مالی از گروههای هنری توسط دولت شروع شد. سال 1966 با هدف حفظ، ترویج و انتقال هنرهای نمایش سنتی ژاپن، تماشاخانه ملی (国立劇場/Kokuritsu gekijō/National theatre of Japan) در توکیو بنا گردید و از 1966 برنامه اعزام هنرمندان به خارج از کشور برای کارآموزی شروع شد. سر انجام هم سال 1968 با هدف یکپارچه کردن اداره تمامی این فعالیتها، سازمان فرهنگ (文化庁/Bunka chō/ Agency for Cultural Affairs) تأسیس شد که بعدا به آن اشاره خواهیم کرد.
با ورود به دهه 1970 و تحت شعار «دوره مناطق» و «دوره فرهنگ»، سیاستهای فرهنگی دولتهای محلی (地方自体/Chihō jitai)[iv] به تدریج شروع شد. در این زمان و از آنجا که دولتهای محلی به خصوص در سطح استان به دنبال مأخذی برای اجرای سیاستهای فرهنگی خود بودند، وضع آییننامههایی موسوم به «آییننامه توسعه فرهنگی» (文化振興条例/Bunka shinkō jōrē) شروع شد. این آییننامه عموما شامل تعریف فرهنگ، قوانین مرتبط با توسعه فرهنگی، نقش دستگاههای اجرایی و نظام نظارت بر اجرا بود. همچنین در این دوره اصطلاح «از جسم به دل» پدید آمد که منظورش این بود که اکنون که به واسطه رشد سریع اقتصادی نیازهای مادی جامعه برآورده شده، دوره توجه به نیازهای روحی و روانی است. بنابراین در این دوره ما شاهد ساخته شدن فضاهای فرهنگی بسیار زیادی توسط دولتهای محلی در ژاپن هستیم.
بنابر نظام حمایت مالی از سالنهای فرهنگی که بعد از تأسیس سازمان فرهنگ تصویب شد، «هر صد هزار نفر یک سالن» هدف گذاری شد و به موجب آن برای ساخت هر تالار که بیش از 1500 متر مربع مساحت، بیش از 500 صندلی برای تماشاگران و بیش از سه اتاق برای تمرین داشت، کمک مالی میشد. کمک مالی انجام شده هم کمتر از یک سوم هزینههای ساخت بود و بقیه آن باید توسط دولتهای محلی تأمین میشد. این نظام حمایت مالی در سال 1996 ملغی شد، اما تا آن زمان با ساخت و سازهایی که دولتهای محلی انجام دادند، توانست هدف هر صد هزار نفر یک سالن را کاملا محقق کند و حتی در شهرهایی با ده یا بیست و سی هزار نفر هم سالنهای بزرگی برای اپرا، نمایش و ... ساخته شد. تعداد ساخت و سازهای فضاهای فرهنگی در دوران رشد اقتصادی به حدی بود که بعدها انتقاد سیاستمداران را بر انگیخت و آن را بیشتر از نیاز جامعه دانستند.
با ورود به دهه 1990 سیاستهای فرهنگی بیشتر به سمت نرم افزاری و حمایت از گروههای هنری و هنرمندان پیش رفت. در سال 1990 ما شاهد تأسیس دو نهاد هستیم که هر دو نقش مهمی در حمایت از هنرمندان دارند. نخست بنیاد توسعه هنر (芸術文化振興基金/Geijutsu bunka shinkō kikin/Japan Arts Council) که زیر مجموعه وزارت آموزش و فرهنگ است. نهادی دیگر که همزمان با صندوق توسعه هنر در 1990 تأسیس شد، انجمن حمایت شرکتهای تجاری از هنر (企業メセナ協議会/Kigyō mesena kyōgikai/Association for Corporates Support of the Arts) است. این انجمن با این دیدگاه که اقتصاد و فرهنگ دو چرخ یک ماشین هستند و فرهنگ به بالندگی اجتماعی منجر میشود، سعی در کمک به توسعه فرهنگی با استفاده از کمک صنایع و شرکتهای ژاپنی دارد و در واقع رابطی میان صنعت و هنر است.
بعد از جنگ جهانی دوم و تا اوایل دهه 2000، دولت، دولتهای محلی و بخش خصوصی در مواقع مختلف و در امور مختلف هر کدام وظایفی را در بخش فرهنگ و هنر و نیز ترویج و توسعه آن بر عهده گرفتند و اقداماتی انجام دادند. با این همه تا این زمان ژاپن یک قانون و برنامه جامع نداشت که در آن اهداف مشخص برای سیاستهای فرهنگی و نیز تقسیم وظایف شرح داده شده باشد. سر انجام سال 1998 «طرح بزرگ توسعه فرهنگی؛ بهسوی تحقق کشوری فرهنگی» (文化振興マスタープラン ―文化立国の実現に向けて―/Bunka shinkō masuta puran)[iiv] توسط سازمان فرهنگ تصویب و اعلام شد. در این طرح بزرگ موضوعاتی مانند 1- فرهنگ و تحقق زندگیای با کیفیت بالا، 2-فرهنگ و آموزش و پرورش، 3-اقتصاد و فرهنگ، 4-اطلاعات و فرهنگ، 5-جهانی شدن و فرهنگ و 6-مناطق و فرهنگ مورد توجه قرار گرفته است. همچنین در این طرح بزرگ تقسیم وظایف بین سازمانها و وزارتخانههای مرتبط، گروهها و ادارات در دولتهای محلی و بخش خصوصی بهشکل آشکار مشخص شده بود. عموما گفته میشود بعد از تصویب این طرح است که دولت ژاپن فعالانه در زمینه سیاست فرهنگی وارد شد. در ادامه «طرح بزرگ توسعه فرهنگی؛ بهسوی تحقق کشوری فرهنگی»، سال 2001 مجلس ژاپن «قانون پایهای توسعه فرهنگ و هنر» (文化芸術基本法/Bunka Geijutsu kihon hō) را به تصویب رساند که قانونی مربوط به وزارت فرهنگ، آموزش، ورزش و علوم و فنون بود. در ادامه و برای شناخت بهتر سیاست فرهنگی ژاپن، به معرفی این قانون میپردازیم.
قانون پایهای توسعه فرهنگ و هنر
این قانون یک مقدمه و چهار ماده دارد. در ماده اول این قانون و در ذکر اهداف آن آمده است که، با توجه به خیر و خوبیهایی که فرهنگ و هنر برای انسانیت دارد، این قانون ضمن صحه گذاشتن بر این موضوع به تبیین تبصرههای پایهای وظایف اجرایی دولت و دولتهای محلی میپردازد و با تشویق فعالیتهای داوطلبانه افرادی که فعالیتهایی مرتبط با توسعه هنر و فرهنگ انجام میدهند، تحقق جامعهای بالنده و زندگی سرشار از معنی را پیش میبرد.[۳۹]
در ذکر وظایف دولت گفته شده است که باید بر اساس ایده کلی بیان شده در مقدمه قانون، سیاستهای کلی را تبیین کند و اجرای آن را بر عهده گیرد. در ذکر وظایف دولتهای محلی هم گفته شده است که آنها باید در ارتباط با دولت مرکزی سیاستهایی مبتنی بر خصوصیات و ویژگیهای منطقه و محل سیاستهایی تبیین و آن را اجرا کنند. سایر مادههای این قانون بیان کلی وظایف در قبال هنر و فرهنگ است و بر اساس همین مواد قانونی است که در داخل سازمان فرهنگ اداراتی شکل گرفته که بعدا در بیان ساختار سازمان فرهنگ به آن اشاره خواهد شد.[۳۹]
مدیریت فرهنگی ژاپن
متولیان سیاستهای فرهنگی در ژاپن به قرار زیر هستند:
1) سازمان فرهنگ یا بونکاچو: متولی سیاستهای فرهنگی مرتبط با هنر، زبان ژاپنی و دیگر زبانهای بومی ژاپن و دین و مذهب در داخل کشور ژاپن است که در ادامه به این سازمان خواهیم پرداخت.
2) وزارت اقتصاد، تجارت و صنعت: متولی سیاستهای صنعت فرهنگ.
3) وزارت امور خارجه: متولی دیپلماسی فرهنگی و عمومی است که پیشتر درباره آن و بازوی اجرایی آن یعنی بنیاد ژاپن توضیح داده شد.
4) وزارت کشور: متولی سیاستهای مرتبط با پخش رادیو و تلویزیونی و نیز سیاستهای فرهنگی دولتهای محلی.
5) سازمان خاندان امپراتوری: متولی سیاستهای مرتبط با فرهنگ سنتی. برای مثال حفظ و انتقال موسیقی درباری گاگاکو (雅楽/Gagaku) که دیرینهای هزار ساله دارد، بر عهده این سازمان است.
سازمان فرهنگ یا بونکاچو در این میان نقش محوری و اصلی را در زمینه سیاستگذاری فرهنگی بر عهده دارد. لذا بهمنظور آشنایی با ساز و کار سیاستهای فرهنگی ژاپن در اینجا این سازمان و ساختار آن معرفی میگردد، تا شناخت بهتری به ما در زمینه سیاستهای فرهنگی ژاپن بدهد.
سازمان فرهنگ ژاپن
بونکاچو یا سازمان فرهنگ یکی از نهادهای اجرایی در ژاپن است که در زیر مجموعه وزارت آموزش، فرهنگ، ورزش و علوم و فناوری قرار میگیرد. مأموریت کلی این نهاد توسعه و ترویج فرهنگ، نگهداری و کاربرد سرمایههای فرهنگی و کارهای اجرایی مرتبط با دین است. بر طبق قوانین اداری ژاپن این سازمان، بهعنوان سازمانی خارج از وزارت یا آن طور که در ژاپنی میگویند، گایکیوکو (外局/Gaikyoku) دسته بندی میشود. این بدان معنی است که هر چند این سازمان زیر مجموعه وزارت آموزش، فرهنگ، ورزش و علوم و تحقیقات است، اما از استقلال بسیار بالایی در سیاست گذاری و اجرا برخوردار است. از آنجا که این سازمان بازوی اصلی کارهای اجرایی فرهنگ در ژاپن است، بهمنظور آشنایی با ساز و کار مدیریت فرهنگی در ژاپن، در جدول شماره 3 ساختار سازمانی این فرهنگ را بهشکل خلاصه آوردهایم. این جدول با استناد به[۴۰] ترسیم شده است.
جدول شماره 3: ساختار سازمان فرهنگ در ژاپن:
ریاست سازمان | |||
نایب رئیس (2 نفر) | مشاور (2 نفر) | بازرس (1 نفر) | |
اداره سیاست گذاری (33 نفر) (دفتر حسابداری، دفتر پژوهش و تحقیقات سیاستهای فرهنگی) | هماهنگیهای کلی در سازمان فرهنگ، امور مربوط به کارکنان، حسابداری، اطلاع رسانی، تبلیغات، پژوهشها و تحقیقات مرتبط با سیاستگذاریهای فرهنگی و ... بر عهده این اداره است. | ||
اداره طرح و برنامه (20 نفر) | طرح و برنامه جهت اجرای سیاستهای مرتبط با فرهنگ، مؤسسات فرهنگی مرتبط با تماشاخانهها (شامل سینما، تأتر و ...)، ترویج فرهنگ آینو و ... . | ||
اداره اقتصاد فرهنگ و امور بینالملل (12)
(دفتر روابط فرهنگی بین المللی) |
ترویج فرهنگ از دیدگاه توسعه اقتصادی، نظام مالیاتی، روابط فرهنگی بینالمللی، همکاریهای بینالمللی و ... بر عهده این اداره است. | ||
اداره زبان ملی (زبان ژاپنی)
(دفتر پیشبرد آموزش زبان ژاپنی مناطق (لهجهها)) |
اصلاح و ترویج زبان ملی، آموزش زبان ژاپنی به خارجیها، ترویج شناخت زبان آینوها. | ||
اداره کپی رایت یا حق تکثیر (21 نفر)
(دفتر کپی رایت بینالملل) (اداره ترویج آثار تألیفی) |
مراقبت از حقوق مؤلفین، انتشارات و نیز مؤلفین آثار صوتی و تصویری | ||
اداره استفاده از منابع فرهنگی (45 نفر)
(دفتر همکاریهای بینالمللی میراث فرهنگی) |
سیاستهای جامع مرتبط با استفاده از منابع فرهنگی، حفظ و کاربرد سرمایههای فرهنگی و ... . | ||
اداره اول سرمایههای فرهنگی (38 نفر) | نگهداری از سرمایههای فرهنگی ملموس به جز ابنیهها و ساختمانهای فرهنگی، سرمایههای فرهنگی ناملموس، سرمایههای فرهنگی اقوام و نگهداری از فناوریها. | ||
اداره دوم سرمایههای فرهنگی (28 نفر) | نگهداری از سرمایههای فرهنگی ملموس که بهشکل ابنیه و ساختمان هستند، یادگارهای فرهنگی، چشماندازها و مناظر فرهنگی، ساختمانهای سنتی، سرمایههای فرهنگی بهشکل دفینه و زیر خاکی و ... . | ||
اداره دین و مذهب (10 نفر) | مقررات اماکن مذهبی، ارتباط با گروههای مذهبی، پیشنهادات راهبردی فنی و تخصصی مرتبط با دین و مذهب از جمله وظایف این اداره است. | ||
مشاورین (با مسؤلیت آفرینش فرهنگی) (18 نفر) | استفاده از منابع فرهنگی ناملموس و غیرمنقول، ترویج فرهنگ زندگی، حمایت از آفرینش فرهنگی، پیشبرد جامعهای مبتنی بر همزیستی با استفاده از فرهنگ. | ||
مشاورین (با مسوْلیت هنر) (19 نفر) | مشاوره در زمینه هنرهای نمایشی، سینما و رسانه، تبیین استانداردهای مرتبط با آموزش هنر در مدارس، تربیت نیروی انسانی. | ||
مشاورین (با مسؤلیت فرهنگ غذایی) (12 نفر) | ترویج فرهنگ غذایی خاص ژاپن، نشر اطلاعات، دادن نشان قدردانی از برجستگان مرتبط با فرهنگ غذایی ژاپن، تشویق مؤسسات مرتبط با توسعه گردشگری از طریق غذا. | ||
مشاورین (با مسؤلیت گردشگری فرهنگی) (12 نفر) | توسعه فرهنگی از دیدگاه ایجاد منبعی برای توسعه گردشگری، حمایت از مراکز گردشگری فرهنگی و ... . |
نمودار شماره 1 نشاندهنده بودجه سازمان فرهنگ در فاصله سالهای 1968 (سال تأسیس) تا سال 2017 است. این نمودار در سه ردیف هزینه پرسنلی، هزینه برنامهها و هزینه تأسیسات و فضاهای فرهنگی مرتب شده است. مجموع هزینههای سه ردیف پرسنلی، برنامهها و تأسیسات و فضاهای فرهنگی برابر بودجه سالیانه سازمان فرهنگ ژاپن است.
در جدول شماره 4 به مقایسه هزینههای فرهنگ در ژاپن با چند کشور دیگر میپردازیم. در اینجا بودجه دولتی بخش فرهنگ و نیز برآمد فرهنگی (جریان پول در بخش فرهنگ) کشورهای آمریکا، ژاپن، انگلستان، فرانسه، آلمان و کره جنوبی در سال 2020 با هم مقایسه شده است.[۴۱]
جدول شماره 1: میزان بودجه دولتی بخش فرهنگ و برآمد فرهنگی (هزینههای بخش فرهنگ) در چند کشور صنعتی (واحد: ین) سال 2020.
نام کشور | آمریکا | انگلستان | ژاپن | فرانسه | آلمان | کره جنوبی |
بودجه دولتی فرهنگ و نیز برآمد بخش فرهنگ | 482 تریلیون و 346 میلیارد و 200 میلیون ین | 114 تریلیون و 797 میلیارد و 100 میلیون ین | 101 تریلیون و 457 میلیارد و 100 میلیون ین | 47 تریلیون و 904 میلیارد و 700 میلیون ین | 43 تریلیون و 256 میلیارد و 300 میلیون ین | 26 تریلیون 375 میلیارد ین |
بنیاد توسعه هنر ژاپن
زیر مجموعه وزارت آموزش و فرهنگ است و سه وظیفه کلی برای آن منظور شده است:
1) حمایت از فعالیتهای هنری
2) حفظ و توسعه هنرهای نمایشی سنتی (مانند کابوکی، نو، جوروری (浄瑠璃/Jōruri) و ...)
3) توسعه و ترویج هنرهای صحنهای معاصر (مانند اپرا، رقص و موسیقی، نمایش و ...)
بودجه این بنیاد حدود 54 میلیارد ین از محل بودجه دولتی و بیش از 15 میلیارد ین از محل اعانهها و کمکهای مردمی است.[۴۲]
انجمن حمایت شرکتهای تجاری از هنر
با استناد به اساسنامه این انجمن،[۴۳] فعالیتهای این انجمن به شرح زیر است:
1) تشویق و ترویج حمایت از هنر توسط شرکتهای تجاری
2) همکاری و ایفای نقش واسطه در کمک شرکتها به هنر و نیز جمعآوری اطلاعات و نشر آن در این زمینه
3) تحقیق و پژوهش در زمینه حمایت و کمک به هنر و فرهنگ و ارائه پیشنهاد در زمینه سیاستهای فرهنگی
4) همکاری و تبادل نظر با گروههای حامی هنر و فرهنگ در داخل و خارج و پیشبرد بحث کمک به هنر و فرهنگ با همکاری با همدیگر
5) اعطای نشان و مدال در زمینه فعالیتهای حمایتی از سوی شرکتها از هنر و فرهنگ
6) تشویق اعانات برای فعالیتهای هنری
7) سایر اقداماتی که در راستای اهداف عام المنفعه انجمن باشد.
صنعت گردشگری ژاپن
از سال 2011 تا 2015 میزان ورود گردشگر خارجی به ژاپن سالانه 30 درصد رشد داشت (رجوع به نمودار شماره 2) که از این لحاظ سریعترین رشد در جهان محسوب میشد. این در حالی رخ داد که این کشور به خصوص بعد از رشد سریع اقتصادی و بدل شدن به اقتصاد دوم جهان همیشه بهعنوان کشوری مطرح میشد که تراز گردشگری آن منفی بود. به این معنی که تعداد گردشگران ژاپنی که به خارج میرفتند و هزینهای که میکردند بسیار بیشتر از در آمد گردشگری خارجی این کشور و گردشگرانی بود که به این کشور میآمدند. این روند تا سال 2013 ادامه داشت.
پیامدهای ناشی از رکود اقتصادی در دهه 1990، ژاپنیها را متوجه صنعت گردشگری کرد. در اوایل دهه 2000 دولت این کشور پویشی با عنوان «پویش دیدار از ژاپن»(ビジット・ジャパン・キャンペーン/Visit JAPAN Campaign) به راه انداخت که هدفش رساندن تعداد گردشگران خارجی ورودی به این کشور به 10 میلیون نفر در سال 2010 بود. زمان راه اندازی این پویش یعنی سال 2003 تعداد گردشگران خارجی ورودی ژاپن حدود 5 میلیون نفر بود که اختلافی 16 میلیون نفری با تعداد گردشگران ژاپنی خروجی از کشور داشت. اما به خاطر مشکلاتی چون بحران مالی جهانی ما بین سالهای 2007 تا 2012، زلزله بزرگ توهوکو و انفجار نیروگاه هستهای فوکوشیما در 2011 این هدف تا سال 2013 محقق نشد. نمودار شماره 2 که با استناد به کتاب سفید سازمان گردشگری ژاپن در سال 2020 ترسیم شده است، میزان گردشگران خارجی ورودی ژاپن را در فاصله سالهای 2003 تا 2018 نشان میدهد.
همانطور که در نمودار به خوبی مشخص است، سال 2013 تعداد گردشگران خارجی ورودی به ژاپن به 10 میلیون و 360 هزار نفر رسید و بالاخره هدف پویش دیدار از ژاپن محقق شد. از این سال به بعد و تا 2018 هر ساله بر تعداد گردشگران ورودی به ژاپن افزوده شده به طوری که این تعداد در سال 2018 به بیش از 31 میلیون نفر رسید. سهم اصلی در این تعداد گردشگر را کشورهای شرق و جنوب شرق آسیا داشتند. چین با 26.9 درصد مجموع گردشگران ورودی به ژاپن رتبه نخست و بعد از آن بهترتیب کره جنوبی (24.2%)، تایوان (15.3%)، هنگکنگ (7.1%)، آمریکا (4.9%)، تایلند (3.6% ) قرار داشتند.[۴۵] در این سال این کشور به لحاظ تعداد جذب گردشگر بینالمللی، بعد از چین و تایلند رتبه سوم آسیا و بعد از کشورهایی چون فرانسه، اسپانیا، آمریکا، چین، ایتالیا، مکزیک، انگلستان، ترکیه، آلمان و تایلند رتبه 11 جهان را به خود اختصاص داد.[۴۶]
از لحاظ در آمد حاصل از جذب گردشگر هم، ژاپن با در آمد سالانه 41 میلیارد دلار در سال 2018 در رتبه هشتم جهان قرار گرفت و این در حالی است که درآمد سالانه این کشور سال قبل آن 34 میلیارد دلار بود.[۴۷] سهم عمده این درآمد از گردشگران چینی (38.4%) بود و بعد از آن گردشگران تایوانی (13%) و کرهای (11.6%) قرار داشتند.[۴۸] همچنین در سال 2018 ژاپنیها حدود 20 میلیارد دلار برای سفر به خارج از ژاپن هزینه کردند که از این لحاظ جایگاه پانزدهم را در جهان داشتند و این در حالی است که سال 2017 آنها با 18 میلیارد دلار هزینه جایگاه هیجدهم جهان را داشتند.[۴۹] در سال 2018 نزدیک به 19 میلیون ژاپنی به سفر خارج از کشور رفتند[۵۰] که پنج مقصد اصلی سفر آنها آمریکا، چین، کره جنوبی، تایلند و تایوان بود.[۵۱]
هدف ژاپن استفاده از ظرفیتهای گردشگری برای توسعه اقتصادی کشور بود که به خوبی توانست این هدف را تحقق بخشد. در راستای تحقق این هدف دولت این کشور سال 2008 سازمان گردشگری (観光庁/Kankō chō/Japan Tourism Agency) را تأسیس نمود که هر چند زیر مجموعه وزارت زمین، زیرساختها، حمل و نقل و گردشگری (国土交通省/Kokudo kōtsū shō/Ministry of Land, Infrastructure, Transport and Tourism) است، اما همانند سازمان فرهنگ سازمانی بیرونی (گایکیوکو) محسوب شده و استقلال عمل زیادی در سیاستگذاری و اجرا دارد. وظیفه این سازمان ایجاد بسترهای لازم برای توسعه و ترویج صنعت گردشگری ژاپن است.
جاذبههای گردشگری ژاپن
با استناد به «گزارش رقابتپذیری گردشگری و سفر 2019» (The Travel & Tourism Competitiveness Report 2019) که از سوی مجمع جهانی اقتصاد منتشر شد، ژاپن بعد از کشورهای اسپانیا، فرانسه و آلمان رتبه چهارم را در شاخص رقابتپذیری سفر و گردشگری به خود اختصاص داد.[۵۲] این گزارش که هر دو سال یک بار توسط این مجمع منتشر میشود، بر اساس چهار مؤلفه اصلی توانمند سازی محیط، سیاستهای گردشگری، زیرساختها و منابع طبیعی و فرهنگی ارزیابی میگردد. همچنین هر یک از این مؤلفههای به معیارهای جزئیتری تقسیم بندی و در نهایت چهارده معیار برای سنجش شاخص رقابت پذیری مد نظر قرار میگیرد. با استناد به همین گزارش و در مؤلفه مربوط به منابع طبیعی و فرهنگی، ژاپن بعد از کشورهای چین، فرانسه، اسپانیا، ایتالیا، مکزیک و برزیل رتبه هفتم را به خود اختصاص داد.[۵۳] در معیار مربوط به منابع فرهنگی و سفرهای کاری هم این کشور بعد از چین، فرانسه، اسپانیا و ایتالیا رتبه پنج را به خود اختصاص داد.[۵۴]
ژاپن تا سال 2019 توانسته است 23 اثر فرهنگی و طبیعی خود را در فهرست میراث جهانی یونسکو به ثبت برساند که از این تعداد چهار اثر طبیعی و بقیه میراث فرهنگی هستند.[۵۵] از آنجا که فهرست این آثار در فصل مربوط به جغرافیای ژاپن آورده شده است، در اینجا از ذکر مجدد آنها صرف نظر میکنیم.
در زمینه میراث فرهنگی ناملموس هم که تولیدات و فرایندهایی فرهنگی است که از نسلهای پیشین بر جای ماندهاند، ژاپن تا کنون 22 مورد در فهرست یونسکو به ثبت رسانده است که از این لحاظ بعد از کشورهای چین (38 مورد) و فرانسه (23 مورد) در رده سوم جهان قرار دارد. عمده میراث فرهنگی ناملموس ثبت شده ژاپن تا کنون عبارتند از:
نمایش نوگاکو، نمایش عروسکی جوروری-بونراکو، نمایش کابوکی، گاگاکو (雅楽/Gagaku) با پیشینهای هزار ساله که تلفیقی از موسیقی و رقص است، پارچه کنفی اوجاچیجیمی-ائهچیگو (小千谷縮・越後上布/Ojachijimi echi jōfu) که از قرن هفدهم در استان نیگاتا بافته میشود، چاکّیراکو (チャッキラコ/Chakkirako) که نوعی رقص مربوط به جشن سال نو است، رقص باستانی آینوها (アイヌ古式舞踊/Ainu Koshiki buyō)، واشوکو (和食/Washoku) یا فرهنگ غذایی سنتی ژاپن، واشی (和紙/Washi) یا کاغذ سنتی ژاپن و فن ساخت آن و ... .[۵۵]
چنین سنتهای فرهنگی خود نقشی بسیار مهم در جذب گردشگر بینالمللی دارند و از جاذبههای گردشگری ژاپن به حساب میآیند. به خصوص غذای ژاپنی و فرهنگ غذایی سنتی این کشور که امروزه از مرزهای این کشور فراتر رفته و به یکی از جاذبههای این کشور بدل شده است. با استناد به آمار سازمان فرهنگ ژاپن، بیش از 96 درصد گردشگران خارجی که سال 2016 به ژاپن آمدند به غذای ژاپنی علاقه نشان دادند و آن را امتحان کردند. همچنین 83.4% در ژاپن خرید کردند، 66.4% از مناظر زیبای طبیعی ژاپن دیدن کردند، 43.2% مشروب ژاپنی نوشیدند، 36.7% از آبگرمهای ژاپن استفاده کردند و 24.4% از جاهای مرتبط با تاریخ و فرهنگ سنتی ژاپن بازدید کردند.[۵۵] این آمار به خوبی نشاندهنده جایگاه و اهمیت غذای ژاپنی در گردشگری این کشور است.
مقاصد گردشگری در ژاپن
در اینجا ده استان نخست ژاپن که بیشترین گردشگر خارجی را دارند و مهمترین جاذبههای گردشگری آنها را به اختصار معرفی میکنیم.
استان توکیو: تا سال 1943 توکیو را با نام شهر توکیو (東京市/Tōkyō shi/Tokyo city) میشناختند، اما از این سال به بعد با نام استان توکیو (東京都/Tōkyō to/Tokyo Metropolis) یا کلان شهر توکیو شناخته میشود که شامل مناطق و شهرکهای مختلف به هم پیوسته است. توکیو پایتخت ژاپن است و 10% جمعیت ژاپن را در خود جای داده است. در تقسیم بندی بزرگتری این شهر را همراه با هفت استان مجاور آن با نام شوتوکِن یا منطقه پایتخت میشناسند که 30 درصد مجموع جمعیت ژاپن را در خود جای داده است. توکیو بهعنوان یک کلان شهر جاذبههای گردشگری بسیار زیادی از جاذبههای طبیعی گرفته تا فرهنگی را در خود جای داده است. مجموعه جزایر اوگاساوارا در این استان سال 2011 در فهرست میراث جهانی یونسکو بهعنوان میراثی طبیعی به ثبت رسید. همچنین ساختمان موزه ملی هنرهای غربی (国立西洋美術館/Kokuritsu sēyō bijutsukan/The National Museum of Western Art) واقع در توکیو بهعنوان یک اثر از هفده اثر لو کوربوزیه معمار سوئیسی بهعنوان آثار معماری لو کوربوزیه در فهرست میراث جهانی یونسکو به ثبت رسیده است، آثاری که در هفت کشور جهان واقع شدهاند.
علاوهبر اینها این استان دارای پارکهای ملی، طبیعی و شهری زیادی است. مراکز خرید، رستورانهای متنوع و زیاد، چشمههای آبگرم، موزههای ملی و ...، تماشاخانههای ملی، باغ وحشها، آکواریومها و ... از دیگر جاذبههای گردشگری این کلان شهر به حساب میآیند. توکیو همچنین مناطق دیدنی تاریخی زیادی دارد که معروفترین آنها به لحاظ جذب گردشگر معبد سنسوجی (浅草寺/Sensōji) در آساکوسا و ایزدکده میجی جینگو (明治神宮/Meiji Jingū) است. همچنین پارکها و سازههای جدید در این شهر از دیگر جاذبههای گردشگری آن به حساب میآیند و گردشگران بسیار زیادی را به خود جذب میکنند که از این میان میتوان به دیزنیلند توکیو و برج مخابراتی اسکای تری توکیو (東京スカツリー/Tokyo SKY TREE) اشاره کرد که این برج با ارتفاع 634 متر بزرگترین برج مخابراتی جهان است که سال 2012 ساخت آن به اتمام رسید.
استان اوساکا: با مرکزیت شهر اوساکا دومین استان در زمینه جذب گردشگر است. این استان هم با داشتن جاذبههای گردشگری متنوع از جمله جاذبههای تاریخی و فرهنگی، طبیعی، مراکز خرید و تجاری، مراکز تفریحی و ... به یکی از مقاصد اصلی گردشگران خارجی در ژاپن تبدیل شده است. معروفترین جاذبه گردشگری این استان قلعه اوساکا (大阪城/Ōsaka jō) است. این قلعه هفت طبقه (دو طبقه هم در زیر زمین دارد ) در قرن شانزدهم ساخته شد و از معروفترین قلعههای ژاپن است. اوساکا همچنین به داشتن گورتلهای عظیم دوره کوفون هم مشهور است که مجموعهای از این گورتلها با عنوان مجموعه گورتل موزو فوروایچی؛ مجموعه گورتلهای باستانی ژاپن سال 2019 در فهرست میراث جهانی یونسکو به ثبت رسید.
استان کیوتو: این استان با مرکزیت شهر کیوتو را بیشک باید مرکز فرهنگی ژاپن به حساب آورد. شهر کیوتو تا دوره میجی و به مدت هزار سال مرکز و مقر امپراتوران ژاپن بوده است. این استان پر است از معابد و ایزدکدههای تاریخی و همین جاذبههای تاریخی آن را به مقصد اصلی گردشگران فرهنگی ژاپن بدل کرده است. سال 1994 هفده اثر از میراث فرهنگی استان توکیو تحت عنوان میراث فرهنگی کیوتو پایتخت باستانی (古都京都の文化財/Koto kyōto no Bunkazai/Historic Monuments of Ancient Kyoto) در فهرست میراث فرهنگی جهان به ثبت رسید که شامل سیزده معبد بودایی، سه ایزدکده شینتو و یک قلعه بود. علاوهبر معابد ثبت شده، معابد و ایزدکدههای فراوان دیگر، نیز باغها و پارکها متنوع بر جاذبههای این شهر افزوده است.
استان چیبا (千葉県/Chiba ken): یکی از هفت استان مجاور توکیو و جزو شوتوکِن یا منطقه پایتخت است. همین نزدیکی به پایتخت و نیز واقع شدن بزرگترین فرودگاه ژاپن یعنی فرودگاه بینالمللی ناریتا (成田国際空港/Narita Kokusai kūkō) در آن باعث شده است تا این استان در زمینه جذب گردشگر رتبه بالایی داشته باشد. ضمن این که خود این استان هم به لحاظ جاذبههای گردشگری طبیعی و فرهنگی به خصوص طبیعی از تنوع زیادی برخوردار است.
استان نارا: از دیگر استانهای باستانی ژاپن محسوب میشود و به لحاظ میراث جهانی ثبت شده، رتبه اول را در میان استانهای ژاپن به خود اختصاص داده است. بناهای بودایی در محدوده معبد هوریوجی سال 1993 همراه با قلعه هیمهجی در استان هیوگو بهعنوان نخستین میراث فرهنگی ژاپن در فهرست میراث جهانی یونسکو به ثبت رسید. این استان دو اثر ثبت شده جهانی دیگر هم دارد که عبارتند از؛ میراث فرهنگی نارا پایتخت باستانی (古都奈良の文化財/Koto Nara no Bunkazai/Historic Monuments of Ancient Nara) و مسیر تشرف و وادی مقدس در کوههای کیئی (紀伊山地の霊場と参詣道/Kiisanchi no Rējō to Sankē michi/Sacred Sites and Pilgrimage Routes in the Kii Mountain Range). معبد تودایجی که تندیس بزرگ بودای نارا و گنجینه شوسوئین در آن قرار دارد، جزو میراث فرهنگی نارا پایتخت باستانی به ثبت رسیدهاند. همانطور که قبلا هم اشاره شد، در گنجینه شوسوئین آثاری از ایران باستان هم نگهداری میشود، آثاری که در دوران باستان با گذر از جاده ابریشم و چین به ژاپن رسید.
استان آیچی: ناگویا مرکز استان آیچی (愛知県/Aichi ken)، چهارمین شهر بزرگ ژاپن است. این استان با مجموعهای از جاذبههای طبیعی و فرهنگی که شامل پارکهای طبیعی و شهری، جشنها و آیینها، موزهها و مراکز فرهنگی است، توانسته جایگاه مناسبی در جذب گردشگر به دست آورد. موزه خودرو سازی مشهور ژاپن یعنی تویوتا هم در ناگویا قرار دارد.
استان فوکوئوکا: تمامی استانهایی که تا کنون ذکر کردیم در جزیره هونشو قرار دارند، اما استان فوکوئوکا (福岡県/Fukuoka ken) در جزیره کیوشو واقع شده است. این استان دارای یک میراث جهانی ثبت شده است که با عنوان میراث انقلاب صنعتی ژاپن دوره میجی؛ صنایع آهن و فولاد، کشتیسازی و استخراج ذغال سنگ[iiiv] از آن نام برده میشود. این اثر فرهنگی شامل مجموعهای از میراث مرتبط با انقلاب صنعتی در جزیره کیوشو است که علاوهبر فوکوئوکا در هفت استان دیگر این جزیره پراکندهاند. فوکوئوکا علاوهبر این دارای جاذبههای متنوع و بسیار غنی طبیعی و فرهنگی برای جذب گردشگر است.
استان هوکایدو: هوکایدو علاوهبر اینکه وسیعترین استان ژاپن است، نام دومین جزیره بزرگ ژاپن هم هست. هوکایدو 11 سال متوالی است که در خود ژاپن بهعنوان جذابترین مقصد گردشگری داخلی انتخاب میشود. جاذبههای عمده گردشگری این جزیره سردسیر و بزرگ طبیعی هستند. طبیعت زیبای این جزیره آن را به مقصدی جذاب برای گردشگران بدل کرده است.
استان کاناگاوا: استان کاناگاوا یکی دیگر از هشت استان مجاور توکیو و جزو شوتوکن یا منطقه پایتخت است. عمده جاذبههای گردشگری کاناگاوا در منطقه تاریخی کاماکورا قرار دارند که مشهورترین آنها تندیس بودای بزرگ کاماکورا است. همچنین مرکز این استان یعنی یوکوهاما خود دارای جاذبههای فراوان گردشگری است.
استان اوکیناوا: استان اوکیناوا (沖縄県/Okinawa ken) جنوبیترین و گرمترین استان ژاپن است. این استان شامل مجموعهای از جزایر جنوبی است. تا قبل از قرن نوزدهم که این جزایر با نام استان اوکیناوا رسما قسمتی از ژاپن شوند، پادشاهی ریوکیو (琉球王国/Ryūkyū Ōkoku) بر این جزایر حکومت میکرد. مجموعه قلعهها (گوسوکو) و میراث فرهنگی برجای مانده از پادشاهی ریوکیو سال 2000 با عنوان مجموعه قلعهها (گوسوکو) و میراث فرهنگی مرتبط با پادشاهی ریوکیو[x] در فهرست میراث فرهنگی جهان به ثبت رسید. علاوهبر این مجموعه، این استان از جاذبههای طبیعی و فرهنگی بیشماری برخوردار است که گردشگران زیادی را به اینجا میکشاند.
فرهنگ و مردم
ذائقه و مصرف فرهنگی مردم
معمولا در صحبت از ژاپنیها، آنها شهروندانی توصیف شدهاند که سرانه مطالعه زیادی دارند و همیشه در قطارهای مترو در حال مطالعه هستند. در اینجا با استناد به آمار رسمی منتشر شده توسط دولت این کشور نگاهی خواهیم داشت به وضعیت مصرف فرهنگی در این کشور تا ببینیم چه مقدار این تصور درست است.
در نظرسنجی که سال 2016 توسط سازمان فرهنگ ژاپن انجام شد و در پاسخ به این سؤال که چه وجهی از ژاپن و ژاپنی برای شما مایه افتخار است؟ 51.1% از پاسخ دهندگان فرهنگ و هنر ممتاز کشور را مایه افتخار میدانستند. تنها دو وجه امنیت و آرامش مطلوب (58.7%) و طبیعت زیبا (56.1%) در این نظر سنجی آرای بیشتری را از فرهنگ به دست آورده بودند.[۴۱] این مسأله به خوبی نشاندهنده آگاهی و شناخت ژاپنیها از فرهنگ کشورشان هست. همچنین در نظرسنجیای که سال 2017 توسط وزارت کشور ژاپن انجام شد، 62.6% بیش از غنای مادی خواهان غنای معنوی و روحی بودند و 90 درصد مردم هم فعالیت و تجربه فرهنگ و هنر در زندگی روزانه را بسیار مهم میدانستند. 59 درصد هم معتقد بودند که تجربه فرهنگ و هنر توسط کودکان منجر به آشنایی آنها با فرهنگ ژاپن و دوست داشتن کشور و منطقه محل سکونتشان از سوی آنها خواهد شد.[۴۱]
در سال 2017 حدود 60 درصد مردم با حضور در سالنهای سینما، موسیقی و نمایش، موزهها، گالریهای هنری و ...، مستقیما از فرهنگ و هنر بهرهمند شدند که در این میان سهم سینما (بدون در نظر گرفتن انیمیشن) 31.1%، سهم موسیقی 24.8%، گالریهای هنری 22.5%، موزههای تاریخی 18.4% و ... بود. 40 درصد از مردم هم یا به امر ترویج فرهنگ و هنر کمک مالی کرده بودند و یا میخواستند کمک کنند.[۴۱] همچنین آمار مربوط به تفریحات و سرگرمیهای ژاپنیها نشان میدهد که مطالعه 39.5%، تماشای فیلم 35.1%، بازیهای تلویزیونی 33.3%، کارائوکه 29%، پرورش گل و کشت و کار در باغچه 26.6%، تماشای ورزش 18.6%، تماشای آثار هنری 17.2%، تماشای نمایش، رقص و نمایش سنتی 12.4%، گوش دادن به موسیقی پاپ 11.7%، گوش دادن به موسیقی کلاسیک غربی 8.6%، گوش دادن به موسیقی سنتی ژاپن 1.7%، گل آرایی 2%، مراسم چای 1.5% افراد را به خود مشغول کرده است.[۴۱]
کتاب، مطبوعات و مطالعه
با استناد بهنظر سنجیای که سازمان فرهنگ ژاپن سال 2018 در این کشور انجام داد و نتایجش سال 2019 منتشر شد، 47.3% افراد گفتند که در یک ماه هیچ کتابی نمیخوانند و بقیه در ماه یک یا چند کتاب میخوانند. در میان 53% افرادی هم که در ماه کتاب میخوانند، 37.6% آنها ماهانه یک تا دو کتاب، 8.6% سه تا چهار کتاب، 3.2% افراد 5 تا 6 کتاب و بقیه بیش از هفت کتاب میخوانند.[۵۶]
بنابر آمار منتشر شده توسط اداره آمار وزارت کشور ژاپن، در سال 2019 تعداد 71903 عنوان جدید کتاب در ژاپن به چاپ رسید که این تعداد شامل کتابهای مانگا نمیشود. از این تعداد عنوان کتاب جدید، 15482 عنوان مربوط به علوم اجتماعی، 12979 عنوان مرتبط با ادبیات، 12383 عنوان مرتبط با هنر و زندگی، 4583 عنوان کتاب کودک، 5105 عنوان کتاب مرجع، 5066 عنوان مرتبط با علوم طبیعی و بقیه هم مرتبط با فلسفه، تاریخ، جغرافی، صنایع، زبان و ... بود.[۵۷] در همین سال 2734 عنوان مجله در این کشور چاپ شد که 1350 عنوان آن ماهانه بود.[۵۸] همچنین تیراژ سالانه روزنامه در این سال عدد بسیار بالای 37 میلیون و 811 هزار نسخه در روز بود[۵۸] که رقم بسیار بالایی است. به عبارتی به ازای هر 3.30 نفر یک نسخه روزنامه در روز منتشر شده که رقم بسیار بالایی است. میدانیم که پرتیراژترین روزنامه جهان متعلق به ژاپن است و 5 روزنامه بزرگ ژاپن در میان ده روزنامه پرتیراژ جهان قرار دارند و این در حالی است که این روزنامهها همه به زبان ژاپنی هستند و گستره توزیع آنها خود ژاپناست. بنابراین هر چند آمار متناقضی از سرانه کتابخوانی در جهان ارائه میشود، اما اگر مطالعه روزنامه و مجله را هم در زمره سرانه مطالعه قرار دهیم، بیشک سرانه مطالعه ژاپن در جهان بسیار بالا خواهد بود.
کتابخانههای عمومی ژاپن
معمولا در ژاپن هنگامی که صحبت از کتابخانه، موزه، سالنهای نمایش، سالنهای چند منظوره فرهنگی، مدرسه، دانشگاه و ... میشود، علاوهبر دولتی یا خصوصی بودن، آنهایی را که تحت نظر دولت مرکزی هستند، با پسوند ملی (国立/Kokuritsu) مشخص میکنند. آنهایی را که تحت نظر استانداریها هستند با پسوند استانی (都道府県立/Todōfukenritsu)، آنهایی را که وابسته به شهرداری شهرهای بزرگ هستند با پسوند شهری (市区立/Shikuritsu) و آنهایی را که وابسته به شهرداری شهرکها یا روستاها هستند با پسوند محلهای (町村立/Chōsonritsu) مشخص میکنند. که این بدان معنی است که این کتابخانه توسط این نهادها ساخته و اداره میشود. معمولا به این کتابخانهها، کتابخانه عمومی هم میگویند.
کتابخانههای ملی در ژاپن سه تا هستند: کتابخانه ملی مجلس ژاپن (国立国会図書館/Kokuritsu kokkai toshokan/National Diet Library) (واقع در توکیو)، کتابخانه ملی مجلس تالار کانسای (関西館/Kansaikan) (واقع در کیوتو) و کتابخانه بینالمللی کودکان (国際子ども図書館/Kokusai kodomo toshokan/International Library of Childeren’s Litrature) (واقع در توکیو) که البته خود زیر مجموعه کتابخانه مجلس است. آمار بقیه کتابخانههای ژاپن در سال 2019 با استناد به آمار انجمن کتابخانههای ژاپن[۵۹] در جدول شماره 4 آورده شده است. البته باید توجه کرد که این آمار شامل کتابخانهها دانشگاهها و مدارس نمیشود و معمولا آمار کتابخانههای دانشگاهها جداگانه منتشر میشود.
جدول شماره 4: تعداد کتابخانههای ژاپن در سال 2019 م.
استانی | وابسته به شهرداری شهرهای بزرگ | وابسته به شهرداری شهرکها و روستاها | خصوصی | مجموع | |
کتابخانه | 58 | 2607 | 619 | 19 | 3303 |
کتابخانههای سیار با ماشین | 2 | 418 | 120 | 0 | 538 |
زیر بنای کتابخانه (متر مربع) | 581899 | 3674477 | 562607 | 26993 | 4845976 |
موزهها در ژاپن
با استناد به دادههای اداره آمار وزارت کشور ژاپن، تعداد موزههای این کشور که شامل موزه عمومی، موزه علوم، موزه تاریخ، موزه هنر، موزه گیاهشناسی، موزه فضای باز، باغ وحش و آکواریوم است، در سال 2019 برابر با 1286 مجموعه در کل ژاپن بود. این موزهها به تفکیک؛ 155 موزه عمومی، 104 موزه علوم، 470 موزه تاریخ، 453 موزه هنرهای زیبا، 16 موزه فضای باز، 34 باغ وحش، 11 موزه گیاهشناسی، 6 پارک جانوری و گیاهی و 38 آکواریوم بود.[۶۰]
موزههای ملی در ژاپن (کوکوریتسو) عبارتند از، موزه ملی توکیو، موزه ملی کیوتو (京都国立博物館/Kyōto kokuritsu Hakubutsukan/Kyoto National Museum)، موزه ملی نارا (奈良国立博物館/Nara kokuritsu Hakubutsukan/Nara National Museum) و موزه ملی کیوشو (九州国立博物館/Kyūshū kokuritsu Hakubutsukan/Kyushu National Museum). علاوهبر اینها موزههای ملی علوم، قومشناسی، تاریخ فرهنگ عامه، هنرهای مدرن توکیو، هنر غرب، هنرهای مدرن کیوتو، هنرهای مدرن بینالمللی، اسناد معماری مدرن و معاصر هم وجود دارند. موزه ملی توکیو قدیمیترین موزه ژاپن است که سال 1872 تأسیس شد.
سالنهای نمایش ژاپن
سالنهای نمایش و موسیقی
با استناد به آمار رسمی سال 2017 ارائه شده توسط سازمان فرهنگ ژاپن، این کشور در این سال 1851 سالن نمایش و سالن مخصوص موسیقی داشت که از این بین 1326 سالن آن دارای یک تالار، 448 سالن آن دارای دو تالار، 57 سالن آن دارای 3 تالار و 20 تای آن بیش از 4 تالار داشتند. در این بین 29 سالن کمتر از 1000 متر مربع مساحت، 347 سالن بین 1000 تا 2500 متر مربع مساحت، 630 سالن بین 2500 تا 5000 متر مربع مساحت، 359 سالن بین 5000 تا 7500 متر مربع مساحت، 163 سالن بین 7500 تا 10000 متر مربع مساحت، 139 سالن بین 10000 تا 15000 متر مربع مساحت، 67 سالن بین 15000 تا 20000 متر مربع مساحت و 115 سالن بیش از 20000 متر مربع مساحت داشتند.[۶۱]
سالن سینما
سال 2018 ژاپن دارای 3561 سالن سینما بوده است که از این تعداد 3150 در مجتمعهای سینمایی واقع بودند. در این سال 169 میلیون و 210 هزار نفر به سینما رفتند و در مجموع 1192 فیلم در سالن سینما به نمایش در آمد. از بین این تعداد فیلم 613 فیلم ژاپنی و بقیه خارجی بودند.[۶۲]
فرهنگ ژاپن و جهان خارج
چنان که پیشتر هم اشاره شد، ژاپن تا رسیدن اروپاییها به این کشور در قرن شانزدهم، تقریبا رابطهای یک طرفه با جهان خارج داشت به این معنی که تا این زمان تنها بهشکل یک سویه فرهنگ بیگانه را جذب و ژاپنی میکرد. با آمدن اروپاییها برخی آثار هنری ژاپن مانند ظروف لاکی، نقاشی و سفال به بازارهای اروپا و دیگر نقاط جهان راه یافتند و ژاپن تا حدودی در جهان شناسانده شد. با این همه اگر از این ارتباط محدود در اواخر سدههای میانی و دوران مدرن نخستین چشم پوشی کنیم، میتوانیم بگوییم که دوران مدرن و بهخصوص زمانه به ثمر نشستن اصلاحات میجی و پیروزی ژاپن بر ابرقدرت روس در اوایل قرن بیستم، آغاز ظهور ژاپن و فرهنگش در جهان بود. اگر هم از تجاوزات و جنایات ژاپن در شرق و جنوب شرق آسیا بههنگام جنگ جهانی دوم چشم پوشی کنیم، میتوانیم بگوییم که در تمامی قرن بیستم و نیز یک پنجم از قرن بیست و یکم که گذشته، همیشه نگاه جهان به این کشور و فرهنگ آن مثبت و همراه با تحسین بوده است. گواه این مدعا اینکه اکنون از این کشور با عنوان یک ابرقدرت در زمینه قدرت نرم نام برده میشود که پیشتر آن را توضیح دادیم.
در اینجا و در بحث فرهنگ ژاپن و جهان خارج، به معرفی نمادها و سمبلها فرهنگی این کشور میپردازیم که ژاپن به آنها شناخته میشود و دیدن آنها بیدرنگ نام و فرهنگ ژاپن را به ذهن میآورد. در ادامه هم برترین مفاخر فرهنگی این کشور معرفی خواهند شد که فراتر از مرزهای این کشور در جهان نام و آوازهای پیدا کردهاند.
نمادهای فرهنگی ژاپن
نماد فرهنگی به محصولی فرهنگی گفته میشود که توسط اعضای آن فرهنگ بهعنوان معرف فرهنگشان شناخته میشود و میتواند چیزهایی چون تصویر، ساختمان، چهره، شخصیت و ... باشد که بهسهولت شاخص و برجسته میشود و مفهومی وسیع را به یک گروه فرهنگی ارائه میدهد. بنابراین وقتی صحبت از نمادهای کشور میشود، منظور همان چیزهایی است که توسط مردم یک کشور بهعنوان نمادهای فرهنگی آن کشور شناخته میشوند. با این تعریف و از آنجا که ژاپن بهعنوان یک قدرت بزرگ نرم در جهان حضور پیدا کرده، مسلم است که نمادهای فرهنگی شناخته شده آن در جهان هم زیاد است که در اینجا مهمترین آنها معرفی میشود.
نماد کوه فوجی ژاپن
کوه فوجی یا آن گونه که ژاپنیها میگویند فوجیسان، بلندترین کوه ژاپن و یک منبع الهام هنری در طول تاریخ فرهنگ ژاپن بوده است. از این روی کوه فوجی بیشک شناخته شدهترین نماد ژاپن است که نخست از طریق آثار فرهنگی ژاپن در خارج از این کشور معرفی شد. از دوران باستان تا حال حاضر این قله دستمایه نقاشی نقاشان ژاپنی بوده که معروفترین آنها مجموعه نقاشی اوکییوئه (浮世絵/Ukiyo e) موسوم به «سی و شش چشمانداز از قله فوجی» (『富嶽三十六景』/Fugaku San jū rokkē) اثر کاتسوشیکا هوکوسایی است که در فاصله سالهای 1831 تا 1834 کشیده شدند. نخستین اثر این مجموعه –این مجموعه شامل 46 نقاشی است- یعنی «موج بزرگ کاناگاوا» (『神奈川沖波裏』/Kanagawa okinamiura) بهعنوان یک اثر برجسته معرف فرهنگ ژاپن شناخته میشود. در اهمیت فرهنگی کوه فوجی همین بس که این کوه نه بهعنوان اثری طبیعی که بهعنوان میراثی فرهنگی و با عنوان کوه فوجی؛ هدف عقیده و منبع الهام هنری در میراث جهانی یونسکو ثبت شده است.
شکوفههای گیلاس
شکوفههای گیلاس یا ساکورا (サクラ/Sakura) از دیگر نمادهای فرهنگی برجستهای است که ژاپن بدان شناخته میشود. درخت گیلاس از تنوع بسیار زیادی در ژاپن برخوردار است و کاشت گونههای زینتی آن به تعداد بسیار زیاد برای لذت بردن از دیدن شکوفههایش و نه استفاده از میوهاش قدمتی بسیار زیاد در ژاپن دارد. از این روی ساکورا و گلگشت شکوفههایش که به آن هانامی (花見/Hanami) میگویند، نمود بسیار زیادی در فرهنگ ژاپن داشته و منبع الهام هنری زیادی گشته است. جایگاه ساکورا در فرهنگ و زندگی ژاپنیها تا بدان حد است که اینازو نیتوبه متفکر دوران مدرن ژاپن در کتاب خود «بوشیدو؛ روح ژاپن»، آن را نشاندهنده روح ژاپن و نماد مردم و شخصیت آنها معرفی میکند،[۶۳] کتابی که بهمنظور معرفی فرهنگ ژاپن به مخاطبان غربی در سال 1900 نوشته شد.
گل داوودی
گل داوودی هم بهعنوان گل ملی ژاپن معرفی میشود که غالبا بهعنوان نشان ملی ژاپن هم مورد استفاده قرار میگیرد. هر چند در قانون هیچ نشانی بهعنوان نشان ملی ژاپن معرفی نشده است، اما معمولا نشان "گل داوودی شانزده گلبرگی" را که نشان خاندان امپراتوری ژاپن هم هست بهعنوان نشان ملی ژاپن معرفی میکنند. بنابراین میتوان نشان گل داوودی شانزده گلبرگی را هم نمادی فرهنگی از ژاپن دانست.
در زمینه هنری هم ما با فهرست بلندی از شخصیتها، آثار، هنرها، صنایع هنری و ... روبرو هستیم که معرف ژاپن در خارج از این کشور هستند. در اینجا بهشکل مختصر و تنها به نمادهایی اشاره میکنیم که فراگیرتر هستند.
یکی از نخستین هنرهای ژاپنی که ژاپن بدان در غرب شناخته شد، ظروف لاکی ژاپنی هستند. ظروف لاککاری ژاپنی که در ژاپنی به آن شیککی (漆器/Shikki) گفته میشود، قدمتی به اندازه فرهنگ ژاپن دارد. چنان که قبلا هم اشاره شد، در قرن شانزدهم و با رسیدن اروپاییهای به ژاپن، ظروف لاکی این کشور بسیار مورد توجه اروپاییان قرار گرفت و از آن زمان هم این ظروف سر از بازارهای غربی در آورد. زیبایی این ظروف به حدی بود که در اروپا عموما به این ظروف ژاپن میگفتند و نیز به هنر لاککاری که بعد آن در اروپا هم رایج شد، Japaning میگفتند.
شمشیر ژاپنی از دیگر صنایع دستی ژاپن است که تقریبا همزمان با ظروف لاکی این کشور به خارج برده شد و مورد تحسین قرار گرفت. شمشیر ژاپنی که با نام نیهونتو (日本刀/Nihon tō) یا کاتانا (刀/Katana) نامیده میشود معمولا در ارتباط با فرهنگ جنگجویان ژاپنی یا ساموراییها شناخته میشود. بنابراین شمشیر ژاپنی نمادی از فرهنگ ژاپن در خارج از این کشور است، ضمن اینکه خود فرهنگ جنگویان یا ساموراییهای ژاپن که با نام بوشیدو شناخته میشود هم، نمادی از فرهنگ ژاپن است.
گلآرایی ژاپنی یا ایکهبانا (生花/Ikebana)، مراسم چای یا سادو و اوریگامی (折紙/Origami) یا هنر تازدن کاغذ از دیگر هنرهای ژاپنی هستند که امروزه فراتر از مرزهای این کشور در تمام جهان شناخته شده و معرف فرهنگ آن کشور هستند. هنر نقاشی اوکییوئه که قبلا به آن اشاره شد و نوعی نقاشی با استفاده از چاپ باسمه چوبی است، در دوره ادو به شکوفایی کامل رسید و آثار آن به اروپا برده شدند و توانستند بر هنر نقاشی غربی تأثیر بگذارند. آثار نقاشی اوکییوئه یکی از نمادهای فرهنگی اصلی ژاپن هست و چنان که قبلا هم گفتیم، اثر موج بزرگ کاناگاوا که به همین روش خلق شد، یکی از سرآمدترین تابلوهای معرف ژاپن و فرهنگ آن است. همچنین نقاشی آب مرکب یا سومیئه (墨絵/Sumi-e) هر چند ریشه در چین دارد و از چین به ژاپن آورده شد، اما عموما معرف ژاپن است و با نام خودش در خارج از مرزهای این کشور هم شناخته میشود.
سومیئه را عموما نقاشی آیین ذن معرفی میکنند. خود آیین ذن هم با اینکه خاستگاه هندی دارد و در چین پدیدار شد، اما امروزه عموما به نام ژاپن شناخته میشود. این آیین در قرن سیزدهم و دوره کاماکورا به ژاپن راه یافت و مطابق سنت ژاپنی کردن پدیدههای وارداتی چنان در ژاپن بالید و ژاپنی شد که همانطور که اشاره شد، امروزه بیشتر بهعنوان نمادی از فرهنگ ژاپن شناخته میشود. علاوهبر آیین ذن، آیین شینتو که آیین خاص و باستانی ژاپن و مختص به این کشور است، همراه با معماری ایزدکدههای آن به خصوص دروازههای این ایزدکدهها با رنگ قرمز شنگرفش که با نام توریئی (鳥居/Torii) شناخته میشود، نمادی از فرهنگ ژاپن در خارج از مرزهای آن است. همچنین در زمینه ادیان و آیینهای جدید دو آیین سوکاگاکّای (تأسیس 1930) که قرائتی جدید از یکی از فرقههای بودایی است و جنبش هپی ساینس (幸福の科学/Kōfuku no Kagaku/Happy Science) (بنیان گذاشته شده در سال 1986) توانستهاند خارج از ژاپن هم پیروانی به دست آورند و گسترش جهانی داشتهاند.
در زمینه ورزشهای سنتی هم، برخی ورزشهای سنتی ژاپن با جهانی شدن توانستهاند معرف و نماد فرهنگی این کشور شوند. معروفترین آنها شامل جودو (柔道/Judō)، کاراته، جوجوتسو (柔術/Jūjutsu)، آیکیدو (合気道/Aikidō) و ... هستند. همچنین کشتی سوموی این کشور با اینکه در داخل کشور برگزار میشود، اما بهعنوان نماد فرهنگی این کشور شناخته شده است. کلمه نینجا (忍者/Ninja) هم امروزه در جهان شناخته شده و نمادی فرهنگی از ژاپن است. نینجاها صاحبان رزمی بودند که عموما بهشکل مخفیانه به اعمالی مانند نفوذ، خرابکاری و قتل دست میزدند. در کنار نینجا به مدد صنعت سینما امروزه کلمه رونین (浪人/Rōnin) هم تقریبا در جهان شناخته شده است. رونینها ساموراییهای بیسروری بودند که عموما بدل به آشوبگرانی در برابر حکومت مرکزی میشدند.
در زمینه هنرهای نمایشی هم نمایشهای کابوکی، نو و نمایش عروسکی جوروری یا بونراکو بهعنوان نمادهای فرهنگی ژاپن شناخته میشوند. در زمینه موسیقی هم هر چند بیشتر سازهای ژاپنی ریشه در چین و آسیا دارند، اما برخی سازهای ژاپنی مانند شاکوهاچی (尺八/Shakuhachi) و شامیسن (三味線/Shamisen) امروزه فراتر از ژاپن بهعنوان نماد فرهنگی این کشور مطرحند. گاگاکو هم که مجموعهاز موسیقی و رقص است و قدمتی هزار ساله دارد، از دیگر نمادهای فرهنگی این کشور در حوزه موسیقی است. باز در دوران اخیر موسیقی پاپ ژاپنی با نام اختصاری جی پاپ (J-POP) و نیز کارائوکه توانستهاند بهعنوان نمادهای فرهنگی ژاپن در حوزه موسیقی در خارج از این کشور معرفی شوند. کارائوکه ابزاری سرگرم کننده برای افراد مبتدی علاقمند به آوازخوانی است.
سینما هر چند نسبت به بقیه هنرها جدیدتر است، اما ژاپنیها در سینما هم شخصیتها و کاراکترهایی خلق کردند که به نوعی نماد از فرهنگ آنها در جهان بدل شدند. معروفترین این کاراکترها گودزیلا است، هیولایی خیالی که معمولا علیه سایر هیولاهای خیالی تهدید کننده جهان و انسان میجنگد. گودزیلا که در ژاپنی به آن گوجیرا (ゴジラ/Gojira/Godzilla) میگویند، نخستین بار در فیلمی با عنوان «گودزیلا» به کارگردانی ایشیرو هوندا (本田猪四郎/Honda Ishirō(1911-1993)) در سال 1954 بر پرده سینما نمایان و خیلی زود در ژاپن و خارج از مرزهای این کشور محبوب شد. علاوهبر سینما در پویانمایی هم که اصولا ژاپن در تجارت جهانی آن موفقتر از سینما بود، این کشور نمادهای فرهنگی زیادی خلق کرد که معرف کشورشان هست. برای مثال میتوان به دورائهمون (ドラエモン/Doraemon) اشاره کرد که گربهای رباتی است که در زمان سفر میکند. ذکر این نکته هم لازم است که انیمه که کلمهای ژاپنی است امروزه در تمام جهان بهعنوان پویانمایی ژاپنی پذیرفته شده است و خود نمادی از فرهنگ ژاپن است.
مانگا
مانگا هم از دیگر نمادهای فرهنگی ژاپن است. مانگا کتابهای مصور یا کمیک استریپ خاص ژاپن است که هر چند ریشه آن در هنر ژاپن تا سدههای میانی هم میرسد، اما تقریبا شکوفایی آن بعد از جنگ جهانی دوم و متأثر از کتابهای مصور غربی به خصوص آمریکا بود. با این همه امروزه مانگا یک نماد فرهنگی خاص ژاپن و صنعتی فرهنگی در این کشور است که در بخش تجارت فرهنگی به آن اشاره خواهیم کرد. در زمینه غذا و نوشیدنی هم ژاپن توانسته است نمادهای فرهنگی زیادی برای خود دست و پا کند که معروفترین آنها سوشی، تمپورا، واسابی (山葵/Wasabi) و ... است. لباسهای سنتی ژاپنی که با نام عمومی کیمونو شناخته میشود هم از دیگر نمادهای فرهنگی ژاپن به حساب میآید.
میتوان به آنچه آمد فهرست بلند دیگری از نمادهای فرهنگی ژاپن اضافه کرد که در اینجا به خاطر اجتناب از طولانی شدن مطلب از آنها چشم پوشی میکنیم. این فهرست میتواند در بر گیرنده مفاهیم و بناهای تاریخی و نیز ساختههای صنعتی دوران معاصر به خصوص کاراکترهای بازیهای رایانهای هم باشد. نیز به همه اینها میتوان فهرست بلندی از شخصیتهای فرهنگی و تاریخی را اضافه کرد که امروزه بهعنوان نماد ژاپن در جهان خارج شناخته میشوند که در بخش بعدی شناخته شدهترین آنها را با عنوان مفاخر فرهنگی ژاپن معرفی خواهیم کرد.
مفاخر فرهنگی
در اینجا منظور ما از مفاخر فرهنگی انسانهای فرهیختهای خواهد بود که دست آوردهای آنها در حوزه فرهنگ موجب مباهات و افتخار است. هنگامی هم که صحبت از مفاخر فرهنگی ژاپن میشود، بیشک باید تمامی مفاخر این کشور در طول تاریخ را در نظر داشت، اما از آنجا که چنین کاری در این مختصر نمیگنجد، تنها به معرفی چند نفر از مفاخر این کشور در هر دوره اکتفا میکنیم.
شخصیت های فرهنگی دوران باستان ژاپن
شوتوکو تایشی (574 تا 622): هر چند شوتوکو تایشی یکی از اشراف و سیاستمداران دوره آسوکا است، اما اعزام هیأتهایی از سوی او به چین و نیز پشتیبانی او از جذب و پذیرش فرهنگ چین و آسیا، او را به یکی از تأثیرگذارترین شخصیتها در شکوفایی فرهنگ ژاپن در دوره باستان بدل کرده است.
کوکای (774 تا 835): راهب بودایی اوایل دوره هیان که در چین درس خواند. او علاوهبر نقشش در تحول آیین بودا در ژاپن، بهعنوان یک خطاط و ادیب درجه اول آن دوران هم شناخته شده است.
موراساکی شیکیبو (حدود 973 تا 1014): نویسنده زن اواسط دوره هیان و از بزرگترین نویسندگان تاریخ ادبیات ژاپن. او خالق شاهکار «داستان گنجی» است که از آن با عنوان نخستین رمان جهان نام برده میشود.
سدههای میانی
کامو نو چومِی (1155 تا 1216): شاعر و نویسنده اواخر دوره هیان و اوایل دوره کاماکورا که کتاب «یادداشتهای کومه» (『方丈記』/Hōjōki) او یکی از سه شاهکار جستار نویسی در تاریخ ادبیات ژاپن به حساب میآید.
کانآمی (1333 تا 1384) و پسرش زهآمی (1363 تا 1443): هنرمندان نمایش ژاپنی که توانستند نمایش سنتی نو را تکامل ببخشند.
سِشّو (雪舟/Seshshū(1420-1506)): راهب آیین ذن و نقاش نقاشی آب مرکب سومیئه. او برای یادگیری به چین رفت و سبکهای نقاشی آب و مرکب را آنجا فرا گرفت. بعد از برگشت به ژاپن، موفقیتهای زیادی در استقلال نقاشی آب مرکب ژاپنی از چینی داشت و شاهکارهای زیادی خلق کرد.
دوران مدرن نخستین
سِن نو ریکیو (千利休/Sen no Rikyū(1522-1591)): یکی از بزرگترین استادان چای.
اِیتوکو کانو (狩野永徳/Kanō Eitoku (1543-1590)): از نقاشان سر آمد دوره موروماچی و معروفترین نقاش سبک کانوها (狩野派/Kanō ha)، سبکی که تا پایان دوره ادو سبک محوری در تاریخ نقاشی ژاپن بود.
میاموتو موساشی (宮本武蔵/Miyamoto Musashi(1584-1645)): سامورایی و هنرمند اوایل دوره ادو که امروزه در جهان به خاطر کتابش «کتاب پنج حلقه» (『五輪書』/Gorin sho) شخصیتی شناخته شده است.
ماتسوئو باشو (1644 تا 1694): بزرگترین و مشهورترین شاعر هایکوسرای ژاپن است. او در خارج از مرزهای ژاپن هم بسیار شناخته شده است و هایکوی جهیدن وزغ در برکه کهن او احتمالا شناختهشدهترین شعر در جهان باشد.
چیکاماتسو مونزائهمون (1653 تا 1725): نمایشنامه نویس مشهور دوره ادو که برای نمایش عروسکی جوروری و نیز کابوکی متن نمایش مینوشت.
کاتسوشیکا هوکوسایی (1760 تا 1849): از معروفترین نقاشان تاریخ نقاشی ژاپن که آثارش در سبک اوکییوئه بودند.
اوتاگاوا هیروشیگه (歌川広重/Utagawa Hiroshige (1797-1858)): نقاش سبک اوکییوئه که برخی از آثارش به اروپا برده شد و بر هنرمندان بزرگ اروپایی تأثیر گذاشت.
تاداتاکا اینو (伊能忠敬/Inō Tadataka(1745-1818)): او بازرگان بود، اما با صرف هفده سال وقت و پیمایش پیاده تمامی خاک ژاپن نخستین نقشه حقیقی از کشور ژاپن را ترسیم کرد.
دوران مدرن
شوئین یوشیدا (吉田松陰/Yoshida Shōin (1830-1859)): سامورایی، متفکر و معلم ژاپنی که از او با نام رهبر معنوی و نظریه پرداز اصلاحات میجی نام برده میشود.
یوکیچی فوکوزاوا (1835 تا 1901): متفکر و معلم ژاپنی دوره میجی که سهم زیادی در معرفی فرهنگ غربی به ژاپنیها داشت.
ایچییو هیگوچی (樋口一葉/Higuchi Ichiyō (1872-1896)): داستان نویس زن ژاپنی که عنوان نخستین داستان نویس زن ادبیات مدرن ژاپن را دارد. با اینکه مرگی زود هنگام در 24 سالگی داشت، اما از سرآمدان ادبیات مدرن ژاپن به حساب میآید.
کائورو اوسانای (小山内薫/Osanai Kaoru(1881-1928)): نویسنده، کارگردان و منتقد هنرهای نمایشی که عموما از او با عنوان پدر نمایش مدرن ژاپن یاد میشود.
ناتسومه سوسهکی (1867 تا 1916): یکی از نویسندگان محبوب و بزرگ ادبیات مدرن ژاپن است.
کِنجی میازاوا (1896 تا 1933): شاعر و نویسنده ادبیات کودک که محبوبیت بسیار بالایی در بین ژاپنیها دارد.
شخصیت های فرهنگی دوران معاصر ژاپن
در دوران معاصر به خاطر گسترش ارتباطات جهانی و نیز توسعه رسانهها، مسلما ژاپنیهای بیشتری در جهان شناخته شدهاند و فهرست نام آنها بسیار طولانی خواهد شد. برای مثال تا سال 2019 بیست و پنج نفر ژاپنی موفق شدند جایزه نوبل دریافت کنند که تقریبا همگی آنها در جهان و در زمینه تخصص خود شناخته شده هستند. در این بین دو نفر موفق به دریافت نوبل ادبیات شدند که بهترتیب کاواباتا یاسوناری و کِنزابورو اوئه بودند. همچنین کازوئو ایشیگورو (カズオ・イシグロ/Kazuo Ishiguro(1954- )) که 2017 نوبل ادبیات دریافت کرد، هر چند ملیت انگلیسی دارد، اما اصالتا ژاپنی و متولد ناگاساکی است. در زمینه ادبیات همچنین میتوان از شخصیتهای دیگری چون یوکیئو میشیما (三島由紀夫/Mishima Yukio(1925-1970)) و هاروکی موراکامی (村上春樹/Murakami Haruki(1949- )) نام برد که موراکامی به واسطه تیراژ بالا و ترجمه آثارش به بیشتر زبانهای دنیا، شناختهشدهترین نویسنده ژاپنی حال حاضر است.
در زمینه سینما هم، بعد از جهانی شدن سینمای این کشور در سالهای بعد از جنگ جهانی دوم و درخشش فیلمهای ژاپنی در جشنوارههای فیلم معتبر جهانی، بسیاری از سینماگران این کشور در جهان شناخته شدند که از معروفترین آنها میتوان به یاسوجیرو اوزو (小津安二郎/Ozu Yasujirō(1903-1963))، کِنجی میزوگوچی (溝口健二/Mizoguchi Kenji(1898-1956))، آکیرا کوروساوا (黒澤明/Kurosawa Akira(1910-1998))، میکیئو ناروسه (成瀬巳喜男/Naruse Mikio(1905-1969))، توشیرو میفونه (三船敏郎/Mifune Toshirō(1920-1997).)، ناگیسا اوشیما (大島渚/Ōshima Nagisa(1932-2013))، تاکِشی کیتانو (北野武/Kitano Takeshi(1947- ))، کِن واتانابه (渡辺謙/Watanabe Ken(1959- )) و ... اشاره کرد. در زمینه پویانمایی، انیمه و مانگا هم با توجه به جایگاه جهانی ژاپن در این صنعت، این کشور دارای مفاخر فرهنگی زیادی است که از جمله میتوان به اوسامو تِزوکا (手塚治虫/Tezuka Osamu(1928-1989))، ماچیکو هاسهگاوا (長谷川町子/Hasegawa Machiko(1920-1992))، هایائو میازاکی (宮崎駿/Miyazaki Hayao(1941- )) و ... اشاره کرد.
در زمینه موسیقی و با توجه به اهتمامی که این کشور بعد از اصلاحات میجی به ترویج موسیقی کلاسیک غربی داشته است، موسیقیدانان و نوازندگان زیادی از این کشور در غرب نام و آوازهای برای خود و موسیقی ژاپن دست و پا کردند که بیشک معروفترین آنها توئورو تاکهمیتسو (武満徹/Takemitsu Tooru(1930-1996)) و سِیجی اوزاوا (小澤征爾/Ozawa Seiji(1935- )) هستند. در زمینه معماری هم ما با نامهای ژاپنی شناخته شدهای در جهان روبرو هستیم که شناخته شدهترین آنها تادائو آندو (安藤忠雄/Andō Tadao(1941- )) و کنزو تانگه (丹下健三/Tange Kenzō(1913-2005)) هستند.
علاوهبر اینها ما میتوانیم در هنرها و زمینههای دیگر هم فهرستی از مفاخر فرهنگی این کشور بیاوریم که به دلیل پرهیز از طولانی شدن کلام به همینها اکتفا میکنیم.
فرهنگ خارجی در ژاپن
در زمینه حضور خارجیان در ژاپن در قسمتهای پیشین اشاراتی داشتیم. چنان که گفته شد، از قرن چهارم به بعد ما شاهد حضور افرادی از شبه جزیره کره در ژاپن هستیم که بر فناوری، زندگی و فرهنگ ژاپن تأثیر زیادی گذاشتند.[۶۴] به این افراد و اصولا به خارجیانی که از قرن چهارم به بعد به ژاپن آمدند، اصطلاحا تورایجین گفته میشد که این افراد نقش بسیار زیادی در توسعه فرهنگی ژاپن داشتند که بزرگترین آن انتقال دین بودایی به ژاپن در قرن ششم بود. تورایجینها عمدتا اهل کره یا چین بودند، اما در بین آنها کسانی هم بودند که برخی از محققین ژاپنی احتمال میدهند ایرانی و یا ایرانی تبار باشند.[۶۵]
حضور بعدی خارجیها در ژاپن مربوط به اروپاییان است که پیشتر به آن اشاره کردیم. آنها قرن شانزدهم و با دو سوغات تفنگ و مسیحیت به ژاپن آمدند. در واقع سال 1543 سه نفر پرتغالی بهشکل اتفاقی و بعد از اینکه در دریا دچار حادثه شدند به جزیره تانهگاشیما (種子島/Tanegashima) در جنوب ژاپن رسیدند و این چنین پای غربیها به ژاپن رسید. بعد از آن و از سال 1549 مبلغین کاتولیک از پرتغال، اسپانیا و ایتالیا به ژاپن آمدند که با استناد به یاماکاوا تعداد آنها تا سال 1579 هشت نفر بود.[۶۶] با فعالیت این مبلغین، مسیحیت در ژاپن غربی رواج پیدا کرد بطوری که به گفته اینوئوئه تعداد آنها بعد از سال 1600 حدود هفتصد تا هفتصد و پنجاه هزار نو مسیحی بود.[۱۹] وقایع سیاسی و اجتماعی متعاقب حضور این مبشرین مسیحی باعث شد تا خیلی زود حکومت جنگجویی وقت ژاپن در سال 1612 دستور به ممنوعیت تبلیغ آیین مسیحیت و حتی تخریب کلیساها داد. همانطور که پیشتر هم ذکر شد، سر انجام در سال 1633 سیاست کشور بسته یا ساکوکو کامل شد که به موجب آن مسیحیت کلا ممنوع و حتی اعتقاد به آن هم جرم و مستوجب جزای مرگ بود. همچنین ارتباطات کشور با جهان خارج تنها محدود به چین و انگشت شمار تاجران هلندی شد که اینها هم اجازه داشتند تنها در جزیره دهجیما در ناگاساکی مستقر شوند.
همانطور که پیشتر هم گفته شد، در طول تقریبا هفتاد سالی که اروپاییان اعم از بازرگان و مبشرین مسیحی به ژاپن رفت و آمد داشتند، فرهنگ آنها با نام فرهنگ نانبان بر فرهنگ مومویاما تأثیر گذاشت.[۱۸] با اخراج غربیها از ژاپن و محدود نمودن ارتباط با آنها به جزیره دهجیما و آن هم تنها با تعدادی انگشت شمار بازرگان و پزشک هلندی، تأثیر گذاری فرهنگ غربی بر ژاپن بهشکل خیلی محدود ادامه پیدا کرد که عموما از آن با عنوان رانگاکو (蘭学/Rangaku) نام برده میشود. در تعریف رانگاکو یا هلندشناسی عموما گفته میشود که آن علمی است که از اواسط دوره اِدو با استفاده از زبان هلندی به تحقیق در علم و فرهنگ غربی میپرداخت. همچنین هلندیهایی که در دهجیما بودند، وظیفه داشتند هر سال گزارشی درباره اوضاع اروپا به حکومت ژاپن بدهد که کین از آن بهعنوان "پنجرهای به جهان" برای ژاپن در آن زمان یاد میکند.[۶۷]
دوره بعدی تأثیرگذاری شدید فرهنگ غرب بر ژاپن و البته دور دوم تبلیغ مسیحیت در این کشور، مربوط به دوره اصلاحات میجی و آغاز مدرنیزاسیون در این کشور است که در بخشهای قبلی به آن اشاره شد. شدت تأثیر پذیری از فرهنگ غربی در این دوره زیاد بود و حتی شامل ظواهر زندگی هم میشد. این تأثیر به حدی بود که آن زمان برخی اروپاییها صرفا با دیدن همین ظواهر ژاپنی را متهم به تقلید میمون وار از غرب کردند،[۶۸] هر چند گذر زمان نشان داد که آنها نه تقلید که فرهنگ را جذب میکنند و به تدریج آن را ژاپنی میکنند، مسألهای که سنت فرهنگی ژاپنیها از دوران کهن بوده و هست.
مرحله سوم تأثیر گذاری فرهنگ غربی و البته تبلیغ مسیحیت در ژاپن هم، بعد از جنگ جهانی دوم و شکست این کشور در جنگ بود. بعد از جنگ عملا ژاپن در جبهه غرب قرار گرفت و متحد آمریکا شد. همچنین به موجب قانون اساسی جدید ژاپن، آزادی بیان و عقیده ضمانت میشد. در نتیجه بار دیگر ما شاهد حضور مبشرین مسیحی غربی و حتی مبشرینی از کره هستیم. بهعلاوه در این زمان اشتیاق زیادی در بین مردم ژاپن نسبت به فرهنگ مدرن آمریکا وجود داشت و بهنظر میرسید بار دیگر این کشور در مسیر تقلید از غرب به خصوص آمریکا قرار گرفته است. با این همه پیشرفت اقتصادی ژاپن و قرار گرفتن این کشور در رده دوم بزرگترین اقتصاد جهان بعد از آمریکا، اعتماد به نفس را در ژاپنیها زنده کرد تا بار دیگر این کشور ضمن اخذ فرهنگ مدرن آمریکایی اقدام به هضم و ژاپنی کردن آن کند و مؤلفههای فرهنگی خاص خود چون مانگا و انیمه را تولید و به جهان عرضه کند. بنابراین بهجای این تصور که ژاپنیها بسیار متأثر از غرب هستند، شاید بهتر باشد بگوییم آنها با اشتیاق بسیار این فرهنگ را جذب و هضم میکنند، اما در نهایت همان ژاپنی میمانند. شاهد این مدعا اینکه با وجود تبلیغ گسترده مسیحیت در ژاپن از سوی مبشرین غربی و آسیایی، جمعیت مسیحیان در این کشور تنها 1.1 درصد و کمتر از دو میلیون نفر است.[۶۹] این پذیرش و ژاپنی کردن چنین شرح شده است:
ژاپن معاصر این اثر را القا میکرد که آمیزهای است از چندین گونهی فرهنگ وارداتی که بهنظر میرسد بر فرهنگ بومی ژاپن غلبه دارند. با این همه اگر دقت کنیم در مییابیم که اینجا یک عنصر بسیار ژاپنی هست. مشخصهی تاریخ فرهنگ ژاپن، پذیرش دلیرانه و جذب تأثیرات خارجی است. خاک ژاپن پذیرای هر گونه فرهنگی است، اما این خاک مقید است به طبیعت و اوضاع ژاپن که خود دو سیمای اساسی دارد: سازگار کردن و چند گانگی و این دو دیری است که دو صفت فرهنگی ژاپنی بودهاند.[۷۰]
صنعت فرهنگ
صنایع فرهنگی گونهای از صنعت است که به آفرینش، تولید و توزیع محصولات و خدماتی میپردازد که ماهیت آنها فرهنگی است. امروزه بیشتر بهجای صنایع فرهنگی، از واژه صنایع خلاق استفاده میشود، چرا که تولید محصولات فرهنگی بر خلاقیت، دانش و مهارت تولیدکنندگان متکی است. در اینجا با استناد به گزارش کنفرانس تجارت و توسعه سازمان ملل یا آنکتاد (UNCTAD) نگاهی به وضعیت صنایع خلاق ژاپن داریم، گزارش جامعی که سال 2018 منتشر شد. در این گزارش صنایع خلاق بطور کلی به هفت دسته تقسیم شدهاند: 1- صنایع دستی، 2- سمعی و بصری، 3- طراحی، 4- رسانههای جدید، 5- هنرهای نمایشی، 6- نشر و 7- هنرهای تجسمی. در این تقسیم بندی، طراحی طیفی وسیع از صنایع خلاق است که از مد تا طراحی لوازم خانه را در بر میگیرد. همچنین طراحی داخلی و جواهرات هم در طیف طراحی قرار میگیرد، طیفی که 62 درصد کل صادرات صنایع خلاق سال 2015 جهان را به خود اختصاص داد. در همان سال سهم صنایع دستی هفت، سمعی و بصری چهار، هنرهای تجسمی یازده، نشر هفت، رسانههای جدید هشت و هنرهای نمایشی یک درصد بود.[۷۱]
در سال 2015 ژاپن با صادرات 6.631 میلیارد دلاری صنایع خلاق جایی میان ده صادر کننده برتر جهان این صنایع نداشت،[۷۲] اما با واردات حدودا هیجده میلیاردی این صنایع رتبه هفتم کشورهای وارد کننده صنایع خلاق بعد از آمریکا، فرانسه، هنگ کنگ، انگلیس، آلمان و سوئد را به خود اختصاص داد که نشاندهنده تراز منفی حدودا 11 میلیاردی برای این کشور در صنایع خلاق است.[۷۳] در سال 2014، صادرات اقلام مرتبط با صنایع خلاق ژاپن 6.7 میلیارد دلار بود که سهم اصلی را در این صادرات صنایع مرتبط با طراحی با 2.1 میلیارد دلار به خود اختصاص داده بود. در همین سال سهم سمعی و بصری 1.6 میلیارد، رسانههای جدید 1.1 میلیارد، هنرهای تجسمی 589 میلیون، هنرهای نمایشی 485 میلیون، صنایع دستی 343 میلیون و نشر هم حدود 350 میلیون دلار بود.[۷۴] البته این مقدار صادرات در مقابل کل صادرات این کشور، رقمی ناچیز و کمتر از 1 درصد آن را تشکیل میدهد. در همین سال واردات مرتبط با صنایع خلاق ژاپن 20.3 میلیارد دلار بود که 70 درصد آن صنایع خلاق مرتبط با طراحی و رسانههای جدید بود.[۷۴]
شرکای اصلی ژاپن در تجارت صنایع خلاق بهترتیب کشورهای آمریکا، هنگ کنگ، چین، سوئد، آلمان، تایوان، فیلیپین، کره جنوبی، هلند و استرالیا بودند که در این بین تراز تجاری این کشور با کره، تایوان و چین منفی و با بقیه مثبت بود.[۷۵] بیشترین تراز تجاری مثبت را با هنگ کنگ با 882 میلیون و بیشترین تزار تجاری منفی را با چین با حدود 10.6 میلیارد دلار داشت[۷۵][۷۶][۷۷].
نیز نگاه کنید به
نظام فرهنگی روسیه؛ نظام فرهنگی چین؛ نظام فرهنگی تونس؛ نظام فرهنگی کوبا؛ نظام فرهنگی لبنان؛ نظام فرهنگی مصر؛ نظام فرهنگی کانادا؛ نظام فرهنگی افغانستان؛ نظام فرهنگی سودان؛ نظام فرهنگی اردن؛ نظام فرهنگی ساحل عاج؛ نظام فرهنگی مالی؛ نظام فرهنگی تایلند؛ نظام فرهنگی آرژانتین؛ نظام فرهنگی قطر؛ نظام فرهنگی فرانسه؛ نظام فرهنگی اسپانیا؛ نظام فرهنگی اتیوپی؛ نظام فرهنگی سوریه؛ نظام فرهنگی سیرالئون؛ نظام فرهنگی سنگال؛ نظام فرهنگی اوکراین؛ نظام فرهنگی زیمبابوه؛ نظام فرهنگی تاجیکستان؛ نظام فرهنگی قزاقستان؛ نظام فرهنگی سریلانکا؛ نظام فرهنگی بنگلادش؛ نظام فرهنگی گرجستان
پاورقی
[i] نام جنوبیترین جزایر ژاپن که قبلا پادشاهی مستقلی به همین نام بود و به لحاظ نژادی، زبانی و ... تفاوتهایی با ژاپنیها دارند.
[ii] این مسأله در سالهای بعد از انقلاب در کشور ما هم بسیار مورد توجه قرار گرفت. برای اطلاعات بیشتر رجوع کنید به (نقیزاده، ذاكری، 1397).[۷۸]
[iii] نوعی نمایش شاد ژاپنی که بیشتر به صورت میان پرده اجرا میشود.
[iiii] این انجمن در سال 1934 و با هدف معرفی فرهنگ ژاپن در خارج از کشور تأسیس شد.
[iv] نوعی سیستم اداره امور مناطق بر اساس خواست مردم آن مناطق است. بر اساس اصل هشتم قانون اساسی ژاپن دولتهای محلی که شامل شهرها، شهرستانها، شهرکها و ... است، جهت اداره امور آن مناطق بر اساس خواست مردم آن منطقه دارای اختیارات زیادی هستند.
[iiv] 文化振興マスタープラン ―文化立国の実現に向けて―/Bunka shinkō masuta puran/The Cultural Promotion Master Plan: Building a Culturally Oriented Nation.
[iiiv] 明治日本の産業革命遺産 製鉄・製鋼、造船、石炭産業/Meiji Nihon no sangyō kakumē Sētetsu sēkō, zōsen, Sekitan sangyō/Sites of Japan’s Meiji Industrial Revolution: Iron and Steel, Shipbuilding and Coal Mining.
[x] 琉球王国のグスク及び関連遺産群/Ryūkyū Ōkoku no gusuku oyobi kanren isangun/Gusuku Sites and Related Properties of the Kingdom of Ryukyu.
کتابشناسی
- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ اومهسائو، تادا ( 1972). ص174.
- ↑ اومهسائو، تادا ( 1972). ص173.
- ↑ شیبا، کین (2012). ص24.
- ↑ شیبا، کین (2012). ص27.
- ↑ تاناکا (2011). ص33.
- ↑ مرتون (2005). ص1.
- ↑ واتانابه (1974). ص280.
- ↑ یاماکاوا (2012).
- ↑ مرتون (2005). ص15.
- ↑ کامهدا (2011). ص127.
- ↑ بیتو (2000). ص42.
- ↑ هال و دیگران (2008). ص163.
- ↑ کامهدا (2011). ص123.
- ↑ اوگی (2007). ص39.
- ↑ مورایاما (1998). ص90.
- ↑ مرتون (2005). ص62.
- ↑ یاماکاوا (2010). ص127.
- ↑ ۱۸٫۰ ۱۸٫۱ یاماکاوا (2010). ص141.
- ↑ ۱۹٫۰ ۱۹٫۱ اینوئوئه (1988). ص276.
- ↑ شیبا، کین (2012). ص213.
- ↑ مرتون (2005). ص152.
- ↑ اوتمازگین (2012). ص40.
- ↑ ۲۳٫۰ ۲۳٫۱ کین (2012). ص268.
- ↑ کین (2012). ص267.
- ↑ واتانابه (2011ک). ص155.
- ↑ کین (2012). ص278.
- ↑ کین (2012). ص283.
- ↑ واتانابه (2011). ص154.
- ↑ واتانابه (2011). ص161.
- ↑ واتانابه (2011). ص170.
- ↑ واتانابه (2011). ص171.
- ↑ بوخ (2014). ص462.
- ↑ بوخ (2014). ص463.
- ↑ بوخ (2014). ص467.
- ↑ بوخ (2014). ص468.
- ↑ نهکی (1999). ص10.
- ↑ نهکی (1999). ص12-111.
- ↑ نهکی (1999). ص14.
- ↑ ۳۹٫۰ ۳۹٫۱ بونکاگهجوتسوکیهونهو (2019).
- ↑ بونکاچو نو سوشیکی (2021).
- ↑ ۴۱٫۰ ۴۱٫۱ ۴۱٫۲ ۴۱٫۳ ۴۱٫۴ ۴۱٫۵ بونکاگهجوتسو کانرِن دهتا (2021).
- ↑ بونکاگهجوتسوشینکوکای (2021).
- ↑ تهکان (2021).
- ↑ کانکوچو (2020). ص10.
- ↑ کانکوچو (2020). ص11.
- ↑ کانکوچو (2020). ص6.
- ↑ کانکوچو (2020). ص8.
- ↑ کانکوچو (2020). ص12.
- ↑ کانکوچو (2020). ص9.
- ↑ کانکوچو (2020). ص21.
- ↑ کانکوچو (2020). ص22.
- ↑ ورلد اکونومیک فروم (2019). ص65.
- ↑ ورلد اکونومیک فروم (2019). ص69.
- ↑ ورلد اکونومیک فروم (2019). ص82.
- ↑ ۵۵٫۰ ۵۵٫۱ ۵۵٫۲ بونکاگهجوتسوکانرن (2021).
- ↑ بونکاچو (2021). ص8.
- ↑ سوموشوتوکهکیوکو (2021). ص256.
- ↑ ۵۸٫۰ ۵۸٫۱ سوموشوتوکهکیوکو (2021). ص257.
- ↑ نیهون توشوکان (2021).
- ↑ سوموشوتوکهکیوکو (2021). ص255.
- ↑ بونکاگهجوتسوکانرن (2021).
- ↑ سوموشوتوکهکیوکو (2021). ص258.
- ↑ نیتوبه (1907). ص150.
- ↑ کامهدا (2011). ص127.
- ↑ ايموتو، ئهايچی (1388). آسوكا و پارس: پيشروی فرهنگ ايرانی به شرق. ترجمه: ژاپنی قدرتاله ذاكری. تهران: پژوهشكده مطالعات فرهنگی و اجتماعی.
- ↑ یاماکاوا (2010). ص136.
- ↑ کین (2012). ص5-274.
- ↑ کین (2012). ص289.
- ↑ بونکاچو (2021). ص54.
- ↑ تازاوا، یوتاکا، ماتسوبارا، سابورو، نوکودا، شونسوکه و ناگاهاتا، یاسوناری (1375). تاریخ فرهنگ ژاپن: یک دیدگاه. وزارت امور خارجه ژاپن، بخش فرهنگی سفارت کبرای ژاپن در ایران، ص106.
- ↑ آنکتاد (2018). ص22.
- ↑ آنکتاد (2018). ص21.
- ↑ آنکتاد (2018). ص23.
- ↑ ۷۴٫۰ ۷۴٫۱ آنکتاد (2018). ص256.
- ↑ ۷۵٫۰ ۷۵٫۱ آنکتاد (2018). ص257.
- ↑ ذاکری، قدرت اله (1402). "فرهنگ و نظام فرهنگی ژاپن". در پالیزدار، فرهاد، ذاکری، قدرت اله. جامعه و فرهنگ ژاپن. تهران: موسسه فرهنگی، هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی، ص116-148.
- ↑ پالیزدار، فرهاد، ذاکری، قدرت اله (۱۴۰۲). جامعه و فرهنگ ژاپن. تهران: موسسه فرهنگی، هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی، ص137-174.
- ↑ نقیزاده، محمد، ذاكری، قدرتاله (1397). ژاپنشناس در ايران: بررسی سير شناخت ايرانيان از ژاپن. مؤسسه فرهنگی، هنری و انتشارات بينالمللی الهدی، ص296.