دوره موروماچی

از دانشنامه ملل

با نگاه به تاریخ ژاپن می‌بینیم که دوره موروماچی به دو دوره کلی نانبوکوچو(南北朝時代/Nanbokuchō Jidai) یا دربار شمالی و جنوبی و سِنگوکو یا جنگ‌های داخلی تقسیم می‌شود. سال‌های 1337 تا 1392 م را که دو دربار و دو امپراتور در ژاپن وجود داشت، دوره نانبوکوچو -دربارهای شمالی و جنوبی- می‌خوانند. دربار امپراتوری شمالی به دست آشیکاگا تاکائوجی(足利尊氏/Ashikaga Takauji) در کیوتو، و دربار امپراتوری جنوبی از سوی امپراتور گودای‌گو(後醍醐天皇/Godaigo Tenno) در یوشینو(吉野/Yoshino) برقرار شدند، اما دربار جنوبی سرانجام سال ۱۳۹۲ تسلیم شمال شد[۱]. با اتحاد دربارهای دوگانه و تا پایان کار حکومت شوگونی آشیکاگا در سال 1573، این دوره به نام کاخی که حکومت جنگجویی در آشیکاگا در منطقه موروماچی شهر کیوتو ساخت، دوره موروماچی خوانده شد. تفاوت حکومت جنگجویی کاماکورا با آشیکاگا در این بود که در حکومت کاماکورا، دربار کیوتو به‌طور موازی به کار خود ادامه می‌داد، حال آنکه آشیکاگا بر باقیمانده دربار امپراتوری نیز چنگ انداخت.

موازنه حساس قدرت که حکومت جنگجویی آشیکاگا از اواخر قرن چهارده  با امیران خود در ولایات یا دایمیوها(大名/Daimyō) نگهداشته بود، با جنگ اونین(応仁の乱/Ōnin no Ran) در سال های 1467 تا 1477، از میان رفت، اما این وضعیت آثار مهمی در پی داشت. این جنگ که شاید خونین‌ترین درگیری در تاریخ میانه ژاپن بود، از چندعامل ریشه گرفت، اما مایه اصلی آن در ناتوانی دایمیوهای متعدد در حکومت مؤثر و حفظ صلح و آرامش ولایات خود و نیز نافرمانی سرداران و ملازمانی بود که نیابت یا دیوانسالاری آن‌ها را داشتند. در نیمه قرن پانزده کشمکش‌های درونی بر سر جانشینی در شماری از خانواده‌های معروف دایمیو آشکار شده بود و این به ملازمان و سرداران آن‌ها فرصت داد تا با جبهه‌گیری در سوی یکی از جناح‌های درگیر، به هوای مطامع یا بلندپروازی خود برخیزند و به مبارزه برای یافتن زمین و قدرت برآیند[۲].

از سال ۱۴۶۷ تا پایان این دوره تاریخی را سنگوکو جیدای یا دوره جنگ‌های داخلی ژاپن نیز می‌نامند. برای 100 سال پس از آن طوایف قدرتمند در سرتاسر سرزمین ژاپن گسترش می‌یابند و هر یک برای پیشبرد موقعیت و افزایش جایگاه خود در فضای سیاسی رقابت می‌کنند. این قبیله‌ها دارای قوانین محلی خود بودند که غالباً بر قوانین دولت ارجحیت داشتند و حتی در برخی موارد واحد پول خود را ترویج می‌کردند. این به معنای از بین رفتن امپراتور و شوگون نبود بلکه نشانه‌ای از کاهش کنترل آن بر امیران محلی یا دایمیوها بود. با این وجود دایمیوها همچنان به ارباب سابق خود احترام می‌گذاشتند که دلیل اصلی آن فارغ از هرگونه احساس وفاداری واقعی، ترس از حضور و تداوم جدال‌های مداوم در عرصه قدرت بود[۳].

جنگ‌های داخلی در این دوره تاثیر قابل توجهی بر چشم‌انداز فیزیکی سرزمین ژاپن بر جای گذاشت. در حالی که دایمیوها سعی در استفاده هر چه بیشتر از زمین در قلمرو خود داشتند، این امر بر گسترش و پیشرفت کشاورزی کمک کرد و قلعه‌هایی جهت دفاع و یا نشان دادن قدرت از خود بر جای گذاشتند. بسیاری از معروف‌ترین قلعه‌هایی که در حال حاضر در ژاپن وجود دارد حاصل اختلافات داخلی است که در طول این قرن‌ها ایجاد شده‌اند. قلعه‌هایی چون هیمه‌جی در 1333 م، اوداوارا(小田原城/Odawara jō) در 1447 و ماتسوموتو(松本城/Matsumoto jō) در 1504 از این دسته‌اند[۱].

دوران موروماچی از جهتی دیگر نیز برجسته است و آن این که رشته‌های هنری بسیاری در آن شکوفا گشت. ژاپن به ویژه در دوران موروماچی محیط پیشرفت‌های آرام و غنی هنری و جهان‌بینی بودایی بود، زیرا بودایی در ژاپن اثری شگرف داشت. شاهد این مدعا از آغاز، در پیکره‌های دوره فرهنگ تمپیو[XIII] که آمیخته‌ای است از هنر و لطف روحانیت، آشکار گشته است. اینک در دوران موروماچی دیدگاه فلسفی طبیعت و انسان از نظر آیین بودا با روشنی بیشتری دریافته شد و مستقیماً در هنر بسیار پر ارج از نظر ژاپنی‌ها که همانا دورنماسازی باشد، مندرج گشت[۱][۴].

پاورقی

[I] 天平文化/Tenpyō Bunka: فرهنگی که در اواسط قرن هشتم م با محوریت نارا شکوفا شد.

نیز نگاه کنید به

کتابشناسی

  1. ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ مرتون، اسکات. (1364). تاریخ و فرهنگ ژاپن. ترجمه مسعود رجب نیا. موسسه انتشارات امیرکبیر، ص. 121.
  2. رجب‌زاده، هاشم(1365). تاریخ ژاپن از آغاز تا معاصر. تهران:ناشر مؤلف، ص. 4-133.
  3. Perez, L. G. (1998). The History of Japan. Westport, CT: Greenwood Press. 7-159
  4. پالیزدار، فرهاد(1402)." تاریخ ژاپن ". در پالیزدار، فرهاد، ذاکری، قدرت اله. جامعه و فرهنگ ژاپن. تهران: موسسه فرهنگی، هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی،ص 36-65.