هنر ژاپن
معمولا معادل کلمه هنر یا Art در زبان انگلیسی، از کلمه گِیجوتسو (芸術/Geijutsu) در زبان ژاپنی استفاده میشود. استفاده از این کلمه از دوره میجی شروع و در ترجمهها معادل Art قرار داده شد. گِیجوتسو در برگیرنده تمامی هفت هنر از هنرهای تجسمی گرفته تا ادبیات، موسیقی و سینما هست، اما هنگامی که صحبت از تاریخ هنر ژاپن میشود، غالبا از این کلمه استفاده نمیشود و به جای آن از کلمه بیجوتسو (美術/Bijutsu) استفاده میشود که آن هم در معنای کلی به معنی هنر است. بیجوتسو را معادل هنرهای زیبا و گاه هنرهای بصری هم قرار میدهند، اما غالبا این مفهوم را در بردارنده هنرهایی چون نقاشی، سفالگری، پیکر تراشی، صنایع دستی، خطاطی، معماری و... میدانند و در برگیرنده هنرهایی چون موسیقی، نمایش و سینما نیست. بنابراین در اینجا هم ما در بحث از هنر ژاپن نخست به بیجوتسو و تاریخ آن میپردازیم و بعد هنرهای موسیقی، نمایش و سینما را جداگانه معرفی و تاریخچهای از آنها را بیان میکنیم.
عموما تاریخ هنر ژاپن همانند تاریخ فرهنگ این کشور دورهبندی میشود که در مبحث مربوط به نظام فرهنگی ژاپن (رجوع کنید به جدول شماره 1 در مبحث فرهنگ و نظام فرهنگی) آن را آوردیم و در اینجا از تکرار آن خودداری میکنیم. همچنین سنت ژاپنی کردن فرهنگ وارداتی که آن را هم در مبحث نظام فرهنگی توضیح دادیم، در مورد هنر هم صادق است که چون پیشتر آن را شرح دادیم، در اینجا از شرح مجددش خودداری میکنیم.
تاریخ هنر ژاپن
هنر ژاپن تا قبل از دوران باستان
چنان که در مبحث مربوط به نظام فرهنگی ژاپن دیدیم، ژاپن در اواسط قرن سوم و خیلی دیر پای به دوارن باستان گذاشت و دلیل عمده آن هم جزیرهای بودن و انزوای این کشور و عدم داشتن مرز خشکی با کشورهای دیگر بود. با این همه در دوران پیش از باستان و در دوران ما قبل تاریخ این کشور ما با کشفیاتی روبرو هستیم که باید به آنها هنر اطلاق کرد. نخستین این کشفیات متعلق به دوره جومون و سفالینههایی است که جومون (縄文土器/Jōmon doki) نامیده میشود. جومون به معنی نقش ریسمان است که این نقشها با فشردن و چرخاندن ریسمان روی سفالها قبل از پخت و خشک کردن ایجاد میشد. هر چند شبهاتی در مورد عدم ارتباط ژاپن با کشورهای دیگر در این دوره مطرح شده است،[۱] اما غالبا گفته میشود، تا قبل از دوران باستان ژاپن به خاطر عدم ارتباط با جهان خارج هنر خاص خود را توسعه بخشید. قدیمیترین سفالینههای جومون کشف شده متعلق به 12 هزار سال پیشند و از این حیث قدیمیترین سفالینههای کشف شده در جهان هم به حساب میآیند.[۱]
عدم ارتباط با جهان خارج باعث شد تا دوره جومون بسیار طولانی شود و تا قرن 10 ق م ادامه پیدا کند و این زمانی است که ما شاهد کشف نوعی دیگر از سفال با نام یایویی (弥生土器/Yayoi doki) هستیم. این سفالها نام خود را از نام محل کشف خود، جایی در توکیوی امروزی گرفتهاند. بر خلاف دوره جومون که ده هزار سال طول کشید، دوره یایویی کوتاه بود و اواسط قرن سوم به پایان رسید. دلیل کوتاه بودنش هم بی شک شکل گیری ارتباط این کشور با خاک اصلی آسیا یا به عبارت دقیقتر چین و شبه جزیره کره بود. قدیمیترین نمونهها از سفالهای یایویی کشف شده هم مربوط به ژاپن غربی است، جایی که به لحاظ جغرافیایی به چین و کره نزدیکتر است.
در دوره یایویی علاوه بر سفالینههای یایویی، ما شاهد کاربرد فلز هستیم که در این میان ساخته شدن اشیائی مفرغی را که در جشنها استفاده میشد، میشود مرتبط با هنر دانست. این اشیاء شامل نیزه مفرغی، شمشیر مفرغی و ناقوس مفرغی موسوم به دوتاکو (銅鐸/Dōtaku) بود.[۲] برخی از این ناقوسهای مفرغی دارای نقوشی چون آهو و شکارچی، ماهیگیر، افرادی در حال کوبیدن برنج و چند نفر در حال نزاع بودند.[۲]
هنر در دوران باستان
دوران باستان در ژاپن از اواسط قرن سوم تا پایان قرن دوازدهم به درازا کشید. شروع این دوران با پیدایش گورتلهای عظیم موسوم به کوفون همراه بود. در میان گورتوشههای کشف شده از این گورتلها، اقلامی چون لگام اسب، شمشیر، اقلام سنگی، مهرهها، اقلام فلزی، سفال و... وجود دارد، اما آنچه بیش از همه نماد هنر این دوره شده، سفالهای موسوم به هانیوا (埴輪/Haniwa) است. هانیوا سفالهایی با پخت ساده بودند که اطراف سطح بالایی گورتل چیده میشدند، ابتدا شکل استوانهای ساده داشتند، اما به مرور شکل حیوانات جز پرندگان و اشکال انسانها به آن اضافه شد. اشکال انسانی آن شامل پرورش دهندگان باز، مهترها، کشاورزان، سربازان زره پوش، بانوان پریستار، زنان درباری و خنیاگران و رقصندگانی بودند با حالتی که گویی دارند برای درگذشتگان برنامهای اجرا میکنند.[۳]
بعد از دوره کوفون، دوران آسوکا (710-592 م) فرا رسید. در این دوران ما شاهد ورود رسمی آیین بودایی به ژاپن (592 م) هستیم، واقعهای که تأثیری شگرف بر هنر ژاپن داشت. از فرهنگ این دوران هم با نام فرهنگ آسوکا (645-538 م) و فرهنگ هاکوهو (710-645) نام میبرند که فرهنگی با محوریت آیین بودایی است، اما بر خلاف دوران تاریخی آسوکا دوران فرهنگی آن نه از سال 592 که از 538 شروع میشود. چنان که تاناکا (2013) هم اشاره میکند، آیین بودایی برای ژاپنیها از تندیسهای بودایی شروع شد.[۴] بنابراین در این دوره ما شاهد نخستین تندیسهای بودایی ساخته شده در ژاپن هستیم. همچنین هنر این دوران که شامل معماری، پیکر تراشی، نقاشی و صنایع دستی بود، عمدتا با محوریت هنر بودایی انجام میشد. برای مثال برای اولین بار در این دوره ما شاهد ساخت معابد بودایی در ژاپن هستیم که نخستین آن معبد آسوکا (飛鳥寺/Asuka dera: در اواخر قرن ششم یا اوایل قرن هفتم م ساخته شد) بود. یکی دیگر از معابدی که در این دوره ساخته شد، معبد هوریوجی است، معبدی که 1993 در فهرست میراث جهانی یونسکو به ثبت رسید و در بردارنده میراث فرهنگی زیادی از تندیسهای بودا، صنایع دستی مرتبط با آیین بودایی و نقاشیهای دیواری متعلق به دوران آسوکا و نارا است.
از فرهنگ دوره نارا (794-710) با نام فرهنگ تِنپیو (749-729) نام میبرند. ویژگیهای فرهنگ و هنر در دوره نارا، شکل گیری فرهنگ اشرافی عالی با محوریت شهر هِیجوکیو (平城京/Hējōkyō) پایتخت کشور در دوره نارا، تأثیر پذیری شدید از فرهنگ تانگ (唐/Tang(618-907)) چین، داشتن رنگ و بویی جهانی و فرهنگی بودایی بر پایه اندیشه چینگوکوکّا (鎮護国家/Chingo Kokka) است.[۵] ژاپن آموختن از چین را از دوره آسوکا شروع کرد و در دوره نارا ادامه داد که دوره نارا مصادف با چین دوره تانگ بود. در این زمان ژاپن هیأتهایی به چانگآن (長安/Chang an) پایتخت تانگ میفرستاد، شهری که مقصد نهایی کاروانهای جاده ابریشم و به نوعی شهری جهانی بود. بنابراین فرهنگ و هنر دوره نارا از طریق جاده ابریشم و به واسطه چین تا حدودی رنگ و بویی از فرهنگ عمده دیگر جهان آن زمان یعنی ایران و هند گرفت. از طرف دیگر در این زمان اندیشه چینگوکوکّا وجود داشت، اندیشهای که معتقد بود آیین بودایی قدرتی دارد که میتواند ملت را متحد و آرامش را در کشور برقرار کند، بنابراین به این آیین اهمیت زیادی داده و باعث رونق فرهنگ و هنر بودایی شد. شوتوکو تایشی یکی از برجستهترین شخصیتهای تاریخ ژاپن پیرو چنین اندیشهای بود و با تکیه بر این اندیشه سعی در اتحاد ملی ژاپن نمود، بنابراین میشود او را رهبر رواج شیوههای نو در هنر و فرهنگ ژاپن هم به حساب آورد.[۶]
در دوره نارا ما شاهد نگارش نخستین کتابهای ژاپنی هستیم که در فصل مربوط به نظام فرهنگی به آن اشاره شد. در زمینه معماری و پیکر تراشی، بارزترین آثار این دوره معبد تودایجی و ساخت تندیس بودای بزرگ در این معبد بود که همان طور که در بحث فرهنگ هم اشاره شد، تلاش ژاپنیها برای کسب جایگاهی به عنوان یک ملت مستقل بود.[۷]
سال 894 در دوره هیان سال پایانی اعزام هیأتهای ژاپنی به چین دوره تانگ برای آموختن از آن کشور بود. در واقع در این زمان ژاپن بعد از چند قرن آموختن از چین در پی ژاپنی کردن فرهنگ و هنر بر آمد. بارزترین نمود ژاپنی کردن فرهنگ هم ابداع خط خاص ژاپن یعنی کانا بود که همراه با خط اخذ شده از چین یعنی کانجی امروزه هم برای نگارش مورد استفاده قرار میگیرد. با استفاده از این خط شاهکارهایی ادبی نوشته شد که بارزترین آنها «داستان گنجی» و «ماکورانوسوشی» (『枕草子』/Makura no Sōshi) هستند. بنابراین سال 894 را مبنای تقسیم بندی تاریخ فرهنگ دوره هیان قرار میدهند. سالهای قبل از 894 یعنی از 794 تا 894 را هیان پیشین و سالهای بعد آن یعنی از 894 تا 1185 را هیان پسین میگویند که هیان پسین دوران ژاپنی کردن فرهنگ و هنر بود.
دوره هیان پیشین را معمولا به دو دوره فرهنگ توفو (سبک تانگ) و فرهنگ کونین-جوگان تقسیم میکنند. ویژگی این دوره چنانکه در نام توفو یعنی سبک تانگ هم پیدا است، ادامه تأثیر پذیری از فرهنگ چین است. ما در این دوره با دو راهب بزرگ بودایی با نامهای سایچو و کوکای روبرو هستیم که بعد از برگشتن از چین، آموزههایی جدید از بودایی مطرح کردند بطوری که از بودایی این دوران با نام بودایی هیان نام برده میشود که در مقابل بودایی نارا قرار میگیرد. بودایی هیان از بودایی نارا عملیتر و فهمش برای عامه مردمتر راحت بود، بنابراین علاوه بر اشراف عامه مردم هم به آن نزدیک شدند. دوری مراکز بودایی جدید از شهر و تأکید آنها بر ریاضت و عبادت در کوهستان هم به این مردمی شدن کمک میکرد. تأثیراتی را که این بودایی جدید بر فرهنگ و هنر گذاشت، خصلت اصلی هنر هیان پیشین میدانند.
هیان پسین خود به دو فرهنگ کوکوفو یا سبک ملی (قرن 10 تا 12 م) و اینسِیکی (نیمه دوم قرن 11 تا پایان قرن 12 م) تقسیم میشود. ویژگی اصلی دوره فرهنگ کوکوفو همان طور که از نامش پیداست، ژاپنی کردن تمامی هنرها از جمله خطاطی، نقاشی، پیکر تراشی، معبد سازی و... بود. ویژگیهای اصلی هنر این دوران، هضم و درک هنر اخذ شده از چین و... و هماهنگ نمودنش با ذوق و طبع ژاپنی به عبارتی ژاپنی کردنش بود. همچنین رواج اندیشه پاک بوم (浄土思想/Jōdo shisō) یا بهشت بودایی در میان اشراف و مردم عادی تأثیر زیادی بر هنر داشت به طوری که جرج سنسوم (George Sansom(1883-1965)) سیاستمدار انگلیسی و محقق تاریخ و فرهنگ ژاپن عقیده داشت که این تأثیر دین را به هنر و هنر را به دین بدل کرد.[۸]
اینسِی (院政/Insei) نوعی نظام سیاسی بود که در اواخر دوره هیان معمول شد. در این نظام سیاسی امپراتوران با کنارهگیری از قدرت وارث خود را بر تخت مینشاندند و خود تارک دنیا میشدند. اما برغم کناره گیری از قدرت، این امپراتوران با اعمال نفوذ در جانشینان بی تجربه خود عملا باز هم قدرت را در دست داشتند. این نوع نظام سیاسی باعث شکل گیری فرهنگی خاص شد که به آن فرهنگ دوره اینسِی یا فرهنگ اینسیکی میگویند. ویژگی اصلی فرهنگ این دوره گسترش اندیشه پاک بوم بودایی، خلق داستانهای تاریخی و حماسی و شکوفایی نقاشیهای طوماری موسوم به ئهماکیمونو (絵巻物/Emakimono) بود.
به طور کلی ما در دوره هیان با جریان ژاپنی کردن فرهنگ و هنر روبرو هستیم که این جریان منجر به ایجاد عصری طلایی در هنر ژاپن و خلق شاهکارهای بی بدیل هنری از ادبی گرفته تا نقاشی و پیکر تراشی شد. بسیاری از آثار این دوره به عنوان شاهکارهای هنر ژاپن، امروزه جزو گنجینههای ملی ژاپن به حساب میآیند.
هنر در سدههای میانی
سدههای میانی با یک تغییر بزرگ نسبت به دوران باستان در تاریخ ژاپن شروع شد و آن انتقال قدرت سیاسی از دربار امپراتور به طبقه جنگجویان (ساموراییهای یا بوشیها) بود. با این همه این انتقال قدرت به معنی پایان دربار امپراتوری نبود، بلکه امپراتور همچنان در کیوتو دربار خود را حفظ کرد و هر چند قدرت سیاسی نداشت، اما به لحاظ فرهنگی و اجتماعی جایگاهی ممتاز داشت. این چنین به مدت هفت قرن و تا زمان اعاده قدرت سیاسی به امپراتور در جریان اصلاحات میجی، این کشور شاهد نظام سیاسی بی بدیلی در جهان شد که همزمان شاهد دو دربار بود.
وجود دو دربار تأثیر خود را بر فرهنگ و هنر این دوران هم گذاشت. بنابراین فرهنگ دوره کاماکورا (1333-1185) که نخستین دوره تاریخی سدههای میانی تاریخ ژاپن است، به فرهنگ بوکه، فرهنگ کوگه و فرهنگ بودایی تقسیم میشود. فرهنگ و هنر بوکه چیزی متعلق به دربار امپراتوری و اشراف کیوتو و در واقع همان هنر سنتی دوران باستان بود که اکنون دربار و اشراف میراث دار بودند. اما هنر بوکه، هنری نو بود که حامیان و حاملین آن جنگجویان یعنی حاکمان سیاسی نو ظهور بودند. به گفته استنلی بیکر (1384) ، فرهنگ نظامی شکل گرفته در این دوران هیچ شباهتی به هر چیز دیگری نداشت که ژاپن یا چین تا آن زمان پدید آورده بودند. بنیادش بر وفاداری و افتخار بود که فرد همواره آماده بود در راهش جان فدا کند.[۹] بنابراین همان طور که تسودا و گراهام (2009) هم اشاره میکنند، طبیعی بود که هنر این دوران در بر گیرنده جنبههای مختلف باشد و آگاهی ملی در آن توصیف شود.[۱۰]
نفوذ و گسترش هنر از پایتخت به مناطق از ویژگیهای هنر این دوران است، کما اینکه اصولا از سدههای میانی به عنوان پلی میان هنر اشرافی دوران باستان و هنر مردمی دوران مدرن نخستین یاد میشود. هر چند نفوذ هنر به مناطق را میتوان تا حدودی نتیجه سر بر افراشتن طبقه جنگجو در برابر اشراف دربار کیوتو دانست، اما مسأله تأثیر گذار دیگری هم در این امر وجود داشت و آن بودایی دوره کاماکورا است. ما در این دوره شاهد هستیم که شش راهب معروف یعنی هونِن، شینرای، ایپّن، نیچیرِن، ئهسای و دوگِن شش فرقه جدید بودایی رواج میدهند که وجه مشترک همه آنها عملگرایی و ساده بودن است. برای مثال در این فرقهها رهرو با اعمال سادهای چون ذکر گفتن و تمرکز و نشستن به شیوه ذن میتوانست به روشن شدگی و اشراق برسد. این سادگی باعث جذب بیشتر طبقه جنگجو و حتی مردم عادی به آیین بودایی جدید شد که خود منجر به ازدیاد ساخت معابد بودایی در مناطق شد که این ازدیاد به نوبه خود توسعه هنرهایی چون معماری معابد بودایی، پیکرتراشی تندیس بوداها، نقاشیهای دیوار معابد، صنایع دستی مرتبط با آیین بودایی و... را در پی داشت.
در بین این شش راهب معروف ئهسای و دوگن آیین ذن را در ژاپن رواج دادند که تحت تأثیر آرمانهای ذن، سبکی جدید از هنر پدید آمد که کاملا متفاوت از هنری بودایی بود که تا آن زمان وجود داشت. این هنر در اواخر دوره کاماکورا و دوره بعدی یعنی دوره موروماچی شکوفا شد.[۱۱] از سوی دیگر این دو راهب هر دو دانش آموخته چین دوره دودمان سونگ (宋/Song(960-1279)) بودند و ذن را هم از چین به ژاپن آوردند. ارتباط با چین که در هیان پسین بریده شد، مجددا در دوره کاماکورا و البته نه به شکل رسمی برقرار و این ارتباط منجر به تأثیر هنر سونگ بر هنر ژاپن شد که خود یکی دیگر از ویژگی هنر کاماکورا است. نمونه بارز آن را میشود در بازسازی معبد تودایجی در نارا دید. این معبد در دوره نارا ساخته، اما بعد از آتشسوزی و تخریب آن مجددا در دوره کاماکورا بازسازی شد که این بار سبک ساخت آن کاملا متأثر از معماری چین بود. در همین مراودات با چین هم سبکهای سفالگری تازه از چین اخذ شد.
در زمینه نقاشی، نقاشیهای طوماری در این دوره بیشتر به سمت ترسیم زندگی جنگجویان گرایش یافتند. همچنین در این دوره نقاشی تک چهره یا پرتره هم رواج یافت که آن هم بی تأثیر از آیین ذن نبود، چرا که راهبان بودایی در خلوت تصویر استادشان را جلو خود قرار میدادند و به زیارت آن میپرداختند.
بعد از فرهنگ کاماکور نوبت به فرهنگ دوره موروماچی رسید که مرتون آن را عصر طلایی هنر ژاپن میخواند[۱۲] و شیبا عقیده دارد، برغم اینکه فرهنگ ژاپنی از دوران هیان شروع شد، اما محور فرهنگ زندگی امروزه ژاپنیها در دوره موروماچی قرار دارد.[۱۳] دوران موروماچی با جنگهای داخلی شروع شد که کمی بیش از نیم قرن به طول انجامید. به این دوره جنگهای داخلی، دوره نانبوکوچو (南北朝時代/Nanbokuchō Jidai(1336-1392)) و به فرهنگ این دوران فرهنگ نانبوکوچو میگویند که ویژگی آن بازتاب روحیه اضطراب و نگرانی در آثار ادبی و هنری این دوران است. ویژگی دیگر هنر این دوره در اصطلاح باسارا (婆娑羅/ばさら/Basara) نمود یافته است. ریشه این کلمه سانسکریت و به معنی مجلل و پر زرق و برق است و اطلاقش به عنوان ویژگی هنر این دوران به این معنی است که در این دوره هنر به دنبال نمایش تجمل و زرق و برق بود.
بعد از این دوره فرهنگ موروماچی به دو دوره دیگر یعنی کیتایاما و هیگاشییاما تقسیم میشود که به لحاظ لغوی اولی به معنی کوههای شمالی و دومی به معنی کوههای شرقی است. فرهنگ کیتایاما از اواخر قرن چهاردهم تا اوایل قرن پانزدهم و فرهنگ هیگاشییاما از قرن پانزدهم تا نیمه دوم قرن شانزدهم را در بر میگیرد.[۱۴] نماد فرهنگ و هنر کیتایاما معبد روکوئونجی یا معبد طلایی (鹿苑寺/Rokuonji 金閣寺/Kinkakuji) و نماد فرهنگ و هنر هیگاشییاما معبد جیشوجی یا معبد نقرهای (慈照寺/Jishōji ، 銀閣寺/Ginkakuji) است. تفاوت هنر کیتایاما با هیگاشییاما همان طور که در تفاوت طلا و نقره مشخص است، در سادگی بیشتر دومی است که این سادگی را با مفاهیم زیباشناسی خاصی چون وابی (侘/Wabi) و سابی (寂/Sabi) نشان میدهند. وابی کشف خوش دلی در چیزی است که زمخت و ناکافی باشد و سابی زیبایی احساس ژرفا و توانگری در خموشی و آرامش است (برای اطلاعات بیشتر ببینید).[۱۵]
در دوره کیتایاما، شاهد شکوفایی هنر نقاشی آب مرکب یا سومیئه یا سویبوکوگا (水墨画/Suibokuga) هستیم. در همین دوره هم هست که کانآمی و پسرش زِهآمی دو هنرمند مشهور نمایش نو را تکامل بخشیدند. به علاوه در این دوره ما میتوانیم تأثیر گذاری هنر دودمان مینگ (明/Ming(1368-1644)) چین را بر هنر ژاپن ببینیم. تکامل آن چیزی را که از آن به عنوان ویژگی اصلی هنر دوره موروماچی نام برده میشود، در دوران هیگاشییاما میتوان مشاهده کرد و آن چیزی نیست جز ادغام هنر کوگه با هنر بوکه، ادغام هنر سنتی دوران هیان با هنر وارداتی از چین دوران سونگ و مینگ و ادغام هنر پایتخت با هنر مناطق که حاصلش شکلگیری فرهنگ خاص ژاپن و نمودهایش هم گل آرایی ژاپنی یا ایکهبانا و مراسم چای ژاپنی یا سادو بود.
هنر ژاپن در دوران مدرن نخستین
دوران مدرن نخستین در تاریخ ژاپن با دوره جنگهای داخلی (戦国時代/Sengoku Jidai(1467-1590)) شروع میشود. دورانی صد ساله که در آن ما شاهد جنگ ستیزهای بی پایان میان امیران محلی یا دایمیوها (大名/Daimyō) هستیم. در چنین احوالی برای نخستین بار در تاریخ پرتغالیها و به دنبال آن دیگر اروپاییها به ژاپن آمدند و با خود مسیحیت و تفنگ آوردند. با توجه به جنگهای داخلی، تفنگ خواهان زیاد پیدا کرد و خیلی زود در ژاپن ساخته و در تمام کشور رواج پیدا کرد. ره آورد دیگر غربیها یعنی مسیحیت خود عاملی تأثیر گذار بر فرهنگ و هنر ژاپن در این دوره شد و وقتی هم ترس از گسترش آن در ژاپن غربی منجر به ممنوعیتش و در نهایت اخذ سیاست بسته از سوی حکومت جنگجویی وقت شد، غیر مستقیم تأثیراتی بر فرهنگ و هنر داشت.
در دوران جنگهای داخلی ما اصطلاحی چون گهکوکوجو (下克上/Gekokujō) را داریم که به معنی زیر کشیدن بالا دستان توسط زیر دستان است. به عبارتی هر که قدرت بیشتری داشت، سعی میکرد جایگاه بالاتری به دست آورد و طبیعی است که در چنین دورانی تمایل به به رخ کشیدن قدرت، ثروت و برتری رویه جامعه شود که این مسأله در فرهنگ و هنر این دوران هم نمود پیدا کرد. برای مثال در معماری تمایل به ساخت قلعهها و بناهای با شکوه و با عظمت و در نقاشی تمایل به کشیدن پردههای نقاشی بزرگ با رنگهای پر زرق و برق جریان غالب هنر شد. این رویه بعد از جنگهای داخلی و در دوره فرهنگ مومویاما هم وجود داشت. فرهنگ مومویاما اشاره به فرهنگ دوران آزوچی-مومویاما و تا حدی اوایل دوره ادو دارد. بعد از فرهنگ ساده و با شکوه دوران موروماچی، میشود گفت، فرهنگ و هنر مومویاما یک نوع برگشت به طلا بود.[۱۶]
فرهنگ و هنر مومویاما، فرهنگ و هنری عظمتگرا، تازه و سرشار از زرق و برقی بود که در آن تأثیرات آیین بودایی رنگ باخت، فرهنگی بود که توسط امیران محلی تازه به دوران رسیده و بازرگانان بزرگ پرورده شد و فرهنگی بود که از فرهنگ نانبان یا وحشیهای جنوب هم تأثیر میگرفت.[۱۷] فرهنگ نانبان فرهنگی است که توسط اروپاییها در آن دوره به ژاپن معرفی شد. معماری این دوران و به خصوص قلعههای با شکوهی که در این دوره ساخته شد و نیز نقاشیهایی که در تزئین درهای کشویی و دیوارهای درونی این قلعهها استفاده شد، ویژگی بارز هنر این دوران است. افزون بر استفاده از رنگهای تازه و پر جلا در نقاشی، ویژگی دیگر نقاشی این دوره تصویر کردن مردمان عادی در تابلوهای این دوره است که خود تحولی بزرگ در هنر نقاشی این دوران به حساب میآمد.
با این همه و در کنار گرایش هنر به نمایش قدرت و ثروت، در این دوران ما مراسم چایی را داریم که توسط استاد بزرگ چای یعنی ریکیو تکامل یافت. مراسم چای در این دوره یکی از سرگرمیهای شهرنشینان این دوره و شکوفایی آن خود موجب رشد سفالگری این دوره و آفرینش سفالهای این دوره شد. همچنین در این دوره هنرهای نمایشی هم رونق زیادی داشتند و در زندگی شهرنشینان جای پایی برای خود باز کردند. نمایش نو یا نوگاکو که در سدههای میانی بین درباریان طرفدار داشت، در این دوره به میان مردم عادی راه یافت. به علاوه دو نمایش کابوکی و نمایش عروسکی بونراکو هم در این دوره پی ریزی شدند.
دوره ادو (1868-1603) به لحاظ هنری بدان حد متنوع است که نمیتوان در یک کلام از آن سخن گفت، بنابراین در اینجا به کلیات هنر این دوران اشاره میکنیم. اگر تا این زمان (در دوران باستان و سدههای میانی) هنر با محوریت آیین بودایی رشد کرد و در آن گرایش به معنی و دنیای دیگر زیاد بود، در این دوره ما شاهد گرایش هنر به دنیای مادی هستیم، مسألهای که منجر به مردمی شدن هنر در این دوران شد. برای نشان دادن این تغییر در ژاپنی از اصطلاح اوکییو کارا اوکییو ئه (憂き世から浮き世へ/Ukiyo kara Ukiyo he) به معنی از جهان فانی به جهان گذران استفاده میشود که هر چند هر دو جهان اوکییو خوانده میشوند و هر دو هم اشاره به همین دنیا دارند، اما اولی جهانی سرشار از اندوه و غم و ناپایداری است، اما دومی دنیای واقعی است. به عبارتی در این دوره هنر با فاصله گرفتن از نگرش آیین بودا به جهان، به سمت توصیف جهان واقعی گرایش پیدا کرد و واقعگراتر شد. در این دوره ما شاهد خلق نقاشیهایی از مردمان عادی و حتی زنان محلههای عشرت هستیم که مردمان عادی و البته آنها که توانایی مالی داشتند، حاضر بودند برای خریدش پول بدهند.
چنانچه در جدول شماره 1 مبحث فرهنگ و نظام فرهنگی ژاپن دیدیم، فرهنگ در دوره ادو خود به چهار دوره فرهنگ کانئه، گِنروکو، هورهکیتِنمی و کاسه تقسیم میشود که در این میان، دو دوره گِنروکو و کاسه مهمتر هستند و اغلب در صحبت از فرهنگ و هنر در این دوران از همین دو دوره نام میبرند. چنان که در مبحث فرهنگ گفتیم فرهنگ گنروکو با محوریت شهرهای کیوتو و اوساکا و فرهنگ کاسه با محوریت اِدو شکوفا شدند. همچنین مشوقان فرهنگ گنروکو ساموراییها و تاجران بزرگ شهرهای کیوتو و اوساکا بودند، در حالی که مشوقان فرهنگ کاسه تاجران متوسط و خرده تاجران شهرنشین ادو بودند. به علاوه فرهنگ کاسه بیشتر در شهرستانها گسترش یافت و به عبارتی مردمیتر شد.
یکی دیگر از ویژگیهای هنر این دوران پیشرفت چاپ نقش چوب یا چاپ باسمه چوبی بود که این امکان را ایجاد کرد که بتوان از یک اثر ادبی یا نقاشی چاپهای زیادی زد که خود منجر به توسعه هنر در میان مردم شد. به خصوص توسعه این چاپ به توسعه نقاشیهایی موسوم به اوکییوئه منجر شد که در میان مردم خواهان بسیار داشت. برخی از این نقاشیها هم به واسطه تجارت محدود هلندیها با ژاپن از طریق بندر ناگاساگی به اروپا برده و منجر به پدیده ژاپونیسم در اروپا شد که در مبحث فرهنگ به آن اشاره کردیم. علاوه بر این آثار، برخی از ظروف سفالی و چینی ساخت ژاپن و نیز ظروف لاکی این کشور هم در این دوره به خارج از این کشور و به خصوص اروپا صادر شدند و در آنجا خواهان بسیار پیدا کردند و در پدیده ژاپونیسم سهم داشتند.
هنر ژاپن در دوران مدرن
دوران مدرن در ژاپن با اعاده قدرت به امپراتور میجی در 1868 و آغاز تلاش این کشور برای پیش رفتن در مسیر تجدد و مدرنیزاسیون و جبران عقب ماندگیاش از غرب شروع شد. تلاش ژاپن برای مدرن شدن محدود به صنعت، اقتصاد، نظام سیاسی و... نبود که فرهنگ را هم در بر گرفت. هنگامی که صحبت از فرهنگ در این دوره میشود، پیش از هر چیز پدیده بونمهکایکا به ذهن میآید که به پدیده مدرن و غربی شدن سریع در اوایل میجی با تقلید فعالانه از تمدن غربی اطلاق میشود. بونمهکایکا هنر را هم در بر گرفت و در این زمینه هم ژاپن فعالانه به آموختن از غرب پرداخت. در واقع حکومت میجی به عنوان حلقهای از مدرن شدن، فعالانه به اخذ هنر غرب با محوریت موسیقی و هنرهای زیبا اقدام کرد.[۱۸]
مدرسه هنرهای زیبا و معماری (工部美術学校/Kōbu bijutsu gakkō) سال 1876 تأسیس و آموزش هنر غربی در آن شروع شد. هر چند گفته میشود این نخستین نهاد آموزش هنرهای زیبا در ژاپن است، اما به گفته نهکی (1999) در مدرسه افسری نیروی زمینی (陸軍士官学校/Rikugun shikan gakkō) که 1874 تأسیس شد هم نقاشی غربی آموزش داده میشد.[۱۸] بهر حال از این زمان آموزش هنرهای غربی و به خصوص نقاشی غربی در ژاپن شروع شد که به آن یوگا (洋画/Yōga) میگفتند. با تأسیس مدرسه هنرهای زیبا و معماری، سه استاد از ایتالیا برای تدریس دعوت شدند که تخصص آنها نقاشی، مجسمهسازی و طراحی بود.
بعد از میجی و اخذ سیاست جدایی دین از سیاست، کمک دولت به معابد بودایی و ایزدکدههای شینتو قطع شد، در نتیجه بسیاری از آنها در شرایط سخت مالی قرار گرفتند و نمیتوانستند از گنجینههای هنری که در اختیار داشتند چنان که باید نگهداری کنند و حتی اقدام به فروش آنها نمودند. در این زمان بسیاری از این گنجینهها برای بخش خاور دور موزه هنرهای زیبای بوستون خریداری و جمع آوری شد. یکی از کسانی که در خرید این آثار دست داشت، استادی آمریکایی به نام ارنست فنولوسا (Ernest Fenollosa(1853-1903)) بود که 1876 برای تدریس فلسفه و اقتصاد سیاسی به دانشگاه توکیو آمد. او علاوه بر تخصصش، نقاشی رنگ و روغن هم آموخته بود و بعد از آمدن به این کشور جذب هنر ژاپن و بعدا معرف آن در غرب شد. هر چند فنولوسا برخی از گنجینههای هنری ژاپن را خریداری و از این کشور خارج کرد، اما خدمت او به هنر ژاپن این بود که ژاپنیها را متوجه ارزش آثار هنری گذشته خود کرد.[۱۹] این مسأله و نیز برخاستن صدای اعتراض نسبت به غربی شدن کشور در دهه 1880 از گوشه و کنار ژاپن، باعث شد تا سال 1887 مدرسه هنرهای زیبای توکیو (東京美術学校/Tōkyō bijutsu gakkō) تأسیس شود که رسالت اصلیاش حفظ و گسترش هنرهای ژاپنی بود، هر چند بعدها و با موفقیت نقاش سبک غربی یعنی سِیکی کورودا (黒田清輝/Kuroda Seiki(1866-1924)) رشته نقاشی غربی هم در آن تصویب و آموزشش شروع شد.
توجه مجدد به هنر سنتی ژاپن باعث شد تا به نقاشی ژاپنی نام نیهونگا (日本画/Nihon ga) بدهند که مقابل یوگا یا نقاشی غربی قرار داشت. در مورد نیهونگا، برخی در تعریفی محدودتر آن را به نقاشی ژاپن قبل از دوره میجی اطلاق میکنند، اما برخی با معنی وسیعتر آن را مقابل نقاشی رنگ روغن قرار میدهند، به عبارتی آن را شامل نقاشیهایی میدانند که با فنون و رنگهای ژاپنی ترسیم شده باشد. این چنین در دوره میجی ما نخست شاهد اخذ فعالانه هنر و نقاشی غربی هستیم، اما خیلی زود جنبش ارزشگذاری مجدد هنر و نقاشی ژاپنی شکل میگیرد که میشود آن را نوعی ملی گرایی در هنر دانست.[۲۰]
چنان که پیشتر گفتیم در دوره ادو برخی از نقاشیهای ژاپنی و البته صنایع دستی این کشور به خصوص ظروف لاکی و سفال ژاپن به اروپا صادر شد. همچنین از اواخر دوره ادو و نیز در دوره میجی ژاپن در نمایشگاههای جهانی شرکت میکرد که در آنجا علاوه بر کالاهای صنعتی خود برخی صنایع دستی و همچنین تابلوهای نقاشی را معرض نمایش میگذاشت که با تحسین بسیار زیاد غربیها روبرو شدند. در این بین ظروف لاکی ژاپنی توجه بسیار زیادی را جلب کرد. بنابراین در دوره میجی همچنان توجه به هنرهای سنتی و به خصوص صنایع دستی سنتی این کشور وجود داشت و آنها به عنوان یکی از کالاهای صادراتی ترویج میشدند. پس میتوان گفت یکی دیگر از ستونهای مدیریت هنری میجی، ترویج چنین هنرهایی به منظور صادرات بود.[۲۱]
چنان که قبلا گفتیم در زمینه مجسمه سازی هم استادانی از اروپا و به خصوص از ایتالیا به ژاپن دعوت شدند. ژاپن خود از گذشته دارای هنر پیکر تراشی بود و شاهکارهای بی نظیری در تاریخ هنر این کشور خلق شده است. با این همه با دعوت از این استادان هنر مجسمه سازی غربی و به خصوص پیکر تراشی از سنگ و فلزات در ژاپن توسعه پیدا کرد و شاهکارهایی در دوره میجی خلق شد. در زمینه معماری هم سال 1877 معماری انگلیسی به نام جوسیه کندر (Josiah Conder(1852-1920)) به ژاپن آمد و شاگردانی تربیت کرد که امروزه آثار خود کندر و شاگردان او در ژاپن باقی ماندهاند. هدف حکومت میجی از دعوت از معماران غربی، مدرن کردن معماری ژاپن بود که البته این مدرن کردن بیشتر به معنی غربی کردن معماری این کشور بود.
تا پایان دهه 1910 جریان غالب در نقاشی ژاپن، نقاشی آکادمیک متأثر از امپرسیونیسم فرانسه با محوریت سِیکی کورودا بود. بعد از جنگ جهانی اول، ژاپنیهای زیادی برای تحصیل و آموختن هنر مدرن غربی به اروپا رفتند. برگشت آنها به ژاپن و تلاششان برای شکل دادن مکتبهای گوناگون هنر مدرن را میتوان به دوران زمینه ساز برای بلوغ مکاتب هنری در ژاپن تشبیه کرد. با این همه درگیری ژاپن در جبهههای جنگ به خصوص جنگ جهانی دوم فرصت بلوغ این مکاتب هنری را در دوران مدرن و سالهای قبل از جنگ گرفت، تا عملا این دوران، دوره زمینه ساز برای هنر معاصر ژاپن در سالهای بعد از جنگ جهانی دوم شود.
هنر ژاپن در دوران معاصر
هنگامی که صحبت از هنر معاصر میشود، منظور هنر بعد از جنگ جهانی دوم است. با این همه اگر دقیقتر بخواهیم بگوییم، فاصله بین شکل گیری و فعالیت گروه هنری انجمن هنری گوتای (具体美術協会/Gutai Bijutsu Kyōkai) در اواسط دهه 1950 تا فعالیت جنبشهایی ضد هنری چون نئودادا (ネオダダ/Neo Dada) در اوایل دهه 1960 را میتوانیم دورهی سر آغاز هنر معاصر ژاپن به حساب آوریم چرا که در این دوره شاهد شروع خلق آثار خاص این کشور هستیم. خاص که میگوییم، منظورمان چیزهای جدید و یا عجیب و غریب نیست بلکه آنچه پدید آمد به لحاظ ماهیت احساسی متفاوت از هنر غربی القا میکرد.
از اواخر دهه 1960 این خاص بودن توسط جنبشهایی هنری چون مونوها (もの派/Monoha)[i] و هنرمندانی مانند هیتوشی نومورا (野村仁/Nomura Hitoshi(1945- ))، توشیکاتسو اندو (遠藤利克/Endō Toshikatsu(1950- )) و... توسعه داده شد و هنرمندان نسل جدیدتر هم به توسعه آن کمک کردند. با چنین فعالیتهایی ما در دهه 1980 شاهد پذیرش هنر معاصر ژاپن در غرب هستیم. در این زمان ژاپن به دومین قدرت اقتصادی جهان بدل شده بود و این مسأله هم تا حدودی در جذب مخاطبان خارجی به هنر ژاپن تأثیر داشت. نیز در این دهه ما شاهد برگزاری نمایشگاههای هنری آثار هنرمندان ژاپن در خارج از این کشور هستیم که عموما با استقبال خوبی مواجه میشد. برای مثال از نمایشگاهی با عنوان «نمایشگاه ژاپن بزرگ: هنر دوره ادو 1868-1600)» که سال 1981 در لندن برگزار شد، 523 هزار نفر بازدید کردند.[۲۲]
چنان چه در فصل مربوط به فرهنگ و نظام فرهنگی هم اشاره شد، با رشد سریع اقتصاد ژاپن در دهه 1960 دولت این کشور اقداماتی را برای حمایت از هنر شروع کرد. یکی از این اقدامات اعزام هنرمندان جوان به غرب برای آموختن هنر معاصر بود که مقصد بیشتر آنها کشورهایی بود که مهد نقاشی، پیکر تراشی و عکاسی بودند. این برنامه از سال 1966 شروع شد و هنوز هم ادامه دارد. همچنین تأسیس سازمان فرهنگ در 1968 اقدام دیگری بود که زمینه را برای حمایت از هنرهای معاصر فراهم آورد.
به اعتقاد میتسویاما (2008)، دهه 1980 دههای است که جهان هنرهای زیبای ژاپن به سرعت تغییر کرد.[۲۲] در این دهه و با ثروتمند شدن ژاپن، صنعت به هنر علاقمند و زمینه برای ترویج و توسعه هنر فراهم شد. خرید آثار هنری از سوی صنایع نمونهای از این علاقه بود. همچنین در این دهه این شعار رایج شد که هر استانی باید یک موزه هنرهای معاصر داشته باشد که در نهایت منجر به اوج گرفتن ساخت سالنهای مرتبط با هنرهای معاصر شد. موزههای جدید هم نیاز به آثار هنری داشتند، پس بازار آثار هنری بسیار رونق گرفت.[۲۲]
با ورود به دهه 1990 هنرمندانی پای به عرصه گذاشتند که در جامعه مصرفی و جامعه اطلاعاتی رشد کرده و بزرگ شده بودند، در نتیجه ما با آثاری روبرو هستیم که دست کم به لحاظ ظاهری میتوان احساس خرده فرهنگی را از آن داشت. با این همه در این آثار هم میتوان نشانههایی از تلاش برای ژاپنی بودن مشاهده کرد. ژاپن معاصر دارای این قدرت تأثیر است که با داشتن افکاری نو و جهان شمول و با تلفیق فرهنگهای مختلف به رقابت در عرصههای مختلف هنر معاصر بپردازد. در ادامه با تفکیک هنرها نگاهی به این قدرت ژاپن در هنرهای مختلف میاندازیم.
نقاشی ژاپن
در یک تقسیم بندی کلی هنر نقاشی ژاپن به دو دسته نیهونگا و یوگا تقسیم میشود که پیشتر درباره آن توضیح دادیم. در واقع اصطلاح نیهونگا یا نقاشی ژاپنی در دوره میجی و بعد از ورود نقاشی غربی یا یوگا ابداع و مقابل آن قرار میداده شد.
نقاشی نیهونگا
بطور کلی به نقاشیای که در آن از روشهای سنتی نقاشی ژاپن استفاده شود، نیهونگا میگویند. همان طور که قبلا هم اشاره شد، با توسعه نقاشی غربی در ژاپن دوران میجی، این اصطلاح به نقاشی سنتی ژاپن داده شد. معمولا در این نقاشی از رنگهای طبیعی با نام کلی ایوائهنوگو (岩絵具/Iwa e no gu)، کاغذ ژاپنی یا واشی، ابریشم و... استفاده میشود. قدمت نیهونگا به دوران نارا و هیان بر میگردد، زمانی که به نقاشیهای چینی دوره دودمان تانگ و یا نقاشیهایی که با تقلید از سبک چینی در ژاپن خلق میشد، کارائه (唐絵/Kara e) و در مقابلش به نقاشیهایی که به شیوه خاص ژاپنی خلق میشد، یاماتوئه (大和絵/Yamato e) میگفتند. به مرور زمان این تقابل به واگا یا یاماتوئه (和画/Wa ga/Yamato e) یا نقاشی ژاپنی در مقابل کانگا (漢画/Kan ga) یا نقاشی چینی بدل شد. در واقع تا دوران میجی ما همیشه شاهد ورود نقاشی و سبک نقاشی چینی به ژاپن بودیم و بر مبنای همان سنت ژاپنی کردن هنر وارداتی خیلی زود در مقابل آن سبک خاص ژاپن شکل میگرفت. هنگامی هم که نقاشی غربی در دوره میجی به ژاپن رسید تقابل این نقاشی با نقاشی ژاپنی در اصطلاحات یوگا یا نقاشی غربی و نیهونگا ظاهر شد.
نیهونگا در یک معنی محدود به نقاشی بعد از دوره میجی تا پایان جنگ جهانی دوم اشاره دارد که با استفاده از سبکهای سنتی ژاپن خلق شدهاند. در این صورت این نقاشیدر برابر نقاشی رنگ روغن قرار میگیرد. اما در معنایی گستردهتر نیهونگا اشاره به تمامی نقاشیهایی دارد که با استفاده از روشهای سنتی نقاشی ژاپن خلق شدهاند چه قبل از میجی و چه بعد از جنگ جهانی دوم. در این مبحث هم منظور ما همان معنی گستردهتر است، پس در اینجا با استناد به،[۲۳] انواع شناخته شدهتر نیهونگا در دورههای تاریخی مختلف را به اختصار معرفی میکنیم.
سبک نقاشی یاماتوئه
یاماتوئه عنوانی است که در دوره هیان و در مقابل نقاشی کارائه یا نقاشی چین دوران دودمان تانگ پدید آمد. موضوعاتی که در این نقاشی کار میشدند، مناظر، طبیعت، وقایع، سنتها و... ژاپن بود و داستانهایی مانند «داستان گنجی» هم به این سبک و در قالب نقاشیهای طوماری یا ئهماکی به تصویر در آمدند. این نوع نقاشی بعدها در سبک یا مکتب توساها (土佐派/Tosa ha) پیگیری شد.
نقاشی سوئیبوکوگا
نقاشی آب مرکب یا سوئیبوکوگا: این نوع نقاشی که به آن سومیئه هم گفته میشود، تنها با استفاده از کم و زیاد کردن غلظت مرکب یا سومی خلق میشود. این هنر در دوران دودمان تانگ در چین خلق شد، اما سبکها و روشهای آن در دوران کاماکورا همراه با آیین ذن به ژاپن آورده شد و در دوره موروماچی به اوج شکوفایی خود رسید. از آنجا که بیشتر امور مربوط به ذن در آن تصویر میشود و نقاشان سر آمد آن بیشتر راهبان آیین ذن هستند، به آن نقاشی آیین ذن هم میگویند. معروفترین نقاش این نوع نقاشی سشو راهب و نقاش دوره موروماچی است.
مکتب نقاشی توساها
مکتب توسا یا توساها: این مکتب میراث دار یاماتوئه است و از آن با نام یکی از سبکهای یاماتوئه هم نام میبرند. این مکتب در نیمه نخست دوران موروماچی بنیان گذاشته شد و نقاشان آن معمولا نام توسا را بر خود میگذارند. نخستین کسی که نام توسا را بر خود گذاشت توسا یوکیهیرو (土佐行広/Tosa Yukihiro) است، اما این توسا میتسونوبو (土佐光信/Tosa Mitsunobu(?-1522)) نقاش اواخر دوره موروماچی بود که آن را به اوج خود رساند. این مکتب در کنار مکتب کانوها، به عنوان دو سبک اصلی نیهونگا تا اواخر دوره ادو ادامه یافتند با این تفاوت که کانوها مکتبی از نقاشی چینی یا کانگا بود.
مکتب نقاشی کانو
مکتب کانو یا کانوها: این مکتب در اواسط دوره موروماچی شکل گرفت و با پشتیبانی طبقه جنگجویان بدل به بزرگترین مکتب نقاشی در ژاپن شد. مؤسس این مکتب یعنی کانو ماسانوبو (狩野正信/Kanō Masanobu(1434-1530)) با ترکیبی از موضوعات و روشهای نقاشی چینی و یاماتوئه به خصوص نقاشی آب مرکب، سبکی پدید آورد که در آن بویی از آیین ذن نبود و به مذاق طبقه حاکم یعنی جنگجویان سازگار بود. در واقع گفته میشود این نقاشی ترکیبی از نقاشی چینی و ژاپنی است. در این مکتب از نقاشیهای بسیار بزرگ برای دیوار قلعهها و معابد تا نقاشیهای کوچک برای روی بادبزنهای ژاپنی خلق میشد. معروفترین نقاش این مکتب کانو اِیتوکو (狩野永徳/Kanō Ētoku(1543-1590)) است که خود یکی از بزرگترین نقاشان تاریخ نقاشی ژاپن هم محسوب میشود.
مکتب نقاشی رینپا
مکتب رینپا (琳派/Rinpa): این مکتب از اواخر دوره مومویاما تا دوران مدرن فعال بود. این مکتب هم بر آمده از یاماتوئه است. این مکتب نوعی حالت تهذیب در ارتباط با خوشنویسی و صنایع دستی هم پیدا کرده است. موضوعاتی که در آن کار میشود، عمدتا گلها و شکوفههای درختان است، اما آثاری هم هست که به قهرمان داستانها، دیوها و هیولاها و مضامین بودایی میپردازد. ویژگی آن استفاده از ورقههای طلا و نقره، رنگهای شاد و گرایش به تهذیب و طراحی است.
مکتب نقاشی مارویاما-شیجو
مکتب مارویاما-شیجو یا مارویاما-شیجوها (円山四条派/Maruyama Shijō ha): این مکتب تلفیقی از دو مکتب مارویاما و شیجو است که اواسط دوران ادو در کیوتو فعال بودند.
نقاشی ادیبان در ژاپن
بونجینگا (文人画/Bunjin ga) یا نقاشی ادیبان: این نقاشی در چین پدید آمد و به این دلیل به آن نقاشی ادیبان میگفتند که کسانی که کارشان نقاشی نبود اما ادیب بودند به عنوان اوقات فراغت به آن میپرداختند. این نوع نقاشی در دوره موروماچی به ژاپن وارد شد، اما در دوره ادو بود که شکوفا گشت. یوسا بوسون (与謝蕪村/Yosa Buson(1716-1784)) شاعر و هایکوسرای معروف دوره ادو یکی از نقاشان این نوع نقاشی بود.
سبک نقاشی اوکییوئه
اوکییوئه: نوعی نقاشی و چاپ باسمه چوبی است که در دوره ادو به اوج شکوفایی رسید. درباره این هنر و تأثیرش بر غرب قبلا صحبت شد، بنابراین در اینجا از تکرار آن پرهیز میکنیم. شناخته شدهترین نقاشان ژاپن در جهان یعنی کاتسوشیکا هوکوسایی و هیروشیگه اوتاگاوا نقاشان این نوع نقاشی بودند.
هر چند بسیاری از این سبکها و مکتبهای نیهونگا دیگر وجود ندارند، اما نیهونگای معاصر همچنان به حیات خود ادامه میدهد. در واقع همان طور که آراکی (2009) هم اشاره میکند، مواد سنتی نقاشی ژاپنی چون رنگهای معدنی طبیعی، کاغذ ژاپنی یا واشی، ابریشم و... به نسلهای بعدی منتقل شده و این نسلهای جوان با استفاده از این مواد سنتی ژاپنی و با روشهای بیانی که خاص ژاپنیها است، در حال خلق مدام جهان جدید برای نیهونگا هستند.[۲۴]
نقاشی غربی(یوگا) در ژاپن
نقاشی غربی که در ژاپن به آن یوگا میگویند، بعدها بدل به نوعی از نقاشی در این کشور شد که مقابل نیهونگا قرار میگیرد. بنابراین هر چند یوگا به معنی نقاشی غربی است، اما در اینجا منظور نوعی نقاشی ژاپنی است که به روش نقاشی رنگ روغن یا آبرنگ و توسط ژاپنیها خلق میشود.
همان طور که پیشتر دیدیم، تا دهه 1910 نقاشی یوگا در ژاپن عموما متمرکز بر هنر آکادمی متأثر از امپرسیونیسم فرانسه و با محوریت نقاش این سبک سِیکی کورودا بود، هر چند انجمنهای هنری کوچکی چون انجمن نیکا (二科会/Nika kai) هم بودند که گاه در مقابل این جریان قرار میگرفتند، انجمنهایی که عموما عمری کوتاه داشتند. بعد از جنگ جهانی اول، هنرمندان ژاپنی زیادی برای تحصیل به اروپا رفتند تا به تحقیق درباره مکتبهای هنری جدید چون کوبیسم، فوویسم و... بپردازند و همین مسأله موجب ورود این مکتبها به ژاپن و شکلگیری جنبشهای پیشرو هنری در این کشور شد. برجستهترین این جنبشها جنبشی موسوم به جنبش هنری جدید زمانه تایشو (大正期新興美術運動/Taishō ki shinkō bijutsu undō) است که متأثر از جنبشهای هنری خارج از کشور به خصوص مکتب دادا و مکتب آینده نگری یا فوتوریسم در فاصله اواخر دهه 1910 تا اواخر نیمه اول دهه 1920 فعالیت داشت. از این جنبش با عنوان جنبش آوانگارد دوره تایشو هم یاد میشود.
درگیریهای ژاپن در جنگ به خصوص جنگ جهانی دوم اجازه نداد چنین جنبشهایی شکوفا شوند و آنها تنها زمینه ساز برای هنر و نقاشی معاصر ژاپن بعد از جنگ شدند. اگر نگاهی به زندگی شاخصترین نقاشان یوگا در ژاپن بعد از جنگ بیاندازیم، متوجه میشویم سبکهای هنری که آنها در آن فعالیت کردند بسیار گسترده و تقریبا همانی است که در غرب و بقیه دنیا در دوران معاصر دنبال شده، با این تفاوت که کار آنها عناصری ژاپنی داشته که آنها را ژاپنی میکند. برای مثال تسوگوهارو فوجیتا (藤田嗣治/Fujita Tsuguharu(1886-1968)) که در دوره تایشو به پاریس رفت و تابعیت فرانسه را هم پذیرفت، از نقاشان مکتب پاریس به حساب میآید. برخی از این هنرمندان معاصر هم خود جنبشهای هنری نوینی راه انداختند که برای نمونه میتوان به جنبش سوپرفلت (スーパーフラット/Super flat) اشاره کرد، جنبشی که توسط تاکاشی موراکامی (村上隆/Murakami Takashi(1962- )) و متأثر از مانگا و انیمه ژاپنی شکل گرفت.
مشاهیر نقاشی ژاپن
در اینجا به معرفی ده هنرمند نقاش مطرح تاریخ ژاپن میپردازیم که شامل هنرمندان نقاش نیهونگا و یوگا است.
ایتو جاکوچو (伊藤若冲/Itō Jakuchū(1716-1800)) (1716 تا 1800): هنرمند نقاش دوره ادو که مدتی در مکتب کانو آموزش دید، اما آثار او بدان حد دارای تمایز است که میتوان آنها را در مکتبی جدید هم دسته بندی کرد. موضوع بیشتر آثارش مرغ و خروس و سایر پرندگان بود.
کاتسوشیکا هوکوسایی (1760 تا 1849): استاد نقاشی اوکییوئه که در اواخر دوره ادو میزیست. در حال حاضر هم او یکی از معتبرترین نقاشان ژاپن در داخل و خارج از این کشور به حساب میآید. علاوه بر اوکییوئه، آثاری دارد که در آن از روشهای نقاشی مکتبهای توسا و کانو هم استفاده کرده است. معروفترین کار او مجموعه «36 چشم انداز قله فوجی» است که تابلوی «موج بزرگ کاناگاوا» آن شناختهشدهترین اثر نقاشی ژاپنی در جهان به حساب میآید.
هیروشیگه اوتاگاوا (1797 تا 1858): استاد نقاشی اوکییوئه که متأثر از هوکوسایی بود. معروفترین اثر او «53 توقفگاه راه توکایدو» (『東海道五十三次』/Tōkaidō gojūsan tsugi) است. هیروشیگه هم یکی از شناختهترین هنرمندان ژاپن حتی در دنیای هنر معاصر است.
سِیکی کورودا (1866 تا 1924): هنرمند مشهور نقاشی یوگا که در فرانسه تحصیل و بعد از برگشت به ژاپن امپرسیونیسم فرانسوی را معرفی کرد. نقاشی یوگا ژاپن تا دهه 1910 با محوریت او و متأثر از امپرسیونیسم بود.
تایکان یوکویاما (横山大観/Yokoyama Taikan(1868-1958)) (1868 تا 1958): هنرمند و نقاش نقاشی نیهونگا که به خاطر گشودن جهانی نوین برای نقاشینیهونگا، جایگاهی بسیار مهم در تاریخ نقاشی ژاپن دارد. یوکویاما کوه فوجی را بسیار دوست داشت و آثار زیادی با موضوع فوجی خلق کرد، به حدی که نام او یادآور کوه فوجی است.
تارو اوکاموتو (岡本太郎/Okamoto Tarō(1911-1996)) (1911 تا 1996): هنرمند و نقاش ژاپنی که گستره کارش بدان حد وسیع بود که به او داوینچی ژاپن هم میگویند. در حیطه نقاشی آثار او را انتزاعی و فرا واقعگرا توصیف میکنند.
کایای هیگاشییاما (東山魁夷/Higashiyama Kaii(1908-1999)) (1908 تا 1999): از نقاشان سر آمد دوره شووا که در حوزه نیهونگا فعالیت میکرد. موضوع بیشتر آثار او جنگل، درخت و طبیعت بود و بدان حد آثاری زیبا خلق میکرد که عامه مردم هم مجذوب آن میشدند. از این روی به او هنرمند مردمی هم گفته میشود.
یایویی کوساما (草間彌生/Kusama Yayoi(1929- )) (1929 تا ): نقاش و پیکرتراش زن ژاپنی که از او با عنوان یکی از هنرمندان پیشرو زن در جهان نام برده میشود. موضوع خیلی از آثار او کدو حلوایی است.
یوشیتومو نارا (奈良義知/Nara Yoshitomo(1959- )) (1959 تا ): از نقاشان معاصر ژاپنی که کارهای او در سطح جهان بسیار مورد تمجید قرار گرفته است. سبک کار او در استفاده از رنگ اکریلیک شناخته شده است.
تاکاشی موراکامی (1962 تا ): یکی از هنرمندان و نقاشان مطرح معاصر ژاپن که سبک هنری او با عنوان سوپرفلت شناخته میشود.
معماری در ژاپن
معماری ژاپن تا دوران مدرن
نیشی و هوزومی در بحث از معماری سنتی ژاپن (قبل از دوران مدرن) آن را در چهار دسته کلی 1- پرستش؛ معابد بودایی و ایزدکدههای شینتو، 2- زندگی روزانه؛ اقامتگاهها و زندگی شهری، 3- رزم؛ دژها و شهردژها و 4- سرگرمی و هنر؛ معماری اتاق چای یا سوکییا (数奇屋/Sukiya) مورد مطالعه قرار دادهاند.[۲۵] در اینجا ما هم در بحث از معماری ژاپن ما قبل از مدرن، به اختصار در مورد همین چهار دسته توضیح میدهیم، چرا که طراحی و ساخت همین سازهها تشکیل دهنده هنر معماری ژاپن قبل از مدرن است. با این همه توجه به ساخت همین چهار دسته اصلی سازه، ما را متوجه ویژگیهایی کلی میکند که میتوانیم آنها را ویژگی معماری ژاپنی به حساب آوریم. در اینجا برخی از این ویژگیها را با استناد به میچیکو و دیوید یانگ توضیح میدهیم.[۲۶]
یکی از ویژگیهای هنر معماری ژاپن، استفاده از مصالح طبیعی و هماهنگی آن با طبیعت است. با توجه به اقلیم ژاپن، مهمترین مصالح مورد استفاده در معماری چوب است. سایر مصالح طبیعی عمده مورد استفاده، خیزران، پوست درخت و گل رس است. تمامی ستون و تیرها چوبی هستند، اکثر سازههای معماری این کشور چوبی است. بنابراین سازههای ژاپنی در مقابل سازههای غربی که از سنگ و آهناند، به لحاظ وزن هم سبکتر هستند که این ویژگی برای کشور زلزله خیزی مانند ژاپن بسیار مناسب است. قدیمیترین بنای چوبی موجود جهان، در ژاپن قرار دارد که معبد هوریوجی با قدمت بیش از سیزده قرن است[۲۷]
عموما سازههای ژاپنی هماهنگ با طبیعت هستند، بدین معنی که آنها نه سازهای مصنوعی در برابر طبیعت که انگار جزوی از طبیعت هستند. نا متقارنی و سادگی و خودداری از کاربرد رنگ به نوعی این سازهها را جزئی از طبیعت کرده است. شاهد امر این نکته که بر خلاف معماری چینی که قسمتهای آشکار چوب را رنگ میکنند، در معماری ژاپنی، چوبهای بدون رنگ مورد استفاده قرار میگیرند.
توجه به جزئیات یکی دیگر از ویژگیهای معماری ژاپن است. هر چند بناها بسیار ساده به نظر میرسد، اما در آن جزئیات بسیار زیادی از سوی معمار، سازنده، نجار و... لحاظ شده است. برای مثال برخی از بناهای چوبی عظیم و چند طبقه بدون استفاده از یک میخ ساخته شدهاند و این تنها با توجه به جزئیات مقدور است.
تلفیق بومی و خارجی از دیگر ویژگیهای معماری این کشور است که البته همان طور که پیشتر و در بحث فرهنگ ژاپن هم اشاره کردیم، این مسأله یکی از سنتهای فرهنگی ژاپن بوده و هست. بدین معنی که ژاپنیها تأثیرات خارجی را راحت میپذیرند، آن را هضم میکنند و با در آمیختن با آنچه دارند، ژاپنیاش میکنند. در زمینه معماری هم به کرات شاهد تأثیر پذیری از معماری چینی و بعد خلق سبکهای ژاپنی هستیم.
معماری ژاپن پیش از دوره باستان عموما مرتبط با سکونتگاهها است و تنها بعد از آمدن آیین بودایی است که ما شاهد ساخته شدن معابد بودایی و به نوعی معماری سازههای بسیار بزرگ هستیم. مردمان دوره جومون عموما در خانچالها زندگی میکردند، جایی که با کندن گودالی در زمین و قرار دادن و اتصال ستون و تیرکهای چوبی سقف آن را با گل، نی و سایر گیاهان میپوشاندند. در دوره یایویی ما شاهد خانههایی هستیم که دارای کفی بلندتر از زمین بودند. در این سبک از خانه، کف را روی ستونهای چوبی زمخت عمود بر زمین میساختند. این نوع سبک خانه بیشتر در ساخت خانههای ثروتمندان و نیز انبارها مورد استفاده قرار میگرفت. همچنین با استناد به کشفیات باستان شناسی بناهایی با چنین کفهایی به شکل بزرگتر از حد متعارف ساخته شده است که به نظر میرسد محلهایی برای پرستش ایزدان ژاپنی بودند، بنابراین میتوان تاریخ ایزدکدههای شینتو را به این دوران رساند.
دین بودایی در اواسط قرن ششم ، معماری را هم چون بقیه وجوه فرهنگ ژاپن به شدت تحت تأثیر قرار داد. با آمدن آیین بودایی ساخت معابد بودایی هم شروع شد. نخستین معبد بودایی ژاپن یعنی معبد آسوکا سال 592 م ساخته شد که سبک ساختش آشکارا متفاوت از چیزی بود که تا کنون وجود داشت. در میان سازندگان این معبد تعدادی خارجی یا تورایجین بودند که این افراد سبک معماری چینی را به ژاپن آوردند و به ژاپنیها معرفی کردند. با اعزام هیأتهایی از ژاپن به چین برای یادگیری تأثیر معماری چین باز هم شدیدتر شد. برای مثال تا این زمان در معماری این کشور، ستونهای چوبی با قرار دادن در خاک عمود میشدند، اما متأثر از معماری چین سنت قرار دادن ستونها روی پایهای از سنگ متداول شد.
دوره هیان دوره ژاپنی کردن چیزهایی بود که از چین گرفته بودند و این ژاپنی کردن شامل معماری هم شد. برای مثال در این دوره با باریکتر کردن ستونها سقفها را با شیب بیشتر میساختند که این متفاوت از سبک چینی بود. به سبک جدید وافو (和風/Wafū) یا سبک ژاپنی اطلاق شد. این ژاپنی کردن در برخی از ویژگیهای معابد بودایی این دوره نمود یافته است. همچنین در این دوره و در رابطه با خانههای مسکونی ما سبک شیندِن زوکوری (寝殿造/Shinden zukuri) را داریم که امروزه دیگر وجود ندارد. این سبک معماری در خانههای اشراف استفاده میشد. در این نوع سبک، اتاق خواب در مرکز بنا و سایر اتاقها در سه سوی شرق، غرب و شمال قرار میگرفتند. این نوع بنا درابتدا به خصوص در مورد اتاقهای شرقی و غربی دارای تقارن بود، اما در اواخر هیان این تقارن را به هم زدند.
در دوره کاماکورا ما بار دیگر شاهد تأثیرگذاری معماری چین بر ژاپن هستیم. در این دوره ما با دو سبک روبروییم که متأثر از معماری چین هستند. نخست سبک دایبوتسو (大仏様/Daibutsu yō) یا بودای بزرگ است و دیگری سبک ذِنشو (禅宗様/Zenshū yō) یا آیین ذِن. بعد از قطع ارتباط با چین در دوران هیان، از اواخر این دوره و نیز در دوره کاماکورا ما مجددا شاهد رابطه فعال با چین دوره دودمان سونگ هستیم. در همین دوره هم هست که سبک معماری سونگ به ژاپن وارد شد. این سبک در بازسازی معبد تودایجی که دچار آتش سوزی شده بود، مورد استفاده قرار گرفت. از آنجا که تندیس بودای بزرگ یا دایبوتسو هم در همین معبد قرار دارد، به سبک جدید عنوان دایبوتسو را دادند. ویژگی بارز این سبک استفاده از سقف، ستون و چوبهای رنگ شده بود.
همچنین سبک معماری ذِنشو همراه با آیین بودایی ذن به ژاپن وارد شد و تأثیراتی بر معماری گذاشت که این تأثیرات را در چهارچوب سبک ذنشو بیان میکنند. از آنجا که این سبک و سبک دایبوتسو در یک دوره از چین وارد شدند، برخی ویژگیهای آنها شبیه به هم هست، اما تفاوتهایی هم دارند. برای مثال در سبک ذِنشو چوبهای قسمت بیرونی بنا را رنگ نمیکنند و به همان شکل باقی میگذارند، اما چوبهای قسمت درونی را رنگ میکنند. دیوارها در این سبک، همه از الوار چوبی است و از گل به هیچ وجه استفاده نمیشود. به علاوه لبههای سقفها هم در این سبک دارای برگشتگی در لبه است. نمونه این سبک را میتوان در تالار قرار دادن استخوان بودا در معبد اِنگاکوجی (円覚寺/Engakuji) مشاهده کرد.[۲۸]
یکی دیگر از سبکهای دوره کاماکورا که در دوره موروماچی بدل به جریان اصلی معماری شد، سبک سِچّو (折衷様/Sechchū yō) است. این سبک در واقع سبک معماری ژاپنی یا وافو است که قسمتهایی از دو سبک چینی دایبوتسو و ذِنشو را جذب کرده است.[۲۸] همچنین در این دوره در زمینه ساخت خانههای مسکونی سبک شوئینزوکوری (書院造/Shoin zukuri) رواج پیدا کرد. در این سبک بر خلاف سبک شیندِن زوکوری که در آن اتاق خواب مرکزیت داشت، شوئین یا اتاق مطالعه محوریت دارد. این سبک نخست در ساخت خانه جنگجویان رواج پیدا کرد و بر ساخت خانههای ژاپنی در زمانهای بعد تأثیر زیادی گذاشت. شوئین که دارای تزئیناتی مانند توکونوما (床の間/Toko no ma) بود، به تدریج به اتاق پذیرایی در خانههای ژاپنی بدل شد. توکونوما فضایی در اتاق پذیرایی به شکل کمی بر آمده از کف و فرو رفته در دیوار و تقریبا تاقچه مانند است که با دیوار آویز نقاشی یا خوشنویسی و گلدان آراسته به سبک ایکهبانا تزئین میشود. نمونه بارز سبک معماری شوئینزوکوری را میتوان در معبد نقرهای یا گینکاکوجی مشاهده کرد.[۲۹]
دوره آزوچی مومویاما، دوره توسعه ساخت قلعه و دژشهر بود. نماد این قلعه سازی هم ساخت برجک دفاعی یا تنشو (天守/Tenshu) یا در واقع اضافه شدن آن به قلعههای دفاعی بود. بارزترین این قلعهها هم قلعه هیمهجی در استان هیوگو است که در فهرست میراث جهانی یونسکو به ثبت رسیده است. همچنین در این دوره ما سبکی به نام سوکییازوکوری (数寄屋造り/Sukiya zukuri) را در ساخت خانههای ژاپنی داریم که در واقع استفاده از سبک ساخت سوکییا یا اتاق چای در ساخت خانههای مسکونی است. نخستین اتاق چای توسط ریکیو استاد چای بزرگ این دوران ساخته شد.[۳۰] اتاق چای کوچک و بسیار ساده است و این سادگی حاصل تقلید از صومعههای آیین ذن است.[۳۱] بنابراین اتاق چای در پیوند نزدیک با ذن است. بعدتر برخی از روشهای ساخت اتاق چای در ساخت خانهها هم مورد استفاده قرار گرفت و بدین شکل ذن بر ساخت خانههای ژاپنی هم تأثیرگذار شد.
چنانکه قبلا اشاره کردیم، دوره ادو دوره مردمی شدن هنر بود. این مسأله در مورد معماری هم صادق است. بنابراین پدیده بارز معماری در این دوره، گرایش به عامیانه و مردمی شدن در ساخت سازهها است. سبک سوکییازوکوری که پیشتر به آن اشاره شد، در این دوره رونق گرفت، چرا که کاربرد آن در زندگی مردم عادی هم بیشتر شد. همچنین در این دوره ما شاهد ساخت سازههایی چون تماشاخانه و عشرتکده برای وقت گذرانی و تفریح هستیم.
معماری مدرن و معاصر ژاپن
در واپسین سالهای دوره ادو و در دو دهه اول میجی سبکی از معماری وجود داشت که به آن معماری سبک گییو (擬洋風建築/Giyōfūkenchiku) میگفتند. این سبک در واقع همان معماری با چوب ژاپنی بود، اما در آن عناصری از معماری چینی و به خصوص ویژگیهایی از معماری غربی اخذ شد. این سبک حدود سال 10 میجی به اوج خود رسید و بعد در دهه دوم میجی به تدریج محو شد. از این سبک بیشتر برای ساخت ساختمانهای جدید مانند هتل، ساختمان شهرداری، مدرسه، بیمارستان و... استفاده میشد.
با شروع اصلاحات میجی و عزم حکومت برای مدرن شدن، معماری غربی هم مورد توجه قرار گرفت. همان طور که پیشتر هم اشاره شد، مدرسه هنرهای زیبا و معماری سال 1876 تأسیس شد و سال بعد معماری انگلیسی به نام جوسیه کندر به این کشور آمد تا معماری غربی آموزش دهد. از کندر به عنوان پدر معماری مدرن ژاپن هم نام برده میشود.
علاوه بر این دولت میجی یک طرح شهرسازی با عنوان «طرح تجمیع ادارات دولتی» (官庁集中計画/Kanchō shūchū kēkaku) تصویب کرده بود که هدف از آن ساخت شهری دارای معماری زیبای باروک مانند پاریس و لندن بود که از تجمیع ادارت و ساخت آنها با معماری اروپایی حاصل میشد. برای رسیدن به این هدف هم دولت کشور آلمان را مد نظر قرار داد و معمارانی از این کشور به ژاپن دعوت کرد. بعد هم دانشجویانی برای یادگیری معماری به آلمان رفتند. بعد هم دانشجویان دیگری برای آموختن معماری به کشورهای دیگر اروپایی و آمریکا رفتند. این چنین از دهه دوم میجی ما شاهد برگشتن این دانشجویان و فعالیت آنها در داخل کشور هستیم که منجر به ساخت بناهایی آجری و بتنی شد که در آنها از مصالحی چون آجر، آهن و سیمان استفاده گردید، چیزی که تا آن زمان در معماری ژاپن وجود نداشت.
در اواسط دوره تایشو نخستین جنبش طراحی معماری در ژاپن با عنوان انجمن معماری بونریها (分離派建築会/Bunriha kenchiku kai) توسط چند نفر از دانش آموختگان معماری دانشگاه توکیو شکل گرفت. بونری به معنی تفکیک و فاصله است و این نام را به آن جهت به این انجمن دادند که آنها تأکید داشتند که میخواهند از فضای معماری گذشته جدا شوند و فضایی جدید خلق کنند.[۳۲] همچنین در این دوره گروهی شکل گرفت که به معماری اکسپرسیونیستی گرایش داشت. علاوه بر این در دوره تایشو و دوره شووای قبل از جنگ برخی از جنبشها و گرایشهای معماری غربی توانستند هر چند به شکل محدود بر معماری مدرن ژاپن تأثیر بگذارند و حتی جنبشهایی کوچک در این کشور به راه بیاندازند. برای مثال میتوانیم به جنبش دِ استایل ژاپن (日本のデ・スティル派/Nihon no de sutiru ha) یا نو شکل آفرینی ژاپن اشاره کنیم که متأثر از جنبش د استایل بود، جنبشی که سال 1917 توسط هنرمندان هلندی شکل گرفت.
شکست ژاپن در جنگ جهانی دوم که با تخریب بیشتر زیرساختهای کشور همراه بود، فضا را برای فعالیت معماران ژاپنی در سالهای بعد از جنگ مهیا کرد، به خصوص که این کشور خیلی سریع به رشد بالای اقتصادی دست یافت و منابع مالی لازم برای ساخت و سازها هم فراهم شد. در این سالها استفاه از بتن آرمه در معماری بسیار رایج و فراگیر شد. یکی از معمارانی که قبل از جنگ فعالیت خود را شروع کرد و توانست در فضای بعد از جنگ به شهرت جهانی برسد، کنزو تانگه معروفترین معمار ژاپن است. طراحی و ساخت ورزشگاه ملی یویوگی (国立代々木競技場/Kokuritsu yoyogi kyōgi jō) که برای رقابتهای المپیک 1964 توکیو آماده شد، توجه جهانیان را به پیشرفت معماری معاصر ژاپن جلب کرد. این بنا که به عنوان نماد معماری معاصر ژاپن شناخته میشود، به خوبی نشان داد که معماری ژاپن که قبل از جنگ جهانی دوم آشکارا از معماری غرب عقب افتاده بود، اکنون به سطوح بالای جهانی دست یافته است.
علاوه بر تانگه، معماران برجسته دیگری چون فومیهیکو ماکی (槇文彦/Maki Fumihiko(1928- )) و تادائو آندو در سالهای بعد از جنگ جهانی دوم و در عرصه معماری معاصر ژاپن سر بلند کردند که اغلب کارهای آنها با تمجید و تحسین جهانی روبرو میشد، تا حدی که محدوده فعالیت آنها فراتر از ژاپن و در سراسر جهان گسترش یافت. وجه غالب کار تمام این معماران معاصر ترکیب فرهنگ معماری سنتی ژاپن با فرهنگ غربی و اکتشافات و کاربردهای پیشروانه از مصالح در ساخت و سازها بود. با فعالیت این هنرمندان معماری معاصر ژاپن به یکی از معماریهای شاخص جهان معاصر بدل شده است و آثار این معماران را در جای جای جهان میتوان مشاهده کرد.
آثار شاخص معماری ژاپن
در اینجا به برخی از آثار معماری شاخص ژاپن از گذشته تا دوران معاصر اشاره میکنیم، با این توضیح که بی شک آثار معماری شاخص ژاپن بسیار بیشتر از اینها است.
معبد هوریوجی: این معبد سال 607 به دستور شوتوکو تایشی ساخته شد. هر چند سازههای این معبد بارها دچار آتشسوزی و تجدید بنا شدند، اما این معبد به خوبی نشان دهنده سبک معماری دوران باستان است. تالار اصلی این معبد، قدیمیترین بنای چوبی باقی مانده جهان است. سال 1993 مجموعه سازههای این معبد با عنوان «مجموعه سازههای بودایی محدوده معبد هوریوجی» به عنوان میراث جهانی به ثبت رسیدند.
ایزدکده ایتسوکوشیما: این ایزدکده در استان هیروشیما قرار دارد و سال 1996 به عنوان میراث جهانی به ثبت رسیده است. از آن به عنوان یکی از سه چشم انداز زیبای ژاپن یاد میشود و هر ساله میلیونها گردشگر داخلی و خارجی از آن بازدید میکنند. هر چند قدمت آن به قرن ششم بر میگردد، اما عمده آنچه از آن بر جای مانده، مربوط به قرن سیزدهم و بعد آن است.
قلعه هیمهجی: در شهر هیمهجی استان هیوگو قرار دارد. نمونه برجسته معماری ساخت قلعه در ژاپن است. این بنا سال 1346 م ساخته و سال 1993 به عنوان نخستین میراث ژاپنی در فهرست میراث جهانی یونسکو ثبت شد.
کینکاکوجی یا معبد طلایی: نام عمومی معبد بودایی روکوئونجی واقع در کیوتو است. این اثر از آثار شاخص معماری فرهنگ کیتایاما محسوب میشود. در قرن چهاردهم ساخته، اما در آتشسوزی عمدی سال 1950 سوخت و مجددا بازسازی شد.
معبد کیومیزودِرا (清水寺/Kiyomizudera): نام معبد بودایی کوهستانی در کیوتو که اواخر قرن هشتم ساخته شد.
گوریوکاکو (五稜郭/Goryōkaku): نام قلعه و استحکامات نظامی پنج ضلعی ستاره شکل در شهر هاکوداته هوکایدو که اواخر دوره ادو ساخته شد. دور آن را خندقی فرا گرفته است و از آنجا که در آن درختان بید زیادی روییده به آن قلعه بید هم میگویند.
ساختمان ایستگاه توکیو: یکی از نمادهای معماری مدرن ژاپن است. این بنا سال 1914 و در سه طبقه ساخته شد. بنایی با آجرهای قرمز و اسکلت فلزی در سه طبقه که در جریان جنگ جهانی دوم قسمتهایی از آن تخریب شد. بعد از جنگ در دو طبقه، اما نظر به اهمیت آن مجددا سال 2012 به شکل اولیهاش در سه طبقه بازسازی شد.
ورزشگاه ملی یویوگی: نماد معماری معاصر و پیشرفت ژاپن در معماری است که برای مسابقات المپیک 1964 توکیو ساخته شد. این ورزشگاه یکی از آثار برجسته کنزو تانگه معمار معاصر ژاپنی است.
برج مخابراتی اسکایتری: بزرگترین برج مخابراتی جهان که 634 متر ارتفاع دارد و سال 2012 ساخت آن کامل شد.
ساختمان اومهدا اسکای (梅田スカイビル/Umeda SKY BLDG): نام آسمان خراشی 40 طبقه به ارتفاع 173 متر واقع در شهر اوساکا که توسط هیروشی هارا (原広司/Hara Hiroshi(1936- )) معمار معاصر ژاپنی طراحی و سال 1993 کامل شد.
معماران برجسته ژاپن
در اینجا چند نفر از برجستهترین معماران ژاپن را به اختصار معرفی میکنیم با این توضیح که همه آنها معماران مدرن و معاصر ژاپن هستند، چرا که در مورد سازههای معماری تاریخی ژاپن، چندان اطلاعی از معمار آن وجود ندارد.
کونیئو مائهکاوا (前川國男/Maekawa Kunio(1905-1986))(1905 تا 1986): مائهکاوا نزد معماران مطرح غربی مانند لو کوربوزیه معمار مشهور سوئیسی معماری فرا گرفت و بعد از برگشتن به ژاپن پرچمدار معماری مدرن ژاپن شد. معماران مشهوری چون کنزو تانگه جزو شاگردان او بودند. تالار فرهنگ توکیو (東京文化会館/Tōkyō Bunka kaikan) که سال 1961 ساخته شد، یکی از آثار مطرح او هست.
کنزو تانگه (1913 تا 2005): تانگه شناخته شدهترین معمار ژاپنی در خارج از این کشور است. بعد از جنگ جهانی دوم و در زمانه رشد سریع اقتصادی ژاپن او پروژههای زیادی را در این کشور به دست گرفت و به سرانجام رساند. از آثار او میتوان به ورزشگاه ملی یویوگی، موزه یادبود صلح هیروشیما، دفتر اصلی تلویزیون فوجی و... اشاره کرد.
کیشو کوروکاوا (黒川紀章/Kurokawa Kishō(1934-2007)) (1934 تا 2007): از معماران مطرح ژاپنی که آثار ماندگار زیادی در ژاپن و خارج از آن از خود به یادگار گذاشت. او از بنیان گذاران جنبش معماری متابولیسم در ژاپن است. فرودگاه بینالمللی مالزی، فرودگاه بینالمللی جدید آستانه در قزاقستان، ورزشگاه گازپروم آرنا در روسیه، موزه ملی جدید هنرهای زیبا در توکیو (国立新美術館/Kokuritsu shin bijutsukan) از جمله کارهای او است.
آراتا ایسوزاکی (磯崎新/Isozaki Arata(1931- )) (1931 تا ... م): از معماران برجسته و یکی از هفت معمار ژاپنی برنده جایزه پریتزکر (Pritzker prize) که طراحی و ساخت سازههای ماندگار زیادی را در سراسر جهان بر عهده داشته است. موزه هنرهای معاصر نیویورک، مجموعه ورزشی ساخته شده برای المپیک 1992 بارسلونا از جمله آثار او است.
تادائو آندو (1941 تا .....): معمار خود آموخته ژاپنی که مشخصه کارهایش استفاده از بتن نمایان است. از جمله آثار او میتوان به کلیسای نور (光の教会/Hikari no Kyōkai)، کلیسای باد (風の教会/Kaze no Kyōkai) و کلیسای آب (水の教会/Mizu no Kyōkai) اشاره کرد.
باغ ژاپنی
باغ ژاپنی یکی دیگر از مظاهر هنر و فرهنگ ژاپن است که از دوران مدرن به بعد گسترهاش از مرزهای ژاپن فراتر رفت و امروزه تقریبا در سراسر جهان میتوان باغهای ساخته شده به تقلید از باغ آرایی ژاپنی را مشاهده کرد. باغ ژاپنی به باغهایی گفته میشود که بر پایه معماری و عناصر تشکیل دهنده آن از جمله برکههای کم عمق فاقد شکل هندسی، پلههای سنگی، نردههای خیزرانی، پلهای چوبی یا سنگی، جزایر مصنوعی پوشیده با گل و گیاه و... در محدوده سرزمین ژاپن و یا با تقلید از آن در خارج از مرزهای این کشور ساخته شده یا میشود.
قدیمیترین باغهای ژاپنی که در حال حاضر باقی ماندهاند، متعلق به دوران موروماچی هستند، اما شواهدی مبنی بر وجود آنها در زمانهای پیش از آن هم وجود دارد.[۳۳] بری مثال در کتابهای «کوجیکی» و «مانیوشو» اشارهای به باغ شده است. در دوره هیان باغهایی با برکههای بسیار بزرگ ساخته شده است و ساخت نمونه مناظر طبیعی مشهور هم رواج پیدا کرد. باغ شینسِنئِن (神泉苑/Shinsen en) در کیوتو نمونهای از باغهایی با برکه بزرگ بود که سال 824 برای امپراتور ساخته شد، باغی که امروزه وجود ندارد. همچنین در سبک معماری شیندِنزوکوری که در این دوره در ساخت خانههای اشراف رواج پیدا کرد و قبلا هم به آن اشاره کردیم، در حیاط جنوبی برکه، پل و کوههایی با صخره میساختند که در واقع عناصری از باغ ژاپنی را داشت.
همان طور که در مباحث پیشین اشاره شد، در دوران کاماکورا و موروماچی تأثیر ذن بر هنر و فرهنگ ژاپن بسیار پر رنگ شد که این مسأله در مورد باغهای ژاپنی هم صادق بود. بارزترین نمود این تأثیر ساخت باغهایی بود که در آن با استفاده از سنگ و ماسه سفید فضایی ملهم از آیین ذن خلق میکردند. این سبک از باغ آرایی که بعدا با عنوان کارهسانسویی (枯山水/Kare sansui) شناخته شد، به یکی از شناخته شدهترین نمادهای فرهنگ و هنر ژاپن بدل شد. در این نوع باغ که در جهان با نام باغ سنگی و گاها باغ ذن هم شناخته میشود، از برکه و آب استفاده نمیشود و به جای آن با استفاده از سنگ و ماسه سعی در نمایش آب و برکه میکنند. باغ سنگی معبد ریوآنجی (竜安寺/Ryōanji) نمونهای برجسته از باغهای سنگی این دوران است.
در دوره فرهنگ مومویاما، از یک طرف شاهد ساخته شدن باغهای بزرگ و با شکوه در برخی از قلعهها از جمله قلعه نیجو (二条城/Nijō jō) هستیم و از سوی دیگر با باغچههای اتاقهای چای روبرو هستیم که فضای کوچکی را مورد استفاده قرار میدادند. در دوره ادو با قرار دادن اتاق پذیرایی یا شوئین و نیز اتاق چای در کنار باغها و نیز ایجاد معابر درون باغ، آن را نه تنها به فضایی برای تماشا که فضایی برای گشتن و لذت بردن بدل کردند. در واقع تا این زمان بیشتر باغهای ژاپنی فضایی برای تماشا بودند و در دوره ادو است که آنها عموما به مکانی برای تفریح و گشت و گذار بدل شدند. در این دوره نه تنها در ادو که در امیرنشینها هم باغهایی بزرگ با رویکرد جدید جایی برای گشتن و تفریح ایجاد شد که امروزه به عنوان پارک عمومی بر جای ماندهاند.
با شروع دوران مدرن سبک باغ سازی غربی به ژاپن وارد شد و تأثیراتی بر باغ سازی ژاپن داشت. مهمترین این تأثیرات ساخت پارکهای عمومی همگانی در ژاپن است که در آن از آب نما و... استفاده میشد. بعد از جنگ جهانی دوم هم با پیشرفتهایی که در معماری و پژوهشهای مرتبط با آن شد، باغهای متنوعی طراحی و اجرا شد، با این همه باغ ژاپنی با عناصر خاص خود همچنان منبع الهامی در باغ آرایی باقی ماند. از باغهای معروف ژاپن میتوان به باغ کنروکوئِن (兼六園/Kenroku en) واقع در استان ایشیکاوا، باغ کوراکوئِن (後楽園/Kōraku en) در استان اوکایاما (岡山県/Okayama ken) و باغ کایراکوئِن (偕楽園/Kairakuen) در استان ایباراکی اشاره کرد که به عنوان سه باغ مشهور ژاپن شناخته میشوند.
مجسمهسازی در ژاپن
قدیمیترین آثار پیکر تراشی در ژاپن مربوط به دوره جومون است. از اواسط دوره جومون به بعد ما شاهد تندیسهای گلی به شکل انسان با شکلهایی فرا واقعی هستیم. برای نمونه یکی از این تندیسها که مشهور به مجسمه قلب شکل (ハート形土偶/Hātogata dogū) است، صورتی به شکل قلب دارد. بعد از تندیسهای گلی جومون، برخی سفالهای هانیوا متعلق به دوره کوفون دارای اشکالی واقعی از انسان و حیوان بودند. همان طور که در ابتدای فصل هم اشاره شد، هر چند شبهاتی در مورد عدم ارتباط ژاپن با کشورهای دیگر در دوران قبل باستان مطرح شده است،[۳۴] اما شاید بتوان گفت تا پیش از آمدن آیین بودایی و تأثیر گستردهاش بر هنر ژاپن این کشور با ساخت تندیسهای گلی جومون و بعد هم هانیوا هنر پیکرتراشی خاص خودش را توسعه داد.
با ورود به دوران آسوکا، همراه با آیین بودایی تندیسهای بودا و فن ساخت آنها هم خیلی زود به ژاپن وارد و با محوریت استادان تورایجین تندیسهای بودایی زیادی در این کشور ساخته شد. از این زمان به بعد پیکرتراشی تندیس بودا وجه غالب پیکرتراشی ژاپنی شد که در دوره نارا به اوج خود رسید. روشهای پیکرتراشی هم که کندهکاری چوب، ذوب و ریختهگری فلزات، مجسمه سازی با گل رس و روش کانشیتسو (乾漆/Kanshitsu) یا لاک خشک بود، همگی بعد از انتقال به ژاپن بسیار پیشرفت کردند. کانشیتو نوعی مجسمه سازی با استفاده از پارچههای کنفی و لاک کاری بود. در زمینه نشان دادن احساسات هم بر خلاف تندیسهای بودایی نارا که تنها لبخندی باستانی بر لب داشتند، در تندیسهای نارا احساساتی نظیر وقار، آرامش، معنویت، خشم و... به زیبایی نشان داده شده است. از آثار مطرح این دوره میتوان به تندیس نشسته مفرغی زراندود بودای درمانگر یا یاکوشی نیورای (薬師如来/Yakushi nyorai) اشاره کرد که در دو طرفش تندیس نشسته دو بوداسف آفتاب و مهتاب قرار دارند.[۳۵] همچنین تندیس بزرگ بودای نارا هم در این دوره ساخته شد. این تندیس که ارتفاعش 16 و قطر پایینش 20 متر است، توسط کونیناکا نو کیمیماور (国中公麻呂/Kuninaka no Kimimaro(?-774)) در طی 7 سال ساخته و در 752 کامل شد.
در دوره هیان دو روش لاک خشک و مجسمهسازی با گل رس محو شدند، اما کنده کاری چوب بسیار رونق گرفت. ویژگی بارز این تندیسهای چوبی تراشیده شدن از یک قطعه یکپارچه چوب در اندازهای بزرگتر از اندازه طبیعی بود که تعداد زیادی از آنها هم با لاک روی چوب و رنگ تزئین شده بودند. در نیمه دوم دوره هیان و با روند ژاپنی شدن فرهنگ و هنر جذب شده از چین، روشهای پیکرتراشی هم به تدریج کاملا ژاپنی شدند. هنرمندی که در این ژاپنی کردن نقش زیادی داشت پیکرتراشی به نام جوچو (定朝/Jōchō(?-1057)) است که در نیمه اول قرن یازدهم فعالیت میکرد. اتفاق دیگر که در دوره هیان افتاد، این بود که متأثر از پیکرتراشی بودایی برای نخستین بار تندیسهایی از ایزدان آیین شینتو هم تراشیده شد.
در دوره کاماکورا که مجددا در آن پیکرتراشی واقعگرا احیا شد، پیکرتراشانی چون اونکه (運慶/Unkē(?-?)) و پسرش تانکه (湛慶/Tankē(1173-1256)) در این عرصه ظاهر شدند و آثار منحصر به خودشان را خلق کردند. اونکه از تبار جوچو پیکرتراش قرن یازدهم بود. تندیس موجاکو (無著/Mujaku) ساخته شده توسط اونکه از شاهکارهای تاریخ پیکرتراشی ژاپن به حساب میآید. همچنین تندیس اوئهسوگی شیگهفوسا (上杉重房/Uesugi Shigefusa(?-?)) که یکی از اشراف و جنگجویان این دوره بود، به خوبی نشان دهنده واقعگرایی موجود در پیکرتراشی این دوره است، تندیسی که خالقش نامشخص است.
در دوره موروماچی و آزوچی مومویاما، ما شاهد اثری برجسته در زمینه پیکرتراشی بودایی نیستیم، با این همه نقابهایی را که در این دوره برای نمایش نو ساخته شد، میتوان شاهکارهای تندیس سازی دانست. همچنین در دوره مومویاما کنده کاری تزئینی در معماری رونق پیدا کرد و در قسمت بالای دیوار نزدیک به سقف کندهکاریهایی را در سازههای معماری انجام میدادند. این هنر در دوره ادو هم ادامه یافت که نمونههای برجسته و زیبای آن را میتوان در ایزدکده نیکوتوشوگو مشاهده کرد. همچنین در دوره ادو تندیسهای بودایی زیادی ساخته شد، اما تندیسی که بشود آن را شاهکار نامید بسیار کم است. با این همه در این دوره فرهنگ مردمی شد و بسیار از شهرنشینان خواهان آثار هنری شدند. بنابراین در این دوره شاهد صنایع مستظرفه قابل توجهی هستیم که از کنده کاری نقش انسان، پرندگان و حیوانات روی لوازم روزمره زندگی یا لوازم تزئینی ساخته میشدند.
پیکرتراشی مدرن و معاصر
بعد از اصلاحات میجی و تلاش دولتمردان این کشور برای یادگیری هنر غربی، سال 1876 پیکرتراشی ایتالیایی با نام وینچنزو راگوسا (Vincenzo Ragusa(1841-1927)) به ژاپن دعوت شد تا در این کشور به تدریس بپردازد. راگوسا فنون پیکرتراشی غربی از جمله پیکرتراشی با سنگ مرمر و مجسمه سازی با گل رس را به ژاپنیها آموخت تا ژاپنیها هم بتوانند تندیسهای یادبود بزرگی برای نصب در فضای بیرونی خلق کنند. با ارزش گذاری مجدد هنر سنتی ژاپن از جمله پیکرتراشی بودا و نقاشی ژاپنی از سوی اوکاکورا و فنولوسا که در مبحث نقاشی هم به آن اشاره شد، آموزش این هنرها در مدرسه هنرهای زیبای توکیو شروع، اما بزودی مجسمه سازی غربی را هم شامل شد. بنابراین در این دوره از یک طرف پیکرتراشان سبک غربی و از سوی دیگر پیکرتراشان سبک ژاپنی فعالیت داشتند که این دومیها عموما تندیسهای چوبی خلق میکردند. از آثار مطرح این دوره میتوان به تندیس چوبی میمون پیر (老猿/Rōen) اثر کوئون تاکامورا (高村光雲/Takamura Kōun(1852-1934)) و تندیس برنزی زن اثر روکوزان اوگیوارا (荻原碌山/Ogiwara Rokuzan(1879-1910)) اشاره کرد.
در دوران تایشو و شووای قبل از جنگ عمدتا سبک پیکرتراشان غربیای چون مایول (Aristide Bonaventure Jean Maillol(1861-1944)) فرانسوی بر کار پیکرتراشان ژاپنی تأثیر گذاشت، اما وقوع جنگ بین ژاپن و چین و در ادامه درگیری این کشور در جنگ جهانی دوم، باعث شد تا پیشرفت چشمگیری در این هنر در ژاپن دیده نشود. با شکست ژاپن در جنگ و پایان سیطره نظامیان بر کشور، فشار از جهان هنر برداشته شد و هنرمندان توانستند نفسی بکشند. شروع فعالیت اصولی هنرمندان در این زمان با ورود به دهه 1950 آغاز شد. در این مقطع ما شاهد آن هستیم که جنبشهای هنری قبل از جنگ مجددا ساماندهی شدند، جنبشهایی که به دلیل فضای خفقان ناشی از جنگ نتوانستند فعالیت خود را ادامه دهند. هر چند تمرکز بیشتر این گروهها بر نقاشی غربی بود، اما برخی از اعضای آنها در زمینه پیکرتراشی فعالیت داشتند. از جمله این گروهها میتوان به انجمن کوکوگاکای (国画会/Kokuga kai)، انجمن هنر آزاد (自由美術協会/Jiyū bijutsu kyōkai)، انجمن هنر مدرن (モダンアート協会/Modan āto kyōkai) و... اشاره کرد.
با این همه شاید بشود گفت گرایش چشمگیر در پیکرتراشی بعد از جنگ، تغییر از فعالیت گروهی به سمت فعالیت شخصی بود. روند جهانی شدن و تأثیرات مستقیم از خارج کشور هم در این شخصی شدن مؤثر بود و این چنین پیکرتراشی معاصر ژاپن شکل گرفت. در این بین پیکرتراشی انتزاعی پدید آمد و پیکرتراشی واقعگرا هم با کاستن از زواید به سمت ساده شدن پیش رفت. همچنین در زمینه استفاده از مواد اولیه، این هنر به مصالحی چون چوب، سنگ، برنز و... پای بند نماند و به سمت استفاده از مواد اولیهای چون سیمان، آهن، آلومینیوم، پلاستیک، شیشه و حتی مواد دورریختنی روی آورده است. از پیکرتراشان مطرح معاصر ژاپن میتوان به چوریو ساتو (佐藤忠良/Satō Chūryō(1912-2011))، یاسوتاکه فوناکوشی (舟越保武/Funakoshi Yasutake(1912-2002)) و پسرش کاتسورا فوناکوشی (舟越桂/Funakoshi Katsura(1951- ))، کوهه ناوا (名和晃平/Nawa Kōhē(1975- )) و... را نام برد. به این اسامی میتوان نام نقاشانی چون تاکاشی موراکامی، یایویی کوساما، یوشیتومو نارا و... را هم افزود که علاوه بر نقاشی در زمینه پیکرتراشی هم برای خود شهرتی دست و پا کردهاند.
هنرهای سنتی ژاپن
در اینجا قبل از اینکه به معرفی موسیقی، نمایش و سینمای ژاپن بپردازیم، به شکل مختصر برخی از هنرهای سنتی و خاص این کشور و از جمله برخی از صنایع دستی این کشور را معرفی میکنیم.
مراسم چای در ژاپن
چادو یا آن طور که امروزه میگویند، سادو، از آن دسته هنرهایی است که علاوه بر حضور در زندگی روزانه، امروزه به عنوان یکی از عناصر اصیل فرهنگ و هنر ژاپن در جهان هم شناخته میشود. هر چند گزارشهایی مربوط به دوره هیان مبنی بر آورن چای از چین و استفاده از آن به عنوان دارو وجود دارد، اما در دوران کاماکورا بود که اِیسای یعنی راهبی بودایی که آیین ذن را از چین به ژاپن آورد، چای را هم آورد و آن را در کشورش کشت کرد. با کاشت چای رسم چای نوشی هم در ژاپن پای گرفت و با تقدیم چای و کتابی موسوم به «یادداشتهای رشد چای نوشی» (『喫茶養生記』/Kissa yōjōki) از سوی ایسای به دربار جنگجویی کاماکورا چای نوشی در میان طبقه حاکم یعنی جنگجویان رواج پیدا کرد.
بالاخره در دوره موروماچی مراسم چای شکل گرفت. بنیان گذارش را راهب ذنی به نام موراتا جوکو (村田珠光/Murata jukō(1423-1502)) یا شوکو معرفی میکنند که در اواسط دوره موروماچی زندگی میکرد. با این همه چنان که تازاوا (1375) هم اشاره میکند، این سِن نو ریکیو بود که چادو یا چاینوشی را به سطح هنر رساند.[۳۶] آیین چای به آن حد از هنر و زیبایی رسید که اوکاکورا آن را چنین توصیف میکند:
مراسم چای نوعی تشریفات بر پایه ستایش زیباییهای موجود میان امور دنیوی زندگی روزانه است و سادگی، هماهنگی، رموز خیرخواهی متقابل و رمانتیسم موجود در نظم اجتماعی را القا میکند. اساسش ستایش ناتمام است؛ کوششی ظریف برای تحقق ممکن در این نا ممکن، چیزی که آن را زندگی میدانیم.[۳۷]
بعد از ریکیو و در دوره ادو مراسم چای به دو دسته کلی تقسیم شد. یکی از این دو گروه دایمیوچا (大名茶/Daimyō cha) یا بوکهچا (武家茶/Buke cha) بود، مراسم چایی که در میان طبقه جنگجو ادامه پیدا کرد. دیگری وابیچا (侘茶/Wabi cha) بود که در واقع همان میراث دار سنت ریکیو شد. چنان که قبلا آمد، وابیچا در دوره موروماچی و در تقابل با مراسم چای شوئین نو چا (書院の茶/Shoin no Cha) شکل گرفت. در مورد شکلگیری اتاق شوئین یا اتاق پذیرایی در مبحث معماری توضیح داده شد، پس شوئین نو چا مراسم چایی بود که در اتاق شوئین برگزار میشد، تزئینات در آن زیاد بود و آنچه در آن استفاده میشد به خصوص فنجانها، عموما ساخت کشور چین و زیبا بودند. وابیچا محل برگزاری مراسم را از شوئین به چاشیتسو (茶室/Chashitsu) یا اتاق چای تغییر داد، اتاقی که ساده و کوچک بود و زیبایی مصالح طبیعی به همان شکلی که بودند در آن مورد استفاده قرار میگرفتند. همچنین به جای استفاده از ظروف چینی به استفاده از ظروف ژاپنی به خصوص فنجانهای زمخت ژاپنی روی آورد. در واقع وابیچا بیش از حظ بصری به دنبال اقنای دل بود.
دو گروه کلی ذکر شده مراسم چای در دوره ادو به شاخهها و سبکهای متعدد تقسیم شد. همچنین در اواسط دوره ادو نظام ایئهموتو یا توارث خانوادگی در هنر چادو کامل شد، نظامی که در بحث فرهنگ در ژاپن به آن اشاره کردیم. در دوره میجی مراسم چای برای مدتی رو به افول رفت، اما مجددا احیاء شد، بطوری که با ورود به دوره شووا این هنر تقریبا مردمی شد و تعداد استادان زن در آن روی به افزایش گذاشت، بطوری که از زنانه شدن آن صحبت در میان است. بعد از جنگ جهانی دوم، همچون بسیاری دیگر از هنرهای ژاپنی، مراسم چای هم در خارج از مرزهای این کشور مورد توجه قرار گرفت و طرفدارانی در جهان پیدا کرد. با توجه به پژوهشی که سازمان فرهنگ ژاپن سال 2014 انجام داد و نتایج آن 2015 منتشر شد، در سال 2014 حدود 94 سبک، گروه و... در زمینه چادو فعالیت داشتند.[۳۸] همچنین در همین سال پانزده نشریه مرتبط با مراسم چای در این کشور منتشر میشد.[۳۹] با استناد به همین پژوهش، 62 درصد گروهها و سبکهای چای اظهار داشتند که به خاطر پیر شدن جمعیت و عدم معرفی شایسته این مراسم در بین جوانان تعداد اعضای آنها در حال کم شدن هست، بطوری که در برخی از این گروهها تعداد اعضا در طی ده سال نصف شده بود.[۴۰]
هنر ایکهبانا در ژاپن
ایکهبانا که به آن کادو (華道 /花道/Kadō) یا طریقت گل هم گفته میشود، از دیگر هنرهای ژاپنی است که فراتر از مرزهای این کشور معرف فرهنگ و هنر ژاپنی شده است. همچون بیشتر هنرهای سنتی ژاپن ایکهبانا هم مرتبط با رسیدن آیین بودایی به ژاپن است. با آمدن این آیین، سنت کوگه (供花/Kuge) هم شکل گرفت که آن پیشکش گل به بودا و ارواح درگذشتگان بود. کوگه که در روش متأثر از چین بود، در دوره هیان و در جریان ژاپنی کردن فرهنگ وارداتی ژاپنی شد، بدین معنی که از چهارچوب زیباشناسی چینی خارج شد و به سمت نشان دادن زیبایی گیاهان همان گونه که هست، پیش رفت.[۴۱]
در فرهنگ اشرافی دوره هیان، اشراف گلها را میچیدند و آنها را در گلدان قرار میدادند که امروزه برای بیان این عمل از اصطلاح ساشیبانا یا سوکا (挿花/Sashibana/Sōka) استفاده میشود. در دوره کاماکورا اصطلاح بر پا کردن رایج شد که نهایتا در دوره موروماچی به تاتهبانا یا ریکّا (立花/Tate bana/Rikka) بدل شد. تاتهبانا در ابتدا، قرار دادن چیزهایی چون شاخه درخت کاج، شاخه شکوفه آلو و... در گلدانی مسی و قرار دادن آن مقابل تندیس بودا بود. در ریکا شاهد تأثیرگذاری افکار بودایی و تفسیر کار بر اساس این افکار هستیم و همزمان با استفاده از گلهای طبیعی سعی میشود اندیشه و فکری از طریق اثر القا شود.[۴۲] ریکا بعدا منشاء شکل گیری سبکهایی در گل آرایی شد که معروفترین و بزرگترین آن سبک ایکهنوبو (池坊流/Ikenobō ryū) بود که در اواسط دوره موروماچی شکل گرفت و بعدا در دوره ادو کامل شد.
بعد از تاتهبانا نوبت ایکهبانا بود. اندیشه نهفته در استفاده از فعل ایکِرو (生ける/Ikeru) به معنی حیات بخشیدن به جای قرار دادن و بر پا کردن در گل آرایی، در واقع تلاش برای آراستن گلها و گیاهان به همان شکلی بود که در طبیعت وجود دارند. در این زمان مراسم چای موسوم به وابیچا هم شکل گرفته بود و استادان چای اصرار داشتند که گلدانی که در تاقچه موسوم به توکونوما در اتاق چای قرار میگیرد، نشان دهنده خود طبیعت باشد. در آغاز دوره ادو به ایکهبانا نام کادو یا طریقت گل دادند که تلویحا اشاره به معنای روحانی آن داشت.[۴۳] همچنین در همین دوره سبکهای زیادی در گل آرایی پدید آمد و نظام توارث خانوادگی یا ایئهموتو هم در آن کامل شد.
در دوره میجی و همزمان با پدیده ژاپونیسم، ایکهبانا هم به عنوان زیبایی شناسی ژاپنی توسط جوسیه کندر یعنی همان معماری که برای آموزش معماری غربی به ژاپن آمد، به غرب معرفی شد و توانست بر هنر چیدمان گل در غرب تأثیر بگذارد. همچنین در دوران مدرن و معاصر باز هم سبکهای جدیدی به ایکهبانا اضافه شد، بطوری که به گفته سوزوکی (2011) در سال 2011 بیش از 1700 سبک ایکهبانا در ژاپن وجود داشت.[۴۴]
سفالگری در ژاپن
همان طور که قبلا هم اشاره کردیم، سفالهای جومون در ژاپن قدیمیترین سفالهای کشف شده در جهان هستند که گفته میشود قدیمیترین آنها متعلق به حدود شانزده هزار سال قبل است. بعد از سفالهای جومون، سفالهای یایویی و در ادامه سفالهای هانیوا متعلق به دوره کوفون هستند که ویژگی مشترک همه این سفالها عدم استفاده از لعاب، پخت در فضای باز یا در فضایی که اکسیژن بالا دارد، داشتن رنگ قهوهای و سرخ رنگ و تقریبا اصالت ژاپنی آنها است. از دوره کوفون نوعی دیگر از سفال تولید شد که به آن سوئهکی (須恵器/Sueki) میگویند و تولیدش تا دوران هیان ادامه داشت. این سفالها که بر خلاف سفالهای قبلی خاستگاهی کرهای داشتند، تیره رنگ و نازک بودند. آنها را در کورههای شیبدار یا در کورههای واقع در زیر زمین میساختند، پس میتوانستند دمای پخت را به بالای هزار درجه برسانند و این چنین سفالهایی سفت پدید آمد. با این همه سنت ساخت سفالهای دوره یایویی هم چه در دوره کوفون و چه بعد از آن تا دوره هیان ادامه یافت که به این نوع سفال هاجیکی (土師器/Hajiki) میگویند. دمای پخت برای این سفالها در نهایت حدود 800 درجه بود و تفاوت سفالهای هاجیکی با سوئهکی هم از همین جا ناشی میشد.[۴۵]
کومادا (2014) قائل به سه دگرگونی بزرگ در تاریخ سفال ژاپن است؛ نخست ظهور لعاب و تغییر از سفال ساده به سفال لعابدار، دوم تولد سنگینه یا چینی سنگی و سوم تغییر به پرسلین یا بارفتن[۴۶]. چنان که قبلا گفتیم، سفالهای ساده در دمای زیر 1000 درجه سانتیگراد پخت میشدند. سفالهای دارای لعاب در دمای بیش از 1200 درجه و سنگینهها هم در دمایی ما بین 1100 تا 1250 درجه سانتیگراد پخت میشوند با این ویژگی که سنگینهها لعاب ندارند. پرسلینها هم که لعابدار هستند در دمایی بیش از 1350 درجه سانتیگراد پخت میشوند.
نخستین دگرگونی در تاریخ سفال ژاپن یعنی ظهور لعاب و پخت سفال لعابدار در دوره نارا رخ داد. در این دوره سفالهای دارای لعاب سه رنگ یعنی زرد، سبز و سفید همراه با فن ساخت آن از چین به ژاپن رسید و در این کشور هم ساخت آن شروع شد، هر چند به تعداد کم از آن ساخته میشد و هنوز همان سفالهای هاجیکی و سوئهکی رواج گسترده داشتند. در مورد تولد سنگینهها هم میشود گفت، ساخت سفالهای سوئهکی در واقع شروع ساخت سنگینه در ژاپن بود که در سالهای بعد ادامه یافت. اما سومین دگرگونی یعنی ساخت پرسلینها یا چینیها خیلی دیر و در اوایل دوره ادو –سال 1616 م- رخ داد.[۴۶]
در دوره کاماکورا و موروماچی ساخت سفال در مناطقی مانند سهتو (瀬戸/Seto)، توکونامه (常滑/Tokoname)، اِچیزن (越前/Echizen)، شیگاراکی (信楽/Shigaraki)، تانبا (丹波/Tanba) و بیزن (備前/Bizen) شروع شد که ساخت سفال در این شش منطقه تا به امروز هم ادامه یافته به طوری که از این مناطق با عنوان شش کوره سفالگری قدیمی ژاپن (日本六古窯/Nihon Rokkoyō) یاد میشود. در این مناطق هر چند سفالهای لعابی هم ساخته میشد، اما جریان غالب در آن ساخت سنگینهها بود. با این همه هنوز سفالهای ژاپنی قدرت رقابت با چینیهای چین را نداشتند.
با لشکر کشی تویوتومی هیدهیوشی به کره، او سفالگرانی کرهای با خود به ژاپن آورد تا ساخت چینی در این کشور شروع شود. سفالهای جدید یا همان چینیها استحکام بیشتری داشتند و آب در آنها نفوذ نمیکرد. سفالهای جدید با نامهای مختلف و در شهرهای مختلف تولید شدند. در این بین سفالی موسوم به سفال ایماری (伊万里焼/Imari yaki) که از اوایل دوره ادو در جزیره کیوشو تولید میشد، توانست جایگاهی منحصر به فرد در تولید سفال این کشور پیدا کند و از قرن هفدهم به بعد به اروپا هم صادر شود. چنانکه پیشتر دیدیم این سفال توانست بر تولید سفال اروپا در آن زمان تأثیر بگذارد. به این ترتیب سفال ژاپنی توانست عقب ماندگیاش از چینی چین را جبران کند و شانه به شانه آن به رقابت برخیزد.
در اواخر دوره ادو و اوایل دوره میجی سفالهای ژاپنی در همه دنیا و به خصوص اروپا با تحسین روبرو شدند و سهم مهمی در پدیده ژاپونیسم در اروپا ایفا کردند. در دوره میجی فناوری کورههای سفالپزی که با زغال سنگ کار میکردند، نیز کورههای فلزی توسط آلمانیها به ژاپن آورده شد. از سوی دیگر با آموزش سازمان یافته ساخت و تولید سفال، این هنر به سمت صنعتی شدن پیش رفت. خیلی زود هم این کشور به یکی از تولید کنندگان و صادر کنندگان بزرگ صنعت سفال و سرامیک جهان بدل شد. با استناد به گزارش اتحادیه صنایع سفال و سرامیک ژاپن در سال 2020 بهای تولیدات این صنعت در این کشور بیش از 127 میلیارد ین بود.[۴۷]
صنایع دستی در ژاپن
صنایع دستی در ژاپن بسیار متنوع و گسترده هستند و نمیتوان در این مختصر به معرفی همه آنها پرداخت. بنابراین در اینجا تنها به معرفی چند تایی از این هنرها میپردازیم که نام و آوازهای بیش از بقیه پیدا کردهاند. ذکر این نکته هم ضروری است که خود سفالگری هم جزو صنایع دستی به حساب میآید، اما نظر به اهمیتش آن را پیشتر جداگانه معرفی کردیم.
کاغذ ژاپنی یا واشی: واشی کاغذ سنتی ژاپن است که با استفاده از قسمتهای نرم پوست درختان به عنوان ماده اولیه و به روش سنتی تولید میشود. سابقه ساخت آن به دوران باستان میرسد. واشی بسته به منطقه و روش تولید دارای تنوع بسیار زیادی است. یک نوع از آن با نام سِکیشو واشی (石州和紙/Sekishū washi) که در استان شیمانه (島根県/Shimane ken) تولید میشود، در فهرست میراث فرهنگی نا ملموس یونسکو به ثبت رسیده است.
لاک کاری: لاککاری یا شیکّی (漆器/Shikki) که پیشتر هم به آن اشاره شد، جزو صنایع دستی خاص ژاپن و بسیار متنوع است. این کشور بدان حد از تبحر در این هنر رسیده است، که تا مدتها در اروپا نه تنها آنها که ساخت ژاپن بودند که همه ظروف لاک کاری را به نام ژاپن میخواندند و به فن ساخت این ظروف هم جاپانینگ (Japaning) میگفتند. امروزه شاهکارهای لاک کاری ژاپن زینت بخش موزههای سراسر جهان هستند. لاک کاری این کشور سبکهای متنوع دارد. یکی از آنها ماکیئه (蒔絵/Makie) است. در این سبک که به آن لاک کاری طلا هم میتوانیم بگوییم، بعد از ترسیم نقش روی اثر با استفاده از لاک، هنوز که لاک خشک نشده است، به آن پودر طلا یا نقره اضافه میکنند.
اوریگامی: هنر ساخت طرحها مختلف تنها با استفاده از تا زدن کاغذ است. هر چند از اوریگامی به عنوان نوعی سرگرمی نام میبرند، اما ظرافت و مهارت بکار رفته در آن چنان است که آن را به پایه هنر میرساند. سابقه آن به اواخر قرن هفدهم بر میگردد. اوریگامی هنری کاملا ژاپنی است که با همین نام در جهان شناخته شده و رواج پیدا کرده است.
تئاتر و هنرهای نمایشی ژاپن
نمایش ژاپنی از دوران باستان تا مدرن
پژوهشگران حوزه نمایش آیینها را سرچشمه نمایش میدانند. از این منظر سرچشمه نمایش ژاپنی هم به آیینهای باستانی این کشور بر میگردد. در میان سفالهای تزئینی دوره جومون، صورتکهایی به بزرگی صورت یک شخص بزرگسال وجود دارد که به نظر میرسد کاربردی نمایشی در آیینها داشتهاند. این صورتکها متعلق به قرن سوم قبل میلاد هستند.[۴۸] بعد از این در قدیمیترین کتابهای ژاپن یعنی «کوجیکی» و «نیهونشوکی» ما اشارتی میبینم که دلالت بر وجود حرکات نمایشی در آن دوران دارد.
در فاصله بین دو قرن پنجم تا هفتم مراودات با شبه جزیره کره و بعد چین بسیار رونق گرفت. در سال 453 م ما شاهد حضور 80 نفر آوازخوان و رقصنده از شبه جزیره کره در دربار امپراتوری ژاپن و در سال 612 هم شاهد حضور یک نفر کرهای به نام میماشی (味摩之/Mimashi(?-?)) هستیم که او را در نارا اقامت دادند تا به ژاپنیها گیگاکو (伎楽/Gigaku) آموزش دهد.[۴۹] گیگاکو نخستین رقص همراه با موسیقی بود که از خارج از کشور وارد شد. گیگاکو با استفاده از نقاب انجام میشد و در واقع نوعی نمایش بدون کلام بود. دورههای آسوکا و نارا، دوران اوج گیگاکو بود. نقابهای بر جای مانده از آن دوران در گنجینه هوریوجی و گنجینه شوسوئین، در گیگاکو مورد استفاده قرار میگرفتند. برخی از این نقابها بسیار شبیه به چهره مردمان غرب آسیا از جمله ایرانیها هستند،[۵۰] از این روی احتمال تأثیرپذیری گیگاکو از ایران هم مطرح هست، کما اینکه میماشی این هنر را در چین آموخته بود که ایرانیها در آن حضور داشتند.
بعد از گیگاکو دو هنر بوگاکو (舞楽/Bugaku) و سانگاکو (散楽/Sangaku) به ژاپن وارد شدند. بوگاکو که رقص و موسیقی بود مورد پسند اشراف قرار گرفت، اما سانگاکو که آوازخوانی، رقص، تردستی، عروسک گردانی و... را در خود داشت، با بدل شدن به ساروگاکو (猿楽/Sarugaku) در دوره هیان همراه با نمایش دِنگاکو (田楽/Dengaku) در بین عامه مردم مقبولیت پیدا کرد. ساروگاکو که میشود آن را به موسیقی میمون ترجمه کرد، از اضافه شدن مهارتهای طنز خاص ژاپنی به سانگاکوی آمده از چین شکل گرفت. در واقع میتوان گفت همچون همه هنرها این چنین نمایش اخذ شده از خارج دردوره هیان ژاپنی شد. ساروگاکو و دنگاکو در اواخر دوره هیان صاحب محل اجرای خاص خود شدند.[۵۱] ساروگاکو بعدا پایه و اساس هنرهای نمایشی بعدی چون نمایش نو، کیوگِن و بونراکو شد.[۵۲]
در سدههای میانی و به خصوص در دوره موروماچی، تماشاخانههای ساروگاکو و دِنگاکو نظر طبقه حاکم یعنی جنگجویان را به خود جلب و به سرعت رشد کردند. چنان که قبلا هم اشاره شد، در همین دوره موروماچی و در همین تماشاخانهها بود که دو هنرمند مشهور نمایش یعنی کانآمی و پسرش زهآمی توانستند ساروگاکو را صیقل دهند و از آن نمایش نو را خلق کنند که نمایشی بر پایه رقص و آواز با نقاب بود. نمایش جدید وجه نمایشی ساروگاکو و دِنگاکو را با ادبیات پیشین در هم آمیخت و از آن نمایش خاص ژاپنی آفرید. همزمان با نو نمایش کیوگن هم شکل گرفت که در واقع میان پردههای خندهداری بود که ما بین نمایش نو اجرا میشد. بعد از دوران میجی به مجموع دو نمایش نو و کیوگِن، نوگاکو اطلاق شد. نوگاکو سال 2008 به عنوان هنر نمایشی سنتی خاص ژاپن در فهرست میراث فرهنگی ناملموس جهان به ثبت رسید. نمایش نو سه عنصر اصلی دارد؛ روایت، نوازندگی و بازیگری. گروه نوازندگان مینوازند، راویان داستان را بیان میکنند و بازیگران یا بهتر است بگوییم رقصندگان داستان را روی صحنه تصویر میکنند.
با ورود به دوره مدرن نخستین، نو و کیوگن به عنوان نمایش محبوب طبقه حاکم یعنی جنگجویان جایگاه خود را مستحکم کردند. با این همه ما در این دوره با طبقه دیگری یعنی طبقه شهرنشین روبرو هستیم که ثروت داشت و توانست تا حدودی خواست خود را بر فرهنگ تحمیل کند. بنابراین در این دوره دو هنر نمایشی کابوکی و بونراکو در پاسخ به خواست این طبقه شکل گرفتند، دو نمایشی که به عنوان هنرهای نمایشی خاص ژاپن در فهرست میراث فرهنگی نا ملموس جهان هم به ثبت رسیدهاند.
نمایش عروسکی بونراکو یا جوروری برآمده از قصه گویی قصه گویان دوره گردی است که ابتدا ساز شامیسن را به قصه گویی خود افزودند و بعد استفاده از عروسک را. پس بونراکو سه رکن اصلی نوازندگی شامیسن، روایت و قصه گویی و عروسک گردانی دارد. اندازه عروسکها بسیار بزرگ و اندازه قد یک انسان معمولی است به طوری که برای گرداندن هر عروسک سه نفر لازم است. بونراکو تکامل و محبوبیتش را مدیون نمایشنامه نویس مشهور دوره گِنروکو، چیکاماتسو مونزائهمون است که متنهای نمایشی زیادی برای نمایش عروسکی و کابوکی نوشت. متنهای نمایشی که چیکاماتسو برای بونراکو نوشت، با اجرای راوی مشهوری به نام تاکهموتو گیدایو (竹本義太夫/Takemoto Gidayū(1651-1714)) باعث تکامل نمایش عروسکی جوروری در دوره گِنروکو شد.
نمایش کابوکی نسبت به نمایش نو و بونراکو دیرتر به وجود آمد، اما در تکوین خود از بسیاری هنرهای موجود برای بیان، موسیقی و رقص استفاده کرد. این نمایش خیلی زود هم رونق گرفت و تماشاخانههای کابوکی پر طرفدارتر از بقیه تماشاخانهها شدند. هر چند نمایش کابوکی را زنی هنرمند به نام ایزومونو اوکونی (出雲 阿国/Izumono Okuni(1572-?)) ابداع کرد، اما زنها در کابوکی حضور ندارند و نقش آنها را بازیگران مرد زن نما اجرا میکنند که به آنها اونّاگاتا (女形/Onnagata) یا اویاما (女形/Oyama) میگویند.
علاوه بر این هنرهای نمایشی سنتی شناخته شده، در دوره ادو و به خصوص اواخر آن هنرهای دیگری هم رواج داشت که میتوان آنها را هم جزو هنرهای نمایشی قلمداد کرد. یکی از این هنرها کاگهئه (影絵/Kage e) یا سایه بازی بود. از آنجا که دیوارهای خانههای سنتی ژاپنی، کشویی و پوشیده با کاغذ بود، با انداختن سایه دست یا سایر اجسام بر این پوششهای کاغذی تصاویری خلق میکردند که به این هنر کاگهئه گفته میشد. در اواخر قرن هیجدهم و اوایل قرن نوزدهم این تصاویر جابجایی و حرکت پیدا کردند و در واقع به نوعی نمایش بدل شدند.
فانوس خیال را از دیگر هنرهای نمایشی اواخر دوره ادو و اوایل دوره میجی میتوان به حساب آورد. فانوس خیال نیمه دوم قرن هفدهم از هلند به ژاپن وارد شد. فانوسهای خیال اروپایی در ژاپن توسعه خاص خود را پیدا کردند و در اواخر دوره ادو و اوایل دوره میجی از محبوبیت بسیار زیادی برخوردار شدند. از پشت پردهای به ابعاد یک در دو متر از جنس کاغذ خاص ژاپنی یا واشی و از جهت مخالف جایگاه تماشاگران با چندیدن فانوس چوبی نور میتاباندند و بر پرده تصاویر بسیار شفاف و خوش رنگی متحرکی چون شکفتن گل ایجاد میکردند. این نمایش که به آن اوتسوُشیئه (写し絵/Utsushi e) میگفتند، نوعی انیمیشن بود و شاید بتوان گفت در موفقیت انیمیشن ژاپنی در دورههای بعد مؤثر بود.
نمایش ژاپنی در دوران مدرن
دوره میجی در ژاپن دوره تماس با فرهنگ غرب بود و این تماس نمایش سنتی ژاپن را هم دستخوش تغییر کرد. با این همه این تغییر تنها شامل کابوکی شد و نمایشهای نو، کیوگن و بونراکو حتی تا به امروز به همان شکل و شمایل سنتی خود ماندند و تنها متنهای نمایشی جدید برای آنها نوشته شد. نخستین فعالیتها در زمینه مدرن کردن نمایش را میتوان در تشکیل انجمن بهبود نمایش (演劇改良会/Engekikairyō kai) مشاهده کرد. اهداف این انجمن، اصلاح متون نمایشی، ارتقای جایگاه نمایشنامه نویس و ساخت تماشاخانههایی به سبک غربی بود.[۵۳] مدت فعالیت این انجمن زیاد نبود، اما این شروع نمایش مدرن ژاپن بود.
تأکید انجمن اصلاح نمایش بر اهمیت متن نمایش باعث شد تا نظام ممیزی متن نمایش قبل از اجرا شکل بگیرد که این ممیزی تا پایان جنگ جهانی دوم وجود داشت. با این همه هدف نهایی این انجمن بهبود وضعیت کابوکی بود تا طبقه بالای جامعه و به خصوص امپراتور هم تمایل به دیدن آن داشته باشند که نهایتا این امر با حضور امپراتور در اجرای یک نمایش کابوکی در سال 1887 عملی شد.
بعد آن نمایش شینپا (新派/Shinpa) شکل گرفت. شینپا به معنی سبک جدید، نامی بود که در مقابل کابوکی یا سبک قدیم، به نمایشهایی چون نمایشهای گروههای نمایشی دانشجویی یا فعالین مدنی داده میشد، گروههایی که از نمایش به عنوان ابزاری برای تحقق اهداف مدنی و سیاسی استفاده میکردند.[۵۴] با این همه شینپا از سیاست فاصله گرفت و به سمت اهداف تجاری رفت و بدل به نمایشی برای توصیف اشکها و لبخندهای مردم زمان خود شد. اوتوجیرو کاواکامی (川上音二郎/kawakami Otojirō(1864-1911)) را بنیان گذار و پدر شینپا میخوانند. گروه نمایشی که او و همسرش ساختند، سال 1899 به آمریکا و اروپا رفت و اجراهای بسیار موفق و متعددی در آمریکا و اروپا داشت و این آغاز مراودات نمایش ژاپنی با جهان خارج شد.[۵۵]
هر چند شروع بکارگیری هنرپیشه زن در نمایش ژاپنی از همین شینپا بود، اما جریان غالب در شینپا هم استفاده از هنرپیشههای مرد زن نما یا اویاما به جای هنرپیشه زن در نمایش بود. بنابراین جریانی که به طور اصولی به استفاه از هنرپیشه زن در نمایش روی آورد، نه شینپا که نمایش مدرن یا شینگِکی (新劇/Shingeki) بود. اگر در دوره میجی به نمایشهای جدید در برابر کابوکی شینپا گفتند، در دوره تایشو در برابر نمایش شینپا به نمایشهای جدیدتر شینگِکی گفتند. سر آغاز شینگِکی، دو گروه نمایشی روشنفکری موسوم به انجمن ادبی هنری با محوریت شویو تسوبوئوچی و گروه مطالعات نمایشی با محوریت کائورو اوسانای بود که اواخر دوره میجی فعالیت میکردند. بعد آن تماشاخانه بزرگ تسوکیجی کوگِکیجو (築地小劇場/Tsukiji kogekijō) که در فرصت پیش آمده برای بازسازی توکیو در اثر زلزله بزرگ سال 1923 کانتو، ساخته شد پایگاه و مرکز فعالیت تأتر مدرن یا شینگِکی ژاپن گشت. تماشاخانه جدید با هزینه بسیار بالا ساخته شد و سالنی بسیار بزرگ با ظرفیت 500 تا 700 نفر با سقفی بسیار بلند و صحنهای بسیار وسیع و عالی داشت. همچنین تأسیس تماشاخانه امپراتوری (帝国劇場/Tēkoku gekijō) در توکیو در سال 1911 که با تقلید از تماشاخانههای درباری غرب ساخته شد، پایگاهی برای فعالیت گروههای باله، اپرا و سایر موسیقیها و رقصهای غربی فراهم کرد و زمینهای برای تربیت هنرپیشههای زن نمایش شد.
گذشته از فعالیت گروههایی که در زمینه نمایش مدرن فعالیت میکردند، سال 1917 گروه دیگری به نام شینکوکوگِکی (新国劇/Shin kokugeki) تشکیل شد. همان طور که از معنی نام این گروه یعنی نمایش ملی جدید معلوم است، آنها به دنبال ساده و عامه پسند کردن کابوکی بودند که حاصل کار به خصوص در میان مردان جوان طرفداران زیادی پیدا کرد.[۵۶]
از اواسط دوره تایشو نوعی از نمایش شکل گرفت که اصطلاحا به آن نمایش سبک (軽演劇/Kēengeki) گفته میشد، نمایشی که اساس آن تفریح و سرگرم کردن تماشاگران بود. این نمایش تماشاگر پسند که در آن از نمایش موزیکال و رقص غربی بسیار استفاده میشد، در تماشاخانههای محله آساکوسا واقع در توکیو متمرکز بود. معروفترین این تماشاخانهها فولی کازینو (カジノ・フォーリー/Kajino fori) بود که سال 1929 تأسیس و تا 1933 فعالیت کرد. جنگ که شروع شد، به تدریج از فعالیت گروههای نمایشی کاسته شد و سر انجام با قانون سال 1944 تمامی فعالیتهای گروههای نمایشی حتی گروههای کابوکی هم ممنوع شد. حتی برخی از تماشاخانهها تبدیل به کارخانه ساخت مهمات شدند.
نمایش در دوران معاصر
هر چند میشود نمایش بعد از جنگ ژاپن تا دوران معاصر را به دو دسته نمایش بعد از جنگ و نمایش معاصر تقسیم کرد، اما در اینجا منظور از نمایش در دوران معاصر، نمایش ژاپنی از پایان جنگ تا دوران معاصر است. نمایش بعد از جنگ با آزادی نمایش مدرن، ممنوعیت به صحنه بردن نمایشهایی از کابوکی که موضوعش انتقام و آزار و اذیت کودکان و زنان بود و ترویج نمایش معاصر آمریکا شروع شد. به تدریج ممنوعیتهای کابوکی برداشته و انواع نمایش غربی به خصوص نمایشهای آمریکایی مانند تئاتر معنا باخته یا تئاتر ابسورد (Theatre of the Absurd)، تئاتر روایی یا اپیک (Epic theatre)، تئاتر موزیکال و... به این کشور وارد شد. از سوی دیگر با توجه به رویکرد دولت ژاپن بعد از جنگ مبنی بر بدل شدن این کشور به یک کشور فرهنگی و فرهنگ دوست، نمایش اهمیت زیادی پیدا کرد و سیاستهایی مبنی بر ترویج نمایش در میان مردم اخذ شد. در نتیجه شناخت مردم از نمایش زیاد و این مسأله نقطه عطفی در گسترش نمایش ژاپنی معاصر شد.
از نیمه دوم دهه 1960 تا اواخر دهه 1970 دوران اوج نمایش زیر زمینی یا آن طور که در ژاپنی میگویند، نمایش آنگورا (アングラ演劇/Angura Engeki) بود. آنگورا مخفف کلمه (Underground) انگلیسی است. ویژگی این نمایش اجرای آن در خارج از سالنهای بزرگ نمایش و عموما در چادر بود. معروفترین گروه نمایش آنگورا در این دهه گروه نمایشی تنجو ساجیکی (天井桟敷/Tenjō sajiki) با محوریت شوجی ترایاما (寺山修司/Terayama Shūji(1935-1983)) بود که در خارج از مرزهای ژاپن هم شناخته شده بودند. برای مثال آنها سال 1976 در جشن هنر شیراز به اجرا نمایش «کشتی جنون» (『阿呆船』/Ahōsen) پرداختند.[۵۷]
علاوه بر این در دهه 1960 و به دنبال رشد اقتصادی سریع ژاپن، اجرای گروههای نمایش خارجی در این کشور زیاد شد و گروههای نمایشی ژاپنی به خصوص نمایش کابوکی و نو هم نمایشهایی در کشورهای دیگر به روی صحنه بردند. این چنین مراوات نمایشی این کشور با جهان خارج رو به افزایش نهاد. نخستین تماشاخانه ملی ژاپن هم سال 1966 در توکیو ساخته شد که سالن اصلی آن بیش از هزار صندلی دارد. این تماشاخانه ضمن اینکه محلی برای اجرای نمایشهای سنتی چون کابوکی و بونراکو است، در زمینه تربیت نیروی انسانی و جمع آوری اسناد و مدارک مرتبط با نمایش سنتی هم دستاوردهای قابل قبولی داشته است. بعد از ساخت تماشاخانه ملی، در سالهای 1979، 1983، 1984 و 1997، به ترتیب تالار ملی هنرهای نمایشی عامه پسند (国立演芸場/Kokuritsu engē jō)، سالن نمایش ملی نو (国立能楽堂/Kokuritsu Nōgaku dō)، تماشاخانه ملی بونراکو (国立文楽劇場/Kokuritsu Bunraku Gekijō) در اوساکا و تماشاخانه ملی جدید (新国立劇場/Shinkokuritsu Gekijō) ساخته شدند. سال 2003 هم تماشاخانه ملی اوکیناوا (国立劇場おきなわ/Kokuritsu gekijō Okinawa) ساخته شد، و تعداد تماشاخانههای ملی ژاپن به شش رسید.
تالار ملی هنرهای نمایشی عامه پسند محلی برای اجرای این گونه نمایشها و مستند کردن آن است. نمایش عامه پسند یا اِنگه (演芸/Engē) در ژاپنی، در برگیرنده نمایشهایی سنتی چون راکوگو (落語/Rakugo)، مانزای (漫才/Manzai) و... است که مخاطب آنها عامه مردم و بیشتر بر پایه روایتگری، شوخی پردازی روی صحنه، موسیقی و رقص هستند. تماشاخانه ملی جدید هم محلی برای اجرای نمایش مدرن، اپرا و باله است. علاوه بر این سالنهای نمایش ملی، چنان که در مبحث فرهنگ در ژاپن هم گفتیم، دهه 1970 با شعارهایی چون دوره مناطق و دوره فرهنگ و نیز سیاستهای فرهنگی دولتهای محلی همراه بود. در این دوره «هر صد هزار نفر یک سالن» هدف گذاری شد و با کمکهای مالی این هدف تا اوایل دهه 1990 محقق شد. حتی شهرهایی با جمعیت 20 تا 30 هزار نفر هم دارای سالنهای بزرگ برای نمایش شدند. به این ترتیب نمایش در ژاپن بسیار پیشرفت کرد.
دهه 1980 و 1990 عرصه فعالیت نسلی بود که بعد از جنگ به دنیا آمده بودند. از هنرمندان مطرح نمایش این دوره میتوان به کوکی میتانی (三谷幸喜/Mitani Kōki(161- ))، اوریزا هیراتا (平田オリザ/Hirata Oriza(1962- ) و... اشاره کرد. با ورود به قرن بیست و یکم و با فعالیت هنرمندان نسل جدید مانند توشیکی اوکادا (岡田利規/Okada Toshiki(1973- ))، دایسوکه میئورا (三浦大輔/Miura Daisuke(1975- )) و... هر روز نمایشهای تازه در این کشور خلق میشود.
هنرهای نمایشی ژاپن در عصر جدید
همان طور که در مبحث فرهنگ و نظام فرهنگی ژاپن هم اشاره شد، با استناد به آمار رسمی سال 2017 ارائه شده توسط سازمان فرهنگ ژاپن، ژاپن در این سال 1851 سالن نمایش و سالن مخصوص موسیقی داشت که از این بین 1326 سالن آن دارای یک تالار، 448 سالن آن دارای دو تالار، 57 سالن آن دارای 3 تالار و 20 تای آن بیش از 4 تالار داشتند. در این بین 29 سالن کمتر از 1000 متر مربع مساحت، 347 سالن بین 1000 تا 2500 متر مربع مساحت، 630 سالن بین 2500 تا 5000 متر مربع مساحت، 359 سالن بین 5000 تا 7500 متر مربع مساحت، 163 سالن بین 7500 تا 10000 متر مربع مساحت، 139 سالن بین 10000 تا 15000 متر مربع مساحت، 67 سالن بین 15000 تا 20000 متر مربع مساحت و 115 سالن بیش از 20000 متر مربع مساحت دارند.[۵۸]
همچنین در همین سال، 8.5 درصد افراد با حضور در سالنهای نمایش به تماشای نمایش نشستهاند. از این نظر نمایش بعد از سینما (31.1 درصد)، موسیقی (24.8%)، موزههای و گالریهای هنری (22.5 درصد)، آثار و ابنیه تاریخی (18.4 درصد) و سایر هنرها (8.7 درصد) در جایگاه ششم قرار داشت.[۵۹] همچنین تماشای نمایش، هنرهای نمایشی عامه پسند –اِنگه- و رقص و موسیقی نمایشی سرگرمی و تفریح 12.4 درصد افراد بوده است و آنها بطور میانگین 6.2 روز از سال را به تماشای آن اختصاص دادهاند.[۶۰]
از طرف دیگر در سال 2015،پنجاه و سه گروه نمایشی در کشور وجود داشت که در آن سال 2277 اجرا به روی صحنه بردند. ضمن اینکه در همین سال تعداد گروههای اپرا 273 گروه بود که 1125 اجرا داشتند.[۶۱] اینکه تعداد گروههای اپرا بیش از 200 گروه ذکر شده، منظور گروههای حرفهای نیست، بلکه با توجه به ساخت سالنهای زیاد نمایش و چند منظوره در تمامی شهرهای ژاپن، گروههایی متشکل از همخوانان غیر حرفهای و نوازندگان حرفهای گروههای متعدد اپرا تشکیل دادهاند و به اجرای برنامه میپردازند. این مسأله البته به خوبی نشانگر نفوذ و رواج نمایشهای غربی به خصوص اپرا در جامعه این کشور هم هست، هر چند که مانند همیشه این نمایشهای غربی ویژگیهای ژاپنی هم پیدا کردهاند.
همچنین جشنوارههای نمایشی زیادی در ژاپن برگزار میشود که نمیتوان از نقش آنها در ترویج این هنر به خصوص در مناطق این کشور چشم پوشی کرد. یکی از ویژگیهای جشنوارههای نمایشی در ژاپن که البته در مورد سایر جشنوارههای هنری مثل موسیقی و سینما هم صادق است، محلی بودن آنها و نیز استفاده از ظرفیت آنها برای رونق گردشگری مناطق است. از این روی ما با جشنوارههای هنری کوچک و بزرگ زیادی روبرو هستیم. نخستین جشنواره نمایشی در ژاپن سال 1946 و به عنوان بخشی از جشن هنر برگزار شد. نخستین جشنواره بینالمللی نمایش این کشور هم نخستین بار در روستای توگا (利賀村/Toga mura) در استان تویاما برگزار شد. این روستا که با عنوان روستای نمایش هم شناخته میشود، شهرت خود را مدیون حضور گروه نمایشی تماشاخانه کوچک واسِدا (早稲田小劇場/Waseda shōgekijō) در این روستا است و همین گروه زمینه برگزاری نخستین جشنواره بینالمللی نمایش ژاپن را در 1982 در این روستا مهیا کرد. این جشنواره بعد آن هر ساله برگزار میشود. از دیگر جشنوارههای نمایشی میتوان به فستیوال/ توکیو (フェスティバル/トーキョー/FESTIVAL/TOKYO)، جشنواره نمایش کانسای (関西演劇祭/Kansai engeki sai) و... اشاره کرد.
موسیقی در ژاپن
هوگاکو در ژاپن
در دوره میجی و در چهارچوب سیاستهای تجدد، موسیقی غربی به ژاپن وارد شد و همین زمان بود که مقابل اصطلاح موسیقی غربی (یوگاکو (洋楽/Yōgaku)[ii])، اصطلاح هوگاکو (邦楽/Hōgaku) مورد استفاده قرار گرفت. هو یا کونی (邦/Hō/Kuni)، به معنی کشور ما یا ژاپن و گاکو (楽/Gaku) به معنای موسیقی است. هوگاکو هر چند در معنای وسیع اشاره به موسیقی ژاپن دارد، اما در معنایی محدودتر برای نام بردن از موسیقی قبل از دوره میجی مورد استفاده قرار میگیرد. باز حتی در معنایی محدودتر، آن را برای نامیدن موسیقی دوران مدرن نخستین (کینسه) هم بکار میبرند، چرا که موسیقی این دوران به لحاظ موسیقیایی با موسیقی قبل از آن متفاوت است.[۶۲]
اطلاعات ما از موسیقی ژاپن قبل از دوران باستان، تنها بر اساس کشفیات باستان شناسی است. این کشفیات شامل آلاتی موسیقی مانند جرس سفالی، فلوت سفالی، زنگهای مفرغی ناقوس شکل، ساز کوتو و سازی چوبی شبیه به ساز ژو (筑/Zhu/Chiku) در چین است. علاوه بر این کشفیات و قبل از شروع تأثیرگذاری فرهنگ چین و کره بر ژاپن، این کشور دارای موسیقی و رقص بوده که در منابع چینی به آن اشاره شده است.[۶۳]
با شروع نگارش کتاب در ژاپن، اطلاعات ما درباره موسیقی این کشور بیشتر میشود. در دو کتاب «کوجیکی» و «نیهون شوکی» ترانههایی ثبت شده است که به آواز میخواندند. ورود آیین بودایی و شروع تأثیر گذاری فرهنگ چین و آسیا بر فرهنگ ژاپن، همچون هنرهای دیگر موسیقی این کشور را هم دگرگون کرد و باعث پیشرفت عظیم آن شد. در این دوره از سه پادشاهی باستانی واقع در شبه جزیره کره موسیقی به ژاپن وارد شد که به تلفیق این سه نوع موسیقی سانکانگاکو (三韓楽/Sankan gaku) میگویند. بعد هم همان طور که در قسمت نمایش دیدیم، نمایش گیگاکو هم همین زمان توسط میماشی آورده شد که نوعی رقص با صورتک همراه با نواختن ساز بود. در کنار اینها، برخی از ژاپنیهایی که در قالب هیأتهای رسمی به چین رفتند، جزو وارد کنندگان اصلی موسیقی از چین شدند. یکی از این افراد کیبی نو ماکیبی (吉備真備/Kibi no Makibi(695-775)) بود که بعد از هفده سال اقامت در چین، هنگام برگشت کتاب ده جلدی «کلیات موسیقی» (『楽書要録』/Gakusho yōroku) را با خود به کشورش آورد، کتابی که در مورد موسیقی چین دوره تانگ است. انتقال این کتاب تأثیر زیادی در مباحث نظری موسیقی ژاپن بر جای گذاشت.
یکی دیگر از افرادی که در انتقال موسیقی از چین به ژاپن نقش داشت، اشرافزادهای به نام فوجیوارا نو ساداتوشی (藤原貞敏/Fujiwara no Sadatoshi(807-867)) است که در چین نواختن ساز بیوا را آموخت و در برگشتن دو ساز بیوا با خود به کشورش آورد. خوشبختانه از سازهایی که در این دوره به ژاپن آورده شدند، تعدادی در دو گنجینه شوسوئین و هوریوجی بر جای ماندهاند که امروزه به لحاظ شناخت سازهای دوران باستان بسیار اهمیت پیدا کردهاند. در میان این سازها، چنگ موسوم به رادِن سونو کوگو (螺鈿槽箜篌/Raden sōno kugo) و بیوای چهار سیمی موسوم به شیتان سونو بیوا (紫檀槽琵琶/Shitan sō no Biwa) مرتبط با ایران هستند.[۶۴] چنگ سازی ساسانی بود که نخست به چین و از آنجا به ژاپن برده شد. بیوا هم در واقع همان بربط ایرانی است که از طریق چین به ژاپن رسید.
دوره هیان، دوره ژاپنی کردن موسیقیهایی است که در دورههای قبل از خارج کشور پذیرفته شدند. نمود بارز این ژاپنی کردن را میتوان در شکلگیری گاگاکو مشاهده کرد. گاگاکو که در فهرست میراث ناملموس جهانی هم به ثبت رسیده، مجموعهای از نوازندگی، رقص و آواز است. از آنجا که در این موسیقی مجموعهای از سازها با هم به اجرای موسیقی میپردازند، از آن به عنوان قدیمیترین ارکستر جهان هم نام میبرند. گاگاکو از تلفیق آن چه ژاپن خود داشت با موسیقی و رقصی پدید آمد که در طول بیش از 400 سال از دوران آسوکا تا اوایل هیان از چین و بقیه نقاط آسیا به این کشور وارد شد. در گاگاکو عموما هشت نوع ساز شامل سه ساز بادی، دو ساز زهی و سه ساز کوبهای مورد استفاده قرار میگیرد. یکی از این سازها، ساز شو (笙/Shō) است که از هفده نی تشکیل شده که روی پایهای به شکل دایرهای نصب شدهاند. سازهای زهی گاگاکو، بیوا و کوتو هستند که همان طور که گفتیم بیوا بر گرفته از بربت ساسانی است. در مورد کوتو هم، هر چند این ساز از چین وارد شد، اما ژاپن خود دارای کوتوی مختص به خود بود. معروفترین ساز کوبهای مورد استفاده در گاگاکو هم، تایکو (太鼓/Taiko) است که طبلی دو سره است که با دو چوب به آن میزنند.
با ورود به سدههای میانی، ساز بیوا بیش از بقیه سازها مورد توجه قرار گرفت. دلیل آن هم رواج نوعی از موسیقی با نام هِیکیوکو (平曲/Heikyoku) است. هِیکیوکو نوعی موسیقی روایتی و نقالی است که نخستین بار توسط راهبین نابینا شروع شد. آنها ضمن نواختن ساز بیوا به روایت داستانهای حماسی میپرداختند. این موسیقی با تقسیم به سبکهای مختلف در دورانها بعدی و حتی تا به امروز هم ادامه پیدا کرده است. علاوه بر هِیکیوکو با تکامل نمایش نوگاکو در سدههای میانی که قبلا به آن اشاره شد، این نمایش از موسیقی هم استفاده کرد. به نوازندگان در نمایش نو، هایاشیکاتا (囃子方/Hayashikata) میگویند و آنها از چهار ساز فلوت، طبلک و دو طبل بزرگ استفاده میکنند.
ساز نی مانند موسوم به شاکوهاچی (尺八/Shakuhachi) یکی دیگر از سازهای ژاپنی است که در سدههای میانی رواج پیدا کرد، هر چند این ساز هم در دوران باستان به ژاپن راه یافت. رواج شاکوهاچی به استفاده از آن توسط استادان نمایش دِنگاکو بر میگردد. همچنین در این زمان افرادی موسوم به کوموسو (虚無僧/Komusō) ظاهر شدند که با نواختن شاکوهاچی اقدام به گدایی میکردند. این ساز اگر چه در بدو ورود به ژاپن چندان با استقبال روبرو نشد و حتی از گاگاکو هم کنار گذاشته شد، اما در حال حاضر در خط مقدم سازهای ژاپنی قرار دارد. این ساز از موسیقی کلاسیک پا فراتر گذاشته است و حتی در موسیقیهای امروزی مانند جاز هم شرکت میکند. در میان غیر ژاپنیها هم نوازندگان زیادی برای آن پیدا شده است.
دوران مدرن نخستین از مهمترین دورههای موسیقی ژاپن به حساب میآید، تا حدی که برخی هوگاکو را تنها مختص به این دوران میدانند. یکی از ویژگیهای این دوران ظهور سازی موسوم به شامیسِن (三味線/Shamisen) در صحنه موسیقی ژاپن است که آشکار متفاوت از سازهایی بود که تا کنون در موسیقی این کشور وجود داشت. این ساز که اکنون هم جزو سازهای اصلی هوگاکو است، در قرن شانزدهم از چین و از طریق جزایر ریوکیو به ژاپن آورده شد. نخستین نوازندگان آن هم همان نوازندگان نابینای بیوا بودند. این نوازندگان نابینا با آمدن ساز جدید، برای اصلاح ساختار آن تلاش زیادی کردند و روایت همراه با نواختن شامیسن را شروع کردند که به آن جوروری میگویند، هنری که بعدا در نمایش عروسکی جوروری یا بونراکو جذب شد. شامیسن موسیقی دوره ادو را متحول کرد و آوازهای زیادی از جمله ناگائوتا (長唄/Nagauta) با استفاده از آن متداول شد. بعد هم نمایش کابوکی همه این آوازها و موسیقیها را جذب کرد.
در نمایش کابوکی، رقص، نمایش و موسیقی رابطه تنگاتنگی با هم دارند و چنانچه هر سه اینها با هم نباشند، کابوکی شکل نمیگیرد. موسیقی در کابوکی به دو دسته کلی تقسیم میشود؛ شوسا اونگاکو (所作音楽/Shosa ongaku) و گِزا اونگاکو (下座音楽/Geza ongaku). شوسا اونگاکو موسیقی همراهی کننده رقص است و گِزا اونگاکو به منظور افزایش تأثیرگذاری نمایش و به شکل موسیقی پس زمینه اجرا میگردد. در این دو موسیقی و به خصوص گِزا اونگاکو، سازهای بسیار متنوعی مورد استفاده قرار میگیرند، به شکلی که میتوان گفت موسیقی کابوکی گزیدهای از موسیقی سنتی ژاپن است.
موسیقی ژاپنی در دوران مدرن
چنانکه ایشیای هم خاطر نشان میکند، بعد از اصلاحات میجی و در روند مدرنیزاسیون ژاپن، موسیقی این کشور هم چون وجوه دیگر هنر این کشور زیادی قدیمی خوانده و سعی شد تا موسیقی مدرنی بر پایه آموزش موسیقی غربی در مدارس جدید خلق شود.[۶۵] بنابراین در نظام آموزشی جدید این کشور که از سال 1872 شروع شد، درس موسیقی به عنوان یکی از دروس اجباری مدارس ابتدایی و متوسطه در نظر گرفته شد. این دروس عمدتا آموزش موسیقی غربی بود و این مسأله باعث آشنایی پایهای ژاپنیها با موسیقی غربی شد.
سال 1879 نخستین سازمان مطالعاتی پژوهشی دولتی مرتبط با موسیقی توسط وزارت فرهنگ و آموزش تأسیس شد. کار این سازمان تألیف کتب درسی و آموزش موسیقی به خصوص آموزش سرود خوانی بود. بعد از معلمی آمریکایی که دو سال در این سازمان به آموزش موسیقی غربی پرداخت، یک آلمانی به نام فرانز اِکرت (Franz Eckert(1852-1916)) عهدهدار آموزش در این سازمان شد. خیلیها معتقدند که تمایل شدید به موسیقی آلمان در ژاپن، ریشه در فعالیتهای اِکِرت در این برهه از زمان دارد.
از 1887 به بعد، سازمان مطالعاتی پژوهشی موسیقی به مدرسه موسیقی توکیو (東京音楽学校/Tōkyō Ongaku Gakkō) تغییر نام داد. بنابراین بزودی صحنه موسیقی این کشور محل فعالیت دانش آموختگان این مدرسه و نیز کسانی شد که در اروپا به تحصیل موسیقی میپرداختند. یکی از مشهورترین این افراد رنتارو تاکی (廉太郎滝/Rentarō Taki(1879-1903)) بود که در آلمان موسیقی آموخت و نخستین ژاپنیای شد که به سبک غربی آهنگ سازی کرد. آهنگ «گل» (『花』/Hana) او نقطه عطفی در تاریخ موسیقی ژاپن به حساب میآید. کوساکو یامادا (山田耕筰/Yamada Kōsaku(1886-1965)) هم که از دانش آموختگان مدرسه موسیقی توکیو بود و برای تحصیل به آلمان رفت، نخستین ارکستر ژاپن را ساخت و نخستین آهنگساز شناخته شده ژاپنی در غرب به حساب میآید.
دوره تایشو، دوره تثبیت و شکوفایی همه آن چیزهایی است که در دوره میجی شروع شدند و این مسأله در مورد موسیقی هم صادق است. یکی از چهرههای مشهور موسیقی تایشو تاماکی میاورا (三浦環/Miura Tamaki(1884-1946))، نخستین خواننده ژاپنی اوپرا است. او در کشورهای زیادی روی صحنه رفت و نخستین ژاپنیای شد که در تالار اپرای متروپولیتن نیویورک برنامه اجرا کرد. از آهنگ سازان بزرگ دیگری که در این دوره در عرصه موسیقی ظاهر شدند، میتوان به هیدهمارو کونوئه (近衛秀麿/Konoe Hidemaro(1898-1973)) اشاره کرد. کونوئه سال 1926 گروه ارکستر سمفونیک نوین را تشکیل داد که این گروه با تأسیس رادیو در همین سال، نخستین اجرای رادیویی ژاپن را انجام داد. خاستگاه ارکستر سمفونیک اِن اِچ کی که یکی از ارکستر سمفونیکهای حال حاضر ژاپن است به همین گروه ارکستری میرسد که کونوئه تشکیل داد.
با این همه عرصه موسیقی مدرن ژاپن تنها محدود به موسیقی غربی نبود. بعد از مدتی که در اثر موج غربگرایی موسیقی سنتی به حاشیه رفت، مجددا توجه به آن زیاد شد و فعالیتهایی برای نوسازی و اصلاح در آن صورت گرفت. یکی از افراد تأثیرگذار در این عرصه نوازنده و آهنگساز نابینا میچیئو میاگی (宮城道雄/Miyagi Michio(1894-1956)) بود. آهنگ «دریای بهاری» (『春の海』/Haru no Umi) او که سال 1929 عرضه شد، شهرتی جهانی برای این آهنگساز نابینا به همراه داشت. صفحات این آهنگ علاوه بر بازار داخلی برای فروش در آمریکا و فرانسه هم عرضه شد.
جاز از دیگر موسیقیهای غربی بود که دوره تایشو به ژاپن وارد شد و همین زمان هم نخستین آثارموسیقی پاپ ژاپنی ساخته شدند. نخستین ترانه پاپ ژاپنی، «ترانه کاتیوشا» (『カチューシャの唄』/Kachūsha no Uta) به خوانندگی سوماکو ماتسوئی (松井須磨子/Matsui Sumako(1886-1919)) نام داشت، ترانهای که نخستین بار در صحنه نمایش خوانده شد و بسیار مورد توجه قرار گرفت، بطوری که آن زمان بیست هزار نسخه از صفحه ضبط شدهاش فروش رفت.
موسیقی در دوره شووا متأثر از پیشرفت و عمومی شدن وسایل ضبط و پخش صدا بود. به تدریج جامعه دسترسی بیشتری به وسایل پخش صدا پیدا میکرد و به همان نسبت شرکتهای تولید کننده صفحه بیشتر و هنرمندان بیشتری فرصت حضور در عرصه موسیقی را پیدا میکردند
بطور کلی میشود گفت در دوره مدرن، ژاپن سعی کرد تا با اخذ قسمتهای برجسته موسیقی غربی و ژاپنی نوعی موسیقی ملی خلق کند که عامیانه نباشد و در عین حال چندان هم پذیرشش برای توده مردم سخت نباشد. اما همان طور که ایشیای میگوید، در این دوره این هدف محقق نشد و تنها نتیجه کار گذاشتن ترانههایی به زبان ژاپنی بر نتهایی غربی بود.[۶۵]
موسیقی ژاپنی در دوران معاصر
به موسیقی بعد از جنگ جهانی دوم تا حال حاضر موسیقی معاصر گفته میشود. در سالهای بعد از جنگ و با توجه به شرایط آن زمان کشور، موسیقی معاصر ژاپن متأثر از جریان نزدیکی به غرب به خصوص آمریکا بود. در این زمان انواع موسیقی غربی و به خصوص آمریکایی به ژاپن وارد میشد و طرفداران و هنرمندان خاص خود را پیدا میکرد. با این همه از دهه 1950 به بعد ما شاهد نوعی توجه و ارزش گذاری مجدد نسبت به موسیقی سنتی ژاپن یا هوگاکو هستیم. در این دوره بسیاری از آهنگسازان این کشور که به سبک غربی آهنگ سازی میکردند، در کارهای خود از سازهای هوگاکو استفاده کردند. حاصل کار آنها موسیقیای بود که به آن نام هوگاکو معاصر (現代邦楽/Gendai Hōgaku) دادند. یکی از معروفترین آهنگسازان این سبک، توئورو تاکهمیتسو است. او در شاهکارش یعنی «نوامبر استپز» (『ノヴェンバー・ステップス』/November Steps) در کنار سازهای ارکستر از بیوا و شاکوهاچی استفاده کرد. نخستین اجرای این اثر در فیلارمونیک نیویورک آوازه او را جهانی کرد.
علاوه بر این در نیمه دوم دهه 1960 از دل موسیقی عامه پسند دوره شووا نوعی از ترانه با عنوان اِنکا (演歌/Enka) خلق شد که بر پایه احساسات خاص ژاپنی است. این نوع موسیقی در حال حاضر هم یکی از سبکهای موسیقی ژاپن است که طرفداران خود را دارد. با استناد به آمار منتشر شده انجمن صنعت ضبط ژاپن (日本レコード協会/Nihon rekōdo kyōkai) در سال 2020، نهصد و یک تک آهنگ یا آلبوم جدید در شکلهای مختلف به بازار موسیقی این کشور عرضه شده است.[۶۶]
یکی از سبکهای فراگیر موسیقی ژاپن در دوران معاصر، جی پاپ یا موسیقی پاپ ژاپنی است که آثارش توانسته است، مخاطبین بسیار زیادی در سراسر جهان پیدا کند. این سبک اواخر دهه 1980 به این نام خوانده شد و از دهه 1990 به بعد توانست در میان جوانان مخاطبان بسیار زیادی کسب کند. موسیقی جی پاپ بیشتر به دنبال تولید آثاری برای فروش بیشتر در بازار است و به نوعی میتوان گفت، موسیقیای تجاری است.
موسیقی ژاپنی در عصر جدید
با استناد به آمار ارائه شده توسط سازمان فرهنگ ژاپن، سال 2017 موسیقی بعد از سینما پر مخاطبترین هنر و سرگرمی در جذب افراد به محل اجرا بوده است. در این سال 24.8 درصد افراد با حضور در محل اجرای موسیقی به شکل مستقیم آن را گوش کردهاند.[۵۹] با استناد به همین آمار 11.7 درصد افراد در همین سال اوقات فراغت خود را با گوش کردن به موسیقی پاپ یا سنتی، 9.6 درصد افراد با نواختن ساز، 8.6 با گوش دادن به موسیقی کلاسیک غربی و 1.7 درصد افراد با هوگاکو پر کردهاند.[۶۰] از حیث میانگین روزهای اختصاص داده شده، نواختن ساز با 80.3 روز بالاترین جایگاه را دارد.[۶۰]
همچنین با استناد به آمار انجمن صنعت ضبط ژاپن، سال 2020 حدود 146 میلیون و 340 هزار حلقه لوح صوتی و تصویری موسیقی به ارزش 194 میلیارد و 400 میلیون ریال ین در این کشور به فروش رفته است که 19 درصد نسبت به سال قبل کاهش داشته است.[۶۷] اما در همین سال فروش بر بستر اینترنت موسیقی به 78 میلیارد و 300 میلیون ین رسید که افزایشی 11 درصدی نسبت به سال قبل را نشان میدهد، ضمن اینکه برای هفتمین سال متوالی همراه با افزایش فروش بوده است.[۶۷] در میان لوحهای صوتی فروش رفته بیشترین سهم مربوط به CD با 103 میلیون و 931 هزار حلقه بود و بعد آن لوح آنالوگ با 1095000 حلقه، نوار کاست با 291 هزار حلقه و... قرار داشت.[۶۸] در میان لوحهای تصویری هم DVD با 26 میلیون و 977 هزار حلقه جایگاه اول و لوح بلوری با 13 میلیون و 692 هزار حلقه در جایگاه دوم قرار داشت.[۶۸]
در رابطه با نوع موسیقی تولید شده در سال 2020، تعداد تک آهنگها و آلبومهای موسیقی ژاپنی تولید شده در این سال که شامل اِنکا، جی پاپ، آهنگهای محلی، هوگاکو و... است، 6679 عنوان بود.[۶۶] تعداد عنوان صفحههای تصویری هم 1186 عنوان بود.[۶۶]
سینمای ژاپن
سینمای قبل از جنگ
در یک تقسیم بندی تاریخی، سینمای ژاپن به سینمای قبل از جنگ و سینمای بعد از جنگ تقسیم میشود که منظور از آن، جنگ جهانی دوم است که سال 1945 با پذیرش شکست از سوی ژاپن به پایان رسید. سینمای قبل از جنگ، از سال 1896 تا سال 1945 یعنی نزدیک به پنجاه سال طول کشید که تا اوائل دهه 1930 دوران صامت و بعد از آن دوران ناطقش بود. نخستین فیلم ناطق اصولی سینمای ژاپن، «مادام و عیال» (『マダムと女房』/Madamu to Nyōbō) به کارگردانی هنوسوکه گوشو (五所平之助/Gosho Heinosuke(1902–1981)) در سال 1931 به نمایش در آمد و بعد از آن به تدریج این سینما به سوی ناطق شدن پیش رفت. اما ناطق شدن در سینمای ژاپن به نسبت با کندی بیشتری پیش رفت که دلیلی فرهنگی داشت. با پیدایش سینما در همه کشورها کم و بیش کسانی بودند که به شرح فیلم میپرداختند که همه آنها تا دهه 1910 از سالنهای سینما حذف شدند و به جای آنها از میان نویس در فیلمها استفاده شد، اما در مورد ژاپن، تایوان و کره که مستعمره ژاپن بودند، این شرح دهندگان سینما تا پایان دوره صامت و صدا دار شدن سینما حضور داشتند. به این شرح دهندگان فیلم در سینمای ژاپن، بنشی یا کاتسودو بنشی (活動弁士/Katsudō Benshi) میگفتند که کار آنها در ژاپن ارزش گذاری هنری میشد. همچنین نام و آوازه بِنشی یکی از عوامل مهم در جذب و کشاندن تماشاگران به سینما محسوب میشد که حتی عاملی مهمتر از نام هنرپیشهها هم به شمار میآمد. بِنشی یکی از ویژگیهای خاص تاریخ سینمای ژاپن است.
یکی دیگر از تقسیم بندیهای سینمای ژاپن که ویژگی خاصی را بدان داده، تقسیم فیلمهای سینمایی به دو دسته جیدایگکی (時代劇/Jidaigeki) و گندایگکی (現代劇/Gendaigeki) است. فیلمهای جیدایگکی، همان طور که از نامش بر میآید، فیلمهایی است که زمان آن مربوط به دورههای تاریخ ژاپن به خصوص دورههای قبل از اصلاحات میجی باشد. اصطلاح فیلم تاریخی هم وجود دارد، اما معمولا فیلم مرتبط با تاریخ ژاپن را جیدایگکی و فیلمهای مرتبط با تاریخ جهان را فیلم تاریخی میگویند. اصطلاح گندایگکی هم برای نامیدن فیلمهای مرتبط با زمان حال حاضر و موضوعات روز بکار میرود. اتفاق منحصر به فردی که در ارتباط با این تقسیم بندی در سینمای ژاپن رخ داد، این بود که منطقه کانتو با محوریت توکیو، محل احداث استودیوهای ساخت فیلم گندایگکی و منطقه کانسای با محوریت شهر کیوتو محل ساخت استودیوهای ساخت فیلم گندایگکی شد. چنین تقسیم بندی معمولا در تاریخ سینمای سایر کشورها دیده نمیشود.
سینمای ژاپن قبل از جنگ جهانی دوم
سینمای ژاپن هر چند کمی کندتر، اما بهرحال مسیر ناطق شدن را پیمود و تا پایان دهه 1930 بطور کامل سینمای این کشور ناطق شد. فنآوری صدا گذاری روی فیلم و فنآوری پخش فیلم ناطق از خارج از کشور وارد شد و در داخل هم تلاشهایی برای ساخت و توسعه این فنآوری صورت گرفت که این تلاشها در کنار هم، همراه با سرمایهگذاری شرکتهای فیلمسازی در سالنهای سینما، سرانجام سینمای ژاپن را به دوران ناطق وارد کرد. ناطق شدن تواناییها و جذابیتهای زیادی به سینما داد، باعث شکل گیری ژانرهای جدید شد، پای هنرمندان خوش آواز و خوش صدا را به فیلمها کشاند و بر محبوبیت سینما در بین مردم افزود. این محبوبیت، باعث افزایش تولید فیلم شد. در سال 1936 تولید فیلم در ژاپن به اوج خود رسید و 558 فیلم ساخته شد. از اواسط دهه 1930 تا اوایل دهه 1940 تعداد فیلمهای ساخت ژاپن در سال همیشه بیشتر از 500 حلقه بود و بعد از سینمای آمریکا در رده دوم قرار میگرفت. در همین زمان تعداد سالنهای سینما به بیش از 2000 سالن (با احتساب سالنهای سینمای کره، تایوان و سایر مناطق اشغالی) رسید.[۶۹] تعداد مجلات سینمایی بسیار زیاد بود و کارگردانان مطرح زیادی در این دوره ظاهر شدند که آثار ماندگار بسیاری از خود به یادگار گذاشتند. به این دوره از سینمای ژاپن، دوران طلایی قبل از جنگ گفته میشود. دورانی طلایی که با گسترش و شدت یافتن جنگ و اعمال سانسور و محدودیتهای زیاد به پایان خود رسید.
متأسفانه خیلی از فیلمهای قبل از جنگ از بین رفتهاند و امروزه دیگر امکان دیدن و ارزش گذاری آنها وجود ندارد. دو دلیل برای سوختن این فیلمها وجود دارد. نخست جنس این فیلمها بود. جنس فیلمها تا دهه 1950 از موادی ساخته میشد که امکان آتش گرفتن آنها زیاد بود. در نتیجه به علت آتش گرفتن خود به خودی یا آتش سوزی ناشی از اتصال برق خیلی از آنها از بین رفتند. همچنین در آن زمان به علت عدم وجود ویدئو و دستگاههای پخش خانگی امکان استفاده دوم و سوم از این فیلمها وجود نداشت، پس چندان به نگهداری آنها اهمیت داده نمیشد. بعد جنگ هم مزید بر علت شد و بمبارانهای هوایی و سوختن و خاکستر شدن شهرهای بزرگ، بسیاری از فیلمها را از بین برد. هر چند در حال حاضر هر از گاهی خبر از کشف فیلم یا تکهای از فیلمهای قبل از جنگ در گوشه و کنار ژاپن و گاه در کشورهای دیگر مثل روسیه به گوش میرسد، اما بهرحال بیش از نصفی از فیلمهای قبل از جنگ سینمای ژاپن از بین رفتهاند و امروزه امکان ارزش گذاری و دیدن آنها وجود ندارد.
سینمای ژاپن بعد از جنگ جهانی دوم
آگوست سال ۱۹۵۱ فیلم «راشومون» (محصول ۱۹۵۰) به کارگردانی آکیرا کوروساوا توانست جایزه بزرگ جشنواره بینالمللی فیلم ونیز را دریافت کند. سال بعد یعنی ۱۹۵۲ باز هم در جشنواره فیلم ونیز فیلم «زنی از نسل سایکاکو» (『西鶴一代女』/Saikaku Ichidai Onna) (محصول ۱۹۵۲) به کارگردانی کنجی میزوگوچی جایزه بینالملل را و در جشنواره فیلم کن هم فیلم «داستان گنجی» (محصول سال ۱۹۵۱ به کارگردانی کوسابورو یوشیمورا (吉村公三郎/Yoshimura Kōsaburō(1911–2000))) جایزه بهترین فیلمبرداری را برای فیلمبردار آن به ارمغان آورد. سال ۱۹۵۴ هم فیلم «دروازه جهنم» (『地獄門』/Jigoku mon) (محصول ۱۹۵۳) به کارگردانی تِنوسوکه کینوگاسا (衣笠貞之助/Kinugasa Tēnosuke(1896–1982)) موفق شد جایزه بزرگ جشنواره کن را دریافت کند. بعد از آن با استمرار دریافت جوایز از جشنوارههای بینالمللی فیلم، ژاپن در رده کشورهای درجه اول در دنیای سینما شناخته شد [۷۰]. چنین آغاز قدرتمندی در اوائل دهه 1950 و آن هم در شرایطی که ژاپن تنها پنج سال از جنگ را پشت سر گذاشته بود، نوید دوران طلایی بعد از جنگ را میداد که برخی مورخین سینمای ژاپن از آن با عنوان دوره طلائی دهه 1950 نام میبرند. کارگردانان شاخصی که این دوره را ساختند، کارگردانانی مانند میزوگوچی، یاسوجیرو ازو و میکیئو ناروسه بودند که قبل از جنگ هم به عنوان کارگردانانی مطرح و صاحب سبک شناخته میشدند و یا کسانی مانند کوروساوا و کِسوکه کینوشیتا (木下恵介/Kinoshita Keisuke(1912–1998)) بودند که درست قبل از جنگ یا دوران جنگ، فعالیتشان را در مقام کارگردان شروع کردند.
ویژگی تمامی این کارگردانان این بود که همگی کار سینما را در استودیو یاد گرفته بودند به عبارتی همه دست پرورده نظام استودیویی بودند. این افراد عموما بعد از پایان تحصیلات در دانشگاه که هیچکدام مرتبط با سینما نبود، برای کار جذب استودیوهای فیلمسازی میشدند و ابتدا از پستهای پایین چون دستیار صدابردار، دستیار فیلمبردار، فیلمنامه نویس، کمک کارگردان و... کار خود را شروع میکردند و بعد از سالها کار آموزی اجازه مییافتند، کارگردانی فیلم را انجام دهند. این نظام استودیویی باعث شد تا تحصیلات دانشگاهی مرتبط با سینما خیلی دیر در ژاپن شکل بگیرد. با شکست ژاپن در جنگ و شکلگیری قانون اساسی جدید که به قانون اساسی صلح معروف بود، این کارگردانان فرصت یافتند تا فارغ از فشار سانسور دولتی به طرح مسائل و مشکلات اجتماعی بپردازند و آثاری خلق کنند که با اقبال زیادی در جشنوارههای سینمایی روبرو شد.
موج نو سینمای ژاپن
موج نو سینمای فرانسه جنبشی در سینمای این کشور است که در اواخر دهه 1950 با هدایت منتقدان جوان سینما شکل گرفت و بر سینمای سایر نقاط جهان هم تأثیر گذاشت. از فیلمسازان مطرح این موج، میتوان ژان لوک گدار (Jean-Luc Godard(1930- )) را نام برد که اولین فیلم بلند او یعنی «از نفس افتاده» (À bout de soufflé) نمونه عالی از گرایش این جریان جدید بود. این فیلم سپتامبر 1960 در ژاپن به نمایش در آمد و تأثیر بسیار زیادی بر سینماگران جوان ژاپنی به جای گذاشت. نمایش این فیلمها و بطور کلی تأثیر موج نوی سینمای فرانسه باعث ایجاد جنبشی در شرکت سینمایی شوچیکو شد که از آن با نام نول ویج شوچیکو (松竹ヌーベルバーグ/Shōchiku nuberubagu) نام برده میشود[۷۱]. شروع موج شوچیکو را از فیلم «داستان ظالمانه جوانی» (『青春残酷物語』/Seishun Zankoku Monogatari) ناگیسا اوشیما میدانند.
در مرکز این گرایش علاوه بر اوشیما دو کارگردان جوان دیگر هم وجود دارند؛ یوشیشیگه یوشیدا (吉田義重/Yoshida yoshishige(1933- )) و ماساهیرو شینودا (篠田正浩/Shinoda masahiro(1931- )). با کناره گیری اوشیما و فیلمنامه نویس او از شوچیکو و کناره گیری و مستقل شدن یوشیدا و شینودا در سالهای بعد، جریان نول ویج شوچیکو، چندان ادامه نیافت، اما این جریان در دل جریان بزرگتری به نام موج نو سینمای ژاپن قرار گرفت که تا دهه 1970 ادامه داشت.
خروج سینماگرانی چون اوشیما، شینودا و یوشیدا و تأسیس شرکتهای مستقل فیلمسازی همه به این خاطر بود که آنها نمیتوانستند در چهارچوب نظام محکم استودیویی، به ساخت آثار دلخواه خود بپردازند. شرکتهای فیلمسازی همه به دنبال فروش و کسب سود بیشتر بودند و هنرمندانی مانند اوشیما میخواستند فیلمهای هنری بسازند، فیلمهایی که البته چندان در فروش موفق نبودند و این مسأله قابل قبول شرکت نبود. کارگردانانی مانند اوشیما با هدف ساخت فیلمهای هنری یا سیاسی مورد نظر خود، از شرکتهای بزرگ جدا میشدند و اقدام به تأسیس شرکت مستقل فیلمسازی خود میکردند، اما خیلی زود آنها با مشکلات مالی مواجه و مجبور به انحلال شرکتهای مستقل خود میشدند.
نظام استودیویی و حاکمیت شرکتهای بزرگ ساخت و توزیع فیلم در دو دهه بعد از جنگ همچنان ادامه داشت و اقداماتی مانند تأسیس شرکتهای مستقل فیلمسازی از سوی کارگردانان و حتی هنرپیشههای مطرح، نتوانست هیچ خللی در این حاکمیت ایجاد کند. با این همه از اواخر دهه 1950 این حاکمیت، رقیبی جدی پیدا کرد که آرام آرام در پوسته ضخیم آن ترکهایی ایجاد کرد. رقیب جدید تلویزیون و گسترش آن در جامعه بعد از جنگ ژاپن بود. سال 1958 سالی فراموش نشدنی در تاریخ سینمای ژاپن است. در این سال تعداد حضور تماشاگران در سالنهای سینما به یک میلیارد 127 میلیون و 452 هزار نفر در سال رسید که بالاترین تعداد تماشاگر جذب شده به سالنهای سینما در کل تاریخ سینمای این کشور است.[۷۲] با این همه در ماه می همین سال هم با استناد به آمار ثبت شده در «ان اچ ک» تعداد تلویزیونهای موجود در کشور بسیار افزایش یافت و از عدد یک میلیون دستگاه تلویزیون فراتر رفت. سال بعد با پخش مستقیم ازدواج ولیعهد ژاپن از تلویزیون، تعداد دستگاههای گیرنده تلویزیونی در کشور بسیار زیاد شد و از دو میلیون هم فراتر رفت. خود ژاپن هم یکی از سازندگان مطرح وسائل صوتی و تصویری بود و این مسأله به گسترش هرچه بیشتر تلویزیون در جامعه کمک کرد. شرکتهای فیلمسازی بزرگ نخست به مقابله با رقیب بر آمدند و حتی قوانینی مبنی بر عدم حضور هنرپیشههای شرکتهای سینمایی در تلویزیون امضا کردند، اما این اقدامات نتیجه بخش نبود و بزودی رقیب جدید نظام استودیویی سینمای ژاپن را به تدریج از بین برد.
از طرف دیگر کوچکتر و ارزانتر شدن وسائل فیلمبرداری و ساخت فیلم، امکان ساخت فیلم را برای علاقمندانی فراهم آورد که هیچ گونه سابقه کار استودیویی نداشتند و این مسأله باعث ظهور فیلمسازان مستقلی شد که بدون پشتوانه و تجربه استودیویی قدم به عرصه فیلمسازی گذشتند و نسلی از کارگردانان تجربی ژاپن را شکل داد که از معروفترین آنها میتوان به شوجی ترایاما و سوسومو هانی (羽仁進/Hani Susumu(1928- )) اشاره کرد. نیز نسلی از مستندسازان را بوجود آورد که توانستند شهرت بینالمللی کسب کنند که سرآمدین آنها نوریآکی تسوچیموتو (土本典昭/Tsuchimoto Noriaki(1928-2008)) و کازوئو هارا (原一男/Hara Kazuo(1945- )) هستند.
در زمینه پویانمایی، ژاپن بر خلاف بازاریابی فیلمهای سینماییش، در بازار جهانی بسیار موفق بوده و هست. به اعتقاد ساتو، دلیل موفقیت صنعت پویانمایی ژاپن را باید در تأسیس استودیوی ساخت انیمیشن شرکت توئِی (東映株式会社/Tōei kabushiki kaisha) در سال 1956 جستجو کرد.[۷۳] در واقع تا این زمان، شرکتهای کوچک ژاپنیای بودند که اقدام به تولید انیمیشن میکردند، اما با اقدام شرکت توئی، صنعت انیمیشن به لحاظ اقتصادی و در آمدزایی در بازارهای جهانی بسیار پیشرفت کرد. امروزه مشهورترین چهره انیمیشن ژاپن، هایائو میازاکی است.
صنعت سینمای ژاپن در عصر جدید
هنری که به عنوان تماشایی به ژاپن وارد شد، خیلی زود با تغذیه از تنه درخت تنومند فرهنگ غنی ژاپن بارور و جایگاه سرگرمی نخست مردم را به دست آورد. این سینما قبل از جنگ جهانی دوم دورانی طلایی را پشت سر گذاشت، دورانی که در اوج آن تعداد سالنهای سینما در ژاپن به 2471 سالن در سال 1941 و تعداد تماشاگران هم به حدود 470 میلیون نفر رسید.[۶۹] این تعداد البته در سالهای بعد و با شدت گرفتن جنگ، رو به کاهش گذاشت، اما بعد از جنگ با شکل گیری دوران طلایی بعد از جنگ دوباره رو به افزایش گذاشت.
سال 1960، آخرین سال از چهار سالی بود که در آن بیش از یک میلیارد تماشاگر در سالنهای سینما برای دیدن فیلم حاضر شدند و از پایان این سال به بعد است که تعداد تماشاگران به شکل بسیار چشمگیری رو به کاهش گذاشت. در سال 1960 دو رکورد دیگر ثبت شد و بعد آمارها رو به کاهش گذاشت. در این سال تعداد سالنهای سینما به 7457 سالن رسید که 57 سالن بیشتر از سال قبل بود و این بالاترین تعداد سالن سینما در تاریخ سینمای ژاپن است.[۷۲] سال بعد این تعداد با کاهش 226 عددی به 7231 سالن رسید و سال بعد از آن هم حدود 400 سالن دیگر کم شد. در پایان دهه 1960 هم، تعداد سالنهای سینما به کمتر از نصف آنچه در آغاز این دهه بود رسید.[۷۲] همه این کاهشها یک علت داشت؛ شروع دوران تلویزیون و رواج گسترده آن در جامعه به خصوص جامعه ژاپن، که خود یکی از بزرگترین تولید کنندگان دستگاههای تلویزیونی در جهان بود. علاوه بر تعداد سالنهای سینما، تعداد فیلمهای ساخته شده در سال 1960 هم به بالاترین تعداد خود در سالهای بعد از جنگ رسید. تعداد فیلمهای ساخته شده در این سال 547 عنوان فیلم بود که حدود 54 عنوان بیشتر از سال قبل بود. این تعداد در سال بعد تنها 12 عنوان کاهش، اما سال بعد از آن به یکباره 160 عنوان کاهش پیدا کرد و به 375 عنوان رسید.[۷۲] بعد از آن هم هر ساله کمی بیش یا کمتر از این تعداد فیلم ژاپنی ساخته شد.[۷۲]
رواج و همه گیر شدن تلویزیون، به خصوص بعد از رنگی شدن تلویزیون، به سرعت به دوران طلایی صنعت سینمای ژاپن پایان داد.[۷۴] در اوائل دهه 1970 شرکت دایئِی (大映/Daiē: این شرکت سال 1942 تأسیس شده بود.) یکی از شرکتهای بزرگ سینمایی ژاپن ورشکست شد.[۷۵] با آغاز دهه 1980 خیلی از استودیوهای فیلمسازی شرکتها ناکارآمد و تعطیل شدند. در این دهه اتفاق مهم دیگری رخ داد که تأثیر زیادی بر صنعت سینما داشت و آن ساخت و عرضه دستگاههای ویدیوئی به بازار بود که تماشاگران را قادر میساخت در خانه خود به تماشای فیلمها بنشینند و نیازی به حضور در سالنهای سینما نداشته باشند. این مسأله تأثیری مستقیم بر تعداد سالنهای سینما داشت و علت شروع روند کاهش تعداد سالنهای سینما از سال 1980 تا سال 1993 بود. کاهش تعداد سالنها به معنی کاهش تعداد تماشاگرانی بود که برای دیدن فیلم در سالنها حاضر میشد و این مسأله بی شک بر تولید و عرضه فیلم هم تأثیر گذار بود.[۷۶] دوران اقتصاد حبابی در ژاپن که از 1986 شروع شد و در سال 1991 به پایان رسید، ابتدا به نظر میرسید تأثیر مثبتی بر سینمای ژاپن خواهد داشت، اما این دوران چه به لحاظ تعداد سالنهای سینما و چه به لحاظ تعداد فیلمهای تولید شده با کاهش همراه بود.[۷۷]
نشانههای بهبود در صنعت سینمای ژاپن از نیمه دوم دهه 1990 مشاهده شد. از سال 1993 به بعد تعداد سینماها رو به افزایش نهاد و از 1732 سالن سینما در سال 1993 به 2221 سالن در آخرین سال این دهه رسید.[۷۲] با این همه در تعداد فیلمهای تولیدی ژاپن افزایش خاصی مشاهده نشد و در طول دهه 1990 در برخی سالها با افزایش و در برخی از سالها با کاهش همراه بود. بیشترین فیلم تولیدی مربوط به سال 1995 با 289 فیلم بود، اما در همین سال تعداد فیلمهای خارجی عمدتاً هالیوودی نمایش داده شده در ژاپن 321 فیلم بود.[۷۲] در این سال سهم فیلمهای ژاپنی از مجموع در آمد بلیت فروشی سینماها (حدود 68 میلیارد و 473 میلیون ین)؛ 37% در برابر 63% سهم فیلمهای خارجی بود. در واپسین سال دهه 1990، تعداد فیلمهای ساخته شده در ژاپن به 270 فیلم رسید که باز هم کمتر از تعداد فیلمهای خارجیای بود (298 فیلم) که به این کشور وارد شد.[۷۲]
اما با آغاز دهه 2000 تحرکی در صنعت سینمای ژاپن مشاهده شد که در نهایت منجر به آمار بسیار درخشان در صنعت سینمای این کشور گشت. با استناد به آمار اتحادیه تولیدکنندگان سینمای ژاپن (一般社団法人日本映画製作者連盟/Ippan shadan hōjin Nihon eiga Sēsakusha renmē) سال 2014 تعداد فیلمهای ژاپنی به رقم بی سابقه 615 فیلم رسید که این عدد حتی بیشتر از تعداد فیلمهای سال 1960 است. این تعداد سال قبل از آن 591 فیلم بود که در سال 2014 افزایشی برابر با 24 عدد فیلم داشت. همچنین تعداد سالنهای سینما در سال 2014 افزایشی برابر با 46 سالن نسبت به سال را داشت. این افزایش در مورد تعداد تماشاگرانی که در سالنهای سینما حاضر شدند و نیز در مورد در آمد حاصل از نمایش فیلم هم صادق است. در مورد تعداد تماشاگران، افزایش در حدود شش میلیون نفر و در مورد در آمد حاصل از نمایش فیلم هم افزایشی در حدود سه میلیارد ین مشاهده میشود. در واقع صنعت سینمای ژاپن در ادامه موفقیتهای خود از سال 2012 به بعد توانست تعداد تولیدات سالانه خود را به بیش از 500 فیلم در سال برساند.[۷۲]
در سال 2019، تعداد فیلمهای ژاپنی اکران شده در سینماهای کشور به رقم بالای 689 حلقه فیلم رسید که بالاترین میزان در تاریخ سینمای بعد از جنگ این کشور است.[۷۲] در همین سال 194 میلیون و 910 هزار نفر در سالنهای سینما به تماشای فیلم نشستند و در آمد حاصل از نمایش فیلمهای ژاپنی 142 میلیارد و 192 میلیون ین بود.[۷۲] این میزان برابر 54.4 درصد کل فروش سینمای این کشور در این سال یعنی 261 میلیارد و 180 میلیون ین بود[۷۲][۷۸].
نیز نگاه کنید به
هنر در چین؛ هنر روسیه؛ هنر کانادا؛ هنر کوبا؛ هنر لبنان؛ هنر مصر؛ هنر تونس؛ هنر افغانستان؛ هنر سنگال؛ هنر تایلند؛ هنر آرژانتین؛ هنر زیمبابوه؛ هنر فرانسه؛ هنر اسپانیا؛ هنر سوریه؛ هنر مالی؛ هنر ساحل عاج؛ هنر سیرالئون؛ هنر قطر؛ هنر اوکراین؛ هنر اتیوپی؛ هنر سودان؛ هنر گرجستان؛ هنر تاجیکستان؛ هنر بنگلادش؛ هنر قزاقستان؛ هنر سریلانکا؛ هنر اردن
پاورقی
[i]: جنبش هنری بزرگی در هنر معاصر ژاپن که از اواخر دهه 1960 تا اواسط دهه 1970 ادامه داشت. هنرمندان این جنبش با چیدمان سنگ، چوب، کاغذ، پلاستیک، روغن سوخته، پارافین و... آثاری خلق میکردند. اثر یکی از هنرمندان این جنبش با نام نورییوکی هاراگوچی (原口典之/Haraguchi Noriyuki) و با عنوان «حوض روغن» (オイルプール/Oil Pool) سال 1977 توسط موزه هنرهای معاصر تهران خریداری و در این موزه نگهداری میشود.
[ii]: همین اتفاق بعدها در مورد سینما هم رخ داد و به سینمای ژاپن در مقابل سینمای غرب (洋画/Yōga)، هوگا (邦画/Hōga) گفتند.
کتابشناسی
- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ Tanaka, H (2013). Nihon bijutsu zenshi Sekai kara mita mēsaku no kēfu. Kōdansha gakujutsu bunko. P57.
- ↑ ۲٫۰ ۲٫۱ Yamakawa, shōsetsu Nihonshi zuroku Henshuūiinkai (2010). Yamakawa shōsetsu Nihonshi Zuroku. Dai yonhan. Yamakawa shuppansha. P21.
- ↑ بیکر، استنلی (1384). هنر ژاپن. ترجمه نسترن پاشايی، انتشارات فرهنگستان هنر. ص35.
- ↑ Tanaka, H (2013). Nihon bijutsu zenshi Sekai kara mita mēsaku no kēfu. Kōdansha gakujutsu bunko. P70.
- ↑ Yamakawa, shōsetsu Nihonshi zuroku Henshuūiinkai (2010). Yamakawa shōsetsu Nihonshi Zuroku. Dai yonhan. Yamakawa shuppansha. P55.
- ↑ Morton,W Scott (2005). Japan It’s History and Culture. Forth Edition, Mc Graw Hill Inc. P21.
- ↑ Murayama, I. (1998). Nihon kodai bunka no kēsē: Kenzui-tō ryūgakusē no Baai, Tokushū: Kyōdō kenkyū hōkoku: Kindai nihon ni okeru bunka Bunmē no Imēji, Hokkai gakuen daigaku jinbun ronshū. 10 gō. P90.
- ↑ بیکر، استنلی (1384). هنر ژاپن. ترجمه نسترن پاشايی. انتشارات فرهنگستان هنر. ص93.
- ↑ بیکر، استنلی (1384). هنر ژاپن. ترجمه نسترن پاشايی. انتشارات فرهنگستان هنر. ص152.
- ↑ Tsuda, N. Graham, P (2009). A history of Japanese art: from prehistory to the taisho period. Tuttle publishing. P157.
- ↑ Tsuda, N. Graham, P (2009). A history of Japanese art: from prehistory to the taisho period. Tuttle publishing. P162.
- ↑ Morton,W Scott (2005). Japan It’s History and Culture. Forth Edition, Mc Graw Hill Inc. P88.
- ↑ Shiba, R. Donarudo, kīn (2012nen Kaihan 12 satsu hakkō). Nihnjin to Nihon bunka. Chūkō bunko. P66.
- ↑ Yamakawa, shōsetsu Nihonshi zuroku Henshuūiinkai (2010). Yamakawa shōsetsu Nihonshi Zuroku. Dai yonhan. Yamakawa shuppansha. P127-130.
- ↑ حسینی، سید آیت (1397). وابی و سابی. کلیدهایی برای فهم هنر و ادبیات ژاپن، تهران: نشر پرنده.
- ↑ Shiba, R. Donarudo, kīn (2012nen Kaihan 12 satsu hakkō). Nihnjin to Nihon bunka. Chūkō bunko. P79.
- ↑ Yamakawa, shōsetsu Nihonshi zuroku Henshuūiinkai (2010). Yamakawa shōsetsu Nihonshi Zuroku. Dai yonhan. Yamakawa shuppansha. P141.
- ↑ ۱۸٫۰ ۱۸٫۱ Neki, A (1999). Wag a kuni no Bunka sēsaku no Kōzō. Akatsuki insatsu. P11.
- ↑ اُكاكورا، كاكوزو (1396). كتاب چای. ترجمه از ژاپنی قدرتاله ذاكری، انتشارات پرنده. ص12.
- ↑ Mago, Y (2004). Meiji jidai ni okeru bijutsushi ni miru Nashonarizumu. Nihongo Nihonbunka kenshū puroguramu kenshū repōto shū, Hiroshima daigaku ryūgaku sentā. 18kikan.
- ↑ Mago, Y (2004). Meiji jidai ni okeru bijutsushi ni miru Nashonarizumu. Nihongo Nihonbunka kenshū puroguramu kenshū repōto shū, Hiroshima daigaku ryūgaku sentā. 18kikan. P213.
- ↑ ۲۲٫۰ ۲۲٫۱ ۲۲٫۲ Mitsuyama, K (2008). Sengo Nihon Bijutsu no Monogatari: Sono Sēō ni okeru juyō. Gakujutsu jōhō Ripojitori, Kyōto bunkyō daigaku. Dai 8 gō. P114.
- ↑ Araki, Z (2009). Gendai Nihonga to sono kanōsē nit suite. Hijiyama daigaku tankidaigakubu kiyō. Dai 44 gō. P60.
- ↑ Araki, Z (2009). Gendai Nihonga to sono kanōsē nit suite. Hijiyama daigaku tankidaigakubu kiyō. Dai 44 gō. P67.
- ↑ Nishi, K. Hozumi, k (1996)(first paperback ed). What is Japanese Architecture?. Translated, adapted, and introduction by H Mack Horton. Kodansha International.
- ↑ Young, M. Young, D (2007). The Art of Japanese Architecture. Tuttle Publishing. P12.
- ↑ Yamakawa, shōsetsu Nihonshi zuroku Henshuūiinkai (2010). Yamakawa shōsetsu Nihonshi Zuroku. Dai yonhan. Yamakawa shuppansha. P35.
- ↑ ۲۸٫۰ ۲۸٫۱ Yamakawa, shōsetsu Nihonshi zuroku Henshuūiinkai (2010). Yamakawa shōsetsu Nihonshi Zuroku. Dai yonhan. Yamakawa shuppansha. P109.
- ↑ Yamakawa, shōsetsu Nihonshi zuroku Henshuūiinkai (2010). Yamakawa shōsetsu Nihonshi Zuroku. Dai yonhan. Yamakawa shuppansha. P129.
- ↑ اُكاكورا، كاكوزو (1396). كتاب چای. ترجمه از ژاپنی قدرتاله ذاكری، انتشارات پرنده. ص68.
- ↑ اُكاكورا، كاكوزو (1396). كتاب چای. ترجمه از ژاپنی قدرتاله ذاكری، انتشارات پرنده. ص71.
- ↑ Yamamura, K (24-4-2021). Nihon Kindaikenchikushi gaikan(1). http://kskek.sakura.ne.jp/kentikusi.pdf P7.
- ↑ Tsuda, N. Graham, P (2009). A history of Japanese art: from prehistory to the taisho period. Tuttle publishing. P221.
- ↑ Tanaka, H (2013). Nihon bijutsu zenshi Sekai kara mita mēsaku no kēfu. Kōdansha gakujutsu bunko. P57.
- ↑ بیکر، استنلی (1384). هنر ژاپن. ترجمه نسترن پاشايی. انتشارات فرهنگستان هنر. ص63.
- ↑ تازاوا، یوتاکا، ماتسوبارا، سابورو، نوکودا، شونسوکه و ناگاهاتا، یاسوناری (1375). تاریخ فرهنگ ژاپن، یک دیدگاه. وزارت امور خارجه ژاپن، بخش فرهنگی سفارت کبرای ژاپن در ایران، ص74.
- ↑ اُكاكورا، كاكوزو (1396). كتاب چای. ترجمه از ژاپنی قدرتاله ذاكری، انتشارات پرنده. ص25.
- ↑ Bunka Gējutsu kanren dētashū (2021-02-19). Bunka gējutsu kanren dētashū. https://www.bunka.go.jp/seisaku/bunkashingikai/seisaku/15/03/pdf/r1396381_11.pdf. P4.
- ↑ Bunka Gējutsu kanren dētashū (2021-02-19). Bunka gējutsu kanren dētashū. https://www.bunka.go.jp/seisaku/bunkashingikai/seisaku/15/03/pdf/r1396381_11.pdf. P50-52.
- ↑ Bunka Gējutsu kanren dētashū (2021-02-19). Bunka gējutsu kanren dētashū. https://www.bunka.go.jp/seisaku/bunkashingikai/seisaku/15/03/pdf/r1396381_11.pdf. P48.
- ↑ Suzuki, E (2011). Ikebana ni miru Nihon bunka Akasareta hana no rekishi. Shibunkaku shuppan. P293.
- ↑ Suzuki, E (2011). Ikebana ni miru Nihon bunka Akasareta hana no rekishi. Shibunkaku shuppan. P294.
- ↑ تازاوا، یوتاکا، ماتسوبارا، سابورو، نوکودا، شونسوکه و ناگاهاتا، یاسوناری (1375). تاریخ فرهنگ ژاپن، یک دیدگاه. وزارت امور خارجه ژاپن، بخش فرهنگی سفارت کبرای ژاپن در ایران. ص78.
- ↑ Suzuki, E (2011). Ikebana ni miru Nihon bunka Akasareta hana no rekishi. Shibunkaku shuppan. P3.
- ↑ Yamakawa, shōsetsu Nihonshi zuroku Henshuūiinkai (2010). Yamakawa shōsetsu Nihonshi Zuroku. Dai yonhan. Yamakawa shuppansha. P29.
- ↑ ۴۶٫۰ ۴۶٫۱ Kumada, K (2014). Nihon no yakimono no rekishi to yakimono no shi Rokkoyō no tokoname Setoyaki wo rē to shite. Nagoyagaikokkugo daigaku gendai kokusaigakubu kiyō. Dai 10 gō. P191.
- ↑ Nihon tōgyō renmē. (2021-5-8). 2020nen zennkoku Tōjiki sēsan jisseki. http://www.toujiki.org/kyoren/img/2020-Jisseki.pdf.
- ↑ Murai, Ken (2020a). Nihon Engekishi Nenpyō. Zaidan hōjin shinkokuritsu gekijō unēzaidan. P3.
- ↑ Murai, Ken (2020a). Nihon Engekishi Nenpyō. Zaidan hōjin shinkokuritsu gekijō unēzaidan. P4.
- ↑ Yamakawa, shōsetsu Nihonshi zuroku Henshuūiinkai (2010). Yamakawa shōsetsu Nihonshi Zuroku. Dai yonhan. Yamakawa shuppansha. P34.
- ↑ Murai, Ken (2020a). Nihon Engekishi Nenpyō. Zaidan hōjin shinkokuritsu gekijō unēzaidan. P6.
- ↑ Leiter, Samuel L (2006). Historical Dictionary of Japanese Traditional Theatre. The Scarecrow Press, Inc. P334.
- ↑ Murai, Ken. (2020-b). Nihon Engekishi Meiji kara Gendai he. Zaidan hōjin shinkokuritsu gekijō unēzaidan. P5.
- ↑ Murai, Ken. (2020-b). Nihon Engekishi Meiji kara Gendai he. Zaidan hōjin shinkokuritsu gekijō unēzaidan. P6.
- ↑ Murai, Ken. (2020-b). Nihon Engekishi Meiji kara Gendai he. Zaidan hōjin shinkokuritsu gekijō unēzaidan. P8.
- ↑ Murai, Ken. (2020-b). Nihon Engekishi Meiji kara Gendai he. Zaidan hōjin shinkokuritsu gekijō unēzaidan. P16.
- ↑ Udagawa, T,H . (1998). Ahōsen.Kabushiki kaisha burūsu intāakushonzu. P54.
- ↑ Bunka Gējutsu kanren dētashū (2021-02-19). Bunka gējutsu kanren dētashū. https://www.bunka.go.jp/seisaku/bunkashingikai/seisaku/15/03/pdf/r1396381_11.pdf.
- ↑ ۵۹٫۰ ۵۹٫۱ Bunka Gējutsu kanren dētashū (2021-02-19). Bunka gējutsu kanren dētashū. https://www.bunka.go.jp/seisaku/bunkashingikai/seisaku/15/03/pdf/r1396381_11.pdf. Pr13.
- ↑ ۶۰٫۰ ۶۰٫۱ ۶۰٫۲ Bunka Gējutsu kanren dētashū (2021-02-19). Bunka gējutsu kanren dētashū. https://www.bunka.go.jp/seisaku/bunkashingikai/seisaku/15/03/pdf/r1396381_11.pdf. Pr16.
- ↑ Bunka Gējutsu kanren dētashū (2021-02-19). Bunka gējutsu kanren dētashū. https://www.bunka.go.jp/seisaku/bunkashingikai/seisaku/15/03/pdf/r1396381_11.pdf. Pr19.
- ↑ Tanaka, K (2011). Zukai Nihon Ongakushi. Tōkyōdō shuppan. P10.
- ↑ Tanaka, K (2011). Zukai Nihon Ongakushi. Tōkyōdō shuppan. P34.
- ↑ Nagasawa, K (1987). Shirukurōdo no Shūchakueki. Dai 8 Satsuhakkō. Kabushiki kaisha Kōdansha. P33-191.
- ↑ ۶۵٫۰ ۶۵٫۱ Ishii, Y (2008). Ongakuteki Aidentitī sōzō no Kokoromi to Kekka,An Attempt to Create Musical Identity and Its Outcome. Yamaguchi daigaku kyōiku gakubu fuzoku kyōiku jissen sōgō sentaā kenkyū kiyō. Dai 25 gō. P143.
- ↑ ۶۶٫۰ ۶۶٫۱ ۶۶٫۲ Nihon rekōdo kyōkai (2021). Statistics Trends Nihon no rekōdo sangyō 2021. Ippan shadan hōjin Nihon rekōdo kyōkai. P14.
- ↑ ۶۷٫۰ ۶۷٫۱ Nihon rekōdo kyōkai (2021). Statistics Trends Nihon no rekōdo sangyō 2021. Ippan shadan hōjin Nihon rekōdo kyōkai. P1.
- ↑ ۶۸٫۰ ۶۸٫۱ Nihon rekōdo kyōkai (2021). Statistics Trends Nihon no rekōdo sangyō 2021. Ippan shadan hōjin Nihon rekōdo kyōkai. P2.
- ↑ ۶۹٫۰ ۶۹٫۱ Hasegawa, M (2013). Geki eigasēsakukaisha kara mita tokika made no Nihon Eigakai 1. Komyunikeshon kagaku. Dai 38 gō. Tōkyo kēzai daigaku kominyukeshon Gakkai. P77.
- ↑ Satō, T (2008) Dai 2 Satsu. Nihon eigashi 2. Iwanami shoten. P233.
- ↑ Satō, T (2006). Nihon eigashi 3. Iwanami shoten. P15.
- ↑ ۷۲٫۰۰ ۷۲٫۰۱ ۷۲٫۰۲ ۷۲٫۰۳ ۷۲٫۰۴ ۷۲٫۰۵ ۷۲٫۰۶ ۷۲٫۰۷ ۷۲٫۰۸ ۷۲٫۰۹ ۷۲٫۱۰ ۷۲٫۱۱ Eiren (2021). Kakō dētā Ran 1955nen-2020nen.
- ↑ Satō, T (2006). Nihon eigashi 3. Iwanami shoten. P103.
- ↑ کوروساوا، اکیرا (2010). ص9.
- ↑ Satō, T (1996). Nihon Eigashi 4. Iwanami shoten. P306.
- ↑ کوروساوا، اکیرا (2010). ص10-12.
- ↑ کوروساوا، اکیرا (2010). ص10.
- ↑ ذاکری، قدرت اله (1402). «هنر ژاپن». در پالیزدار، فرهاد، ذاکری، قدرت اله. جامعه و فرهنگ ژاپن، تهران: موسسه فرهنگی، هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی، ص.242- 281.