هنر ژاپن در سده های میانی

از دانشنامه ملل

سده‌های میانی با یک تغییر بزرگ نسبت به دوران باستان در تاریخ ژاپن شروع شد و آن انتقال قدرت سیاسی از دربار امپراتور به طبقه جنگجویان (سامورایی‌های یا بوشی‌ها) بود. با این همه این انتقال قدرت به معنی پایان دربار امپراتوری نبود، بلکه امپراتور همچنان در کیوتو دربار خود را حفظ کرد و هر چند قدرت سیاسی نداشت، اما به لحاظ فرهنگی و اجتماعی جایگاهی ممتاز داشت. این چنین به مدت هفت قرن و تا زمان اعاده قدرت سیاسی به امپراتور در جریان اصلاحات میجی، این کشور شاهد نظام سیاسی بی بدیلی در جهان شد که همزمان شاهد دو دربار بود.

وجود دو دربار تأثیر خود را بر فرهنگ و هنر این دوران هم گذاشت. بنابراین فرهنگ دوره کاماکورا (1333-1185) که نخستین دوره تاریخی سده‌های میانی تاریخ ژاپن است، به فرهنگ بوکه، فرهنگ کوگه و فرهنگ بودایی تقسیم می‌شود. فرهنگ و هنر بوکه چیزی متعلق به دربار امپراتوری و اشراف کیوتو و در واقع همان هنر سنتی دوران باستان بود که اکنون دربار و اشراف میراث دار بودند. اما هنر بوکه، هنری نو بود که حامیان و حاملین آن جنگجویان یعنی حاکمان سیاسی نو ظهور بودند. به گفته استنلی بیکر (1384) ، فرهنگ نظامی شکل گرفته در این دوران هیچ شباهتی به هر چیز دیگری نداشت که ژاپن یا چین تا آن زمان پدید آورده بودند. بنیادش بر وفاداری و افتخار بود که فرد همواره آماده بود در راهش جان فدا کند.[۱] بنابراین همان طور که تسودا و گراهام (2009) هم اشاره می‌کنند، طبیعی بود که هنر این دوران در بر گیرنده جنبه‌های مختلف باشد و آگاهی ملی در آن توصیف شود.[۲]

نفوذ و گسترش هنر از پایتخت به مناطق از ویژگی‌های هنر این دوران است، کما اینکه اصولا از سده‌های میانی به عنوان پلی میان هنر اشرافی دوران باستان و هنر مردمی دوران مدرن نخستین یاد می‌شود. هر چند نفوذ هنر به مناطق را می‌توان تا حدودی نتیجه سر بر افراشتن طبقه جنگجو در برابر اشراف دربار کیوتو دانست، اما مسأله تأثیر گذار دیگری هم در این امر وجود داشت و آن بودایی دوره کاماکورا است. ما در این دوره شاهد هستیم که شش راهب معروف یعنی هونِن، شینرای، ایپّن، نیچیرِن، ئه‌سای و دوگِن شش فرقه جدید بودایی رواج می‌دهند که وجه مشترک همه آن‌ها عمل‌گرایی و ساده بودن است. برای مثال در این فرقه‌ها رهرو با اعمال ساده‌ای چون ذکر گفتن و تمرکز و نشستن به شیوه ذن می‌توانست به روشن شدگی و اشراق برسد. این سادگی باعث جذب بیشتر طبقه جنگجو و حتی مردم عادی به آیین بودایی جدید شد که خود منجر به ازدیاد ساخت معابد بودایی در مناطق شد که این ازدیاد به نوبه خود توسعه هنرهایی چون معماری معابد بودایی، پیکرتراشی تندیس بوداها، نقاشی‌های دیوار معابد، صنایع دستی مرتبط با آیین بودایی و... را در پی داشت.

در بین این شش راهب معروف ئه‌سای و دوگن آیین ذن را در ژاپن رواج دادند که تحت تأثیر آرمان‌های ذن، سبکی جدید از هنر پدید آمد که کاملا متفاوت از هنری بودایی بود که تا آن زمان وجود داشت. این هنر در اواخر دوره کاماکورا و دوره بعدی یعنی دوره موروماچی شکوفا شد.[۳] از سوی دیگر این دو راهب هر دو دانش آموخته چین دوره دودمان سونگ (宋/Song(960-1279)) بودند و ذن را هم از چین به ژاپن آوردند. ارتباط با چین که در هیان پسین بریده شد، مجددا در دوره کاماکورا و البته نه به شکل رسمی برقرار و این ارتباط منجر به تأثیر هنر سونگ بر هنر ژاپن شد که خود یکی دیگر از ویژگی هنر کاماکورا است. نمونه بارز آن را می‌شود در بازسازی معبد تودایجی در نارا دید. این معبد در دوره نارا ساخته، اما بعد از آتش‌سوزی و تخریب آن مجددا در دوره کاماکورا بازسازی شد که این بار سبک ساخت آن کاملا متأثر از معماری چین بود. در همین مراودات با چین هم سبک‌های سفالگری تازه از چین اخذ شد.

در زمینه نقاشی، نقاشی‌های طوماری در این دوره بیشتر به سمت ترسیم زندگی جنگجویان گرایش یافتند. همچنین در این دوره نقاشی تک چهره یا پرتره هم رواج یافت که آن هم بی تأثیر از آیین ذن نبود، چرا که راهبان بودایی در خلوت تصویر استادشان را جلو خود قرار می‌دادند و به زیارت آن می‌پرداختند.

بعد از فرهنگ کاماکور نوبت به فرهنگ دوره موروماچی رسید که مرتون آن را عصر طلایی هنر ژاپن می‌خواند[۴] و شیبا عقیده دارد، برغم اینکه فرهنگ ژاپنی از دوران هیان شروع شد، اما محور فرهنگ زندگی امروزه ژاپنی‌ها در دوره موروماچی قرار دارد.[۵] دوران موروماچی با جنگ‌های داخلی شروع شد که کمی بیش از نیم قرن به طول انجامید. به این دوره جنگ‌های داخلی، دوره نانبوکوچو (南北朝時代/Nanbokuchō Jidai(1336-1392)) و به فرهنگ این دوران فرهنگ نانبوکوچو می‌گویند که ویژگی آن بازتاب روحیه اضطراب و نگرانی در آثار ادبی و هنری این دوران است. ویژگی دیگر هنر این دوره در اصطلاح باسارا (婆娑羅/ばさら/Basara) نمود یافته است. ریشه این کلمه سانسکریت و به معنی مجلل و پر زرق و برق است و اطلاقش به عنوان ویژگی هنر این دوران به این معنی است که در این دوره هنر به دنبال نمایش تجمل و زرق و برق بود.

بعد از این دوره فرهنگ موروماچی به دو دوره دیگر یعنی کیتایاما و هیگاشی‌یاما تقسیم می‌شود که به لحاظ لغوی اولی به معنی کوه‌های شمالی و دومی به معنی کوه‌های شرقی است. فرهنگ کیتایاما از اواخر قرن چهاردهم تا اوایل قرن پانزدهم و فرهنگ هیگاشی‌یاما از قرن پانزدهم تا نیمه دوم قرن شانزدهم را در بر می‌گیرد.[۶] نماد فرهنگ و هنر کیتایاما معبد روکوئونجی یا معبد طلایی (鹿苑寺/Rokuonji 金閣寺/Kinkakuji) و نماد فرهنگ و هنر هیگاشی‌یاما معبد جیشوجی یا معبد نقره‌ای (慈照寺/Jishōji ، 銀閣寺/Ginkakuji) است. تفاوت هنر کیتایاما با هیگاشی‌یاما همان طور که در تفاوت طلا و نقره مشخص است، در سادگی بیشتر دومی است که این سادگی را با مفاهیم زیباشناسی خاصی چون وابی (侘/Wabi) و سابی (寂/Sabi) نشان می‌دهند. وابی کشف خوش دلی در چیزی است که زمخت و ناکافی باشد و سابی زیبایی احساس ژرفا و توانگری در خموشی و آرامش است (برای اطلاعات بیشتر ببینید).[۷]

در دوره کیتایاما، شاهد شکوفایی هنر نقاشی آب مرکب یا سومی‌ئه یا سوی‌بوکوگا (水墨画/Suibokuga) هستیم. در همین دوره هم هست که کان‌آمی و پسرش زِه‌آمی دو هنرمند مشهور نمایش نو را تکامل بخشیدند. به علاوه در این دوره ما می‌توانیم تأثیر گذاری هنر دودمان مینگ (明/Ming(1368-1644)) چین را بر هنر ژاپن ببینیم. تکامل آن چیزی را که از آن به عنوان ویژگی اصلی هنر دوره موروماچی نام برده می‌شود، در دوران هیگاشی‌یاما می‌توان مشاهده کرد و آن چیزی نیست جز ادغام هنر کوگه با هنر بوکه، ادغام هنر سنتی دوران هیان با هنر وارداتی از چین دوران سونگ و مینگ و ادغام هنر پایتخت با هنر مناطق که حاصلش شکل‌گیری فرهنگ خاص ژاپن و نمودهایش هم گل آرایی ژاپنی یا ایکه‌بانا و مراسم چای ژاپنی یا سادو بود[۸].

نیز نگاه کنید به

کتابشناسی

  1. استنلی بیکر (1384). ص152.
  2. تسواد و گراهام (2009). ص157.
  3. تسواد و گراهام (2009). ص162.
  4. مرتون، اسکات (2005). ص88.
  5. شیبا و کین (2012). ص66.
  6. یاماکاوا (2010). ص127-130.
  7. حسینی، سید آیت (1397). وابی و سابی. کلیدهایی برای فهم هنر و ادبیات ژاپن، تهران: نشر پرنده.
  8. ذاکری، قدرت اله(1402)." هنر ژاپن". در پالیزدار، فرهاد، ذاکری، قدرت اله. جامعه و فرهنگ ژاپن. تهران: موسسه فرهنگی، هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی،ص.242- 281.