هنر زیمبابوه
هنر زیمبابوه شکلی از هنر کهن آفریقایی است که ریشه در زندگی مردم این سرزمین دارد. مطالعه و بررسی هنر و تنوع هنری در زیمبابوه مستلزم آگاهی یافتن هر چند مختصر از تاریخچه هنر در این کشور میباشد.
کاوشهای باستان شناسی در زیمبابوه، حضور هنر در میان مردم این کشور در اواخر عصر حجر (بیش از دو هزار سال قبل از میلاد) را تأیید میکند. کشف بسیاری از نقاشیهای صخرهای و آثار هنری در 980 و پس از آن در دوره زمانی 1500-1250 میلادی در سایتهای تاریخی - فرهنگی ماننند زیمبابوه بزرگ حاکی از قدمت آثار هنری در این کشور میباشد.
آسیبها و مصایب ناشی از حاکمیت استعمار در این کشور غیر قابل انکار است اما این واقعیت که استعمار در کنار تمام نتایج ناخوشایند خود توانست موجب بروز خلاقیت هنری در زیمبابوه شود نیز انکار ناپذیر میباشد. استعمار باعث ایجاد نوآوری در زمینهی هنر و در نتیجه اعتلای آن در سنگ تراشی و مجسمه سازی و تا حدودی تئاتر شد[۱].
تئاتر
نمایش در "فرهنگ عامه"ی زیمبابوه از عناصر فرهنگی این کشور به شمار میآید.
سابقه تئاتر در این کشور به دههی70 میرسد. در میان بزرگان ادبی این کشور پروفسور کاهاری از معدود نویسندگانی بود که برای اولین بار یکی از آثار خود (The Imaginative Writings of Paul Chidyausika) را در سال 1975 در قالب نمایشنامه به زبان شونا ارائه نمود.
هم زمان با استقلال زیمبابوه و توسعهی سیاستهای سوسیالیستی در برنامههای اجتماعی و آموزشی، تئاتر سنتی با شکل و سبکی جدید و مدرن اجرا شد. در سبک مدرن نمایش، دو عنصر بازیگر و تماشاچی از اهمیت بیشتری برخوردار شدند.[۲]
طبق نظر "اوون سدا" (Owen Seda)، ریشه تئاتر زیمبابوه در دوران پس از استقلال را که کاملاً مردمی است، باید در گذشتههای دور این سرزمین جستجو نمود. این تئاتر سعی دارد مشکلات مهم جامعه را از طریق تزریق امید و آرزو حل شدنی نشان دهد. محتوای این تئاتر مایههای اصلی خود را به ویژه از تفکرات نسل فرهنگی استقلال که در متن مبارزات آزادی بخش بودند، گرفته است. اندکی پس از استقلال و در فوریه 1986 چندین گروه تئاتر با همکاری یکدیگر و با هدف سر و سامان دادن به برنامههای نمایشی کشور، موفق به تأسیس سازمانی به نام "انجمن تئاتر زیمبابوه" (Zimbabwe Association of Community Theatre(ZACT)) شدند.
تلاشهای این انجمن که بیشتر توجه آن بر اجرای تئاتر بومی بود، موجب توسعه هنر قصه گویی به ویژه به زبان شونا گردید و به تدریج تحت مدیریت "کارگاه هنری کودکان"[1] آموزش کودکان و علاقمندان 13 تا 18 ساله این رشته آغاز شد. این کارگاه در سال 1989 در حراره کار خود را شروع کرد. وظیفه اصلی این مرکز قادر ساختن کودکان به بروز خلاقیت و شرکت فعال در اجرای برنامههای هنری است.
برنامههای تئاتر توسط برخی مراکز هنری توسعه یافت که مهمترین آنها مرکز "آماخوسی" (Amakhosi) در شهر بولاوایو بود که بعدها به یکی از مراکز حرفهای تئاتر در زیمبابوه تبدیل شد. در سال 2002، مرکز هنری یاد شده که بسیاری از نمایشهای انتقادی، اجتماعی و سیاسی را اجرا کرده بود برای ارائه برنامه هفتگی در تلویزیون سراسری زیمبابوه اعلام آمادگی کرد.
تاثیر فرهنگ سیاسی بر جامعه در این دوران محتوای بسیاری از نمایشها را کاملاً سیاسی کرده بود. این مرکز در ادامه فعالیت هنری خود طی سالهای گذشته، همکاریها و اجراهای مشترکی با گروههای نمایشی خارجی داشته است[۳].
سینما
صنعت فیلم سازی در زیمبابوه در سطح بسیار پائین و ضعیف میباشد. در خصوص زمان و نحوهی ورود این صنعت به این کشور اطلاعات دقیقی وجود ندارد اما قطعاً استعمارگران بریتانیایی برای نخستین بار نمایش فیلم و فیلم سازی را در زیمبابوه آغاز کردهاند .
در بحبوحهی آغاز جنگ جهانی دوم، بریتانیا در سال 1939 با هدف تبلیغ مسائل جنگ برای مستعمره رودزیا، مرکز "فیلم استعماری" را ایجاد نمود.
نخستین دوره فعالیت در زمینه هنر سینما در زیمبابوه با تأسیس "اتحادیه منطقهای سینمای آفریقای مرکزی" (CAFU) در دهه 60 آغاز شد.
به دنبال آغاز جنبشها و فعالیتهای ملی گرایی در این کشور، سینمای انقلابی نیز تحت کنترل حاکمیت در آمد و در مواردی از ادامه فعالیت آن جلوگیری به عمل آمد. برای نمونه، فیلم "سقوط رودزیا" در سال 1969 نتوانست اجازه نمایش پیداکند. موضوع این فیلم در مورد خشونتهای سفیدپوستان علیه سیاهان رودزیا بود. این فیلم در همان سال توانست در جشنواره فیلم مانهایم آلمان جایزه ویژه را از آن خود کند. در سال 1972 شاهد توسعه تدریجی صنعت فیلم بومی در رودزیا هستیم.
با استقلال زیمبابوه در سال 1980 به طور کلی سیاست تولید و پخش فیلم در این کشور تغییر یافت.
طی دهه اول استقلال، دولت از طریق وزارت اطلاعات موفق شد صنعت کوچک سینمای زیمبابوه را در حراره تقویت نماید. هدف از کمک مالی به دست اندرکاران این صنعت تقویت فیلمسازی داخلی بود. بولتن وزارت اطلاعات در سال 1987 تهیه کنندگان را به تولید فیلمهای بومی در داخل کشور دعوت و تشویق کرد. در همان سال، چند فیلم بومی تهیه و به نمایش در آمد. در آن زمان بیشتر فیلمها دارای مضامین ضد آپارتاید بود. فیلم "گریه برای آزادی" (Cry Freedom) (به کارگردانی ریچارد آتنبرو - 1987) (Richard Attenborough) داستان کشته شدن یک شهروند روشنفکر سیاهپوست فعال اجتماعی به دست پلیس آفریقای جنوبی است. دولت زیمبابوه در تولید این فیلم با پرداخت 5 میلیون دلار مشارکت نمود. همچنین بعدها در تولید فیلمهای بینالمللی ساخته شده از سوی کشورهای فرانکوفون نیز سرمایه گذاریهایی نمود. در این دوران زیمبابوه ارتباط زیادی با صنعت فیلم سازی آفریقای جنوبی داشت. مراکز بین المللی چون بانک جهانی و برخی سازمانهای بین المللی غیر دولتی با اعطای کمک به بخش صنعت فیلم زیمبابوه، دست اندرکاران را تشویق نمودند موضوع حقوق زنان جامعه را در فیلمها مورد توجه خاص قرار دهند.
سالها بعد، این حمایتها موجب گردید سازمان تولید کنندگان فیلم زنان زیمبابوه در سال 1996 با همکاری شورای هنرهای ملی زیمبابوه تأسیس شود. هدف آن تولید فیلمهایی در خصوص مسائل مهم اجتماعی زنان آفریقایی بود و با تلاش بسیار در سال 2002 موفق به راه اندازی "جشنواره بین المللی فیلم زنان" (IIFF) شد. این مرکز تنها هسته فعالیت سینمایی زنان آفریقای جنوب صحراست و طی دهه گذشته اقدام به تولید و نمایش فیلم در داخل و جشنوارههای بین المللی فیلم کشورهای دیگر نموده است. در کنار این فعالیت، هر ساله بهترین فیلم های اکران شده در جهان را دریافت و در داخل کشور نمایش میدهد.
در سال 1990 نخستین فیلم رمانتیک کمدی به نام "جیت" (Jit) ساخته شد.
دو فیلم "نریا" (Neria) (به کارگردانی گودوین ماورو) (Godwin Mawuru) در سال 1991 و "آتش" (Flame) در سال 1996 (به کارگردانی اینگرید سینکلیر) (Ingrid Sinclair)، هر دو موفق به کسب جوایز بینالمللی شدند.
فیلمهای دیگری از جمله "ایدز" (به کارگردانی توربر راسموسین) (Torber Rasmuseen) در جشنواره بینالمللی فیلم آفریقای جنوبی در سال 1993 توانست جایزه بهترین فیلم را دریافت کند. در این دوران، جامعه هنری و فرهنگی زیمبابوه شاهد موفقیت زنان نویسنده و کارگردان فیلم خود بود. "تسی تسی دانگارمبا" در سال 1997 فیلم "کودک همه" که در مورد استثمار چهار کودک بیسرپرست و مرگ والدینشان در اثر بیماری ایدز بود را ساخت[۴].
امروزه نسل جدید کارگردانان زیمبابوهای مانند "رومبی کاتدزا" (Rumbi Katedza) همه ساله در "جشنواره بین المللی فیلم زیمبابوه" فیلمهای جدیدی را عرضه میکنند[۵].
رویداد فرهنگی "جشنواره بین المللی فیلم زیمبابوه" (ZIFF) در اوایل دهه 2000 در جهت پویایی صنعت فیلم کشور گامهای مثبتی برداشت.
متإسفانه بحران اقتصادی، صنعت نوپای فیلم این کشور را با مشکلات زیادی مواجه ساخت[۶].
اما علی رغم مشکلات فراوانی که سینمای زیمبابوه در مسیر خود با آن روبرو بوده اما توانسته است گامهای نسبتاً خوبی در بازاریابی تولیدات خود بردارد. فیلمهای "گریه برای آزادی" (Cry Freedom)، "فصل سرد خشک" (A Dry White Season) (به کارگردانی اوزهان پالسی - 1989) (Euzhan Palcy)، "دنیای متفاوت" (World Apart) (به کارگردانیکریس منگس - 1988 ) (Chris Menges) خارج از زیمبابوه مورد استقبال قرار گرفتند.
هنرهای سنتی
قدیمیترین کتابی (Ethiopia Orientale) که درباره هنرهای سنتی زیمبابوه در دسترس میباشد، توسط کشیشی (Joao dos Santos) در سال 1609 نگاشته شده است. تحقیقات کتاب فوق در موزامبیک و شمال شرقی زیمبابوه انجام شده است. در اواخر قرن نوزدهم سیاحان و مردم شناسان آلمانی (Hendrik P.N.Muller,Joh F.Sneleman) پس از سفرهای اکتشافی خود در مناطق ساحلی موزامبیک و در نزدیکی مرزهای شرقی زیمبابوه اطلاعاتی در مورد هنرهای بومی زیمبابوه به دست آوردند[۷].
بخش اعظم هنرهای سنتی زیمبابوه متعلق به مردم قبیله شونا در شرق و شمال شرق کشور میباشد.
هنرهای سنتی زیمبابوه شکلی از هنر مردمی و متأثر از نفوذ فرهنگ قبیله میباشد.
هنرمندان با الهام از فرهنگ و باورهای سنتی خود، به خلق آثار هنری پرداخته از این طریق مفاهیمی از اعتقادات خود را در شکل فیزیکی منعکس میکنند.
هنر سنتی زیمبابوه به این دلیل مورد توجه قرار گرفته که غالباً متإثر از طبیعت و در ارتباط نزدیک با آن بوده است.
نمونههایی از صنایع دستی:
موتساگو
بالش یا پشتی چوبی که در میان مردم شونا به " موتساگو" (Mutsago) و در میان گروه زبانی "سیندبله" (Sindebele) به "اومتیوا" ("umqamelo" یا "umthiva") معروف است و روزگاری در میان مردم زیمبابوه به عنوان وسیلهای برای خواب مورد استفاده قرار میگرفت. موتساگو از قطعهای چوب در رنگها و طرحهای مختلف درست میشد. در بعضی از خانوادهها موتساگوهای چوبی بزرگان و نیاکان، طبق عرف از پدران به فرزندان میرسیده و نگهداری میشد.
هاکاتا
"هاکاتا" (Hakata) از چهار قطعه چوب تشکیل شده بود که هر قطعه با حکاکی و طراحی خاص روی آن نمایان گر قدرت یا ارزشی بود که بر اساس عرف و سنت مورد تفسیرهای گوناگون قرار میگرفت. چهار قطعه چوبی فوق را جنس مذکر، جنس مونث، خوش شانسی و بد شانسی میخواندند همان گونه که برای آنها مفاهیم پدری (شجاعت)، مادری، جوانی، تجرد (پاکدامنی) نیز قائل بودند.
گانو
گانو (Gano)، تیشههای زیمبابوهای که برای کارهای مورد نیاز روزانه و یا در مناسبتها و مراسم آیینی استفاده میشد.
باکاتوا
"Bakatwa" واژهای شونایی است که بر نوعی از شمشیر و غلاف (hara) آن که مورد استفاده مردم ساکن ایالتهای ماشونا لند و مانیکا لند است، اطلاق میگردد.
زویگارو
"زویگارو" (Zvigaro) چهار پایههایی در اشکال متنوع هنری که بیشتر توسط مردم ناحیه زامبزی در شمال غرب زیمبابوه ساخته میشوند.
تسویمبو
عصاها و چوبهای بلند در اشکال و اندازههای مختلف که تا زمانهای طولانی در میان مردم شونا و اندبله سمبل قدرت و اقتدار معنوی و دنیوی بود. در میان بسیاری از مردم شونا زبان "تسویمبو" (Tsvimbo) نقش مهمی در رعایت و حفظ اعتقادات سنتی دارد.
اندیرو
اندیرو (Ndiro)، ظروف یا کاسههای چوبی هستند که برای پخت غذا به کار میرفتند. بعضی از انواع آن دارای درب بوده غذا را گرم نگه میداشت. غالباً دور سطح خارجی ظرف نقشی به شکل مار طراحی میشد.
نهکوه (باکو)
نهکوه (باکو) (Nhekwe(bako))، همان "چپق" سنتی میباشد و مردم پس از کوبیدن تنباکو و گیاهان دخانی و در مواردی گیاه توهمزای حشیش، به وسیله آن به استعمال دخانیات میپرداختند. استفاده از آن سنتی بسیار قدیمی در زیمبابوه است. این وسیله در درمان بعضی از بیماریها به کار برده میشد. همچنین از آن برای احضار ارواح نیاکان استفاده میشد.
هاری
ظرف کوزه شکلی بود که برای نگهداری دانههای جو، آب و تهیه غذا و درست کردن شراب مورد استفاده قرار میگرفت. "هاری" (Hari) نماد قرابت مردم با سرزمینشان محسوب شده در انواع، اشکال و طرحهای مختلف ساخته میشد.
امبیرا
"امبیرا" (Mbira) یا "پیانوی انگشتی "نوعی آلت موسیقی آفریقایی منحصر به فرد است که در پایان عصر آهن در قاره آفریقا توسعه یافته به طور سنتی در مراسم آیینی و مناسبتهای دینی از آن استفاده میشد.
"امبیرا" از آلات موسیقی سنتی مردم شوناست و مردم معتقدند نیاکانشان از آن استفاده میکردند. "امبیرا" صدای موزونی داشته و هنوز ماهیت و شکل اصیل و کهن موسیقی سنتی زیمبابوه محسوب میشود.
انگومو
انگومو (Ngoma)، آلت موسیقی کوبهای شبیه طبل است که استفاده از آن در مراسم دینی، فرهنگی و اجتماعی در مناطق شهری و روستاها رایج بوده به کارگیری آن در مواقعی ضروری است. قدمت استفاده از آن در زیمبابوه به اواخر قرن شانزدهم میرسد. این آلت موسیقی از جنس چوب بوده در سراسر کشور دیده میشود و اگر چه در اندازهها و اشکال گوناگون ساخته میشود اما مدل استوانهای با قسمت تحتانی باریک بیشتر به چشم میخورد. بر سطح خارجی "انگومو" پوست حیوانات کشیده در اطراف با میخهای چوبی یا پیچ کوکهای چوبی محکم میکنند.
ماپفومو
ماپفومو (Mapfumo)، نوعی نیزه بود که در میان مردم شونا بیشتر برای شکار استفاده میشد در حالی که قبایل اندبله از اشکال کوتاه آن در جنگها بهره میبردند. انواع آن در میان قبایل و مردم به نامهای گوناگون خوانده میشدند.
نیزه قبیله شونا تیغهای آهنی داشت که در داخل دستهای چوبی قرار گرفته بود. تکنیک به کار رفته در ساخت این وسیله بسیار ظریف و دقیق و طرز قرار گرفتن نیزه بر روی زمین به هنگام عدم استفاده از آن به گونهای بود که خطری ایجاد نمیکرد[۸][۹].
مجسمه سازی
مجسمههای سنگی و حکاکی روی سنگهای صخرهای از هنرهای سنتی زیمبابوه است که در سطح بینالمللی شناخته شده و قابل عرضه میباشد. مجسمههای " پرنده افسانهای" یا "پرنده خوشبختی" نمونهای از هنر مجسمه سازی در دوران باستانی این کشور است که تعداد زیادی از آنها در نزدیکی ماشوینگو یافت شده است.
مجسمههای سنگی معاصر زیمبابوه حاکی از مهارتهای خلاق هنری و زیبایی شناختی است. مفاهیم اصیل آن بر گرفته از سبکهای سنتی هنر و معماری بومیان قبیلهای قرون سیزدهم تا پانزدهم منطقه "زیمبابوه بزرگ" که امروزه "ماشوینگو" نامیده میشود، است.
تا دهه 1940 مجسمه سازی مدرن وارد عرصه هنر این کشور نشده بود. بعدها به تدریج برخی مدارس میسیونری رودزیا تدریس و آموزش مجسمه سازی به کودکان را شروع کردند. اوایل پیکر نگاری دینی بر دیگر اشکال مجسمه سازی غالب بود. در مدرسه میسیونری "سریم" (Serim) دانش آموزان و هنرجویان توسط کشیش "گروبر" (Groeber) آموزش داده میشدند و از طرحهای به کار گرفته شده در ماسکهای غرب آفریقا الگو میگرفتند. به تدریج این مدارس کوشیدند بیشتر از پیامهای انجیل در هنر مجسمه سازی آفریقایی استفاده نمایند. آثار برخی از این هنرجویان پیکرتراش بعدها در مهمترین نمایشگاههای داخلی و بینالمللی به نمایش گذاشته شد. از میان مجسمه سازان مشهور زیمبابوه میتوان از:
"فرانک مک ایوان"، "نیکولاس موکومبرانوا" (Nicholas Mukomberanwa)، "جان تاکاویرا"، "هنری مونیارادزی"، "برنارد ماته مرا" نام برد.
در دهههای 60 و 70 میلادی هنر مجسمه سازی زیمبابوه شاهد بروز خلاقیتهای پیکر تراش شهیر "فرانک مک ایوان" بود. وی نخستین هنرمندی بود که مجموعه هنری مجسمههای سنگی را در گالری ملی زیمبابوه به نمایش گذاشت. مک ایوان مجسمه ساز بزرگی بود که سبک کار او مبتنی بر خلاقیت آفریقایی و عدم تقلید از سبکهای غربی بود. او همچنین نخستین مدیر گالری ملی زیمبابوه بود که توانست گروهی از پیکرتراشان ممتاز زیمبابوهای را گرد هم آورده با استفاده از دیدگاههای روشنفکرانه، در مجسمه سازی بومی به نوآوری و خلاقیت بپردازد. وی نوعی از "زیبایی شناسی آفریقایی" را در کارگاه آموزشی خود ایجاد و در مجسمه هایش خلق کرد.
مک ایوان توانست میان هنر و اسطوره در خرابههای سنگی بحث انگیز "زیمبابوه بزرگ" که "گرترود کانون-تامپسون" (Gertrude Caton-Thomps) باستان شناس برای آنها منشاء بومی شونا (Shona) قائل بود، ارتباط برقرار کند.
در اواخر دهه 1950 یک کارگاه مجسمه سازی و کنده کاری روی چوب در ووکوتو (Vukut) در منطقهی نیانگا (Nyanga) واقع در ارتفاعات کوهستانی شرق کشور تأسیس شد و بعدها آثار ساخته شده در آن در گالری ملی به نمایش در آمد.
تحریم اقتصادی دولت نژادپرست یان اسمیت از سوی بریتانیا، اثرات ناخوشایندی بر توسعه هنر جدید مجسمه سازی گذاشت و در نتیجه توقف واردات لوازم مورد نیاز مجسمه سازی، هنرمندان با مشکلات جدی مواجه شدند. در سال 1969 و به دنبال مخالفت "مک ایوان" با اصول تبعیضگرایی سفیدپوستان، کارگاه هنری وی از گالری ملی جدا و در کارگاه ووکوتو مستقر شد. "مک ایوان" در نیانگا با جمع کردن هنرمندان توانست کارگاه خود را به شکل مدرسهای در فضای باز برپا نماید. مجسمههای تولیدی در این کارگاه توجه زیادی به تاریخ و قوم نگاری شونا داشته در تقویت فرهنگ بومی نقش داشت. سنتهای فرهنگی شونا محتوای اصلی ساخت بسیاری از مجسمهها بود.
از نکات قابل توجه، حضور هنرجویانی خارج از حوزه شونا مانند "چیوا نیائو" در این کارگاه بود. این هنرمندان با ایده سنت باستانی شونا در مورد چهرههای نیاکان پنهان در غار یا پرندگان سنگی یافت شده در بقایای معماری شونا (زیمبابوه بزرگ) خیلی موافق نبوده تمایل نداشتند از این ایدهها در کارهایشان استفاده کنند.
برخی از هنرجویان نیز کنده کاری را نزد مبلغین هیئتهای مذهبی "سیرن و سریما" آموخته بودند و از موضوعاتی چون "مادر و فرزند" که مفاهیم بر گرفته از کتاب مقدس بود، در کارهایشان بهره میگرفتند.
"مک ایوان" در جزوهای مصور در معرفی مدرسه هنری خود به رازهای عرفانی غارهای مقدس و بعضی مجسمههای پرندگان که در خرابههای "زیمبابوه بزرگ" کشف شده بودند، اشاره کرده است.
"توماس موکاروبگوا" از اعضای گروه اصلی هنرمندان کارگاه سالیسبوری و مجسمه ساز و نقاش متبحری بود که توانست موفقیتهای بین المللی زیادی کسب کرده آثارش را در موزههایی چون موزه هنر مدرن نیویورک به نمایش در آورد. فرانک مک ایوان به سبک او در استفاده از لایه ضخیم رنگ و رنگهای اشباع شده، عنوان "اکسپرسیونیسم آفریقایی - آلمانی" داده بود[۱۰].
"هنری مونیا رادزی" (Henry Munjaradzi) از هنرمندان زیمبابوهای بود که شهرت جهانی کسب نمود ولی مانند دیگر هنرمندان همدوره خود به اروپا و امریکا مهاجرت نکرد و در زیمبابوه باقی ماند. او مجسمه بسیار زیبای "کودک تازه متولد شده" را ساخت. "شبان نیکوکار و گوسفند گمشده" از دیگر کارهای ارزشمند اوست[۱۱].
ارتباط با عرصههای مجسمه سازی جهان، زیمبابوه را به سمت صحنههای بین المللی هنر مدرن سوق داد که برپایی اولین "کنگره بین المللی فرهنگ آفریقا" در سال 1962 از نتایج آن بود.
دراین برنامه آثار هنری از تمام نقاط قاره در سالیسبوری به نمایش گذاشته شد. شرکت در نمایشگاه هنر لندن در سال 1963 و نمایشگاه هنر جدید آفریقا در آمریکا در سالهای 1968 و 1969 از دیگر فعالیتهای هنرمندان زیمبابوه بود.
مجله نیوزویک در سال 1987 اعلام کرد که مجسمه سازی شونا مهمترین شکل هنری است که در قرن بیستم در آفریقا ظهور کرده است[۱۲].
موسیقی
زیمبابوه در میان کشورهای جنوب صحرا از مهمترین کشورهای آفریقایی در حوزه موسیقی به شمار میآید. موسیقی بخش مهمی از میراث غنی فرهنگی این کشور بوده بر زندگی فرهنگی و اجتماعی مردم سایه انداخته است. به جرأت میتوان گفت موسیقی از تولد تا مرگ همراه جدا نشدنی فرد زیمبابوهای است. موسیقی در این کشور از موسیقی سنتی آفریقای جنوبی تأثیر گرفته و مشابهتهایی با آن دارد.
با وجود آن که موسیقی در بخشها و لایههای مختلف جامعه زیمبابوه حضور چشمگیری دارد، اما اطلاعات و مستندات کافی در این زمینه موجود نیست و در حوزههای پژوهشی به این بخش از هنر مردمی کمتر پرداخته شده است.
"توماس تورینو" (Thomas Turino) در کتاب خود با عنوان "ملی گرایان و موسیقی عامهپسند در زیمبابوه" که در سال 2000 از سوی دانشگاه شیکاگو چاپ شد، موسیقی زیمبابوه را از جنبه ارتباط آن با مسائل سیاسی (تأثیرات فرهنگی استعمار و ملی گرایی بر روی موسیقی) مورد بررسی قرار داده است. وی معتقد است موسیقی در زیمبابوه از گذشتههای بسیار دور وجود داشته و هویتهای اجتماعی و جایگاه اجتماعی افراد جامعه بر موسیقی بومی تأثیر گذار بودهاند.
وی در بررسی روند موسیقی در منطقه امباره طی دهههای 1930 تا 1960، نشان داده است که موسیقی و رقص بومی در رشد و توسعه سبکهای موسیقی و رقص مردم پسند اثر گذار بوده است.
در بخش دیگری از مطالعات خود در ارتباط موسیقی با مبارزات آزادی خواهانه به این نتیجه میرسد که رهبران ملی گرای کشور احساسات مردمی ناشی از تأثیرات موسیقی را به کنترل خود در آوردند. وی در ادامه نقش موسیقی بر فضای رقابتی ملی گرایی در جامعه که موجب تشدید مبارزات حزبی و برای مثال پیروزی حزب "زاپو" در 1962 گردید را قابل تأمل میداند.
در این کتاب تفاوت نگرش طبقات مختلف جامعه از جمله طبقه متوسط با توجه به سطح درآمد، تحصیل و شغل افراد و نوع موسیقی مورد پسند هر یک، از دیدگاه جامعه شناختی مورد بررسی قرار گرفته است[۱۳].
موسیقی در زیمبابوه شامل دوسبک "فولک" و"پاپ" بوده بیشتر به وسیله امبیرا mbira که آلت موسیقی معروفی بین بسیاری از کشورهای آفریقایی است نواخته میشود.
سازهای آفریقایی
در آفریقا تنوع چشمگیری از سازها و گروههای همنوازی دیده میشود. گروهای هم نوازان آفریقایی شامل دو تا بیست یا شمار بیشتری از سازها است. گروههای هم نواز در موسیقی آفریقایی مجموعهای از سازهایی بدون زیر و بم معین و انواع زنگ و زنگوله، سازهای تکانشی و طبلهای ساخته شده از تنه درخت تا سازهایی دارای زیر و بم معین مانند انواع فلوت، زایلوفون و نیز سازهای زهی - زخمهای را در بر میگیرند. برخی از گروهها نیز دارای هر دو گونه سازها میباشند.
سازهای ایدیوفون: مانند زنگ و زنگوله، سازهای تکانشی، سازهای سایشی، زایلوفون و نیز طبلهای ساخته شده از تنه درخت بوده از متداولترین سازها در آفریقا هستند. بیشتر این سازها با ضربه زدن یا تکان دادن نواخته میشوند اما برخی نیز با خراشیدن، سایش، زخمهزدن یا کوبش بر زمین به صدا در میآیند. این سازها اغلب زیر و بم معین ندارند (سازهای تکانشی، زنگ و کوبههای سنگی) بعضی از آنها نیز مانند زایلوفون و امبیرا (mbira) سازهای کوکی هستند.
Mbira- معمولاً به آن "پیانو دستی" نیز گفته میشود و از مهمترین آلات موسیقی در زیمبابوه است. همانند کدوی قلیانی دو قسمت داشته و قابلیت تقویت صدا را دارد. Hugh Tracey موسیقیدان اعتقاد دارد در دهه 1930 این وسیله موسیقی در حال انقراض بود اما دوباره در دهههای 60 و70 احیا گردید و حتی در محافل بینالمللی مورد استفاده قرار گرفت.
MbiraDzeNjari، نوعی از Mbira بوده که در میان عامه مردم زیمبابوه به خصوص در مناطق مرزی شرق این کشور کاربرد زیادی دارد. این وسیله موسیقی دارای 32 کلید بوده از پیچیدگی بیشتری نسبت به سایر انواع آفریقایی آن برخوردار است. تعدادی از دانشجویان خارجی دانشگاه واشنگتن شواهدی دال بر استفاده مبارزان از برخی انواع این آلت موسیقی در دوران نبردهای آزادی بخش زیمبابوه به دست آوردهاند.
Mbira
Mbira، به عنوان وسیله موسیقی کاملاً سنتی بیشتر در مراسمی نواخته میشود که بخواهند ارواح را احضار کنند.
قدمت آن به چندین قرن میرسد و در موسیقی بسیاری از کشورهای آفریقایی مشاهده میشود و در زیمبابوه به عنوان آلت موسیقی ملی در کشور به ثبت رسیده است. "امبیرا"، هنوز در مناطق روستایی و شونا زبان زیمبابوه و در مراسمهای خاص استفاده میشود.
امروزه شاهد انتفال این آلت موسیقی به مناطق شهری از جمله حراره هستیم. جوانان به وفور از آن استفاده میکنند.
موسیقی در این کشور هم چون دیگر اجزای فرهنگی صورتهای مختلفی در خرده فرهنگها دارد.
مردم قبیله شونا، کلیدهای ساز را با اسامی خاصی چون: شیر، مرد دیوانه و.... میخواندند[۱۴].
در "بولاوایو" که پایتخت "ماتابله لند" محسوب میشود، ریشه موسیقی با اقوام نژادی "زولو" در آفریقای جنوبی مرتبط میباشد[۱۵].
چیمورِنگا
چیمورنگا موسیقی جنگ آزادی در زیمبابوه و ترکیبی از موسیقی سنتی امبیرا و گیتار میباشد و "توماس مپ فومو" از هنرمندان شاخص و بینالمللی این سبک در این کشور به شمار میرود[۱۶].
جیت جیف و ترو جیت
از دیگر سبکهای موسیقی آفریقایی در زیمبابوه هستند. پس از پایان جنگ در اوایل قرن هجدهم گروهی از جوانان زیمبابوه این سبکها را به شهرت رساندند. این سبک پس از پایان جنگهای آزادی خواهی و مهاجرت بسیاری از جوانان از روستاها به پایتخت ابداع شد. این جوانان که کاری نداشتند، گروههای موسیقی تشکیل داده و در شهر به اجرای برنامههای سرگرم کننده پرداختند. بوندوس بویز از پیشگامان این سبک بود[۱۷]
موسیقی Sungura
نوع دیگری از موسیقی بومی زیمبابوه است که در اوایل دهه 1980 بین عامه مردم رواج یافت. در دهه 2000 نیز این سبک موسیقی در میان مردم کشور عمومیت داشت.
Jit- نام گیتار در موسیقی پاپ زیمبابوه است و طرفداران زیادی دارد.
Gospel- در دهه 1980 و 1990 این نوع موسیقی از شهرت خاصی برخوردار بود. این موسیقی در فضای فرهنگی مسیحیت تدوین شد و در اواسط دهه 90 به اوج شهرت خود رسید. با تأسیس کلیساهای آفریقایی مانند کلیسای کاتولیک، متودیست و کلیساهای لوتران در زیمبابوه، موسیقی دینی نیز به سمت آفریقایی شدن رفته و رشد کرد. این کلیساها به نقش موسیقی در انتقال پیام مسیحیت در رستگاری انسان اهمیت خاصی می دادند.
موسیقی اعتراض
همراه با گسترش بحرانهای اقتصادی و سیاسی در زیمبابوه، موسیقی شکل اعتراضی به خود گرفت. در دهه 1990 هم زمان با شرایط سخت اقتصادی، این موسیقی در قالب ابراز اعتراض به وضع موجود به ایفای نقش پرداخت.
انواع دیگر موسیقی در زیمبابوه عبارتند از: Tuku- Jit- Rumba- Lyrics.
Urban Grooves– نوع جدیدی از موسیقی در زیمبابوه است که بیشتر مورد توجه جوانان است و در حدود سال 1999 در فضای کاملاً سنتی وارد موسیقی کشور شد.
از گذشته مجموعهای از نواهای بسیار موزون در موسیقی زیمبابوه وجود داشت که توسط ارکستر (ماریمبا) (Marimba) متشکل از سازهای ضربی و تام - تام نواخته میشد. نوع دیگری از موسیقی نیز که به شیوهای کاملاً استادانه توسط تک نوازان هنگام مراسم مذهبی با امبیرا (Mbira) نواخته میشود، از شاخصههای موسیقی این کشور است.
جنگهای آزادی بخش به رشد و پیشرفت موسیقی هم سرایی و چند صدایی با موسیقی ریتمیک آفریقایی الهام گرفته از سرودهای مذهبی مسیحی،کمک نمود[۱۸][۱۹].
نیز نگاه کنید به
هنر سنگال؛ هنر ژاپن؛ هنر در چین؛ هنر روسیه؛ هنر کانادا؛ هنر کوبا؛ هنر لبنان؛ هنر مصر؛ هنر تونس؛ هنر افغانستان؛ هنر تایلند؛ هنر فرانسه؛ هنر اسپانیا؛ هنر سوریه؛ هنر مالی؛ هنر ساحل عاج؛ هنر سیرالئون؛ هنر قطر؛ هنر اوکراین؛ هنر اتیوپی؛ هنر سودان؛ هنر گرجستان؛ هنر تاجیکستان؛ هنر بنگلادش؛ هنر قزاقستان؛ هنر سریلانکا؛ هنر اردن؛ هنر آرژانتین
پاورقی
[I]- Children Performing Arts Workshop(CHIPAWO)عبارت "چیپاوو" درزبان محلی شونا به معنی "بادیگران باش" است.
کتابشناسی
- ↑ حسنی آبیز، (1385). ص. 186.
- ↑ برگرفته از https://nai.uu.se/
- ↑ برگرفته از https://www.newzimbabwe.com/showbiz
- ↑ برگرفته از https://nai.uu.se/research/finalized
- ↑ برگرفته از https://nai.uu.se/research/finalized
- ↑ برگرفته از https://cls.mtu.edu/people/khungwe/Narrative_and_Ideology.pdf
- ↑ برگرفته از https://www.selectbooks.co.za/files/africana-catalogue-58-sep-2012.pdf
- ↑ Ellert، (2008).
- ↑ ایپکچی، محمدحسن (1399). جامعه و فرهنگ زیمبابوه. تهران: موسسه فرهنگی، هنری و انتشارات بین المللی الهدی، ص. 219-224.
- ↑ کاسفر، سیدنی لیتل فیلد (1386). هنر معاصر آفریقا. ترجمه علیرضا حسنی آبیز. تهران: فرهنگستان هنر. ص. 95.
- ↑ کونگ، هانس (1387). ساحتهای معنوی ادیان جهان (نشانه راه. ترجمه حسن قنبری. تهران: مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب. ص. 66.
- ↑ کاسفر، سیدنی لیتل فیلد (1386). هنر معاصر آفریقا. ترجمه علیرضا حسنی آبیز. تهران: فرهنگستان هنر. ص. 91-105.
- ↑ https://www.archive.lib.msu.edu:2012/
- ↑ Martin. M. Phyllis & Omeara, Patrick (1986). Africa, second. USA: Indiana University Press. p. 237.
- ↑ برگرفته از https://nai.uu.se/
- ↑ http://www.flashkhor.com/
- ↑ http://www.flashkhor.com/
- ↑ ژوآنو، دانیل (1369). زیمبابوه. ترجمه سیداسدالله علوی. مشهد: آستان قدس رضوی. ص. 116-117.
- ↑ ایپکچی، محمدحسن (1339). جامعه و فرهنگ زیمبابوه. تهران: موسسه فرهنگی، هنری و انتشارات بین المللی الهدی. ص. 213-233.