تاریخ دوران میانی ژاپن

از دانشنامه ملل

در تاریخ ژاپن سده‌های میانی به دو دوره کاماکورا و موروماچی اطلاق می‌شود. سده‌های میانی با انتقال قدرت سیاسی از خاندان امپراتور و اشراف کیوتو به طبقه جنگجویان شروع شد و چنان که پیشتر هم اشاره شد، در تمامی این دوران قدرت سیاسی در دست طبقه جنگجو بود، امپراتور همچنان در کیوتو دربار خود را داشت و از قدرت معنوی و اجتماعی برخوردار بود.

دوره کاماکورا

با مرگ شاهزاده موچی‌هیتو[以仁王/Mochihitoō] در سال ۱۱۸۰،شورشی گسترده علیه خاندان تایرا در ژاپن شکل گرفت. میناموتو نو یوریتومو[源頼朝/Minamoto no Yoritomo] در این شورش حضور یافت، یوریتومو خودش را رهبر و وارث برحق خاندان میناموتو نامید و مقر حکومتی را در کاماکورا بنیان نهاد. در سال ۱۱۸۵ میناموتو نو یوریتومو طایفه رقیب را شکست داد و در سال ۱۱۹۲ م از سوی امپراتور به عنوان شوگون منصوب شد و حكومت نظامی استبدادی را در شهر کاماکورا بر پا كرد. در دوره کاماکورا که نزدیک به هفتصد سال ادامه داشت امپراتور، دربار و حکومت مرکزی سنتی، نهادهایی تشریفاتی بودند و كارهای نظامی، قضایی و مدنی به دست سپه سالاران حاكم و مباشران آنها اداره می‌شد [۱].

در دوره کاماکورا که جنگجویان یا بوشی‌ها بر سیاست و حکومت مسلط شدند، قشری که پیش تر حکومت را در دست داشت و کنار نهاده شد، نه تنها در جای طبقه اشراف باقی ماند، که در مقام نگاه دارنده سنت‌های قدیم و اشرافیت فرهنگی مورد احترام نیز بود. فرهنگ دوره تاریخی بعدی یعنی موروماچی به اعتباری زیر رهبری اعیان و اشراف بود. به سخن دیگر، در حالی که این طبقه پایگاه برتر سیاسی را از دست داده بود، جایگاه مسلط فرهنگی را همچنان در اختیار داشت.[۱] امپراتور و اشراف در کیوتو باقی ماندند، اما حکومت جدید کاماکورا با فاصله گرفتن از کیوتو، برای اولین بار پایتخت را از کانسای خارج کرد و آن را در دشت کانتو و در کاماکورا قرار داد تا از دسیسه‌های اشراف و درباریان دور باشد.

از دیگر ویژگی‌های دوره کاماکورا، تغییر و تحولات بزرگی است که در دین بودایی این دوره ژاپن رخ داد که از آن با نام بودایی کاماکورا[48] نام برده می‌شود. بودایی کاماکورا چون یک نهضت فکری و روحانی در همه کشور گسترده شد، سفر زائران و راهبان از کاماکورا به کیوتو و دیگر نواحی ژاپن و پراکندن تعالیم این مکتب‌ را در سراسر ژاپن تضمین کرد. از نوشیدن چای و آداب آن گرفته تا پیشتازی‌های سیاسی فرقه سوکاگاکّای[創価学会/Sōka gakkai] در ژاپن امروز همچنان در تأثیر نیرو و شتاب نهضت‌های بودایی دوره کاماکورا است [۱].

در دوره کاماکورا مغول‌ها دوبار به ژاپن حمله بردند: سال‌های 1274 و 1281م. هر بار هم در برابر توفان دریا، کشتی‌ها و جنگ افزارهای خود را از دست دادند، ناكام ماندند و شکست خوردند. خبر نابودی دشمن به كمك توفان این باور را كه این تندباد آسمانی -كامیكازه(神風/Kamikaze) بوده و به اراده خدایان درگرفته است در بین مردم تقویت و اعتقاد مردم به شینتو و بودا بیشتر شد [۱]. با این همه حمله نیروهای مغول نقش بسزایی در کاهش قدرت جنگجویان کاماکورا هم داشت. زیرا به خاطر نوع جنگ و پیروزی سهم سامورایی‎‌های وفادار از غنایم بسیار ناچیز بود و این موضوع موجب نارضایتی آنها و تضعیف پیوند میان سامورایی‌ها و حکومت مرکزی گشت [۲]. این موضوع به فروپاشی حکومت کاماکوراکمک کرد در نهایت شهر کاماکورا در یک جنگ داخلی که علیه حکومت شکل گرفته بود سقوط کرد و دوران حاکمیت جنگجویان کاماکورا به پایان رسید. بعد از دوره کاماکورا دوره موروماچی است، اما میان این دو دوره‌ای کوتاه به نام حکومت جدید کِنمو یا احیای کِنمو شکل گرفت. این که این دوره کوتاه با نام حکومت جدید یا احیا خوانده می‌شود، بدان خاطر است که برای مدتی کوتاه یعنی در فاصله سال‌های 1333 تا 1336 م مجددا حکومت به کیوتو و دربار امپراتوری برگشت. با این همه این دوره کوتاه بود و خیلی زود با تسلط خاندان آشیکاگا(足利氏/Ashikaga shi) بر اوضاع دوره موروماچی شروع شد.

دوره موروماچی

با نگاه به تاریخ ژاپن می‌بینیم که دوره موروماچی به دو دوره کلی نانبوکوچو(南北朝時代/Nanbokuchō Jidai) یا دربار شمالی و جنوبی و سِنگوکو یا جنگ‌های داخلی تقسیم می‌شود. سال‌های 1337 تا 1392 م را که دو دربار و دو امپراتور در ژاپن وجود داشت، دوره نانبوکوچو -دربارهای شمالی و جنوبی- می‌خوانند. دربار امپراتوری شمالی به دست آشیکاگا تاکائوجی(足利尊氏/Ashikaga Takauji) در کیوتو، و دربار امپراتوری جنوبی از سوی امپراتور گودای‌گو(後醍醐天皇/Godaigo Tenno) در یوشینو(吉野/Yoshino) برقرار شدند، اما دربار جنوبی سرانجام سال ۱۳۹۲ تسلیم شمال شد[۳]. با اتحاد دربارهای دوگانه و تا پایان کار حکومت شوگونی آشیکاگا در سال 1573، این دوره به نام کاخی که حکومت جنگجویی در آشیکاگا در منطقه موروماچی شهر کیوتو ساخت، دوره موروماچی خوانده شد. تفاوت حکومت جنگجویی کاماکورا با آشیکاگا در این بود که در حکومت کاماکورا، دربار کیوتو به‌طور موازی به کار خود ادامه می‌داد، حال آنکه آشیکاگا بر باقیمانده دربار امپراتوری نیز چنگ انداخت.

موازنه حساس قدرت که حکومت جنگجویی آشیکاگا از اواخر قرن چهارده  با امیران خود در ولایات یا دایمیوها(大名/Daimyō) نگهداشته بود، با جنگ اونین(応仁の乱/Ōnin no Ran) در سال های 1467 تا 1477، از میان رفت، اما این وضعیت آثار مهمی در پی داشت. این جنگ که شاید خونین‌ترین درگیری در تاریخ میانه ژاپن بود، از چندعامل ریشه گرفت، اما مایه اصلی آن در ناتوانی دایمیوهای متعدد در حکومت مؤثر و حفظ صلح و آرامش ولایات خود و نیز نافرمانی سرداران و ملازمانی بود که نیابت یا دیوانسالاری آن‌ها را داشتند. در نیمه قرن پانزده کشمکش‌های درونی بر سر جانشینی در شماری از خانواده‌های معروف دایمیو آشکار شده بود و این به ملازمان و سرداران آن‌ها فرصت داد تا با جبهه‌گیری در سوی یکی از جناح‌های درگیر، به هوای مطامع یا بلندپروازی خود برخیزند و به مبارزه برای یافتن زمین و قدرت برآیند [۱].

از سال ۱۴۶۷ تا پایان این دوره تاریخی را سنگوکو جیدای یا دوره جنگ‌های داخلی ژاپن نیز می‌نامند. برای 100 سال پس از آن طوایف قدرتمند در سرتاسر سرزمین ژاپن گسترش می‌یابند و هر یک برای پیشبرد موقعیت و افزایش جایگاه خود در فضای سیاسی رقابت می‌کنند. این قبیله‌ها دارای قوانین محلی خود بودند که غالباً بر قوانین دولت ارجحیت داشتند و حتی در برخی موارد واحد پول خود را ترویج می‌کردند. این به معنای از بین رفتن امپراتور و شوگون نبود بلکه نشانه‌ای از کاهش کنترل آن بر امیران محلی یا دایمیوها بود. با این وجود دایمیوها همچنان به ارباب سابق خود احترام می‌گذاشتند که دلیل اصلی آن فارغ از هرگونه احساس وفاداری واقعی، ترس از حضور و تداوم جدال‌های مداوم در عرصه قدرت بود[۴].

جنگ‌های داخلی در این دوره تاثیر قابل توجهی بر چشم‌انداز فیزیکی سرزمین ژاپن بر جای گذاشت. در حالی که دایمیوها سعی در استفاده هر چه بیشتر از زمین در قلمرو خود داشتند، این امر بر گسترش و پیشرفت کشاورزی کمک کرد و قلعه‌هایی جهت دفاع و یا نشان دادن قدرت از خود بر جای گذاشتند. بسیاری از معروف‌ترین قلعه‌هایی که در حال حاضر در ژاپن وجود دارد حاصل اختلافات داخلی است که در طول این قرن‌ها ایجاد شده‌اند. قلعه‌هایی چون هیمه‌جی در 1333 م، اوداوارا(小田原城/Odawara jō) در 1447 و ماتسوموتو(松本城/Matsumoto jō) در 1504 از این دسته‌اند[۳].

دوران موروماچی از جهتی دیگر نیز برجسته است و آن این که رشته‌های هنری بسیاری در آن شکوفا گشت. ژاپن به ویژه در دوران موروماچی محیط پیشرفت‌های آرام و غنی هنری و جهان‌بینی بودایی بود، زیرا بودایی در ژاپن اثری شگرف داشت. شاهد این مدعا از آغاز، در پیکره‌های دوره فرهنگ تمپیو[XIII] که آمیخته‌ای است از هنر و لطف روحانیت، آشکار گشته است. اینک در دوران موروماچی دیدگاه فلسفی طبیعت و انسان از نظر آیین بودا با روشنی بیشتری دریافته شد و مستقیماً در هنر بسیار پر ارج از نظر ژاپنی‌ها که همانا دورنماسازی باشد، مندرج گشت[۳].

اولین برخورد مستقیم ژاپن با غرب

نخستین اروپاییانی که قدم به خاک ژاپن گذاشتند، پرتغالی ها بودند. سال 1543 یک کشتی پرتغالی در قسمت جنوبی جزیره تانه‌گاشیما(種子島/Tanegashima) -حدود 30 کیلومتری جنوب کیوشو - لنگر انداخت و کالاهایی همچون سلاح گرم و کبریت را به مردمان ژاپن معرفی کرد. از این رو است که به سلاح ژاپنی‌ها، تانگاشیما گفته می شود که نوعی تفنگ شمخال است[۵]. از این طریق مقدمه ارتباط ژاپنی‌ها با اروپایی‌ها فراهم شد. فنون ساخت اسلحه را پرتغالی‌ها به ژاپنی‌ها یاد دادند. با معرفی سلاح‌های آتشین از سوی پرتغالی‌ها، تغییر و نوآوری شگرفی در جنگ داخلی ژاپن پدیدار شد. با پایان جنگ‌های داخلی، دوره آزوچی-مومویاما و عصر ثبات سیاسی از راه رسید [۱][۶].

پاورقی

[I] 鎌倉仏教/Kamakura Bukkyō: برای اطلاعات بیشتر به فصل دین و مذهب رجوع شود.

[II] 天平文化/Tenpyō Bunka: فرهنگی که در اواسط قرن هشتم م با محوریت نارا شکوفا شد.

نیز نگاه کنید به

تاریخ دوران میانی کانادا؛ تاریخ دوران میانی لبنان؛ تاریخ دوران میانی تونس؛ تاریخ دوران میانی سنگال؛ دوران امپراطوری تاریخ چین؛ دوره تزاری روسیه؛ تاریخ دوران میانی افغانستان

کتابشناسی

  1. ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ ۱٫۳ ۱٫۴ ۱٫۵ رجب‌زاده،هاشم.(1365).تاریخ ژاپن از آغاز تا معاصر. تهران:ناشر مؤلف، ص. 4-133.
  2. Britannica. (2021). Shogunate Japanese history. Retrieved July 25 2021
  3. ۳٫۰ ۳٫۱ ۳٫۲ مرتون، اسکات. (1364). تاریخ و فرهنگ ژاپن. ترجمه مسعود رجب نیا. موسسه انتشارات امیرکبیر، ص. 121.
  4. Perez, L. G. (1998). The History of Japan. Westport, CT: Greenwood Press. 7-159
  5. Henshall, K. (2012). A History of Japan: From Stone Age to Superpower. London. Palgrave Macmillan. 8-47
  6. پالیزدار، فرهاد(1402)." تاریخ ژاپن ". در پالیزدار، فرهاد، ذاکری، قدرت اله. جامعه و فرهنگ ژاپن. تهران: موسسه فرهنگی، هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی،ص 36-65.