تاریخ دوران میانی سوریه
تاریخ دوران میانی کشور سوریه از دوره رومیان(27 پ.م.476 میلادی) شروع می شود و به شرح زیر است:
رومیان (27 پ.م.476 میلادی)
امپراتوری روم(Romans)، وارث غربی تمدن یونانی و دوره هلنیستی است که بر پهنه وسیعی از اطراف دریای مدیترانه واقع در اروپا، شمال آفریقا و غرب آسیا حکومت میکرد. این امپراتوری در مقابل ایران، یکی از دو ابرقدرت بزرگ جهان باستان عصر خود محسوب میشد.
رومیان در همان اوان تأسیس دولت خویش؛ یعنی انحلال جمهوری وتأسیس امپراتوری روم، توانستند سوریه را اشغال کنند و قرنها حاکمیت و فرهنگ خود را به آن تحمیل کنند[۱]؛ متقابلاً فرهنگ وتمدن سوریه تأثیر عمیقی در تمدن رومی نهاد؛ به عنوان نمونه، در سده سوم، برخی از اهالی سوریه، موفق به ورود به سنای روم شدند و حتی کسانی همچون، «فیلیپ عرب» (Philip the Arab) (امپراتوری: 244249 پ.م.) نیز توانستند به جایگاه امپراتوری دست یابند.[۲]
همانطور که پیشتر بیان شد، پومپه، سوریه را در سال ۶۴ پ.م. و در پی پیروزی در سومین نبرد از جنگهای مهردادی، به عنوان یکی از استانهای روم، به خاک جمهوری روم ضمیمه کرد؛ بدین ترتیب، سوریه برای شش قرن متوالی، تحت حکومت روم و سپس بیزانس (روم شرقی) قرار داشت.

سرزمینی که پومپه به عنوان سوریه تصرف کرد، محدود بود به مدیترانه در غرب، کوه های «آمانوس» (Amanus) یا «نور» در استان هاتای ترکیه کنونی در شمال، رود فرات در شرق، کویر شرقی و بیابانی که در جنوب آن را از مصر جدا می کرد.
این منطقه شامل دولتشهر های مستقل و وابسته متعددی بود. «هادریان» (Hadrian) (امپراتوری: 117-138 پ.م.) این منطقه را به سه بخش تقسیم نمود: کوئله سوریه، سوریه فینیقیه (بدون دمشق و پالمیرا) و سوریه فلسطین.
هادریان در بادی امر، دمشق، تدمریه (پالمیرا)، «نبطیه» (اعراب شمالی/عدنانی) و «کوماژن/ Commagene» (ارمنستان کنونی) را برای مراحل بعدی، از اعمال دقیق حاکمیت وانهاد. بعدها کوماژن در سال 72 توسط «وسپاسیان» برای همیشه ضمیمه شد. شهر کاروانی پالمیرا نیز احتمالاً در زمان سلطنت «تیبریوس» تحت کنترل روم قرار گرفت و سرانجام، نبطیه در سال 105 به استان عربستان روم تبدیل شد که توسط یک نماینده/ لگاتوس با یک لژیون اداره می شد.[۳]
در فرهنگ رومی، «کوئله» (Coele) به یک یا ایالت تقریباً فدرال گفته میشد و هر کوئله توسط یک «نماینده/لگاتوس» (Legatus)[80] اداره میشد. کوئل سوریه محدود به شمالغربی سوریه میشد؛ منطقهای شامل لاذقیه، ترسوس، حلب، ادلب و اسکندرون ترکیه. لگاتوس کوئل سوریه، مدیریت مدنی کل این استان پرنعمت را تا زمان امپراتور آفریقایی تبار، «سِپتیمیوس سِروِروس» (Septimius Severus) (امپراتوری: 193-211 پ.م.)، بدون محدودیت به عهده داشت و تقریباً برای مدت طولانی به تنهایی در تمام منطقه فرماندهی درجه اول از آن او بود.
سِپتیمیوس سِروِروس کوئله سوریه را به دو بخش جنوبی (سوریه پریما/Prima /پیشین) و شمالی (سوریه سکوندا/Secunda / دوم) به پایتختی «آپامیا»، تقسیم کرد؛ بدین تفصیل:
1. استان شمالی:
- شمال غربی سوریه (کوئل سوریه)
- پنتوس (پادشاهی مهردادیان) در شمال غربی آناتوطولی
- کماژن در شمال شرقی آناتوطولی
- جزیره علیا (فرات شمالی در ترکیه وسوریه)
2. استان جنوبی
- فنیقیه (لبنان و فلسطین)
- دمشق (دامنههای رشته کوه شرقی لبنان)
- پالمیرا (بادیهالشام و بینالنهرین)
- نبطیه (عربستان رومی)
بعدها «فیلیپ عرب» (Philip the Arab) (امپراتوری: 244249 پ.م.) به زادگاه خود، شهبا در استان سویدای کنونی مدت کمی استقلال بخشید.
در میان تمدنهای گذشته پیش از اسلام، تنها امپراتوری روم بود که برای مدتی طولانی در سوریه توانست مستقر شود. این موفقیت، به جهت مدیریت اداری و سیاسی قدرتمندی بود که رومیان در ساماندهی امور دیوانی وتقسیمات کشوری داشتند.
دیانت مسیحی

شام برای مسیحیان، مانند عربستان برای اسلام است. تمام تاریخ ظهور و گسترش مسیحیت، مربوط به این منطقه است. عیسی مسیح (ع)، در سرزمین شام، در فلسطین، در کرانه باختری رود اردن، در شهر «بیت اللحم» که در 10 کیلومتری جنوب اورشلیم واقع شده استبه دنیا آمد. در حال حاضر در محل تولد مسیح، «کلیسای مهد»(Church of the Nativity (Bethlehem)) قرار دارد.
پس از عروج حضرت مسیح در قدس شریف در سال 33 میلادی، حواریون و پیروانش در شهرهای مختلف سرزمین شام آن زمان ازجمله شهر دمشق پراکنده شدند.
«پونتیوس پیلاطس» (Pontius Pilate) (مرگ: 36-39م.) حاکم یهودی فلسطین که از طرف «تیبریوس» (Tiberius) (42 ق.م. – 37 م.)، امپراتور روم، بر این سرزمین حکم میراند، یکی از فرماندهان یهودی سپاهش به نام «شائول طرسوسی» (Saul of Tarsus) (5-64م.) را برای تعقیب حواریون و شاگردان حضرت مسیح، روانه دمشق ساخت؛ ولی شائول در شهر «داریا» در ریف دمشق در محلهای به نام «تل کوکب»، حضرت عیسی (ع) را در رؤیا دید و به مسیحیت گرایید و و عیسی را پسر خدا خواند.[۴]
کلیسای حنانیا
چون یهودیان از ماجرای شائول که پس از مسیحی شدن به «پولس طرسوس» (Paul of Tarsus) شهرت یافت، مطلع شدند، سپاهی را برای مجازاتش به دمشق گسیل کردند؛ اما او به مکانی در جنوب شرق شهر دمشق که اکنون «باب توما»(باب تومای دمشق) نامیده میشود، گریخت. باب توما در آن زمان «دویلعه» نامیده میشد و مَغارهای در کنار دیواره شهر بود. اکنون کلیسای «حنانیای دمشقی» (Ananias of Damascus) در آن محل واقع شده است؛ البته کلیساهای متعدد دیگری در دویلعه هستند؛ مثل کلیسای ابراهیم خلیل و یوسف العامل.
وجه تسمیه این کلیسا به حنایا، مکاشفه ای است که حنایای دمشقی، از شاگردان و قدیسان دمشقی عیسی ع دیده و از طرف عیسی ع مأموریت یافته که پولس (شائول) را دریابد و او را شفا و پناه دهد و تعمید کند. قداست حنایای دمشقی در آئین مسیح ع به حدی است که گروهی او را نبی محسوب کردهاند.[84]
در انجیل چنین آمده است:
عیسی (ع) در رؤیا با حنانیا صحبت کرد و به او گفت که به «خیابانی که مستقیم[85] نامیده میشود، برو در خانه یهودا شخصی به نام شائول طرسوسی وجود دارد.» حنانیا گفت: «شائول قدیسان شما را آزار میداد»؛ اما خداوند (عیسی) به او گفت: «من شائول را به عنوان ظرفی انتخاب کرده ام که نام مرا برای امتها، پادشاهان و پسران خدا بردارد». هنگامی که حنانیا نزد شائول آمد و دستان خود را بر روی او گذاشت، «فلس های» روی چشمانش افتاد و او به حنانیا نگاه کرد. پس از آن، شائول تعمید یافت[۵].

کلیسای باستانی حنانیا، به شکل یک غار طبیعی در زیر زمین قرار دارد و با پلکانی به شاهکاری تاریخی به سبک کلیساهای ارتدکس دمشقی با قدمت بیش از 2000 سال منتهی میشود و سقف آن شبیه سقف خانههای معروف عرب دمشقی است.
سن پل یا همان پولس رسول، سپس به «انطاکیه» که اکنون در استان حاتای ترکیه واقع استرفت و نخستین کلیسای مسیحی را در سال 36 پس از میلاد در آن شهر بنا نهاد. آنگاه به همراه «سن پتروس» که از پرآوازهترین مبلغان دین مسیحیت به شمار میرود، به شهر رم رفت؛ اما در آنجا به دستور فرمانروای وقت روم کشته شد.[۶]
امپراتوران سوری نژاد حامی مسیحیت
شروع تبلیغ مسیحیت در بلاد شام با دوران امپراتوری روم همزمان بود که از مخالفان سرسخت این دین نوپا بودند. برخلاف آنها، امپراتوران «آرامی» نژاد، ساکنان اصلی سرزمین سوریه که پیشتر درباره آنها توضیح دادهشده است، ازجمله ملکه روم «جولیا دُمنه» (Julia Domna) (160-217 م.) که در حُمص زاده شد و مادرسالار بزرگی بود، همسرش «سِپتیمیوس سِوِروس» (Septimius Severus) (145-211م.) و فرزندش «الکساندر سوروس» (208-235م.)، با مسیحیان مدارا کردند و حتی در تاریخ آمده است که اسکندر مسیحی شد.
این خاندان در آغاز قرن سوم میلادی و درمجموع به مدت 42 سال امپراتور روم بودند. سپس یکی از فرماندهان سپاه روم به نام «ماکسیمینوس ثْرَکْس» (Maximinus Thrax) (173-238م.)، که جانشین خاندان سوری نژاد اسکندر شد، خصومت با مسیحیان را از سر گرفت؛ ولی امپراتور بعدی به نام «ارکوس ژولیوس فیلیپس» معروف به «فیلیپ عرب» پیشگفته که از اهالی شهر «شهبا» واقع در جنوب درعا بود، به حمایت از مسیحیان برخاست.
این پادشاه با دولت ساسانیان نیز پیمان صلح بست . فیلیپ عرب از سال 244 تا 249 میلادی امپراتور روم بود. برخی از مورخان او را مسیحی نامیدند. البته بعید نیز نیست؛ زیرا او از قبیلهی «باشان» ساکن دشت «حوران» بود که جملگی در آن زمان مسیحی شدند.
فیلیپ عرب، هنگامیکه بر اریکهی قدرت در روم نشست. فرمانی صادر کرد که بهموجب آن، برپایی علنی مناسبتها و مراسم دینی مسیحیان آزاد اعلام شد و پیروان این دین اجازه یافتند که کلیسا بسازند. تا آن تاریخ، مسیحیان برای عبادت و ادای فرایض دینی به کوهها پناه میبردند.

«دومیتیوس اورلیانوس» (Domitius Aurelianus) (214-275) (سال 275 میلادی ) مسیحیان را تعقیب میکرد و به قتل میرساند و «ماکسیمینوس دایا» (Maximinus Daia) (270-313م.) هم که بالکانی نژاد بود، مسیحیان را به دادن قربانی برای بت های آن زمان وامیداشت.
ظهور شاخههای اصلی مسیحیت
در سال 325 میلادی، مسیحیان نخستین کنگره خود را که به «شورای اسقفها» شهرت یافت، برای انجام اصلاحات و زدودن تحریفات از آیین مسیحیت در شهر«نیقیه» برگزار کردند. نیقیه یا نیکاییه (Nicaea)، پایتخت سلسله سلجوقیان در آسیای صغیر بود. که اکنون در دل شهر «ایزنیک» (İznik) قرار دارد.
دومین و سومین شورای اسقفهادر سالهای 381 و 431 میلادی به ترتیب در شهرهای قسطنطنیه (استانبول) و «اِفِسوس» (Ephesos) برگزار شد.[87]
در این شورا که تا به امروز تمامی طوایف مسیحی، مصوبات آن را به رسمیت میشناسند، 25 قانون در چارچوب آیین مسیحیت برای تنظیم مناسبات اجتماعی ازجمله ازدواج و دادوستد به تصویب رسید. از این تاریخ به بعد، بهتدریج در همایشهای اسقفهای مسیحی، تفاوت دیدگاه میان بزرگان دین مسیحیت رخنمود و طوایف مسیحی شکل گرفتند.
مرکزیت مسیحیت در آن زمان، سوریه بود؛ اما در نخستین انشعاب، کلیسای«نستوری» از کلیسای سوری (شرقی) جدا شد. هماکنون نستوریها به پیروان کلیسای «آشوری» معروف هستند. در مورد حضور آشوریان در تمدن سوریه پیشتر توضیح داده شد. در مورد مسیحیان آشوری یا آسوری نیز در فصول بعد به تفصیل مطالبی ارائه خواهد گشت.
در سال 451 میلادی، مجمع شهر «خلقدونیه/ کلسدون» (Chalcedon) نزدیک قسطنطنیه، برگزار شد و در آن عقیده کلیساهای شرقی قدیم، «مونوفیزیتیسم / تکطبیعتگرای» (Monophysitism)؛ یعنی اعتقاد به این که عیسی مسیح به عنوان تجسم پسر یا کلمه خدا، تنها یک ذات یا طبیعت دارد که الهی است، بر دیگر عقاید تفوق یافت. مونوفیزیسم با دیوفیزیسم یا دوطبیعتگرایی در تضاد است که معتقد است مسیح دارای دو طبیعت، یکی الهی و یکی انسانی است.[۷]
کلیساهایی که مصوبات مجمع خلقدونیه را تأیید کردند، در قرن ششم میلادی و متأثر از دخالت قدرتهای سیاسی وقت، به پنج کلیسا منشعب شدند و هر یک «بطریکیه»، (کلیسای مرکزی) نام گرفتند. این کلیساها عبارتاند: رم، قسطنطنیه، اسکندریه، انطاکیه و اورشلیم قدس.
کلیسای انطاکیه که قلمرو سوریه را پوشش میداد، به دو کلیسای دیگر تقسیم شد. گروهی پیروان پادشاه نامیده شدند که بیشتر در مناطق ساحلی و جنوبی این سرزمین سکونت داشتند. اینها از مصوبات مجمع خلقدونیا پیروی میکردند. گروه دیگر نیز به «سریانی» معروف شدند و در بخشهای شرقی و شمالی سوریه میزیستند.

تضعیف قدرت روم، به تجزیهی آن به روم غربی و روم شرقی (بیزانس) در قرن چهارم میلادی انجامید. در پی فتوحات سپاهیان اسلام، در قرن هفتم، قلمرو امپراتوری بیزانس محدودتر شد و مناطقی که زیر سیطرهی فرهنگی یونان قدیم نبودند، یکی پس از دیگری از آن جدا شدند؛ بدین ترتیب، فرهنگ لاتین از فرهنگ یونان جدا شد و امپراتوری بیزانس به یک دولت یونانی تبدیاریخی ومسلمانان در سوریهل شد.
تا آغاز قرن دوازدهم، فقط 200 هزار نفر از سریانیها به پیروی از کلیسای انطاکیه پایبند ماندند که بیشترشان در مناطق «ماردین» و «دیاربکر» در جنوب ترکیه کنونی سکونت داشتند. مجموعهی کلیساهای «مونوفیزتیه»، در هر یک از مناطق به پیروانش ویژگی طایفهای و نژادی بخشید. به طوری که کلیسای «قبطی» ویژه مصریان، کلیسای ارمنی ویژه ارامنه و کلیسای سریانی ویژه مسیحیان ساکن سوریه شناخته شد.
در پنجمین شورای اسقفهای مسیحیان، موسوم به مجمع «قسطنطنیه» در سال 681 میلادی، «هراکلیوس/ هرقل» (Heraclius) (575-641م.)، امپراتور مسیحی بیزانس، کوشید دو بخش کلیسای مجمع خلقدونیه را بار دیگر متحد سازد؛ اما با شکست روبه رو شد و حتی کلیسای جدیدی به نام «مارونیها»[89] شکل گرفت.
پس از آن همایش، آیین مسیحیت در اروپا گسترش یافت و اسقفهانفوذ زیادی بر پادشاهان اروپایی یافتند. در کنار کلیساهای مرکزی پنچگانه، قدرت «پاپ» در اروپا نمایانگر شد. در مدت چهار قرن پس از برگزاری مجمع قسطنطنیه همواره مناسبات پاپ و امپراتور بیزانس در فراز و نشیب بود تا این که در سال 1054 میلادی شکاف بزرگی در میان مسیحیان ایجاد شد.
در آن تاریخ، کلیسای لاتین کاتولیک به ریاست پاپ و به مرکزیت روم و کلیسای ارتدکس قسطنطنیه که از پیروان پادشاه بیزانس بودند، از یکدیگر جدا شدند. در پی این شکاف، دنیای مسیحیت به غرب کاتولیک و شرق ارتدکس تقسیم شد.
تشکیل این دو گروه مسیحی که هر یک دربرگیرندهی صدها میلیون نفر از پیروان مسیحیت است، اثرگذارتر از انشعاب نستوریها از کلیسای مونوفیرتیه بود؛ زیرا در آن زمان شمار مسیحیان از 20 میلیون نفر تجاوز نمیکرد.
از آن تاریخ، پاپ روم به بهانههای گوناگون کوشید تا مسیحیان مشرق زمین را به آیین کاتولیک تشویق کند؛ همین امر، یکی از انگیزههای آغاز جنگهای صلیبی شد.
آشوریها، کلدانی ها، ارامنه و سریانیهای کاتولیک نیز از کلیسای نستوریها منشعب شدند. در آن هنگام، کلیسای پروتستان در غرب پدید آمد که در مدت کوتاهی رقیب طوایف کاتولیکی به مرکزیت رم شد. اختلافات میان دو کلیسا، جنگهای ویرانگری را در پی داشت. سروکلهی کلیسای پروتستان در قرن نوزدهم در مشرق زمین نیز پیدا شد و شمار زیادی از پیروان کلیساهای شرقی را به خود جذب کرد.
روم شرقی
«دیوکلتیانوس» (Diocletianus) (امپراتوری: 284-305 پ) کار خود را در بحبوحه بحران داخلی قرن سوم پیش از میلاد آغاز کرد. او برای حل بحران، امپراتوری یکپارچه روم را به چهار امپراتور (تترارشی/Tetrarchy) واگذار کرد که با هماهنگی هم حکومت کنند.[90]
ابتدا با انتصاب «ماکسیمیان» به امپراتوری مشترک در سال ۲۸۵ میلادی، حکومت دونفرهای تشکیل شد. امور نواحی شرقی در دست دیوکلسین و امور مناطق غربی در اختیار ماکسیمیان بود. در سال ۲۹۳ دیوکلسین چنین اندیشید که تمرکز بیشتری بر مشکلات مدنی و نظامی نیاز است؛ بنابراین، با موافقت ماکسیمیان، دو نفر دیگر یعنی «گالریوس» و «کنستانتیوس کلوروس» را نیز به عنوان «سزار» منصوب کرد.
در سال ۳۰۵ دو امپراتور ارشد به اتفاق استعفا کردند و کنستانتیوس و گالریوس به مقام «آگوست» ارتقاء یافتند. آنها نیز «فلاویوس سوروس» و «ماکسیمینوس» را در مقام سزار گماشتند. سوروس در غرب زیر نظر کنستانتیوس و ماکسیمینوس در شرق زیر نیز گالریوس بودند. به این ترتیب، حکومت چهارنفره دوم ایجاد شد.

روم غربی پس از این انشقاق، نتوانست هژمونی سیاسی خود را حفظ کند و به تدریج رو به اضمحلال گذاشت تا این که در 471م. به کلی نابود شد؛ بدین ترتیب، روم شرقی در برابر ایران ساسانی در نقطه ضعف قرار گرفت.
در اواخر حیات امپراتوری روم شرقی،«ژوستینیان یکم» (Iustinianus) (امپراتوری: 525-567م.)، در سال ۵۲۸ ، حاشیه ساحلی سوریه را که در منطقهای از خاک هر دو استان شمالی و جنوبی قرار داشت، به عنوان یک کوئله ساحلی کوچک و با نام جدید «تئودوریاس» (Theodorias) تأسیس کرد.
کوئله یا کوئلههای سوریه، در دوران امپراتوری بیزانس بهعنوان از مهمترین استانهای روم شرقی بودند؛ اما در فاصله ۶۰۹ تا ۶۲۸ میلادی، به تصرف ساسانیان درآمد. گرچه «هراکلیوس» توانست آنجا را بازپس بگیرد؛ اما در نهایت، به دست فاتحان مسلمان افتاد.
«کنستانتین یکم» (Constantinus) (امپراتوری: 306-312 م.)، برخلاف دیوکلتیانوس که ضد مسیح بود و مسیحیان را شکنجه و آزار میداد، مسیحیت را رسمیت بخشید و ترویج داد؛ بدین ترتیب، آباء کلیسا به سرعت و باقدرتف نفوذ سیاسی و مذهبی خود را در سرتاسر امپراتوری؛ خصوصاً در کوئل سوریه که نزدیک ترین موقعیت جغرافیایی رانسبت به تمدن رومی داشت، گسترش دادند؛ کما این که در حال حاضر نیز آثار بسیاری از دیرها، صومعه ها و کلیساهای مسیحی در سوریه ادامه حیات دارند؛ بدین جهت، فرهنگ سوری، نسبت به سایر اعراب، در درک اسلام و به طور کلی دین، گرایش خاصی به صورت التقاطی دارد؛ به طور مثال رهبانیت مسیحی نهادینه شده در این فرهنگ، فضای بیشتری برای رشد تصوف اسلامی مهیا کرده است که در فصول بعد به تفصیل بدان پرداخته خواهد شد.
نیز نگاه کنید به
تاریخ دوران میانی زیمبابوه؛ تاریخ دوران میانی کانادا؛ تاریخ دوران میانی لبنان؛ تاریخ دوران میانی تونس؛ تاریخ دوران میانی سنگال؛ دوران امپراطوری تاریخ چین؛ دوره تزاری روسیه؛ تاریخ دوران میانی افغانستان؛ تاریخ دوران میانی سودان؛ تاریخ دوران میانی آرژانتین؛ تاریخ دوران میانی اوکراین؛ تاریخ دوران میانی قطر؛ تاریخ دوران میانی فرانسه؛ تاریخ دوران میانی ساحل عاج؛ تاریخ دوران میانی اردن؛ تاریخ دوران میانی اتیوپی؛ تاریخ امارات متحده عربی؛ تاریخ دوران میانی سیرالئون؛ تاریخ دوران میانی مالی؛ تاریخ دوره میانی سریلانکا؛ تاریخ دوره میانی تاجیکستان؛ تاریخ دوره باستان و میانی بنگلادش؛ تاریخ دوره میانی قزاقستان
پاورقی
[80] . افسری که هدایت یک لژیون را برعهده داشت؛ با اینحال، لگاتوس سوریه چهار لژیون نیرو رافرماندهی میکرد.
[83] . چون شائول (پولس، در پی دستگیری یاران عیسی) به دمشق نزدیک شد، ناگهان نوری از آسمان بر او تابید. بر زمین افتاد و صدایی شنید که به او می گفت: «شائول، شائول، چرا مرا جفا می کنی؟» گفت: «ای خداوند تو کیستی؟» خداوند گفت: «من عیسی هستم که شما او را جفا میکنید.» (اعمال رسولان 9: 3-5، نسخه انگلیسی جدید)
[85] . خیابان مستقیم یا جاده مستقیم جاده یا خیابانی است که رومیان آن را در قلب شهر قدیمی دمشق، از غرب به شرق، ساختهاند. طول آن 1570 متر و عرض آن 26 متر است و شهر را به دو قسمت تقسیم کردهاست و هنوز هم آباد و پررونق است و یکی از جاذبههای گردشگری شهر دمشق محسوب میشود.
[86] . ویل دورانت ، الهیات پولس طرسوسی را اساس شکل گیری مسیحیت میداند. عقایدی چون الوهیت و فرزند خدا بودن عیسی علیهالسّلام، مصلوب شدن وی به عنوان کفاره گناهان بشر ،مانع بودن احکام شریعت موسی علیهالسّلام از رسیدن یهود به عدالت ، کافی بودن ایمان قلبی به عیسی علیهالسّلام در نیل به کمال و بی نیازی از عمل به تکالیف شرعی و نفی سنت ختنه و ازدواج شرعی، نخستین بار از سوی او مطرح شد. وی مدعی بود که از سوی عیسی علیهالسّلام مامور به ابلاغ این عقاید و احکام است،. در حالی که تعالیم یاد شده با نص سخنان و اعمال عیسی علیهالسّلام که در اناجیل رسمی آمده است منافات دارد. آرای پولس سرانجام رویگردانی گروهی از مسیحیان از او را در پی داشت،« برنابا»، برخی حواریان و رسولان، به ویژه پولس را در تحریف تعالیم عیسی علیهالسّلام دخیل میداند و در کتابش به مخالفت با آرای او پرداخته است، چنان که شماری از دانشمندان و الهی دانان مسیحی نیز عقاید و آرای ابداعی پولس به ویژه اعتقاد به الوهیت عیسی علیهالسّلام را متاثر از عرفان و عقاید شرک آلود یونانی دانستهاند و بر این باورند که «مسیحیت تاریخی»، زاییده افکار پولس است و با «مسیحیت راستین» تفاوت فراوانی دارد. (تاریخ تمدن، ج۳، ص675-700)
[87] .شهری باستانی که امروز ویرانههای آن به عنوان مرکز گردشگری و باستانشناسی در سه کیلومتری جنوب شهر سلجوک استان ازمیر کشور ترکیه قرار دارد. «افسوس» میزبان یکی از هفت کلیسای آسیا در کتاب «مکاشفه یوحنا» در «عهد جدید» بودهاست و شاید انجیل یوحنا در این محل به رشته تحریر درآمده باشد. همچنین بسیاری بر این باورند که «هفت خفتگان افسوس» (در قرآن: أصحاب الکهف)، که مسلمانان آنها را مقدس میدانند، در این شهر زندگی میکردند و در غاری نزدیک به آن، سالهای بسیار به خوابرفتهاند.[۸]
[89] . گروهی قومی-مذهبی در سرزمین شام و عمدتاً در لبنان امروزی هستند. این گروه نام خود را از «سن مارون» مسیحیی آشوری، گرفتهاند؛ کسی که پیرواناش بعدتر از انطاکیه و اطراف آن به زیستگاه کنونیشان؛ یعنی کوههای لبنان کوچیدند و کلیسای مارونی را بنیان گذارد. مارونیها یکی از گورههای اصلی جامعه لبنان هستند و هر چند مهاجرت گسترده به قاره آمریکا در آغاز قرن بیستم و جنگ داخلی لبنان بین سالهای ۱۹۷۵ تا ۱۹۹۰ جمعیت آنها را کاهش دادهاست. امروزه مارونیها بیش از یک چهارم جمعیت لبنان را تشکیل میدهند و به جز دو استثناء تمامی رؤسای جمهور لبنان مارونی بودهاند. مارونیها امروزه به زبان عربی صحبت میکنند؛ اما زبان قدیمی خود که گویشی از زبان آرامی است را به عنوان زبان مذهبی حفظ کردهاند.[۹]
[90]. ابتدا با انتصاب ماکسیمیان به امپراتوری مشترک در سال ۲۸۵، حکومت دونفره تشکیل شد. امور نواحی شرقی در دست دیوکلسین و امور مناطق غربی در اختیار ماکسیمیان بود. در سال ۲۹۳ دیوکلسین چنین اندیشید که تمرکز بیشتری بر مشکلات مدنی و نظامی نیاز است؛ بنابراین با موافقت ماکسیمیان، دو نفر دیگر یعنی گالریوس و کنستانتیوس کلوروس را نیز به عنوان سزار منصوب کرد. در سال ۳۰۵ دو امپراتور ارشد به اتفاق استعفا کردند و کنستانتیوس و گالریوس به مقام آگوست ارتقاء یافتند. آنها نیز فلاویوس سوروس و ماکسیمینوس را در مقام سزار گماشتند. سوروس در غرب زیر نظر کنستانتیوس و ماکسیمینوس در شرق زیر نیز گالریوس بودند. به این ترتیب، حکومت چهارنفره دوم ایجاد شد.
کتابشناسی
- ↑ . Glanville Downey; The Occupation of Syria by the Romans; Transactions and Proceedings of the American Philological Association; Vol. 82 (1951), pp. 149-163 (15 pages); Published By: The Johns Hopkins University Press
- ↑ Grainger John D. ;Syrian Influences in the Roman Empire to AD 300; Routledge 2020
- ↑ . Louis C. West;Commercial Syria under the Roman Empire; Transactions and Proceedings of the American hilological Association , 1924,Vol. 55 (1924), pp. 159-189; Published by: The Johns Hopkins University Press
- ↑ کتاب مقدس، اعمال رسولان، ۹، ص۱-۳۱.
- ↑ اعمال رسولان 18:9 ؛ 22
- ↑ Zisser,eyal.(2007 )commanding Syria :basher al-asad and the first years in powers, London.
- ↑ Chesnut, R.C. , Three Monophysite Christologies, 1976 (Oxford)./ Frend, W.H.C. , The Rise of the Monophysite Movement, 1972 (Cambridge).
- ↑ O'Mahony, Anthony (2004). "Louis Massignon, The Seven Sleepers of Ephesus". In Bartholomew, Craig G. Explorations in a Christian Theology of Pilgrimage. Aldershot, England: Ashgate. pp. 135–6
- ↑ Moosa, Matti, The Maronites in History, Gorgias Press, Piscataway, New Jersey, 2005
منبع اصلی
شنی، کریم (۱۴۰۰). فرهنگ و تاریخ سوریه. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی( در دست انتشار)
نویسنده مقاله
کریم شنی