تاریخ دوران میانی زیمبابوه
ورود سفیدپوستان اروپایی به زیمبابوه و حضور طولانی آنان در این کشور از نکات بسیار مهم در تاریخ این کشور میباشد. ورود هر دو گروه از سفیدپوستان اروپایی در دو مقطع مختلف یعنی پرتغالیها در اوایل قرن پانزدهم و انگلیسیها در اوایل قرن نوزدهم، در قالب هیئتهای دینی و مبلغان مسیحی صورت گرفت. واکنش انفعالی پادشاهی مونوموتاپا در برابر سفیدپوستان، موجب تسلط تدریجی پرتغال بر بخش وسیعی از جنوب آفریقا و از جمله زیمبابوه گردید.
حضور سفیدپوستان پرتغالی در این کشور تا سال 1890 ادامه یافت. انگلیس نیز با داعیه مذهبی و تبلیغات مسیحیت از اوایل قرن نوزدهم استعمار خود را در این کشور آغاز کرد. با ورود نخستین مبلغ مسیحی انگلیسی، رابرت موفات در سال 1816، مقدمات فعالیتهای استعماری انگلیس در زیمبابوه فراهم شد. هر چند پادشاه قوم اندبله با حضور سفیدپوستان مخالفت کرد، اما قدرت سلطنت او به اندازهای نبود که بتواند از استقرار دائمی سفیدپوستان جلوگیری کند. استعمار بریتانیا با زیرکی توانست با از بین بردن بافت سیاسی، اجتماعی و اقتصادی دولت مزبور استقرار دائمی سفیدپوستان را در خاک این کشور عملی سازد. در اواخر قرن نوزدهم، انگلیس با همکاری رودز موفق به استقرار پایگاههای استعماری خود در این سرزمین و توسعهی محدوده امپراتوری بریتانیای کبیر در این بخش از جهان شد. حکومت استعمارگر انگلیس با همراهی سیسیل رودز و با بیتوجهی به شرایط بومیان زیمبابوه و نادیده گرفتن حقوق آنان سراسر ناحیه "ماتابله لند" و "شونالند" را به تصرف خود درآورد.
به دنبال استقرار سفیدپوستان در این سرزمین، موج بزرگی از مهاجرت اروپاییان به مناطق مختلف آن آغاز شد. این مهاجرتها با مخالفت و مقاومت سیاهان روبرو شد اما استعمارگران در این برهه نیز پیروز میدان بودند.
دو سرزمین رودزیای شمالی (زامبیا) و رودزیای جنوبی (زیمبابوه)، هریک جداگانه در زمره مستعمرات انگلستان بوده و تا اوایل قرن بیستم تحت سلطهی شرکت انگلیسی جنوب آفریقا قرار داشتند. در سال 1923 رودزیای جنوبی خودمختار اعلام شد و به عضویت سازمان کشورهای مشترک المنافع در آمد و پس از آن اقلیت 7 درصدی سفید پوستان اروپایی، حکومت را در کشور به دست گرفتند. از این زمان حضور سفیدپوستان در این کشور رو به افزایش گذاشت. بروز بحران مالی در اروپا در دهههای 30 و 40 میلادی و بالا گرفتن آتش جنگ جهانی دوم، موجب مهاجرت تعداد بیشتری از سفیدپوستان به این کشور گردید.
با تأسیس اتحادیه نیاسالند در سال 1953 که موجبات نفوذ و تسلط هر چه بیشتر سفیدپوستان بر این کشور را فراهم ساخت، مخالفت سیاهپوستان با حضور آنان در کشورشان شدت گرفت.
مخالفتها و مبارزات سیاهان علیه استعمار انگلیس منجر به انحلال اتحادیه نیاسالند در سال 1964 گردید و در همان سال یان اسمیت قدرت را در کشور به دست گرفت و در ظاهر قوانینی علیه سفیدپوستان به اجرا گذاشت. یان اسمیت در سال 1965 به طور یک جانبه استقلال رودزیا را اعلام کرد و به این ترتیب رودزیا نه فقط به عنوان یک مستعمرهی خودمختار بلکه به عنوان کشوری مستقل اعلام موجودیت نمود. اما تشکیل کشور جدید رودزیا نیز آرامش و عدالت را برای سیاهان کشور به همراه نیاورد. تداوم سیاست تبعیض نژادی و سرکوب شدید سیاهان، بومیان رودزیا را بر آن داشت تا در قالب دو حزب سیاسی زانو و زاپو و از طریق تشکیل گروههای مسلح، مبارزات خود را به شکل جنگهای پارتیزانی گستردهای بر علیه رژیم نژادپرست رودزیا ادامه دهند[۱][۲].
اوضاع فرهنگی و دینی زیمبابوه در دوران استعمار
سفیدپوستان رودزیا برخلاف بیشتر مستعمرات آفریقایی بریتانیا همیشه عامل حوادث سیاسی مهمی بودند، سفیدپوستانی که از لندن تبعیت نمیکردند و حضورشان در رودزیا موجب بروز درگیریهایی با بومیان شد[۳].
سفیدپوستان با بومیان رودزیا بردهوار رفتار میکردند و از آنان بیگاری میکشیدند. کار کردن بومیان برای سفیدها کاملاً اجباری بوده حق انتخابی جز بیگاری برای سفیدپوستان نداشتند. ادامه چنین رفتاری از طرف جامعه سفیدپوست تأثیر ناخوشایند زیادی بر روابط نژادی گذاشت. بررسیهای جامعه شناختی مستعمره رودزیا حاکی از ارتباط نزدیک بین رفتارهای خشونت آمیز و نژادپرستانه استعمارگران و تضعیف نظامهای سنتی و به دنبال آن نابودی استقلال اقتصادی و اجتماعی بومیان این کشور میباشد.
نظام اجتماعی مورد نظر استعمارگران پس از استقرار در رودزیا، نظامی مبتنی بر هدایت جامعه بومی توسط سفیدپوستان بود.
نظام فرهنگی این کشور نیز تحت سلطه و تأثیر شیوههای استعماری سفیدپوستان قرار گرفته بود. کلیسا به عنوان پایگاه مذهبی مسیحیت نقش بسیار مهمی در پیشبرد اهداف استعمار ایفا کرد. استعمارگران با استفاده از کارکرد دین و کنترل مردم بومی رودزیا راحتتر و سریعتر به اهداف خود میرسیدند. در همین راستا، کلیساها برنامههایی برای از بین بردن فرهنگ سنتی مردم طراحی و اجرا میکردند و استعمار نیز با گسترش انجیل و اعتلای جایگاه قدرت دینی مبلغان مسیحیت موجب تسلط فراوان کشیشان بر بومیان را فراهم میکرد[۴].
بومیان رودزیا با جنبشهای اعتراضی خود میکوشیدند در مقابل اقدامات استعمارگران مقاومت نمایند و قابل توجه است که برخی از این جنبشها از درون حرکتهای دینی ظهور کردند.
"دل قوی دارید که جهان در یک چشم بر هم زدن تغییر میکند و سفید پوستانی که حالا سرورانند، در بهشت غلامان ما خواهند بود[۵]"
از میان عواملی که باعث گسترش فعالیتهای مبارزاتی و توسعه جنبشهای بومی گردید، میتوان به: رشد سریع نیروی کار بومی، شهرنشینی و توسعه صنعتی در دوران جنگ دوم جهانی و سالهای پس از آن، کاهش دایمی سطح زندگی توده مردم اشاره کرد[۶].
هر چند فقر گسترده توده حرکتهای ملی گرایی را دشوار میساخت، اما حمایت کشورهای آفریقایی مستقل از این حرکت باعث شد تا استعمارزدایی در رودزیا هم زمان با دیگر کشورهای این قاره گسترش یابد. بریتانیا به راحتی با استقلال طلبان رودزیا کنار نیامد و همان گونه که گفته شد رودزیا بر خلاف سایر مستعمرات آفریقایی بریتانیا استقلال کامل نیافته به صورت کشوری با دولت سفیدپوست اما خودمختار باقی ماند[۷].
در دهه 1970، احزاب مخالف حکومت "اتحاد ملی آفریقایی زیمبابوه" (زانو) و "اتحاد خلق آفریقائی" (زاپو)، جنگهای چریکی بر علیه رژیم نژادپرست رودزیا را رهبری میکردند. در سال 1978، مذاکرات رهبران سفیدپوست و سیاهپوست جهت انتقال قدرت به سیاهان انجام و سفیدپوستان بعد از کسب اطمینان از ضمانت حفظ موقعیت خود قدرت را به سیاهان دادند و یان اسمیت از قدرت کناره گیری کرد. اما "رابرت موگابه" و "جوشوا انکومو" (رهبران مقاومت) با تحریم توافقات و انتخابات آینده بر ادامه مبارزات خود تا استقلال کامل تأکید نمودند[۸].
اوضاع اجتماعی و اقتصادی دوران استعمار
برخی کشورهای آفریقایی در دهههای 1950 و 1960 موفق به کسب استقلال شده بودند اما در رودزیا جریان استقلال طلبی شکل دیگری داشت. نخستین احساسات ملی گرایانه در رودزیا بین سالهای 1945 و 1948ظاهر شد. از آغاز دهه 1960 و با ظهور طبقهای از روشنفکران سیاهپوست، شهرهای حراره و بولاوایو مرکز مبارزات ملیگرایی شد. به دنبال گسترش مبارزات، این طبقه نوظهور خواستار انتقال قدرت به اکثریت سیاهان کشور گردید. در سال 1961، نیروهای پلیسی یان اسمیت دست به کشتار معترضین خیابانی زدند. کم کم اعتراضات به مراکز روستایی سرایت کرد. در همین سال، حکومت رودزیای جنوبی فعالیت حزبی "حزب دموکراتیک ملی" را غیر قانونی خواند و اعضای حزب با تأسیس حزب سیاسی "زاپو" فعالیت خود را از سر گرفتند اما یک سال بعد این حزب نیز غیر قانونی اعلام شد. طولی نکشید که "شورای مردمی" جایگزین حزب منحله شد.
حزب "زانو" در سال 1963 تأسیس و فعالیت حزبی خود را آغاز کرد.
"جوشوآ انکومو" از رهبران ملی گرای زیمبابوه در زندگی نامه خود می گوید:
"قلمرو هر یک از مردم در سرزمین زیمبابوه صرفاً از طریق عرف و رسم تعیین شده است... بنا بر این دلیلی بر عدم توانایی ملت برای اتحاد و حفظ و توسعه هویت ملی پس از استقلال وجود ندارد[۹]."
عقیده انکومو درباره اهمیت وحدت ملت به منظور بسیج ملی گرایی تا اواخر دهه 1950 ویژگی مشترک اغلب روشنفکران ملیگرای آفریقایی بود که مشتاق رهبری و هدایت کشورهای خود به سوی نظام بین المللی دولت - ملت بودند. در زیمبابوه عواملی مانند تنوع قومی و هویتی، تقدم منافع شخصی بر آرمانهای حزبی برخی اعضای مؤثر سیاسی و ائتلاف های سیاسی بعضاً نادرست و ... همیشه بر روند تصمیم گیریها در مقاطع حساس تاریخی این کشور تأثیر گذاشته و شرایط دستیابی به وحدت و همگرایی را مشروط ساخته است.
مؤلف کتاب "رشد طبقه متوسط آفریقایی: مستعمره زیمبابوه" معتقد است که هویت فرهنگی آفریقایی در زیمبابوه قدمت زیادی ندارد و اگر منظور از هویت فرهنگی همان "خودآگاهی ملی آفریقایی زیمبابوه" باشد، تاریخ نشان داده که ظهور این خودآگاهی طی دوران مبارزاتی در دهه 1950 شکل گرفته هر چند آغاز آن در دهه 1930 و گسترش آن در نواحی مختلف کشور به اواخر دهه 1950 میلادی باز میگردد.
مطالعات نشان میدهد در دوران قبل از استعمار، مالکیت زمین و دام به عنوان مهمترین فاکتور اقتصادی این سرزمین نقش اساسی را در به قدرت رسیدن فرد یا گروهی خاص ایفا میکرد. ثروت ناشی از مالکیت زمین و دام، باعث افزایش فاصله طبقاتی در میان مردم این کشور شده بود[۹][۱۰].
ملیگرایی و استقلال
رشد تفکر ملیگرایی موجب آغاز حرکتهای استقلالطلبانه در کشور زیمبابوه گردید. خانم "تسی تسی دانگارمبا" نویسنده معاصر زیمبابوه در اثر خود (The Book of Not) شرح میدهد که چگونه بعضی از دختران دانش آموز سفیدپوست از تماس و ارتباط با هم کلاسیهای سیاه خود متنفر بودند. جامعه شاهد نوعی شیوه رفتاری نژادپرستانه و تبعیضآمیز بین سیاهان و سفیدپوستان بود. دانگارمبا در کتاب خود نشان میدهد که تقابل روان شناسی اجتماعی سیاهان زیمبابوه با سفیدپوستان از علل مهم رشد مبارزات ملیگرایانه در این کشور بود.
"ایبو ماندازا" (Ibbo Mandaza) روشنفکر و مبارز زیمبابوهای نیز در اثر خود با عنوان: "طبقه و رنگنژادی در جنوب آفریقا" که درسال 1977 به چاپ رسید، معتقد است زمینههای فرهنگی دوران پیش از استعمار در قالب نوینی از سیاستهای ملیگرایی در دوران مبارزات استقلال طلبی کشور قرار گرفت و نکتهی مهم فرهنگی در مبارزات مردمی در واقع پیکربندی خاطرات، سمبلها و اخلاقیات گذشته زیمبابوه است.
جنبش ملیگرایی از طریق فعالیتهای سندیکایی موفق به هدایت و تشدید مبارزات سیاسی و افزایش اعتراضات شد. تقویت رهبری جنبش و رشد احساسات ملیگرایانه و نیز بالا رفتن سطح آگاهیهای سیاسی جامعه در کنار تحولات سیاسی نیمه نخست قرن بیستم، باعث شد جنبش سیاهان رودزیا هم زمان به دو شکل سیاسی و مسلحانه کار خود را دنبال کند. بدین ترتیب مبارزات ادامه یافته و در سال 1980 کشور رودزیا به عنوان آخرین مستعمرهی آفریقایی انگلیس موفق به کسب استقلال شده و نام آن به زیمبابوه تغییر یافت[۱۱].
نیز نگاه کنید به
تاریخ دوران میانی کانادا؛ تاریخ دوران میانی لبنان؛ تاریخ دوران میانی تونس؛ تاریخ دوران میانی سنگال؛ دوران امپراطوری تاریخ چین؛ دوره تزاری روسیه؛ تاریخ دوران میانی افغانستان؛ تاریخ دوران میانی سودان؛ تاریخ دوران میانی آرژانتین؛ تاریخ دوران میانی اوکراین؛ تاریخ دوران میانی قطر؛ تاریخ دوران میانی فرانسه؛ تاریخ دوران میانی ساحل عاج؛ تاریخ دوران میانی سوریه؛ تاریخ دوران میانی اردن؛ تاریخ دوران میانی اتیوپی؛ تاریخ امارات متحده عربی؛ تاریخ دوران میانی سیرالئون؛ تاریخ دوران میانی مالی؛ تاریخ دوره میانی سریلانکا؛ تاریخ دوره میانی تاجیکستان؛ تاریخ دوره باستان و میانی بنگلادش؛ تاریخ دوره میانی قزاقستان
کتابشناسی
- ↑ برگرفته از http://www.historyworld.ne/2015
- ↑ ایپکچی، محمدحسن (1399). جامعه و فرهنگ زیمبابوه. تهران: موسسه فرهنگی، هنری و انتشارات بین المللی الهدی، ص.32-34.
- ↑ لونی، مارتین(1356). رودزیا. ترجمه مرتضی اسعدی. تهران: امیرکبیر،ص. 46.
- ↑ لونی، مارتین(1356). رودزیا. ترجمه مرتضی اسعدی. تهران: امیرکبیر، ص. 80.
- ↑ لونی، مارتین(1356). رودزیا. ترجمه مرتضی اسعدی. تهران: امیرکبیر، ص. 119.
- ↑ لونی، مارتین(1356). رودزیا. ترجمه مرتضی اسعدی. تهران: امیرکبیر، ص. 123.
- ↑ لونی، مارتین(1356). رودزیا. ترجمه مرتضی اسعدی. تهران: امیرکبیر، ص.141.
- ↑ ایپکچی، محمدحسن (1399). جامعه و فرهنگ زیمبابوه. تهران: موسسه فرهنگی، هنری و انتشارات بین المللی الهدی، ص.34-36.
- ↑ ۹٫۰ ۹٫۱ Raftopoulos, B. and Yoshikuni, T. (2001). Sites of Struggle. Essays in Zimbabwe’s Urban History. Harare: Weaver Press .
- ↑ ایپکچی، محمدحسن (1399). جامعه و فرهنگ زیمبابوه. تهران: موسسه فرهنگی، هنری و انتشارات بین المللی الهدی، ص. 36-38.
- ↑ ایپکچی، محمدحسن (1399). جامعه و فرهنگ زیمبابوه. تهران: موسسه فرهنگی، هنری و انتشارات بین المللی الهدی، ص.38-39.