تاریخ دوره میانی قزاقستان
در آغاز قرن دهم اسلام توسط ساتوک پدر دودمان کاراخانید پذیرفته شد و به عنوان دین رسمی کشور شناخته شد، این دین جدید وارد جامعه چادر نشین شد. شواهدی در مورد گسترش اسلام در قرون یازدهم تا سیزدهم بین مردم جامعه کیپچاک ها (قپچاقها) در دست است. در خلال قرون نهم تا سیزدهم شهرهایی با فرهنگ اسلامی در منطقه شکل گرفتتند . در شهرهای تاراز و میرکی کلیساها به مسجد تبدیل شدند و با ازدیاد جمعیت معترف به اسلام تعداد مساجد نیز زیاد شد. در انتهای قرن دوازدهم و ابتدای قرن سیزدهم اوضاع سیاسی کشورهای آسیای میانه و قزاقستان تحت تأثیر نزاع ها و کشمکش ها بین قبایل چادر نشین برای یافتن برتری یافتن برتری بر یکدیگر قبایل قرار گرفته بود در خلال این جنگ ها یکی از رقبای خود را به زانو در آورد و با متحد کردن قبایل که همان تموچین با چنگیزخان باشد توانست دیگر رقبای خود را به زانو در آورد و با متحد کردن تمام قایل چادرنشین خود را به یکی از قدرتمند ترین حکمرانان آسیای مرکزی تبدیل کند. در سیستم قومیتی - ساختار مردم قزاقستان در سه زیر اردو شامل اردوی علیا، اردوی میانه و اردوی کوچک شکل گرفتتند که غالبا پیوستگی و ارتباط با خاستگاه ترکی داشتند.
مطالعه جمجمه های قرون وسطی در قزاقستان باعث شد محققان به این نتیجه برسند که خصوصیات ظاهری مردم فعلی قزاقستان در نهایت نه خیلی دیرتر از قرون چهاردهم تا پانزدهم شکل یافته اند و این امر در اثر تعامل دراز مدت دو نژاد بزرگ اروپایی تبار و مغول تبار صورت گرفته بود همه ی این موارد ترکیب فیزیکی جهره ی جهانی یکپارچه ای برای مردم قزاق را شکل داد. بنا بر نقل تاریخ اولین ساکنان منطقه قزاقستان، اقوام ترک در اوایل قرن هشتم قبل از میلاد بودند. در قرن سیزدهم، این منطقه توسط امپراتوری چنگیزخان مغول تصرف شد. پس از مرگ او،این امپراتوری بین فرزندان او قسمت شد و قزاقستان کنونی به چاگادای، پسر چنگیزخان رسید. ولی قسمت غربی و بیشتر قسمتهای شمالی به گنقیز، نوه چنگیزخان رسید .
در بعضی از منابع دیگر ساکنان اصلی منطقه امروزی قزاقستان را اقوام ایرانیتبار اسکیت معرفی کرده اند. مردمان ترکتبار از سده پنجم به اینسو آغاز به نفوذ و کوچ در منطقه کردند.هونها در اوایل سده هشتم قبل از میلاد به این منطقه آمدند و در سال های بعدی ترکان قپچاق که از کوه های آلتای آمده بودند در حوالی دریاچه آرال ودشت قبچاق ساکن شدند قزاق ها شعبه ای از ترکان قپچاق هستند. در سده سیزدهم، این منطقه توسط امپراتوری چنگیزخان مغول تصرف شد. پس از مرگ او، این امپراتوری بین فرزندان او قسمت شد و قزاقستان کنونی به چادگادای، پسر چنگیزخان رسید. ولی قسمت غربی و بیشتر قسمتهای شمالی به گنقیز نوه چنگیزخان رسید.به دلیل حکومت طولانی مغول ها بر این منطقه عناصر مغولی در این منطقه نفوذ کرده است.
یکی از معماهای تاریخ قزاق معمای پیدایش و زمان به وجود آمدن "ژوزها" است. "ژوز" به شکل خود ویژه تشکیلات اجتماعی و سیاسی ملت قزاق می باشد. در تاریخ قزاق به عنوان "ژوز" یک اتحاد قبایل معینی را اطلاق می کنند که وابستگی خود را در شکل ملت واحد قزاق در می یابد و در سرزمین قزاق سکنی می گزیند. در میان قراق ها سه نوع "ژوز" وجود دارد: "اولو ژوز" (ژوز بزرگ)؛ "اورتاژوز" (ژوز وسطی) و "کیشی ژوز" (ژوز کوچک). "اولو ژوز" از قسمت جنوب شرق، "کیشی ژوز" از غرب، "اورتا ژوز" از وسط منطقه خاندان قزاق جا گرفتند. "ژوز ها" نام خود را به خاطر تعداد طوایف نگرفتند (چون تعداد "کیشی ژوز" از همه بیشتر بود) بلکه به خاطر ارشدیت ترکیب طوایف نامیده شدند. در قرن هفدهم و در اوایل قرن هجدهم "بی ها" ارشد های قبایل بر هر سه ژوز حکم رانی می کردند آنها از طریق خان تمام قراق ها به این کار مأمور شدند. بعد از وفات توکه خان - آخرین خان قزاق ها که قدرت وی در سراسر سرزمین به رسمیت شناخته شده بود هر ژوز خان خود را از میان سلطان ها داشت. نام یکی از ژوز ها - اولو ژوزنخستین بار در سند روسی در سال ۱۶۱۶ ثبت شد. در منابع مسلمانان "ژوز های" قزاق قید نشدند بر خلاف آن که ماخذ فراوان از وضعیت امور دشت قپچق شرقی از قرن سیزدهم تا اوایل قرن هیجدهم به حد کافی وجود دارد و آنجا جزئیات زیادی از زندگی نظامی، سیاسی و فرهنگی آن زمان را توصیف میکنند. از آثار ایران زبان و ترک زبان هم نام های خان ها را دریافت می کنیم و هم از روابط و هم تاخت و تاز ها، جنگ ها، مسیر و نحو کوچ نشینی آنها و حتی در مورد تفصیلات مردم شناسی همچون نحوه بالاپوش اطلاعات ریزی دریافت می کنیم، اما وقتی سخن در باره ساختار های منطقه ای و اداری خاندان قزاق به میان می آید در همه جا اصطلاح "اولوس" (قبایل، دولت) نام برده می شود. مورخان کثیر قزاق در خصوص معما "ژوز" نتوانستند تصمیم قطعی و قابل قبولی برسند. در سال ۱۹۱۱ آکادمیک و.و. بارتولد در اثر خویش تحت عنوان "تاریخ تحقیقی شرق در اروپا و روسیه" نوشت: "ما در مورد از هم جدا شدن این ملت (قزاق ها) به سه اوردا (ژوز): بزرگ، وسطی و کوچک که هر کدام آن خان خود را داشتند اطلاعات دقیقی در دست نداریم...".
از موقع پیدایش خاندان قزاق (اولوس قزاق) در سال ۱۴۷۶ - ۱۴۷۱ تا آغازقرن هفدهم فقط یک اصل تسلط داشت آن متحد کردن و حکم رانی بر سرزمین بود. قبایل و عشایر انفرادی که در قرون سیزدهم وچهاردهم در دشت قپچاق از پاره های قبایل قدیمی تشکیل شدند به ساختار های سیاسی "اولوس های" کوچک و بزرگ که بر رأس آن سلطان ها قرار گرفتند پیوسته شدند. سلطان ها با خانی یک اولوس بزرگ (دولت) تشکیل دادند و آن را با اسم خان نامیدند. ولی دراین بین اصطلاح "قزاق" به وجود آمد که تا این زمان معنی نژادشناسی نداشت. ابتدا الوس قزاق (خاندان قزاق) هم پیمانی نظامی و سیاسی گروه های قبایل دشت قپچق بود که آن از توده قبایل خویشاوندی جدا شده بود وبر آنها یک شاخه خاندان چنگیز خانی ها حکم فرما بودند.
یکپارچگی نژادی این قبایل در چار چوب یک دولت و به رهبری یک خاندان به آن پروسه رسید که در روند و در نتیجه آن ساختار های جدیدی و غیر سیاسی بلکه نژادی و منطقه ای- "ژوزها" مشخص شدند. ۳۷ قزاقستان بزرگترین کشور آسیای مرکزی است و قزاق ها از قبایل ترک و مغول محسوب می شوند که در قرن اول پیش از میلاد به این نواحی کوچیده اند. در قرن ششم میلادی خاقان های ترک بر این نواحی حکومت می کردند و نوعی فدراسیون بین آنان وجود داشت: این خان نشین که بر اساس اتحاد آزادانه قبایل چادر نشین به وجود آمده بود، تا قرن هشتم دوام یافت. از قرن دهم تا دوازدهم، قراخانیان (ایلک خانیان) بر بخش های جنوبی قزاقستان حکومت می کردند در اوایل قرن سیزدهم قراختاییان بر این ناحیه دست یافتند ولی حکومت کوتاه مدت آنان توسط مغول ها بر چیده شد .
اگر چه مغول ها از ۱۲۱۹ تا ۱۴۴۷. م بر این نواحی حکومت کردند، اما نقش اصلی را در تاریخ این کشور ترکانی ایفا کردند که در دستگاه اردوی سفید و اردوی زرین خدمت می کردند. بعد از مغول ها دو نیروی جدید ترک در این ناحیه ظهور کردند: تاتارهای نوگای از اردوی زرین و ازبکها . در قرن پانزدهم بخشی از قزاق هایی که در اثر حمله ی ازبک ها و نوگای ها به مغولستان پناهنده شده بودند به نواحی اطراف رود های چو و تالاس بازگشتند و هسته ی حکومتی را تشکیل دادند که بعدها به خان نشین قزاق معروف شد. این حکومت در اواخر قرن پانزدهم اقتداری به هم زده بود و قلمرو آن تا بخش وسیعی از دشت قبچاق که سابقا در دست ازبک ها بود گسترش می یافت. در اوایل قرن شانزدهم اکثر قبایل از جمله قپچاق ها، نایمان ها، اوسون ها ودولات ها تحت فرماندهی مشترک قاسم خان با یکدیگر متحد شدند. در این دوره ی کوتاه که تنها از سال ۱۵۱۱ تا ۱۵۱۸ دوام یافت، آرامشی نسبی میان قزاق ها برقرار بود. تقسیم قدرت نهایی آنان در اوایل قرن هفدهم به تشکیل سه خانات مستقل قزاق منجر شد: خانات بزرگ در سیمرچی، خانات کوچک بین دریای آرال و دریای خزر و خانات میانه در استپ مرکزی . در سال ۱۷۵۸ منچوهای چینی اویروتها را سرکوب کردند و بخش های شرقی قزاقستان را به تصرف خود در آوردند. مقارن همین ایام قزاق ها به روسیه پناه بردند و خانات کوچک در سال ۱۷۳۱، خانات میانه در سال ۱۷۴۰ و بخشی از خانات بزرگ در سال ۱۷۴۲ به تحت الحمایه روسیه تبدیل شدند .ارتباط با روس ها که از قرن شانزدهم آغاز شده بود به تدریج گسترش یافت و قزاق ها رفته رفته تحت سلطه روسیه در آمدند. از اوایل قرن نوزدهم امرای این خان نشین ها نیز خلع ید شدند و روسیه خود اداره ی مستقیم این نواحی را در دست گرفت.[۱]
از قرن هفتم تا قرن نهم اسلام در میان بخشی از مردم ساکن قزاقستان بخصوص در نواحی جنوبی تا حدودی رواج یافته بود. در طول قرن شانزدهم نیز اشراف و بزرگان قبایل بیشتر تحت تأثیر نوگان ها که در این زمان با قزاق ها متحد شده بودند، به اسلام گرایش پیدا کردند، اما اکثر قبایل چادرنشین همچنان نسبت به اسلام بی اعتنا بودند. در طول قرن نوزدهم کلیه ی قزاق ها به تدریج اسلام را پذیرفتند .در سال ۱۸۵۴ روس ها در ورنی(آلما آتای کنونی ) پادگانی ایجاد کردند و به دنبال آن روس ها کم کم به قزاقستان مهاجرت کردند. پس از آنکه الکساندر دوم در سال ۱۸۶۱ سرفها را آزاد کرد، تعداد زیادی از کشاورزان اوکراین و روسیه نیز به قزاقستان مهاجرت کردند. در پی حضور گسترده ی روس ها در قزاقستان نفوذ فرهنگی آنان در میان مردم این سرزمین نیز آغاز شد و بسیاری از اشراف قزاق در سطح عالی از آموزش و فرهنگ روسی برخوردار شدند. قزاق ها بر خلاف ازبکها که دارای میراث فرهنگی عظیمی بودند، فرهنگی عشیره ای و ایلاتی داشتند که مکتوب نبود و عمدتا سینه به سینه نقل می شد و در نتیجه آنان به شدت مقهور فرهنگ روسی شدند و به هوا خواهی و ترویج آن پرداختند. اما این علاقه و احترام به روس ها دیری نپایید و با تصاحب بهترین و مرغوبترین زمینهای قزاقستان توسط روس های مهاجر، انزجار عمیقی در میان مردم بومی به وجود آمد. در قیام بزرگی که در سال ۱۹۱۶ در اعتراض به قانون سرباز گیری از آسیای مرکزی به وقوع پیوست، تعداد زیادی از روس ها کشته شدند و به اموال آنان نیز خسارات زیادی وارد آمد. با وقوع انقلاب اکتبر در روسیه، در این سرزمین نیز جنگ داخلی میان ارتش سرخ بلشویکها، ارتش سفید به رهبری کولچاک و ملی گرایان به رهبری حزب آلاش اوردا در گرفت که در نهایت به پیروزی بلشویکها منتهی شد .حکومت شورا ها در سال ۱۹۲۰ در این کشور استقرار یافت و در ۲۶ اوت همین سال جمهوری خود مختار قرقیز در چارچوب جمهوری متحد شوروی سوسیالیستی روسیه به وجود آمد.(روس ها پس از تصرف قزاقستان برای جلوگیری از تداخل اسامی قزاق های قزاقستان با قزاق های اوکراین، آنان را قرقیز می خواندند و قرقیزها را قره قر قیز مینامیدند. در سال ۱۹۲۵ اسامی واقعی هر یک از این ملیتها احیاء گردید .( پس از تعیین محدوده ی قومی در سالهای ۱۹۲۴ و ۱۹۲۵، ایالات سمیرچی و سیحون که در ابتدا بخشی از جمهوری خود مختار ترکستان را تشکیل می دادند به جمهوری خود مختار قرقیز (قزاق) واگذار شدند، زیرا بخش عمده جمعیت این مناطق قزاق بودند. در سال ۱۹۲۵، جمهوری خود مختار قرقیز رسما به جمهوری خود مختار قزاق تغییر نام داد. پس از آن ایالت خود مختار قراقالپاق نیز به قلمرو جمهوری خود مختار قزاق افزوده شد ولی در سال ۱۹۳۲ به جمهوری خودمختار تبدیل گردید و به مالکیت ازبکستان در آمد. در سال ۱۹۳۶، جمهوری خود مختار قزاقستان به جمهوری تبدیل شد .در دهه ی ۱۹۳۰، قزاق های که عادتا به صورت کوچ نشین زندگی می کردند، به اجبار سکونت داده شدند. در طی اسکان اجباری قزاق ها حدود یک میلیون نفر در اثر مخالفت با این برنامه و گرسنگی جان سپردند. در دهه ی ۱۹۵۰ آزمایشات مکرر هسته ای خاک قزاقستان را به شدت آلوده ساخت. در اثر برنامه های توسعه ی اقتصادی قزاقستان، مهاجرت روس ها و اوکراینی ها به این کشور به شدت گسترش یافت و اسلاوهای مهاجر در طی دهه های ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ به اکثریت مطلق ساکنین این جمهوری تبدیل شدند.با آغاز زمامداری گورباچف و اجرای سیاست فضای باز سیاسی یا گلاسنوست در نیمه دوم دهه ۱۹۸۰، دین محمد کونایف، رهبر حزب کمونیست قزاقستان که از دوستان قدیم برژنف به شمار میرفت، در سال ۱۹۸۷ از کار بر کنار شد، با انتخاب گنادی کولبین به ریاست حزب کمونیست قزاقستان که روس بود، تظاهرات گسترده و خشونت آمیزی در شهر آلماآتا صورت گرفت. معترضین خواستار انتخاب یک قزاق به ریاست حزب کمونیست این جمهوری بودند .در سال ۱۹۸۹ وی از کار بر کنار شد و نور سلطان نظر بایف جانشین وی گردید. در آوریل ۱۹۹۰، نظر بایف از سوی شورای عالی قزاقستان به عنوان اولین رییس جمهوری این کشور برگزیده شد. در ماه مارس این جمهوری حق حاکمیت ملی خود را اعلام نمود. در ماه اوت ۱۹۹۱، در حالی که نظربایف آماده بود تا پیمان جدید اتحاد را که به عمر شوروی در قالبی جدید ادامه میداد، امضاء کند، کودتای نافرجام مسکو پیش آمد و پس از آن این جمهوری نیز از شانزدهم دسامبر ۱۹۹۱ راه استقلال کامل را در پیش گرفت.
تأسیس خانات قزاق و آبلایخان
تأسیس خانات قزاق در سال های 1474 1465 یکی از مراحل مهم تاریخ خلق قزاق بود که در نتیجه آن ، طوایف قزاق که تابع خانات گوناگون بودند گرد آمده قلمرو قومی مشترکی را ایجاد و بدینوسیله فرایند شکل گیری قزاق به عنوان خلق تکمیل شد . در اواخر قرن دهم و اوایل قرن یازدهم هجریطوایف اویرات مغولستان غربیتا حد زیادیقدرت یافته در صدد گسترانیدن قلمرو خود برآمدند .در سال 1635 م. اتحادیه طوایف اویرات تأسیس گردید .این اتحادیه "ژونگار " نامیده شد و اشراف فئودال، موسوم به خونتایجی آن را رهبری می کردند و در سالهای ۷۰ قرن ۱۷ فرمانروای ژونگار ، خالدان ، به اطراف خود یورش آورد . آنان سین کیانگ جنوبی را اشغال نموده به سوی غرب با لشکریان فراوان حمله آورده ، خانات قزاق و طوایف قرقیز را در معرض خطر قرار دادند . در آغاز قرن 18 قزاق ها و تمام خلقهایسین کیانگ مبارزه ایخستگی ناپذیر علیه فئودالهایژونگار براه انداختند .این اشراف در بهار سال ۱۷۲۳ با سپاهی انبوه بر خلق قزاق که در دره رودخانه تالاس با آرامش زندگی می کردند ناگهان هجوم آورده آنان را دچار مصیبتی سنگین ساختند . ژونگارها پایتخت خانات قزاق ، ترکستان و شهر تاشکند را اشغال کرده دست به چپاول و تاراج زدند. قزاق های این منطقه با ترک سرزمین آباء و اجدادی به سوی بخارا کوچیده، گرسنه و پابرهنه سرگردان شدند. بخشی از قزاق های " اولوژوز " و " اورتاژوز " مجبور شدند گروگان سپرده باج بپردازند و مدتی تابع فئودالهای ژونگار شوند. قزاق های اردوی کوچک " کیشه ژوز " بسوی غرب عقب نشینی کرده به تابعیت حکومت تزاریروسیه درآمدند .آبلایخان قزاق که پرچم پرشکوه مبارزه علیه هجوم فئودالهای ژونگار را برافراشت ، با استفاده از کشمکش های شدیدی که بین خود آنان بوجود آمده بود، به پیروزی بزرگی دست یافت و اغلب سرزمینهای اشغالی را پس گرفت .او خان بزرگ قزاق ها ، اردوی میانه و اردوی بزرگ و بخشی از قبایل اردویکوچک را زیر فرمان خود در آورد .با اینهمه خطری که از جانب فئودالهای ژونگار بر خلق روی آورده بود ریشه کن نشده بود در سالهای ۱۷۷۵ -۱۷۵۵ م. دولت چین فتنه ژونگار را سرکوب کرد . بدینسان خطر زائل شد . آبلایخان قزاق این اقدام را تأیید و در آن همدستی نموده بود . او به سرکردگی از طرف قزاق های تابع خویش با اعلام ( ظاهری) تابعیت از کشور چین نامه ای ارسال داشته و به پکن سفیر روانه کرد . حکومت چین این سفیر را پذیرفته آبلای را به عنوان خان قزاق به رسمیت شناخت . گویا آبلایخان عین همین موضع را در قبال دولت روسیه اتخاذ نموده از سوی روس ها نیز مقام ویبه رسمیت شناخته شد. در سالهای ۶۰ قرن ۱۸، بنا بر تصویب حکومت چین، قزاق ها شروع به بازگشت به سرزمینهایاجدادی خود، واقع در مناطق آلتای، تارباغاتایو ایله کردند. خلق از جنگ دراز مدت رهائی یافته زندگی آرامی در پیش گرفت. دولت، طبق پیشنهاد آبلایخان در قولجا، شاوشک، اورومجیو قوبدا برای قزاق ها بازار تجاری ویژه باز کرد. هر سال در موسم تابستان و پائیز قزاق ها احشام و محصولات دامی خود را به این بازار عرضه کرده، پنبه، ابریشم، چای، غلات و کالاهای دیگر را خریداری می کردند. بر اساس همین بازارها شهرهای اورومجی، قولجا و شاوشک ساخته شده و توسعه یافت. این بازارهای تجاری نقش بسیار مهمی در تقویت روابط اقتصادی و فرهنگی قزاق ها با ایلات داخلی چین، توسعه دامداری و کشاورزی و تأمین احتیاجات زندگی خلق داشت. در پایان قرن ۱۸ حکومت وقت چین به تدریج ضعیف شده و امکان توجه به سوی غرب را نیافت. در این هنگام حکومت تزاری روس به داخل دشت قزاق و آسیای مرکزی نفوذ نموده شروع به الحاق این سرزمین ها به خود کرد. حکومت تزاری در سال ۱۸۴۸ خانات قزاق را منحل ساخته و خلق قزاق را تابع نظام حکومتی خود نمود. در سالهای ۱۸۸۳ - 1864 حکومت تزاری روس حکومت چین را به امضای تعداد زیادی قراردادهای تبعیض آمیز مجبور ساخت. طبق این عقود مرزهای دو کشور چین و روسیه مشخص شد. بدینسان قزاق ها تبدیل به ملتی وابسته به دولت چین و روسیه شدند.
تماس میان روس ها و قزاق ها که از سده شانزدهم آغاز شده بود، پس از اعلام تحت الحمایگی به نحو فزاینده ای عمیق تر گردید و قزاق ها روز به روز بیشتر به مدار روس ها کشیده شدند. قزاق ها در نیمه دوم سده هجدهم در تلاش برای مقاومت بر ضد چنین وضعی چندبار قیام کردند، لیکن تا اواسط سده نوزدهم سرزمین آنها ( به استثنای بخش خاوریآن که تابع امپراتوری چین بود ) کاملا زیر سلطه روسیه در آمد. حکومت روسیه در سال ۱۸۵۴ در " ورنوی" ( آلماتی فعلی) یک پادگان نظامی مستقر کرد. رفته رفته مهاجران روسی در قزاقستان ظاهر شدند و قزاق ها را از مالکیت بیشتر اراضی حاصلخیز و مراتع وسیعشان محروم ساختند. درآغاز سده نوزدهم بخشی از اردوی کوچک از تنه اصلی منشعب شده و اردوی جدیدی به نام اردوی بوکی یا اردوی درونی تشکیل داد. بر اساس مطالبی که در کتب تاریخی و مخصوصا در تاریخ رشیدی و جامع التواریخ نقل شده است سلسله خانات قزاق به شرح زیر نقل شده است.
جانی بيک خان Жанибек-хан | 1466 -1480 |
بروندوک خان Бурундук-хан | 1480-1511 |
قاسم خان Касым-хан | 1511-1522 |
ماماش خان Мамаш-хан | 1522-1523 |
طاهر خان Тахир-хан | 1523-1533 |
بويداش خان Буйдаш-хан | 1533-1538 |
توتوم خان Тугум-хан | 1537—1533 |
احمد خان Ахмат-хан | 1535—1533 |
حق نظرخان Хак-Назар-хан | 1580—1538 |
شيتای خان Шигай хан | 1582—1581 |
توکيل خان Тауекель-хан | 1598—1586 |
اسيم خان Есим-хан | 1628—1598 |
جانی بيک خانЖанибек-хан | 1643—1628 |
سالکام جهانگير خان Салкам Жангир-хан | 1652—164۳ |
باتير خان Батыр-хан | 1680—1652 |
تاوک خان Тауке-хан | 1715—1680 |
کائيش خان Кайып-хан | 1718—1715 |
بلات خان Болат-хан | 1729—1718 |
آبلای خان Абылай хан | 1781—1771 |
کنساری قاسمولی (کن خان)
( Кенесары Касымулы (Кене-хан |
1847—1841 |
Карт-Абулхайр-хан | 1718—1730 |
---|---|
Жолбарыс-хан | 1730—1740 |
ژوز وسط Правители Среднего жуза
Самеке-хан | 1719-1734 |
Абилмамбет-хан | 1734-1771 |
Абылай хан | 1771-1781 |
Уали-хан | 1781-1819 |
Дайра-хан | 1781-1784 |
Бокей-хан | 1815-1817 |
Губайдулла-хан | 1821-1824 |
ژوز کوچک Правители Младшего жуза
Абулхаир хан | 1748—1718 |
Абулхаир хан | 1786—1748 |
Нуралы-хан | 1791—1786 |
Жармухамбет-хан | 1794—1791 |
Ералы-хан | 1797—1796 |
Есим-хан | 1806—1797 |
Айшуак-хан | 1810—1806 |
Жанторе-хан | 1824—1812 |
Шергазы-хан | 1748—1731 |
Барак-хан | 1785—1748 |
Батыр-хан | 1790—1785 |
Байрамук | 1791—1790 |
Есим-хан | 1806—1791 |
Абилгазы-хан | 1816—1806 |
Каратай-хан | 1821—1816 |
Арынгазы-хан | 1812—1800 |
Бокей-хан | 1815—1812 |
Шигай-хан | 1823—1815 |
Жангир-хан | 1845—1823 |
Сахиб-Керей-хан | 1847—1845 |
فرهنگ و تمدن کهن
کشف قدیمی ترین ابزارهای سنگی در جنوب قزاقستان، قلم حکاکی، پیدا شدن فن آوری کار با استخوان و شاخ حیوانات که از آنها ابزارهای زیادی مانند نیزه و ایزار شکارساخته می شده است، در قزاقستان جنوبی تا غرب از چولاک-کورقان و بدست آمدن ابزارهای ماهیگیری در نزدیکی کوه پایه های کوبیک داغ تا نشانه هایی از استخراج معادن و کار ماهرانه با فلزات مس، طلا و سرب توسط مردم ساکن در سرزمین قزاقستان کنونی در قرنهای قبل از میلاد تا قرون هفتم و هشتم میلادی و تاریخ بجای مانده از شهرهای قرون وسطایی شهرهای تاراز ، تالخیر، اوترار ، کدر، کولان، ژاموکات و شهرهای مدفون شده ی بوریژار و بوبرووس و توران همه حاکی از وجود فرهنگ و تمدن دیرپا در قزاقستان کنونی از زمان های دور میباشد.
ساختمانها، آرامگاه ها، مساجد و دیگر بناها در شهرها و استپ ها با معماری خاص متناسب با فرهنگ قومی و محلی مردم این منطقه و هنرهای کاربردی، هنرهای تزیینی و مجسمه سازی در قرون هفتم و هشتم وجود تالاردر قصر ژاموکات با نقاشی هایی از اشکال هندسی به رنگهای قرمز و زرد و آبی و دیوارهای منبت کاری و گچ کاری شده و وجود معابد بودایی با تزیینات هنری همه حاکی از وجود فرهنگ، هنر و تمدن متناسب با دوره های گذشته می باشد.
عبور جاده ابریشم از مناطق قزاقستان از جمله عواملی بوده است که خواه ناخواه تا حدی فرهنگ و تمدن را برای این خطه به ارمغان آورده است در دوره های بعد از زمان دوران باستان ظهور شهرهای ترکستان در جنوب قزاقستان، فاراب یا اترار که شهری کهنه در کرانه ی باختری سیر دریا و در مسیر جاده ابریشم واقع شده است، کورگان ایسیک در جنوب شرقی قزاقستان در فاصله کمتر از ۲۰ کیلو متری بالگار و نزدیک ایسیک که مربوط به ۳ تا ۴ قرن پیش از میلاد بوده است و در سال ۱۹۶۹ کشف شده است نیز از جمله مواردی است که نشان از فرهنگ و تمدن در دوره های مختلف در سرزمین قزاقستان می باشد.
مرد طلایی
مرد طلایی که از سربازان سکایی بوده است با تجهیزات نظامی و ۴۰۰۰ قطعه زیور آلات طلایی و سایر وسایل گران قیمت در شرق سسکائستان در شمال سغد نمایانگر وجود فرهنگ و هنر دوران سکایان در این منطقه بوده است که مرد طلایی به عنوان یکی از نمادهای قزاقستان امروزی به تصویب رسیده است.داستان مرد طلایی سرمنشاء یادبود روز استقلال در میدان مرکزی آلماتی است. نقش نبشته ایسیک که یک گور دسته جمعی بوده است نقش نبشه هایی با الفبای خروشتی که احتمالا از زبان های سکایی بوده است در سال ۱۹۹۹ کشف شده است
کشف بیشاز ۵۰ ژئوگلیف باستانی از جمله سواستیکا در قزاقستان همه حاکی از وجود فرهنگ و هنر های متناسب دوره های کختلف کهن می باشد. نماد سواتسیکا در سراسر جهان باستان رایج بوده است[۲]. جهان پر از اسراری است که دانش کنونی ما را به چالش میکشد. اپک تایمز در بخش ماوراء دانش، داستانهایی از پدیدههای خارقالعاده را گرد آورده است تا به تصورات ما بال و پر دهد و راه را برای مسائل ممکنی که قبلا انکار میشدند باز کند.آیا آنها واقعی هستند؟ تصمیم با خودتان است.
باستانشناسان آن را «خطوط نازکای» قزاقستان مینامند- بیشاز ۵۰ ژئوگلیف غولآسا (ژئوگلیف به معنای نشانههای نوشتاری یا هندسی کنده شده بر روی زمین است.) که با تپههای خاکی و چوب شکل گرفتهاند، در سراسر شمال قزاقستان نقش بستهاند. آنها در انواع اشکال هندسی مثل صلیب، مربع، حلقه و حتی نماد «سواتسیکا» هستند.سواتسیکا، نمادی باستانی است که حداقل بهمدت ۱۲ هزار سال از آن استفاده میشده است. به گزارش وبسایت اخبار علمی ،Live Science ژئوگلیفها که دیدن آنها بر روی زمین بهسختی صورت میگیرد، اولینبار توسط برنامهی Google Earth مشاهده شد. از آن زمان به بعد، تیمی از باستانشناسان از دانشگاه «کستانی» قزاقستان و دانشگاه «ویلنیوس» در لیتوانی، ساختارهای غولآسایی را بااستفاده از عکسهای هوایی و رادارهای نافذ زمینی بررسی کردند.یکیاز چندین تصویر ژئوگلیف مربوطبه خطوط نازکا است [۳]
سواتسیکا، نمادی است باستانی که در سراسر قارهی اروپا و آسیا یافت شده است. کلمهی سواتسیکا، یک کلمهی سانسکریت (آواستیکا) بهمعنای «سعادت»، «خوششانسی» و «خوب بودن» است. با این وجود در کشورهای مختلف، نامهای متفاوتی از آن بهکار میرود؛ مثل «وان» در چین، «مانجی» در ژاپن، «فیلفوت» در انگلستان، «هاکنکروز» در آلمان یا «تتراسکلیون» در یونان. اما «پی. آر. سارکار»، محقق زبان سانسکریت در سال ۱۹۷۹ اظهار داشت که معنای عمیق آن «پیروزی ماندگار» است. ظرف سفالی بهجا مانده از تمدن در ۳۰۰۰ تا ۱۱۰۰ سال قبل از میلاد مسیح شکوفا شد[۴].
مکتب نقاشی جنوب این کشور را به عنوان یک نمونه منحصر به فرد از رئالیسم کلاسیک ارزیابی میکنند. به نظر این کارشناسان، حتی با بدترین برآوردها نقاشیهای مذکور میلیونها دلار ارزش دارند، اما تصور ارزش واقعی فرهنگی آنها بسیار دشوار است. قزاقستان در دوران مختلف دارای شخصیت های مختلف علمی، فرهنگی، ادبی و نظامی و حکومتی بوده است که این افراد به نوبه خود بیانکر فرهنگ و تمدن این سر زمین بوده است.
شهر طراز و آثار تاریخی این شهر
شهر طراز مرکز استان ژامبول در جنوب جمهوری قزاقستان؛ که از سابقه دو هزار ساله برخوردار است: در گذشته یکی از آبادترین شهرها و مرکز علمیو اسلامی منطقه محسوب میشده است. پس از اینکه حکومت سامانیان بدست قره خانیان برچیده میشود ؛ آبادانی و گسترش شهر طراز به عنوان یک مرکز علمی و اسلامی از طرف خان های قره خان ادامه مییابد. طراز که مردمانش مسلمان و از شهرهای سامانیان و زبانشان فارسی بوده است، از شهرهایی است که زمانی فرهنگ و تمدن ایرانی در آنجا رایج بوده داشته است تا جایی که این شهر درزبان و ادبیات فارسی از جایگاه ویژه ای برخوردار بوده است، در شاهنامه ذ کرآن رفته است و رودکی سمرقندی هم در اشعار خود آورده است: روی به محراب نهادن چه سود؟ دل به بخارا و بتان طراز، ایزد ما وسوسه عاشقی، از تو پذیرد، نپذیرد نماز. اما زبان فارسی، پس از تاسیس جمهوری شوروی سوسیالیستی قزاقستان رو به اضمحلال نهاد و بتدریج زبان قزاقی میان مردم طراز جایگزین آن شد که اکنون زبان اکثر مردم طراز قزاقی است .
این شهر در گذشته از جایگاه علمی، فرهنگی و تمدنی والایی برخوردار بوده است و مساجد، مدارس و مراکز علمی ارزشمندی داشته است که از آثار باقیمانده از آن دوران می توان به اولین مسجدی است که قره خانیان آن را بنا کردند، آرامگاه قره خان مؤسس خانات قره خان ها، آرامگاه تکتورماس (که از واعظان و مبلغان دین اسلام در زمان حکومت قره خانیان بود)، آرامگاه عایشه بی بی؛ (که یکی از بهترین معماریهایقرون وسطی در منطقه است) اشاره کرد. آوازه و اهمیت شهر طراز تا آن حد بوده است که در سال ۲۰۰۲ میلادیاز طرف سازمان یونسکو به عنوان شهر دو هزار ساله شناخته شد.
گورکان ایسیک و نقش نبشته ایسیک
کورگان ایسیک در جنوب شرقی قزاقستان در فاصله کمتر از ۲۰ کیلو متری تالگار و نزدیک ایسیک یک گور تپه است که در سال ۱۹۶۹ کشف گردیده است.این تپه ۶ متر ارتفاع و ۶۰ متر پهنا دارد که متعلق به ۳ تا ۴ قرن پیش از میلاد است در این گور دسته جمعی یافت شده است، از اشیای قابل توجه کشف شده در این گور تپه نقش نبشته که به الفبای زبانهای سکایی حک شده است و یک فنجان نقره که دارای یک نقش نبشته است اشاره کرد که این یافتهها در شهر آستانا در معرض نمایش قرار گرفته است. آرامگاه عبدالجلیل باب خراسان و آرامگاه خواجه احمد یسوی از دیگر شواهد تارخی تمدن سرزمین قزاقستان است.
آرامگاه عبدالجلیل باب خراسان در فاصله شصت کیلومتری در وسط دشتهای قزل اورده و چند کیلومتر دورتر از سواحل سیردریا روستای خواجه کند قرار دارد که دهی بسیار کم آب و کم درخت و نمونه ای از روستاهای مناطق دشتی قزاقستان امروز است. هرچند مردم خواجه کند به زبان قزاقی صحبت میکنند و شیوه زندگی شان با شیوه زندگی سایر روستاهای قزاق نشین فرق چندانی ندارد، اما مردم روستا خود را از نسل حضرت محمد، پیامبر اسلام، داماد او حضرت علی و حضرت ابوبکر صدیق، نخستین جانشین پیامبر اسلام میدانند و خود را "سید" به شمار می آورند . این سیدهای قزاق که خود را "خواجه "می نامند و با اینکه امروزه اکثرشان از اطلاعات و شناخت کافی از دین اسلام ندارند ولی افتخار میکنند که اجداد آنها اسلام را در جهان گسترش داده اند[۶].
نیز نگاه کنید به
تاریخ دوران میانی زیمبابوه؛ تاریخ دوران میانی کانادا؛ تاریخ دوران میانی لبنان؛ تاریخ دوران میانی تونس؛ تاریخ دوران میانی سنگال؛ دوران امپراطوری تاریخ چین؛ دوره تزاری روسیه؛ تاریخ دوران میانی افغانستان؛ تاریخ دوران میانی سودان؛ تاریخ دوران میانی آرژانتین؛ تاریخ دوران میانی اوکراین؛ تاریخ دوران میانی قطر؛ تاریخ دوران میانی فرانسه؛ تاریخ دوران میانی ساحل عاج؛ تاریخ دوران میانی سوریه؛ تاریخ دوران میانی اردن؛ تاریخ دوران میانی اتیوپی؛ تاریخ امارات متحده عربی؛ تاریخ دوران میانی سیرالئون؛ تاریخ دوران میانی مالی؛ تاریخ دوره میانی سریلانکا؛ تاریخ دوره میانی تاجیکستان؛ تاریخ دوره باستان و میانی بنگلادش
کتابشناسی
- ↑ تاریخ قبایلی قزاقستان http://kaziran.com
- ↑ Agon S. Buchholz / Wikimedia Commons
- ↑ Martin St-Amant/Wikimedia Commons
- ↑ Agon S. Buchholz/Wikimedia Commons
- ↑ http://irasnews.ir/vdchwznz.23nvqdftt2.html
- ↑ صابری، اصغر(1395). جامعه و فرهنگ قزاقستان. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی( در دست انتشار)