تاریخ دوران میانی اردن
تاریخ دوره میانه
ظهور مسیح در زمانی رخ میدهد که انباط همچنان به پادشاهی آرتاس چهارم بر اردن حاکم اند و حکومت آنان تا سال 324 م ادامه مییابد. بهاین ترتیب که در سال 106 میلادی امپراطور روم، تراژان (Trajan)، پادشاهی نبطیان را به عنوان استان عربی تحت کنترل روم، در شهر پترا ضمیمه قلمرو خود اعلام میکند.این دوران اوج قدرت و ثروت انباط به شمار میرود[۱].
روم که از سال 64 ق.م سوریه و فلسطین و بخشی از اردن را در اشغال دارد به تدریج دامنه سلطه خود را پس از ظهور مسیح گسترش داده و تا 400 سال حکمرانی می کند. دوران بیزانس یا حاکمیت روم شرقی از زمانی آغاز می شود که کنستانتین اول (313 م) استانبول را پایتخت روم شرقی قرار میدهد. او کلیساها را به رسمیت میشناسد و به عنوان مکانهای مذهبی ترویج میکند. همزمان با گسترش دین مسیح کلیساهای بزرگ وکوچک در اغلب نواحی اردن بنا نهاده میشود. دوره امپراتور ژوستینیان (65-527 م) اوج رشد کلیساهاست. دراین دوران تعداد ساکنان دراین منطقه به صورت چشمگیری افزایش مییابد و مسیحیت به دینی مورد قبول در این منطقه تبدیل میگردد[۲]. در ادامه این دوره نبطیان دولت خود را که پایتخت آن پترا بود، به سوی شمال گسترش دادند و مدتی زیر سلطه روم (43 ق.م ـ324 م) و سپس بیزانس (324 م ـ640 م) حکمرانی کردند[۳].
جابهجایی مسیرهای تجاری شمال به پالمیرا (تدمور)، در قرن سوم و بروز چندین زمین لرزه شدید در قرون چهارم تا ششم میلادی و افزایش تنش و جنگ بین روم / بیزانس و ایران باعث نابودی اقتصاد منطقه شد و قبایل بدوی عرب اجازه پیدا کردند داخل قلمرو روم شرقی در اردن، سوریه و عراق ساکن شوند[۴]. در اوایل قرن چهارم میلادی قبیله بنی غسان وارد سوریه شد و تبدیل به دولت دست نشانده رومیها گردید و به آنها در جنگ با ایرانیان کمک فراوان کرد. در سال 529 میلادی رهبر غسانی حارث بن جبله به عنوان قانونگذار توسط امپراتور ژوستینیان منصوب شد. در سال 541 میلادی زمانی که ژنرال رم شرقی، بیلساریوس به بینالنهرین لشکرکشی کرد، اعراب وارد ارتش وی شدند. پس از حارث در580 میلادی منذر بن حارث توسط امپراتور روم شرقی در طبریه به عنوان پادشاه اعراب تاج گذاری کرد[۵]. در سال 542 میلادی بیماری طاعون بیشتر مناطق اردن را فرا گرفت و در ادامه ساسانیان در سال 614 م توانستند باقی مناطق را اشغال کنند. ساسانیان اردن، فلسطین، و سوریه را به مدت 15 سال اشغال کردند تا اینکه امپراطور هرقل با تمامی سپاهیانش در سال 629 م به منطقه بازگشت[۶].
در نهایت در 629 میلادی جبله بنایهم غساسنه از طرف هرقل با عنوان پادشاه اعراب تاج بر سر نهاد. بهاین ترتیب غسانیان که اعراب مسیحی کوچ کرده از یمن و وفادار به بیزانس بودند، تا ظهور اسلام و مدتها پس از آن براین مناطق حکومت کردند[۷]. در همین سال و سال بعد از آن پیامبر اسلام گروه اعزامی خود را به شمال حجاز فرستاد و معاهداتی با رهبران مسیحی عقبه و رهبران یهودی مقنا، عذره و جربا در اردن جنوبی منعقد کرد. علاوه براین قبایل بادیه نشین از بنی عذره و بیلی به اسلام گرویدند. فرمانده مسلمانان - خالد بن ولید واحه جوف را که تحت سلطه غسانیان بود تصرف کرد و والی آن نیز به اسلام گروید[۸].
اردن برای مسلمانان، دروازه شام به شمار میآمد. ازاین رو مسلمانان حملاتشان را بر بلاد شام ادامه دادند و لشکریانی برای فتح سرزمینهایی از جمله اردن و فلسطین و دمشق و قنسرین حرکت کردند. ابو عبیده بن جراح به رغم تلاشهای بیزانس برای بازگرداندن سیطره خود بر منطقه توانست در سال 624 م بر بصری در مرز شام شرقی تسلط یابد. شکست روم در اجنادین خشم هرقل را برانگیخت و او را برای ارسال لشگر برای بازپسگیری آن جا تحریک کرد. سپاهیان هرقل از رود اردن عبور کردند و در رود یرموک با سپاه مسلمانان روبهرو شدند. جنگ سختی بین دو طرف درگرفت که به جنگ یرموک معروف شد و با شکست سخت حکومت بیزانس به پایان رسید. (626م)
بعد از شکست در جنگ، حکومت بیزانس بسیاری از سرزمینهای شرق رود اردن را از دست داد و سپس دمشق تسلیم شد. شهرهای بیزانس در شام به دنبال هم سقوط کردند و بعد از آنها قدس، انطاکیه و سوریه شمالی به صورت یک جا به دست مسلمانان فتح شدند. مسلمانان در سال 635 م به شام تاختند و بخشهایی از اردن و شامات را تصرف کردند[۹]. اما بخشهایی همچنان در استیلای رومیان ماند و سرانجام در نبرد فحل (15ق، 637 م) به طور کامل فتح شد[۱۰].
عمربن خطاب سرزمینهای تازه فتح شده را به چهار منطقه نظامی تقسیم کرد: فلسطین، اردن، دمشق و حمص[۱۱]. ازاین منطقه در کتابهای تاریخی با نام جند الاردن یاد شده است[۱۲]. معاویه که در زمان خلیفه دوم در سال 640 م به عنوان والی شام تعیین شده بود، در زمان خلیفه سوم هم والی شام باقی ماند. بعد از کشته شدن عثمان، علی بن ابی طالب به عنوان خلیفه مسلمین انتخاب شد اما در این زمان معاویه از بیعت با او سرباز زد و جنگهایی بین دو گروه در گرفت تا اینکه علی بن ابی طالب به شهادت رسید و مردم با حسن بن علی بیعت کردند و او به نفع معاویه از خلافت کناره گیری کرد. در سال 661 میلادی معاویه بن ابی سفیان حکومت اموی را تأسیس کرد و دمشق را به عنوان پایتخت خود قرار داد و دراین زمان اردن به خاطر نزدیکی به پایتخت حکومت اسلامی و بهره مندیاش از موقعیت جغرافیایی متمایز، تبدیل به گذرگاه حاجیانی شد که از سرزمینهای مقدس (مکه و مدینه) دور بودند[۱۳].
امویها تا سقوط حکومتشان در سال 749 م به دست ابوعباس ملقب به سفاح در آن جا باقی ماندند. اولین کاری که ابوعباس انجام داد این بود که مقر خلافت را از دمشق به بغداد منتقل کرد و با انتقال پایتخت خلافت به بغداد، موقعیت اردن در مقایسه با خلافت پیشین به شکلی حاشیهای تقلیل یافت[۱۴]. علیرغم این رخداد و زلزله شدیدی که در سال 747 م منطقه را به نابودی میکشاند، شواهد باستان شناسی حاکی از رشد جمعیت منطقه است[۱۵]. اردن تا سال 968 میلادی تحت سلطه عباسیان بود. دو قرن دهم و یازدهم با افزایش نفوذ فاطمیها که بر مصر حکومت میکردند همراه شد تا این که توانستند در سال 969 م بر اردن و فلسطین دست یابند[۱۶].
فیالجمله اردن تا آغاز قرن سیزدهم در دست حاکمان سلجوقی بود. در آغاز قرن سیزدهم میلادی، بلاد شام با حملات سنگین صلیبیها مواجه شد که اردن را به میان آتش برافروخته شده از جنگ سوق داد. «بالدوین اول» از قلعههای اردن که در واقع ستون فقرات اردن شناخته میشد، به هدف حمایت از راههای منجر به قدس عبور کرد و سپس سوریه و مصر را تحت سیطره خود قرار داد. صلاح الدینایوبی در سال 1187 میلادی، بعد از آنکه صلیبیها را در جنگ «حطین» شکست داد انها را از قدس خارج کرد و اردن را نیز از سیطره خارجی خلاص کرد[۱۷].
اردن در دوره ایوبی و مملوکی به شکوفایی رسید، با مصر و سوریه متحد شد و جایگاه ویژهای در بین همسایگان خود به دست آورد. سپس به بازسازی دژها و قلعهها و راههای خود پرداخت تا دوباره حاجیان از آنجا عبور کنند و به مکه و مدینه برسند و همچنین برای رونق راه تجارت و ارتباطات با دیگر سرزمینها به بازسازیهایی دست زد. سپس منطقه با هجوم جدیدی به وسیله تاتار در سال 1401 م مواجه شد و منجر به ضعیف شدن حکومتها و انتشار بیماری در مناطق مختلف شد که به ضعف تمام منطقه منجر شد. طولی نکشید که ترکهای عثمانی، ممالیک را در سال 1516م در جنگ مرج دابق شکست دادند و بهاین ترتیب اردن جزئی از حکومت عثمانی شد که به مدت 400 سال ادامه داشت[۱۸]. بهاین ترتیب سرزمینهای عربی به صورت مستقیم تحت سیطره حکومت عثمانی قرار گرفتند و تنها سوریه به صورت خودگردان اداره میشد.
«سلطان سلیم» والیای برای آنجا به نام «جان بردی الغزالی» تعیین کرد ولی پس از مرگ سلطان سلیم، وی خود را والی بلاد شام و مستقل از حکومت عثمانی اعلام کرد. عثمانیها سپاهی به سوی او روانه کردند ولی نتوانستند بر او دست یابند تا اینکه در سال 1521 م تسلیم و اعدام شد. به این ترتیب دوباره بلاد شام زیر نظر والیان عثمانی و به صورت مستقیم تحت سیطره باب العالی قرار گرفت. حکومت عثمانی بلاد شام را به سه ولایت تقسیم کرد که عبارت بود از: دمشق، حلب و طرابلس. اردن زیر مجموعه دمشق قرار گرفت. محمد علی پاشا والی مصر در سال 1831 م، پسرش ابراهیم پاشا را به بلاد شام فرستاد و او در رأس قدرت قرار گرفت و توانست بر سپاه عثمانی پیروز شود و بر بلاد شام سیطره یابد. حکومت محمد علی در زمینههای مختلفی اصلاحات انجام داد و به تعلیم و سواد آموزی اهتمام ورزید و نظام مالیاتی را بازسازی کرد. بااین وجود طولی نکشید که بعد از نشست طرفهایی از بریتانیا، روسیه و اتریش و حکومت عثمانی در سال 1840 م با یکدیگر و تهدید وی از سوی آنها، محمد علی در سال 1841 م به عقب نشینی دست زد و مجبور به ماندن در سودان و مصر شد[۱۹].[۲۰]
نیز نگاه کنید به
تاریخ دوران میانی زیمبابوه؛ تاریخ دوران میانی کانادا؛ تاریخ دوران میانی لبنان؛ تاریخ دوران میانی تونس؛ تاریخ دوران میانی سنگال؛ دوران امپراطوری تاریخ چین؛ دوره تزاری روسیه؛ تاریخ دوران میانی افغانستان؛ تاریخ دوران میانی سودان؛ تاریخ دوران میانی آرژانتین؛ تاریخ دوران میانی اوکراین؛ تاریخ دوران میانی قطر؛ تاریخ دوران میانی فرانسه؛ تاریخ دوران میانی ساحل عاج؛ تاریخ دوران میانی سوریه؛ تاریخ دوران میانی اتیوپی؛ تاریخ امارات متحده عربی؛ تاریخ دوران میانی سیرالئون؛ تاریخ دوران میانی مالی؛ تاریخ دوره میانی سریلانکا؛ تاریخ دوره میانی تاجیکستان؛ تاریخ دوره باستان و میانی بنگلادش؛ تاریخ دوره میانی قزاقستان
کتابشناسی
- ↑ Shoup. J. A., Culture and customs of Jordan, p.cm. - Culture and customs of the Middle East, ISSN 1550-1310, p. 12
- ↑ برگرفته ازhttp://www.kinghussein.gov.jo/
- ↑ خطط الشام، ج1، ص59-61؛ جهان اسلام، ج1، ص10
- ↑ Shoup. J. A., Culture and customs of Jordan, p.cm. - Culture and customs of the Middle East, ISSN 1550-1310, p. 16
- ↑ Shoup. J. A., Culture and customs of Jordan, p.cm. - Culture and customs of the Middle East, ISSN 1550-1310, p. 16
- ↑ برگرفته از http://www.kinghussein.gov.jo/
- ↑ خطط الشام، ج1، ص66-68
- ↑ Shoup. J. A., Culture and customs of Jordan, p.cm. - Culture and customs of the Middle East, ISSN 1550-1310, p. 17
- ↑ الفتوح، ج1، ص137
- ↑ الفتوح، ج1، ص150، 154؛ فتوح البلدان، ص118-122
- ↑ Shoup. J. A., Culture and customs of Jordan, p.cm. - Culture and customs of the Middle East, ISSN 1550-1310, p. 18
- ↑ البلدان، ص160؛ جغرافیای حافظ ابرو، ج1، ص393؛ تاریخ بلاد الشام، ص347-349
- ↑ برگرفته از http://www.kinghussein.gov.jo/
- ↑ الخطیب محمد - حضارة العرب فی العصور القدیمــة - الطبعــة الأولی- 2005 - دار طلاس دمشق
- ↑ برگرفته از http://www.kinghussein.gov.jo/
- ↑ Shoup. J. A., Culture and customs of Jordan, p.cm. - Culture and customs of the Middle East, ISSN 1550-1310, p. 19
- ↑ Shoup. J. A., Culture and customs of Jordan, p.cm. - Culture and customs of the Middle East, ISSN 1550-1310, p. 19
- ↑ الخطیب محمد - حضارة العرب فی العصور القدیمــة- الطبعــة الأولی- 2005 - دار طلاس دمشق
- ↑ Shoup. J. A., Culture and customs of Jordan, p.cm. - Culture and customs of the Middle East, ISSN 1550-1310, p. 15 , 16
- ↑ لایقی، غلامرضا (1402). جامعه و فرهنگ اردن. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی( در دست انتشار)