دوران میجی ژاپن

از دانشنامه ملل

تشکیل ملیت در ژاپن تاثیر شگرف‌تری به نسبت بازگشت قدرت به امپراتور داشته است. زیرا در حالی که حکومت توکوگاوا کشور را یکپارچه کرده بود، حکومت هنوز ماهیتی نیمه فئودالی داشت و ساختار اجتماعی بر اساس سلسله مراتب شینوکوشو باقی مانده و اداره می‌شد. امپراتور در سال 1868 از کیوتو به ادو نقل مکان کرد و این شهر پایتخت رسمی شد. وظایف جاری حکومت، توسط یک گروه منتخب از مشاورانی انجام می‌شد که از امیرنشین‌های جنوبی ساتسوما و چوشو برگزیده شده و نقش مهمی در شکل‌گیری دوران میجی ایفا کرده بودند. از بزرگترین چالش‌های پیش روی دولت میجی، تاسیس ساختاری مبتنی بر قدرت مرکزی بود. اما حکومت جدید به جای اینکه برای رسیدن به ثبات طرح ریزی کند، پیش از هر چیز باید تلاش می‌کرد تا جایی که ممکن است حمایت‌ امیرنشین‌های بیشتری را به دست آورد. سوگندنامه پنج ماده‌ای که ششم آوریل 1868 صادر شد، رویکرد کلی حکومت امپراتور میجی را نسبت به نزدیکان دربار و امیرنشین‌ها به روشنی مشخص ساخت. در بند اول این سوگندنامه چنین نوشته شده است:

باید نشست‌های زیادی برگزار و همه سیاست‌ها بر اساس نظرات همگان اجرا شود.

این امر نشان می‌دهد که حکومت از حضور امیران امیرنشین‌ها استقبال می‌کرد. حکومت جدید سپس بر اساس بیانیه عمومی از ساختار سیاسی جدید رونمایی کرد. در بند پنجم این بیانیه چنین آمده است:

هر استان و هر امیرنشین افرادی لایق را به عنوان عضو مجلس معرفی می‌کند.

مجلس برای تعیین مقدمات ساختار تشکیل می‌شود. در اصلاحاتی که در این زمان در ساختار سازمانی حکومت انجام گرفت، در درون شورای عالی دولت که به مثابه حکومت مرکزی بود، هفت دستگاه حکومتی واقع شده بودند.

در میان این نهادها، گیسِی‌کان(議政官/Giseikan) نقش قانون‌گذار، جوکیوکو(上局/Jōkyoku) نقش تصمیم‌گیرنده و کاکیوکو(下局/Kakyoku) نقش مشورت‌دهنده را داشتند که یک تا سه نفر از افراد لایق هر استان یا هان –امیرنشین- تشکیل دهنده کاکیوکو بودند[۱].

یکی از اولین اقدامات سیاست جدید دوران میجی اجرای سوگند جهت وفاداری به ساختار حاکمیت بود که به عنوان اولین قانون اساسی مدرن کشور از آن یاد می‌شود. اصول اساسی و مترقی این سوگند شامل پنج اصل بود:

1.        مجالس مشورتی باید به طور گسترده و فراگیر تأسیس شوند و همه موارد مربوط به حاکمیت با بحث آزاد مورد تصمیم‌گیری قرار می‌گیرد.

2.        همه طبقات فرادست و فرودست جامعه جهت حسن انجام امور دولت کاملا متحد شوند.

3.        مردم عادی به اندازه مقامات کشوری و لشکری دارای حق پیگیری مطالبات خود هستند تا از ایجاد نارضایتی پیشگیری شود.

4.        آداب و رسوم بی‌فایده و مضر گذشته باید کنار گذاشته شود و همه امور می‌بایست بر اساس قوانین عادلانه طبیعت شکل گیرد.

5.        دانش را باید در سراسر جهان جستجو کرد تا بنیان حکومت امپراتوری را تقویت کند [۲].

اصل پنجم توجه ویژه‌ای را می‌طلبد، زیرا زمینه را برای پذیرش دانش برتر فناوری و صنعتی قدرت‌های غربی را فراهم می‌کرد. قانون اساسی به وضوح به سیاست انزواگرایی ژاپن پایان داد، این درحالی بود که اخراج بربرهای خارجی و اصل احترام به امپراتور، نقش مهمی در پایان حکومت توکوگاوا ایفا کرده بود.

ژاپن در این دوران تقریبا در همه زمینه‌ها روند توسعه خود را طی می‌کرد. همه جنبه‌های حکومت‌داری و دولت اصلاح گردید. در بازسازی ارتش از فرانسه الگو گرفته شد و در زمینه توسعه نیروی دریایی از ناوگان انگلیس اقتباس شد [۲]. علاوه بر این تعداد زیادی از مشاوران خارجی به ژاپن آورده شدند تا در زمینه‌های مختلف از کشاورزی و پزشکی گرفته تا مهندسی و آموزش به ژاپنی‌ها راهنمایی دهند. در این دوران شاهد گسترش صنایع معدنی، تولید فولاد، کشتی سازی، ریسندگی پنبه، منسوجات و ابریشم هستیم [۳].

به عنوان مثال تولید سالانه ذغال سنگ در سال 1874 ، دویست و ده هزار تن بود، اما در عرض ده سال به چهار میلیون تن رسید و هر دهه بیش از دو برابر افزایش می‌یافت، به طوری که در پایان جنگ جهانی اول به بیش از سی میلیون تن رسید. زنان در کارخانه‌های تولید ابریشم و منسوجات نقش اساسی داشتند و ساعت‌های طولانی کار می‌کردند و اغلب در شرایط بسیار بدی بودند. در اواخر قرن نوزدهم، ابریشم ژاپن بیش از 25٪ از بازارهای جهان را تشکیل می‌داد. همچنین کارخانه‌های مشابهی در زمینه‌های گوناگون برای تشویق ژاپنی‌ها به کارآفرینی و الگوبرداری برای مشاغل مشابه دیگر در سراسر کشور راه اندازی شد. رهبران جدید که در بند نتایج عملی بودند اندک اندک عناصر سازمان سیاسی غرب را برگزیدند و با احتیاط آنها را آزمودند تا طریقه کاربرد آنها را در ژاپن بیاموزند. وزارت مالیه از آنجا که محل خرج اعتبارات را معین می‌کرد، هسته اصلی دولت را تشکیل می‌داد. سیستم بانکی ابتدا مطابق طریقه غیر متمرکز آمریکایی و بعدا بر پایه سیستم بانکی متمرکز بلژیکی ایجاد شد. جریان پولی به صورت متحدالشکل درآمد و در سال 1871 ین به عنوان واحد ارزش پول پذیرفته شد [۴].

پیشرفت ژاپن نه تنها در زمینه‌های صنعتی، بلکه در مسائل اجتماعی نیز بود. ابتدا سلسله مراتب شینوکوشو برچیده شد و سامورایی‌ها، کشاورزان، صنعتگران و بازرگانان وضعیت شهروندی یکسان بدست آوردند. حتی گروهی که هینین[XXVI] نامیده می‌شدند و در ساختار اجتماعی بسیار پایین به نظر می‌رسیدند و در سلسله مراتب شینوکوشو هیچ گونه جایگاه تعریف شده‌ای نداشتند نیز وضعیت شهروند عام را پیدا کردند. قانون خدمت سربازی سراسری که سال 1873 وضع شد، درواقع به انحصار سامورایی‌ها در حق داشتن اسلحه پایان داد و جایگاه آنها را بیش از پیش تضعیف کرد [۵]. اصلاحات در زمینه مالیات زمین در همان سال باعث شد که تقسیمات امیرنشین‌ها یا دایمیوها با تقسیمات جدید استان جایگزین و پیرو آن حق مالکیت خصوصی به قانون تبدیل شود.

ژاپن بر این واقعیت واقف بود که جهت توسعه پایدار کشور نمی‌توان به مشاوران خارجی متکی بود، لذا برنامه‌ای را جهت اعزام دولتمردان و دانشجویان ممتاز خود به خارج از کشور برای تحصیل با امید به بازگشت آنها و انتقال دانش خود به دیگران اجرا کرد. مشهورترین ماموریتی که در این زمینه اجرا گردید، هیأت اعزامی ایواکورا(岩倉使節団/Iwakura shisetsudan) نام داشت که بین سال‌های 1871 تا 1873 افراد اعزامی خود را که شامل دولتمردان، دانش آموختگان و دانشجویان برجسته بود پیش از بازگشت از ایالات متحده، انگلستان و دیگر کشورهای اروپایی، به مناطق دیگر جهان شامل شمال آفریقا و جنوب آسیا گسیل داشت تا تصویری جامع از اوضاع دنیا داشته باشند [۶].

در این دوره تحصیلات در مدارس اجباری شد به نحوی که میزان افراد تحصیل کرده و درحال تحصیل در اواخر قرن نوزدهم از کشورهای غربی پیشی گرفت. نیروهای تحصیل کرده‌ای که در این زمان به وجود آمدند در طول قرن بیستم به شایستگی به کشور خود خدمت کردند. با همه این تحولات یک سوال فلسفی پیرامون این موضوع که به چه میزان می‌توان به قدرت‌های غربی نزدیک شد و چه میزان می‌توان بر سنت‌های گذشته همچون وفاداری به امپراتور ایستادگی کرد، ذهن نخبگان جامعه را به خود مشغول کرده بود، لذا در اواخر قرن نوزدهم گفتگوی قابل توجهی پیرامون نیاز کشور به امپراتور به وجود آمده بود.

ژاپن علیرغم ابراز نارضایتی از امضای پیمان هریس با ایالات متحده، حاضر به پذیرش هیچ توافقی مشابهی در روابط خود با کره نگشت. لذا جهت فشار بر کره برای عقد قرارداد تجاری، از دیپلماسی قایق‌های تفنگدار و اعمال زور استفاده کرد. پیمان ژاپن و کره(日朝修好条規/Nichchō shūkō jōyaku) در سال 1876 به طور قطع نقطه آغاز جاه طلبی‌های امپراتوری ژاپن است. کره منطقه‌ای مناقشه انگیز بین ژاپن و چین بود. چین همواره بر استقلال و حق حاکمیت کره تاکید داشت، اما این کشور به وضوح مسئله مورد اختلاف بین دو کشور بود. در این دوره کودتای نافرجامی در کره روی داد و بهانه لازم برای از بین رفتن توافقات میان چین و ژاپن و شروع جنگ میان دو کشور را فراهم ساخت. ژاپنی‌ها با ارتش آموزش دیده و تجهیزات نوین خود، به سرعت پیروز شدند [۵]. قبل از اینکه چینی‌ها سال 1895 به صلح تن دهند، کره و بسیاری از مناطق منچوری  به اشغال نیروهای ژاپنی درآمده بود.

ژاپنی ها امید داشتند حقوق آنها بر سرزمین‌های تصرف شده به صورت رسمی پذیرفته شود و غرامت نیز دریافت کنند، اما این ادعا توسط سه قدرت روسیه، آلمان و فرانسه مورد مخالفت قرار گرفت و ناکام ماند. روسیه همچنین در شبه جزیره کره دارای منافعی بود که در نهایت آتش جنگ میان روسیه و ژاپن در سال 1904 را شعله‌ور ساخت. در این نبرد نقش نیروی دریایی ورزیده و مدرن ژاپن تعیین کننده بود و قبل از انهدام بقایای ناوگان روسیه در تنگه تسوشیما(対馬海峡/Tsushima Kaikyō) -بین جنوب ژاپن و کره-، به کشتی‌های روسیه در پورت آرتور[XXVII] حمله غافلگیرانه‌ای انجام داد که منجر به شکست نیروهای روس در آن شد [۳]. این اولین باری بود که در تاریخ معاصر، یک قدرت غربی توسط یک کشور آسیایی شکست می‌خورد که شوک و حیرت جهان را در پی داشت. دو پیروزی در نبرد نظامی بسیار قابل توجه بود و آثار متنوعی را برای ژاپن و دیگر کشورها در پی داشت، زیرا در کنار این پیروزی‌ها، توسعه سریع اقتصادی در داخل این احساس را به ژاپنی‌ها داد که از نظر اجتماعی، اقتصادی و فنی به اندازه کافی پیشرفت کرده‌اند ‌تا از جانب قدرت‌های غربی تهدیدی متوجه آنها نگردد و در موقعیت برابر و یکسان با آنها مواجه شود[۷].

پاورقی

[I] 非人/Hinin: در دین بودایی به معنی غیر انسان است و در دوره اِدو به کسانی که در چهار طبقه جنگجو، کشاورز، صنعتگر و بازرگان قرار نمی‌گرفتند، هینین اطلاق می‌شد. اجرا کنندگان مجازات‌ها مانند جلاد جزو هینین‌ها بودند.

[II] Port Arthur: نام قدیمی منطقه‌ای در دالیان چین.

نیز نگاه کنید به

کتابشناسی

  1. کیتائوکا، شین ایچی. (1399). تاریخ سیاسی ژاپن نوین حاکمیت داخلی و روابط خارجی. ترجمه سیدرضا اتحادی. انتشارات دانشگاه تهران، ص. ۸-۱۹۷
  2. ۲٫۰ ۲٫۱ مرتون، اسکات. (1364). تاریخ و فرهنگ ژاپن. ترجمه مسعود رجب نیا. موسسه انتشارات امیرکبیر، ص.191-195.
  3. ۳٫۰ ۳٫۱ Henshall, K. (2012). A History of Japan: From Stone Age to Superpower. London. Palgrave Macmillan. 4-147
  4. اوری شاور، ادوین. (1379). ژاپن در فرازو نشیب تاریخ. ترجمه حسین نجف آبادی فراهانی.تهران: انتشارات بهار نسرین، ص. 88
  5. ۵٫۰ ۵٫۱ Perez, L. G. (1998). The History of Japan. Westport, CT: Greenwood Press. 7-159
  6. Ruxton, l. (1998). The Iwakura Mission to America and Europe: A New Assessment. Japan Library (Curzon Press). 32
  7. پالیزدار، فرهاد(1402)." تاریخ ژاپن ". در پالیزدار، فرهاد، ذاکری، قدرت اله. جامعه و فرهنگ ژاپن. تهران: موسسه فرهنگی، هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی،ص 36-65.